• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 2741
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : يأس فلسفي يعني چه؟كسي كه دچار يأس فلسفي مي شود در چه چيزهايي به يأس رسيده است؟
پاسخ : يأس فلسفي اصطلاحي است که در فلسفه اگزيستانس، به ويژه اگزيستانس الحادي سارتر بيان شده است براساس نظر او انسان به جاي پرتاب شده است و بي پناه و سرگردان در جهاني که از آن بيگانه است زندگي مي کند و اين همان زندگي پر از يأس و نااميدي است، زندگي اي که سارتر از آن به زندگي تنوع آميز تعبير مي کند. دليل چنين يأسي نيز روشن است، انساني که خدا را فراموش کرده است با دو بحران مواجه مي شود: اول خدا نيز او را به خودش وا مي گذارد و ترک مي کند. دوم به از خود بيگانگي مي رسد و خود واقعيش را فراموش مي کند و چنين انساني - بي پناه و درمانده - در جهاني خشن پرتاب شده است و راه فراري نيز ندارد. پس دليل يأس فلسفي، بي خدايي و فراموشي خداست که کسي که خدا را فراموش کند دچار يأس فلسفي مي شود و محدوده يأس او نيز سراسر زندگي اوست. اين همان نيست انگاري منفعلانه است که سراسر زندگي غربي را در بر گرفته است و بحران هويت نيز از آن بر مي خيزد.
کد سوال : 2742
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : چرا در گزينش مسئولين دولتي ميان شيعه و سني تفاوت قائل مي شوند؟ با وجود اينكه ممكن است فرد اهل تسنن داراي شايستگي بيشتري باشد.
پاسخ : ارائه پاسخي دقيق و منصفانه، نيازمند بررسي و جايگاه حقوقي برادران اهل سنت در نظام اسلامي و قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران مي باشد: T}الف - امتيازات:{T براساس اصل دوازدهم قانون اساسي جمهوري اسلامي «دين رسمي ايران اسلام و مذهب جعفري اثني عشري است و اين اصل الي الابد غير قابل تغيير است و مذاهب ديگر اسلامي اعم از حنفي، شافعي، مالکي، حنبلي و زيدي داراي احترام کامل مي باشند و پيروان اين مذاهب در انجام مراسم مذهبي، طبق فقه خودشان آزادند و در تعليم و تربيت ديني و احوال شخصيه (ازدواج، طلاق، ارث و وصيت) و دعاوي مربوط به آن دردادگاه ها رسميت دارند و در هر منطقه اي که پيروان هر يک از اين مذاهب اکثريت داشته باشند، مقررات محلي در حدود اختيارات شوراها بر طبق آن مذهب خواهد بود، با حفظ حقوق پيروان ساير مذاهب». اصل فوق و عملکرد جمهوري اسلامي ايران در ارتباط با پيروان ساير مذاهب اسلامي به خوبي نشان دهنده اهتمام نظام اسلامي به رعايت حقوق پيروان اين مذاهب است که در سطح جهاني در نوع خود بي نظير مي باشد. بر اين اساس حقوقي که قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران براي مسلمانان مورد نظر مقرر داشته عبارتند از: 1. احترام: يکي از ضروريات روابط مسالمت آميز بين اهالي يک کشور، احترام متقابل است که اين مسالمت را تسهيل مي کند. اما تجارب تاريخي مذاهب اسلامي نشان دهنده بروز و ظهور برخوردهاي خشونت آميز بين فرق و مذاهب اسلامي به دليل تعصبات ديني و مذهبي است که برادري اسلامي را مبدل به عداوت و نابرادري در دوره هاي زيادي نمود. از اين رو قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، با عبرت از سوابق تلخ گذشته و براي ايجاد روابط مسالمت آميز و اخوت و برادري بين همه مسلمانان و پرهيز از هرگونه تفرقه اي بر رعايت احترام کامل تأکيد مي نمايد بنابراين هرگونه سب و لعن و يا بي احترامي نسبت به پيروان مذاهب اسلامي قانونا ممنوع مي باشد. 2. آزادي انجام مراسم مذهبي: انجام مراسم مذهبي، علاوه بر جنبه عبادي، حالت سياسي به خود مي گيرد و همواره دو اثر دروني و بيروني به بار مي آورد اثر دروني عبارت از تقويت حس تعاون و برادري بين پيروان يک آيين است و اثر بيروني آن تبليغ يا اعلام موجوديت و نمايش قدرتي است که يک جماعت مذهبي در مقابل گروه ها و جماعات ديگر، از خود نشان مي دهد. در جوامعي که اختلافات فرقه اي و مذهبي وجود دارد، انجام اين گونه مراسم طبعا بين گروه هاي متخالف ايجاد رقابت و حتي کينه و دشمني مي کند. از اين رو بسياري از حکومت ها در مقابل اين قبيل مراسم محدوديت هايي به وجود آورده و با آن اقليت ها به شدت برخورد مي کنند اما با اين همه در جمهوري اسلامي ايران مسلمانان ساير مذاهب اسلامي و حتي اقليت هاي غير مسلمان در انجام مراسم مذهبي خود کاملا آزاد و مورد احترام مي باشند. 3. رسميت تعليم و تربيت ديني و احوال شخصي: هر چند همه فرق اسلامي تابع تعاليم و احکام قرآن و سنت نبي اکرم(ص) مي باشند، اما اختلافاتي در اصول اعتقادات و اعمال عبادي و مسائل فقهي آنان وجود دارد که اين اختلافات به طور قطع و يقين در تعليم و تربيت ديني و احوال شخصيه آنان مؤثر است. آزادي مذهب، اقتضا مي کند که پيروان ديگر مذاهب اسلامي از امکانات خاص خود در اين زمينه ها برخوردار باشند از اين رو اصل دوازدهم قانون اساسي فقه اين مذاهب و حق تعليم و تربيت ديني آنان را به رسميت شناخته و براي دولت تکليف مي نمايد که امکانات لازم را در اين خصوص فراهم نمايد. 4. رسميت منطقه اي: با فرض اين که در برخي از مناطق کشور پيروان يکي از مذاهب اسلامي، اکثريت ساکنان را تشکيل مي دهند، قانون اساسي مقررات محلي را در حدود اختيارات شوراها در چارچوب موازين اسلامي و قوانين کشور به آنان واگذار نموده است. 5. حقوق سياسي و اداري: علاوه بر حقوق مذکور بررسي ساير اصول قانون اساسي نشان دهنده امتيازات برجسته اي براي پيروان ساير مذاهب اسلامي مي باشد: الف) آزادي تشکيل احزاب، جمعيت ها، انجمن هاي سياسي و صنفي و انجمن هاي اسلامي، براساس اصل 26 قانون اساسي. ب) نمايندگي مجلس شوراي اسلامي براساس اصل 64 قانون اساسي. ج) تساوي با همه ملت ايران، در همه حقوق انساني، سياسي، اقتصادي، اجتماعي و فرهنگي با رعايت موازين اسلامي، براساس اصل نوزدهم و بيستم قانون اساسي V} (ر.ک: حقوق اساسي جمهوري اسلامي ايران، سيد محمد هاشمي، نشر دادگستر، 1378، ج 1، صص 173 - 169).{V T}ب - محدوديت ها: {T جمهوري اسلامي ايران نظامي است که براساس اعتقاد به اصول دين اسلام و مذهب شيعه بنيانگذاري شده است و طبيعي است که حفظ و تداوم اين نظام يکسري شرايط و لوازم خاص خويش را اقتضا مي کند که يکي از آنان اعتقاد کارگزاران اصلي و مديران سياسي نظام به مباني نظام اسلامي است تا بر اين اساس بتوان به تداوم و بقاي نظام اميدوار بود و وجود چنين شرطي نه تنها محدوديتي براي ديگر مذاهب اسلامي تلقي نمي شود، بلکه راهکاري عقلاني و منطقي است که در ساير کشورهاي جهان وجود دارد و آنان براي حفظ نظام و ايدئولوژي حاکم بر آن کشور که با خواست اکثريت مردم آن تحقق يافته است، شرايطي مطابق با مباني نظام و ايدئولوژي آن براي مسؤولين اصلي نظام و مديران سياسي در نظر مي گيرند و اگر در اين زمينه بخواهيم حالتي مقايسه اي با ساير کشورهاي اسلامي داشته باشيم بايد گفت که ايران تنها کشوري است که با سعه صدر و نهايت کرامت و بزرگواري با ساير مذاهب اسلامي و خصوصا برادران اهل سنت برخورد مي نمايد. اما در کشورهاي اسلامي مجاور، مانند عربستان سعودي وضعيت کاملا برعکس است: با اين که حدود 20 درصد ساکنين عربستان شيعه هستند افراد شيعه در کشور عربستان سخت در حالت اختناق و تنگناهاي سياسي به سر مي برند V}(شناخت کشورهاي اسلامي، غلامرضا گلي زواره، دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم، 1380 ، ص 108).{V و حتي از بسياري از حقوق اجتماعي عادي نيز محرومند و بسياري به خاطر فشار شديد دولت عربستان غالبا در حالت تقيه به سر مي برند. از سوي ديگر متأسفانه در برخي مناطق سني نشين کشورمان شاهد برخي حرکات و برنامه هاي حساب شده مي باشيم که در صددند روابط مسالمت آميز بين برادران اهل سنت با شيعيان را بر هم زده و وضعيت جمعيتي، اقتصادي، فرهنگي و... را به نفع اهل سنت تغيير دهند. هر چند به احتمال زياد چنين توطئه هايي داراي منشأ خارجي بوده، و نظام اسلامي هم با کمال بردباري و مدارا با اين قضايا برخورد مي کند ولي حداقل واکنش منطقي اين است که در مورد سپردن مسؤوليت هاي دولتي و سياسي به برادران اهل سنت دقت کافي مبذول داشته و کمال احتياط را به جاي آورد. نتيجه آن که نظام اسلامي بيشترين امتيازات را براي ساير مذاهب اسلامي در قانون و عمل قائل است و وجود تفاوت در گزينش مسؤولين دولتي ميان تشيع و اهل سنت به مسائل مهم و اساسي نظير شيعه بودن مذهب رسمي کشور که براساس خواست اکثريت مردم ايران شکل گرفته است و حفظ و تداوم آن از يک سو و وجود توطئه هايي است که نظام اسلامي متأسفانه در مناطق سني نشين مشاهده شده و احتياط بيشتري را از سوي مسؤولين نظام اسلامي طلب مي کند.
کد سوال : 2743
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : هدف ايجاد گروه فشار چيست؟
پاسخ : در اصطلاح سياسي، گروه فشار در مورد گروه ها و سازمان هايي به کار مي رود که براي حفظ منافع خود يا تأمين مقاصد خاصي، بدون توجه به اصول و راهکارهاي قانوني کشور بکوشند تصميمات خود را از هر راهي به دست بياورند V} (فرهنگ علوم سياسي، مرکز اطلاعات و مدارک علمي ايران، 1374، ص 267).{V به طور مثال گروه فشار يا «لابي» يهوديان آمريکا يکي از مهمترين و نيرومندترين گروه هاي فشار آمريکاست که با نفوذ در سازمان هاي دولتي و اقتصادي و وسائل ارتباط جمعي در آمريکا در تصميمات دولت و کنگره درباره مسائل خاورميانه مستقيما اثر ميگذارد و از اتخاذ تصميماتي که مغاير منافع اسرائيل باشد جلوگيري مي کند V}(فرهنگ جامع سياسي، محمود طلوعي، نشر علمي، 1377 ، ص 736). {V بنابراين هدف ايجاد گروه فشار توسط جناح ها و يا احزاب و... حفظ و يا تأمين منافع و اهداف آنان با استفاده از راهکارهاي غير قانوني (عموما) و فشار بر مراجع و مسؤولين تصميم گيرنده در امور کشور و تحميل خواسته هاي غير مشروع خود بر جامعه مي باشد. اما در مورد وجود اين اصطلاح در کشور ما بايد گفت که علاوه بر ابهاماتي که در تعريف اين اصطلاح و تطبيق آن بر شرايط جامعه و نظام اسلامي وجود دارد، ولي متأسفانه علي رغم تأکيد نظام اسلامي بر پاي بندي تمامي جناح ها و احزاب به قانون و راهکارهاي قانوني، برخي عملکردهاي احزاب، حکايت از وجود چنين پديده اي دارد که متأسفانه مانعي عمده در راه تحقق کامل مردم سالاري ديني و نهادينه شدن رقابت هاي سياسي سالم و اسلامي بوده و در موارد زيادي هزينه هاي زيادي را به نظام، منافع و مصالح و امنيت کشورمان تحميل نموده است.
کد سوال : 2744
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : در بهشت كه هر چيز هست آيا اين يك نواختي را به دنبال نمي آورد؟
پاسخ : اگر معناى ثبات را از سكون جدا كنيم و روشن شود كه آن جا دارالقرار است نه دارالسكون، اين مشكل حل مى‏شود. سكون با نابودى همراه است؛ مانند درخت يا ساختمانى كه در يك مكان قرار دارد؛ بالاخره روزى مى‏پوسد و از بين مى‏رود. ثبات مانند معادلات رياضى است كه زمان و مكان ندارد. آن‏چه زمان و مكان ندارد، ثابت است نه ساكن. آيا قانون عليت روزى فرو مى‏ريزد؟ آيا 4=2*2 تبديل مى‏شود؟ خير؛ چون ثابتند. در اين دنيا، خستگى مربوط به تن است و روح چون متعلق به تن است، احساس خستگى مى‏كند؛ در آخرت، برعكس دنيا بدن همراه روح است، ديگر زوال و خستگى و مرگ در آن راه ندارد، انسان به دارالقرار مى‏رسد. از اين موجودات ثابت بسيار داريم؛ مانند فرشتگان، حتى فرشتگانى كه بدن دارند. به هر حال، در قيامت انسان جسم دارد، حس دارد، لذت‏هاى جسمانى دارد؛ ولى نظام آن جا با نظام دنيا متفاوت است. در آن نظام، فرسودگى و خستگى و سكون راه ندارد. بنابراين خستگى نيز وجود ندارد.
کد سوال : 2745
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : لقاءالله را توضيح دهيد. طوري كه ملموس باشد؟
پاسخ : براي لقاء الله معاني چندي ذکر کرده اند از جمله: 1. لقاء الله به معني ملاقات مرگ 2. لقاء الله به معني لقاي ثواب خداوند 3. لقاء الله به معني ملاقات آخرت 4. لقاء الله به معني ملاقات با اولياي الهي 5. لقاء الله به معني فناي در اسما و صفات الهي و مشاهده احاطه قيومي حق و فناي ذات خود و بالعيان، وجود خويش و جميع موجودات را سايه حق ديدن V}(فلسفه و قرآن، ج 3، ص 156). {V در ملاقات ممکن الوجود با خداوند جليل اصل ملاقات حقيقتا وجود دارد ولکن نحوه آن بايد به شکلي باشد که لايق ملاقات کننده و ملاقات شونده باشد و به اين دليل معناي پنجم معناي صحيح براي لقاء الله است V}(رساله لقاء الله، ص 6 - 7). {V با توجه به مطلب فوق با بياني روان تر مي توان گفت لقاء رب عبارت است از نيل به مقام قرب پروردگار و مقام قرب نيز همان نزديکي ارزشي هر چه بيشتر به صفات حضرت حق است که از طريق تحقق و بروز و ظهور صفات الهي در آدميان صورت مي گيرد. به بيان ديگر، انسان به ميزاني که روح و صفات خداوندي را در خود متجلي کند و به معناي ديگر استعدادهاي فطري و انساني اش را محقق سازد به خدا نزديکتر شده و به مقام قرب و لقاء حق نايل آمده است. لقاء الله بيانگر يک جهت گيري و نشانه يک خط سير معين در روند تعالي وجودي آدمي است [دقت شود.]
کد سوال : 2746
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : ما خود را بايد از قيامت خيلي دور بدانيم زيرا مي گويند كه قيام حضرت مهدي(عج) قبل از قيامت است و ايشان سال‏ها حكومت مي كنند و بعد مسئله رجعت بعد از قيامت مي تواند خيلي دور باشد؟
پاسخ : قيامت فراتر از بعد زماني است تا بدين شكل كه شما تصور كرده ايد، مسأله را نگاه نماييد و آنگاه احساس كنيد كه قيامت از ما خيلي دور است ، بلكه بر عكس قيامت هم اكنون هست و مادر قيامت خود قرار داريم ولي به دليل آلودگي ها و تعلقات اين حقيقت از ما محجوب است. براي فهم بيشتر و عميق تر -حقيقت قيامت - به محضر قرآن شريف مي رويم: T}قرآن وقيامت{T قرآن كريم با اشارات و نكات خاص خود ، حكايت ها و بيان هاي گوناگوني در روشن سازي حقيقت قيامت دارد كه براي هر كس به حد فهم و دركش هدايت هاي لازم و در خور توجهي دارد؛ چرا كه به فرموده رسول خدا (ص): «به درستي ما جماعت پيامبران مأموريم كه با مردم به ميزان عقل ها [و ادراكاتشان] سخن گوييم»V} («انا معاشر الانبيا امرنا ان نكلم الناس علي قدر عقولهم» بحار الانوار ، ج 77، ص 140) {V از اين رو ، وحي و آنچه به زبان رسول خدا جاري مي شود، چون براي مردم گفته مي شود، به شكلي بيان گشته تا براي هر كسي به اندازه فهمش قابل استفاده باشد و به همين علت در قرآن اسراري است كه هر فردي به اندازه سهم فكري و برداشت خود مي تواند از آنها بهره مند گردد. قيامت نيز از جمله اين موضوعات است كه هر شخصي به اندازه عقل و خرد خود مي تواند حقيقت آن را دريابد. آيات قرآن از زواياي متفاوت واقعيت قيامت را بيان و با لحن هاي گوناگون ابعاد، وقايع و مراتب موجود و مسائلي را كه در آن خواهد گذشت، تشريح كرده است. يكي از اين ابعاد آن است كه قيامت باطن نظام هستي و دنيا بوده و اين نظامي كه ما شاهد آن هستيم و همچنين نظام برزخي و عوالم بالاتر ظاهر آن مي باشند. از اين رو، از ديدگاه قرآن قيامت هم اكنون هست، ولي در پشت پرده و در زير حجاب و حجاب ها و بعدا پديد نمي آيد ، بلكه بعدا با كنار رفتن و سائط و موانع آن حقيقت ظاهر و بارز ميگردد. آيات قرآن با تعابير گوناگوني اين موضوع مهم و دقيق را براي بشر بيان كرده كه به يك وجه مي توان سه گروه و دسته از آيات را حكايتگر اين امر دانست: دسته اول: يك سلسله آيات داريم كه به صورت پرسش و پاسخ بوده و مي كوشد تا اين گمان غلط كه قيامت را به صورت «بعد» زماني تصور كرده و عالم آخرت را در طول اين نظام مي پنداشته اند، باطل سازد. برخي گمان مي كردند كه قيامت بعدا بر پا خواهد گرديد و بعدا اتفاق خواهد افتاد، لذا از رسول خدا(ص) بر اساس اين پندار واهي سوال مي كردند كه «بعدا چه رخ خواهد داد؟» و در پاسخ اين ظن باطل، آيات قرآن متذكر مي شوند كه قيامت در آينده نيست، همين حالا هم هست. البته پاسخ با دو لحن متفاوت، ولي با يك روح بيان شده است. در برخي پاسخ ها گفته مي شود كه: «قيامت الان هست و بعدا اتفاق نمي افتد» و در پاره اي پاسخ ها بيان مي شودكه «قيامت بعد اتفاق مي افتد ، يعني بعدا ظهور مي كند و بارز مي شود» در اينجا به برخي از آياتي كه در اين گروه جا مي گيرند، اشاره مي كنيم: 1. «و يقولون متي هذا الوعد ان كنتم صادقين، قل انما العلم عند الله و انما انا نذير مبين، فلما رأوه زلفه سيئت وجوه الذين كفروا و قيل هذا الذي كنتم به تدعون»V} (ملك ، 27-25){V «و مي گويند: اگر راست مي گوييد، اين وعده كي خواهد بود؟» بگو! «علم [آن] فقط پيش خداست و من صرفا هشدار دهنده اي آشكارم.» و آنگاه كه آن[لحظه موعود] را نزديك بينيد، چهره هاي كساني كه كافر شده اند در هم رود، و گفته شود؛ «اين است، همان چيزي كه آن را فرا مي خوانديد!» اين كه خداوند مي فرمايد؛ بگو! علم به اين مسأله نزد خداست، منظور اين نيست كه اگر بعد باشد، شما نمي فهميد و نمي شود به شما فهماند و شما قدرت درك نخواهيد داشت، بلكه مقصود آن است كه قيامت هم اكنون هم هست، اما كي ظهور پيدا مي كند؟ از قدرت درك شما خارج است. بله اگر حجاب ها كنار رود شما قيامت را همين حالاخواهيد ديد مثل كافراني كه در برزخ هستند چون يك حجاب يعني نظام مادي از جلوي چشمانشان كناررفته است، به قيامت نزديكترندو نزديكي صحنه قيامت را ديده و از اين رو چنان كه خداوند متعال در اين آيه فرمود، چهره هايشان در هم و مكدر مي گردد. ما از آنجايي كه در دنيا محجوب هستيم، آن نزديكي را كم تر احساس مي كنيم، اما وقتي به برزخ وارد شديم و يك مرحله حجاب كنار رفت ظهور آن برايمان روشن تر مي گردد، حتي كافران نيز قيامت را نزديك ديده ، ناراحت اند. [دقت شود] 2. «يسئلونك عن الساعه ايان مرسيها قل انما علمها عند ربي لا يجليها لوقتها الا هو ثقلت في السموات و الارض لاتاتيكم الا بغته يسئلونك كانك حفي عنها قل انما علمها عند الله و لكن اكثر الناس لا يعلمون»V}(اعراف ، 187) {V «از تو درباره قيامت مي پرسند [كه] وقوع آن چه وقت است؟ بگو! «علم آن، تنها نزد پروردگار من است. جز او [هيچ كس] آن را به موقع خود آشكار نمي گرداند. [اين حادثه] بر آسمان ها و زمين گران است، جز ناگهان به شما نمي رسد» [باز] از تو مي پرسند گويا تو از [زمان وقوع] آن آگاهي . بگو! «علم، آن تنها نزد خداست، ولي بيشتر مردم نمي دانند.» اين آيه نيز با تعبير خاص خود اولا ، تعبير به آشكار شدن قيامت كرده است، نه به وجود آمدن و پديد آمدن. ثانيا، مقصود از اين تعبير «علم آشكار شدن قيامت نزد خداست». آن است كه اكثر مردم علمشان به آنجا كه اين زمان چه وقت ، نمي رسد. اگر آمدن قيامت يك مسأله زماني و بعد زماني بود، به هر كسي كه بگويند ، ياد مي گيرد كه كي و چند سال يا سالهاي بعد اتفاق مي افتد. پس مشخص مي شود كه مسأله قيامت فراتر از بعد زماني است و از درك انسان هاخارج است و تنها خداوند مي داند . 3. «يسئلك الناس عن الساعه قل انما علمها عندالله و ما يدريك لعل الساعه تكون قريبا»V} (احزاب، 63){V «مردم از تو درباره رستاخيز مي پرسند ، بگو «علم آن فقط نزد خداست» و چه مي داني؟ شايد رستاخيز نزديك باشد». اين تعبير كه شايد رستاخيز و قيامت نزديك باشد، يعني اين ظاهر به آن باطن نزديك است و اشراف دارد، زيرا از آنجا كه باطن محيط بر ظاهر است به آن نزديك هم هست. [دقت كنيد] 4. «قل لايعلم من في السموات و الارض الغيب الا الله و ما يشعرون ايان يبعثون بل ادراك علمهم في الاخره بل هم في شك منها بل هم منها عمون».V}(نمل، 66-66 ){V «بگو: «هر كه در آسمان ها و زمين است، جز خدا غيب را نمي شناسند و نمي دانند كي برانگيخته خواهند شد؟» [نه] بلكه علم آنان درباره آخرت نارساست؛ [نه] بلكه ايشان درباره آن، ترديد دارند ، [نه] بلكه آنان در مورد آن كور دل اند.» اين آيه به صورت پرسش و پاسخ نبوده، ولي با لحن ديگري حقايق همان مفاد آيات قبل را بيان مي كند كه مردم علمشان به آخرت ناقص است، بلكه در شك اند و بالاتر، مردم نسبت به قيامت نابينايند؛ يعني قيامت هست و آن ها نمي بينند، اگر كور دل نبودند نمي گفتند: «كي قيامت مي آيد؟» اگر چشم دلشان بينا بود ، مي ديدند كه قيامت الان هست و باطن اين عالم و محيط بر آن است. 5. «و يقولون متي هذا الوعد ان كنتم صادقين، قل عسي ان يكون ردف لكم بعض الذي تستعجلون»V} (همان، 72-71){V «و مي گويند اگر راست مي گوييد، اين وعده (قيامت) كي خواهد بود؟» بگو: «شايد برخي از آنچه را به شتاب مي خواهيد در پي شما (و رقيب شما ) باشد.» اين كه خداوند مي فرمايد: «شايد رقيب شما باشد» اولا، شايدهاي خداوند مثل شايد هاي ما نيست، بلكه شايد حتمي است، ولي چرا يك مسأله تحقيقي به صورت شايد آمده؟ هر كسي به قدر فهم خودش برداشت مي كند . ثانيا ، اينكه رقيب است؛ يعني من كه حالا هستم، قيامتم هم برپاست، باطن من كه بهشتي ام يا جهنمي ام ، هم اكنون به عنوان رقيب با من هست، هي نگوييد: «كي، كجا و چه وقت قيامت بر پا مي گردد؟» قيامت شما با شماست، ولي در پشت حجاب و پرده و روزي كه جنبه وجه الخلقي از ميان برخاسته و جنبه وجه اللهي ظاهر گردد، اين باطن، نمايان خواهد شد. البته اگر كسي در همين دنيا قيامتي شود. قيامت را خواهد ديد. P}پس قيامت شو قيامت را ببين{E}ديدن هر چيز را شرط است اين{P P}تا نگردي او نداني اش تمام{E}خواه آن انوار باشد يا ظلام{P P}عقل گردي عقل را داني كمال{E}عشق گردي عشق را داني ذبال{P V}(مثنوي، دفتر ششم، ابيات 758-756) {V دسته دوم يك سري آيات در قرآن است كه غير از پرسش و پاسخ بوده و با لحني خاص مي گويد كه قيامت در زير پرده ها و حجاب ها قرار گرفته، روزي خواهد رسيد كه اين حجاب ها كنار رفته، آنچه پشت پرده هست، ظاهر مي شود. به بيان ديگر، اين دسته از آيات اين حقيقت رابيان مي كند كه قيام قيامت يعني بر طرف شدن حجاب ها و كنار رفتن پرده ها و ظهور آنچه كه هم اكنون در واقع هست و از ما محجوب. 