• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 2811
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : آيا به نظر شما گذاشتن ريش در اسلام جايز است.آيا فكر نمي كنيد كه اين مساله مربوط به زمان پيامبر است. و الان ديگر لزومي ندارد. آيا اين قدر كه در اين مملكت به ريش تاكيد مي شود به چيز ديگري هم تاكيد مي شود.مگر خاخام هاي يهودي به اندازه روحانيون ما ريش نمي گذارند پس چرا اين قدر مي گويند ريش نشانه مسلماني است و زدن ريش را نكوهش مي كنند.به نظر شما اسلام فقط در ظاهر است. همين خارجي كه الان سه تيغ مي كنند از لحاظ وجداني از مسلمانها برترند و خيلي بهتر به قانون احترام مي گذارند؟
پاسخ : نخست بايد به اين واقعيت اشاره کرد که آنچه مهم است «ريشه» و باطن است و اگر به «ريش» و ظاهر توجه مي شود به جهت آن است که ظاهر نمادي از باطن بايد باشد، لذا کساني که ظاهر را مي آرايند و باطن نابهنجار دارند به عنوان ظاهر فريب و يا نالايق سزاوار نکوهش هستند اما نبايد رفتار برخي نالايقان، ما را از رعايت برخي احکام منصرف کند. از سوي ديگر بايد دانست قلب پاک با حفظ ظاهر، مصونيت بيشتر پيدا مي کند و پايدار مي ماند به همين جهت بزرگان حکمت گفته اند براي پايداري در «طريقت» و رسيدن به «حقيقت» حفظ «شريعت» لازم است و اگر احکام ظاهري شريعت حفظ نشود احتمال فسق، التقاط و انحراف بسيار زياد است و بهترين دليل بر درستي اين مطلب، سيره و روش تمامي پيامبران و امامان و اولياي خداست که علاوه بر اين که به ريشه و باطن توجه داشتند ظاهر را نيز مطابق احکام شريعت رعايت مي کردند. براي توضيح بيشتر در اين باره توجه شما را به مطالب زير جلب مي کنيم: در اين مسأله دو نظريه عمده در ميان فقها وجود دارد: 1- حرمت , 2-تفصيل ميان ريش پرفسوري و غير آن . هر حكم شرعي از دو جهت قابل دليل يابي است : الف ) دليل شرعي ; مقصود از آن متون و نصوصي است كه حكم الهي را بيان مي كند. اين دليل ها ابزار اصلي فقيه و كارشناس ديني است كه از طريق آن مي تواند حكم الهي را استنباط كند. ب ) فلسفه حكم ; مقصود از آن اين است كه چرا خداوند بر موضوع مفروضي فلان حكم را داده است . چنين كاوشي تحقيق فقهي نيست مگر در مواردي كه »كشف فلسفه حكم « در »استنباط حكم « دخيل باشد. در اين رابطه بايد چند نكته را در نظر داشت : اولا, فلسفه همه احكام و جزئيات آنها به طور تفصيلي روشن نيست و آگاهي از آن دانشي فراتر از تنگناهاي معارف عادي بشري مي طلبد. ليكن بطور اجمالي روشن است كه همه احكام الهي تابع مصالح و مفاسد واقعي در متعلق آنهاست . بنابراين در صورتي كه فلسفه حكمي را بالخصوص ندانيم بنابر قاعده كلي فوق از آن بايد پيروي كرد. زيرا يقين به وجود مصلحتي در آن هست هر چند بر ما ناشناخته باشد. ثانيا, در جست و جوي فلسفه احكام نبايد هميشه به دنبال علوم تجربي رفت و دليلي مادي و فيزيولوژيك برايش جست وجو نمود. اين فرايند كه همواره در پي يافتن مصلحت يا مفسده اي طبي يا... باشيم برخاسته از نگرشي مادي گرايانه است . در حالي كه بسياري از احكام مصالحي معنوي دارند كه در حوزه هيچ يك از علوم بشري قابل تحقيق نيست و آنها با متد تجربي خود قادر به حكمي نفيا يا اثباتا پيرامون آن نيستند و يا اگر نظري بدهند بسيار سطحي است و چه بسا مسأله حكمتي برتر و بالاتر داشته باشد. چنان كه در مورد روزه علوم به خواص بهداشتي آن پرداخته اند ولي قرآن مجيد فلسفه اي بالاتر را بيان فرموده و آن »تقوايابي « است . در مورد تراشيدن صورت نيز از نظر طبي گفته اند: وجود محاسن براي محافظت از لثه ها و دندان ها و پوست صورت مفيد است . ليكن به نظر مي رسد فلسفه اصلي حكم اثري معنوي و روحي و حفظ حالت طبيعي خلقت مرد باشد. نهايتا" مسأله امري تعبدي است و اگر هيچ فلسفه اي نيز براي آن شناخته نشود, حكم شارع را بايد پذيرفت . حرمت تراشيدن ريش مرحوم محقق آيت الله العظمي خويي , درباره حرمت تراشيدن ريش بحثي مبسوط دارند كه خلاصه آن را بازگو مي كنيم . (نك به مصباح الفقاهه , تقريرات درس محقق خويي به قلم توحيدي تبريزي , ج 1, ص 257) ايشان چنين مي فرمايند: مشهور بلكه اجماع بين علماي شيعه و سني , حرمت تراشيدن است . وجوه ذيل براي حرمت اقامه شده : 1- قول خداي سبحان »فليغيرن خلق الله « (سوره نساء، آيه 118) به ادعاي اين كه حلق لحيه (تراشيدن ريش ) تغيير خلقت به شمار مي آيد پس حرام است . 2- در رواياتي امر شده به ارسال لحيه (بلند گذاشتن ريش ) و زدن سبيل ها. و از تشبيه به يهود و مجوس نهي گرديده است , (وسائل الشيعه , ج 1, باب 67 از ابواب عدم جواز حلق لحيه , ص 80 و ج 4, الوافي , ص 99) 3- در رواياتي معروف به جعفريات آمده است كه حلق لحيه مثله كردن است و هر كس مثله كند لعنت خدا بر او باد. (المستدرك , ج 1, ص 59). 4- رواياتي كه دلالت دارند بر اينكه سلوك و مسلك دشمنان دين جايز نمي باشد. حلق لحيه از جمله شمار آنها محسوب مي شود. 5 - قول پيامبر(ص ) در خطاب به دو پيام آور كسري ت: واي بر شما چرا اينگونه هستيد؟ آن دو نفر گفتند پروردگارمان ما را اينگونه امر كرده تا كسري را درك كنيم . سپس پيامبر(ص ) فرمود: لكن پروردگار من امر فرموده كه ريشم را آزاد بگذارم و سبيلهايم را كوتاه كنم . (مستدرك , ج 1, ص 59) 6 - قول علي (ع ): اقوامي بودند كه حلق لحيه نمودند و سبيلها را گذاشتند سپس مسخ شدند. (وسائل الشيعه , ج 1, باب 56, از همان باب , ص 80 و الوافي , ج 2, ص 33) لازم به ذكر است كه همه اين وجوه ششگانه نزد مرحوم خويي به علل ضعف در سند و يا متن , مخدوش هستند و نمي توانند حرمت را اثبات كنند. اما وي وجه هفتمي را ذكر مي كند كه نزد وي مقبول است و آن اين است كه : روايتي صحيح داريم از بزنطي كه از خدمت امام رضا(ع ) سؤال شد: آيا براي مرد صلاح است كه ريشش را بزند. امام فرمود: اما از جوانب آن , اشكالي ندارد. و اما از جلوي آن جايز نيست . (وسائل الشيعه , ج 1, باب 52 از همان باب , ص 80) آن گاه مرحوم خويي مي فرمايد: »سيره قطعيه اي كه بين متدينين متداول , و به زمان پيامبر(ص ) متصل است بر اين مدعا دلالت مي كند«. افزون بر آن ادعاي اجماع هم بر آن شده است و قول مخالفي از شيعه و سني در اين مقام نقل نشده است . بنابراين موضوع حرمت از بين بردن كامل ريش است و فرقي ميان تراشيدن و استفاده از ديگر وسايل پيرايش ندارد. اما اگر مقداري از ريش بر صورت بماند و براي ديگران وجود ريش نمايان باشد, صدق عرفي به شمار مي آيد. T}احكام ريش تراشى {T پرسش 1. تراشيدن ريش تمام صورت با ماشين يا تيغ چه حكمى دارد؟ همه (به جز بهجت و صافى): تراشيدن ريش خواه با تيغ باشد يا ماشين بنابر احتياط واجب حرام است.(1) صافى و بهجت: تراشيدن ريش حرام است.(2) پرسش 2. آيا گذاشتن ريش پروفسورى كفايت مى‏كند؟ امام، خامنه‏اى، بهجت، صافى، نورى و سيستانى: خير، تراشيدن مقدارى از ريش (دو طرف گونه‏ها) نيز حكم تراشيدن تمام آن را دارد.(3) تبريزى، مكارم و فاضل: اگر چانه و اطراف آن (يك چهارم صورت) تراشيده نشود، به طورى كه در وقت مواجهه صدق كند ريش دارد، كفايت مى‏كند.(4) پرسش 3. منظور از صدق ريش چيست؟ همه: منظور آن است كه در عرف مردم به آن ريش بگويند.(5) پرسش 4. آيا منظور از تراشيدن ريش همان تيغ زدن است يا ماشين‏هاى نمره پايين را هم شامل مى‏شود؟ همه: هر وسيله‏اى كه موهاى صورت را بتراشد به گونه‏اى كه عرف مردم بگوييد ريش ندارد، خواه با تيغ باشد يا ماشين و يا هر ابزارديگرى.(6) پرسش 5. گذاشتن خط ريش چه حكمى دارد؟ همه: تراشيدن روى گونه‏ها (بصورت خط ريش) اشكال ندارد.