• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 2671
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : چرا آقاي جرج جرداق200 بار نهج البلاغه را خوانده و مسلمان نشده و يك فرد مسيحي مي باشد؟
پاسخ : پاسخ اين است كه اينان در اظهار علاقه و عقيده‏شان به پيغمبر و امير‏المؤمنين بي‏صداقت نيستند اما طرز تفكر خاصي در التزام به اديان دارند. اين افراد عقيده دارند كه انسان به دين خاصي ملزم نيست، هر دين از اديان را داشته باشد كافي است. لهذا اينان در عين مسيحي بودن، خود را دوستدار و مقرّب نزد علي(ع) مي‏دانند و حتي معتقدند كه آن حضرت نيز همين ايدة آنان را داشته است. جرج جرداق مي‏گويد: «علي بن ابي طالب اباء دارد از اينكه بر مردم لازم كند كه حتماً دين خاصي را بپذيرند.» بين علم و ايمان تفاوت است. شايد برخي با حقانيت امري علم پيدا کنند. اما به دلايلي چون مسائل و موقعيت هاي اجتماعي، سياسي و اقتصادي با روحيه هاي خاص فردي يا تربيتهاي خانوادگي از علم خود صرف نظر کنند و از حق و حقيقت دوري کنند. زيرا بسياري از مقابله ها و مخالفت ها با حق، نه به دليل جهل علمي است بلکه به دليل شهوت عملي است. چنان که شيطان حق را مي شناسد اما به دليل روحيه استکباري خود حاضر به قبول آن نيست. بسياري از مخالفان پيامبران و ائمه نيز مي دانستند که آنها بر حقند. اما به دليلي که گفتيم حاضر به پذيرش حق نشدند. اصولا جهل علمي را با علم واستدلال و برهان مي توان برطرف کند و آنچه باعث انکار حقايق متعالي مي شود. شهوات و نفسانيت است که حق را مي پوشاند وگرنه جهل و ناداني را چاره است. دليل اِن امر را بايد در مختار بودن انسان جستجو کرد. انسان موجودي داراي اختيار و آزادي است و مي تواند حق را قبول کند يا نکند. مگر نه اِنکه يکي از بزرگترين شارحان نهج البلاغه ابن ابي الحديد دانشمند اهل سنت و معتزلي است که در در کتاب خود - بارها به مقام برتر امام علي - عليه السلام - اعتراف دارد. اما در عين حال بر مذهب خود باقي مانده و انحرافات پيش آمده در اسلام را توجيه کرده است. واقعيت آن است که براي راهيابي به حق و حقيقت بايد تعصبات گروهي و وابستگي ها ي ديني را بايست کنار گذارد و از پيش داوريها نيز خود را آزاد کرد؛ آنگاه با ذهني آماده بر سفره حق نشست و سيراب شد. جرج جرداق نوِسنده شهير لبناني در کتاب امام علي صوت عدالت انساني نشان مي دهد که ارادت ويژه اي دارد؛ اما به نظر مي رسد که اولا بيشتر مجذوب انسانيت و عدالتخواهي آن امام شده و توجه نکرده که اين همه به اين دليل است که او در مکتب الهي اسلام رشد يافته و پرورش يافته است و شير از جام الهي ولايت نوشيده است. و ثانيا در نهج البلاغه مجذوب ادبيات و فصاحت امام است. به اين دليل راه به معارف بلند آن و توحيد ناب اسلامي و ولايت محض شيعي نبرده است.
کد سوال : 2672
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : دختري با پسري دوستي برقرار نموده و من به هر صورت سعي مي نمايم مانع اين دوستي آنها باشم و بگويم دل به اين دوستي نسپارد و به آن پسر اعتماد نكند دختر خانم دوم دبيرستان و آقا پسر سال اول دانشگاه است و يك سال است كه با هم دوست هستند اين آقا پسر زماني كه دانشگاه قبول شده سعي نموده دختر را رها كند و به دختر گفته كه ديگر قصد دوستي با او را ندارد چون دختر آرايش نمي كند و با او در خيابان راه نمي رود در ضمن اين دو از نظر طبقاتي هم با يكديگر يكسان نيستند و دختر نمي داند كه من از اين موضوع آگاهي دارم من چگونه او را راهنمايي كنم كه دست از اين كار بردارد؟
پاسخ : ضمن ستودن احساس وظيفه و خيرانديشي پاک و بي شائبه شما، درباره موضوع مورد نظر توجه شما را به نکات زير جلب مي کنيم: 1. بهترين شيوه هدايت يک جوان نظارت بر رفتار اوست و اين نظارت نبايد از نزديک و با دستور انجام پذيرد بلکه اين هدايت، هدايت از راه دور و بر پايه انتقال ارزش ها و واقعيت ها است و از نظر عملياتي راه هدايت در دوستي با آنها نهفته است پس سعي کنيد خود با وي دوست باشيد و در فضاي دوستي و ارتباط هاي صميمانه بتوانيد اهداف خود را برآوريد. 2. اگر خود نمي توانيد دوست باشيد و يا در کنار روش اول شما در انتخاب دوست به وي کمک کنيد و با ياري دوست برگزيده ارزش ها و واقعيت ها را به او منتقل کنيد چون تعهد جوانان به قوانين گروه هاي هم سن و سال بيشتر است لذا از دوستان خود بيشتر حرف شنوي دارند و شما مي توانيد از اين ويژگي استفاده کرده و از طريق دوستان و يا انتخاب دوستان خوب و پسنديده اهداف خود را تعقيب نماييد. 3. از سرزنش کردن، دستورات آمرانه صادر نمودن، امر و نهي کردن در برابر ديگران سخت پرهيز کنيد که اين نوع رفتارها (تا چه رسد به رفتارهاي زشت و نابجا) باعث بريده شدن ريسمان ارتباط مي گردد و وقتي ارتباط قطع شد ديگر راهي براي اصلاح و انتقال پيام نخواهد ماند. 4. از آنجا که جوانان توصيه مستقيم را نمي پذيرند در اختيار نهادن کتب مورد نظر به شکل غيرمستقيم و يا نقل داستان عبرت آموز و... مي تواند راهي براي انتقال پيام شما باشد. مثلا درباره ارتباط با جنس مخالف و داشتن دوست پسر، کتابي به نام «دختران، دوستي ها و عبرت ها» را معرفي يا در اختيارش قرار دهيد تا مطالعه کند. 5. در حالي که مبالغه گويي را کنار گذارده برخي پيامدهاي ارتباط هاي اجتماعي نابجا مانند دوست پسر داشتن، فريب دوستان خياباني را خوردن و... را براي او بازگو کنيد لذا خود با بينش از آنها پرهيز مي کند و اگر روزي شما نيز حضور نداشته باشيد او از درون از آنها انزجار پيدا مي کند و متنفر مي شود. براي اين که بتوانيد نکات پنجگانه فوق را در مورد او اعمال کنيد و او را از اين وادي خطرناک نجات دهيد راهکارهاي زير را مورد استفاده قرار دهيد: براي تأثيرگذاري سعي کنيد با او رابطه عاطفي برقرار نماييد و اعتماد او را به خود جلب کنيد. براي اين که او به شما اعتماد کند، سعي کنيد با او همدلي داشته باشيد؛ يعني دغدغه هاي او را شناسايي کنيد و سپس خود را جاي او بگذاريد به گونه اي که احساس کند شما واقعا درد او را درک مي کنيد و با او همدلي داريد در گام بعدي سعي کنيد توجه مثبت و بدون شرط با او داشته باشيد يعني او را بپذيريد و براي اين پذيرش نيز شرطي قرار ندهيد زيرا ممکن است اگر قيد و شرطي براي او بگذاريد ترجيح دهد که با شما ارتباط برقرار نکند بنابراين بدون هيچ شرطي او را بپذيريد. در گام سوم ابراز صميميت و دلسوزي نسبت به او داشته باشيد و در گام چهارم به او احترام بگذاريد. اگر بتوانيد اين چهار راهکاري که بيان شد به کار بگيريد قطعا مي توانيد با او ارتباط عاطفي برقرار کنيد و اعتماد او را به خود جلب نماييد وقتي او احساس کرد که واقعا شما دلسوز او هستيد آن نکات پنجگانه و راهنمايي هايي که بيان شد را به کار گيريد، انشاءالله تأثير گذار خواهيد بود و مي توانيد به او کمک کنيد تا از اين ورطه خطرناک نجات دهيد و شما نيز در نزد خداوند اجر و پاداش بزرگي خواهيد داشت.
