• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 2821
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : سن ازدواج چقدر است بعضي بچه هاي 17 الي 18 ساله مدعي بلوغ فكري و رسيدن به مرحله ازدواج هستند چگونه مي توان اين ادعا را محك زد و صحت آن را دريافت به عبارت ديگر ملاك بلوغ ازدواج چيست؟
پاسخ : همانطور كه شما هم در سوالتان آورده ايد، براي ازدواج علاوه بر بلوغ جنسي، بلوغ فكري و رواني و اجتماعي نيز لازم است . به همين جهت سن خاصي را نمي توان مطرح كرد. بلكه بستگي به شرايط خاصي فرد دارد و اين سن در هر شخصي متفاوت است. براي اينكه معلوم شود آيا افراد به بلوغ فكري و اجتماعي لازم براي ازدواج رسيده اند مي توان آنها را آزمايش كرد. معمولا جوانان در محيط هاي درسي يا غير درسي و نيز عكس العمل هايشان در مقابل مسايل زندگي ، خود را نشان مي دهند و مي توان فهميد ميزان تواناي هاي آنان در مواجه شدن با پيچيدگي هاي زندگي چقدر است. داشتن روحيه جمعي، خونگرم بودن، سازگاري با محيط، سازگاري با همسالان ، سازگاري با اعضاي خانواده و امثال آن شاخص هاي خوبي براي تشخيص ميزان و درجه بلوغ فكري و اجتماعي افراد است.
کد سوال : 2822
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : ما در قرآن در سوره قلم داريم:«و ما تشاون الا ان يشاء الله»و شما چيزي را نمي خواهيد مگر اينكه قبلا خدا آن را خواسته باشد و يا در جاهاي مختلف مي فرمايد «ان الله يهدي من يشاء» يا «ذلك فضل الله يؤتيه من يشاء » بيشتر روي اين تاكيد شده كه خدا،اراده را مي پوشاند يا خدا بر اراده شما تسلط دارد نوعي جبر است منظور چيست؟
پاسخ : خداى متعال چون موجود پيراسته از هر محدوديت و نقص و احتياج است و داراى تمام صفات زيباى كمال است، هم اراده او فوق همه اراده‏هاست و هم علم او، مطلق است و هم تمام كارهاى او بر اساس علم و حكمت و اراده حكيمانه است، از طرف ديگر در عالم آفرينش انسان موجود ممتازى است كه داراى قدرت اختيار و انتخاب است و هيچ كدام از اينها مغاير و يا نفى كننده ديگرى نيست، خداى متعال بر اساس اراده حكيمانه‏اش نظام آفرينش را بر مبناى نظام أحسن قرار داد «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَهُ ؛ همان كسى كه هر چيزى را آفريده است نيكو آفريده»V} (سجده (32)، آيه 7.){V از اين رو مشيت و اراده حضرت حق بر اين قرار گرفت كه انسان به گونه‏اى آفريده شود كه موجودى داراى اختيار باشد. «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ ؛ او است آن كسى كه شما را آفريد؛ برخى از شما كافرند و برخى مؤمن» V} (تغابن (64)، آيه 2.){V و «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي ما آتاكُمْ ؛ و اگر خدا مى‏خواست شما را يك امت قرار مى‏داد، ولى خواست تا شما را در آنچه به شما داده است بيازمايد»V} (مائده (5)، آيه 48.){V و پس از نشان دادن راه خوب و بد، مسير هدايت و سعادت و گمراهى و شقاوت، خودش هر كدام كه خواست انتخاب كند «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ‏شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُر ؛ و بگو حق از پروردگارتان (رسيده) است. پس هر كه بخواهد بگرود و هر كه بخواهد انكار كند»V}(كهف (18)، آيه 29.) {V البته تبعات و آثار و نتايج اين راه‏ها يكى نيستند «أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُون ؛ آيا كسى كه مؤمن است، چون كسى كه نافرمان است؟ يكسان نيستند»V} (سجده (32)، آيه 18.){V فرجام صراط مستقيم رهيابى به رحمت الهى و پاداش‏هاى نيكوست و فرجام انحراف و گنه كارى بدبختى و گمراهى و دچار عداب دردناك الهى شدن است. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ ؛ پس هر كه كارهاى شايسته انجام مى‏دهد و مؤمن (هم) باشد، براى تلاش او ناسپاسى نخواهد بود»V}(انبياء (21)، آيه 94.) {V «إِلاَّ مَنْ تَوَلَّى وَ كَفَرَفَيُعَذِّبُهُ اللَّهُ الْعَذابَ الْأَكْبَر ؛ كه خداوند او را به آن عذاب بزرگتر عذاب كند»V}(غاشيه (88)، آيه 24.) {V اين مشيت خداى متعال است لذا مى‏فرمايد: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لأَمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِين ؛ و اگر پروردگار تو مى‏خواست، قطعاً هر كه در زمين است همه آنها يكسره ايمان مى‏آوردند. پس آيا تو مردم را ناگزير مى‏كنى كه بگروند؟»