کد سوال : 341
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : آيا شفاعت، عدالت خدا را زير سؤال نمىبرد و به زبان امروزى «پارتى بازى» نيست؟
پاسخ : بررسى همه جانبه و نگاه به تمام ابعاد مسأله شفاعت ما را به حقايقى رهنمون مىكند كه پاسخ سؤال را به خوبى تبيين مىكند. بدين جهت توجه به نكات ذيل، ضرورى و بايسته است:
T}يك. استحقاق شفاعت{T
شفاعت يكى از مظاهر رحمت گسترده الهى است و به اراده خدا و رضايت او، شفيعان اجازه شفاعت دارند؛ يعنى، بر خلاف پارتىبازى است كه شخص مجرم واسطهاى پيدا مىكند و از طريق پول و قدرت، او را وادار مىكند تا بر قاضى و حاكم تأثير بگذارد. در شفاعت، همه چيز تنها و تنها برخاسته از اراده حكيمانه خداوند است و او به شفيع اجازه مىدهد تا بر اساس اراده و خواست الهى، در مورد برخى بندگان - كه استحقاق عفو الهى را دارند - شفاعت كنند.
شفاعت اولياى الهى، بى حساب و گزاف نيست. تأمّل و درنگ در شرايط شفاعت و شفاعت شوندگان، آشكار مىسازد كه شفاعت در حقيقت، پاداش و جايزه الهى به كسانى است كه در دنيا اهل ايمان و عمل صالح بودهاند؛ يعنى، بر خلاف پارتىبازى - كه امرى ناروا و ناحق است و بر پايه استحقاق افراد نيست - شفاعت بر مبناى استحقاق و قابليت افراد استوار است. آنان اين قابليت را به واسطه عقيده و عمل خويش در دنيا، تحصيل كردهاند.
T}دو. قانون شفاعت{T
شفاعت قانونى حكيمانه و بر اساس رحمت و فضل الهى است و مقدم بر قانون كيفر و عذاب مجرمان است.
به عنوان مثال در قوانين كشورها، طبق يك ماده قانونى، كسى كه مرتكب جرم خاصى شود، بايد پنج سال زندانى بكشد و طبق ماده قانونى ديگر هر مجرمى كه واجد شرايط عفو باشد، قبل از تحمل دوره كامل حبس، مورد عفو قرار گرفته و آزاد مىشود.
عفو چنين مجرمى، نه تبعيض است و نه نقض قانون؛ بلكه بر اساس قانون ديگرى است كه مقدم و حاكم بر قانون اوليه كيفر مجرمان و برخاسته از قابليت شخص مجرم است.
T}سه. عدم تبعيض در شفاعت{T
خداوند با هيچ كس رابطه قوم و خويشى ندارد و بين بندگان در امكان بهرهمندى از قانون شفاعت، تبعيضى قائل نمىشود.
هر انسانى قادر است با تحصيل شرايط، از شفاعت بهرهمند شود و خود را در معرض بخشش و عفو اخروى قرار دهد؛ يعنى، شفاعت، قانونى عام و فراگير و با اعلام قبلى است؛ بر خلاف پارتىبازى كه به صورت گزينشى، فردى، غيرفراگير و نامبتنى بر پايه استحقاق است.
کد سوال : 342
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : با توجه به اينكه قرآن، سنّتهاى الهى را ثابت و تغييرناپذير معرفى مىكند (سوره فاطر، آيه 43) آيا شفاعت با سنت الهى «كيفر مجرمان»، منافات ندارد؟
پاسخ : چنانكه كيفر و عذاب، تحت شرايط خاصى متوجه مجرمان مىشود و اين يك سنّت الهى است؛ آمرزش و بخشش برخاسته از رحمت گسترده الهى نيز، تحت ضابطه و شرايط خاصى، متوجه گنهكاران مىشود؛ يعنى، «كيفر» و «بخشش» دو قانون و سنت الهى هستند كه هر كدام با ضوابط و شرايط مخصوصى، در گستره خاص خود جارى مىشوند. از طرف ديگر رحمت خدا بر غضب او غلبه دارد؛ بنابراين سنت «رحمت» حاكم بر سنت و قانون «غضب» است. از اين رو با توجه به نوع جرمها، دو نوع قانون وضع شده است و مجرمان دو دستهاند:
1. كسانى كه عقيده و عمل آنان در دنيا به گونهاى است كه استحقاق بخشش و مغفرت الهى را دارند. اين گروه بر اساس سنت الهى و قانون شفاعت، مورد رحمت و مغفرت الهى قرار مىگيرند.