کد سوال : 2673
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : من دختر 20 ساله اي هستم از يك خانواده پر جمعيت و من فرزند بزرگ خانواده هستم در خانواده ما رسم بر اين است كه دختر در سن 17 يا 16 سالگي به خانه شوهر برود ولي من هنوز اين فرصت برايم پيش نيامده البته چند موردي در دوره دبيرستان خواستگار داشتم ولي چون خوشم نيامد به بهانه درس خواندن به آنها جواب رد دادم و الان هم ترم سه هستم ولي هنوز اين فرصت برايم پيش نيامده كه با پسر دلخواه خودم ازدواج كنم تا اين كه يك اردو در دانشگاه برگزار شد كه من هم ثبت نام كردم. و مسؤلان اردو دانشجويان ما بودند. كه در واقع آنها ترم آخر بودند در اردو با اخلاق و رفتار و ايمان و تمام خصوصياتي كه در يكي از مسؤلان ديدم توجه مرا جلب كرد. چون تمام آن خصوصيات اخلاق و رفتاري كه داشت مثل اين بود كه من مي خواستم . بنابراين كم كم عاشق او شدم و من هم در اردو احساس كردم كه او هم از اخلاق من خوشش آمده است ولي به روي خود نياوردم تا اينكه من الان به او دل بستم حال من نمي دانم كه چه كار كنم از شما مي خواهم كه كمكم كنيد من چگونه به آن برسم و يا چگونه آن را فراموش كنم مرا راهنمايي كنيد. در ضمن من دختري هستم كه از آرايش و دوست پسر بازي اصلا خوشم نمي آيد (متنفرم) من محجبه و از خانواده اي متدين هستم و براي من خيلي سخت است كه بروم با او صحبت كنم و او هم الان دارد فارغ التحصيل مي شود و همشهري بنده هم هست ؟
پاسخ : همانطور كه خود شما هم مي دانيد مسئله ازدواج يكي از مهمترين حوادث زندگي هر انساني است زيرا نقش زيادي در همه جنبه هاي زندگي دارد ازدواج باعث حفظ ايمان فرد مي شود و علاوه بر تأمين نيازهاي جنسي و عاطفي يك نحوه آرامش براي انسان به ارمغان مي آورد بنابراين بايد براي انتخاب همسر مسير صحيحي را طي كرد تا مبادا موجب پشيماني و بدنبال آن پريشاني انسان شود. بنظر ما به كارگيري راهكارهاي زير براي انتخاب همسر ضروري است. و احتمال خطا را كاهش مي دهد. 1. از عاشق شدن بايد اجتناب كرد زيرا عشق و علاقه زياد بويژه اگر پشتوانه آن غريزه جنسي باشد باعث مي شود كه قدرت انتخاب از انسان سلب شود. البته علاقه به جنس مخالف بويژه اگر شخصيت او متناسب با معيارهاي مورد پسند فرد باشد امري طبيعي است اما اين علاقه نبايد تبديل به عشق و دلبستگي شود. 2. از هر گونه تماس اعم از حضوري ، تلفني، نامه نگاري و ... با فردي كه مورد پسند شما است اجتناب كنيد چون بر شدت علاقه مي افزايد و مشكل آفرين مي شود. 3. از آنجايي كه هر فردي محصول يك خانواده است: در انتخاب همسر نيز بايد توجه كرد كه خانواده اين فرد مورد نظر را به دقت شناسايي كنيد و بدون اطلاع از وضعيت خانواده او هيچ اقدامي انجام ندهيد. 4. اگر صلاح مي دانيد موضوع را با خانواده خود مطرح كنيد و با آنها مشورت نماييد. 5. از فردي كه كاملا به رازداري او و امين بودن او و همچنين با تجربه بودن او آگاه هستيد مسئله را در ميان بگذاريد و به صورت غير مستقيم نظر فرد مورد نظر را جويا شويد چه بسا او نيز از رفتار شما خرسند باشد و تشويق فرد ثالثي (همان فرد امين و مورد اطمينان) به خواستگاري از شما ترغيب شود و او به خواستگاري شما بيايد. البته اين مسئله بايد كاملا غير مستقيم باشد كه هرگز او متوجه نشود كه شما آن فرد را فرستاده ايد تا او را تشويق به ازدواج با شما كند. 6. اگر از طريق فرد واسطه موفق شديد كه فرد مورد نظر را به خواستگاري خود ترغيب كنيد بايد گام دوم كه تحقيق از وضعيت خانوادگي اوست و همچنين سلامت جسماني و رواني او ، را شروع كنيد اگر خانواده او از هر جهت با خانواده شما همخواني داشت و ساير شرايط را نيز دارا بود آنگاه گامهاي بعدي را برداريد و همه اين مراحل بايد با نظارت خانواده و بزرگترها و افراد مورد اعتماد انجام گيرد. 7. با توجه به اينكه ايشان همشهري شما است نگران فارغ التحصيل شدن او نباشيد و سعي كنيد حتما با تحقيق دقيق مراحل فوق را طي كنيد. 8. از مطرح كردن موضوع با افرادي كه احتمال دارد آنرا براي ديگري نقل كنند خودداري كنيد. 9. به خداوند توكل كنيد و از او بخواهيد اگر اين فرد كفو شماست و از هر جهت براي همسري شما مناسب است دل او را متوجه شما كند. 10. در صورت موفق نشدن به انجام مراحل فوق سعي كنيد از هر گونه تماس با او خودداري كنيد و با بي توجهي به او نگاه نكردن و فكر نكردن به او او را فراموش كنيد. و براي هميشه از ذهن خود پاك كنيد. و مطمئن باشيد همسر مناسب و متناسب با وضعيت شما به سراغتان خواهد آمد.
