کد سوال : 31
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : نظرية گفتوگوي تمدنها چيست؟ چه جايگاهي در فرهنگ اسلامي دارد؟
پاسخ : T}جايگاه گفت و گو در اسلام {T
اسلام اساساً بدون گفت وگو امكان توسعه نداشته است و عامل اصلي پذيرش و از اصول اوليه آن (دعوت)، همواره مرهون تبادل آرا و نظرها بوده است. هر كه بخواهد اساس انديشه اسلامي را درك كند بايستي با گفت وگو و محاوره ـ چه دروني و چه بروني ـ آشنايي داشته باشد. اسلام بيش از هر ديني به گفت و گو به عنوان اصلي براي آگاه سازي مردم از حقايق هستي و آشنا شدن آنان با روش تكاملي خود و دستيابي به تمدن برتر پاي فشرده است. بزرگترين معجزه پيامبر خاتم(ص) «كلام» بود. كلام بر به كارگيري فراوان گفت وگو در آشناسازي مردم با حقايق در عصر رسالت خاتم(ص) دلالت ميكند. V}عليرضا عنايتي، دكترين گفتوگوي تمدنها و انديشه اسلامي، فصلنامة علوم سياسي، بهار1382، شماره21{V
T}نظريه گفتوگوي تمدنها: {T
در سال 1376 (1997. م)حجت االسلام سيد محمد خاتمي، «گفتوگوي تمدنها» را به عنوان راهبرد بديل نظريه «برخورد تمدنها» مطرح ساخت. هدف از طرح آن، ترسيم يك جامعه جهاني آرماني بود كه در آن، مدارا، منطق و قانون، جايگزين جنگ و ستيز، غارت، چپاول و قانون زور شود .مهمترين محورهاي اين نظريه عبارتن است از:
1. بيرون بردن تمدّنهاي كهن از وضعيت انفعالي در برابر تمدنهاي پيشرفته؛
2. ترميم گسست سنت و تجدّد؛
3. يافتن درمانهاي مجرَّب كهن، براي بحرانهاي جديد انسان معاصر؛
4. شناخت و افزايش كمّي و كيفي آن در باب اصحاب تمدّنها و ارباب اديان، نسبت به مباني و مواريث تمدنهاّ و اديان يكديگر؛
5. شكستن استبداد فرهنگي جهان و توطئههاي فرهنگ جهاني مطرح شده از سوي غرب؛
6. استحكام بخشيدن به وحدت ميان امت اسلامي و جامعه جهاني؛
7. توسعه امنيت و مباني صلح جهاني.
T}نظريه برخورد تمدن ها: {T
نظرية برخورد تمدّنها به صورت جدّي و در يك سيستم مباحث نظري، نخستين بار از سوي ساموئل هانتينگتونS.Hantington« {V رئيس مؤسسة مطالعات استراتژيك Onlin در دانشگاه هاروارد آمريكا V} در مقالهاي پرهياهو با همين نام «برخورد تمدنها» {VCivilizations of Challenge{V مطرح شد و واكنشهاي بسياري را در سرتاسر جهان برانگيخت. طبيعي است كه در اين مجال اندك، نمي توان اين موضوع و ديدگاه تفصيلي هانتينگتون و طرفداران وي را مطرح كرد؛ ولي محورهاي اساسي اين مقاله به طور فشرده ذكر مي شود:
1. اختلاف تمدّنها اساسي است. اين تفاوت، از اختلاف ايدئولوژيها و نظامهاي سياسي، به مراتب اساسيتر است.
2. خودآگاهي تمدّني در حال افزايش است.
3. تجديد حيات مذهبي ،به عنوان وسيلهاي براي پر كردن خلأ در حال رشد است.
4. رفتار منافقانه غرب موجب رشد خودآگاهي تمدّني ديگران شده است.
5. ويژگيها و اختلاف فرهنگي، تغيير ناپذير است.
6. منطقهگرايي اقتصادي و نقش مشتركات فرهنگي در حال رشد است؛ ولي با اينكه پيمانهايي مانند اكو و كشورهاي غيرعرب مسلمان گسترش يافته، بايد توجه داشت كه اقتصاد منطقهاي تنها در صورتي ميتواند رشد كند كه ريشه در يك تمدنّ مشترك داشته باشد.
7. شكست «دولت ـ ملت» به عنوان واحد اصلي روابط بينالمللي، در آينده بسيار محتمل است.
8. تشديد تنشهاي قومي و ملي، گرايش فزاينده به درگيري، افزايش سلاحهاي كشتار جمعي، رشد بينظمي در جهان، و بروز تنشهاي بينالمللي ناشي از بحران هويت، از مؤلّفهها و بسترسازهاي اصلي برخورد تمدّنها است.
9. قدرت جهاني و جامعه جهاني، توهّمي بيش نيست و هيچ كشوري در كشور ديگري منافع كلان و راهبردي (استراتژيك) ندارد.
10. جهان در حال كوچكتر شدن است و همكنشي ميان ملتهاي وابسته به تمدنهاي مختلف، در حال افزايش است.
11. اين افزايش فعل و انفعالات (مهاجرتها و ارتباطات رسانهاي) هوشياري تمدّني و آگاهي به وجود اختلافات ميان تمدّنها و نيز حسّ مشترك در درون هر تمدّن را شدّت ميبخشد. به عبارت ديگر، خودآگاهي تمدّني، به اختلاف و دشمني ميان تمدّنها دامن ميزند.
