• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 421
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : دانشجوي ترم هفت دبيري معارف هستم. مشكلي دارم، ميخواهم براي شما عنوان كنم تا راه حلي پيش پايم بگذاريد. من خيلي درس ميخوانم، حتّي بعضي مواقع صفحه‏هاي دفترم نيز هنگام امتحان يادم ميآيد؛ ولي جواب‏ها را فراموش ميكنم. هنگام امتحان چنان نگران ميشوم و در دلهره فرو ميروم كه هيچ كاري نميتوانم بكنم. به من بگوييد چه كنم تا در امتحاناتم موفق باشم و اضطراب از من دور شود.
پاسخ : به نظر ميرسد، قبل از پرداختن به «اضطراب امتحان» و راه‏هاي مقابله با آن، لازم است با مفهوم كلي «اضطراب» آشنا شويم. اين پيش آگهي در نحوه كنار آمدن با آن مؤثر مينمايد. نكته قابل توجّه اين‏كه اضطراب، در حد متعادل آن، براي هر جانداري ضرورت دارد و سازنده است. روان شناسان اضطراب را پاسخي سازش يافته تلقي ميكنند؛ زيرا فرد را در انجام كارها و كسب موفقيت‏ها ياري ميكند، اسباب نشاط و فعاليتش را فراهم ميسازد و او را در برابر خطرها و تهديدهاي واقعي به حركت وا ميدارد؛ مثلاً هنگام احساس درد به پزشك مراجعه ميكنيم، در جاده لغزنده با احتياط رانندگي ميكنيم و به موقع سر قرار حاضر ميشويم و.... بنابراين، وجود اندكي اضطراب سبب ميشود فرد هنگام روبه‏رو شدن با منابع اضطراب زا واكنش مناسب نشان دهد و قدرت خلاقيّت و سازندگي اش را به كار گيرد يا فرد را تحريك ميكند تا به طور جدي در جهت انجام دادن مسؤوليت مهمي مانند امتحان يا پذيرش يك وظيفه اجتماعي تلاش كند. اين نوع اضطراب سازنده و مفيد است و ضرورت دارد. البته وقتي اضطراب از حد متعادل ميگذرد و با رسوخ در انديشه رفتار عادي و روزمره انسان را مختل ميسازد، در واقع به اضطراب منفي تبديل ميشود و ميتواند عامل بسياري از اختلالات شناختي، عاطفي و جسماني گردد. اين نوع اضطراب در نهايت انسان را از بخش عمده‏اي از امكانات و توانمندي هايش محروم ميسازد به گونه‏اي كه نميتواند از استعدادهاي وجودي اش به درستي بهره‏مند شود. اين بُعد منفي و مخرّب اضطراب است و فرد را از رويارويي درست با مشكلات و موقعيت‏هاي جديد باز ميدارد. بنابراين، اضطراب - همان طور كه روان‏شناسان تعريف كرده‏اند - نوعي نا آرامي مبهم و نامعلوم است و به حساسيت‏هاي رواني و جسماني اي كه انسان در پاسخ به تهديد حقيقي يا خيالي ابراز ميدارد، اشاره ميكند. در واقع اضطراب نوعي احساس ناخوشايند مبهم است و اسباب دلواپسي را در انسان پديد ميآورد. به همين جهت، فرد مضطرب اغلب دلهره و نگرانيهايي دارد كه ريشه آن را نميشناسد. در اين موقعيت، عباراتي چون «دلم مثل سير و سركه ميجوشد»، «احساس ميكنم اتّفاق بدي ميخواهد برايم بيفتد»، «احساس ميكنم دلم هري ريخت»، «آرام و قرار ندارم» و «احساس ميكنم توي دلم خالي شده» بر زبان ميراند. نشانه‏هاي جسمي و رواني اين احساس ناخوشايند عبارتند از: الف) نشانه‏هاي هيجاني نظير احساس اندوه، خشم، خجالت و... ب) نشانه‏هاي جسماني نظير عرق كردن (به خصوص در كف دست‏ها)، افزايش ضربان قلب، لرزش اندام‏ها و سردرد ج) نشانه‏هاي ادراكي نظير بي توجهي در انتخاب، عدم توانايي در يادگيري، ضعف تمركز حواس و فقدان تفكر د) نشانه‏هاي رواني نظير نداشتن قدرت انتخاب، نداشتن اميد به آينده، احساس ناتواني در مقابله با يك كار T}اضطراب امتحان‏{T اين نوع اضطراب فرد را در خصوص توانايي هايش دچار ترديد ميسازد و توانش را براي مقابله با موقعيت امتحان كاهش ميدهد. فردي كه اضطراب امتحان دارد ممكن است درس را بداند؛ امّا شدت اضطراب، وي را از آشكار ساختن معلوماتش باز دارد. اين اضطراب ميتواند دو علت عمده داشته باشد: آشكار و پنهان. T}علت آشكار{T علت آشكار اضطراب، هراس از تحقير و آبروريزي است. فرد احساس ميكند اگر موفق نشود، در برابر دوستان يا خانواده‏اش تحقير ميشود و آبرويش ميرود. در واقع احساس ميكند عزت نفس و غرورش با موفقيت ارتباط دارد و اگر امتحان را خراب كند، از احترام ديگران محروم ميشود يا از دانشگاه اخراج ميگردد. T}علت پنهان‏{T گاه انسان بدان سبب كه خود را به حركت در مسير طراحي شده به وسيله ديگران ناگزير ميبيند، دچار اضطراب ميشود. برخي از پژوهشگران عواملي مانند فقدان مهارت‏هاي مطالعه را سبب اضطراب ميدانند و ميگويند: چون فرد نميداند چگونه و به چه روشي مطالعه كند، مطالب را خوب دريافت نكرده، هنگام امتحان مضطرب ميشود. در اين صورت، بايد به مهارت‏هاي مطالعه توجّه كافي مبذول شود و مطالب علمي و درسي با برنامه ريزي صحيح و روزانه و بهره‏گيري از روش‏هاي صحيح مطالعه شود تا هنگام امتحان مشكلي پيش نيايد. T}روش‏هاي كاهش اضطراب امتحان{T‏ 1. ياد خدا با وضو در جلسه امتحان حاضر شويد؛ نام خدا را با توجّه كامل بر زبان جاري كنيد و از او ياري جوييد. 2. روي آوردن به خودگويي مثبت‏ بعضي افراد در خلال موقعيت‏هاي اضطراب (نظير امتحان) در حالت خودگويي منفي فرو ميروند و عباراتي چون «با هيچ چيز درست نخواهد شد» و «من در اين امتحان موفق نميشوم» بر زبان ميرانند. اين خودگوييها به افزايش سطح اضطراب و كاهش كارآمدي فرد ميانجامد. بنابراين، بايد به جاي خودگوييهاي منفي، به خودگوييهاي مثبت روي آورد؛ مانند «گام به گام پيش ميورم»، «ميتوانم بر اين موقعيت امتحان مسلط شوم». 3. فرمان به خويشتن‏ هنگام امتحان به خود بگوييد: اضطراب قبل از امتحان پديده‏اي طبيعي است و هر كس ممكن است دچارش شود. اين اضطراب سبب نميگردد امتحانم را خراب كنم و حتّي باعث ميشود خود را بيش‏تر و بهتر آماده سازم. 4. بيان اغراق‏آميز اضطراب‏ اندكي قبل از امتحان احساس اضطراب خود را به طور اغراق‏آميز بيان كنيد؛ مثلاً بگوييد: قلبم از شدت تپش ميخواهد بيرون بزند. حتّي به دوستانتان بگوييد: «بچه‏ها اين قدر ترسيده‏ام كه گويا قلبم از سينه بيرون زده». سعي كنيد اين احساس خود را پنهان نسازيد. هر قدر اين احساس در شما بماند، شدتش بيش‏تر ميشود. آشكار كردن اين احساس، باعث ميشود دوستانتان تذكر دهند: جاي نگراني نيست، ما هيچ احساس بدي نداريم. تو بيجهت چنين احساسي پيدا كرده‏اي. همين گفت‏وگوها و آشنايي با موقعيت‏هاي دوست، اضطراب را كاهش ميدهد. 5. زودتر در محل آزمون حضور يافتن‏ ساعتي قبل از امتحان در محل حاضر شويد؛ ولي از مطالعه و بحث درباره امتحان بپرهيزيد. 6. پديد آوردن آرامش فيزيكي وقتي روي صندلي آزمون نشستيد، دقايقي پيش از شروع امتحان - بي آن‏كه توجّه كسي را جلب كنيد - چند نفس عميق بكشيد. سپس همه عضلات بدن را يكباره منقبض سازيد، چند ثانيه صبر كنيد و آنگاه همه را رها كرده، به آرامشي كه از نوك پنجه‏هاي پا به طرف بالا ميآيد توجّه كنيد. در اين هنگام، آرامش را به تمام نقاط بدنتان ببريد و آرام و آرام‏تر شويد. دوباره چند نفس عميق بكشيد و به خود چنين تلقين كنيد: «راحتم، خيلي راحتم، آماده‏ام به خوبي امتحان دهم.» 7. پديد آوردن آرامش رواني هنگام امتحان، وقتي جاي مناسب يافتيد و نشستيد، چشم‏هاتان را ببنيديد و منظره زيبايي را كه قبلاً ديده‏ايد (رودخانه آرام، كوهستان پر برف، چمنزار زيبا و...) در ذهن مجسم كنيد. خود را در آن محل زيبا ببينيد و آرامشي را كه ميتوانيد در آن مكان داشته باشيد، احساس كنيد. پس از چند ثانيه چشم‏هاتان را باز كنيد و با اين احساس آرامش به استقبال امتحان برويد. 8. پاسخ گزينشي به پرسش‏ها قبل از پاسخ دادن به پرسش‏ها، به اجمال در آن‏ها بنگريد. نخست به پرسش‏هايي كه پاسخش را كاملاً ميدانيد، پاسخ دهيد و سپس سراغ ديگر سؤال‏ها برويد. اميدواريم با توجّه به آنچه درباره اضطراب و «اضطراب امتحان» بيان شد و اهتمام كامل و دقيق به راهكارهاي ارائه شده، اضطراب امتحان را به حداقل ممكن كاهش دهيد. البتّه اين هدف به تدريج به دست ميآيد. بيترديد با اجراي پيوسته نكات كاربردي ياد شده به موفقيت كامل دست خواهيد يافت. توفيق روز افزون شما را از خداوند متعال خواستاريم.
کد سوال : 422
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : در مورد كيفيت حجاب همسران پيامبر و ائمه معصومين(ع) مطالبي بفرماييد. آيا حضرت صديقه طاهره و زينب كبري(س) از چادر استفاده مي‏كردند؟
پاسخ : پاسخ از ::آيت الله مکارم شيراز ي چادر به صورتي كه در ميان ايرانيان معمول است - چادر بلند كه تا پايين پا مي‏رسد - در ميان جامعه عرب‏ها معمول نبوده، ولي چيزي شبيه نيمه چادر رايج بود كه ظاهراً منظور از «جلباب» هم كه در آيات قرآن آمده، اشاره به همين است. چيزي نه مثل مقنعه و روسري كوتاه و نه مثل چادر ما خيلي بلند؛ اين چادر شايد تا كمر و كمي پايين‏تر مي‏رسيده است و آن بزرگواران از آن استفاده مي‏كردند. عرب‏ها چيزي داشتند به نام «درع» كه پيراهن وسيع است و «ملحفه» كه همان چادر بوده است و مقنعه. از روايات استفاده مي‏شود اين بزرگواران هر سه پوشش فوق را داشتند. مقنعه را سر مي‏كردند و درع هم پيراهن وسيع بوده كه تا پشت پا مي‏رسيده و آستين‏هايش بلند و گشاد بوده و ملحفه آن چادري بوده كه به خودشان مي‏پيچند. در آداب نماز گزار هم آمده كه زن در موقع نماز اگر بخواهد حجاب كاملي داشته باشد، از مقنعه و درع و ملحفه استفاده كند.
