• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 5488
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام>كلام و دين پژوهي
پرسش : چرا زن نمى‏تواند امام، امام جماعت و مرجع تقليد شود؟
پاسخ : پاسخ اين سؤال را در سه قسمت جداگانه مورد بررسى قرار مى‏دهيم: T1- امامت:T} امامت دو گونه است، يكى امامت ظاهرى، سياسى، اجتماعى و ديگرى امامت باطنى و معنوى. {H{/Bوَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً{w15-21w}{I31:20I}/}H}؛ {Mو نعمت‏هاى ظاهر و باطن خود را بر شما تمام كردM} روايت وارده از موسى بن جعفر(ع) در تفسير آيه شريفه، كه نعمت ظاهره را به امام ظاهر و نعمت باطنه را به امام باطن تفسير نموده است. ر.ك: الميزان، علامه طباطبايى، ج 16، ص 252. آنچه در تاريخ ديده مى‏شود اين است كه «زن» امام ظاهرى و سياسى و اجتماعى نبوده است. اما آيا زنان به خاطر «زن بودن» نمى‏توانند امام ظاهر و سياسى باشند؟ يا اين كه در شرايط سياسى و اجتماعى گذشته اين امر پذيرش اجتماعى نداشته است؟ به جد مى‏توان احتمال داد كه امامت ظاهرى و سياسى مناسب حيات روحى و معنوى بانوان نباشد. و اما امامت باطنى و معنوى كه به معناى دستگيرى و هدايت حقيقى از باطن و مقام ولايت است. مطمئناً بانوان بزرگوارى داراى اين مقام بوده‏اند مانند: فاطمه زهرا(س) كه داراى مقام ولايت حقيقى و معنوى است. {T2- مرجعيت تقليد:T} براى بررسى اين مطلب لازم است دو مقدمه را ذكر نماييم: 1- دانشمندان علم «اصول فقه» مى‏گويند احكام دوگونه است: احكام واقعى واحكام ظاهرى. احكام واقعى، احكامى است كه شارع مقدس قرار داده است و احكام ظاهرى، احكامى است كه مجتهد از طريق ادله و اصول به آن دست مى‏يابد. در موارد بسيارى اين دو عين يكديگرند، ولى درپاره‏اى از شرايط ممكن است آنچه كه مجتهد فهميد با حكم واقعى الهى مطابق نباشد. وظيفه ما اين است كه از احكام ظاهرى تبعيت نماييم، زيرا، راهى به سوى احكام جز از طريق ادله ظاهرى از جمله فتواى مجتهد نداريم. پس اگر بعداً معلوم شد كه اين احكام ظاهرى با احكام واقعى مطابق بوده كه خيلى خوب است و ما همانگونه عمل كرده‏ايم كه شارع مقدس خواسته است. و اگر مطابق نبود ما در نزد شارع مقدس معذور هستيم؛ زيرا راهى را كه او به ما نشان داده بود رفته‏ايم. حال اگر اصابت به واقع نكرده و ما را به مقصود نهايى شارع مقدس نرسانده است تقصيرى متوجه ما نيست بلكه چه بسا به خاطر همين تبعيت از فرمان شارع مأجور هم باشيم. مقصود از بيان اين مقدمه اين است كه احكامى كه در دست ما است ولو بايد در عمل همينگونه رفتار نماييم، اما در پاره‏اى از موارد مانند آنجا كه اختلاف بين فقها وجود دارد، مى‏توان احتمال داد كه حكم واقعى الهى به گونه‏اى ديگر باشد. 2- مرجعيت تقليد گرچه توفيقى الهى است و خالى از عنايات امام زمان(عج) نيست، اما قبل از آن كه يك منصب اجتماعى باشد و بيشتر از آن، يك مسؤوليت سنگين الهى و اخروى است و چه بسيار بوده‏اند بزرگانى كه با اجتماع شرايط از مرجعيت گريزان بودند. ر.ك: مقدمه علامه سيد محمد حسين حسينى طهرانى بر كتاب شريف «توحيد علمى و عينى» بخش مربوط به احوالات جناب «سيد احمد كربلايى». بنابراين اگر هم چنين مسؤوليتى به شخصى واگذار نگردد در واقع بار آخرتى او سبك‏تر شده است. پس از بيان اين دو مقدمه، ظاهراً نظر مشهور آقايان فقها اين است كه زن نمى‏تواند مرجع تقليد براى همه اعم از زن و مرد باشد، اما بعضى از مجتهدين و صاحب‏نظران عقيده دارند كه زن مى‏تواند مرجع تقليد براى همه باشد. حال ممكن است حكم واقعى الهى هر كدام از اين دو نظر باشد. هر گروه از اين آقايان، نظرى را كه به آن رسيده‏اند براساس ادله شرعى و روش متعارف اجتهادى است و نظر و فتواى آنان مستند به منابع و مبانى شرعى است. اگر نظر اول، حكم واقعى الهى باشد مى‏توان احتمال داد كه فلسفه و علت اين حكم در مقام تشريع، رعايت حال بانوان و كاستن از بار مسؤوليت آنان باشد و اين كه مرجعيت تقليد و تكاليف اجتماعى كه به دنبال مرجعيت مى‏آيد مناسب حال بانوان ودر طريق كمال خاص آنان نيست؛ زيرا ويژگى‏هاى روحى و روانى و معنوى بانوان به غير از ويژگى‏هاى روحى و روانى و معنوى مردان است و هر كدام كمالات خاص خود و طريق و راه مناسب براى رسيدن به آن كمالات را دارند. نه زنان به خاطر ويژگى‏هاى متفاوت با مردان دچار كمبود و كاستى‏اند و نه مردان به خاطر ويژگى‏هاى متفاوت با زنان دچار كمبود و كاستى هستند، نه كمالات خاص بانوان كمال براى آقايان است و نه كمالات خاص آقايان كمال براى بانوان است. اينها دو موجود انسانى هستند و شرايط و ويژگى‏ها و كمالات و راه‏هاى متفاوتى دارند كه همديگر را در اين جهان تكميل مى‏نمايند و نيازهاى هم را برطرف مى‏كنند. و اگر هم حكم واقعى الهى اين باشد كه بانوان مى‏توانند مرجع تقليد براى همه زنان و مردان باشد فهميده مى‏شود كه اين امر منافات با ساختمان روحى و معنوى بانوان ندارد. براى آگاهى بيشتر ر.ك: نظام حقوق زن در اسلام، شهيد مطهرى. {T3- امامت جماعت:T} بعضى از مراجع امامت زن براى جماعت زنان را جايز مى‏دانند، بنابراين نمى‏توان قاطعانه گفت كه منصب امام جماعت در اسلام براى زنان قرار داده نشده است.