V} (يونس (10)، آيه 99.){V پس اختيار ما بر اساس ارده حكيمانه خداست. در عين حال لازمه تكامل اختيارى و انتخابى، گزينه‏هاى نادرست و انتخاب مسيرهاى نادرست از سوى برخى افراد انتخابگر است پس اين انتخاب بد يا خوب، گناه يا ثواب بر اساس اراده خداى متعال در طرح نظام احسن است «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‏ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْجاهِلِين ؛ و اگر خدا مى‏خواست قطعاً آنان را هدايت گرد مى‏آورد، پس زنهار از نادانان مباش»V} (انعام (6)، آيه 35.){V گر چه خداى متعال در مورد گناه، از آن كار راضى نيست ولى در مورد ثواب علاوه بر اراده، راضى نيز هست «إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَ لا يَرْضى‏ لِعِبادِهِ الْكُفْرَ وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُم ؛ و اگر كفر ورزيد، خدا از شما سخت بى نياز است و براى بندگانش كفران را خوش نمى‏دارد، و اگر سپاس داريد آن را براى شمامى پسندد»V}(زمر (39)، آيه 7.) {V اما نكته ظريف در مورد علم پيشين الهى اين است كه خداى متعال مى‏داند كه‏ ما در آينده به اراده و انتخاب و خواست خود چه گزينه رفتارى را بر مى‏گزينيم و چه كار ي را انجام مى‏دهيم، حال اگر در وقت مقرر، ما آن كار را با اراده خود انجام ندهيم؛ بلكه به سبب علم الهى، اراده از ما سلب شود، علم خدا بر خلاف خواهد شد چون متعلق علم خدا «كارهاى ما با اختيار خودمان» است. «يَعْلَمُ ما تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ وَ سَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ ؛ آنچه را كه هر كسى به دست مى‏آورد مى‏داند. و به زودى كافران بدانند كه فرجام آن سراى از كيست»V} (رعد (13)، آيه 42.){V «أَلا إِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قَدْ يَعْلَمُ ما أَنْتُمْ عَلَيْه ؛ هشدار كه آنچه در آسمانها و زمين است از آن خداست. به يقين آنچه را كه بر آيند او مى‏داند» V}(نور (24)، آيه 64.) {V «و لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمالَكُم»V}(محمد (47)، آيه 30.) {V در نتيجه ايشان را به سيماى (حقيقى)شان مى‏شناسى و از آهنگ سخن به (حال) آنان پى خواهى برد؛ و خداست كه كارهاى شما را مى‏داند» بود اما در وقت مقرر مشخص شد كه «كارهاى ما بدون اختيار» ديگرى رخ داد. لذا خداى متعال با هشدار به گنهكاران وافراد غير صالح مى‏فرمايد: شما كه پند نمى‏گيريد و به راه خطا مى‏رويد هر كارى مى‏خواهيد انجام دهيد اما بدانيد كه خداى متعال به همه آنچه كه شما (با اختيار واراده‏تان) انجام مى‏دهيد بصير و آگاه است «اعْمَلُوا ما شِئْتُمْ إِنَّهُ بِما تَعْمَلُونَ بَصِير ؛ هر چه مى‏خواهيد بكنيد كه او به آنچه مى‏خواهيد بيناست» V}(فصلت (41)، آيه 40.) {V بنابراين خداى متعال علم دارد كه ما در آينده با اختيار خودمان چه كارى را انجام مى‏دهيم و مانند يك نفر استادى كه صددرصد شاگردش را مى‏شناسد و آينده كارى و رفتارى او را مى‏داند، هرگز اين دانستن ما به جبر و محدوديت اختيار و اراده انسان نخواهد بود. بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه نحوه فاعليت ما انسان ها است که آيا ما انسان ها در انجام افعال اختياريمان کاملا مستقل و به حال خود واگذار شده ايم و خداوند متعال هيچ نقشي در افعال ما ندارد و نمي توان افعال ما انسان ها را به خدا نسبت داد، يا اين که ممکن است افعال اختياري را هم به انسان ها نسبت داد و هم به خداوند متعال و آيا استناد افعال به خداوند متعال منافي با اختيار ما انسانها نيست. علماء فلسفه و کلام در جواب اين سؤال فرموده اند که استناد افعال اختياري ما به خداوند جايز است و منافات هم با اختيار انسان ندارد و بحث فاعليت طولي را مطرح کرده اند که اگر فاعليت يک فاعل در طول فاعليت فاعل ديگر باشد اين استناد اشکال ندارد. يعني ما انسانها که با اراده و اختيار افعالي را انجام مي دهيم از آنجا که اصل هستي و وجود و قدرت و اراده ما مخلوق خداوند است و اگر يک لحظه فيض خداوند قطع شود هستي ما محو مي شود، مي توان افعالمان را به خداوند نسبت داد. استناد فعل به فاعل انساني، در يک سطح است و استناد وجود آن به خداي متعال در سطح بالاتري است که در آن سطح وجود خود انسان و وجود ماده اي که کارش را روي آن انجام مي دهد همگي مستند به اوست. بنابراين کارهاي اختياري انسان هم بي نياز از خداي متعال و خارج از قلمرو اراده او نخواهد بود و چنان نيست که يا بايد مستند به اراده انسان باشد و يا مستند به اراده خدا، زيرا اين دو اراده در عرض يکديگر و مانعه الجمع نيستند. بلکه اراده انسان مانند اصل وجودش وابسته به اراده الهي است A}«و ما تشاؤون الا ان يشاء الله رب العالمين»{A؛ V}( تکوير، آيه 29 - آموزش عقايد، مصباح يزدي، ص 155).{V براي آشنايي بيشتر مطالعه تفسير نمونه توصيه مي شود. شما دوست عزيز با رجوع به کتاب فهرست موضوعي تفسير نمونه «مبحث جبر و اختيار» را پيدا کرده و مباحث مربوط را مشروحا در مجلدات مختلف مطالعه فرماييد و نيز کتاب «انسان و سرنوشت شهيد مطهري» در صورتي که مطالعات ديني شما قابل توجه بود مي تواند کمک خوبي براي روشن شدن بحث باشد.
