کد سوال : 40624
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : علم كلام شامل چه مباحثى است و پيشنيازهاى لازم براى ورود به اين علمچيست؟
پاسخ : مجموعه بحثها و گفت و گوهايى كه در تبيين، تنظيم، تنسيق و دفاع از آموزههاى دينى ارائه مىشود «الهيات» نام دارد و در خصوص دفاع از دين اسلام، اين رشته علمى، نام «كلام» به خود گرفته است. اين علم با توجه به فراوانى و عميق بودن مسائلش، گسترهاى بس عظيم دارد؛ ولى مىتوان چارچوب آن را در تحليل ايمان، متعلقات ايمان (غيب، خدا، نبوت، معاد، امامت و...) و مبانى آن جستوجو كرد. پيشنيازهاى لازم براى ورود به اين علم، آگاهى نسبى از مباحثى در حوزه منطق (انديشهشناسى) معرفتشناسى، هستىشناسى (فلسفه)، قرآنشناسى، سنتشناسى و حديثشناسى است. مجموعه آثار شهيد مرتضى مطهرى در اين عرصه، مدخل ورودى مناسبى براى آشنايى با اين رشته است، اما فراگرفتن كتابهاى كلامى چون شرح تجريدالاعتقاد (شرح كلمات خواجه نصيرالدين طوسى توسط علامه حلى) و گوهر مراد مرحوم لاهيجى، در مراحل اوليه بسيار ضرورى است.
کد سوال : 40625
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : آيا انكار خدا هم دليل مىخواهد؟
پاسخ : همچنان كه اثبات چيزى نيازمند دليل است، نفى آن نيز چنين است. تنها موضع شكاكانه است كه دليل نمىخواهد.
کد سوال : 40626
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : از بعضى آيات قرآن استفاده مىشود كه پيروان ساير اديان ماجورند، اين چگونهبا آياتى كه درباره حقانيت دين اسلام و نسخ ساير شرايع آمده است سازگار است؟
پاسخ : آيه 62 سوره «مائده» بيانگر يك ملاك كلى و اساسى است در باب اين كه سعادت و رستگارى در گرو التزام جدى و حقيقى به دو چيز گرانبها است: 1- تصحيح عقايد و ايمان راستين به حقايق دينى، 2- عمل صالح و كنش بر اساس آنچه خداوند بشر را به آن مأمور كرده است. بنابراين آيه ياد شده، فخرفروشىهاى پوچ و بىاساس برخى از ارباب اديان را - كه به صرف مسيحى يا يهودى خواندن فرد، چنين وانمود مىكردند كه رستگارى درست از آن ايشان است و ديگران كاملاً از آن بىبهرهاند لَنْ يَدْخُلَ اَلْجَنَّةَ إِلاَّ مَنْ كانَ هُوداً أَوْ نَصارى - مردود شمرده است. به عبارت ديگر مفاد اين آيه شبيه اين آيه است كه: لَيْسَ بِأَمانِيِّكُمْ وَ لا أَمانِيِّ أَهْلِ اَلْكِتابِ مَنْ يَعْمَلْ سُوءاً يُجْزَ بِهِ، (نساء، آيه 123). ليكن بايد توجه داشت كه مفاد فوق، به معناى پذيرش پلوراليسم دينى نيست؛ زيرا: اولاً، آيه مزبور در صدد بيان همه جزئيات نيست؛ بلكه يك اصل كلى را مطرح كرده و قيود و ويژگىهاى ديگر را در آيات ديگر بيان كرده است؛ از قبيل: 1- «إِنَّ اَلدِّينَ عِنْدَ اَللَّهِ اَلْإِسْلامُ»، (آل عمران، آيه 19). 2- «وَ مَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ اَلْإِسْلامِ دِيناً فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ»، (آل عمران، آيه 85). 3- «قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اَللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اَللَّهُ»، (آل عمران، آيه 31). 4- «فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا فِي أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ»، (نساء، آيه 65) و... . بنابراين آيات ياد شده در حكم مفسر و بيانگر دايره و ويژگىهاى ايمان مورد نظر در آيه پيشين است. ثانياً، قرآن مجيد اساساً عناوينى مانند يهوديت و نصرانيت را به رسميت نمىشناسد و تنها اسلام و مسلمانى واقعى را به رسميت شناخته و در آيات بسيارى پيامبران الهى را مسلمان دانسته است. در سوره آل عمران آيه 67 آمده است: ما كانَ إِبْراهِيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنِيفاً مُسْلِماً... و در سوره يوسف آيه 101 دعاى او را چنين نقل مىكند: رَبِّ قَدْ آتَيْتَنِي مِنَ اَلْمُلْكِ وَ عَلَّمْتَنِي مِنْ تَأْوِيلِ اَلْأَحادِيثِ فاطِرَ اَلسَّماواتِ وَ اَلْأَرْضِ أَنْتَ وَلِيِّي فِي اَلدُّنْيا وَ اَلْآخِرَةِ تَوَفَّنِي مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِي بِالصَّالِحِينَ. از سوره «بقره»، آيه 128 و «اعراف»، آيه 127 نيز مشابه اين دعا را از زبان حضرت ابراهيم(ع) و حضرت موسى(ع) نقل كرده است. همچنين در قرآن ايمان آوردگان حقيقى مسلمان ناميده شدهاند؛ از جمله در سوره «حج»، آيه 78 آمده است: ...مِلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْراهِيمَ هُوَ سَمَّاكُمُ اَلْمُسْلِمِينَ... و مسلمانى، همان ايمان و پيروى از پيامبران الهى در عصر بعثت و بقاى شريعت آنها است نه در زمان نسخ آن. ثالثاً، حقيقت ايمان به خداوند كه در آيه 62 سوره «مائده» بيان شده است، در بردارنده و متضمن اين معنا است كه اوامر الهى تماماً مورد توجه والتزام قرار گيرد و اين بدون پيروى از انبياى الهى ممكن نيست. از طرف ديگر هر پيامبر صاحب شريعتى، نسبت به آمدن پيامبر بعدى و لزوم گرويدن به او بشارت داده است؛ چنان كه قرآن مجيد بشارت رسالت حضرت ختمى مرتبت(ص) به وسيله حضرت عيسى(ع) را چنين گزارش نموده است: وَ إِذْ قالَ عِيسَى اِبْنُ مَرْيَمَ يا بَنِي إِسْرائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اَللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ اَلتَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اِسْمُهُ أَحْمَدُ...، (صف، آيه 6). و چون لازمه ايمان به خداوند پيروى از رسولان او و در آخر، پيوستن به آخرين سفير الهى است. در اين راستا خداوند ايمان نياوردن به پيامبر اكرم(ص) و كتمان بشارتهاى انجيل در اينباره را در جاى جاى قرآن مورد عتاب و نكوهش قرار داده است و در دنباله آيه ياد شده اين جريان را به منزله «اطفاء نور الهى» قلمداد كرده و عاملان آن را كافر خوانده است: يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُا نُورَ اَللَّهِ بِأَفْواهِهِمْ وَ اَللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَ لَوْ كَرِهَ اَلْكافِرُونَ، (صف، آيه 7). رابعاً، در همان آيه 62 سوره «مائده» ظرافتهايى وجود دارد كه مخالفت قرآن با پلوراليسم دينى را نشان مىدهد. يكى از آن علايم - كه علامه طباطبايى در تفسير «الميزان» به آن اشاره كردهاند - اين است كه قرآن مجيد به دنبال عبارت إِنَّ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ اَلَّذِينَ هادُوا... نفرموده است. «من امن منهم؛ بلكه فرموده است: «من امن»؛ يعنى، ضميرى به موصول (الذين) بر نگردانده است، با آن كه از نظر ادبى در صله، برگرداندن ضمير به موصول لازم است. علت اين برنگرداندن ضمير اين است كه تقرير و امضايى نسبت به آنان در كار نباشد؛ در حالى كه در مورد امت پيامبر اكرم(ص) برخلاف آن آيه، عمل نموده و مىفرمايد: وَعَدَ اَللَّهُ اَلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا اَلصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً، (فتح، آيه 29). بنابراين قرآن به هيچ روى سرپيچى از پيامبر خاتم را روا ندانسته و آن را كفر و بىايمانى معرفى كرده است. خداوند نيز حضرت محمد(ص) را به سوى همه انسانها مبعوث ساخته و همگان را موظف به گرويدن به آيين خاتم گردانيده است. گفتنى است كه پيروان ديگر اديان سه دستهاند: 1- كسانى كه حقانيت اسلام برايشان روشن شده است. اين گروه هيچ عذرى در سرپيچى از اسلام نداشته و اگر به آن ايمان نياورند قطعاً گرفتار عذاب ابدى خواهند شد. 2- كسانى كه حقانيت اسلام را نشناختهاند؛ ولى عمداً از بررسى و تحقيق پيرامون آن شانه خالى كردهاند؛ در حالى كه همه شرايط لازم براى درك حقانيت اسلام را در اختيار داشتند اين گروه نيز عذرى در پيشگاه خداوند نداشته و معذب خواهند بود. 3- كسانى كه ناآگاه بوده و در اين راستا خود مقصر نيستند؛ بلكه اساساً غافل بوده و نداى اسلام را نشنيدهاند و يا ابزارهاى لازم را براى تحقيق در اختيار نداشتهاند. اين گروه «مُرْجَوْنَ لِأَمْرِ اَللَّهِ» هستند ودر صورت درستكارى براساس آيين قبلى با فطرت الهى، ممكن است خداوند بر آنان نظر رحمت كند.