کد سوال : 2674
موضوع : تاريخ و سيره
پرسش : به راستي چرا همه ائمه به شهادت رسيدند؟
پاسخ : ضمن يادآوري زنده بودن و حضور روحاني و غيبت فيزيکي امام عصر(ع) در خصوص علت به شهادت رسيدن ساير ائمه خاطر نشان مي سازيم که علل و عوامل مختلفي در اين مسأله دخيل است از جمله: 1. روحيه استبدادگري، خفقان، ستمگري حکام و سلاطين و زورمندان و قدرت هاي حاکم بر کشورها و مبارزه ائمه(ع) براساس فرمان الهي و نيز به مقتضاي فطرت و سرشت پاک انساني که ظلم ستيز است. 2. هوا پرستي و غرائز نفساني طغيانگر و شهوت پرست قدرتمندان و سرمايه داران و حکام و مبارزه ائمه(ع) با اين روحيه و رفتار. 3. دفاع ائمه از محرومين و بسيج آنها براي احقاق حق خود. 4. دعوت ائمه به پاکسازي جامعه و رعايت عدالت و عفت و پاکدامني نقطه مقابل آنچه که هدف و منش و مشي حکام و سلاطين بود. 5. محبوبيت ائمه به واسطه روحيه لطيف، رفتار الهي و انساني داشتن در حالي که حکام به واسطه بي رحمي، ظلم و شقاوت منفور در بين مردم بودند و اين تقابل آنها را به انتقام گيري دعوت مي گردد خصوصا اين که با محبوبيت امام، قدرت طلبي آنها به خطر مي افتاد. توضيح بيشتر: حضرت علي(ع) در ميان صحابه پيامبر داراي امتيازات و مقاماتي بود که هيچ کس آنها را نداشت و براي همين نتوانستند وجود او را تحمل کنند. پس از آن که آن حضرت به عنوان جانشين پيامبر انتخاب شد، بر ضد او قيام کردند و نتيجه اين قيام ها به وجود آمدن جنگ جمل و صفين شد و جنگ جمل و صفين جنگ نهروان را به وجود آورد. به طور طبيعي، در دل برخي از دشمنان علي(ع) کينه و عداوت خاصي پديد آمد و همين کينه و عداوت موجبات قتل حضرت علي(ع) را فراهم ساخت و آن حضرت به شهادت رسيد. پس از علي(ع) امام حسن(ع) به جاي آن حضرت نشست و آن حضرت با معاويه به نبرد پرداخت و همان کينه ها و عداوت هايي که علي(ع) را تحمل نکردند و آن حضرت را کشتند، امام حسن(ع) را هم کشتند. پس از روي کار آمدن يزيد، امام حسين(ع) را تحت فشار قرار دادند و از او خواستند که حکومت يزيد را به رسميت بشناسد و آن حضرت هم حکومت يزيد را به رسميت نشناخت و نه تنها آن را به رسميت نشناخت بلکه آن را غيرقانوني و غير مشروع معرفي کردند. حکومت يزيد هم تصميم گرفت اين مانع را از سر راه حکومت جديد بردارد و براي همين آن حضرت را کشتند. بنابراين به شهادت رسيدن حضرت علي(ع)، حضرت امام حسن(ع) و حضرت امام حسين(ع) در پي علل و حوادثي بود که براي همه روشن بود و جاي سؤال هم نيست. آنچه مي توان پرسيد اين است که امامان ديگر چرا به شهادت رسيده اند؟ درباره جواب اين سؤال بايد چند مطلب را در نظر داشت. يکي از آن مطالب اين است که به طور کلي اگر در کشوري پادشاه و خليفه اي باشد و در کنار آن يک شخصيت ممتازي هم باشد و مردم آن شخصيت ممتاز را به عنوان يک شخصيت بزرگ و محبوب بپذيرند و دل و جانشان همواره متوجه او باشد، اين پادشاه و اين خليفه نمي تواند او را بپذيرد و اين پادشاه شخصيت عاقل وعادل و مؤمن هم که نيست چون اگر چنين بود به صحنه نمي آمد و با وجود آن شخصيت ممتاز و محبوب، پادشاه نمي شد. اين پادشاه همواره در فکر از بين بردن آن شخصيت خواهد بود. به خصوص اگر آن شخصيت، اين پادشاه را باطل و ظالم بداند و معرفي کند. داستان امامان ما در رابطه با خلفاي جهان اسلام چنين بود. خلفا با توسل به ظلم و ستم بر سر کار آمدند و بر مردم مسلط شدند. امامان ما در ميان مردم محبوبيت فوق العاده داشتند و همين امامان آن خلفا را باطل و ظالم معرفي مي کردند و اين خلفا نمي توانستند با امامان کنار بيايند و براي همين آنها را به هر نحوي که مي توانستند از بين مي بردند. بنابراين عامل اصلي درگيري خلفاي زمانه با امامان اين بود که آنان نمي توانستند اينان را تحمل کنند. شما به عنوان مثال حضرت امام هادي(ع) را در نظر بگيريد، حضرت امام هادي در مدينه بود، پيشنماز حرمين نامه اي به متوکل عباسي نوشت و در آن نامه يادآور شد که اگر تو را به مکه و مدينه حاجتي هست علي بن محمد را از اين ديار بيرون ببرد که اکثر مردم را مطيع و منقاد خود ساخته است. افراد ديگري هم نامه هايي به اين مضمون به متوکل نوشتند و عبدالله بن محمد که والي مدينه بود، نسبت به آن حضرت آزار و اذيت فراواني روا داشت و همين والي نامه هايي به متوکل نوشته بود و خطر حضرت امام هادي را به اطلاع متوکل رسانده بود V} (منتهي الامال، ج 2، ص 672، چاپ هجرت).{V اين مي رساند که دل مردم با امام بوده و متوکل نمي توانسته اين وضعيت را تحمل کند متوکل که انسان ديندار و عادل نبوده است. مطلب ديگر اين است که اين امامان در برابر اين خلفا مي ايستادند و مبارزه مي کردند و با آنان کنار نمي آمدند. گرچه قدرت اقتصادي، سياسي و نظامي در دست خلفاء بود ولي از نظر فرهنگي، امامان از آنها بسيار بسيار قوي تر بودند و رهبري فرهنگي مردم با امامان بود. امامان ما به خاطر اين مبارزات بود که همواره تحت فشار بودند و دشمن به هر طريقي که امکان داشت امامان را از صحنه خارج مي کرد و آنها را دور از چشم مردم، مخفيانه مسموم مي کردند. براي آشنايي با مبارزات امامان معصوم به اين کتاب ها مراجعه کنيد: - امامان شيعه جنبش هاي مکتبي، محمد تقي مدرسي، ترجمه حميد رضا آژير، انتشارات آستان قدس رضوي - جهاد الشيعه في العصر العباسي الاول، الدکتوره سميره مختار الليثي، 424 صفحه شيخ عباس قمي درباره امام سجاد(ع) مي گويد: «از اخبار معتبره که بر وجه عموم وارد شده، ظاهر مي شود که آن حضرت را به زهر شهيد کرده اند و ابن باويه و جمعي را اعتقاد آن است که وليد بن عبدالملک آن حضرت را زهر داده و بعضي هشام بن عبدالملک گفته اند» V} (منتهي الامال، ج 2، ص 92، چاپ هجرت).{V درباره امام باقر(ع) مي گويد: «و گفته شده که آن حضرت را ابراهيم بن عبدالملک بن مروان به زهر شهيد کرده» V}(همان، ص 226). {V درباره امام صادق(ع) مي گويد: «وفات کرد حضرت صادق در ماه شوال سنه 148 به سبب انگور زهرآلوده که منصور به آن حضرت خورانيد» V}(همان، ص 289). {V درباره امام رضا(ع) مي گويد: «امام رضا فرمود: زود باشد که کشته شوم به زهر با ظلم و ستم و مدفون شوم در پهلوي هارون الرشيد» V}(همان، ص 533). {V درباره امام جواد(ع) مي گويد: «اشهر آن است که زوجه اش ام الفضل دختر مأمون به تحريک عمويش معتصم آن حضرت را مسموم کرد» V}(همان، ص 613). {V درباره امام هادي مي گويد: «معتمد عباسي برادر معتز آن حضرت را مسموم کرد» V}(ص 683). {V درباره امام حسن عسکري(ع) مي گويد: «ابن بابويه و ديگران گفته اند که معتمد آن حضرت را به زهر شهيد نمود» V}(ص 733). {V از آنچه گذشت اين مطالب به دست آمد: 1. امامان معصوم انسان هاي کامل و محبوب دل مردم بودند و خلفا نمي توانستند وجود آنان را تحمل کنند چون دل مردم با آنان بود. حتي اگر امامان هيچ کاري نمي کردند و فقط در خانه مي نشستند با زهم خلفاي باطل اموي و عباسي نيم توانستند آنها را تحمل کنند. انسان پست و رذل نمي تواند انسان کامل را تحمل کند. 2. امامان ما به علاوه اين که انسان هاي کامل و محبوب دل مردم بودند، با خلفا مبارزه مي کردند و ساکت نبودند و براي همين از سوي خلفا همواره تحت نظر و تحت فشار بودند و اگر خلفاء سستي مي کردند مردم آنها را از بين مي بردند. اين طبيعي است که وقتي امامي با خليفه اي مبارزه مي کند و خليفه هم داراي تمام امکانات است، آن امام از سوي اين خليفه آسيب خواهد ديد و به خاطر همين امامان را مسموم مي کردند و يا مي کشتند.
