• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 40584
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : آيا دعا و استغفار براى اموات در سرنوشت اخروى آنها تاثير دارد؟
پاسخ : انسانى كه از دنيا مى‏رود تا هنگامى كه در عالم برزخ است و هنوز قيامت بر پا نشده باشد، كارهاى خيرى كه براى او انجام مى‏دهند به صورت هديه به او مى‏رسد و چه بسا مورد غفران و بخشش نيز واقع شده و يا موجب تعالى و تكامل روح او مى‏شود. در اين باره روايات و احاديث زيادى نقل شده است. به عنوان نمونه چند مورد اشاره مى‏شود. امام صادق(ع) فرموده است: يدخل على الميت فى قبره الصلاة والصوم والحج والصدقة والبر والدعاء و يكتب اجره للذى يفعله و للميت‏ ؛ نماز و روزه و حج و صدقه و نيكى و دعا در قبر ميت داخل مى‏گرددو پاداش آن اعمال علاوه بر اين كه براى كسانى كه آنها را انجام مى‏دهد هست براى ميت نيز خواهد بود، (المحجةالبيضاء، ج 3، ص 42). پيامبر اكرم(ص) مى‏فرمايد: ... ليدخل على قبور الاموات من دعاء الاحياء من الانوار مثل الجبال‏ ؛ دعاى زندگان به صورت كوه‏هاى نور بر قبرهاى مردگان داخل مى‏گردد، (المحجةالبيضاء، ج 3، ص 341). علاوه بر اين اعمالى كه براى او انجام مى‏دهند نتايج و ثمرات اعمال و كارهايى را نيز كه خودش انجام داده بعد از مرگش به او مى‏رسد. امام صادق(ع) فرموده است: ستّ خصال ينتفع بها المؤمن من بعد موته: ولد صالح يستغفر له و مصحف يقرأ فيه و قليب يحفره و غرس يغرسه و صدقة ماء يجريه و سنة حسنة يؤخذ بها بعده‏ ؛ شش چيز است كه بعد از مرگ مؤمن به او سود مى‏رساند. فرزند صالح و شايسته‏اى كه براى او دعا و طلب آمرزش كند. قرآنى كه تلاوت شود. چاهى كه حفر كرده و درختى كه غرس نموده و آبى را كه جارى ساخته و روش و سنت پسنديده‏اى كه پس از او مورد عمل قرار گيرد، (بحارالانوار، ج 6، ص 293). براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1- منازل الاخره، شيخ عباس قمى 2- حيات پس از مرگ، على محمد اسدى‏
کد سوال : 40585
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : چرا پيامبر اكرم(ص) عرب جاهل را مسلمان كرد ولى ما امروز از دين‏گريزانيم؟
پاسخ : اولاً، هيچ يك از طرفين قضيه‏اى كه شما ذكر نموده‏ايد كلى نيست؛ يعنى، نه همه اعراب جاهلى مسلمان كامل‏الايمان شدند و نه تحصيلكرده‏هاى امروزى همه دين گريزند. پس بازگشت قضيه به اين است كه چرا برخى از افراد عصر بعثت مؤمن و برخى كافر و منافق بودند و در اين زمان نيز به همين شكل؟ البته در اين جا يك نكته شايان توجه است و آن اين كه، در زمان حاضر به دليل سرعت انتقال اطلاعات و كثرت داعيه‏ها و مكتب‏ها و خيره كنندگى پيشرفت‏هاى مادى بشر و فن آورى او، اين تبختر و غرور را در بشر ضعيف ايجاد كرده كه برخى در خود نيازى ضرورى به دين نبينند. گرايش به مادى‏گرى در عصر حاضر، معلول يك سرى عوامل تاريخى، اجتماعى و سياسى است. براى مطالعه بيشتر در اين زمينه : علل گرايش به ماديگرى ، شهيد مطهرى.