2. كسانى كه به واسطه شدت زشتى عقايد و اعمالشان، استحقاق مغفرت الهى را ندارند. اين گروه بر اساس سنت و قانون كيفر الهى، با غضب الهى و كيفر اخروى مواجه خواهند شد.
کد سوال : 343
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : آيا اعتقاد به شفاعت با آيه A}«وَ أَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»{A در تناقض نيست؟
پاسخ : نخست بايد دانست سعى و تلاش آدمى، تنها به تلاشهاى ظاهرى و فعاليتهاى فيزيكى منحصر نيست؛ بلكه ارتباط معنوى و محبت به اولياى خدا نيز از اعمال با فضيلت شمرده شده است. علاوه بر اين شفاعت اولياى الهى، متوقف بر شرايطى است كه همگى بر عمل و استحقاق شفاعت شونده استوار است و كسانى كه در دنيا با سعى و تلاش خود، اين شرايط را تحصيل كردهاند، مشمول شفاعت خواهند شد.
در تعبير روايات، «شفاعت»، پاداش و هديه الهى به انسانهايى است كه عمل و عقيده آنان، مورد پسند و رضايت خداوند است. V}بحارالانوار، ج 8، ص 40، ح 22.{V اين پاداش بر اساس اصل قرانى A}«لَيْسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى»{A؛ V}نجم (53)، آيه 39.{V، تنها به كسانى داده مىشود كه در دنيا، تلاش و سعى خود را در عمل به دستورات و وظايف الهى و رسيدن به مقام قرب او و نيز جلب رضايت او به كار گرفتهاند و با اولياى الهى، هم فكر، هم عقيده و همراه شدهاند. البته ممكن است گهگاهى دچار خطا و لغزش نيز شده باشند. در حقيقت اين افراد، به واسطه عمل خود در دنيا، استحقاق مغفرت الهى را در آخرت پيدا كردهاند.
توجّه به بعضى آيات و روايات، نقش مهم عمل انسان را در بهره مندى از شفاعت، بيشتر آشكار مىسازد:
1. قرآن كريم، عمل نكردن به وظايف و دستورات دينى را علت عدم بهرهمندى برخى اهل دوزخ از شفاعت مىداند: «از اهل جهنم سؤال مىشود: چه چيزى شما را جهنمى كرد؟ گويند: از نمازگزاران نبوديم و بينوايان را اطعام نمىكرديم و با اهل باطل در هرزه فرو مىرفتيم. پس شفاعت شفيعان به حال آنان سودى نمىبخشد». V}مدثر (74)، آيات 42-46.{V
2. امام صادق(ع) مىفرمايد: «هر كس دوست دارد شفاعت شافعان در مورد او سودمند باشد، بايد رضايت خداوند را جلب كند و هيچ كس رضايت خدا را جلب نخواهد كرد، مگر با اطاعت از خدا، پيامبر و امامان معصوم». V}بحارالانوار، ج 78، ص 220، ح 93.{V
3. قرآن كريم مىفرمايد: A}«ما لِلظَّالِمِينَ مِنْ حَمِيمٍ وَ لا شَفِيعٍ يُطاعُ»{A؛ V}غافر (40)، آيه 18.{V «در روز قيامت براى ستمگران، دوست و شفاعت كنندهاى كه شفاعتش پذيرفته شود، وجود نخواهد داشت».
بنابراين نجات با شفاعت، بر اساس سعى و عمل به اضافه لطف و رحمت خداوند است.
در نتيجه، شفاعت نه تنها با آيه بالا در تناقض نيست؛ بلكه منطبق بر آن و مبتنى بر عمل انسان است.