1. «و برزوا لله جميعا»V}(ابراهيم، 21) {V «و همگي در برابر خدا ظاهر مي شوند.» اين آيه با تعبيري خاص اين واقعيت را بيان مي دارد كه انسان هاي خوب و بد بارز مي شوند؛ يعني وجه و جنبه الهي شان ظاهر مي گردد كه چگونه و چه ارتباطي با خداوند دارند و در مقام عبادت و عبوديت چه وضعيتي دارند . البته هم اكنون انسان بهشتي يا جهنمي چنين ارتباطي دارد و الان در واقع امر هر يك ازما نحوه اي ارتباط با خداوند داريم، ولي براي كسي كه چشم دلش باز نگشته، اين حقيقت درحجاب است و با نفخ دوم كه جنبه وجه اللهي بارز گشته و جنبه وجه الخلقي كنار مي رود، اين باطن ظاهر مي شود. از اين رو ، خداوند تعبير كرد به «برزوا» يعني «بارز خواهند شد» پس الان هست، بعد ظاهرمي شود، نه اين كه الان نباشد و بعد به وجود بيايد. «بروز» يعني «چيزي كه بود و زير پرده بود، آشكار شد» نه آنكه نبود و بعد ايجاد شد. و دقيقتر ، لحن آيه اي ديگر دلالت دارد كه در روز قيامت همه هستي وموجودات براي خداوند عيان مي شوند. «يوم تبدل الارض غير الارض و السموات و برزوا لله الواحد القهار»V}(همان، 48) {V «روزي كه زمين به غير اين زمين و آسمانها [به غير اين آسمانها] مبدل مي گردد و در برابر خداي يگانه قهار ظاهر شوند». يعني زمين و آسمان آن جنبه وجه اللهي اش از پشت پرده بيرون آمده، بروز كرده و وجه قيامتي خودش را عيان مي سازد. 2. «و ازلفت الجنه للمتقين ، و برزت الجحيم للغاوين»V} (شعرا، 91-90){V «و [آن روز] بهشت براي پرهيزكاران نزديك مي گردد و جهنم براي گمراهان نمودار مي شود.» اين فراز به خوبي به اين حقيقت اشاره دارد كه با كنار رفتن پرده ها و حجاب ها، بهشت نزديك مي شود و بايد توجه داشت كه اين نزديكي ، نزديكي مكاني نيست. مثلا در درون و باطن يك دانه ، درخت با آن شكل و شمايل خود هست و هر چه اين دانه مراتب خاص خود را به سوي درخت شدن طي کند و هر چه موانع را كنار بزند، طهور و بروز درخت نزديك مي گردد. در اين جا نزديكي معناي مخصوص خود را دارد و به معني قرب و بعد مكاني نمي باشد. همچنين مي فرمايد كه جهنم هم براي گمراهان بارز و ظاهر مي شود. پس بهشت و جهنم در روز قيامت ساخته نمي شود بلكه آن دو، هم اكنون هست و در روز قيامت عيان خواهد شد. 3. «و نفخ في الصور ذلك يوم الوعيد، و جاءت كل نفس معها سائق و شهيد، لقد كنت في غفله من هذا فكشفنا عنك غطائك فبصرك اليوم حديد»V}(ق، 20-21-22) {V «و در صور دميده شود، اين است روز تهديد [من]. و هر كسي مي آِيد [در حالي كه] با او سوق دهنده و گواهي دهنده اي است [به او مي گويند:] «واقعا كه از اين [حال] سخت در غفلت بودي. و [لي] ما پرده ات را [از جلوي چشمانت] برداشتيم و ديده ات امروز تيز است.» اين آيات به صراحت ، خطاب به انسان مي گويد؛ آنچه در روز قيامت مي بيني ، نه اين كه تازه به وجود آمده باشد، اين ها بود، اما تو در غفلت به سر مي بردي، ما تنها پرده را برداشتيم و تو آنچه را پشت پرده بود، ديدي. در آن روز چشمت تيزبين شده و چون وجه الخلقي از ميان رفته و تو چشم وجه اللهي پيدا كرده اي، باطن اين ظاهر را مي بيني. 4. «الهيكم التكاثر حتي زرتم المقابر ، كلا سوف تعلمون ، ثم كلا سوف تعلمون، كلا لو تعلمون علم اليقين لترون الجحيم»V} (تكاثر ، 1-6){V «تفاخر به بيش تر داشتن، شما را غافل داشت تا كارتان و پايتان به گورستان رسيد. نه چنين است، زود اگر بدانيد، باز هم نه چنين است، زود اگر بدانيد. هرگزچنين نيست، اگر علم اليقين داشتيد ، به يقين دوزخ را ديديد.» اين آيات به روشني اين حقيقت را بازگو مي كند كه قيامت هم اكنون هست، ولي تعلقات انساني مانند سبقت گرفتن و مسابقه دادن در تعلقات مادي و دنيوي ، آدمي را از دريافت آن، محجوب كرده است و اگر اين حجاب مرتفع شود، هر كسي همين الان قيامت خود و ديگران را به اندازه سعه وجودي خود، درك مي كند، اما صد افسوس كه تفاخر در بيش تر داشتن (تكاثر) شما را مشغول خود ساخته، شما را از آنچه بايد بدانيد و بياييد و برسيد، باز داشته است و در واقع اين حجاب است كه مانع ديدن حقيقت قيامت مي شود، نه آنكه قيامت بعدا به وجود بيايد. P}چون گهر در بحر گويد بحر كو{E}و آن خيال چون صدف ديوار او {P P}گفتن آن كو حجابش مي شود{E}ابرتاب آفتابش مي شود {P P}بند چشم اوست هم چشم بدش{E}عين رفع سد او گشته سدش {P P}بند گوش او شده هم هوش او{E}هوش با حق دار اي مدهوش او {P V} (مثنوي ، دفتر پنجم،ابيات 1080-1083){V دسته سوم يك دسته از آيات نيز به باطن بودن قيامت و ظاهر شدنش در بعد و تحقق و وجودش در اكنون با اين بيان خاص اشاره دارد كه بهشتيان هم اكنون در بهشت اند و متنعم و جهنميان هم اكنون در جهنم اند و معذب ، ولي اين حقيقت در پشت پرده بوده، در قيامت با رفتن ظاهر و جنبه خلقي هستي، وجهه خدايي ظاهر گشته و اين در نعمت يا عذاب بودن عيان خواهد شد. 1. «ان الابرار لفي نعيم و ان الفجار لفي جحيم ، يصلونها يوم الدين و ما هم عنها بغائبين و ما ادريك ما يوم الدين، ثم ما ادريك ما يوم الدين ، يوم لاتملك نفس لنفس شيئا و الامر يومئذ لله»V}(انفطار، 13-19) {V «قطعا نيكان در بهشت اند و بي شك ، بد كاران در دوزخ اند ، روز جزا در آنجا در آيند و از آن (عذاب) دور نخواهند بود و تو چه داني كه روز جزا چيست؟ باز چه داني كه روز جزا چيست؟ روزي كه كسي براي كسي هيچ اختياري ندارد و در آن روز، فرمان از آن خداست.» اين آيات حكايتگر اين حقيقت است كه ابرار هم اكنون در نعيم اند و گناهكاران الان درجحيم اند و اين باطن، در روز قيامت به ظهور خواهد رسيد و آن را در قيامت در مي يابند و آن عذاب و نعمت از آن ها غايب نيست، بلكه هم اكنون هست و بر آنها محيط، ولي حجاب ها مانع از ديدن اين حقيقت است. 2. «ان جهنم كانت مرصادا»V}(نبا، 21) {V «(آري) جهنم (از دير باز) كمينگاهي بوده» اين آيه مي گويد كه جهنمي كه با تمام جزئيات خواهند ديد ، در كمين هست؛ يعني هست و در كمين است و ما از آن محجوبيم و اين حقيقت بعد ظهور پيدا خواهد كرد. 3. «انا اعتدنا للكافرين سلاسل و اغلالا و سعيرا»V}(انسان، 4) {V «ما براي كافران زنجيرها و غل هاو آتشي فروزان آماده كرده ايم». يعني اين ها هم اكنون هست و آماده ولي بعدا ظاهر خواهد شد. 4. «ان لدينا انكالا و جحيما و طعاما ذاغصه و عذابا اليما يوم ترجف الارض و الجبال و كانت الجبال كثيبا مهيلا»V} (مزمل ، 12-14){V «درحقيقت پيش ما و (نزد ما، هم اكنون) زنجيرها و دوزخ و غذايي گلوگير و عذابي پر درد است. (اما اين حقيقت در پشت حجاب كي عيان مي شود) روزي كه زمين و كوه ها به لرزه در آيند و كوه ها بسان ريگ روان گردند.» پس عذاب الهي الان هست و در روز قيامت ظاهر مي گردد. نتيجه آنكه، اين سه دسته آيات همگي با تعبيرهاي متفاوت حكايتگر اين حقيقت اند كه قيامت و جنبه وجه اللهي هم اكنون هست، ولي از ما محجوب است. اما پس از نفخه اول كه جنبه خلقي موجودات از ميان مي رود،با نفخه دوم و نفخه احيا جنبه وجه اللهي ظاهر و بارز خواهد گشت و با بالا رفتن حجاب ها، پرده ها و موانع خلقي حقيقت قائم بودن به حق منكشف و عيان خواهد شد. بايد از اين واقعيت استفاده كنيم و مراقب اعمال، افكار، اوصاف و عقايد خود باشيم؛ چرا كه بر اساس اين مسأله ، ما هم اكنون نحوه اي ارتباط با خداوند متعال داريم؛ يا در باطن امر در حال مخالفت با خداييم يا در حال عبادت؛ يا در باطن امر با خداوند در ستيز و دشمني و جنگيم يا با حضرت حق در دوستي، محبت، اشتياق و عشق. به اين آيه توجه و در آن تدبر كنيد: «يوم يكشف عن ساق و يدعون الي السجود فلا يستطيعون ، خاشعه ابصارهم ترهقهم ذله و قد كانوا يدعون الي السجود و هم سالمون»V}(قلم، 43-42) {V «روزي كه كار ، زار [و رهايي دشوار] شود و به سجده فرا خوانده شوند و در خودتوانايي نيابند، ديدگان شان به زير افتاده، خواري آنان را فرومي گيرد، در حالي كه [پيش از اين] به سجده دعوت مي شدند و تندرست بودند.» اين يك نمونه از صحنه هاي قيامت است كه نشان مي دهد، ما با باطن خود، لحظه به لحظه ارتباط داريم . يك حركت خوب، يك فكر صحيح ، يك فعل خير، يك ذكر قلبي در آن سوي قضيه با خداوند حسابي دارد. اين آيه فقط نمونه اي ذكر كرده كه در آن سو و در قيامت اين ها را به سجده دعوت مي كنند، اما اين ها نميتوانند سجده كنند؛يعني چه و چرا؟ به اين دليل كه در دنيا در حالي كه از سلامتي برخوردار بودند و اراده داشتند، علي رغم دستور به سجده ، سجده نميكردند، كسي كه در ظاهر چنين است، در باطن و هنگام ظهور وجه اللهي اين عمل هم قهرا نمي تواند سجده كند، چرا كه اسير شيطان بوده است. كسي كه در اين دنيا گناه مي كند به حدي كه زنگار بر دلش بسته مي شود، در آن سو و در ظهور باطن ها از پروردگار متعال محجوب خواهد بود، چون آلودگي ها ، هواها ، اوهام و تعلق ها در باطن، حجاب ديدار روي حضرت حق است. «كلا انهم عن ربهم يومئذ لمحجوبون»V}(مطففين، 15) {V براي آنكه چنين نباشيم، بلكه در آن دسته و گروه قرار گيريم كه در باطن امر به سوي خداوند متعال با عشق و اشتياق و محبت در حركت اند، بايد مراقبه و دوام بر مراقبه داشته باشيم. اين ها به ظاهر دو چيزند، ولي در حقيقت يك امرند، مراقبه براي دوام حضور در محضر پروردگار يك ضرورت و دستور است ، با ياد خدا و تنبه بر حضور در محضر اوست كه خداوند نيز از انسان ياد مي كند: «فاذكروني أذكركم ؛ يادم كنيد، يادتان كنم»»V}(بقره، 152) {V بايد با ياد او قلب را اسير خدا گردانيم تا در هر حالي غافل نشويم. حضرت استاد علامه طباطبايي «قدس الله سره القدوسي» _ كه نعمتي بزرگ و گرانقدر بود و متأسفانه به جز تعداد معدودي ، كسي متوجه اين نعمت عظيم نشد، حتي برخي از نزديكان هم نفهميدند كه او چه گوهري بود. همه جا در قم رفت و آمد بود و سر و صدا مگر منزل علامه. درگوشه اي از كشور و در فراموش شده ترين منزل نعمتي براي مردم بود، با آنكه خيلي با مردم نبود _ به درجه اي از مقامات روحي رسيده بود كه در آخر عمر شريفشان با شوق و اشتياق و عشق خاصي مرتب همين آيه شريفه را قرائت مي فرمود: «فأذكروني اذكركم» خداوند روحش را شاد گرداند و ما را قدردان چنين وارستگاني قرار دهد كه محو جمال يارند و فاني در او. P}دو مگو و دو مدان و دو مخوان{E}بنده را در خواجه خود محو دان {P P}خواجه هم در نور خواجه آفرين{E}فاني است و مرده و مات و دفين {P P} چون جدا بيني ز حق اين خواجه را{E}گم كني هم متن و هم ديباچه را{P V} (مثنوي، دفتر ششم، ابيات 3217-3215){V
کد سوال : 2747
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : آيا مي شود زيارت پيامبران بني اسرائيل را در جايي غير از فلسطين اشغالي خواند مثلا در كشور خودمان ايران ؟ در صورت نداشتن هزينه سفر،زيارت قبور امامان شيعه را مي توان در خانه خود خواند؟
پاسخ : در کتاب مزار شيخ مفيد از امام صادق(ع) روايت شده است که: هرگاه منزل يکي از شما دور بود [و نتوانست به زيارت ما بيايد] بر پشت بام منزل برود و دو رکعت نماز بخواند و پس از آن به قبور ما به سلام اشاره کند که سلام او به ما خواهد رسيد و بر ائمه(ع) از راه دور سلام کند چنانچه از نزديک سلام مي کند. ولي به جاي اين که در زيارت بگويد آمدم به سوي تو بگويد: «قصد کردم زيارت تو را به قلبم چون عاجز بودم از حاضر شدن در مشهد شما و سلام خودم را به سوي شما متوجه ساختم چون مي دانم سلام من به شما مي رسد. درود خداوند بر شما باد شفاعت نماييد مرا نزد پروردگار و پس از آن به هر چه خواستي دعا کن» V} (مزار مفيد، ص 216).{V از اين روايت و برخي روايات ديگر که در مورد زيارت ائمه و پيامبر(ص) از راه دور وارد شده مي توان استفاده کرد که زيارت امامان معصوم و پيامبر(ص) از راه دور جايز است. در خصوص زيارت انبياي الهي از راه دور، غير از پيامبر گرامي اسلام چيزي نيافتيم ولي به نظر مي رسد فرقي بين ائمه و پيامبر اسلام و ساير انبياء در اين خصوص نباشد.
