• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 13744
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : تعيين آثار يقين از ديدگاه آيات قرآن را بيان فرماييد.
پاسخ : يقين در قرآن : يقين عبارت است از جزم به ثبوت محمول براي موضوع و جزم به امتناع سلب محمول از موضوع و قابل زوال نبودن جزم اول و دوم . بنابراين ، در يقين چهار شرط است و با اين شرطها، ظن وشك و حتي جهل از قلمرو يقين خارج مي شوند .چرا كه در ظن و شك جزم به نبوت محمول و جزم به امتناع سلب محمول از موضوع وجود ندارد و درجهل نيز هر چند جزم به ثبوت موضوع براي محمول و جزم به امتناع سلب محمول از موضوع وجود دارد ليكن اين هر دو جزم با شبهه يا با برهاني كه برخلاف آن اقامه شود زايل مي گردد ولي يقين غيرقابل زوال است . قرآن كريم از ضرورتي كه حاصل شرايط چهارگانه يقين است با عباراتي از قبيل ( ( لاريب فيه ) ) و مانند آن ياد مي نمايد مثلا" مي فرمايد : ( ( ذلك الكتاب لاريب فيه هدي للمتقين ؛ در آن كتاب ( قرآن ) ترديدي در آن راه ندارد و هدايت براي متقين است ) ) ، ( بقره / 2 ) . مفاد لاريب اين است كه قرآن ضرورتا" حق است و چون در آن كتاب دعوت به مبد و معاد دعوي وحي و رسالت است ،دعوي آن نيز ضرورتا" حق مي باشد .در جاي ديگر مي فرمايد : ( ( ربنا انك جامع الناس ليوم لاريب فيه ؛ پروردگارا تحقيقا" تو مردم را براي پاداشي درروزي كه وقوع آن ترديدناپذير است جمع مي نمايي ) ) ، ( آل عمران / 9 ) مفادآن اين است كه فرا رسيدن روزي كه پروردگار در آن بندگان را جمع مي نمايدضرورتا" حق است . نگا : معرفت شناسي در قرآن ، آيت الله عبدالله جوادي آملي ، اسرا قم ، چاپ اول 1378ش ، ج 13، تفسير موضوعي ، صص 255 -256 .واژه يقين به معناي پيش گفته با مشتقات گوناگون در قرآن چندين نوبت تكرار شده است [ نگا : رعد/ 2 - بقره / 4 و 118 - مايده / 50 - نمل / 3 و 82- روم / 60 - لقمان / 4 - سجده / 24 - جاثيه / 4 و 20 - طور/ 36 - حجر/99 - واقعه / 95 - حاقه / 51 - مدثر/ 47 - نسا/ 157 - انعام / 75 - شعرا/24 - دخان / 7 - ذاريات / 20 ] از ديدگاه قرآن يقين داراي مراتبي است : علم اليقين ، عين اليقين و حق اليقين . قرآن كريم علم اليقين را پلي براي عين اليقين قرار داده است ، ( تكاثر/ 5 و 6 ) اگر يقين از مرحله معرفت مفهومي و ذهني به معرفت عيني و خارجي بار يابد، انسان آنچه را كه به آن معرفت مفهومي و ذهني دارد، بالعيان مشاهده خواهد كرد .در آيات تكاثر خداوندمي فرمايد اگر آدمي به علم اليقين برسد مي تواند جهنم را ببيند؛ يعني اگر به مرحله علم اليقين برسيم ره توشه اي داريم كه ما را با عين اليقين آشنامي سازد .بالاتر از آن ( ( حق اليقين ) ) است ، حق اليقين آن است كه انسان نه تنهاشاهد حق باشد بلكه عين شهود قرار گيرد و فاني از غير و باقي بالله شود .ازخود چيزي نداشته باشد و در معرفت الهي غرق شود .از ديدگاه قرآن ( ( حق اليقين ) ) يعني يقين حقي كه بالاتر از آن در بخش معرفت نمي توان فرض كرد، ( حاقه / 51 ) . در باب يقين نگا : مراحل اخلاق در قرآن ، آيت الله عبدالله جوادي آملي ، اسرا قم ، 1377، ج 11 تفسير موضوعي ، صص 351 - 356.به هر روي بايد توجه داشت كه يقين مفهومي و ذهني و در واقع علم و جزم به ثبوت محمول براي موضوع و جزم به امتناع سلب محمول از موضوع وقابل زوال نبودن اين دو جزم غير ازيقين عيني و شهود حقيقت است . من يقين دانم كه عين حكمت است ==ليك مقصودم عيان و رويت است ==آن يقين مي گويدم خاموش كن ==حرص رويت گويدم نه جوش كن == ( مثنوي ،دفتر دوم ، ابيات 1821 و 1822 ) نتايجي كه از آيات در باب يقين مي توان گرفت چنين است : 1- آيات الهي مي توانند علتي براي حصول يقين به خداوند باشند، ( رعد/ 2 ) . 2- آنان كه از تباه شدن در خيالات و پندارهاي بازيگرانه ذهني و غرق شدن در جهالت ها خودداري نموده و به مقام شامخ تقوا رسيده اند به آخرت يقين دارند، ( بقره / 4 ) . 3- وصول به يقين بدون معرفت وكار و كوشش قابل تحقق نيست ، ( حجر/ 99 ) . 4- بهره وران از يقين راه خويش را ادامه داده و باكي از موانع در سير خود ندارند، ( سجده ،/ 24 ). در اين باره ر.ك : شناخت از ديدگاه علمي و ديدگاه قرآن ، صص 493 - 499.5- يقين چون از شوون معرفت و علم است به معروف و معلوم تعلق مي گيرد و چون اسماي حسناي الهي كه معروف است تعدد دارد معرفت هاو يقين ها متنوع خواهند بود و هر معرفتي در حد خود از يقين برخوردارند .ازاين رو مي توان براي يقين انحاي گوناگوني به لحاظ متعلق آن تصور كرد .6-عمده مراتب يقين بر حسب متعارف يقين علمي ( علم اليقين ) ، يقين عيني ( عين اليقين ) و يقين حقي ( حق اليقين ) است ، ( نگا : تسنيم ( تفسير تربيتي قرآن مجيد ) ، آيت الله عبدالله جوادي آملي ، نشر اسرا قم ، چاپ اول پاييز1378ش ، ج 2، صص 205 و 206 ) . 7- چون متعلق يقين كه اسماي حسناي الهي است نامحدود مي باشد، حد خاصي از حصول يقين يا شهودآن را نمي توان پايان مرحله يقين دانست . حقيقت يقين نوري است تشكيكي كه هم فزوني پذير است و هم حد خاصي ندارد، ( همان و ميزان الحكمه ،محمد محمدي ري شهري ، مكتب الاعلام اسلامي قم ، چاپ اول 1363ش ،ج 10، ص 790 ) . ;
کد سوال : 13745
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : ويژگي سه گروه كافران ، منافقان و مومنان را توضيح دهيد.