کد سوال : 344
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : از يك سو در روايات آمده كه همه مردم محتاج شفاعت پيامبر و امامان هستند و از سوى ديگر، طبق فرموده قرآن و روايات، تنها كسانى كه گناهكار نيستند و يا از گناه توبه كردهاند، اهل بهشت خواهند بود؛ چگونه اين دو با هم قابل جمع است؟
پاسخ : شفاعت پيامبر اكرم و ائمه معصومين(ع) و وساطت آنان در رسيدن رحمت الهى به بندگان، دو گونه است:
T}يك. شفاعت در جهت آمرزش گنهكاران{T
اين شفاعت، مخصوص گنهكارانى است كه بدون توبه از دنيا رفتهاند. اگر آنان از كسانى باشند كه شرايط شفاعت را در دنيا تحصيل كردهاند، در آخرت از طريق شفاعت اولياى الهى، مورد مغفرت و بخشش الهى قرار مىگيرند. بديهى است انسانهايى كه گناهكار نبوده و مطيع اوامر الهى بودهاند و نيز گنهكارانى كه در دنيا موفق به توبه و جبران گناه خود شدهاند، بدون چنين شفاعتى، اهل نجات و بهشت خواهند بود؛ بلكه بر اساس روايات، چنين انسانهايى (مؤمنان)، خود شفيع ديگران خواهند بود. V}بحار الانوار، ج 8، ص 58، ح 75 و ص 37، ح 15؛ صحيح بخارى، ج 9، ص 159.{V
T}دو. شفاعت در جهت ترفيع درجات{T
دامنه اين شفاعت فراگير است؛ هم شامل گنهكاران مىشود و هم غيرگنهكاران؛ حتى پيامبران را هم در بر مىگيرد. V}ميزان الحكمه، ج 6، ص 2794، ح 9501.{V نتيجه آن، ترفيع درجه و رسيدن به مقامات بالاتر است. اين شفاعت - كه تجلّى همسنخى روحى و همگونى ميان شفيع و شفاعت شونده، در عقايد، اوصاف، گرايشها و عملكردها است - بدين صورت بروز مىكند كه رسول اكرم(ص) و امامان معصوم آنان را با خود به سوى مقام و رتبه بالاتر كشيده و در رسيدن به لقاى حق و مقام قرب يارى مىدهند. اين جذبه و كشش به سوى بالا، شامل غير گنهكاران و حتى اولياى الهى نيز مىشود؛ زيرا انسانها از لحاظ عدم دلبستگى و توجّه به غير خدا و درجه خلوص و فناى فى الله، داراى درجات متفاوتاند و انسانهاى كامل (چهارده معصوم) در اوج درجه خلوص و فناى فى الله هستند.
بنابراين انسانها - هر چند پاك و بىگناه و اهل بهشت هم باشند - گرفتار درجهاى از تعلّقات غيرخدايى هستند. در قيامت، همين وابستگىهاى غيرالهى، مانع از رسيدن به درجات بالاتر است. در اينجا اثر آن وحدت و همسنخى روحى با انسانهاى كامل جلوهگر مىشود؛ بدين صورت كه كشش و جذبه خاص اولياى الهى، آنان را از كششهاى غيرالهى، رها كرده و با خود به سوى بالا مىكشد و موجب ترفيع در حالشان مىشود. V}ر.ك: محمد شجاعى، تجسم عمل و شفاعت، ص 106.{V به همين جهت در روايات آمده است: همه انسانها نيازمند شفاعت پيامبر اكرم(ص) و امامان معصوماند. اين نياز عمومى و همگانى به منظور ترفيع درجات است و منافاتى با پاك بودن از گناه و بهشتى بودن ندارد.
