کد سوال : 40414
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : چرا سوره توبه بدون بسم الله است؟
پاسخ : مفسران درباره علت نيامدن بسم الله در اول سوره توبه نظرهاى متفاوتى بيان داشتهاند: 1- در اين سوره از توبيخ، سختگيرى بر مشركان سخن به ميان آمده است و آنان تهديد شدهاند كه اگر تا چهار ماه ايمان نياورند، بايد آماده نبرد باشند و...؛ ازاينرو مناسب نبود كه اين آيات با «بسمالله» كه مظهر رحمت و عطوفت و مودت است، آغاز شود، (سبحانى، جعفر، تفسير صحيح آيات مشكله قرآن نشر توحيد، ص 212). 2- اين سوره چون به دنبال سوره انفال واقع شده و مطالب آن با (نقض عهد خدا) با مضمون سوره «انفال» (درباره عهد و پيمان) مرتبط مىباشد اين دو يك سوره محسوب مىشوند؛ ازاينرو در اول سوره «برائت»؛ «بسمالله» نيامده است، (علامه طباطبايى، ترجمه تفسير الميزان، ج 9، ص 225). 3- ابن عباس از عثمان بن عفان دراين باره نقل مىكند كه شيوه رسول خدا(ص) چنان بود كه چون آيات قرآن بر او نازل مىشد يكى از نويسندگان وحى را مىخواست و به او مىفرمود اين آيات را در فلان سوره بگذار و سوره انفال از نخستين سورههايى بود كه در مدينه نازل شد. سوره برائت از آخرين سورههايى بود كه در آن شهر نازل گشت. چون داستان اين دو سوره به هم شبيه بود، ما گمان كرديم كه سوره برائت دنباله سوره انفال است خود آن حضرت نيز تا روزى كه از دنيا رفت در اين باره چيزى نفرمود اين رو ما اين سوره را در ضمن «سبع طوال» (هفت سوره پس از فاتحةالكتاب) قرار داديم و ميان آن دو «بسمالله» ننوشتيم اين دو سوره را «قرينتين» (قرين يك ديگر) هم مىنامند، (ر.ك: مجمع البيان، ج 5، مؤسسه اعلمى، ص 6).
کد سوال : 40415
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : در مورد شخصيت دكتر شريعتى و كتاب فاطمه فاطمه است و كوير نظرتانرا مرقوم فرماييد؟
پاسخ : دكتر شريعتى از نويسندگان و شخصيتهاى انقلابى برجسته پيش از انقلاب بوده است وى نويسندهاى توانا و پرسوز و درد بود كه در دوران خفقان ستمشاهى با بيان و قلم خويش بر بازگشت جوانان به اسلام و قرآن تأكيد مىورزيد. كتابهاى مرحوم دكتر شريعتى اغلب كتابهايى سودمند و خواندنى هستند. كتاب «فاطمه فاطمه است» از بهترين كتابهايى است كه درباره شخصيت آن حضرت نگارش يافته است. «كوير» نيز كه بيشتر جنبه رمانى و ادبى دارد از آثار زيباى مرحوم شريعتى است. ولى آنچه درباره دكتر اتفاق افتاده است بايد گفت: افراط و تفريط هايى مىباشد كه درباره شخصيت او و آثارش صورت گرفته است برخى او را مطلق پنداشته و هر چه را كه نوشته و گفته است صد در صد حق دانسته و آن را پذيرفتهاند و برخى نيز در نقطه مقابل هر چه را او گفته با ديد شك و ترديد نگريسته و يكسره نفى كردهاند. همين افراط و تفريط ها موجب شده كه زمينه مناسبى براى معرفى و نقد آثار او فراهم نگردد كه البته از اين بابت بايد متأسف بود. در مجموع بايد يك نكته را كاملا مد نظر داشت و آن اين كه: ما به جز قرآن مجيد - كه همه آن را حق و حقيقت دانسته و به آن معتقديم - هيچ كتاب ديگرى (حتى كتابهاى احاديث) را خالى از نقد و نظر نمىدانيم. از افلاطون و ارسطو گرفته تا ملاصدرا و دكارت و انيشتين هيچ كدام داراى علم مطلق نبوده و خود نيز چنين ادعايى نداشتهاند. حال در مورد آثار دكتر شريعتى بيشتر بايد با ديده انصاف و علم به آنها نگريسته شود مطالب مفيد آن استفاده و مواد غير قابل قبول آن نقد گردد.
