• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 40464
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : كمال انسان چيست و راه تحصيل آن چگونه است و نظر ساير مكاتب و اديان‏در اين باره چيست؟
پاسخ : در رابطه با كمال انسان ديدگاههاى مختلفى وجود دارد كه به طور فشرده ديدگاه مكاتب و مذاهب سوءال شده از قرار زير است: الف) از نظر اسلام كمال نهايى انسان تقرب الى الله است. اين تقرب مراتب مختلف و راه‏هاى گوناگونى دارد (الطرق الى‏الله بعدد انفاس الخلايق) لكن از نظر كلى اين مسأله وابستگى تمام به رشد استعدادهاى گوناگون انسان دارد. به تعبير استاد مطهرى كمال انسان در رشد همه استعدادهاى آدمى (توانش‏هاى عقلى عاطفى روحى ...) است. آن هم به طور موزون و هماهنگ كه عمده‏ترين آنها جهاد مستمر و دائمى علمى و عملى است. ب ) در آيين يهود و مسيحيت اساسا همه انبيا نسبت به غايت خلقت و كمال نهايى انسان ايده واحدى را طرح نموده‏اند لكن بر اثر تحريف در اديان پيشين ديدگاه‏هاى ديگرى نيز پديدار گشته است. از اين رو در ميان اين اديان هم مى‏توان مطالبى را يافت كه با ديدگاه اسلامى فوق قابل انطباق است و هم مطالبى كه ايده ديگرى را عرضه مى‏كند. ج ) در ماركسيسم اساسا چيزى به نام كمال انسان مطرح نيست. بلكه آنچه هست تكامل جبرى تاريخ است و كمال نهايى آن رسيدن به كمون بزرگ و جامعه بى‏طبقه است. د) ماترياليسم يك مكتب مستقل در برابر ماركسيسم اگزيستانسياليسم و اومانيسم نيست؛ بلكه يك وجود شناسى مادى است كه در قالب مكاتب و ايدئولوژى‏هاى مختلفى چون ماركسيسم و ... قابل ظهور است. در چشم‏انداز ماترياليستى به هر شكل آن جايى براى كمال معنوى و روحانى انسان نيست و اساسا تكامل در فرهنگ مادى چيزى جز پيچيده‏تر شدن سازه‏هاى زيستى و بيولوژيك نمى‏باشد. ه) اومانيسم يك جهان بينى مشتمل بر انسان شناسى نيست و ماهيت توصيفى و شناختارى نسبت به انسان و جهان ندارد. به عبارت ديگر درصدد آن نيست كه به انسان بگويد: تو كيستى از كجا آمده‏اى به كجا خواهى رفت سعادت و كمال نهايى تو در چيست و چگونه به آن خواهى رسيد. بلكه درواقع نوعى گرايش است كه انسان را به جاى خدا مى‏نشاند و مى‏گويد: آدمى خود بايد محور و مدار همه چيز باشد. آنچه را خود مى‏خواهد برگزيند و آنچه را نمى‏طلبد وانهد. آنچه در اين مكتب اصالت مى‏يابد خواسته‏ها و منافع انسان است. البته مقصود منافع دنيايى و مادى است. بنابراين ايده‏آل اين مكتب نفى هر قيدوبند فرابشرى مانند قوانين الهى در سازوكار بشريت و كام روايى هر چه بيشتر انسان از مواهب مادى و التذاذات حيوانى است. و) اگزيستانسياليسم نهايت كمال آدمى را قوت اراده مى‏داند. البته قوت اراده در ضمن نگرش اسلامى نيز وجود دارد ولى با دو تفاوت: #در اسلام قوت اراده لازم است ولى كافى نيست. بلكه ديگر ابعاد وجودى آدمى نيز بايد تقويت شود وكمال يابد.