کد سوال : 423
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : مقوله «مهدويت» در ساير اديان الهي چگونه است ؟ آيا آنان نيز به ظهور ايشان كه جهان را پُر از عدل و داد مي‏كند، معتقدند؟ و چرا اهل تسنن به اين مقوله اعتقاد ندارند؟
پاسخ : در اين باره بطور كلي مي توان گفت كه عقيده به مهدي موعود منجي عالم اختصاص به مسلمانان ندارد; بلكه تقريبا" تمام اديان و مذاهب آسماني در اين عقيده شراكت دارند. پيروان تمام اديان و مذاهب اعتقاد دارند كه در يك مقطع تاريخي كه وضع جهان تيره و تار و تاريك مي گردد و جامعه بشري با بحران روبرو مي شود فساد و ظلم و بي ديني همه جا را فرا مي گيرد; در اين وقت است كه يك منجي با تاييد دست غيبي ظهور مي كند و ريشه ظلم و فساد را از ميان بشريت بر مي كند. اين مژده و نويد هم در كتابهاي آسماني يهود و نصاري و كتاب مقدس زرتشتيان (كتاب زند و پازندو جاماسبنامه ) آمده است و هم در كتاب هاي مقدس ديگر اديان و مذاهب ديده مي شود مانند: كتاب هاي مقدس براهمه و بودائيان . و همه اديان بر عقيده به منجي موعود بسر مي برند و هر ملتي او را به لقب مخصوص مي شناسد زردشتيان او را بنام سوشيانس (نجات دهنده جهان ) جهودان بنام سرور ميكائيلي يا مسيحاي منجي , مسيحيان بنام مسيح موعود, مسلمانان بنام مهدي موعود, و هر ملتي آن نجات دهنده غيبي را از خودش مي داند. زرتشتيان او را ايرياني و از پيروان زردتشت مي دانند و.. در اسلام منجي موعود بطور كامل معرفي شده , خلاصه اينكه عقيده بر منجي عالم براي ريشه كن كردن ظلم و فساد و شرك در تمام اديان مطرح است . براي آگاهي بيشتر ر.ك : دادگستر جهان , ابراهيم اميني , صفحه 66. منجي آخر الزمان بشارتي است كه در اديان مختلف به چشم مي‏خورد. از صفات بارز دوران ظهور منجي مبارزه با ستم و فساد و پر شدن زمين از عدالي است. مسأله ظهور منجي آخر الزمان در يهوديت، مسيحيت و آيين زردشت با اهتمام بسيار بيشتر مطرح شده است بنابراين، يقريباً همه اديان بزرگ درباره ظهور منجي اتفاق دارند؛ هر چند درباره شخص منجي اختلاف نظر بسيار است. براي مطالعه بيشتر به كتاب‏هاي زير مراجعه كنيد: اديان و مهدويت يا آرا و عقائد درباره مهدي (عج)، محمد بهشيت، انتشارات مرآتي، تهران. سوشيانيي يا سير انديشه ايرانيان درباره موعود آخر الزمان، علي اصغر مصطفوي، يهران، 1361. انيظار مسيحا در آيين يهود، جوبيوس كرينسيون، يرجمه حسين توفيقي مركز مطالعاي و يحقيقاي اديان و مذاهب، قم، 1377. مسأله مهدويت در ديدگاه اهل سنّت نيز تقريباً از مسلمات است و آنان روايات مهدويت را متواتر و ترديد ناپذير خوانده‏اند. البتّه آنان معتقدند مهدي(عج) در آخرالزمان به دنيا مي‏آيد. براي آشنايي با ديدگاه فرقه‏ها و مذاهب مختلف درباره امام مهدي(عج) مطالعه كتاب زير بسيار سودمند است: مصلح جهاني و مهدي موعود از ديدگاه اهل سنت، سيد هادي خسروشاهي، انتشارات اطلاعات، تهران 1374. مجموعه 2 جلديِ «كتابنامه حضري مهدي(عج)، نوشته علي اكبر مهدي پور (چاپ الهادي، قم، 1375( علاقه‏مندان را با منابع موجود در اين‏ باره آشنا مي‏سازد. ]كارشناس كلام: حميد هادوي[
کد سوال : 424
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : شبهه‏اي برايم به وجود آمده است البتّه مي‏دانم ميان علم و دين تقابل نيست؛ ولي مي‏خواهم مسأله برايم روشن شود. سؤال من اين است: مي‏دانيم در اسلام بر ارزش گرسنگي بسيار تأكيد شده است و در حديث داريم: معده خانه درد است و دواي آن گرسنگي است؛ ولي از آن طرف در علم تغذيه گفته مي‏شود اگر مواد غذايي مختلف به بدن انسان نرسد، بدن دچار بيماري مي‏شود و كمبود هر ماده به بيماري‏اي خاص مي‏انجامد. يا مثلاً در اسلام گفته مي‏شود كه با شكم پر فهم انسان بيشتر است؛ ولي در علم گفته مي‏شود هنگام گرسنگي و نبودن مواد غذايي كافي در بدن، فهم انسان كاهش مي‏يابد. اين تقابل چگونه قابل حلّ است؟
پاسخ : در پاسخ به اين پرسش، خوب است توجّه داشته باشيد اگر معناي صحيح دين و نيز قلمرو علم درك شود، هرگز تقابلي ميان علم و دين مشاهده نمي‏گردد؛ زيرا تمام عالم، بر اساس ربوبيت حضرت حق، نظام‏مند شده و علم در پي كشف قواعد و قوانيني است كه خداوند متعال در نظر گرفته است. گستره علم تجربي از ماديات فراتر نمي‏رود و در حد تجربيات انجام شده و نيز ابزارهاي مناسب آن محدود مي‏گردد؛ اين نوع علم، براي اظهار نظر در خصوص عالم ملكوت و امور معنوي و نيز بسياري از قواعد و آثار اشيا يا رفتارهايي كه در چارچوب تجربه نمي‏گنجند و يا تا كنون تجربه نشده‏اند، شايستگي ندارد. از طرف ديگر، انسان موجودي دو بعدي است و بايد ابعادش هماهنگ رشد كنند؛ امّا بُعد مادّي‏اش صرفاً ابزار رشد معنوي است. بعد مادّي وسيله‏اي است كه در جهت معنويت و نيل به حيات طبيه به كار گرفته مي‏شود. اگر در بعضي موارد تزاحم يا تعارضي بين دو مصلحت يا مفسده رخ دهد، ملاك برتر حفظ مصلحت اخروي و ترجيح مفسده مادّي يا دنيوي بر مفسده اخروي است. در اين صورت، شبهه تقابل علم و دين باقي نمي‏ماند؛ هر چند در نظر ابتدايي - همان طور كه شما بيان كرديد - با اين شبهه رو به رو مي‏شويم. درباره پرسش اصلي شما بايد گفت: در بسياري از موارد، آموزه‏هاي ديني با توجّه به افراط و تفريطهاي معمول مردم بيان شده است؛ مثلاً تأكيد بر گرسنگي در بسياري از روايات (نه همه موارد) در مقابل شكمبارگي و پرخوري است و مردم را بر پرهيز از افراط در خوردن فرا مي‏خواند؛ «چنان كه امام علي(ع) مي‏فرمايد: پرخوري حكمت را تباه مي‏كند، شكمبارگي هوش و ذكاوت را مي‏برد....»)1( رسول خدا(ص) نيز مي‏فرمايد: «وقتي معده خالي باشد، دل حكمت را مي‏پذيرد و هر گاه معده پر باشد، دل حكمت را برون مي‏افكند.»)2( در حديث معراج هم چنين مي‏خوانيم: «احمد(ص)، هر گاه بنده شكم خويش را گرسنگي دهد و زبانش را نگاه دارد، به او حكمت مي‏آموزم.»)3( نفس گرسنگي داراي اين ارزش است؛ هر چند در قالب روزه گرفتن نباشد. در ادامه همين روايت آمده است: حتي اگر شخص كافر باشد، با رعايت اين دو خصلت، از اين موهبت برخوردار مي‏گردد. البتّه اين حكمت حجتي عليه كافر و نور و برهان و رحمتي براي مؤمن خواهد بود. گرسنگي، به ويژه اگر در قالب روزه باشد، آثار بسيار مفيد و معنوي به ارمغان مي‏آورد؛ يعني بهداشت تن و روان. از جهت مادّي، رسول خدا(ص) فرمود: «H}صوموا تصحّوا؛{H)4( روز بگيريد يا تندرست شويد». دانشمندان قديم و جديد نيز نقش روزه در تندرستي را تصديق كرده‏اند؛ چنان كه يك پزشك مصري در حدود 36» سال قبل گفته است: «انسان پر خور با 14 غذاهايي كه مي‏خورد زنده مي‏ماند؛ با 34 ديگر آن، پزشكان امرار معاش مي‏كنند.».)5( دكتر «كارلو» امريكايي نيز مي‏نويسد: روزه‏اي كه اسلام واجب كرده است، بزرگترين ضامن تندرستي است».)6( امروز «روزه درماني» در درمان بيماران از شيوه‏هاي مؤثر است. روزه در درمان بيماري‏هايي چون تصلب شرايين، فشار خون، سرطان خون، آسم قلب، آنژين قلبي، نارسايي‏هاي كبد، اختلالات دستگاه متابوليسم، چاقي، نقرس و اختلالات عمومي عصبي سودمند است.)7( روزه، از جهت معنوي، نيز فوائد و آثار بسيار دارد؛ صفاي قلب، رقّت قلب - در مقابل قساوت قلب كه حاصل پرخوري است - خشوع و خضوع در مقابل حضرت پروردگار، كاهش شهوات، تسلط بر هواي نفس و حيات و سرزندگي قلب، بخشي از آثار معنوي روزه شمرده مي‏شود. افزون بر اين سبب، توجّه به گرسنگي و تشنگي به امان روز قيامت مي‏گردد.)8( بسياري از فوائد و آثار جسمي و رواني روزه به اختصار در روايات معصومان(ع) آمده است.)9( البيّه روحيات انسان‏ها متفاوت است و بسياري از انسان‏ها تاب گرسنگي زياد ندارند. اسلام هم نمي‏خواهد انسان با تحمّل گرسنگي بسيار خود را در زحمت افكند. در بعضي از روايات آمده است:H} «اللهم اعوذبك من الجوع{H؛)1» خدايا از گرسنگي به تو پناه مي‏برم.» چنانچه گرسنگي يا روزه گرفتن به بيماري يا تشديد آن انجامد، ممنوع و حرام است. افزون بر اين حتي خوف از بيماري نيز سبب حرمت روزه مي‏گردد.)11( V}1. ميزان الحكمه، محمدي ري شهري، مترجم: حميدرضا شيخي، ص 1266. («قال علي(ع): التخمة يفسد الحكمة، البِطنة يحجب الفطنة»). 2. همان، قال رسول اللّه(ص): «القلب يتحمّل الحكمة عند خلوّ البطن، القلب يمجّ الحكمة عند امتلاء البطن». 3. همان. 4. همان، ج 7، ص 321(. 5. روزه درمان بيماري‏هاي روح و جسم، سيد حسين موسوي راد لاهيجي، ص 86. 6. همان. 7. همان، ص 86 و 87 و 148 - 132. 8. ر. ك: المحجة البيضاء في تهذيب الاحياء، فيض كاشاني، ج 5، ص 176 - 144؛ سفينة البحار، شيخ عبّاس قمي، ج 1، ص 7(5 - 699. 9. ميزان الحكمة، ج 7(، ص 3211 - 32(8. 1(. سفينة البحار، ص 7 - 4. 11. ر. ك: رساله‏هاي توضيح المسائل، (شرايط صحّت روزه).{V
کد سوال : 425
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : با عرض سلام و خسته نباشيد، دختري هستم كه در ترم دوم حقوق تحصيل مي‏كنم و متأسفانه با مشكل بزرگ خجالت رو به رويم. هنگام پرسيدن درس توسط استاد دچار اضطراب مي‏شوم و دست‏هايم مي‏لرزد و به خوبي نمي‏توانم جواب دهم. اين وضعيت سبب شده مورد تمسخر ديگران قرار گيرم. اين حالت در روحيه‏ام تأثير منفي داشته است به طوري كه از ديگران كناره‏گيري دارم. تقاضا مي‏كنم كمكم كنيد و راهي نشان دهيد تا از اين حالت رهايي يابم. البته بايد متذكر شوم در جمع دختران اين گونه نيستم؟
