• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 2771
موضوع : تاريخ و سيره
پرسش : اين عمل پيامبر اسلام(ص) در فتح مکه هيچ شباهتي با عمل حضرت علي(ع) در جنگ صفين در برابر به نيزه كردن قرآن ها توسط دشمن ندارد بلكه در تناقض نيز هست . اين عمل چگونه توجيه مي شود؟
پاسخ : به اين نکته توجه داشته باشيم که پيامبر اسلام و حضرت علي(ع) هر دو انسان کامل و معصوم هستند و هر چه انجام مي دهند حق و مورد پسند خداوند است و در آن مورد، بهتر از آن نمي توان کرد و هر موردي حکم خاصي دارد و چنين نيست که اگر پيامبر در موردي عفو کرد حضرت علي(ع) در آن مورد عفو کند. شرايط مکاني و شرايط دشمن يکسان نيست و حکم اين شرايط هم متفاوت است. حالا با توجه به اين نکته در مورد جواب سؤال بايد گفت: مقايسه جنگ صفين با فتح مکه صحيح نيست چون اين دو با هم بسيار فرق دارند: 1. در فتح مکه پيامبر اسلام با کافران شکست خورده اي مواجه بودند که ديگر رهبري نداشتند تا به آن پناه ببرند بلکه کافران به همراه رهبرانشان تسليم شدند. رهبر جنگي کافران ابوسفيان بود که پيش از همه تسليم و مسلمان شد. بنابراين پيامبر همه را شکست داده و جاي نگراني نيست و ديگر امکان ندارد که دشمن بتواند کاري کند و مرکز دشمن که مکه بود فتح شده بود ولي حضرت علي(ع) با کافران مواجه نبود بلکه با مسلمانان مواجه بود آن هم مسلماناني که رهبرشان معاويه پشت سر آنها است و معاويه و نيروهايش تسليم نشده اند بلکه براي نجات خود از شکست قطعي قرآن را بهانه کرده اند و آنان نگفتند که ما تسليم هستيم بلکه آنان بر نافرماني خود ادامه مي دادند. اين يک فرق. 2. پيامبر اسلام با کافران درگيري مستقيم نداشت بلکه پيامبر ناگهان داخل مکه شد و همه تسليم شدند ولي علي(ع) ماه ها با معاويه و نيروهايش در جنگ بود و دشمنان علي(ع) براي فرار از شکست خواهان حکميت قرآن شدند و اگر آنان به قرآن اعتقاد داشتند نمي بايستي با حضرت علي(ع) مخالفت کنند و بجنگند. عمر و عاص وقتي که ديد در آستانه شکست قرار گرفته اند به معاويه پيشنهاد داد که دستور بدهد نيروهايش قرآن ها را به نيزه بکنند و نيروهاي علي(ع) را به حکميت قرآن دعوت کنند و معاويه اين پيشنهاد را پذيرفت. کمترين اثر اين پيشنهاد اين بود که يا حکميت قرآن را مي پذيرفتند و يا اختلاف به وجود مي آمد و در هر دو حال معاويه و نيروهايش از شکست نجات مي يافتند و چنين هم شد. بنابراين، اين مورد جاي عفو نيست. نبايد علي(ع) پيشنهاد آنها را بپذيرد چون اين نقشه بود. بنابراين مقايسه فتح مکه با صفين درست نيست. 3. علي(ع) هم بر اساس ديدگاه اماميه امام بود و هم بر اساس نظر اهل سنت خليفه مسلمين بود. پس مخالف با او به هيچ عنوان صحيح نبوده است. 4. حقيقت اين است که معاويه و پيروانش در فکر جبران شکست مفتضحانه اي بودند که در سال هشتم هجرت در فتح مکه به دست پيامبر بر آنان وارد شد. حالا که معاويه قدرت پيدا کرده مي خواهد انتقام آن روزها را بگيرد و علي(ع) بايد براي بار ديگر بني اميه را به خواري و ذلت بيفکند همان طوري که پيامبر چنين کرد و اگر جنگ ادامه مي يافت و معاويه شکست مي خورد و از علي(ع) درخواست عفو مي کرد علي(ع) هم ممکن بود عفو کند و معاويه را نکشد. ولي با اين حال همين قدر که معاويه براي نجات خود به قرآن پناه برده، در ذلت و خواري او کافي است چون به قرآن اعتقاد نداشت و پناه بردن به آن براي او بسيار سنگين بود. از آنچه گذشت معلوم شد که فتح مکه و صفين هر کدام شرايط خاص خودش را دارد.
کد سوال : 2772
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : حكمت نذر كردن چيست. اصلا آيا نذر كردن براي چيزهايي كه ما مي خواهيم درست است و آيا موافق با مقام تسليم و رضاست و آيا در برابر اراده خدا بي ادبي نيست.آيا اصلا در اسلام سفارشي از سوي ائمه در اين زمينه است ؟
پاسخ : نذر در حقيقت پيماني است با خداوند (تفسير انوار درخشان، ج1 ، ص 353) تا در نتيجه انجام عمل نيکي که آدمي بر خويش واجب مي نمايد، حق تعالي حاجت او را برآورد. نذر را مي توان نوعي عبادت، دعا و درخواست از خداوند دانست که اتفاقا داراي تأثير فراوان است و با هدف قرب الهي انجام مي شود. به لحاظ شرعي، وفا نمودن به نذر چنانچه مشروع و مستحسن باشد و ضوابط شرعي آن مراعات شود، واجب است، زيرا که مشمول آيه «اوفوا بالعقود» که متضمن حکم وجوب وفاء به هر پيماني است، مي گردد. و به لحاظ ديرينه شناسي اين عمل داراي پيشينه بسيار زيادي در تاريخ زندگي انسان است. همواره انسان در طول تاريخ براي رسيدن به خواسته هايش از اين ابزار سود جسته و با نذر نمودن سعي نموده تا رضايت معبود خويش را در جهت تأمين نيازهايش جلب نمايد. نذر سنتي است که مورد اهتمام تمامي انبياء الهي و امت هاي گذشته بوده و در اسلام نيز سابقه ديرينه و مشروعيت دارد. قرآن کريم داستان نذر همسر عمران، يعني مادر حضرت مريم(س) را نقل مي کند و مي فرمايد: و به ياد آوريد هنگامي را که همسر عمران گفت: «خداوندا آنچه در رحم دارم براي تو نذر کردم که آزاد و در خدمت خانه تو باشد. از من بپذير که تو شنوا و دانايي»V}(آل عمران، آيه 35){V و در سوره مريم پس از نقل داستان تولد حضرت عيسي(ع) خداي متعال به حضرت مريم(س) مي فرمايد: هرگاه کسي از انسان ها را ديدي (با اشاره) بگو: «من براي خداوند رحمان روزه اي نذر کرده ام؛ بنابراين با کسي سخن نمي گويم» V}(مريم، آيه 26){V اين کتاب آسماني هنگامي که يکي از ويژگي هاي عباد الرحمن را بر مي شمارد، مي فرمايد: ايشان به نذر خويش وفا مي کنند و از روزي (قيامت) که شر و عذابش گسترده است، مي ترسند V}(انسان، آيه 7){V امام صادق(ع) در روايتي که در شأن نزول همين آيه «يوفون بالنذر» از آن حضرت صادر شده، فرموده است: هنگامي که امام حسن و امام حسين(ع) مريض بودند روزي پيامبر خدا(ص) به ملاقات آنها آمد و به علي(ع) فرمود: خوب است جهت سلامتي فرزندانت نذر نمايي. علي(ع) فرمود من نذر مي کنم، چنانچه اين دو بهبود يابند، سه روز را به جهت تشکر از خداوند روزه بدارم. سپس فاطمه(ع) و همچنين فضه که خادمه آنها بود، همين نذر را تکرار نمودند و خداي متعال لباس عافيت را به اندام آن دو امام پوشاند و ايشان نيز روزه داشتند V}(ميزان الحکمه، ج 10، ص 48){V بنابراين نه تنها نذر با توحيد، رضا، تسليم و ادب در مقابل خداي عالم منافاتي ندارد، بلکه پيمان و وفاي به آن، عين توجه به حق تعالي، توحيد و عبوديت او و باعث قرب به خالق هستي است و در سنت و سيره اهل عصمت و طهارت و مؤمنان جريان دارد.