کد سوال : 40586
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : مشروع‏ترين و بهترين لذت در دنيا چه مى‏تواند باشد؟
پاسخ : هرگونه لذت و تفريحى كه در آن مخالفت با دستورات الهى نباشد، مشروع است يعنى هر عملى كه موجب ترك واجب و يا انجام حرام نباشد مشروع است و انسان مى‏تواند از آن لذت و تمتع ببرد. امّا اينكه بهترين لذت مشروع چه مى‏تواند باشد سؤالى است كه پاسخش متناسب با هر فردى فرق مى‏كند زيرا «لذّت هر شخص، متناسب با شناخت اوست» ممكن است شخصى از اينكه غذاى خوب بخورد لذت ببرد و شخص ديگرى از اينكه به ديگران غذاى خوب بخوراند لذت ببرد شخصى از جمع كردن ثروت و غنى شدن لذت ببرد و شخص ديگرى از انفاق در راه خدا لذا ببرد. امام زين العابدين مى‏فرمايد: الكريم يبهج بفضله و اللئيم يفتخر بملكه‏؛ انسان با كرامت و بزرگوار از بخشش كردن لذت مى‏برد و انسان پست و دون مايه از جمع كردن مال به خود مى‏بالد»، (بحارالانوار، ج 78، ص 143). ممكن است كسى از گردش در طبيعت و غذاى لذيذ خوردن و تمتع جنسى حلال بيشترين لذت را ببرد و ممكن است شخص ديگرى از مناجات و شب زنده دارى به عبادت خدا. امّا به هر حال تمام امور فوق لذتهايى مشروع است. نكته مهم ميزان شناخت انسان از خدا و جهان و جايگاه انسان در مجموعه آفرينش، است. هر چقدر اين معرفت و شناخت بيشتر باشد لذّت‏هاى انسان هم به سمت امور معنوى سوق پيدا مى‏كند. هر چند بهره‏مندى از لذت‏هاى حلال در جاى خود خوب است امّا سخن از بهترين و لذت بخش‏ترين است. امام على(ع) مى‏فرمايد: سرور المؤمن بطاعة ربّه و حزنه على ذنبه‏؛ لذت و شادى مؤمن، در اطاعت پروردگار است و حزن و اندوهش بر گناهانى است كه از او سر زده است‏»، (ميزان الحكمة، ج 4، ص 437) و نيز مى‏فرمايد: اكثر سرورك على ما قدّمت من الخير و حزنك على مافات منه‏؛ شادى خود را در كارهاى خيرى كه انجام مى‏دهى قرار بده و حزن خود را بر كارهاى خيرى كه مى‏توانستى انجام دهى ولى از تو فوت شده و انجام نداده‏اى قرار بده‏»، (همان مصدر).
کد سوال : 40587
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : چه كسانى راه ابطال سحر و جادو را مى‏دانند؟
پاسخ : درباره تسخير جن و اطلاع يافتن از برخى امور پنهان، شخصى به نام دكتر گاورسى از روستاهاى توابع خراسان، قابل مراجعه است و در تهران، شخصى به نام سيد باقر، در حوالى ميدان قزوين براى ابطال برخى سحر و جادو قابل مراجعه است و براى راهنمايى در اين باره مى‏توانيد با آيت الله‏حسن‏زاده آملى (قم - خيابان صفائيه - كوچه ممتاز) نيز تماس حاصل فرماييد.
کد سوال : 40588
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : فرق بين اصوليين و اخباريين در چيست؟
پاسخ : اصوليين بر كاربرد عقل در استنباط احكام شرعى تكيه دارند و با علم اصول - كه مجموعه‏اى از مباحث عقلى است - به سراغ فقه مى‏روند؛ ولى اخبارى‏ها تنها با نقل و احاديث بدون كاربرد اصول تأكيد دارند.
