• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 2581
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : با والديني که هميشه با هم مشاجره مي کنند،چگونه بايد رفتار کرد ؟
پاسخ : معمولاً فرزند به خاطر جايگاهى كه در خانواده دارد كمتر مى‏تواند مستقيماً روى والدين خود تاثيرگذار باشد، ولى مى‏توان به طور غيرمستقيم مشاجرات آن‏ها را كاهش داد: الف) از فرد واسطه‏اى كه مورد اعتمادشان هست كمك گرفته و بخواهيد كه به والدينتان روش گفتگو را به آن‏ها بياموزد. ب) گاهى با لطيفه‏اى زيبا و خوشمزه، از ادامه‏ى مشاجرات بين آن‏ها جلوگيرى كنيد و آن‏ها را از اين گونه رفتار بازشان داريد. ج) در صورتى كه اهل مطالعه و كتاب هستند كتاب‏هايى را كه در اين زمينه نوشته شده تهيه كنيد و در دسترس آن‏ها قرار دهيد (بدون اين كه آن‏ها متوجه قصد و نيت شما شوند). د) از برخى نوارهاى سخنرانى و يا برنامه‏هاى تلويزيونى و راديوئى استفاده كرده و آنان را به گوش دادن و تماشاى اين برنامه تشويق و ترغيب كنيد. در عين حال روابط عاطفى و احترام گذاشتن به آنها را هرگز فراموش نكنيد و گمان نكنيد با اين رفتارشان وظيفه فرزندى شما كه همان كمك كردن و احترام گذاشتن به آنهاست كاهش مى‏يابد. ه) به طور جداگانه از زبان هر يك از والدين پيش ديگرى تعريف و تمجيد كنيد و اظهار ارادت و محبت باطنى هر يك از والدين به ديگرى را منتقل نمائيد.
کد سوال : 2582
موضوع : اطلاعات عمومي
پرسش : نظر شما در مورد کتاب داروخانه معنوي آقاي جاهد چيست؟
پاسخ : در كتاب «داروخانه معنوى» پاره‏اى دعاها، خواص بعضى آيات و سوره‏هاى قرآن كريم، نمازهاى پرفضيلت، خواص اسماء الهى، خواص صلوات‏ها و گفتار ائمه معصومين(در زمينه‏هاى مختلف شئون جسمى، روحى، معنوى، روابط فردى و اجتماعى) گردآورى شده است. اگر چه منابع و مآخذ، به صورت دقيق اشاره نشده، امّا با نگاهى اجمالى مى‏توان پى برد مطالب كتاب از مجموعه كتاب‏هاى ادعيه متقدّمين و متأخّرين تهيه و آن گاه تدوين شده است. مطالبى كه از كتب معتبر گردآورى شده داراى آثار و بركات ياد شده هست، ولى درباره ساير مطالب كه مأخذ و منبع معتبرى نمى‏توان براى آن‏ها يافت بهتر است احتياط و تأمل شود و جستجو و تفحص بيشترى درباره آن‏ها صورت گيرد و پس از حصول اطمينان از معتبر بودن خبر، به دستورالعمل آن اقدام شود. در اين باره كتاب‏هاى «اقبال» اثر سيدبن طاووس و «مفاتيح‏الجنان» از حاج شيخ عباس قمى(رحمة‏الله) داراى سندهاى معتبرى مى‏باشند. مخصوصاً كتاب مفاتيح الجنان حاج شيخ عباس قمى به فرمايش بزرگان و رهبران دينى يك برنامه‏ى خودسازى و كارخانه انسان‏سازى مى‏باشد. امام راحل(ره) به اين كتاب توجه خاصى داشته و درباره مراجعه و به كارگيرى آن توصيه‏هاى مكرر كرده‏اند. در اعمال روز و سال كتاب شريف «المراقبات» مرحوم ميرزا جواد آقا ملكى تبريزى يكى از معتبرترين كتب مى‏باشد كه انشاءالله بهره‏مند شويد. به هر تقدير قبل از باريابى به حضور قرآن شريف و توسّل به عنايت‏هاى معصومين مقدّماتى را بايد فراهم كرد. مهم‏ترين راه نيل به مقاصد و اهداف معنوى كه در كتب ادعيه و زيارات ترسيم شده، كسب طهارت ظاهرى و باطنى مى‏باشد كه از اين مهم نبايد غفلت كرد و پيوسته بايد اين دستورالعمل قرآنى وجهه نظر همه باشد كه: A}انّه لقرآنٌ كريم... لايمسُّهُ الاّ المطهّرونA}{Aآن قرآن كريمى است... و جز پاكان نمى‏توانند آن را مسّ كنند{A(V}واقعه، آيه‏ى 78{V). طهارت شامل ظاهر و باطن مى‏شود، يعنى هم جسم بايد در لمس و احساس ظاهرى پاك باشد و هم روح از هر آلودگى گناه، شكّ و ترديد پاك گردد. براى برخوردارى و بهره‏ورى از ادعيه و ساير اعمال عبادى طهارت و باطن شرط مهمّى است كه در صورت تحقق آن، مقدمه فيض‏يابى فراهم شده است. به تعبير ديگر وقتى اين شرط حاصل نباشد، گويا ظرف دريافت فيض واژگون شده در نتيجه هرگز نزولات و بركات الهى داخل ظرف واژگون نخواهد شد، پس هر چه قدر ظرف پاكيزه‏تر و مستعدتر باشد، امكان دريافت بركات آسان‏تر خواهد شد. موضوع ديگرى كه لازم است در نظر گرفته شود اين است كه آثار اعمال عبادى تنها در محدوده‏ى عافيت دنيا و آخرت خلاصه نمى‏شود (البته خود اين مرتبه، بسيار عالى مى‏باشد) بلكه معارف و معانى كه در آن‏ها نهفته مى‏تواند امكان وصول به مدارج و مراتب عالى ايمان و يقين را فراهم كند. براى مثال شيخ كلينى از امام صادق(ع) روايت كرده هر كس عافيت دنيا و آخرت را طلب مى‏كند و مى‏خواهد به درد چشم مبتلا نشود، اين دعا را بعد از نماز صبح و مغرب بخواند: H}اللهمّ انّى اسئَلُكَ بحقّ محمدٍ و آلِ محمدٍ عليكَ صلِّ على محمدٍ و آل محمد وَاجعل النورَ فى بصرى و البصيرة فى دينى و اليقينَ فى قلبى و الاخلاصَ فى عَمَلى و السَّلامةَ فى نفسى و السّعةَ فى رزقى و الشّكر لك ابداً ما ابقيتنىM}{Hخدايا به حق محمد و آل محمد(ص) در نزد خودت بر ايشان سلام و درود فرست؛ و ديدگان مرا نورانى و منوّر ساز، و بصيرت در دين و يقين قلبى و اخلاص در عمل و سلامتى جسمى و روحى، و گشادگى روزى و نعمت شكرگذارى خودت را تا زمانى كه زنده هستم به من عنايت كن{M(V}مفاتيح الجنان، ص 35{V). اگر ابتداى دعا اشاره به نورانيت چشم دارد، اما خواسته‏هاى بعدى بسى مهم‏تر و اساسى‏تر است از جمله بصيرت دينى و يقين قلبى و اخلاص عملى از برجسته‏ترين وديعه‏ها و فيوضات الهى مى‏باشد و انسان‏هايى هستند كه عمرى را براى تحصيل و تحكيم آن‏ها صرف نموده و به پاره‏اى از آن‏ها دست يافته‏اند. لذا در درخواست‏ها و ابراز نيازها بهتر است برترين چيزها خواسته شود و در طول آن خير دنيا و آخرت طلب گردد. در انتها كتاب «داروخانه معنوى» رد نمى‏شود، ولى كسب اطمينان از منبع مطالب ذكر شده، ضرورى است.