پاسخ : كفر، نفاق و ايمان : با توجه به آيات قرآن ،انسان ها در برابر دين خدا سه گروهند : برخي در باطن و ظاهر آن رامي پذيرند، اينان مومنان و پرهيزگارانند هر چند گاهي بر اثر تقيه به ناچارايمان باطني خود را كتمان مي كنند و زمينه اي براي ابراز آن نمي يابند و يا به ناچار برخلاف ايمان باطني خود اظهار كفر مي كنند [ نحل / 106 - غافر/28 ] برخي هم در باطن و هم در ظاهر منكر دين خدايند اينان كافرند .گروه سوم ، در باطن كافرند ولي اظهار ايمان مي كنند .اين تقسيم يك تقسيم طولي و در واقع محصول دو قضيه منفصله حقيقيه است و آن عبارت است از : انسان يا با ظاهر و باطن خود دين را مي پذيرد ( مومن ) يا با ظاهر و باطن آن رانمي پذيرد؛ چنين انساني يا هم در ظاهر و هم در باطن دين را نفي ميكند ( كافر ) يا باطنا" دين را انكار و ظاهر آن را مي پذيرد ( منافق ) عكس قسم سوم نيز در حال تقيه فرض دارد زيرا انسان در اين حال دين را در باطن پذيرفته است گرچه در ظاهر آن را نفي ميكند ولي ، اين قسم در حقيقت جز مومنانند، ( نگا : تسنيم ، ج 2، صص 249 - 250 ) . براين اساس كوشش مي كنيم باتوضيح اجمالي از اين سه گروه در آيات قرآن شما را با ديدگاه كافران ،منافقان و مومنان در قرآن آشنا سازيم . كفر در قرآن : در روايتي از حضرت امام محمد باقر ( ع ) نقل شده است كه هر چيزي به انكار و نفي منجر شود ( ( كفراست ) ) ، ( ميزان الحكمه ، ج 8، ص 399، ح 17391 ) منشا كفر كافران ازديدگاه قرآن يا به علل روان شناختي است يا به دلايل معرفت شناسي . آيات قرآن دلالت بر اين حقيقت دارد كه كافران يقين ندارند، ( طور/ 36 ) و از عقل ،برهان و تعقل پيروي نمي كنند، ( الميزان ، ج 15، ص 222 ) پاره اي از آيات عامل اصلي كفر كافران را جهل و ناداني آنان تلقي مي كند، ( توبه / 97 -اعراف / 138 - احقاف / 23 ) و دسته اي از آيات منشا انكار كافران را شك مي دانند، ( ابراهيم / 10 ) برخي از آيات نيز كافران را گروهي مي داند كه از ظن و گمان پيروي مي كنند، ( بقره / 78 ) اما مهمترين علل روانشناختي انكاركافران تكبر، خودبزرگ بيني و غرور شمارش شده است ، ( نگا : اعارف / 77 -الميزان ، ج 17، ص 402 ) . از ديدگاه قرآن ، كافران علاوه بر آن كه از برهان ودليل پيروي نمي كنند، براي اثبات مدعاي خود نيز دليلي و برهاني نمي آورند، ( مومنون ، 117 ) . بايد توجه داشت كه در قرآن گاه واژه كفر به معني فسق نيز آمده است ، ( آل عمران ، 97 - الميزان ، ج 2، ص 202 ) چنان كه انكار در مقام عمل هم گاهي كفر خوانده شده است ، ( نحل / 13 -الميزان ، ج 12، صص 315 - 316 ) به اعتقاد مرحوم علامه طباطبايي ازديدگاه قرآن منشا اصلي كفر كافران انكار معاد است كه لازمه اين انكار، انكارنبوت ، وحي و دين است ، ( الميزان ، ج 15، ص 187 ) . براساس آيات قرآن ،كفر از جمله اوصافي است كه شدت و ضعف مي پذيرد و براي هر مرتبه آن اثر خاصي وجود دارد، ( نسا / 138 - مايده / 64 و 68 - تفسير تسنيم ، ج 2،ص 222 ) . امام صادق ( ع ) در روايتي جالب و خواندني ( ( كفر ) ) را از ديدگاه قرآن بر پنج وجه مي دانند : 1- كفر حجود و نفي ؛ كه عبارت است از نفي وانكار ربوبيت ، به گفته امام صادق ( ع ) اين گروه كه معتقدند نه پروردگاري است و نه بهشت و جهنمي ، از گمان پيروي مي كنند و خداوند متعال انذاراين دسته را بي فايده دانسته است ، ( بقره / 78 ) . 2- انكار با معرفت ؛ اين كفرعبارت است از انكار منكر در حالي كه به حق و حقيقت ، معرفت و علم دارد.آيات ذيل به اين كفر اشاره دارند : ( ( و جحدوا بها و استيقنتها انفسهم ظلما" وعلوا"؛ و با آن كه دل هايشان بدان يقين داشت ، از روي ظلم و تكبر آن را انكاركردند ) ) ، ( نمل / 14 ) و ( ( ... وكانوا من قبل يستفتحون علي الذين كفروا فلماجايهم ماعرفوا كفروا به فلعنه الله علي الكافرين ؛ و از ديرباز [ در انتظارش ] بركساني كه كافر شده بودند پيروزي مي جستند ولي همين كه آنچه [ كه اوصافش ] را مي شناختند برايشان آمد، انكارش كردند .پس لعنت خدابركافران باد ) ) ، ( بقره / 89 ) . 3- كفر و انكار نعمت هاي خداوند : ( ( هذا من فضل ربي ليبلوني اشكر ام اكفر و من شكر فانما يشكر لنفسه و من كفر فان ربي غني كريم ؛ [ سليمان گفت : ] اين از فضل پروردگار من است تا مرا بيازمايد كه آياسپاسگزارم يا ناسپاسي مي كنم و هر كس سپاس گذارد، تنها به سود خويش سپاس مي گذارد و هر كس ناسپاسي [ و كفران نعمت ] كند، بي گمان پروردگارم بي نياز و كريم است ) ) ، ( نمل / 40 و نيز نگا : ابراهيم / 7 - بقره /152 ) . 4- ترك اوامر خداوند متعال : ( ( و اذ اخذنا ميثاقكم لاتسفكون دمايكم ولا تخرجون انفسكم من دياركم ثم اقررتم و انتم تشهدون . ثم انتم هولاتقتلون انفسكم و تخرجون فريقا" منكم من ديارهم تظاهرون عليهم بالاثم والعدوان و ان ياتوكم اساري تفادوهم و هو محرم عليكم اخراجهم افتومنون ببعض الكتاب و تكفرون ببعض ؛ و چون از شما پيمان محكم گرفتيم كه خون همديگر را مريزيد و يكديگر را از سرزمين خود بيرون نكنيد، سپس [ به اين پيمان ] اقرار كرديد و خود گواهيد [ ولي ] باز همين شما هستيد كه يكديگر رامي كشيد و گروهي از خودتان را از ديارشان بيرون مي رانيد و به گناه و تجاوزبر ضد آنان به يكديگر كمك مي كنيد و اگر به اسارت پيش شما آيند به [ دادن ] فديه ، آنان را آزاد مي كنيد با آن كه [ نه تنها كشتن ، بلكه ] بيرون كردن آنان بر شما حرام شده است . ايا شما به پاره اي از كتاب [ تورات ] ايمان مي آوريد و به پاره اي كفر مي ورزيد؟ ) ) ، ( بقره / 84 و 85 ) كفر اينها بدين جهت بود كه اوامر خداوند متعال را ترك كردند .5- برايت جستن : ( ( كفرنابكم وبدابيننا و بينكم العداوه والبغضا ابدا" حتي تومنوا بالله وحده ؛ به شما كفرمي ورزيم [ و از شما برايت مي جوييم ] و ميان ما و شما دشمني و كينه هميشگي پديدار شده تا وقتي كه فقط به خدا ايمان آوريد ) ) ، ( ممتحنه / 4همچنين نگا : ابراهيم / 22 - عنكبوت / 25 ) ( اصل اين حديث در اصول كافي ، ج 2، ص 389 مي باشد ) به هر روي بايد توجه داشت كه كفر در قرآن به يك معنا نيامده است . براي افزايش اطلاعات شما در اين باب توجه به نكات ذيل سودمند است : 1- در قرآن كريم از هدايت ناپذيري كافران ازتعابيري چون : ختم ( بقره / 7 ) طبع ( نحل / 108 ) ، صرف ( توبه / 127 ) ،غلاف ( بقره / 88 ) ، رين ( مطففين / 14 ) قفل ( محمد/ 24 ) تقليب ( انعام /110 ) ، قساوت ( بقره / 74، مرض ( بقره / 10 ) استفاده شده است . 2- به اعتقاد مرحوم علامه طباطبايي بعيد نيست كه مقصود از ( ( الذين كفروا ) ) دراستعمال قرآني سران كفار قريش در آغاز بعثت باشند مگر آن كه قرينه اي برخلاف باشد زيرا در برخي از موارد كه از عدم فايده انذار كردن و انذارنكردن كافران سخن به ميان آمده است اگر بر همه كافران صادق باشد باب هدايت غيرمسلمانان بسته مي شودو اين برخلاف حكمت نزول قرآن وظواهر آيات شريفه است ، ( الميزان ، ج 1، ص 52 ) . 3- از ديدگاه قرآن كافران با نابود ساختن سرمايه فطرت توفيق ايمان را از دست داده اند، ( انعام / 12 ). 4- كافران بر اثر جهل مركب خود را از اهل حق مي پنداشتند، اما قرآن كريم آنها را غرق شده در گرداب هاي خطا دانسته است ( بقره / 81 ) كه كارهايشان چون سرابي در زميني هموار است كه تشنه ، آن را آبي مي پندارد تا چون بدان رسد آن را چيزي نيابد، ( نور/ 39 ) . 5- در روايات معصومان ( ع ) ،غفلت ، شك ، شبهه و گناه از اركان كفر شمارش شده است ، ( ميزان الحكمه ،ج 8، ص 400، ح 17399 و 17400 و ص 404 ) همچنين به اين حقيقت اشاره گشته كه كافران اگر هنگام جهل توقف و تامل مي كردند انكار نكرده ،كافر و گمراه نمي گشتند، ( همان ، ج 2، ص 153، ح 2813 - 2814 ) . نتيجه آن كه : كفر در قرآن به معاني متعدد آمده كه يك معني آن انكار خداوند متعال و آموزه هاي الهي است و ريشه اين انكار هم در ناحيه معرفت شناختي است كه به جهل ، شك و ظن اشاره شده و هم در ساحت روان شناختي كه مهم ترين آن تكبر و غرور تلقي گشته است . شرك در قرآن : به فرموده ً امام صادق ( ع ) كفر مقدم بر شرك است زيرا كفر به غير خدا نمي خواند ولي شرك به غير خداوند مي خواند، ( ميزان الحكمه ، ج 8، ص 399، حديث 17394 ) در يك برآيند كلي از ديدگاه قرآن شرك به دو قسم اعتقادي و اخلاقي تقسيم مي شود اما به يك نظر دقيق و ظريف شرك اخلاقي نيز به شرك اعتقادي برمي گردد .از مجموع آيات قرآن مي توان نكات برجسته ذيل را در اين باب شمارش كرد : 1- شرك ورزي نشانه بي خردي است ، ( بقره / 170 ) 2- پنداروجود همانند براي خدا برخاسته از جهل و ناداني است چه اينكه براي خداشريك و همانند پنداشتن با علم و انديشه صحيح ناسازگار است ، ( بقره /22 ) از اين رو آيات قرآن ريشه شرك را ندانستن دانسته و مشركان را مردمي جاهل و نادان قملداد مي كند، ( روم / 30 - 32، يوسف / 39 - 40، بقره /118 و 113 ) 3- شرك علم پذير نيست يعني شرك معلوم واقع نمي شودچون معدوم با لذات است و چيزي كه معدوم با لذات است متعلق علم قرارنمي گيرد زيرا علم يك امر وجودي است و هرگز به امر عدمي تعلق نمي گيرد.خداوند متعال در سوره ً لقمان آيه 15 مي فرمايد : ( ( اگر پدر و مادر اصرارورزيدند كه شما شرك بورزيد، به چيزي كه علم نداريد از آن ها اطاعت نكنيد ) ) ، ( در اين باب نگا : تفسير موضوعي قرآن ، آيت الله عبدالله جوادي آملي ، مركز نشر فرهنگي رجا چاپ دوم ، بهار 1366، ج 4، صص 138 -139 ) 4- در برخي آيات ( ( شك ) ) نيز منشا شرك دانسته شده است ، ( نمل /66، هود / 62، 110 ) 5- پاره اي آيات حكايتگر اين حقيقت است كه مشركان در جهل مركب فرو رفته اند يعني در عين اينكه جاهلند خود را عالم به حقيقت مي پندارند ( يس / 6، 9 - 10، روم / 59 ) 6- بر اساس برخي ازتفاسير سه نوع جهل دست به دست يكديگر داده و سرچشمه شرك و بت پرستي مي گردد : الف ) جهل نسبت به خداوند و اينكه هيچگونه همتا، شبيه و مانند نمي تواند داشته باشد .ب ) جهل انسان به مقام خويش كه برتر از همه مخلوقات الهي است . ج ) جهل به جهان طبيعت و بي ارزش بودن جمادات در برابر موجودي همچون انسان ، ( نگا : پيام قرآن ، ج اول ، صص 86 - 87 ) 7-قرآن مجيد دو انگيزه براي گرايش به شرك را مهم تلقي مي كند : الف ) تصوردور بودن خالق از مخلوق كه خداوند متعال براي رد اين انگيزه آيات متعددي نازل فرموده است : ( نگا : ق / 16، زمر / 36، غافر / 60، آل عمران /29 ) ب ) تفويض تدبير جهان به خدايان كوچكتر كه براي رد آن آياتي چون : اعراف / 54، يونس / 31 - 32 نازل شده است . 8- مشركان علاوه بر آنكه درشرك خود از برهان و تعقل و دليل سود نمي جويند، برهاني بر مدعاي خودنيز اقامه نمي كنند، ( مومنون / 117 ) 9- از ديدگاه قرآن شرك ظلمي عظيم است ، ( لقمان / 13 ) زيرا با شرك مهم ترين حق و عدل يعني عدل توحيدي از ميان مي رود .10- گاهي آيات قرآن مشركان را همسو و همسان با كافران تلقي كرده است ، ( توبه / 30 و الميزان ، ج 4، ص 371 ) 11- علاوه بر انگيزه و دلايل معرفت شناختي در شرك مشركان عوامل روان شناختي نيز در شرك مطرح است ، عواملي چون حسادت ( نسا / 54 ) گناه ( آل عمران / 112 ) دشمني با خداوند، پيامبر و دين ( مدثر / 11 - 25 ) و ...12- بر اساس آيات قرآن توحيد شجره ً طوبايي است كه برگها و شاخه هاي آن ، اخلاق ، عبادات و طاعتهاست ولي شرك شجره ً خبيثه اي است كه ريشه در جهنم دارد، ( صافات / 64 - 65 ) كه همواره آتش به بار مي آورد و تمام شاخه هاي آن معصيت و تمام برگهاي آن گناه است . اين شجره ً خبيثه از جهنم سر برمي آورد و ميوه ً آن اخلاق رذيله و كارهاي ناپسند است . از همين رو گفته اندممكن نيست كسي گناه كند در حالي كه توحيدش ، توحيد ناب و خالص است چنانكه ممكن نيست كسي مطيع خدا باشد در حالي كه مشرك است. در روايات آمده است كه زناكار زنا نمي كند در حالي كه مومن است و سارق دزدي نمي كند در حالي كه مومن است . ( بحارالانوار، ج 66، ص 63، حديث 7 و 8 و ص 67، حديث 17، كافي ، ج 2، ص 32، حديث اول ) ( در اين باب نگا : تفسير موضوعي قرآن ، آيت الله عبدالله جوادي آملي ، مركز نشرفرهنگي رجا، تهران ، چاپ اول ، 1373، ج 7، ص 384 ) 13- از ديدگاه آيات روي آوردن به مظاهر شرك ، زمينه ساز غفلت از ياد خداوند و ترك نماز بوده ( مايده / 91 ) و شرك به خداوند آدمي را به دلهره و هراس گرفتار مي سازد ( بقره / 113 ) 14- شرك در آيات قرآن از يك ديدگاه دو نوع است : شرك درطاعت و شرك در عبادت شرك در عبادت آن است كه انسان غير خداوند راعبادت كند و شرك در طاعت ، شركي است كه آدمي ازغير خداوند مثلا"شيطان اطاعت نمايد و فرمان هاي او را اجرا كند .