(7) T} مجوز ريش تراشى {T پرسش 6. تراشيدن ريش با تيغ يا ماشين ريش‏تراشى براى هنرمندى كه كارش آن را اقتضاء مى‏كند چه حكمى دارد؟ همه: با توجه به اينكه مى‏توان بوسيله گريم و مانند آن ريش صورت را به شكل تراشيده شده نمايان كرد، تراشيدن آن اشكال دارد.(8) پرسش 7. افرادى كه در اثر ريش گذاشتن احساس خارش مى‏كنند و يا اينكه در محيطى بسر مى‏برند كه اگر آن را نتراشند گرد و غبار در لابلاى موى صورتش جمع مى‏شود وظيفه چيست؟ همه: مشكل ياد شده مجوز ريش تراشى نيست.(9) پرسش 8. چنانچه گذاشتن ريش براى صورت ضرر داشته باشد تكليف چيست؟ همه: در فرض مذكور، تراشيدن ريش صورت اشكال ندارد.(10) پرسش 9. اگر انسان براى اين كه توهين مردم را نشنود، ريشش را بزند چه حكمى دارد؟ گذاشتن ريش براى مسلمانى كه به دينش اهميت مى‏دهد باعث خوارى و سرشكستگى نيست و با مسخره كردن ديگران، احكام خداوند عوض نمى‏شود. مگر آنكه استهزاء و خوارى به حدى برسد كه تحمل آن نزد عقلاء امر غيرعادى و حرج محسوب شود در اين فرض مى‏تواند ريش خود را بزند.(11) پرسش 10. آيا براى اين كه انسان در بعضى محيطها انگشت نما نشود مى‏تواند صورت خود را با تيغ بتراشد؟ همه: خير.(12) پرسش 11. آيا تراشيدن موهاى كم صورت به منظور رشد و پرشدن آن اشكال دارد. همه: اگر موهاى صورت كم بوده به طورى كه صدق ريش بر آن نكند، تراشيدن آن مانعى ندارد.(13) T} تراشيدن سبيل {T پرسش 12. حكم تراشيدن سبيل و بلند گذاشت آن چيست؟ تراشيدن آن اشكال ندارد ولى بلند نمودن آن به مقدارى كه هنگام خوردن و آشاميدن با غذا يا آب برخورد كند مكروه است.(14) ---------------------- پي نوشت ها: 1) امام، استفتاءات، ج 2، مكاسب محرمه، س 79؛ نورى، استفتاءات، ج 1، س 492 و 493؛ مكارم، استفتاءات، ج 2، س 750 و 753؛ تبريزى، استفتاءات، س 1089 و 1096؛ فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 957 و 955؛ سيستانى، سايت، ريش تراشى، س 1 و 3؛ خامنه‏اى، اجوبة، س 1421 و 1416؛ دفتر: وحيد. 2) صافى، جامع الاحكام، ج 2، س 1740 و 1742؛ بهجت، توضيح المسائل، متفرقه، م 4. 3) امام، استفتاءات، ج 2، مكاسب محرمه، س 84؛ وحيد، منهاج الصالحين، ج 3، م 43؛ خامنه‏اى، اجوبة، س 1413؛ سيستانى؛ سايت، ريش تراش، س 1 و 3؛ صافى، جامع الاحكام، ج 2، س 1743؛ بهجت، توضيح‏المسائل، متفرقه، س 4؛ نورى، استفتاءات، ج 1، س 492 و 493. 4) مكارم، استفتاءات، ج 2، س 751؛ فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 955 و ج 2، س 941؛ تبريزى، استفتاءات، س 1087. 5) تبريزى، استفتاءات، س 1091؛ دفتر: همه. 6) امام، استفتاءات، ج 2، مكاسب محرمه، س 79؛ بهجت، توضيح المسائل، متفرقه، م 4؛ نورى، استفتاءات، ج 1، س 494؛ مكارم، استفتاءات، ج 2، س 751 و 753؛ تبريزى، استفتاءات، س 1091 و 1099؛ فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 957؛ صافى، جامع‏الاحكام، ج 2، س 1742؛ سيستانى، سايت، ريش تراش، س 10 و 6 و 15؛ دفتر: وحيد. 7) بهجت، توضيح‏المسائل، متفرقه، م 4؛ سيستانى، سايت، ريش‏تراشى، س 11؛ صافى، جامع‏الاحكام، ج 2، س 1743؛ خامنه‏اى، اجوبة، س 1424؛ فاضل، جامع المسائل، ج 1، س 955؛ تبريزى، استفتاءات، س 1096؛ مكارم، استفتاءات، ج 2، س 751؛ نورى، استفتاءات ج 1، س 493؛ دفتر: وحيد، امام. 8) دفتر: همه. 9) امام، استفتاءات، ج 2، مكاسب محرمه، س 87؛ صافى، جامع الاحكام، ج 2، س 1746؛ دفتر: همه. 10) امام، استفتاءات، ج 2، مكاسب محرمه، س 88؛ سيستانى، منهاج الصالحين، ج 2، م 46؛ تبريزى، صراط النجاة، ج 2، س 905؛ خامنه‏اى، اجوبة، س 1418؛ دفتر: وحيد، نورى، صافى، بهجت، فاضل و مكارم. 11) خامنه‏اى، اجوبة، س 1418؛ مكارم، استفتاءات، ج 2 س 753؛ تبريزى، صراط النجاة، ج 2، س 905 و التعليقه على منهاج الصالحين، م 43؛ وحيد، منهاج الصالحين، ج 3، م 43؛ سيستانى، منهاج الصالحين، ج 2، م 46؛ دفتر: صافى، بهجت، وحيد، فاضل، امام. 12) دفتر: همه. 13) امام، استفتاءات، ج 2، مكاسب محرمه، س 80؛ مكارم، استفتاءات، ج 2، س 753 و ج 1، س 570؛ تبريزى، استفتاءات، س 1096؛ فاضل، جامع‏المسائل، ج 1، س 956 و 960 و 958؛ سيستانى، سايت، ريش تراشى، س 14؛ دفتر: وحيد، بهجت، نورى و صافى. 14) امام، استفتاءات، ج 2، مكاسب محرمه، س 80 و 85؛ خامنه‏اى، اجوبة، س 1415؛ تبريزى، استفتاءات، س 1096؛ نورى، استفتاءات، ج 1، س 496؛ صافى، جامع الاحكام، ج 2، س 1744؛ دفتر: بهجت، مكارم، وحيد و فاضل و سيستانى.
کد سوال : 2812
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : مدتهاست كه دنبال كسي مي گردم كه حرفهايم را برايش بزنم . و من را سرزنش كند و يا لااقل من را همان چيزي كه هستم ببيند. چرا با اين همه سياهي دلم نرديكانم من را به عنوان آدم خوب مي شناسند اينكه سرنوشت من از همان آغاز كفر نوشته شده است از من به خوبي ياد مي كنند و اين سئوال كه تنها از او دارم چرا با اينكه من به دنبال جلب رضايتش هستم ولي قلبم آنقدر سياه است و باز سياهتر كه حتي برايم نامفهوم جلوه مي كند چرا پس از هر توكل خالصانه اي فقط خشنودي مردم مزد من است. پس اين درست است كه او هر كس را كه بخواهد جزو مقربين خود قرار مي دهد و كساني را كه نسبت به آنها رقيبي ندارد با وعده هاي كوتاه مدت از خود مي راند؟
پاسخ : از اين که خود را سياه دل و گنهکار مي دانيد معلوم مي شود به اعمال و درون خود توجه داريد و تعريف و تمجيد ديگران شما را فريب نداده ولي نبايد در اين کار زياده کرد. انسان حالات گوناگونى دارد. در نهج البلاغه از امير المومنين(ع) نقل شده: «ان للقلوب شهوه و اقبالا وادبارا». بنابراين قلب انسان گاه اقبال به خدا و معنويات دارد و گاه پشت مى‏كند. در اين رابطه فرموده‏اند: در هنگام اقبال دل به مستحبات و مندوبات بپردازيد و در صورت ادبار به واجبات اكتفا كنيد. البته هر قدر انسان مجاهده نفس بيشترى كند و با خدا وقرآن و اهل بيت انس بيشترى گرفته و دل از هواهاى نفسانى تخليه كند به تدريج اقبالش بيشتر شده و به صورت ملكه راسخه در مى‏آيد. آن گاه است كه در همه حالات به ياد خدا و متوجه اوست و هيچ چيز نمى‏تواند او را از محبوب حقيقى باز دارد. اين همان حالتى است كه از آن تعبير به «نماز دائم» شده است: P}خوشا آنان كه الله يارشان بى{E}به حمد و قل هوالله كارشان بى{P P} خوشا آنان كه دايم در نمازند{E}بهشت جاودان ماوايشان بى{P حضرت امير(ع) در مناجات شعبانيه مي فرمايند: «الهي هب لي کمال الانقطاع اليک و انر ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليک حتي تخرق ابصار القلوب حجب النور فتصل الي معدن العظمه و تصير ارواحنا معلقه بعز قدسک؛ خدايا انقطاع کامل به سوي خودت را به من عطا فرما و چشم هاي دل ما را به نور نظر به سوي خودت روشن کن تا چشم دل ها پرده هاي نور را بدرد و به معدن عظمت برسد و روح هاي ما به درگاه قدس تو آويخته گردد» V} (حاج شيخ عباس قمي، مفاتيح الجنان، مناجات شعبانيه).{V حضرت در جملات فوق مطالب بسيار بلندي را ايراد کرده اند و درخواست هاي حضرت آرام آرام اوج مي گيرد و هر يک مقام عالي تري از کمال انسان را جلوه مي دهد و در نهايت، مقام تقرب تام به خداوند به تصوير کشيده شده است. در مرحله اول حضرت منقطع شدن و بريدن از غير خدا و ارتباط و پيوند کامل با مقام ربوبي را درخواست مي کنند. يعني: H}«الهي نور ظاهري بطاعتک»{H؛ M}انسان با همت بلند مي تواند کاري کند که تمام مراحل زندگي اش سير به سوي خداوند باشد.