کد سوال : 2583
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : با مردي متأهل آشنا شده ام و تلاش هايم براي جدايي از او بي ثمر مانده، چه کنم؟
پاسخ : انسان موجودى است كه براى رشد و تكامل نياز به هدايت و راهنمايى دارد و اگر به حال خود رها شود يا راه را گم مى‏كند، يا هدف را. به همين جهت خداى مهربان علاوه بر عقل و تفكر، راهنمايان زيادى را براى انسان فرستاد. تاريخ بشريت گوياى اين حقيقت است كه انسان هرگاه راه درست زندگى را از اين راهنمايان معصوم(ع) آموخته و بر آن مواظبت كرده است، هم زندگى مادى خود را تأمين كرده و هم از نظر روانى در آرامش كامل بوده است. ولى هرگاه تسليم احساسات و هواهاى نفسانى شده، جز بدبختى و درماندگى چيزى نصيبش نشده است. البته انسان‏هايى هستند كه از تجربه‏هاى تلخ زندگى خود درس گرفته‏اند و ديگر راه‏هاى انحرافى را ترك كرده‏اند. اما كم نيستند كسانى كه تعصب و لجاجت به خرج داده‏اند و راه‏هاى باطل را رفته‏اند. در حالى كه به بطلان و انحراف آن آگاهى داشته‏اند. خواهرم! شما در نامه‏تان به مشكلى اشاره كرده‏ايد كه لازم است ابتدا علل به وجود آمدن آن را بررسى كنيم، سپس به راه حل آن بپردازيم. بروز اين مسأله در زندگى شما مى‏تواند چند علت داشته باشد كه بعضى از آن‏ها را برايتان بازگو مى‏كنيم. ان‏شاءالله تجربه‏اى باشد براى آينده تان: 1. عدم شناخت صحيح از روحيات مردان: همان طور كه خودتان هم در نامه نوشته‏ايد، قبلاً هيچ گاه برخوردى با مردان نداشته‏ايد و شناختى از روحيات آنان نداشتيد، به همين دليل به اين مشكل دچار شديد. البته شما هنوز هم مردان را نشناخته‏ايد. اين طور نيست كه چنين فردى وقتى براى ارتباط با يك زن به او التماس مى‏كند، غرور مردانه‏اش را كنار مى‏گذارد و خود را فراموش مى‏كند. بلكه بالعكس او از اين كار لذت هم مى‏برد. طبيعت چنين افرادى اين است كه از شكار كردن زنان لذت ببرد و طبيعت زن به عكس است. يعنى از شكار شدن لذت مى‏برد. اين حالت را خداوند در نهاد انسان گذاشت تا در تشكيل خانواده و انتخاب همسر انگيزه داشته باشد. 2. نداشتن عزم و اراده و اعتماد به نفس: شما به راحتى مى‏توانيد جلوى اين مشكل را بگيريد. الان هم كاملاً متوجه شده‏ايد كه ادامه اين روابط نه به نفع شماست و نه به نفع آن مرد. تنها مشكل شما اين است كه عزم و اراده خود را قوى نمى‏كنيد و متنتظريد كه نيرويى از عالم غيب برسد و شما را نجات دهد. در حالى كه هر كسى با خودش تصميم بگيرد و براى موفقيت خود حركت كند، با توكل بر خدا و اعتماد به نفس تصميم جدى بگيريد كه با قطع رابطه كنيد. 3. تسليم احساسات شدن: از مطالب نامه‏تان مشخص مى‏شود كه شما فردى با احساس و پرعاطفه هستيد، ولى بدانيد كه احساسات را بايد با نيروى عقل و تفكر كنترل كرد. احساسات شما باعث مى‏شود كه وقتى او تلفن مى‏كند و اصرار مى‏ورزد، دلسوزى كنيد و تسليم او شويد. 4. نياز به ازدواج و تشكيل زندگى: هر دختر و پسرى كه به سن بلوغ مى‏رسند طبيعتاً احساس دلبستگى به جنس مخالف در او به وجود مى‏آيد. در مواجهه با اين احساس دو كار بايد كرد. يا بايد با ازدواج كردن نياز خود را برطرف كند و يا اگر امكان ازدواج ندارد، احساس خود را كنترل كند و آن را رها نكند. شما نيز با وارد شدن به سن بلوغ چنين احساسى پيدا كرديد، ولى چون از كم و كيف آن آگاهى نداشتيد، ناگهان گرفتار شديد و به آن مرد دلبستگى پيدا كرديد. در حالى كه هيچ نقطه اشتراكى بين شما وجود ندارد. پس لازم است هر چه زودتر از اين سراب فاصله بگيريد و از راه صحيح به نيازهاى طبيعى خود پاسخ دهيد. 5. غفلت از خدا: انسان گر چه مؤمن باشد، باز هم ممكن است دچار غفلت‏ها و لغزش‏هايى در زندگى شود و ايمان خود را فراموش كند. پس لازم است هميشه مواظب وسوسه‏هاى شيطان و هواهاى نفسانى باشد تا اولاً تسليم آن‏ها نشود و ثانياً اگر هم براى چند لحظه گرفتار شد فوراً توبه كند و به جاده مستقيم برگردد. شما با اين كه دخترى مذهبى هستيد و در خانواده‏اى معتقد و مذهبى تربيت شده‏ايد، به اين دام افتاديد. مشكل شما اين است كه هنوز به عمق فاجعه پى نبرده‏ايد و بى‏جهت به پرده‏پوشى و آمرزش خدا تكيه كرده‏ايد. در حالى كه خداوند فقط نسبت به توبه‏كنندگان مهربان است و البته تا حدودى پشيمان هستيد و خود را سرزنش مى‏كنيد، ولى اين كافى نيست. 6. بى‏توجهى خانواده: يكى ديگر از علل به وجود آمدن اين مشكل بى‏توجهى خانواده نسبت به شماست. در روايتى از پيامبر اسلام(ص) نقل شده كه فرمودند دختران شما وقتى به سن بلوغ مى‏رسند، مانند ميوه‏هاى رسيده‏اى هستند كه اگر از آن‏ها مراقبت نشود باد و طوفان و گرماى خورشيد آن‏ها را فاسد مى‏كند. البته خود شما هم در اين مورد بى‏تقصير نيستيد. زيرا بايد از همان اول مسأله را با خانواده‏تان در ميان مى‏گذاشتيد و براى حل شدن مشكل از آنان كمك مى‏گرفتيد. 7. عدم درك صحيح ازدواج: شما براى اولين بار كه با اين مرد آشنا شديد، احتمالاً به قصد انتخاب همسر و ازدواج، با او رابطه برقرار كرديد. ولى به جاى اين كه اول درباره ويژگى‏هاى او تحقيق كنيد و اين كه آيا او مى‏تواند همسر مناسبى براى شما باشد و بعد دلبستگى پيدا كنيد، از همان اول دل در گرو عشق او گذاشتيد. وقتى كه به او وابسته شديد، مى‏بينيد شرايط ازدواج با شما را اصلاً ندارد. 8. دلسوزى بى‏مورد: شما بارها به اين نتيجه رسيديد كه آن مرد نه تنها وصله مناسبى براى شما نيست، بلكه ارتباط با او جز گناه و شرمندگى در مقابل خدا و آبروريزى و ضربه روحى براى خودتان نتيجه ديگرى ندارد. ولى هرگاه او تلفن مى‏زند و التماس مى‏كند، شما نرم مى‏شويد و دلتان برايش مى‏سوزد، در حالى كه اين دلسوزى كاملاً بى‏مورد است. مطمئناً اگر دلسوزى شما براى او واقعى باشد بايد به خاطر اين كه زندگى‏اش از هم نپاشد رهايش كنيد. حال با توجه به اين دلايل به شما چند توصيه مى‏كنيم: 1. با خدا عهد و پيمان ببنديد كه از همين امروز ارتباط خود را با او قطع كنيد و ديگر هيچ گاه با او تماس نگيريد. 2. از گذشته خود توبه كند و از خدا بخواهيد به شما در جبران خسارت‏هاى گذشته كمك كند. 3. احساس گناه نداشته باشيد و مطمئن باشيد كه بعد از توبه و استغفار خدا شما را مى‏بخشد. 4. در آخرين مرتبه‏اى كه به شما تلفن مى‏زند يا با شما تماس مى‏گيرد، به او صريح و روشن بگوييد كه از ادامه دوستى و رابطه با او معذوريد و اصلاً اجازه ندهيد اظهار نظر كند و اگر خواست دوباره التماس و خواهش كند تلفن را قطع كنيد يا از او فاصله بگيريد و اگر دوباره تماس گرفت او را تهديد كنيد. 5. اگر آن فرد باز هم ايجاد مزاحمت كرد و شما را رها نكرد، مسأله را با خانواده‏تان مطرح كنيد. يعنى خيلى ساده بگوييد كه او با شما آشنا شده تا ازدواج كند، ولى شما فهميده‏ايد كه قبلاً ازدواج كرده است. 6. هر چه زودتر با همسر مناسبى ازدواج كنيد تا خاطرتان آسوده شود و از بروز چنين مشكلاتى در آينده پيشگيرى شود. ضمناً از مكاتبه بعدى مى‏توانيم نكات ديگرى را جهت آزاد شدن ذهن و فكرتان نسبت به وى خدمتتان عرض كنيم.
