کد سوال : 40584
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : آيا دعا و استغفار براى اموات در سرنوشت اخروى آنها تاثير دارد؟
پاسخ : انسانى كه از دنيا مىرود تا هنگامى كه در عالم برزخ است و هنوز قيامت بر پا نشده باشد، كارهاى خيرى كه براى او انجام مىدهند به صورت هديه به او مىرسد و چه بسا مورد غفران و بخشش نيز واقع شده و يا موجب تعالى و تكامل روح او مىشود. در اين باره روايات و احاديث زيادى نقل شده است. به عنوان نمونه چند مورد اشاره مىشود. امام صادق(ع) فرموده است: يدخل على الميت فى قبره الصلاة والصوم والحج والصدقة والبر والدعاء و يكتب اجره للذى يفعله و للميت ؛ نماز و روزه و حج و صدقه و نيكى و دعا در قبر ميت داخل مىگرددو پاداش آن اعمال علاوه بر اين كه براى كسانى كه آنها را انجام مىدهد هست براى ميت نيز خواهد بود، (المحجةالبيضاء، ج 3، ص 42). پيامبر اكرم(ص) مىفرمايد: ... ليدخل على قبور الاموات من دعاء الاحياء من الانوار مثل الجبال ؛ دعاى زندگان به صورت كوههاى نور بر قبرهاى مردگان داخل مىگردد، (المحجةالبيضاء، ج 3، ص 341). علاوه بر اين اعمالى كه براى او انجام مىدهند نتايج و ثمرات اعمال و كارهايى را نيز كه خودش انجام داده بعد از مرگش به او مىرسد. امام صادق(ع) فرموده است: ستّ خصال ينتفع بها المؤمن من بعد موته: ولد صالح يستغفر له و مصحف يقرأ فيه و قليب يحفره و غرس يغرسه و صدقة ماء يجريه و سنة حسنة يؤخذ بها بعده ؛ شش چيز است كه بعد از مرگ مؤمن به او سود مىرساند. فرزند صالح و شايستهاى كه براى او دعا و طلب آمرزش كند. قرآنى كه تلاوت شود. چاهى كه حفر كرده و درختى كه غرس نموده و آبى را كه جارى ساخته و روش و سنت پسنديدهاى كه پس از او مورد عمل قرار گيرد، (بحارالانوار، ج 6، ص 293). براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1- منازل الاخره، شيخ عباس قمى 2- حيات پس از مرگ، على محمد اسدى
کد سوال : 40585
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : چرا پيامبر اكرم(ص) عرب جاهل را مسلمان كرد ولى ما امروز از دينگريزانيم؟
پاسخ : اولاً، هيچ يك از طرفين قضيهاى كه شما ذكر نمودهايد كلى نيست؛ يعنى، نه همه اعراب جاهلى مسلمان كاملالايمان شدند و نه تحصيلكردههاى امروزى همه دين گريزند. پس بازگشت قضيه به اين است كه چرا برخى از افراد عصر بعثت مؤمن و برخى كافر و منافق بودند و در اين زمان نيز به همين شكل؟ البته در اين جا يك نكته شايان توجه است و آن اين كه، در زمان حاضر به دليل سرعت انتقال اطلاعات و كثرت داعيهها و مكتبها و خيره كنندگى پيشرفتهاى مادى بشر و فن آورى او، اين تبختر و غرور را در بشر ضعيف ايجاد كرده كه برخى در خود نيازى ضرورى به دين نبينند. گرايش به مادىگرى در عصر حاضر، معلول يك سرى عوامل تاريخى، اجتماعى و سياسى است. براى مطالعه بيشتر در اين زمينه : علل گرايش به ماديگرى ، شهيد مطهرى.