کد سوال : 40627
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : آيا با دخترى كه از حيث اخلاق و اعتقادى خوب است اما زيبائى او چندانمورد پسند نيست ازدواج درست است؟
پاسخ : توصيه در چنين مواردى كار آسانى نيست؛ ولى آنچه مىتوانيم بگوييم آن است كه اگر فرد داراى اغلب معيارهاى مورد نظر شماست، نداشتن زيبايى در حد مورد انتظار شما، مشكل چندانى به وجود نخواهد آورد و اين سيرت و اخلاق زن است كه اهميت دارد؛ ولى اگر معيارهاى ديگر را نيز دارا نيست، بايد تأمل بيشترى بنماييد و در جستوجوى شخصى باشيد كه تا حدّى با معيارهاى شما مطابق باشد. ضمناً در توصيههاى دينى آمده است كه صرفاً به خاطر زيبايى و يا مال، با كسى ازدواج نكنيد.
کد سوال : 40628
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : به چه دليل دين اسلام يك دين برتر است؟
پاسخ : دين حق در نزد خداوند يك دين است و همه اديان الهى يك حقيقت بيش نيستند
لا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْ رُسُلِهِ از همينرو از ديدگاه قرآن اعتقاد به همه انبيا و كتب آسمانى ضرورى است چون همه آنها مردم را به يك راه فرا خواندهاند. اكنون بايد نگريست كه كدام دين جامع است. ملاكهاى برترى اسلام را به صورت مختصر شماره مىكنيم: 1- اسلام همه اديان الهى را مىپذيرد و اساس آنها را يكى مىداند بر اين مبنا اسلام آخرين سلسله حلقه اديان آسمانى است و در نقطه مقابل اديان ديگر كه اديان پيش از خود را قبول ندارند اسلام همه اديان الهى را مىپذيرد. 2- كتاب آسمانى دين اسلام تحريف نشده و به همان صورت اصلى به دست ما رسيده است ولى كتب اديان ديگر جملگى اسير دگرگونىها شده و حتى خود عالمان دينى آنها معتقد به مصون بودن كتب خويش از تحريف نيستند. 3- احكام و مقررات باقى مانده در اديان ديگر نيز همانند كتابشان دستخوش دگرگونىهاى زيادى شده و منابع آن تقريباً از بين رفته است ولى منابع فقه اسلام به صورت مستند و مكتوب باقى است. 4- ما از اديان الهى ديگر اكنون معجزهاى در دست نداريم تا به وسيله آن حقانيت آن دين را دريابيم ولى معجزه اسلام باقى است و قرآن هماكنون نيز در عرصههاى مختلف اعجاز خويش را به منصه ظهور مىرساند. آنچه گفته شد تنها فهرستى از مطالب بود. براى دريافت قلبى اين مطالب بايستى به مطالعه و تحقيق بيشتر بپردازيد تا حقيقت كاملاً آشكار گردد.