هانتينگتون حتي فراتر از اينها رفته و ادعا كرده است كه: «نه تنها امكان برخورد تمدّنها هميشه هست؛ بلكه جلوگيري از چنين برخوردهايي عملاً امكانپذير نيست و لبههاي اين تمدّنهاي درگير، هميشه خونين است». V}براي آگاهي بيشتر نگ: الوين تافلر، به سوي تمدنّ جديد، ترجمه محمد رضا جعفري، انتشارات سيمرغ، تهران، چاپ اول، 1376؛ همو، جنگ و پادجنگ، ترجمه مهدي بشارت، انتشارات اطلاعات، تهران چاپ اول، 1374؛ هانتينگتون ساموئل، برخورد تمدّنها، مندرج در «نظريه برخورد تمدّنهاـ هانتينگتون و منتقدانش» ترجمه و ويراسته مجتبي اميري، انتشارات وزرات امور خارجه، تهران، چاپ دوم، 1375؛ چيستي گفت وگوي تمدّنها (مجموعه مقالات سازمان مدارك فرهنگي انقلاب اسلامي)، تهران، چاپ اول، 1377 {V
کد سوال : 32
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : با توجه به گفته يكي از مورخان بزرگ كه تمدنها سه دوره دارند «كودكي، جواني و پيري» و در نهايت سقوط ميكنند، آيا اين در مورد اسلام نيز صدق مي كند؟
پاسخ : T}تداوم وپويايي اسلام {T
هر پديدة اجتماعي و امر مربوط به انسان، داراي فرازي و فرودي است و پس از طي دوران اوج و فراز، مسير طبيعي خود را طي مي کند. از اين رو جامعه شناسان و فيلسوفان تاريخ، براي هر تمدن و فرهنگ و جامعه بشري عمر معين، صعود و نزول، ظهور و سقوط، حالت تهاجمي و پويايي و حالت تدافعي قائل بوده و از ديدگاههاي مختلف به تبيين و توضيح اين پديده پرداخته اند؛ به عنوان نمونه ويل دورانت بر اين باور است که هر تمدني از ارزشهايي آغاز مي شود؛ ارزشهاي هدفمند و متعالي که پس از مدتي زمينه ظهور و دانش و فنون را پديدار مي سازد. با رشد دانش، مردم به جاي توحيد و پرستش مبادي معنوي، به ستايش علم و عقل ميپردازند و از اين هنگام است که جنگ ميان ارزش و دانش آغاز ميشود و در نتيجه موجب افول انگيزههاي اوليه که انگيزههاي ارزشي است خواهد شد. بنابراين نيروي محرک جوامع کند شده، به تدريج متوقف ميگردد و در نتيجه دوره انحطاط تمدن نمايان ميشود. V} ويل دورانت، ج 1، ص 86 {V
برعکس اين نظريه، ابن خلدون معتقد به گونه اي دور تمدني است که در سه مرحله خلاصه ميشود: مرحله پيکار و مبارزه اوليه، مرحله پيدايش خودکامگي و استبداد و سرانجام مرحله تجمل و فساد که پايان اين دور به شمار مي رود. V}مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروين گنابادي، صص 317-320 {V
قرآن کريم در آيات متعددي از قطعيت سقوط فرهنگ ها، تمدنها و نظامهاي بشري بحث مي کند و اين تغيير و تحوّل در ميان زندگي امتها را يکي از سنتهاي مهم و غير قابل تخلف دستگاه حکيمانه خلقت تلقي ميکند: «A} قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِكُمْ سُنَنٌ فَسيرُوا فِي اْلأَرْضِ فَانْظُروا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُكَذِّبينَ، هذا بَيانٌ لِلنّاسِ وَ هُدًى وَ مَوْعِظَةٌ لِلْمُتَّقينَ،وَ لا تَهِنُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَنْتُمُ اْلأَعْلَوْنَ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنينَ... {A » ؛ «پيش از شما سنتهايي وجود داشت، پس در روي زمين گردش کنيد و بنگريد سرانجام تکذيب کنندگان آيات خدا چگونه بوده است. اين بياني است براي عموم مردم و هدايت و اندرزي است براي تقوا پيشگان و شما اي ايمان آوردگان! سست نشويد و اندوهگين مگرديد که شما برتريد اگر به راستي ايمان داشته باشيد...» V} آل عمران(3)، آية137 تا 139{V
بررسي آية ياد شده اين واقعيت را نمايان مي سازد که علت انحطاط تمدنها، دوري و فاصله گرفتن آنها از خداوند و تعاليم پيامبران الهي بوده است. اين آيه ضمن عبرتآموزي به مسلمانان، به آنها اميد مي دهد که در صورت حفظ ايمان به خداوند و حرکت در مسير هدايت او، نه تنها دچار انحطاط نميشوند؛ بلکه برتري و پيروزي از آن آنان است.
براساس يکي ديگر از سنتهاي الهي، بين دگرگونيهاي اجتماعي، با تحولات و تغييرات دروني جامعه و مردم همبستگي عميق وجود دارد. طبق اين ضابطه الهي تنها دگرگوني و تحول فکري، عقيدتي, رفتاري و اخلاقي مطلوب و يا نامطلوب يک قوم و يک جامعه است که مي تواند زمينه پرداز و علت دگرگونيها و تغييرات تکامل يا ارتجاعي در ابعاد و جوانب مختلف حيات آن قوم و نسل جامعه باشد: «A} إِنَّ اللّهَ لا يُغَيِّرُ ما بِقَوْمٍ حَتّى يُغَيِّرُوا ما بِأَنْفُسِهِمْ{A »؛ «خداوند سرنوشت هيچ قوم و جامعه اي را دگرگون نخواهد ساخت مگر زماني
که خود آن جامعه حالشان را از درون دگرگون سازند». V}رعد(13)، آية 11{V
به طور خلاصه از ديدگاه اسلامي و با بررسي سرنوشت تمدنهايي که دچار فروپاشي و انحطاط شده اند، ميتوان به اين جمع بندي دست يافت که مهم ترين عامل سقوط تمدنها عبارت است از:
1.بشري بودن آنان و عدم ارتباط با تعاليم الهي،
2.انحراف و انقطاع از تعاليم اصيل الهي.