آيه ( ( ما يومن اكثرهم بالله الاو هم مشركون ( يوسف / 106 ) ناظر به شرك در طاعت است . يعني برخي ازمومنان هر چند خداوند را عبادت مي كنند ولي اوامر شيطان را به كارمي بندند .( نگا : الميزان ، ج 11، ص 280 ) 15- شرك داراي مراتب است. قول به تعدد خدايان شرك ظاهري است ولي مخفي تر از آن شرك اهل كتاب است كه به قرآن و نبوت خاصه ايمان نياورده اند و مخفي تر از اين ، شرك كسي است كه علي رغم ايمان به خدا و قبول توحيد به اسباب و وسايطنگاهي استقلالي دارد و از اين رو به جاي آنكه به مسبب الاسباب توجه كرده و به غير خداوند ديدي واسطه اي و غير مستقل داشته باشد، براي نوعي استقلال قايل بوده و در امور خود به آنها تكيه مي كند، ( نگا : الميزان ، ج 2،ص 202 و ج 4، ص 371 ) به هر روي بايد توجه داشت كه شرك خفي باايمان قابل جمع است ( الميزان ، ج 11، ص 276 ) نفاق در قرآن در اين خصوص نكات فراواني در قرآن آمده است كه طرح تفصيلي آن ممكن نيست و در اينجا تنها به ذكر چند نكته اساسي بسنده مي كنيم : 1- از ديدگاه قرآن نفاق اظهار ايمان و ابطال كفر است يعني منافقان شهادت ظاهري مي دهند ولي در باطن منكرند ( منافقون / 1 - 3، آل عمران / 167 و الميزان ،ج 9، ص 325 و ج 19، ص 278 ) 2- از ديدگاه قرآن جهل عامل اصلي نفاق است ( توبه / 97 ) 3- در برخي از آيات به ترديد و دودلي منافقان نيز اشاره شده است ( نسا / 143 و الميزان ، ج 5، صص 116 - 117 ) 4- شك نيز يكي از عوامل معرفت شناختي در روي آوري به نفاق است ( ص / 8 و ابراهيم /9 ) 5- سر امتناع منافقان از ايمان به خدا و پيامبر ( ص ) از ديدگاه قرآن ، آن است كه معيار شناخت آنان در جهان بيني حس و ماده است و از اين رو،ايمان به غيب و امور نامحسوس را باوري سفيهانه مي دانند و همانند كافران وحي را افسانه مي پندارند ( نحل / 22 ) منافقان بر اساس شناخت حسي وجهان بيني مادي خويش ، مهاجران و انصار را كه به مبد و معاد و رسالت پيامبر ( ص ) مومن بودند، بي خرد مي دانستند و كارهاي آنان را سفيهانه تلقي مي كردند و در مقابل آنان ، خود را روشنفكر تلقي مي نمودند .( تفسير تسنيم ،ج 2، ص 278 ) 6- خاستگاه شك و ريب منافقان نيز قلب و دل بيمار آنان دانسته شده است ( توبه / 45 و تفسير تسنيم ، ج 2، ص 137 و الميزان ، ج 5،ص 118 ) 7- بر اساس ديدگاه برخي از مفسران با استفاده از آيات قرآن ، نفاق مصداقي از شرك است زيرا تا اصل شرك در نهان كسي پديد نيايد فتنه نفاق از او سر نمي زند چنانكه عمل منافقانه زمينه شدت شرك را نيز فراهم مي آورد .از همين رو، گفته مي شود ريا كه اصل آن نفاق است درختي است كه جز شرك ميوه ً ديگري ندارد .( تفسير تسنيم ، ج 2، ص 262 ) 8- قرآن كريم همانطور كه درباره ً كافران سخن از غرق شدن در گرداب خطاها دارد .( بقره /81 ) ، درباره ً منافقان نيز سخن از غوطه ور شدن در گرداب طغيان و كوردلي دارد، ( بقره / 15 ) . زيرا در جنگ عقل و وهم اگر عقل به اسارت وهم در آمدوهم ميدان دار صحنه ادراكي نفس مي شود و مجاري ادراك صحيح رامي بندد و چنين انساني هرگز به انديشه صحيح راه نخواهد يافت وانديشه هاي باطل صحنه نفس او را پر مي كند و انسان در طغيان اين انديشه هاي واهي با كوردلي حركت مي كند .( نگا : تفسير تسنيم ، ج 2، ص 291 ) 9- از ديدگاه برخي آيات قرآن منافقان در برخي احكام با كافران شريكند مثلا" سقوط در آتش قهر خدا هم به منافقان نسبت داده شده و هم به كافران ( نسا / 140 ) 10- پاره اي آيات حكايتگر اين حقيقت اند كه منافقان در بعضي احكام با مشركان شريكند .مانند حرمان از غفران الهي . خداونددرباره ً مشركان مي فرمايد كه خداوند آنها را مشمول غفران خود نمي سازد ( توبه / 113 و نسا / 116 ) اين عدم شمول غفران الهي را نسبت به منافقان نيز مطرح كرده و در سوره ً منافقون آيه 6 مي فرمايد : ( ( براي آنان يكسان است : چه بر ايشان آمرزش بخواهي يا برايشان آمرزش نخواهي ، خدا هرگز بر ايشان نخواهد بخشود ) ) . آن منافق مشك بر تن مي نهد==روح را در قعر گلخن مي نهد==بر زبان نام حق و در جان او==گندها از فكر بي ايمان او==ذكر با اوهمچو سبزه ً گلخنست ==بر سر مبرز گلست و سوسنيست ==آن نبات آنجايقين عارتيست ==جاي آن گل مجلس ست و عشرتست == ( مثنوي / 2 /268 - 271 ) در برخي از آيات قرآن منافقان از كافران بدتر تلقي شده اند ( نسا/ 145 ) سر اين حقيقت از ديدگاه حضرت آيت الله جوادي آملي آن است كه اولا" منافقان از كافران و مشركان زيان بارترند ثانيا" منافقان هر چند مانندكافران در درون منكر دينند ولي اهل كتمان ، دروغ ، خدعه و استهزا نيزهستند .كسي كه كفرش كفر محض است ديگر به اين پليديهاي نفساني مبتلانيست ولي كفر منافق آميخته با اين بديها است . ( تفسير تسنيم ، ج 2، صص 246 - 250 ) ايمان در قرآن بررسي تمام ابعاد ايمان در قرآن در اين مجال ممكن نيست ، از اين رو به برجسته ترين آنها اشاره مي كنيم : 1- از ديدگاه قرآن ، ايمان امري اختياري است . زيرا روشن است كه امر به چيزي از سوي خداوند متعال دلالت بر مقدور بودن و در نهايت اختياري بودن آن چيز دارد.