کد سوال : 40586
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : مشروعترين و بهترين لذت در دنيا چه مىتواند باشد؟
پاسخ : هرگونه لذت و تفريحى كه در آن مخالفت با دستورات الهى نباشد، مشروع است يعنى هر عملى كه موجب ترك واجب و يا انجام حرام نباشد مشروع است و انسان مىتواند از آن لذت و تمتع ببرد. امّا اينكه بهترين لذت مشروع چه مىتواند باشد سؤالى است كه پاسخش متناسب با هر فردى فرق مىكند زيرا «لذّت هر شخص، متناسب با شناخت اوست» ممكن است شخصى از اينكه غذاى خوب بخورد لذت ببرد و شخص ديگرى از اينكه به ديگران غذاى خوب بخوراند لذت ببرد شخصى از جمع كردن ثروت و غنى شدن لذت ببرد و شخص ديگرى از انفاق در راه خدا لذا ببرد. امام زين العابدين مىفرمايد: الكريم يبهج بفضله و اللئيم يفتخر بملكه؛ انسان با كرامت و بزرگوار از بخشش كردن لذت مىبرد و انسان پست و دون مايه از جمع كردن مال به خود مىبالد»، (بحارالانوار، ج 78، ص 143). ممكن است كسى از گردش در طبيعت و غذاى لذيذ خوردن و تمتع جنسى حلال بيشترين لذت را ببرد و ممكن است شخص ديگرى از مناجات و شب زنده دارى به عبادت خدا. امّا به هر حال تمام امور فوق لذتهايى مشروع است. نكته مهم ميزان شناخت انسان از خدا و جهان و جايگاه انسان در مجموعه آفرينش، است. هر چقدر اين معرفت و شناخت بيشتر باشد لذّتهاى انسان هم به سمت امور معنوى سوق پيدا مىكند. هر چند بهرهمندى از لذتهاى حلال در جاى خود خوب است امّا سخن از بهترين و لذت بخشترين است. امام على(ع) مىفرمايد: سرور المؤمن بطاعة ربّه و حزنه على ذنبه؛ لذت و شادى مؤمن، در اطاعت پروردگار است و حزن و اندوهش بر گناهانى است كه از او سر زده است»، (ميزان الحكمة، ج 4، ص 437) و نيز مىفرمايد: اكثر سرورك على ما قدّمت من الخير و حزنك على مافات منه؛ شادى خود را در كارهاى خيرى كه انجام مىدهى قرار بده و حزن خود را بر كارهاى خيرى كه مىتوانستى انجام دهى ولى از تو فوت شده و انجام ندادهاى قرار بده»، (همان مصدر).
کد سوال : 40587
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : چه كسانى راه ابطال سحر و جادو را مىدانند؟
پاسخ : درباره تسخير جن و اطلاع يافتن از برخى امور پنهان، شخصى به نام دكتر گاورسى از روستاهاى توابع خراسان، قابل مراجعه است و در تهران، شخصى به نام سيد باقر، در حوالى ميدان قزوين براى ابطال برخى سحر و جادو قابل مراجعه است و براى راهنمايى در اين باره مىتوانيد با آيت اللهحسنزاده آملى (قم - خيابان صفائيه - كوچه ممتاز) نيز تماس حاصل فرماييد.
کد سوال : 40588
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : فرق بين اصوليين و اخباريين در چيست؟
پاسخ : اصوليين بر كاربرد عقل در استنباط احكام شرعى تكيه دارند و با علم اصول - كه مجموعهاى از مباحث عقلى است - به سراغ فقه مىروند؛ ولى اخبارىها تنها با نقل و احاديث بدون كاربرد اصول تأكيد دارند.