پاسخ : قبل از ورود به عرصه پاسخ، لازم است با كمال ادب از حُسن اعتمادتان تقدير و تشكر كنم. از خداوند متعال مي‏خواهم ما را در خدمت مفيد و خالصانه به شما جوانان جوياي حق و حقيقت موفق بدارد. خواهر گرامي، آدمي فطرتاً موجودي اجتماعي و نيازمند ارتباط با ديگران است؛ به ويژه در عصر ارتباطاتِ پيشرفته و سريع، برقرار ساختن ارتباط مؤثر و مفيد و حضور فعال در صحنه‏هاي متنوع فعّاليّت‏هاي فرهنگي، اجتماعي، اقتصادي، سياسي و علمي ضرورتي ترديدناپذير است. «خجالت» و كمرويي آفتي است كه آدمي را از كاروان رو به تعالي و ترقّي باز مي‏دارد؛ به قابليت‏هاي نهفته فرصت بروز نمي‏دهد و توان‏ها و استعدادها را سركوب و نابود مي‏سازد؛ زيرا از ديدگاه روان شناختي كمرويي توجهي غير عادي و اضطراب آلود به خويشتن است كه در يك يا چند موقعيت اجتماعي تجلي مي‏كند و فرد را در انواع تنش‏هاي رواني، شرايط نامناسب عاطفي و شناختي و نابساماني‏هاي جسمي و زيستي فرو مي‏برد و موجب بروز رفتارهاي خام و نسنجيده و واكنش‏هاي نامناسب مي‏گردد. اين پديده، با توجّه به ضعف و شدتش، انواع پيامدهاي زيستي و رواني و شناختي مانند تشديد ضربان قلب، تغيير رنگ چهره، اختلال در تنفس، لرزش بدن و دستان، تغيير فركانس صدا، لكنت زبان، خشكي دهان، انزواطلبي، عدم پذيرش، فرار از فعّاليّت‏ها، عدم دفاع از خود، افت شخصيت، ركود علمي، مشكل دوست يابي و حتّي‏ جهالت و ناداني به ارمغان مي‏آورد. بنابراين خجالت، افزون بر اين‏كه انسان را از فعّاليّت‏هاي فردي باز مي‏دارد و زندگي شخصي را فلج مي‏كند، زمينه فعّاليّت‏هاي اجتماعي را نيز نابود مي‏سازد و اندك اندك سلامت جسم و بهداشت روان را در معرض تهديد قرار مي‏دهد. همان‏گونه كه به درستي تشخيص داده و اقدام كرده‏ايد، با تصميمي جدّي و همتي بلند به مبارزه با خجالت و كمرويي پردازيد. تصميم جدي بگيريد و با تكيه به توانمندي واقعي خود كه اندك نيست، توان خدا دادي و استعداد نهفته وجودتان را هر چه زودتر از چنگال غول خياليِ عجز و بي كفايتي رهايي بخشيد. خواهر عزيز، همان گونه كه مي‏دانيد وگاه تجربه كرده‏ايد، خجالت و كمرويي هرگز با ناتواني برابر نيست. خجالتي بودن به معناي ناتوان شمردن خويش است نه ناتوان بودن. از سوي ديگر؛ بيش‏تر صاحب نظران معتقدند خجالت خصلتي ژنتيكي نيست تا خود را مقهور آن بدانيد و در برابرش تسليم شويد. اين پديده محصول شناخت نادرست خود و ديگران و سازش نايافتگي‏هاي اجتماعي و حتّي‏ رفتارهاي غلط آموخته شده است. بي گمان با شناخت توانمندي‏هاي خود، برخي عوامل مؤثر در بروز آن‏ها و رعايت دقيق و مستمر و كامل راهكارهاي ارائه شده، مي‏توان به مطلوب‏ترين سطح سازش يافتگي اجتماعي و مؤثرترين شكل ارتباط با ديگران دست يافت. فقط كافي است به توانايي‏تان ايمان داشته باشيد. به مرور توانايي‏هاي خود در فعّاليّت‏هاي گذشته پردازيد و موفقيت‏هاي هر چند ساده خويش را برشماريد. از آن‏جا كه عوامل بروز خجالت و كمرويي در نوعي شناخت غلط خويش ريشه دارد، كافي است به شناختي صحيح و واقع‏بينانه از خود دست يابيد تا اين سدّ تعالي و ترقّي را پشت سر گذاريد. بر اين اساس، به عنوان يك راهكار كلي، خوب است از برخي عوامل مؤثر در بروز خجالت آگاه شويد تا با حذف آن‏ها به مطلوب دست يابيد. تربيت غلط خانوادگي، آلوده ساختن محيط خانه و فضاي ذهن خويش به حالت‏هاي رعب، وحشت، تهديد، ترس، دلواپسي، مراقبت‏هاي شديد و افراطي از رفتارها و اعمال خود، مقايسه خود با ديگران، خود بزرگ بيني و خود كوچك بيني افراط گونه و عدم آگاهي از مهارت‏هاي اجتماعي، احساس تنهايي و ترس از طرد شدن و مسخره شدن و مقبول واقع نشدن بخشي از عوامل كمرويي است. پرواضح است هر كه در فضاي آلوده بدين عوامل به سر برد، با نوعي احساس شرم، ترس، دلهره، گنهكاري، بي عرضگي و حقارت رشد مي‏كند. در نتيجه هميشه خود را فردي ضعيف مي‏بيند و جرأت هيچ اقدامي در خويش نمي‏يابد. اين فرد حتّي‏ از قضاوت ديگران درباره اعمال و رفتارش مي‏پرهيزد؛ خود را از انظار ديگران مخفي نگه مي‏دارد و از انجام دادن عملي كه مورد مشاهده و ارزيابي ديگران قرار مي‏گيرد، اجتناب مي‏ورزد. خواهر گرامي، بي ترديد اينك با شناخت عوامل مؤثر در بروز خجالت مي‏توانيد آن‏ها را از صحنه زندگي و فضاي ذهن خويش حذف كنيد و در راه ارتباط شناختي، عاطفي و رفتاري مطلوب گام برداريد. بنابراين، با مراجعه به زندگي و ذهن خود در جهت شناسايي و حذف علت بروز احساس خجالت و كمرويي خويش گام برداريد و به تدريج سمت يك زندگي تحصيلي مطلوب و مناسب حركت كنيد. T}راهكارهاي عملي‏{T بر اساس شناختي كه از علل بروز خجالت داريد، هرگز نبايد درمان آن را در داروخانه‏ها و لابه لاي اقدامات پزشكي و آرام بخش‏ها و تقويت كننده‏ها جست‏وجو كنيد. اساس درمان بر تغييرات شناختي و اصلاح رفتاري و از ياد بردن رفتارهاي مبتني بر خود كم‏بيني استوار است و از روش‏هاي شناخت درماني و تغيير در باورها و نظام ارزشي و افزايش مهارت‏هاي اجتماعي و توانايي‏هاي شغلي و حرفه‏اي و تحصيلي پيروي مي‏كند. بر اين اساس، در بخش پاياني كلام چند روش عملي ذكر مي‏شود. اميد است مفيد و در راه نيل به هدف مؤثر باشد. ان شاء الله. الف) ايجاد تغيير و اصلاح در شناخت خود از خويشتن‏ بايد شناخت خود از توانايي‏ها، استعدادها، ويژگي‏هاي شخصيتي خويش را اصلاح كنيد و با واقعيت تطبيق دهيد. پس: 1. در برابر آينه ايستاده، جلوه‏هاي رفتاري خوشايند، حالات بدني و برداشت‏هاي مثبتي كه از وضعيت ظاهري خود داريد، يادداشت كنيد و روزي چند بار با صداي بلند بخوانيد، مانند اين جمله: من خوش قامت هستم.... 2. فهرستي از ده لغت يا عبارت كه بيانگر ويژگي‏هاي مثبت شخصيت شما است، تهيه كنيد و روزي چند بار آن‏ها را در قالب جمله كاملي كه با «مَنْ» شروع مي‏شود، بخوانيد؛ مثلاً من باهوش هستم. 3. به مرور و بازگويي خاطرات و تجارب جالب خود در فعّاليّت‏هاي عمومي و شخصي روي آوريد و حتّي‏گاه آن‏ها را براي دوستان صميمي تعريف كنيد. 4. هرگز به انديشه و شناخت‏هاي آزار دهنده مانند احساس حقارت، ناتواني، بي كفايتي، شرمندگي و... اجازه ندهيد فضاي ذهن شما را بگيرند. به محض ورود اين افكار، ذهنيت‏هاي مطلوب و ويژگي‏هاي مثبت خود را با صداي بلند تكرار كنيد. 5. هرگز تصور كمرو بودن را به ذهن خود راه ندهيد و واژه‏ها و عبارت‏هايي چون «من خجالتي هستم»، «من كمرو هستم» و «من جرأت بيان ندارم» را به زبان نياوريد. به خود شهامت را تلقين كنيد. و با صداي بلند در طول روز، چندين نوبت بگوييد من شهامت اين سخن، عمل و فعّاليّت را دارم. اجازه ندهيد خاطره شكست‏هاي قبلي به انديشه تان راه يابد. موفقيت‏هاي گذشته را به خاطر آوريد. شناخت خود از جنس مخالف را تصحيح كنيد. او نيز شخصي مانند شما و همه انسان‏هاي ديگر است. انسان‏ها در همه امور برابرند و معيار برتري آن‏ها تقوا است. اين حقيقت را همواره به خاطر آوريد. T}ب) اصلاح رفتار و تغييرات رفتاري‏{T بكوشيد در جهت مخالف كمرويي رفتار كنيد: 1. هرگز خود را سرزنش نكنيد. 2. بر اساس شناختي كه از خود داريد، براي خويش هدفي در نظر بگيريد و براي رسيدن به آن برنامه ريزي كنيد؛ مثلاً بر اساس شناخت از خود، ارائه يك گزارش را به عهده گيريد؛ براي تهيه و كيفيت ارائه آن برنامه ريزي كنيد و با تمرين در خلوت و نيز ارائه آن نزد دوستان صميمي و گروهاي كوچك خود را براي ارائه در كلاس آماده سازيد. 3. هنگام سخن گفتن، خود را گرفتار آداب و رسوم و تكلف‏هاي بي مورد نسازيد. ساده، راحت و عاري از هرگونه آداب خاصّ هدفتان را بيان كنيد. در فعّاليّت‏هاي آغازين، خواسته و هدف خود را به صورت يك جمله بنويسيد و نوشته را بخوانيد. 4. پرسش‏ها و مطالب اوليه را كوتاه و مختصر انتخاب كنيد. 5. ارتباط بصري با مخاطب را حفظ كنيد. 6. هميشه سخن را با مقدمه، كلام يا يك كلمه جالب آغاز كنيد، از به كارگيري كلمات پيچيده بپرهيزيد. كلمات آغازين بايد متدوال و جذاب باشند. 7. قبل از سخن گفتن، مطلب مورد نظر را نوشته، در ذهن مرور و تمرين كنيد و شكل بيان و مهارت لازم را فراهم آوريد. 8. به درستي علميِ سخني كه مي‏گوييد و به جا بودن آن يقين داشته باشيد و با مطالعه و پشتوانه علمي قبلي به ميدان گفتار گام نهيد. 9. هنگام سخن گفتن، به ديگران و قضاوت و حركات و سكناتشان هرگز توجّه نكنيد. گفتارتان را پي‏گيريد و با خونسردي به هدف بينديشيد. 10. موانع احتمالي و افكار و اعمال مزاحم را شناسايي و ذهن خود را براي مقابله با آن آماده سازيد؛ مثلاً اگر خنده حاضران از ادامه سخن بازتان مي‏دارد، شما نيز بخنديد. 11. به كار خود پاداش دهيد. يك نفس عميق، به خود آفرين گفتن يا باز گفتن تفصيلي و با آب و تاب آن براي نزديكان مي‏توانند پاداش به شمار آيند. 12. از جزئيات بكاهيد و اصل سخن را به صورت خلاصه و گويا بيان كنيد. 13. اجازه سوء استفاده به ديگران ندهيد. كافي است به كار خود ادامه داده، در صورت روبه‏رو شدن با واكنش آنان خود را در برابرشان احساس نكنيد. 14. در انجام رفتارهاي اجتماعي كوچك و در محيطهاي ديگر كه بيش‏تر احساس راحتي مي‏كنيد، فعال باشيد. اين كار را از سلام كردن، احوالپرسي، جواب سلام دادن، نگاه كردن، تعارف كردن و تعارف شنيدن آغاز كنيد. و با تمرين به كارهاي بزرگ‏تر و مهم‏تر گسترش دهيد. 15. با افراد فعال و پر تحركي كه احساس خجالت نمي‏كنند، بيش‏تر مأنوس باشيد و از خجالتي‏ها فاصله بگيريد. 16. هميشه كلامي براي گفتن و عمل يا هنري براي ارائه به جمع داشته باشيد و آن را ارائه كنيد. در جاهايي كه كم‏تر احساس كمرويي مي‏كنيد و شبيه كلاس است، فعال‏تر باشيد. 17. توجّه داشته باشيد تا زمين نخوريد راه رفتن نمي‏آموزيد. پس بايد نقد ديگران و تمسخر آن‏ها باشد تا شما مجال رشد يابيد. بنابراين، اگر با عكس العمل ديگران روبه‏رو شديد يا در فعّاليّت‏هاي آغازين احساس ناتواني كرديد، از ادامه سخن يا عمل چشم پوشيد؛ هر چند مي‏توانيد آن را ارائه كنيد و از اين راه براي ارائه بهتر و كامل‏تر مطالب آماده شويد. اميد واريم با توجّه به اهمّيّت و حساسيت موضوع، با همت عالي و بلند، راهكارهاي عملي و روش‏هاي تغيير شناخت اهتمام كامل و دقيق و مستمر داشته باشيد. تا به هدف نائل آييد. در پايان بايد ياد آور شد، اين مقصود اندك اندك به دست مي‏آيد نه با چند جلسه تمرين و خواندن چند جلد كتاب. اجراي پيوسته دستور العمل‏ها، تكنيك‏ها و رفتارها در رسيدن به هدف سودمند است. موفقيت روز افزون شما جوانان جوياي دانش و دوستدار پاكي آرزوي ما است.