اگر ايمان مساله اي خارج از حوزه ً اختيار انسان بود، درخواست انجام آن باحكمت خداوند تنافي داشت ، ( نگا : بقره / 41، 91، 186، نسا / 136، آل عمران / 179 و ...) ( در اين باب مراجعه كنيد به نظريه ايمان ، محسن جوادي ، معاونت امور اساتيد و دروس معارف اسلامي قم ، چاپ اول ،زمستان 76، صص 185 - 192 ) 2- ايمان از ديدگاه قرآن عبارت است از علم و معرفت يقيني توام با تسليم و خضوع در برابر حق ( حجرات / 15، دخان /9 - 8، نمل / 3، لقمان / 4، سبا / 6، حج / 54، روم / 56 ) 3- عمل جز ايمان نيست ( عصر / 3، نسا / 124، سجده / 18 - 20 ) ولي لازمه آن است به اين معنا كه عمل از اجزاي مقوم ايمان نمي باشد ولي عمل پيوسته و همراه ايمان حقيقي است به طوري كه فقدان آن نشانگر ناخالصي و بي اثر بودن ايمان است ( انفال / 3 - 4، بقره / 177 و نيز نگا : الميزان ، ج 18، ص 158 ) 4- درقرآن موارد ذيل به عنوان متعلقات ايمان شمارش شده است : 1-4- غيب ( بقره / 2 - 3 ) ، خداوند متعال ( نسا / 162، اعراف / 158، مجادله / 22 ) ،معاد ( مجادله / 22، نسا / 162 ) ، رسالت ( اعراف / 158، حجرات / 15 ) ،همه پيامبران ( نسا / 171، آل عمران / 179 ) همه كتاب هاي آسماني ( بقره /4 - 121، 136، آل عمران / 119 ) ، امامت ( مايده / 3، 55، 67 ) ملايك ( بقره / 117 ) ( براي توضيحات تفصيلي در اين باب نكا : نظريه ايمان صص 201 - 246 ) 5- فوايد ايمان از ديدگاه قرآن عبارتند از : رستگاري ( صف / 10- 11 ) ، پشتوانه اخلاق ( توبه / 109، عنكبوت / 41 و نكا : بيست گفتار،مرتضي مطهري دفتر انتشارات اسلامي قم ، چاپ پنجم ، آذرماه 59، صص 151 - 155 ) ، استواري و تعادل روحي ( مايده / 69، فتح / 4، يونس / 62 -63 ) ، بركات دنيوي ( اعراف / 96 ) ، عمل صالح ( بقره / 277، مايده / 9 و نيزنكا : علامه طباطبايي . فرازهايي از اسلام ، ص 238 ) 6- ايمان از ديدگاه قرآن قابل افزايش و كاهش است . زيرا از آنجا كه معرفت مي تواند از اجمال به تفصل در آيد و فهم ما به آموزه ها عميق تر گردد و همچنين تسليم قلبي قابل شدت و ضعف بوده و نسبت به افراد متفاوت ، گوناگون است ، ايمان قابل افزايش و كاهش است . ( آل عمران / 173، انفال / 2، نسا / 136، توبه /124، انفال / 2 و ...نيز نكا : الميزان ، ج 18، صص 259 - 262 ) 7- در قرآن كريم به مقامات مختلفي اشاره شده كه مومن در دست يافتن بدآنهاآزاداست . از اين مقامات مي توان به درجات مومنان ياد كرد .بررسي تفصيلي اين مقامات و چگونگي تحصيل آنها در اين كتاب نمي گنجد از اين رو به اشاره اي اجمالي به بعضي از عناوين مقامات مومنان از ديدگاه قرآن بسنده مي كنيم : 1-7- مقام تسليم : يعني واگذاري تمام ساحت هاي وجودي خود به اختيار ودر اختيار خداوند .همان مقامي كه حضرت ابراهيم آن را از خداوند طلب كرد ( بقره / 128 ) اين تسليم علاوه بر اطاعت عملي از اوامر الهي و اجتناب از محرمات بايد در عواطف و انديشه هاي آدمي نيز نمودار شود .( در اين باب نكا : تفسير موضوعي قرآن كريم ، حضرت آيت الله جوادي آملي ، اسرا،قم ، چاپ اول ، 1377، ج 1، صص 383 - 384 ) جز از آن خلاق گوش وچشم و سر==نشنوم از جان خود هم خير و شر==گوش من از غير گفت اوكراست ==او مرا از جان شيرين جان تر است ==جان از او آمد نيآمد او زجان ==صد هزاران جان دهد او رايگان ==جان كه باشد كش گزينم بركريم ==كيك چه بود كه بسوزم زو گليم ==من ندانم خير الا خير او==صم وبكم و عمي من از غير او==گوش من كر است از زاري كنان ==كه منم در كف او همچون سنان == ( مثنوي / 5 / 1677 - 1682 ) 2-7- مقام ابرار ( مطففين /18 - 22 ) به نظر مرحوم طباطبايي اين مقام از والاترين مقامات ايماني است ، ( الميزان ، ج 1، ص 430 ) . راه رسيدن به اين مقام از ديدگاه قرآن گذشتن ازآنچيزي است كه به آن نيازمنديم و بخشيدن آن به ديگران ( آل عمران / 92 ) اين مقام تنها مختص به بندگان خالص و خوب خداوند است ( دهر / 5 - 6 ) 3-7- مقام تقوي : قرآن با سخنهاي گوناگون و تعابير تامل برانگيز اين مقام رامقامي ويژه و متقيان را ولي و دوست خود تلقي نموده است ( جاثيه / 19،انفال / 34، بقره / 21، حج / 37 و ...) بر اساس ديدگاه برخي از مفسران هرچند تقوا خود مراتبي دارد ولي مهم آن است كه آدمي در تقوا سه ركن رارعايت كند : اول : از خدا بترسد و اين خوف ، خوف ساده باشد و بر اساس ترس از خدا از گناه كناره گيري كند .دوم : كناره گيري از گناه بدين معنا كه اگرگناه در وسط باشد، انسان خود را به حاشيه بكشد تا به آن آلوده نشود .سوم : چه در آن ترس و چه در اين حاشيه رفتن ، مقصود و منظور، نزديك شدن به خدا باشد .( در باب اين مقام در قرآن نگاه كنيد : تفسير موضوعي قرآن ، ج 11، صص 205 - 219 ) متقي آن است كاو بيزار شد==از ره فرعون و موسي وار شد==قوم موسي شو بخور اين آب را==صلح كن با مه ببين مهتاب را== ( مثنوي / 4 / 3446 - 3447 ) 4-7- مقام اخلاص : به تعبير لطيف محقق طوسي ( ( پارسي اخلاص ، ويژه كردن باشد ) ) ( اوصاف الاشراف ، ص 65 ) يعني انسان قلبش را مخصوص حق كند تا احدي جز مقلب القلوب در حرم دل او راه نيابد .از نظر قرآن كريم اخلاص جوهره ً اصلي آدم است كه بسياري از اوقات در زير حجاب هوا و هوس پنهان و پوشيده مي ماند ( لقمان / 32 ) ازنظرگاه آيات قرآن تنها فرمان و درخواست خداوند از آدمي همين اخلاص است كه اگر حاصل آيد همه آنچه را كه لازم است با خود دارد .( بينه / 5 ) كسي كه اميد لقاي حق دارد و مشتاق جمال و جلال الهي است ، بايد مومن باشد و عمل صالح انجام دهد و در كار خود چه در بخش اعتقاد و چه دربخش عمل شرك نورزد ( كهف / 110 ) ، ( در باب اخلاص نكا : تفسيرموضوعي قرآن كريم ، ج 11، صص 253 - 258 ) هر چه كاري از براي اوبكار==چون اسير دوستي اي دوستدار==گرد نفس دزد و كار او مپيچ ==هرچه آن نه كار حق هيچ است هيچ ==پيش از آنكه روز دين پيدا شود==نزدمالك دزد شب رسوا شود.== ( مثنوي / 2 / 1062 - 1064 ) ;
کد سوال : 13746
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : واژه نفاق و ويژگي هاي مختلف منافقان را توضيح دهيد.