کد سوال : 40629
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : شوروى هم مانند آمريكا تاريخ درخشانى نسبت به ايران ندارد چرا ما باشوروى ارتباط داريم اما با آمريكا قطع رابطه نموديم؟
پاسخ :
الف) بررسى اصول سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران در برقرارى ارتباط با كشورهاى ديگر: معمولاً كشورها براى سياست خارجى يك هدف عمده دارند وآن تأمين و حفظ مصالح و منافع كشور است ولى نظام جمهورى اسلامى ايران از آنجا كه برخواسته از منابع اصيل الهى و اسلامى مىباشد، تنها به منافع مادى كشور خود در برقرارى روابط با ساير كشورها بسنده نمىكند بلكه در اين زمينه از جايگاه انسانى اسلامى مىنگرد. فصل دهم قانون اساسى اصول سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران را اينگونه بيان مىدارد: تأكيد بر وحدت ملل اسلام با استفاده از آيه كريمه إِنَّ هذِهِ أُمَّتُكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ أَنَا رَبُّكُمْ فَاتَّقُونِ جلوگيرى از سلطهجويى و سلطهگرى براساس آيه كريمه وَ لَنْ يَجْعَلَ اَللَّهُ لِلْكافِرِينَ عَلَى اَلْمُؤْمِنِينَ سَبِيلاً حفظ استقلال و تماميت ارضى كشور دفاع از مبارزه حقطلبانه مستضعفين در برابر مستكبرين، احترام به اصل منع مداخله در امور داخل كشورها و... بر اين اساس جمهورى اسلامى ايران ضمن رعايت ارزشهاى الهى فوق و دفاع از حقوق مسلمانان، سعى در برقرارى و گسترش روابط خود براساس اصل عدم مداخله، رعايت احترام متقابل، حضور پرقدرت و با عزت در صحنه بينالملل، با ديگر كشورها نموده است كه در اين راستا اولويت به برقرارى روابط با كشورهاى اسلامى و سپس به كشورهاى كافر غير متخاصم كه در امور داخلى ايران مداخله ننمايند. براساس ارزشهاى اسلامى و انسانى، منافع ملى و مصالح كشور نموده است. نكته قابل توجه اين كه روابط با ساير كشورها يك امر در حال تغيير و تحول است مثلاً در مورد روابط با شوروى روابط ما حالات گوناگون داشته در اوايل انقلاب به دليل تلاش شوروى براى براندازى نظام جمهورى اسلامى ايران و مداخله در مسايل داخلى ايران، حمله به افغانستان و... حالت خصمانهاى بر عليه شوروى داشت و همان برخوردى را كه ما الان با آمريكا داريم در آن زمان با اتحاد جماهير شوروى داشتيم و شعار مرگ بر شوروى، در كنار شعار مرگ بر آمريكا جاى داشت و سياستهاى خصمانه شوروى مورد انتقاد شديد مسؤولين نظام، مطبوعات، افكار عمومى ملت ايران قرار داشت. اما از زمانى كه شوروى در سياست خارجى خود نسبت به ايران تجديد نظر كرد (خصوصاً بعد از فروپاشى شوروى) و حالت مخاصمه و محاربه جاى خود را به همكارى و احترام متقابل داد. ما نيز سياست خارجى خود را در اين زمينه تغيير داده و در صدد گسترش روابط تجارب اقتصادى، نظامى و... درآمديم و شعار مرگ بر شوروى نيز كنار گذاشته شد. زيرا اساساً ديگر شوروىاى وجود نداشت. البته برقرارى روابط گرچه فوايد بىشمارى را براى دو كشور در بر دارد ولى هرگز به معناى تأييد سياستهاى داخلى شوروى در سركوب مسلمانان چچن نمىباشد و مسؤولين نظام هم بارها ناراحتى عميق خود را از اوضاع اسفناك مسلمانان چچن اعلام داشتهاند و اقدامات زيادى نيز صورت گرفته است، زيرا يكى از اصول سياست خارجى جمهورى اسلامى ايران حمايت از مستضعفين و نهضتهاى آزادىبخش مىباشد اما اين مانع از برقرارى روابط با كشورى مانند شوروى در جهت دستيابى ايران به حفظ مصالح و منافع كشور كه به عنوان امالقراء در مقابل غرب مطرح مىباشد نمىشود. البته در مورد جنايات روسيه در چچن و انعكاس آن در رسانههاى ايران بايد گفت كه حدود زيادى اين كار انجام مىشود ولى نكتهاى كه مهم است اين كه به خاطر محدوديتهاى ديپلماتيكى و عدم مداخله در امور كشورهاى ديگر به خصوص حمايت از حركت استقلالطلبانهاى مانند چچن كه عناصر اطلاعاتى آمريكا نقش فعالى را براى دستيابى به اهداف اقتصادى و سياسى و... در اين منطقه دنبال مىنمايند (نظير حمايت آمريكا از طالبان در افغانستان و...) و يا فعاليت شديد و گسترده وهابيت در آن منطقه و...، نمىتوان هزينههاى زيادى را براى مسأله چچن پرداخت نمود.
