کد سوال : 40024
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : تفاوت آيندهنگرى و آرزوهاى طولانى چيست؟
پاسخ : آيندهنگرى تدبير و تعقلى است كه هر عاقلى بدان نياز دارد زيرا هر كس بايد براى زندگى آينده و هدف خود خوب تدبير كند، خوب تعقل كند، مشورت لازم را انجام دهد، زير و بم و فراز و نشيب كار را به خوبى دريابد سپس با توجه به همه اينها يك برنامه خوب و قابل عمل بريزد و بعد در مقام عمل كوشايى لازم را از خود نشان دهد. ولى آرزوهاى طولانى بلند پروازىهاى خيالى و نفسانى است كه انسان را به خود مشغول مىسازد و به هيچ چيز هم بند نيست شايد بشود و شايد نشود و جز بافتنىهاى ذهنى و دل خوشىهاى بى اساس خيالى چيز ديگرى نيست و اين آمال و آرزوها بعد از آيندهنگرى و تدوين برنامه زندگى جز دل مشغولى و دغدغه ذهنى عائدى ندارد ازاينرو در روايات، بسيار سرزنش شده است آيندهنگرى و تدبير به انسان آرامش مىبخشد ولى آمال و آرزوهاى طولانى حسرت دستيابى به امور غير خدايى را در دل ماندگار مىكند و آرامش دل را به هم مىزند.
کد سوال : 40025
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : حكم نماز و روزه دانشجويانى را كه فاصله وطن آنها تا محل تحصيل بيش از 4فرسخ شرعى است و 3روز در هفته، به محل تحصيل مىروند و در همان روز برمىگردند و حداقل براى يك ترم چنين برنامهاى دارند، در محل تحصيل و بين راه بيان فرماييد.
پاسخ : آيتالله تبريزى: بنا بر احتياط بين نماز شكسته و تمام جمع مىكند و بنا بر احتياط روزه بگيرد و چنانچه روزه گرفت قضأ ندارد. والله العالم.
کد سوال : 40026
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : انسان چگونه به موقعيت خود در پيرامون زندگى خود آگاه شود؟
پاسخ : براى اينكه بفهميد در تأثيرگذارى بر محيط خود چقدر مىتوانيد نقش داشته باشيد چندين چيز را ملاحظه فرماييد: 1. درك نياز محيط خود: اين اوّلين گام است كه با مطالعهى محيط خود و دقت در آن، نياز آنجا را درك كنيد، مثلاً اگر محيط شما ضعف اعتقادى يا اخلاقى يا... دارد ابتدا بايد نوع نياز شناسايى شود. 2. سنجش استعداد خود: در اين مرحله بايد استعداد خود را در راستاى برآوردن نياز محيط خود بسنجيد. مثلاً آيا استعداد ورود به وادى مسائل اعتقادى و بحثهاى نظرى اخلاقى را داريد يا نه؟ 3. شناخت توانايىهاى اجرايى: در اين مرحله بايد بدانيد كه آيا توانايىهاى لازم را براى عملى كردن و به فعليت رساندن آنچه را كه در خور استعداد شماست، به دست داريد يا نه؟ مثلاً تأثيرگذارى اعتقادى و اخلاقى صبر، حوصله و متانت را مىطلبد بايد بدانيد كه چنين توانايى در شما وجود دارد يا نه؟ 4. شناخت قالبهاى تأثيرگذارى: بايد با شيوههاى تأثيرگذارى آشنا باشيد و اين خود به حسب افراد و محيطهاى گوناگون، متفاوت است، مثلاً در محيطى خاص تأثيرگذارى اعتقادى و اخلاقى از راه قلم فرسايى يا شعرسرايى ميسر است. در محيطى ديگر از راه مناظره و بحثهاى عقلى و برهانى ممكن است. در محيطى ديگر كلاس داراى ميسور است. در محيطى ديگر طرح دوستى و رفاقتهاى فرد كارساز است و... 5. شروع كردن از كم و مطالعهى دقيق در نتيجهى كار: از كم بايد شروع كرد و در نتيجه كار به دقت مطالعه كنيد تا كاستىهاى تأثيرگذارى بر محيط شناسايى گردد و سپس راههاى علاج و برطرف ساختن كاستىها اِعمال گردد در اين مرحله بايد نتيجهى كار را دقيقاً ارزيابى كنيد و سپس براى از بين بردن نقصان تأثيرگذارى راهيابى كنيد.