کد سوال : 426
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : دانشجوي رشته الكترونيك هستم. مشكل عمده من اين است كه فكر مي‏كنم نمي‏توانم در كارهايم تصميم بگيرم؛ در كارهايم افراط و تفريط دارم؛ زود عصباني مي‏شوم؛ جرأت انجام آن‏ها را ندارم؛ هميشه از اين‏كه مبادا درست تصميم نگيرم در رنجم، هيچ وقت خواست‏ها و تصميماتم را ابراز نمي‏كنم؛ چون مي‏ترسم با تمسخر رو به رو شوم. اراده‏ام ضعيف است؛ نمي‏دانم چگونه بايد آن را تقويت كنم. لطفاً كمكم كنيد تا مشكلاتم حلّ شود.
پاسخ : دوست عزيز! تجربه نشان داده است، براي حل اين مشكل نمي‏توان تنها به رهنمودهاي كتبي و غيابي بسنده كرد و اين مسأله، مانند بسياري از مشكلات رواني ديگر، به ارتباط مستمر با مشاور نيازمند است؛ ولي اجراي توصيه‏هاي زير در نابود سازي اين پديده سودمند مي‏نمايد. 1. بايد علل و عوامل ضعف اراده خويش را بشناسيد. توجّه كنيد ضعف اراده غالباً در عدم اعتماد به بينش و تفكر، عدم شناخت خويش، با ارزش تلقي نكردن خود، عدم امنيت رواني، عدم تدبير عقلاني در تشخيص امور و تميز اهم و مهم، شكست‏هاي گذشته و عوامل باز دارنده رشد و قوت نفس مانند محروميت، سرزنش و رنج‏هاي مستمر ريشه دارد. زدودن هر يك از اين عوامل در پرتو سرمايه گزاري و برنامه ريزي ممكن است. 2. بايد باور كنيد چون ديگر انسان‏ها از توانمندي‏هاي بسيار برخورداريد و از ديگران كم‏تر نيستيد. فراموش نكنيد نقاط قوت انسان از نقاط ضعفش بيش‏تر است و نبايد خود را دست كم بگيرد. تصميم خوب در پرتو تكيه بر قوت‏ها، جبران ضعف‏ها و احساس توانمندي شكل مي‏گيرد. 3. پس از مشورت با افراد ذي صلاح، با توجّه به امكانات و توانمندي‏هاي واقعي خود، براي زندگي تان برنامه ريزي كنيد و بكوشيد هرگز بي جهت از آن برنامه و نظم سر نپيچيد. اوقات استراحت و تفريح و عبادت و همه‏فعّاليّت‏ها را در اين برنامه بگنجانيد تا زماني خالي نماند و توجّه به فرصت بيكاري شما را سمت تأخير انداختن كارها سوق ندهد. 4. بكوشيد براي هر رفتاري انگيزه‏اي قوي داشته باشيد و به ويژه از آثار مثبت تصميم‏گيري‏ها و رفتارهاي خاصّ خويش به طور كامل آگاه شويد. 5. محيط زندگي و موقعيت كاري خود را تغيير دهيد و موانع بروز اراده و فعّاليّت را نابود سازيد؛ براي مثال در موقعيتي كه به سرزنش و متهم شدن به ناتواني و ناپختگي مي‏انجامد، قرار نگيريد. براي تصميم‏گيري‏ها و اقدامات خويش امنيت رواني فراهم آوريد تا بتوانيد به آرامي در برابر ديگران يا همراه آنان ابراز وجود كنيد و برجستگي فكري و فعّاليّت به جا را از طريق تصميم آشكار سازيد. 6. هر كاري را آسان تلقي كنيد؛ زيرا در برابر اراده پولادين انسان همه سختي‏ها آسان مي‏گردد. به استقبال كارهاي به ظاهر دشوار برويد و به خود تلقين كنيد مي‏توانيد در اين امور درست تصميم بگيريد و افتخار موفقيت در انجام آن‏ها را به دست آوريد. 7. رضايت خداوند را ملاك هر رفتار و گفتار قرار دهيد و از تسليم شدن در برابر تمايلات پوچ و هواهاي نفساني بپرهيزيد. اين تسليم شدن‏ها اراده را ضعيف و متزلزل مي‏سازد. تقوا و رعايت حرمت دستورهاي پروردگار براي آرامش رواني و تقويت نفس و اراده بسيار سودمند است. 8. مدتي برنامه ريزي و تصميمات خود را با فردي ذي صلاح در ميان بگذاريد و از وي بخواهيد مراقب باشد تا در شما دو دلي پيش نيايد و اجراي تصميمات خويش را به تأخير نيندازيد. 9. از خواب زياد، پرخوري و ديگر اسباب تنبلي و سستي اراده بپرهيزيد و نگذاريد ديگران به جاي شما تصميم بگيرند. 10. با كساني كه روحيه و اراده قوي دارند، دوست شويد تا اراده شما نيز قوي گردد. 11. بكوشيد تصميم‏هاتان را با فردي با تجربه در ميان نهيد تا از قوت و درستي شان اطمينان يابيد. پس از مشورت با اين فرد، بر اساس تدبر و انديشه خود تصميم بگيريد و بدون از دست دادن فرصت اقدام كنيد. تصميم بايد بر تدبير و انديشه و آگاهي‏هاي لازم استوار باشد و به عمل بينجامد. تخلف از اين امر جز تلف كردن وقت، پيروي از افكار پوچ و سستي در عمل دستاوردي ندارد و فرد را با زيان‏هاي مادي و معنوي روبه رو مي‏سازد. از اين رو، امور ياد شده گناه به شمار مي‏آيد. ترديد در تصميم‏گيري و تأخير در عمل سبب از دست رفتن منافع معنوي و مادي فراوان مي‏شود و زيان‏هاي بسيار را به ارمغان مي‏آورد. 12. تصميمات به جا و پر ارزش گذشته‏خود را به ياد آوريد و توجّه كنيد كه چون گذشته براي انجام دادن كارهاي مهم آمادگي داريد. 13. در تصميم‏ها و فعّاليّت‏هاي اسوه‏ها دقّت كنيد، در همسان سازي و الگوپذيري جدي باشيد تا جرأت انجام كار يابيد و توان تصميم‏گيري و اجرا در شما تقويت شود. 14. ورزش مستمر و منظم را كه در تقويت اراده بسيار مؤثر است، فراموش نكنيد. 15. با تصميم‏هاي آسان در كارهاي ساده، به تدريج خود باوري و توانمندي را در خويش پديد آوريد و راه را براي تصميم‏گيري در امور مشكل و پيچيده هموار سازيد. 16. در موضوع مورد نظر تمركز پيدا كنيدو از اشتغالات ذهني متعدد بپرهيزيد تا تصميم‏گيري آسان‏تر صورت پذيرد. 17. پس از تدبير و مشورت از عواقب تصميم‏هاي خود هراسناك نباشيد و به خدا توكل كنيد. پيامدهاي تصميم‏هاتان را كه از قلمرو انديشه‏تان بيرون است و با سامان دادن احتمال‏هاي ضعيف سبب ترديد و تزلزل شما مي‏گردد، به خداوند متعال كه به بندگانش لطف و رحمت و محبت گسترده دارد، واگذاريد و به آنچه پروردگار پيش مي‏آورد، خشنود باشيد. خداوند شما را سمت صلاح و مطلوب واقعي‏تان رهنمون شود.
کد سوال : 427
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : من چه نوع حافظه‏اي دارم؟
پاسخ : پاسخ از :: دكتر حسين خنيفر T}آيا تا كنون از خود پرسيده‏ايد، من چه نوع حافظه‏اي دارم؟ {T حافظه به صورت قدرتي فوق العاده در تمام پديده‏هاي هستي وجود دارد. حتّي در جمادات، استعدادي وجود دارد كه خواص خود را حفظ مي‏كنند و در جهتي خاص كه اساس نخستين آن‏ها بر آن استوار است، حركت مي‏كنند. اين مسأله كه در گياهان نيز وجود دارد، در حيوانات به گونه‏اي غريزي و قابل مشاهده آشكار مي‏شود.(1) قوي‏ترين نوع حافظه در انسان نهفته است؛ ولي در همه افراد يكسان نيست. تحقيقات علمي نشان مي‏دهد: 1. حدود 99 درصد مردم از نيروي شنوايي و بينايي و لامسه و شامه و چشايي متعادل برخوردارند و حافظه‏هاي متوسط تا عالي دارند؛ امّا شيوه‏هاي بهره‏گيري و انواع آن را نمي‏دانند.(2) 2. انسان در زمينه انديشه و رشد قدرت‏هايي دارد. به گفته صاحب‏نظران بهترين و متخصص‏ترين افراد در زمان حيات خويش تنها از 4 تا 6 درصد اين توان بالقوه استفاده مي‏كنند و 94 - 96 درصد آن را با خود به سراي ديگر مي‏برند. 3. بايگاني، مانور، سرعت تطبيق بازيافت و تشخيص مغز چنان بالا و پيچيده است كه ادّعا مي‏شود اگر بخواهيم مدل مغز را بر صفحه‏اي از كره زمين شبيه سازي كنيم و سلول‏هاي عصبي و مغزي را به اندازه يك رشته نازك سيم الكتريسته قرار دهيم، به فضايي مكعب شكل در ابعاد 35 * 35 كيلومتر نيازمنديم؛ چون هر انسان به تنهايي حدود 10 ميليون سلول مغزي دارد.(3) حافظه هرگز نابود نمي‏شود. حتّي كهنسالان و افرادي كه از كندي حافظه رنج مي‏برند، مي‏توانند با پشتكار و شناخت نوع حافظه خويش به باز يافت آن پردازند. نكته عمده در اين خصوص آن است كه عموماً وقتي سن بالا مي‏رود، يادگيري انسان بينشي‏تر مي‏شود؛ بر خلاف سنين آغازين زندگي كه يادگيري مكانيستيكي و دقيق است. بدين سبب در سنين بالا تا مطلب درك نشود و منظم در اختيار حافظه قرار نگيرد، حافظه نمي‏تواند آن را حفظ كند و در مواقع لزوم تحويل دهد. جالب‏تر اين‏كه فيزيولوژيست‏ها ادّعا مي‏كنند حافظه آشفته و بي‏نظم فشارهاي رواني را فزون‏تر مي‏سازد و حافظه منظم و داراي ديسيپلين از فشارهاي روحي و فكري مي‏كاهد. افزون بر اين، بسياري از زيان‏هاي مالي و فكري و اجتماعي با حافظه مرتبط است. زندگي دانشمندان بزرگ نشان مي‏دهد، بسياري از آنان از روش‏هاي يادگيري، ياد سپاري و بهره‏گيري بهينه از حافظه بهره مي‏بردند و آن را به طريق شايسته و بايسته به كار مي‏گرفتند. شماري از اين بزرگان در آغاز راه افرادي ضعيف بودند؛ ولي با تلاش و همت و به كارگيري درست اين نيروي بيكران، مرزها را شكستند و از ركود و جمود رهايي يافتند. جابربن حيان شاگرد فرهيخته حضرت امام صادق كه در علم كيميا (شيمي) سر آمد 6000 دانشجوي مكتب جعفري بود، از حضرتش پرسيد: چرا انسان در پيري كم حافظه مي‏شود؟ امام صادق فرمود: اين مسأله همگاني نيست. آنچه فراموشي مي‏آورد، به كار نينداختن نيروي ياد سپاري است؛ زيرا نيروي يادگيري چون ديگر نيروهاي بدن انسان است؛ بايد به كار گرفته شود تا توانمند گردد. جوان نيز اگر حافظه خود را نشناسد و به خوبي از آن بهره نگيرد، به ضعف حافظه دچار مي‏گردد.(4) ژرژدو هامال مي‏گويد: حافظه را تحقير نكنيد. آن را تربيت كنيد و به اطاعت واداريد.(5) تربيت حافظه و امدار شناخت انواع حافظه است. T}تقسيم بندي كلي حافظه‏{T در نگاه نخست، حافظه 3 نوع است: كوتاه مدّت (آني)، ميان مدّت و بلند مدّت. مطالبي كه به حافظه كوتاه مدّت سپرده مي‏شود، معمولاً تا 24 ساعت مانايي دارند و سپس محو مي‏شوند. مكانيزم مغزي ما به گونه‏اي است كه بسياري از محفوظات حافظه كوتاه مدّت را تا زمان ياد شده نگه مي‏دارد و سپس حذف مي‏كند. آنچه باقي مي‏ماند، به حافظه ميان مدّت مي‏رود و اگر از درجه اهميّت بالاتري برخوردار باشد، مانند مشاهده يك تصادف، به حافظه بلند سپرده مي‏شود.