ب ) علت نفرت و عدم رابطه با آمريكا و شعار مرگ بر آمريكا: اما قضيه در مورد آمريكا مانند روسيه نيست زيرا آمريكا نه تنها در سياست خارجى خود در ارتباط با ايران تغييرى نداده بلكه فعاليتهاى خود را در جهت منزوى كردن و شكست انقلاب اسلامى ايران شدت بخشيده است. بر اين اساس مهمترين دلايل نفرت و انزجار ملت ايران از آمريكا و عدم رابطه با آمريكا عبارتند از: 1- ميان ايران و آمريكا ديوارى از بىاعتمادى وجود دارد كه مسؤول مستقيم ايجاد آن آمريكا است كه با انجام كودتاى 28 مرداد 1332 و سپس تحميل قانون ننگين كاپيتالاسيون، چپاول و غارت ثروتهاى ملى ايران از سال 1332 تا 1357، برقرارى حاكميت سلطهگرانه بر ايران، حمايت از حكومت ديكتاتورى شاه در برابر ملت ايران در جريان پيروزى انقلاب و به كارگيرى انواع روشهاى استعمارگرانه و تهديدآميز پس از پيروى انقلاب، نظير حمله طبس، كودتاى نوژه، محاصره اقتصادى، حمايت از تجزيهطلبى، اعمال فشارهاى خارجى، تضعيف توان ملى، اعمال تحريمهاى گسترده و حركت در مسير سياستبراندازانه و... اگر آمريكا واقعاً به دنبال ايجاد رابطه با ايران از موضع برابر است بايد ابتدا گامهاى مؤثرى براى از ميان برداشتن ديوار بىاعتمادى بر دارد. 2- ماهيت مناسبات آمريكا با ايران همواره سلطهگرانه و استعمارى بوده است و به صورت علنى و غيرعلنى در صدد سلطه مجدد بر كشور ايران مىباشد و اين با اصول سياست خارجى مغاير است. 3- عقلانيت سياسى و تاريخ روابط و مناسبات بينالملل حكم مىكند كه اگر آمريكا به واقع خواهان مذاكره و برقرارى روابط صادقانه با ايران است، بايد تكليف خود را با مطالبات عقلانى و عميق جمهورى اسلامى ايران مشخص كند كه عبارتند از: الف) به سياستهاى خصومتآميز خود عليه ايران در اشكال تحريم و... پايان دهد. ب ) در امور داخلى ايران دخالت ننمايد. ج ) آزادى اموال و دارايىهاى بلوكه شده ايران در آمريكا. د ) احترام گذاشتن به حق حاكميت ملت ايران براى تعيين سرنوشت خويش. ز ) كنار گذاشتن ضديت با اسلام. 4- ايران در شرايط كنونى پرچمدار پايگاه اعتقادى مبارزه عليه استكبار جهانى و صهيونيسم بينالمللى است و سد محكمى در برابر ظلم ظالمان به مستضعفان جهان است و از آنجا كه ملتهاى مظلوم دنيا به مواضع ايران در برابر آمريكا به ديده احترام مىنگرند و آن را بخشى از مبارزه سراسرى عليه استكبار جهانى مىدانند برقرارى رابطه با آمريكا موجب سست كردن پايگاه اعتقادى جهاد و مبارزه عليه استكبار جهانى و غاصبان صهيونيستى در جهان اسلام مىشود و... بنا بر آنچه گفته شد ملت ايران حق دارند كه نفرت و انزجار خود را از سياستهاى سلطهگرايانه و مداخلهجويانه آمريكا ابراز نماييد و اگر بعضى خدمات ظاهرى توسط مستشارهاى خارجى در زمان رژيم قبل در ايران شاهد بوديم، اينها همه در مقابل منافعى كه از ايران به يغما بردند و جناياتى كه نسبت به مردم ايران روا داشته و مىدارند، هيچ ارزشى ندارد و در واقع فراهمسازى زمينه حضور خود در ايران براى دستيابى به منافع نامشروع و كنار زدن ساير رقباى استعمارگر بود. در پايان ذكر چند نكته لازم است: 1- مسؤولين ما بارها اعلام داشتهاند كه ما با سياستهاى استعمارى دولتمردان آمريكا مخالفيم نه با ملت آمريكا. 