کد سوال : 2823
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : ما در خانواده شيعه مذهب به دنيا آمده ايم مسلما راهي جز اينكه شيعه شويم پيش پاي ما نبوده است البته اكنون با توجه به اطلاعات كممان حقانيت مذهبمان را قبول داريم ولي آيا كتابهايي وجود دارد كه بينش ما را در اين زمينه زياد كند لطفا اسم چند تا آز آنها را برايم بنويسيد؟
پاسخ : مى‏توانيد از كتاب‏هاى زير استفاده كنيد. - راه ما، راه و روش پيامبر ما، علامه امينى، ترجمه: موسوى همدانى - شيعه در اسلام، علامه طباطبايى - حق‏جو و حق‏شناس (ترجمه المراجعات)، علامه سيد شرف‏الدين، ترجمه محمد رضا امامى - شب‏هاى پيشاور، سلطان الواعظين شيرازى - همراه با راستگويان، تيجانى سماوى، ترجمه: سيد محمد جواد مهرى - عبداللّه بن سبا، ج 1 - 3، علامه عسكرى - نقش ائمه در احياى دين، ج 1 - 15، علامه عسكرى - يكصد و پنجاه صحابى ساختگى، علامه عسكرى - انديشه‏هاى اسلامى در ديدگاه دو مكتب (ترجمه معالم المدرستين)، ج 1 - 2، علامه عسكرى، ترجمه: دكتر جليل تجليل - شيعه پاسخ مى‏گويد، سيد رضا حسينى نسب - فريب، صالح الوردانى - خاطرات مدرسه، سيد محمد جواد مهرى - سيرى در صحيحين، محمد صادق نجمى - آنگاه هدايت شدم، تيجانى سماوى، ترجمه: سيد محمد جواد مهرى (به پيوست ارسال مي گردد) - اهل سنت واقعى كيست؟، تيجانى سماوى، ترجمه: سيد محمد جواد مهرى - از آگاهان بپرسيد، تيجانى سماوى، ترجمه: سيد محمد جواد مهرى - اهل بيت، كليد مشكل‏ها، تيجانى سماوى، ترجمه: سيد محمد جواد مهرى
کد سوال : 2824
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : كسي كه مبتلا به سايتهاي مستهجن اينترنت شده است و در هنگام ديدن زنان جنب مي شود چگونه مي توان از اين گرفتاري نجات داد؟
پاسخ : همانطور كه مي دانيد شهوت جنسي غريزه اي بسيار قوي است كه اگر با بي بندو باري پيروي شود، تمام قواي انساني را مقهور خويش مي سازد. يعني نيروي جسماني و مغز و اعصاب را به سرعت رو به تضعيف مي برد. و ذهن را مسموم، انديشه را مغشوش و قدرت تصميم گيري و اراده راتباه مي كند. اين غريزه كه بطور طبيعي بسيار قدرتمند است اگر در معرض محرك هاي محيطي مثل ديدن صحنه هاي هوس انگيز قرار گيرد قدرت آن چند برابر مي شود، به طوري كه كنترل آن ناممكن و خطر آن براي انسان بسيار شديد مي گردد و به نوعي اعتياد و اجبار تبديل مي شود. براي كنترل و مهار اين غريزه هم بايد محرك هاي بيروني را تقليل دهيم و هم از راه صحيح ، يعني ازدواج، در صدد ارضاي آن باشيم. بنابراين در خصوص مورد سوال ، شخصي كه مبتلا به سايت هاي مستهجن شده اولين قدم براي نجات از اين ورطه آن است كه به هر وسيله اي كه ممكن است جلوي خود را بگيريد و به سراغ اين سايت ها نرويد. زيرا اين تصاوير براي مردان خصوصا افراد مجرد چنان جذابيتي دارد كه دست كشيدن از آن تقريبا غير ممكن است. براي اين که در اين کار عزم و اراده خود را قوي کنيد راه كارهاي زير پيشنهاد مي شود. 1. بهتر است كمي در باره آثار زيانبار دنيوي و خصوصا اخروي پيروي از شهوات مطالعه و فكر كنيد و سعي كنيد عذاب هايي را كه خداوند به گناهكاران وعده كرده است در نظر آوريد تا بدينوسيله باورهاي مذهبي شما تقويت شود و دست برداشتن از عادت هاي گذشته براي شما آسان مي گردد. 2. از تمام چيزهايي كه به نوعي غريزه جنسي او را تحريك مي كند مانند خوردن بيش از حد غذاهاي پروتئيني مثل گوشت ، خرما، عسل، تخم مرغ، فلفل، پياز و غيره پرهيز كند، همچنين از گوش دادن به موسيقي ها و اشعار عاشقانه يا صحبت كرن و فكر كردن در امور جنسي و بطور كلي هر چيز كه در او احساسات شهوي را تقويت مي كند بپرهيزد. 3. به تنهايي و بي تحركي ، روي نياورد و در عوض به ورزش و تفريحات سالم بپردازد و از اين طريق انرژي هاي خود را تخليه كند. 4. از شركت در مجالس مختلط و ايجاد رابطه با جنس مخالف ، هر چند ظاهري سالم داشته باشد، جدا بپرهيزد زيرا طبق روايات اسلامي نگاه و صحبت با نامحرم تيري مسموم و شيطاني است كه آدمي را به انحراف مي كشاند. 5. در جلسات دعا و مناجات و مراسم مذهبي شركت فعال داشته باشد و نيز براي خود يك برنامه منظم مذهبي مثل زيارت عاشورا ترتيب دهد تا ضمن تقويت احساسات مذهبي خود، از نيروي ايمان و امداد غيبي پروردگار در مهار نفس اماره برخوردار شود. 6. از مراوده و ارتباط با افراد لاابالي و بي بند و بار بپرهيزد و در عوض با افراد مؤمن و ارزشي رابطه دوستي برقرار كنيد. 7. اسباب و وسايل ازدواج خود را فراهم كند و اگر هم از نظر اقتصادي توان تشكيل خانواده به صورت مستقل را ندارد، سعي كند با مشورت و توافق خانواده همسري مناسب براي خود انتخاب كند و با اجراي عقد شرعي به صورت نامزدي رابطه اي سالم و عاشقانه با او داشته باشد.
