• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 381
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : آيا در مورد برپايى مراسم عزادارى براى اهل‏بيت(ع) روايتى وجود دارد؟
پاسخ : روايات فراوانى در اين زمينه وجود دارد؛ به سه روايت درخصوص توصيه ائمه(ع) به برپايى مراسم عزادارى براى اهل‏بيت(ع) بسنده مى‏كنيم: 1. امام صادق(ع) فرمودند: H}«رحم الله شيعتنا، شيعتنا و اللّه هم المؤمنون فقد و الله شركونا فى المصيبة بطول الحزن والحسرة»{H؛ V}بحارالانوار، ج 43، ص 222. {V«خداوند شيعيان ما را مشمول رحمت خويش سازد. به خدا قسم، شيعيان ما همان مؤمنين‏اند، آنان به خدا قسم! با حزن و حسرت طولانى خويش [در عزاى ما ]شريك و همدرد مصيبت‏هاى ما خاندانند». 2. امام رضا(ع) مى‏فرمايد: H}«من تذكر مصابنا و بكى لما ارتكب منا كان معنا فى درجتنا يوم القيامة، و من ذكر بمصابنا فبكى و ابكى لم تبك عينه يوم تبكى العيون و من جلس مجلسا يحيى فيه امرنا لم يمت قلبه يوم تموت القلوب»{H؛ V}همان، ص 278. {Vكسى كه متذكر مصايب ما شود و به جهت ستم‏هايى كه بر ما وارد شده گريه كند، در روز قيامت با ما خواهد بود و مقام و درجه ما را خواهد داشت و كسى كه مصيبت‏هاى ما را بيان كند و خود بگريد و ديگران را بگرياند؛ در روزى كه همه چشم‏ها گريان است، چشم او نگريد و هر كسى در مجلسى بنشيند كه در آن مجلس، امر ما را زنده مى‏كنند؛ روزى كه قلب‏ها مى‏ميرند، قلب او نخواهد مرد». 3. امام صادق(ع) به فضيل فرمود: H}«تجلسون و تحدّثون؟ قال: نعم جعلت فداك، قال: ان تلك المجالس احبها فاحيوا امرنا يا فضيل، فرحم الله من احيى امرنا يا فضيل من ذكرنا او ذكرنا عنده فخرج من عينه مثل جناح الذباب غفرالله له ذنوبه و لو كانت اكثر من زبدالبحر»{H؛ V}همان، ص 282 و 289.{V «آيا مجالس عزا برپا مى‏كنيد و از اهل‏بيت و آنچه بر آنان گذشته است، صحبت مى‏كنيد؟ فضيل گفت: آرى قربانت گردم، امام فرمود: اين‏گونه مجالس را دوست دارم پس امر ما را زنده گردانيد كه هر كس امر ما را زنده كند مورد لطف و مرحمت خدا قرار مى‏گيرد. [اى‏] فضيل: هر كس از ما ياد كند، يا نزد او از ما ياد كنند و به اندازه بال مگسى اشك بريزد، خدا گناهانش را مى‏آمرزد اگر چه بيش از كف دريا باشد».
کد سوال : 382
موضوع : كلام و دين پژوهي>تاريخ و سيره
پرسش : آيا عزادارى براى امام حسين(ع)، در زمان امامان(ع) سابقه‏دارد؟
پاسخ : بلى، در اينجا تنها به ذكر نمونه‏هاى اندكى از آنچه كه در تاريخ نقل شده، بسنده مى‏كنيم: T}1. عزادارى بنى‏هاشم در ماتم سيدالشهدا؛{T از امام صادق(ع) روايت شده است: «پس از حادثه عاشورا هيچ بانويى از بانوان بنى‏هاشم، سرمه نكشيد و خضاب ننمود و از خانه هيچ يك از بنى‏هاشم دودى كه نشانه پختن غذا باشد، بلند نشد تا آنكه ابن زياد به هلاكت رسيد. ما پس از فاجعه خونين عاشورا پيوسته اشك بر چشم داشته‏ايم»V}نگا: امام حسن و امام حسين(ع)، ص 145.{V. T}2. عزادارى امام سجاد(ع)؛{T حزن امام سجاد(ع) بر آن حضرت به صورتى بود كه دوران زندگى او، همراه با اشك بود. عمده اشك آن حضرت بر مصايب سيدالشهداء(ع) بود و آنچه بر عموها، برادران، عموزاده‏ها، عمه‏ها و خواهرانش گذشته بود تا آنجا كه وقتى آب مى‏آوردند تا حضرت ميل كند، اشك مبارك‏شان جارى مى‏شد و مى‏فرمود: چگونه بياشامم در حالى كه پسر پيامبر را تشنه كشتند؟!V}بحارالانوار، ج 44، ص 145.{V و مى‏فرمودند: «هرگاه شهادت اولاد فاطمه زهرا(س) را به ياد مى‏آورم گريه‏ام مى‏گيرد».V}خصال، ج 1، ص 131.