کد سوال : 40027
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : ريشه غرور و خودبينى و راه درمان آن چيست؟
پاسخ : يشه غرور و خودبينى عدم شناخت صحيح و كافى از خداوند و نيز عدم شناخت انسان از خويش است. اگر به اين نكته توجه شود كه انسان يك موجود ممكن و ضعيفى است كه از خودش چيزى ندارد و آن قدر ضعيف است كه در قرآن هيچ موجودى با صفت ضعف ياد نشده مگر انسان: خُلِقَ اَلْإِنْسانُ ضَعِيفاً، (نساء،آيه 28). از طرف ديگر اگر عظمت پروردگار عالم و اين كه هر چه هست از اوست روشن شود ديگر جايى براى غرور و عجب باقى نمىماند؛ چون مىفهمد كه اگر علمى و دانشى دارد از اوست و ابزار درك و فهم آن علم را خدا داده است و اگر قدرتى دارد از اوست و اگر عبادت و نيايشى مىكند آن هم به توفيق اوست و... و نيز اگر بداند كه خداوند با اندك اشارهاى مىتواند همه اين سرمايهها و قدرتها را از انسان سلب كند و بگيرد هميشه خودش را بدهكار او مىبيند و عجب و غرور را از وجود خويش دور مىكند. البته رسيدن به اين مرحله از معرفت كار سادهاى نيست و مجاهده با نفس لازم دارد. دقت در آيات قرآن، سرنوشت مغروران، (چون شيطان، قارون، فرعونها و...) و نيز دقت در روايات و تاريخ اسلام، كمك خوبى براى شناخت راه درست و مبارزه با اين صفت رذيله است. شايسته است انسان واقع بين باشد و درباره خويش به انصاف قضاوت كند؛ يعنى، نه شايسته است كه انسان خود را كمتر از آنچه هست بداند و نه زيبنده است كه خود را بيش از آنچه هست، تلقى كند. هر دو آفت بوده و براى سرنوشت انسان مضر خواهد بود. به خصوص توجه داشته باشيد كه غرور، انسان را از اهداف عالى باز مىدارد. علت آن روشن است؛ چون انسان مغرور، به خودش اجازه مشورت و استفاده از نظرات و ديدگاههاى دوستان، اساتيد و بزرگترها را نمىدهد و همين امر كافى است كه او را از بسيارى از ارزشها عقب بيندازد. انسان مغرور، پيوسته نظر خود را بر ديگران ترجيح داده و استبداد رأى پيدا مىكند و در نتيجه از ارزشها عقب خواهد افتاد. نكته ديگر اين كه مردم از افراد مغرور، متنفر و بيزارند؛ هم چنان كه خود شما نيز از افراد مغرور خوشتان نمىآيد. با اين بيان در صدد خودسازى برآمده و تلاش كنيد، به جاى غرور و منيّت، افتادگى و تواضع را شعار خود پيشه كنيد و به هر كس به اندازه كمالى كه واجب است، توجه نموده واحترام بگذاريد. حضرت امام باقر(ص) فرموده است: دو ملك در آسمان هستند كه موكّل بندگانند؛ هر كه تواضع كند، او را بلند مرتبه كنند و هر كه تكبّر نمايد، او را پست مرتبه سازند»، (كافى، ج 2، ص 122). براى اين كه انسان ، دچار عجب و غرور نشود، توجه به چند نكته ضرورى است: الف ) اگر توجه به خدا داشته باشد و بداند همچنان كه وجود انسان از او است، امكانات را هم او به انسان عطا كرده است و مىتواند با اندك اشارهاى اين نعمتها را بگيرد و به قول شاعر: اگر نازى كند يك دَم فرو ريزند قالبها بنابراين انسانى كه از خود هيچ ندارد، غرورش براى چيست؟! در بين علما افرادى بودهاند كه بعد از مدتها رنج و زحمت در راه علم با يك بيمارى مختصر همه آنچه را در طول سالها ياد گرفته بودند، فراموش كردند، به طورى كه بعضاً اسم خود و فرزندان خود را هم از ياد بردهاند. اين بهترين شاهد است بر اين كه هيچگاه عُجب و غرور سراغ انسان نيايد، زيرا علمى كه با بيمارى مختصر به چنين سرنوشتى دچار شود، نبايد موجب غرور شود. ج ) در آيه 85 سوره اسراء مىخوانيم كه وَ ما أُوتِيتُمْ مِنَ اَلْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً؛ به شما از علم جز بهره اندكى داده نشده است، بنابراين هر چقدر هم بر اندوختههاى