کد سوال : 2825
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : بنده به عنوان مقلد شما تا مقطع كارشناسي تحصيل نموده ام و حال دو راه براي بنده وجود دارد (به غير از سربازي) الف)ادامه تحصيل در حوزه علميه (قم-شهر -نجف ) ب)ادامه تحصيل در مقاطع ديگر رشته عمران به نظر شما با توجه به تحولات مختلف در عرصه هاي گوناگون جهان اسلام و غرب و وجود بدعت هاي بسيار زياد در جوامع اسلامي كدام گزينه براي بنده اولويت دارد؟
پاسخ : حوزه و دانشگاه دو مرکز اساسي براي تعليم و تربيت است که در يکي علوم ديني و اسلامي آموخته مي شود و در ديگري علوم ديگر. انتخاب هر يک از اين دو رشته علمي بستگي به سه عامل دارد که عبارتند از: علاقه، اهميت و نياز جامعه. عامل دوم و سوم در هر دو مشترک است يعني همان طور که فراگيري علوم ديني لازم و واجب است، فراگيري علومي که براي تأمين ماديات و زندگي ما ضرورت دارد نيز لازم و واجب است، چنانچه جامعه نيز به هر دو رشته علمي نيازمند است، هم لازم است عالمان و فقيهان ديني رهبري مذهبي و فکري مردم را عهده دار شوند و هم لازم است متخصصان علوم دانشگاهي براي رفاه و آسايش مردم تلاش کنند. اما در مورد عامل اول، بستگي به خود شما دارد. اگر مي بينيد علاقه و انگيزه هاي دروني شما بيشتر متوجه علوم حوزوي و ادامه تحصيل در حوزه هاست، مي توانيد با رجوع به مدارس مربوطه در قم يا شهرستان ها نسبت به ثبت نام و امتحان ورودي اقدام کنيد و اگر فکر مي کنيد علاقه شما به علوم دانشگاهي يا خصوص رشته عمران بيشتر است، به همان رشته روي آوريد. البته لازم است بدانيد که دروس حوزوي ويژگي هاي خاصي هم دارد که انگيزه بسيار قوي مي طلبد ممکن است هر کسي توان يا انگيزه کافي براي آن را نداشته باشد. به طور مثال کسي که وارد حوزه علميه مي شود و به لباس مقدس روحاني در مي آيد بايد علاوه بر کسب علم و آگاهي کافي نسبت به مسايل ديني، از نظر عملي و اخلاقي هم سرآمد مردم باشد. به عبارت ديگر بايد غير از اين که اهل علم است، اهل عمل هم باشد و الا نمي تواند در کارش موفق باشد اين در حالي است که علوم دانشگاهي الزاما چنين شرطي را ندارد. بنابراين اگر کسي علاوه بر اين که توان و انگيزه کافي براي تحصيل در حوزه را دارد حاضر باشد تمام مسؤوليت هاي آن را بپذيرد و در راهي قدم گذارد که افرادي چون امام خميني، شهيد مطهري، علامه طباطبايي و صدها و هزاران عالم وارسته رفتند. مسلما انتخاب حوزه بهترين گزينه است ولي اگر نمي تواند به شرايط آن عمل کند نبايد وارد حوزه شود زيرا هم خود ضرر مي کند و هم ممکن است سبب ضرر و گمراهي ديگران را فراهم کند.