کد سوال : 5489
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره>اخلاق و عرفان
پرسش : با پدرم تفاهم ندارم و گاهى كارمان به درگيرى مى‏كشد. چه كنم؟
پاسخ : يكى از مشكلاتى كه در بسيارى از خانواده‏ها بروز مى‏كند مشكل اختلاف نظر و سليقه‏ها بين پدر و مادر و فرزندان است. تعلق هر يك از اين طرف به نسل و فرهنگ و زمان خود اقتضائات خاصى را در آنان ايجاد مى‏كند و لذا آنچه را كه مى‏يابند حق دانسته و مى‏خواهند همه نيز بر طبق نظرات آنها عمل نمايند. ترديدى نيست كه مطلق پنداشتن هر يك از دو طرف كارى خطاست. نه پدر را مى‏توان گفت صد در صد درست فكر مى‏كند و نه فرزندان! پس چه بايد كرد. در مورد رفتار به پدر و مادر يك سرى اصول وجود دارد كه حتماً بايد مراعات گردد. يكى از آنها اصل احترام به پدر و مادر و آزار نرساندن به آنان است. اين يك اصل الهى و قرآنى نيز حكم فطرى هر انسان است. پدر و مادرى كه رنج فرزند داشتن را تحمل نموده و ناملايمات آن را به دوش كشيده‏اند، اين استحقاق را دارند كه فرزندان به آنان احترام كنند و موجبات آزارشان را فراهم ننمايند و به ويژه اگر آنان به سن پيرى رسيده باشند. قرآن مجيد مى‏فرمايد: خداوند حكم فرموده كه جز او را نپرستيد و درباره پدر و مادر نيكويى كنيد و اگر هر دو يا يكى از آنها پير و سالخورده شدند، مبادا كلمه‏اى كه رنجيده خاطر شوند بر زبان برانيد و كمترين آزار به آنان نرسانيد و با ايشان به اكرام و احترام سخن گوئيد. {V(اسراء ، آيه 23) V} اين واجب‏ترين وظيفه‏اى است كه فرد در قبال پدر و مادر خود دارد. بنابراين نبايستى هيجانات جوانى و خطاهاى احتمالى پدر و مادر موجب بى‏احترامى فرزند نسبت به آنان گرد.. {Tنكته ديگر:T} به نظر مى‏رسد اختلاف نظرها در خانواده شما به حد مشاجره و ايجاد اختلاف در بين افراد خانواده منجر شده است، روشن است كه پدر شما به علت كهولت توان لازم را براى ايجاد تغيير در روش و برخورد خود نداشته باشد ولى شما كه جوان و تازه نفس هستيد، حتماً اين توان را داريد كه در روش برخورد با پدر تغييراتى در خود حاصل نماييد تا بتوانيد اعتماد او را به خود جلب كنيد. البته چنين اعتمادى با يكى دو برخورد حاصل نمى‏گردد، بايد مدتى طولانى و با برنامه‏ريزى صحيح و دورى از مشاجره و اختلاف اين مسير را طى نماييد. مطمئن باشيد كه در صورت بروز تغييرات اصولى در رفتار شما، رفتار پدرتان نيز تغيير خواهد كرد. البته در هر صورت شما را به حسن برخورد و عطوفت با پدر و مادر توصيه مى‏كنيم. زيرا بد رفتارى باپدر و مادر و آزار آنان عواقب ناگوارى براى فرزند در پى خواهد داشت.