علمى انسان اضافه شود، جز اندكى نخواهد بود. با مطالعه در زندگى بزرگان مىبينيم خيلى از آنها در آخر عمر گفتهاند اكنون فهميدهام كه چيزى نمىدانم. ظاهراً درباره ابوعلى سينا با آن عظمت و تبحرى كه در اكثر علوم مخصوصاً فلسفه و عرفان داشت اين نكته نقل شده كه گفته است: تا بدانجا رسيد دانش من كه بدانم همى كه نادانم! در خاتمه روايتى از رسول خدا(ص) در اينباره يادآورى مىكنيم. اگر طالب تحقيق بيشتر هستيد، شما را به مطالعه كتابهاى اخلاقى مثل «معراجالسعاده» و «قلب سليم» شهيد دستغيب توصيه مىنماييم. عن النبى صلى اللَّه عليه و آله و سلم: ثلاثٌ مُهْلِكات شحٌ مطاع و هوىً متّبع و اعجاب المرء بنفسه؛ سه چيز باعث نابودى انسان است؛ بخلى كه از آن پيروى شود، هواى نفسى كه متابعت شود و عجب انسان به خودش، (محجة البيضا، ج 6 ، ص 272). اين سه چيز را رسولخدا به عنوان هلاك كننده سرمايه دين و دنيا معرفى نموده است. براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1) معراجالسعادة،مرحوم نراقى 2) قلب سليم،شهيد دستغيب
کد سوال : 40028
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : با توجه به تقواى ظاهرى ابوموسى اشعرى و كسانى كه به جنگ امام حسين(ع)آمده بودند، چرا اينها قدرت تشخيص حق را نداشتند؟
پاسخ : بادتهاى ظاهرى به تنهايى در تشخيص حق و يا صبر براى حق كافى نيست. درباره دو مصداق ذكر شده (ابوموسى اشعرى و دشمنان امام حسين«ع)» گفتنى است كه التزام ظاهرى آنان به احكام اسلام روشن است. طبرى مىگويد: در شورش مردم ايذج ابوموسى اشعرى مردم را به جهاد پياده تشويق نمود به همين خاطر عده كثيرى پياده براى جهاد حركت كردند برخى نيز گفتند ببينيم خود او چگونه خارج مىشود. هنگام خروج براى جهاد بار و بنه خود را بر چهل قاطر از قصر خارج نمود. پس مردم عنان او را گرفتند و گفتند ما را بر بعضى از اين مركبهاى اضافه سوار نموده و خودت با پيادگان بيا همانگونه كه ما را به جهاد پياده تشويق نمودى او بر فرق آنان كوبيد تا اين كه بالاخره از او دست برداشتند و به نزد عثمان رفته و بركنارى وى را خواستار شدند» (تاريخ طبرى ج 4 ص 265). ابن ابى الحديد مىگويد: نزد حذيفه سخن از دين و ايمان ابوموسى به ميان آمد او چنين گفت: شما درباره او اين طور قضاوت مىكنيد ولى من گواهى مىدهم كه او دشمن خدا و پيامبر است و در دنيا و آخرت با آنها سر جنگ دارد حتى در روزى كه عذرخواهى ستمگران به آنان سودى نبخشد و لعنت خداوند و بدى عاقبت شامل حال آنان خواهد شد». ابن ابى الحديد اضافه مىكند: «حذيفه همان كسى است كه منافقان را خوب مىشناخت و پيامبر(ص) جريانات آنها را شرح داده و نام آنها را به او گفته بود» (ترجمه نهجالبلاغه ج 13 ص 313). درباره دشمنان امام حسين(ع) در كربلا نيز يكى از محققان و دانشمندان معاصر سنى مىگويد: «آنچه كه براساس تحقيق مىتوان گفت اين است كه در لشكريان يزيد كه عليه امام حسين(ع) يزيد را يارى نمودند هيچ كس نبود مگر اين كه طمع در مال داشت و براى اين طمع جان مىداد تا آن جا كه محرمات را زير پا نهاده خونها را مىريخت و از هيچ گناهى در راه حُطام دنيا پرهيز نداشت و مبالات نمىنمود» (ابوالشهدأ عباس محمود العقاد ص 75). بر اين اساس نمىتوان دو موردى را كه اشاره نموديد حتى از مصاديق عبادت ظاهرى دانست و چه بسا كه بتوان گفت التزام ظاهرى به احكام شرعى نيز از بسيارى از گناهان وانحرافات و ابتلا به باطل انسان را نجات مىدهد.
کد سوال : 40029
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : درباره زيارت عاشورا سند و احاديثى در فضيلت آن آمده؟ توضيح بفرماييد.