اگر تمدني از اين دو خصوصيت مبرا باشد؛ يعني، بر پايه تعاليم اصيل الهي شکل گرفته باشد و به صورت مستمر در اين راه باقي بماند، به هيچ وجه زوال و نابودي در آن راه ندارد؛ زيرا هر امري که صبغة الهي داشته باشد، جاوداني است: «A} وَ لَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرى آمَنُوا وَ اتَّقَوْا لَفَتَحْنا عَلَيْهِمْ بَرَكاتٍ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ وَ لكِنْ كَذَّبُوا فَأَخَذْناهُمْ بِما كانُوا يَكْسِبُونَ{A »؛ «اگر مردم آباديها ايمان ميآوردند و راه توحيد و تقوا را پيش ميگرفتند، بي ترديد براي آنها برکتهايي از آسمان و زمين ميگشوديم. اما آنان راه تکذيب و انکار لجوجانه حق را در پيش گرفتند! پس به خاطر کارهايي که انجام دادند آنان را مؤاخذه کرديم».V} اعراف(7)، آية 96 {V
همچنين در آيه اي ديگر مي فرمايد: «A} وَ أَنْ لَوِ اسْتَقامُوا عَلَى الطَّريقَةِ َلأَسْقَيْناهُمْ ماءً غَدَقًا{A »؛ «و اگر اينان راه مستقيم توحيد و تقوا را ادامه دهند، ما آنان را از روزي و نعمتهاي فراوان سيراب ميسازيم». V} جن(72)، آية 16 {V
واپسين نکته اينکه ما بايد بين تمدن اسلامي، با اسلام تفاوت قائل شويم؛ تمدن مقوله اي بشري است که ميتواند براساس فرهنگها و آموزههاي مختلف ـ اعم از مادي يا وحياني ـ شکل بگيرد. اما اسلام ديني است که تنها جنبة وحياني دارد، از اين رو هر چند احتمال انحطاط در تمدنها ـ حتي تمدنهاي مبتني بر آموزههاي وحياني ـ به دنبال انحراف آنان، وجود دارد؛ ولي اصل دين اسلام نه تنها به هيچ وجه انحطاط پذير نيست، بلکه خداوند متعال وعدة برتري و سيطره کامل آن را داده است: «A} وَعَدَ اللّهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي اْلأَرْضِ{A ». V}نور(24)، آية 55 {V
پيامبر اکرم(ص) مي فرمايد: «الاسلام يعلوا ولا يعلي عليه».
{Vجهت مطالعه بيشتر پيرامون اين موضوع ر.ک:
الف. علي اکبر ولايتي، پوياي فرهنگ و تمدن اسلام و ايران، مرکز اسناد و خدمات پژوهشي 1382.
ب. نصرت الله جمالي، عوامل سقوط حکومتها در قرآن و نهج البلاغه، انتشارات نهاوندي، 1378.
ج. علي کرمي، ظهور و سقوط تمدنها از ديدگاه قرآن، قم، نشر مرتضي 1370. {V
کد سوال : 33
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : فرهنگ غرب داراي چهويژگيهايي است؟ مهمترين مؤلفههايي كه ما را به ماهيت فرهنگي غربميرساند، كداماست؟
پاسخ : T}غرب فرهنگي {T
بهنظر ميرسد، در حال حاضر، بيشتر غربيها و به تبع آنها نظريهپردازان غير غربي، مايلند اين چارچوب كه «هر انساني داراي فرهنگ است» يا وجه مميزه انسان و حيوان را كه فرهنگ ميباشد، بپذيرند؛ ولي سخني از فرهيختگي و فرزانگي انسان در ميان نيست. از اين منظر لازم است در درجهنخست غرب را فرهنگي بدانيم، چون عوامل اقتصادي، سياسي و حتيجغرافيايي متأثر از واقعيت تحوّل در اروپا و فرهنگ آن است (هم در دورة قديم و هم جديد)؛ يعني، آن عقلانيت خاص غربي است كه اجازه دارد، ازدرون آن وضعيت اقتصادي، سياسي و حتي جغرافيايي، به اين صورت شكلگيرد و بسط پيدا كند. آنچه كه شرق جغرافيايي را از غرب متمايز ميكند، در واقع بسط آن عنصر فرهنگي و تعقل خاص فرهنگي است. اين نوع تعريف از غرب، يك محور اصلي و كلي را مبناي وحدت معنايي غرب قرار ميدهد و سپس همه خردهفرهنگهاي زير مجموعه اين نوع تفكر را به عنوان يك فرهنگ كلي در نظر ميگيرد. محور اصلي در تعريف فوق از غرب، عقلانيت به معناي غربي آن و وجه مميزه انساني بودن و رفاه انساني واصالت دنيوي آن فرهنگ از ساير فرهنگها است.
گاهي در نزد صاحبنظران، دو فرهنگ بزرگ يا مجموعه فرهنگي (غربي و شرقي) در جهان از يكديگر تمييز داده ميشود.
« از به هم پيوستن اشتراكات انواع فرهنگها، دو نوع بسيار كلي از فرهنگ را در تاريخ بشر استنباط کرده اند كه تحت عنوان عموميفرهنگهاي شرقي و غربي مرسوم شده است. فرهنگ شرقي فراگيرندة فرهنگهاي آسيايي، آفريقايي، اروپايي قرون وسطي' و سرخ پوستي است و فرهنگ غربي شامل يونان و روم باستان و فرهنگ رنسانس و دوران جديدغرب است».
ويژگيها و وجوه غالب فرهنگي براي هر دو مجموعه فرهنگي را مي توان به شرح ذيل شمارش کرد:
T}الف. وجوه غالب در فرهنگ شرقي: {T
ـ اعتقاد به غيب (Invisibility)
ـ اصالت دادن به شهود قلبي(Intuition)
ـ اصالت دادن به آخرت(Suturity)
ـ التزام عملي به دين
T}ب. وجوه غالب در فرهنگ غربي: {T
ـ اصالت دادن به دنيا (Mammon) و دنياگرايي (Secularity)
ـ استدلال عقلي (Rationality)
ـ ثروت اندوزي، قدرتطلبي
ـ بشرمداري (Humanism)
ـ خودمحوري (Egocenterism)
ـ لذتجويي و حسگرايي (Sensuality)
ـ عدم التزام عملي به دين.
فرهنگ غرب محصولي از روم باستان و عهد رنسانساست كه انسان، تفسير تازهاي از روابط انسان با طبيعت و خداوند ارائه ميكند وهمه امور زندگي اجتماعي، بر پاية روشهاي تجربي و آنچه در علوم طبيعي به كار گرفته ميشود، قرار ميگيرد و بقاي انسان و دستيابي به كام روايي دنيايي، هدف عالي جامعه ميشود و بيش از پيش به التذاذ دنيوي و رفاه مادي انسان توجه ميگردد. سنّتگرايي و آداب ديني مذمت ميشود و در عرصه سياسي، مفاهيمي چون حقوق بشر، آزادي و حقوق شهروندي در برابري و تساويديده ميشود و رشد اقتصادي جامعه (در گرو رقابت و بازار آزاد) مهمترينهدف در برنامهريزي اجتماعي ميگردد. در اين شرايط رهايي از دستورات ديني نه تنها امري ناپسند نيست؛ بلكه لازمه پيشرفت و تكامل جامعه محسوب ميشود و در طي چند دوره همه اين ويژگيها، در فرهنگ اروپايي و غربي حفظ ميشود، تا آنجا كه در اين زمينه، از هيچ ظلم و ستمي به جامعه خود و ساير جوامع در قالب استعمار و استثمار چشم پوشي نميشود.
