کد سوال : 5512
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام>اخلاق و عرفان
پرسش : چرا غيبت حرام است در حالى كه بوسيله آن پى به كارهاى زشت مىبريم؟
پاسخ : اولاً، تنها راه پى بردن به كارهاى زشت، غيبت نيست؛ بلكه مىتوان بدون مشخص كردن شخص، كار زشت را بازگو كرد. از سوى ديگر هر انسانى حقوقى دارد كه بايد آن حق محفوظ بماند. غيبت از مواردى است كه بدون حضور شخص غيبت شونده انجام مىگيرد و وى را در معرض اتهام قرار مىدهد، اين كار نوعى تعرض و صدور حكم غيابى نسبت به شخص است و جايز نيست. گذشته از اين كه گفتن بدىهاى افراد، عوارض ناگوارى دارد:
1- موجب ترويج زشتى و گناه مىشود؛ چون بازگو كردن قبح گناه را از بين مىبرد.
2- افراد را نسبت به يكديگر بدگمان و بدبين مىكند،
3- آدمى را از پرداختن به عيوب خود باز مىدارد و... براى آگاهى بيشتر به كتابهاى اخلاقى مراجعه نماييد.
کد سوال : 5517
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان>تربيتي و مشاوره
پرسش : چگونه از احساسات پوچى كه بر اثر گناه برايم به وجود مىآيد رهايى يابم وبه رحمت خدا اميدوار باشم؟
پاسخ : در نامه خواندنى و زيباى شما نكاتى براى گفت و گو وجود دارد بررسى اين مساله نياز به مقدارى ريشهيابى دارد. مسلما يك سرى مولفههاى فكرى و علمى شما را به اين نقطه رسانده است كه خود را بسيار گناهكار مىدانيد و در نتيجه احساس پوچى مىكنيد؛ چون اين هر دو كفه يك ترازو به حساب مىآيند. مطلوب آن است كه آدمى خود را بين خوف و رجا ببيند؛ يعنى از يك سو از كوتاهى و تقصيرات خود ترسان باشد و از سوى ديگر ترسان بودن وى را نا اميد نسازد؛ بلكه به رحمت پروردگار اميدوار باشد.
خداوند مىفرمايد: «اى كسانى كه برخود ستم كرديد از رحمت خداوند مايوس نشويد چرا كه خداوند همه گناهان را مىآمرزد»، {V(زمر، آيه 53)V}. پيامبر خدا به جوانى كه به واسطه گناه ماًيوس شده بود فرمودند: آيا گناه تو بزرگتر است يا رحمت الهى؟ بنابراين احساس شرمندگى بايد همراه با اميدوارى به رحمت خداوند باشد نه اينكه آدمى را زمينگير كرده و او را ازحركت باز دارد. حال چرا شما به چنين حالتى دچار شدهايد بايد ريشههاى آن را در افكار و عقايد خود و نوع برداشت خود بيابيد و به تصحيح آن بر اساس معيارهاى صحيح همت گماريد. مطمئن باشيد نظام عالم بر اساس رحمت الهى شكل گرفته و تمام عوامل در جهت برخوردارى او از اين رحمت سامانيافته است. ترديدى نيست كه خود آدمى در پىيافتن توجيهى صحيح و منطقى براى زندگى و حركتهاى خويش است. هر كس در اين وادى بتواند بيشتر به حقيقت نزديك شود و آرمان خود را بر آن اساس پىريزى كند از تزلزلها و بىثباتىها بيشتر در امان خواهد بود.