کد سوال : 40416
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : روش تدبر و انديشه در آيات قرآن چيست
پاسخ : دبر در آيات قرآن و يا احاديث، داراى مراحل مختلفى است. مرحله نخست آن دقت پيرامون معناى ارائه شده و جايگاه آن است. براى اين مرحله بايستى در آغاز به معناى دقيق كلمات از نظر لغوى و تعريف آنها پى برد. سپس تركيبها را شناخت تا به محتواى ابتدايى آيه دست يافت. پس از آن، بايد ارتباط آيه را با آيات قبل و بعد از خود سنجيد و نسبتها را استخراج كرد. در مرحله ديگر بايستى مضامين مشابه را در آيههاى ديگر قرآن دريافت و در مقام مقايسه، نكات زيباى آن را دريافت كرد. البته اين گونه تدبر - كه نقطههاى آغازين محسوب مىشود - نيازمند آگاهى از ادبيات عرب، لغت، علوم قرآنى و رشتههاى مورد نياز ديگر است. شناخت شأن نزول آيات، بررسى موقعيت تاريخى مسأله و... از ديگر شرايط آن است. خلاصه آن كه بايد هنگام تلاوت قرآن، در معانى و مفاهيم ارائه شده اين آيات و نيز جايگاه خود بسيار تأمل نمود و بايد دقت كرد كه از هر آيه، در موضوعات مختلف فردى، اجتماعى و... چه پيامى مىتوان دريافت كرد و عينيت آن در حال حاضر چيست؟ مثلاً در آيه پنج «سوره غافر» خداوند فرموده است: «هر امتى همت مىگماشت تا پيامبر خود را دستگير كند (هلاك و يا محدود سازد) و با جدل و گفتار باطل برهان حق را پايمال سازد». حال بايد نگريست كه در زمان حاضر اين موضوع، چگونه تكرار مىشود و كدام جدال و سخن باطل است كه حق را مورد هجوم قرار مىدهد تا آن را محو سازد. خلاصه آن كه بايد با سؤال در زمينههاى مختلف، به سراغ قرآن رفت و پاسخ خود را از آن به دست آورد. براى مطالعه بيشتر ر.ك: شناخت قرآن،شهيد مطهرى پژوهشى پيرامون تدبر در قرآن،تقىپور كليدهاى فهم قرآن،كلانترى
کد سوال : 40417
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : با توجه به اعمال بد گذشته خود و مشكلات ديندارى در جامعه امروز چگونهمىتوانم دين خود را حفظ كنم
پاسخ : اعمال گذشته، نبايد موجب يأس شما شود؛ چرا كه: إِنَّ اَللَّهَ يَغْفِرُ اَلذُّنُوبَ جَمِيعاً ؛ خداوند همه گناهان را مىآمرزد. بنابراين مطمئن باشيد كه همين پشيمانى شما و توبه به درگاه خداوند، گذشته را جبران خواهد كرد. در مورد حفظ ايمان، مسلم است كه آخرالزمان، مشكلترين دورانها از نظر حفظ ايمان است؛ چرا كه با گسترش ارتباطات، انديشههاى مختلف سريعتر با يكديگر تلاقى كرده و طبيعتاً حفظ ايمان، نيازمند معرفتى استوار و سعيى روزافزون براى تقويت آن است. البته گرچه حفظ ايمان در اين زمان، دشوار است؛ ولى ارزش آن نيز به مراتب بيشتر از ايمان در زمانهاى گذشته است. در روايتى آمده است: «روزى پيامبر(ص) در حضور اصحاب (دو مرتبه) فرمودند: خدايا مرا به فيض ملاقات برادرانم نائل كن. اصحاب گفتند: ما برادران شما هستيم؟ فرمودند: نه شما اصحاب من مىباشيد. برادران من در آخرالزمان خواهند بود. ايمان مىآورند حال آن كه مرا نديدهاند. خداوند آنان را با نامهايشان به من معرفى كرده است....».(بحارالانوار، ج 52، ص 123) در روايت ديگرى آمده است: «پيامبر(ص) به حضرت على(ع) فرمودند: اى على! بدان بالاترين مردم از نظر يقين مردمى هستند كه در آخرالزمان زيست مىكنند. آنان پيامبر(ص) را نديدهاند و حجت از چشم آنان پنهان گرديده است؛ ولى آنان به وسيله [خطهاى] سياه درون [صفحه] سفيد (قرآن) ايمان مىآورند. پس اگر حفظ ايمان دشوار است، مقام و منزلت آن نيز بس رفيع است».