کد سوال : 5493
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان>تربيتي و مشاوره
پرسش : چگونه مى‏توان بر زودرنجى و عصبانيت غلبه كرد و راه‏هاى تقويت حلم وبردبارى چيست؟
پاسخ : غضب يكى از غرايز نيرومند و سرنوشت ‏ساز در وجود انسان است. پيشوايان دينى و دانشمندان مطالب فراوانى در اين مورد دارند؛ نبى اكرم(ص) مى‏فرمايد: {Hانّ الغضب جمرة توفذ فى جوف ابن آدم، الم تروا الى حمرة عينيه وانتفاخ اوداجه‏H}؛ {Mبه راستى كه غضب آتشى است كه در درون انسان برافروخته مى‏شود، نمى‏بينيد كه چگونه هنگام غضب، چشمانش قرمز و رگ‏هايش برافروخته مى‏شودM}، {V(عيون‏الاخبار «ابن قتيبه»، ج 1، ص 282)V}. حضرت على(ع) نيز مى‏فرمايد: {Hالحدة ضرب من الجنون H}؛ {Mغضب و تندى يك نوع ديوانگى است‏M}، {V(نهج‏البلاغه، قصار 255)V}. انسقراطيس حكيم مى‏گويد: «من به سلامت آن كشتى كه باد سخت و شدت آشوب دريا آن را به لجّه‏اى مى‏افكند و بر سنگ‏هاى سخت مى‏زند، اميدوارترم از آن كه به سلامت غضبان ملتهب؛ چه ملاحان را در تخليص آن كشتى، مجال استعمال لطايف حيل باشد و هيچ حيلت در تسكين شعله غضبى كه زبانه مى‏زند، نافع نيايد و چندان كه وعظ و تضرع بيشتر به كار دارند - مانند آتشى كه هيزم خشك بر او افكنند - سورت بيشتر نمايد»، {V(اخلاق ناصرى، ص 176)V}. ديل كارنگى روان‏شناس معروف آمريكايى نيز مى‏نويسد: «تداوم خشم و غضب در مزاج و قلب آدمى، اثر سوء مى‏گذارد و بسيارى از بيمارى‏هاى درونى و امراض بر اثر خشم‏هاى پى‏در پى و زياده از حد طبيعى است»، {V(آيين كاميابى، ص 233)V}. حال براى غلبه بر خشم و غضب، اين سه مطلب را در نظر داشته باشيد: 1- درباره ارزش حلم و بردبارى نيك بينديشيد. پاد زهر غضب، حلم و بردبارى است. درباره حلم گفته شده است: {Hضبط النفس والطبع عن ثورة الغضب‏H} ؛ {Mنگه‏دارى نفس و خويشتن‏دارى در برابر هيجان غضب‏M}، {V(جزوه اخلاق، محمود خيراللهى، تكثير دانشگاه‏اصفهان، ص‏67)V}. نبى اكرم(ص) مى‏فرمايد: {Hبعثت للحلم مركزاً و للعلم معدناً و للصبر مسكناً H}؛ {Mمن به رسالت مبعوث گشتم تا كانون حلم و بردبارى، معدن علم و دانش و مسكن صبر و شكيبايى باشم‏M}، {V(ميزان الحكمه، ج 2، ص 513)V}. امير مؤمنان حضرت على(ع) مى‏فرمايد: {Hالحلم نور جوهره العقل H}؛ {Mحلم و بردبارى نورى است كه منشأش عقل و خرد انسان است‏M}، {V(غررالحكم، ج 1، ص 344 V} P}كَهْ نيم كوهم زصبر و حلم و داد{E} كوه را كى در ربايد تندباد{P P}تيغ حلم از تيغ آهن تيزتر{E}بل زصد لشگر ظفر انگيزتر{P {V(مولوى) V} 2- هنگامى كه خشم و غضب به هيجان درآيد، انسان به چند امر توصيه شده است: الف) استعاذه و خود را از شرّ شيطان در پناه خدا قرار دادن. ب ) اگر ايستاده است، بنشيند و اگر نشسته است قدرى دراز بكشد. ج ) آبى به سر و صورت خود بزند و يا وضو بگيرد و يا غسل كند. د ) آب سرد بنوشد. براى تقويت حلم و بردبارى ايشان بايد طبق برنامه‏اى جدى به تقويت اراده خود بكوشد و همواره سعى كند برخود مسلط باشد، در اين رابطه راه هاى مختلفى وجود دارد ولى مهم آن است كه در راه درمان آن كاملا جدى و قاطع باشد و آنچه پيشنهاد مى‏شود را بدون كمترين كاستى به اجرا گذارد: 1) كاملا به خود مطمئن باشد كه مى‏تواند روحيه خود را تغيير دهد ولى براى نتيجه‏گيرى عجول نباشد، بلكه با خود فكر كند بايد حداقل يكسال روى خود كار كند و اگر چنين كند حتما پس از آن دگرگون خواهد شد 2) از حساسيت بيش از حد در هر زمينه بپرهيزد. 3) همواره در هر مساله‏اى ابتدا انتظار بدترين و نامطلوب‏ترين نتيجه را داشته باشد و خود را براى تحمل آن آماده كند. اين مساله باعث مى‏شود پيامدهاى بهتر از مورد انتظار در او ايجاد خوشنودى نمايد. در حالى كه اگر هميشه انتظار خوب داشته باشد چه بسا نتيجه عكس خواهد گرفت. 4) با خود شرط كند كه هيچ گاه و در هيچ شرايطى برخورد تند نداشته باشد و اگر ناگهان از او چيزى سرزد خود را جريمه كند؛ مثلا تصميم بگيرد - اگر بر سر كسى فرياد زد فلان مبلغ صدقه بدهد، يا شب نماز شب بخواند، و يا يك روز روزه بگيرد. كارآيى اين روش، بسيار بالا است و بسيارى از علماى بزرگ بدينسان تمرين عملى و خودسازى نموده‏اند. 5) از تفريحات سالم و تقويت كننده اراده؛ مانند كوهنوردى و... نيز استفاده كند. 6) در تصميم گيريها حتى‏الامكان با افراد عاقل و پخته مشورت نمايد و از اقدامات عجولانه و مطالعه نشده بپرهيزد. 7) بيشتر با افراد خوش خلق و غير عصبى معاشرت كند. 8) شرح موارد فوق را در جدولى بنويسد و موارد انجام يا تخلف در هر روز را يادداشت نموده و همواره سعى بر تقليل موارد تخلف نمايد. 9) سعى كند كم‏خوابى و خستگى مفرط نداشته باشد. 10) به هيچ وجه به خود تلقين نكند كه انسان عصبى و كم‏حوصله‏اى است، بلكه در مقابل به خود تلقين كند و به ديگران هم بگويد من معمولا زود عصبانى نمى‏شوم. 11) نتيجه را پس از مدتى گزارش نماييد. در ضمن خود شما براى فروكش كردن ناراحتى و عصبانيت او نقش بسيار مؤثرى مى‏توانيد داشته باشيد. در اينجا توجه به چند توصيه ضرورى است: 1- بايد دقت كنيد كه چه امورى معمولاً باعث ناراحتى او مى‏شود. حتى‏الامكان از پديد آمدن آن امور جلوگيرى كنيد . 2- هميشه با روى خندان و گشاده با او روبرو شويد و مزاح و بذله‏گويى همراه با ادب و نزاكت داشته باشيد 3- سعى كنيد در محيط خانه شرايط آرامش و تفريح سالم براى او فراهم شود 4- از درخواست‏هايى كه در برابر آن ناتوان است خوددارى كنيد. 5- در موقع ناراحتى او هرگز به بحث و مشاجره نپردازيد.