{V امام صادق(ع) به زراره فرمود: «جدم على بن الحسين(ع) هرگاه حسين بن على(ع) را به ياد مى‏آورد، آن قدر اشك مى‏ريخت كه محاسن شريفش پر از اشك مى‏شد و بر گريه او حاضران گريه مى‏كردند».V}بحارالانوار، ج 45، ص 207.{V T}3. عزادارى امام محمد باقر(ع)؛{T امام باقر(ع) در روز عاشورا براى امام حسين(ع) مجلس عزا برپا مى‏كرد و بر مصايب آن حضرت گريه مى‏كردند. در يكى از مجالس عزا، با حضور امام باقر(ع) كميت شعر مى‏خواند، وقتى به اينجا رسيد كه: H}«قتيل بالطف ...»{H، امام باقر(ع) گريه زياد كرده، فرمودند: «اى كميت! اگر سرمايه‏اى داشتيم در پاداش اين شعرت به تو مى‏بخشيديم؛ اما پاداش تو همان دعايى است كه رسول خدا(ص) درباره حسان بن ثابت فرمودند كه همواره به جهت دفاع از ما اهل‏بيت(ع)، مورد تأييد روح‏القدس خواهى بود».V}مصباح المتهجد، ص 713.{V T}4. عزادارى امام صادق(ع)؛{T امام موسى كاظم(ع) مى‏فرمايد: «چون ماه محرم فرا مى‏رسيد، ديگر پدرم خندان نبود؛ بلكه اندوه از چهره‏اش نمايان مى‏شد و اشك بر گونه‏اش جارى بود، تا آنكه روز دهم محرم فرا مى‏رسيد. در اين روز مصيبت و اندوه امام به نهايت مى‏رسيد. پيوسته مى‏گريست و مى‏فرمود: امروز، روزى است كه جدم حسين بن على(ع) به شهادت رسيد».V}امام حسن و امام حسين(ع)، ص 143.{V T}5. عزادارى امام موسى كاظم(ع)؛{T از امام رضا(ع) نقل شده است كه فرمود: «چون ماه محرم فرا مى‏رسيد، كسى پدرم را خندان نمى‏ديد و اين وضع ادامه داشت تا روز عاشورا: در اين روز پدرم را اندوه و حزن و مصيبت فرا مى‏گرفت و مى‏گريست و مى‏گفت: در چنين روزى حسين را كه درود خدا بر او باد، كشتند».V}حسين، نفس مطمئنة، ص 56.{V T}6. عزادارى امام رضا(ع)؛{T گريه امام رضا(ع) در حدى بود كه فرمودند: «همانا روز مصيبت امام حسين(ع)، پلك چشمان ما را مجروح نموده و اشك ما را جارى ساخته است».V}بحارالانوار، ج 44، ص 284.{V دعبل خدمت حضرت رضا(ع) آمد. آن حضرت درباره شعر و گريه بر سيدالشهدا(ع) كلماتى چند فرمودند؛ از جمله اينكه: «اى دعبل! كسى كه بر مصايب جدم حسين(ع) گريه كند، خداوند گناهان او را مى‏آمرزد. آنگاه حضرت بين حاضران و خانواده خود پرده‏اى زدند تا بر مصايب امام حسين(ع) اشك بريزند». سپس به دعبل فرمودند: «براى امام حسين(ع) مرثيه بخوان، كه تا زنده‏اى تو ناصر و مادح ما هستى، تا قدرت‏دارى از نصرت ما كوتاهى مكن». دعبل در حالتى كه اشك از چشمانش مى‏ريخت، قرائت كرد: P}أفاطم لوخلت الحسين مجد لا{E}و قد مات عطشاناً بشط فرات‏{P صداى گريه امام رضا(ع) و اهل بيت آن حضرت بلند شد.V}همان، ج 45، ص 257.{V T}7. عزادارى امام زمان(عج)؛{T بنابر روايات، امام زمان(عج) در زمان غيبت و ظهور بر شهادت جدّشان گريه مى‏كنند. آن حضرت خطاب به جد بزرگوارشان سيدالشهدا(ع) مى‏فرمايند: H}«فلئن اخرتنى الدهور و عاقنى عن نصرك المقدور، و لم اكن لمن حاربك محاربا و لمن نصب لك العداوة مناصبا فلاندبنّك صباحا و مساء و لابكين لك بدل الدموع دما، حسرة عليك و تأسفاً على ما دهاك»{H؛ V}بحارالانوار، ج 101، ص 320.{V «اگر روزگار مرا به تأخير انداخت و دور ماندم از يارى تو و نبودم تا با دشمنان تو جنگ كنم و با بدخواهان تو پيكار نمايم؛ هم اكنون هر صبح و شام بر شما اشك مى‏ريزم و به جاى اشك در مصيبت شما خون از ديده مى‏بارم و آه حسرت از دل پر درد بر اين ماجرا مى‏كشم». P}در سوگ تو با سوز درون مى‏گريم‏{E}از نيل و فرات و شط، فزون مى‏گريم‏{P P}گر چشمه چشم من، بخشكد تا حشر{E}از ديده به جاى اشك، خون مى‏گريم‏{P
کد سوال : 383
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : آيا مراسم عزادارى از دوران صفويه رواج يافت؟