کد سوال : 40418
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : باتوجه به كلام آقاى مصباح كه (اگر تمام قوا دست يك فرد يا گروه باشدزمينه سوءاستفاده مىشود) آيا اين نظريه برحيطه اختيارات ولىفقيه وارد است
پاسخ : در اين باره توجه به چند نكته لازم است: الف) آنچه در عبارت ياد شده آمده است اين است كه: «وجود همه قوا در دست يك نفر زمينه سوء استفاده را فراهم مىكند» و اين نه به معناى آن است كه حتماً سوء استفادهاى رخ مىدهد؛ زيرا وجود زمينه براى يك چيز، لزوماً به معناى تحقق يافتن آن نيست. ب ) در نظام جمهورى اسلامى همه قوا در اختيار يك نفر نيست؛ بلكه هر يك از قوا رؤساى ويژهاى دارند و براساس ضوابط خاصى، وظايف قانونى خود را انجام مىدهند و ولى فقيه هماهنگ كننده سه قوه و تعيين كننده سياستهاى كلى نظام است. ج ) به فرض همه قوا هم در اختيار ولى فقيه باشد، زمينه سوء استفاده زمانى فراهم مىشود كه كنترل در كار نباشد؛ در حالى كه در نظام اسلامى قوىترين اهرمهاى كنترل كننده وجود دارد. اين اهرمها عبارت است از: 1- كنترل درونى كه آن نيز تقسيم مىشود به: 1/1) كنترل عقلانى؛ يعنى، لزوم دارا بودن عالىترين رتبه دينشناسى - به ويژه در دايره نظام حقوقى اسلام - و توان اجتهاد در مناسبات اجتماعى. در جامعهشناسى سياسى نيز اين نظريه وجود دارد كه حقوقدان بودن رهبران خود موجب برقرارى نوعى نظام خود كنترل(Selfconrol System)؛ به ويژه در جهت رعايت حقوق شهروندان مىشود. ازاينرو پيشرفتهترين نظام سياسى در آن مىدانند كه در رأس آن يك حقوقدان قرار گرفته باشد. در نظام ولايت فقيه اين مسأله با امتيازات بيشترى وجود دارد. 2/1) كنترل اخلاقى؛ كه عبارت است از ويژگىها و فضايل روحى و نفسانى خاصى كه شخص را از گرايش به سوء استفاده از قدرت باز مىدارد. از همينرو در اسلام و در قانون اساسى، ملكه راسخه تقوا و عدالت شرط ضرورى و حتمى رهبرى وامامت امت است. اين شرط و ديگر شروط لازم نه تنها در حدوث و آغاز رهبرى بايد در كار باشد؛ بلكه در تداوم آن نيز شرط است و با فقدان يكى از آنها، رهبرى از ولايت ساقط است. پس اندك گرايش به سوء استفاده، برخلاف تقوا و عدالت است و شخص را از ولايت ساقط مىكند. 