کد سوال : 5494
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان>اطلاعات عمومي
پرسش : وصيت‏نامه شرعى چيست؟
پاسخ : وصيتنامه شرعى نوشته‏اى است كه در آن بدهكارى شخص نويسنده، نسبت به حق‏اللَّه و حق‏الناس يا طلب‏هايى كه موجب تضييع حقوق وُراث مى‏گردد، ذكر شود؛ به عنوان مثال نماز و روزه‏هايى كه بايد قضا شود يا پولى كه ديگران از وى مى‏خواهند و بايد از اموال او پرداخت شود اين مقدار از وصيت، واجب است و آنچه به عنوان نصيحت‏هاى اخلاقى و... ذكر مى‏گردد يا نسبت به انجام هزينه‏هاى بعد از مرگ در امور خير سفارش مى‏شود - مشروط بر اين كه بيشتر از «يك سوم» كل اموال وصيت‏كننده نباشد - مستحب مى‏باشد. از نظر شرعى در وصيتنامه، ثبت محضرى يا پُر نمودن وصيت‏نامه‏هاى چاپى لازم نيست ولى براى اين كه بعداً در اجرا دچار اشكال نشود و داراى پشتوانه قانونى باشد، نوعى محكم‏كارى محسوب مى‏گردد.
کد سوال : 5496
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : فلسفه اذن شوهر براي خروج زن از منزل چيست ؟ و آيا اين حكم به معناي مردسالاري نيست ؟
پاسخ : الف) به نظر مشهور فقها و به فتواى امام نيز اگر در ضمن عقد نكاح شرط شود كه زن اجازه خروج از منزل را داشته باشد و نيازمند اذن و اجازه شوهر نباشد و يا اين كه عقد مبنى بر اجازه خروج زن از منزل انجام شده باشد (مانند اين كه زن اشتغال به كار در خارج از منزل داشته و شوهر هم مى‏دانسته و مخالفت نكرده و عقد ازدواج هم در همين اوضاع و احوال و با علم و آگاهى و توافق ضمنى و يا صريح انجام بگيرد؛ در اين دو صورت (شرط ضمن عقد و عقد مبنى براى جواز خروج زن) نيازمند اذن شوهر نيست و او نمى‏تواند از خروج زن ممانعت كند؛ مگر اين كه مفسده‏اى در بين باشد كه در اين صورت از باب ديگرى و به خاطر حكم ديگرى شوهر مى‏تواند جلوگيرى كند. هم‏چنين اگر مردى حقوق اقتصادى زن را تأمين نكند و زن مجبور شود كه براى تأمين مخارج خود كار كند، خروج او از منزل براى كار جايز است. هم‏چنين است خروج زن براى هر امر لازم و واجب عقلى و شرعی. بنابراين نياز به اجازه شوهر در صورتى است كه هيچ ضرورت عقلى و شرعى در كار نباشد و اين حكم خود داراى فلسفه‏هاى متعددى مى‏باشد از جمله اين كه: زندگى خانوادگى اقتضائاتى دارند (از قبيل لزوم انضباط و نظم و كنترل صحيح و نيز تفاهم و علاقه و محبت و صميميت بين زن و شوهر و رعايت علايق و عواطف و احترام به يكديگر) و چه بسا خروج زن بدون رضايت شوهر از منزل مفاسدى داشته باشد و مشكلاتى ايجاد نمايد و يا حقى از شوهر ضايع شود و به استمرار و بقاى زندگى خانوادگى آسيب رساند. ازاين‏رو براى جلوگيرى از اين گونه آسيب‏ها به زندگى مشترك، چنين حكمى قرار داده شده است و روشن است كه اين حكم به معناى مردسالارى نيست، زيرا؛ اولاً مردسالارى واژه‏اى ابهام‏آميز است و به انحاى گوناگون قابل تصوير مى‏باشد. ثانيا از نظر اسلام، خود مرد نيز اجازه ندارد به ميل و هوى و هوس و تمايلات خودش زندگى كند تا چه رسد به اين كه زن و فرزند تابع محض و بى‏چون و چراى او باشند؛ بلكه نظام خانواده در اسلام براساس حقوق و وظايف متقابل پايه‏ريزى شده و در آن هم مردسالارى و هم زن‏سالارى غلط است و آنچه صحيح است خداسالارى، دين‏سالارى، عقل‏سالارى و قانون‏سالارى است. بنابراين به طور خلاصه مردسالارى كه به معناى تسلط بى‏چون و چراى مردان به زنان است، در اسلام وجود ندارد. براساس نگرش اسلامى، هيچ انسانى بر انسان ديگر تسلط ندارد و آدميان ملك حق‏تعالى هستند و اگر حقوقى براى فردى قرار داده شده باشد، به تناسب آن حقوق وظايفى نيز بر گردن او گذاشته مى‏شود؛ يعنى، حقوق، همراه با تكليف و مسؤوليت و حقوق متقابل