روشن است كه آنچه موجب هراس مىگردد جهالت ماست. به هر اندازه جهل از ميدان بيرون رود ثبات و آرامش جايگزين آن مىگردد. امام سجاد (ع) مىفرمايد: «اگر من در اين جهان تنها باشم و فقط قرآن با من باشد هيچ هراسى نخواهم داشت». حال ما به هر ميزان كه بر معرفت خود با تفكر و انديشه و مطالعه بيفزاييم بيشتر به ثبات دست خواهيم يافت. بنابراين لازم است خود و جهان و مكتب را خوب بشناسيم تا از دلهرهها نجات يابيم. گرچه توضيح و تشريح همه آنچه كه بايد در اين زمينه داشت آسان نيست و در اين مختصر نمىگنجد ولى اجمالى از آن را براى شما مىنويسيم : جهان مظهرى از قدرت و اراده فائقه خداوند بر همه چيز است و آفرينش نمودى از رحمت بىمنتهاى او در فيض بخشى به موجوداتى است كه آفريده است. در اين ميان انسان وضعيتى خاص دارد چرا كه موجودى برتر است كه خداوند نعمت عقل و خرد را به او عنايت كرده واو را از آزادى و اختيار برخوردار ساخته است و براى نيل اين انسان به كمال علمى و عملى زمينههايىرا در اين جهان براى او فراهم آورده است. تمامى آنچه كه در صحنه تاريخ و جوامع اتفاق افتاده و مىافتد گوشهاى از اين نمايش عظيم است. بلى اختلافها تفاوتها بالا و پايين شدنها و آنچه كه در مجموع تاريخ و جامعه ناميده مىشود همه و همه در اين راستاست. و در يك كلام آزمون و امتحانى (نه به معناى امتحانات بشرى) گسترده در جهان برقرار است و همه در حال «شدن» هستند و هر كس به نحوى در مسير اين شدن خوب و بد خود را به نمايش خواهد گذاشت. پس هر آنچه كه هست براى كمال است ولى كمالى كه با حركت اختيارى انسان همراه است. بلى آدم اگر در بهشت عصيان كرد نمود اختيار اوست و به همان دليل كه مىتواند عصيان كند مىتواند مطيع راه كمال باشد. حال در اين خيل عظيم انسانى يكى قوى است و ديگرى ضعيف؛ شخصى زيباست و ديگرى نازيبا و همه اينها انگيزههاى تفكر و حركت است. كمال نه مختص زيبارويان است و نه اغنيا؛ بلكه در نقطه مقابل چه بسيارند كسانى كه صورتى زيبا ندارند ولى در سيرت صاحب انبوهى از زيبايىها و كمالاتند.
ارزش واقعى و حقيقى انسان به آن هويت و فعليتى است كه در مجموعه شخصيتى خود به آن نائل مىگردد، نه آنچه كه گذراست و تنها براى مدتى ديدهها را به دنبال خود مىكشد و در نهايت از بين مىرود. بنابراين نه زيبارو بايد تصور كند كه به كمال رسيده است و نه نازيبا همه چيز را در صورت زيبا ببيند.
خلاصه آنكه تا معرفتى استوار و صحيح از خود و جهان پيدا نكنيم به استقرار و ثبات دست نخواهيم يافت. {H{/Bيُثَبِّتُ اَللَّهُ اَلَّذِينَ آمَنُوا{w1-4w}{I14:27I}/}H} خداوند كسانى را كه ايمان آوردند (حقايق را شناخته و به آن آرامش يافتند) به گفتار و انديشه مستحكم و ثابت در دنيا و آخرت تثبيت خواهد كرد».
احساس دوگانگى شخصيتى كه در شما پديدار گشته است ظاهرا معلول همان بىثباتى درونى و تضاد بين مطلوب حقيقى و نداى جان شما با حالتى است كه در آن قرار داريد. اگر بتوانيد به نداى فطرت پاسخ مناسب بدهيد و حقيقت را دريابيد اين احساس دوگانگى از بين خواهد رفت.
در پايان اميد است با به كار بستن توصيههاى زير بتوانيد برخود فائق شده و توفيق بيشترى تحصيل نماييد.
الف) نمازهاى خود را در اول وقت و به صورت برنامهريزى شده انجام دهيد.
ب ) سعى كنيد نوافل نمازها و يا حتى برخى از آنها را بجا آوريد.
ج ) از دعا و راز و نياز با خالق يكتا غافل نشويد و همواره با او راز و نياز كنيد.
د ) تلاوت قرآن و تدبير در آيات آن را در برنامه خود قرار دهيد.
ه ) در برنامههاى جمعى شركت كنيد.
و ) يك برنامه ورزشى مناسب براى خود طراحى كنيد.
ز ) همواره به افرادى كه مشكلات و مسائل زندگى آنها از شما دشوارتر و مشكلتر است بينديشيد.
ح ) نعمتهايى را كه خداوند به شما عنايت نموده مد نظر داشته و همواره خدا را شاكر باشيد.