پاسخ : بر اساس آيات فراوانى از قرآن كريم، خداوند بزرگ پاداش هر عمل نيكويى را كه خالصانه براى رضايت او به جا آورده شود، تباه نمىسازد؛ إِنَّ اَللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ اَلْمُحْسِنِينَ (بقره: 2) بنابراين، چنانچه كسى با عشق اهل بيت(ع) زيارت عاشورا را تلاوت كند، خداوند پاداش نيكويى به وى عطا خواهد كرد. مهمترين پاداش همان است كه امام صادق(ع) بيان فرموده است: خداوند سوگند يا كرده است كه زيارت چنين زائرى را بپذيرد و نيازمندىهايش را برآورده سازد و او را از آتش جهنم برهاند و در بهشت برين جاى دهد. همچنين حق شفاعت و دستگيرى كردن از ديگران را به وى عطا كند، (مصباح المتهجد و سلاح المتعبد: شيخ طوسى/ص 782). بر اساس تجربه نيز ثابت شده است كه نيازمندان فراوانى با نذر كردن چهل زيارت عاشورا، به حوائج شخصى و يا عمومى خود دست يافتهاند، مانند مرحوم آيتالله نجفى قوچانى و مرحوم آيتالله سيد فشاركى(قدس سرهما). براى آگاهى بيشتر ر.ك: سياحت شرق/204 الكلام يجرّ الكلام: احمد زنجانى/ج 1/ص 54 داستانهاى شگفت: شهيد دستغيب/ص 399 همچنين برخى از اهل معرفت در پرتو ممارست به تلاوت زيارت شريف عاشورا به مكاشفاتى دست يافتهاند، مانند مرحوم حضرت آيةالله بهاء الدينى(قدس سره الشريف)، (منشور نينوا: مجيد حيدرىفر/ص 36) السَّلامُ عَلَيْكَ يا ثارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثارِهِ وَ الوِتْرَ المَوْتُورِ: سلام بر تو اى خون خدا و فرزند خون او سلام بر تو اى يگانه دوران، (ثار: مخفّف ثائر، به معناى خون و طالب خون است. وِترِ موتور، مثل يومِ أيوم و ليلِ اليل و حجرِ محجور و قدَرِ مقدور و وعدِ موعود تأكيد است يا به معناى فردى كه كسانش كشته شده باشند و يكّه و تنها مانده باشد). حسين خون خدا و يگانه دوران: آرى! او خون خدا و فرزند خون خدا است. على(ع) كه ثاراللّه است، فرزندى به نام حسين(ع) دارد، (درباره معناى «ثاراللَّه» پنج احتمال گفته شده، كه به نظر نگارنده آن چه در متن آمده است، از همه آنها پوياتر است؛ شفاء الصّدور فى شرح زيارة العاشور، ص 228. هر چند معناى منتقم نيز زيباست. همان گونه كه مرحوم ابن قولويه در زيارت هفدهم و بيست و سوم امام حسين(ع) اين فقره را نقل مىكند: «وَ اِنَّكَ ثارُ اللَّهِ فِى الأَرضِ وَ الدَّمُ الَّذى لا يُدرِكُ تَرَتَهُ أَحَدٌ مِن أَهلِ الأَرضِ وَ لا يُدرِكُهُ اِلاَّ اللَّهُ وَحدَهُ». (كامل الزيارات، ص 368 و ص 406). خدا موجود مادّى نيست كه داراى جسم و بدن باشد و دستگاه گوارش و مركز پالايش خون داشته باشد، ليكن اين تعبير از باب تشبيه معقول به محسوس است؛ يعنى همان گونه كه نقش خون در بدن آدمى نقش حياتى است، بود و نبودش، مرگ و زندگى او را رقم مىزند، وجود مقدّس امام على و امام حسين(ع) نزد خدا و در دين او چنين نقشى دارند كه اگر على(ع) نبود، اسلام نبود و اگر حسين(ع) نبود، اسلام و تشيّع نبود. امروز بقاى اسلام و آداب مسلمانى به بركت آن دو وجود مبارك است. يكى در مدينه و جنگ احزاب با شمشيرش مظهر تامّ كفر و شرك را از پاى درآورد و عامل توسعه و گسترش اسلام در حوزه حجاز و امپراتورى روم و ايران گرديد و ديگرى در كربلا و حماسه پر شور عاشورا، با ايثار جان و مالش، مظهر تامّ كفر و نفاق را از پاى درآورد و سبب اشاعه فرهنگ حسينى - فرهنگ نثار