• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 6427
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيا امر به سجده ملائكه خاص حضرت آدم عليه السلام بوده است ؟
پاسخ : خـيـر , سـجـده ملائكه بر جميع فرزندان آدم يعنى انسانيت بوده است و حضرت آدم عليه السلام نمونه مجسم انسانيت , به نيابت همه انسان ها مورد سجده قرار گرفته است . دلـيـل اين مطلب آن است كه اولا ; ملائكه از آن رو كه آدم جانشين خدا در زمين بودبه او سجده كردند ; و جانشين و خلافت مخصوص ايشان نيست بلكه براى همه انسان هاى پاك است . ثـانـيا ; ابليس بى آنكه ذكرى از آدم عليه السلام كند , مى گويد كه همه انسان ها را گمراه خواهد كرد . رب بما اغويتنى لازينن لهم فى الارض و لاغوينهم اجمعين ( حجر / 39 ) . ثالثا ;خطاب هاى خداوندى درباره پرهيز از شيطان عام است و همه انسان ها را دربر مى گيرد . يا بنى آدم لا يفتننكم الشيطان كما اخرج ابويكم من الجنه .
کد سوال : 6428
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيـا مـى تـوان گـفت كه غرض از تكاليف , به كمال رسيدن انسان و دست يابى او به غايت و هدف هستى است . پس وقتى انسان كمال يابد ديگر معنا و لزومى ندارد كه تكليفى باقى بماند .
پاسخ : خـير , زيرا تكاليف دو دسته اند ; الف : تكاليف مربوط به معاملات و اجتماعيات ب : تكاليف مربوط به عبادات و فرديات . حـال اگـر بـر فرض انسان كامل تكاليف معاملى و اجتماعى نداشته باشد لازم مى آيد كه جامعه و اجـتـماع دچار هرج و مرج وآشفتگى و بى نظمى گردد و چنين چيزى يعنى از بين رفتن توجه و عنايت خداوند به نوع بشر . اگـر تـكـاليف عبادى و فردى نداشته باشد و در عين حال انسان كامل , يعنى داراى ملكات راسخه نـفـسـانـى , باشد لازم مى آيد كه ملكه نيكى ها در انسان باشد امااثر و نشانه و ظهور خارجى را كه همان اعمال است , نداشته باشد ; و اين نيز يعنى از بين رفتن عنايت الهى به انسان .
کد سوال : 6429
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : هدف خداوند از خلق زمين و آسمان و مسخر ساختن آنها براى انسان هدايت انسان است . در حاليكه همه انسانها ايمان نمى آورند . آيا اين نشان نمى دهد كه خداوندنتوانسته است به هدفش دست يابد و شكست خورده است ؟
پاسخ : هـدف خـداونـد از خلق زمين و آسمان و مسخر ساختن آنها براى انسان هدايت اجبارى وايمان از روى اجبار و قصد نبوده است بلكه هدايت و ايمان آوردن انسان ها از طريق اختيار و قصد و آگاهى است . از اين رو مسخر ساختن زمين و آسمان براى انسان صرفابراى امتحان و آزمايش و زمينه ساز ايمان اختيارى انسان است . بـه بـيـان ديـگـرخـداونـد هـدايـت و ايـمـان هـمـه انـسـانها را قصد نكرده است تا در اثر ايمان نـياوردن گروهى در رسيدن به هدفش ناكام باشد بلكه هدف او امتحان انسان و ايمان اختيارى او بوده است كه محقق شده است .
کد سوال : 6430
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : اگر انسان هلوع و جزوع است پس خلقت الهى كامل و نيك نيست . در حاليكه خداوندمى فرمايد الذى احسن كل شى خلقه ( سجده / 7 ) .
پاسخ : هـلـوع بـودن انـسان كه ريشه در حب ذات دارد لازمه بقا و راه رسيدن به سعادت است وفى حد نفسه چيز بدى نيست . آنـچـه بـد و نـاپسند است استفاده نادرست و افراطى ياتفريطى از اين ويژگى است كه آن هم به دست خود انسان و از طريق اختيار و اراده او صورت مى پذيرد . پس آنچه خداوند تبارك و تعالى آفريده است نيك است .