2- كنترل بيرونى: 1/2) يكى از شيوههاى كنترل بيرونى نظام، كنترل هنجارى (Normative Control System) مىباشد، به اين معنا كه زمامدار موظف است اصول، قوانين و هنجارهاى ويژهاى را رعايت كند و از دايره آنها پا فراتر ننهد. در نظام اسلامى نيز رهبر مكلف است كه از دايره احكام الهى و مصالح اجتماعى، پا فراتر نگذارد و ولايت مطلقه فقيه نيز معنايى جز اين ندارد. 2/2) نوع ديگر كنترل نهادى است (Imstitutional Control System)؛ به اين معنا كه در شاكله حكومت، نهاد يا نهادهاى ويژهاى مسؤوليت نظارت بر رهبرى را بر عهده مىگيرند. اين مهم در نظام اسلامى بر عهده خبرگان منتخب ملت است. 3/2) نوع ديگرى از كنترل كه اسلام آن را پايهريزى كرده و بر آن تأكيد نموده است، اصل كنترل عمومى (Poblic Contraol System) يا همان «امر به معروف و نهى از منكر» و يا «النصيحة لائمة المسلمين» است. 4/2) نكته ديگرى كه در نظام جمهورى اسلامى به مسأله كنترل جايگاه نيرومندترى مىبخشد، استقلال قوه قضاييه است، براساس اين اصل در صورت خلاف ولى امر جامعه اسلامى، قابل محاكمه و پيگرد قانونى است. 5/2) اصل تساوى؛ در نظام اسلامى همگان در برابر قانون الهى مساوىاند. در اصل يكصد و هفتم قانون اساسى جمهورى اسلامى نيز آمده است: «... رهبر در برابر قوانين با ساير افراد كشور مساوى است». در پايان اين نكته را يادآور مىشويم كه وجود اين اهرمها، منافاتى با انتخاب شايسته توسط خبرگان ندارد؛ زيرا: الف) وجود اين ضوابط بنابراين فرض است كه اگر احياناً مشكلى پديد آيد، به طور قانونمند قابل اصلاح باشد. ب ) چه بسا فردى در آغاز شايستگى داشته باشد و واقعاً اصلح باشد، ولى به تدريج برخى از شايستگىها را از دست بدهد. ج ) هيچ دليلى وجود ندارد كه همواره مجلس خبرگان و هر مجلس و نهاد ديگرى، در كار خود كاملاً درست تشخيص بدهد. اين مسأله به خوبى در قانون اساسى پيشبينى شده است. در اصل يكصد و يازدهم قانون اساسى آمده است: «هرگاه رهبر از انجام وظايف قانونى خود ناتوان شود، يا فاقد يكى از شرايط مذكور در اصل پنجم و يكصد و نهم گردد، يا معلوم شود از آغاز فاقد بعضى از شرايط بوده است، از مقام خود بركنار خواهد شد».
کد سوال : 40419
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : عبور از ميان باغات و زمينهاى زراعتى كه نمىدانيم صاحبشان رضايت دارديا خير، چه حكمى دارد؟
پاسخ : عبور از زمين زراعتى در صورتى كه ضرر به محصول زده نشود اشكال ندارد اما اگر باغ ديوار دارد بدون كسب اجازه نبايد وارد شد.