و ايثار - به سراسر عالم شد و به بركت آن دو ذات مقدّس، رسوايى كفر و شرك، نفاق و منافقان جاودانه شد و امروز كه ما شاهد فروپاشى نظام كمونيستى و سوسياليستى هستيم و در آينده نزديكى نيز فروپاشى نظام كاپيتاليستى را - ان شاء الله - مشاهده خواهيم كرد، همه و همه به بركت آن دو عنصر قدسى است. بنابراين، اگر سيّد الشّهدا(ع) لقب منحصر به فردى يافته است كه همتا و شريكى ندارد، به جهت نثار و ايثار اوست كه همانند و نظيرى ندارد: تَرَكْتُ الْخَلْقَ طُرّاً فى هَواكا وَ أَيْتَمْتُ الْعِيالَ لِكَىْ أَراكا * در راه وصول به معشوق حقيقى، تمامى جهان را طلاق دادم و از همه تعلقات دنيوى و مادى رهيدم. او يكّه تاز اين ميدان است و كسى چنين وصفى ندارد، حتّى پدر بزرگوارش. زيرا پدرش گرچه ثارالله است، ولى «ابن ثار الله» نيست. تنها كسى كه اين دو فضيلت را ويژه خود ساخته است، امام و سالار شهيدان حسين بن على(ع) است. آرى! تا ياد و نام سيّدالشّهدا(ع) زنده و بر سر زبانها است، تا عشق حسين(ع) در دلها مىتپد، تا آتش محبت و ولايت او در قلوب انسانها مشتعل است، تا فرياد «يا حسين» بر بلنداى آسمانها و زمين طنين انداز است، نام و ياد خدا زنده و پايدار است. چون او همه هستى خود را در راه خدا انفاق و ايثار كرد، سيماى ننگين رياكاران و تحريفگران زمان را آشكار كرد و نقاب از چهره زشت آنها برداشت و اسلام ناب نبوى و علوى(ع) را بر مردم نماياند. توضيحى دربارهى سند زيارت شريف عاشورا مقدمه: پذيرفتن يك حديث و بر پاى آن رفتار كردن مشروط به گذران آن از چهار مرحلهى زير است: 1- اعتبار سند؛ يعنى راويانى كه حديثى را از پيامبر(ص) يا امام(ع) نقل كردهاند، همگى بايد افراد مورد اعتماد باشند؛ گر چه مذهب آنان شيعهى دوازده امامى نباشد. پس، بايد دروغگو نبودن آنان براى ما روشن شود، و گرنه سخنشان باوركردنى نيست. 2- شفافيت دلالت مفهومى؛ يعنى ساختار واژگان و جملههاى حديث به گونهاى باشد كه ظهور كافى در بيان مراد متكلم داشته باشد و از نظر عرف هيچ گونه ابهام و اجمال و ترديدى كه سبب اختلال ظهور كلام گردد، در آن راه نداشته باشد. زيرا اهل عرف در فهم مراد گويندگان، با استناد به اصول عقلايى مانند اصل نبودن قرينه، اصل عدم غفلت، اصل عدم نسيان، اصل عدم خطا، مبناى ظاهرى الفاظ را ملاك قرار مىدهد. 3- شرايط زمانى و مكانى صدور؛ يعنى آيا امام(ع) در شرايط عادى و بدون هيچ گونه مشكل خارجى حكم واقعى الهى را بيان فرمودهاند يا در موقعيت بحرانى و در نظر گرفتن برخى از شرايط براى پيشگيرى از رخدادهاى نامطلوب براى برخى از مسلمانان سخنى را فرموده است؟ به ديگر سخن اين كه: آيا رعايت حال تقيه و شرايط ضرورى جانبى را كرده يا در حال متعارف به بيان حقايق نظر داشته است؟ زيرا حديث صادر شده در حال تقيه براى ديگر زمانها حجيت ندارد. 4- نبود معارض مفهومى؛ يعنى پس از احراز صحت سند و تماميت دلالت و جهت صدور واقعى يك حديث، بايد در ميان احاديث ديگر به جست و جو پرداخت و چنانچه روايتى بر خلاف آن پيدا شد، نخست بايد به روش جمع دلالى، سپس ترجيح سندى يا دلالى عمل كرد. سند زيارت عاشورا شيخ طوسى(قدسسره) با سه سند اين زيارت شريف را به شرح زير نقل كرده است: 1- محمد فرزند اسماعيل بن بزيع، از صالح فرزند عقبه، وى نيز از پدرش عقبة بن خالد از امام باقر(ع). 