کد سوال : 2773
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : نقش تخيلات در دين و دنياي ما چگونه است؟
پاسخ : قوه خيال يکي از مظاهر خداوند است يا دقيق تر، يکي از مظاهر اسماء الهي است، زيرا يکي از اسماء الهي اسم شريف «مصور» است و نفس نيز از طريق خيال، صورتگري مي کند. از اين رو، مي توان گفت قوه خيال مظهر اسم شريف «المصور» است و از آنجا که اسماء الهي حق اند، مظاهر اسماء الهي نيز حق اند و چون اسماء توقيفي اند، يعني نمي شود اسماء لفظي و اسماء عيني را از جاي خويش برداشت چرا که برداشتن آنها موجب خلل در نظام آفرينش است، قوه خيال نيز در جاي خويش نيکو و احسن است و در نظام احسن بايد قوه خيال باشد و نمي شود اين قوه را برداشت V} (انسان در عرف عرفان، علامه حسن زاده آملي، اصل 12).{V کار قوه خيال تصوير دادن معاني و حقايق مدرکه است مثلا نفس مطالبي را از عالم مجردات مي گيرد و آن حقيقت را به روح مي دهد و روح آن را به قلب داده و قلب آن حقايق را به خيال مي سپارد و خيال نيز آن حقايق را مبدل به صوري مي کند. مثلا «دشمني» را به شکل مار و يابه شکل سگ صورت مي دهد و «علم» و «رزق» را به شکل آب يا «شير» صورت مي دهد V} (نگا: معرفت نفس، همو، دفتر دوم، صص 182 - 184، درس پنجاه و نهم).{V از طرف ديگر گاه قوه خيال ذات اشياء را مبدل به صورتي مي کند، مثلا ذات جبرئيل را مبدل به صورت دحيه کلبي مي کند و گاه معنايي را در قوه خيال مبدل به لفظي مي کند که آن شخص و اين لفظ را کسي غير از صاحب اين قوه خيال نمي تواند ببيند و بشنود مگر کسي که قوه خيال او در حد قوه خيال آن شخص باشد. مثلا کساني که به پايه جان رسول الله نرسيده اند نه مي توانند جبرئيل را ببينند و نه مي توانند آن صدا را بشنوند V} (انسان در عرف عرفان، همانجا).{V به هر روي قوه خيال در امور دنيوي نيز براي ادراک امور امري ضروري است چرا که حس پس از ادراک محسوسات، داده هاي خويش را به قوه خيال مي دهد و قوه خيال با صورتگري خويش، داده هاي قوه خيال را براي تجزيه و ترکيب و تحليل به قوه عقل مي سپارد، از اين رو اگر قوه خيال نبود راه ادراک عقلي امور مسدود بود. با توجه به امور سه گانه فوق يعني نقش خيال در تنزل صور ما بعد الطبيعي به جان آدمي و نيز نقش اين قوه در وحي الهي به انبياء و الهام غيبي به معصومان(ع) و نيز ادراک عقلي امور حسي مشخص مي گردد که قوه خيال و تخيلات نقش چشمگيري هم در دين و هم در دنياي آدمي دارد. براي مزيد اطلاعات توجه به چهار نکته ذيل ضروري است: الف) اين قوه در صورتي مي تواند کار خويش را به نحو احسن انجام دهد که سالم بماند و سلامت اين دستگاه در پرتو مراقبت و مواظبت و حضور است يعني هر چه انسان مراقب واردات و صادرات اعضاء و جوارح باشد مراقب خوردني ها، گفتني ها و... بوده و جان خويش را به آلودگي ها نيالايد، قوه خيال انسان کار خويش را به نحو صحيح تري انجام خواهد داد. از اين رو، افعالي چون طاعات و عبادات موجب قويتر شدن خيال گشته و صور را صافتر و از آشفتگي ها پيراسته تر به آدمي ارائه خواهد داد و اگر اينچنين نباشد، قوه خيال حقايق را صوري وارونه يا کاذب به انسان مي نماياند، به همين جهت گفته شده است که هر چه مزاج انسان معتدل تر باشد قوه خيال قوي تر بوده و در ارائه صور صادق تر خواهد بود V}(همان). {V ب) کار قوه خيال منحصر به عالم خواب نيست، بلکه در بيداري هم خيال مي تواند فعال باشد. هستند افرادي که تصاوير غيبي را در عالم بيداري مي گيرند يعني قوه خيال آنها معاني و حقايق را در عالم بيداري به صورتي براي آنها متمثل مي سازد. ج) قوه خيال در انسانها متفاوت است؛ يعني چنانکه ارواح انسان ها درجات و مراتب دارند، خيالات انسانها نيز مراتب دارند، از اين رو، قوه خيال در رسول خدا(ص) قابل مقايسه با قوه خيال در سايرين نيست به همين جهت است که وجود مقدس پيامبر(ص) معانيي را که از عالم غيب گرفته است معصومانه به تصوير مي کشد اما صورت هايي که خيال ما مي سازد يا معصومانه نيست و يا بسيار ضعيف و کم رنگ است. د) از آنجا که قوه خيال واسطه ميان حس و عقل است، هر چه اين قوه سالمتر و قوي تر باشد در ارائه آن فعل و شأني که به عهده اوست قوي تر عمل مي کند مثلا کسي که ضعف قوه خيال دارد، خواب مي بيند اما خوابش در خارج تحقق پيدا نمي کند يا صوري را در عالم خواب و يا بيداري مي بيند اما آن صورت تعبير نمي شود. اين بيانگر ضعف قوه خيال است که يا اصلا عمل نمي کند و يا خوب عمل نمي کند.
کد سوال : 2774
موضوع : قرآن و حديث>كلام
پرسش : آيا اين حرف كه بعضي تحصيل كرده ها مي زنند درست است يا نه؟ حورالعين و نعمتهاي بهشتي كه در قرآن آمده است مادي نيستند و اشاره به يك موضوع معنوي دارند مثلا منظور از حور العين در قرآن اتحاد عالم و معلوم است و يا فشار قبر به معني اينكه بدن مادي انسان را بفشارد وجود ندارد. آيا گفتن اين حرفها در صورت حقيقت داشتن به مردم عادي درست است چون يكي از روحانيون اين حرف را در يك روستا زد و بين باسوادان مناقشه ايجاد شد؟
پاسخ : براي روشن شدن بحث در گام نخست، ناگزير به بيان مقدمه اي هستيم. مقدمه: پاسخ به سؤال مذکور متوقف بر تبيين کيفيت معاد است که آيا معاد جسماني است و يا روحاني، در صورتي که معاد روحاني باشد مسأله ي استفاده و احتياج انسان به وسايل مادي در سراي ديگر به کلي منتفي خواهد بود و اگر معاد جسماني باشد، پاي ابزارهاي مادي نيز به ميا ن کشيده مي شود نفي کامل آنها پذيرفتني نخواهد بود، البته در اين صورت سخن درباره ي کيفيت و چگونگي اين ابزارها، باب جديد از بحث را پيش روي ما مي گشايد. بايد توجه داشت که نظريه ي مشهور ميان علماي جهان اسلام اعم از اهل سنت و شيعيان مؤيد معاد روحاني توأم با جسماني است که بر طبق آن، نفس و روح انسان به همراه بدن ولي در سراي ديگر حاضر شده و هماهنگ با صفات و دستاوردهاي دنيوي، مشمول نعمت هاي بهشتي و يا عذاب هاي تلخ دوزخي خواهد شد. از اين روست که آيات قرآن کريم در مقام بيان اوصاف بهشت و دوزخ به دو دسته از نعمت ها و عذاب هاي مادي و معنوي اشاره مي کند که متناسب با معاد جسماني و روحاني انسان استV} (ر.ک: سبحاني، جعفر، منشور جاويد، ج 9، فصل هفتم و هشتم، مؤسسه امام صادق قم، 1369، چاپ اول).{V از آنجا که سؤال پرسشگر محترم پيرامون بهشت است بحث را حول همين محور متمرکز مي کنيم. خداوند متعال در برخي از آيات قرآن از لذت خشنودي خداV}(توبه، آيه 72){V و لقاء محبوب به عنوان برخي نعمت هاي روحاني بهشت نام مي برد و در آيات فراوان ديگر نعمت هاي مادي و جسماني بسيار ديگري را از قبيل باغ ها، جويبارها، تخت ها، ميوه ها، خدمتکاران، قصرها، حوريان، لباس هاي فاخر و... بر مي شمردV} (الرحمن- واقعه){V که بدون شک استفاده از اين نعمت ها همراه با به کار بردن ابزارهاي مادي خواهد بود اما بايد توجه داشت که آن سرا با جهان کنوني تفاوت بسيار زياد دارد و نحوه ي استفاده از ابزارهاي مادي و کيفيت آنها نيز با وسايل کنوني بسيار متفاوت است که البته فهم قاصر ما از درک اين امور عاجز است. اينک از باب نمونه دو حديث در اين باره ذکر مي کنيم که نشان دهنده تفاوت ها در استفاده از ابزارهاي مادي در آن سراست. پيامبر گرامي اسلام در تفسير آيه ي بيست و يکم سوره ي واقعه «ولحم طير مما يشتهون؛ و گوشت پرندگان از آنچه خوش دارند» فرمودند: «انک لتنظر الي الطير في الجنه فتشتهيه فيخربين ذلک مشويا؛ همانا تو نگاه مي کني به پرنده در بهشت و ميل به خوردن آن پيدا مي کني همان حال بريان شده در نزد تو مي افتد» V} (طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان، ج 19، ص 127، انتشارات اسماعيليان قم).