کد سوال : 345
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : مقصود از رواياتى كه مىگويد هركس ذرهاى ايمان داشته باشد با شفاعت نجات مىيابد، چيست و آيا با رواياتى كه مىگويد كسى كه نماز را سبك بشمارد، شفاعت نمىشود منافات ندارد؟
پاسخ : شفاعت گنهكاران، ممكن است در مراحل گوناگون پس از مرگ، صورت بگيرد:
1. برزخ
2. مواقف قيامت
3. پس از دخول در جهنم و مدتها تحمل عذاب دوزخ
با توجّه به اين مراحل، روشن مىشود كه ميان آن دسته رواياتى كه شفاعت را در حق سبك شمرندگان نماز جارى نمىداند و يا مجازات زناكار را دخول در جهنم و تحمل عذابهاى آن مىداند؛ با دسته ديگرى از روايات كه ذرهاى از ايمان را موجب بهرهمندى از شفاعت مىداند، منافاتى وجود ندارد. در حقيقت بر اساس دسته اول روايات، V}كافى، ج 5، ص 476، ح 9؛ من لا يحضره الفقيه، ج 4، ص 31، ح 70.{V شفاعت در مرحله اول و دوم، شامل حال سبك شمرندگان نماز، يا زناكاران نمىشود و چنين كسانى پس از دخول در جهنم و تحمل ساليان دراز عذاب دردناك، استحقاق و قابليت شفاعت را پيدا مىكنند و بالاخره با شفاعت نجات مىيابند. امام باقر(ع) مىفرمايد: «گروهى از مردم در آتش جهنم مىسوزند تا اينكه گداخته مىشوند، آنگاه شفاعت نجاتشان مىدهد». V}ميزان الحكمه، ج 1، ص 475، ح 2940.{V
بنابراين بهرهمندى از شفاعت، بستگى به ميزان تحصيل شرايط آن (ايمان و عمل صالح) دارد. پس مقصود از نجات يافتن كسى كه ذرهاى ايمان در دل دارد، اين است كه بالاخره ايمان او سبب نجاتش خواهد شد؛ هر چند پس از تحمل ساليان دراز عذاب جهنم باشد. در مقابل، كسانى كه به طور كلى از ايمان محروماند و دين و عمل آنها مورد رضايت خداوند نيست (مشركان، كافران، ناصبيان و دشمنان رسول اكرم و خاندان او) محروم از شفاعت بوده و در عذاب جهنم جاودانه و هميشگى خواهند بود.
کد سوال : 346
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : مقصود از توسّل چيست؟ آيا دليل معتبرى از شيعه و سنى بر درستى آن وجود دارد؟
پاسخ : توسّل در لغت به معناى مدد جستن از وسيله براى نيل به مقصود است. انسان براى رسيدن به مراد خويش، بايد به اسباب و واسطههاى فيض، متوسل شود. ايجاد مزرعهاى آباد، جز از طريق شخم زدن زمين و كاشتن نهال و دادن آب و كود به مقدار مشخص و زمان معيّن و... امكانپذير نيست. بر اين اساس، توسّل - به معناى استفاده از اسباب - لازمه زندگى انسان در جهانى است كه بر آن قانون اسباب و مسببات حاكم است.
مقصود از توسّل در اصطلاح مسلمانان، تمسّك جستن به اولياى الهى در درگاه خداوند، به منظور برآمدن نيازها است.
T}ريشه قرآنى توسّل{T
خداوند امورى را به عنوان اسباب و وسايل در جهت تقرب و نزديكى به درگاه خويش قرار داده و ما را به توسّل به آن امور، فرمان داده است: A}«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ»{A؛ V}مائده (5)، آيه 35.{V «اى مؤمنان! پرواى الهى داشته باشيد و به سوى او وسيله تحصيل كنيد».
با توجه به عدم تقييد كلمه «وسيله»، اطلاق آن، شامل هر چيزى مىشود كه صلاحيت نزديك كردن انسان به پيشگاه خداوند را دارد.
همان طور كه نماز، روزه، احسان به يتيم، دستگيرى از مستمندان، خدمت به خلق خدا و... اسباب و وسايل تقرب به خداوند هستند؛ استمداد از پيامبران و اولياى الهى نيز وسيله تقرب به خداوند است. از اين رو هنگام دعا، خداوند را به حق بندگان صالح و آبرومند درگاه او، قسم مىدهيم و يا از اولياى الهى مىخواهيم كه براى ما در درگاه الهى دعا كنند. با توجه به ريشه قرآنى توسّل، آيات و روايات فراوانى بر درستى و لزوم توسّل به اولياى الهى وجود دارد.
کد سوال : 347
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : ضرورت و حكمت توسّل چيست؟ چرا در حالى كه خدا وجود دارد، به پيامبر و امام متوسل مىشويم؟
پاسخ :
T}ضرورت توسّل{T
بدون شك آدمى براى تحصيل كمالات مادى و معنوى، به غير خود؛ يعنى، خارج از محدوده وجودى خويش، نيازمند است. عالم هستى بر اساس نظام اسباب و مسببات استوار شده و تمسّك به سببها و وسايل براى رسيدن به كمالات مادى و معنوى، لازمه اين نظام است.