کد سوال : 40420
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : آيا ازدواج با قوميتهاى ديگر در زندگى زناشويى مشكلساز است؟
پاسخ : مان طور كه شما به آن اشاره كرديدهايد آداب و رسوم و تناسب و نزديكى فرهنگى دو خانواده عروس و داماد به يكديگر نقش مهمى در شكلگيرى و استحكام خانواده دارد ولى اين عامل تنها عامل موفقيت در امر ازدواج نمىباشد چه بسيارند افرادى كه از دو مليت و دو كشور متفاوت اند و با يكديگر ازدواج كرده و زندگى شاد و آرامى دارند و آنچه در انتخاب و گزينش اوليه براى ازدواج دختر و پسر مهم است مجموعهاى از تناسب هاست تناسب دو خانواده و عروس و داماد از نظر اجتماعى، فرهنگى، اقتصادى، مذهبى و ميزان تقيد به شرع و تناسب سنى و ويژگيهاى ظاهرى است كه در آن صورت از تفاهم بيشترى برخوردار خواهند بود و در نتيجه آرامش بيشترى در چنين خانوادهاى مشاهده خواهد شد و در صورت عدم وجود تناسب در بعضى از موارد فوق ممكن است بتوان بخاطر وجود نقاط قوت ديگر، از آن چشم پوشى كرد و با گفتوگو كردن و تفاهم سليقهها را به يكديگر نزديك كرد و يا از بعضى انتظارات چشم پوشى كرد و قبل از ازدواج دختر و پسر از چنين اختلافات فرهنگى و اجتماعى و سلايق و علايق كه بين هر دو خانوادهاى ممكن است يافت شود آگاهى يافته به افكار و آداب و رسوم يكديگر احترام گذاشته و آنها را رعايت كنند بنابراين گفتگوهاى قبل از ازدواج جهات آشنايى با ويژگيهاى اخلاقى، خانوادگى، فرهنگى و... يكديگر نقش مهمى در ايجاد تفاهم و در نتيجه آرامش خانوادگى دارد و اگر از تناسب و نزديكى بيشترى در زمينههاى ياد شده برخوردار باشند در ثبات و استحكام و تفاهم بيشترى درطى زندگى مشترك بهرهمند خواهند شد. اما پس از ازداج صرف چنين خصوصياتى نبايد باعث پاشيده شدن پيوند خانوادگى يك زوج شود زيرا مىتوان با گفتوگو و تفاهم پيدا كردن و احترام به نظرات و آداب و رسوم فرهنگى متقابل و كوتاه آمدن يك طرف پيوند ايجاد شده را تقويت كرد و از فروپاشى آن جلوگيرى كرد. بنابراين با حفظ شئون دينى و ارزشهاى اخلاقى و پاىبندى به آنها در چگونگى روابط مرد و زن و نظاير آن كه گاهى مورد اختلاف دو قوم و مليت مىشود به راحتى از اين گونه موارد گذر كرد و به تفاهم رسيد و جلوى نقش مخرب آن را گرفت.
کد سوال : 40421
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : در حديث آمده است: بالاترين درجه تقوا اين است كه در قلب انسان به جزخدا كسى نباشد. با توجه به اين حديث آيا دوست داشتن ديگران اشكال دارد؟
پاسخ : اميداست همواره تحت عنايات الهى و توجهات حضرت ولى عصر ارواحنا فداه در راستاى آرمانهاى بلند الهى و اسلامى موفق و پيروز باشيد. 1- باعرض پوزش جزوه « محاسبه النفس » را تقديم مىداريم. همواره بكوشيد از آن به عنوان شيوه كاربردى پيوسته استفاده كنيد. در صورت استوارى و پايبندى به آن مىتوانيد مدارج كمالى ارزشمندى را طى نماييد. 2- اينكه گفتهاند: « القلب حرم الله فلا تسكن حرم الله غيرالله » به معناى آن نيست كه هيچ كس و هيچ چيز ديگر غير خدا را دوست نداشته باشيم. بلكه حقيقت اين سخن گرانمايه آن است كه قلب انسان مومن و موحد حقيقى كانون عشق به خداست و از همين رو مركز عواطف او را خدا تشكيل مىدهد و علايق او موحدانه و خدا محور مىشود. نتيجه آن اين است كه حب و بغض او در هرچيز در راستاى حب و بغض الهى قرار مىگيرد. پس هرچه و هركه را خدا دوست دارد مىپسندد. مثلا پدر و مادر را دوست دارد براى خدا به استاد خويش احترام مىگذارد زيرا دستور خداست و ... و از آنچه خداوند بيزار است دورى مىگزيند و آنها را دشمن مىدارد فلذا هيچگاه با مومنين كينه ورزى و با دشمنان دين عشق ورزى نمىكند. بنابراين دوستىهايى كه شما برشمرديد همه درطول عشق به خدا قابل تبييناند.