پاسخ : - ويژگي هاي منافقان : در ادبيات عرب واژه ً ( ( نفاق ) ) به معناي مخفي كردن كفر و تظاهر به ايمان است ( نك : لسان العرب ، ج 10، ص 359 ) در قرآن كريم نيز تظاهر به اسلام و در باطن كافر بودن از ويژگي هاي برجسته منافقان تلقي شده است . اين نفاق كه از آن به نفاق اعتقادي ياد مي شود در عمل بااين ويژگي ها و خصايص نمود پيدا مي كند : 1- ويژگي سياسي منافقان : 1-1-دوستي با بيگانگان ( مجادله / 14 ) 2-1- ولايت ستيزي ( نور / 47 و 148-2-1- نپذيرفتن حكومت ديني ( نسا / 60 و 61 - منافقون / 7 ) 2-2-1-مخالفت عملي با دستورات ولايت ( نور / 62 و 63 ) 3-1- فرصت طلبي ( نسا/ 141 - احزاب / 19 و 20 ) 4-1- تحقير مومنان ( هود / 27 - شعرا / 111 -توبه / 79 ) 5-1- فتنه گري ( توبه / 47 و 48 ) 6-1- ايجاد جنگ رواني ( احزاب / 13 ) 7-1- توجيه گناه ( نسا / 62 و 63 ) 2- ويژگي رواني منافقان 1-2-خودبزرگ بيني ( منافقون / 5 - بقره / 206 ) 2-2- ترس ( احزاب / 8 تا 35 ) 3-2- اضطراب ( توبه / 56 و 64 ) 4-2- لجاجت ( بقره / 18 - اعراف / 179 ) 5-2- سستي در معنويت ( نسا / 108 و 142 - توبه / 54 ) 6-2- هواپرستي ( محمد / 16 ) 3- ويژگي فرهنگي منافقان : 1-3- خودي جلوه كردن : 1-1-3-اظهارات دروغ و رياكارانه ( منافقون / 1 - بقره / 11 و 12 ) 2-1-3- قسمهاي باطل ( منافقون / 2 - توبه / 56 ) 3-1-3- توجيه روش نادرست خويش ( توبه /42 ) 4-1-3- ظاهرسازي ( منافقون / 2 - بقره / 204 ) 5-1-3- وعده هاي دروغين ( توبه / 77 - 75 ) 2-3- تضعيف باورهاي ديني و شبهه افكني ( احزاب /12 - آل عمران /154 ) 4- ويژگي اجتماعي منافقان 1-4- شعاراصلاح و ايمان ( نور / 47 ) 2-4- امر به منكر و نهي از معروف ( توبه / 67 ) 3-4- بخل ( توبه / 67 - احزاب / 19 - منافقون / 7 ) 4-4- استهزا وعيب جويي مومنان ( بقره / 14 - توبه / 79 ) 5-4- شماتت ( آل عمران / 120 -نسا / 72 - توبه / 50 ) 6-4- كينه توزي ( آل عمران / 118 ) اما نفاق اخلاقي به معناي عدم پايبندي به احكام دين است كه در دو ساحت فردي و اجتماعي ظهور مي كند .( بحارالانوار، ج 72، ص 108 ) حضرت علي ( ع ) در باب اين نوع نفاق مي فرمايد ( ( آشكارترين نفاق انسانها در كسي است كه امر به اطاعت مي كند ولي خودش مطيع نيست و نهي از معصيت مي نمايد ولي خودش آن را ترك نمي كند ) ) ( غررالحكم ، حديث 3214 ) يا رسول اكرم ( ص ) مي فرمايند : ( ( چهار چيز در هر كه باشد منافق است و اگر در كسي يكي از آنها باشد فقطيك صفت از صفات منافقان را دارد؛ هنگامي كه سخن مي گويد دروغ بگويد، آن گاه كه وعده مي دهد وفا نكند و اگر پيماني ببندد پيمان شكني كندو آنگاه كه چيره شود به گناهان بپردازد ) ) ( خصال ، شيخ صدوق ، ص 254 ) درباب نفاق و ويژگي هاي آن مراجعه كنيد به ( ( منشور جاويد، آيت الله جعفرسبحاني ، دفتر انتشارات اسلامي ، قم چاپ اول ، پاييز 1364 ش . ج 4، صص 9 - 178، الميزان علامه سيد محمدحسين طباطبايي ، موسسه الاعلمي للمطبوعات ، بيروت ، چاپ مكرر، ج 2، صص 96 - 97، ج 9، ص 325 به بعد، ج 5، صص 116 - 117 و 118، ج 19، ص 278 و ويژگي كافران : مي توان با نفي ويژگي هاي منافقان و مومنان به ويژگي كافران در ساحت عمل فردي و اجتماعي پي برد اما در عين حال آيات قرآن به برخي از اين ويژگي ها اشاره كرده است : 1- انفاق مال براي جلوگيري از دين ( انفال / 36 ) 2- استهزا نشانه هاي الهي ( غافر / 81 ) 3- مجادله به باطل ( كهف / 56 ) 4-پايمال ساختن حق ( همان ) 5- عدم ايمان به قرآن ( سبا / 31 ) 6- رويگرداني از فرامين خداوند ( احقاف / 3 ) 7- اعتراضات نابجا ( الميزان ، ج 15، ص 222 ) 8- استهزا رسول خدا ( ص ) ( همان ) 9- پيروي از هوي و هوس ( همان ) 10- عدم تبعيت از خودورزي . ( همان ) ;
کد سوال : 13747
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : صفات و ويژگي هاي مومنان را توضيح دهيد.
پاسخ : ويژگي مومنان ويژگي مومنان را مي توان در دو ساحت فردي و اجتماعي ذيل شمارش كرد : 1-فردي : 1-1- توكل بر خدا ( انفال / 2 ) 2-1- هنگام ياد خدا قلبشان ترسان ولرزان ( انفال / 2، توبه / 51 ) 3-1- محافظت بر ادا فرايض خصوصا" نماز ( مومنون / 9 ) 4-1- عفت و پاكدامني ( مومنون / 5 ) 5-1- خشوع در نماز ( مومنون / 2 ) 6-1- رويگرداني از امور لغو و بيهوده ( مومنون / 3 ) 7-1-افزايش ايمان هنگام شنيدن آيات الهي ( انفال / 2 ) 2- اجتماعي 1-2- امر به معروف و نهي از منكر ( توبه / 71، آل عمران / 114 ) 2-2- تامين حوايج مادي ديگران ( توبه / 71، انفال / 3 ) 3-2- تعاون و همياري با برادران ايماني ( توبه / 71 ) 4-2- تواضع با مردم ( فرقان / 63 ) 5-2- پيشي گرفتن در انجام امور خير ( مومنون / 59 ) 6-2- عدم طرح دوستي با كافران ( مجادله / 22 ) 7-2- كوشش در امانتداري ( مومنون / 8 ) 8-2- وفاي به تعهدها و قراردادها ( مومنون / 8 ) 9-2- اطاعت از رسول خدا ( ص ) ( انفال / 1 ) امام صادق ( ع ) دريك روايت 8 ويژگي براي مومن ذكر فرموده اند : 1- به هنگام شدايد وسختي ها سنگين و آرام ، 2- در برابر گرفتاريها و آزمونهاي ناخوش آيند دنيابردبار، 3- به هنگام وسعت روزي و آسايش سپاسگذار و شاكر، 4- به همان اندازه از روزي كه خداوند متعال به او ارزاني داشته قانع و راضي ، 5- به دشمنان ستم و تجاوز ننمايد، 6- بارش را به دوش دوستان نيفكند و يا آنكه به خاطر عوالم دوستي بار گناه آنان را به دوش نكشد، 7- بدنش در طاعت ازخداوند و خدمت به خلق ، در رنج و سختي است ، 8- مردم از ناحيه او درآسايش و آرامش خاطرند، در پايان فرمود : علم يار و همدم مومن ، حلم وبردباري وزير، راهبر و مشاور او، عقل و خرد فرمانرواي اعمال او. رفق ومدارا برادر و بازوي او و احسان و نيكوكاري پدر دلسوز و مهربان اوست . ( سفينه البحار، ج 1، ص 37 ) به هر روي مومن حقيقي عالمي بي منتهاست. الحذر اي مومنان كآن در شماست ==در شما بس عالم بي منتهاست ==جمله هفتاد و دو ملت در تو است ==وه كه روزي آن بر آرد از تودست == ( مثنوي / 1 / 3287 - 3288 ) براي آشنايي بيشتر با صفات وويژگي هاي عملي مومنان خطبه همام در نهج البلاغه را مطالعه فرماييد .;
کد سوال : 13748
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : درباره اهميت امر به معروف و زيان هاي ترك آن توضيح دهيد.