2- محمد فرزند خالد طيالسى، از سيف بن عُميره، از صفوان فرزند مهران از امام صادق(ع)، از پدرانش از پيامبر و جبرئيل و سرانجام خداوند بزرگ. 3- صالح بن عقبه و سيف بن عُميره از علقمه فرزند محمد حَضرمى از امام باقر(ع)، (مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد/772 787) گفتنى است: همهى افراد پيش گفته از مشاهير راويان حديث هستند كه عموماً از سوى دانشمندان علم رجال توثيق شدهاند مگر عقبة بن خالد و علقمة بن محمد كه توثيق خاص ندارند، ولى توثيق عام دارند؛ يعنى افراد بنامى بودند كه روايات امامان را نقل مىكردند و اگر نقطهى ضعفى در آنان بود، به يقين در جامعه اشتهار پيدا مىكرد و بر سر زبانها مىافتاد و به يكديگر بازگو مىكردند؛ با اين همه، هيچ گونه قدحى دربارهى آن دو نقل نشده است. از اين طريق مىتوان «توثيق عام» را احراز كرد. (براى توضيح بيشتر ر.ك: منشور نينوا: مجيد حيدرىفر/ص 35). در پايان ياد سپارى اين نكتهى مهم را براى همگان توصيه مىكنيم: براى اطمينان به صدور حديثى از معصومان(ع) بايد به روش پيش گفته عمل كرد، البته راه ديگرى وجود دارد و آن اينكه گاه از متن حديث و بلنداى مضمون آن مىتوان به صدور آن روايت از امام معصوم(ع) مطمئن شد. كه ملاكهاى تشخيص دقيق آن از حوصله اين نوشتار خارج است و مىتوان زيارت عاشورا را از اين طريق نيز مورد بررسى قرار داد. براى آشنايى بيشتر با مباحث رجالى سند زيارت عاشورا، به دو كتاب ارزشمند «شفاء الصدور فى شرح زياة العاشور» تأليف آيةالله ميرزا ابوالفضل تهرانى«قدسسره» كه از شاگردان ميرزاى شيرازى بود و نيز «اللؤلؤ النضيد فى شرح زيارة مولينا ابى عبدالله الشهيد» نگارش آيةالله شيخ نصرالله شبسترى مراجعه فرماييد.
کد سوال : 40030
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : آيا پاكى معصومان، پاكى حضرت فاطمه از عادت زنانگى را نيز شامل مىشود؟
پاسخ : خداوند در سوره احزاب در مورد اهلبيت(ع) مىفرمايد: ... إِنَّما يُرِيدُ اَللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ اَلرِّجْسَ أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً؛ ... خداوند فقط مىخواهد پليدى و گناه را از شما اهلبيت دور كند و كاملاً شما را پاك سازد»، احزاب، آيه 33). اين كه اهلبيت(ع) بشر هستند به حكم طبيعت انسانى همانند ساير انسانها بوده و داراى لوازم جسمانى مىباشند در اين جهت فرقى بين اهلالبيت و ديگر انسانها نيست. البته در مورد فاطمه زهرا(ع) احاديثى وارد شده است كه دلالت بر پاكى آن حضرت از آلودگى ظاهرى و طبيعى (عادت زنانگى، حيض) مىكند، (فاطمةالزهرا، شادمانى دل پيامبر، احمد رحمانى همدانى، مترجم: دكتر سيد حسين افتخارزاده، ص 215، نقل از بحارالانوار، ج 43، ص 15). اما پاكى و طهارتى كه براى اهل بيت در آيه مىگويد، پاكى از هرگونه پليدى و گناه را شامل مىشود. در زيارت جامعه كبيره هم آمده است:
عصمكم الله من الزلل وامنكم من الفتن و طهركم من الدنس واذهب عنكم الرجس و طهركم تطهيراً؛ خدا شما را از لغزشها حفظ كرد و از فتنه انحرافات در امان داشت و از آلودگىها پاك ساخت و پليدى را از شما دور كرد و كاملاً تطهير نمود»، (تفسيرنمونه، ج 17، ص 297 و 298).
کد سوال : 40031
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : احساس شكست در زندگى مىكنم و دچار توهماتى شدم، راهنمايى كنيد.