بر همين اساس قرآن كريم، انسان را در جهت كسب كمالات معنوى و قرب به درگاه الهى، امر به توسّل به اسباب تقرب كرده است:A}«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ»{A؛ V}«اى مؤمنان پرواى الهى داشته باشيد و به سوى او وسيله تحصيل كنيد»: مائده (5)، آيه 35.{V. در روايات پيامبر اكرم و امامان معصوم(ع) نيز بر لزوم توسّل به اولياى الهى هنگام دعا، تأكيد شده است؛ چنانكه در روايت نبوى مستند نزد شيعه و اهل سنت آمده است:
H}«كل دعاء محجوب حتّى يُصلّى على محمد و آل محمد»{H؛ V}ميزان الحكمه، ج 4، ص 1662، ح 10794؛ كنزالعمال، ح 2153؛ المعجم الاوسط، ج 1، ص 220.{V «هر دعايى محجوب است تا اينكه بر محمد و آل محمد درود فرستاده شود».
بنابراين همچنان كه اصل دعا از اسباب و وسيلههاى فيض است و مىتوان حاجت را به طور مستقيم از خداوند درخواست كرد؛ توسّل به اولياى الهى در هنگام دعا نيز از اسباب فيض و وسايل قرب به خداوند است.
T}حكمت توسّل{T
يكم. حكمت اعطاى اين نقش به بزرگان دين و اولياى الهى، جايگاه معنوى آنان است. همه موجودات عالم هستى، آيات و نشانههاى حضرت حقّاند. هر موجودى به اندازه وسعت وجودىاش، نشانگر اسما و صفات خداوند سبحان است. عالىترين و تابناكترين جلوه و ظهور حضرت حق، در آينه وجود انسان كامل (پيشوايان معصوم) محقق مىگردد. انسان كامل آينه تمام نماى اسما و صفات حضرت حق و جلوه و مظهر جلال و جمال پروردگار است. توسّل به انسان كامل، در حقيقت توجه به جلال و جمال خدا و توسّل به چشمه فيض او است.
دوّم. اولياى الهى انسانهايى از جنس خود ما هستند و به طور معمول خيلى راحتتر و زودتر مىتوان با آنان رابطه عاطفى، برقرار كرد.
سوّم. خداوند خواسته است اولياى خود را در كانون توجه و اقبال مردم قرار دهد. توجه به آنان، به عنوان انسانهاى كامل و برقرارى ارتباط عاطفى و معنوى با آنان، تأكيد بر حقانيت و اسوه بودن آنان است و موجب مىشود مردم با مراجعه به آنان و الگوگيرى از ايشان، به طريق هدايت و سعادت، دست يابند.
کد سوال : 348
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : بهترين راه و روش براى توسّل به معصومان(ع) چيست؟ آيا در زمان پيامبر(ص) نيز توسّل سابقه داشته است؟
پاسخ : توسّل داراى اقسامى است كه به بعضى از آنها اشاره مىشود:
T}يك. خواندن خدا به حق اولياى او{T
1-1. پيامبر اكرم(ص) فرموده است: «خداوند عزوجل مىفرمايد: اى بندگان من! گرامىترين خلق و پرفضيلتترين آنان نزد من، محمد و برادرش على و امامان بعد از وى هستند. اينان «وسيله»ها به سوى من مىباشند. هر كس حاجتى دارد و نفعى را طالب است و يا دچار حادثهاى سخت و زيانبار گشته و برطرف شدن آن را مىخواهد، مرا به محمد و آل طاهرينش بخواند تا به نيكوترين وجه حاجت او را برآورم» V}بحارالانوار، ج 94، ص 22، ح 20.{V.
1-2. امام موسى كاظم(ع) مىفرمايد: «هرگاه حاجتى به درگاه خداوند داشتى، چنين بگو: H}«اللهم انى اسألك بحق محمد و على...»{H؛ يعنى، خدايا! به حق محمد و على تو را مىخوانم، به درستى كه نزد تو شأن و منزلت والايى دارند. پس به حق اين منزلت و رتبه از تو مىخواهم بر محمد و آل محمد درود فرستى و حاجت مرا برآورده سازى V}همان، ج 94، ص 22، ح 19.{V.