کد سوال : 5518
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان>اطلاعات عمومي
پرسش : خوش اخلاقى چه شرايطى دارد؟
پاسخ : براى اين كه شخص خوشاخلاق باشيد، موارد زير را رعايت كنيد:
1- كمتر راجع به مشكلات گذشتهتان فكر كنيد،
2- كم توقع باشيد،
3- در هر پيشامد بدى احتمال اين كه خير دنيا يا آخرت شما در آن باشد را فراموش نكنيد،
4- به خدا توكل داشته باشيد،
5- در كارها خيلى خود را خسته نكنيد،
6- از خواب و خوراك به اندازه كافى استفاده كنيد،
7- ورزش كنيد، حتى اگر نيمساعت در روز به صورت نرمش باشد،
8- برنامهاى براى تفريح تنظيم كنيد (سعى كنيد تفريحتان در فضاى سبز باشد)،
9- به هيچ وجه در ذهن خود مشكلات كوچك را بزرگ كنيد،
10- عطر استفاده كنيد و از غذاهاى خوشبو بيشتر استفاده نماييد.
کد سوال : 5524
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : چرا نماز را به عربي مي خوانيم ؟
پاسخ : عربي بودن نماز حكمتهاي متعددي دارد كه ازجمله :
(1) غناي معنايي زبان عربي نسبت به زبانهاي ديگر بسيار بيشتر است بطوري كه با بررسي هاي انجام شده بسياري از مفاهيم موجود در الفاظ قرآن درهيچ زباني معادل ندارند. جالب آن است كه با تحقيقات كارشناسان ترجمه هاي قرآني تاكنون عبارت V}»بسم الله الرحمن الرحيم «{V به هيچ زباني ترجمه درست نشده و ترجمه آن از طريق معادل گذاري و بدون تكيه بر تفسير اصلا ممكن نيست .
(2) زبان و عبارات و جهت و افعال واحد در نماز به مسلمانان در سراسر جهان نوعي وحدت هدف و يكرنگي و همساني ويژه مي بخشد كه بسيار در جهت وحدت اسلامي ضروري و مفيد است .
(3) عربي بودن نماز انس مسلمين با زبان دين و كتابشان را بيشتر مي سازد و در نتيجه زمينه ساز آشنايي بيشتر باتعاليم و فرهنگ ديني شان مي باشد.
(4) وحدت زبان ضامن حفظ و مصونيت اين عبادت بزرگ از تحريف و آميختگي با خرافات است .
کد سوال : 5525
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : بعضي از صاحب نظران از نظرعلمي سن بلوغ در دختر و پسران را كه نه و پانزده سال گفته مي شود رد مي كنند؟ چه جوابي مي توان به آنها داد؟
پاسخ : مسأله تفاوت فرزندان عصر ما با اعصار پيشين، بايد در همه جوانب سنجيده شود؛ مثلاً اگر در گذشته بلوغ جسمى افراد بويژه در مناطق گرمسير، آهنگ تندترى داشته است، امروزه رشد عقلى و فكرى و جنسى جوامع بشرى آهنگ تندترى دارد و در مسأله تكليف پذيرى همه اين جنبهها دخالت دارد.
آنچه فقيه در جست و جوى آن است، يافتن حكم شرعى از طريق نصوص وارده در متون دينى است و آنچه اكثر فقيهان در مورد بلوغ دختر به دست آوردهاند، شرط اتمام نه سالگى است؛ ليكن اگر در اين سن دختر توان انجام تكليفى مانند گرفتن روزه را نداشت، تدريجا قضاى آن را در شرايط توانمندى به جا مىآورد. در عين حال تعداد اندكى از فقيهان نيز رسيدن ايام حيض يا اتمام دوازده سالگى را استنباط نمودهاند. سن تكليف پسر نيز از زمان بلوغ جنسى؛ يعنى، احتلام است و اگر كسى پيش از پانزده سالگى به طور طبيعى بالغ نشد، بايد اتمام پانزده سال را معيار قرار دهد و در شرايط كنونى اكثر پسران پيش از پانزده سالگى بالغ مىشوند. ادله كسانى كه نمىپذيرند را بايد ديد چيست تا بتوان آن را نقد كرد.