مى‏باشد. در احكام شرعى نيز مشاهده مى‏شود كه در قبال حقوقى كه براى مرد قرار داده شده، تكاليفى (مانند مهريه و نفقه) نيز بر گردن او گذاشته شده است. گذشته از اين، حقوق مرد نيز محدود و مشروط است به اين كه موجب عسر و حرج و ضرر براى زن نباشد. آرى، اداره زندگى خانواده به عهده مرد است كه بايد براساس عقل و شرع خانواده را اداره كند؛ يعنى، خانواده و زندگى خانواده نيز به ميل و اختيار او واگذار نشده است و او در اداره خانواده نيز محدود و مقيد به رعايت احكام شرع مى‏باشد، به علاوه مى‏دانيم كه انسان چه زن و چه مرد كامل خلق نشده است و هر كدام از زن و مرد نقايص و نارسايى‏ها و نيازهاى خود را دارند. در زندگى مشترك نيز، با تفاهم و همدلى مى‏توانند همديگر راكامل نمايند و هر كدام در راه و مسير كمال و تعالى و خروج از نقصان و ضعف و نارسايى، نيازمند ديگرى است: A}«هن لباس لكم و انتم لباس لهن» ،{A V}(بقره، آيه 187).{V اميرالمؤمنين(ع) در پاسخ سؤال پيامبر اسلام(ص) كه: «همسرت را چگونه يافتى؟». فرمود: H}«نعم العون على طاعة اللّه‏؛{H خوب ياورى است بر طاعت و بندگى خدا (و مسير كمال و تعالى و ترقى و شكوفايى انسانى)» ، V}(بحارالانوار، ج 43، ص 117).{V ب ) فرمايش زهراى مرضيه(س) (كه بهترين چيز براى زن آن است كه مرد بيگانه او را نبيند و...) به معناى الزام و وجوب نيست؛ يعنى، در عين حال كه خروج زن از منزل و حضور او در صحنه اجتماع با رعايت موازين و حدود شرعى جايز است؛ اما براى زنان بهتر آن است كه از اختلاط با مردان اجتناب كنند. وجود مبارك فاطمه زهرا(س) نيز گرچه به ضرورت در صحنه اجتماع و سياسيت حضور يافتند، اما بناى زندگى و روش ايشان در زندگى به اختلاط با مردان نبوده است. در نگاه اول به نظر مى‏رسد كه اين گفتار بيشتر ناظر به جهات معنوى حيات زنان باشد؛ اما تجربه بشرى نشان مى‏دهد كه اين مطلب درباره زندگى مادى و معيشتى و اجتماعى و خانوادگى زنان نيز صادق است؛ زيرا امروزه در دنياى غرب - كه ساليان درازى است كه اختلاط بين زن و مرد وجود دارد و راه‏ها و طرق گوناگون و متعدد و متنوع نيز براى ارتباط آزاد جنسى و ارضاى شهوات موجود است - با اين همه، زنان به شدت تحت آزار و استثمار جنسى مردان قرار دارند. براى آگاهى بيشتر ر.ك: جامعه‏شناسى، آنتونى كيدنز، نشر نى. پس در تجربه اجتماعى و تاريخى نيز ديده مى‏شود كه آزادى ارتباط و اختلاط به نفع بانوان نبوده است. برخى از انديشمندان نيز با مطالعه احكام اسلام به اين نظر رسيده‏اند ه اسلام نوعى حيات و زندگى در داخل محيط خانواده و حمايت و تعالى زنان را در اين محيط خواهان است تا زنان در چارچوب زندگى خانوادگى و در منزل به كمالات و رشد و برطرف نمودن نيازها و شكوفايى انسانى و تحقق وجودى و... نائل گردند. تجربه بشرى نيز نشان مى‏دهد كه چنين زندگى و حياتى براى بانوان بهتر است. از طرف ديگر، اسلام چنان چتر حمايتى در قوانين خود براى زن ايجاد كرده كه او هيچ گاه براى تأمين نيازمندى‏هاى خود، نيازمند خروج از خانه نباشد و همواره مرد را موظف به تأمين او كرده است.
کد سوال : 5497
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان>قرآن و حديث
پرسش : مراحل شش‏گانه استغفار را بيان فرماييد.
پاسخ : كسى در محضر امام‏على(ع) استغفار كرد. حضرت فرمود: آيا مى‏دانى استغفار يعنى چه؟ استغفار 6 مرحله دارد: 1- پشيمانى از گذشته, 2- تصميم بر ترك هميشگى گناه, 3- بازگرداندن حق مردم، 4- قضاى واجبات، 5- گوشت‏هايى را كه بر اثر حرام بر بدنت روييده با اندوه بر گناه ذوب كنى تا گوشت تازه برويد، 6- به همان اندازه كع طعم معصيت را چشيدى، رحمت طاعت را نيز بچشى، {V(نهج‏البلاغه، حكمت 417)V}.