کد سوال : 2584
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : صحت اين روايات را تأييد يا رد کنيد: «الاعمال به نيات» يا حديثي با اين مضمون داريم ؟
پاسخ : از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است كه «الاعمال بالنيات» و در روايت ديگرى از همان حضرت نقل شده: H}انّما الاعمال بالنيات و انما لكل امرىء مانوىM}{Hهمانا اعمال به نيت است و براى هر شخص آن چه قصد كرده مى‏باشد{M. مفاد اين روايات اين است كه ارزش عمل انسان به نيّت و انگيزه‏ى انجام آن است و اگر خداى نخواسته عمل براى خداوند نباشد داراى اجر و ثواب نخواهد بود و به عكس هر چه اخلاص در آن بيشتر باشد ارزش و ثواب آن عمل بالاتر خواهد بود(V}وسائل‏الشيعه، ج 1، صص 34 ـ 35{V). ناگفته نماند، كاربرد مفاد اين گونه روايات در مواردى است كه «شكل عمل» در شريعت الهى پذيرفته شده است و درباره درجات ثواب و قبولى اعمال به درگاه خداوند، با توجه به نيت و انگيزه انجام دهند، ارزش‏گذارى مى‏شود. و يا در مواردى كه «شكل عمل» به گونه‏اى است كه دو گونه تحليل نسبت به انجام دهنده آن مى‏توانيم داشته باشيم و او را به عنوان درست كار يا خطاكار معرفى كنيم كه سفارش شده: H}ضع امر اخيک على احسنهM}{H كار برادرت را به بهترين نظر قرار بده{M. اما در مواردى كه «شكل عمل» بر اساس شريعت الهى نيست، انجام دهنده آن نمى‏تواند با استناد به اين گونه احاديث، كار ناسزاوار خود را توجيه كند.
کد سوال : 2585
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : سؤال هدف از خلقت چيست. آيا دروس دانشگاهي ما را به اين هدف مي رساند؟
پاسخ : بحث هدف خلقت مستقل از بحث هدف زندگي است در بحث هدف خلقت پيرامون هدف فاعل و هدف فعل بايد بحث شود ولي با توجه به اين كه به نظر مي رسد سؤال شما از هدف زندگي انسان است (به خصوص با نظر به ادامه سؤال شما) ما پاسخ را بر همين اساس سامان داده و به اين پرسش مي پردازيم كه هدف زندگي انسان چيست؟ در پاسخ به اين پرسش ابتدا بايد به چند نكته توجه كرد: اول آنكه، معناى هدف بايد مشخص شود. »هدف براى هر امر و هر راه، نقطه‏اى است كه آن راه و امر، به آن ختم مى‏شود»V}(لازم به تذكر است كه اين هدف كه گاهى از آن تعبير به غايت نيز مى‏شود با علت غايى كه در فلسفه از آن سخن مى‏رود، متفاوت است. براى آشنايى تفصيلى از تفاوت‏ها و تشابه‏هاى علت غايى و غايت نگا: محمدتقى مصباح يزدى، آموزش فلسفه، ج 2، صص 114 - 89، درس سى و نهم و چهلم).{V دقت كافى در اين نكته، ما را از خطاهاى بسيارى ايمنى مى‏بخشد. در طول تاريخ بشر، اين خطاها بر سر راه كسانى قرار گرفته است كه به معناى صحيح «هدف» نينديشيده و يا آن را نيافته‏اند. از اين رو، به غلط آنچه را كه لازمه زندگى و يا از اجزاء حيات دنيوى بشر بوده و در مواردى ايده‏آل براى بخشى از زندگى به حساب مى‏آمده، هدف براى كل حيات تلقى نموده‏اند؛ و با توجه به چگونگى اين تلقى و انتخاب، دچار زيان در زندگى يا شكست‏هاى روحى شده‏اند. در اين باب، مى‏توان به كسانى اشاره كرد كه بهره‏مندى از لذت‏ها و شهوت‏ها را هدف دانسته‏اند؛ در حالى كه اين تصور غلطى است؛ چرا كه آنچه جزء زندگى است نمى‏تواند هدف زندگى باشد. براى چنين افرادى پس از پايان زندگى، يعنى حيات دنيوى، رسيدن به هدف، هيچ تصويرى ندارد. يا كسانى كه رسيدن به مدارج عالى علمى را هدف زندگى خود دانسته‏اند، علاوه بر آنكه ممكن است در رسيدن به اين مطلوب ناكام مانده و به دليل احساس شكست، ديد منفى و مأيوسانه‏اى نسبت به زندگى بيابند؛ در صورت موفقيت نيز، پس از پايان زندگى دنيوى، نيل به هدف ديگر براى آنان معنا نخواهد داشت. بنابراين، بايد «زندگى» و «هدف از زندگى» از يكديگر متمايز شوند و آنچه داخل در محدوده زندگى است، هدف زندگى تلقى نشود. به هر صورت، هنگام پرداختن به پرسش از هدف زندگى، بايد مافوق حيات طبيعى قرار گيريم؛ تا سراغ آن را در حيات طبيعى محض و شئون آن نگيريمV}( نگا:عبدالله نصرى، تكاپوگر انديشه‏ها (زندگى، آثار و انديشه‏هاى استاد محمد تقى جعفرى)، ص 220).{V دوم: بايد هدف را به درستى بشناسيم. روشن است كه متفكران و انديشمندان بسيارى در همه جوامع با توجه به مكاتب گوناگون در طول تاريخ، هدف‏هاى متفاوتى براى زندگى ترسيم و ارائه كرده‏اند. امّا اين بدان معنا نيست كه همه اين نظرها درست و همه اين هدف‏ها صحيح شناخته و به ديگران شناسانده شده باشد. ضديّت و يا تناقض بسيارى از اين هدف‏ها، نشانگر صحت اين مدعا است. سوم: در مقدمه پاسخ به پرسش شما كه البته بطور صريح مطرح نشده ولى درتكميل سخن ضرورت دارد؛ شناخت صحيح «راه رسيدن به هدف» است. بيان يك مثال قدرى از اهميت نكته دوم و سوم پرده بر مى‏دارد. فرض كنيد بيمارى داريد كه نياز فورى به دارويى خاص دارد. از طرفى، شما مى‏دانيد كه اين دارو تنها در يك داروخانه عرضه مى‏شود؛ اما شما اين داروخانه را نمى‏شناسيد. اكنون درمى‏يابيد كه دانستن نام يا مشخصات اين داروخانه از طرفى و يافتن آدرس آن از طرف ديگر؛ تا چه حد ضرورى و جدى است. يعنى، همان قدر كه دانستن نام و مشخصات داروخانه براى يافتن دارو مهم است، اين كه شما از كدام خيابان و به چه شكلى برويد تا به آن داروخانه برسيد، اهميت خواهد داشت. بدون شك اگر نام و آدرس و چگونگى رفتن به داروخانه به صورت اشتباه در اختيار شما قرار گيرد، لطمه‏اى جانسوز و جبران‏ناپذير براى شما در پى خواهد آورد. چهارم: در اولين قدم از جستجو، براى يافتن هدف زندگى و راه رسيدن به آن، پاى ما به زنگ خطرى برخورد مى‏كند كه هر چند تكان‏دهنده است، براى هوشيارى و دقت بيشتر سودمند خواهد بود. آن زنگ خطر با زبان خود به ما چنين مى‏گويد: «تنها يك بار اين راه را خواهى رفت و يك بار زندگى را تجربه خواهى كرد» اين اخطار و گوش زد مهم و جدى، ما را بر آن مى‏دارد كه با دقتى متناسب با اهميت موضوع و موشكافى بسيار، به كاوش بپردازيم و ضريب اطمينان بالايى براى يافته خود دست و پا كنيم. با توجه به نكات مذكور متوجه خواهيم شد كه شناخت هدف زندگى، كار آسانى نيست تا در توان ما يا امثال ما كه خود براى اولين و آخرين بار از اين راه مى‏گذريم، بگنجد. گويى بايد دستى از آستين غيب برآيد و با انگشت اشاره‏اى، هدف و سمت و سوى آن را به ما بنمايد. خوشبختانه و با كمال شعف بايد بگوييم اين دست برآمده و در تعيين هدف و چگونگى رسيدن به آن، كارى كارستان كرده است. خداوند مهربان كه دوست دارد ما سعادتمند و نيك فرجام باشيم و برناتوانى ما در اين باب، عليم است؛ حكيمانه و مشفقانه در حالى كه به همه جهان هستى احاطه داشته، رمز و راز آن را از آغاز تا انجام مى‏داند؛ هدف زندگى و راه رسيدن به آن را به خوبى و پله پله به ما مى‏آموزد؛ و ما كه اين را كامل‏ترين و مطمئن‏ترين تعليم مى‏دانيم، با استفاده از آيات قرآنى يعنى سخن خداوند آن را براى شما بازمى‏گوييم. پنجم: از آن جا كه هدف زندگى «انسان» مطرح است، بايد انسان را بشناسيم و بدانيم كه او چگونه موجودى است و چه قابليت‏ها و استعدادهايى و رو به كدام سمت دارد، حقيقت او چيست؟ چه بوده، چه شده و چگونه مى‏تواند باشد؟ با توجه به نكات مذكور، اكنون مى‏كوشيم تا هدف زندگى انسان را از ديدگاه آيات قرآن براى شما به صورت فشرده، تبيين كنيم. قرآن كريم، هر چند به ساحت جسمانى انسان و مراحل تكوّن آن اشاره فرموده استV}(سوره‏هاى مؤمنون/12، حجر/26، صافات/11){V انسانيت انسان را به «روح» او مى‏داندV}(حجر/29، ص/72، سجده/10 براى آگاهى تفصيلى از اين موضوع نگا: محمد تقى مصباح يزدى، معارف قرآن، ج 3-1، صص 450 - 447). {V بر اساس آيات قرآن، روح و حقيقت انسانى منسوب به خداوند است، يعنى روح انسان مخلوق بى‏واسطه خداوند و ظهور تام و كامل اسماء و صفات الهى، ملازم با ملائكه و متحد با آنها و اصل و باطن آنهاستV}(نگا: استاد محمد شجاعى، مقالات، ج اوّل، صص 26 - 22). {V برخى از احاديث حكايتگر اين حقيقت است كه »خداوند انسان را بر صورت خود آفريده است»V}(سيد روح الله امام خمينى، چهل حديث، ص 534).{V اما اين بعد آسمانى و جلوه حقيقى روح انسانى، مربوط به هنگامى است كه انسان، پا به حيات مادى و دنيوى ننهاده است. اين مرحله، در واقع همان مرحله‏اى است كه خداوند درباره او مى‏فرمايد: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ؛ براستى انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم»V}(تين / 4).{V بر طبق پاره‏اى آيات، اين روح انسان كه منسوب به خداست و در اين مقام «روح خدا» ناميده مى‏شود، براى ورود به عالم ماده تنزل مى‏يابد. يعنى با حفظ هويت اصلى خويش، آن صفات و كمالات در او كم‏رنگ و كم‏رنگ‏تر مى‏گردد. اين محدوديت و كم‏رنگى، به دليل حجاب‏هايى است كه روح انسان را فرا مى‏گيرد. در واقع، «روح خدا» يا «حقيقت انسان» محدودتر شده، كمالات و خصوصيات وجودى‏اش كاسته مى‏شود. حقيقت انسان، در اين سفر نزولى از مراتب و منازل مختلف گذر مى‏كند و به منزل آخر مى‏رسد؛ و در منزل آخر در بدن تصفيه شده انسانى جلوه‏گر شده، در مرتبه روح دميده شده در بدن انسانى ظاهر مى‏گردد. به عبارتى، در صورت روح انسانى جلوه مى‏كند. براى روشن شدن اين مطلب، از مثالى مدد مى‏جوييم: نورى را فرض كنيد كه از نقطه‏اى سرچشمه مى‏گيرد. نور بسيار صاف، روشن، پاك و بى‏رنگ است. در برابر اين نور، حجاب‏هاى شيشه‏اى متنوع و متعدد با رنگ‏ها و تيرگى‏هاى مختلف، يكى پس از ديگرى در طول يكديگر قرار مى‏گيرند. نور با آن صفا و روشنى و پاكى و بى‏رنگى به شيشه اول كه داراى رنگ و تيرگى مخصوصى است، مى‏رسد و از آن عبور مى‏كند. پس از اين عبور، در فاصله بعدى به شيشه دوم برخورد و از آن عبور مى‏كند و رنگ و تيرگى بيشترى كسب مى‏كند. به همين ترتيب، مسير خود را ادامه مى‏دهد و دوباره تيرگى‏هاى بيشترى به خود مى‏گيرد، تا در نهايت به آخرين شيشه و مانع مى‏رسد و رنگ و خصوصيات آن هم به او اضافه مى‏شود و به صورت نورى ضعيف، توام با رنگ‏ها و تيرگيهاى بسيار درمى‏آيد. در اين هنگام، كسى كه اين نور را مى‏بيند، چنين مى‏پندارد كه موجوديت اين نور و اول و آخرش همين است. او از حقيقت امر اطلاعى ندارد و نمى‏داند كه اصل اين نور به صورت ديگرى بوده و در ابتدا نورى شفاف، بى‏رنگ و پاك بوده است. حال اگر فرد ديگرى كه مطلع است او را از جريان امر باخبر گرداند و به او بگويد اين نور كه مشهود توست، اصلش چنين نبوده، بلكه صورت‏هاى شفاف‏ترى دارد و در نهايت هم داراى يك صورت اصلى بسيار صاف، وسيع و پاك است و تو مى‏توانى با كنار زدن اين شيشه‏ها كه حجاب و مانع از رسيدن آن نور اصلى‏اند، به آن دست يابى؛ كمك بزرگى به او كرده و آگاهى فوق‏العاده مهمى در اختيار او قرار داده است. مثال انسان، مانند همين نور و قرار گرفتن او در اين عالم مادى، همچون عبور نور از شيشه‏هاى تيره و روشن است و خداوند متعال ما را به چنين امرى واقف ساخته است: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ × ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ؛ به راستى انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم. سپس او را به پست‏ترين جمراتب‏ج پستى بازگردانيديم»V}(تين / 5 - 4).{V البته همچنان كه نورِ از شيشه‏هاى تار گذشته، هنوز به اصل و منشأ خود متصل است، انسان تنزل يافته نيز به اصل و منشأ خود يعنى «روح خدا» متصل است. براى آشنايى بيشتر با اين موضوع نگا: استاد محمد شجاعى، مقالات، ج اول، صص 40 - 31. با دقت در مطالب پيش گفته، بخوبى درخواهيد يافت آياتى كه نگاه مثبت به انسان داشته، او را موجودى برتر و بلكه برترين موجود امكانى معرفى مى‏كنند؛ موجودى كه ارزش‏هاى والا و متعالى در او يافت مى‏شود؛ همه حكايتگر ويژگى‏هاى حقيقت اصلى انسان و همان »روح خدا«يى است كه تنزل يافته استV}( مانند سوره‏هاى بقره/30، انعام/165، اعراف/ 173 - 172، روم/30، احزاب/72 ).{V اما آياتى كه انسان را نكوهش كرده و او را موجودى پست و فرودين و گاهى پست‏ترين خلايق مى‏شمارند، بيانگر خصايص انسان تنزل يافته‏اى هستند كه در همان مرتبت و منزل متوقف مانده‏اندV} (مانند سوره‏هاى: حج/66، فصلت/51، علق/ 7 - 6، اسراء/100، يونس/12 و ...).{V به هر حال، انسان اصلش آن و تنزل يافته‏اش چنين است: P}زانكه دارد خاك شكل اغبرى{E}وز درون دارد صفات انورى {P P} ظاهرش با باطنش گشته به جنگ{E}باطنش چون گوهر و ظاهر چو سنگ {P P} ظاهرش گويد كه ما اينيم و بس{E}باطنش گويد نكو بين پيش و پس {P P} ظاهرش منكر كه باطن هيچ نيست{E}باطنش گويد كه بنماييم بيست{P P} زآنكه ظاهر خاك اندوه و بلاست{E}در درونش صد هزاران خنده هاست {P P} ظاهرت از تيرگى افغان كنان{E}باطن تو گلستان در گلستان{P V} (مثنوى/1010 - 1007 /4 و 1013 و 1024){V اما داستان روح انسانى كه از اصل خود دور افتاده، بدين جا ختم نمى‏شود؛ چرا كه خداوند متعال در آيات گوناگون اين حقيقت را براى ما بازگفته است كه همه جهان هستى و از جمله انسان به عالم بالا بازخواهند گشت و فرجام تمامى امور و پايان زندگى به سوى خداوند و از آنِ اوست: وَ إِلَى اللَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ؛ و فرجام كارها به سوى اوستV} ( لقمان / 22){V وَ لِلَّهِ عاقِبَةُ الْأُمُورِ؛ و فرجام همه كارها از آنِ خداستV}(حج / 41){V وَ إِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ؛ همه‏ كارها به سوى خدا بازگردانده مى‏شودV}(آل عمران / 109) {V اللَّهُ يَبْدَؤُا الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيدُهُ ثُمَّ إِلَيْهِ تُرْجَعُونَ؛ خداى متعال خلق را آغاز مى‏كند و سپس خلق را برگشت مى‏دهد، سپس جشما انسانهاج به سوى خداى متعال برگشت داده مى‏شويدV}(روم / 11){V بر اين اساس هدف، غايت، فرجام و آرمانى كه اسلام براى بشر تصوير كرده است، فقط خداست و بس. آدمى با جدا شدن از اصل و حقيقت خويش كه همان «روح خدا» است، دوباره به سوى خداوند در حركت است و در واقع تمامى جهان به سوى آن هدف در سيلان و جريانند و ما چه بخواهيم، چه نخواهيم، چه بدانيم و چه ندانيم رو به سوى آن هدف و غايت داريم. هدفى كه ماوراء زندگى و عالم مادى بلكه محيط بر عوالم بالاتر، برتر و ديگر است. «إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُون»V}(بقره/ 156) {V. بنابراين، هدف از زيستن آدمى در اين دنيا، بازگشت مختارانه و آزادانه اوست به اصل خويش؛ و اين عبارت است از حركت و صعود و بازگشت به سوى خداوند. به بيان ديگر، انسان تنزل يافته بايد تلاش كند تا دوباره خود را پاك گرداند و كمالات از دست رفته، محدود شده و يا زير حجاب قرار گرفته خود را باز يابد و به حقيقت اصلى خود نائل شده، در موطن حقيقى يعنى قرب حضرت حق فايز گردد. اما چگونگى رسيدن به اين هدف و كيفيت اين بازگشت را نيز خداوند متعال خود روشن ساخته است. حضرت حق، رسالت تبيين اين چگونگى را بر دوش برترين انسان‏ها يعنى انبياء قرار داده است و در واقع در پرتو پيروى از ايشان و عمل به هدايت‏ها، ارشادات و تعاليم آنان است كه آدمى مى‏تواند به اصل خود يعنى حقيقت انسانيت و روح خدا كه هدف اصلى، اصيل و اساسى زندگى اوست، دست يازد. به بخشى از آيات خدا در اين باب توجه فرماييد: «...