کد سوال : 40589
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : براى درمان ريا در عبادات چه كارى را بايد انجام داد؟
پاسخ : براى درمان آن چند راه وجود دارد: 1- حب جاه و منزلت نزد مردم كه اساسىترين عامل رياست را بايد از دل بيرون راند و نسبت به خوب و بد گفتن مردم كاملا بىتوجه بود. بلكه بيش از هر چيز بايد دل را متوجه خدا و كسب محبوبيت نزد او نمود. 2- بايد هميشه متوجه خطرات ريا بود كه : اولا: قلب را تيره ساخته و توفيق اصلاح نفس را مىربايد. ثانيا: اعمال نيك را مىسوزاند و به جاى نعيم فردوس تبديل به آتش دوزخ مىنمايد. 3- بايد در نظر داشت كه ريا اعمال نيك را مىسوزاند و به جاى نعيم فردوس تبديل به آتش دوزخ مىنمايد. 4- بايد متوجه اين نكته بود كه محبوبيت نزد خلق اندك سودى ندارد و كسب منزلت نزد آنان طلب حاجت از نيازمندان است. زيرا همه عين فقر و احتياج در پيشگاه پروردگارند. 5- عادت كردن به عبادات پنهانى. 6- توجه به مقامات معنوى مخلصين و ارزش اخلاص. 7- استعانت از پروردگار و توسل به اهل بيت عليهمالسلام.
کد سوال : 40590
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : ا در دعاى ندبه جايگاه حضرتمهدى(ع) را كوه رضوى يا طوى معرفى كرده است
پاسخ : حضرت مهدى(عج) نه در كوه رضوى هستند و نه در ذى طوى. مكان آن حضرت را كسى نمىداند! اين دو كلمه در دعاى ندبه جنبه تعريض و شكايت دارد. توضيح آن كه: كيسانيه - كه يكى از فرقههاى شيعه مىباشد - معتقدند كه «محمد حنفيه» از دنيا نرفته؛ بلكه در كوه «رضوى» غايب شده است و روزى ظهور خواهد كرد. همين پندار درباره برخى ديگر نيز صورت گرفته كه در كوه «ذى طوى» غايب شده است. در هر صورت، اين عبارت در دعاى ندبه به عنوان تعريض و كنايه است؛ يعنى، آن كه «اى امام زمان(عج) آيا من تو را در كوه رضوى و ذىطوى جستوجو كنم يا در جاى ديگر؟». در حقيقت اين عبارت، شكوهاى لطيف در خود دارد؛ يعنى، آن كه، در برابر كسانى كه چنين عقايدى را ابراز مىكنند، من چگونه پاسخ بگويم؟
کد سوال : 40591
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : آيا احتلام مسألهاى غيرطبيعى است و راه درمان براى آن وجود دارد؟
پاسخ : احتلام در خواب امرى طبيعى است لذا اگر اين مساله هر چهار روز يكبار براى شما پيش مىآيد مسالهاى كاملا طبيعى است و جاى نگرانى ندارداما اگر اين مساله هر روز و يا هر دو روز يكبار اتفاق بيفتد غير طبيعى است ولى چنانچه گاهى چنين است باز طبيعى به نظر مىرسد. به هر حال در مرتبه اول براى جلوگيرى از احتلام بيش از اندازه توصيههاى زير كافى به نظر مىرسد: 1- شبها دو ساعت قبل از خواب هيچ چيزى نخوريد حتى مايعات، 2- محل خوابيدن شما گرم نباشد سعى كنيد در جايى كه خنك است بخوابيد، 3- از روانداز سنگين و زيرانداز نرم استفاده نكنيد، 4- سعى كنيد به هر وسيله نيمه شب از خواب بيدار شده و مثانه خود را تخليه كنيد، 5- ورزش واستحمام با آب سرد را نيز مداومت كنيد، 6- از پوشيدن لباسهاى تنگ و چسبان بپرهيزيد. پس از اجراى موارد فوق نتيجه را با تبيين وضعيت بدنى خويش گزارش نماييد تا در صورت لزوم توصيههاى ديگر انجام گيرد.