کد سوال : 5506
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : فلسفه حرمت نزديكي در ايام عادت چيست ؟
پاسخ : به صورت مختصر چند علت ذكر مى‏شود: 1- يكى از مهمترين عوامل لازم جهت مقاربتِ مطلوب وجود آرامش روحى و ميل جنسى است كه در اصطلاح پزشكى به آن ( Libido ) يا ميل جنسى گويند. يعنى طرفين ميل به مقاربت داشته باشند و الا در صورت عدم وجود ميل از يك يا هر دو طرف عمل جنسى براى طرفى كه ميل كافى ندارد، نه تنها مطلوب و پسنديده نيست، بلكه موجب تنفر نيز مى‏شود. در دوران قاعدگى، سطح هورمون‏هاى جنسى خانم‏ها (استروژن و پروژسترون) كاهش مى‏يابد و در اثر آن ديواره داخلى رحم ريزش يافته و خونريزى مى‏شود. در اين دوران از يك طرف به علت كاهش هورمونى، عواطف و روحيه خانم‏ها بسيار حساس و زودرنج شده و كج‏خلقى و بى‏حوصلگى خانم‏ها در اين دوره بيشتر مى‏شود و حتى گاه تحمل بچه‏دارى را ندارند. از طرف ديگر خونريزى از توان جسمى آنها مى‏كاهد (درست مثل اين كه شما برويد بانك خون و يك كيسه خون بدهيد) و به اين دليل از نظر پزشكى توصيه كرده‏اند كه در كارهاى منزل مثل لباس شستن، ظرف شستن و... در اين مدت به خصوص روزهاى اول خانم‏ها را يارى دهيد. حال با اين اوصاف آيا مقاربت كه هم آمادگى روحى مى‏خواهد و هم آمادگى جسمى صحيح است؟ مسلما در اين گونه مواقع فقط مرد به لذت جنسى مى‏رسند، ولى زن به لحاظ عدم آمادگى به اوج لذت جنسى يا اُرگاسم نمى‏رسد و دچار درد ناحيه كمر و لگن و... شده و احتمال سردمزاجى و كاهش ميل جنسى حتى در دوران طهارت و پاكى براى او وجود دارد. حتى گاهى به علت عدم آمادگى روحى و جنسىِ زن، خود مرد هم آن طور كه بايد لذت نمى‏برد؛ يعنى غدد ترشحى دستگاه تناسلى زن كه مسير مقاربت را لزج و آماده مى‏كنند، به خوبى فعاليت نمى‏كنند و مقاربتى دردناك همراه با خاطره‏اى بد براى زن به دنبال دارد و خود مرد هم به ارگاسم نرسيده است. در حالى كه تمام توصيه‏هاى پزشكى اين است كه بهترين مقاربت، مقاربتى است كه هر دو جنس آن هم در يك زمان و يا با فاصله زمانى اندك به اوج لذت جنسى (اُرگاسم) برسند. 2- يكى از اهداف مقاربت، تكثير نسل است. هر چند از نظر پزشكى احتمال آبستنى زن در ايام عادت بسيار كم است، ولى در بعضى از قبايل يهودى (در اسرائيل) كه به مقاربت در ايام عادت ماهانه نيز مى‏پردازند و در مواردى زنها حامله مى‏شوند، بيمارى‏هاى ارثى و نواقص ژنتيكى متعددى در بچه‏ها مشاهده شده و حتى در كتب پزشكى ثبت و ضبط شده است. بنابراين جهت اجتناب از پيدا كردن چنين فرزندان ناقص الخلقه‏اى، اجتناب پسنديده‏تر است. 3- استراحت جنسى براى هر دو جنس (مرد و زن) يك ضرورت است، كه علم نيز آن را ثابت كرده است. قاعدگى خانم‏ها وسيله‏اى اجبارى است براى اين كه زن و مرد مدتى استراحت جنسى داشته باشند و بعد از آن با ميل و رغبت بيشتر در كنار يكديگر باشند. از طرف ديگر به واسطه افراط دچار خودكشى نشوند. هر بار نزديكى و مقاربت كه همراه با ارگاسم باشد، تمام عضلات بدن (حتى عضلات موها كه هر كدام از موهاى بدن انسان به غير از سر و صورت داراى عضله‏اى بسيار كوچك است و موقع بيرون آمدن از استخر يا ترس و... منقبض شده و موها را راست مى‏كند) به يك باره منقبض شده و به شدت از ذخيره انرژى بدن مى‏كاهد. احساس خستگى شديد بعد از مقاربت به خاطر همين مطلب است. سخن معروف بوعلى سينا ـ كه كتاب قانونش صدها سال در دانشكده‏هاى پزشكى تدريس مى‏شد ـ اين است كه انسان با هر بار مجامعت يك ميخ به تابوتش مى‏زند و چه بسا در اثر افراط، سريعا به پايان زندگى جنسى و دنيوى خود برسد. بنابراين علم حكم مى‏كند اجبارا هم كه شده، در اين مدت خود و همسرتان استراحت كنيد. 4- در طول دوران قاعدگى، لايه داخلى رحم، دهانه رحم و مجراى داخلى مهبل ريزش دارند و سطوح و لايه‏هاى زيرين تا اتمام دوران قاعدگى بسيار نازك و شكننده هستند و هرگونه تماسى ايجاد خراش و آسيب‏ديدگى مى‏نمايد كه زمينه را براى بروز عفونت‏هاى بعدى فراهم مى‏نمايد. 