کد سوال : 6431
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : در آيه 23 سوره قيامت آمده است كه در روز قيامت انسان هاى پاك و مومن فقط به پروردگار خود نگاه مى كنند الى ربها ناظره . در حاليكه نعمت هاى بهشتى نيزمورد توجه آنان است ؟
پاسخ : اولا مراد از نگاه به خداوند , نگاه مادى و جسمانى نيست . ثانيا مومنان و پاكان چون پرده و حجابى ميان خود و خداى خود نمى بينند به هر چه بنگرند مظهر و آيتى از او را مشاهده مى كنند و در حقيقت پروردگار خود را نظاره گراند .
کد سوال : 6432
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : قـرآن مـى گـويد : خداوند آدم را بر جهانيان فضيلت و برترى داد و اين گواه آن است كه در عصر آدم عـالـميان و جامعه انسانى وجود داشته و بنابراين مانعى ندارد كه انسان نخستين كه ميليونها سال قبل بوجود آمده از حيوانات ديگر تكامل يافته وآدم تنها يك انسان برگزيده
پاسخ : مـنـظـور آيه مجموع جامعه انسانيت در تمام طول تاريخ است و معنى آن اين است كه :خداوند از مـيـان تمام جامعه بشريت در طول تاريخ انسانهايى را برگزيد كه نخستين آنها آدم و سپس نوح و خاندان ابراهيم و خاندان عمران بود .
کد سوال : 6433
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : اگـر هدف از آفرينش انسان تكامل بوده چرا خداوند از آغاز انسان را در همه ابعاد , كامل نيافريد تا نيازى به پيمودن مراحل تكامل نبوده باشد ؟
پاسخ : شاخه اصلى تكامل , تكامل اختيارى است . بـه تـعـبـير ديگر تكامل آن است كه انسان راه را با پاى خود و اراده و تصميم خويش بپيمايد , اگر دسـت او را بـگـيـرنـد و بـه زور ببرند نه افتخار است و نه تكامل , لذا در آيات مختلف قرآن به اين واقعيت تصريح شده كه اگر خدا مى خواست همه مردم را به اجبار ايمان مى آوردند ولى اين ايمان براى آنها سودى نداشت .
کد سوال : 6434
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : آيه 37 سوره انبياء مى گويد : انسان از عجله آفريده شده و در ذيل همان آيه مى گويد : عجله نكنيد اگر انسان طبيعتا عجول است پس چرا به دنبال آن نهى ازعجله مى كند آيا اين دو با هم متضاد نيست ؟
پاسخ : بـا تـوجـه بـه اصـل اختيار و آزادى اراده انسان و قابل تغيير بودن صفات و روحيات وويژگيهاى اخـلاقـى , هـيـچـگـونه تضادى در كار نيست چرا كه با تربيت و تزكيه نفس مى توان اين حالت را دگرگون ساخت .