کد سوال : 40592
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : امانت عرضه شده بر انسان چيست؟ ظلوم و جهول بودن انسان در انتهاى آيهبه چه معنا است و چطور با ابتداى آيه سازگارى دارد؟
پاسخ : در مورد امانت كه در آيه شريفه 72 سوره احزاب آمده، تفسيرهاى مختلف شده است از جمله: 1- منظور از امانت ولايت الهيه و كمال صفت عبوديت است كه از راه معرفت و عمل صالح حاصل مىشود. 2- منظور صفت اختيار و آزادى اراده است كه انسان را از ساير موجودات ممتاز مىكند. 3- مقصود عقل است كه ملاك تكليف و مناط ثواب و عقاب است. 4- منظور اعضاء پيكر انسان است مانند چشم كه امانت الهى است كه بايد آن را حفظ كرد و در طريق گناه مصرف ننمود. گوش و دست و پا و زبان هر كدام امانتهايى ديگر هستند كه حفظ آنها واجب است. 5- منظور واجبات و تكاليف الهى، همچون نماز و روزه و حج است. اما با كمى دقت روشن مىشود كه اين تفسيرهاى مختلف با هم متضاد نيستند. براى به دست آوردن پاسخ جامع بايد نظرى به انسان بيفكنيم و ببينيم او چه دارد كه آسمانها و زمينها و كوهها فاقد آن هستند. ولى چرا به زمين آسمان و كوهها پيشنهاد شده و آنها نپذيرفتند؟ و آيا آنها فاقد شعور نيستند؟ از آيات قرآن مانند: آيه «.... وَ لكِنْ لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ» (اسرا 44) «قالَتا أَتَيْنا طائِعِينَ» (فصلت 11) چنين برمىآيد كه تمامى موجودات جهان داراى شعور و درك هستند به گونهاى كه گاهى مورد خطاب قرار گرفته و پاسخ نيز مىدهند. بنابراين اين جهت مسأله از ديدگاه قرآن كاملا روشن است. ولى اينكه چرا انسان پذيرفت طبيعى است اين پذيرش به معناى لياقت و شايستگى او براى اين درجه است. انسان است كه مىتواند به وسيله عقل واراده خويش در خود و جهان تغيير ايجاد نمايد كمال بيافريند و به پيش برود. چنين نيست كه حضرت آدم از جانب خود بار امانت الهى را بر عهده گرفته باشد، بلكه اساساً قرآن مىفرمايد: وَ حَمَلَهَا اَلْإِنْسانُ، (احزاب/33) يعنى «انسان» اين بار را به دوش گرفت. به دوش گرفتن انسان نيز به معناى اين است كه تنها در ميان خلايق انسان است كه شرايط لازم و توانايىِ به عهده گرفتن بار رسالت و تكليف الهى را داراست، زيرا او برخوردار از قدرت عقل و اختيار است. تنها موجودى كه عرصههاى قوس صعودى و نزولىاش بىنهايت است و به طور نامحدود قادر به پرواز به سوى قله تكامل است و تمام اين كارها را با اراده و اختيار انجام مىدهد انسان است و اين است امانت الهى كه همه موجودات از حمل آن سرباز زدند و انسان به ميدان آمد و يك تنه آن را بر دوش كشيد. بنابراين در يك جمله كوتاه و مختصر بايد گفت امانت الهى همان استعداد خلافت الهى و قابليت تكامل به صورت نامحدود و آميخته با اراده و اختيار و رسيدن به مقام انسان كامل و بنده خاص خدا و پذيرش ولايت الهيه است. با تعبير ديگرى نيز مىتوان از اين امانت ياد كرد و گفت امانت الهى همان تعهد و قبول مسؤوليت است. بنابراين آنها كه امانت را صفت اختيار و آزادى انسان دانستند به گوشهاى از اين امانت بزرگ اشاره كردهاند. همانگونه كه آنها كه آن را تفسير به عقل كردهاند يا اعضا پيكر و يا فرائض و واجبات و يا تكاليف به طور كلى تفسير نمودهاند هر كدام دست به سوى شاخهاى از اين درخت بزرگ پربار دراز كرده و ميوهاى چيدهاند، (ر.ك: تفسير نمونه). جمله
إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولاً به گونهاى لطيف انسان را مدح مىكند، در عين حال هشدارى به او نيز هست؛ اما چگونه؟ اگر انسان در آيه «عرض امانت»، متصف به ظلم و جهل گرديده، به اين دليل است كه مىتواند در نقطه مقابل آن قرار گيرد؛ يعنى، بسيار عادل و يا بسيار عالم باشد. اما از آن جا كه علم و عدالت نياز به تلاش و مراقبت دارد و بسيارى از انسانها چنين زحمتى را بر خود هموار نمىكنند در اين آيه به ظلم و نادانى نكوهش شدهاند زيرا توانايى رشد و استعداد كمال را داشتهاند ولى به جهت سستى و دنياطلبى از مراتب عالى علم و عدالت بهرهمند نشدهاند اين حقيقت در آيات سوره «تين» بيان شده است. در آنجا كه خدا مىفرمايد: «ما انسان را در بهترين اندازه آفريديم و سپس او را به پايينترين درجه باز مىگردانيم؛ مگر كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح انجام دهند».