کد سوال : 2826
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : آيا طلب مرگ از حضرت حق اشكال دارد؟
پاسخ : در بعضى روايات به ما دستور داده‏اند كه هيچ‏گاه از خدا طلب مرگ نكنيد بلكه هميشه طلب عمر طولانى كه در طاعت و بندگى خدا باشد نماييد. طلب مرگ نمودن از خداوند دليل‏هاى گوناگون مى‏تواند داشته باشد كه اگر منشأ آن ايمان قوى و عشق و محبت وصف ناشدنى نسبت به خداوند باشد به طورى كه عاشق تحمل دورى معشوق خويش را ندارد و وصال وى تمام آرزوى او است، اين طلب مرگ ممدوح است. اما اگر به دليل برخورد با مشكلات زندگى و ضعف نفس باشد كارى قبيح و ناپسند است. امير مؤمنان (ع) در نهج البلاغه در خطبه معروف به خطبه متقين در اوصاف و ويژگيهاي اهل تقوا و ايمان مي فرمايد: «و لولا الاجل الذي كتب الله عليهم لم تسقر ارواحهم في اجسادهم طرفه عين شوقا الي الثواب و خوفا من العقاب V}(نهج البلاغه ، خطبه 193) {V يعني: اگر خداوند عمر معيني را براي اهل ايمان و تقوا معين نكرده بود، يك چشم به هم زدن نيز روح آنان در بدنشان نمي ماند به خاطر اشتياق به پاداش الاهي و بيم از كيفر او يعني مومن مشتاق ديدار و لقاي پروردگارش مي باشد مي داند با مرگ و مردن به پاداش الاهي و نعمت هاي بي پايان مي رسد ولي در عين حال تسليم خواست پروردگارش مي باشد كه هر وقت او بخواهد به ديدارش بشتابند ولي شرط اين اشتياق به مرگ داشتن اعمال صالح و ايمان است. حضرت سجاد مي فرمايد: «و عمرني ماكان عمري بذله في طاعتک فاذا كان عمري مرتعا للشيطان فاقبضني اليك قبل ان يسبق مقتك الي او يستحكم غضبك علي ؛ خدايا تا وقتي عمر من در راه اطاعت تو صرف مي شود، عمرم را طولاني و دراز فرما، اما اگر عمرم، چراگاه شيطان و محل برآوردن شدن خواست هاي او گرديد، قبل از آن كه خشم تو مرا در بر گيرد و به غضب تو دچار گردم، جانم را بگير V} (صحيفه سجاديه، دعاي مكارم الاخلاق){V پس انسان بايد تسليم قضا و حكم الاهي باشد و طوري زندگي كند كه گويا هر آن جان مي سپارد و در عين حال به گونه اي عمل و برنامه ريزي براي زندگي خود داشته باشد كه گويا سال ها زنده است . مهم اين است كه انسان در مسير بندگي خداوند و پيرو دستورات و فرامين او باشد و اين مهم نيست كه مرگ او چه زماني فرا مي رسد. گاهي درخواست مرگ به خاطر سست عنصري و شانه خالي كردن از زير بار مسئوليت است كه نشانه ضعف اراده و روحيه و ميدان خالي كردن است و اين كار انسان هاي ضعيف و ترسو است نه انسان هاي پردل و شجاع و مبارز. مشكلات در زندگي پل پيروزي و نردبان ترقي انسان است و كمالات انساني در برخورد با مشكلات و غلبه بر آنها ظهور و بروز مي كند و جوهره انسان در ميدان هاي مبارزه با سختي ها متبلور مي يابد و اين از سنت هاي الاهي است. بايد به جاي طلب مرگ از خداوند استقامت و صبر و استواري طلب نماييم و از او بخواهيم ما را در آزمايشهاي سخت و دشوار زندگي موفق و پيروز سازد.
کد سوال : 2827
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : چرا عدالت خدا اين گونه است كه كسي كه كارهاي زشت در طول عمر كرده است و در آخر عمر توبه كند او را مي بخشد و آنرا به بهشت مي برد و فردي كه در تمام عمر زجر كشيده بايد ترس اين را داشته باشد كه نكند به دوزخ برود؟
پاسخ : بايد دانست بيم و اميد، خوف و رجا، از نشانه هاي وارستگي و از عوامل پويايي در جهت خوبي و از موانع ايستايي و دوري از غرور و سكون است كسي كه از دوزخ مي ترسد خود را بر محور راستي و درستي هم چنان نگاه مي دارد و البته براي تمام زجرها و مقاومتها و حتي اين ترسها، ثواپ و پاداش و درجات بهشتي مترتب است. چنانچه در روايات آمده است : «ما اصاب المؤمن من نصب ولا وصب ولا حزن حتي الهم يهمه الاكفر به من سيئاته؛ هر آن چه از سختي و گرفتاري و اندوه و مشكلات زندگي براي مؤمن باشد خداوند به وسيله آنها گناهان مؤمن را مي پوشاند» V}(بحار، جلد 74 ص 144).