پاسخ : عزادارى بر امام‏حسين(ع) از زمان شهادت او بوده است؛ ولى تا زمان آل‏بويه (در سال 352 ق) اين عزادارى مخفى بود. قبل از قرن چهارم، عزادارى براى امام حسين(ع)، علنى نبود و نهانى در خانه‏ها انجام مى‏گرفت؛ اما در نيمه دوم قرن چهارم، سوگوارى در روز عاشورا آشكار و در كوچه و بازار انجام مى‏يافت. عموم مورخان اسلامى - مخصوصاً مورخانى كه وقايع را به ترتيب سنواتى نوشته‏اند؛ از قبيل ابن‏الجوزى در كتاب منتظم و ابن‏اثير در كتاب الكامل و ابن‏كثير در كتاب البداية و النهاية و يافعى در مرآت الجنان و ذهبى و ديگران - در ضمن ذكر وقايع سال 352 و سال‏هاى بعد از آن، كيفيت عزادارى شيعه را در روز عاشورا نوشته‏اند. از جمله ابن‏الجوزى گفته است: در سال 352 معزالدوله ديلمى، دستور داد مردم در روز عاشورا جمع شوند و اظهار حزن كنند. در اين روز بازارها بسته شد، خريد و فروش موقوف گرديد، قصابان گوسفند ذبح نكردند، هريسه‏پزها، هريسه (حليم) نپختند، مردم آب ننوشيدند، در بازارها خيمه به پا كردند و به رسم عزادارى بر آنها پلاس آويختند، زنان به سر و روى خود مى‏زدند و بر حسين(ع) ندبه مى‏كردند.V}المنتظم فى تاريخ الملوك و الامم، ج 7، ص 15.{V به قول همدانى: در اين روز، زنان، موى پريشان در حالى كه [به رسم عزادارى ]صورت‏هاى خود را سياه كرده بودند، در كوچه‏ها به راه افتادند و براى عزاى امام حسين(ع) سيلى به صورت خود مى‏زدندV}تكملة تاريخ الطبى، ص 183.{V بنا بر گفته شافعى: اين نخستين روزى بود كه براى شهيدان كربلا سوگوارى مى‏شد.V}مرآت الجنان، ج 3، ص 247. مقصود عزادارى به طور علنى است.{V ابن كثير در ضمن وقايع سال 352 گفته است: كه اهل تسنن قدرت منع شيعه را از اين اعمال نداشتند؛ زيرا شماره شيعه بسيار و نيروى حكومت نيز با ايشان بود. از سال 352 تا اواسط قرن پنجم - كه آل‏بويه از ميان رفتند -، در بيشتر سال‏ها مراسم عاشورا به ترتيب مزبور، كم و بيش انجام مى‏گرفت و اگر عاشورا با عيد نوروز يا مهرگان مصادف مى‏گرديد، انجام مراسم عيد را به تأخير مى‏انداختند.V}النجوم الزاهرة فى ملوك مصر و قاهرة، ج 4،ص 218.{V در همين سال‏ها كه فاطميّه و اسماعيليّه، تازه مصر را به تصرف آورده و شهر قاهره را بنا نهاده بودند، مراسم عاشورا در مصر انجام مى‏يافت. بنا بر نوشته مقريزى: در روز عاشوراى 363، جمعى از شيعه مطابق معمول خود (از اين جمله معلوم مى‏شد كه مراسم مزبور در سال‏هاى قبل نيز معمول بوده است)، به مشهد كلثوم، و نفيسه (از فرزندان امام حسن(ع) ) رفتند و در آن دو مكان، شروع به نوحه‏گرى و گريه بر امام حسين(ع) كردند. مراسم عاشورا در زمان فاطميان هر سال برپا مى‏شد: بازارها را مى‏بستند و مردم دسته جمعى در حالى كه با هم ابياتى در مصيبت كربلا مى‏خواندند و نوحه‏گرى مى‏كردند؛ به مسجد جامع قاهره مى‏رفتند.V}الخطط، مقريزى، 2/289. و نيز ر.ك: النجوم الزاهرة، ج 4؛ ص 126، (بخش وقايع سال 366)؛ اتعاظ الحنفاء، مقريزى، ج 2،ص 67 به نقل از: سياهپوشى در سوگ ائمه نور، صص 161-162.{V بعد از آن به دليل در انزوا قرار گرفتن تشيع، مراسم عزادارى خيلى علنى نبود، هر چند وضعيت بهتر از قبل زمان آل‏بويه بود. آنچه از بعضى منابع به دست مى‏آيد - خصوصاً كتاب روضة الشهداء كاشفى - قبل از زمان صفويه نيز مجالس سوگوارى براى اباعبدالله(ع) برپا مى‏شده است.V}در اين خصوص نگا: مقالات تاريخى، رسول جعفريان، ج اوّل، صفحات 183 - 185، 201-206.{V پس از صفويه به دليل ترويج تشيع، عزادارى شكل عام و علنى‏ترى به خود گرفت.