گاه زمان نگهداري مطالب آموخته شده از ماه و سال فراتر مي‏رود و تمام حيات انسان را در بر مي‏گيرد و گاه - چنان كه براي مثال در حفظ شماره تلفن آشنايان تجربه كرده‏ايم - بيش از پانزده دقيقه به درازا نمي‏كشد؛ چرا؟ زيرا شماره مذكور را از حافظه كوتاه مدّت به حافظه بلند مدّت منتقل نكرده‏ايم. اختلاف حافظه آدم‏ها به حافظه بلند مدّت بستگي دارد. ظرفيت اين حافظه نامحدود است و هيچ انساني نمي‏تواند ادّعا كند ديگر براي يادگيري مطالب جديد جا ندارد. حتّي اگر عمر آدمي از مقدار موجود بيش‏تر باشد، باز حافظه كنوني‏اش كافي مي‏نمايد. همه ما از حافظه مناسب برخورداريم. مهم‏ترين مشكل، برنامه ريزي حافظه، اعتماد به حافظه و تربيت آن است. T}تقسيم بندي فردي حافظه‏{T به طور كلي افراد در يادگيري، مطالعه و نگهداشت مطالب به 4 دسته كه در حقيقت نماينده 4 نوع حافظه‏اند، تقسيم مي‏شوند: 1. حافظه شنيداري (سمعي) 2. حافظه ديداري (بصري) 3. حافظه نوشتاري (يدي) 4. حافظه حسابگرانه (آماري) بايد ياد آور شد بسياري از مردم هنوز اين 4 حافظه را نمي‏شناسند و حتّي نمي‏دانند كدام‏يك از آن‏ها در وجودشان قوي‏تر است. البتّه‏گاه تركيبي از 2 يا 3 نوع حافظه در موضوعات مختلف علمي در فرد موجود است كه بايد آن‏ها را شناخت و در جهت تقويت‏شان گام برداشت. در اين مقاله از حافظه شنيداري ياد مي‏كنيم و سه حافظه ديگر را در شماره بعد توضيح خواهيم داد. T}حافظه شنيداري (سمعي){T افرادي كه از راه شنيدن و تمركز شنيداري به مرحله يادگيري پايدار مي‏رسند، داراي حافظه شنيداري‏اند. اين افراد دقيق‏تر از بقيه به صداي‏هاي جهان پيرامون گوش مي‏دهند و تشخيص صداها نيز برايشان آسان‏تر است؛ بدين سبب وقتي كسي كه يك يا دو بار با آن‏ها سخن گفته، با آنان ارتباط تلفني برقرار مي‏كند، بي‏درنگ صدايش را تشخيص مي‏دهند. اينان هميشه صداها، آهنگ‏ها، اصوات و گفت‏وگوها را با هم مي‏سنجند و يادآور مي‏شوند فلان صدا شبيه فلان چيز است؛ صداي اين دو نفر شباهت دارد. اين آهنگ را قبلاً شنيده‏ام و چقدر دقيق كپي برداري شده است. اين افراد در كودكي نيز قابل تشخيص‏اند. آن‏ها در كودكي با صداي بلند سخن مي‏گويند و ميزان دقّت و استماع مخاطب برايشان مهم است. حتّي اگر مخاطب به ديدگانشان خيره شود، چنان چه احساس كنند به آن‏ها توجّه ندارد، معترض مي‏شوند؛ سكوت پيشه مي‏سازند يا لب به شكوه مي‏گشايند.و استدلال مخاطب را - به شما مي‏نگريستم و به دقّت گوش مي‏كردم - باور نمي‏كنند. اين دسته از افراد هنگام تدريس معلّم چشم‏ها را مي‏بندند و به جايي خيره مي‏شوند يا سر را پايين مي‏اندازند و به دقّت گوش مي‏دهند. افزون بر اين،گاه زير لب سخنان استاد را تكرار مي‏كنند. گاه معلمان محترم اين افراد را به خطا از حالات ياد شده باز مي‏دارند و كردارشان را نشانه بي‏توجهي مي‏پندارند؛ در حالي كه اين حالات براي اين گونه حافظه‏ها جز تمركز معنايي ندارد. آهنگ، طنين، سرعت، صلابت و كيفيت صدا براي اين افراد بسيار مهم است. نابينايان بيش از ديگران از اين حافظه بهره مي‏برند و در حفيقت فقدان بينايي را با آن جبران مي‏كنند. T}نشانگان رفتاري حافظه شنيداري{T‏ افرادي كه در يادگيري بيش‏تر از حافظه شنيداري استفاده مي‏كنند، از نشانه‏هاي رفتاري زير بهره مي‏برند: 1. بيش‏تر به واژه‏هاي سمعي تكيه دارند. 2. اغلب هنگام فكر كردن به اطراف خود مي‏نگرند. 3. پر طنين صحبت مي‏كنند و گاه بيانشان بر حركاتشان غلبه دارد. 4. معمولاً دست خود را تا نيمه كمر بالا مي‏آورند و با آن ژست مي‏گيرند.(6) 5. عموماً بيش از ديگران، مي‏پرسند. 6. وقتي مخاطب قرار مي‏گيرند، به نقطه‏اي خيره مي‏شوند و حركات سر و چهره‏شان علائم پرسش، پذيرش و تاييد و تعجب را تداعي مي‏كند. T}تكيه‏هاي كلامي‏ {T اين افراد در جملات خويش معمولاً به واژه‏ها و عبارات سمعي بيش‏تر توجّه دارند و از آن‏ها استفاده مي‏كنند؛ براي مثال آن طور كه شنيدم، به ذهنم مي‏رسد، درك كردم، فهميدم، اعلام كردم، شرح دادم، مذاكره كردم، صدا كردم، اعتراض كردم، غرغر كردم، سكوت كردم، كم صحبت كردم و سليس بود. ده مرحله براي گوش دادن موثر (حافظه شنيداري) نيكولاس، از صاحب نظران يادگيري و آموزش، براي استماع موثر و بهره صحيح از حافظه شنيداري 10 مرحله بر مي‏شمارد: 1. در حالي كه گوش مي‏دهيد، بر يافتن زمينه‏هايي كه مورد علاقه شما است و آن‏ها را مفيد مي‏يابيد، تمركز كنيد. 2.به جاي پرداختن به روش ارائه، با ديد پرسشي به محتواي مطلب ارائه شده بنگريد و بيش‏تر درباره‏شان قضاوت كنيد. 3. از قضاوت زود رس درباره مطالب بپرهيزيد و آن را به تعويق افكنيد؛ چنين حالتي باعث مي‏شود تحليل‏گر باقي بمانيد. 4. بر نظرهاي اصلي ارائه شده به وسيله سخنران يا مدرس تمركز داشته باشيد. 5. در گوش دادن انعطاف‏پذير باشيد. 6. در جهت گوش كردن موثر بكوشيد و از رمزگذاري ذهني استفاده كنيد. 7. مقاومت در برابر عوامل اخلالگر فيزيكي، رواني و انساني را از ياد نبريد. هر كدام از اين عوامل مي‏توانند حواس شما را مشغول كنند و از صحنه فعال ذهني شما صحنه‏اي منفعل پديد آورند. 8. در برابر واژه‏ها و اطلاعات جديد به جست‏وجوي معنا بپردازيد و ذهن خود را بكاويد. يا آن‏ها را در جايي يادداشت كنيد و استمرار استماع موثر را از دست ندهيد؛ براي مثال اگر وسط بحث كلماتي مانند پارادايم، ليبراليسم و هرمنوتيك را ناآشنا يافتيد، بهترين راه يادداشت آن‏ها و ادامه دادن به شنيدن فعال است. 9. با آگاهي از جانبداري‏ها و محدوديت تجارب خويش، فكر خود را بر نظرهاي جديد گشوده نگهداريد و هرگز مطالب را با تعصب كور، يك سويه و جانبدارانه تفسير نكنيد؛ يعني هميشه منتظر باشيد، بعد چه مي‏شود. 10. قبل از استماع سخنراني يا درس استاد، مدّت آن را دريابيد و از نظر رواني، خود را براي شنيدن مطالب در آن مدّت آماده سازيد. T}شيوه‏هاي استفاده بهتر از حافظه شنيداري‏{T 1. از آن‏جا كه معمولاً بلند خواندن و گوش دادن به مطالب به يادگيري مي‏انجامد، بهتر است به جاي بلند خواني زمزمه خواني تجربه و جايگزين شود تا با مصرف انرژي كم‏تر اطلاعات بيش‏تر به دست آيد. بلند خواني، افزون بر مزاحمت، به صرف انرژي بسيار و خستگي زود هنگام مي‏انجامد. 2. محيط خلوت، دوري از سر و صداهاي مزاحم و نور كافي و دوري از عوامل باز دارنده بسيار مهم است. 3. بهتر است براي استماع بهتر و جامع‏تر در حد امكان نزديك استاد نشست. 4. چون اطلاعات به صورت فله‏اي (بسته بندي) وارد مغز مي‏شود، براي آن كه منظم (دسته بندي شده) جا يابي و طبقه بندي شوند و يادگيري پايدارتر گردد، با آنچه شنيده يا خوانده مي‏شود، به صورت پرسشي برخورد گردد. 5. ضبط درس و استماع مجدد آن بسيار مفيد است. باز گو كردن همه درس يا مطالب مهم آن به وسيله خود فرد، ضبط آن و سپس گوش سپردن به آن در فواصل زماني مختلف، به ويژه در دروس نظري و بالاخص در زبان‏هاي انگليسي، عربي و قواعد، بسيار سودمند است. T}نكات ديگر{T 1. براي گفت‏وگو با اين مخاطبان نبايد در تاريكي قرار گرفت. 2. براي اين افراد، لب‏هاي گوينده، فيزيك جسمي و تن صداي وي بسيار مهم است. 3. سخنرانانِ داراي قوت كلام، براي اين افراد، مطلوبيت بسيار دارند. T}شيوه زمان شكن و كاربردي‏{T براي اين افراد شيوه‏اي بسيار قوي وجود دارد كه از دير باز در حوزه‏هاي علميه رواج داشته است. اين روش كه امروزه اصطلاحاً حريف تمريني يا مباحثه نظري خوانده مي‏شود، روش بحث و تكرار است. در اين باره، عبارت زير نزد حوزويان شهرت دارد: الدرسُ حرفٌ و التكرار اَلفٌ؛ درس سخني است و تكرار هزار مرتبه آن را غني مي‏سازد. نكته مهم در اين روش، استفاده از حريف يا مباحث مناسب است. اين فرد نبايد، از نظر توان علمي، با شما فاصله بسيار داشته باشد و بهتر است هم سطح يا كمي بهتر شمرده شود؛ چون حريفان و هم بحث‏هاي قوي و مستعد، افراد ناتوان‏تر را ابزار تكرار درس خويش مي‏سازند. هم بحث بسيار ضعيف، انگيزه‏ها را نابود مي‏كند؛ گرچه افراد ناتوان بايد براي رشد و ارتقاي خويش هم بحث متوسط برگزينند. V}پي‏نوشت: 1. آيين حفظ و تقويت حافظ، محمد حسين حق جو، مركز فرهنگي انصار المهدي (1377). 2. همان. 3. سياستگزاري در آموزش و پرورش مقطع دكتري، محمدعلي طوسي. 4. مغز متفكر شيعه، ص 584. 5. آيين حفظ و تقويت حافظ، ص 32 - 33. 