{M علماي اخلاق از اين کار به مرابطه تعبير نموده اند. مرابطه و پيوند با خدا چهار رکن دارد: 1- مشارطه: «عازم» هر روز صبح با خود شرط مي کند که در طول مدت بيداري، نعمت حيات و زندگي را در اطاعت و پيروي خداوند بگذارند و در مقابل خواسته هاي عشق و شيطان ايستادگي کند و اين مطلب را به يک يک اعضا و نفس خود تلقين مي نمايد. 2- مراقبه؛ «عازم» در طول زماني که در بيداري به سر مي برد پيوسته سعي مي کند بر عهد و پيمان خود پايداري کند و موارد عهد را به انجام رساند. همان طور که دو شريک در ظاهر مواظب هم هستند تا تخلفي از طرف شريک صورت نگيرد «عازم» نيز از خود مراقبت مي کند که نفس خيانت نورزد و بر سر پيمان خود باقي بماند. 3- محاسبه: «عازم» پس از اتمام کار و فعاليت، در پايان روز و به هنگام خواب به حسابرسي خود مي پردازد. چنانچه به عهد خود وفادار بوده است شکر خدا را به جاي آورده، زيادي توفيق را مي طلبد و چنانچه تخلف و خطايي صورت گرفته باشد در مرحله بعد از حسابرسي خود را کيفر مي دهد. 4- معاتبه و معاقبه: «عازم» در اين جا متوجه مي شود نفس آنچه را که بايستي مراعات مي کرد، رعايت نکرده است از اين رو به سرزنش و عتاب نفس مي پردازد تا شرمگينش سازد. مرحله دوم: چون از ظاهر فراغت حاصل شد، باطن را بايد به محبت الهي تزيين داد. همچنان که انسان گرايش هاي ظاهري دارد که ممکن است مطلوب يا نامطلوب باشد، باطن انسان که مرکز عواطف، احساسات و فعل و انفعالات معنوي است، براي روابط معنوي خود ميل هايي دارد که ممکن است مطلوب يا نامطلوب باشد. البته ظاهر انسان از باطن او پيروي مي کند، پس بايد تلاش جدي کرد و محبت هاي ظاهري را از دل زدود و محبت واقعي را که متعلق به خداوند متعال است در سراسر وجود اشاعه داد. ريشه محبت الهي نيز در معرفت ذات اقدس اله نهفته است. به همين منظور در مرحله سوم درخواست معرفت قلبي مطرح مي شود. معرفت خداوند از دو طريق به دست مي آيد: اول - از راه برهان و عقل و ارائه مفاهيم ذهني مي توان خدا را اثبات کرد. دوم - در وراي دريافت هاي ذهني و عقلي، حقايقي نيز وجود دارند که با تلاش عقلاني نمي توان به آنها رسيد، لذا به معرفت ناب و حقيقي که در پرتو علم حضوري و معرفت شهودي و ارتباط آگاهانه عيني با خداوند حاصل مي شود مي رسيم. مغز و ذهن انسان جايگاه دريافت هاي عقلاني است در حالي که قلب انسان مرکز معرفت شهودي است. ما از راه تحصيل معرفت عقلاني مي توانيم ساحت معنوي خويش را نيز گسترش دهيم، وقتي ما از راه برهان عقلي خداوند را مي شناسيم واز آن راه به لزوم اطاعت او پي مي بريم، همين معرفت به ما مدد مي رساند که با دل به خداوند توجه يابيم و به تدريج در عبادت هايمان حضور قلب پيدا کنيم و با حضور قلب و توجه خالصانه به خداوند، دل ما آماده جذب انوار ملکوتي مي گردد و راه جديدي براي ما گشوده مي شود و آن گاه از ژرفاي قلب و با چشم دل خدا را مي بينيم و با عنايت خاص خداوند معرفت مناسب به قلب ما افاضه مي گردد. به اين ترتيب پس از معرفت قلبي، به مرحله چهارم که مشاهد، روحاني است مي رسيم. در مرحله پنجم جانمايه و نقطه اوج سخن حضرت تجلي مي يابد. براي رسيدن به مقام درک حضوري معدن عظمت الهي، ابتدا بايد حجاب هاي ظلماني گناهان را کنار زد و پس از آن حجاب هاي نوراني را (که عبارتند از مدارج و مراتب معنوي و نعمت هاي اخروي و بهشتي که پرتوهايي از وجود لايتناهي خداوند هستند و به هر جهت مانع رسيدن به معرفت شهودي خداوند اند). طبيعي است که وقتي روح انسان به مقام تعلق و اتصال محض شهودي به ساحت قدس ربوبي برسد، ديگر به خودش توجه و تعلق ندارد اما رسيدن به اين مقام، تلاشي طاقت فرسا و پيمودن طريقي طولاني را مي طلبد و ما ناتوان از درک و فهم چنين مقامي هستيم، چه برسد که به آن بار يابيم. ما که در عالم ظلمت به سر مي بريم بايد بکوشيم که با خودسازي و توسعه درک و فهم خود و گشودن دريچه هاي دلمان به سوي حقايق و اسرار الهي، در افق فهم و درک اهل بيت قرار بگيريم. در پايان مناجات شعبانيه حضرت مي فرمايند: H}«الهي! والحقني بنور عزک الابهج فأکون لک عارفا و عن سواک منحرفا و منک خائفا مراقبا...{H ؛ و مرا به نور عزتت که بهجت و نشاط آورتر از هر لذتي است پيوند ده تا عارف به تو گردم و از غير تو روي گردانم و از تو ترسان و مراقب فرمان تو باشم». براي آگاهي بيشتر ر.ک: 1- به سوي خودسازي، آيت الله مصباح يزدي 2- مبادي اخلاق در قرآن (10)، آيت الله جوادي آملي 3- مراحل اخلاق در قرآن (11)، آيت الله جوادي آملي خداى متعال چون موجود پيراسته از هر محدوديت و نقص و احتياج است و داراى تمام صفات زيباى كمال است، هم اراده او فوق همه اراده‏هاست و هم علم او، مطلق است و هم تمام كارهاى او بر اساس علم و حكمت و اراده حكيمانه است، از طرف ديگر در عالم آفرينش انسان موجود ممتازى است كه داراى قدرت اختيار و انتخاب است و هيچ كدام از اينها مغاير و يا نفى كننده ديگرى نيست، خداى متعال بر اساس اراده حكيمانه‏اش نظام آفرينش را بر مبناى نظام أحسن قرار داد «الَّذِي أَحْسَنَ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلَقَهُ؛ همان كسى كه هر چيزى را آفريده است نيكو آفريده» V}(سجده (32)، آيه 7.) {V از اين رو مشيت و اراده حضرت حق بر اين قرار گرفت كه انسان به گونه‏اى آفريده شود كه موجودى داراى اختيار باشد. «هُوَ الَّذِي خَلَقَكُمْ فَمِنْكُمْ كافِرٌ وَ مِنْكُمْ مُؤْمِنٌ؛ او است آن كسى كه شما را آفريد؛ برخى از شما كافرند و برخى مؤمن» V}(تغابن (64)، آيه 2).{V و «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَعَلَكُمْ أُمَّةً واحِدَةً وَ لكِنْ لِيَبْلُوَكُمْ فِي ما آتاكُم ؛ و اگر خدا مى‏خواست شما را يك امت قرار مى‏داد، ولى خواست تا شما را در آنچه به شما داده است بيازمايد» V}(مائده (5)، آيه 48.){V و پس از نشان دادن راه خوب و بد، مسير هدايت و سعادت و گمراهى و شقاوت، خودشان هر كدام را كه خواست انتخاب كند «وَ قُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ‏شاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَ مَنْ شاءَ فَلْيَكْفُر؛ و بگو حق از پروردگارتان (رسيده) است. پس هر كه بخواهد بگرود و هر كه بخواهد انكار كند» V}(كهف (18)، آيه 29.){V البته تبعات و آثار و نتايج اين راه‏ها يكى نيستند «أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُون ؛ آيا كسى كه مؤمن است، چون كسى است كه نافرمان است؟ يكسان نيستند» V}(سجده (32)، آيه 18.){V فرجام صراط مستقيم، رهيابى به رحمت الهى و پاداش‏هاى نيكوست و فرجام انحراف و گنه كارى بدبختى و گمراهى و دچار عداب دردناك الهى شدن است. «فَمَنْ يَعْمَلْ مِنَ الصَّالِحاتِ وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلا كُفْرانَ لِسَعْيِهِ» ؛ پس هر كه كارهاى شايسته انجام مى‏دهد و مؤمن (هم) باشد، براى تلاش او ناسپاسى نخواهد بود» V}(انبياء (21)، آيه 94.) {V اين مشيت خداى متعال است لذا مى‏فرمايد: «وَ لَوْ شاءَ رَبُّكَ لأَمَنَ مَنْ فِي الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعاً أَ فَأَنْتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتَّى يَكُونُوا مُؤْمِنِين ؛ و اگر پروردگار تو مى‏خواست، قطعاً هر كه در زمين است همه آنها يكسر ايمان مى‏آوردند. پس آيا تو مردم را ناگزير مى‏كنى كه بگروند؟» V}(يونس (10)، آيه 99.){V پس اختيار ما بر اساس اراده حكيمانه خداست. در عين حال لازمه تكامل اختيارى و انتخابى، گزينه‏هاى نادرست و انتخاب مسيرهاى نادرست از سوى برخى افراد انتخابگر است پس اين انتخاب بد يا خوب، گناه يا ثواب بر اساس اراده خداى متعال در طرح نظام احسن است «وَ لَوْ شاءَ اللَّهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدى‏ فَلا تَكُونَنَّ مِن الْجاهِلِين ؛ و اگر خدا مى‏خواست قطعاً آنان را هدايت گرد مى‏آورد، پس زنهار از نادانان مباش» V}(انعام (6)، آيه 35.) {V گر چه خداى متعال در مورد گناه، از آن كار راضى نيست ولى در مورد ثواب علاوه بر اراده، راضى نيز هست «إِنْ تَكْفُرُوا فَإِنَّ اللَّهَ غَنِيٌّ عَنْكُمْ وَ لا يَرْضى‏ لِعِبادِهِ الْكُفْرَ وَ إِنْ تَشْكُرُوا يَرْضَهُ لَكُم ؛ و اگر كفر ورزيد، خدا از شما سخت بى نياز است و براى بندگانش كفران را خوش نمى‏دارد، و اگر سپاس داريد آن را براى شما مى پسندد» V}(زمر (39)، آيه 7.){V اما نكته ظريف در مورد علم پيشين الهى اين است كه خداى متعال مى‏داند ايشان در آينده به اراده و انتخاب و خواست خود چه گزينه اي را برمى‏گزينيم و چه كاري را انجام مى‏دهيم، حال اگر در وقت مقرر، ما آن كار را با اراده خود ندهيم؛ بلكه به سبب علم الهى، اراده از ما سلب شود، علم خدا بر خلاف خواهد شد چون متعلق علم خدا «كارهاى ما با اختيار خودمان است» «يعْلَمُ ما تَكْسِبُ كُلُّ نَفْسٍ وَ سَيَعْلَمُ الْكُفَّارُ لِمَنْ عُقْبَى الدَّارِ ؛ آنچه را كه هر كسى به دست مى‏آورد مى‏داند. و به زودى كافران خواهند دانست كه فرجام آن سراى از كيست» V}(رعد (13)، آيه 42.) {V «أَلا إِنَّ لِلَّهِ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قَدْ يَعْلَمُ ما أَنْتُمْ عَلَيْه ؛ هشدار كه آنچه در آسمانها و زمين است از آن خداست. به يقين آنچه را كه بر آيند او مى‏داند» V}(نور (24)، آيه 64.){V «و لَتَعْرِفَنَّهُمْ فِي لَحْنِ الْقَوْلِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ أَعْمالَكُم ؛ در نتيجه ايشان را به سيماى (حقيقى)شان مى‏شناسى و از آهنگ سخن به (حال) آنان پى خواهى برد؛ و خداست كه كارهاى شما را مى‏داند» V}(محمد (47)، آيه 30.){V
کد سوال : 2813
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : مي خواستم راجع به آزمون كارداني به كارشناسي از شما كمك بگيرم. همراه با اين نامه كارنامه امسال آزمون را برايتان مي فرستم لازم به توضيح است كه چون معارف امسال عوض شده بود و من نمي دانستم معارف را بر اساس اطلاعات عمومي جواب دادم. همه جور برنامه ريزي كرده ام اما نتيجه نگرفتم باور كنيد تقريبا راهي نمانده كه براي درس خواندن امتحان كنم. جنين شناسي كه از دروس تخصصي است را مو به مو حفظ دارم. اما بعد از امتحان وقتي درصدها را مي بينم از تعجب شاخ در مي‏آورم تقريبا براي همه كتاب‏ها بعد از خواندن از تست هم استفاده مي كنم. لطفا به من بگوييد كه از كي و چطور شروع به درس خواندن بكنم؟
پاسخ : نظم و برنامه‏ريزى در زندگى، براى استفاده مناسب از فرصت‏ها و رسيدن به اهداف است. براى منظم شدن، بايستى اهداف را در دو گروه بلند مدت و كوتاه مدت تنظيم كرد و سپس برنامه‏اى زمان بندى شده براى وصول به آن طراحى و عمل نمود. بدون تعيين اهداف، برنامه‏ريزى غيرممكن و بدون برنامه‏ريزى، نظم ناميسّر است. اشخاص منظم، حتى براى كوچك‏ترين كارهاى زندگى خود داراى برنامه هستند؛ مثلاً چگونه خوابيدن، چگونه لباس پوشيدن، چگونه نماز خواندن، چگونه ناخن گرفتن، چگونه موها را شانه كردن و... موفقيت در هر كارى مرهون سه امر است: 1- شناحت هدف، 2- برنامه‏ريزى، 3- همت و تلاش. با توكل بر خداوند و اجراى سه ركن فوق يقينا به هدف خواهيد رسيد. P}پا فشارى و استقامت ميخ سزد ار عبرت بشر گردد {E} بر سرش هر چه بيشتر كوبى پافشاريش بيشتر گردد{P يكى از دانشمندان بزرگ مشهور به «ابو جعرانه» موفقيت خود را در درس آموزى از حشره‏اى به نام «جعرانه» مى‏داند. وى مى‏گويد: در مسجد جامع دمشق كنار ستونى صاف نشسته بودم. جعرانه (حيوانى شبيه سوسك) را ديدم كه مى‏خواهد از ستون بالا برود و كنار شعله‏اىكه بالاى ستون مى‏سوخت بنشيند. من از اول شب تا صبح كنار آن ستون بودم. حشره هفتصد بار سعى نمود بالا برود ولى هر بار به پايين سقوط مى‏كرد. زيرا ستون صاف و لغزنده بود، از تلاش و همت آن حشره تعجب كردم. برخاستم وضو ساختم و باز گشتم ديدم حشره به بالاىستون رفته و كنار شعله چراغ پى‏سوز آرميده است. بلى برادر عزيز! P}زكوشش به هر چيز خواهى رسيد {E}به هر چيز خواهى كما هى رسيد{P شما قصد داريد درس بخوانيد و پيشرفت كرده و به آرزوهاى خود برسيد. بنابراين از مشكلات نهراسيد. تلاش كنيد بالاخره موفقيت را در آغوش خواهيد گرفت. «سكاكى» از دانشمندان بزرگ نيز در سن چهل سالگى به درس خواندن روى آورد. وى چنان كم استعداد بود كه راه حجره‏اش را گم مى‏كرد. اما با تلاش توانست به يكى از دانشمندان بزرگ تبديل گردد كه نگارش‏هاى وى پس از 12 يا 13 قرن هنوز به عنوان متن درسى پا برجاست. اكنون شما بايد: اولا؛ عزم و همت خود را محكم كنيد. ثانيا؛ با مشورت با افراد خبره نحوه درس خواندن خود را اصلاح كنيد. براى اوقات شبانه روز خود برنامه‏ريزى نماييد. ساعات اوليه صبح را نخوابيد و سعى كنيد در آن ساعات درس بخوانيد. براى خود هم مباحثه انتخاب كنيد و تمامى دروس را بدون استثنا با او مباحثه وگفت و گو كنيد. ثالثا؛ براي پاي بند بودن و عمل کردن به برنامه هاي طراحي شده خود از يک برنامه تنبيه و پاداش کمک بگيريد و در پايان هر روز يا هر هفته به ميزان موفقيت ها و عملي کردن برنامه هاي طراحي شده خود را تشويق کنيد و به ميزان تنبلي ها و عمل نکردن به آن برنامه خود را تنبيه کنيد. موفقيت در تحصيل بر آينده عوامل چندى به شرح زير است: 1. ميزان تلاش و كوشش، به گونه‏اى كه بر اساس برنامه‏اى منظم صورت گيرد و نتيجه چنين تلاشى، متناسب، با ميزان صرف وقت باشد. به طور مسلم كوشش‏هاى منظم و پيگير در تسلط به موضوع درس، نقش مؤثرى ايفا مى‏نمايد. 2. انگيزه و علاقه، كه عاملى درونى است و با روشن شدن هدف درس، بستگى و ارتباط مستقيم دارد. 3. تجربيات قبلى، كه مفهوم دقيق آن، برخوردارى از پيش مطالعه فردى در زمينه درس جديد مى‏باشد. 4. تمركز و دقت به گونه‏اى كه ذهن با تمام توانايى و قدرت جذب اطلاعات علمى در حوزه درس مورد نظر فعال باشد. 5. برقرارى ارتباط منطقى و معنادار بين بخش‏هاى مختلف درس مورد نظر به گونه‏اى كه «اصل پيوستگى» به عنوان يكى از اصول مهم يادگيرى حفظ شود، چنان‏چه سعى نمائيد مطالب درسى را به صورتى مرتبط با يكديگر در نظر گرفته و تأثير حذف يا اضافه مطلبى را رد آنها بررسى كنيد، يادگيرى پايدار و پابرجايى را احراز كرده‏ايد. 6. بهره‏گيرى از تلقين مثبت، چنان‏چه تحت تأثير افكار منفى قرار گيريد و در مقطعى از دوران تحصيل، باور كنيد كه فردى ناموفق و بيهوده هستيد، عملاً رفتار و كردار شما متأثر از چنين وضعى خواهد شد و نتيجه مطلوبى به بار نخواهد آمد. ليكن با تلقين جنبه‏هاى مثبت و سازنده به افكار اميدبخش و متعالى دست خواهيد يافت و تداوم چنين افكار و حالاتى در نتيجه كارتان چشمگير خواهد بود. 7. توكل به خداى متعال را در هيچ لحظه‏اى از زندگيتان از دست ندهيد، بلكه در مواقع حساس و دشوارى كه برايتان پيش مى‏آيد، بيشتر از هميشه به نيروى ايمان به خدا، تكيه كنيد و او را در همه حال ناظر بر خود و پشتيبان واقعى‏تان بدانيد. در چنين صورتى به يارى حق، موفقيت در انتظار شما خواهد بود. بايد توجه داشته باشيد که حافظه در يادگيري نقش اساسي دارد اگر همه مراحل حافظه به نحو مطلوب و صحيح شکل بگيرد هنگام يادآوري مطالب آموخته شده در مواقع ضروري مانند امتحان بهتر مي توانيد مطالب را به ياد آوريد. رعايت نکات زير مي تواند در تقويت حافظه و يادگيري مؤثر باشد: 1. وقتي مي خواهيد مطلبي را به خاطر بسپاريد سعي کنيد به صورت معنايي آن را رمزگرداني کنيد يعني فقط کلمات را حفظ نکنيد بلکه معناي مطالب را رمزگرداني کنيد. 2. هنگام يادگيري سعي کنيد از تداخل مطالب خودداري کنيد زيرا تداخل مطالب موجب مي شود هنگام يادآوري دچار مشکل شويد. 3. بافت زمان يادگيري نقش مؤثري در يادآوري دارد. منظور از بافت کليه شرايط و حالاتي است که هنگام يادگيري وجود دارد. اگر هنگام يادآوري سعي کنيد آن بافت زمان به خاطر سپاري را دوباره تداعي کنيد مطالب را بهتر به ياد مي آوريد. 