2- از آنجا كه دولتمردان آمريكا نمايندگان مردم آمريكا بوده و توسط رأى آنها انتخاب مىشوند، در جنايات آمريكا در سرتاسر جهان از جمله ايران شريك بوده و مسؤولند و چه مشكلى دارد خاطر شريف آنها نيز مقدارى ناراحت شود در حالى كه هر روز در سرتاسر جهان هزاران نفر بىگناه بر اثر سياستهاى استعمارى آمريكا در رنج و بدبختى مىسوزند. 3- جمهورى اسلامى بارها اعلام كرده هرگاه كه آمريكا دست از سياستهاى استعمارى خود بردارد و به حقوق بر حق ملت ايران احترام بگذارد ما نيز به دولت و ملت آمريكا احترام گذاشته و دست از شعار مرگ بر آمريكا برمىداريم. 4- نفرت و انزجار از مستكبران مانند آمريكا از وظايف اساسى مسلمانان بوده و قرآن هم در موارد متعددى از كافران و مستكبران اعلام برائت نموده است. ر.ك: سياست خارجى ايران در دوران سازندگى، انوشيروان احتشامى، ترجمه متقى - ايران و آمريكا، حسن واعظى.
کد سوال : 40630
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : گناه فردى كه مدتى رابطه جنسى نامشروع داشته و پشيمان شده است، چگونهبخشيده مىشود؟
پاسخ : دوست عزيز بخشيده شدن گناهان در يد قدرت خداست و اوست كه مىتواند ببخشد و مىتواند نبخشد. و برخى گناهان در حق مردم انجام مىپذيرد كه در اين صورت بايد رضايت مردم را جلب نمود. امّا درباره موضوع مورد نظر شما بايد توجه شما را به اين نكته جلب كنيم كه خداوند اين نوع گناهان را در صورت توبه واقعى و عدم تكرار مجدد و جبران و تلافى نمودن كوتاهىهاى گذشته و يا عبادتهاى ترك شده خواهد بخشيد چون خود چنين وعدهاى دادهاند امّا با رعايت شرائط فوق الذكر و از جانب ديگر براى آن دختر نيز اگر فريب خورده باشد حقى وجود دارد كه آن را بايد شما جوابگو باشيد مگر اينكه رضايت او را نيز بدست آوريد چه اين حق الناس است و حق الناس نيازمند تحصيل رضايت صاحب حق مىباشد و از اين روش قابل بخشش مىباشد. بهرحال با توبه واقعى موجبات عفو و بخشش حضرت حق را فراهم آوريد و خود را از عذاب الهى در امان نگهداريد و الاّ عذاب الهى خيلى سختتر از آن است كه در تصور من و شما بگنجد و قابل تصور باشد. امّا در مورد رابطه با جنس مخالف بايد خدمتتان عرض كنيم كه چون در شرع مقدس اسلام به خاطر حفظ مصالح خود افراد و محفوظ ماندن جامعه اسلامى از آلودگيها و گناهان روابط بين دختر و پسر داراى محدوديتهايى است كه رعايت آنها لازم و واجب مىباشد بنابراين شما نمىتوانيد بدون آنكه با دخترى ازدواج كنيد رابطه صميمى با او داشته باشيد، همانگونه كه شما هم اگر خواهر داشته باشيد هرگز دلتان نمىخواهد كه پسران با او رابطه نا مشروع داشته باشند. از اين رو چنانچه قصد ازدواج داريد و مىتوانيد ازدواج كنيد ابتدا بايد درباره شخص مورد نظر خود تحقيق كنيد و از راه مستقيم و يا با واسطه و غير مستقيم در موردش تحقيق كنيد و در اين زمينه حتماً از خانواده خود كه تجربه دارند و صلاح شما را مىخواهند كمك بگيريد تا بتوانيد همسر شايسته و خوبى را انتخاب كنيد و شريك زندگى خود قرار داده و رابطه صميمى با او داشته باشيد. امّا اگر قصد ازدواج نداريد و نمىتوانيد فعلاً ازدواج كنيد بايد خود را كنترل كنيد و از امور تحريك كننده و شهوتانگيز به شدّت پرهيز كنيد، سعى كنيد فعلاً به كارهاى