پاسخ : از اينكه با صراحت و صداقت كامل، مشكل خود را طى نامهاى براى ما تشريح كرديد بسيار خوشحاليم و اميدواريم با توجه كردن و به كار بستن نكات زير از اين مشكل رهايى يابيد. 1. به نظر مىرسد نه تنها شما در زندگى دچار شكست نشدهايد؛ بلكه فردى موفق و از اكثر افراد هم سن و سال خود بالاتريد؛ زيرا هم دوران متوسطه (دبيرستان) را به خوبى و موفقيت گذراندهايد و هم توانستهايد با پشت سر گذاشتن سدّ كنكور، وارد دانشگاه شويد. بنابراين مىتوان گفت در زمينه تحصيل علم و دانش، از افراد موفق محسوب مىشويد. در زمينههاى ديگر نيز اگر به گذشته و حال خود توجه كنيد، شاهد موفقيتهاى زيادى در زندگى خود خواهيد بود بنابراين اگر كمى درباره توانايىها و استعدادها و توانمندىهاى خود دقت كنيد، درخواهيد يافت كه نبايد دچار سردرگمى باشيد و احساس شكست كنيد؛ بلكه احساس غرور و موفقيت خواهيد كرد و با تكيه بر تجربههاى گذشته، روح اميد براى تلاشى بيشتر و دستيابى به موفقيتهاى بعدى در شما زنده خواهد شد. پس چه خوب است براى رهايى از احساس شكست و يا نااميدى نسبت به آينده، به موفقيتهاى تحصيلى و غير تحصيلى خود بينديشيد و توانمندىهاى مختلف را، در ذهن و انديشه، خويش مرور دهيد و با تكيه بر آنها، به سوى پيشرفت و رشد بيشتر حركت كنيد. همواره به خود تلقين كنيد كه: «فردى توانا و قدرتمندى هستيد» و افكار منفى را از خود دور كنيد؛ بنابراين توصيف و ترسيمى واقعبينانه از خود داشته باشيد و از اين افكار منفى - كه موجب يأس و نااميدى مىشود - اجتناب كنيد و بيشتر به نقاط قوت خود بينديشيد. 2. انسان موجودى مركب از دو بُعد جسمانى و روانى و متشكل از سيستمها و دستگاههاى مختلفى (نظير دستگاه گوارش، تنفس، اعصاب و غدد و...) است. اين دستگاهها چنان در هم پيچيدهاند كه اختلال در يكى از آنها، ديگر دستگاهها را نيز دچار اشكال مىكند. با بروز اشكال در يكى از اعضاى بدن، بايد با مراجعه به پزشك به علت يابى و درمان آن پرداخت. سيستم مغز - كه مركز فرماندهى تمام بدن است - نيز از اين قاعده مستثنى نيست. مغز انسان، تحت تأثير سيستم غدد داخلى كار مىكند كه در صورت كند كارى يا تند كارى و به طور كلى اختلال در سيستم غدد، گاهى سيستم تفكر و اعصاب فرد دچار اختلال مىشود و گاهى ديگر دستگاههاى بدن تحت تأثير قرار مىگيرد. بنابراين اگر اختلالى در سيستم غدد ايجاد شود، ممكن است مستقيماً سيستم اعصاب و مغز فرد دچار اخلال گردد و موجب بعضى توهمات و افكار منفى شود. اين جا است كه بايد با مراجعه به پزشك متخصّص و دادن آزمايش، ضمن بررسى دقيق از وضعيت كاركرد سيستم غدد، به درمان آن پرداخت. بنابراين توصيه مىشود در ابتدا به پزشك متخصص (روانپزشك يا پزشك اعصاب و روان) مراجعه كنيد. در آن جا با معايناتى كه انجام خواهد گرفت، از كاركرد غدد داخلى و به طور كلى سيستم غدد اطلاعات كافى به دست خواهد آمد و در صورت نياز به دارو براى تنظيم ترشّح غدد، كار درمان شروع خواهد شد. در اين صورت مطمئن باشيد كه سير درمان پاسخ خواهد داد و شما از اين وضعيت نجات خواهيد يافت. ضمناً اگر صلاح دانستيد گزارش فعاليتهاى انجام شده را براى ما ارسال كنيد تا در صورت لزوم نكات بيشترى را خدمت شما ارائه دهيم. 3. رعايت نكات زير نيز در بهبود وضعيت شما مؤثر خواهد بود: الف) ارتباطهاى اجتماعى خود را با دوستان، هم كلاسىها، اقوام و خانواده محترمتان گسترش دهيد؛ ب) سعى كنيد در خانه يا خوابگاه تنها به سر نبريد؛ ج) اوقات فراغت خود را بيشتر به كارها، فعاليتها و ورزشهاى دسته جمعى بپردازيد؛ د) روزانه در پاركها، يا محيطهاى سبز و خرم و با