{V همچنين در تفسير مجمع البيان در ذيل آيه ي چهاردهم سوره ي الحاقه «و ذللت قطوفها تذليلا؛ و ميوه هايش براي چيدن رام است» مي خوانيم که منظور از اين آيه آن است که ميوه هاي بهشتي مسخر آنها مي شود و اخذ ميوه هايش آنان است اگر بلند شود ميوه به اندازه او بلند مي شود و بالا مي آيد و اگر بنشيند ميوه پايين مي آيد تا دستش برسد و اگر بخوابد پايين مي آيد تا دستش برسدV}(طبرسي، مجمع البيان، ج 10، ص 621، دارالمعرفه). {V يكم. از نظر قرآن كريم و روايات اسلامى، همان طورى كه اهل جهنم به تناسب بدى‏هاى‏شان سختى و عذابشان گوناگون است؛ اهل بهشت نيز به فراخور اعمال‏شان داراى درجات و كمالات مختلف‏اند. از اين رو بهشت داراى مراتب و درجات متفاوت است: «فأولئك لهم الدرجات العلى ؛ اهل ايمان و عمل صالح داراى درجات عالى هستند» V}(طه (20)، آيه 75.){V «والآخره اكبر درجات ؛ درجات آخرت و برترى‏هايش از اين هم بيشتر است» V}(اسراء (17)، آيه 22.){V دوم. با عنايت به مطلب نخست، در بهشت نعمت‏هاى گوناگونى وجود دارد كه اهل ايمان و عمل صالح از آن بهره‏مند مى‏شوند. اما برترين و بهترين لذت‏ها، محبت و خشنودى خداوند متعال است. و به تعبير ديگر هيچ لذتى در بهشت به درجه خشنودى و محبت الهى براى انسان بهشتى شادى بخش نيست و حتى لذتهاى ديگر در پرتو اين لذت ارزشمند مى‏نمايد. قرآن در آيات متعددى بدان اشاره مى‏كند كه در اينجا به ذكر يك آيه مى‏پردازيم: (وعد الله المؤمنين و المؤمنات جنات تجرى من تحتها الانهار خالدين فيها و مساكن طيبة و جنات عدن و رضوان من الله اكبر ذلك هو الفوز العظيم ؛ خداوند به مردان و زنان با ايمان، باغ‏هايى از بهشت وعده داده كه نهرها از زير درختانش جارى است، جاودانه در آن خواهند ماند، و مسكن‏هاى پاكيزه اى در بهشت‏هاى جاويدان [نصيب آنان ساخته‏] و [خوشنودى‏] و رضاى خدا [از همه اينها] برتر است و پيروزى بزرگ همين است» V}(توبه (9)، آيه 72.){V البته اين لذت و رضوان الهى، از آنِ كسانى است كه در دنيا همه اعمال خود را بر پايه رضاى خداوند قرار داده باشند، يعنى، عبادات‏شان بر اصل حب و حمد الهى استوار شده باشد. چنان كه در كلام نورانى امير مؤمنان(ع) آمده است: «ان قوما عبدوا الله رغبه فتلك عباده التجار، و ان قوما عبدوا الله رهبه فتلك عباده العبيد، و ان قوما عبدوا الله شكرا فتلك عباده الاحرار»؛ «همانا گروهى خدا را به انگيزه بهشت مى‏پرستند كه اين عبادت تاجران و سوداگران است، و گروهى نيز خدا را به جهت هراس و عذاب جهنم عبادت مى‏كنند كه اين شيوه بردگان است، و نيز گروهى خدا را به خاطر شكر و سپاسش مى‏پرستند كه اين شيوه عبادت آزادگان است» V}(نهج البلاغه، حكمت 237؛ اصول كافى، ج‏2، ص‏68، ح‏5.){V امام على عبادت خود را از نوع گروه سوم مى‏داند و مى‏فرمايد: «الهى ما عبدتك خوفا من عقابك و لا طمعا فى ثوابك و لكن وجدتك اهلا للعبادة فعبدتك»؛ «معبودا! هيچ گاه تو را به جهت ترس از عذاب و يا طمع به پاداش نپرستيدم؛ بلكه چون تو را شايسته عبادت يافتم، بندگى مى‏كنم» V}(بحارالانوار، ج‏41، ص‏14.){V در روايات امامان معصوم نيز محبت و خشنودى خداوند به عنوان پاك‏ترين و زيباترين لذت اهل بهشت خوانده شده است. امير مؤمنان(ع) در بيان علت آن مى‏فرمايد: اهل بهشت هنگامى كه با نعمت‏هاى گوناگون در بهشت روبه رو مى‏شوند، دل‏هايشان چنان از وجد و سرور افروخته مى‏گردد كه زبان به سپاس و شكر الهى مى‏گشايند و همه آن نعمت‏ها را در برابر رضوان خداوند ناچيز مى‏نگرند و هدف نهايى را در اين مى‏دانند كه قرآن بازگو مى‏فرمايد: «و آخر دعويهم ان الحمد لله رب العالمين»؛ «و آخرين سخنان اهل بهشت اين است كه حمد مخصوص پروردگار عالميان است» V}(يونس (10)، آيه، 10.){V امام سجاد(ع) نيز با تكيه بر بيان قرآن مى‏فرمايد: «خداوند به اهل بهشت در بهشت مى‏فرمايد: بهترين لذت براى شما، رضايت و محبت من است» V}(ميزان الحكمه، ج‏1، ص‏433، باب 557، ح‏2613.){V نكته پايانى آنكه قرب الهى - كه موجب رضا و رضوان عظيم خداوند است - در واقع بالاترين كمالى است كه فطرت انسان در پى آن مى‏رود. پس همان طورى كه ارتباط با خدا در دنيا، زندگى آدمى را در همه ابعادش آرامش بخش مى‏كند؛ در آخرت برترين آرزوها همين رضايت الهى است كه هر نعمت ديگرى در پرتو آن لذت آفرين خواهد بود. راه رسيدن به بهشت نيز چيزى جز كسب رضايت الهى از طريق اطاعت پروردگار و ترك معاصى نيست. عذاب قبر جسمانى و روحانى است، ولى جسم و بدن برزخى معذب است نه بدن مادى و دنيايى. توضيح مطلب با توجه به دو نكته روشن مى‏شود: 1ـ روح انسان پس از مرگ و انقطاع از بدن مادى، خود را با بدن برزخى و قالب مثالى مى‏يابد و مى‏بيند، در واقع روح آدمى با رفتن از حيات دنيوى به حيات برزخى، بدن مادى خود را رها كرده و با بدن مثالى خود متحد مى‏گردد، بدنى كه متناسب با نظام برزخى بوده و اتحادش با روح قوى‏تر از اتحاد آن با بدن مادى در زندگى دنيوى است. قالب مثالى موجود در خواب مى‏تواند ما را به بدن برزخى تا حدودى هدايت كند چرا كه هنگام خواب كه تعلق روح به بدن مادى تا اندازه‏اى كم مى‏شود و از حدود مادى تا اندازه‏اى آزاد مى‏گردد، روح خود را با يك نوع تمثيل مثالى يافته و خود را با بدنى شبيه بدن مادى و دنيوى مى‏بيند و اين شاهد روشنى است كه روح انسان در صورت عدم تعلق به بدن مادى يا تعلق كمتر، قدرت تمثل به بدن مثالى را دارد. انسان در هنگام خواب و خواب ديدن خودش را با همان بدن مى‏بيند با همان شكل و تصوير و اين حكايتگر وجود بدن مثالى و قالب برزخى است كه با انتقال روح از اين عالم مادى به نظام برزخى به وجود نيامده بلكه قبلاً هم در آن نظام وجود داشته ولى ما از آن محجوب بوده‏ايم و اگر اين حجاب را ـ كه تعلق و توجه به نظام مادى و ماديات است ـ كنار زنيم هم اكنون نيز خود را در آن قالب مثال متمثل مى‏بينيم چنانكه درخواب تا حدودى كه تعلق روح به بدن مادى كم مى‏شود در عالم خواب و خواب ديدن در حالى كه بدن مادى ما در رختخواب افتاده و در حال آرامش است. خود را با بدنى مشابه با اين بدن يافته و سيرها و حركت‏ها و فهم‏ها و ديدنى‏ها و شنيدنى‏ها و خوردنى‏ها و خواستن‏ها با آن داريم. (نك: استاد شجاعى، محمد، خواب و نشان‏هاى آن، مقدمه و تدوين محمدرضا كاشفى، كانون انديشه جوان، تهران، چاپ دوم، 1379، صص 58ـ62) ناگفته نماند كه از نظر روايات وجود بدن برزخى امرى مسلم و قطعى است چنان كه امام صادق(ع) فرمودند: «اما [ارواح مؤمنان[ در بدن‏هايى شبيه بدن‏هاى دنيوى آنان است» (بحارالانوار، ج 6، ص 268، روايت 119) يا در جاى ديگرى فرموده‏اند: «ارواح انسان‏ها به صورت جسدهاى دنيوى در درختى در بهشت‏اند» (همان، ص 269، روايت 121) كه هر دو حكايت‏گر وجود بدن برزخى و مثالى در عالم برزخ است. 2ـ ميان قبر برزخى و قبر خاكى ارتباط خاصى حاكم است، يعنى ميان روح انسان در برزخ و بدن مادى او در قبر خاكى ارتباط وجود دارد و اين ارتباط، در اصل از ارتباط روح و بدن مادى كه در طول زندگى دنيوى با يكديگر يك نوع اتحاد داشته‏اند سرچشمه مى‏گيرد كه با قطع تعلق روح از بدن، پس از مرگ به كلى از ميان نمى‏رود، بلكه يك نوع ارتباط در حد پايين‏ترى ميان روح برزخى و بدن خاكى و مادى وجود دارد البته نه در حد و اندازه‏اى كه در زندگى دنيوى و در دوران تعلق روح به بدن بود و نه با آن كيفيت و كميت بلكه در ميزانى ضعيف‏تر و با كم و كيفى ديگر، از همين رو قبر خاكى با قبر و عالم برزخى روح ارتباطى دارد كه جاها و نقاط ديگر اين ارتباط را ندارد و به همين جهت است كه على‏رغم حضور روح در عالمى فوق ماده، زمان و مكان [برزخ] توجه خاصى به بدن مادى و به نقطه‏اى كه بدن خاكى در آن است، دارد و بر اساس همين ارتباط ميان قبر برزخى و قبر خاكى است كه دستورات و احكام خاصى در باب قبر خاكى، تشييع جنازه، كفن، دفن، حرمت قبور، استحباب زيارت قبور، دعا، طلب رحمت و مغفرت بر سر قبور و نظاير آنها در شريعت اسلامى وجود دارد. بنا بر آنچه گذشت عذاب قبر همان عذاب هاي برزخ مي باشد که از اولين مرتبه آن تعبير به فشار قبر مي شود. براي مطالعه در باب مرگ و برزخ، کتاب عروج روح، آيت الله شجاعي از شاگردان مرحوم علامه طباطبايي توصيه مي شود اين کتاب در عين حجم کم، بياني عميق از مرگ و برزخ ارائه مي دهد . کتاب مذکور از آثار کانون انديشه جوان مي باشد.