مهمتر يعنى درس خود بپردازيد و با فراهم آوردن امكان ازدواج براى خود مشكل را به نحو منطقى و عاقلانهاى حل كنيد. در اين راه به توصيههاى زير توجه و عمل نمائيد: 1- سعى كنيد اهداف مهمّى را كه فعلاً برايتان اهميت دارد با كمك و مشورت افراد با تجربه تشخيص داده و براى خود معين كنيد. كه مهمترين آن در حال حاضر موفقيت شما در تحصيلات است، سپس فراهم آوردن شغل مناسب براى اداره كردن زندگى مستقل و آشنايى با وظايف دينى و عمل كردن به فرايض و واجبات و آشنايى با معارف دينى كه انسان را به رشد و كمالات انسانى مىرساند و او را در انتخاب صحيح مسير زندگى كمك مىكند. 2- با كمال جدّيت به اهداف مهم خود فكر كنيد و براى دستيابى به آنها تمام فكر و تلاش خود را به كار بگيريد. 3- از نگاه به نا محرم و صحبت و ارتباط با نا محرم تا وقتى كه ضرورتى ندارد به شدّت پرهيز كنيد. 4- سعى كنيد دوستان خوب و مذهبى داشته باشيد و اوقات فراغت خود را با آنها بگذرانيد. 5- با مطالعه بيشتر و شركت در نمازهاى جماعت و مجالس مذهبى بر ايمان خود بيافزاييد و با جدّيت در اعمال و فرامين دينى و پرهيز از گناه تقواى خود را حفظ نمائيد. 6- از شوخىهايى كه در آن مسائل جنسى مطرح است اجتناب كنيد. 7- از امور شهوتانگيز و تحريك كننده پرهيز كنيد و از افكار شهوتآميز درباره امور و ارتباطات جنسى نيز خود را دور نگه داريد. چون نياز به ازدواج در شما جدّى است به پدر و مادر خود تذكر بدهيد كه براى برطرف شدن موانع ازدواج به شما كمك كنند و هر چه زودتر به فكر ازدواج شما باشند امّا سعى كنيد خودتان در اين باره كمتر فكر كنيد و بيشتر به فكر كارهاى مهمتر فعلىتان باشيد.
کد سوال : 40631
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : به فتواى مرجع شماره 2 باقى بر مرجع شماره 1 هستم، اكنون فكر مىكنممرجع شماره 3 اعلم است از مرجع شماره 1، آيا مىتوانم عدول كنم؟
پاسخ : چنانچه مرجع شماره سوم را اعلم از اولى و دومى بدانيد مطابق نظر ايشان در مسئله بقا عمل كنيد.
کد سوال : 40632
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : آيا تنها عبادت خدا به نماز است؟ آيه 191 سوره آل عمران كه مىفرمايدانسان خدا را ياد مىكند هنگامى كه به پهلو خوابيده است؟ سرگذشت موسى و شبان
پاسخ : از راههاى مختلفى مىشود خداوند را عبادت كرد: يكى از راه فرهنگى و علمى و اطلاعرسانى به بندگان خدا، او را عبادت مىكند؛ ديگرى از راه اجرايى و باز نمودن گره مشكلات خلق؛ سومى از راه رفع حوايج مادى و ارتزاق مردم؛ چهارمى از راه رفع خصومت و اختلاف بين انسانها و قضاوت صحيح و عادلانه و... اما اين بدان معنا نيست كه وقتى مولى و ولى نعمت و خالق آدمى از روى حكمت راه خاصى را هم در كنار بقيه راهها مشخص كرد، انسان از آن سرپيچى نمايد. اگر شخصى غير از خداوند اين راه را معين مىكرد، جاى اشكال بود كه شايد بقيه راههاى عبادت بهتر از اين راه باشد؟ اما فرض اين است كه خود خالق حكيم در كنار بسيارى از راههاى اختيارى، راههايى الزامى هم معين نموده است و مهمترين آنها را نماز قرار داده تا جايى كه آن را ستون خيمه دين و ملاك قبولى بقيه اعمال به شمار آورده است. براى مطالعه بيشتر ر.