کد سوال : 40593
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : عشق به خدا يعنى چه و چگونه بدست مىآيد؟
پاسخ : از نامهاى از سوختهدلى رسيده، حيرانى در كوى دوست و جويندهاى با عطش عشق، عشق به آنكه سزاوار عشقورزى است و او كه مبدأ همه كمالها و زيبايىهاست. ولى كيست كه در اين ره خود حيران نباشد، همه در اين راه اظهار درماندگى كردهاند، مگر پيامبرش نفرموده: الهى ما عرفناك حق معرفتك و ما عبدناك حق عبادتك؛ خدايا ما تو را آن گونه كه بايد نشناختيم و آن گونه مىبايست عبادت نكرديم. و مگر خود نفرموده است : وَ ما قَدَرُوا اَللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ ؛ خدا را آن گونه كه شايسته اوست نسنجيده و نشناختهاند، (انعام، آيه 91). ولى چه بايد كرد؟ چرا كه سر وجود طلب است، طلب او كه همه چيز است. غبار راه طلب كه كيمياى بهروزيست غلام دولت آن خاك عنبرين بويم هر كسى با شمع رخسارت به وجهى عشق باخت زان ميان پروانه را در اضطراب انداختى گنج عشق خود نهادى در دل ويران ما سايه دولت بر اين گنج خراب انداختى اى قباى پادشاهى راست بر بالاى تو زينت تاج و نگين از گوهر والاى تو آنچه اسكندر طلب كرد و ندادش روزگار جرعهاى بود از زلال جام جانافزاى تو همتم بدرقه راه كن اى طاير قدس كه درازست ره مقصد و من نو سفرم خرم آن روز كزين مرحله بربندم بار وز سر كوى تو پرسند رفيقان خبرم حافظا شايد اگر در طلب گوهر وصل ديده دريا كنم از اشك و درو غوطه خورم چه كنيم كه نثر را ياراى سخن عشق نيست و زبان شعر در اين صحنه گوياتر است. بلى غايت اين خلقت معرفت خداست؛ ولى اى عزيز! معرفت يك راه و دو راه ندارد. حكما گفتهاند: الطرق الىاللَّه بعدد انفس الخلايق ؛ راههاى به سوى خدا به اندازه نفوس خلايق است. گرچه مجموعه راههاى وصول به معرفتاللَّه را سه راه دانستهاند : 1- راه عقل و برهانهاى فلسفى، 2- راه دل و فطرت، 3- راه طبيعت. البته اين راهها با يكديگر متضاد نبوده و هر كس به فرا خور خود راهى را طى مىكند. و اينها همه راههاى معرفت خدا هستند؛ بدين معنا كه عقل و دل به وجود او گواهى مىدهند و ترديدى در مورد او روا ندارند. اما وصول به خداوند راهى بس دشوار و سنگين است، و حاصل آن نيز به اندازه همه هستى ارزشمند است. براى رسيدن به اين شهود حقيقت بايد منازل و مقاماتى را طى كرد كه گفتهاند: ان بين العبد والحق الف مقام من نور و ظلمة ؛ بين بنده و حق هزار مقام از نور و ظلمت است. او را به چشم پاك توان ديد چون هلال هر ديده جاى جلوه آن ماه پاره نيست عارفان براى سير سالكان در اين راه صد منزل برآورد كردهاند كه برخى از آنها در كتابهايى مانند: منازلالسائرين، خواجه عبداللَّه انصارى آمده است. البته بدون همراهى خضر طى مسير دشوار و چه بسا ناممكن است، بنابراين مىبايستى از رهروان اين راه استمداد نمود. در اين ورطه كشتى فرو شد هزار كه پيدا