کد سوال : 40465
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : رابطه آقاى طالقانى با ملى مذهبيون چه بوده است؟
پاسخ : نكته‏اى كه درخصوص همكارى و مشاركت آيت‏الله طالقانى با نيروهاى ملى مذهبى بسيار حائز اهميت مى‏باشد اين است كه ارتباط ايشان با نهضت آزادى و نيروهاى ملى و مذهبى به هيچ وجه به معناى تأييد مواضع، انديشه‏ها و عملكردها وانحرافات نيروهاى ملى مذهبى خصوصاً در سال‏هاى بعد از تشكيل نمى‏باشد. براى هر چه روشن‏تر شدن چرايى و همكارى و ارتباط ايشان با نهضت ملى و مذهبى و ميزان و حدود آن، توجه به مطالب ذيل مهم مى‏باشد:
الف) نگاهى به پيشينه اهداف و عملكردهاى مختلف مرحوم طالقانى: فعاليت‏هاى علمى، فرهنگى و سياسى آيت‏الله طالقانى مبتنى بر اين پيش‏فرض بود كه اگر روحانيان و مجتهدان مصلح به جوانان مبارز و حركت بخش طرح و نقشه مهندسى اجتماعى اسلام را ارائه ندهند به طور طبيعى جوانان سرشار از انرژى و فعاليت به سمت امثال ماركس، لنين و استالين جذب خواهند شد و از آنان پاسخ سؤال خود را خواهند خواست. آيت‏الله طالقانى از شهريور 20 به بعد، فعاليت خويش را بيشتر در جبهه فرهنگى جهت ارايه انديشه و معارف ناب اسلامى قرار داد و تلاش گسترده‏اى به عمل آورد كه ديوار سياه رضاخانى ميان حوزه و دانشگاه را از ميان بردارد و نسل جوان روحانى و دانشگاهى را به يكديگر نزديك و همراه سازد. ازاين‏رو وظيفه خود مى‏ديد كه با دانشگاهيان بيشتر نزديك و همنشين باشد ودر پديد آوردن جو تفاهم و صفا ميان حوزه و دانشگاه بكوشد و در اين راستا تشكيل انجمن‏هاى اسلامى پزشكان، معلمان و دانشجويان دانشگاه‏ها را در دهه 20 با اهداف ذيل تبيين و تحليل مى‏كند: 1- وظيفه كلى و دينى اين بود كه جوانان با بحث آزاد، اصول دين را دريابند. زيرا از نظر علماى اسلام اصول دين را بايد با تحقيق و برهان و بحث آزاد دريافت. 2- وظيفه خاص ديگرى كه پيش آمده بود، مبارزه منطقى با اصول ماترياليسم بود كه اذهان جوانان و تحصيلكرده‏هاى ما را مى‏رفت فرا گيرد. آيت‏الله طالقانى در مسأله نهضت ملى نفت به شكل مؤثرى در كنار رهبران نهضت قرار داشتند. در اين جريان دو گروه ملّيون و مذهبيون فعاليت داشتند كه در نهايت اين دو گروه به وادى اختلاف كشانده شدند، لذا آن مرحوم سعى در متحد كردن آنها داشت و همواره در تلاش بود كه جو تفرقه نيروهاى مبارز عليه رژيم را بگيرد. بنابراين بعداز كودتاى 28 مرداد 1332 روش جديد در مبارزه بر ضد رژيم در پيش گرفت و به كار جمع‏آورى نيروهاى قديمى اعم از ملى و اسلامى و تشكيل هسته‏هاى جديد مبارزات اسلامى پرداخت و موفق به تشكيل نهضت مقاومت ملى گرديد كه تا سال 1339 فعال بود كه منجر به زندانى شدن ايشان به مدت يك سال شد. آيت‏الله طالقانى در اين دوره علاوه بر فعاليت‏هاى سياسى و مذهبى در مسير پژوهش‏هاى سياسى‏اش كتاب «تنبيه الامه و تنزيه الملّه» آيت‏الله نايينى را با مقدمه و پاورقى و توضيحات خود به چاپ مى‏رساند و سپس دست به تأليف كتاب «اسلام وحاكميت» مى‏زند و همچنين در جهت بيدارى و وحدت جهان اسلامى در سال 1388 قمرى به نمايندگى از آيت‏الله بروجردى در كنگره اسلامى دارالتقريب مصر، شركت مى‏نمايد و فعاليت‏هاى بسيار متعدد ديگر از قبيل سخنرانى و ارشاد جوانان در مسجد هدايت و...
ب ) چگونگى شكل‏گيرى نهضت آزادى و نحوه ارتباط مرحوم طالقانى با آن: همچنان كه گفته شد مرحوم طالقانى با جبهه ملى همكارى داشت ولى از آنجا كه آن مرحوم و عده‏اى ديگر از اعضاى آن جبهه بيشتر به نيروهاى مذهبى تكيه مى‏كردند و اعتقادشان اين بودكه جبهه ملى بايد گرايش بيشترى به مذهب نشان بدهد. ولى به علت خوددارى جبهه ملى، تصميم گرفتند نهضت آزادى با همكارى آقايان بازرگان و سحابى در سال 1340ه.ش تأسيس نمايند. مرحوم طالقانى درباره انگيزه‏ها و اهداف پيوستن خود به اين نهضت چنين مى‏گويد: «ايمان و خلوص نيت و استقلال فكرى و اصالت خانوادگى كه مؤسسين آن داشتند، اخصّى از علما و روحانيون كه در اين مورد صاحب‏نظرند و تشخيص تكليف دينى واستعانت و استخاره از قرآن كريم عضويت آن را در هيأت مؤسس اوليه پذيرفتم، با توجه به گرفتارى‏هاى ديگر و انجام وظايف روحانيت قبول اين مسؤوليت برايم دشوار بود... تنها مسؤوليتى كه در اين جمعيت به عهده گرفتم، همان راهنمايى به اصول و احكام عاليه اسلام است كه جزء مرام‏نامه باشد و پاسخ به پرسش‏ها و روشن كردن افراد و جوانان و جوابگويى مسائل مطروحه در اين حدود»، (پدر طالقانى در زندان، ص 18 و يادنامه ابوذر زمان، شركت سهامى انتشار، تهران 1360، ص 14). بنابراين مهمترين علل همكارى آن مرحوم با نيروهاى ملى مذهبى عبارت بودند از : 1- به پيش بردن اهداف اجتماعى، سياسى و فرهنگى آن مرحوم در جهت گسترش ارزش‏ها و تعاليم اسلامى براى اصلاح جامعه و مبارزه با نظام فاسد و استبداد حاكم با استفاده از سازمانى تشكل يافته از عناصر معتقد به اصول و تعاليم عاليه اسلام (همچنان كه مهندس بازرگان در سخنرانى افتتاحيه اشاره مى‏كند كه اصل مسلمان بودن در نهضت آزادى به معناى عدم جدايى دين از سياست است) براى حضور فعال و مؤثر در صحنه‏هاى سياسى، اجتماعى آن روز جامعه. 2- راهنمايى ترويج و تبليغ احكام و اصول اسلامى. خصوصاً براى اعضا و جوانان مرتبط. 3- وجود ايشان در ميان سران نهضت آزادى نقش بازدارنده‏اى در پيشبرد هوس‏ها و خواسته‏هاى سياسى آنان داشت.