صفا، مقدارى پياده روى داشته باشيد؛ ه) حتى المقدور هفتهاى يك بار به كوهنوردى رفته، از مناظر زيباى طبيعى لذت ببريد؛ و) مسافرتهاى تفريحى و دسته جمعى و شركت در اردوهاى علمى، تفريحى، زيارتى و... در كاهش اين گونه افكار مؤثر است؛ ز) با ورود افكار منفى و توهمات ديگر به ذهنتان، دوش آب ولرم بگيريد و در صورت امكان به شنا در استخر بپردازيد. در پايان، طبق درخواست شما، چند سطرى درباره امام زمان(عج) تقديم مىگردد: از وجود مقدس حضرت صاحبالامر (عج) نقل شده است كه فرمودند: «چگونگى استفاده از من در غيبت، مانند استفاده از آفتاب است؛ هنگامى كه ابرها آن را از ديدگان پنهان سازند». اين تشبيه از چند وجه قابل توجه است: 1- همانگونه كه خورشيد هرگز پشت ابر باقى نمىماند، وجود آن حضرت نيز از پرده غيبت بيرون خواهد آمد. 2- همانگونه كه خورشيد گرما و نور خود را براى همگان مىرساند - هر چند پشت ابر باشد - آن حضرت نيز گرچه در پرده غيبت است، بركات خود را از مردم دريغ نمىدارد. 3- همانگونه كه وجود ابرها مانع ديدن خورشيد مىشوند، به گونهاى كه اگر ابرها را كنار بزنيم خورشيد نمايان مىشود؛ گناهان امت اسلام نيز، حجاب و علت غيبت شده است و اگر امت اسلام اين موانع را بردارند، دوباره از فيض حضور امام(عج) بهرهمند مىشوند و يا حتى تكتك افراد با ترك گناهان و رفع حجابها، ممكن است به فيض ديدار امام(عج) نائل آيند. 4- همانگونه كه خورشيد مركز منظومه شمسى و محور چرخش كرات آن است و اين وظيفه ارتباطى به پشت ابر بودن يا نبودن آن حضرت ندارد، امام زمان(عج) نيز واسطه فيض بين خدا و مخلوق است؛ چه در غيبت باشد چه ظاهر.
کد سوال : 40032
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : با اهميتى كه علوم غيردينى دارند، آيا اين علوم در شناخت و ايمان فردتأثيرى دارند؟
پاسخ : هم علوم دينى و هم علوم غير دينى، هر دو از نيازهاى بسيار اساسى انسان است. از نظر اسلام خدمت به بشريت در هر زمينهاى، پسنديده و مورد سفارش اكيد است تا جايى كه تأمين هر يك از نيازهاى علمى و عملى جامعه از واجبات كفايى مىباشد. بنابراين هر كس بايد به تناسب نيازهاى جامعه و علايق و استعدادهاى خود، راه مناسب را برگزيند و در عين حال همواره متعهد باشد كه براى رضاى خدا و خدمت به بندگان او تلاش كند.
کد سوال : 40033
موضوع : گنجینه مذهبی>مركزفرهنگي نهاد نما يندگي ولي فقيه در دانشگاهها
پرسش : دخترى هستم كه به يكى از دبيران زن علاقمندم برخوردم با او بايد تا چه حدباشد؟
پاسخ : علاقه به شخصى ديگر به خصوص از جنس موافق اگر با رعايت معيارهاى اخلاقى و دينى همراه باشد اشكال ندارد يعنى نبايد اين علاقه به عشق كوركورانه منتهى شود بلكه بايد از هدف برخوردار باشد مثلاً موجب عبرتآموزى، درسگرفتن، مبادله شدن پيامهاى آموزشى و تربيتى گردد و از طرفى در رفتارها نيز نبايد حد و مرزها زير پا گذارده شود. پس اگر با رعايت نكات فوق باشد نه تنها ضرر ندارد و نكوهيده نيست بلكه مفيد بوده و عملى بسيار پسنديده مىباشد. اما شكل ارتباط شما بايد بر اساس رعايت موازين اخلاقى و انسانى و بدور از افراط و تفريط برقرار گردد و هميشه پيامى مفيد و مؤثر مبادله شود و بدون مبادله پيام و درسآموزى و عبرت نباشد و صرفاً به احترامهاى خشك و يا عشق افراطى و عارى از پشتوانه عقلى محدود نگردد شما بايد از اين ارتباط سه استفاده را ببريد: 1- به علم شما افزوده گردد. 2- ديدار او ياد خدا را در دل شما زنده سازد. 3- و رفتارى او شما به ياد آخرت و عمل كردن براى آخرت ترغيب كند نه دنياپرستى و روى آوردن به متاع دنيا. انشاءالله موفق و مؤيد باشيد.