کد سوال : 2748
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : درباره زلزله بم و آسيب هاي آن و لطف و يا غضب خدا توضيح دهيد؟
پاسخ : قالت زينب(س): «ما رأيت من الله الا جميلا؛ از خدا جز زيبايي چيزي نديدم». اين مصيبت يک امتحان الهي است و در همين سختي ها و مصيبتها است كه مي شود رشد كرد ،البته داغ اين عزيزان بر دل باقي خواهد ماند(رهبر معظم انقلاب «مدظله العالي») P}يكي درد و يكي درمان پسندد{E}يكي وصل ويكي هجران پسندد {P P} من از درمان و درد وصل و هجران {E}پسندم آنچه را جانان پسندد{P در هواي سرد زمستان ،ولي در ماه ذي القعده، ماه سير و سلوك اولياءالهي ،فاجعه طبيعي زلزله ،شهر بم را ويران و هزاران نفر را كشته و مجروح و امت و رهبر معظم را داغدار نمود. همه دوست دارند بي صبرانه، علت يا علل آن را بدانند چنانچه حضرت موسي كه يكي از پنج پيامبر اولواالعزم الهي است در زماني كه نزد حضرت خضر(ع) تحصيل معارف الهي مي نمود در مقابل كارهاي حضرت خضر (كشتن بچه، خراب كردن كشتي ،اصلاح ديوار ) كه ظاهرش پذيرفتني نبود براي آگاه شدن به سر و حقيقت خويش ،زبان به سؤال گشود (1). P} گرت حفظ ادب باشدمع الله{E}شوي از سر سر خويش آگاه {P و قرآن كريم هم امر فرموده كه آنچه را مردم نمي داننداز حضرات معصومين(ع) و آگاهان به حقيقت بپرسند(فاسئلوا اهل الذكر اِن كنتم لا تعلمون).(3) بر ما لازم است كه ضمن عمل به وظايف عمومي كه بر عموم داغديدگان لازم است (استغفار-دعا- خواندن آيه الكرسي - پرداخت صدقه- اهداء خون و پول ...) به بزرگترين وظيفه خويش كه ريشه يابي ،عبرت گيري و پيش گيري مي باشد اقدام كنيم. ان شاءالله تعالي. اما علت يا علل چه بودند؟ بايد اعتراف كنيم كه علت واقعي را نمي دانيم چون موجودات و وقايع هستي ظاهري دارند و باطني و حقيقت اشياءدر قيامت كه روز آشكار شدن حقايق است (يوم تبلي السرائر)(4)روشن خواهد شد فلذا از هر كسي مي پرسيم و مي پرسند جواب مي شنويم و مي شنوند نمي دانيم چون آنها هم كه به اذن الله تعالي مي دانند گاهي اجازه گفتن ندارند: P} آنان كه اسرار آموختند{E}لب و دهانشان به هم دوختند{P اما چند حقيقت را مي دانيم و آن اينكه: اولا:خداوند متعال ،خير محض و حكيم مطلق است و تمام كارهايش حكيمانه و هيچ كاري بي هدف و بيهوده انجام نمي دهدو به قول علامه شهيد مطهري =در كتاب شريف عدل الهي ،شرور عدمي هستند و اگر چه لازمه اين جهان كه در حال كه نظام احسن و اتم و اكمل است ولي چون عالم طبيعت و تزاحم است وجود كون و فساد است يعني بعضي وقايع كه ظاهرش مطلوب نيست به طور طبيعي تحقق مي يابد اما آنها هم شر نسبي هستند نه شر مطلق و شرور هم اگر چه طبق توحيد افعالي «كل من عندالله» (مثل خيرات) فاعلش خداوند است «ما اصاب من مصيبه الا باذن الله»(5)ولي مسبب اصلي شرور،انسانها يا جنهاي شروري هستند كه با اختيار سوءخود انجام داده اند لذا بايد از شر آنها به خدا پناه برد (من الجنه و الناس)و خداوند پس از هدايت هاي داخلي (فطرت ،روح ،عقل )و بيروني (كتب آسماني و اولياءالهي ) و نصيحت و اخطار و تهديد به انسان و جن مختار،اجازه تحقق آن امور در خارج را عطا مي فرمايد تا موجود مختار نتيجه اعمالش را در دو جهان به خصوص اخرت مشاهده كند (فمن يعمل مثقال ذره خيرا يره و من يعمل مثقال ذره شرا يره)(6). ثانيا، خداوند نسبت به بندگانش بسيار مهربان است و رحمت و لطف او همه جا را فرا گرفته «رحمتي وسعت كل شيء» بي نهايت نعمت به بشر عطا نموده «ان تعدوا نعمه الله لا تحصوها» و رحمتش بر غضبش شبقت گرفته «يا من سبقت رحمه غضبه» و گناه گناهكاران را مخفي (ستار العيوب) و مشتاق توبه معصيت كاران فراري است «لو علم المدبرون كيف اشتياقي بهم لماتوا شوقا»(7) و توبه كننده را دوست دارد «ان الله يحب التوابين» و محبت او را در دل همه خوبان مي اندازد و زشتي هاي آنها را به حسنات تبديل مي نمايد(يبدل الله سيئاتهم حسنات)(8). ثالثا، اگر چه ظاهر بعضي از چيزها زشت و ناپسند است ولي باطنش بسيار زيبا و پسنديده است مثلا خداوند در مورد جنگ مي فرمايد:جنگ بر شما نوشته شده است در حالي كه بر شما ناگوار است. چه بسا چيزي را خوش نمي داريد در حالي كه براي شما خوب است و چه بسا چيزي را دوست مي داريد در حال كه براي شما بد است و خداوند مي داند و شما نمي دانيد. و يا در جريان صلح حديبيه كه اتفاقا در همين ماه ذي القعده (ششم هجري،نوزدهم بعثت)منعقد شد بعضي از مسلمين (از اينكه قرار شده بود كه اگر كافري از مكه به مسلمين مدينه پناهنده شد مسلمين بايد او را به كفار برگرداند ولي اگر مسلمانان از مدينه به كفار مكه پناهنده شد در امان است)ناراضي بودند ولي پيامبر خدا(ص) كه به اذن الهي از حقيقت اشياء با خبر است امضاء فرمودند و اعلام كردند:من بنده خدا و رسول اويم با دستوراتش مخالفت نمي كنم و هيچ گاه ضايع نمي شوم (اَنا عبدالله و رسوله لن اُخالف امره ولن يضيعني)پس از گذشت دو سال يعني در فتح مكه جمعيت 1400 نفر مسلمين در صلح حديبيه در اثر برخورد حکيمانه و کريمانه رسول خدا(ص) به ده هزار نفر رسيد و فتح مکه صورت گرفت و در تاريخ از صلح حديبيه به عنوان فتح بزرگ ياد شد(ما كانت قضيه اعظم بركه من صلح الحديبيه)و همانطور كه امام خميني فرمودند جنگ تحميلي صدام و ارباب و حاميان ظالمش بر ملت مسلمان و مظلوم ما ،منشاءخيرات و از الطاف خفيه الهي بود حقيقتش با گذشت زمان روشن شده و خواهد شد ان شاءالله تعالي . رابعا، واژه بلا به دو معني (مصيبت و آزمايش) در قرآن و روايات معصومين (ع)نازل شده است . اگر چه مصيبتها براي برخي به مقتضاي نيت و اعمال زشت شان ،عقوبتي است (ما اصابكم من مصيبه فبما كسبت ايديكم و يعفو عن كثيرا)(9)و براي برخي مثوبتي و پاداشي است يعني به خاطر ايمان خالص خويش لياقت دارند كه بلايي بر آنان نازل شود تا با صبر بر آن مصيبتها به پاداش عظيم الهي نائل آيند.(البلا للولاء المومن مثل كفتي الميزان كلما زيد في ايمانه زيد في بلائه(10) انما يبتلي المومن علي قدر اعماله الحسنه ،فمن صح دينه و حسن عمله اشتد بلاؤه ليكون للعبد منزله عند الله، فما ينالها الا باحدي الخصلتين اما بذهاب ماله او ببليه في جسده). P} آنكه در اين بزم مقرب تر است{E}جام بلا بيشترش مي دهند{P و براي گروهي امتحاني است يعني ساختار دنيا ،پيچيده بودن به امتحانها و مصيبتهاست(الدنيادار بالبلاءمحفوفه)و همانطوركه انسانها گاهي به ثروت ،سلامتي ،علم ،حضور در وطن ،امنيت ،آباداني و صلح و زندگي امتحان مي شوند گاهي به فقر ،جهل ،غربت، ترس ،خرابي جنگ و مرگ امتحان مي شوند(11)ولي با توجه به اينكه طبق روايات ،يك گروه از كساني كه اجر شهيد دارند كساني هستند كه ساختمان بر سر انها خراب شود و كساني كه بين ظهر پنج شنبه تا ظهر جمعه از دنيا روند آمرزيده هستند عزيزان مصيبت ديده و داغداران عزيز آنها ،از صلوات ،رضوان و رحمت و مغفرت الهي برخوردار خواهند بود ان شاءالله تعالي.(12) پس با توجه به حكمت و علم و لطف الهي به بندگانش ،بايد بگوييم آنچه ز دوست رسد نيكوست(الخيرفي ما وقع) و نبايد خداوند عزيز مورد پرسش قرار گيرد «لا يسئل عما يفعل و هم يسئلون»(13)و به فرمايش رسول اكرم(ص) مردم مثل مريض و خدا مثل دكتر است «يا عبادالله انتم كالمرضي و الله تعالي كالطبيب» پس بايد تسليم خدا باشيم و بدانيم به فرمايش حظرت عيسي نه دهم عبادت ،سكوت است «ان للعباده عشر اجزاء و تسعه منها الصمت» ولي جهت قوت قلب به بعضي علل و خيرات احتمالي اشاره مي كنيم انشاالله. T}حكمت و خيرات زلزله بم{T 1. امتحان الهي جهت آشكار شدن مجاهدين صبور= خداوند بندگانش را به خير و شر امتحان مي كند(نبلوكم بالشر و الخير فتنه)ومي فرمايد بهشت را به آرزو نمي دهند (ام حسبتم ان تدخلوا الجنه ...) بلكه ازمايش مي شويد تا مجاهد صابر واقعي از شعار دهنده تميز داده شود (لنبلونكم حتي نعلم المجاهدين منكم و الصابرين و نبلو اخباركم(16)و امت اسلامي با حركت خويش لياقت دريافت مدال مجاهد صبور بودن را از خداوند دريافت نمود. 2. بيداري مردم و مسئولين در اصلاح و تحكيم ساختمان =چنين وقايع دلخراش در گذشته در ايران و خارج از ايران رخ داده مثلا در سال 1955 در اثر زلزله چين ،850 هزار نفر كشته شدند و در بوئين زهرا ،و در طبس قبل از پيروزي انقلاب و در رودبار ،گلستان ،اردبيل پس از پيروزي انقلاب زلزله آمده و در آينده هم به خصوص در ايران كه در كمربند زلزله به سر مي برد ممكن است به خصوص در مناطق زلزله خيز ،چنين اتفاقات ناگوار رخ دهد بر مسئولين است كه با برنامه ريزي صحيح پيش گيريهاي لازم را در ساختمان سازي به كار گيرند و همگان بدانيم كه اگر چه از نظر اسلام يكي از كمالات بشر رعايت اقتصاد و ميانه روي در زندگي است (التقدير في المعيشه)(17)و در اسراف هيچ خيري نيست (لاخير في الاسراف) اما به دستور پيامبر بايد محكم كاري را در ساختمان فراموش نكنيم و بدانيم در كار خير اسراف نيست (لا اسراف في خير) و حتي با تربيت سگ هاي زنده ياب كه خريد و فروش آن جائز است (لا باس بشراءكلب المعلم)(18)و آماده سازي وسائل مدرن جهت نجات افراد زلزله زده حتي الامكان از شدت مصيبت بكاهيم و از سلامت درختهاي نخل در زلزله بم كه به امر الهي ريشه هايش در زير خاك محكم مي باشند عبرت بگيريم ان شاء الله. اگر چه متأسفانه به فرمايش حضرت علي(ع) با اينكه عوامل عبرت انگيز زياد ولي عبرت گير كم است.(كثر العبر و قل الاعتبار). 3. نزديك شدن به كمال الهي = خداوند متعال هستي را براي انسان (خلقت الاشياءلاجلكم)و انسان را براي قرب به حق (و خلقتكم لاجلي ) و نزديك شدن به رحمت بي نهايت حق تعالي ( لا يزالون مختلفين الا من رحم ربك و لذالك خلقهم )(19) آفريده است و تحقق اين امر با هجرت از دنياي فاني و حركت به سوي جهان باقي است و افرادي كه در اثر زلزله كشته شدند ان شاءالله در رضوان الهي هستند و داغ ديدگان صابر و راضي به قضاي الهي ان شاءالله در همين دنيا به مقام فاني شدن در راه خدا كه به بقاء عندالله راه يافته اند كه بالاترين منزلت است (فنا في الله و بقاءبالله). 