کد سوال : 5526
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان>كلام و دين پژوهي
پرسش : اگر خداوند شيطان را نمىآفريد، آيا با هواى نفس نمىتوانستيم امتحان بشويم؟
پاسخ : كار شيطان زمينهسازى براى برانگيختن هواى نفس است، چنان كه در قرآن مىفرمايد: من براى آنان زينت مىدهم و آرزو در دلها مىاندازم و گمراهشان مىسازم. گذشته از اين خداوند حكيم است و مىداند رقابتهاى مختلف، آدمى را آبديدهتر مىكند. غير از شيطان و هواى نفس، رقيبهاى ديگرى هم هست و آن تعريفهاى آدمها است كه طوفانى در انسان ايجاد مىكند و يا جلوههاى دنيا. آدمى بايد با هر چهار رقيب دست و پنجه نرم كند. سرّ چهار تكبير در اذان نيز همين است. به قول حافظ: P}من از آن روز كه وضو ساختم از چشمه عشق{E}چار تكبير زدم بر هر چه كه در دنيا هست{P در ضمن اراده داشتن شيطان هم مشكلى ندارد؛ چون شيطان از جنس فرشتهها نبود.بلكه در قرآن مىفرمايد: او از جنس جنّ است (فكان من الجنّ) و جنّ مكانيسم كار خود را دارد.
کد سوال : 5530
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام>قرآن و حديث
پرسش : چرا زنان سيده 60 سالگى يائسه مىشوند؟
پاسخ : اين موضوع مربوط به يك مسأله نژادى است، زيرا سادات از نظر نسب، از يك نژاد خاص هستند (قريشى). شارع نيز براى اين گروه خاص، حكم مخصوص جعل نموده است (البته سن يائسگى سادات و غيرسادات، بين فقها اختلاف است).
کد سوال : 5536
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان>تربيتي و مشاوره
پرسش : چگونه مىتوان بر هيجانات و احساسات غلبه كرد؟
پاسخ : استاد مطهرى در اين باره مىگويد در انسان حالتهايى وجود دارد به نام احساسات هيجانات و تحريكات كه منشأ آن روح و روان آدمى است كه در بعضى افراد به طور قوى و در بعضى نيز متوسط و ضعيف مىباشد و به مجرد برخورد با حادثه تلخ و شيرين آن احساسات و هيجانات از درون آدمى سربرمىآورد و آشكار مىشود، منتهى در نهاد انسان چيز ديگرى نيز وجود دارد به نام عقل كه اگر آن احساسات و هيجانات تحت كنترل عقل درآيد مسلم از افراط و تفريط احساسات كاسته مىشود و به صورت منطقى ظاهر و آشكار مىشود. در بعضى افراد احساسات و هيجاناتشان تحت كنترل عقل قرار نمىگيرد و در برابر حوادث خارجى به طور سريع و افراطى ظاهر مىشود و يك نحوه بىانضباطى روحى و روانى در آدمى به وجود مىآورد كه قهراً خوب نخواهد بود.
غلبه بر احساسات فرايندى است كه نيازمند آگاهى و تلاش مستمر و جهاد دائمى است. بنابراين بايد:
الف) شخص همواره بر بنيه علمى، عقلى و ايمانى خود بيفزايد.
ب ) بناى جدى بگذارد كه تحت تأثير احساسات نامعقول، هيچ عملى را انجام ندهد.
ج ) هرگاه احساسات بر او غالب شد، بلافاصله وضعيت خود را تغيير دهد. مثلاً در هنگام خشم، اگر ايستاده است، بنشيند يا كمى راه برود، يا آب بنوشد و يا صلوات بفرستد.
د ) نوعى نظام تشويق و تنبيه براى خود تنظيم و بر طبق آن عمل نمايد. مثلاً اگر براساس احساسات خود كار خاصى را انجام داد، به عنوان تنبيه يك روز تفريحات خود را ترك كند؛ يا اگر در موردى برخلاف احساسات نامعقول خود عمل كرد، به عنوان تشويق با دوستانش به تفريح برود يا ساعتى فوتبال بازى كند و... .
کد سوال : 5537
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : فلسفه حرمت رقص چيست ؟چرا در اسلام رقص مرد براي مرد حرام است ؟
پاسخ : فقها در مورد رقص، ديدگاههاى مختلفى دارند. برخى به جواز آن براى همجنس و نيز زن براى شوهر، نظر دادهاند و برخى ديگر نيز تنها رقص زن براى شوهر را مجاز دانستهاند. دلايل فقهى اين دو ديدگاه، در كتابهاى مربوطه، موجود است. مستند كسانى كه رقص را حرام دانستهاند، احاديثى است كه در آن از برخى امور از جمله «رقص» نهى شده است.
پيرامون دليل عقلى و به تعبير دقيقتر دليل عقلايى يا فلسفه تحريم آن نيز گفتنى است كه فلسفه بعضى از احكام را بايد در غايات و نتايجى كه يك كار به دنبال دارد، جست و جو كرد. از ديدگاه اسلام، چون انسان موجودى با كرامت و داراى ارزش فوقالعاده است، بايستى تمام همت خود را مصروف كمالخواهى كند و براى اين منظور، زمينهها را فراهم ساخته و از آنچه كه او را از اين هدف باز مىدارد، پرهيز كند.