06 همان، 83 - 81{V. بخــــــــــش دوم(پرسمان پيش 6 صفحه 18-19 ) حافظه به صورت قدرتي فوق العاده در تمام پديده‏هاي هستي وجود دارد و قوي‏ترين نوع آن در انسان نهفته است؛ ولي در همه افراد يكسان نيست. به طور كلي افراد در يادگيري، مطالعه و نگهداشت مطالب به 4 دسته كه در حقيقت نماينده 4 نوع حافظه‏اند تقسيم مي‏شوند: حافظه‏هاي شنيداري (سمعي)، ديداري (بصري)، نوشتاري (يدي) و حسابگرانه (آماري). در شماره پيش از حافظه شنيداري ياد شده و سه حافظه ديگر را در اين شماره توضيح مي‏دهيم. T}2 - حافظه ديداري (بصري){T افرادي كه از راه ديدن و تمركز روي صفحه و تصوير برداري از مطالب بهتر مي‏آموزند، نگه مي‏دارند، يادآوري مي‏كنند و مطالب را دوباره به صحنه فعال ذهن خود مي‏آورند، از اين حافظه برخوردارند. امروزه عقيده بر اين است كه بيش از 70 درصد آموخته‏ها و تجارب از طريق چشم به دست مي‏آيد. اين دسته از افراد جهان را به صورت تصاوير ادراك مي‏كنند(1) و حتّي آدرس‏ها را بر مبناي نشان‏هاي فيزيكي مي‏آموزند؛ براي مثال به ياري نشانه‏هاي ذهني‏اي كه از اماكن اطراف، تابلوها، مغازه‏ها و ادارات مي‏سازند، مكاني خاص را به خاطر مي‏سپارند. اين افراد در كودكي نيز قابل تشخيص‏اند؛ يعني وقتي تازه زبان مي‏گشايند، هنگام گفت‏وگو با بزرگ‏ترها در چشمان طرف مقابل زُل مي‏زنند. جالب اين‏كه وقتي طرف صحبتشان به چشم و چهره آن‏ها نمي‏نگرد، با دستان كوچكشان چهره‏اش را سمت خويش مي‏گردانند و مي‏گويند: ببين، ببين! و تا مخاطب نگاهشان نكند، سخن نمي‏گويند. اين گروه در دوران تحصيل به چهره استاد بسيار مي‏نگرند و حتّي‏گاه مطالب درس را با حركات استاد كُد گذاري مي‏كنند و به حافظه مي‏سپارند. اين حافظه به راحتي قابل توسعه است. مي‏توان بيش‏تر مطالب درسي را به ياري تصوير به ياد سپرد و هر صفحه را به صورت تصويري در حافظه نگهداري كرد. بارها اتّفاق افتاده است، هنگام برون آمدن از جلسه امتحان، ديده‏ايم دوستان ما درباره خاستگاه پرسشي خاص گفت‏وگو مي‏كنند؛ براي مثال رضا به علي مي‏گويد: سئوال 5 از كجا آمد؟ علي نيز اظهار بي‏اطلاعي مي‏كند؛ ولي سعيد مي‏گويد: صفحه 80. آن‏ها به صفحه 80 مراجعه مي‏كنند و پرسش و پاسخ را دقيقاً مي‏يابند. شايد خود سعيد نيز نداند حافظه بصري يا ديداري فوق العاده دارد و اگر آن را تربيت و تقويت كند، در ياد سپاري مطالب توفيق فزون‏تر مي‏يابد. گروهي از افراد - بي‏آن كه بدانند - از اين نوع حافظه سود فراوان مي‏برند و فكر خود را خسته نمي‏كنند. يكي از نويسندگان درباره حافظه ابوعلي سينا چنين نگاشته است: وقتي ابن سينا به اصفهان پناه آورد، عالمان از او خواستند نسخه‏اي از كتاب قانون به آن‏ها دهد. شيخ گفت: آن كتاب را نياورده‏ام؛ ولي صفحه صفحه‏اش را به خاطر دارم.(2) آنگاه قانون را براي علاقه‏مندان باز گفت و آنان به نوشتن پرداختند. T}نشانگان رفتاري‏{T افرادي كه حافظه ديداري دارند، از ويژگي‏هاي زير بهره مي‏برند: 1. وقتي صدايي مي‏شنوند، به طرف بالا نگاه مي‏كنند. 2. با سرعت سخن مي‏گويند و آهنگ صداشان بلند است. 3. هنگام صحبت دست‏ها را حركت مي‏دهند و به طرف بالا مي‏گيرند. 4. به سرعت نفس مي‏كشند.(3) 5. اصطلاحاً تصويري صحبت مي‏كنند. 6. در به كار بردن تشبيه، تمثيل، تخيل و صحنه‏پردازي مهارت فوق العاده دارند. آن‏ها علاوه بر اين‏كه خود را در صحنه مي‏يابند، چنان سخن مي‏گويند كه ديگران نيز خود را در صحنه مورد نظر احساس مي‏كنند. اگر داستان مي‏گويند، شنونده را در كوچه پس كوچه‏هاي داستان راه مي‏برند. 7. در نوشتن انشا، نامه، خاطره و... به انعكاس صحنه‏ها، شفاف ساختن فضا و تصوير كردن بسيار گرايش دارند. 8. در چهره‏شناسي بسيار موفقند و گاه فردي را بعد از سال‏ها از طريق چهره مي‏شناسند؛ بي‏آن كه نامش را به خاطر آورند. T}تكيه‏هاي كلامي{T‏ اين گروه در جملات خويش از واژه‏هاي زير بسيار بهره مي‏برند: ديدن، نگاه كردن، منعكس كردن، چشم انداز، هدف، درخشان، شفاف، تصور، ترسيم، انعكاس، عكس، تصوير، مثل، مانند، نور و تابش. T}شيوه‏هاي استفاده بهتر از حافظه ديداري{T‏ 1. تمركز نگاه بر جملات و پاراگراف‏ها و سپس بستن چشم‏ها و انعكاس مطالب عمده به ذهن و نگاه مجدد به آن‏ 2. تلفيق مطالب با تصويرها، شكل‏ها، نمودارها، جدول، نشانه‏ها و شماره‏هاي صفحات‏ 3. علامت‏گذاري معنا دار از خط كشي ساده زير كلمات تا علائم ابتكاري مانند * و... 4. مطالعه و تلاش در احضار صفحه‏اي و پاراگرافي مطالب مطالعه شده بعد از هر پانزده دقيقه‏ در آموزش اين افراد نيز بايد از كتاب‏هاي داراي نمودار و تصوير و جدول، و نيز اُپك، ويدئو، CD و فيلم‏هاي آموزشي استفاده شود. 3 - حافظه نوشتاري (يدي) و احساسي‏ افرادي كه از راه نوشتن و لمس و دسته بندي منطبق بر ذوق خود بهتر ياد مي‏گيرند، از حافظه نوشتاري و احساسي بهره مي‏برند. واكنش فيزيكي اين افراد بيش‏تر است و جالب اين‏كه در زمان تحصيل گاه سخنان معلّم را به صورت جامع و با حداكثر توان يادداشت و نگهداري مي‏كنند. البتّه تاثير نوشتار بر يادگيري بديهي است و بعضي افراد از اين طريق بيش‏تر و كامل‏تر ياد مي‏گيرند. پيامبر اكرم(ص) مي‏فرمايد: H}اَلعِلم وَحْشِيٌ قَيدوُه بِاْلكِتابة؛{H دانش سركش است؛ آن را با نوشتن به بند كشيد. T}نشانگان رفتاري در حافظه نوشتاري{T‏ اين دسته از افراد غالباً: 1. هنگام انديشيدن به سمت پايين و راست خود مي‏نگرند. 2. حركات دست، تغييرات چهره و اعمال جسماني‏شان بسيار است. 3. صدايي عميق دارند و كلمات را شمرده بيان مي‏كنند. T}تكيه‏هاي كلامي{T‏ اين دسته از افراد عموماً در گفتارشان به واژه‏ها و عبارات زير توجّه مي‏كنند: نوشتم، دسته بندي كردم، بالا و پايين، پيوند، در دست گرفتن، لذت بردن، احساس كردم، لمس كردم، لغزيدن، اتصال و.... T}شيوه‏هاي استفاده بهتر از حافظه نوشتاري و احساسي‏{T 1. اين افراد اگر با فنون خلاصه نويسي و چكيده برداري آشنا شوند، بسيار موفقند. 2. معمولاً توصيه مي‏شود اين افراد ابتدا مطالب را مطالعه و علامت گذاري كنند و سپس آن را در قالب‏هاي 13 و 15 و 110 چكيده و خلاصه كنند. 3. عادت كردن اين افراد به چكيده منظم و مرتب و دسته بندي شده بسيار مطلوب است. 4. اگر كسي حس كند حافظه نوشتاري‏اش در بعضي از دروس قوي است، حتماً بايد با تمرين خلاصه نويسي آن را غني‏تر سازد و بكوشد مطالب را در قالب‏هاي غير يكنواخت خلاصه كند. جالب اين‏كه كم كم خود فرد روش‏هايي ابتكاري به كار مي‏برد. 5. يكي از مسائلي كه بسيار تجربه شده، نگاشتن چكيده مباحث هر صفحه در حاشيه آن صفحه است. 6. دانش‏آموزان و دانشجوياني كه با آزمون‏هاي چهارجوابي رو به رو مي‏شوند، مي‏توانند، با بهره‏گيري از روش چكيده دروس، دست كم به حدود 50درصد پرسش‏هاي آزمون دست يابند. در سال 1373 كار چكيده برداري با روش نوشتاري جامع را روي كتاب روان‏شناسي تربيتي دكتر علي اكبر سيف كه از منابع كارشناسي ارشد بود، انجام دادم و از 700 صفحه آن حدود 98 صفحه مطلب خلاصه شده استخراج كردم. هنگام آزمون دريافتم 28 پرسش امتحان در چكيده مطالب نگاشته شده است. 4 - حافظه حسابگرانه، منطقي و استدلالگر اين دسته از افراد اطلاعات آموخته شده را به قالب‏هاي كوچك‏تر تقسيم مي‏كنند. جالب اين‏كه گاه فقط بخش‏هاي مهم پاسخ پرسش را مي‏آموزند و از مكانيسم درون آماري بهره مي‏برند. اين افراد مطالب تقسيم بندي شده را خيلي بهتر ياد مي‏گيرند و به عمليات مرحله‏اي و فلوچارتي علاقه نشان مي‏دهند. T}نشانگان رفتاري در حافظه حسابگرانه{T‏ 1. گفتار اين افراد با منطق و استدلال آميخته است. 2. وقتي به فكر فرو مي‏روند، معمولاً به پايين و يا چپ مي‏نگرند. 3. لحن صداشان آهسته و آرام است و از شيوايي سخن بهره‏مندند. 4. حركات دست‏شان اندك است. T}تكيه‏هاي كلامي‏{T اين افراد عموماً، در گفتار و نوشتار خويش، به واژه‏هاي زير بسيار اشاره مي‏كنند: آموختن، در نظر گرفتن، به ذهن خطور كردن، عمل كردن، آگاه كردن، آگاه بودن، تصور كردن، تشخيص دادن، تصميم گرفتن، قدرداني كردن، حدس زدن، تجربه كردن، توليد كردن، جدي بودن، فهميدن و... T}شيوه‏هاي استفاده بهتر از حافظه حسابگرانه{T‏ اين گروه بايد: 1. مكانيسم يادگيري خود را بر ريز كردن صحيح مطالب متمركز سازند. 2. مطالب علمي و قواعد و اصول مختلف را كه به صورت انشايي نگاشته شده، به قالب‏هاي عددي و مرحله‏اي تبديل كنند. اغلب افراد از هر 4 حافظه يا سيستم يادگيري بهره مي‏برند(4) و اصطلاحاً حافظه‏هاي تركيبي (Compratius Memory) دارند؛ ولي: 1. افراد تنها به يكي از حافظه‏ها بيش‏تر گرايش نشان مي‏دهند. 2. در دروس و مطالب علمي گوناگون معمولاً حافظه سمعي و نوشتاري بيش‏تر خود را مي‏نمايانند؛ براي مثال در دروس نظري حافظه سمعي و در دروس متريك (رياضي و هندسه و...) حافظه نوشتاري. 3. خلقت آدمي چنان است كه مي‏تواند از همه حافظه‏هاي ياد شده بهره گيرد. ان شاء اللّه در شماره آينده با ارتباط و كنش‏هاي چهارگانه انسان‏ها در اين گستره آشنا خواهيم شد. V}پي‏نوشت: 1. كليد طلايي ارتباطات، كريس كول، ترجمه محمد رضا آل ياسين، ص 80. 2. آيين حفظ و تقويت حافظه، ص 208. 3. كليد طلايي ارتباطات، ص 81 - 80. 4. همان، 15 - 16.{V
کد سوال : 428
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : آيا مي‏توان نماز را به فارسي خواند؟