ج ) انحراف نيروهاى ملى و مذهبى: متأسفانه عليرغم حضور تعدادى از روحانيون برجسته در ميان آن تشكل و تأكيد آنان بر عدم جدايى دين از سياست، در عمل نهضت ازادى تا به امروز مانند ساير ملى‏گراها از تز جدايى دين از سياست طرفدارى كرده كه اين نشان دهنده استفاده ابزارى اين نيروها از دين و علماء براى فريب توده‏ها و پيشبرد نقشه‏ها واهداف سياسى خود، مى‏باشد. انحراف نهضت آزادى از اسلام ناب محمدى(ص) و برداشت‏هاى التقاطى آنان از منابع مكتبى، علاوه بر آن كه همواره موجب ناسازگارى آنان با روحانيت متعهد، قبل و پس از پيروزى انقلاب اسلامى بود، مايه انحراف و كژروى‏هاى هواداران جوان آنها تا مرز رسيدن به ماركسيسم و ضديت با اسلام نيز به شمار مى‏رفت. با توجه به مطالب فوق مشخص مى‏شود كه رابطه مرحوم طالقانى با نيروهاى ملى‏مذهبى با توجه به در نظر گرفتن مؤلفه‏هايى از قبيل شرايط خاص سياسى آن روز، انگيزه‏ها و چارچوب‏هاى خاص آن مرحوم براى همكارى با اين تشكل، ايفاى نقش هدايت و جلوگيرى از انحراف و... قابل بررسى و تبيين مى‏باشد و هيچ‏گونه ارتباطى با انحرافات اين نيروها و عملكردهاى ننگين و خائنانه اين نيروها كه بعداً و خصوصاً بعد از پيروزى انقلاب آشكار شد ندارد. اما در مورد اين مطلب كه مرحوم طالقانى ترور شدند، بايد گفت كه چنين قضيه‏اى اصلاً صحت ندارد و بررسى‏هاى تاريخى نيز هيچ‏گونه ترورى حتى ترور نافرجام ايشان را تأييد نمى‏نمايد. مرحوم طالقانى سرانجام بعد از پنجاه سال تلاش مداوم براى احياى اسلام و به صحنه آوردن قرآن و عمل به سنت رسول الله و پس از عمرى مبارزه با استعمار، استبداد و به جان خريدن انواع شكنجه‏ها، تلخى‏ها و محروميت‏ها با ايمان راسخ به خدا و هدف‏هاى اسلامى در ساعت 45/1 دقيقه بامداد روز 19 شهريور 1359 دار فانى را بدرود گفت و به سوى معبود خويش شتافت. براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1- جواد منصورى، تاريخ قيام 15 خرداد به روايت اسناد، ج 1، صص 108 - 272 2- سيد حميد روحانى (زيارتى)، بررسى و تحليل نهضت امام خمينى، ج 3 3- جان فوران، مقاومت شكننده، ترجمه احمد تدين 4- حميد پارسانيا، حديث پيمانه 5- فصلنامه علوم سياسى، ش 2، زندگى و انديشه سياسى آيت‏الله طالقانى، ص 208).
کد سوال : 40466
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : آقاى منتظرى در حال حاضر كجا و به چه كارى مشغولند؟
پاسخ : نامبرده در قم مى‏باشند و به تحقيق و تاليف در حوزه علميه اشتغال دارند.