4. اضطراب و حالات هيجاني در يادآوري نقش منفي دارد بنابراين هنگام امتحان بايد آرامش خود را حفظ کنيد و از هر عاملي که باعث افزايش اضطراب مي شود اجتناب کنيد. 5. هنگام امتحان علاوه بر آرامش، دقت و سرعت نقش مهمي در موفقيت دارد، بنابراين قبل از امتحان بايد اين سه فاکتور را با تمرين و ممارست به دست آوريد و الا اگر هر کدام از آنها نباشد دچار مشکل خواهيد شد. 6. در انتخاب گزينه ها اول گزينه ها را بخوانيد سپس سؤال را با دقت بخوانيد اولين گزينه اي که به ذهنتان خطور کرد علامت بزنيد. 7. اگر بعد از انتخاب گزينه دچار شک و ترديد شديد به شک و ترديد خود توجه نکنيد و از خط زدن گزينه و انتخاب گزينه ديگر خودداري کنيد. 8. شب قبل از امتحان سعي کنيد از خوردن غذاهاي سنگين خودداري کنيد، با آرامش بخوابيد و استراحت کافي کنيد زيرا کم خوابي و خستگي و تغذيه نامناسب تأثير منفي براي امتحان دارد و ميزان دقت و سرعت را کاهش مي دهد.
کد سوال : 2814
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : خداوند در جواب فرشتگان مي فرمايد من رازي را مي دانم كه شما نمي دانيد. آن راز چيست؟
پاسخ : 1. بدين موضوع در آيه 30 از سوره مبارک بقره اشاره شده است. در بخشي از آيه شريف مزبور مي خوانيم: «اني اعلم ما لا تعلمون؛ من چيزي مي دانم که شما نمي دانيد». در آيات بعد به جاي اين جمله، عبارت ديگري آمده است: «اني اعلم غيب السموات والارض؛ من غيب آسمان ها و زمين را مي دانم» V} (بقره، آيه 33).{V 2. مراد از رازي که از آن در آيه نخست به «چيزي» و در آيه بعد به «غيب» تعبير شده «اسما»ئي است که خداوند علم آن را مي دانسته ولي فرشتگان نمي دانستند. آنگاه خداوند خود آن اسماء و نه علم به آنها را به آدم تعليم فرمود و اين توانمندي آدم بر تعليم اسماء و حقايق عالم و قابليت خلافت الهي غيبي بود که فرشتگان از آن بي خبر بودند. 3. با توجه به تعبير «عرضهم» در آيه شريف و اين که معمولا مرجع ضمير «هم» موجودات زنده و داراي شعور است معلوم مي شود که اسماء يا مسماهاي اسمائي که خداوند به آدم تعليم فرمود، موجودات زنده و داراي شعوري بودند که در پشت پرده غيب قرار داشته و از ديده ها پنهان بودند. اين موجودات عالي و ناپيدا که نزد خداوند قرار دارند منشأ پيدايش موجودات اين جهان بوده، به طوري که خداوند هر اسمي را در اين دنيا به برکت آنها و از پرتو نور آنان پديد آورده است، عينا همان چيزي که در آيه 21 سوره حجر بدان اشاره شده است: «و ان من شيء الا عندنا خزائنه و ما ننزله الا بقدر معلوم؛ و خزائن همه چيز تنها نزد ماست ولي ما جز به اندازه معين آن را نازل نمي کنيم» منظور از شيء در اين آيه شريف که معادل اسماء در آيه شريف مورد بحث است، خزينه هاو منابع سرشار، نامحدود و پايان ناپذيري است که نزد خداوند بوده و تنها در مورد آفرينش و نازل ساختن آن است که محدوديت پذير و داراي اندازه مي شود. 4. خلاصه آن که مراد از راز مطرح شده در پرسش، موضوع مهمي به نام «اسماء» بود آن هم نه همانند آگاهي ما از نام هاي اشياي گوناگون، چيزي که پس از شرح داده شدن به وسيله آدم، فرشتگان نيز مانند او مي شدند بلکه آگاهي از حقايق اشياء عالم هستي بود چيزي که فرشتگان قدرت درک آن را نداشتند ولي آدم توانايي آن را داشت و فضيلت آدم بر آنها نيز همين نکته بود. براي آگاهي بيشتر ر.ک: تفسر الميزان، ذيل آيه مورد بحث.
کد سوال : 2815
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : اگر قرار بود آدم و حوا تا آخر عمر در بهشت زندگي كنند آيا زندگي بي درد،بي رنج و آرام مي توانست آنها را به آگاهي برساند؟
پاسخ : نخست بايد دانست که دست يابي به آگاهي تنها از طريق درد و رنج نيست اما براي انسان فراز و نشيب هاي زندگي عبرت آموز و تجربه اندوز است اما مهمتر از آگاهي، فراز و نشيب هاي زندگي ظرفيت انسان را بالا مي برد و قابليت او را براي تحصيل درجات بهشت و يا فرو غلطيدن در درکات جهنم به ظهور مي رساند و علت اصلي براي هبوط آدم به زمين همين بود که به مقام خلافت الهي برسد و به جاي بهشت معهود اولي به بهشت موعود پاياني راه يابد. براي توضيح بيشتر توجه شما را به مطالب زير جلب مي کنيم: 1. ماجراي بهشت آدم و حوا، در سه مورد از آيات قرآن ذکر شده است: بقره، 35 به بعد، اعراف، 19 به بعد، طه، 115 به بعد. 2. از مجموع آيات مزبور، به ويژه آيه 30 سوره مبارک بقره که مي فرمايد: «اني جاعل في الارض خليفه؛ من در زمين جانشيني قرار مي دهم». فهميده مي شود که آدم و حوا از نخست براي زندگي و مرگ در زمين آفريده شده بودند و ساکن شدن آنها در بهشت به وسيله خداوند تنها براي آزمايش بوده است. راز آمدن آدم به زمين نيز چنين بوده که به منظور محرز شدن مقام خليفه اللهي وي، برتري او را بر ملائکه اعلام کند. آنگاه دستور سجده کردن به او را بدان ها داده، سپس او و حوا را در بهشت ساکن سازد و از نزديک شدن به درخت ممنوع نهي کند، تا از آن بخورند و عورت هاي آنها آشکار شده و به زمين فرستاده شوند از اين رو آخرين عامل استقرار در زمين و انتخاب زندگي دنيا، همان آشکار شدن عورت هاي آنها بود. 3. افزون بر آن که بر زمين آمدن آدم و حوا و رخداد مراحل مزبور، يک قضاء مسلم و حتمي الهي بود اين امر پيامدهايي را به دنبال داشت که در صورت واقع نشدن، آدم و حوا بدان دست نمي يافتند، از جمله: الف) گرچه آدم به خود ستم کرده و به لب پرتگاه هلاکت و دو راهي سعادت و شقاوت يعني دنيا کشاند؛ ولي با آمدن به اين دنيا، يکي از درجات سعادت و منازل کمال و ترقي را براي خود فراهم ساخت، به گونه اي که اگر اصلا به اين عالم نمي آمد، و يا مي آمد ولي خطا نمي کرد، هرگز آن را درک نمي کرد، چرا که بدون اين جريان، آدم چگونه مي توانست ميزان فقر، مذلت، بيچارگي و قصور خود را دريابد و يا چگونه مي توانست سعادت ها و راحتي هايي که در عالم قدس و جوار خداوند در برابر زحمات، رنج ها و مشقت هاي اين دنيا به او داده مي شود به دست آورد؟ آري، خداوند صفاتي مانند: عفو، آمرزش، رأفت، توبه، پرده پوشي، فضل، رحمت و... دارد که جز گنهکاران از آن برخوردار نمي شوند و در ايام روزگار، نسيم هاي رحمتي از جانب او مي وزد که جز افرادي که خود را در معرض آن قرار مي دهند بهره اي نمي برند و اين همه در دنيا، دست يافتني است. ب) عهدي که در سوره طه مطرح شده، به اين حقيقت اشاره دارد که آن پيمان عمومي بر پرستش و بندگي خدا، در دنيا، حاصل شدني تر است؛ چرا که در دنيايي که هرگز انواع ناراحتي ها و دردها و ناملايمات بوده، مرگ و زندگي، تندرستي و بيماري، گشايش و تنگدستي، راحت و زحمت، يافتن و از دست دادن و... در آن جمع است يک رويکرد ايماني لازم است تا با نظر افکندن در آن، انسان خود را مملوک خدا ديده، همه استقلال ها، نورانيت و جمال و زيبايي و... را در اين زاويه مشاهده کند و تنها با نگاه از اين دريچه به دنياست که انسان ناملايمي در آن نديده، و هراسي نخواهد داشت، عهدي که خداوند با آدم بست نيز همين جهت گيري بوده و تنها در دنيا امکان تحقق مي يافت.