کد سوال : 2775
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : چرا خداوند اين قدر به اشك اهميت داد چه چيزي در اشك وجود دارد رابطه اشك با تهذيب نفس چيست. چرا با گريه در نزد خدا و عجز و ناتواني در برابر خدا و اقرار به گناهان و اشك ريختن اين قدر اهميت دارد. لطفا احاديث با سند بنويسيد.
پاسخ : دانشجوي گرامي ، بحث گريه و اشك يكي از مباحث مربوط به روانشناسي واخلاق است . در اين زمينه مطالب فراواني در فرهنگ ما وجود دارد كه اكنون قادر نيستيم به تمامي آنها اشاره نماييم ، پاسخنامه اي كه ارسال مي شود حاوي مطالبي پيرامون انواع گريه ، نقش آن در عزاداري بر امام حسين (ع) و همچنين نقش آن در خودسازي است كه اميد است مورد استفاده قرار گيرد. راستي چرا انسان گريه مى كند؟ و منشأاين تأثر، كه عموما به صورت قطره هاى اشك برگونه ها فرو مى غلتد كجاست؟ روان شناسان, هنوز نتوانسته اند در اين باره, نظر دقيقى ابراز دارند فقط گفته اند: هنگامى كه نمى توانيم, يا نمى خواهيم كه احساسات خود را با كلمات بيان كنيم, فعل وانفعالاتى در درون ما صورت مى گيرد, كه خود به خود اشك ما جارى مى شود.1 اما آنچه را تجربه هم نشان مى دهد, اين است كه ابراز تاثر به وسيله گريه يا خنده, از نشانه هاى طبيعى و تعادل مزاج آدمى است, به طورى كه اگر كسى خنده و گريه نداشته باشد, مى توان جنبه روانى او را, نامتعادل و غير طبيعى توصيف نمود, چنان كه اشخاصى كه, هم خنده دارند و هم گريه ـ وبدين وسيله غمها وافسردگى هاى خويش را تخليه مى كنند ـ از سلامت جسم و روح, و نيز از نشاط و تحرك بهترى, درصحنه كار و تلاش زندگى برخوردار مى باشند. تفسير بيشتر نقش اشك و گريه, كه جنبه علمى دارد, بايد در جاى خود مورد بررسى قرار گيرد, ما در اين مقال به جنبه پيام رسانى گريه, اجر و پاداش معنوى آن, سيره پيشوايان دين, سفارش آنان به گريه در قالب سوگوارى و فلسفه و آداب عزادارى, مى پردازيم. T}انواع گريه{T انواع گريه ها, پيامهايى را كه اشك ها بيان مى دارد, به طور كلى با بهره گيرى از متون دينى و ادبى, در موارد زير مى توان مطرح نمود: 1ـ گريه ى عجز و زبونى : گريه ى افرادى از روى عجز و زبونى است, كه در اثر ناآگاهى, ساده لوحى, بى پروايى و احيانا ستم شخص يا جريان ناصالحى, به ورطه ذلت ومظلوميت افتاده, براى حفظ منافع و هستى خويش, احساس خطر مى كنند, و راه چاره را در گريه مى جويند. صائب تبريزى چنين مى سرايد: P}اظهار عجز, پيش ستمگر روا مدار{E}اشك كباب باعث طغيان آتش است {P 2ـ گريه ى تزوير و دروغ : هنگامى كه فرزندان حضرت يعقوب(ع) به بهانه گردش و بازى, حضرت يوسف را به صحرا بردند و به خاطر حسادت او را به چاه انداختند در مقابل پدر گريه كردند و پيراهن خونين او را نشان دادند. »و جاؤا اباهم عشأ يبكون2; و دربرگشت نزد پدر به گريه پرداختند«. اما گريه ى آنان از نوع گريه هاى دروغين بود. 3ـ گريه ى پشيمانى : امام على(ع) فرموده است: »من بكى من ذنب, غفر له3; هركس به خاطر گناهى كه انجام داده, گريه كند, مشمول آمرزش قرار مى گيرد«. امام صادق(ع) با استناد به اجداد خود روايت كرده, كه حضرت عيسى بن مريم(عليهماالسلام) فرموده است: »طوبى لمن... بكى على خطيئته4; خوشا به حال كسى كه, براى گناهى كه مرتكب شده, گريه كند«. ملاى رومى, سروده است: P}زانكه آدم زان عتاب, از اشك رست {E}بهر گريه, آدم آمد بر زمين{P P}اشك تر باشد, دم توبه پرست{E} تا بود نالان و گريان وحزين5{P 4ـ گريه ى شوق : گريه ى شوق يكى از جلوه هاى زيباى احساس و دلدادگى درون آدمى است. مادرى كه پس از سالها دورى, فرزند دلبند خويش را در آغوش مى گيرد, عاشقى كه بعد از فراق طولانى به وصال معشوق دست مى يابد. امام على(ع) مى فرمايد: »من بكى شوقا الى الجنه إسكنه الله فيها, وكتب له إمانا من الفزع الاكبر6; هر كس براى اشتياق بهشت گريه كند, خداوند متعال او را در آنجا اسكان مى دهد, و سند امان و مصونيت او را از وحشت و اضطراب بزرگ قيامت مى نويسد«. امام على(ع), اشك شوق مومنانى را كه, درباره حقانيت آنان, آيه قرآن نازل شده, مورد تمجيد و ستايش قرار مى دهد.7 5ـ رحم و رأفت : آنچه را انسان در سينه دارد, قلب است, نه سنگ, و قلب هنگامى كه در برابر حادثه دلخراشى همانند اشك يتيمى, يا بيمار دردمندى يا پيرمرد محروم تهيدستى و از اين گونه صحنه هاى دردناك قرار مى گيرد, متإثر مى شود, و اشك را درچشم مى دواند. T}گريه ى رسول خدا(ص){T در سال هشتم هجرت, رسول خدا(ص) ابراهيم, فرزند خود را از دست داد و او را در قبرستان بقيع مدينه به خاك سپرد, براى آن كودك از دست رفته, آن قدر گريه كرد, كه اشك بر محاسنش جارى گرديد. به آن حضرت گفته شد: اى رسول خدا(ص) تو ديگران را از گريه منع مى كردى, اكنون خود گريه مى كنى؟! آن حضرت فرمود: »ليس هذا بكإ (غضب), انما هذا رحمه, ومن لا يرحم لا يرحم8; اين گريه خشم و نارضايتى نيست, بلكه گريه رحمت و رافت است, و هر كس رحم نكند, مورد رحمت واقع نمى شود«. 6ـ غم و اندوه : گريه ى از روى غم و اندوه نيز, يكى از گريه هاى طبيعى و غريزى انسان است, قرآن كريم, وقتى داستان مومنان مجاهدى را بازگو مى كند, كه رسول خدا(ص) به سبب عدم توانايى مالى از اعزام آنان به جبهه ى جنگ خوددارى كرده بود, مى فرمايد: »تولوا و اعينهم تفيض من الدمع حزنا الا يجدوا ما ينفقون; آنان در حالى كه از شدت اندوه, اشك از چشمانشان فرو مى ريخت, بر مى گشتند كه[ چرا] چيزى نمى يابند تا[ در راه جهاد] خرج كنند«. 