کد سوال : 40589
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : براى درمان ريا در عبادات چه كارى را بايد انجام داد؟
پاسخ : براى درمان آن چند راه وجود دارد: 1- حب جاه و منزلت نزد مردم كه اساسى‏ترين عامل رياست را بايد از دل بيرون راند و نسبت به خوب و بد گفتن مردم كاملا بى‏توجه بود. بلكه بيش از هر چيز بايد دل را متوجه خدا و كسب محبوبيت نزد او نمود. 2- بايد هميشه متوجه خطرات ريا بود كه : اولا: قلب را تيره ساخته و توفيق اصلاح نفس را مى‏ربايد. ثانيا: اعمال نيك را مى‏سوزاند و به جاى نعيم فردوس تبديل به آتش دوزخ مى‏نمايد. 3- بايد در نظر داشت كه ريا اعمال نيك را مى‏سوزاند و به جاى نعيم فردوس تبديل به آتش دوزخ مى‏نمايد. 4- بايد متوجه اين نكته بود كه محبوبيت نزد خلق اندك سودى ندارد و كسب منزلت نزد آنان طلب حاجت از نيازمندان است. زيرا همه عين فقر و احتياج در پيشگاه پروردگارند. 5- عادت كردن به عبادات پنهانى. 6- توجه به مقامات معنوى مخلصين و ارزش اخلاص. 7- استعانت از پروردگار و توسل به اهل بيت عليهم‏السلام.
کد سوال : 40590
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : ا در دعاى ندبه جايگاه حضرت‏مهدى(ع) را كوه رضوى يا طوى معرفى كرده است‏
پاسخ : حضرت مهدى(عج) نه در كوه رضوى هستند و نه در ذى طوى. مكان آن حضرت را كسى نمى‏داند! اين دو كلمه در دعاى ندبه جنبه تعريض و شكايت دارد. توضيح آن كه: كيسانيه - كه يكى از فرقه‏هاى شيعه مى‏باشد - معتقدند كه «محمد حنفيه» از دنيا نرفته؛ بلكه در كوه «رضوى» غايب شده است و روزى ظهور خواهد كرد. همين پندار درباره برخى ديگر نيز صورت گرفته كه در كوه «ذى طوى» غايب شده است. در هر صورت، اين عبارت در دعاى ندبه به عنوان تعريض و كنايه است؛ يعنى، آن كه «اى امام زمان(عج) آيا من تو را در كوه رضوى و ذى‏طوى جست‏وجو كنم يا در جاى ديگر؟». در حقيقت اين عبارت، شكوه‏اى لطيف در خود دارد؛ يعنى، آن كه، در برابر كسانى كه چنين عقايدى را ابراز مى‏كنند، من چگونه پاسخ بگويم؟
کد سوال : 40591
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : آيا احتلام مسأله‏اى غيرطبيعى است و راه درمان براى آن وجود دارد؟
پاسخ : احتلام در خواب امرى طبيعى است لذا اگر اين مساله هر چهار روز يكبار براى شما پيش مى‏آيد مساله‏اى كاملا طبيعى است و جاى نگرانى ندارداما اگر اين مساله هر روز و يا هر دو روز يكبار اتفاق بيفتد غير طبيعى است ولى چنانچه گاهى چنين است باز طبيعى به نظر مى‏رسد. به هر حال در مرتبه اول براى جلوگيرى از احتلام بيش از اندازه توصيه‏هاى زير كافى به نظر مى‏رسد: 1- شبها دو ساعت قبل از خواب هيچ چيزى نخوريد حتى مايعات، 2- محل خوابيدن شما گرم نباشد سعى كنيد در جايى كه خنك است بخوابيد، 3- از روانداز سنگين و زيرانداز نرم استفاده نكنيد، 4- سعى كنيد به هر وسيله نيمه شب از خواب بيدار شده و مثانه خود را تخليه كنيد، 5- ورزش واستحمام با آب سرد را نيز مداومت كنيد، 6- از پوشيدن لباسهاى تنگ و چسبان بپرهيزيد. پس از اجراى موارد فوق نتيجه را با تبيين وضعيت بدنى خويش گزارش نماييد تا در صورت لزوم توصيه‏هاى ديگر انجام گيرد.