4. ترك گناه و توفيق نوع دوستي = به فرمايش رسول اكرم (ص)كسي كه در مقابل مشكلات مردم اقدام نكند مسلمان واقعي نيست(من سمع رجلا ينادي ياللمسلمين و لم يجبه فليس بمسلم) و بر عكس كسي كه مشكلي از مشكلات مسلمانان را اصلاح كند ثواب عملش از ده طواف مستحبي بيشتر است (طواف مستحبي كه به فرمايش امام صادق(ع) با ثوابش هزار گناه را پاك و هزار حسنه در پرونده ثبت و هزار درخت در بهشت براي او كاشته و پاداش ازادي هزار اسير به او عطا مي شود) و به قول امام صادق(ع) هشت درب بهشت به روي او باز مي شود كه از هر دربي مي خواهد وارد شود. بلكه گويا تمام عمر و تا به قيامت خدا را عبادت كرده است (من قضي لاخيه المومن فكانما عبد الله دهره)(20) 5. پي بردن مردم دنيا به عظمت و صفا و اخوت و ايثار مردم ايران= پيامبر خدا(ص) از مردم ايران به برادران و جانشينان خويش و مؤمنيني كه حتي اگر ايمان در ستاره ثريا باشد آن را تحصيل مي كنند (لو كان الايمان بالثريا لتناوله رجال من ايران (اناس من ايران )ياد فرموده بودند و اين مردم شايسته با وجود تورم و محاصره اقتصادي آمريكا ولي (بخصوص به پيروي از سفارش رهبر معظم انقلاب) از تمام هستي خويش گذاشتند و بعضي حتي 8 ساعت و در صف ايستادند تا خون هديه كنند برخي احتياج زندگي خود را در اختيار عزيزان زلزله زده بم قرار دادند و مثل دوران جنگ تحميلي با حضور خود در شهر زلزله زده بم ،جهت خروج مردم از زير ساختمانهاي خراب شده و ... به جهانيان ثابت كردند كه ما محمدي، علوي، فاطمي ، حسيني و مهدوي هستيم و خود را در غم و شادي ديگران شريك مي دانيم مسلم دو مولود عزيز دهه كرامت (امام رضا و حضرت معصومه)و حضرت عيسي پاداش انها را با دعا جهت ظهور امام زمان(ع)عطا خواهند كرد. 6. نهضت خدمت رساني مسؤولين = رهبر فرزانه و آزاده (روحي له الفداء) در حلول سال 82 فرمودند: امسال سال نهضت خدمت رساني به مردم است. وقوع زلزله دلخراش بم فكر و ذكر و حضور مسؤولين را به پيروي از مقتداي خويش به سمت شهرستان بم گسيل نمود و بحمدالله تعالي مثل اول پيروزي انقلاب و دوران جنگ ،مسؤولين مختلف (قواي سه گانه ،ارتش و سپاه و بسيج و نيروي انتظامي و طلبه و دانشجو و ... )در كنار هم در زير چادري و دركنار داغديدگان به اين فرمان آغاز سال به تمام معنا لبيك گفتند اميد است تداوم يابد ان شاءالله. 7. غم درماني= يكي از عنايات الهي نزول غم بعد از غم است يعني گاهي شخص در اثر كمبود طبيعي در زندگي (مسكن-غذا و ... )با همسر يا پدر و مادرش بحث و نزاع مي كند كه چه بسا به قهر و مقدمه طلاق ... به وجود مي آمد زلزله بم غم كمبودهاي مردم را به فراموشي برد و زندگي آنها را به صفا و صميميت و رضا و قناعت مبدل نمود. 8.خدا شناسي= اولين و بهترين عبادت و بزرگترين وظيفه انسان شناخت خداست (اول الدين معرفه الله) و راههاي خداشناسي بي نهايت راه است(الطرق الي الله بعددانفاس الخلائق)و زلزله بم خداشناسي مردم را تقويت نمود يعني وقتي ديدند شير خواره هايي حتي پس از سه روز سالم از زير هوارها نجات يافتند و وقتي صبر و رضايت خدادادي را در داغديدگاني كه گاهي قبل از زلزله تحمل سردرد مختصر عزيزشان را نداشتند . و وقتي ايثار قابل تقدير مردم كه اكثر از وضعيت مناسب مادي برخوردار نيستند مشاهده كردند و ... به واقعيت اينكه دست خداي قادر حكيم بر سر اين مردم است پي بردند. 9. گريه هاي عاطفي - الهي سازنده و كارساز و كارگشاست=در حالي كه فعاليتهاي طبيعي كار خود را انجام مي دهند ولي مومنان با كم خوري و كم گويي و كم خوابي ،تلاوت قرآن و دعا و نماز شب و استغفار - پرهيز از هر گونه آزار به ديگران خدمت به بندگان شايسته الهي ،ايثار و... سرچشمه حكمت را از قلب بر اعضاي ديگر خود جاري سازند «من اخلص لله اربعين صباحا يظهر ينابيع الحكمه من قلبه الي لسانه». اما رمز موفقيت در اين امور گريه از خوف خدا و از عاقبت مرگ و در مصائب امام حسين (ع) و ديگر مصيبت ديده هاي بي گناه است و خداوند با زلزله بم مردم ايران را به اين امر مقدس موفق ساخت. آري حتي كساني كه وظيفه آنها خنديدن و خنداندن جامعه بود در اين مصيبت بزرگ نمي توانستند جلوي اشكهاي ريزان خود را بگيرند و واقعا كشور ما خدايي تر شد. چنانچه امام صادق (ع)فرموده اند: خداوند اراده كرد قوم بني اسراييل را به خاطر مخالفت آنان با حضرت موسي به مدت زيادي عذاب كند پس از گذشت مدتي خداوند به پيامبرش فرمود مي خواهم باقيمانده را ببخشم چون اينها به مدت چهل روز خالصانه و با گريه از من تقاضاي عفو كردند. 10. ياد مرگ و قيامت= انسان طالب جاودانگي است و از فنا نيستي بيزار است و چون مرگ پلي است براي عبور از فاني به باقي ،همه مي ميرند ولي يكي از الطاف خفيه الهي كه در باز داشتن مردم از گناه نقش مهمي دارد زمان و مكان مرگ براي مردم مشخص نيست (اذا جاءاجلهم لا يستاخرون ساعه ولا يستقدمون)(21) اما متاسفانه بسياري فراموش مي كنند. لذا زلزله بم كه حدود 20 ثانيه هزاران نفر را به خاك رساند مردم را متو.جه كرد كه با توبه نصوح و پرداخت حقوق الهي و مردمي و نوشتن وصيت نامه و اطاعت از دستورات الهي آمادگي لازم را براي لبيك عاشقانه و رضايت بخش به اين پيام الهي كه براي مومن بسيار لذت بخش است پيدا كنند و همچنين نمونه اي از زلزله هولناك قيامت «ان زلزله الساعه شيء عظيم»(22)كه زمين به شدت به لرزه مي افتد. «اذا زلزلت الارض زلزالها» (23)و خبرهاي خود را بيان مي كند. «يومئذ تحدث اخبارها» را نشان داد تا به قدرت خداوند و قطعيت وقوع قيامت پي ببرند و براي نجات از آن وحشتناك هاي دلخراشي كه هر مادري عزيزش را رها كرده ،هر برادري برادر خود را تنها گذاشته و حيران و سرگردان اين طرف و آن طرف مي دوند تقوا پيشه ساخته و از خداوند بخواهند كه مرگ و عقبات مرگ را بر همه ماها اسان گرداند انشا الله تعالي. 11. يادآوري فاجعه دلخراش و بي نظير صحراي كربلا اگر چه هر سرزميني كربلاست(كل ارض كربلا) و هر روزي عاشورا است(كل يوم عاشورا) ولي هيچ روزي مانند روز امام حسين (لا يوم كيومك يا ابا عبدالله) نيست. لذا امام رضا فرموده اند هر كسي امام حسين را در شط فرات زيارت كند گويا خدا را در بالاترين نقطه عرش الهي زيارت كرده است(من زار الحسين بشط الفرات كمن زار الله فوق عرشه) و امام حسين با بدن بي سر در قتلگاه به حضرت سكينه فرمودند:به شيعيانم بگو هر گاه آب گوارا نوشيدند يادي از لب هاي تشنه من كنند هرگاه غريب يا مظلومي ديدند به غربت و مظلوميت من گريه كنند و بگو اي کاش كربلا بوديد و مي ديديد كه براي اصغرم طلب آب نمودم ولي به جاي آب تير سه شعبه زهر آلود به گلوي نازنينش زدند. آري مناسب است به عزيزان داغدار بم بگوييم خدا صبرتان و اجرتان دهد. اما اگر ملت ما از نان و آب خود به شما دادند، ولي يزيديها حتي شش ماهه امام حسين را بين دو نهر اب با لب تشنه كشتند. اگر ملت ما براي مجروحين بم خون دادند ،ولي كفار در كربلا مجروحين سربريده و بدنشان را تكه تكه كردند. اگر عزيزان شما را ،با احترام به خاك سپردند ،ولي ظالمين بر بدنهاي مطهر شهداي كربلا اسبها دواندند. اگر براي شما خيمه ها نصب كردند ،ولي مجرمين ،شام عاشورا خيمه هاي عزيزيان حسين را آتش زدند. اگر براي حل مشكلات شما طلا دادند ،ولي جنايتكاران ،گوشواره طلا را با گوش از بدن بچه هاي امام حسين جدا كردند. اگر رهبر عزيز آمدند و در خرابه هاي بم به شما تسليت گفتند ،ولي دشمنان به جاي اينكه به اهل بيت امام حسين تسليت گويند با تازيانه ها آنها را زدند. اگر مردم تلاش مي كنند تا مقداري دردهاي شما تسلي يابد ،ولي جنايتكاران در كربلا ،اهل بيت امام حسين را آواره بيابانها و از آنها به خارجي (بي دين) تعبير كردند. پس مناسب است كه هميشه به ياد كربلا باشيم و بگوييم P} اينجا ديار عشق و جنونه {E}اينجا آزاد مردان غرق در خونه {P P} اينجا بدنهاي شهيدان چاك چاكه {E}هفتاد و دو گل بي كفن بر روي خاكه{P پس به لطف الهي ثابت شد كه خداوند حكيم مهربان ،عزيزان از دست رفته را مورد لطف و عنايت خويش قرار و در بهشت جاي خواهد داد ان شاءالله و اين زلزله براي بازماندگان خيرات زيادي داشت و دارد پس به خودم و شما توصيه مي كنم كه حال كه چهره كشور و مردم ما حسيني و از همه جا قطع اميد و فهميده ايم كه مشكلمان با ظهور امام زمان(عج) اصلاح مي شود معنويت ايجاد شده را حفظ و مسؤوليتها را فراموش نكنيم و ضمن دعا براي ظهور امام زمان(عج) كاري كنيم كه حضرت از ما خرسند شوند و جهت توفيق خدمت در حكومت حقه آن حضرت و شهادت در ركابشان از رهبر معظم اطاعت و در همه حال خدا را در نظر داشته باشيم. براي آگاهي بيشتر ر.ک: عدل الهي، استاد شهيد مطهري. ---------------- پي نوشت ها: 1. کهف، آيه 77. 2. ديوان علامه حسن زاده آملي. 3. نحل، آيه 30. 4. طارق، آيه 9 5. تغابن، آيه 11 - نساء، آيه 8. 6. زلزله، آيه 8. 7. شيخ محمد بهاري همداني، تذکره المتقين، ص 101. 8. فرقان، آيه 70. 9. شوري، آيه 30 - اعراف، آيه 96 - دعاي عهد. 10 ميزان الحکمه - بحارالانوار، ج 81، ص 193، ج 67 ، ص 235 - اصول کافي، ج 2، ص 259. قال اميرالمؤمنين(ع) «ان البلاء للظالم ادب و للمؤمن امتحان و للانبياء درجه و للاولياء کرامه» (بحارالانوار، ج 67، ص 235) و چهل حديث امام خميني، ص 235. بسيار مناسب است بحث بلا و امتحان را در حديث پانزدهم از چهل حديث امام خميني با دقت بررسي و مطالعه شود. 11. بقره، آيه 155. 12. بقره، آيه 156. 13. انبياء، آيه 23. 14. انبياء، آيه 35. 15. بقره، آيه 214. 16. محمد، آيه 31. 17. بحارالانوار - ميزان الحکمه. 18. مکاسب محرمه، شيخ انصاري. 19. هود، آيه 118. 20. احاديث را با مراجعه به معجم المفهرس للالفاظ بحارالانوار، ميزان الحکمه و... به دست آوريد. 21. نحل، آيه 61. 22. حج، آيه 1. 23. سوره زلزال.