7ـ گريه ى فراق : نوع ديگر اشك ريختن ها, گريه فراق است, كه به خاطر دورى و جدايى از عزيزى, يا نبودن در كنار محبوبى و بهره مندى و يارى مقتدايى, يا ديدار معشوقى به انسان دست مى دهد. حافظ مى گويد: P}از آن دمى كه زچشمم, برفت يار عزيز{E}كنار دامن من, همچو رود جيحون است9 {P چنين گريه اى, درباره سوگوارى و عزادارى براى حضرت حسين(ع) و شهيدان كربلا مصداق دارد, زيرا خطاب به آن حضرت مى گوييم: »يا ليتنى كنت معك, فإفوز فوزا عظيما; اى كاش, ما هم در كنار تو بوديم (تو را يارى مى داديم و جهاد مى كرديم و به شهادت مى رسيديم) و به آن سعادت بزرگ دست مى يافتيم«. T} سفارش به گريستن {T گريه كردن براى فراق افراد, يا در مرگ اشخاص, يك نوع رعايت شوون اجتماعى و شخصيتى محسوب مى شود, بدين جهت از پيامبر(ص) روايت شده: »ميت لا بواكى عليه, لا اعزاز له; ميتى كه گريه كنندگان ندارد, از عزت و احترامى هم برخوردار نيست«. T}گريه بر امام حسين (ع){T داستان گريه و عزادارى پس از شهادت حضرت حسين(ع), ازسوى امامان(عليهم السلام) داستان دامنه دارى است, كه به خاطر فرصت محدود اين مقال, خلاصه چند مورد از آن را به مطالعه مى گذاريم: امام چهارم(ع) كه خود در كربلا شاهد مصائب دردناك حسين(ع) و ياران فداكار او بود, و 23 سال داشت, پس از آن واقعه سوزناك, تا زمانى كه در قيد حيات بود, يعنى مدت 34 سال طبق برخى از روايات, براى پدر و عزيزان خويش, گريه و سوگوارى مى كرد. علقمه بن محمد حضرمى, روايت مى كند: »امام باقر(ع) براى حسين بن على(ع), گريه و ناله سر مى داد, به هر كس هم درخانه او بود (با رعايت تقيه), دستور مى داد گريه كند, در خانه آن حضرت مجلس عزاو سوگوارى تشكيل مى گرديد, و آنان مصيبت حضرت حسين(ع) را به هم تسليت مى گفتند«.10 T} عزادارى امام صادق(ع) {T عبدالله بن سنان, مى گويد: »روز عاشورايى به حضور امام صادق(ع) رسيدم, آن حضرت را با رنگ پريده و بسيار غمناك, در حالى كه اشك چون مرواريد از چشم او جارى بود يافتم, علت آن وضع را سوال كردم, فرمود: مگر نمى دانى در چنين روزى جد ما حسين(ع) شهيد شده است...؟ 11 امام صادق(ع), به »ابو هارون مكفوف« دستور مى دهد مرثيه بسرايد, و آنگاه كه وى مرثيه خود را مى خواند, مشاهده مى نمايد, امام(ع) سخت گريه مى كند, متوجه مى شود از صداى گريه امام صادق(ع) زنانى كه پشت پرده حضور داشته اند, صداى خود را به گريه و شيون بلند كرده اند, بعد امام(ع) فرمود: »من إنشد فى الحسين(ع) شعرا, فبكى وإبكى عشرا, كتب له الجنه...12 كسى كه درباره حسين(ع) شعرى بسرايد و سپس گريه كند و ده نفر را بگرياند بهشت بر او واجب مى شود«. امام رضا(ع) فرموده است, محرم ماهى است كه, در روزگار جاهليت احترام داشت و مردم در آن از جنگ و خونريزى پرهيز داشتند, اما دشمنان در آن خون مارا ريختند, حرمت ما را شكستند, زنان و عزيزان ما را به اسارت گرفتند, آتش به خيمه ما زدند, اموال ما را غارت نمودند, و سفارش پيغمبر(ص) را در حق ما پاس نداشتند. ان يوم الحسين(ع) إقرح جفوننا, وإسيل دموعنا... فعلى مثل الحسين(ع) فليبك الباكون, فان البكإ عليه يحط الذنوب العظام41; روز (عاشوراى) حسين(ع) پلك هاى ما را مجروح و اشك هاى ما را روان ساخته... بر كسى مانند حسين(ع) بايد گريه كنندگان گريه كنند; چرا كه گريه بر او گناهان بزرگ را از بين مى برد«. T}نقش گريه و اشك در خود سازي{T T}رقت قلب و اشك چشم {T همانطور كه در بالا اشاره كرديم, كسى كه از صحنه دلخراشى منقلب نمى شود, تا اشك تإثر بريزد, و نيز از حقيقت و جلوه زيبايى لذت نمى برد, تا اشك شوق جارى گرداند, از روح متعادلى برخوردار نيست. آن حضرت مى فرمايد: »بكإء العيون, و خشيه القلوب من رحمه الله تعالى13; گريه چشم ها و ترس دل ها از نشانه هاى رحمت خداوندى است.« چنان كه جمود عين ومحروم بودن از اشك و گريه از خوف خدا, نشانه قساوت قلب و شقاوت معرفى شده است. رسول خدا(ص) فرموده است: »من علامات الشقإ: جمود العين, قسوه القلب...«14 T}آمرزش گناهان{T ريان بن شبيب از امام رضا (ع) روايت كرده كه فرمود: «اى پسر شبيب ، اگر بر حسين (ع) گريه كنى تا آنكه اشك چشمت بر صورتت جارى شود، خداوند گناهان كوچك و بزرگ، و كم يا زياد تو را مى آمرزد .15 و نيز فرمود: «گريه كنندگان بايد بر كسى همچون حسين (ع) گريه كنند ، زيرا گريستن براى او گناهان بزرگ را فرو مى‏ريزد» 16. و على عليه السلام مى فرمايد: بكاء العبد من خشية الله يمحض ذنوبه، »گريه بنده از ترس خداوند گناهانش را پاك مى كند. در روايات اسلامي آمده است كه گريه سلاح مومن است در مبارزه با شيطان ، هواي نفس و گناه (البكاء سلاح المومن ) T} نورانى شدن دل{T پس از اينكه حجاب گناه از دل انسان برطرف شد نورانيت آن ظهور مى كند و چون گناه حجاب بزرگى است وقتى با گريه از بين رفت ، دل نورانيت پيدا مى كند على عليه السلام مى فرمايد: البكاء من خشية الله ينير القلب و يعصم من معاودة الذنب »گريه از ترس خداوند دل را نورانى كرده و حفظ مى كند از اينكه دوباره به طرف گناه رود كند خلاصه اينكه: گريه و اشك نقش بسيار پر اهميت وآثار فراواني در زندگي و ساخت انسان دارد و پرداختن به تمامي آنها مجال واسعي مي طلبد ، بنا بر اين ما در اين پاسخنامه تنها به گوشه اي از آنها اشاره نموده ايم . پي نوشت ها: به منظور مطالعه بيشتر به كتاب ره توشه راهيان نور, محرم 1376 رجوع شود. 1ـ آركدى لئوكرم, به من بگو چرا؟ ج 3, ص 69. 2ـ سوره ى يوسف, آيه ى 16. 3ـ ارشاد القلوب, ص 129. 4ـ بحارالانوار, ج 14, ص 320. 5ـ مثنوى معنوى, دفتر اول, ص 44. 6ـ ارشاد القلوب, ص 128 و 129. 7 ارشاد القلوب, ص 128 و 129. 8ـ بحار الانوار, ج 22, ص 151, عيون الاخبار, ج 2, ص 11. 9ـ ديوان حافظ, ص 92, چاپ حافظ نوين. 10ـ وسائل الشيعه, ج 10, ص 398. 11ـ سفينه البحار, ج 2, ص 196, (ماده ى عشر), بحار الانوار, ج 98, ص 309. 12ـ كامل الزيارات, ص 104. 13ـ بحار الانوار, ج 90, ص 336 و 330. 14ـ بحار الانوار, ج 90, ص 336 و 330. 15. منتخب كامل الزيارات , ابن قولويه , ص165 16. جلاء العيون , علامهء مجلسى , ص 462
کد سوال : 2776
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : چرا در جمهوري اسلامي گاهي خشونت پيش مي آيد ؟