کد سوال : 40592
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : امانت عرضه شده بر انسان چيست؟ ظلوم و جهول بودن انسان در انتهاى آيه‏به چه معنا است و چطور با ابتداى آيه سازگارى دارد؟
پاسخ : در مورد امانت كه در آيه شريفه 72 سوره احزاب آمده، تفسيرهاى مختلف شده است از جمله: 1- منظور از امانت ولايت الهيه و كمال صفت عبوديت است كه از راه معرفت و عمل صالح حاصل مى‏شود. 2- منظور صفت اختيار و آزادى اراده است كه انسان را از ساير موجودات ممتاز مى‏كند. 3- مقصود عقل است كه ملاك تكليف و مناط ثواب و عقاب است. 4- منظور اعضاء پيكر انسان است مانند چشم كه امانت الهى است كه بايد آن را حفظ كرد و در طريق گناه مصرف ننمود. گوش و دست و پا و زبان هر كدام امانت‏هايى ديگر هستند كه حفظ آنها واجب است. 5- منظور واجبات و تكاليف الهى، همچون نماز و روزه و حج است. اما با كمى دقت روشن مى‏شود كه اين تفسيرهاى مختلف با هم متضاد نيستند. براى به دست آوردن پاسخ جامع بايد نظرى به انسان بيفكنيم و ببينيم او چه دارد كه آسمان‏ها و زمين‏ها و كوه‏ها فاقد آن هستند. ولى چرا به زمين آسمان و كوه‏ها پيشنهاد شده و آنها نپذيرفتند؟ و آيا آنها فاقد شعور نيستند؟ از آيات قرآن مانند: آيه «.... وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» (اسرا 44) «قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ» (فصلت 11) چنين برمى‏آيد كه تمامى موجودات جهان داراى شعور و درك هستند به گونه‏اى كه گاهى مورد خطاب قرار گرفته و پاسخ نيز مى‏دهند. بنابراين اين جهت مسأله از ديدگاه قرآن كاملا روشن است. ولى اينكه چرا انسان پذيرفت طبيعى است اين پذيرش به معناى لياقت و شايستگى او براى اين درجه است. انسان است كه مى‏تواند به وسيله عقل واراده خويش در خود و جهان تغيير ايجاد نمايد كمال بيافريند و به پيش برود. چنين نيست كه حضرت آدم از جانب خود بار امانت الهى را بر عهده گرفته باشد، بلكه اساساً قرآن مى‏فرمايد: وَ حَمَلَهَا اَلْإِنْسانُ‏، (احزاب/33) يعنى «انسان» اين بار را به دوش گرفت. به دوش گرفتن انسان نيز به معناى اين است كه تنها در ميان خلايق انسان است كه شرايط لازم و توانايىِ به عهده گرفتن بار رسالت و تكليف الهى را داراست، زيرا او برخوردار از قدرت عقل و اختيار است. تنها موجودى كه عرصه‏هاى قوس صعودى و نزولى‏اش بى‏نهايت است و به طور نامحدود قادر به پرواز به سوى قله تكامل است و تمام اين كارها را با اراده و اختيار انجام مى‏دهد انسان است و اين است امانت الهى كه همه موجودات از حمل آن سرباز زدند و انسان به ميدان آمد و يك تنه آن را بر دوش كشيد. بنابراين در يك جمله كوتاه و مختصر بايد گفت امانت الهى همان استعداد خلافت الهى و قابليت تكامل به صورت نامحدود و آميخته با اراده و اختيار و رسيدن به مقام انسان كامل و بنده خاص خدا و پذيرش ولايت الهيه است. با تعبير ديگرى نيز مى‏توان از اين امانت ياد كرد و گفت امانت الهى همان تعهد و قبول مسؤوليت است. بنابراين آنها كه امانت را صفت اختيار و آزادى انسان دانستند به گوشه‏اى از اين امانت بزرگ اشاره كرده‏اند. همان‏گونه كه آنها كه آن را تفسير به عقل كرده‏اند يا اعضا پيكر و يا فرائض و واجبات و يا تكاليف به طور كلى تفسير نموده‏اند هر كدام دست به سوى شاخه‏اى از اين درخت بزرگ پربار دراز كرده و ميوه‏اى چيده‏اند، (ر.ك: تفسير نمونه). جمله
إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً به گونه‏اى لطيف انسان را مدح مى‏كند، در عين حال هشدارى به او نيز هست؛ اما چگونه؟ اگر انسان در آيه «عرض امانت»، متصف به ظلم و جهل گرديده، به اين دليل است كه مى‏تواند در نقطه مقابل آن قرار گيرد؛ يعنى، بسيار عادل و يا بسيار عالم باشد. اما از آن جا كه علم و عدالت نياز به تلاش و مراقبت دارد و بسيارى از انسان‏ها چنين زحمتى را بر خود هموار نمى‏كنند در اين آيه به ظلم و نادانى نكوهش شده‏اند زيرا توانايى رشد و استعداد كمال را داشته‏اند ولى به جهت سستى و دنياطلبى از مراتب عالى علم و عدالت بهره‏مند نشده‏اند اين حقيقت در آيات سوره «تين» بيان شده است. در آن‏جا كه خدا مى‏فرمايد: «ما انسان را در بهترين اندازه آفريديم و سپس او را به پايين‏ترين درجه باز مى‏گردانيم؛ مگر كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دهند».