ك: 1- تفسير نماز،محسن قرائتى 2- پرتوى از اسرار نماز،محسن قرائتى 3- اسرار الصلاة،ملكى تبريزى 4- پرستش آگاهانه،رضوانطلب اما آيه مورد نظر شما مربوط به صفات مؤمنان است كه آنان كسانىاند كه در همه احوال - چه ايستاده و چه نشسته و چه بر پهلو آرميده - خدا را ياد مىكنند و دائماً در حال تفكر در خلقت آسمانها و زمين هستند و مىگويند: «بار خدايا اين مخلوقات را باطل نيافريدهاى...»، (آل عمران، آيه 191). پس همان طور كه ملاحظه مىكنيد مضمون آن ربطى به نفى وجوب نماز ندارد؛ بلكه نماز خود يكى از بالاترين و مهمترين مصاديق ذكر و ياد خدا است تا جايى كه قرآن كريم مىفرمايد: أَقِمِ اَلصَّلاةَ لِذِكْرِي؛ نماز را به جهت ياد من به پا دار». داستان موسى و شبان هم در روايت خاصى ذكر نشده؛ بلكه تمثيلى است كه مولوى براى فهماندن غرض خود به آن پرداخته و عبادت را از بُعد مغز و روح و حقيقت آن مورد بررسى قرار داده است كه البته اين امر نمىتواند مدركى براى ترك عبادتها باشد وانگهى مولوى مورد مثال خويش را هم شبانى قرار داده كه از قوانين و احكام شريعت زمان خودش هيچ آگاهى ندارد.
کد سوال : 40633
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : چرا ترس از جهنم جلوى گناهان را نمىگيرد؟
پاسخ : اين سؤال در واقع شامل چهار بخش است: الف) چرا ترس از جهنم جلوى گناهان انسان را نمىگيرد؟ ب ) اين چه ترسى است كه زندگى را تلخ مىكند؟ ج ) چه كنيم آرام باشيم؟ د ) چه كنيم به بهشت دست يابيم؟ الف) حقيقت اين است كه ترس از جهنم، بازدارنده انسان از گناه است، ولى آنچه كه در ما وجود دارد فقدان واقعى ترس است؛ يعنى، با وجودى كه مىدانيم نتيجه گناه مجازات در جهنم است ولى اين علم به مرحله باور و عيناليقين نرسيده است. در حالى كه همين علم نسبت به سوزندگى آهن گداخته وجود دارد و موجب دورى ما از تماس با آن مىگردد. وقتى يك شخص از دزد مىترسد، دهها تدبير جهت حفظ آن مىانديشد؛ زيرا اين خوف و ترس به مرتبه باور رسيده است. حال ما كه مىگوييم از جهنم مىترسيم، چه تدابيرى جهت حفظ خود از آن انديشيدهايم و چقدر برنامههاى زندگى خود را تحت تأثير آن تدبيرها قرار دادهايم. ب ) در وجود شخص نبايد خوف بر اميد غلبه داشته باشد؛ بلكه او بايد هميشه بين خوف و رجا متردد باشد. امام خمينى مىنويسد: «نه نظر از نقص خود و تقصير و قصور از قيام به عبوديت ببندد و نه نظر از سعه رحمت و احاطه عنايت و شمول نعمت و الطاف حق جل جلاله بپوشد»، (چهل حديث، حديث 14). خوف و رجا نبايد يكى بر ديگرى رجحان داشته باشد، در نتيجه تلخى اصل از ترس عذاب، ممكن است معلول عدم تعادل اين دو حالت باشد. ج ) آرامش مطلق جز با ارتباط قوى با خداوند حاصل نمىگردد. ياد خدا و توكل بر او، آرامش و اطمينان خاطر را به دنبال دارد. خداوند مىفرمايد: أَلا بِذِكْرِ اَللَّهِ تَطْمَئِنُّ اَلْقُلُوبُ و نيز مىفرمايد: هُوَ اَلَّذِي أَنْزَلَ اَلسَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ اَلْمُؤْمِنِينَ، (فتح، آيه 4). د ) قرآن راه دست يافتن به بهشت را در بندگى خداوند مىداند. اين بندگى شامل اعتقاد صحيح به اصول دين و انجام واجبات و ترك حرامها است. در سايه انجام اين تكاليف حقوق خدا و مردم رعايت شد و اسباب تهذيب، اخلاق و نفس فراهم مىآيد.