فَاتَّقُوا اللَّهَ يا أُولِي الْأَلْبابِ الَّذِينَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْراً × رَسُولاً يَتْلُوا عَلَيْكُمْ آياتِ اللَّهِ مُبَيِّناتٍ لِيُخْرِجَ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ... پس اى خردمندانى كه ايمان آورده‏ايد! از خدا بترسيد. راستى كه خدا سوى شما تذكارى فروفرستاده است: پيامبرى كه آيات روشنگر خدا را بر شما تلاوت مى‏كند، تا كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند، از تاريكى‏ها به سوى روشنايى بيرون برد»V}(طلاق / 11 - 10) {V اين آيات با لحن خاصى اين حقيقت را مطرح مى‏كنند كه پيامبران آمده‏اند تا با دستگيرى انسان، او را از تاريكى‏هايى كه به واسطه تنزلش از موطن اصلى خود، در آن افتاده است، خارج ساخته و او را به سوى نور كه همان حقيقت انسان و »روح خدا«بودن اوست، ببرند. »يا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِنَّا أَرْسَلْناكَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذِيراً × وَ داعِياً إِلَى اللَّهِ بِإِذْنِهِ وَ سِراجاً مُنِيراً؛ اى پيامبر، ما تو را جبه سِمت‏ج گواه و بشارتگر و هشداردهنده فرستاديم؛ و دعوت‏كننده به سوى خدا به فرمان او و چراغى تابناك»V}(احزاب / 46 - 45) {V اين عبارات نيز بخوبى حكايتگر اين حقيقت است كه بعثت انبيا براى دعوت به سوى حضرت حق است و آنان همچون چراغى تابناك، روشنگر راه آدمى در رسيدن به مقصود و هدف زندگى‏اند. P} چون رسيد اندر سبا اين نور شرق{E}غلغلى افتاد در بلقيس و خلق {P P} روحهاى مرده جمله پر زدند{E}مردگان از گور تن سر بر زدند {P P} يكدگر را مژده مى‏دادند، هان{E}نك ندايى مى‏رسد از آسمان {P P} زان ندا دينها همى گردند گبز{E}شاخ و برگ دل همى گردند سبز {P P} از سليمان آن نفس چون نفخ صور{E}مردگان را وا رهانيد از قبور{P V} (مثنوى / 843 - 839/4){V ناگفته نماند كه قرآن كريم، ايمان و عمل صالح را دو ركن اساسى و دو ره توشه مهم براى رسيدن به هدف حقيقى و اصلى انسان در زندگى تلقى كرده است. از ميان آيات بسيار، تنها به چند نمونه اشاره مى‏كنيم: «لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ × ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلِينَ × إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ فَلَهُمْ أَجْرٌ غَيْرُ مَمْنُونٍ؛ ‏براستى انسان را در نيكوترين اعتدال آفريديم. سپس او را به پست‏ترين جمراتب‏ج پستى بازگردانيديم، مگر كسانى را كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند كه پاداشى بى‏منت خواهند داشت»V}(تين / 6 - 4) {V «إِنَّ الْإِنْسانَ لَفِي خُسْرٍ × إِلاَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ...؛ واقعاً انسان دستخوش زيان است، مگر كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند»V}(عصر / 3 - 2) {V بنابراين، بر اساس آيات قرآن چند امر روشن گشت: اول، هدف زندگى خارج از آن و در پايان راه آن قرار دارد، نه در متن آن. دوم، هدف زندگى رسيدن و بازگشت به حقيقت اصلى خود يعنى «حقيقت انسان» و «روح خدا» است. سوم، خداوند چگونگى و كيفيت رسيدن به اين هدف را توسط انبياء الهى براى ما روشن ساخته است. چهارم، ايمان و عمل صالح دو ركن اصلى و مهم براى نيل به هدف حقيقى زندگى تلقى شده است. از همه آنچه به طور فشرده و اجمالى گفتيم، روشن مى‏شود هدف زندگى براى نوجوان، جوان، دانشجو، كارگر، كارمند، پزشك، عارف، هنرمند، معلم، زن، مرد و در يك كلمه »انسان«، يكسان است و البته هر كس به اندازه ايمان و عمل صالح خود كه دارد و يا كسب مى‏كند، مى‏تواند به هدف حقيقى زندگى دست‏يابد. معنى اين سخن اين است كه عارف بودن يا مذهبى بودن )به تعبير شما(، لزوماً از هنرمند بودن، يا جوان بودن يا تلاشگر و ساعى بودن يا پزشك و كارگر و ... بودن جدا نيست؛ بلكه صاحبان هر شغل و هر حرفه و دارندگان هر ذوق و طبعى، مى‏توانند با شناخت صحيح هدف زندگى و چگونگى رسيدن به آن و به كار بستن اعمال، عقايد، اوصاف و اخلاق بخصوصى و در يك كلام «ايمان و عمل صالح» در سير به سوى خداوند و بازگشت به حقيقت انسانى شركت جويند. در پايان دردمندانه بايد بگوييم كه ما در اثر غفلت و مهجور بودن از اين كه در چه مقام و منزلتى، منزل داشته‏ايم و اكنون چه گشته‏ايم، رنج نبرده و آسوده خاطريم. اما اهل معرفت و جان سوختگانى هستند كه از اين غربت بسيار در رنجند و روحشان در آرزوى بازگشت به عالم بالا، بى‏آرام و قرار؛ در انتظار پرواز و خالى كردن قالب بدن است. اين افسوس بزرگ و غم جانسوز هجران را عبدالرحمن جامى در شرح اين دو بيت از مولانا جلال الدين رومى: P} بشنو از نى چون حكايت مى‏كند{E}و زجدايى‏ها شكايت مى‏كند {P P}كز نيستان تا مرا ببريده‏اند{E}در نفيرم مرد و زن ناليده‏اند {P اين گونه مى‏سرايد: P} حبّذا روزى كه پيش از روز و شب{E}فارغ از اندوه و آزاد از طرب {P P} متحدّ بوديم با شاه وجود{E}حكم غيريّت به كلّى محو بود {P P} بود اعيانِ جهان بى‏چند و چون{E}ز امتياز علمى و عينى مصون {P P} نى به لوح علمشان نقش ثبوت{E}نى ز فيض خوان هستى خورده قوت {P P} نى ز حق ممتاز و نى از يكدگر{E}غرقه درياى وحدت سربه‏سر {P P} ناگهان در جنبش آمد بحر جود{E}جمله را در خود ز خود بيخود نمود {P P} امتياز علمى آمد در ميان{E}بى‏نشان را نشان‏ها شد عيان {P P} واجب و ممكن ز هم ممتاز شد{E}رسم و آئين دويى آغاز شد {P P} بعد از آن، يك موج ديگر زد محيط{E}سوى ساحل آمد ارواح بسيط {P P} موج ديگر زد پديد آمد از آن{E}برزخ جامع ميان جسم و جان {P P} پيش آن كز زمره اهل حق است{E}نام آن برزخ مثال مطلق است {P P} موج ديگر نيز در كار آمده{E}جسم و جسمانى پديدار آمده {P P} جسم هم گرديد طوراً بعد طور{E}تا به نوع آخرش افتاده دور {P P} نوع آخر آدم است و آدمى{E}گشته محروم از مقام محرمى {P P} بر مراتب سرنگون كرده عبور{E}پايه پايه ز اصل خويش افتاده دور {P P} گر نگردد باز مسكين زين سفر{E}نيست از وى هيچ‏كس مهجورتر {P P} نى كه آغاز حكايت مى‏كند{E}زين جداييها شكايت مى‏كند {P اميد آنكه خداوند ما و شما و همه جوانان، دانشجويان و انسان‏هاى حقيقت‏جو را در شناخت هدف زندگى و رسيدن به آن، يارى دهد و ما را از اهل معرفت و نوشندگان شراب وصل گرداند. براى آشنايى بيشتر با مباحث پيش گفته، دو كتاب ذيل واقعاً خواندنى است: 1. انسان از آغاز تا انجام، علامه سيدمحمدحسين طباطبايى، ترجمه، تحقيق و تعليقه از صادق لاريجانى، الزهراء، تهران. 2. مقالات، استاد محمد شجاعى، سروش، تهران، ج اول. از منابع زير نيز مى‏توانيد استفاده نماييد: 1. فلسفه و هدف زندگى، محمد تقى جعفرى. 2. زندگى ايده‏آل و ايده‏آل زندگى، محمد تقى جعفرى. 3. انسان از ديدگاه اسلام، عبدالله نصرى. 4. فلسفه و هدف زندگى، زين العابدين قربانى. 5. هدف زندگى، شهيد مرتضى مطهرى.