کد سوال : 40422
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : بعد از قرآن بهترين كتابها كدام است، چند نمونه را ذكر كنيد؟
پاسخ : نهج البلاغه صحيفه سجاديه اصول كافى و .... البته آنچه مهم است چگونگى استفاده و برداشت از اين كتابهاست و بهتر است براى آشنايى درست با محتواى ژرف آنها از نوشتجات علما و دانشمندان برجسته دينى مانند نگاشتههاى علامه طباطبايى استاد مطهرى حضرت امام خمينى(ره) آيتالله جوادى آملى آيت الله سبحانى و ... بهره جست.
کد سوال : 40423
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : معناى اسم اعظم چيست؟ و اسم اعظم اصلى كدام است؟
پاسخ : رخى تصور مىكنند اسم اعظم الهى، از سنخ الفاظ است كه هر كسى آنها را بداند و بخواند، قدرت تصرف در عالم را پيدا مىكند؟! اين خيالى است باطل؛ بلكه انسان تا خود مظهر اسم اعظم نشود، آن الفاظ اثر نخواهد كرد. گر انگشت سليمانى نباشد چه خاصيت دهد نقش نگينى يعنى آن اسماى الهى كه بر انگشتر حضرت سليمان نقش بسته است، در صورتى اثر مىگذارد كه در انگشت شخصى همچون سليمان باشد. ازاينرو اگر آن انگشتر به دست ما باشد، نخواهيم توانست كار سليمانى كنيم، به همين خاطر گفتهاند: اسم اعظم در حقيقت اسم عينى است نه كتابتى و لفظى؛ بلكه وجود انسان كامل - كه داراى جميع مظاهر حق مىباشد - اسم اعظم الهى است؛ همانگونه كه قرآن مىفرمايد: وَ عَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْماءَ كُلَّها چون آدم داراى جميع اسماى الهى است، مظهر اسم اعظم الهى نيز خواهد بود. پيامبر عظيمالشأن اسلام نيز كه مقامى فوق مقام حضرت آدم دارد - اسم اعظم الهى است. ازاينرو هر چه بخواهد و هر چه اراده كند، تحقق مىيابد: از سبز شدن درخت خشك، گويا شدن سوسمار وحشى، شقالقمر و...، به همين خاطر است كه انسان هر چه بيشتر به آن حضرت تقرّب پيدا كند، به اسم اعظم حق نزديك شده است. درباره اسم اعظم از پيامبر اكرم(ص) سؤال كردند، آن حضرت فرمود: كل اسم من اسماءاللَّه اعظم ففرغ قلبك عن كلّ ماسواه و ادعه باى اسم شئت فليس فى الحقيقه للَّه اسم دون اسم بل هواللَّه الواحد القهار. هر اسمى از اسماى الهى، اعظم است (همانگونه كه امام باقر(ع) در دعاى عظيمالشأن سحرهاى ماه مبارك رمضان مىفرمايد اللهم انى اسئلك من اسمائك باكبرها و كل اسمائك كبيره لكن تو دلت را از غير خدا خالى كن و دعا كن با هر اسمى كه خواستى ... ، (مصباح الشريعه، باب 19) و در تفسير ابوالفتوح رازى نقل شده است كه شخصى از امام صادق(ع) درباره اسم اعظم سؤال كرد، حضرت فرمودند كه او را در آب بيندازند و اجازه ندادند كه بيرون بيايد و از طرفى هم آن شخص با شنا آشنا نبود، نزديك غرق شدن از ته دل صدا زد: يا اللَّه اغثنى؛ اى خدا نجاتم بده». آن گاه حضرت فرمودند: اين اسم اعظم است و اين اسم در صورتى اثر دارد كه تو