از جمله موانع جدى انسان در اين راه، اشتغال به لهو و لعب و غفلتى است كه از اين طريق عايد انسان مىگردد. به همين منظور در شريعت الهى، تمهيداتى براى جلوگيرى از فرو رفتن فرد و جامعه، در منجلاب هوسها و غفلتها، پيشبينى شده است كه از جمله آنها، تحريم مسكرات، قمار و رقص مىباشد (رقص براى غيرهمسر).
البته ممكن است پرسيده شود كه آيا چند دقيقه رقص، موجب غفلت مىگردد؟ بلى ممكن است يك حادثه چندان آثار مشهودى نداشته باشد؛ ولى اگر چنين عادتهايى در جامعه فراگير شود، جامعه به همان دامى خواهد افتاد كه اكنون بسيارى از جوامع بدان دچار شدهاند؛ يعنى، فرو رفتن در غفلتها و شهوتها و بازماندن از مسير كمال.
باز هم تأكيد مىكنيم كه اگر «نگرش وحى را به انسان و جهان» ناديده بگيريم، نه تنها تحريم رقص؛ بلكه فلسفه تحريم بسيارى از محرمات ديگر نيز، قابل درك نخواهد بود.
اما اين كه اگر رقص به عنوان ورزش انجام شود چه حكمى دارد؟ در اينباره بايد گفت اين فرض اساسا فرض درستى نيست. زيرا رقص حركاتى با اوزان و ويژگىهاى خاص است و بسيار شهوتانگيز و مناسب لهو و لعب است با حركتهاى بدن در ورزش تناسبى ندارد. بنابراين اگر به حركتى از حركات ورزش اطلاق شود اشكالى ندارد و اگر به آن رقص اطلاق شود فى نفسه داراى اشكال است. حال اگر فرض كنيم كه هر دو عنوان بر گونهاى از حركت تصادق كند، در اين صورت نيز احتياط به ترك است، مگر آن كه ضرورتى مانند درمان آن را اقتضا كند.
کد سوال : 5538
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام>كلام و دين پژوهي
پرسش : درباره لزوم حلالزاده بودن مرجع تقليد توضيحاتى بفرماييد.
پاسخ : بررسى پيرامون مسأله مورد نظر، براى كسانى كه با روششناسى (Methodology) فهم منابع دينى و منطق استنباط احكام آشنايى كافى ندارند، كارى به غايت دشوار است. در عين حال به طور فشرده و گذرا مطالبى را تقديم مىداريم. درباره لزوم حلالزاده بودن مرجع تقليد چند محور اساسى بايد توجه قرار گيرد:
T}1- نصوص دينى؛{T در مجامع روايى شيعه و سنى روايات بسيار زيادى، درباره مسائل مربوط به «ولدالزنا» وارد شده است. اين روايات در بيش از يكصد مجمع روايى نقل شده است كه به خاطر كثرت منابع ناچار به ترك ذكر آن هستيم. از جمله اين منابع كتاب شريف «وسائلالشيعه» است كه دهها روايت درباره «ولدالزنا» آورده است. در اين جا تنها به ذكر چند نمونه اكتفا مىشود: 1- امام صادق(ع): {Hخمسة لايؤمون الناس على كل حال... و ولدالزناH}؛ {Mپنج دسته در هيچ شرايطى امامت بر مردم نكنند:... و زنازادهM}، {V(وسائلالشيعه، ج 8، ب 14، ص 321)V}. 2- حضرت على(ع): {Hلايصلين احدكم خلف المجنون و ولدالزناH}؛ {Mهيچ يك از شما به ديوانه و حرامزاده اقتدا نكندM}، {V(همان)V}. 3- {Hزرارة بن اعين عن ابى جعفر(ع) قال سمعته يقول لاخير فى ولدالزنا...H}؛ {Mزرارة بن اعين گويد: از امام باقر(ع) شنيدم كه فرمود: خيرى در ولد حرام نيست...M}، {V(همان، ج 20، ص 442)V}. 4- {Hعن ابى بصير قال سألت ابا جعفر(ع) عن ولدالزنا اتجوز شهادته؟ فقال لاH}؛ {Mابوبصير گويد: از امام باقر(ع) پرسيدم: آيا شهادت و گواهى دادن فرزند زنا قابل قبول است؟ فرمودند خيرM}، {V(همان، ج 27، ب 31، ص 347)V}. اطلاق اين روايت در روايت ديگرى از امام صادق تقييد خورده و فرمودهاند اگر در مورد چيز اندكى باشد و او نيز فرد صالحى باشد، اشكال ندارد، {V(همان، ص 376)V}. در ميان روايات موجود، چيزى درخصوص مرجعيت تقليد غيرحلالزاده وارد نشده است و استدلال فقها بر مسأله، از طريق ديگرى است كه البته بىارتباط با روايات موجود نيست و با ادله عدم جواز امامت در نماز (روايات متعدد و معتبر) ارتباط وثيق دارد.