کد سوال : 2675
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : كتاب هاي اديان الهي را در كجا و چگونه مي توان تهيه كرد و آيا واحد است يا انواع آن با هم تفاوت دارد؟
پاسخ : 1. اديان مشهور قلمرو وسيعي دارد كه مطابق با آن چه در برخي از كتب آمده مي توان به موارد زير اشاره كرد: هندويي، جايني (مذهب رياضت) ، بودايي، سيك در اسياي جنوبي، كنفو سيوسي، تائو ، شينتو در اسيا شرقي (چين و ژاپن) و يهود، زردشت، مسيحيت و اسلام در آسياي غربي (فلسطين، ايران و عربستان) V} رابرت ا.هيوم، اديان زنده جهان ، ترجمه عبدالرحيم گواهي، دفتر نشر فرهنگ اسلامي{V در قرآن كريم اسامي برخي از كتب اديان الهي از جمله زبور حضرت داود، تورات، انجيل آمده است. 2. درباره كتب مذكور در قرآن كريم نيز ، نكاتي قابل تأمل است: الف. مسيحيان، مجموعه اي با عنوان كتاب مقدس را كتاب آسماني خود مي دانند كه از دو بخش عمده تشكيل شده است : عهد قديم و عهد جديد. عهد قديم بخش عمده اين مجموعه را شامل مي شود كه بين يهوديان و مسيحيان مشترك بوده، هر دو آن را مقدس و معتبر مي دانندV}عبدالرحيم سليماني اردستاني،مسيحيت، ص 63 {V اين بخش از كتاب مقدس داراي پنج قسمت به نام هاي سفرهاي پيدايش ، خروج ، لاويان، اعداد و تثينه نام داشته و بر شرح پيدايش جهان ، انسان و ساير آفريده ها ، قسمتي از زندگي انبيا پيشين ، موسي بن عمران ، بني اسرائيل و احكام اين آئين مشتمل است . كتب ديگر آن هم كه در واقع نوشته هاي مورخان پس از حضر موسي (ع) مي باشد، به شرح حال پيامبران و پادشاهان و اقوامي است كه پس از موسي بن عمران به وجود آمده اند. البته قوانيني وجود دارد كه حتي اسفار پنجگانه ياد شده نيز ، كتب آسماني نبوده بلكه كتابهاي تاريخي اي هستند كه پس از موسي بن عمران نوشته شده زيرا در در آن ها شرح وفات موسي و چگونگي تدفين او و پاره اي از رويدادهاي پس از وفات وي آمده است.V}آيت الله مكارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، ج 2، ص 310. {V ب. زبور حضرت داود موجود كه ، آن ها را به عنوان مزامير مي نامند ، از كتب آسماني نبوده ، بلكه شرح مناجات ها و اندرزهاي حضرت داود است.V} همان{V ج. مهم ترين كتاب مذهبي مسيحيان كه تكيه گاه عموم فرقه هاي مسيحي مي باشد و همانند كتابي آسماني روي آن ها تكيه مي كنند: مجموعه اي است كه آن راعهد جديد مي نامند . مجموعه مزبور، كه بيش از يك سوم عهد قديم نيست، از بيست و هفت كتاب و رساله پراكنده و در موضوعات كاملا متفاوت به شرح زير تشكيل يافته اند: انجيل هاي متي ، مرقس ، لوقا، يوحنا و اعمال رسولان ، 14 رساله از نامه هاي پولس به اقوام و افراد گوناگون ، رساله يعقوب، نامه هاي پطرس، نامه هاي يوحنا، نامه يهودا و بالاخره مكاشفه يوحنا كه ، آخرين قسمت عهد جديد را تشكيل مي دهد . البته به تصريح مورخان مسيحي و نيز گواهي اناجيل و ساير كتب و رساله هااي عهد جديد ، هيچ يك از اين ها ، كتب آسماني نبوده و بيشتر كتابهايي هستند كه بعد از مسيح نگاشته شده اند . نتيجه آن كه انجيل ، كتاب آسماني مسيح از ميان رفته و تنها قسمتهايي از آن را شاگردان مسيح در اناجيل خود آورده اند كه متأسفانه آن نيز با خرافاتي آميخته شده است. د. قرآن كريم نيز كه در برخي آيات مانند آيه 41 سوره مباركه بقره، تورات و انجيل را تصديق نموده به معناني عدم تحريف آنها نيست بلكه تنها بدان معني است كه صفات و ويژگي هاي پيامبر(ص) و قرآن با نشانه هايي كه در تورات و انجيل آمده ، مطابقت كامل دارد.V} همان ، ج 1 ، ص 211 {V 3. با توجه به اين كه با آمدن اسلام ، اديان قبلي منسوخ شده؛ وانگهي متوني نيز كه از اين اديان باقي مانده تحريف شده اند و مهم تر از همه قرآن به عنوان تنها متن وحي مورد قبول الهي آن هم بدون هيچگونه تحريفي در دست است ، مراجعه به كتب ساير اديان الهي لزومي ندارد. مگر آن که در راستاي يک کار تحقيقي و به منظور تحليل و بررسي مسائلي از جمله اثبات وقوع تحريف در آنها صورت گيرد. توصيه مي كنيم براي آشنايي با كتاب هاي اديان پيشين به كتابهاي زير مراجعه كنيد. 1. تاريخ جامع اديان از آغاز تا امروز جان ناس ، ترجمع علي اصغر حكمت ، انتشارات پيروز ، چ اپ دوم ، 1345 تهران. 2. اديان زنده جهان، رابرت ا. هيوم، ترجمه عبدالكريم گواهي، انتشارات دفتر نشر فرهنگ اسلامي ، چاپ هفتم، 377، تهران 3. تاريخ اديان و مذهب جهان، مبلغي آباداني ، در سه جلد ، انتشارات حر , چاپ دوم 1372 ، قم . با مطالعه اين كتابها هم با اديان مختلف اعم از الهي يا بشري آشنا مي شويم كتابهاي آنها را مي شناسيد و همچنين اطلاعات مفيد ديگري نسبت با آنها پيدا مي كنيد ضمن اينكه اصل كتابهاي آنها به زبان فارسي، کمتر در دسترس است و در كتاب فروشي ها پيدا نمي شود.