نشد تختهاى بر كنار كه خاصان در اين رهفَرسراندهاند به «لا احصى» از تك فرو ماندهاند «عشق» نام گياهى است كه در فارسى آن را «پيچك» خوانند (علفى كه اطراف بوتههاى انگور و... مىپيچد و چه بسا آن را از كار انداخته و خشك مىكند) و چون شوق موكد نيز شايق را چنان مجذوب معشوق مىگرداند كه ديگر خودى نمىبيند و فانى مىشود آن را اصطلاحا «عشق» گويند. بنابراين در عشق دوگانگى نيست و عاشق جز معشوق و معبود نمىبيند و نمىشناسد و مانند پروانهاى است كه درپرتو شمع فروزان محبوب خود را مىسوزاند. به تعبير امام راحل(ره): عاشقان روى او را خانه و كاشانه نيست مرغ بال و پر شكسته فكر باغ و لانه نيست گر اسير روى اويى نيست شو پروانه شو پاى بند ملك هستى در خور پروانه نيست مست شو ديوانه شو از خويشتن بيگانه شو آشنا با دوست راهش غير اين بيگانه نيست اما اين كه چنين عشقى چگونه حاصل مىشود؟ بايد گفت: ريشه اين عشق درنهاد و فطرت هر كس نهفته است. زيرا انسان ذاتا عاشق كمال و جمال است و درهرجا جمال و كمالى تشخيص داد به سمت آن مىگرود. ليكن غالبا كمالات ناقص را مىيابد و دلباختگى و سرسپردگى در برابر آن حجاب روءيت جمال و كمال مطلق مىشود. ولى آن كس كه ذات جميل على الاطلاق و كمال مطلقه را بشناسد به ديگرى دل نخواهد سپرد و جز بدو نخواهد انديشيد. بنابراين اولين توشه اين راه معرفت است و معرفت پروردگار از سويى با مطالعه و تدبر و تفكر و از سوى ديگر با پالايش نفس از رذايل و عبوديت و اطاعت كامل از احكام شريعت ميسر است. از اين رو بايد دانست كه راه دراز و پر خطرى پيش روست. به قول حافظ: الا يا ايها الساقى ادركأسا و ناولها كه عشق آسان نمود اول ولى افتاد مشكلها * * * از صداى سخن عشق نديدم خوشتر يادگارى كه در اين گنبد دوار بماند راهيست ره عشق كه هيچش كناره نيست آنجا جز آنكه جان بسپارند چاره نيست عزيزا ! كوتاه سخن آن كه راه ، راهى مشكل اما به غايت ارزشمند است و نياز به طلب و همت دارد. تهذيب نفس از هر گونه رذيلت اخلاقى و حيوانى، مقدمه ورود به دار ايمان و معرفت است. اخلاص عمل براى خدا و خالى شدن از هرگونه شرك، سكويى ديگر براى اين حركت است. من كان للَّه كان اللَّه له ؛ هر كس براى خدا باشد خدا براى او خواهد بود. پيامبر خدا(ص) فرمود: من اخلص للَّه اربعين يوماً فجر اللَّه ينابيع الحكمة من قلبه على لسانه ؛ كسى كه چهل روز عمل خويش را براى خدا خالص كند خداوند چشمههاى حكمت را از قلب او بر زبانش جارى مىكند». بلى قلب و دل اگر چون آيينهاى از زنگار شرك ، ريا و گناه پاك گرديد، حقيقت در آن تجلى مىيابد. اگر كسى همانند چمران شد، روشن است كه او نيز آنچه را چمران ديد مىبيند و مىشنود. گرچه سخن در اين زمينه بىپايان است، ولى ناچاريم به همين قدر اكتفا كنيم كه : گر در خانه كس است يك حرف بس است با خواندن قرآن و دعا مأنوس باشيد. البته همه چيز با خواندن قرآن