{V چنين شخصي كه در طول زندگي خويشتن داري كرده و سختيها را تحمل كرده همواره از پاداشهاي الهي بهره مند بوده و ترس او از دوزخ، عامل مثبت و نگهدارنده است كه همچنان ثابت قدم بماند و اين از الطاف خداوند به بندگان است كه بيم و اميد را در نهاد آنان قرار داده. و اما كساني كه پس از مدتها موفق به توبه مي شوند اين نشان از نكات مثبت و روشني بوده كه سوداي قلب آنها پنهان بوده كه در موقعيتي بروز مي كند با تصميمي قاطع ظاهر مي شود و اگر سياهي قلب شخص را فرا گرفته باشد موفق به توبه نمي شود بلكه بر دل آنان مهر سنگدلي مي خورد و قفل دل آنان باز نخواهد شد.V} (سوره بقره، آيه 7){V در اين باره توجه شما را به چند نكته زير جلب مي كنيم. 1. انسان در هم تنيده با فقر و نياز ، در حركت اختياري خود، به عنايت هاي ويژه خداوند، نيازمند است كه توبه از جمله آنها است؛ قرآن كريم ، راه دست يابي به فلاح و شكوفايي معنوي انسان را ، توبه معرفي كرده است؛ «و توبوا الي الله جميعا ايها المؤمنون لعلكم تفلحون ؛ اي مؤمنان! همگي به سوي خدا باز گرديد تا رستگار شويد.» V}(نور ، آيه 31) {V 2. آموزه توبه، كه با دگرگوني دروني انسان همراه است، بازگشت او به خداوند ، پاكي از آلودگيهاي دور كننده انسان از خدا و زمينه ساز شقاوت او، ورود به منزل كرامت و طريق سعادت ، وخلاصه استقرار ريشه سعادت ، يعني ايمان ، و شاخ و برگ هاي آن ، يعني عمل صالح را در وجود انسان، به دنبال دارد. 3. پيداست ، چنين انقلابي دروني با آن همه پيامد هاي درخشان، در لحظات پاياني عمر، حاصل شدني نيست. قرآن كريم نيز بدين حقيقت ، اشاره مي فرمايد: «انما التوبه علي الله للذين يعملون السوء بجهاله ثم يتوبون من قريب اولئك يتوب الله عليهم و كان الله عليما حكيما و ليست التوبه للذين يعملون السيئات حتي اذا حضر احدهم الموت قال اني تبت الان ؛ پذيرش توبه از سوي خداوند ، تنها براي كساني است كه ، كار بدي را از روي جهالت انجام داده، سپس زود توبه مي كنند. خداوند، توبه چنين اشخاصي را مي پذيرد ، و خدا دانا و حكيم است. براي كساني كه كارهاي بد را انجام مي دهند ، و هنگامي كه مرگ يكي از آنها فرا مي رسد، مي گويد: الان توبه كردم ، توبه نيست» V}(نسا ، آيات 17-18) {V و حقيقت آن است كه گفتن الفاظ مزبور درچنان حالتي، از آن روست كه گوينده، نزديكي مرگ را درك كرده و اهوال و ترسناكي آخرت رامشاهده نموده است . معناي چنين واكنشي آن است كه: من توبه مي كنم، چون مي بينم مرگ حق است و جزا نيز بر حق اين همان سخني است كه در تعابير آيه دوزادهم سوره مباركه سجده آمده است: «و لوتري اذ المجرمون ناكسو رؤوسهم عند ربهم ربنا ابصرنا و سمعنا فارجعنا نعمل صالحا انا موقنون؛ و اگر بيني مجرمان را ، هنگامي كه در پيشگاه پروردگار شان سر به زير افكنده، مي گويند: «پروردگارا ، آن چه وعده كرده بودي، ديديم و شنيديم ما را بازگردان تا كار شايسته اي انجام دهيم ما (به قيامت) يقين داريم.»
کد سوال : 2828
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : چطور زوجين كه در كنار هم قرار مي گيرند مي توانند يكديگر را به كمال برسانند خواهشمندم در اين مورد منابعي را معرفي كنيد و اين سؤال را جزئي توضيح دهيد؟
پاسخ : يکي از آثار مهم ازدواج اين است که زن و مرد وقتي در کنار هم قرار مي گيرند، يکديگر را کامل مي کنند. اين مطلب هم از قرآن به دست مي آيد و هم روايات به آن اشاره دارد و هم در روان شناسي ثابت شده است. در قرآن خداوند هدف از ازدواج را رسيدن به آرامش مي داند (روم، آيه 21). در تفسير الميزان در توضيح اين آيه آمده است، هر يک از ين و مرد به تنهايي داراي نقص اند و وقتي کنار هم قرار مي گيرند، يک واحد کامل را تشکيل مي دهند و به خاطر همين نقص و احتياج است که هر يک به سوي ديگري حرکت مي کند و چون بدان رسيد آرام مي شود، زيرا هر ناقصي مشتاق کمال است و هر محتاجي تمايل به دفع احتياج خود دارد، به همين جهت قرآن در اين آيه مي فرمايد: خداوند بين زن ومرد محبت و عشق قرار داد تا يکديگر را جذب کنند و در کنار يکديگر به آرامش و کمال برسند V}(ترجمه الميزان، ج 16، ص 249). {V همچنين در آيه ديگري در اين رابطه مي فرمايد: هر يک از زن و شوهر لباس يکديگرند (بقره، آيه 187) و همانطور که لباس، زشتي ها و نواقص بدن را مي پوشاند و بدن را حفظ مي کند، زن و مرد نيز يکديگر را از انحراف و سقوط حفظ مي کنند و راه رسيدن به کمال را هموار مي نمايند. در روان شناسي نيز اين مطلب ثابت شده که يکي از کارکردهاي مهم ازدواج، رسيدن به رشد شخصيتي و رواني است و بسياري از استعدادها و نيروهاي رواني انسان پس از ازدواج شکوفا مي شود، زيرا يکي از نيازهاي مهم رواني، نياز به تعلق و محبت و همچنين نياز به احترام است که تبلور ارضاي اين نيازها در ازدواج نمايان مي شود. ارضا نشدن اين نيازها زيان هاي رواني و شخصيتي زيادي به انسان مي زند. علاوه بر اين که، کانون خانواده تنها راه صحيح ارضاي نياز جنسي است و اگر اين غريزه از طريق ازدواج ارضا نشود، روح و روان آدمي به فساد و تباهي کشيده مي شود و از رشد و تکامل باز مي ماند. با توجه به اين که از نظر قرآن، روايات و روان شناسي ازدواج باعث کمال زوجين مي شود رعايت نکات زير زمينه تحقق دستيابي به کمال را فراهم مي کند: 1. سعي کنيد از همان ابتداي ازدواج احترام به يکديگر بگذاريد و از برخوردهاي غير اخلاقي و سبک دوري کنيد. 2. حقوق يکديگر را رعايت کنيد. 3. به خويشاوندان يکديگر به ويژه والدين احترام بگذاريد. 