کد سوال : 2749
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : آيا يهوديت و مسيحيت دينهاي كامل و راهنمايي نبودند كه اسلام فرستاده شد؟ حرف خداوند كه ناقص نبوده كه اكنون يك مسيحي را دعوت به اسلام ميكند. اگر بگوييم مسيحيت تحريف شده چرا خداوند از آن همانند قرآن محافظت نكرد اگر بگوييم در هر زمان يك دين بوده است چگونه تا قبل از اسلام دين هاي مختلفي بوده است و به يك باره اسلام تا آخر الزمان تثبيت شد؟ آيا نمي شد اسلام از همان اول به عنوان تنهاترين و كاملترين معرفي مي شد و اين همه اختلاف وجود نداشت؟
پاسخ : نخست بايد دانست گاهي منظور از «ناقص» عدم رعايت نياز مخاطبان و عدم رعايت تناسب زمان و مكان مي باشد به اين معنا، آموزه هاي شريعت هاي گذشته ناقص نبوده است. اما گاهي منظور از «ناقص» عدم بيان مطالب افزون تر و كاملتر و مورد نياز براي نسل آينده مي باشد اگر چه مطالب قبلي نيز درست بوده و در حد كفايت براي هدايت بوده است. البته تمام شرايع آسماني، در معارف اساسي مانند توحيد و معاد و... به مقداري كه براي »درستي بينش« لازم است و در راهكارهاي اساسي مانند عبادت، امانت و... به مقداري كه براي »راستي گرايش« لازم است مشترك مي باشند. تنها تفاوت شريعت اسلام با شرايع گذشته، در آن است كه از دو عنصر مهم و ممتاز »قرآن و امامت« بهره مند است كه نياز جامعه بشريت را تا قيامت برآورده مي سازد كه براي توضيح بيشتر در اين باره توجه شما را به مطالب زير جلب مي كنيم: چرا «قرآن» به عنوان كتاب آسماني تا آخر الزمان تثبيت شد و نيازي به كتاب آسماني جديد نيست؟ در اين باره بايد دانست؛ نيازهاي هدايتي و ديني انسان دوگونه است: 1. نيازهاي ثابت و مشترك انساني؛ كه مناسب با فطرت و غرايز انسان هاست. 2. نيازهاي متناسب با رشد علمي و تغيير و تحول زمان ها و مكان ها. ويژگي قرآن مجيد و شريعت اسلام آن است كه پاسخگوي هر دو نياز است زيرا «قرآن» ويژگي جامعيت و جهان شمولي را دارد و علاوه بر ظاهر لفظ داراي لايه هاي بسيار عميق از جهت معنا مي باشد و در كنار قرآن، «امامان و مجتهدان» به عنوان بيانگر آيات و تبيين كننده خواسته خدا از بشر، تا آخر زمان وجود دارند لذا نيازي به متن جديد نيست. و اين از امتيازات ويژه قرآن است كه ظرفيت كتاب مرجع و مادر را جهت پاسخ گويي به نيازهاي هدايتي بشر را تا آخر الزمان دارد البته گاهي در «ظاهر الفاظ» آيات و گاهي از «تفسير» و گاهي از «تأويل» در اين باره توجه شما را به روايت زير جلب مي كنيم؛ H}«ان كتاب الله علي اربعه اشياء العباره و الاشاره و اللطائف و الحقائق فالعباره للعوام و الاشاره للخواص و اللطائف لاولياء و الحقائق للانبياء»{H ؛ V}(ج 75 بحار، ص 278){V و از امام باقر(ع) روايت شده: «اذا حدثنکم بشيء فاسئلوني من کتاب الله ؛ اگر سخني به شما گفتم پس دليل قرآني آن از ما بخواهيد» V} (کافي، ج 1، ص 60، ح 5، باب الروالي الکتاب والسنه){V از اين دو روايت به خوبي آشكار مي شود كه قرآن داراي آنچنان ظرفيت علمي و معنوي دروني است كه تا آخر زمان پاسخ گوي نيازهاي بشر مي باشد. و اما درباره اين كه اگر پيامبر اسلام(ص) در دوران هاي گذشته مبعوث مي شد و قرآن تنها كتاب آسماني بود ديگر اختلافي پيش نمي آمد. فرض غير واقعي است. زيرا بروز اختلاف در ميان همه اقوام و پيروان اديان به خاطر انگيزه هاي مختلف به طور طبيعي پيش مي آيد چنان كه خود مسيحيان چندين فرقه مي باشد و حتي پيروان قرآن نيز فرقه هاي مختلف هستند. و اما درباره تحريف ناپذيري قرآن و تحريف شدن كتاب هاي آسماني گذشته لازم است به دو گونه عوامل دروني و عوامل بيروني اشاره شود. در اين باره با مراجعه به سخن (توماس ميشل , كلام مسيحي , بخش اول , كتاب مقدس , وحي و الهام , نشر مركز مطالعات و تحقيقات اديان ) در مقام مقايسه بين قرآن و كتاب مقدس (عهد عتيق و عهد جديد) به اين مسائله مهم پي مي بريم كه قرآن يك كتاب واحد است كه آن را يك شخص فقط به يك زبان , ظرف 23 سال به مردم گزارش نموده , در صورتي كه كتاب مقدس مجموعه 73 كتاب است كه به زبانهاي عبري , آرامي و يوناني در طول 1500 سال گردآوري شده است و شمار بزرگي از موئلفان آن براي تهيه آن به عمليات پيچيده اي دست زده اند. چرا كه مسيحيان معتقدند خداوند كتاب مقدس را به وسيله موئلفان بشري نوشته است . به نظر اكثر متفكران كاتوليك , ارتدوكس و پروتستان عصر حاضر اصل پيام (مژده نجات ) كه از طرف خدا آمده به نوبه خود حق است , ولي شكل پيام با توجه بر اينكه تنها به خدا مربوط نمي شود, بلكه به عامل بشري , آنهم بشري كه به ادعاي خودشان معصوم نبوده است , نيز ارتباط پيدا مي كند, محدود و در معرض خطا واقع مي شود. از اين رو گاهي اين نويسنده بشري نظريات غلط يا اطلاعات اشتباه آميزي دارد كه اثر آن در متن كتاب باقي مي ماند. در مقابل , مسلمانان معتقدند كه خدا مي تواند پيام خود را مستقيما" به پيامبر بفرستد و پيامبر هم آن را دقيقا" به بشر تحويل دهد. يعني از ديد مسلمانان , قرآن مجيد به چيزي جز وحي الهي وابسته نيست . قرآن وحي خدا, وحي حقيقي و پيامي با عبارات روشن و كامل و نمايي شناخته شده مي باشد. به اين جهت اعتقاد به عصمت لفظي قرآن مجيد يكي از اصولي است كه مسلمانان به آن معتقدند و از آن حمايت و دفاع كرده اند. آنچه گفته شد دو مرحله از مراحل عصمت قرآن مجيد است كه به آن عصمت در مقام تلقي و ابلاغ وحي گفته مي شود. در اين مرحله اولا" خدا در گفتارش صادق شناخته مي شود. ثانيا" فرشته و آورنده وحي از هر گونه تصرف عمدي و سهوي در پيام الهي مصون است و پيام الهي را كاملا" دقيق به پيامبر مي رساند. ثالثا" دستگاه ادراكي پيامبر از دريافت پيام خدا گرفتار هيچگونه خطايي نمي شود. و آن را كاملا" به درستي دريافت مي دارد. رابعا" آنچه پيامبر دريافت كرده است را بدون اندك كم و كاست يا تغيير و تبديل به مردم ابلاغ مي كند. A}(و ما ينطق عن الهوي ان هو الا وحي يوحي ) {Aبنابراين قرآن مجيد از مبدائ صدور تا ابلاغ عمومي در جامعه از مصونيت و معصوميت كامل برخوردار است. آنگاه نوبت به بررسي تحريف ناپذيري قرآن در عرصه جامعه و تاريخ مي رسد. براي تبيين تحريف ناپذيري قرآن در زمان حيات پيامبر(ص ) مي توانيم به نكات زير در اين زمينه اشاره بكنيم : 1- دلايل تاريخي : اگر به عصر نزول قرآن و آيات مكي و مدني با توجه به محيط مكه و مدينه و جو فرهنگي حاكم بر آن دو نگاه بيندازيم به عناصر مهمي پي مي بريم كه مي تواند ما را در حل مسائله كمك بنمايد. آن عناصر به شرح ذيل است : T}الف ) عنصر نزول تدريجي قرآن {T؛V} (كيهان انديشه , شماره 28, مقاله تحريف ناپذيري قرآن اثر علامه مرتضي عسكري ){V: يكي از تمهيدات الهي براي مصون ماندن قرآن , نزول تدريجي آن , آنهم با سبك و برنامه اي ويژه است . در مدت تقريبا" بيست و سه سال آيات قرآن به دو شكل نازل شده است . اياتي كه در آغاز بعثت در مكه نازل گرديده , آياتش كوتاه و موزون است مانند A}»و الضحي و الليل اذا سجي , ما ودعك ربك و ما قلي ,...«{A و يا A}»الرحمن , علم القران , خلق الانسان , علمه البيان «{A اين مقاطع كوتاه و موزون در حفظ آيات , تائثير بي شائبه اي داشته است , آن هم در ميان مردم روزگاري كه امي بوده است . اما در سالهاي بعد, آيات و سوره هاي بزرگتري در مدينه نازل شده است , زيرا در مدينه , هم آرامش بيشتري براي مسلمانان بوده و هم امكانات نوشتن و ثبت آيات . بالاخره , نزول تدريجي قرآن , اين نتيجه را داشت كه وقتي دو و سه آيه نازل مي شده , پيامبر آن را براي مسلمانها مي خواند, آنها حفظ مي كردند, بعد آيه اي ديگر نازل مي گشت . T}ب ) كيفيت تعليم پيامبر: {Tآنچه كه در تاريخ قرآن مهم است بدانيم , اين است كه پيامبر چگونه آيات را به مردم مي خوانده و چگونه آنها را تعليم مي داد؟ در روايتي داريم كه راوي آن مي گويد: پيامبر در مدينه هر بار ده آيه به ما مي آموخت ده آيه را ياد مي گرفتيم , سپس ده آيه ديگر و... براي مثال , يكي از صحابه در مسجد دمشق 1600 شاگرد را تعليم قرآن مي داده است . به اين شكل كه آنها را به گروههاي ده نفري تقسيم كرده و هر ده نفر يك ناظر داشته اند كه مجموع اين ناظران و سرگروهها 160 نفر مي شده اند. افزون بر آن , (ابو عبدالله زنجاني , تاريخ القرآن , ص 42, موسسه الاعلمي , بيروت ), به شهادت تاريخ , در همان زمان پيامبر اكرم (ص ) عده زيادي از مسلمانان كه تعداد آنان را تا چهل و سه نفر نوشته اند به دستور ايشان هر آيه و يا سوره اي كه نازل مي شد بلافاصله مي نوشتند, از جمله معروف ترين اصحاب پيامبر كه به نوشتن قرآن اهتمام خاصي مي ورزيدند حضرت علي (ع ) و زيد بن ثابت هستند. T}ج ) وضعيت فرهنگي جامعه :{T بي شك از اهتمام پيامبر بر قرائت قرآن و تحفيظ آن بر مسلمانان , جامعه آن روز فضيلت بزرگي براي حفظ قرآن قائل شده بود. مؤمن و منافق در اين جهت بر يكديگر سبقت مي گرفتند. معاشرت و انس با قرآن جزو آداب و رسوم مردم در آمده بود و در مسائل و مشكلات خود به آن مراجعه مي كردند. تقدس و فضيلت يافتن قرآن نزد مسلمانان , اين نتيجه را به دنبال داشت كه كسي به خود نمي توانست ايده تغيير قرآن را از سر بپروراند, (مصباح يزدي , محمدتقي , قرآن شناسي , ج 1, ص 215, نشر موئسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني (ره «. T}د) تكامل خط و كتابت :{T براي حفظ يك متن به صورت اصلي بايد شرايط طبيعي چنين امري فراهم باشد. در اعصار گذشته تكامل خط و پيشرفت كتابت به آن ميزان نبوده است كه بتواند متني را در بستر خويش و به صورت كامل حفظ نمايد. البته با رشد تمدن بشري زمينه هاي لازم براي چنين امري پديدار مي شد, چنانكه به نظر برخي , V}(علامه خوئي , ترجمه البيان , ج 1, ص 309, نشر مجمع ذخائر اسلامي - قم , 1360 ش ){V از محققين در زمان رسول الله شرايط و موقعيت حصول چنين كاري مهيا شد و زمينه را براي حفظ و صيانت قرآن فراهم آورد. اما به نظر مي رسد چنانكه فقدان خط و كتابت مشخص عامل تحريف مي باشد همينطور ممكن است موجود بودن خط هم حتي موجب تحريف باشد به لحاظ اينكه با روي آوردن مردم بر استنساخ و كثرت كتابت در كنار فقدان ضابطه اي در امر نگارش , به طور طبيعي نگارش از خطا مصون نخواهد ماند. از اين جهت صرف رشد و تكامل خط را به عنوان عامل اساسي در موضوع صيانت قرآن نمي توان لحاظ كرد. T}2- دلايل قرآني و حديثي : {Tافزون بر آيات نازل شده در خود قرآن , مبني بر اينكه خداوند خود قرآن را حفظ مي كند مثل آيه 9 سوره حجر كه مي فرمايد: «ما قرآن را نازل كرده ايم و آن را حفظ مي كنيم» و آيه 42 سوره فصلت «كه نفوذ هر گونه تغيير و باطل را در قرآن منتفي مي داند». اگر دقت كنيم مفاد V}(قرآن شناسي , ج 1, ص 217){V دو آيه اين مي شود كه قرآن هم از درون - به لحاظ نفوذ ناپذيري - و هم از برون - به دليل نگهباني خداوند - مصونيتش تأمين شده است . در كنار قرآن , احاديثي هم از زبان مبارك خود پيامبر داريم مثل حديث ثقلين كه فرمود: من در ميان شما دو چيز را به ارث گذاشتم يكي قرآن و ديگري اهل بيت خودم . مفهوم حديث اين است كه قرآن را به صورت سالم و دست نخورده به شما مسلمانان تحويل دادم , و