کد سوال : 2676
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : چرا اگر امام حسين قيام نمي كرد اسلام از بين مي رفت بالاخره مردم نماز و روزه خود را انجام مي دادند حج مي رفتند قرآن هم كه تحريف نشده بود و ظاهرشان خوب بود تازه بعد از سرنگوني يزيد و بني اميه باز اوضاع خيلي فرق نكرد افراد ستمكار ديگري به قدرت رسيدند كه ائمه ما را به شهادت مي رساندند.
پاسخ : نخست بايد دانست اسلام داراي ظاهر و باطن است و آنچه مهم مي باشد حقيقت اسلام است كه عبوديت خدا و عدالت در جامعه دو ركن اساسي آن مي باشد آنچه بني اميه و تمام دشمنان در پي آن بودند ظاهر اسلام است و آنچه پيامبر اسلام(ص) و خاندان پاك او تا قيام حضرت حجت (عج) در پي آن هستند اصلاح جامعه بشري با نهادينه كردن دو عنصراساسي عبوديت و عدالت است كه قيام امام حسين (ع) است اين فرياد در طول و عرض تاريخ طنين انداز كرد و شور در همگان ايجاد كرد تا با «شوق» ظهور حضرت حجت(ع) به كمال نهايي خود برسد. براي مطالعه بيشتر ر.ك: حماسه حسيني (دوره 3 جلدي) تفكر شهيد استاد مطهري تهران، نشر صدرا قيام و انقلاب مهدي (ع) از ديدگاه فلسفه تاريخ تفكر شهيد استاد مطهري تهران، نشر صدرا
کد سوال : 2677
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : سن ازدواج پسران تحصيل كرده به 30 سال مي رسد از طرفي در دين اسلام اين مسئله خيلي مورد پذيرش نيست و توصيه به ازدواج در سن كمتر مي شود اما بنده خودم مشكلات فراواني دارم كارم مشخص نمي باشد سربازي نرفته ام به خاطر ازدواج ممكن است مجبور شوم كاري كه دوست ندارم انتخاب مي كنم . ازدواج از مشاغل بزرگ است و جلوي تحصيل در زمينه مذهب و علمي را مي گيرد خيلي از دخترها با اين شرايط مبهمي كه من دارم حاضر به ازدواج با من نمي شوند و من خيلي از گزينه ها را از دست مي دهم.آيا بهتر نيست كه تا مشخص شدن شرايط صبر كنم و فعلا ازدواج نكنم ؟
پاسخ : اينكه سن ازدواج در جامعه ايران افزايش يافت است يک واقعيت تلخ است و عوامل زيادي در بروز اين پديده دخالت دارند که بررسي آنها خارج از حوصله و مسئوليت ما است ولي در مورد تصميمات شخصي و برنامه خصوصي عرضه مي داريم که سن ازدواج تابع چندين فاكتور اساسي است: 1. ميزان خود نگهداري و كنترل خواهش هاي نفساني و قدرت و حفظ پاكي و طهارت: بر اساس اين فاكتور ازدواج زماني بر آدمي واجب و ضروري مي شود كه بدون ازدواج قادر به حفظ طهارت و پاكي نيست در اين صورت هيچ يك از موانع فوق و مندرج در نامه شما نمي تواند سبب تأخير در ازدواج شود و بايد هر چه سريعتر اقدام به ازدواج نمود تا گوهر پاكي و طهارت به قيمت شغل ، سربازي و ... معامله نشود و ارزان فروخته نشود. آنگونه كه هيچ يك از اين امور نمي توانند معادل خوبي براي پاكي و طهارت باشند البته توجه داريد كه منظور از آلوده نشدن و پاك بودن تنها رسيدن و يا بهتر آلوده شدن به اعمال خاص جنسي و رفتارهاي خاص جنسي نيست چه بسا نگاه و ... نيز آلوده شوند و تأخير در ازدواج اين نوع ناپاكيها را به دنبال داشته باشد. 2. حفظ نسل و تربيت نسل ايده آلي در فرصت مطلوب: گاهي اوقات آدمي به خودي خود قادر به حفظ پاكي خويش هست و يا با اعمال تدابير ويژه اين سرمايه را صيانت مي كند اما اگر تمام انسانها اين سياست را پيش گيرند نسل آدمي رو به نابودي مي گذارد و يا در زماني اقدام به توليد نسل مي كند كه قادر به تربيت صحيح آن نيست و فرصت فرزند آوري و فرزند پروري ايده آل از كف مي رود در اين مورد معيار بر اساس نياز جمعي تنظيم مي شود نه فردي. و در زمان حاضر اين معيار در جامعه ما مصداق ندارد و نمي تواند مبناي قضاوت و تصميم شما در مورد ازدواج قرار گيرد و بر اين اساس تنها معيار اولي مي تواند در تصميم شما براي ازدواج مؤثر باشد لذا با مراجعه به ظرفيت هاي رواني، جسمي و نيز پولوژيكي خود ، در مورد زمان ازدواج تصميم بگيريد ، اگر با تأخير ازدواج متحمل خسران مي شويد و خداي ناكرده گوهر پاكي را از كف مي دهيد بايد هر چه سريعتر ازدواج كنيد. لازم به يادآوري است كه منظور از ازدواج، تشكيل خانواده نيست ازدواج يعني از تجرد خارج شدن و متأهل گشتن چه بسا ازدواجي كه براي شما اندك زحمت و دردسر نداشته باشد ، البته در پي يافتن شخصي كه حاضر به اين ازدواج باشد برآييد و معلوم است كه اينگونه افراد فراوان هستند يعني يك نوع شرط و به تعبيري ديگر شكلي از برنامه ريزي و آينده نگري است كه مي توانيد با توافق طرفين به سرانجام نيك برسيد پر واضح است كه تشكيل خانواده مانع تحصيل نشده و نمي شود تا چه رسد به ازدواج صرف و بر همين اساس عدم اشتغال نيز مانع اين اقدام نيست و نمي تواند مانع باشد چون اين اقدام يك كار هزينه بر نيست تا منبع درآمد قبلي و اشتغال را بطلبد چون افراد بيكار و بي ايمان اين اقدام ر ا به شكل نامشروع انجام مي دهند و شما تنها در يك عنصر با آنها تفاوت داريد و آن ايمان است و ايمان هزينه بر نيست و شروع ساختن آنهم يك نيت قلبي و اراده پاك الهي را لازم دارد و هزينه اي را در پي ندارد. بنابراين با تفكيك بين تشكيل خانواده و ازدواج ، آن هم ازدواجي سهل و آسان و فارغ از تشريفات مي توان به اين دغدغه ديرين پايان داد. كافي است از بزرگ نمايي و كلان سازي مشكلات دست بكشيد و به سمت تسهيل ازدواج حركت كنيد و افرادي كه اين انديشه را بپذيرند نيز فراوان يافت شده و مي شود.