4. زن از تعريف کردن از مردان ديگر در مقابل همسر اجتناب کند و بالعکس مرد نيز از زنان ديگر در مقابل همسرش پرهيز کند. 5. از انجام گناه در خانه و بيرون خانه اجتناب کنيد. 6. در انجام واجبات و ترک محرمات به ويژه در مورد مسائل جنسي و زناشويي اهتمام بورزيد. 7. هنگامي که يکي از شما (زوجين) بيمار مي شود ديگري در پرستاري از او و انجام کارهاي منزل جديت بيشتري نشان مي دهد. 8. براي کسب آگاهي در مورد حقوق خانواده و آيين همسرداري کتاب هاي زير را (زوجين) مطالعه کنيد: - اخلاق در خانواده، حسين مظاهري - آيين همسرداري، ابراهيم اميني
کد سوال : 2829
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : چرا در حكومت اسلامي در برابر هر نهاد انتخاباتي يك نهاد انتصاباتي وجود دارد و اختيار تام به نهادهاي انتخاباتي داده نمي شود. مگر نه اينكه حكومت براي مردم است. پس چرا به منتخبين مردم اختيار تام داده نمي شود.؟
پاسخ : در نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران كليه اجزاء نظام، نهادها و ... ، همه با واسطه يا بي واسطه منتخب از طرف مردم بوده و به صورت مستقيم يا غير مستقيم با آراء مردم انتخاب مي شوند در اصل ششم قانون اساسي مي خوانيم: «در جمهوري اسلامي ايران امور كشور بايد به اتكاي آراي عمومي اداره شود؛ از راه انتخابات رئيس جمهور، نمايندگان مجلس شوراي اسلامي اعضاي شوراها و نظاير اينها يا از راه همه پرسي از سوي ديگر قانون اساسي دو شيوه را براي عمل به اصل فوق در زمينه چگونگي انتخاب مسئولين معرفي نموده است. 1. انتخاب مستقيم مسئولين: نظير انتخاب رئيس جمهور، نمايندگان مجلس شوراي اسلامي، اعضاي شوراهاي اسلامي 2. انتخاب غير مستقيم مسئولين : نظير انتخاب مقام رهبري، اعضا هيئت دولت ، اعضاي مجمع تشخيص مصلحت و ... اما اين كه چرا برخي از مقامات و يا نهاد ها به صورت مستقيم و برخي به صورت غير مستقيم انتخاب مي شوند ، داراي دلايل منطقي است كه توضيح آن در اين مختصر نمي گنجد، يكي از مهمترين دلايل آن جنبه تخصصي داشتن برخي از اين امور است كه بايد حتما با دقت و ظرافت خاصي توسط افراد كارشناسي و غيره صورت پذيرد. مثلا انتخاب وزيران و معرفي آنان به مجلس و يا برخي سازمانها توسط رئيس جمهور بدين دليل است كه علاوه بر تخصصي بودن تصدي هر كدام از وزارتخانه ها ، بايد افرادي هماهنگ با مجموعه دولت انتخاب شوند. حال آيا مي توان به بهانه انتصابي بودن هيئت وزيران و يا برخي سازمانهاي دولتي در مقابل كاركرد قانوني آنان توطئه چيني كرد؟! و يا انتخاب ولي فقيه توسط خبرگان منتخب مردم صورت مي پذيرد ، زيرا از نظر اسلام و قانون اساسي ، ولي فقيه بايد داراي مجموعه شرايطي باشد كه تشخيص آنها تنها توسط كارشناسان و متخصصين آگاه به آن شرايط مي تواند انجام شود. بنابراين انتخاب غير مستقيم رهبر توسط مردم و ازكانال خبرگان دقيق تر و مطمئن تر از انتخاب مستقيم است؛ در جمهوري اسلامي كه هدف آن اداره جامعه با قوانين اسلامي است و اسلاميت نظام فقط با ولي فقيه تضمين مي گردد، راه معقول و قابل اعتماد براي انتخاب بهترين فقيهي كه داراي ويژگيهاي رهبري است ، انتخاب توسط فقيهاني است كه فقها را مي شناسند. همانگونه كه انتخاب بهترين استاد دانشگاه ، و يا متخصص قلب بايد توسط اساتيد دانشگاه يا ساير متخصصين قلب صورت پذيرد و نه توسط مردم. و از سوي ديگر از آنجا ولي فقيه بيشترين مسئوليت را در قبال حفظ و هدايت نظام اسلامي و مصالح و منافع جامعه بر عهده دارد، قانون اساسي اختياراتي را در راستاي انجام اين وظايف از طريق انتخاب فقهاي شوراي نگهبان ، فرماندهان عالي رتبه نظامي و انتظامي و مجمع تشخيص مصلحت و... بر عهده مقام رهبري گذاشته است. در هر صورت اين چنين نيست در برابر هر نهاد انتخابي يك نهاد انتصابي و .. باشد ، بلكه مجموعه نهادها و مقامات مستقيم با غير