T2}- اقوال و ادله فقها:{T
الف) اجماع، برخى بر اين مسأله ادعاى اجماع كردهاند. ليكن در حجيت اين اجماع اختلاف است. مرحوم آيتاللَّهخوئى آن را اجماع تعبدى نمىدانند. براى آگاهى بيشتر ر.ك: الاجتهادوالتقليد، ص 234).
ب ) برخى دليل آن را اصل عدم تخيير در دوران بين تعيين و تخيير مىدانند؛ يعنى، چنانچه دو مجتهد كه داراى يك شرايط مرجعيت باشند؛ ولى يكى از آنها حلالزاده نباشد، سپس شك كنيم آيا در تقليد بين آن دو مخير هستيم يا تقليد از حلالزاده تعيّن دارد، در اين صورت اصل عدم تخيير است؛ زيرا در جواز تقليد از خود حلالزاده يقين داريم؛ ولى جواز تقليد از دومى مشكوك است و در اين صورت نمىتوان از فرد متقين دست كشيده و به مورد مشكوك پيوست.
ج ) همچنين ايشان فرمودهاند كه نمىتوان در اين باره به سيره عقلا تمسك نمود؛ زيرا سيره عقلا رجوع جاهل به عالم است، بدون در نظر گرفتن اين كه آن شخص حلالزاده باشد يا نباشد.
د ) دليلى كه خود ايشان پذيرفتهاند اين است كه: 1- شارع مقدس نسبت به برخى از مناصب، شرايط ويژهاى را مقرر داشتهاند و كسانى را كه داراى يكسرى نواقص باشند (هر چند اين نواقص ناشى از تقصير خود شخص نباشد) شايسته آن مناصب نمىداند. 2- از جمله اين نواقص عدم طهارت مولد است. 3- حساسيت شارع در اين باره، تا آن جا است كه امامت جماعت را براى چنين افرادى نپذيرفته است. 4- منصب افتا و مرجعيت تقليد، پس از ولايت از اعظم مناصب الهيه است و شأن و اهميت آن از امامت جماعت بسيار بالاتر است. 5- بنابراين به قياس اولويت كشف مىكنيم كه شارع اين منصب را در مورد غير حلالزاده نپذيرفته و مورد تأييد قرار نداده است. بنابراين مىتوان گفت كه عمدهترين دليل فقهى بر شرطيت طهارت مولد مرجع تقليد، قياس اولويت يا تنقيح مناط قطعى است. مقصود از قياس اولويت آن است كه در برخى موارد خداوند حكمى را بيان مىكند، سپس مورد ديگرى يافت مىشود كه در مقايسه با آن قطع پيدا مىكنيم كه شارع اين مورد را نيز در نظر دارد. مثلاً در قرآن مجيد نسبت به پدر و مادر آمده است: {H{/Bفَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍ{w18-21w}{I17:23I}/}H}؛ {Mبه آنها اف مگوM}. حال اگر شك كنيم كه آيا اذيت كردن به پدر و مادر جايز است يا نه، از طريق اين آيه حرمت آن را به دست مىآوريم؛ يعنى، وقتى كه آيه شريفه، اف گفتن را حرام كرده است؛ به طور قطعى مىفهميم كه آزار رساندن - كه به مراتب بدتر از اف گفتن است و اولى به تحريم مىباشد - از نظر شارع حرام مىباشد. براى آگاهى بيشتر در اين باره ر.ك: 1- الاجتهاد والتقليد، ص 233 - 236السيد الخويى
2- مستمسك العروة الوثقى، ج 1، ص 40 - 46السيد محسن الحكيم
3- مصباح المنهاج، ص 53السيد محمد سعيد الحكيم
4- اصول الفقه، ج 2الشيخ محمدرضا المظفر
5- كتابهاى مربوط به علم اصول و فقه استدلالى (معمولاً به زبان عربى مىباشد)