کد سوال : 2586
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : لطفا در مورد فرقه ذهبيه اصول اعتقادي آنها اطلاعاتي بدهيدو آيا افراد زير عضو اين مجموعه بوده اند : شيخ احمد غزالي ،شيخ ابي النجيب سهروردي ،شيخ نجم الدين كبري ،مولانا جلال الدين بلخي ،عين القضاه همداني و شيخ معروف كرخي
پاسخ : مشكلى كه در عموم فرقه‏هاى صوفيه به خصوص در دوران حاضر پيش آمده دورى رؤساى آنها از شيوه‏ى علما و اتكا بر تأويلات و اصرار بر جدايى از شيوه عالمان فقه مى‏باشد وگرنه بسيارى از عارفان و صوفيان برجسته در گذشته از عالمان نامدار در علوم مختلف اسلامى بوده‏اند و خود آنان از شيوه‏هاى علمى در فقه و ساير رشته‏هاى معارف اسلامى بهره مى‏بردند ولى صوفيه در زمان ما بيشتر بر تأويل دين و متون دينى و دورى از شريعت استوار گذشته است. البته اين منحصر به دوران ما نيست و شخصيت‏هاى برجسته‏اى همچون صدرالمتألهين شيرازى كه نسبت به عرفان و عرفا نظر مثبت داشته در رد بعضى از صوفيه و عقايد باطل آنان كتاب نوشته است. بررسى فرقه ذهبيه نياز به مجال واسعى دارد. ما بخشى از كتاب «مبانى عرفان و احوال عارفان، دكتر على اصغر حلبى از انتشارات اساطير، صص 887 تا 888 را به عينه نقل مى‏كنيم: «ذهبيه» نام فارسى كبراويه است از پيروان نجم‏الدين كبرى (نجم الدين كبرى از همين كتاب حاضر) و اين نام، تقريبا عنوان عمومى همه‏ى فرقه‏ها و سلسله‏هايى است كه نزد صوفيه به معروفيه منسوب شده‏اند و مخصوصا عنوان سلسله‏يى از صوفيان ايران كه در اصل از كبرويه بوده‏اند و آن‏ها را «ذهبيه اغتشاشيه» نيز مى‏خوانند. استعمال ذهبيه به صورت مطلق در باب اين سلسله‏ى خاص ظاهرا جديد است و سابقه‏ى زياد ندارد. ذهبيه‏ى اغتشاشيه منسوب به ميرشهاب الدين عبدالله بُرزِش آبادى مشهدى است كه مريد خواجه اسحاق خُتلانى بود و از بيعت با خليفه‏ى او سيد محمد نوربخش (سيد محمد نوربخش از همين كتاب حاضر) امتناع كرد و لذا سلسله‏ى جداگانه‏اى را تشكيل داد. گويند چون وى از بيعت با سيد نوربخش خوددارى كرد خواجه اسحاق گفت «ذهب عبدالله» [عبدالله از بر ما رفت و دست بيعت نداد] و بدين جهت ياران او را بدين نام مى‏خواندند. اما اين وجه تسميه با موازين اشتقاق درست نمى‏آيد و ظاهرا از همان اول بروز اختلاف، پيروان شهاب‏الدين عبدالله خود را «ذهبيه خالص» خوانده‏اند و خود را از ساير شعبه‏هاى ذهبيه جدا و ممتاز شمرده‏اند وشايد علت بدنامى اين فرقه، تبليغات نوربخشيه بوده باشد كه از لحاظ تشكيلات و تبليغات - به ويژه در اوايل كار - نيرومندتر بوده‏اند. ذهبيه مذهب شيعه دارند و در فارس، خراسان و آذربايجان و بلاد ديگر، فقراى اين سلسله وجود دارند. از اقطاب و بزرگان اين سلسله، به موجب روايات خود آنها يكى شيخ محمد مؤمن است كه در گنبد سبز مشهد مدفون است، ديگرى شيخ محمد كارندهى كه هم در مشهد مدفون است و مقبره او به نام «پير پالاندوز» مرسوم گرديده است. در فارس، كه اين سلسله شهرت و اهميت بيشترى يافته‏اند، مروج طريقه‏ى آنها شيخ نجيب‏الدين رضا تبريزى شد و از مشاهير جانشينان وى سيد قطب‏الدين شيرازى و آقا ميرزا باب بوده‏اند. در سال‏هاى اخير ميان رؤساى اين سلسله بر سر قطبيت اختلاف پديد آمده است، و پرويزخان سلماسى ميرزا احمد نايب‏الاياله، حاجى حب حيدر و ديگران در اين باب داعيه داشته‏اند. از ادبيات اين سلسله، مى‏توان نورالهدايه‏ى نجيب‏الدين رضاى تبريزى، سبع‏المثانى، كوثرنامه، آيات الولايه، شرح مصباح الشريعه و مجموعه‏ى موسوم به تذكرة‏الاولياء را نام برد V}(نايب‏الصدر، طرائق الحقايق، ج 2، ص 381، دكتر محجوب){V.
کد سوال : 2587
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : ميدانيم كه تنها راه شرعي ارضا غريزه جنسي قبل از ازدواج صيغه مي باشد چگونه مي توان چنين دختراني را پيدا كرد ؟
پاسخ : مانيز بر اين باوريم كه جوانى دوران بحران جنسى است و اين غريزه فشار روحى و جسمى زيادی را به جوانان وارد مى‏سازد و بايد موانع غيرمنطقى ارضاى مشروع اين غريزه، از ميان برداشته شود. مشكلات فراوانى از ازدواج به موقع جلوگيرى مى‏كند بيشتراين مشكلات در فرهنگ عمومى جامعه ريشه دارد و ارضاى طبيعى و مشروع يكى از نيرومندترين غرايز را دشوار نموده است . يكى از راه حل‏ها ايجاد تغيير بنيادى در فرهنگ جامعه و ساختار فكرى مردم در اين زمينه است تا با روشنگرى و بيان مسائل و برنامه ريزى عمومى در جامعه اين مشكل مرتفع گردد . حل عمومى اين مشكل برنامه‏ريزى دقيق و سرمايه گذارى كلانى را مى‏طلبد، كه اميد است مسؤولين نسبت بدان اهتمامى بيش از پيش بورزند. در بعد فردى نيز بر اين باوريم كه جوانان سعى كنند با مشورت خانواده خود، فرد مناسبى را شناسايى و در صورت قبول، وى را عقد كرده و ازدواج را تا مدتي به تأخير بيندازيد. اين مسأله باعث مى‏شود كه در حال حاضر گرفتار مخارج سنگين ازدواج نشوند و در عين حال از مزاياى شيرين دوران نامزدى - كه از بهترين ايام زندگى است - برخوردار شوند. افزون بر آن در اين مدت پختگى بيشترى براى تشكيل خانواده كسب نموده و كم كم مى‏توانند در كنار درس، كارى نيز دست و پا كنند و براى تشكيل يك زندگى ساده و ابتدايى آماده شوند. اما در صورت نبود امكانات ازدواج، قرآن مى‏فرمايد: «وليستعفف الذين لايجدون نكاحا حتى يغنهم‏الله من فضله»، V}(نور ، آيه 33).{V خداوند در اين آيه، دستور به عفاف و عفت نفس مى‏دهد و اين بهترين شيوه و روشى است كه با به كار بستن آن روح ايمان و تقوا در انسان پرورش مى‏يابد و سبب تقويت اراده و تسلط بر نفس مى‏شود و روحيه عفت در انسان زنده مى‏گردد. بر اين اساس بايد به عرض برسانيم که روی آوری به صيغه هرگز برای کسي که هنوز تجربه ی ازدواج ندارد صحيح نيست و او را از ازدواج موفق دور مي سازد و زمينه ی بهره مندی از نسل پاک و سالم را به روی آدمی سد مي سازد . پس راهکار اول همانا عفت ورزی و پاک نگهداشتن ديده و دل از عوامل انحراف انگيز و در قدم دوم فراهم نمودن زمينه های ازدواج بهمراه تاخير در فرزند آوری و .... است . البته عمل به سفارش‏هاى زير، مى‏تواند مشكلات روحى و اخلاقى را تا رسيدن به هدف عالي مرتفع سازد : 1- سعى و كوشش در انجام وظايف و واجبات دينى. 2- خواندن نماز با حضور قلب و در اول وقت. 3- گرفتن روزه مستحبى به ويژه دوشنبه و پنجشنبه هر هفته و در صورت ناتواني گرفتن روزه اخلاقی و خالي نگهداشتن شکم از طعام و هرگز پر نخوردن. 4- تلاوت قرآن به ويژه بعد از نماز صبح و تأمل و انديشه در آيات قرآن. 5- اجتناب از تنهايي ذهني و فيزيکی و مشغول نمودن ذهن به افکار متعلق به جنس مخالف . 6- حتى المقدور سعى در خواندن نماز شب. 7- سحر خيزى. 8- شركت در ورزش‏هاى فردى و دسته جمعى. 9- تنظيم برنامه براى تمام شبانه روز و پر كردن اوقات فراغت با برنامه‏هاى صحيح و سودمند. 10- شركت در فعاليت‏هاى مذهبى و اجتماعى. 11- پرهيز از نگاه نامشروع به افراد نامحرم. امام صادق(ع) فرمود: «نگاه پس از نگاه، در دل بيننده شهوت را مى‏انگيزاند» و باز فرمود: «نگاه، تيرى از تيرهاى شيطان است، چه بسا نگاهى كه اندوه‏هاى دراز در پى دارد»، V}(وسائل‏الشيعه، ج 14، ص 138 و 139).{V 12- عدم معاشرت و دوستى با افرادی که نقل کلامشان سخن از ازدواج و مباحث مربوط به آن است - تا چه رسد به افرادی که دچار انحراف هستند.لذا بايد در پي انتخاب دوستان مؤمن و سالم باشيد. 14- به ياد خدا بودن در همه اوقات. 15- كنترل افكار و پرهيز از اندیشه های شهوت انگيز.