1-3. سمهودى از علماى اهل سنّت، در فصلى از كتاب خود تحت عنوان «توسّل زائر به رسول خدا و شفيع قرار دادن وى به پيشگاه خدا» مىنويسد: «بدان كه استغاثه از پيامبر اكرم و جاه و منزلت او را به درگاه خداوند شفيع قرار دادن، كار انبيا و مرسلين و سيره صالحان پيشين بوده است؛ قبل از خلقت آن حضرت و بعد از آن، چه در حال حيات و چه بعد از رحلت، چه در عالم برزخ و چه در عرصه قيامت... ».
عمر بن خطاب مىگويد: «پس از اينكه آدم ابوالبشر مرتكب ترك اولى شد، در مقام توبه به پيشگاه خداوند عرضه داشت: «يا ربّ أسئلك بحق محمد(ص) لمّا غفرت لى»؛ يعنى، پروردگارا به حق محمد(ص) از تو مىخواهم كه مرا بيامرزى... . V}مستدرك صحيحين، ج 2، ص 615.{V
1-4. توسّل عمر بن خطاب به عباس
در كتابها و مدارك معتبر اهل سنت آمده است: هرگاه قحطى و خشكسالى پيش مىآمد، عمر از طريق توسّل به عباس عموى پيامبر، طلب باران مىكرد و مىگفت: «هذا واللَّه الوسيلة الى اللَّه و المكان منه»؛ «به خدا سوگند! عباس وسيله به درگاه الهى و داراى قرب و منزلت نزد او است» و «اللهم! انّا نتوسّل اليك بعمّ نبيّنا فاسقنا»؛ «خدايا! ما به وسيله عموى پيغمبرمان به تو روى مىآوريم، پس سيرابمان كن» V}اسدالغابة، ج 3، ص 165.{V و يا مىگفت: «اللهم انّا نستسقيك بعمّ نبيّك و نستشفع اليك بشيبه» V}شرح نهجالبلاغه ابن ابىالحديد، ج 7، ص 274؛ صحيح بخارى، ج 2، ص 16 و ج 4، ص 209؛ صحيح ابن خزيمه، ج 2، ص 338؛ صحيح ابن جبان، ج 7، ص 111.{V؛ «خدايا! ما به وسيله عموى پيامبرت از تو باران مىخواهيم و موى سفيد او را به درگاه تو شفيع مىآوريم».
1-5. تعليم توسّل به اصحاب
عثمان بن حنيف مىگويد: روزى در محضر پيامبر اكرم(ص) بودم، حضرت به شخصى كه مشكل خود را به ايشان عرضه مىكرد، شيوه دعا و توسّل را چنين تعليم فرمود: برو وضو بساز و دو ركعت نماز به جا آور و پس از آن خداوند را با اين جملات بخوان: H}«اللهم انى اسألك و اتوجه اليك بنبيّك نبى الرحمة يا محمد انّى اتوجّه بك الى ربّى فى حاجتى لتُقضى، اللهم شفّعه فىّ»{H؛ V}مسند احمد بن حنبل، ج 4، ص 138؛ حاكم نيشابورى، مستدرك صحيحين، ج 1، ص 313؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 441، ح 1385؛ التاج الجامع (صحاح خمسه)، ج 1، ص 286؛ سمهودى، وفاء الوفاء، ج 4، ص 1373؛ سنن ترمذى، ج 5، ص 229، ح 3649.{V «بارخدايا! از تو درخواست مىكنم و به تو روى مىآورم به پيامبرت، پيامبر رحمت. اى محمد! من به حق تو به سوى خدايم روى آوردهام تا حاجتم برآورده شود. خدايا! پيامبرت را در مورد من شفيع قرار ده».