کد سوال : 2816
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : آيا اختيار آدم و حوا موجب نشد كه آْنها از بهشت رانده شوند.اگر آري ،پس اينكه مي گويند خدا زمين را در 6 مرحله آفريد براي چيست؟
پاسخ : نخست بايد دانست که افرينش آدم(ع) پس از آفرينش آسمان ها و زمين و پس از طي مراحل پيدايش خشکي هاي زمين و آفرينش انواع حيوانات بوده است و در حقيقت همه جهان به عنوان بستر رشد و مهد زندگي آدميان افريده شد و سپس آدم و نسل او پا به عرصه وجود گذاشتند «الذي جعل لکم الارض مهدا» V}(طه، آيه 53). {V «الذي جعل لکم الارض فراشا والسماء بناء» V}(بقره، آيه 22). {V ناگفته نماند خلقت تدريجي آسمان ها و زمين و شکل گيري آن به مرور زمان و در شش مرحله لازمه تغيير و تحولات مادي است اما موجودات مجرد از ماده مانند فرشتگان به طور يکباره آفريده مي شوند و نيازي به گذشت زمان ندارند. درباره هبوط حضرت آدم و حوا به زمين گفتني است که: 1- انسان براي زندگي در زمين خلق شده است «اني جاعل في الارض خليفه؛ من در روي زمين جانشين (نماينده اي) قرار خواهم داد» V} (بقره، آيه 130).{V پس مي بايست دير يا زود حضرت آدم و حوا به زمين بيايند و در آنجا به زندگي خود ادامه دهند. 2- حضور حضرت آدم و حوا در بهشت، در حقيقت براي كسب آمادگي حضور در زندگي در دنيا و زمين بوده است.
کد سوال : 2817
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : با آن كه در انتخاب دوستان و هم اتاقي هايم دقت زيادي كردم و ليكن دوستانم هيچ كدام اهل نماز و مسجد نيستند.هيچ كدام اهل مطالعه نيستند. هم اتاقي هايم با دختران زيادي ارتباط دارند و هر هفته با آنها مراوده مي كنند و به اين طريق هيچ گونه مشكلي از نظر روحي و رواني ندارند.پس من با آنها چه تفاوتي دارم. آخر من چگونه تا سن 30 سالگي غريزه جنسي را تحمل كنم و عفت و پاكدامني ام را حفظ كنم ديگر خسته شده ام هر روز به فكرهاي مختلف و منحرف دچار مي شوم يكبار به فكر خود كشي افتادم يك بار به فكر فرار و امثال آن مي افتم نمازم را گاهي اوقات مي خوانم كه اين اثر هم اتاقي هايم است. شما كه در نامه قبلي توصيه كرديد نماز را با جماعت و اول وقت بخوانم نمي شود. زيرا من در بيشتر اوقات عذر شرعي دارم. كه اين هم از همان عواقب عفت پيشه كردن است. اينجانب استدعا دارم جوابي بدهيد تا بتوانم از اين شرايط سخت نجات يابم.؟
پاسخ : دانشجوي گرامي: انتخاب دوست و همنشين بسيار مهم است زيرا نقش مهمي در سرنوشت انسان دارد بنابراين گر چه شما دقت زيادي در انتخاب دوستان نموديد ولي عملا نتوانسته ايد افراد مناسبي را انتخاب كنيد زيرا خود شما اذعان مي كنيد به اين كه هيچ كدام اهل نماز، مطالعه نيستند بلكه اهل كارهاي خلاف و ارتباطات نامشروع هستند. بنابراين بايد در انتخاب دوستان تجديد نظر كنيد. اما اينكه فرموديد عليرغم اين كه دوستان شما اهل مراوده و ارتباط با دختران هستند و اهل نماز و امور معنوي نيستند ولي هيچ مشكلي ندارند... اين ادعا به نظر مي آيد صحيح نباشد چه اينكه مشكل روحي و رواني در اختلالات رواني خلاصه نمي شود بلكه فساد اخلاقي نيز در واقع يك مشكل روحي است در واقع اينگونه افراد از نظر اخلاقي مريض هستند و روز به روز نيز بر مرض آنها افزوده مي شود بلكه ممكن است الان بدليل آن ارتباطات با جنس مخالف خيلي شاداب و با نشاط باشند ولي اين شادابي حاكي از سلامت روحي و رواني آنها نيست . گذشته از اين شما كه يك روان شناس و متخصص نيستيد كه مشكلات شخصيتي و روحي افراد را بتوانيد تشخيص دهيد اين گونه افراد واقعا مشكلاتي دارند و اين اهل فن و تخصيص هستند كه مي توانند تشخيص دهند . اما اين كه فرموديد من چگونه تا سن 30 سالگي غريزه جنسي را تحمل كنم و عفت و پاكدامني را حفظ كنم دانشجوي محترم در اين زمينه بايد گفت راهكارهاي مناسبي وجود دارد كه شما هم بتوانيد غريزه جنسي را ارضا و مهار كنيد و هم عفت و پاكدامني خود را حفظ كنيد بنابراين راهكارهاي زير را بدقت عملي سازيد: 1. بهترين راه ازدواج است منتها در صورتيكه فعلا امكانات اقتصادي يا شغلي نداريد مي توانيد مسئله را با خانواده خود در ميان گذاريد و با همكاري خانواده فردي را به عنوان همسر انتخاب كنيد و صيغه محرميت بخوانيد و با توافق ايشان و خانواده او مراسم عروسي را به تأخير بيندازيد با اين كار هم از مزاياي دوران نامزدي بهره خواهيد برد و هم از سنگيني هزينه هاي زندگي مشترك بطور موقت فارغ هستيد. 2. در صورتيكه بهيچ وجه راه اول براي شما ممكن نباشد نكات زير را مورد توجه قرار دهيد. 1. از نگاه كردن به نامحرم اجتناب كنيد. 2. از همنشيني با افرادي كه اهل مشكلات اخلاقي و روابط نامشروع با جنس مخالف هستند دوري كنيد. 3. با افراد متدين و مذهبي بيشتر معاشرت و دوستي داشته باشيد. 4. از پرخوري بويژه خوردن برخي غذاهايي كه موجب تحريكات جنسي بييشتر مي شود. پرهيز كنيد مثل تخم مرغ ، فلفل، پياز يا سير و ... 5. در صورت امكان هفته اي يك روز، روزه بگيريد. 6. هر روز يك ساعت ورزش كنيد. 7. به مسائل ديني و اخلاقي اهتمام بيشتري بورزيد. 8. از قرار گرفتن در تنهايي اجتناب كنيد. 9. از بيكاري اجتناب كنيد و وقت خود را با برنامه ريزي صحيح پر كنيد. 10. به عواقب گناه و رفتارهاي ضد اخلاقي كه برخي افراد دارند بيشتر فكر كنيد. 11. از منفي بافي نسبت به خود و محيط اطراف خود اجتناب كنيد. 12. به ويژگيهاي مثبت خود بيشتر توجه داشته باشيد و حتي آنها را يادداشت كنيد و هر وقت افكار منفي بسراغ شما آمد ذهن خود را به جنبه هاي مثبت خود معطوف نماييد. 13. با افراد اجتماعي ، متدين و در عين حال با نشاط بيشتر ارتباط برقرار كنيد. 14. در صورت امكان به يك روان شناس باليني يا مشاور مراجعه كنيد و مشكلات خود را به صورت حضوري مطرح كنيد تا راهكارهاي مناسب و عملي تر به شما پيشنهاد شود.