و دعا حل نمىشود. اينها جنبههاى نظرى هستند ولى مىدانيم كه هر اندازه جنبههاى نظرى تقويت شود به تقويت عمل و صحت آن نيز كمك خواهد كرد. براى نمونه دعاى ابو حمزه ثمالى، تصويرى كامل از سير عرفانى، عقلانى و معرفتى انسان به سوى خدا و گفتوگوى با اوست. بنابراين گرچه مسائل نظرى عطش را مرتفع نمىكند ولى بسيار ضرورى هستند. بنابراين خواندن قرآن و ممارست بر ادعيه را با روشى نو آغاز كنيد. در اينجا مناسب است چند بيت از مفسر، عارف و فيلسوف وارسته، علامه طباطبايى نقل كنيم: همى گويم و گفتهام بارها بود كيش من مهر دلدارها چه فرهادها مرده در كوهها چه حلاجها رفته بر دارها پرستش به مستى است در كيش عشق برونند زين حلقه هشيارها به شادى و آسايش و خواب و خور ندارند كارى دل افكارها چه دارد جهان جز دل و مهر يار مگر تو دههايى و پندارها در پايان چكيدهاى از توصيههاى عارف بزرگ مرحوم ميرزا جواد آقاى ملكى تبريزى را ذكر مىكنيم باشد كه از انفاس قدسى او بهرهمند گرديم: «... بايد انسان يك مقدار زياده بر معمول تقليل غذا و استراحت بكند تا جنبه حيوانيت كمتر و روحانيت قوت بگيرد .... اولاً روز و شب زياده از دو مرتبه غذا نخورد حتى تنقّل فى ما بين الغذائين نكند. ثانياً هر وقت غذا مىخورد بايد مثلاً يك ساعت بعد از گرسنگى بخورد و آن قدر بخورد كه تمام سير نشود... گوشت زياد نخورد .... و اگر بتواند روزههاى سه روز هر ماه را ترك نكند... شبانه روز شش ساعت بخوابد و البته در حفظ لسان و مجانبت اهل غفلت اهتمام زياد نمايد. در تقويت روحانيت، اولاً دائماً بايد همّ و حزن قلبى به جهت عدم وصول به مطلوب داشته باشد. ثانياً تا مىتواند ذكر و فكر را ترك نكند كه اين دو جناح سير آسمان معرفت است. در ذكر اذكار صبح و شام اهم آنهاست كه در اخبار وارد شده و اهم تعقيبات صلوات و عمدهتر ذكر وقت خواب - كه در اخبار مأثور است - به خصوص با وضو و ذكر به خواب رود ... زمستانها سه ساعت و تابستانها يك ساعت شب خيزى داشته باشد ... در سجده ذكر يونسى ترك نشود، لا إِلهَ إِلاَّ أَنْتَ سُبْحانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ اَلظَّالِمِينَ) تلاوت قرآن به قصد هديه به حضرت ختمى مرتبت (صَلَّىاللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ سَلَّم). علامه طباطبايى سروده است: همى گويم و گفتهام بارها بود كيش من مهر دلدارها چه فرهادها مرده در كوهها چه حلاجها رفته بر دارها پرستش به مستى است در كيش عشق برونند زين حلقه هشيارها به شادى و آسايش و خواب و خور ندارند كارى دل افكارها چه دارد جهان جز دل و مهر يار مگر تو دههايى و پندارها جهت مطالعه بيشتر در اين زمينهها ر.ك: 1- اسرار الصلوة،ميرزا جواد ملكى تبريزى 2- المراقبات،ميرزا جواد ملكى تبريزى 3- در آسمان معرفت،حسن زاده آملى 4- نامهها و برنامهها،حسن زاده آملى 5- خودشناسى براى خودسازى،مصباح يزدى