اميدت را از ما سوى اللَّه قطع كنى و خالصانه حقتعالى را صدا بزنى. قرآن نيز مىفرمايد: اُدْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ كه اگر خالصانه مرا بخوانيد، اجابت خواهم كرد. لازم به ذكر است كه اسماى لفظى، اسماى اسما و سايه اسماى الهى هستند. پس عمده خود اسما و مسمّاى اسماى لفظى است. اسم گفتى رو مسمّى را بجوى ماه در بالاست نى در آب جوى هيچ اسم بىمسمّى ديدهاى يا زگاف و لام گل، گل چيدهاى؟! كه آن مسمّيات اسماء، حقايق نوريّه و اعيان كونيهاند؛ به همين خاطر خداوند براى اسما، ضمير «هم» مىآورد كه براى جمع ذوىالعقول است: ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى اَلْمَلائِكَةِ. ازاينرو است كه آصف بن برخيا (وزير اعظم و وصىّ حضرت سليمان) در زمانى كمتر از چشم به هم زدن يا كمتر از رسيدن نور چشم به چيزى، تخت بلقيس (ملكه سبا) را حاضر مىكند. امام باقر(ع) مىفرمايد: ان اسم اللَّه الاعظم على ثلاثة و سبعين حرفاً و انما كان عند آصف منها حرف واحد فتكلّم به... ونحن عندنا من الاسم الاعظم اثنان و سبعون حرفاً ...؛ اسم اعظم الهى 73 حرف است كه آصف بن برخيا داراى يك حرف بود و ما ائمه(ع) 72 حرف آن را داريم و يك حرف آن مختص خدا است»، (كافى، كتاب حجّت). گفته شده است كه مراد از آن يك حرف كه به آصف داده شده است، جمله هُوَ اَلْحَيُّ اَلْقَيُّومُ، ذُو اَلْجَلالِ وَ اَلْإِكْرامِ، اللَّه الرحمان و يا يا الهنا و اله كل شىء الهاً واحداً لا اله الاّ انت ايتنى بعرشها مىباشد. از اميرالمؤمنين(ع) نقل شده است كه فرمودند: انه قال(ع) رأيت الخضر فى المنام قبل بدر بليلة فقلت له علّمنى شيئاً انتصر به على الاعداء فقال قل (يا هو يا من لاهو الاّ هو) فلمّا اصبحت قصصت على رسول اللَّه(ص) فقال يا على علّمت الاسم الاعظم؛ شب قبل از جنگ بدر جناب خضر را در خواب ديدم و از او پرسيدم: چيزى به من بياموز تا بر دشمنان پيروز شوم، جناب خضر فرمودند، بگو: يا هو يا من لا هو الا هو صبح همان روز جريان را به عرض پيامبر(ص) رساندم، آن حضرت فرمودند: يا على به تو اسم اعظم تعليم شده است». امام مجتبى(ع) نيز فرمودند: بسم اللَّه الرحمن الرحيم اقرب الى اسم اللَّه الاعظم من سواء العين الى بياضها؛ « بسم اللَّهالرحمن الرحيم به اسم اعظم نزديكتر است تا از سياهى چشم به سفيدى چشم». از آنچه گفته شد، معلوم مىشود كه صِرف اسم لفظى كارساز نيست؛ بلكه انگشت سليمانى نيز لازم دارد. رنج بردم روز و شب عمر دراز تا به صد زارى درى كردند باز تو بدين زودى بدين درچون رسى وز نخستين پايه بر سر چون رسى (مولوى) مرحوم سيد على خان شيرازى در «كلم الطيب» و عالم جليل القدر محمود دهدار در «كنوز الاسماء» درباره اسم اعظم گفتهاند: حسنه در سوره انجيل بخوان به درستى كه همان است همان هست در مصحف ما بعد سه ميم در ميانهاى سور در حم