5- اغلب انجام نزديكى منجر به ايجاد پارگى‏ها ( Lacerarions) و آسيب‏هاى بافتى مى‏نمايد كه در حالت طبيعى به لحاظ حضور ترشحات اين آسيب‏هاى جزئى به سرعت و با تكثير سلول‏ها ترميم مى‏شود. در دوران قاعدگى ترشحات طبيعى واژن (مهبل) حضور ندارند [ كه خود به دليل اُفت هورمونى است ] و لذا ترميم با اشك ال مواجه مى‏گردد. به همين دليل است كه اگر در اين دوران نزديكى صورت گيرد با احساس سوزش و درد توأم خواهد بود. 6- طول دوران سيكل قاعدگى 28 روز فرض مى‏شود كه تخمك‏گذارى 14 روز قبل از بروز قاعدگى صورت مى‏پذيرد. لذا پيش‏بينى زمان تخمك‏گذارى بسيار دشوار است. در برخى موارد زمان تخمك‏گذارى به جلو افتاده و در اواخر قاعدگى (قاعدگى‏هاى طولانى) صورت مى‏گيرد. لذا براى زوجينى كه قصد پيشگيرى از باردارى را دارند نزديكى منجر به بارورى مى‏شود. 7- دوران قاعدگى براى اكثر خانم‏ها همراه با دردهاى لگنى، شكمى، كمردرد، احتقان ناحيه شكم، احساس سنگينى و درد ناحيه پستان‏ها و... همراه است. به علاوه فرد دچار افسردگى و اضطراب و برخى ديگر علائم روحى - روانى نيز هست. لذا تحميل نزديكى در چنين حالتِ بيمار گونه‏اى صحيح نبوده و تجربه منفى به بار خواهد آورد كه در روابط آتى زناشويى ايجاد مشكل خواهد كرد.
کد سوال : 5507
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : به چه دليل استعمال طلا براي مرد حرام است و موجب بطلان نماز مي شود؟
پاسخ : بدون شك احكام الهى داراى مصالح واقعى و فى‏نفسه مى‏باشند؛ ليكن دريافتن فلسفه آنها توجه به چند نكته ضرورى است: 1- آيا بشر مى‏تواند به فلسفه همه احكام دست يابد؟ قطعا پاسخ اين سؤال منفى است؛ زيرا: الف) در متون دينى فلسفه همه احكام ذكر نشده است. ب ) احكامى كه فلسفه آنها بيان شده، معلوم نيست كه همه فلسفه‏هايش ذكر شده است؛ بلكه چه بسا فلسفه‏هاى بى‏شمارى در مورد يك حكم وجود دارد؛ ولى شارع مقدس به طور گزينشى برخى از آنها را يادآور شده است. ج ) علوم بشرى نيز قادر به كشف برخى از حكمت‏ها و فلسفه‏هاى احكام مى‏باشند، نه همه آنها. بنابراين انتظار دانستن فلسفه همه احكام به طور جامع و كامل انتظارى فراتر از توان علمى و تنگناهاى دانش بشرى است. 2- فلسفه احكام محدود به حكمت‏هاى مادى و فيزيكى - كه در چنبره علوم تجربى قرار مى‏گيرند - نيست؛ بلكه در بسيارى از موارد علت يا حكم نهايى برتر و بالاتر دارند كه از حوزه تحقيق و آزمون علمى و تجربى نيز بيرون است. در مثل علوم بشرى از خواص بهداشتى روزه سخن به درازا گفته‏اند، ولى قرآن مجيد بر نكته اساسى‏ترى انگشت مى‏گذارد و آن «تقوايابى» است و شايد علت اين كه قرآن به نكات بهداشتى آن اشاره نكرده است اين باشد كه اساسا امت اسلامى را متوجه اهداف فروتر و در سطح پايين نكند، بلكه همواره به سوى ارزش‏هاى متعالى و برين سوق دهد. 3- يكى از علل ناگفته نهادن فلسفه بخشى از احكام، اين است كه جامعه را از فلسفه‏گرايى افراطى و تعبدگريزى دور و پيراسته سازد؛ زيرا فلسفه‏گرايى و تعبد گريزى پرورش دهنده نوعى شرك خفى و خردبسندگى و دين‏ستيزى است، لذا بايد توجه داشت كه احكام الهى را به جهت انجام حكم خداوند انجام مى‏دهيم، نه به خاطر فلسفه و حكمت نهفته آن، و اين خود برترين حكمت حكم‏ها است. اكنون در رابطه با مسأله علت حرمت طلا براى مرد به آگاهى مى‏رساند كه: 1- احتمال دارد علت حرمت آن جلوگيرى از فرو افتادن مردها در دام زينت‏هاى گران‏بها و سنگين و دوری از رسيدن به کمال باشد. 2- از نظر علمى يکسرى تأثيرات منفى در مورد طلا براى مرد ذكر شده است؛ از جمله:الف ) تحريكات عصبي ; V}(ر.ك : بهداشت در اسلام , دكتر احمد صبور اردوبادي ){V ب ) ازدياد بيش از حد گلبول هاي سفيد V}(ر.ك : سالنامه پيام اسلام , سال 1357).{V
کد سوال : 5509
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان>تاريخ و سيره
پرسش : با توجه به تقواى ظاهرى ابوموسى اشعرى و كسانى كه به جنگ امام حسين(ع)آمده بودند، چرا اينها قدرت تشخيص حق را نداشتند؟