کد سوال : 40593
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : عشق به خدا يعنى چه و چگونه بدست مى‏آيد؟
پاسخ : از نامه‏اى از سوخته‏دلى رسيده، حيرانى در كوى دوست و جوينده‏اى با عطش عشق، عشق به آنكه سزاوار عشق‏ورزى است و او كه مبدأ همه كمال‏ها و زيبايى‏هاست. ولى كيست كه در اين ره خود حيران نباشد، همه در اين راه اظهار درماندگى كرده‏اند، مگر پيامبرش نفرموده: الهى ما عرفناك حق معرفتك و ما عبدناك حق عبادتك‏؛ خدايا ما تو را آن گونه كه بايد نشناختيم و آن گونه مى‏بايست عبادت نكرديم‏. و مگر خود نفرموده است : وَ ما قَدَرُوا اَللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ‏ ؛ خدا را آن گونه كه شايسته اوست نسنجيده و نشناخته‏اند، (انعام، آيه 91). ولى چه بايد كرد؟ چرا كه سر وجود طلب است، طلب او كه همه چيز است. غبار راه طلب كه كيمياى بهروزيست‏ غلام دولت آن خاك عنبرين بويم‏ هر كسى با شمع رخسارت به وجهى عشق باخت‏ زان ميان پروانه را در اضطراب انداختى‏ گنج عشق خود نهادى در دل ويران ما سايه دولت بر اين گنج خراب انداختى‏ اى قباى پادشاهى راست بر بالاى تو زينت تاج و نگين از گوهر والاى تو آنچه اسكندر طلب كرد و ندادش روزگار جرعه‏اى بود از زلال جام جان‏افزاى تو همتم بدرقه راه كن اى طاير قدس‏ كه درازست ره مقصد و من نو سفرم‏ خرم آن روز كزين مرحله بربندم بار وز سر كوى تو پرسند رفيقان خبرم‏ حافظا شايد اگر در طلب گوهر وصل‏ ديده دريا كنم از اشك و درو غوطه خورم‏ چه كنيم كه نثر را ياراى سخن عشق نيست و زبان شعر در اين صحنه گوياتر است. بلى غايت اين خلقت معرفت خداست؛ ولى اى عزيز! معرفت يك راه و دو راه ندارد. حكما گفته‏اند: الطرق الى‏اللَّه بعدد انفس الخلايق ؛ راه‏هاى به سوى خدا به اندازه نفوس خلايق است‏. گرچه مجموعه راه‏هاى وصول به معرفت‏اللَّه را سه راه دانسته‏اند : 1- راه عقل و برهان‏هاى فلسفى، 2- راه دل و فطرت، 3- راه طبيعت. البته اين راه‏ها با يكديگر متضاد نبوده و هر كس به فرا خور خود راهى را طى مى‏كند. و اينها همه راه‏هاى معرفت خدا هستند؛ بدين معنا كه عقل و دل به وجود او گواهى مى‏دهند و ترديدى در مورد او روا ندارند. اما وصول به خداوند راهى بس دشوار و سنگين است، و حاصل آن نيز به اندازه همه هستى ارزشمند است. براى رسيدن به اين شهود حقيقت بايد منازل و مقاماتى را طى كرد كه گفته‏اند: ان بين العبد والحق الف مقام من نور و ظلمة ؛ بين بنده و حق هزار مقام از نور و ظلمت است‏. او را به چشم پاك توان ديد چون هلال‏ هر ديده جاى جلوه آن ماه پاره نيست‏ عارفان براى سير سالكان در اين راه صد منزل برآورد كرده‏اند كه برخى از آنها در كتاب‏هايى مانند: منازل‏السائرين، خواجه عبداللَّه انصارى آمده است. البته بدون همراهى خضر طى مسير دشوار و چه بسا ناممكن است، بنابراين مى‏بايستى از رهروان اين راه استمداد نمود. در اين ورطه كشتى فرو شد هزار كه پيدا نشد