کد سوال : 2678
موضوع : قرآن و حديث>اخلاق و عرفان
پرسش : در كتاب دعا هاي مشكل گشا تاليف م كتابچي در ص 83 نوشته شده است كه براي دستيابي به امر بسيار مهم از شيخ بهايي آمده است (فلان ) كه اين دعا را هفتاد مرتبه خوانده شود اگر به آن امر نرسيديد در آخرت با من مخامصه كنيد حال خوانده با نيت پاك و به آن خوسته نرسيده است در مورد اين نوع ادعيه و رسيدن به امر مهم نيز توضيحاتي دهيد؟
پاسخ : دعاهايى كه مأثور از ائمه(ع) و مستند به روايات معتبر باشد در اين زمينه‏ها قابل اعتماد است. در عين حال تأثير دعابه نحو اقتضايى است، نه حتمى و ضرورى، آن هم دقيقا به شكلى كه ما طلب مى‏كنيم. به عبارت ديگر هر دعايي که از ناحيه معصومين(ع) وارد شده است چه صدور آنها از آن بزرگواران قطعي باشد يا احتمالي؛ اينگونه نيست که بدون قيد و شرط اثر خواهد کرد بلکه به شرايطي که خود آنان فرمودند بستگي دارد. از جمله: ترک گناه، انجام واجبات، اداي حقوق واجب شخصي و اجتماعي، توبه و مهمتر از همه مصلحت واقعي انسان دعاگو - که فقط خداوند مي داند - وابسته است زيرا چه بسا مصلحت انسان در اين است که دعايش مستجاب نشود و يا در آخرت نتيجه اش را ببيند ولي به هر حال دعاهاي وارده از امامان(ع) بر دنيا و آخرت انسان تأثيرگذار خواهد بود. براي اطلاع بيشتر ر.ک: اصول کافي، ج 4، بخش دعا. قرآن کريم در اين زمينه مي فرمايد: هنگامي که بندگان من از من درخواستي نمايند، پس من بدانها نزديکم و پاسخ درخواست آنها را مي دهم آنگاه که از من بخواهند V}(بقره، 186) {V و در آيه ديگري آمده است که: مرا بخوانيد اجابت مي کنم V} (غافر، آيه 40).{V اين چهره از دعا، زيباترين رابطه اي است که انسان با تمام هستي برقرار مي نمايد و از نتايج آن که آرامش درون، نورانيت، صفاي دل و اجابت حق تعالي است، فورا بدون هيچگونه تأخير و ترديدي سود مي برد، گرچه تأثير آن در رفع حوايج و آثار خاصي که براي آنها ذکر شده است، از روي حکمت و مصلحت مدتي به تأخير افتد. P} گفت حق گر فاسقي و اهل صنم{E}چون مرا خواني اجابتها کنم{P P} تو دعا را سخت گير و مي شغول{E}عاقبت برهاندت از دست غول{P (مثنوي، دفتر سوم) علامه طباطبايى‏رحمه الله با استفاده از دو آيه شريفه «وَ إِذا سَأَلَكَ عِبادِى عَنِّى فَإِنِّى قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذا دَعانِ»؛(1) و آيه «ادْعُونِى أَسْتَجِبْ لَكُمْ»؛(2) استفاده مى‏فرمايند كه در استجابت دعا دو چيز معتبر است: يكم) دعوت، خواستن و طلب باشد، آن هم به راستى و صداقت؛ نه كه اين لقلقه زبان باشد كه لفظ «ادعو» آن را مى‏رساند. دوم) فقط از خداوند بخواهد كه لفظ «عنّى» همين را مى‏فهماند. بنابراين اگر به يك سبب از هزاران اسباب خارجى اعتماد كند، از خدا نخواسته و در اين جا «عنّى» محقق نشده است»(3) و خداوند قول نداده كه اگر از ديگران چيزى خواستيد، آن را مستجاب كند. حال در هر دعايى اين دو شرط مهم تحقق داشته باشد، اجابت حتمى است و اگر هر يك از اين دو شرط نباشند در حقيقت دعايى نيست لاجرم خداوند استجابت آن را تضمين نفرموده است؛ بلكه اگر كسى از غير خدا چيزى بخواهد، خداوند او را به غير خود واگذار مى‏فرمايد. T} يك. موانع استجابت دعا{T اهل بيت عصمت و طهارت - كه مفسران قرآن كريم هستند - براى استجابت دعا موانعى را ذكر نموده‏اند كه به بعضى از آنها اشاره مى‏كنيم. 1.1. غفلت قلب‏ دعا يعنى درخواست از خداى متعال براى برآورده ساختن حاجتى مى‏باشد و طبيعى است كه اين ارتباط در صورتى مؤثر است كه فقط ظاهر دعا مورد توجه نباشد، بلكه در باطن انسان توجه به خدا و تضرع به پيشگاه او شكل بگيرد و انسان فقط خدا را مؤثر در امور بداند. رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: «اعلموا ان الله لا يقبل دعاءً عن قلب غافل»؛ «بدانيد كه خداوند دعائى كه از قلب غافل برخاسته باشد قبول نمى‏كند».(4) در واقع خداى متعال اين گونه بندگان خود را تأديب و تربيت مى‏كند تا از راه خطا بازگشته و مسير صحيح هدايت الهى را در زندگى خود انتخاب كنند. 2.1. منافات داشتن با حكمت الهى‏ خداى متعال بر اساس حكمت خود، اين عالم را طبق قوانين خاص اداره مى‏كند و هيچگاه، اين قوانين را نقض نمى‏كند. بنابراين استجابت دعا بايد از مسير قوانين و سنن الهى جريان يابد و اگر دعايى نقض كننده اين مطلب باشد، مستجاب نمى‏شود؛ زيرا خداى متعال فقط كريم نيست؛ بلكه حكيم نيز هست و هيچ صفتى از صفات او، صفت ديگرش را نقض نمى‏كند. امام على‏عليه السلام مى‏فرمايد: «ان الله سبحانه لا ينقض حكمته فلذلك لا يقع الاجابة فى كل دعوة»؛ «خداوند سبحان حكمت خويش را نقض نمى‏كند بنابراين هر دعايى را مستجاب نمى‏سازد».(5) 3.1. عدم مصلحت‏ در ضمن شمارش علل گوناگونى كه باعث مى‏شود حاجات انسان سريعاً اجابت نشود، يكى از مهم‏ترين آنها اين است كه گاهى انسان از خداوند چيزهايى را درخواست مى‏نمايد و فكر مى‏كند اجابت آن به نفع او مى‏باشد؛ حال آنكه در واقع اجابت آن درخواست؛ به ضرر او است. اين حرف، اشاره به آيه 216 سوره «بقره» دارد كه مى‏فرمايد: «عَسى‏ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَيْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَكُمْ...»