کد سوال : 6435
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : معروف است كه بشر مختار و آزاد آفريده شده , و سرنوشت او در دست خود اوست . واو , خود سرنوشت ساز , و طراح نحوه زندگى آينده خود مى باشد . از طرف ديگر قانون وراثت كه از اصول علمى مسلم جهان ما است , به ما مى گويد كه فرزندان نه تـنها وارث مال و صفات ظاهرى پدران
پاسخ : پـس از پـيـدايش مساله وراثت , جبريها تصور كردند كه به دليل محكمترى دست يافته و حربه برنده ترى پيدا كرده اند , زيرا بنابر قانون وراثت , روحيات وصفات ظاهرى و درونى پدر و مادر , فـهرست وار به فرزند منتقل مى شوند , و كودك عصاره اى از صفات و روحيات والدين خود خواهد بود . ولى از نظر دانشمندان بيولوژيست كه خود كاشف پديده وراثت و طراح اين مساله هستند , قدرت وراثت آن چنان نيست كه بگوئيم وراثت در تعيين سرنوشت انسان نقش اصلى را دارد , بايد بدانيم كه صفات ظاهرى قابل تغيير نيستند , ولى روحيات موروثى دگرگونى و تغيير را مى پذيرند . گـذشـتـه بـر ايـن كه هنوز حد و حدود وراثت كاملا مشخص نيست , و همگى با حس وعيان مـى بـيـنيم كه گاهى از پدران تند خو و رذل , فرزندان خوش خوى و بزرگ منش پديدمى آيند و همچنين از پدران با استعداد و قدرتمند , فرزندان ناتوان و ضعيف متولدمى گردند . علاوه بر اين بايد توجه داشته باشيم كه مساله وراثت آنچنان نيست كه آثار تربيت را خنثى كند . بـه هـمـيـن دليل , هرگز ديده و شنيده نشده است كه كسى فرزند خود راتربيت نكند , به بهانه ايـنـكـه فـرزند وى , خواه ناخواه , وارث اخلاق و روحيات اواست و ديگر نمى توان در مقابل قانون وراثت كارى انجام داد . عامل وراثت هر چه باشد , در برابر حريت و آزادى انسان , در برابر عوامل تربيتى و كيفرها و پاداشها انعطاف پذير است . ايـن پـديـده تـنـها يك ضلع از شخصيت انسان راتشكيل مى دهد و ضلعهاى ديگر آن را فرهنگ و محيط مى سازند . وبالاتر از همه , آزادى و حريت , ذاتى انسان است . براى اينكه خوانندگان از اندازه تاثير وراثت آگاه گردند , و روشن شود كه پديده وراثت در برابر عوامل ديگر تربيت تاب مقاومت ندارد ; قدرى در اين باره به بحث مى پردازيم . وراثـت مـحـيطبدون ترديد يكى از عواملى كه در سازندگى شخصيت انسان دخالت دارد , عامل وراثت است . هـمچنانكه رنگ پوست , رنگ چشم , رنگ مو , بلندى و كوتاهى قد و ديگر مشخصات جسمى غالبا مـوروثـى هـسـتـنـد و از طـريق ژنها از پدر و مادر و اجداد به انسان مى رسند , برخى از صفات و مشخصات اخلاقى نيز زمينه ارثى دارند . اما وراثت تنها يكى از عوامل سازنده شخصيت است . و در كنار آن عوامل ديگر نيزوجود دارند كه هر كدام به نوبه خويش در وضع انسان اثر مى گذارند . و مهمترين آنها عبارتند از :تربيت , وضع خانوادگى , اجتماعى , اقتصادى , فرهنگى , تغذيه , آب و هـوا و 000شـايـد بتوان مجموع اين دسته عوامل را در يك كلمه خلاصه كرد و آن را عامل محيط نام گذاشت . بـديـن مـعـنـى كه صفات و مشخصات موروثى انسان بر دو نوعند :1 - صفات و مشخصاتى كه به صـورت قـطـعـى و تـغيير ناپذير , به انسان منتقل مى شوند ,و عامل محيط و دستگاههاى تربيتى نـمـى تـوانـنـد آنـان را بـه آسـانى تغيير دهند , مانندرنگ پوست , كوتاهى و بلندى قد و برخى از بيماريهاى ارثى چون جنون و عقب ماندگى ذهنى . 