پاسخ : سال يكهزار و سيصد و سي و دو شمسي بود، من و عده‏اي از جوانان پر شور آن روزگار، پس از تبادل نظر و بحث و مشاجره، به اين نتيجه رسيده بوديم كه چه دليلي دارد نماز را به عربي بخوانيم؟ چرا نماز را به زبان فارسي نخوانيم؟ عاقبت تصميم گرفتيم نماز را به فارسي بخوانيم و همين كار را هم كرديم. والدين كم كم از اين موضوع آگاهي يافتند و به فكر چاره افتادند. آن‏ها، پس از تبادل نظر با يكديگر، تصميم گرفتند با نصيحت ما را از اين كار باز دارند و اگر مؤثر نبود، راهي ديگر برگزينند. چون پند دادن آن‏ها مؤثر نيفتاد؛ ما را نزد يكي از روحانيان آن زمان بردند. آن روحاني وقتي فهميد ما به زبان فارسي نماز مي‏خوانيم، به شيوه‏اي اهانت‏آميز نجس و كافرمان خواند. اين عمل او ما را در كارمان راسخ‏تر و مصرتر ساخت. عاقبت يكي از پدران، والدين ديگر افراد را به اين فكر انداخت كه ما را به محضر حضرت آيت اللّه حاج آقا رحيم ارباب ببرند و اين فكر مورد تأييد قرار گرفت. آن‏ها نزد حضرت ارباب شتافتند و موضوع را با وي در ميان نهادند. او دستور داد در وقتي معيّن ما را خدمتش رهنمون شوند. در روز موعود ما را كه تقريباً پانزده نفر بوديم، به محضر مبارك ايشان بردند. در همان لحظه اول، چهره نوراني و خندان وي ما را مجذوب ساخت؛ آن بزرگمرد را غير از ديگران يافتيم و دانستيم كه با شخصيتي استثنايي روبه رو هستيم. آقا در آغاز دستور پذيرايي از همه ما را صادر فرمود. سپس به والدين ما فرمود: شما كه به فارسي نماز نمي‏خوانيد، فعلاً تشريف ببريد و ما را با فرزندانتان تنها بگذاريد. وقتي آن‏ها رفتند، به ما فرمود: بهتر است شما يكي يكي خودتان را معرفي كنيد و بگوييد در چه سطح تحصيلي و چه رشته‏اي درس مي‏خوانيد. آنگاه، به تناسب رشته و كلاس ما، پرسش‏هاي علمي مطرح كرد و از درس‏هايي مانند جبر و مثلثات و فيزيك و شيمي و علوم طبيعي مسائلي پرسيد كه پاسخ اغلب آن‏ها از توان ما بيرون بود. هر كس از عهده پاسخ بر نمي‏آمد، با اظهار لطف وي و پاسخ درست پرسش رو به رو مي‏شد. پس از آن كه همه ما را خلع سلاح كرد، فرمود: والدين شما نگران شده‏اند كه شما نمازتان را به فارسي مي‏خوانيد، آن‏ها نمي‏دانند من كساني را مي‏شناسم كه - نعوذبالله - اصلاً نماز نمي‏خوانند. شما جوانان پاك اعتقادي هستيد كه هم اهل دين هستيد و هم اهل همت. من در جواني مي‏خواستم مثل شما نماز را به فارسي بخوانم؛ ولي مشكلاتي پيش آمد كه نتوانستم. اكنون شما به خواسته دوران جواني‏ام جامه عمل پوشانيده‏ايد، آفرين به همت شما. در آن روزگار، نخستين مشكل من ترجمه صحيح سوره حمد بود كه لابد شما آن را حلّ كرده‏ايد. اكنون يكي از شما كه از ديگران مسلطتر است، بگويد بسم اللّه الرحمن الرحيم را چگونه ترجمه كرده است. يكي از ما به عادت دانش‏آموزان دستش را بالا گرفت و براي پاسخ دادن داوطلب شد. آقا با لبخند فرمود: خوب شد طرف مباحثه ما يك نفر است؛ زيرا من از عهده پانزده جوان نيرومند بر نمي‏آمدم. بعد به آن جوان فرمود: خوب بفرماييد بسم اللّه را چگونه ترجمه كرديد؟ آن جوان گفت: طبق عادت جاري به نام خداوند بخشنده مهربان. حضرت ارباب لبخند زد و فرمود: گمان نكنم ترجمه درست بسم اللّه چنين باشد. در مورد »بسم« ترجمه »به نام« عيبي ندارد. اما »اللّه« قابل ترجمه نيست؛ زيرا اسم علم )خاص( خدا است و اسم خاص را نمي‏توان ترجمه كرد؛ مثلاً اگر اسم كسي »حسن« باشد، نمي‏توان به آن گفت »زيبا«. ترجمه »حسن« زيبااست؛ امّا اگر به آقاي حسن بگوييم آقاي زيبا، خوشش نمي‏آيد. كلمه اللّه اسم خاصي است كه مسلمانان بر ذات خداوند متعال اطلاق مي‏كنند. نمي‏توان »اللّه« را ترجمه كرد، بايد همان را به كار برد. خوب »رحمن« را چگونه ترجمه كرده‏ايد؟ رفيق ما پاسخ داد: بخشنده. حضرت ارباب فرمود: اين ترجمه بد نيست، ولي كامل نيست؛ زيرا »رحمن« يكي از صفات خدا است كه شمول رحمت و بخشندگي او را مي‏رساند و اين شمول در كلمه بخشنده نيست؛ »رحمن« يعني خدايي كه در اين دنيا هم بر مؤمن و هم بر كافر رحم مي‏كند و همه را در كنف لطف و بخشندگي خود قرار مي‏دهد و نعمت رزق و سلامت جسم و مانند آن عطا مي‏فرمايد. در هر حال، ترجمه بخشنده براي »رحمن« در حد كمال ترجمه نيست. خوب، رحيم را چطور ترجمه كرده‏ايد؟ رفيق ما جواب داد: »مهربان«. حضرت آيت اللّه ارباب فرمود: اگر مقصودتان از رحيم من بودم - چون نام وي رحيم بود - بدم نمي‏آمد »مهربان« ترجمه كنيد؛ امّا چون رحيم كلمه‏اي قرآني و نام پروردگار است، بايد درست معنا شود. اگر آن را »بخشاينده« ترجمه كرده بوديد، راهي به دهي مي‏برد؛ زيرا رحيم يعني خدايي كه در آن دنيا گناهان مؤمنان را عفو مي‏كند. پس آنچه در ترجمه »بسم الله« آورده‏ايد، بد نيست؛ ولي كامل نيست و اشتباهاتي دارد. من هم در دوران جواني چنين قصدي داشتم؛ امّا به همين مشكلات برخوردم و از خواندن نماز فارسي منصرف شدم. تازه اين فقط آيه اول سوره حمد بود، اگر به ديگر آيات بپردازيم، موضوع خيلي پيچيده‏تر مي‏شود. امّا من معتقدم شما اگر باز هم بر اين امر اصرار داريد، دست از نماز خواندن به فارسي برنداريد؛ زيرا خواندنش از نخواندن نماز به طور كلي بهتر است. در اين‏جا، همگي شرمنده و منفعل و شكست خورده از وي عذرخواهي كرديم و قول داديم، ضمن خواندن نماز به عربي، نمازهاي گذشته را اعاده كنيم. ايشان فرمود: من نگفتم به عربي نماز بخوانيد، هر طور دلتان مي‏خواهد بخوانيد. من فقط مشكلات اين كار را براي شما شرح دادم. ما همه عاجزانه از وي طلب بخشايش و از كار خود اظهار پيشماني كرديم. حضرت آيت اللّه ارباب، با تعارف ميوه و شيريني، مجلس را به پايان برد. ما همگي دست مباركش را بوسيديم و در حالي كه ما را بدرقه مي‏كرد، خدا حافظي كرديم. بعد نمازها را اعاده كرديم و از كار جاهلانه خود دست برداشتيم. بنده از آن به بعد گاه به حضور آن جناب مي‏رسيدم و از خرمن علم و فضيلت وي خوشه‏ها بر مي‏چيدم. وقتي در دوره دكتراي‏زبان و ادبيات فارسي دانشگاه تهران به تحصيل مشغول بودم، گاه نامه‏ها و پيغام‏هاي استاد فقيد مرحوم بديع الزمان فروزانفر را براي وي مي‏بردم و پاسخ‏هاي كتبي و شفاهي حضرت آيت اللّه را به آن استاد فقيد مي‏رساندم. و اين افتخاري براي بنده بود. گاه ورقه‏هاي استفتايي كه به محضر آن حضرت رسيده بود، روي هم انباشته مي‏شد. آن جناب دستور مي‏داد آن‏ها را بخوانم و پاسخ را طبق نظر وي بنويسم. پس از خواندن پاسخ، اگر اشتباهي نداشت، آن را مهر مي‏كرد. در اين مرحله با بزرگواري‏هاي بسيار آن حضرت رو به رو بودم كه اكنون مجال بيان آن‏ها نيست. خدايش بيامرزد و در درياي رحمت خويش غرقه سازد؛A} »انّه كريمٌ رحيم«({A2) V} (منابع ) 1) ارباب معرفت، ص 109. 2) به نقل از استاد دكتر محمد جواد شريعت.{V
کد سوال : 429
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : مفاهيم قران گستره خاص دارد آيا تمام علوم را در بر ميگيرد ؟وبه چه دليل قران از جامعيت برخوردار است؟
پاسخ : قرآن - چنان كه صاحب نظران گفته‏اند - چون دريايي عميق است و هيچ كتابي را نمي‏توان با آن مقايسه كرد. يكي از نشانه‏هاي عمق قرآن كريم، تفاسير مختلفي است كه بر آن نگاشته‏اند. اين در حالي است كه نه تفاسير گذشته توانسته‏اند از عهده تفسير كامل آيات اين كتاب مقدس بر آيند؛ نه تفاسير معاصر مي‏توانند تمام معاني‏اش را كشف كنند و نه تفاسير آيندگان خواهند توانست به درك عميق آيات آن نائل آيند. امامان معصوم)ع( نيز در موارد مختلف به جايگاه رفيع قرآن اشاره كرده‏اند؛ براي نمونه در روايات چنين آمده است: H}»فضل القرآن علي سائر الكلام كفضل اللّه علي خلقه«{H(1)؛ برتري قرآن به ديگر سخنان مانند برتري خداوند بر مخلوق خود است. تاريخ اسلام نشان مي‏دهد كه قرآن در عرصه‏هاي مختلف زندگي مسلمانان ظهور و نفوذ داشته است. بخشي از اين عرصه‏ها عبارت است از: 1. معنوي و روحي 2. عملي و اجتماعي 3. علمي و نظري به نظر مي‏رسد بُعد اخير، پرسش درباره »جامعيت قرآن« را در اذهان مسلمانان پديد آورده است. بسياري از دانشمندان جامعيت قرآن را پذيرفته و در جهت اثبات آن دليل‏هايي ارائه داده‏اند. پيش از تبيين برهان‏هاي اين گروه، بايد دانست ديدگاه طرفداران جامعيت قرآن به انواع زير قابل تقسيم است: 1. ديدگاه حداكثري كه به گستردگي قرآن در همه علوم و روش‏ها معتقد است. اين گروه از طرفداران جامعيت قرآن، قرآن را دربردارنده همه علوم نخستين و واپسين مي‏دانند. در نگاه آنان، قرآن همه مسائل جزئي و كلي و حتّي بسياري ديگر از موضوعات مانند شيمي، فيزيك و... را شامل مي‏شود. اينان قرآن را جامع مسائلي مي‏دانند كه مبين قوانين علوم نظري و تجربي است.(2) اسكندراني و طنطاوي و ملامحسن فيض كاشاني و ابن‏كثير در شمار اين گروه جاي دارند. فيض كاشاني،(3) پس از آن كه دانش انسان را به دو نوع جزئي و حسي و كلي و مطلق تقسيم مي‏كند، مي‏گويد: اكنون آن كه كيفيت اين نوع دانش )علم كلي( را مي‏داند، معنا و مفهوم آيه مبارك )و نزلنا عليك الكتاب تبياناً لكل شي‏ء( را در مي‏يابد. چنين كسي به واقع گواهي مي‏دهد كه همه دانش‏ها در قرآن كريم وجود دارد. ابن كثير(4) نيز، پس از نقل كلام ابن مسعود درباره نهفته بودن همه علوم در قرآن، مي‏گويد: هر چه مردم در كارهاي دنيايي و دين و معيشت و عالم رستاخيز نيازمندند، در قرآن بيان شده است. بي‏ترديد اگر مراد ابن‏كثير ظواهر كلمات قرآن باشد، قابل پذيرش نيست؛ زيرا اموري چون مسائل دقيق و جزئي رياضي، شيمي، فيزيك و مانند آن در ظواهر قرآن به صورت شفاف بيان نگرديده است؛ ولي چنانچه مرادش نهفته بودن اين دانش‏ها در مراتب گونه‏گون معاني و مفاهيم قرآن باشد، مي‏توان آن را پذيرفت. 