پاسخ : همانگونه که مي دانيد، خشونت دو قسم است: 1. خشونت قانوني و مشروع ؛ در مقابل تخطي از قانون و ارتکاب جرائم اجتماعي، ديني و... که عموما اين قبيل خشونت ها و به کارگيري قوه قهريه توسط حکومت و نظام سياسي حاکم بر جامعه اعمال مي گردد. چنين خشونتي در همه نظام هاي سياسي اعم از ديني يا سکولار پذيرفته است و وجود دارد و در نظام اسلامي نيز علي رغم اصالت ندادن به خشونت و تکيه بر راه هاي مسالمت آميز در مواقع ضرورت براي اصلاح فرد و جامعه و تأمين هدايت، کمال معنوي و سعادت اخروي آن، اعمال مي شود V}(باز کاوي پديده خشونت در جامعه مدرن، سيد مجيد ظهيري، انديشه حوزه، ش 23، ص 128). {V 2. خشونت غير قانوني و نامشروع؛ چنين خشونتي علي رغم اين که از نظر فطرت، عقل و منطق و آموزه هاي اصيل ديني و شرايع الهي به هيچ وجه مجاز نمي باشد، اما متأسفانه نگرش هاي مادي و متأثر از اميال نفساني در عمل شديدا به آن پاي بند بوده و تفاوتي در اين زمينه بين فرد و يا دولت وجود ندارد؛ به عنوان نمونه در فلسفه سياسي نظام هاي سکولار که از ديدگاه هابز «انسان گرگ انسان» است خشونت اصالت داشته و با الهام از آموزه هاي ماکياوليستي، خشونت را در اعماق فرد و جامعه و عرصه سياست دولت ها مي پروراند، از اين روست که مشاهده مي نماييم دولت هاي سردمدار و منادي ليبراليسم علي رغم ادعاي حقوق بشر، بيشترين خشونت را در داخل جوامع خود و در سطح جهان در راستاي دستيابي به منافع نامشروع خود به کار مي برند و در اين راه از ارتکاب فجيع ترين جنايات بشري دريغ نمي ورزند. اکنون با توجه به مقدمه فوق درباره سؤال شما بايد گفت که خشونت ها در جامعه ما نيز به دو نوع قانوني و غير قانوني تقسيم مي شوند، برخورد قانوني با متخلفين و مجازات مجرمين و به کارگيري قوه قهريه در مواردي که مصالح، منافع و امنيت جامعه اقتضا مي کند امري لازم و ضروري است که کاملا پشتوانه منطقي و شرعي دارد. البته ما به هيچ وجه ادعا نمي نماييم که تمامي خشونت هايي که از سوي نظام اسلامي و مراکز دولتي، انتظامي و قضايي اعمال مي گردند، کاملا در چارچوب قانون و با تشخيص صحيح مصاديق آن مي باشد، بلکه مواردي وجود دارد که علي رغم اصرار و تلاش نظام اسلامي در اجراي دقيق قانون و رعايت موازين و حقوق شهروندان، باز هم افراط و تفريط هايي در اين زمينه از سوي برخي افراد و يا بخش هاي نظام روي مي دهد که بيشتر ناشي از عواملي نظير اشتباه در تشخيص صحيح مصداق، دخالت اميال و اغراض نفساني و منافع حزبي و عدم پاي بندي به رعايت اصول و ارزش هاي نظام اسلامي و... مي باشد. نظير چنين مسائلي حتي در زمان پيامبر اکرم(ص) نيز وجود داشت به عنوان نمونه در قبيله «بني جزيمه» علي رغم اين که پيامبر اکرم(ص) خالد بن وليد را از خونريزي و جنگ منع کرده بود، او به صورت ناجوانمردانه عده اي از آنان را کشت و پيامبر اکرم(ص) بعد از اطلاع از اين جريان از عملکرد خالد بن وليد برائت جست و به امام علي(ع) دستور دادند که تمام خسارات جنگ و خون بهاي افراد بي گناه را به طور دقيق پرداخت نمايد V}(فروغ ابديت، جعفر سبحاني، ج 2، ص 348). {V بنابراين به هيچ وجه نبايد انتظار داشت که در حکومت اسلامي تا زماني که همه افراد و بخش هاي آن صد در صد مطابق اسلام و قانون عمل نمي کنند به هيچ وجه مجريان آن مرتکب تخلف نشوند به آنچه از نظام اسلامي انتظار مي رود دو اصل است: 1. تلاش براي قانوني نمودن و مشروع بودن تمامي بخش هاي حقوقي اداري و اجرايي خود. 2. تأکيد بر دفاع از حقوق مردم و کساني که در تخلفات احتمالي مجريان، حقوقشان تضييع شده است و برخورد با متخلفان که به حمدالله جمهوري اسلامي ايران در راستاي عملي نمودن اين دو اصل گام بر مي دارد.
کد سوال : 2777
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : چرا واعظ و سخنراني كه دعوت مي شود قبل از آن فكر جوانان را پر مي كنند كه اين فرد چقدر پول مي گيرد آيا با اين حالت جوانان ديگر شركت مي كنند چرا جوانان توجيه نمي شوند؟
پاسخ : در پاسخ به اين سؤال توجه به نکات ذيل حائز اهميت است: 1. مسلما يکي از مهمترين عواملي که مي تواند تأثير زيادي در تقويت جايگاه مذهب و پايگاه روحانيت در جامعه داشته باشد و باعث جذب جوانان به مذهب و مبلغان ديني شود، رعايت مسائلي نظير زهد، تواضع و عدم توجه به مقام و تجملات و ماديات و... از سوي وعاظ و سخنرانان مذهبي است. از اين رو بزرگان حوزه هاي علميه هميشه اين مهم را به مبلغان تذکر داده و بر رعايت اين امور از سوي آنان تأکيد دارند و معمولا هم سعي مبلغان بر رعايت اين اصول بوده و مي باشد. 2. بعضي موارد وجود دارد که سخنرانان و وعاظ مشهور، با استفاده از موقعيتي که در جامعه دارند، تلاش مي نمايند از اين موقعيت براي ساماندهي به امور عام المنفعه و خصوصا کمک به اقشار بي بضاعت و محروم جامعه بهره برداري نموده و با استفاده از مبالغي که از طريق تبليغ از افراد متمکن دريافت مي نمايند، اين قبيل امور را ساماندهي نمايند. 3. اما اين که چرا جوانان توجيه نمي شوند؛ يکي، به افراد باني اين قبيل مجالس مربوط است که چرا وقتي يک واعظ وارسته و اهل تقوا و زاهد را دعوت به سخنراني نموده و در راستاي برنامه هاي عام المنفعه ايشان مبلغي را پرداخت مي نمايند، اطلاعات دقيق پيرامون اين مسأله و چگونگي مصرف آن به اطرافيان و جوانان نمي دهند و اگر واقعا به زهد و تقواي آن واعظ اطمينان کافي ندارد چرا از اول او را دعوت مي نمايند؟! هر چند در بسياري موارد امکان اطلاع رساني دقيق هم براي عموم ممکن نمي باشد. و ديگر اين که علاوه بر باني، بايد آن واعظ چه به صورت مستقيم و چه به صورت غير مستقيم مردم را در جريان برنامه هاي خود قرار دهد تا چنين شبهاتي از اذهان جامعه و جوانان زدوده شود. هر چند متأسفانه بايد مسأله رواج داشتن شايعه را نيز در نظر گرفت زيرا بسياري از اين گونه موارد اصلا صحت نداشته و جلوي شايعه را هم به صورت کامل نمي توان گرفت.