؛ «چه بسا چيزى را خوش نداشته باشيد حال آنكه خير شما در آن است و يا چيزى را دوست داشته باشيد، حال آنكه شرّ شما در آن است...». و همه اينها به خاطر جهل و يا محدوديت‏هايى است كه در انسان وجود دارد. 4.1. گناهان اجتماعى‏ گناهان اجتماعى - مثل ترك امر به معروف و نهى از منكر - باعث عدم اجابت دعا است. پيامبر اكرم‏صلى الله عليه وآله فرمودند: «اگر امر به معروف و نهى از منكر را ترك كنيد، بدترين شما بر شما چيره خواهند شد، آن گاه نيكان شما دست به دعا برمى‏دارند، ولى اجابت نمى‏شود». T} دو. آداب دعا{T در روايات نورانى معصومين‏عليه السلام امورى به عنوان آداب دعا بيان شده كه رعايت آنها مى‏تواند در استجابت دعا مؤثر باشد. 1.2. اصرار در دعا يكى از عواملى كه سبب استجابت دعا مى‏گردد، اصرار در دعا است خداى متعال بنا به دلايلى گاهى اوقات دعاى بنده خويش را سريعاً ا جابت نمى‏كند؛ حال يا به علت گناهى كه انجام داده و بايد توبه كند و يا به علت عدم وجود شرايط لازم و نياز به فرصت براى استجابت دعا از مجراى طبيعى و يا به جهت اينكه خداى متعال مى‏خواهد بنده‏اش، ارتباط خود را با او بيشتر كند و به درگاه او توجه زيادتر داشته باشد. بنابراين اصرار در دعا خود مى‏تواند عاملى در استجابت دعا محسوب شود و خود اصرار ورزيدن در دعا، موجب خشنودى خداوند متعال است. امام باقرعليه السلام مى‏فرمايد: «ان الله عزوجل كره الحاح الناس بعضهم على بعض فى المسأله و أحب ذلك لنفسه»؛ «بدرستى كه خداوند متعال كراهت دارد از اصرار مردم نسبت به يكديگر براى اداى حاجات، در حالى كه آن را براى خود دوست دارد».(6) و نيز مى‏فرمايد: «والله لايلحّ عبد مؤمن على الله عزوجل فى حاجة الا قضاها له»؛ «به خدا قسم اصرار نمى‏ورزد بنده مؤمن بر خداوند متعال براى حاجتى مگر اين كه آن را برآورده مى‏سازد».(7) رسول اكرم‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: «ان الله يحب السائل»؛ «خداى متعال درخواست‏كننده را دوست دارد»،(8) بنابراين اصرار در دعا به پيشگاه الهى، گذشته از اينكه موجب برآورده شدن حاجت مى‏شود. فى نفسه امرى مطلوب و مورد عنايت خداوند متعال است بدين جهت هيچ‏گاه نبايد از تأخير در استجابت دعا دلگير و نا اميد شد. پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: «رحم الله عبداً طلب من الله عزوجل حاجة فالّح فى الدعاء استجيب له او لم يستجيب»؛ «خدا رحمت كند بنده‏اى را كه از خداوند متعال حاجتى را درخواست كند و بر آن اصرار بورزد. چه حاجتش برآورده شود و چه برآورده نگردد»(9).(10) 2.2. انجام كار نيك‏ همان‏طور كه گناه مانع استجابت دعا و سبب محروميت از لطف الهى است. انجام دادن كار نيك سبب استجابت دعا مى‏گردد و طبيعى است كه هر قدر اعمال نيك انسان زيادتر باشد، لطف الهى به او بيشتر است، به خصوص بعضى از اعمال كه بسيار در اين زمينه مؤثر بوده و عامل ايجاد ارتباط انسان با خدا است؛ مانند نماز كه دريچه ملكوت را بر روى انسان باز مى‏كند و زمينه‏ساز استجابت دعا مى‏گردد. بنابراين بعد از هر نمازى، مى‏توان به استجابت دعايى اميدوار بود. پيامبر اسلام‏صلى الله عليه وآله مى‏فرمايد: «من ادّى فريضة فله عندالله دعوة مستجابة»؛ «هر كس نماز واجبى را بجا آورد نزد خدا دعايى مستجاب خواهد داشت».(11) 3.2. عجله نداشتن در اجابت دعا انسان وقتى خواسته‏اى دارد، مى‏خواهد هر چه زودتر به آن برسد؛ اما گاهى صلاح او در آن نيست و يا شرايطش فراهم نشده است و با مدتى صبر و تأمل به خواسته خود خواهد رسيد. اما بى تابى و عدم شكيبايى، گاهى سبب نااميدى مى‏شود و مانعى براى رسيدن به خواسته‏هاى مورد نظر است. بدين جهت بهتر است همراه با اصرار در دعا، عجله بيش از حد نداشته باشيم. آنچه كه وظيفه انسان است دعا كردن و اميدوار بودن است و آنچه كه بر عهده خداوند است، اجابت است. بنابراين در آنچه كه به خداوند مربوط مى‏شود، مداخله نكنيم كه در غير اين صورت به زيان ما تمام شده و مانعى براى وصول رحمت الهى خواهد گشت. امام صادق‏عليه السلام فرمود: «هميشه مؤمن در خير و آسايش است تا هنگامى كه عجله نكند. در غير اين صورت نااميد مى‏شود و دعا را ترك مى‏كند. از امام‏عليه السلام پرسيده شد: چگونه عجله مى‏كند! امام مى‏فرمايد: مى‏گويد از فلان زمان دعا كردم اما اجابت نشده است.(12) بنابراين بايد اميد فراوان داشت و اصرار در دعا نيز ورزيد؛ اما عجله نبايد داشت كه خود مانع تحقق استجابت دعا است. امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمايد: «ان العبد اذا دعا لم يزل الله تبارك و تعالى فى حاجته ما لم يستعجل»؛ «به درستى كه بنده هنگامى كه دعا مى‏كند خداوند متعال در صدد برآورده ساختن حاجت او است تا زمانى كه او عجله نكند». 4.2. واسطه قرار دادن معصوم‏عليه السلام‏ خداوند متعال مى‏فرمايد: «وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ»؛ «به سوى خداوند واسطه بجوييد»(13) و نيز مى‏فرمايد: «وقتى مردم به خود ستم نموده و نزد تو مى‏آمدند و طلب مغفرت مى‏كردند، پيامبر نيز براى آنان استغفار مى‏نمود، خدا را مهربان و توبه‏پذير مى‏يافتند»(14). 5.2. دعا در مكان‏هاى مقدس‏ دعا در مساجد، حرم اهل بيت‏عليهم السلام، تربت شهيدان و... زمان هايى كه در مظان استجابت دعا هستند (مانند شب قدر، روز عرفه و ميلاد و شهادت ائمه اطهار و سحرها)، در سرعت استجابت آن بسيار مؤثر است. -------------- پي نوشت ها: 1) بقره (2)، آيه 186؛ «هرگاه بندگانم از من سؤال كردند، به درستى كه من نزديك هستم دعاى دعا كننده را هرگاه مرا بخواند اجابت مى‏كنم». 2) غافر (40)، آيه 60؛ «بخوانيد مرا استجابت مى‏كنم شما را». 3) الميزان، 2، صص 30 - 33. 4) ميزان الحكمه،ج 2، ص 875. 5) ميزان الحكمة، ج 2، ص 876. 6) ميزان الحكمه، ج 2، ص 880. 7) همان‏ 8) همان‏ 9) همان، ص 880. 10) ميزان الحكمه، ج 2، ص 880. 11) همان‏ 12) همان‏ 13) مائده، آيه 35. 14) نساء، آيه 64.