کد سوال : 40467
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : ارادى بودن اعمال ما با توجه به آيه 7 سوره بقره چگونه بيان مى‏گردد؟
پاسخ : فهم اين نكته مبتنى بر شناخت دقيق اقسام هدايت و ضلالت، شرايط هر يك و گونه‏هاى تعلق مشيت و اراده حكيمانه الهى است. اقسام هدايت در قرآن: در قرآن مجيد از چهار نوع هدايت سخن رفته است: 1) هدايت تكوينى عام: و آن همان نظام و مكانيسمى است كه خداوند موجودات را طبق آن آفريده به طورى كه تمام هستى هماهنگ و منسجم به سوى غايتى در حركت و تكاپويند. «رَبُّنَا اَلَّذِي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏». در برابر اين گونه هدايت هيچ گونه ضلالتى وجود ندارد. 2) هدايت تكوينى اولى خاص: و آن هدايت همه انسان‏ها از طريق عقل و فطرت به سمت يكسرى از حقايق و اصول و ارزش‏هاست كه از آن جهت به «حجت باطن» تعبير شده است. چنين هدايتى چند خصوصيت دارد: الف) منحصر به انسان‏ها است. ب ) در ميان انسان‏ها عمومى و استثنا ناپذير است. ج ) ذاتى و درون بود است. د ) در برابر آن هيچ گونه ضلالتى نيست. يعنى خداوند هيچ كس را با فطرت خداگريز و عقلى گمراه كننده نيافريده است. 3) هدايت تشريعى عام: اين گونه هدايت مخصوص انسان‏ها و طايفه جن مى‏باشد. زيرا تشريع و قانون گذارى در ظرف اختيار و توان كنش‏هاى انتخابى و گزينش موضوعيت دارد و بدون آن بى معناست. چنين هدايتى نيز از نظر قرآن در ظرف خود فراگير و همگانى است. يعنى خداوند پيامبران را براى همه انسان‏ها فرستاده و كتاب آسمانى خود را براى جميع بشر نازل فرموده است. وَ لِكُلِّ قَوْمٍ هادٍ؛ و براى هر قومى رهبرى است‏، (رعد، آيه 7) و ما أَرْسَلْناكَ إِلاَّ كَافَّةً لِلنَّاسِ‏؛ و ما ترا جز بشارتگر و هشداردهنده براى تمام مردم نفرستاديم‏، (سباء، آيه 28). در برابر اين گونه هدايت نيز هيچ ضلالتى نيست. زيرا ضلالت تشريعى به اين معناست كه - نعوذ بالله - خداوند پيامبرانى را هم براى گمراه‏سازى برخى از مردم مبعوث سازد و معارف و احكام و قوانين گمراه كننده‏اى بر آنان نازل فرمايد در حالى كه خداوند هرگز چنين نمى‏كند و از او جز سخن حق نازل نمى‏گردد حَقِيقٌ عَلى‏ أَنْ لا أَقُولَ عَلَى اَللَّهِ إِلاَّ اَلْحَقَ‏، (اعراف، آيه 105). در اين‏جا چند نكته مهم وجود دارد: الف) اولا خداوند به عنوان هادى و شارع خواستار هدايت همه انسان‏ها مى‏باشد و از همين‏رو دين حق را براى همگان نازل كرده است. ب ) اراده الهى در اين زمينه اين است كه انسان‏ها با اختيار خود راه درست را برگزينند نه جبرا وگرنه مى‏توانست همه را جبرا به راه راست كشاند و نيازى هم به بعثت و رسالت نبود. از اين رو فرمود: «إِنَّا هَدَيْناهُ اَلسَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً». ج ) انسان‏ها در برابر هدايت تشريعى عام - با توجه به اختيارى كه دارند - دوگونه موضع اتخاذ مى‏كنند: برخى در برابر آن راه تسليم و انقياد پيش مى‏گيرند و برخى به سرپيچى وطغيان مى‏پردازند. دقيقا از همين‏جاست كه به مرحله بعد و نوع ديگرى از هدايت گذر مى‏كنيم. 4) هدايت تكوينى پاداشى(ثانوى): اين هدايت مخصوص موءمنان است. يعنى كسانى كه با اختيار خويش در برابر هدايت رسولان الهى و نورافشانى‏هاى عقل و فطرت تسليم گشتند خداوند باب هدايت ديگرى برتر از هدايت‏هاى قسم پيشين مى‏گشايد. به عبارت ديگر چون آنان با اختيار خود از هدايت‏هاى مراتب پيشين استفاده كردند لذا اين نوع هدايت را پاداشى و ثانوى (يعنى مترتب برپذيرش هدايت‏هاى اولى) مى‏نامند. فرق اساسى اين هدايت با مراتب قبلى آن است كه وجه غالب آنها جنبه راهنمايى «ارائه‏الطريق» داشت ولى اين مرتبه افزون بر آن خاصيت راهبردى «ايصال الى المطلوب» نيز دارد. در برابر اين نوع هدايت ضلالتى نيز هست كه از آن تعبير به «اضلال كيفرى» مى‏شود. يعنى همان طور كه پذيرش هدايت‏هاى نخستين تكوينا شرايط و قابليت راهيابى به مراتب و مدارج بالاترى را در انسان ايجاد مى‏كند مخالفت و سرپيچى در برابر حقايق الهى و هدايت‏هاى او رفته رفته ديد حق بين را از انسان مى‏ستاند و كسى كه كرارا با علم و عمد و آگاهى با حق بستيزد رفته رفته گويى در برابر حق و نورافشانى‏هاى الهى كرو كور و لال مى‏شود: لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها...، (اعراف 179) و به جايى مى‏رسند كه «نرود ميخ آهنين در سنگ». اين همان اثر تكوينى حق ستيزى و حق گريزى عامدانه و اختيارى آنان است. ليكن چنين مكانيسم و تأثير تكوينى بر اساس نظام آفرينش الهى است. بنابراين گمراهى فقط در اين مرحله است و آن از يكسو به خود شخص وابسته است. زيرا او با اختيار خود با حق ستيز كرده و از سوى ديگرى نيز به خدا استناد دارد ولى نه به اين معنا كه از اول او گمراهش كرد بل چون تعمدا راه خلاف را برگزيد و بر آن پاى فشرد همان را ملكه او ساخت: فِي قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَهُمُ اَللَّهُ مَرَضاً، (بقره، آيه 10). بنابراين ضلالت كيفرى كه مورد بحث آيه هفتم سوره مباركه بقره و آيات مشابه ديگر است، نسبت به كسانى است كه اولاً، با عقل و فطرت از درون به سوى حق هدايت شده‏اند، ثانياً، به وسيله پيامبران و اولياء الهى به جاده حق و صراط مستقيم رهنمون شده‏اند، ثالثاً؛ پس از گناه و دورى از حق، فرصت توبه و بازگشت داشته‏اند و على‏رغم اين امور سه‏گانه باز بيراهه رفته‏اند و به سوء اختيار خود كفر را بر ايمان و كورى را بر بينايى و تاريكى را بر روشنايى ترجيح داده‏اند. اين افراد در برابر مؤمنانى كه از هدايت پاداشى حق‏تعالى برخوردارند، از اين نوع هدايت محروم هستند. به عبارت ديگر خداوند متعال در وجود آنها قلبى شفاف و پاك قرار داده است كه به وسيله آن هدايت شوند. اما اينها براساس بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ‏؛ بلكه اعمالشان چون زنگارى بر دلهايشان نشسته است‏، (مطففين، آيه 14). دل‏هاى خود را برخلاف فطرت و عقل سياه كرده‏اند. على‏رغم فرصتى كه براى توبه داشته‏اند، با وجود تذكر و موعظه و اتمام حجت و وجود بنيه‏ها و شواهد فراوان، باز به راه نيامدند و بيراهه رفتند، در چنين صحنه‏اى كه قلبشان از گناهان سياه شده و خداوند متعال مى‏فرمايد: خَتَمَ اَللَّهُ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ‏يعنى؛ تنها جاى امضاء خالى مانده بود كه ما اين امضاء را بر دل آنها زديم و مى‏دانيد كه امضاء پس از اين است كه نامه تمام شود و اين گروه با اعمال سياه خود، نامه را كاملاً سياه كردند، فقط جاى امضاء باقى مانده كه اين امضاء نيز به واسطه اعمال بد خود آنها بر صحيفه دل آنها زده شد. بنابراين اين نوع آيات هيچ منافاتى با اراده و اختيار انسان ندارند. از زاويه ديگرى نيز مى‏توان به اين مساءله نگاه كرد و آن اين است كه خواسته‏ها دو گونه است: 1) خواست و مطلوب بالذات، 2) خواست و مطلوب بالعرض. در مَثَل نجارى كه در مى‏سازد غرض او از بريدن چوب‏ها ساختن در است و لاجرم مقدارى از آنها به صورت خاك اره بر زمين مى‏ريزد. حال آيا مى‏توان گفت: نجار خواسته است كه خاك اره‏ها بر زمين بريزند؟ اگر بگوييم نه گفته آيد كه: پس چرا آنها را اره كرد؟ بنابراين به تعبيرى مى‏توان گفت: بلى او چنين خواسته است ليكن اين نه مقصود بالذات وى بوده. بلكه مقصودش درسازى است و لازمه آن پيدايش چنين ذراتى است. خداوند نيز خواسته است انسان‏ها به اختيار خويش راه هدايت را گزينند و لازمه اختيار آن است كه بالاخره كسانى هم مسير باطل را بپويند. حال آيا مى‏توان گفت: خدا خواسته كه آنان گمراه شوند؟ و اگر نمى‏خواست چرا آنان را آفريد و آزادى داد؟ جواب آن است كه غرض اصلى خداوند هدايت يا بى اختيارى است و چون پاى اختيار به ميان آيد لاجرم سروكله سرپيچى و طغيان نيز آشكار گردد. بنابراين چون او آزادى داده چنان است كه گويى بالتبع گمراهى را نيز اراده كرده است. (دقت شود كه اين اراده نتيجه اختيار است و هرگز نافى آن نيست و از همين رو هيچ سلب مسؤوليتى از انسان نمى‏كند. زيرا همين انسان گمراه مى‏توانست در مسير هدايت قرار گيرد كه مطلوب بالذات الهى است و در رتبه متقدم مى‏باشد.) نتيجه اين كه انسان يا با حسن اختيار خود به راه درست مى‏رود و به هدايت نهايى مى‏رسد يا به سوء اختيار خود از هدايت الهى سرباز مى‏زند و به ضلالت كيفرى - عدم هدايت ثانوى - مى‏رسد.