T}3- فلسفه حكم:{T اشتراط حلالزادگى در مرجع تقليد، فلسفهها و كاركردهاى (Funetions) متعددى مىتواند داشته باشد؛ از جمله اين كه اسلام در مناصب عمومى و اجتماعى در كنار توانمندىهاى لازم علمى و حرفهاى، براى جنبههاى معنوى و اخلاقى نيز اهميت شايانى قائل است؛ زيرا اسلام علاوه بر رتق و فتق عادى امور و حل مشكلات دنيايى مردم، به نقش تربيتى و سازنده مسؤولان و صاحبان مناصب و تأثيرگذارى آنها در جهت رشد واعتلاى اخلاقى جامعه و حركت به سوى كمال و سعادت آدميان، اهتمام جدى دارد. رعايت اين نكته به طور طبيعى گذر از يكسرى پالايشهاى دقيق و ظريفى را مىطلبد و دين مبين اسلام، بهترين شرايط و پالايشها را در نظر گرفته است. اين شرايط به دو دسته (اختيارى و غيراختيارى) تقسيم مىشوند:
الف) شرايط اختيارى؛ مانند سعه صدر، عدالت، تقوا، دورى از دنياطلبى و هواپرستى و...،
ب ) شرايط غيراختيارى؛ مانند طهارت مواد و... . وجود اين شرايط باعث مىشود كه همواره نيكسيرتان و پاكزادگان، در معرض توجه عمومى قرار گرفته و جايگاه اسوه و الگو در جامعه قرار گيرند. كسانى كه با جامعهشناسى فرهنگ(Socidogy Of Colture) سر و كار دارند، به خوبى درمىيابند كه رعايت اين نكات از نظر انتقال فرهنگى تا چه اندازه مهم و حياتى است و احكام اسلامى چه قدر ظريف و تيزبينانه است. درست است كه حرامزاده خود در اين مسأله بىتقصير است؛ اما همينكه او در رأس يك منصب اجتماعى - به ويژه يك جايگاه رفيع دينى و معنوى - قرار گرفت كاركردهاى زير را به همراه دارد:
1- گريزش و تنفر مردم از او،
2- سرايت تنفر ياد شده از شخصيت حقيقى او به شخصيت حقوقى است؛ يعنى، در اين جا مقام و منصب مرجعيت دينى و... نيز تقدسزدايى شده و جايگاه و منزلت خود را از دست خواهد داد. از همينرو يكى از ويژگىهاى انبيا، عدم ابتلا به امورى بوده است كه موجب تنفر طبايع مردم مىشود.
3- شكسته شدن قبح زنا و زنازادگى و كاهش كنترل درونى افراد نسبت به آن؛ زيرا وقتى مردم ببينند كه چنين كسانى تا بدان پايه بالا رفتهاند، بيم داشتن چنين فرزندانى در درون آنان اندك مىشود و لاجرم كنترل درونىشان سستتر مىشود.
4- اشاعه فحشا: طبيعى است وقتى كه شخص در مسند بالايى چون مرجعيت قرار گيرد، داراى اشتهار گستردهاى مىشود و نام او در هر كوى و برزن بر سر زبانها خواهد بود و به همراه آن اوصاف نيك و بد - اعم از اختيارى و غيراختيارى - نيز به دنبالش، ذكر خواهد شد. بنابراين هر كجا نام و ياد چنين مرجعى باشد، بلافاصله مسأله حرامزادگى نيز به ذهنها منتقل مىشود و اين كاملاً با نظر اسلام مغاير و ناسازگار است؛ زيرا اسلام مىخواهد حتىالامكان نامى از برخى از معاصى بر سر زبانها نباشد و اگر كسى بدان مبتلا است همواره مخفى بماند؛ زيرا پراكنده شدن نام و ياد گناهان نيز زمينهاى براى ابتلا است. اگر در اسلام غيبت كردن حرام است، يكى از علل آن همين مسأله است كه زبانها همواره به خوبىها باز شود و ذهنها همواره متوجه خوبىها باشد تادلها به سوى آن متوجه گردد و گامها به سوى آن برداشته شود؛ ولى مسأله ياد شده كاملاً جامعه را در جهت مخالف آن سير مىدهد
. 5- ردّ شبهات: در لابهلاى مطالبى كه نقل كردهايد، سه شبهه درباره اشتراط طهارت مولد مرجع تقليد به دست مىآيد: 1- خلاف اسلام است، 2- عقلايى نيست، 3- موجب حرمان از حقوق اجتماعى است.