مستقيم ، منتخب مردم و متشكل از منتخبين مردم (نظير مجمع تشخيص مصلحت) و به علاوه چنين مسئله اي در تمامي نظام هاي سياسي دنيا نيز مرسوم بوده و متداول مي باشد و به غير از يك يا دو نفر مسؤول - كه با واسطه يا بي واسطه توسط مردم انتخاب مي شود _ و برخي نهادهاي قانونگذاري، همه مراكز و مغاصب توسط مسئول دولت به وجود مي آيد. بنابراين طرح چنين موضوعات بي پايه اي از سوي دشمنان نظام اسلامي كه حتي خود آنان به واهي بودن آن آگاهند ، نبايد بر دانشجويان آگاه و هوشيار ما اثرمنفي داشته باشد و آنها را نسبت به مشروعيت نظام اسلامي و بخشهاي مختلف آن دچار ترديد و شبهه كند. ثانيا بعد از اينكه معلوم شد كه همه مسئولين عالي رتبه نظام و نهادها و ... در جمهوري اسلامي به صورت مستقيم و يا غير مستقيم منتخب مردم مي باشد، طرح اين مطلب «چرا به منتخبين مردم اختيار تام داده نمي شود» هيچ جايگاهي ندارد، زيرا اختيارات هر مسئولي در قانون اساسي مشخص شده است. و تمامي مسئولين جمهوري اسلامي در اين چارچوب به انجام وظايف و مسئوليتهاي خويش مشغولند و هيچ مسئولي نمي تواند اختيارات تام و بدون حد و مرز داشته باشد ، چون مسائلي نظير احكام اسلامي ، مصالح جامعه ، تفكيك قوا و اختيارات ساير نهادها، محدوديتها و چارچوبهايي را براي اختيارات هر مسئولي مشخص مي نمايد كه اگر بخواهد از آن فراتر برود نه تنها به مصالح نظام سياسي خلل ايجاد مي كند بلكه باعث مي شود كه به اختيارات ساير مسئولين و منتخبين مردم نيز لطمه وارد شود.
کد سوال : 2830
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : گروه های افراطی منتسب به چه ارگاني هستند. و از طريق چه سازماني پشتيباني مي شوند؟
پاسخ : بررسي تاريخ حوادث اسلام تاكنون و همچنين انقلاب اسلامي به خوبي بيانگر اين واقعيت است كه بيشترين خطر و آفت براي نهضتهاي الهي و مردمي همين افراط و تفريط ها بوده است. بر اين اساس نظام اسلامي نيز هميشه با حركتهاي خودسرانه و غير قانوني مخالف بوده و مي باشد؛ رهبر معظم انقلاب به كرات به خطر اين قبيل افراطيون هشدار داده است و از آنها منع نموده است به عنوان نمونه پس از جريان 18تير كوي دانشگاه كه عده اي براي تخريب چهره نيرو هاي اصول گرا و با استفاده از شعارهاي متدينين به خوابگاه دانشجويان حمله كردند، فرمودند: «بارها گفته ام ، باز هم تكرار مي كنم، من معتقدم كه جوان مملكت بايستي در همه ميدان ها حضور و آمادگي داشته باشد، منتها با انضباط، اين گونه حركاتي كه ملاحظه شد، كساني به دانشگاه حمله كنند، ناشي از بي انضباطي است با هر نامي انجام بگيرد، غلط و محكوم است. اگر با نام دفاع از دين هم انجام بگيرد، غلط است اگر با نام دفاع از ولايت هم انجام بگيرد، غلط است. مگر من بارها نگفته ام كه در اجتماعات كساني كه مخالفند هيچ كس نبايد رفتار خشونت آميز داشته باشد. چون اين كار دشمن را خوشحال مي كند...»V}(روزنامه جمهوري اسلامي، 22تير 78، ص 2) {V بنابراين نظام اسلامي چنين جرائمي را نه تنها حمايت نمي كند بلكه با متخلفين قاطعانه برخورد مي نمايد. در هر صورت در اينكه برخي رفتارهاي افراطي از سوي بعضي افراد جامعه ، سر مي زند شكي نيست. اما هرگز نبايد پنداشت كه اين افراد از منتسبين به نظام مي باشند زيرا چنين افرادي يا افراد خودسر بوده و يا با تحريك و توطئه نيروهاي معاند نظام تحريك شده اند.V}(ر. ك: اطلاعيه دادگاه انقلاب اسلامي ، روزنامه رسالت، 80.2.1 ، ص 13) {V از سوي ديگر اگر افراط و ناديده گرفتن قانون و ضوابط خوب نيست، كه قطعا اين چنين است ، پس همه جناحهاي سياسي بايد از چنين پديده زشتي دوري نمايند، ولي متأسفانه مشاهده مي شود افرادي كه خود را قانون مدار دانسته و دم از اصلاحات مي زنند، افراط گرايي را به جايي رسانيده اند كه حتي اصول و چارچوب هاي قانون اساسي و مواضع رياست جمهوري را ناديده گرفته و به راحتي، امنيت ، استقلال و منافع ملي را دو دستي تقديم بيگانگان و دشمنان اين مرز و بوم مي نمايند. بنابراين خطر اين گروه را كه حداقل كمتر از گروه اول نيست. هرگز نبايد كوچك شمرد و از آن غافل بود. به اميد آن روزكه كليه فعاليتهاي سياسي افراد ، جناحها و احزاب سياسي ، همه در چارچوب قانون ، ارزشهاي اسلامي و در راستاي رعايت امنيت، استقلال ، منافع و مصالح كشور و احترام به حقوق ديگران ، نهادينه شود و جامعه اسلامي ما ديگر به هيچ وجه شاهد اين قبيل افراط و تفريط ها نباشد.