2 - صفات و مشخصاتى كه به صورت يك استعداد خاص و يك زمينه مساعد در وجود انسان جلوه مى كند , مثلا در بيماريهاى جسمى , بيمارى سل چنين است . كودكى كه از پدر ومادر مسلول متولد مى شود , آمادگى براى ابتلاء به اين بيمارى را دارد . ولـى چـنـانكه پس از تولد , او را از آن پدر و مادر جدا كنند و به محيط سالمى منتقل نمايند , بچه سلامت خود را باز مى يابد . در مورد بسيارى از اخلاقيات و روحيات ارثى نيز , چنين وضعى حكمفرما است . كودكى كه متولد مى شود , همراه با يك سلسله استعدادهاى ارثى متولد مى گردد . اگراين كودك با محيط آماده اى مواجه گرديد , شكوفا مى شود و رشد مى كند . و اگـر بـاعـوامـل نـامساعدى روبرو شد , هيچگونه اثرى از خود نشان نمى دهد و سرانجام ممكن است محو و نابود گردد . همان گونه كه وضع آب و هوا و تغذيه ممكن است تغييراتى دررنگ پوست و وضع جسمانى انسان پـديـد آورد , اخـلاق و عادات حاكم بر محيط , لياقت وشايستگى مربى نيز , استعدادهاى مختلف روحى و نفسانى انسان را دگرگون يا شكوفامى نمايد . مـتـاسـفانه برخى از افراد منفى باف و پيروان مكتبهاى نوميد كننده را مى بينيم كه از نقش عامل محيط در زندگى انسان غافل مانده يا خود را به غفلت زده اند . بـرخـى از شـاعران و نويسندگان هم كه تحت تاثير اين طرز تفكر قرار گرفته اند , محتواى فكرى خويش را در قالب نثرهاى شيوا و اشعار جالب و فريبنده اى ريخته و به خوردمردم مى دهند . يـكـى از شاعران پارسى زبان در اين زمينه اشعارى دارد كه مطلع آن اين است :درختى كه زشت اسـت وى را سـرشـت اگـر بـرنشانى به باغ بهشت و سپس در اين زمينه داد سخن داده و در آخر چنين نتيجه گرفته است كه باز هم اين درخت , ميوه زشت بار خواهد آورد . بـه نظر ما اين گونه اشعار , همچون ماده سمى است كه لعاب شيرينى بر روى آن كشيده باشند , زيـرا تـزريق افكار ياس آور , توان كار و فعاليت را از جامعه گرفته و به بهانه اين كه سرشتها تغيير ناپذيرند ,احساس مسوليت را در وجود افراد مسول مى كشند و از بين مى برند . درسـت اسـت كـه پـيـوسته محصول گندم , گندم و محصول جو , جو است و اگر نهال سيبى رابكارند حتما درخت سيبى از آن به وجود خواهد آمد , اما نبايد فراموش كرد كه اين گندم يا جو يا سيب به دست آمده هميشه يكسان نيست و مى توان با مواظبتهاى لازم درانتخاب زمين مناسب و كود دادن , آبيارى به موقع و كافى , وجين كردن بجا و 000محصول بهتر و بيشترى توليد كرد . اگـر در اثر تربيت نمى توان پاره اى از صفات ارثى انسان را دگرگون كرد , اما ايجاددگرگونى در طرز تفكر , سليقه , اخلاق و عادات افراد , به وسيله محيط تربيت امرى ممكن و عملى است . در ايـنـجـا مـناسب است به چند فراز از كتاب انسان موجودناشناخته نوشته الكسيس كارل زيست شناس معروف اشاره كنيم . در آنـجـا چـنـيـن مى خوانيم : چنانچه مى دانيم , نقص عقل و ديوانگى و هموفيلى و گنگى , از مـعـايـب و نـقـايـص ارثى است و برخى از بيماريها نيز مانند سل و سرطان و فشار خون و غيره به شكل زمينه از پدر و مادر به كودكان نقل مى شوند . و از آن پس شرائط محيط و چگونگى زندگى , ممكن است پيدايش آنها را ممانعت يا تسهيل كند . در جـاى ديـگـر از آن كتاب مى خوانيم : عوامل روانى و