کد سوال : 2778
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : دختري هستم 16 ساله داراي عواطف بسيار حساس و زودرنج مي باشم در سال دوم دبيرستان درس مي خوانم از سال اول راهنمايي تا سال اول دبيرستان دانش آموز ممتاز بودم و به من اهميت داده مي شد. و دوستان زيادي داشتم اما در كلاس دوم دبيرستان در ابتداي سال نتوانستم خودم را خوب نشان دهم و چون كلاس ما از دانش اموزان ممتاز تشكيل شده نتوانستم با بسياري از بچه ها رابطه برقرار كنم و به عنوان دانش آموزي نسبتا تنبل به شمار مي آيم و معدل درسي نيز برايم بسيار مهم است و از افت تحصيلي بسيار مي ترسم و به همين دليل بسيار ناراحت هستم البته من با كلماتي مانند معدل مهم نيست در كنكور بايد رتبه بياورم روحيه خود را تقويت مي كنم از تنهايي بسيار مي ترسم و از اين كه نتوانم در كلاس دوست صميمي داشته باشم بسيار نگران هستم فكر مي كنم كه هيچ كس نمي خواهد با من دوست شود شايد به خاطر غروري باشد كه در ذاتم هست در خانه بسيار زود عصباني مي شوم و در يك كلام بگويم در خانه و مدرسه نمي توانم طوري با افراد رابطه برقرار كنم كه به طرف من جذب شوند از كنكور هم بسيار مي ترسم و با خود مي گويم كه اگر نتوانم در كنكور قبول شوم چه بايد بكنم.؟
پاسخ : از مشکلات و نگراني هايي که در سؤالتان مطرح کرده ايد معلوم مي شود کمي از خودتان نااميد شده ايد و فکر مي کنيد در ايجاد رابطه با افراد ناتوانيد. در حالي که سال هاي گذشته دوستان زيادي داشتيد وخود را موفق مي دانستيد. بروز اين حالت و نگرش را مي توان تا حدودي مرتبط با آغاز سن بلوغ و دوره نوجواني دانست. در اين سن نوجوانان در عين حالي که بسيار حساس و زودرنج مي شوند، نياز زيادي به محبت و دوستي پيدا مي کنند و لازم است بزرگترها به آنان اميد و آرامش دهند و تحمل و صبر بيشتري در مقابل آنها از خود نشان دهند. ما نيز به سهم خود براي کمک به شما نکات و راه کارهاي زير را توصيه مي کنيم: 1. تا جايي که ممکن است بروز اين حالات را در خود طبيعي بدانيد و سعي کنيد با تحمل و بردباري از اين مرحله بگذريد و اجازه ندهيد نااميدي و ترس در وجود شما رخنه کند. 2. از آنجايي که حالات روحي و رواني نوجواني طبيعي است، حکمت و دليل آن را مي توان آغاز توجه و رابطه با خدا و احساس هاي مذهبي دانست. به همين جهت بهترين و قوي ترين نيرويي که مي تواند شما را به خودش جذب کند و يار و مونس شما در تنهايي تان باشد نيروي ايمان به خدا و ارتباط با اهل بيت(ع) است. سعي کنيد با حضور در جلسات و مراسم مذهبي و دعا و ايجاد رابطه عاطفي با خداي مهربان و امام زمان(عج) هم از فيوضات معنوي استفاده کنيد و هم احساس خوبي از خود پيدا کنيد. 3. برقرار کردن ارتباط با همکلاسي ها کار ساده اي است. اما قبل از آن بايد با خودتان کنار بياييد. با کمي تواضع، ايثار، محبت و تحمل مي توانيد دوستان خوبي پيدا کنيد و نيز رابطه تان با اعضاي خانواده هم بهتر شود. مهم اين است که تصميم بگيريد و اراده کنيد حتما موفق مي شويد. 4. نشاط، اميدواري، توکل برخدا و تلاش رمزهاي موفقيت است. سعي کنيد با توجه به اين رمزها در خود ايجاد انگيزه کنيد، هم انگيزه درس خواندن را در خود تقويت کنيد و هم انگيزه رشد و پيشرفت در ساير زمينه هاي موفقيت. براي آگاهي بيشتر ر.ک: رمز پيروزي مردان بزرگ ، استاد جعفر سبحاني.
کد سوال : 2779
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : مي خواستم در مورد مساله ريا از شما بپرسم من گاهي اوقات خيلي از كارها را انجام نمي دهم كه فكر مي كنم ريا مي شود و مي ترسم با اين طرز فكر از انجام خيلي از كارها بي نصيب شوم و باز هم ريا نشود؟
پاسخ : از وجود چنين خوفى نه تنها نبايد نگران باشيد بلكه بايد آن را قدر بدانيد و از آن پاسدارى كنيد. اين نگرانى يكى از عوامل مبارزه با ريا است. ليكن آنچه مهم اين است كه نگذريد از حد تعادل خارج شود و به عكس‏العمل منفى بيانجامد. به عبارت ديگر ديگر نبايد ترس از رياموجب شود كه انسان اعمال صالح را كنار گذارد چه اين خود دامى شيطانى و وسوسه‏اى انحرافى است. بنابر اين همواره از اين عامل استفاده مثبت كنيد يعنى در نيات خود دقيق شويد و نگذاريد ريا در آن داخل شود. ليكن هرگز براى گريز از ريا دست از اعمال صالح هر چند در ديدديگران باشد نكشيد. اگر احساس كرديد اين خوف از حد طبيعى تجاوز كرده و آزار دهنده است سعى كنيد نسبت به آن بى‏تفاوتى نشان دهيد. يعنى با خود بگوييد مسأله‏اى نيست بگذار اين عملم ريايى باشد و ديگران ببينند و تعريف كنند سپس با خود بگوييد خوب حالا تعريف و تمجيدديگران به چه درد من مى‏خورد؟ در اين صورت پوچى آن برايتان به خوبى روشن مى‏شود و به آن بى‏اعتنا مى‏شويد. فرصت را غنيمت مي شماريم. اندکي بيشتر در اين زمينه صحبت مي کنيم. ريا از رؤيت گرفته شده و عبارت است از: طلب منزلت و مقام در دل‏هاى مردم به وسيله عبادات و طاعات خداوند متعال. اين‏گونه ريا حرام است و سبب باطل شدن عبادت مى‏شود. شخص رياكار در بين مردم نشان مى‏دهد كه مخلص و مطيع واقعى خداوند است. در صورتى كه در حقيقت چنين نيست. بايد توجه داشت كه اولاً، تحقق ريا مشروط به قصد رياست يعنى اگر قصد و نيت بر ريا نباشد، گناه نيز محسوب نمى‏شود. ثانيا، ريا وابسته به داشتن غرض از اغراض دنيوى نظير كسب محبوبيت، ثروت و جاه و مقام مى‏باشد. ريشه‏هاى اين رذيله اخلاقى عمدتا به بينش و معرفت و شناخت فرد باز مى‏گردد. پس در مبارزه با اين مفسده و گناه بزرگ مى‏بايست در ابعاد معرفتى كار شود. 1- ريشه ريا گاهى دوستى جاه و مقام، شهرت‏طلبى و كسب آوازه نزد مردم است كه بايد با اين عوامل مبارزه كرد. 2- بايد ضرر ريا را شناخت كه چگونه قلب را تيره كرده و توفيق اصلاح نفس را مى‏گيرد و اعمال نيك انسان را نابود ساخته و تبديل به آتش دوزخ مى‏نمايد. عقل مهمترين وسيله و ابزار شناسايى را در اختيار انسان قرار مى‏دهد. عقل ايجاب مى‏كند كه آدمى به چيزى كه سودى در بر دارد رغبت نشان داده و از چيزى كه ضرر و زيان دارد بپرهيزد. در واقع عقل به دنبال لذت پايدار و سود بى‏منتهاست. در برخورد اوليه با مسأله ريا، شخص عاقل رد پاى شيطان و نفس را تشخيص مى‏دهد و با يك ژرفانديشى درمى‏يابد كه هوا و هوس به جنبش آمده است تا براى لحظاتى عقل را در پرده غفلت پوشانده و بهره‏اش ببرد. بهره‏اى كه پايدار نيست و فقط قوه خيال و وهم را ارضا مى‏كند. در اينجا عقل حكم مى‏كند كه شخص لذت پايدار، يعنى پيروى از دستورات خداوند را كه سعادت را در بر دارد، انتخاب كند و به وساوس شيطان خناس وسوسه‏گر اعتنا نكند و پاى هوا و هوس را ببندد. 3- طلب جاه و مقام نزد مردم، اظهار نياز نزد نيازمندان است چه آنان نيز همگى محتاجانى در پيشگاه خدايند و منزلت نزد آنان اندكى سود ندارد. توصيه شده اين آيه شريفه را در تعقيبات فرايض (نمازهاى واجب) بخوانيد:A} «قل اللهم مالك الملك تؤتى الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء و تعزّ من تشاء و تذل من تشاء، بيدك الخير انك على كل شى‏ء قدير»{A. مضمون آيه اين است كه خداوند مالك تمام هستى است و از ملك خود به هر كه خواهد، بدهد و از هر كه خواهد، منع نمايد و اگر بخواهد مى‏تواند داده خود را بازپس بگيرد، هر كه را بخواهد عزيز مى‏گرداند و هر كه را بخواهد خوار و ذليل سازد، تمام خير و نيكى‏ها به دست خداوند است و اوبه هر كارى توانا و قادر است. شايد سر اين كه خواندن اين آيه بعد از نمازهاى واجب فضيلت بسيار دارد همين نكته باشد كه انسان با دقت در مضمون آن، اميد به درگاه خداوند آورد و از مردم و آنچه در دنياست قطع اميد كند و اين مرحله را علماى اخلاق «انقطاع عن الناس» و بهتر بگوييم «انقطاع الى الله» ناميده‏اند. خلاصه اين قسمت آن است كه مؤمن بايد تلاش كند يكسره متوجه خدا شود و از همه خلايق قطع اميد نمايد. 