{T1- خلاف اسلام؛T} از كسانى كه چنين ادعايى دارند، بايد بپرسيد به چه دليل اين مسأله خلاف اسلام است؟ آيا آيه يا حديث صحيح با دلالت قاطع و روشنى بر جواز تقليد از غير حلالزادگان وجود دارد؟ اگر هست كجا است كه ما در ميان 114 سوره قرآن و صدها مجامع روايى شيعه و سنى نيافتيم؟ بنابراين بايد آنان مدركى واضح و معتبر در اين باره ارائه كنند. در اين صورت قطعاً مسموع خواهد بود؛ ولى در صورت عدم ارائه دليل معتبر شرعى، ادعايى پوچ و واهى خواهد بود.
{T2- عقلايى نبودن:T} منظور از عقلايى نبودن چيست؟ الف) اگر منظور اين است كه در سيره عقلا به طور معمول رايج نيست كه در هنگام رجوع به كارشناس و متخصص، به اين مسائل كارى داشته باشند، اين مسأله درست است و فقها نيز خودشان اين موضوع را يادآور شدهاند. ليكن نبايد همه چيز مسأله تقليد را، مانند سيره عقلا به حساب آورد؛ زيرا در سيره عقلا صرفاً جهات علمى كارشناس مورد نظر است، نه نقش تربيتى والگويى و زمينههاى انتقال و پويايى فرهنگى(Culturalization)؛ در حالى كه در مرجع تقليد همه امور دخيل است. بنابراين اگر چه تقليد از مرجع، از جهاتى شبيه سيره عقلايى است، ولى از جهاتى نيز برتر از آن است و پالايههايى(Filters) فراتر از آنچه در روشهاى عقلايى معمول است، مىطلبد. ب ) اگر منظورشان از عقلايى نبودن، نداشتن توجيه عقلى(Rational Trstification) و منطقى(Logicol) است. پاسخ آن به خوبى روشن است و بخشى از وجوه آن را در فلسفه اين حكم بيان كرديم.
{T3- محروميت از حقوق اجتماعى:T} اين نيز شبهه عجيب و غريبى است و گويا اشكال كنندگان يا دقيقاً تعريف حقوق اجتماعى را نمىدانند و يا معناى اشتراط جواز تقليد از حلالزاده را. شرط بودن اين مسأله به معناى اين نيست كه جلوى فعاليت علمى و اجتماعى شخص غير حلالزاده گرفته شود؛ بلكه تعيين تكليف مقلدين است؛ يعنى، اگر دو نفر با وجود ساير شرايط يك نفرشان حلالزاده و ديگرى غير حلالزاده باشد، در اين صورت مقلد بايد نفر اول را برگزيند. حال اگر كسى از نفر دوم تقليد نكند، چه حقى از او گرفته شده است؟ مگر تقليد كردن ديگران از حقوق مجتهدين است؟ واقعيت تقليد اين است كه غير مجتهد در احكام خود، از كسى تبعيت كند كه رأى او نزد خداوند حجت باشد و در قيامت او را معذور بدارد، و اين هيچ حقى براى ديگرى نيست. بنابراين در اين جا بين وظيفه مقلد و حقوق ديگران خلط شده و مغلطه آشكارى صورت گرفته است. دانشجوى گرامى! ديگر دوستان شما نيز مىتوانند درباره شبهات مورد نظر با اين واحد تماس بگيرند. البته خود شمانيز بايد فعاليت و مطالعات جدى داشته باشيد. موج حمله به مبانى دينى در زمان ما بسيار زياد است (آن هم از سوى كسانى كه نه درد دين دارند و نه با مبانى و معارف آن آشنا هستند). البته وجود اين شبهات هيچ خطر عمدهاى در برندارد. خطر جدى اين است كه وفاداران به اسلام، به مطالعه و تحقيق و پاسخگويى عالمانه نپردازند. اما اگر همگان با احساس مسؤوليت جدى وارد ميدان شوند، اين مسائل به نفع اسلام تمام مىشود، زيرا ابعاد پنهان و عظيم متروك مانده اسلام بهتر آشكار مىشود و اين دين مبين آن چنان از پشتوانههاى نيرومند عقلى و منطقى برخوردار است كه به خوبى بر همه اين شبهات فائق خواهد آمد.