با وجود آنكه غرب با اين وجوه غالب فرهنگي قابل بررسي و شناخت است، عدهاي از صاحبنظران از تلقي غرب به عنوان يك فرهنگ بزرگ يا مجموعة فرهنگي، مخالفت ميکنند و معتقدند، غرب داراي يكپارچگي و انسجام كافي در بُعد فرهنگي نيست؛ بلكه در اين فرهنگ ما با انواع تفاوتها و تضادها روبهرو هستيم. «وقتي شما از غرب به مثابه مجموعهاي فرهنگي سخن ميگوييد، اين مجموعه فرهنگي از نظر اجتماعي و سياسي چنان تضادهايي را در درون خود دارد كه به هيچ وجه نميتوان آن تضادها را با يك عنوان تبيين كرد، در غرب جنبش ماركسيستي داريم. جنبشهاي مذهبي و حتي ضد مذهبي داريم و بهطور عمده فرهنگسرمايهداري» به زعم اين ديدگاه، در شرق نيز نميتوان فرهنگيكپارچهاي را تشخيص داد؛ چرا كه تضادهاي طبقاتي، انواع تفكرات اجتماعي و فرهنگي قابل مشاهده است.
امّا برخلاف نظريه فوق، داوري معتقد است كه:
«انكار ماهيت غرب، موجب ميشود كه بنياد باطن چيزها را نبينيم و نزاعهاي عارضي درون غرب مثل نزاع ماركسيسم و ليبراليسم را جدّي بگيريم و در كنار يكي از آن دو بايستيم و ندانيم كه مبدأ و مآل اين هر دو يكي است».
با اين حال فرهنگ غربي، خواهناخواه به عنوان يك واقعيت تاريخي و اجتماعي قابل ملاحظه است؛ فرهنگي كه نه براي آزادي انسان و آنچه به صورت شعاري در بطن اين فرهنگ گنجانيده شده؛ بلكه انسان را سحر و جادو كرده و از ارزشهاي آن، بُتي ساخته كه نتيجهاش جز خدمت انسان براي فرهنگ و بردگي انسانها در درون اين فرهنگ نيست! فرهنگ در تمدن غربي، به موضوعاتي عيني اختصاص يافته واز حقايق الهيو آفرينندگي حقيقي خود جدا گشته است. {Vدكتر مجيد كاشاني، غرب در جغرافياي انديشه، ناشر: مؤسّسه فرهنگي دانش و انديشه معاصر {V
کد سوال : 34
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : علت گرايش جوانان به فرهنگ غرب وتقليد از آن چيست؟
پاسخ : T}غرب زدگي: {T
«غرب زدگي» و تقليد كوركورانه از مظاهر تمدّن غرب، سابقهاي طولاني داشته و در ميان جوانان كشورهاي جهان سوم ـ از جمله كشورهاي اسلامي ـ نيز رواج دارد. اين پديده شوم، علل متعددي دارد. نتايج تحقيقاتي كه در اين زمينه انجام شده، نشان ميدهد كه هر چه احساس بيهويتي اجتماعي جوانان نسبت به نظام اجتماعي و ارزشهاي حاكم در جامعه بيشتر شود، احساس تعلق هويت اجتماعي آنان نسبت به الگوهاي شناختي و ارزشي رفتاري و نمادي حاكم بر گروههاي غربي بيشتر مي گردد. بر اين اساس در ايران نظام اجتماعي، زمينههاي لازم براي كسب هويت اجتماعي جوانان را بر اساس ارزشهاي نظام و انقلاب اسلامي ـ از طريق فرايندهاي اصولي و مبنايي جامعهپذيري ـ فراهم نكرده است. از همين رو، گرايشهاي ارزشي و شناختي رفتاري و نمادي جوانان، متناسب با اهداف نظام و انقلاب اسلامي نيست. از طرف ديگر، الگوها و ارزشهاي فرهنگ غربي به وفور در دسترس جوانان قرار گرفته و نظامهاي غربي، به تناسب نيازهاي جوانان، براي آنها الگوسازي كرده و نظام اجتماعي خودمان نيز به تبليغ آنها پرداخته است! اين امر باعث شده كه احساس هويت اجتماعي جوانان، متناسب با الگوهاي غربي شكل گيرد و ويژگيهاي شناختي و ارزشي رفتاري و نمادي آنها نيز مبتني بر همان الگوها جلوهگر شود.
T} عوامل غرب زدگي: {T
بعضي از عواملي كه زمينههاي اين روند را فراهم ميكنند و به آن شدت ميبخشند، عبارت است از:
1. مظاهر زيبا و دلفريب حيات مادي غرب كه از سويي برآيند رشد تكنولوژي و از ديگر سو، محصول غارت و به كارگيري سرمايههاي كشورهاي عقبمانده و ضعيف است.
2. وجود گرايشهاي نيرومندي همچون غريزه جنسي كه فرد را به سوي محصولات وفرآوردههاي سکسي غربي ميكشاند. فرهنگ غربي با مؤلّفه اباحي گري براي اين قشر، جذابيتهاي زيادي دارد. البته طبع انسان ها به سمت افسار گسيختگي و رفع محدوديت ونبود مانع براي انجام کارهاي خوشايند و دلخواه گرايش دارد؛ مگرکسي که از تربيت صحيح ديني برخوردار شود.
3. استفاده غربيها از عوامل، ابزارها و سرمايههاي عظيم و به كارگيري شيوههاي فريبنده، در سطحي بسيار گسترده.
4. ناآگاهي بسياري از جوانان از اهداف و توطئههاي دشمنان و پيروي ندانسته از آنان.
5. ضعف بينش صحيح اسلامي در برخي از عناصر نقش آفرين در صحنه تفكرّ اجتماعي؛ مانند برخي از دانشگاهيان و اهل فرهنگ.
6. به كار نگرفتن درست و كامل اصول و تعاليم اسلام، در عرصه فرهنگ و بينش اجتماعي.
7. آشنا نبودن بسياري از خانوادهها با اصول تربيت اسلامي.
8. عملکرد نادرست برخي از مسلمانان ومدعيان فرهنگ اسلامي.
9. به فراموشي سپردن منابع و ذخاير غني و ارزشمند فرهنگي، اخلاقي، علمي و مادي خود.