ساير روايات كه در زمينه عدم تحريف قرآن از ائمه اطهار(ع ) نقل گرديده است . دلايل كاهش ناپذيري قرآن در زمان خلفا و بعد از آن دلايلي كه مي توان براي تحريف ناپذيري قرآن در زمان بعد از رحلت پيامبر اقامه كرد, از ابعادي متفاوت مي توان بررسي و تبيين كرد. 1- رويكرد تاريخي : تحليل تاريخي را مي توانيم از ابعاد زير دنبال كنيم : الف ) قرآن مجيد كتابي بوده است V}(معرفت , محمدهادي , مصونيت قرآن از تحريف , ترجمه محمدشهرابي , ص 29, نشر دفتر تبليغات اسلامي){V كه با تمام شئون زندگي فردي و اجتماعي مسلمانان مرتبط بوده و مسلمانان سياست , اقتصاد و قوانين اخلاقي و حتي آداب و رسوم معاشرتي خود را از آن مي گرفته اند و در مسائل خود به آن مراجعه مي كردند. كتابي كه تا اين اندازه با زندگي مردم در آميخته و مورد استفاده و مراجعه آنها بوده است چگونه ممكن است كاهش در آن پيدا شود و مسلمانان متوجه آن نشوند. اين احتمال به منزله اين است كه احتمال دهيم در قانون اساسي يك ملت بزرگ تغيير و حذف واقع شود و كسي متوجه آن نگردد. در حالي كه نقش قرآن در زندگي مسلمانان بيش از نقش يك قانون اساسي در زندگي ملتهاي امروز بوده است . لذا اگر كوچكترين حذفي و كاهشي در آن مي خواست صورت بگيرد با عكس العمل شديدي مواجه مي گشت . حال با اين تفصيل چگونه ممكن است كج انديشان بتوانند چيزي از قرآن كم بكنند. ب ) اهتمام به نگه داري و حفظ قرآن كريم در ميان مسلمانان به اندازه اي بود كه پس از نبي اكرم و در زمان خلافت ابوبكر, وقتي در جنگ يمامه تعدادي از حافظان قرآن كشته شدند مسلمانان تصميم گرفتند توجه بيشتري در حفظ قرآن به خرج دهند و به اين منظور همه نسخه هاي قرآن را در يك جا جمع آوري كرده و از اينكه نقصاني در آنها واقع شود جلوگيري نمودند. حفظ اين نسخه ها به شدت مورد توجه قرار گرفت و همينطور نسل بعد از نسل , قرآن را سينه به سينه حفظ مي كردند و به نسل بعد انتقال مي دادند. V}(علامه طباطبايي , ترجمه الميزان , ج 12, ص 161 - 167, مركز نشر فرهنگي رجائ){V ج ) مسائله ديگر, بررسي ارتباط تاريخي V}(علامه خوئي , ترجمه البيان , ج 1, ص 311){V حكومتها با آيات قرآن است . تحريف به كاهش يا بايد در آيات سياسي صورت بگيرد و يا در آيات غيرسياسي , و حال آنكه هر دو ايراد دارد. اما بطلان دومي به خاطر اين است كه اولا" انگيزه اي براي اين كار در زمان حكومت ابوبكر, عمر و عثمان به لحاظ تماس اين گونه آيات با كار حكومت نبود. و ثانيا" موقعيت اسلام و مسلمانان نشان مي دهد كه در آن زمان كسي نمي توانست دستبردي به قرآن بزند. و اما بطلان اولي به اين دليل است كه اگر در قرآن آيه اي با ذكر نام درباره خلافت وجود داشت به طور يقين از جانب حضرت علي (ع ) و حضرت زهرا(س ) در مقام اتمام حجت و استيضاح حكومت وقت و استيفاي حق مورد استدلال قرار مي گرفت . نبودن چنين استدلالي از روز اول دليل واضحي است كه چنين آياتي نبوده و تحريفي هم از نوع كاهش واقع نگرديده است . T} 2- رويكرد قرآني :{T T}الف ) شيوه قرآن در بيان :{T قرآن بر خلاف V}(علامه مرتضي عسكري , مقاله تحريف ناپذيري قرآن در كيهان انديشه ){V كتب آسماني پيشين در تعارض با منافع زورمندان و سلطه جويان از اصل بيان كليات و اصول پيروي كرده است و به استثناي تصريح به نام ابو لهب و همسرش به موارد و مصداقي و جزئي نپرداخته است و اين يكي از تمهيدات الهي در مصونيت اين كتاب آسماني مي باشد كه به نوبه خود باعث گرديده , براي كسي انگيزه كتمان يا تحريف آيات آن پيش نيايد. زيرا اين شيوه عمومي قرآن هم در مورد مدح افراد و هم درباره مذمت آنان به جد مراعات مي گردد و شرح و تفسير آن به سنت پيامبر و اهل بيت واگذار مي شود. T}ب ) جامعيت قرآن :{T همه مسلمانان V}(مطهري , مرتضي , مجموعه آثار, ج 2, 241 و ج 3, ص 164 و علامه طباطبايي , قرآن در اسلام , ص 26){V و خود قرآن بر اين نكته اتفاق نظر دارند كه خداوند قرآن را براي هدايت بشر نازل فرموده و هر آنچه كه در قلمرو هدايت و انسانيت نياز آدمي بوده به تمام معنا از بيان آنها كوتاهي نكرده است . بنابراين قرآن در بيان هر چيزي جامعيت دارد. حال اگر در قرآن كاهشي رخ بدهد به طور طبيعي اين جامعيت باقي نخواهد ماند و حال آنكه قرآن با توجه بر بيان خود در مواضع متعدد و از جمله آنها آيه 89 سوره نحل , خود را بيانگر همه چيز مي داند. بنابراين نمي توان ملازمه موجود اين تحريف ناپذيري و جامعيت قرآن را ناديده گرفت . T}ج ) تحدي قرآن :{T برخي V}(مصونيت قرآن از تحريف , ص 36){V تحدي قرآن را هم دليل براي نفي كاهش مطرح كرده اند و گفته اند كه كم شدن كلمه يا كلماتي از يك جمله كه در شكلي زيبا و دل انگيز تركيب يافته نظم آن را بر هم مي زند و زيبايي و دلربايي نخستين آن را از ميان مي برد و مجالي براي تحدي با آن نمي گذارد (قرآن شناسي , ج 1, ص 219). اما به نظر مي رسد آيات تحدي از اثبات نفي تحريف به صورت حذف يك سوره كامل ناتوان است زيرا در صورتي كه چنين تحريفي رخ داده باشد باز هم مفاد آيات تحدي كه مي فرمايد: همانند سور موجود قرآن نمي توان سوره اي آورد, درست است . T}3- رويكرد عقلي :{T الف ) برهان حكمت V}(همان , ص 216){V: در اين دليل بر مصونيت قرآن با تكيه بر دو مقوله به شرح زير مصونيت نتيجه گيري مي شود: خداوند حكيم براي هدايت بشر قرآن را فرستاده است و با توجه بر خاتميت دين و پيامبر اسلام , اگر قرآن تحريف شود پيامبر ديگري كه راه صحيح را به مردم نشان دهد نخواهد آمد و مردم گمراه خواهند شد بدون آنكه در اين گمراهي تقصيري متوجه آنان باشد بلكه اين گمراهي مستند به عدم حفظ الهي مي شود و اين امر با ساحت اقدس خداوند سازگار نيست و نقض غرض و مخالفت با حكمت الهي به شمار مي آيد. ب ) تكليف مالايطاق : از جمله دليل عقلي ديگري كه بر رد احتمال كاستي در قرآن ذكر كرده اند, اين است كه هرگاه گفته شود كتابي كه بعد از رحلت پيامبر هست به جهت احتمال كاهش غير از آن كتاب موجود در عصر خود آن حضرت مي باشد لازم مي آيد خداوند انسانهاي بعد از رحلت را به برنامه هايي مكلف سازد كه از حيطه قدرت آنها بيرون است چون فرض اين است كه خداوند مسلمانان را به عمل نمودن بر قرآن زمان رسول الله مكلف ساخته است و حال آنكه طبق ادله اين نوع تكليف محال مي باشد, محقق ثاني V}(ر.ك : بروجردي , البرهان , ص 116 و 117 به نقل از كتاب مصونيت قرآن ...){V همين استدلال را درباره عرضه روايات بر كتاب الله مطرح نموده و مي گويد: منظور از كتاب الله نمي تواند غير از اين قرآن متواتر باشد كه در دسترس همگان است و گرنه , لازم مي آيد خداوند ما را به برنامه اي مكلف سازد كه از طاقت و توانمان خارج است . اما به نظر مي آيد كه اين دليل خالي از ايراد نباشد به جهت اينكه خداوند خود انسانها را نسبت به آنچه كه علم ندارند معاف نموده است . حديث رفع عن امتي تسعه ... و ما لا يعلمون يعني پيامبر(ص ) فرمود كه از امت من نه چيز برداشته شده از جمله آنها نداشتن علم به امري است . طبق مفاد اين حديث مي توان گفت كه اولا" تكليف ما لا يطاق لازم نمي آيد بلكه تكليف بما لا يطاق پيش مي آيد و ثانيا" با در نظر گرفتن حديث بالا هم اين نوع تكليف (تكليف بما لا يطاق ) پديد نمي آيد. بنابراين نمي توان احتمال نقيصه را با اين دليل مردود ساخت . دلايل تحريف ناپذيري قرآن از نوع زيادي در زمان خلفا و بعد از آن براي اينكه ثابت كنيم قرآن بعد از زمان رحلت پيامبر با هيچگونه تحريفي از نوع زيادي مواجه نبوده است , بايستي به نكات ذيل توجه بكنيم : 1- دلايل تاريخي V}(براي آگاهي بيشتر ر.ك : قرآن شناسي , ج 1, ص 215 و 216){V: مشروح دليل فوق در بندهاي »الف « و »ب « و »ج « از بخش قبلي به صورت مفصل بيان شد, در اينجا نيز به طور مختصر مي توانيم به امور زير اشاره بكنيم : الف ) انس فراوان مسلمانان با قرآن و استمرار حفظ و تلاوت آن . ب ) تقدس قرآن در نزد مسلمانان و حساس بودن آنان نسبت به هر گونه تغيير در آن . ج ) عمل نمودن مسلمانان به دستورها و توصيه هاي ويژه پيامبر در مورد تلاوت , كتابت , حفظ و جمع آوري قرآن . ه') مطرح نشدن تحريف قرآن در ضمن انتقاداتي كه به زمامداران وقت پس از رسول الله شده است . 2- دلايل عقلي : الف ) اعجاز قرآن : بي شك , اعجاز قرآن به كاربرد حروف خاص , كلمات ويژه و جملات كوتاه محدود نمي شود بلكه اعجاز آن در محتواي غني و معارف هماهنگ و سراسر حق آن و در نظم خاص است كه بر مجموعه آيات و جملات يك سوره و مفاد آنها حاكم است از اين رو, اگر نظم و محتواي ويژه قرآن فوق توان بشر است , هر گونه دستكاري بشر در اين آيات كه به آن محتوا و نظم آسيب رساند قرآن را فروتر از حد اعجاز خواهد كرد V}(حسيني ميلاني , سيدعلي , التحقيق في نفي التحريف , ص 55, انتشارات شريف رضي و معرفت , محمدهادي , تاريخ قرآن , ص 160){V. بنابراين پذيرش تحريف قرآن , مستلزم انكار اعجاز آن و باور داشتن اعجاز قرآن , ملازم با اعتقاد به عدم تحريف آن است . به بيان ديگرV}(هادوي تهراني , مهدي , مباني كلامي اجتهاد, ص 69){V, اعجاز محتوايي قرآن مانند عدم وجود اختلاف در آن , اخبار غيبي , علوم و معارف قرآن و عجز از ابطال معارف قرآن , و نيز اعجاز لفظي و بلاغي قرآن مي تواند وقوع تحريف به زيادت را نفي كند. ب ) جاودانگي قرآن : قرآن در موارد متعددي خود را قول فصل و حق معرفي مي كند و مقابل خود را هم هزل و ضلال مي نامد. مانند آيه 14 سوره طارق و آيه 105 سوره اسري , واضح است كه فصل و حق بودن با جاودانگي ملازمه دارد زيرا آنچه كه جدا كننده حق از باطل و يا حقيقت ثابت باشد نمي تواند هميشگي نباشد. بنابراين قرآن ابدي است و چون قرآن محرف نمي تواند براي هميشه جدا كننده حق از باطل و يا حقيقت ثابت باشد, جاودانه هم نمي تواند باشد, از اين رو, جاودانه بودن قرآن نشان از مصونيت قرآن از تحريف مي باشد. و نشان مي دهد كه به قرآن در اعصار بعد از رحلت پيامبر چيزي افزوده نشده است . ج ) خاتميت دين اسلام : مي بينيم قرآن از طرفي , در چندين جا تصريح مي كند كه كلام خدا و سند نبوت است و كتاب اسلام به شمار مي آيد, مانند آيه 34 سوره طور و آيه 88 سوره اسري , و از طرف ديگر, دين اسلام را دين خاتم معرفي مي كند مانند آيه 85 سوره آل عمران و آيه 40 سوره احزاب , روشن است كه معناي خاتميت , مصونيت از تحريف است . اما سخن در اين است كه چه چيزي از دين بايد مصون از تحريف باشد؟ يقينا" آنچه به نام دين و مجموعه ي هدايت الهي براي يك پيامبر نازل گشته است ; يعني كتاب او بايد مصون از تحريف باشد و اين شرط لازم مصونيت دين از تحريف است , V}(همان , ص 66 و درباره خاتميت ر.