کد سوال : 384
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : منشأ زنجيرزنى، سينه‏زنى، تعزيه و علامت از كدام فرهنگ و ملل است؟
پاسخ : «زنجيرزنى»، از هندوستان و پاكستان به ايران آمده است. از آنجا كه برخى به وضع نامناسبى با زنجير عزادارى كرده و موجب زخمى شدن بدن و خون آمدن آن مى‏گشت، برخى از علما به حرمت آن فتوا دادند؛ ولى اگر اين عمل به شيوه‏اى انجام شود كه موجب صدمه به بدن و تقبيح عاقلان نگشته و زمينه را براى وهن آموزه‏هاى عاشورا فراهم نسازد، اشكالى ندارد؛ چنان كه در عموم عزادارى‏هاى ايران در خصوص زنجيرزنى، به دليل رعايت شؤون عزادارى اين نوع سوگوارى رايج است.V}موسوعة العتبات المقدسة، ج 8، ص 378.{V اصل سنت «سينه زنى» در ميان عرب‏ها رايج بوده و بعدها به صورت موجود درآمده است كه با انتخاب نوحه‏هاى سنگين، حركات دست بر سينه مى‏خورد. اين‏گونه عزادارى ابتدا به صورت فردى بوده و زمانى كه سوگوارى علنى و گسترده شد - خصوصاً در زمان صفويه - به شكل گروهى درآمده است.V}موسيقى مذهبى ايران، ص 26.{V «تعزيه»، عبارت است از مجسم كردن و نمايش دادن واقعه جانسوز عاشورا. ظاهراً اين نوع عزادارى در دوره كريم‏خان زند در ايران معمول و در زمان صفويه رايج شد و در زمان ناصرالدين شاه گسترش يافت منشأ آن هم مشاهدات شاه در سفرهاى خود از تئاترهاى اروپا بوده كه اين امر، نمايش‏دهى را در واقعه عاشورا عينى ساخته است. بايد توجّه داشت كه اجراى تعزيه، مخصوص ايران نبوده و در كشورهاى اسلامى و شيعى ديگرى نيز اين سنت مورد توجّه بوده است و با سبك‏هاى گوناگون و اعتقادات و مراسم مختلف و ابزار و ادوات ديگرى اجرا مى‏شود؛ از جمله در هند و پاكستان كه رواج بيشترى دارد.V}همان، ص 33 - 35 و درآمدى بر نمايش و نيايش در ايران، ص 86، كيهان فرهنگى، مهر 63، ص 27.{V «علامت»، از ابزار و وسايل عزادارى امام حسين(ع) است كه در هيئت‏ها و دسته‏هاى مذهبى به كار گرفته مى‏شود. اين ابزار پس از ارتباط ايران با اروپايى‏ها در عصر قاجار، از آيين‏هاى مذهبى مسيحيت اقتباس شده است. اين ابزار، نماد و مظهرى است كه گاهى عزاداران را از محتوا و اصل عزادارى و اقامه شعائر دينى بازمى‏دارد.V}فرهنگ عاشورا، ص 346.{V
کد سوال : 385
موضوع : كلام و دين پژوهي>تاريخ و سيره
پرسش : آيا شيوه‏هاى عزادارى كه در زمان صدر اسلام وجود نداشته است، يك نوع بدعت‏گذارى در دين نيست؟
پاسخ : يكم. بايد توجه كرد كه شيوه‏هاى عزادارى، غير از ماهيت عزادارى است. در واقع عزادارى يك اصلى است كه به گونه‏هاى متفاوت و در شكل‏هاى مختلف، ظهور مى‏كند؛ بنابراين آنها صرفاً يك ابزارند نه بيشتر. دوم. ابزار و اظهار ماهيت بايد با محتواى عزادارى و مغز پيام متناسب باشد؛ به صورتى كه بتواند با بهترين، شيواترين، نافذترين و نافع‏ترين وجهى، پيام و درس و آموزه را به ديگران منتقل كند. به بيان ديگر، بايد لباسى باشد كه به قامت آن راست آيد؛ نه كوچك‏تر و نه بزرگتر. اگر كوچك باشد، كه همه پيام را پوشش نمى‏دهد و اگر بزرگ‏تر باشد، ذهن مخاطب را منحرف مى‏كند و او را از اصل فهم حقيقت باز مى‏دارد. سوّم. مى‏توان براى ابلاغ محتواى پيام، از ابزارهايى كه در فرهنگ و تمدن ملل گوناگون وجود دارد سود جست و آنها را به خدمت گرفت؛ چنان كه اسلام زبان اردو را در هند به خدمت گرفت و آن را ابزارى براى صدور اسلام به شبه قاره قرار داد. يا فلسفه را از يونان گرفت و آن را در خدمت آموزه‏هاى وحيانى گذاشت و ... . چهارم. اسلام به آداب و رسوم ملل تا زمانى كه با آموزه‏هاى اصلى و گوهر اسلام در تضاد و تهافت نباشد، احترام گذاشته و هيچ منعى نسبت به آنها روا نمى‏دارد؛ مثلاً اسلام هيچ‏گاه براى زبان و رنگ لباس و كيفيت غذاى ملل مختلف، فنون، صنايع و علوم - مادامى كه با روح اسلام منافات نداشته باشد - محدوديتى قائل نيست. با توجه به آنچه گفته شد، از ديدگاه اسلام «عزادارى و سوگوارى» اهل‏بيت(ع)، مى‏تواند در قالب‏ها، فرم‏ها و ابزارى كه در ميان ملل و اقوام مختلف مرسوم بوده، محقق شود و به شيوه‏هاى گوناگون تجلّى يابد.اين تا زمانى است كه قالب‏ها؛ شكل‏ها، شيوه‏ها و گونه‏ها، به اصل پيام و محتوا لطمه وارد نسازد؛ بلكه به بهترين نحو پيام را در ذهن و جان مخاطب جاى دهد. ازاين‏رو استفاده از شيوه‏هاى عزادارى كه در زمان صدر اسلام نبوده (مانند زنجيرزنى، سينه‏زنى، تعزيه و ...) نه تنها بدعت در دين نيست؛ بلكه مددكار اسلام بوده و مى‏تواند در حد خود، شعارهاى عاشورا و اهل‏بيت(ع) را به گوش انسان معاصر رسانده و قلب او را به سمت باور بدان‏ها سوق دهد. در هر حال تأكيد مى‏كنيم كه اين‏ها تنها ابزارند نه بيشتر و بايد همواره جنبه ابزارى آنها حفظ شود؛ نه آن كه خداى ناكرده ابزار بر جان مسأله فائق آيد! ابزار تنها پلى براى گذشتن و رسيدن به بن و مايه مطلب است و هيچ‏گاه هدف اولى نمى‏باشد. آنچه گاهى مشاهده مى‏شود، متأسفانه همين قصه تلخ است كه عده‏اى از روى نادانى، به ظاهر بيش از باطن اهميت مى‏دهند و اصل موضوع را مغفول مى‏گذارند.