پاسخ : امر به معروف ، عمل خيرخواهانه و مفيد به حال فرد و جامعه است و از نظر عقلي ، بسيارپسنديده است . قرآن مجيد يكي از امتيازات امت اسلامي بر ديگر امت ها رااجراي همين اصل مي داند؛ زيرا اين نوعي نظارت و احساس مسووليت همگاني در جهت سعادت فرد و جامعه در تمام سطوح مي باشد .جالب اين است كه يكي از ابزارهاي مهم كنترل قدرت و نظارت عمومي بر رهبران ،اجراي همين اصل است . از همين رو پيامبر اكرم ( ص ) فرمودند : ( ( اگر امر به معروف ترك شود، بدترين افراد بر جامعه مسلط مي شوند ) ) . بنابراين ؛ اين مهم ، فوايد بيشماري دارد .اما اين كه آن را دخالت در امور ديگران تلقي كنيم ، ناشي از چند چيز است : 1- شيوه هاي غلط امر به معروف وتجسس هاي بي جا در امور داخلي افراد، 2- گرايش پنهان به انديشه هاي فردگرايانه ( Individ Ualism ) غربي و آزادي هاي بيش از حد فردي ، كه با منطق ديني سازگاري ندارد .;
کد سوال : 13749
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيا با توجه به نظريه تكامل موجودات آفرينش انسان ها از ديدگاه قرآن ( آدم و حوا ) باطل نمي شود؟
پاسخ : نظريه تكامل موجودات زنده از ابعاد مختلف قابل بررسي است : گاهي از ديدگاه اعتقاد به خدا و توحيد بحث مي شود كه آيا اين نظريه با اعتقاد به خدا منافاتي دارد يا نه ؟ و گاهي از اين بعد كه با آيات قران در مورد خلقت در اين جا از چندسو بايد مساله را مورد بررسي قرار داد : 1 ) ابتدا بايد ديد آيا اين يك اصل مسلم و ثابت شده علمي است يا نه ؟ در جواب بايد گفت : اين نظريه هنوز هم يك فرضيه است و دانشمنداني با آن به مخالفت برخاسته يا تغييراتي در آن داده اند .بنابراين فرضا اين ديدگاه مخالف ظواهر برخي از آيات قرآني قلمداد شود قدرت معارضه با آنها را ندارد .2 ) به فرض مساله تكامل ترانسفور ميستي را بپذيريم و براي انسان اجداد حيواني قايل شويم هيچ گونه مخالفتي با اينكه انسان هاي موجود همه داراي پدر و مادر واحدي بنام آدم و حوا باشند ندارد بلي اين سوال پديد مي آيد كه خود آدم و حوا از تكامل حيوانات ديگر خلق شده اند ( نظريه ترانسفورميسم ) يا هيچ گونه اجداد حيواني ندارند ( نظريه فيكسيسم ) ؟ ظواهر آيات قرآن نظريه دوم است ولي در عين حال اين آيات نفي كلي نظريه ترانسفورميسم را در مورد انسان هاي قبل از انسان موجود ( مانند انسان هاي نياندرتال ) نمي كند .;
کد سوال : 13750
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيا ملايكه اختيار دارند؟ اگر ندارند، چطور درباره خلقت انسان از خدا سوال كردند؟
پاسخ : اول : آيا ملايكه اختيار دارند يا نه ؟ دراين باره دو نظر وجود دارد : 1- براساس براهين عقلي از آنجايي كه ملايكه مجردند و ( ( مقام معلوم ) ) دارند، داراي اختيار نمي باشند .2- به استناد بعضي روايات به دست مي آيد كه ملايكه يا حداقل برخي از آنان تا حدودي داراي اختيار مي باشند .دوم : ملايكه سوال نمودند و سوال ربطي به اختيار و عدم آن در مقام عمل ندارد؛ بلكه بيانگر ناآگاهي است ، چنان كه ملايكه گفتند : ( ( سبحانك لا علم لنا الا ما علمتنا ) ) فهميده مي شود كه سوال آنان جنبه اعتراض نداشته است. ;
کد سوال : 13751
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : براي انس با قرآن ، چه بايد كرد؟
پاسخ : - تلاوت قرآن ؛ نگاه به قرآن ؛ وقتي را براي قرآن قرار دادن بعداز نمازها قرآن را تلاوت نمودن قبل از خواب مقداري از قرآن تلاوت كردن ،آشنايي با زبان عربي ، آشنايي با تفسيرهاي خوبي كه وجود دارد احيانا" ازبعضي از نشريات قرآني ويژه جوانان ( مانند نشريه بشارت ) استفاده كردن ازراه هاي انس با قرآن كريم است . همچنين استفاده از كتاب ( ( كليدهاي فهم زبان قرآن ) ) براي آشنايي با زبان قرآن بسيار مفيد است . ;
کد سوال : 13752
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيا اين اعتقاد اهل سنت كه امام زمان ( عج ) فرزند عبداله و آمنه است صحت دارد؟
پاسخ : در هيچ يك از نصوص معتبر اهل سنت ، نيامده است كه امام زمان ( عج ) فرزند عبدالله و آمنه مي باشد .مهم ترين و معتبرترين مجامع روايي اهل سنت ( ( صحاح سته ) ) و ( ( سنن ثلاثه ) ) مي باشد .با بررسي هايي كه برروي همه اين متون انجام گرفته است ، سه حديث درباره حضرت مهدي ( عج ) هست كه در هيچ يك از آنها امام زمان ( عج ) را فرزند آمنه وعبدالله نخوانده است ؛ بلكه در اولي ايشان را از عترت پيامبر ( ص ) و ذريه فاطمه ( س ) خوانده است . در حديث دوم فرموده اند : مهدي از من است و درروايت سوم هيچ اشاره اي به نسب آن حضرت نشده است : 1- ( ( حدثنا احمدبن ابراهيم حدثنا عبدالله بن جعفر الرقي حدثنا ابوالمليح الحسن بن عمرعن زياد بن بيان عن علي بن نفيل عن سعيد بن المسيب عن ام سلمه قال سمعت رسول الله ( ص ) يقول ( ( المهدي من عترتي من ولد فاطمه ) ) قال عبدالله بن جعفر و سمعت ابا المليح يثني علي علي بن نفيل و يذكر منه صلاحا" ) ) ، ( سنن ابي داود، حديث 3735 ) . 2- ( ( حدثنا سهل بن تمام بن بزيع حدثنا عمران القطان عن قتاده عن ابي نضره عن ابي سعيد الخدري ، قال قال رسول الله ( ص ) ( ( المهدي مني اجلي الجبهه ، اقني الاتف ، يملا الارض قسطا"و عدلاً كما مليت جورا" و ظلما" يملك سبع سنين ) ) ، ( همان ، حديث 3736 ). 3- سومين روايت در سنن ابن ماجه باب فتن حديث شماره 4029 مي باشدكه به جهت عدم ذكر نسبت نيازي به نقل متن آن نيست . براي آگاهي بيشتردرباره شبهات مرتبط به امام زمان ( عج ) ر.ك : ( ( يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان ( عج ) ، عليرضا رجالي تهراني ) ). ;
کد سوال : 13753
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : چرا از آموزه هاي ثابت قرآن در دروس دانشگاهي و عرصه هاي علمي استفاده نمي كنيم ؟