پاسخ : عبادت‏هاى ظاهرى به تنهايى در تشخيص حق و يا صبر براى حق كافى نيست. درباره دو مصداق ذكر شده (ابوموسى اشعرى و دشمنان امام حسين«عليه السلام )» گفتنى است كه التزام ظاهرى آنان به احكام اسلام روشن است. طبرى مى‏گويد: در شورش مردم ايذج ابوموسى اشعرى مردم را به جهاد پياده تشويق نمود به همين خاطر عده كثيرى پياده براى جهاد حركت كردند برخى نيز گفتند ببينيم خود او چگونه خارج مى‏شود. هنگام خروج براى جهاد بار و بنه خود را بر چهل قاطر از قصر خارج نمود. پس مردم عنان او را گرفتند و گفتند ما را بر بعضى از اين مركب‏هاى اضافه سوار نموده و خودت با پيادگان بيا همان‏گونه كه ما را به جهاد پياده تشويق نمودى او بر فرق آنان كوبيد تا اين كه بالاخره از او دست برداشتند و به نزد عثمان رفته و بركنارى وى را خواستار شدند» (تاريخ طبرى ج 4 ص 265). ابن ابى الحديد مى‏گويد: نزد حذيفه سخن از دين و ايمان ابوموسى به ميان آمد او چنين گفت: شما درباره او اين طور قضاوت مى‏كنيد ولى من گواهى مى‏دهم كه او دشمن خدا و پيامبر است و در دنيا و آخرت با آنها سر جنگ دارد حتى در روزى كه عذرخواهى ستمگران به آنان سودى نبخشد و لعنت خداوند و بدى عاقبت شامل حال آنان خواهد شد». ابن ابى الحديد اضافه مى‏كند: «حذيفه همان كسى است كه منافقان را خوب مى‏شناخت و پيامبر(صلي الله عليه و آله ) جريانات آن‏ها را شرح داده و نام آنها را به او گفته بود» (ترجمه نهج‏البلاغه ج 13 ص 313). درباره دشمنان امام حسين(عليه السلام) در كربلا نيز يكى از محققان و دانشمندان معاصر سنى مى‏گويد: «آنچه كه براساس تحقيق مى‏توان گفت اين است كه در لشكريان يزيد كه عليه امام حسين(عليه السلام) يزيد را يارى نمودند هيچ كس نبود مگر اين كه طمع در مال داشت و براى اين طمع جان مى‏داد تا آن جا كه محرمات را زير پا نهاده خون‏ها را مى‏ريخت و از هيچ گناهى در راه حُطام دنيا پرهيز نداشت و مبالات نمى‏نمود» {V(ابوالشهدأ عباس محمود العقاد ص 75)V}. بر اين اساس نمى‏توان دو موردى را كه اشاره نموديد حتى از مصاديق عبادت ظاهرى دانست و چه بسا كه بتوان گفت التزام ظاهرى به احكام شرعى نيز از بسيارى از گناهان و انحرافات و ابتلا به باطل انسان را نجات مى‏دهد.
کد سوال : 5510
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : با توجه به ضعف جسماني , چرا خداوند بلوغ دختران را نه سالگي قرار داده است ؟
پاسخ : بدون شك همه تكاليف شرعى منوط به قدرت مكلفند و قدرت اقسامى دارد؛ از جمله T}قدرت عقلى وجسمی{T. نتيجه تحقيقات كارشناسان نشان مى‏دهد كه بلوغ عقلى و حتى جسمى در دختران خيلى زودتر از پسران است (هر چند ضعف هايى هم ممكن است داشته باشد) و همين بلوغ عقلى قدرت تكليف پذيرى را در او بسيار پيش از پسران تقويت مى‏كند و خداوند نيز با توجه به همين خصوصيت او را زودتر مكلف نموده است. ضمنا با توجه به نكته فوق روشن مى‏شود كه اگر مثلا كسى بر اثر ناتوانى جسمى قادر به انجام تكليفى؛ مانند روزه گرفتن نباشد آن تكليف از او ساقط است و براى آن راه حل‏هايى در شريعت مقدس اسلامى پيش بينى شده است. در عين حال برخى از مجتهدين شرط بلوغ دختران را بيش از 9 سال مى‏دانند. بلوغ و تكليف دختران پيش از آنكه مسئله‏اى تشريعى و اعتبارى باشد حقيقتى تكوينى و فيزيوپسيكولوژيك( PhysioPsycologic ) است. به عبارت ديگر ساختار وجودى دختران بگونه‏اى است كه پيش از پسران به مراحلى از رشد و كمال جسمى (فيزيولوژيك) و روحى و روانى (پسيكولوژيك) مى‏رسند. از طرف ديگر احكام شرعى همه متناسب با توانايى‏ها و قابليتهاى انسان وضع گرديده است. و چون از نظر جسمى و عقلى دختران رشد سريعترى دارند قابليت تكليف پذيرى نيز در آنان زودتر پديد مىآيد و از همين رو تكاليف شرعى بر آنان مقرر مى‏گردد. شاهد مطلب آن است كه اين مسئله فقط در بعد تكاليف نيست بلكه اسلام شخصيت و هويت نوينى براى دختران قايل مى‏شود كه در پسران ديررستر است. مثلا دخترى كه 9 سال او تمام است از نظر احكام دينى شهادتش مسموع است پشت سر او مى‏توان نماز خواند - براساس فتوا به جواز اقتداى زن به زن - استقلال اقتصادى و حق تصرف در مال خود را دارا است و ... در حاليكه اين امور در پسران چند سال متاخر تر است. بنابراين بايد به آن دختر بچه فهماند كه هر چند از نظر سنى كوچكتر از برادرش مى‏باشد ولى از نظر شخصيت بزرگتر است.