کد سوال : 386
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : چرا عزادارى ساير امامان(ع)، مانند عزادارى امام حسين(ع) نيست؟
پاسخ : اين به دليل گستره كمى و كيفى واقعه عاشورا است. وضعيت خاص جهان اسلام و مسلمانان، حالات حاكمان مسلمان و ظلم‏هاى فراوان آنان، در بند كشيده شدن انسانيت و آزادى، تحقير امت اسلامى، سلب امنيت، تشديد ظلم عليه شيعيان، فراموشى آموزه‏هايى چون امر به معروف و نهى از منكر، شيوع بدعت‏ها و ورود آنها به دين، اخلال در وحدت مسلمانان، فراموشى اخلاق اسلامى و انسانى و ... از يك سو و موقعيت ويژه اباعبدالله(ع) از جهت مظلوميت و تنهايى، كيفيت برخورد مسلمانان به ظاهر دوست با حضرت، نوع جنگ و برخورد فيزيكى با آن حضرت و اصحاب و اهل و عيالش، آموزه‏ها و درس‏هاى تربيتى، اجتماعى، سياسى، فرهنگى و دينى به خصوص امام حسين(ع) از سوى ديگر؛ V}در اين خصوص نگا: حسين، نفس مطمئنه، صص 5 - 18. {Vهمه و همه شكل خاصى به اين حادثه داده است كه ابعاد گوناگون، پيچيده و ژرف آن، موضوعات و مسائل فراوانى را براى تحقيق و پژوهش فراروى محققان قرار داده است و اين با توجه به وجود هزاران كتابى است كه تاكنون در زمينه اين رويداد، به نگارش درآمده است. حضرت رسول(ص) امام على(ع)، حضرت زهرا(س)، امام حسن مجتبى(ع) و معصومان پس از اباعبدالله(ع)؛ به دليل همين ويژگى‏هاى خاص و منحصر به فرد قصه كربلا، اين همه بر احياى ياد كرد آن در قالب عزادارى تأكيد فرموده‏اند.V}نگا: بحارالانوار، ج 44، ص 223، 243، 244، 245، 281، 282، 289، 291، 293 و ... .{V به هر روى نفس حوادث عاشورا و ابعاد گوناگون آن، آن را واقعه‏اى بى‏نظير در تاريخ ساخته است؛ چنان كه امام صادق(ع) فرمود: H}«لا يوم كيومك يا اباعبدالله»{H؛ V}شيخ صدوق، امالى، ص 77.{V و روشن است كه نكوداشت هر واقعه‏اى، به گستردگى آن بستگى دارد و چون حادثه عاشورا چنين است، عزادارى آن نيز كماً و كيفاً با عزادارى براى واقعه‏هاى ديگر قابل مقايسه نيست.
کد سوال : 387
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : فلسفه سياه‏پوشى در ايام عزادارى چيست؟
پاسخ : رنگ سياه از جهات گوناگون، آثار و خواص مختلف دارد و به اعتبار هر يك از اين خواص، در مورد يا مواردى خاص، فرد يا گروهى مخصوص براى منظور ويژه خويش از آن بهره مى‏گيرند. رنگ سياه از جهتى رنگ پوشش است؛ يعنى، رنگ تيره سبب استتار و اختفا مى‏گردد و گاه براى چنين امرى به كار گرفته مى‏شود.V}نگا: يادداشت‏هايى در زمينه فرهنگ و تاريخ، صص 272-273.{V رنگ سياه از جهت ديگر، رنگ هيبت و تشخص است و ازاين‏رو، لباس رسمى شخصيت‏ها نوعاً سياه يا سرمه‏اى سير است، و در نقل‏هاى تاريخى موارد فراوانى را مى‏توان يافت كه براى نشان دادن هيبت و تشخص فرد، گروه، حكومت يا مسأله‏اى از اين رنگ استفاده مى‏شده است.V}ابن اثير يكى از مورخان برجسته مى‏نويسد: ابومسلم خراسانى روزى خطبه خواند. مردى برخاست و پرسيد: اين علامت سياه كه بر تو مى‏بينم، چيست؟ گفت: ابوزبير از جابر بن عبدالله انصارى روايت كرده است كه گفت: پيغمبر(ص) هنگام فتح مكه عمامه سياهى بر سر داشت و اين لباس هيبت و لباس دولت است. (ترجمه الكامل، ج 9، ص 114).{V يكى ديگر از خواص و آثار رنگ سياه، آن است كه اين رنگ به صورت طبيعى، رنگى حزن‏آور و دلگير و مناسب عزا و ماتم است. از همين رو، بسيارى از مردم جهان، از اين رنگ به عنوان اظهار غم و اندوه از مرگ دوستان و عزيزان خود سود مى‏جويند. امّا بايد توجه داشت كه انتخاب رنگ سياه در ايام سوگوارى - علاوه بر نكته فوق - علتى منطقى - عاطفى نيز دارد و آن عبارت است از اين حقيقت كه كسى كه در ماتم عزيزان خويش، جامه سياه مى‏پوشد و در و ديوار را سياهپوش مى‏كند، با اين عمل مى‏خواهد بگويد و بفهماند كه: «تو، مايه روشنى چشم من و در حكم فروغ ديدگان من بودى و دفن پيكر تو در دل خاك بسان افول ماه و خورشيد در چاه مغرب، سينه حيات و زندگى را در چشمم تيره و تار ساخته و زمين و زمان را در سياهى و ظلمت فرو برده است». چنان كه حضرت زهرا(س) در روز هشتم رحلت حضرت رسول(ص) بر سر قبر آن حضرت رفت و فرياد برآورد: H}«يا ابتاه انقطعت بك الدنيا بانوارها و زوت زهرتها و كانت ببهجتك زاهرة فقد اسود نهارها، فصار يحكى حنادسها رطبها و يابسها ... و الأسى لازمنا ...»