1-6. توسّل پيامبر(ص) به انبياى گذشته
انس بن مالك مىگويد: روزى كه فاطمه بنت اسد فوت كرد، پيامبر دستور داد قبرى را حفر كنند. آنگاه خود حضرت وارد قبر شد و در آن خوابيد و چنين دعا كرد: H}«اللهم اغفر لامّى فاطمة بنت اسد، و وسّع عليها مدخلها، بحق نبيّك و الانبياء الذين من قبلى»{H؛ «خدايا! مادرم فاطمه بنت اسد را بيامرز و جايگاه او را وسعت بخش، به حق پيامبرت و پيامبران قبل از من». V}وفاء الوفاء، ج 3، ص 898؛ كنزالعمال، ج 12، ص 148، ح 34425؛ المعجم الكبير، ج 24، ص 352.{V
1-7. توسّل امام حسين(ع)
امام حسين(ع) در دعاى معروف عرفه، چنين با خداوند مناجات مىكند: H}«اللهم انّا نتوجّه اليك فى هذه العشيّة التى شرفتها و عظّمتها بمحمد نبيّك و رسولك...»{H؛ «بار خدايا! ما در اين شامگاه كه به آن شرف و عظمت بخشيدهاى، به وسيله محمد(ص) پيامبرت و رسول و برگزيدهات، رو به درگاه تو مىآوريم». V}سيد بن طاووس، اقبال، ج 2، ص 85.{V
T}دو. درخواست دعا از اولياى الهى{T
درخواست دعا همچنان كه از برادر و خواهر مؤمن امرى صحيح و پسنديده است، از اولياى الهى و آبرومندان درگاه او، به طريق اولى بجا و پسنديده است و ريشه قرآنى دارد.
فرزندان حضرت يعقوب، پس از پشيمانى از گناه خود و ظلمى كه نسبت به برادرشان يوسف روا داشته بودند، به يعقوب گفتند: A}«يا أَبانَا اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئِينَ»{A؛ V}يوسف (12)، آيه 97.{V «اى پدر! براى گناهان ما طلب آمرزش كن كه ما خطاكار بوديم».
قرآن كريم در حق رسول گرامى اسلام مىفرمايد: A}«وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً»{A؛ V}نساء (4)، آيه 64.{V «اگر آنان وقتى به خود ستم كردند، نزد تو مىآمدند و از خدا آمرزش مىخواستند و تو براى آنان طلب آمرزش مىكردى، قطعاً خدا را توبهپذير مهربان مىيافتند».
T}سه. درخواست حاجت از اولياى الهى{T
گونه سوم توسّل اين است كه به طور مستقيم حاجت خود را از اولياى الهى طلب كنيم؛ مثلاً بگوييم: اى پيامبر رحمت! مريض ما را شفا بده؛ همان گونه كه صحابى پيامبر اكرم(ص)، خطاب به ايشان عرض كرد: H}«اسألك مرافقتك فى الجنّه»{H؛ «از تو مىخواهم در بهشت همنشينت باشم». V}صحيح مسلم، ج 2، ص 52؛ سنن ابى داوود، ج 1، ص 297، ح 2320؛ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد، ج 10، ص 207.{V
کد سوال : 349
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : منشأ قدرت اولياى الهى چيست؟ آيا هنگامى كه ما به پيامبر(ص) و امامان(ع) توسل مىجوييم، خودشان به طور مستقيم قدرت برآوردن حاجت ما را دارند يا تنها حاجت ما را به خدا مىگويند؟
پاسخ : درخواست مستقيم از اولياى الهى، به واسطه اعتقاد به ولايت تكوينى آنان است؛ يعنى، آنان متكى به اذن و اراده و قدرت الهى، مىتوانند در عالم تكوين تصرف كنند و - مثلاً - مريض را شفا دهند.