کد سوال : 40468
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : آيا مطالب كتاب اسرار آل محمد(ص) معتبر است؟
پاسخ : سليم بن قيس الهلالى العامرى الكوفى از اصحاب خاص اميرالمؤمنين(ع)، امام حسين(ع) و امام زين‏العابدين(ع) و امام باقر(ع) است. او متوفاى سال 76 ه.ق مى‏باشد. كتاب او اولين كتاب حديثى و تاريخى نگاشته شده شيعه است. امام سجاد و امام باقر(ع) راجع به آن فرمودند: «صدق سليم رحمةاللَّه هذا حديثنا كلّه نعرفه‏» (بحارالانوار - ج 1، ص 76 و ج 23، ص 124، وسائل الشيعه، ج 18، ص 72) علامه مجلسى در روضة المتقين مى‏فرمايد: شيخ كلينى و شيخ صدوق حكم به صحت كتاب سليم كرده‏اند، گرچه متن خود كتاب دلالت بر صحت آن دارد. (روضة المتقين، ج 14، ص 372) صاحب وسائل الشيعة شيخ حرّ عاملى آن را از كتاب‏هاى معتبر مى‏شمارد. (وسائل الشيعة، ج 20، ص 36 - 42). آية اللَّه مرعشى نجفى(ره) مى‏گويد: اين كتاب از قديمى‏ترين و صحيح‏ترين كتاب‏ها نزد شيعه است، بلكه برخى از اهل سنت نيز حكم به صحت آن كرده‏اند. (مقدمه احقاق الحقّ، ج 1، ص 55) آيةاللَّه خوئى در معجم الرجال الحديث به بررسى چند جانبه آن پرداخته‏اند. (ج 8، ص 216 - 225) اما برخى از علماى بزرگ مثل شيخ مفيد آن را تضعيف كرده‏اند. ايشان مى‏فرمايد: «اطمينانى به اين كتاب نيست و به بيشتر مطالب آن نمى‏توان عمل كرد؛ چرا كه دستخوش تخليط و تدليس گشته است. پس شايسته است دين باوران از عمل كردن به همه مطالب آن بپرهيزند و بر آن اعتماد نكنند و احاديث آن را روايت نمايند. (تصحيح الاعتماد، ص 72) جمع اين دو نظريه به اين است كه اصل اينكه سليم‏بن قيس كتابى دارد كه مورد تأييد اهل بيت بوده ثابت است، ولى در اينكه آيا كتاب موجود (اسرار آل محمد «ص») همان كتابى است و تحريف و كم و زيادى در آن رخ نداده، اختلاف هست. برخى قائل‏اند كه اين كتاب همه آنچه را كه كتاب سليم دربر داشته، دارا نمى‏باشد و مطالبى از آن كاسته و يا اضافه شده است و بر اين ادعا نيز ادله‏اى اقامه مى‏كنند. در پايان بر خود لازم مى‏دانيم از حسن سؤالات شما تشكر نماييم، سؤالهايتان نشان‏گر مطالعه و معلومات خوب شما است. ضمناً براى اينكه روحيه تحقيق درشما تقويت گردد سؤالات و شبهاتى كه راجع به برخى آيات داريد مى‏توانيد با مطالعه «تفسير نمونه» و ترجمه «تفسير الميزان» حل نماييد و در صورت باقى ماندن مشكل اقدام به سؤال از ديگران كنيد.
کد سوال : 40469
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : لطفا كتابهايى كه مقام معظم رهبرى حضرت آيت‏الله خامنه‏اى نوشته‏اندمعرفى كنيد؟
پاسخ : 1- آينده در قلمرو اسلام 2- ادعانامه‏اى عليه تمدن غرب 3- از ژرفاى نماز 4- اجوبةالاستفتاآت (ج 1 و 2) 5- انوار ولايت (در جلدهاى متعدد) 6- بازگشت به نهج‏البلاغه 7- پاسخ به سؤالات 8- پژوهشى در زندگى امام سجاد(ع) 9- پرسش و پاسخ (جلدهاى متعدد) 10- پيام 11- پيام انقلاب 12- پيام و خطابه 13- پيشواى صادق 14- تفسير فى ظلال القرآن (ج 1) 15- چهارساله دوم 16- چهار سال با مردم 17- چهار كتاب اصلى رجال 18- حكومت در اسلام 19- درر الفوائد فى اجوبةالقائد 20- درس‏هايى از نهج‏البلاغه 21- در مكتب جمعه (جلدهاى متعدد) 22- ديدگاه‏ها 23- سخن آفتاب 24- صلح امام حسن(ع) 25- عنصر مبارزه در زندگى ائمه(ع) 26- قبسات النور 27- گزارش حوزه علميه مشهد 28- گفتارى درباره حكومت علوى 29- مسلمانان در نهضت آزادى هندوستان 30- مصاحبه‏ها (ج 1 و 2) 31- ولايت 32- هنر از ديدگاه رهبرى لازم به يادآورى است كه برخى از كتب ياد شده ترجمه ايشان و برخى نيز گردآمده از سخنان ايشان است.