{H؛ V}بحارالانوار، ج 43، صص 174 - 180.{V «اى پدر! تو رفتى و با رفتن تو، دنيا روشنى‏هاى خويش را از ما برگرفت و نعمت و خوشى‏اش را از ما دريغ كرد. جهان، به حسن و جمال تو، روشن و درخشان بود [ولى اكنون با رفتن تو ]روز روشن آن سياه گشته و تر و خشكش حكايت از شب‏هاى بس تاريك دارد ... و حزن و اندوه، همواره، ملازم ما است ...». P}بى مهر رخت، روز مرا نور نمانده است‏{E}و ز عمر، مرا جز شب ديجور نمانده است‏{P بنابراين، سياه‏پوشى، به دليل رمز و رازى كه در اين رنگ نهفته است؛ به عنوان يك رسم طبيعى و سنت منطقى نشان حزن و اندوه دارد و پيروان اهل‏بيت(ع) در ايام عزادارى، لباس سياه بر تن مى‏كنند؛ زيرا لباس سياه، نشانه عشق و دوستى به ساحت آنان، اعلام جانبدارى از سرور آزادگان، در جبهه ستيز حق و باطل و اظهار تيره شدن آفاق حيات معنوى است.V}نگا: سياهپوشى در سوگ ائمه نور، صص 31 - 53.{V لباس مشكين در عزادارى امامان نور(ع) - خصوصاً سالار شهيدان - جسمى تيره، ولى جانى روشن دارد. در ظاهر سياه است ولى در باطن سپيد و چه خوش گفته است شيخ محمود شبسترى در گلشن راز: P}سياهى گر بدانى نور ذات است‏{E}به تاريكى درون، آب حيات است‏{P P}چه مى‏گويم، كه هست اين نكته باريك {E}شب روشن ميان روز تاريك‏{P
کد سوال : 388
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : آيا سياه‏پوشى در ميان ملل ديگر رايج است؟ آيا سياه‏پوشى از سوى عباسيان يا اعراب پس از اسلام به ايران منتقل شده است و در تمدن ايران چنين چيزى وجود ندارد؟
پاسخ : يكم. سياه‏پوشى، سنت منطقى بشر، در طول تاريخ بوده است؛ از ايران باستان گرفته تا يونان و اعراب جاهليت. دوم. سياه‏پوشى از سوى عباسيان يا اعراب پس از اسلام، به ايران منتقل نشده؛ بلكه از دير باز اين سلوك عملى و ظاهرى در فرهنگ و تمدن ملت ايران ريشه داشته است. توجه به نكات ذيل اين دو مسأله را روشن مى‏كند: T}1. سابقه سياه‏پوشى‏{T شواهد فراوان تاريخى و ادبى، بيانگر اين حقيقت است كه بسيارى از ملل و اقوام جهان، از دير زمان، در ايام عزا سياه مى‏پوشيده‏اند. به دليل مجال اندك به ذكر چند نمونه از ايران، يونان باستان و اعراب اشاره مى‏شود. الف. ايران باستان؛ شواهد فراوانى در متون كهن ايرانى وجود دارد كه سياه‏پوشى را نشان ماتم و اندوه قلمداد كرده است. شاهنامه فردوسى - كه بيانگر فرهنگ و تمدن كهن ايران است - پر است از مواردى كه جامه سياه را نمود عزا و غم تلقى كرده است. در خصوص زمانى كه رستم به دست برادرش شغاد، ناجوانمردانه كشته شد، فردوسى مى‏سرايد: P}به يك سال در سيستان سوگ بود{E}همه جامه‏هاشان، سياه و كبود{P در عصر ساسانيان نيز، هنگامى كه بهرام گور درگذشت وليعهدش يزدگرد، چنين كرد: P}چهل روز سوگ پدر داشت راه‏{E}بپوشيد لشگر كبود و سياه‏{P فريدون هم كه از جهان درگذشت، نواده و جانشين وى چنين كرد: P}منوچهر، يك هفته با درد بود{E}دو چشمش پر از آب و رخ زرد بود{P P}سپاهش همه كرده جامه سياه‏{E} توان گشته شاه و غريوان سپاه‏{P و اين سياه‏پوشى تا هم‏اكنون در ايران رايج است.V}نگا: معجم‏البلدان، حموى، ج 3، ص 452 و تاريخ گيلان و ديلمستان، ص 223.{V ب . يونان باستان؛ در اساطير يونان باستان، آمده است: زمانى كه تيتس از قتل پاتروكلوس به دست هكتور، شديداً اندوهگين شد؛ به نشانه عزا، سياه‏ترين جامه‏هايش را پوشيد. اين امر نشانگر آن است كه قدمت رسم سياه‏پوشى در يونان، به عصر هومر بازمى‏گردد. در ميان عبرانيان (يهوديان قديم) نيز رسم آن بود كه در عزاى بستگان خويش، سرها را مى‏تراشيدند و بر آن خاكستر مى‏پاشيدند و لباس‏شان در اين گونه مواقع، سياه‏رنگ يا نزديك به آن بود.V}دائرة المعارف، ج 6، ص 710 - 722.