تخته‏اى بر كنار كه خاصان در اين ره‏فَرس‏رانده‏اند به «لا احصى» از تك فرو مانده‏اند «عشق» نام گياهى است كه در فارسى آن را «پيچك» خوانند (علفى كه اطراف بوته‏هاى انگور و... مى‏پيچد و چه بسا آن را از كار انداخته و خشك مى‏كند) و چون شوق موكد نيز شايق را چنان مجذوب معشوق مى‏گرداند كه ديگر خودى نمى‏بيند و فانى مى‏شود آن را اصطلاحا «عشق» گويند. بنابراين در عشق دوگانگى نيست و عاشق جز معشوق و معبود نمى‏بيند و نمى‏شناسد و مانند پروانه‏اى است كه درپرتو شمع فروزان محبوب خود را مى‏سوزاند. به تعبير امام راحل(ره): عاشقان روى او را خانه و كاشانه نيست‏ مرغ بال و پر شكسته فكر باغ و لانه نيست‏ گر اسير روى اويى نيست شو پروانه شو پاى بند ملك هستى در خور پروانه نيست‏ مست شو ديوانه شو از خويشتن بيگانه شو آشنا با دوست راهش غير اين بيگانه نيست‏ اما اين كه چنين عشقى چگونه حاصل مى‏شود؟ بايد گفت: ريشه اين عشق درنهاد و فطرت هر كس نهفته است. زيرا انسان ذاتا عاشق كمال و جمال است و درهرجا جمال و كمالى تشخيص داد به سمت آن مى‏گرود. ليكن غالبا كمالات ناقص را مى‏يابد و دلباختگى و سرسپردگى در برابر آن حجاب روءيت جمال و كمال مطلق مى‏شود. ولى آن كس كه ذات جميل على الاطلاق و كمال مطلقه را بشناسد به ديگرى دل نخواهد سپرد و جز بدو نخواهد انديشيد. بنابراين اولين توشه اين راه معرفت است و معرفت پروردگار از سويى با مطالعه و تدبر و تفكر و از سوى ديگر با پالايش نفس از رذايل و عبوديت و اطاعت كامل از احكام شريعت ميسر است. از اين رو بايد دانست كه راه دراز و پر خطرى پيش روست. به قول حافظ: الا يا ايها الساقى ادركأسا و ناولها كه عشق آسان نمود اول ولى افتاد مشكل‏ها * * * از صداى سخن عشق نديدم خوش‏تر يادگارى كه در اين گنبد دوار بماند راهيست ره عشق كه هيچش كناره نيست‏ آنجا جز آنكه جان بسپارند چاره نيست‏ عزيزا ! كوتاه سخن آن كه راه ، راهى مشكل اما به غايت ارزشمند است و نياز به طلب و همت دارد. تهذيب نفس از هر گونه رذيلت اخلاقى و حيوانى، مقدمه ورود به دار ايمان و معرفت است. اخلاص عمل براى خدا و خالى شدن از هرگونه شرك، سكويى ديگر براى اين حركت است. من كان للَّه كان اللَّه له ؛ هر كس براى خدا باشد خدا براى او خواهد بود. پيامبر خدا(ص) فرمود: من اخلص للَّه اربعين يوماً فجر اللَّه ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه ؛ كسى كه چهل روز عمل خويش را براى خدا خالص كند خداوند چشمه‏هاى حكمت را از قلب او بر زبانش جارى مى‏كند». بلى قلب و دل اگر چون آيينه‏اى از زنگار شرك ، ريا و گناه پاك گرديد، حقيقت در آن تجلى مى‏يابد. اگر كسى همانند چمران شد، روشن است كه او نيز آنچه را چمران ديد مى‏بيند و مى‏شنود. گرچه سخن در اين زمينه بى‏پايان است، ولى ناچاريم به همين قدر اكتفا كنيم كه : گر در خانه كس است‏ يك حرف بس است‏ با خواندن قرآن و دعا مأنوس باشيد. البته همه چيز با خواندن