10. افتادن در دام هواها و تمايلات نفساني كه در جهان غرب برآمدنيتر و با فرهنگ آن متناسبتر است.
T}مقابله با غرب زدگي: {T
انقلاب اسلامي، آواي بلندي بود كه در سراسر جهان اسلام و در گوش مستضعفان طنين افكند و توانست راه بسياري از جوانان روشنفكر و نويسندگان و انديشمندان را تغيير دهد. اما از ديگر سو، عوامل غرب نيز همواره در كمين نشستهاند و براي ربودن نظرها و انديشهها، تلاش فراواني در سطح جهان ميكنند. طبيعي است در اين ميان، برخي به آن سو و برخي به اين سو ميخرامند! در ارزيابي نهايي، حركتهاي موجود براي مبازره اصولي و ريشهاي با پديده غربگرايي كافي نيست، ولي هرگز نبايد انتظار داشت كه حتي با كاملترين برنامهها بتوان به طور كلي ريشة اينگونه گرايشها را خشكاند؛ زيرا انسانها بر اساس اميال و خواستهاي متفاوتي كه دارند و نيز متناسب با محيطي كه در آن رشد كردهاند و انديشههاي گوناگوني كه ذهنشان با آنها خو كرده است، گرايشهاي متفاوتي دارند. بنابر اين، با آنكه تا حدي ميتوان كارنامه مبارزه با اين پديده را مثبت ارزيابي كرد، پرونده اينگونه گرايشها همواره باز است و حركتهاي موجود، يا هر حركت ديگري، ميتواند آن را محدود سازد و بسياري از جوانان را از خطر سوط در پرتگاه تباهي رب برهاند، اما تا زماني که غرب باقي است وجاذبههاي واقعي وحقيقي اسلام، به صورت مقبول براي جوانان آشکار نشود، نميتوان به طور كلي از خطر انحراف برخي جوانان جلوگيري کرد. از اين رو اثبات عملي کارآمدي نظام اسلامي در تمامي زمينهها و تأمين خواستههاي قانوني جوانان ميتواند بهترين راه پيشگيري و درمان در مقابل بحران غرب زدگي باشد.
کد سوال : 35
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : منظور شما از تهاجم فرهنگي چيست؟
پاسخ : T}تهاجم فرهنگي cultural Invasion«: {T
مترادف اصطلاح امپرياليسم فرهنگي ـ خبري؛ يعني، اعمال قدرت به منظور اشاعه ارزشهاي فرهنگي امپرياليسم در ميان ملل جهان سوم و تباه كردن فرهنگ اين ملت ها است. براي ارائه تفسيري دقيق و كامل از تهاجم فرهنگي، لازم است علاوه بر بررسي معنا و مفهوم آن، علل و ريشهها و ابعاد و شيوهها و ابزارهاي آن نيز شناخته شود.
T}بررسي معنا و مفهوم تهاجم فرهنگي: {T
تهاجم فرهنگي به اين معنا است كه مجموعهاي سياسي يا اقتصادي، براي اجراي مقاصد خود، به بنيانهاي فرهنگي ملّتي هجوم ميبرد و باورهاي تازهاي را به زور و به قصد جايگزيني با فرهنگ و باورهاي ملي آنها، وارد كشور ميكند. تهاجم فرهنگي، براي بياعتقاد كردن نسل نو به دين و به اصول انقلابي انجام ميگيرد. در واقع، تهاجم فرهنگي دو ركن اساسي و مهم دارد: 1. جايگزين كردن فرهنگ بيگانه به جاي فرهنگ بومي. اين، ادامه همان كاري است كه در دوران پهلوي انجام ميگرفت. 2. حمله به جمهوري اسلامي و ارزشهاي آن و ارزشهاي ملت ايران.
تهاجم فوقالعاده فرهنگي، اجتماعي و سياسي با ابعاد گستردهاي در سرتاسر جهان به چشم ميخورد؛ ولي ايران به عنوان كانون بيداري نهضتهاي اسلامي بيش از ديگر كشورها، مورد حمله قرار ميگيرد.
T}علل و ريشههاي تهاجم فرهنگي: {T
دشمنان اسلام به اين نتيجه دست يافتند كه تا زماني كه فرهنگ ملّي بر جامعه حاكم است، اجراي هر طرح استعماري قطعاً شكست خواهد خورد؛ زيرا سلطه سياسي بدون پشتوانههاي فرهنگي، ميسّر نيست. بنابراين، براي تضعيف اسلام و ارزشهاي اعتقادي، و همچنين كمرنگ ساختن روحيهّ ايثار، جهاد، شهادت، خوداتّكايي و ضديتّ با ظلم، به تخريب فرهنگ ملي كشور پرداختند تا با جايگزين كردن فرهنگ آمريكايي، به ايجاد بحران هويت بپردازند. بر اين اساس، مهمترين علل و ريشههاي تهاجم فرهنگي عبارت است از:
1. پيدايش اسلام انقلابي در ايران و جهان وحاکميت دين در عرصه اداره جامعه.
2. پيروزي انقلاب اسلامي ايران، اساس نظام سلطه را به چالش كشاند. چنانچه «دانيل پاتيس»رئيس انستيتوي پژوهش هاي سياست خارجي آمريکا، در سميناري (در پاييز سال 1368 در شهر استانبول ترکيه) گفت: «ما تا ده سال حساسيت خاصي نسبت به اسلام نداشتيم؛ اما امروز اين طور نيست و همه ما نسبت به اين پديده جديد در ايران و برخي از کشورهاي ديگر، بايد با حساسيت بيشتري برخورد کنيم، امروز مسلمانان به ايران نظر دارند و از آن الگو برداري ميکنند! امروز ايران براي مسلمانان به مثابه يک آزمايشگاه است. اگر اين تجربه موفق شود، جسارت مسلمانان کشورهاي ديگر هم بيشتر خواهد شد». V} ر.ک: مجلة 15 خرداد، شماره صفر، دي ماه 69 {V
3. جمهوري اسلامي ايران، امالقري و كانون حركت جهاني اسلام شناخته شد.
4. دشمنان در شكست دادن جمهوري اسلامي از طريق تهاجم نظامي و محاصره سياسيـ اقتصادي شكست خوردند.