ك : مجموعه آثار استاد مطهري , ج 2, ص 183 و ج 3, ص 153){V. 3- دلايل قرآني : الف ) تحدي دائمي قرآن , V}(قرآن شناسي , ج 1, ص 218 و شيخ مفيد, اوائل المقالات , ص 56 - 54 به نقل از كتاب مصونيت قرآن ...){V: با توجه به آيات تحدي , كه دلالت دارد انسان همانند هيچ يك از سور قرآن را نمي تواند بياورد, اگر كسي ادعا كند يكي از سور قرآن , در قرآن نازل شده بر پيامبر نبوده و بعدا" اضافه شده است اين مدعا را آيات تحدي نفي مي كند زيرا اگر چنين بود پس بايد بتوان مانند آن يك سوره , سوره اي فراهم آورد; چون آن يك سوره , سخن خدا نيست , تا نتوان مثل آن را آورد و با توجه به اينكه مانند هيچ يك از سور قرآن را نمي توان آورد معلوم مي شود كه در بين آنها سوره اي وجود ندارد كه ساخته و پرداخته فكر بشر باشد. ب ) نفوذناپذيري قرآن : يكي از روشن ترين دلايل V}(مصونيت قرآن از تحريف , ص 37){V بر سلامت قرآن , ضمانتي است كه قرآن خود ادعاي آن را دارد و خداوند انجام آن را بر عهده خود گرفته است قرآن در آيه 42 سوره فصلت صراحت دارد در اينكه پيوسته از گزند حوادث مصون بوده است . و بطلان هرگز عارض آن نمي شود. مقصود از بطلان , اموري است كه قرآن را از اعتبار ساقط كند و از اصالت خويش دور سازد. بنابراين نوع چينش كلمات و محتواي مطالب قرآن , خود دژي مستحكم محسوب مي شود كه اگر مطلبي بر آن افزوده شود, در ميان مطالبش پوشيده نخواهد ماند. شبهه و پاسخ آن : شبهه اين است كه ممكن است كسي ادعا بكند كه از كجا معلوم شايد آيات تحدي و آيه ذكر و امثال آن از جمله افزوده شده ها باشند و لذا استدلال با اينها ملازم با دور است ؟ V}(قرآن شناسي , ج 1, ص 220){V پاسخش اين است كه اولا" هيچكدام از مدعيان تحريف , تحريفي بودن اين گونه آيات را ادعا نكرده اند. و ثانيا" اگر به نظر آنان , خود اينها از جمله افزوده ها هستند, بايستي براي اثبات ادعاي خود دليل بياورند. و ثالثا" از طريق اثبات اعجاز قرآن , اين گونه آيات در تحت مجموعه كل قرآن رنگ اصالت به خود مي گيرند. و رابعا" اين دسته از آيات مانند آيات ديگر سينه به سينه به صورت متواتر ميان مسلمين نقل گرديده است . 4- دلايل نقلي و تعبدي : از ابعاد گوناگون مي توان مسائله را بررسي نمود: الف ) لزوم تواتر قرآن V}(معرفت , تاريخ قرآن , ص 159, نشر سمت و مصونيت قرآن از تحريف , ص 31){V: يكي از مسائل ضروري اسلام و مورد اتفاق علماي اسلامي مسائله ضرورت تواتر در آيات قرآن است . منظور از آن اين است كه قرآن در هر حرف و هر كلمه و حتي در حركات و سكنات نيز بايد متواتر باشد; يعني همگان (جمهور مسلمين ) آن را دست به دست و سينه به سينه , به طور همگاني نقل كرده باشند. از اين رو, چون تمام آيات قرآني در زمانهاي پس از رحلت پيامبر به اين صفت تواتر دارا بوده اند, مي توان اين نتيجه را از آن گرفت كه همه آيات قرآن از خود قرآن بوده و هيچگونه چيزي بر آن افزوده نشده است . چنانكه با همين دليل احتمال كاهش هم منتفي مي گردد, زيرا آيات ساقط شده ادعايي , همه شان به صورت خبر واحد نقل مي گردند. گرچه با اين دليل احتمال جابه جايي و تغيير معنايي را نمي توان رد كرد. ب ) لزوم مراجعه به قرآن : يكي ديگر از دلايلي كه احتمال هر گونه افزايش را مردود مي سازد, مسائله ضرورت مراجعه به قرآن است . در روايات اين نكته از چند جهت مورد توجه قرار گرفته است : 1- يكي آن دسته از روايات براي شناسايي درستي و نادرستي خود روايات است كه مي گويند: آنها را بر قرآن عرضه كنيد. موافقين كتاب را اخذ, و مخالفين آن را طرد كنيد. در اين زمينه نه تنها رواياتي از پيامبر وارد شده , بلكه از حضرات ائمه (ع ) هم رواياتي نقل شده است . در حديثي امام صادق (ع ) از پيامبر(ص ) چنين نقل مي كند: ان علي كل حق حقيقه و..., فما وافق كتاب الله فخذوه و ما خالف كتاب الله فدعوه ; نشانگر هر حقي , حقيقتي است و... پس آنچه موافق كتاب خداست بگيريد و آنچه با كتاب خدا مخالف است رها كنيد«, V}(كليني , اصول كافي , ج 1, ص 69){V. اكنون اين پرسش مطرح مي شود كه اگر احتمال آن مي رفت كه قرآن مورد دستبرد قرار گيرد و از اعتبار ساقط گردد, آيا جاي آن بود كه معيار سنجش صحت و سقم روايات قرار گيرد؟ هرگز. قرآن بايستي همواره راه سلامت را در پيش داشته باشد تا بتواند معيار باشد. از اين رو, طبق مفاد اين گونه روايات به راحتي مي توانيم ادعا كنيم كه افزون بر رد احتمال تحريف در زمان حيات پيامبر, حتي بعد از وفات پيامبر هم هر گونه شبهه تحريف مردود مي گردد زيرا از يك طرف روايات عرضه از زبان ائمه (ع ) كه بعد از رحلت پيامبر بوده اند, نقل گرديده . و از طرف ديگر, خود روايات عرضه يكي و دو تا نيستند بلكه فراوانند. V}(عاملي , سيد شرف الدين , فصول المهمه , ص 162, چاپ نجف , دار النعمان و مصونيت قرآن از تحريف , ص 45 و نوري , مستدرك الوسائل , ج 17, ص 325, چاپ اول , موسسه آل البيت , بيروت ){V 2- ديگري آن دسته از روايات است كه دستور مي دهند به قرآن مراجعه كنيد. علوم و معارف و احكام را از منبع سرشار قرآن فرا گيريد. انس با قرآن برقرار كنيد. قرآن را ختم كنيد. مانند اين حديث V}(مجلسي , محمدباقر, بحارالانوار, ج 89, ص 17, چاپ بيروت , موسسه الوفائ){V: اذا التبست عليكم الفتن .... يعني آنگاه كه فتنه ها چونان پاره هاي شب تيره بر شما مشتبه شدند بر شما باد به قرآن . روشن است كه براي اثبات مصونيت قرآن بعد از زمان صدور اين روايات بايد مقدمه ديگري را نيز افزود و آن اينكه با توجه به علم الهي امامان معصوم (ع ) و با توجه به زمان روايات كه در بيان حكم جهان شمول مي باشند, مصونيت قرآن تا قيام قيامت اثبات مي شود. V}(مباني كلامي اجتهاد, ص 64){V 3- روايات فراواني كه با صراحت و يا با ملازمه قطعي بر مصونيت قرآن از تحريف در زمان ائمه (ع ) دلالت دارد و ظاهر آنها مصونيت قرآن در طول تاريخ است . مانند روايتي كه در آن از امام صادق (ع ) درباره قرآن سوال مي شود و آن حضرت در پاسخ مي فرمايند (مجلسي , محمدباقر, بحارالانوار, ج 89, ص 117): H}»هو كلام الله و كتاب الله و وحي الله و تنزيله ...«{H و يا در روايتي ديگر مي فرمايد (صدوق , ابو جعفر محمد, اكمال الدين و تمام النعمه , ج 2, ص 120): H}»و انه حق من فاتحته الي خاتمته ; قرآن از آغاز تا پايانش حق است «{H.
کد سوال : 2750
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : ما دانشجويان مذهبي چه كنيم تا بتوانيم در دانشگاه اثرگذار باشيم ؟
پاسخ : مجموعه راه كارهاي فرهنگي در دانشگاه ها و بيرون از آن را مي توان در دو بعد نظري و عملي مورد بررسي قرار داد. در اين زمينه راه كارهايي چند پيشنهاد مي شود. الف ) راه كارهاي نظري و انديشه اي: 1. شناخت دقيق عناصر اصلي فرهنگ اسلامي و شناساندن آنها به ديگران . در اين زمينه لازم است پايه هاي فهم ديني را تبيين نموده و با نفوذ شك و ترويج شك گرايي , مبارزه شود. بهترين راه براي مبارزه با اين مسأله آن است كه شناخت خود و ديگران را از باورها و ارزش هاي ديني , فزون سازيم و به تبيين منطقي دست يابيم . مثلا" در زمينه ارزشي ها, وجود يك سلسله ارزش هاي ثابت و پايدار را تبيين و وجه بطلان سخنان بي پايه كساني كه ارزش ها را امور اعتباري و نياز پرورده مي دانند, آشكار سازيم , (فلسفه اخلاق و فلسفه حقوق ). هم چنين در برابر كساني كه مي كوشند از ميزان پاي بندي مردم به اعمال شرعي بكاهند و تقيد به مسائل شرعي را تضعيف كنند, ايستادگي كنيم و خود و ديگران را به عمل كردن به مسائل شرعي سوق دهيم. 2. تقويت و تثبيت هويت مذهبي و ملي دانشجويان از طريق آشنايي با تمدن افتخار آميز اسلامي و دانشمندان نامي و نيز دستاوردهاي مهم و با ارزشي تشكيل جمهوري اسلامي و... 3. برگزاري جلسات پرسش و پاسخ و مشاوره به صورت شفاهي و كتبي براي حل مشكلات و شبهات عقيدتي و... . ب . راه كارها و اقدامات عملي : 1. برگزاري اردوها و سفرهاي زيارتي و سياحتي و تدارك برنامه هاي پرجاذبه، مفيد و سالم به وسيله تشكلات فرهنگي موجود در دانشگاهها يا گروهي از دانشجويان. 2. راه اندازي مركزي براي رسيدگي و حل مشكلات دانشجويان , مانند صندوق قرض الحسنه و دفتر مشاوره ازدواج دانشجويي و... . 3. برگزاري مراسم با شكوه نماز جماعت , دعا, مراسم مذهبي (مانند اعتكاف ) و... . 4. تهيه نشريات داخلي حاوي مطالب مفيد و جذاب , ارائه فيلم هاي خوب و مفيد و... . در پايان توجه به چند نكته ضروريست: 1. آگاهي بر ابعاد مختلف کاري که در پي انجام آن هستيم - تا انسان چيزي را به خوبي و کامل نشناسد نمي تواند آن را به شکل صحيح ترويج کند - بايد اولا کار فرهنگي را براي خود تعريف کنيد سپس آن را شناخته و به انجام آن مشغول شويد. 2. در هر کار از متخصصين آن کار استفاده کنيد. مثلا اگر مي خواهيد نشريه داشته باشيد - کساني را براي اين کار انتخاب کنيد که در زمينه نشريه نگارش آشنايي کافي را دارند. 3. پرهيز از افراط و تفريط و شتابزدگي و سستي. 4. اهل مدارا و گذشت و ملاطفت باشيد زيرا کار فرهنگي با زور و سر نيزه و تنگ نظري نمي شود. 5. صبور باشيد زيرا کار فرهنگي از نظر نتيجه ديررس و در عين حال ماندگار است. کار فرهنگي با روح و شخصيت افراد سر و کار دارد و بيماري روحي مانند بيماري جسمي نيست که با چند قرص و کپسول مداوا گردد بلکه گاهي درمان آن مدت ها زمان مي برد. 6. از افراد با انگيزه اي به عنوان همکار کمک بگيريد. پرانگيزه باشيد و وقت گذراني يا صرفا کسب درآمد مد نظر نباشد. 7. نمونه کاري را که مي خواهيد انجام دهيد در مراکز ديگر مورد بررسي و ارزيابي قرار دهيد و از تجربيات ديگران همواره استفاده نماييد. 8. هيچ گاه از شکست و نتيجه ندادن کارها نهراسيد. 9. هر کاري با اخلاص و رعايت تقوا شروع شود ماندگار و پرثمر و با برکت خواهد بود. 10. در كارهاي فرهنگي وظيفه اصلي خود را كه ادامه تحصيل است فراموش نكتيد. البته جامعه دانشگاهي ما ازمشكلاتي اساسي و ريشه اي رنج مي برد كه توجه به آنها ضروريست: 1- دانشگاه با زمينه هاي تاريخي، فرهنگي و اجتماعي ايران بيگانه است، به ويژه در حيطه علوم انساني. 2- به طور عمده نگاه پيش زمينه اي و سخت افزارانه به علم دارد و به ايجاد تحول در شرايط فرهنگي، ارزشي، اقتصادي و محيطي جامعه کمتر توجه دارد. 3- با نهايت تأسف مرجع صلاحيت علمي را به غرب كشانده اند؟ قانون تصويب مي كنند به شرطي استاديار، دانشيار مي شود كه مقاله اي در نشريات خارجي بنويسد و يا بيشتر به جذب فارغ التحصيلان خارج از كشور توجه مي شود. 4- عدم موفقيت در انتقال فرهنگ و هويت تاريخي به دانشجو، ما هنوز هويت ايراني و ملي خود را نمي شناسيم. يكي از رسالت هاي دانشگاه انتقال فرهنگ اصيل از نسل گذشته به نسل بعدي و حفظ هويت جامعه باشد تا چه اندازه شاهد ايفاي اين نقش مهم و كاركردهاي اساسي هستيم؟ 5- خط و ربط گرفتن ازگروه هاي سياسي به جاي خط و ربط دادن به آنها. آرايش جناحي در مورد مسئولان دانشگاه به هيچ وجه توجيه پذير نيست، سرنوشت دانشگاه را نبايد ارتباطات سياسي معلوم كند. بايستي تخصص، علم و شايستگي حرف اول و آخر را بزند نه اينكه هر كس به زد و بندهاي سياسي وصل شود، مقام بالاتري داشته باشد. 6- فقدان حقوق معنوي در دانشگاه، و كثرت سرقت هاي علمي در انواع و اقسام آن 7- فقدان رابطه مناسب با نهاد هاي تحقيقاتي و پژوهشي کشور و عدم رابطه تعريف شده با وزارتخانه هاي مربوطه و کارخانجات که در نتيجه کاربردي شدن مواد درسي دانشگاه را کم رنگ کرده و انگيزه پويايي را در دانشجويان کم کرده است. 8- عدم پيگيري مطالبات صنفي که منجر به علم سوزي و تحقيقات سوزي شده است. 9- غفلت از فلسفه تعليم و تربيت كه همان غايات و جهت هاي علم است.