کد سوال : 2588
موضوع : سياسي و انديشه سياسي
پرسش : آيا اتکا مفرط به واژه و مفهوم دشمن و ارجاع مشکلات نظام به او اشتباه نيست؟
پاسخ : شناخت و درك صحيح واقعيت‏ها و پرهيز از هرگونه افراط و تفريطى در اين زمينه، يكى از مهم‏ترين اصول موفقيت حكومت‏هاست. تا زمانى كه حاكمان و مردمان جامعه‏اى به شناختى دقيق و مطابق با واقع، نسبت به مسائل و موضوعات پيرامون خود دست نيابند، توانايى ارائه پاسخ‏هاى مناسب با هر مسأله‏اى را نيز نخواهند داشت و نتيجه آن، تحمل هزينه‏هاى بى‏مورد، از دست رفتن فرصت‏هاى مناسب و شكست و تباهى خواهد بود. تجربه‏ى تاريخى بسيارى از نظام‏هاى سياسى يا ملت‏هايى كه با افول و تباهى مواجه شدند، مؤيد اين مدعاست؛ فروپاشى حكومت‏هايى مانند سلطنت پهلوى يا اتحاد جماهير شوروى كه به جاى شناخت دقيق مسائل و مشكلات جامعه‏ى خويش، هر مشكلى را به خارج نسبت مى‏دادند، و يا عدم شناخت وضعيت موجود و نداشتن تحليل سياسى دقيق توسط مردم زمان امام حسن(ع) و امام حسين(ع) و يا زمان مشروطه، و در نظر نگرفتن خطر دشمن، از عوامل اصلى عدم موفقيّت و بقاء اين حكومت‏ها و يا جنبش‏ها محسوب مى‏گردد. بنابر اين هم ناديده گرفتن واقعيت‏ها و هم تأكيد مفرط بر واقعيتى و در نظر نگرفتن ساير واقعيت‏ها هر دو خطا و اشتباه محسوب مى‏گردد. در جامعه‏ى كنونى ما نيز با دو واقعيت روبرو مى‏باشيم، يكى دشمن و ديگرى مشكلات. شناخت دقيق هر كدم و ميزان رابطه و پيوند ميان آن دو نكته بسيار مهمى است و غفلت از هر كدام يا بزرگ‏نمايى يكى با ناديده گرفتن ديگرى عواقب شومى را به دنبال خواهد داشت. مسلماً مسأله دشمن‏شناسى يكى از اساسى‏ترين شرايط موفقيت آدمى در همه زمينه هاست. در عرصه‏ى طبيعى انسان تا آن جا كه دشمن را شناخته و در رفع آن كوشيده، به موفقيت دست يافته است؛ ولى همين انسان ضربه‏هاى فراوان و گاه جبران‏ناپذيرى از دشمن ناشناخته خود خورده است. دشمن‏شناسى در همه ميدان‏ها، از مسايل اساسى و مهمى به شمار مى‏رود كه به انسان بصيرت مى‏بخشد، تا در راه رسيدن به هدف دوست را دشمن و دشمن را دوست نگيرد. از اين رو بزرگان دين، همواره آدمى را به اين مهم ترغيب كرده و از او خواسته‏اند تا دشمنان خود را بشناسد. امام على(ع) مى‏فرمايد: «هر كه از دشمن خود غافل شود، دسيسه‏ها او را به خود آورد»V}ميزان الحكمه با ترجمه فارسى، محمد محمدى رى‏شهرى، نشر دارالحديث، چاپ اول، 1377، ج 7، ص 3513).{V انقلاب اسلامى ايران به دليل ماهيت اسلامى بودن آن و به چالش كشاندن ساير مكاتب سياسى خصوصاً ليبراليسم و سوسياليسم و همچنين به دليل تأثيرات عمده‏اى كه در بيدارى و آگاهى امت‏هاى مسلمان و مستضعف جهان، به دنبال داشت و منافع استكبار جهانى را به مخاطره انداخت، از همان ابتداى پيروزى خود با توطئه‏ها و دسيسه‏هاى دشمنان خارجى و داخلى خود از قبيل ترورهاى شخصيت‏هاى انقلابى، كودتاى نظامى، جنگ تحميلى، تحريم‏هاى اقتصادى، سياسى نظامى و تكنولوژيكى و... مواجه بوده و هم‏اكنون نيز آمريكا با اختصاص دادن بودجه‏هاى كلان، به صورت علنى از هر گونه اقدامى براى به چالش كشاندن و ايجاد مشكلات مختلف سياسى، فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى و... در ايران حمايت مى‏كند. آيا با توجه به اين واقعيات مى‏توان تأثير دخات آمريكا را در بسيارى از مشكلات ناديده گرفت و توطئه‏هاى دشمنان را به فراموش سپرد و از توهم توطئه سخن به ميان آورد. امام على(ع) مى‏فرمايد: H}مَن نامَ لم يُنم عنهM}{Hهر كه از دشمن خود غافل باشد، دشمن از او غافل نباشد{M(V}همان، ص 3514{V). اگر مسئولان نظام جمهورى اسلامى ايران و برنامه‏ريزان آن نسبت به توطئه‏هاى دشمن غفلت كردند، آسيب و آفت درونى خطرناكى در سياست مداران ما پديد خواهد آمد كه منجر به سقوط بسيارى از دست‏آوردها و ارزش‏هاى انقلاب اسلامى خواهد شد. مقام معظم رهبرى با گوشزد كردن اين آسيب مى‏فرمايند: «اگر در شناخت دشمن و شناخت جهتى كه اسلام و مسلمين از آن جهت خسارت مى‏بينند و به آن‏ها حمله مى‏شود دچار اشتباه شويم، خسارتى پيدا خواهد شد كه جبران‏ناپذير است. اگر غفلت كنيم فرصت‏هايى بزرگ از دست مى‏رود. امروز مكلفيم كه همين هوشيارى و توجه و دشمن‏شناسى و تكليف‏شناسى را در حد اعلاى ممكن براى جهان اسلام و ملت خودمان ايجاد كنيم... نبايد در شناخت دشمن اشتباه كرد، نبايد تصور كرد كه دشمن از دشمنى با اسلام و مسلمين دست برداشته است»V}سخن‏رانى مورخ 8/5/1371).{V هم‏چنين مى‏فرمايند: «مبادا بعضى ساده‏ها يا احياناً كج‏فكرى‏ها موجب شود كه ما تصور كنيم دشمنى‏ها و دشمن‏ها تمام شدند، كه اين خطر بزرگى را توليد خواهد كرد. براى كسى كه در مواجهه با دشمن است، هيچ خطرى بالاتر از فراموش كردن دشمن نيست»V}روزنامه جمهورى اسلامى، 8/4/1377{V. (. بنابر اين واقعيت‏هاى موجود، ضرورت بيدارى و هوشيارى در مقابل خطراتى كه از سوى دشمن نظام اسلامى ما را تهديد مى‏كند، ايجاب مى‏نمايد. از سوى ديگر وجود دشمنان خارجى و داخلى و توطئه آنان نبايد ما را از ساير واقعيت‏هاى جامعه و مشكلات اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى، سياسى و...