{V بستانى در دائرة المعارف خود، رنگ سياه را براى عزا در تمدن اروپاى قرن‏هاى اخير، به عنوان مناسب‏ترين رنگ گزارش كرده، مى‏نويسد: طول دوران عزادارى - بر حسب درجه نزديكى به مرده - از يك هفته تا يك سال طول مى‏كشد و بيوه زنان، دست كم تا يك سال عزا مى‏گيرند و در اين مدت لباس‏هاى آنان سياه‏رنگ و خالى از هرگونه نقش و نگار و زيورآلات است.V}دائرة المعارف، ج 6، ص 710 - 722.{V ج . اعراب؛ تاريخ، شعر، لغت و سيره نشان مى‏دهد كه اعراب - از مصر و شامات گرفته تا عراق و حجاز - رنگ سياه را رنگ عزا شناخته‏اند. زمخشرى (اديب و مفسّر قرن ششم) مى‏نويسد: يكى از اديبان گويد: راهبى سياه‏پوش را ديدم و بدو گفتم: چرا سياه پوشيده‏اى؟ گفت: عرب زمانى كه كسى از آنها مى‏ميرد، چه مى‏پوشد؟ گفتم سياه مى‏پوشد، گفت من نيز در عزاى گناهان سياه پوشيده‏ام.V}ربيع الابرار و نصوص الاخبار، ج 3، ص 747.{V در كتاب‏هاى تاريخى، گزارش شده است: كه عرب، در مواقع مصيبت، جامه خويش به رنگ سياه مى‏كردV}اخبار الدولة العباسية، ص 247.{V. در عصر پيامبر(ص) پس از پايان جنگ بدر - كه هفتاد تن از مشركان و قريش به دست مسلمين به خاك هلاكت افتادند - زنان مكه در سوگ كشتگان خويش، جامه سياه پوشيده‏اند.V}السيرة النبوية، ج 3، صص 10 - 11.{V اين شواهد تاريخى و ادبى، نشان مى‏دهد كه رنگ سياه از دير باز در ميان بسيارى از ملل و اقوام نشان عزا و اندوه بوده است و اين امر اختصاص به ايران يا دوران اسلام نداشته است؛ بلكه اعراب پيش از اسلام، ايرانيان و يونانيان باستان نيز به رسم عزا، جامه سياه يا كبود مى‏پوشيده‏اند.V}نگا: تمدن اسلامى در قرن چهارم هجرى، ج 2، ص 127.{V T}2. سياه‏پوشى در ميان اهل‏بيت(ع){T گزارش‏هاى مستند بيانگر اين حقيقت است كه پيامبر اسلام(ص) و ائمه اطهار(ع) نيز مهر تأييد بر اين سنت منطقى و رسم طبيعى گذاشته و خود در مقام عمل، در عزاى عزيزان خويش سياه پوشيده‏اند. به روايت ابن‏ابى‏الحديد در شرح نهج‏البلاغه، امام حسن(ع) در سوگ اميرمؤمنان على(ع)، جامه‏هاى سياه بر تن كرد و با همين جامه به ميان مردم آمد و براى آنان خطبه خواند.V}شرح نهج‏البلاغه، ابن ابى‏الحديد، ج 16، ص 22.{V بنابر حديثى كه اكثر محدثان آن را نقل كرده‏اند، امام باقر(ع) فرمودند: زنان بنى‏هاشم در سوگ ابا عبد الله(ع) جامه سياه بر تن كردند: H}«لما قتل الحسين بن على(ع) لبس نساء بنى‏هاشم السواد و المسوح و كن لاتشتكين من حر و لابرد و كان على بن الحسين(ع) يعمل لهن الطعام للمأتم»{H؛ V}بحارالانوار، ج 45، ص 188 و وسائل‏الشيعه، ج 2، ص 890.{V زمانى كه امام حسين بن على(ع) به شهادت رسيد، زنان بنى‏هاشم لباس‏هاى سياه و جامه‏هاى خشن مويين پوشيدند و از گرما و سرما شكايت نمى‏كردند. [پدرم‏] على بن الحسين به علت [اشتغال آنان به‏] مراسم عزادارى، براى‏شان غذا درست مى‏كرد». T}3. فلسفه سپاه‏پوشى عباسيان‏{T عباسيان، كه در طول قيام، داعيه خون‏خواهى شهيدان اهل‏بيت را داشته‏اند و زمانى كه به قدرت رسيدند، دولت خود را دولت آل‏محمد(ص) و ادامه خلافت على ابن ابى طالب(ع) قلمداد كردند و نخست وزير خويش ابوسلمه خلال را وزير آل محمد(ص) و سردار مشهورشان ابومسلم خراسانى را امين يا امير آل‏محمد(ص) ناميدند. لباس سياه در تداوم سياه‏پوشى ماتم و اندوه فقدان عزّت پيامبر و مصايبى كه بر اهل‏بيت(ع) رفته بود، انتخاب كردند؛V}شرح نهج‏البلاغه، ج 7، ص 172.{V نه آنكه آنان سياه‏پوشى را در ايران و بلاد اسلامى، پايه‏گذارى كنند؛ زيرا سياه‏پوشى در عزاى از دست‏رفتگان، منش طبيعى و رايج بود؛ خصوصاً سياه‏پوشى در عزاى شهيدان اهل‏بيت(ع). بنى‏عباس به بهانه خون‏خواهى شهيدان مظلوم كربلا و زيد و يحيى، پرچم سياه و سياه‏پوشى را به عنوان ابراز و اعلام عزاى شهيداى اهل‏بيت برگزيدند و با اين ترفند، دوستداران اهل‏بيت(ع) را به دور خود گردآوردند براى آن كه اين تبليغ ظاهرى را در اذهان مردم زنده نگه دارند؛ پس از به قدرت رسيدن، در ظاهر سياهى پرچم و لباس را شعار هميشگى خويش ساختندV}اخبار الدولة العباسية، صص 230-232 و 242.{V. به دليل همين فريبندگى ظاهرى بود كه امام صادق(ع) و ديگر ائمه(ع) به رنگ و لباس سياه تعريضاتى داشتند؛ يعنى، مخالفت امام در اين موارد، ناظر به سياه‏پوشى رسمى و خاصى بود كه از سوى بنى‏عباس تحميل شده و نماد بستگى و اطاعت از حكومت جائرانه آنان بوده است؛ نه سياه‏پوشى بر اهل عزا و ماتم بر سوگ از دست‏رفتگان و خصوصاً مصايب اهل‏بيت(ع).V}نگا: سياهپوشى در سوگ ائمه نور، صص 195 - 200، 129-155، 76 و 77.{V