شيوهها و ابزارهاي دشمن نيز در تهاجم فرهنگي به انقلاب و اسلام بسيار مهم است. اشاعه فرهنگ فساد و فحشا در ميان جوانان، تضعيف روحانيت با حربههاي تبليغاتي، تحقير و منزوي كردن جريان ادب و هنر و فرهنگ اسلامي و متهم كردن نظام اسلامي به سلب آزاديهاي مدني و ضدّيت با حقوق بشر، از شيوههاي تهاجم فرهنگي است. ترويج و اشاعه دنياطلبي و ماديگرايي افراطي، با تبليغ مظاهر زندگي غربي و تبليغ گسترده سكولاريسم (دينزدايي)، لائيسيسم (دين پرهيزي)، اومانيسم (انسان مداري) و تأكيد بر وجود قرائتهاي مختلف از اسلام و تضادّ ميان علم و توسعه با دين و اخلاق، از ديگر روشهاي تهاجم فرهنگي است.
کد سوال : 36
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : ابزار و روشهاي تهاجم فرهنگي چيست؟
پاسخ : هر جريان فرهنگي، به ابزارها و روشهايي نياز دارد تا بتواند در طرف مقابل رسوخ و نفوذ کند. امپرياليسم غرب ـ به ويژه آمريكا ـ در تهاجم به بنيانهاي فرهنگي كشور ما از روشها و ابزارهاي مختلفي استفاده كرده است؛ از جمله:
T}1. ابزارها و روشهاي فرهنگي؛ {T
اين گزينه شامل استفاده از هنر سينما و تئاتر، انواع فيلمها و سريالهاي تلويزيوني، اشعار و مقالات و رمانهاي مختلف جهت ترويج پوچگرايي و بي هويت كردن مردم يك كشور و ايجاد ترديد در مباني تئوريك نظام سياسي جمهوري اسلامي ايران، نفوذ در مدارس و دانشگاهها و ترويج مكاتبي چون انسانمداري (اومانيسم)، سکولاريسم و تكثرّگرايي (پلوراليزم) ديني براي تضعيف مباني معرفتي حكومت ديني و....
T}2. ابزارها و روشهاي اقتصادي؛ {T
صندوق بين المللي پول و بانك جهاني در تلاشي هدفمند، براي دادن وام به دولتها شرايطي را ميگذارند كه در تحميل فرهنگ سرمايهداري غرب مؤثر است. به عنوان مثال براي دادن وام به ايران، شرايطي مبتني بر تسريع خصوصي سازي، تعديل اقتصادي و هماهنگي با بازار آزاد جهان قرار داده شد كه به ايجاد مناطق آزاد تجاري و ديگر تحولات انجاميد. اين مناطق زمينة بسيار مناسبي براي ترويج فرهنگ غربي، تغيير الگوي مصرف، تجمّل گرايي و مدهاي غربي فراهم كرده است. از طرف ديگر، براي صدور تكنولوژيهاي غرب، شرط همكاري و انتقال تكنولوژي را به گونهاي ترسيم ميکنند كه فرهنگ بيگانه را نيز وارد آن كشور سازد.
T}3. ابزارها و روشهاي اجتماعي؛ {T
شامل گستردن فساد جنسي در جامعه با فيلمهاي ويديويي و برنامههاي تلويزيوني و ماهوارهاي، مجلات و تصاوير مبتذل، کاتالوگ كالاهاي لوكس و تبليغاتي و... . همه اينها در ترويج فسادهاي اجتماعي، بيهويت كردن نسل جوان، گسترش فساد و خشونت، نا امني، بيكاري و مشكلاتي از اين دست نقش دارند. آنها ميخواهند افراد جامعه، به خصوص نسل جوان را از اهداف معنوي و فرهنگ انقلاب اسلامي منحرف کنند. ايجاد روحيه مدگرايي و اخلاق خاص ترويج كنندگان اين مدها، در قالب گروههايي مانند رپ و هوي متال ديده ميشود كه ترويج كننده رفتارهاي ضد اخلاقي است! همجنس بازي و برقراري روابط آزاد جنسي از رهاوردهاي اين پديده است! از طرف ديگر، صنعت گردشگري ـ بدون کنترل و نظارتهاي لازم ـ و گسترش مصرف مواد مخدر و مشروبات الكلي نيز از ديگر ابزارهاي اجتماعي تهاجم فرهنگي به شمار ميآيند.
T}4. تهاجم فرهنگي در محيط دانشگاهي؛ {T
مانند ايجاد دگرگوني در نظام فكري و اعتقادي، از طريق استفادههاي نادرست فلسفي و نظري از رهاوردهاي علمي و القاي ناکارآمدي حکومت ديني، القاي نگرشهاي معرفت شناختي، جامعه شناختي، روانشناختي و تفكرات سياسي و اجتماعي غربي و تبليغ خالي بودن دين از چنين محتوياتي، كمرنگسازي ارزشهاي اصيل و پايدار ديني و تبليغ نسبيتّ و تاريخ مندي اصول ارزشها و تبعيت آن از ذوق و سليقههاي قومي و نژادي تلاش براي نفوذ در جريانات اثرگذار و كشاندن آنها به سوي حركتهاي معارضه آميز و سياسي كاري، به جاي تلاشهاي انقلابي و اسلامي. V}ر.ك: علي ذوعلم، جرعه جاري (سي مقاله پژوهشي پيرامون انقلاب اسلامي)، عليرضا كريميان، ماهيت انقلاب اسلامي و تهاجم فرهنگي، ص 469 {V
کد سوال : 37
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : نقش رسانههاي گروهي در تهاجم فرهنگي چيست؟
پاسخ : T}رسانههاي گروهي وتهاجم فرهنگي {T
مهم ترين وظايف رسانههاي گروهي در برخورد با تهاجم فرهنگي عبارت است از: تهية برنامههاي مفيد و سالم براي تبليغ و ترويج الگوهاي مناسب، بر اساس ارزشهاي فرهنگي و ديني انقلاب و اسلام، و تلاش براي ايجاد و تقويت هويت مذهبي و ملي در ميان جوانان و نوجوانان. استفاده از پيشرفتهترين فنآوريها و برخورداري برنامهها از جذابيت و شيريني لازم، بسيار سودمند است و ميتوان فاخرترين هنرهاي نمايشي، با مضامين پر بار اجتماعي، اخلاقي و سياسي را در اين رسانهها ارائه نمود تا بدين وسيله، علاوه بر هويت بخشي، از افتادن جوانان در دام فرهنگهاي مهاجم جلوگيري کرد. به علاوه، رسانههاي گروهي وظيفه هدايت جامعه را بر عهده دارند. از اين رو بايد با معرفي اهداف و اغراض شوم دشمنان و شناساندن ابزارها و نتايج شوم تهاجم فرهنگي، جوانان و نوجوانان را آگاه سازند.