محيط , اثرات عميقى در بناى شخصيت افـراد دارنـد , چـه اينها شالوده فكرى و معنوى ما را مى ريزند و با تغييراتى كه در گردش خون و ترشح غدد داخلى مى دهند اعمال ساختمان تمام اعضاى بدن را عوض مى كنند . زمـيـنـه ارثـى هـر چه باشد , فرد تحت تاثير تربيت , در راهى مى افتد كه ياوى را به قلل كوههاى مرتفع يا به دامنه تپه ها , يا به ميان گل و لاى منجلابهامى كشاند . طـبق اين بيان , تربيت و محيط زندگى حتى در ترشح غدد و هورمونها و چگونگى گردش خون انسان اثر مى گذارد . باز او مى گويد : رشد و پرورش بدن بر حسب عوامل خارجى به راههاى مختلف متوجه مى شود , و خصايص ذاتى خود را به كار مى اندازد , يا عاطل مى گذارد . بديهى است كه زمينه هاى ارثى عميقا تحت تاثير تربيت و پرورش قرار مى گيرند . پـيـامـبران نيامده اند كه رنگ پوست و رنگ چشم افراد را عوض كنند و بيماريهائى مانند جنون و گـنـگـى مـادرزاد را مـداوا نمايند , بلكه آمده اند تا بر پايه ايمان به خدا , به تعليم و تربيت جامعه بپردازند , به آنان بينش مذهبى دهند , استعدادهاى آنان را زنده نمايند , عقول افراد را بيدار سازند و غرايز گوناگون مردم راتعديل و كنترل نمايند . تـاريـخ نـيز نشان مى دهد كه پيامبران , بنيانگذاران مقدس و پايه گذاران واقعى تمدنهاى بشرى بوده اند و جوامع انسانى را در راه تكامل به جنبشهاى عظيمى وادارنموده اند , و ظهور اسلام خود يكى از نمونه هاى زنده اعمال قهرمانانه پيامبران است كه صفحات تاريخ را زينت بخشيده است . آيـا مـى توان نقش اسلام را در سازندگى تمدن جهانى به ويژه ملت عرب ناديده گرفت ؟البته ما ايـن نـكـتـه را انـكار نمى كنيم كه ملتهائى كه از تعاليم انبياء فاصله گرفته اند و دچار محيطهاى ناسالم و رهبران نالايق شده اند , به تدريج دچار انحراف گشته اند و تعاليم پيامبران را تا حدودى به دست فراموشى سپرده يا دگرگون نموده اند . ولـى ايـن انـحـرافها غالبا معلول وضع محيط و شرائط تربيت آنان بوده , نه چگونگى ژنها و عوامل وراثت . اين بود بحث مختصرى پيرامون تاثير وراثت در تكوين شخصيت انسانى .
کد سوال : 6436
موضوع : گنجینه عمومی
پرسش : نظر قرآن درباره خلقت انسان چيست ؟
پاسخ : از مجموع آيات قرآن با توجه به تنوع آنها مى توان دريافت كه نوع انسانى موجود ,نه هر نوع انسانى , از نسل ديگرى از حيوانات يا غير حيوانات پديد نيامده است ,بلكه خداوند بارى تعالى اين نوع انسان را در زمين ابتدا و ابداعا پديد آورد درحاليكه زمين و آسمان وجود داشت اما انسان نبود . سپس خداوند يك زوج انسانى راخلق كرد و بقيه انسان ها به اين زوج منتسب مى باشند . [ انـا خـلـقـنـاكم من ذكر وانثى و جعلناكم شعوبا و قبايل ( حجرات - 13 ) ] و [ خلقكم من نفس واحده و جعل منها زوجها ( اعراف - 189 ) ] و [ 000 كمثل آدم خلقه من تراب ( آل عمران - 59 ) ] . امـا فرضيه هاى موجود در علوم تجربى و زيست شناختى كه معتقدند انسان از نسل ميمون است و تـكامل يافته يا از نسل نوعى ماهى است كه متحول شده و تكامل يافته است ,صرف فرضيه است و دلـيـلـى يقينى بر آنها اقامه نگشته است و در تعارض اين فرضيه هابا گفته هاى يقينى خداوند كه بـوسـيـلـه عـقـل حـجيت و صحت آنها ثابت شده , روشن است اين فرضيه ها هستند كه بايد كنار گذاشته شوند .