قرآن و دعا حل نمى‏شود. اين‏ها جنبه‏هاى نظرى هستند ولى مى‏دانيم كه هر اندازه جنبه‏هاى نظرى تقويت شود به تقويت عمل و صحت آن نيز كمك خواهد كرد. براى نمونه دعاى ابو حمزه ثمالى، تصويرى كامل از سير عرفانى، عقلانى و معرفتى انسان به سوى خدا و گفت‏وگوى با اوست. بنابراين گرچه مسائل نظرى عطش را مرتفع نمى‏كند ولى بسيار ضرورى هستند. بنابراين خواندن قرآن و ممارست بر ادعيه را با روشى نو آغاز كنيد. در اينجا مناسب است چند بيت از مفسر، عارف و فيلسوف وارسته، علامه طباطبايى نقل كنيم: همى گويم و گفته‏ام بارها بود كيش من مهر دلدارها چه فرهادها مرده در كوه‏ها چه حلاج‏ها رفته بر دارها پرستش به مستى است در كيش عشق‏ برونند زين حلقه هشيارها به شادى و آسايش و خواب و خور ندارند كارى دل افكارها چه دارد جهان جز دل و مهر يار مگر تو ده‏هايى و پندارها در پايان چكيده‏اى از توصيه‏هاى عارف بزرگ مرحوم ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى را ذكر مى‏كنيم باشد كه از انفاس قدسى او بهره‏مند گرديم: «... بايد انسان يك مقدار زياده بر معمول تقليل غذا و استراحت بكند تا جنبه حيوانيت كمتر و روحانيت قوت بگيرد .... اولاً روز و شب زياده از دو مرتبه غذا نخورد حتى تنقّل فى ما بين الغذائين نكند. ثانياً هر وقت غذا مى‏خورد بايد مثلاً يك ساعت بعد از گرسنگى بخورد و آن قدر بخورد كه تمام سير نشود... گوشت زياد نخورد .... و اگر بتواند روزه‏هاى سه روز هر ماه را ترك نكند... شبانه روز شش ساعت بخوابد و البته در حفظ لسان و مجانبت اهل غفلت اهتمام زياد نمايد. در تقويت روحانيت، اولاً دائماً بايد همّ و حزن قلبى به جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد. ثانياً تا مى‏تواند ذكر و فكر را ترك نكند كه اين دو جناح سير آسمان معرفت است. در ذكر اذكار صبح و شام اهم آنهاست كه در اخبار وارد شده و اهم تعقيبات صلوات و عمده‏تر ذكر وقت خواب - كه در اخبار مأثور است - به خصوص با وضو و ذكر به خواب رود ... زمستان‏ها سه ساعت و تابستان‏ها يك ساعت شب خيزى داشته باشد ... در سجده ذكر يونسى ترك نشود، لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ اَلظَّالِمِينَ‏) تلاوت قرآن به قصد هديه به حضرت ختمى مرتبت (صَلَّى‏اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم‏). علامه طباطبايى سروده است: همى گويم و گفته‏ام بارها بود كيش من مهر دلدارها چه فرهادها مرده در كوه‏ها چه حلاج‏ها رفته بر دارها پرستش به مستى است در كيش عشق‏ برونند زين حلقه هشيارها به شادى و آسايش و خواب و خور ندارند كارى دل افكارها چه دارد جهان جز دل و مهر يار مگر تو ده‏هايى و پندارها جهت مطالعه بيشتر در اين زمينه‏ها ر.ك: 1- اسرار الصلوة،ميرزا جواد ملكى تبريزى 2- المراقبات،ميرزا جواد ملكى تبريزى 3- در آسمان معرفت،حسن زاده آملى 4- نامه‏ها و برنامه‏ها،حسن زاده آملى 5- خودشناسى براى خودسازى،مصباح يزدى