کد سوال : 40470
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : كسى كه ولايت فقيه را قبول نداشته باشد، اعمالش قبول است يا نه؟
پاسخ : در مورد ولايت فقيه اگر مقصود شما اصل تقليد است عمل انسان بايد يا بر طبق اجتهاد شخصى باشد ( در صورت دارا بودن شرايط اجتهاد ) و يا تقليد كند ولى اگر مقصود اصل ولايت فقيه در امور حكومتى و اداره آن باشد الزام عملى به آن واجب و تخلف از آن غير مجاز است ولى پذيرش قلبى آن شرط صحت اعمال عبادى نيست.
کد سوال : 40471
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : آيا شيعه شدن ايرانى‏ها بخاطر قوميت و كينه نسبت به اعراب نبود؟
پاسخ : پيش از پرداختن به عوامل پيدايش تشيّع در ميان مردم كشورهاى اسلامى - به ويژه ايران بايد به شكل‏هاى مختلف تشيّع اشاره كنيم. يكم: تشيّع سه گانه پس از حضرت على(ع): تشيع در ميان مسلمانان شكل‏هاى گوناگون داشت. اين شكل‏ها را مى‏توان در سه دسته خلاصه كرد: الف. تشيّع به معناى دوستى اهل بيت پيامبر(ع) ب. تشيع اعتقادى ج. تشيع سياسى كسانى كه داراى يكى از اين ابعاد سه گانه بودند، شيعه ناميده مى‏شدند و به تدريج در جهان اسلام، شيعه تنها به پيروان اهل بيت(ع) اطلاق گرديد و همين الآن هرگاه لفظ «شيعه» به كار برده شود، مقصود پيروان امام هستند. يكى از خصوصيات پيروان ايشان اين است كه پس از آن حضرت(ع)، پيرو امام حسن مجتبى و پس از او امام حسين(ع) و نه فرزند ايشان مى‏باشند. بسيارى از اهل سنت، بر اساس رواياتى كه نقل كرده‏اند؛ اهل بيت پيامبر را دوست مى‏دارند. از ميان اهل سنت، كسانى كه بر فضايل حضرت على(ع) و اولاد او تكيه مى‏كردند، شيعه ناميده مى‏شدند، گرچه از نظر فقهى، سياسى و اعتقادى با شيعيان موضع موافق نداشتند. اين گونه تشيّع، دوستى با اهل بيت پيامبر(ع) ناميده مى‏شود. امام شافعى كه يكى از رهبران فقهى اهل سنت است، جزو اين دسته از شيعيان مى‏باشد و اهل سنّت او را متهم به رافضى كردند و او هم در جواب گفت: اگر محبت على(ع) و برترى دادن او بر ديگران رفض باشد، من رافضى‏ترين بندگان خدا هستم. تشيّع اعتقادى، به اين معنا است كه پس از پيامبر اكرم(ص)، جانشين آن حضرت، امام على(ع) است و پس از آن حضرت، امامان يازده‏گانه جانشينان پيامبر هستند و احكام دين را بايد از اين امامان دوازده‏گانه فراگرفت و جز آنان هيچ كس مرجع دينى مسلمانان نيست. ابان بن تغلب (از اصحاب امام باقر و امام صادق(ع) مى‏گويد: شيعه كسانى‏اند كه وقتى مسلمانان در گفتار پيامبر(ص) اختلاف كنند، قول حضرت على(ع) را مى‏گيرند و هنگامى كه در گفتار آن حضرت اختلافى پيش آمد، گفتار امام جعفر صادق(ع) را مى‏گيرند. تشيّع سياسى به اين معنا است كه در تاريخ اسلام، گروهى بوده‏اند كه به مبانى اعتقادى شيعه اعتقاد نداشتند؛ ولى در موضع‏گيرى‏هاى سياسى از اهل بيت(ع) حمايت مى‏كردند و تحت رهبرى آنان، با ستمگران مبارزه مى‏كردند. اين اطاعت نه از اين جهت بود كه اهل بيت پيامبر را منصوب از جانب خدا بدانند، بلكه آنان را از همه شايسته‏تر مى‏دانستند. تشيّع اعتقادى همواره دو نوع ديگر تشيّع را به همراه دارد و در حقيقت تشيّع كامل است؛ ولى آن دو نوع چنين نيستند. دوّم: دلايل عمده نفوذ تشيّع در دل مردم: دلايل عمده نفوذ تشيّع در سرزمين‏هاى اسلامى و ايران عبارت است از: 1. محبوبيّت علويان در ميان مردم (دليل اين محبوبيت، فضايلى بود كه از پيامبر