کد سوال : 38
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : تأثير اينترنت را چگونه ارزيابي ميكنيد؟ با چه راهكارهايي ميتوان از اين پديده براي گسترش فرهنگ اسلامي بهره جست؟
پاسخ : T} تأثيرات اينترنت {T
اينترنت محصول علمي و فني بشر است و مانند هر ابزار ديگري، ميتواند كاربردهاي مثبت يا منفي داشته باشد. آنچه مهم است، بالابردن کارکرد مثبت در ابعاد مختلف و جلوگيري كامل يا كاستن از آثار منفي اين رسانه مهم جهاني است. به يقين ما براي دستيابي به توسعهاي سريع و همه جانبه و ايجاد تمدنّ اسلامي و عقب نماندن از قافله علم و تمدنّ بشري، نيازمند استفاده از تكنولوژي وفن آوريهاي پيشرفته هستيم. كه يكي از مهم ترين آنها، شبكه جهاني اينترنت است كه در همه زمينههاي علمي، تحقيقي، هنري، سياسي، تاريخي و مذهبي ميتوان از آن بهره برد. با اين حال، مراكزي كه اكنون از طريق اينترنت، اطلاعات غيرعلمي و غيرانساني را در جهت يكسانسازي فرهنگي جهان و مسلّط نمودن فرهنگ منحط غربي و محو ساير فرهنگها و براي تحقق دهكده جهاني به رهبري آمريكا ارائه مينمايند، صدها برابر مراكزي است كه اطلاعات مفيد و علمي و فني ارائه ميکنند!!
T}جنگ سيبرنتيک: {T
اگر بخواهيم به صورت شفاف درباره جايگاه اينترنت و عملکرد آن در پروژه جهانيسازي آمريکا و تأمين منافع آن، صحبت کنيم؛ بايد بگوييم، استراژي جديد آمريکا در تعقيب اهداف جهاني خود، به «جنگ سيبرنتيک» مشهور است. اين جنگ در سال 1993، توسط «توماس آرکوئيلا» بر اساس مدل جامعه شناسي «تالکوت پارسونز» طراحي گرديد. در حوزه سيبرنتيک هر سيستم، از دو بخش تشکيل شده است:
1. بخش توليد اطلاعات؛ 2. بخش توليد انرژي.
در اين سيستم، بخش توليد کننده اطلاعات و فکر، بر بخش توليد کننده انرژي کنترل و نظارت دارد. طراح اين استراتژي ميگويد: « بايد از 196 کشور جهان، آمريکا بشود مغز و 195 کشور ديگر، توليد کنندگان انرژي باشند؛ يعني، 195 کشور بايد فکر و تدبيرشان را از آمريکا بگيرند. سيستم مذکور داراي دو بخش نرم افزاري و سختافزاري است. نرم افزارهاي اين سيستم عبارت است از: سازمان تجارت جهاني (wto)، کنوانسيون رفع تبعيض عليه حقوق زنان و ... و در حوزه سخت افزاري يک نمونه کوچک از ميان ابزارهاي بسيار متعدد، شبکه جهاني اينترنت است که مغز آن در آمريکا است و به راحتي بر تمامي جريان هاي اطلاعات جهاني ـ که حجم وسيعي از آنها توسط اينترنت انجام ميشود- نظارت داشته و آنها را کنترل مي کند. V} (ر.ک: حسن عباسي، جنگ جهاني چهارم، قم: انتشارات پارسايان، 1382، مهر 82-72) {V
T}بهره برداري صحيح از اينترنت: {T
راهكارهاي بهره بري صحيح از اينترنت در جهت گسترش فرهنگ اسلامي عبارت است از:
1. تهاجم تبليغي را بايد با شيوههاي نوين تبليغي پاسخ داد؛ يعني، با استفاده از اينترنت، مجموعه آثار فرهنگي اسلامي را به اين شبكه جهاني منتقل کرد و راه آشنايي ملتهاي ديگر را با فرهنگ اسلامي فراهم ساخت.
2. در كشورهاي اسلامي با استفاده از شيوه نامهنگاري الكترونيكي با صاحبنظران، جوانان و كساني كه آمادگي دريافت پيامهاي اسلامي را دارند، مكاتبه شود و سؤالات و نيازهاي آنان پاسخ داده شود.
3. فرهنگ غرب آسيبپذيري زيادي دارد. با نشان دادن آنها و آگاه كردن نسل جوان كشورهاي اسلامي و حتي غربي ميتوان امواجي را در مخالفت با آن ايجاد کرد.
4. دولت اسلامي بايد شبكهاي واحد و مادر از مجموعه شبكههاي داخلي ايجاد کند و سپس ساختار خاصي را براي ارتباط با شبكه جهاني مشخص نمايد. حتي كشورهايي مانند فرانسه، ساختار خاصي را براي اتصال به اينترنت ايجاد كرده اند.
5. بايد راهي براي گزينش اطلاعات جهاني پيدا كرد تا از ورود اطلاعات آلوده از طريق شبكه جهاني جلوگيري شود. صاحب نظران معتقدند كه از نظر تئوري و عملي امكان آن هست كه با كنترل همه جانبه ارتباطات شبكه، جلوي تماس با مراكز غيراخلاق گرفته شود. V}ر.ك: حميد فغور مغربي، مجله نگاه حوزه، شماره62-59؛ ارتباطات و نقش اينترنت در حوزة اطلاع رساني ديني، ص 148{V
کد سوال : 39
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : براي مصون ماندن از تهاجم فرهنگي بيگانگان، چه بايد كرد؟
پاسخ : T}راهکارهاي مقابله با تهاجم فرهنگي: {T
تهاجم فرهنگي، مقولهاي حقيقي و برنامهريزي شده است و تنها راه مبارزه با آن نيز مصونيت بخشيدن به جوانان و ديگر افراد جامعه است. از راه تمسّك به فرهنگ غني اسلامي و ملّي اين مرز و بوم و استفاده كارآمد از همه امكانات ـ به ويژه دستگاههاي فرهنگي ـ و بسيج همه اقشار مردم براساس برنامهاي دقيق و حساب شده، ميتوان به اين مهم دست يافت. بر اين اساس، مهمترين راههاي مصون ماندن از اين تهاجم، عبارت است از:
1. حفظ و تعميق ارزشهاي اسلامي و ملّي از طريق فرآيند صحيح جامعهپذيري و عوامل آن؛ (مانند خانواده، مدرسه، رسانهها و....) و نيز آگاه نمودن جوانان با پيشينههاي درخشان تمدنّ اسلامي و دستاوردهاي مادي و معنوي عظيم انقلاب اسلامي.