4- توجه داشتن به نعمت‏هاى اخروى و مقامات معنوى و بى‏اعتنايى به زودگذر دنيا A}«والدار الاخره خير للذين يتقون افلا تعقلون»{A ؛ سراى آخرت و نعمت‏هاى آن براى پرهيزگاران بسى بهتر است، آيا در اين باره تعقل نمى‏كنيد؟! 5- عادت كردن به عبادت پنهانى؛ تا شخص به جايى برسد كه اعمال نيك خود را چنان پنهان سازد كه گويى شخص خاطى و گنهكار عمل خود را از ديد مردم مخفى مى‏سازد. به مرور و با استمرار در پنهان‏سازى عبادات و نيكى‏ها نفس به اطلاع مردم از عبادات بى‏اعتنا مى‏شود يعنى به اين كه ديگران آگاهى از نيكى‏هايش يابند توجهى نمى‏نمايد. دو نكته مهم در مبحث ريا وجود دارد كه در خاتمه بحث متذكر مى‏شويم: اولاً براى از بين بردن ريا لازم نيست انسان خود را در برابر مردم فردى گنهكار جلوه دهد بلكه اين كار برخلاف رضاى خدا و امرى ناپسند است زيرا خداوند دوست دارد آبروى بنده مؤمنش نزد مردم حفظ شود و اگر لغزش دارد نزد آنان رسوا نگردد ولى بنده بايد رابطه خود را با خدا نيكو گرداند و در خفا از گناهان خويش توبه كند و عهد كند كه از معاصى كناره خواهد گزيد و در اين راه از خداوند مدد جويد. ثانيا، نبايد از ترس ريا عبادات و انجام حسنات را ترك كرده اين يكى از وسوسه‏هاى شيطانى است كه به اين وسيله انسان را از خدا دور مى‏سازد. بنابراين بايد كارهاى نيك را با جديت انجام داد و در عين حال بر دورى از ريا نيز مواظبت نمود و از خداوند بزرگ در اين‏باره يارى جست. در پايان يک توصيه روانشناختي داريم که اگر احساس تنها بودن و اجتناب از جمع و گوشه گيري بر زندگي شما پرتو افکنده است و به انگيزه تحصيل اخلاص و اجتناب از ريا، دچار انزواي اجتماعي شده ايد، زنگ خطري براي شماست. بنابراين سعي کنيد همچنين ديگر دانشجويان متدين و پاي بند اصول اخلاقي و ارزشي هم در انجام وظايف شرعي خود حساس باشيد و هم در انجام تکاليف تحصيلي و علمي خود و به طور عادي فعاليت هاي مختلف عبادي، تحصيلي، ارتباطي و... انجام دهيد. هم نمازهاي خود را در مسجد و به جماعت بخوانيد (حتي المقدور) و هم در کلاس هاي درس و... شرکت فعال داشته باشيد و مطمئن باشيد به مرور زمان اين گونه افکار از ذهنتان خارج خواهد شد. براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1- عجب ور يا، سيد احمد فهرى 2- معراج السعاده، ملا احمد نراقى
کد سوال : 2780
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : چگونه يك فرد را مي توانيم به دين نزديك كنيم و نور ايمان را در دلش بتابانيم البته شخصي كه در خانواده اي معتقد است و خود هم اعتقاداتي دارد اما در عمل به آنها تنبلي كرده و يا بي تفاوتي نشان مي دهد؟
پاسخ : تلاش و كوشش جهت هدايت و تشويق افراد به طرف خدا و تقويت ايمان آنها كاري بس ارزشمند است . دعوت مردم به آشنايي با دين و عبادت خداوند از برجسته ترين و متعالي ترين امور است. چنانچه در روايتي رسول خدا(ص) فرمود: هر كس بتواند يك نفر را هدايت كند و به طرف دين جذب نمايد، ارزش آن برتر از تمام چيزهايي است كه خورشيد بر آنها مي تابد. براي ترغيب و تشويق به انجام فرائض ديني ، ابتدا بايد زيربناهاي فكري افراد را مورد بررسي قرار داده و در اصلاح آن كوشيد. ديدگاه فرد در مورد خداوند، جهان هستي، انسان، معاد و ... اموري است كه نتيجه مستقيم بر ايمان فرد دارد . تقويت و اصلاح اين مباني تأثير زيادي بر ايمان انسان مي گذارد. قدم بعدي چشيدن و مزه كردن ايمان است. اگر كسي شيريني و لذت ايمان به خدا را حس كند و از انجام كارهاي ديني لذت ببرد ، هرگز نسبت به آنها بي تفاوتي نشان نمي دهد. به همين جهت در دعاها آمده است: «اللهم اذقني حلاوه ذكرك : خدايا شيريني ياد خودت را به من بچشان». قدم سوم پرهيز از اموري است كه انسان را از توجه به خدا غافل مي كندن. گر چه ياد خدا و ارتباط عاشقانه با او بسيار لذت بخش است و هيچ لذتي به پاي آن نمي رسد ، ولي اگر لذت هاي مادي و شيطاني كه رسيدن به آنها بسيار آسان است و روز به روز متنوع تر و گسترده تر مي شود، در زندگي فرد وارد شود، كم كم او را از توجه به خدا باز مي دارد و ايمان او را ضعيف مي كند. حال با توجه به اين سه مطلب، راهكارهاي زير را جهت تقويت ايمان فرد و نزديك كردن او به دين پيشنهاد مي كنيم، اما قبل از آن اين نكته را يادآوري مي كنيم كه هدايت و ارشاد ديگران به طرف خدا امري تدريجي است كه لازمه آن صبر و بردباري و تلاش دائمي است و نمي توان انتظار داشت يك مرتبه افراد به همه چيز برسند. بايد سعي كنيم قدم به قدم پيش رويم. اين راهكارها عبارتند از: 1. او را به مطالعه كتاب هاي مفيد در زمينه هاي مذهبي تشويق كنيد . گاهي هم كتاب هاي جالب را كه براي او مناسب است خودتان مطالعه كنيد و خلاصه آن را برايش بگوييد، به اين صورت كه اگر مي توانيد با او قرار بگذاريد و در يك زمان مناسب اين كار را بكنيد. شما مي توانيد اين كار را به بهانه اينكه مي خواهيد از او كمك بگيريد تا اشتباهات شما را اصلاح كند ، انجام دهيد. زيرا در غير اينصورت ممكن است زير بار اين كار نرود. 2. نصيحت و تذكر مستقيم سودي ندارد. سعي كنيد مطالبتان را غير مستقيم به او بگوييد. 3. قبل از اينكه بخواهيد تذكري به او بدهيد بهتر است نكات مثبت او را برجسته كنيد. و او را به عنوان فردي موفق جلوه دهيد و طوري وانمود كنيد كه تذكرات شما براي بهتر شدن وضعيت او است. 4. داشتن روابط صميمي و دوستانه تأثير سخن شما را چند برابر مي كند پس سعي كنيد دائما او را مورد محبت و نوازش قرار دهيد و او را از بهترين دوستان خود معرفي كنيد. 5. گاه گاهي از او بخواهيد اشتباهاتتان را به شما تذكر دهد تا احساس كند نظرات او را قبول داريد و به آن احترام مي گذاريد. 6. سعي كنيد وي را به شركت فعال در تشكلهاي مذهبي دانشگاه تشويق كنيد و از اعضاي آنها بخواهيد به او توجه و احترام لازم داشته باشند. 7. او را به شركت در مراسم جذاب مذهب مثل زيارت عاشورا ، دعاي توسل و مانند آن تشويق كنيد و روحيه توبه و انابه و مناجات با خدا را در او به وجود آوريد. 8. تا جايي كه ممكن است ارتباط او را با لذايذ حرام مثل نوارها و سي دي هاي غير مجاز و شركت در مجالس آلوده ، رابطه با جنس مخالف و مانند آن قطع يا محدود كنيد، زيرا اينگونه برنامه ها در تخريب ايمان جوانان بسيار مؤثر است. 9. آينده نگري، احساس مسئوليت و توجه به عالم آخرت را در او ايجاد كنيد. 10. از صميم قلب براي موفقيت خودتان و براي هدايت او دعا كنيد و بدانيد كه اگر در كارتان جديت و اخلاص داشته باشيد ، حتما موفق مي شويد، اگر هم موفق نشديد اجرتان پيش خدا محفوظ است و از اين جهت جاي نگراني نيست. 11. سعي كنيد با رفتارتان او را دعوت به دين و ارزشهاي ديني كنيد «كونوا دعاه الناس بغير السنتكم» پيامبر فرمود مردم را با غير زبان به دين دعوت كنيد. زيرا مشاهده رفتار ديگران در تأثير پذيري انسان بسيار مؤثر است. اين كار هم به نفع شماست يعني عملا خود شما كمال پيدا مي كنيد و هم باعث تشويق و تحريض ايشان براي عمل كردن به احكام و ارزشهاي دنيوي مي شويد.