اكرم(ص) درباره آنان نقل شده بود)؛ 2. سجاياى علمى، اخلاقى و سياسى علويان؛ 3. علاقه طبيعى مردم به آنان؛ 4. تديّن فوق العاده علويان؛ 5. مظلوميت آنان؛ 6. جهت‏گيرى مثبت و اسلامى نهضت‏هاى شيعى در ضد حاكمان ظالم. سوّم: نفوذ تشيّع در ايران: بايد به اين نكته توجه كرد كه پيدايش تشيّع در ايران، به صورت دفعى و ناگهانى نبود؛ بلكه تشيّع در ايران سير تدريجى داشت. سير تدريجى نفوذ تشيّع در ايران، داراى مراحل زير است: 1. نفوذ تشيع در ميان موالى ايران در عراق؛ 2. نفوذ تشيع در مناطق مركزى ايران همچون قم؛ 3. توسعه گرايش‏هاى شيعى با روى كار آمدن بنى عباس؛ 4. فتح طبرستان به دست علويان؛ 5. برپايى حكومت آل بويه؛ 6. نفوذ تشيع پس از حمله مغول‏ها؛ 7. روى كار آمدن دولت صفويه. بر اين اساس، نمى‏توان براى نفوذ تشيع در ايران، يك عامل يا دو عامل ذكر كرد؛ چون در هر دوره وضعيت خاصّ فرهنگى، سياسى و اقتصادى حاكم بود. به عنوان مثال، ما نمى‏توانيم وضعيت روحى مردم در سال 16 هجرى قمرى را با مردمى كه يكصد سال بعد از آن زندگى مى‏كردند، يكسان بدانيم. مردمى كه در قرن پنجم هجرى قمرى زندگى مى‏كردند با مردمى كه در صدر اسلام مورد هجوم مسلمانان قرار گرفتند، برابر نيستند و داراى شرايط مختلف بودند و درباره آنان نمى‏توان داورى واحد كرد. اگر مردم ايران، روزگارى مورد هجوم بنى اميه بودند، روزگار هم بنى عباس را بر سر كار آوردند و زمانى حكومت مستقل تشكيل دادند و حتى حاكم بر بغداد شدند. روشن است كه اين شرايط، يكسان نيست. گرايش مردم ايران به تشيّع، روزگارى قوى شد كه حاكم بر بغداد شدند و زمانى اين گرايش سرعت يافت كه مغول‏ها بر آنان مسلط شدند. بنابراين، دور از تحقيق و انصاف است كه كسى بگويد: «مردم ايران چون از بنى اميه ستم ديدند، براى مبارزه با آنها شيعه شدند»؛ بلكه عوامل تشيّع مردم ايران همانهايى است كه به آنها اشاره كرديم و اگر اين مراحل هفتگانه به تفصيل مورد مطالعه قرار گيرد، هيچ گونه شبهه‏اى در باطل بودن اين ديدگاه نمى‏ماند، (ر.ك: تاريخ پيدايش در ايران، نوشته آقاى جعفريان، چاپ سوم، سال 1371).
کد سوال : 40472
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : چه لزومى دارد كه ما دعاهاى مفاتيح الجنان را كه معنايش را هم نمى فهميم‏بخوانيم ؟
پاسخ : درباره اصل موضوع دعا و آثار معنوى و مادى آن و دعاهاى معتبر - كه از ائمه(ع) به ما رسيده - سخن بسيار است. اين دعاها تنها يك راز و نياز نيست؛ بلكه يك مكتب اخلاقى و تربيتى مى‏باشد كه در قالب دعا بيان شده است. بنابراين ما نيز با شما هم‏داستانيم كه بايستى محتواى دعاها فهميده شود. اساساً در دعا بايستى فرد قصد انشا داشته باشد؛ يعنى، آن كه گويى خود، اين سخنان را مى‏گويد. ولى حال كه فهم آن براى همگان ميسر نيست، آيا بايستى آن را كنار گذاشت و يا اين كه سعى در فهم آن كرد. مردم متمدن دنيا، سعى مى‏كنند حتى خطهاى به جا مانده از عصر حجر را بشناسند و آن را بخوانند تا بر معلوماتشان افزوده شود؛ نه اين كه چون آن را نمى‏فهمند، به كنارى بگذارند.
کد سوال : 40473
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : پيدا بودن مو در نماز چه حكمى دارد؟
پاسخ : اگر مى‏داند كه موهاى سرش پيدا است حتى اگر اندكى از موها پيدا باشد و با آن نماز بخواند نمازش باطل است. اما اگر نمى‏داند كه موهايش پيدا است و با آن نماز بخواند نمازش صحيح است.