2. تحققّ حيات طيبه اسلامي و حفظ ارزشهاي انقلابي، استقرار عدالت اجتماعي و قسط اسلامي، تأمين رفاه و امنيت براي مردم در سايه ايمان به خداوند و حاكميت ارزشهاي الهي.
3. هوشياري و بيداري در مقابل انحراف معنوي جامعه اسلامي.
4. احياي فريضه مهم امر به معروف و نهي از منكر كه يكي از اركان اساسي اسلام و ضامن حفظ و بقاي فرايض و ارزشهاي الهي است.
5. ايجاد باور عميق، ريشهدار، عقلاني و مبتني بر نظام ارزشي اسلام در مديران جامعه؛ يعني، كساني كه در دستگاههاي رسمي قانوني، به ويژه فرهنگي، نقش ايفا ميكنند.
6. تلاش و تدبير جدي و گسترده براي تثبيت نظام ارزشي مطلوب در بخشهاي مختلف جامعه (اعم از سياسي، اقتصادي، فرهنگي و...).
7. تبلور و تجلّي اين نظام ارزشي در رفتار حقيقي و حقوقي مديران ساختار كلان كشور و برنامههاي اجرايي.
براي مصون ماندن از تهاجم فرهنگي بيگانگان و گريز از الگوها و گرايش هاي غربي در دو جهاد عمده بايد كوشيد: جهاد علمي و عملي. در جهاد علمي، شخص بايد معرفت خويش را نسبت به ارزشها و هنجارهاي ديني پيوسته روزافزون سازد تا نيك را از بد، و سره را از ناسره، به خوبي بازشناسد و با شعور و آگاهي در مسير نيكيها گام بردارد.
جهاد عملي به دو بخش تقسيم ميشود: فردي و اجتماعي. جهاد عملي فردي حركتي دائمي و خستگيناپذير در برابر هواها و خواستههاي نفساني است. اين جهاد، عزمي استوار و مراقبتي دائمي ميطلبد و بدون ارتباط پيوسته با خدا و جديتّ در مخالفت با شيطان نفس، نميتوان از آن سرافراز بيرون آمد. در اين مسير، شخص بايد نخست به انجام واجبات و ترك محرمات همت گمارد. در مرتبه دوم، انجام مستحبّات و ترك مكروهات را وجهه همت خويش قرار دهد و در مرتبه سوم هر آنچه غير خدايي استـ حتي برخي از مباحات راـ از خود دور سازد و به غير خدا و آنچه مطلوب او است، نپردازد.
اما جهاد عملي اجتماعي، كوششي جمعي است در جهت تغيير و اصلاح جامعه و مبارزه با آلودگيها و انحرافات، و بسط علم، اخلاق، معنويت، فضيلت و تقوا در جامعه. اين مهم نيز مستلزم برنامهريزي دقيق و مشورت و همگامي با صاحبنظران و ديگر دوستان همراه و همرأي است.
در پايان، گفتني است برخورد فيزيكي، بستن مرزها و كارهايي از اين دست، هرگز بهترين يا آخرين راه حل نيست. به علاوه، تحقق آن نيز در عصر ارتباطات و پيشرفت فنآوري به صورت كامل امكانپذير نيست؛ اما در مواردي لازم است و از تأثير و نفوذ بيش تر تهاجم فرهنگي جلوگيري ميكند. V}براي آگاهي بيشتر ر.ك: علي ذوعلم، فرهنگ و تهاجم فرهنگي، بر گرفته از سخنان مقام معظم رهبري؛ انقلاب و ارزشها؛ ابوالفضل اشرفي، بحران هويت اجتماعي و آسيبشناسي انقلاب (مجموعه مقالات آسيبشناسي انقلات اسلامي) {V
کد سوال : 40
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : آيا جامعهاي كه فرهنگ قوي و غني دارد، از تهاجم فرهنگي ميترسد؟ دليل اين همه وحشت چيست؟
پاسخ : T} اسلام وتها جم فرهنگي{T
اسلام ديني كامل و غني و داراي فرهنگ خاص خود است، كه اگر به آن عمل شود، جامعه از بسياري معضلات رهايي خواهد يافت. حال جاي اين پرسش است که آيا ما نيز مسلمان واقعي هستيم؟
آيا مسلمانان، بيشتر تابع آداب و رسوم نياكان و فرهنگ بومي خود هستند، يا تابع واقعي اسلام؟ اگر تمام احكام الهي راجع به رابطه زن و مرد و ازدواج و در ساير زمينههاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي اجرا شود، آيا مشكلي به اسم تهاجم فرهنگي باقي خواهد ماند؟ بنابراين علت مواجهه و آماده باش در مقابل تهاجم فرهنگي دشمنان، به هيچ وجه به علت ضعف فرهنگ اسلامي و ملي ما در مقابل غرب و شرق نيست؛ بلکه به دليل نهادينه نشدن اين فرهنگ غني اسلامي در کشورمان و وجود مشکلات و معضلاتي لازم است در مقابل اين هجوم فرهنگي بيدار بود و آثار تخريبي آن را به حداقل رسانيد. از اين رو به جاي ناليدن و غصّهدار شدن از تهاجم فرهنگي، بايد به ترويج فرهنگ اسلام پرداخت. بايد ايثار كرد و حتي مسئولان كشور بايد از آبرو و تمام سرمايههاي خويش مايه بگذارند تا فرهنگ ما اصلاح گردد. در نتيجه اگر منظور از شعار غناي فرهنگي، غناي فرهنگ اسلام باشد، درست است؛ ولي تا وقتي كه ما ترويج پفك نمكي و ماكاروني را بر ترويج فرهنگ اصيل اسلام ترجيح ميدهيم، آن غنا ربطي به ما ندارد. پس در حال حاضر، احكام اسلام نه به تمامي اجرا ميگردد و نه حتي ترويج ميشود!