کد سوال : 389
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : عزادارى براى امام حسين تا چه اندازه مجاز است؟
پاسخ : با توجه به حكمت عزادارى بر اهل‏بيت(ع) - به خصوص امام حسين(ع) - حدّ عزادارى را شرع و عقلاء تعيين مى‏كنند. اگر عزادارى در شيوه‏هايى اجرا شود كه شور را بر شعور غالب سازد و به نوعى موجب انحراف از فلسفه عزادارى گردد؛ خارج از حدود عزادارى مشروع، مقبول، موجّه و معقول است. اگر قالب‏هاى عزادارى به گونه‏اى باشد كه عقلاى جامعه، آن را تقبيح كرده، آن را موجب وهن مذهب و آموزه‏هاى اصلى عاشورا مى‏دانند، قطعاً حدّ غيرمجاز عزادارى خواهد بود. گفتنى اينكه شكل و صورت عزادارى، بايد به گونه‏اى باشد كه بتواند هسته و محتواى اصلى پيام عاشورا را به مردم ابلاغ كند و باور انسان‏ها را نسبت به آنها تقويت نمايد، ولى اگر اين ظاهر به صورتى درآيد كه نه تنها باطن و مغز را نشان ندهد، بلكه باعث گردد اصل مسأله و موضوع خدشه‏دار شود، شكل و صورت مناسبى نخواهد بود و اين لباس بر قامت اين تن رعنا، راست نخواهد آمد. به عنوان مثال قمه‏زنى - كه يك گونه خاص عزادارى است - نه تنها شعارها و گفتارهاى اصلى عاشورا را به درستى ابلاغ نمى‏كند؛ بلكه چنانچه مقام معظم رهبرى فرمودند، موجب وهن قضيه كربلا مى‏گردد و لذا غيرمجاز است.V}در اين خصوص نگا: پيرامون عزادارى عاشورا، (مجموعه سخنان، استفتائات و جواب‏هاى مقام معظم رهبرى در خصوص عاشورا).{V
کد سوال : 390
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : با توجه به ابهت و شوكتى كه حضرت امام حسين(ع) داشتند چرا در برخى مراسم و مجالس، چهره مظلوم و خوار، از ايشان ترسيم مى‏كنند چگونه توجيه مى‏شود؟
پاسخ : عزت - به معناى سخت، محكم و استوار بودن - صفت پسنديده‏اى است كه در برخى آيات قرآنى بر آن پا فشارى شده و آن را زيبنده خداوند، و رسولش و مؤمنان دانسته است.V}نگا: نساء (4): آيه 139؛ منافقون(7): آيه 8. در روايات نيز بر اين مهم تأكيد شده است نگا: نهج‏البلاغه، حكمت 371، 113؛ منتخب ميزان‏الحكمه، ص 346 و ... .{V امام حسين(ع) و اصحاب ايشان، با تأسى به اين آموزه قرآنى در گفتار و عمل همواره پيش قدم بودند و هيچ گونه زبونى و ذلت را تاب نياوردند تا آنجا كه «هيهات منا الذلة» به يكى از شعارهاى اصيل نهضت عاشورايى تبديل شد. اما متأسفانه در بعضى از منابع و نوشته‏ها - كه دستمايه برخى از مجالس عزادارى نيز هست - عنصر عزت در سيره نهضت سيدالشهداء(ع) مفقود و مغفول است. ريشه و عامل روانى اين شيوه، در اين نكته نهفته است كه برخى از مبلغان نهضت حسينى، به جاى آنكه سعى و تلاش خود را در افزايش شناخت مردم با ابعاد گوناگون اين واقعه عظيم قرار دهند؛ تنها به تحريك احساسات و عواطف آنان پرداخته و براى اين منظور به نقل مطالب از هر منبع غير موثق و غيرمستند روى مى‏آورند و چهره‏اى ذليلانه از نهضت اباعبدالله(ع) براى مردم ترسيم مى‏كنند!! به هر روى، بيان پاره‏اى از مطالب - كه صورتى رقّت بار و به دور از عزّت براى امام حسين(ع) و اصحاب و همراهان وى مطرح مى‏سازد - با اصل غيرتمندى دين اسلام و سيره نبوى و علوى و اهل بيت(ع) ناسازگار و كارى غيرموجّه‏است. البته روايت «مظلوميت اباعبدالله(ع)»؛ به معناى تحليل ظلم‏هاى مستندى كه بر حضرت و صحابه او رفت، هيچ منافاتى با عزّتمندى آن شخصيت عظيم ندارد؛ بلكه عزّت سيدالشهداء و همراهانش را بيشتر روشن مى‏سازد؛ زيرا با تبيين ظلم دشمنان آن حضرت و چگونگى برخورد اباعبدالله(ع) با آن و تشريح ابعاد ظلم‏ستيزى ايشان، مشخص مى‏گردد كه روحيه عزيزانه چگونه و در چه قالبى مى‏تواند در برابر ظلم ايستادگى كند.