کد سوال : 2679
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : در مورد اينكه اذكار خاصي وجود دارد و دستيابي به آنها آسان نمي باشد نيز خواهشمند است توضيح دهيد؟
پاسخ : همانگونه که همه موجودات داراي درک و شعور مي باشند «و ان من شيء الا يسبح بحمده ولکن لا تفقهون تسبيحهم؛ و هيچ چيز نيست مگر اين که در حال ستايش ، تسبيح او مي گويند ولي شما تسبيح آنها را درنمي يابيد» V} (اسراء، آيه 44).{V اذکار و تعداد آنها نيز داراي اسرار و خواص خاصي هستند که براي صاحبان ذکر تجربه شده است و ديگران به تناسب ارتباط با دستورات شفاهي يا کتبي آنان از خواص آن اذکار بهره مند مي شوند. البته بهره مندي از خواص برخي اذکار نياز به طي مراحل دارد که برخي از نويسندگان به جمع آوري اذکار و ختوماتي از منابع مختلف شيعي مبادرت ورزيده اند. جهت آگاهي بيشتر ر.ک: ختوم و اذکار (شفا و درمان)، سيد محمد تقي مقدم، انتشارات مقدم گنج العرش، شيخ بهايي، انتشارات روح
کد سوال : 2680
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : من هم اكنون دانشجوي سال دوم ادبيات هستم و هم اكنون ترم 4 را سپري مي كنم اين ترم خيلي نسبت به درسهايم بي خيال شدم اصلا سر كلاس خيلي به درسهايم اهميت نمي دهم و اصلا به تازگي به هدفم هم فكر نمي كنم و انگار كه اصلا نسبت به آن بي تفاوت شدم؟
پاسخ : به طور کلي هر رفتاري که انسان انجام مي دهد معلول سه عامل انگيزه، نياز و هدف است. به عبارت ديگر در کنار هر رفتاري مثلث انگيزه، هدف و نياز به چشم مي خورد. حال اگر عوامل جانبي موجب شود که انگيزه فرد کاهش پيدا کند يا عدم دورانديشي و نداشتن شناخت لازم باعث ابهاماتي در تعيين اهداف گردد به گونه اي که فرد دچار سردرگمي و بي هدفي شود و انگيزه اي براي انجام فعاليت هاي علمي نداشته باشد علاوه عدم احساس نياز يا عدم تشخيص نياز مي تواند از جمله علل بي تفاوتي و بي رغبتي به مطالعه شود بنابراين بايد به دقت زندگي خود را مطالعه کنيد تا دقيقا عواملي که باعث بي انگيزشي يا بي هدفي و سردرگمي شما شده شناسايي کنيد و سپس با آنها مقابله منطقي کنيد براي کشف عوامل بي تفاوتي راهکارهاي زير را به صورت جدي عملي سازيد. انشاءالله مشکل برطرف خواهد شد. 1. گاهي اوقات اطرافيان و دوستان و هم اتاقي ها در خوابگاه يا در دانشگاه با بيان مطالبي از قبيل «اين که بعد از فارغ التحصيلي کار مناسب براي جوانان نيست» انگيزه مطالعه و فعاليت هاي علمي را کاهش مي دهد. براي رفع اين مشکل بايد از ارتباط با افراد منفي اجتناب کرد و با توکل به خداوند وظيفه فعلي شما که درس خواندن است را انجام داد. 2. عدم علاقه به رشته تحصيلي مي تواند موجب بي رغبتي و بي تفاوتي به مطالعه شود اگر احساس مي کنيد علاقه اي به اين رشته نداريد در مرحله اول با اساتيد و کارشناسان در رشته ادبيات مشورت کنيد شايد آنها اطلاعاتي را در مورد محاسن آن رشته به شما ارائه کنند که موجب علاقه شما شود و از حالت بي تفاوتي و بي انگيزگي نجات پيدا کنيد و در مرحله دوم اگر عليرغم همه مشورت ها احساس مي کنيد علاقه اي به اين رشته نداريد تغيير رشته دهيد. 3. دوري از خانه و شهر يا محل سکونت نيز ممکن است برخي از افراد را دچار افسردگي و بي رغبتي به درس و مطالعه کند. 4. آب و هوا و تغييرات جوي نيز ممکن است تأثير داشته باشد. 5. سوء تغذيه، مشکلات جسماني يا رواني نيز در بي رغبتي تأثير دارد بنابراين اگر در اين زمينه مشکلاتي هست بايد برطرف شود. 6. با افراد مثبت نگر، فعال، با نشاط و درس خوان معاشرت کنيد و از معاشرت با افرادي که به امور معنوي و علمي توجهي ندارند اجتناب کنيد. 7. روزانه نيم الي يک ساعت ورزش مورد علاقه انجام دهيد. 8. از قرار گرفتن در تنهايي و بيکاري اجتناب کنيد. 9. با اهتمام به مسائل معنوي و مذهبي و شرکت در مراسم مذهبي روحيه معنوي خود را تقويت کنيد. 10. از گناه دوري کنيد و از رفتن به محيط هايي که فکر و ذهن شما را مي ربايد اجتناب کنيد. 11. در صورت امکان در فرصت هايي که چند روز تعطيل هستيد يک مسافرتي را ترتيب دهيد و با جمع دوستان مسافرت کنيد تا يک تنوع در وضعيت زندگي شما به وجود آيد. 12. براي اوقات شبانه روزي خودتان برنامه ريزي کنيد و برنامه خود را جوري تنظيم کنيد که جاي خالي وجود نداشته باشد و براي همه اوقات خود کار خاصي را تعيين کنيد. 13. از بروز اينگونه حالات مأيوس نشويد زيرا گاهي اوقات اين نوسانات خلقي در انسان به وجود مي آيد. به عبارت ديگر حالات روحي و خلقي انسان يکنواخت نيست بلکه گاهي اوقات انسان غمگيني و افسردگي را تجربه مي کند و اين امري طبيعي است بنابراين نگران نشويد البته اگر حالت افسردگي بيش از 6 هفته ادامه پيدا کرد حتما به روان شناس باليني يا روانپزشک مراجعه کنيد. 14. از يکنواختي در روش مطالعه و زندگي اجتناب کنيد و يک تنوعي در زندگي خود بدهيد. 15. از تلقين اين فکر که «من روحيه مطالعه و کار ندارم» يا «من حال مطالعه ندارم» اجتناب کنيد بلکه به جاي آن به خود تلقين کنيد که همانطور که توانستم در کنکور قبول شوم مي توانم با موفقيت تحصيلات دانشگاه را با موفقيت به پايان برسانم و انشاءالله فردي مؤثر خواهم بود.