2. ديدگاه حداقلي، كه تماميت قرآن در ذكر كليات و بيان ارزش‏ها را مي‏پذيرد. طرفداران اين نظريه قرآن را در محدوده توصيف جهان بيني و عقايد و بيان ارزش‏هاي جامع مي‏دانند و معتقدند طرح مسائل علمي با قدسي بودن دين سازگار نيست. محمد عزة دروزه(5) و دكتر سروش(6) در شمار اين گروه جاي دارند. اكمال دين در نظر اين گروه عبارت است از تبيين كامل امور معنوي و آخرتي و واگذاردن علوم انساني و تجربي، از جمله شيوه حكومت به مردم. برخي در تأييد اين نظريه گفته‏اند:(7) افزودن سنّت رسول اللّه)ص(، توجّه به سيره امامان)ع( و توسل به اجتهاد در كنار قرآن دليل واضح كامل نبودن قرآن به شمار مي‏آيد. بي‏ترديد اين ديدگاه نمي‏تواند درست باشد؛ زيرا طرح مسائل علمي در راستاي هدايت و تربيت نفوس ضرورت دارد و به قدسي بودن زيان نمي‏رساند. از سوي ديگر، نقدپذيري به ديني بودن موضوع آسيب وارد نمي‏كند؛ چنان كه احكام شرعي به واسطه عنصر اجتهاد هميشه در معرض انتقاد قرار دارند. افزون بر اين، مسائلي چون سنّت رسول اللّه)ص( و سيره ائمّه)ع( و اجتهاد از پايه‏هاي جامعيّت قرآن به شمار مي‏آيند؛ به عبارت ديگر، همه اين‏ها از متن قرآن كريم الهام گرفته‏اند؛ آياتي مانند A})و ما اتاكم الرسول فخذوه و ما نهاكم عنه فانتهوا{A»8) و A})أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و أولي الامر منكم{A»9) و )A}إنما وليكم الله و رسوله و الذين امنوا...{A»10) و )A}لكم في رسول الله أسوة حسنة{A»11) و )A}و ما كان المؤمنون لينفروا كافة فلو لا نفر من كلِّ فرقة منهم طائفة ليتفقَّهوا في الدِّين...{A»12) و احاديثي مانند H}»اني تارك فيكم الثقلين كتاب اللّه و عترتي اهل بيتي فان تمسكتم بهما لن تضلوا و انهما لن يفترقا حتّي يردا علي الحوض{H«.(13) بر نادرستي اين نظر گواهي مي‏دهند. 3. ديدگاه اعتدالي كه معتقد است قرآن كريم ضمن بيان كليات و اصول و قواعد ارزشي و نگرشي، برخي از روش‏هاي سرنوشت ساز و موثر در هدايت را نيز تبيين مي‏كند. طرفداران اين نظريه(14)، چنان باور دارند كه قرآن اصول و ارزش‏هايي را مطرح كرده است كه مي‏توان بر اساس آن يك نظام حقوقي و سياسي و اجتماعي و پيام‏هاي ارزشي مبتني بر يك مكتب روان‏شناسي و جامعه‏شناسي را استخراج كرد. بنابراين، قرآن از زاويه‏اي خاص بيانگر همه چيز است. جامعيت و شمول قرآن در گستره ديدگاه‏هاي علمي چنان است كه در خصوص تك گزاره‏هاي آن سخني ندارد و اثباتاً يا نفياً موضع‏گيري نمي‏كند. در اين ميان، برخي از مفسران مانند علامه طباطبايي و ديگران،(15) جامعيت قرآن را در قلمرو هدايت و تربيت تفسير كرده‏اند. او در اين باره مي‏نويسد: »آنچه ملاك است و كوتاهي را از جانب قرآن منتفي مي‏سازد، اين است كه قرآن تمام مطالب لازم در حوزه هدايت و سعادت را همراه دارد و در اين زمينه از هيچ كوششي فروگذار نكرده است«.(16) گروهي از پژوهشگران مانند استاد حسن زاده آملي جامعيت را براساس فهم زبان قران و ذوبطون بودن آن معنا كرده‏اند. او مي‏نويسد:(17) »كلمه مباركه »A}كلّ شي{A« چيزي را فروگذار نكرده است. پس چيزي نيست كه قرآن تبيان آن نباشد. ولي قرآن در دست انسان زبان فهم، تبيان كلي شي و زبان كلمات اللّه بي‏انتها است. اين انسان زبان فهم راسخ در علم است.« گروهي نيز جامعيت را در حوزه شرع و احكام آن محدود ساخته‏اند. عالماني چون فخر رازي،(18) طبرسي(19) چنان اعتقاد دارند كه جامعيت قرآن در محدوده دين و شرع معنا مي‏يابد؛ زيرا بيان دين و احكام جز از ناحيه قرآن امكان‏پذير نيست. T}دليل‏هاي جامعيت قرآن{T دليل‏هاي جامعيت قرآن نوع است: الف( آيات الاهي ب( سخنان معصومان)ع( ج( برهان عقلي الف( آيات الاهي بخش نخست به سه دسته تقسيم مي‏شود: 1 - آياتي كه در آن واژه تبيان و تفصيل آمده است؛ مانند آيه 89 سوره نحل. 2 - آياتي كه اسلام را دين جهاني معرفي مي‏كند؛ مانند آيه 107 سوره انبياء. دستورهاي آيين جهاني بايد چنان باشد كه نيازهاي عرصه‏هاي مختلف زندگي بشر را تأمين كند. از اين رو، جهاني بودن قرآن مستلزم جامع بودن آن است. 3 - آياتي كه فرمان‏هاي قرآن را جاودانه معرفي مي‏كند؛ مانند آيه 1 سوره فرقان. بي‏ترديد چيزي كه تا ابد استمرار دارد، بايد به تمام نيازهاي انسان در زندگي فردي و اجتماعي، براي تحقق هدايت و سعادت، پاسخ دهد. ب( سخنان معصومان)ع( روايات اين بحث به سه دسته تقسيم مي‏شوند: 1. احاديثي كه با واژگان تبيان و تفصيل، قرآن را وصف كرده‏اند؛ مانند اين سخن امام رضا)ع»20): خداوند پيامبرش را قبض روح نفرمود، مگر آن كه دينش را كامل ساخت. و قرآن را بر او نازل فرمود كه در آن تفصيل هر چيزي وجود دارد. امام صادق)ع»21) نيز مي‏فرمايد: خداوند متعال هر چيزي را در قرآن بيان كرده است. به خدا سوگند، قرآن همه نيازمندي‏هاي مردم را آورده تا كسي نگويد كاش اين موضوع در قرآن بود. 2 - رواياتي كه قرآن را منبع و محل مراجعه معرفي مي‏كند؛ مانند اين سخن امام باقر)ع»22): بي‏ترديد خداوند متعال چيزي كه امّت نياز دارد، رها نساخته، در كتاب خود فرو فرستاده است. امام صادق)ع»23) در اين باره مي‏فرمايد:هر چه كه دو تن در آن اختلاف دارند، ريشه‏اش در كتاب خدا موجود است؛ امّا عقل مردم به آن نمي‏رسد. 3 - گفتار مولاي متقيان علي)ع»24) كه در توصيف قرآن مي‏فرمايد: آگاه باشيد، دانستني‏هاي گذشته و آينده تا روز قيامت در قرآن آمده است... . ج( برهان عقلي در اين بخش، با برهان‏هاي زير رو به رو مي‏شويم: 1 - برهان خاتميت خاتميت، بر اساس دليل‏هاي عقلي و نقلي، تثبيت شده است. نتيجه منطقي خاتميت پذيرش جامعيت قرآن است؛ زيرا راز خاتميت در چگونگي رهنمودها و مقررات و شيوه طرح آن‏ها نهفته است؛ يعني بايد پيامبر خاتم طرحي جامع و كلي ارائه دهد؛ طرحي كه هيچ چيز در آن فرو گذار نشده باشد. 2 - برهان لطف اگر فرض كنيم دين اسلام در بيان مسائل لازم كوتاهي كرده است و جوينده هدايت پاسخ خود را در آن نمي‏يابد، بي‏ترديد سردرگمي يا دست كم سرخوردگي پديد مي‏آيد و اين كار از لطف خداوند دور است. 3 - برهان تكامل دين اگر بر اساس ملاك‏هاي عقلي و نقلي دين اسلام متكامل‏ترين اديان به شمار مي‏رود، بايد هر مسأله‏اي را بيان كند. T}معيارهاي جامعيت{T در پايان ،اشاره به معيارهاي صدق جامعيت بر قرآن شايسته مي‏نمايد. مطابقت با فطرت انساني، سهولت و انعطاف پذيري در تعليمات، توان پاسخ به پرسش‏هاي بشر، شايستگي همگاني و جاودانگي، همسويي با انسان، همگوني اجزاي دين، نگاه همه جانبه، فراروزي و آينده نگري، عقلاني بودن آموزه‏ها و توجّه به تفقه و اجتهاد. بخشي از اين ملاك‏ها به شمار مي‏آيد. V}( منابع ) 1) بحارالأنوار، ج 89، ص 19. 2) اشاره به دو كتاب معروف تفسيري است كه به شكل افراطي به مسائل علوم و تجربي پرداخته‏اند: كشف الاسرارا النورانيه )اسكندراني( و الجواهر في تفسير القرآن. )طنطاوي( 3) هفده گفتار در علوم قرآني، ترجمه سيد حسين حسيني، 98 - 93. 4) تفسير القرآن العظيم، ابن كثير، ج 2، ص 503. 5) تفسير الحديث، محمد عزة دروزه، ج 6، ص 91. 6) فربه‏تر از ايدئولوژي، عبدالكريم سروش، ص 58 48 و 122. 7) مجله كيان، حبيب اللّه پيمان، شماره 5، ص 27 و 28. 8) و آن چه را فرستاده او به شما داد، آن را بگيريد و از آن چه شما را باز داشت، باز ايستيد. )حشر (7 :(59) 9) خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياء امر خود را نيز اطاعت كنيد. )نساء (59 :(4) 10) وليّ شما، تنها خدا و پيامبر اوست و كساني كه ايمان آورده‏اند... )مائده (55 :(5) 11) قطعاً براي شما در اقتدا به رسول خدا سرمشقي نيكوست. )احزاب(21 :(33) 12) و شايسته نيست مؤمنان همگي )براي جهاد( كوچ كنند. پس چرا از هر فرقه‏اي از آنان، دسته‏اي كوچ نمي‏كنند تا )دسته‏اي بمانند و( در دين آگاهي پيدا كنند. )توبه (122 :(9) 13) همانا من ميان شما )مردم( دو شي‏ء گرانبها را به يادگار گذاشتم. كتاب خدا و عترت خود كه اهل بيت من باشند، اگر پس از من به آن دو چنگ بزنيد گمراه نخواهيد شد: آن دو از هم جدانمي شوند تا با هم به حوض )بهشت( وارد مي‏شوند. )بحارالأنوار، ج 2، ص 100) 14) مجله معرفت، ناصر مكارم شيرازي، شماره 5، ص 4. 15) تفسير المنار، شيخ محمد عبده، ج 7، ص 394 و 395. 16) تفسير الميزان، علامه طباطبايي، ج 7. )ذيل آيه 37 سوره انعام( 17) انسان و قرآن، حسن حسن زاده آملي، ص 9. 18) تفسير فخر رازي، ج 12، ص 218 - 215. 19) مجمع البيان، طبرسي، ج 6، ص 190. 20) الجديد في التفسير القرآن، شيخ محمد سبزواري، ج 3، ص 29. 21) اصول كافي، كليني، ج 1، ص 59. 22) همان. 23) همان. 24) نهج البلاغه، خطبه 158.{V
کد سوال : 430
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : با توجّه به اختلاف ساعات و تاريخ در كشورهاى مختلف اسلامى، شب‏هاى قدر چگونه تعيين مى‏شود؟
پاسخ : شب قدر يك شب بيش نيست، امّا در كل كره زمين يك شب كامل، 24 ساعت مى‏باشد. همچنان كه يك روز كامل 24 ساعت است و هر زمان مفروضى حدود نيمى از كره زمين را پاره‏هاى روز و نيمكره ديگر را پاره‏هاى شب مى‏پوشانند. بنابراين زمانى كه در عربستان شب قدر مى‏شود بخشى از ليلة القدر است كه امتداد آن تا شبى كه در ايران مراسم شب قدر انجام مى‏شود استمرار مى‏يابد. به عبارت ديگر همه شب‏ها و روزها همين حالت را دارند كه در عرض 24 ساعت به صورت متخالف و تدريجى كل زمين را پوشش مى‏دهند. از همين رو در روايات وارد شده است كه فضيلت روز قدر كمتر از شب قدر نيست.