کد سوال : 2818
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : من بايد فوق قبول شوم انشاءالله اگر رشته ام روانشناسي شود از همين الان بگوييد بايد چه كار كنم زيرا من در حفظيات قوي هستم به همين دليل در رشته آمار شكست خوردم.بفرماييد چگونه بايد آماده شوم؟
پاسخ : موفقيت در هر كاري مستلزم تلاش و كوشش مستمر و برنامه ريزي صحيح مي باشد موفقيت در امر تحصيل نيز از اين قاعده مستثنا نيست. با توجه به اينكه رشته شما آمار است و در زمينه روان شناسي كار چنداني نكرده ايد طبعا براي موفقيت در اين رشته آن هم شركت در امتحان فوق ليسانس بايد با پيش نيازهاي اين رشته آشنايي پيدا كنيد. يكي از مهمترين پيش نيازهاي فوق ليسانس موفقيت در درس آمار است و تحصيلات قبلي شما در آمار مي تواند كمك مناسبي براي شما باشد همچنين درس انگليسي نيز مهم است لذا با برنامه ريزي بايد در اين درس نيز خود را به حد نصاب برسانيد آمادگي در ساير پيش نيازها، بستگي دارد به اين كه شما در چه گرايشي از روان شناسي مي خواهيد امتحان دهيد باليني يا اجتماعي ، مشاوره يا تربيتي و ... به نظر مي آيد اگر گرايش فوق شما مشخص است با يكي از اساتيد رشته روان شناسي مشورت كنيد تا ايشان با توجه به گرايش شما دروسي كه بعنوان پيش نياز بايد مطالعه كنيد تعيين كند چه دروسي است . در هر صورت براي آمادگي پيدا كردن از همين الان درسها را شروع كنيد و هر درسي را كه مطالعه مي كنيد خلاصه برداري كنيد و همه مطالب مهم را خلاصه كنيد به گونه اي كل مباحث را در يك دفتر صد برگ يا دويست برگ جمع آوري كنيد حدود 20 روز مانده به امتحان از مطالعه كتابها اجتناب و فقط مطالب خلاصه شده خود را با دقت مطالعه مي كنيد تا انشاالله موفق شويد
کد سوال : 2819
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : لطفا در مورد برنامه ريزي راهنمايي كنيد و بفرماييد چگونه از لحظه به لحظه وقتم استفاده كنم. با تشكر از تمام بر و بچه هاي دفتر نهاد آقا؟
پاسخ : نظم و برنامه‏ريزى در زندگى، براى استفاده مناسب از فرصت‏ها و رسيدن به اهداف است. براى منظم شدن، بايستى اهداف را در دو گروه بلند مدت و كوتاه مدت تنظيم كرد و سپس برنامه‏اى زمان بندى شده براى وصول به آن طراحى و عمل نمود. بدون تعيين اهداف، برنامه‏ريزى غيرممكن و بدون برنامه‏ريزى، نظم ناميسر است. اشخاص منظم، حتى براى كوچك‏ترين كارهاى زندگى خود داراى برنامه هستند؛ مثلاً چگونه خوابيدن، چگونه لباس پوشيدن، چگونه نماز خواندن، چگونه ناخن گرفتن، چگونه موها را شانه كردن و... موفقيت در هر كارى مرهون سه امر است: 1- شناحت هدف، 2- برنامه‏ريزى، 3- همت و تلاش. با توكل بر خداوند و اجراى سه ركن فوق يقينا به هدف خواهيد رسيد. P}پا فشارى و استقامت ميخ سزد ار عبرت بشر گردد {E}بر سرش هر چه بيشتر كوبى پافشاريش بيشتر گردد{P يكى از دانشمندان بزرگ مشهور به «ابو جعرانه» موفقيت خود را در درس آموزى از حشره‏اى به نام «جعرانه» مى‏داند. وى مى‏گويد: در مسجد جامع دمشق كنار ستونى صاف نشسته بودم. جعرانه (حيوانى شبيه سوسك) را ديدم كه مى‏خواهد از ستون بالا برود و كنار شعله‏اىكه بالاى ستون مى‏سوخت بنشيند. من از اول شب تا صبح كنار آن ستون بودم. حشره هفتصد بار سعى نمود بالا برود ولى هر بار به پايين سقوط مى‏كرد. زيرا ستون صاف و لغزنده بود، از تلاش و همت آن حشره تعجب كردم. برخاستم وضو ساختم و باز گشتم ديدم حشره به بالاىستون رفته و كنار شعله چراغ پى‏سوز آرميده است. بلى دانشجوي عزيز! P}زكوشش به هر چيز خواهى رسيد {E}به هر چيز خواهى كما هى رسيد{P دانشجوي گرامي، برنامه‏ريزى زمينه‏ساز كاميابى و موفقيت‏هايى است. زيرا از يك سو به ما شيوه صحيح به كار گرفتن فرصت‏ها را مى‏آموزد و از سوى ديگر با نيل به هدف‏هاى كوتاه‏مدت و ميان‏مدت، رضايت خاطرشان را فراهم مى‏سازد. اينكه چگونه يك برنامه‏ريزى مناسب براى نيازهاى خود تنظيم نماييم منوط و مشروط به تحقق موارد ذيل است: 1. تعيين هدف. 2. تشخيص نيازها وکاستي ها و نواقص احتمالي. بايد خواست‏ها و احتياجات اساسى خود را در آن زمينه بخصوص روشن كنيم. به عنوان مثال: در يك مقطع مشخص، چه درسى را نياز داريم بياموزيم تا تسلط بر آنها پيدا كنيم. 3. فرصت‏ها و اوقاتى كه بايد صرف تحقق اهداف برنامه شود، چه ميزانى است؟ 4. چه روشى مطلوب‏ترين شيوه براى دست‏يابى به اهداف مورد نظر مى‏باشد. 5. در مرحله اجرا نيازمند به چه ابزار و كاربرد چه وسايلى هستيم؟ 6. پس از اجرا به ارزيابى فعاليت‏هاى انجام شده مى‏پردازيم تا ميزان دسترسى به اهداف مشخص شود و ميزان عدم موفقيت در رسيدن به برنامه را نيز معلوم نماييم. اين مرحله كه تحت عنوان بازخورد(فيدبك) ناميده مى‏شود، فرصتى به ما مى‏بخشد تا بتوانيم عوامل ناكامى احتمالى را نيز بشناسيم و از بروز مجدد آن در برنامه مورد نظر پيشگيرى نماييم. از آفات برنامه‏ريزى، فقدان تلاش و پشتكار در دستيابى به هدف برنامه است. و شايد در ابتداى فعاليت به همه موارد مورد نظر دست نيافته و دلسرد شويم و از ادامه راه باز بمانيم. و بي ترديد عمل به برنامه، مستلزم چشم‏پوشى از برخى فرصت‏هاى فراغت، سرگرمى‏ها و تفريحات مى‏باشد، در اين صورت بايد خود را سازگار با برنامه مى‏نماييم تا بتوانيم به نتيجه مطلوبى دست يابيم. برنامه‏ريزى به منظور پيشرفتن تحصيلى از مهمترين زمينه‏هاى موفقيت جوانان و نوجوانان است. به ويژه آنكه در اين زمينه با رقابت‏هاى فشرده‏اى روبرو هستند. برنامه‏ريزى بر حس اعتماد به نفس مى‏افزايد و هسته مركزى اطمينان به شخصيت را رشد مى‏دهد و موجب مى‏شود با نگاهى اميدوارتر به جهان بنگريم. از نگاه ديگر ممكن است در ابتدا، برنامه‏ريزى با كندى مواجه شود ولى در جريان عمل به برنامه به آن عادت مى‏كنيم و به مرور زمان جزء شخصيت ما مى‏شود. برنامه‏ريزى علاوه بر صرفه‏جويى در وقت و فرصت‏هاى زندگى، موجب مى‏شود تا خود را و نيازهايمان را بهتر و بيشتر بشناسيم. لازمه برنامه‏ريزى موفق، انعطاف‏پذيرى در عمل به برنامه است و نيز نگاه واقع‏بينانه به كاستى‏ها و ضعف‏هاى موجود در زمينه‏اى است كه برنامه تنظيم مى‏كنيم. برنامه‏ريزى تفكر ما را نسبت به زندگى شكل مى‏دهد و تفكّر منسجم منتهي به عمل در زندگى ايجاد مي کند. به منظور داشتن يك برنامه منظم، لازم است جدولى تهيه نماييد و ساعات شبانه روز و ايام هفته را (به ترتيب در ستون افقى و عمودى) يادداشت كرده و براى هر ساعتى در هر روز از ايام هفته كار و برنامه مناسب را در آن يادداشت نماييد. مثلاً چه ساعتى از خواب بيدار شويد؟ ساعتى را به نماز و نرمش و صرف صبحانه و ديگر كارها اختصاص دهيد، ساعات درس و كلاس و مطالعه و استراحت و نظافت و... را نيز دقيقا در جدول بنويسيد و خود را موظف كنيد طبق جدول تهيه شده كه متناسب با توانايى‏هاى خودتان است عمل نماييد. در اين مسير نياز به يك عزم و اراده جدى هست كه انشاءالله در شما وجود دارد. به منظور تأکيد بر نقش نظم در پيشرفت و تکامل علمي و انساني و... توجه شما را به سخنان علي(ع) پس از ضربت خوردن به دست ابن‏ملجم «لعنه ‏الله» به فرزندان خود حسن و حسين(ع) جلب مي کنم که حضرت چنين فرمود: H}«اوصيكما و جميع ولدى و اهلى و من بلغه كتابى بتقوى الله و نظم امركم؛{H شما و همه فرزندان و كسانم و هر كسى را كه نوشته‏ام به او مى‏رسد، به تقواى خدا و نظم داشتن در كارتان سفارش مى‏كنم». نكته مهم اين است كه اولين جمله‏اى كه در وصيت‏نامه خود به فرزندان خود در آن حالت خاص پس از توصيه به تقوا و دورى از گناه، توصيه به نظم در امور و كارها فرمود و اين نشانه اهميت نظم و نقش آن در سعادت و موفقيت انسان است و بدون آن کسي به جايي نمي رسد. بعد از طرح و برنامه آنچه اهميت دارد و بايد عملياتي گردد پر کردن برنامه و طرح تهيه شده است محتواي برنامه براساس دو عامل پر و به اصطلاح تعيين مي شود: 1. هدف. 2- نيازها، کاستي ها و نقص ها. شما بايد براساس هدف خودعمل کنيد و در صدد مرتفع ساختن نيازها و کاستي ها باشيد و در اين راستا گام بردايد و ما چون از هدف شما خبر نداريم و يا با نيازها و کاستي ها و نواقص زندگي فردي و اجتماعي و تحصيلي و خانوادگي و اقتصادي و... شما آگاهي نداريم نمي توانيم محتواي نامه شما را تدارک نماييم اما يکي دو چيز را مي دانيم. اولين نکته اي که مي دانيم آن است که شما يک مسلمان هستيد و اين مسلماني مسؤوليتي را متوجه شما مي کند لذا بخشي از اين برنامه بايد مطابق آنچه مسلماني اقتضا مي کند پر شود. برخي از اين محتوا همانا اعمال عبادي شماست مانند اين که بايد بخشي از برنامه شما به خواندن نماز، قرآن، اطلاع از احکام دين و عمل به آنچه دين بر دوش شما گذارده است اختصاص يابد. البته مسلماني فقط در عبادت جلوه نمي کند و تمام زندگي ما بايد متکي بر اسلام باشد. نکته دومي که از شما مي دانيم آن است که شما يک دانشجو هستيد لذا بايد بخش ديگري از برنامه شما با مطالعه مواد درسي رشته تحصيلي شما پر شود شايد بيشترين نيازها، کاستي ها و اساسي ترين اهداف شما همين تحصيل باشد و بايد بيشترين محتواي برنامه شما نيز امور درسي و تحصيلي باشد کار را از مواد درسي ضروري، مواد درسي که در آنها احساس ضعف مي کنيد وکاستي را در تحصيل شما ايجاد کرده است شروع کنيد. گمان نمي کنيم جز دو برنامه فوق برنامه اساسي ديگري وجود داشته باشد مگر برنامه هاي ريز و جزئي البته خوب مي دانيد وجود تفريح و گردش و برنامه هاي نشاط آور نيز يکي از ضرورت هاي زندگي انساني است. آنچه گفته شد از محتواي برنامه برگرفته از حديثي است از امام کاظم(ع) که مي فرمايند بکوشيد برنامه و ساعت زندگي خود را در چهار بخش تنظيم کنيد: 1- بخشي را به مناجات. 2- بخشي را به کسب معاش و روزي. 3- بخشي را نيز به معاشرت با برادران ديني مخلص و مورد وثوق که عيب شما را مي نمايانند، اختصاص دهيد. 4- بخشي را نيز به تفريح بپردازيد. 5. در پايان اين نكته را متذكر مي شويم كه در دوران دانشجويي (جواناني) دوستان و همنشينان شما نقش بسيار زيادي در موفقيت يا عدم موفقيت شما دارند بنابراين سعي كنيد براي موفقيت و استفاده بيشتر از اوقات شريفتان با افراد منظم، با نشاط، مؤمن و مؤدب معاشرت داشته باشيد و از دوستي با افرادي كه اهل اهمالكاري هستند و نسبت به مسائل اخلاقي بي مبالاتند اجتناب كنيد.