پاسخ : اسلام با ظهور خود فرهنگ نويني را به بشريت ارزاني داشت و با طرح مفاهيم جديد، بينش انسان ها را دگرگون ساخت ، اين مفاهيم كه از مجراي وحي و سنت رسول خدا ( ص ) كه ترجمان حقيقي وحي بود، نازل شد و با عمل و رفتار مومنان در شبه جزيره عربستان بسط يافت ، بنيان هاي تكوين يك امت واحد جهاني را فراهم آورد .قرآن شريف ، سفارش هاي مكرري نسبت به انديشيدن و تميز درست از نادرست دارد و اين سفارش ها كاملا" منطقي است . اين كتاب عظيم چنان كه عقل راراهنماي انسان ميداند، از فرد بشر مي خواهد تا حكمت و رشد خود راگسترش دهد [ در اين باب نگا : تفكر از ديدگاه اسلام عباس محمود عقاد،ترجمه محمدرضا عطايي ، بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي ،مشهد، چاپ اول 1371 ش ، صص 26 - 9 ] . همچنين در اين كتاب بي نظيرآموزه هايي وجود دارد كه سمت و سوي حركت آدمي را به كلي دگرگون ساخته است . آموزه هايي در باب اخلاق ، خداشناسي ، انسان شناسي ،جهان شناسي ، تاريخ و ...حضرت رسول ( ص ) با سيره عملي و گفتار زباني وبعد از او ايمه ( ع ) كوشش كردند تا اين آموزه ها را به طور صحيح و درست براي ما تفسير نمايند، هر چند به دلايلي نشد آنچه را كه حق اين كتاب بود به بشريت ارزاني دارند .اما بايد به اين نكته توجه داشت كه هدف اصلي و اولي قرآن شريف كدام يك از اين آموزه ها بوده است ، آيا علاوه بر طرح مسايلي چون خداشناسي ، انسان شناسي ، راهنماشناسي و اخلاق ، مواردي چون جهان شناسي به معني شناخت جهان و طبيعت مانند فيزيك ، گياه شناسي ،زمين شناسي ، ستاره شناسي و در يك كلام دانش تجربي نيز مد نظر وحي بوده است تا ما انتظار داشته باشيم كه چنين قضايايي نيز در قرآن طرح شده باشد؟! به نظر مي رسد قرآن كتاب انسان سازي است تاآنچه را كه بشر در راه تكامل حقيقي يعني تقرب به خداي متعال نياز دارد به او بياموزد .بر اين اساس آموزه هايي كه در ارتباط مستقيم با اين مساله بوده اند مورد اهتمام آيات قرآن اند؛ يعني در باب خداشناسي ، انسان شناسي ، معادشناسي ،راهنماشناسي ، اخلاق و احكام عبادي . اما در باب جهان ، طبيعت و مسايل فيزيكي و جسماني بدن ، قرآن به طور استطرادي و تطفلي بحث كرده است وشايد هيچ آيه اي را نيابيم كه مستقلا" و مستقيما" به ذكر آفرينش جهان وكيفيت وجود آسمان ها و زمين پرداخته باشد .در برخي موارد، گفت و گو ازآفرينش جهان و انواع آفريده ها براي آگاهانيدن انسان و رهنموني اوست به عظمت الهي و سترگي حكمت هايي كه خدا در آفرينش به كار برده است . درپاره اي مواضع نعمت هاي خدا در آسمان و زمين به تفصيل يادآوري شده است تا انگيزه اي باشد براي شكر و حق شناسي ، و در همه جا ممكن است اين هدف مد نظر باشد كه انسان با نگرش به عالم از آن جهت كه آفريده خداو در چنبره تدبير اوست ، معرفت فطري و شناخت حضوري خود راشكوفايي دهد و شدت و نيروي بيشتري بخشد [ معارف قرآن ، محمدتقي مصباح يزدي ، موسسه در راه حق قم ، چاپ اول 1367 ش ، ج 1، صص 226 - 225 ] . با توجه به اين نكته ، در پاسخ به پرسش شما خاطرنشان مي شويم كه اگر مقصود شما از نظريات قرآن در باب آموزه هايي باشد كه هدف اولي و اصلي قرآن است ، بله در اين جهت ما بايد كوشش كنيم تاآموزه هاي قرآني را محور نظريات علمي خود قرار دهيم و از آنها سودجوييم ، به راستي ما در انسان شناسي و اخلاق و حتي مباحث خداشناسي ،راهنماشناسي و معادشناسي هنوز مطالب ناگفته بسياري در قرآن داريم كه بااستخراج و انتظام منطقي آنها مي توانيم مسايل جديدي را در اين ساحت هابه جهان بشريت عرضه كنيم . اما اگر منظور شما آموزه هايي در ساحت دانش تجربي باشد كه هدف اولي و اصلي قرآن نبوده و در اين مورد تنها به ذكركلياتي استطرادي اكتفا شده است ، به نظر ما نبايد تلاش بيهوده اي را آغازكنيم ، چنان كه برخي چون رشيد رضا در تفسير ( ( المنار ) ) و طنطاوي در تفسير ( ( الجواهر في تفسير القرآن ) ) كوشش كردند كه بسياري از مسايل علمي را باآيات قرآن تطبيق دهند .زيرا از آن جا كه اين آيات جنبه استطرادي داشته ، درهيچ زمينه ، هيچ گاه به بحثهاي تفصيلي در اين باب نپرداخته بلكه به همان اندازه كه هدف قرآن در هدايت مردم تامين مي شده بسنده كرده است ، به همين جهت برخلاف بسياري از آيات ديگر، اين آيات غالبا" داراي ابهام هايي است و كمتر مي توانيم نظر قطعي در اين مورد به قرآن نسبت دهيم [ براي آگاهي بيشتر نگا : همان ، صص 232 - 228 ] . در اينجا تذكر چند نكته لازم و ضروري است : 1- هر چند قرآن به دانش تجربي چنان كه توضيحش گذشت نپرداخته است ولي با لحن خاصي انسان را تشويق و ترغيب نموده است كه در اين باب به كند و كاو و جستجو و كشف عالم طبيعت بپردازد [ نگا : اعراف ، آيه 185 ؛ غاشيه ، آيه 20 - 17 ؛ بقره ، آيه 164 و ...] 2-خداوند حجت باطني به عنوان عقل براي انسان قرار داده است تا در پرتو آن بشر خود دست به خلاقيت زده و با استفاده از آن مجهولات جهان طبيعت راكشف نمايد .در حقيقت اين موضوع به انسان واگذار شده است . از اين رو دراين باب بايد از عقول ديگران و تجارب آنها سود جويد .3- علوم اسلامي همچون تفسير، فقه ، اصول ، حديث ، نحو، بلاغت ، تاريخ ، اخلاق ، فلسفه وكلام هر چند در پرتو هدايت هاي رسول خدا ( ص ) و پايه گذاري حضرت علي ( ع ) پديد آمد ولي بسط و تسديد آن توسط انسان صورت گرفت و آدمي با عقل خود آن را توسعه بخشيد .بنابراين علوم غيراسلامي نيز مي تواند باخود آدمي رشد و بالندگي خود را به دست آورد [ در اين باب نگا : ظهورشيعه ، علامه سيد محمد حسين طباطبايي ، انتشارات فقيه ، تهران ، چاپ اول ، 1360 ش ، صص 44 - 33 ] . 4- تطفلي و استطرادي بودن برخي ازآموزه هاي قرآني در باب دانش تجربي به اين معنا نيست كه آنها پندارهاي خيالي اند كه براي ارايه يك پيام ارزشي ساخته و پرداخته شده باشند .حاشاو كلا كه چنين باشد .گزارش هاي وحي از خلقت آسمان و زمين كلام خداوندي است كه بهتر و برتر از همگان به اسرار خلقت و چگونگي آفرينش آگاه است . مقصود آن بود كه قرآن در پي تبيين چنين آموزه هايي نبوده است واز اين رو اين سلسله آيات با ابهام مطرح شده است . در واقع با اين سلسله آيات ، خداوند آدمي را تحريك و تشويق و ترغيب نموده است تا با استمداداز عقل خود به كشف رازهاي مجهول آن نايل آيد .5- ناگفته نماند كه نگاه ديني قرآن به طبيعت و تاريخ از يك امتياز عمده نسبت به نگاه مفسران مادي طبيعت برخوردار است ؛ زيرا قرآن همراه با طرح اين مسايل ، به علت فاعلي و غايي حوادث طبيعي و تاريخي نيز توجه مي دهد و در نتيجه علوم طبيعي و اجتماعي را با دو بال ( ( هو الاول ) ) و ( ( هوالاخر ) ) تا اوج گاه مبدا و معادپرواز مي دهد [ شريعت در آيينه معرفت ، آيت الله عبدالله جوادي آملي ،مركز نشر فرهنگي رجا، تهران ، چاپ اول ، 1372، صص 166 - 164 ] . به هرروي ما بايد در برخي آموزه هاي قرآني كه اهتمام اولي به آن شده است ،نظريات آن را استخراج كرده و به جهانيان عرضه نماييم ولي در بعضي ازدانش ها چون دانش تجربي و تاريخي بايد با استمداد از عقل بشري و تبادل آرا و افكار، از ديدگاه دانشمندان در كشف مجهولات خويش استفاده نماييم. ;