درستى اين نوع از توسّل به اولياى الهى، مبتنى بر ولايت تكوينى اولياى الهى است. قرآن كريم و روايات شيعه و سنى بر اعطاى چنين قدرتى به اولياى الهى دلالت دارد:
در قرآن آمده است: هنگامى كه بنى اسرائيل از حضرت موسى(ع) طلب آب كردند، وى با كوبيدن عصاى خود بر سنگ، دوازده چشمه آب از دل سنگ براى بنىاسرائيل روان ساخت. A}V}«و اوحينا الى موسى اذ استسقى قومه ان اضرب بعصاك الحجر فانبجست منه اثنتا عشرة عينا قد علم كل اناس مشربهم»{A: اعراف (7)، آيه 160.{V حضرت عيسى، كور مادرزاد و مرض پيس را شفا مىداد و حتى مردگان را زنده مىكرد و از قبر بيرون مىآورد. A}V}«و تبرىءُ الاكمه والابرص باذنى و اذ تخرج الموتى باذنى...»{A: مائده (5)، آيه 110.{V يكى از اولياى الهى - كه از ياران حضرت سليمان بود - در كمتر از يك چشم به هم زدن، تخت بلقيس را از يمن نزد سليمان حاضر كرد. A}V}«قال الذى عنده علم من الكتاب انا اتيك به قبل ان يرتد اليك طرفك، فلمّا رآه مستقراً عنده قال هذا من فضل ربّى...»{A: نحل (16)، آيه 40.{V يوسف(ع) پيراهن خود را به برادرانش داد و گفت: اين را ببريد و بر چهره پدرم بيفكنيد تا بينايىاش را باز يابد، و چون برادرانش به اين دستور عمل كردند، چشمان حضرت يعقوب شفا يافت. V}يوسف (12)، آيات 93 و 96.{V
از ديدگاه روايات، عثمان بن ابىالعاص - به واسطه تصرف تكوينى نبىاكرم(ص) و دست نهادن بر سينه وى - موفق به حفظ قرآن و عدم فراموشى آن تا آخر عمر شد. V}المعجم الكبير، طبرانى، ج 9، ص 47؛ مجمع الزوائد، ح هيثمى، ج 9، ص 3؛ سبل الهدى و الرشاد صالحى شامى، ج 6، ص 299؛ الغدير، ج 5، ص 145.{V در جنگ خيبر نيز، پيامبر اكرم با تصرف تكوينى و ماليدن آب دهان مبارك خود بر چشمان على(ع)، چشم درد ايشان را شفا داد. V}صحيح مسلم، ج 7، ص 120.{V
ولايت تكوينى پيامبران و اولياى الهى، از سوى خداوند است، از همين رو، درخواست حاجت از اولياى الهى همراه با اين اعتقاد است كه: آنان مستقل از اراده و نيروى الهى، توان هيچگونه تأثيرگذارى و تصرف در عالم را ندارند: H}«لا حول و لا قوة الا بالله»{H. بنابراين چنين درخواستى، همراه با اين اعتقاد، هيچگونه منافاتى با توحيد و اعتقاد به اين مطلب ندارد كه: تنها مبدأ مؤثر در عالم هستى خداوند است.
بله اين اعتقاد كه آنان مبدأ مستقل تأثير در عالم هستىاند، شرك در ربوبيت و درخواست با اين اعتقاد، عملى مشركانه است.
تقىالدين سبكى از علماى اهل سنت مىنويسد: «نوع سوم از توسّل اين است كه مقصود و حاجت، از رسول اكرم(ص) طلب شود؛ زيرا او قادر بر سبب و واسطه شدن در برآمدن حاجات است». وى در ادامه پس از نقل روايت عثمان بن ابىالعاص و برطرف شدن مشكل وى، با تصرف تكوينى پيامبر(ص) V}روايت عثمان بن ابى العاص.{V، مىنويسد: «تصرف پيامبر به اذن خدا و قدرت او و فعل او است؛ نه اينكه آن حضرت خالق و فاعل مستقل باشد» V}تقى الدين سبكى، شفاء السقام فى زيارة خير الانام، ص 165.{V.
کد سوال : 350
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : به چه كسانى مىتوان توسّل نمود؟
پاسخ : انسان مىتواند به مقدسات و شعائر الهى همچون قرآن كريم، كعبه و ملائكه الهى توسّل جويد. همچنين مىتواند به بندگان مطيع و صالح خداوند متوسل شود؛ يعنى، همه كسانى كه به سبب به جاى آوردن حق عبوديت و بندگى، مقرب درگاه الهىاند؛ مانند: مؤمنان، عالمان، شهيدان، ملائكه الهى، انبيا، اوصيا و در يك كلام بندگان صالح. (اللهم انّى اسألك بحق عبادك الصالحين). از آنجا كه اوج بندگى و عبوديت و معرفت حضرت حق، در انبيا و اوصياى آنان، جلوهگر است، توسّل به آنان و در رأس ايشان به پيامبر اكرم(ص) و امامان معصوم(ع) اولويت دارد.