کد سوال : 2820
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : در قرآن از اصحاب ايكه و تبع و اصحاب الرس نام برده شده اين اقوام چه كساني بودند.؟
پاسخ : اصحاب رس دو گونه اند. اصحاب رسي كه در قرآن آمده و اصحاب رسي كه در قرآن نيامده است V} (بحارالانوار، ج 14، ص 153، ح 4 به نقل از قصص الانبياء و از حضرت امام موسي بن جعفر(ع«.{V اصحاب رسي كه در قرآن آمده و نيز اصحاب رسي كه در قرآن نيامده، هر دو گرفتار عذاب الهي شدند و نابود گشتند V}(همان، ص 153، ح 4 - ص 148 ، ح 1). {V در اين كه اصحاب رسي كه در قرآن آمده چه كساني هستند، ديدگاه هاي فراواني ارائه شده است كه براي آگاهي شما مي آوريم: 1- اصحاب رس، طايفه اي در يمامه بودند و پيامبري به نام حنظله داشتند. آنان پيامبرشان را در چاه افكندند و او را به اين طريق كشتند. 2- اصحاب رس عبارتنداز مردم زمان حضرت شعيب پيامبر كه گرفتار عذاب شدند. 3- اصحاب رس، بقاياي قوم ثمود بودند كه در يمامه مي زيستند. 4- اصحاب رس، عرب قديمي ساكن بين شام و حجاز بودند. 5- اصحاب رس، مردم انطاكيه شام بودندو پيامبرشان حبيب نجار بود. 6- اصحاب رس، مردمي بودند كه در اطراف رود ارس زندگي مي كردند و گرفتار عذاب الهي سختي شدند V} (تفسير نمونه، ج 15، ص 92، چاپ اول - بحارالانوار، ج 14، ص 155 پس از حديث 6).{V به نظر مي رسد كه ديدگاه درست، ديدگاه ششم است و همين ديدگاه را توضيح مي دهيم. اگر به آذربايجان شرقي سفر كنيد و به جلفا برويد، محل سكونت اصحاب رس را به چشم خود مي بينيد. جلفاي ايران شهر كوچكي در كنار رود ارس است. شما به همراه رود ارس برويد و اطراف آن را مشاهده كنيد. روستاها و شهرهاي كوچكي را خواهيد ديد. اين روستاها و شهرها يادگار شهرهاي اصحاب رس است. اصحاب رس در كناره هاي اين رود دوازده شهر داشتند به نام هاي فروردين، ارديبهشت، خرداد، تير، مرداد، شهريور، مهر، آبان، آذر، دي، بهمن و اسفند. همين الان در كنار اين رودخانه، شهركي است به نام اردوباد كه يادگار شهر ارديبهشت است. شهركي است به نام دسته كه يادگار شهر دي است. شهركي است به نام آزا كه يادگار شهر آذر است. اين دوازده شهر، آباد و حاصل خيز بودند. شهر اسفند از همه بزرگتر و پايتخت بود و پادشاه اصحاب رس در اين شهر زندگي مي كرد. مردم اين شهر كه اصحاب رس ناميده مي شدند، درخت صنوبر را مي پرستيدند و آن را «شاه درخت» مي ناميدند. شاه درخت در كنار چشمه آب قرار داشت و در شهر اسفند بود. در هر كدام از يازده شهر ديگر از تخم اين صنوبر كاشته بودند واين درختها را محترم مي شمردند. از آب چشمه اي كه شاه درخت در كنار آن بود، صنوبرهاي ديگر را آبياري مي كردند. در هر كدام از اين شهرهاي دوزاده گانه، در هر ماه يك روز را به عنوان عيد داشتند و مردم آن شهر در آن روز شادي مي كردند و براي درخت مقدس صنوبر عبادت مي كردند. وقتي كه نوبت عيد اسفند مي رسيد، مردم يازده شهر به اسفند مي آمدند و شاه درخت را عبادت مي كردند و جشن مي گرفتند. دوازده روز در اين شهر جشن و شادي بود و آن چه كه مي توانستند شادي مي كردند. شراب مي خوردند، مست مي شدند، مي رقصيدند و پس از پايان جشن به شهرها و خانه هاي خود مي رفتند. خداوند براي هدايت آنان پيامبري فرستاد. پيامبر خدا سال هاي طولاني آنان را به سوي خدا دعوت كرد ولي گوش به سخنان پيامبر نكردند تا اين كه پيامبر خدا به خدا عرضه داشت: خدايا همه درختان صنوبر را خشك بكن و قدرت خودت را به آنان نشان بده. اصحاب رس فرداي آن روز ديدند همه صنوبرها خشك شده اند. آنان فهميدند كه علت خشكي درختان مقدس همين پيامبر است. آنان تصميم گرفتند او را بكشند. براي همين آن پيامبر را گرفتند و در چاه انداختند و در حالي كه پيامبر خدا زنده بود، چاه را با خاك پر كردند. خداوند بر آنان خشم گرفت و در آن روز كه همه در شهر اسفند بودند و در جشن و شادي به سر مي بردند در همان روز دوازدهم كه پايان جشن بود باد بسيار شديدي آمد و زمين زير پاي آنان همچون آهن گداخته شد. حرارت آنچنان زياد شد كه بدن آنان مانند سرب، آب شد و به اين ترتيب مردمي كه در كنار رود ارس با ناز و نعمت زندگي مي كردند همه به كام مرگ رفتند V}(عيون اخبار الرضا(ع)، جزء اول، ص 205، باب 16 ، چاپ آخوندي - بحارالانوار، ج 14، ص 148 به نقل از عيون و علل الشرايع). {V كلمه رس به «معناي دفن كردن است» و چون آنان پيامبرشان را در چاه دفن كردند، آنان را اصحاب رس گفتند و آن رود را هم با توجه به كار آنان، رود رس ناميدند و اكنون آن رود، رود ارس ناميده مي شود. براي آگاهي كامل مي توانيد به جلد 14 بحارالانوار مراجعه كنيد. اما اصحاب «ايکه» اين کلمه به معناي درختان فراوان و در هم پيچيده است و اصحاب ايکه گروهي از اقوم شعيب هستند که درغير شهر مدين زندگي مي کردند. شهري که داراي درختان بسيار بود. منظور از اصحاب «تبع» گروهي از مردم يمن است زيرا «تبع» لقبي است براي پادشاهان يمن به اعتبار اين که مردم از آنها تبعيت مي کردند و منظور قرآن يکي از پادشان يمن است که در بعضي از روايات نام او «اسعد ابوکرب» ذکر شده و جمعي معتقدند که او مرد مؤمني بود و مردم را به پيروي از دعوت انبياء فرا مي خواند هر چند با او مخالفت مي کردند V} (تفسير نمونه، ج 22، ص 240، سوره ق){V