، غافل سازد و به اين بهانه از پذيرفتن ساير واقعيت‏هاى مؤثر در شكل‏گيرى مشكلات (سواى از تأثيرات توطئه‏هاى دشمن) خوددارى كنيم از قبيل: وجود برخى عملكرهاى اشتباه يا كم‏كارى مسئولين خصوصاً در سطوح ميانى نظام به پايين و سوء استفاده‏هاى برخى آنان از قدرت. 2. وجود درگيرى‏هاى سياسى و جناحى كه حجم زيادى انرژى و توان كشور را به هدر داده و از وحدت و همدلى و عزم مسئولين و دستيابى به اجماعى قاطع در برخورد و حل مشكلات و معضلات جامعه، جلوگيرى نموده و زمينه سوءاستفاده‏هاى دشمنان را فراهم مى‏كنند و... . خوشبختانه مسئولين عالى‏رتبه نظام با درك و هوشيارى بالاى خود و همچنين شناخت دقيق واقعيت‏هاى جامعه و نظام بين‏المللى، به خوبى بر نقش و ميزان تأثير هر كدام از عوامل در شكل‏گيرى مشكلات واقفند و بر حل اساسى هر كدام همّت مى‏گمارند؛ تأكيدات بسيار مكرّر و هشدارهاى مقام معظم رهبرى (بر رسيدگى مسئولين به مشكلات، مبارزه با مفاسد اقتصادى، اجتماعى، ادارى و... پرهيز مسئولين از اختلافات جناحى و هدر دادن بيت‏المال و..). همگى نشان دهنده‏ى اهتمام معظم‏له بر ساير عوامل ديگر نيز مى‏باشد. و اگر در بعضى موارد مشاهده مى‏شود كه ايشان به شدت توطئه‏هاى آمريكا و ساير دشمنان را يادآورى مى‏كنند به اين خاطر است: اولاً اين در مقام بررسى ساير مشكلات جامعه نيست، بلكه موضوع آن توجه به خطرات ناشى از دشمنان نظام است. بنابر اين طبيعى است در آن جلسات يا صحبت‏هاى خاص نامى از ساير عوامل مشكلات برده نشود. و ثانياً: به خاطر غفلت برخى مسئولين يا مطبوعات از اين واقعيت‏ها و تذكر دادن به آنهاست نه ناديده گرفتن ساير واقعيت‏ها.
کد سوال : 2589
موضوع : اطلاعات عمومي
پرسش : در مورد استاد شجاعي و حالات ايشان و كتابهاي ايشان در صورت امكان راهنمايي فرماييد؟
پاسخ : زندگي نامه خاصي از ايشان منتشر نشده است. اجمالا اين که ايشان از شاگردان مرحوم علامه طباطبايي هستند که در تهران زندگي مي کنند و به فعاليت علمي و پژوهشي مشغول هستند. برخي از کتاب هاي ايشان عبارتند از: - مواقف حشر، کانون انديشه جوان، تهران - عروج روح ، کانون انديشه جوان، تهران - قيام قيامت ، کانون انديشه جوان، تهران - تجسم عمل و شفاعت، کانون انديشه جوان، تهران - بازگشت به هستي، کانون انديشه جوان، تهران - خواب و نشان هاي آن، کانون انديشه جوان، تهران - معاد يا بازگشت به سوي خدا، شرکت سهامي انتشار، چاپ دوم 1379، دو جلد - مقالات در 3 جلد، انتشارات سروش
کد سوال : 2590
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : حدود 6 ماه است كه عقد كرده ايم و چند ماه ديگر ازدواج خواهم كرد پرسشي ذهن مرا به خود مشغول كرده و آن اين است كه اگر روزي شاغل شوم و درآمد خود را در اختيار شوهرم قرار دهم و همچنين از لوازم جهيزيه و طلاهايم را در اختيار شوهرم قرار دهم در صورتي كه خداي ناكرده روزي بخواهم از شوهرم جدا شوم و طلاق بگيرم (الان هيچ مشكلي نداريم) مي توانم درآمدم و حقوق و همچنين طلاهايم را كه طي اين چند سال داده ام پس بگيرم (از نظر قانوني و شرعي) مرا راهنمايي كنيد. كه آيا لازم است كه براي محكم كاري و آينده نگري از همين الان از شوهرم تعهد بگيرم (محضري) كه در صورت طلاق درآمد و طلاهاي خود را پس خواهم گرفت. و يا اينكه نيازي به اين كار نيست و مي توانم در صورت طلاق حقوق خود را به صورت قانوني پس بگيرم. در ضمن شوهرم با كار كردن من مخالفتي ندارد ولي مايل است كه درامد خود را در اختيار او قرار دهم. من هم همين تمايل را دارم ولي نسبت به آينده نگرانم در ضمن مهريه ام را هم كه تعيين كرده بودم (14 سكه و سفر حج واجب) به هر حال گفته اند كه كار از محكم كاري عيب نمي كند در ضمن دختر بدي هم نيستم و وظايف خودم را به خوبي انجام مي دهم و ان شاءالله با كمك خدا انجام خواهم داد؟
پاسخ : قبل از هر چيز عقد ازدواج شما را تبريك مي گويم و اميدواريم اين پيوند مبارك همواره مستدام باشد و تا پايان عمر با خوبي و خوشي در كنار يكديگر زندگي پر بركتي داشته باشيد. زندگي زناشويي دو بعد اساسي دارد كه به هر دو بعد بايد زن و شوهر توجه داشته باشند يكي بعد عاطفي و بعد ديگر جنبه حقوقي و قانوني است . آنچه كه باعث آرامش زيبايي، خير و بركت ، شيريني زندگي مشترك مي شود بعد عاطفي آن است در واقع خانواده براي تأمين نيازهاي عاطفي _ جنسي شكل مي گيرد . اگر دختر و پسري كه با يكديگر ازدواج مي كنند سعي نمايند اين پيوند عاطفي را با دوستي، صميميت ، عشق و علاقه به يكديگر استحكام بخشند. زندگي بسيار شيرين و باصفايي را خواهند داشت بنابراين رفاقت زن و شوهر و دوست داشتن يكديگر شرط اصلي تداوم زندگي مشترك است. وقتي زن و شوهري همديگر را دوست دارند حاضرند همه هستي خود را فداي يكديگر كنند از اينرو سعي كنيد از همين آغاز زندگي رابطه عاطفي خود را با همديگر محكم كنيد و از هر كاري كه به اين رابطه دوستانه و عاطفي آسيب مي رساند اجتناب كنيد . T} اما بعد حقوقي و قانوني ازدواج : {T در اسلام به اين بعد نيز توجه شده است و براي زن و شوهر حقوقي معين شده است. كه بايد اين حقوق رعايت شود يعني براي زن يك سلسه حقوقي مانند حق نفقه و مهريه برعهده مرد است و براي مرد نيز حقوق مانند تمكين زن هنگام نياز، بيرون نرفتن زن از خانه بدون اجازه شوهر ، حفظ حرمت و حيثيت خانواده و حفظ ناموس و عفت و پاكدامني زن براي شوهر. اين حقوق در واقع براي جلوگيري از سوء استفاده و پيشگيري از ظلم طرفين به يكديگر است يعني اسلام براي اينكه از بروز برخي حوادث ناگوار جلوگيري كند اين حقوق را وضع كرده است اما آنچه زندگي را شيرين و با صفا مي كند بيشتر توجه به بعد عاطفي آن مي باشد يعني زن و شوهر بايد سعي كنند هر چه بيشتر اين ارتباط عاطفي را محكم و نسبت به همديگر اعتماد كنند اگر اين اعتماد حاصل شد طبعا آن حقوق نيز بهتر رعايت مي شود اما اگر زن و شوهر به يكديگر اعتماد نداشته باشند آن حقوق به تنهايي نمي تواند زندگي را شيرين و آرامش بخش كند. بنابراين سعي كنيد رابطه عاطفي خود را محكم كنيد و از هر گونه بحثي كه به اين ارتباط آسيب وارد مي كند اجتناب كنيد . بحث اشتغال ، مهريه، طلاق، و ... از چيزهايي كه قانون تكليف آنرا مشخص كرده است و لزومي ندارد در آغاز زندگي به اينگونه مباحث پرداخته شود زيرا اگر در آغاز زندگي روي اين مسائل با يكديگر بحث كنيد قطعا در بعضي موارد با يكديگر اختلاف نظر پيدا خواهيد كرد و همين اختلاف نظرها مي تواند منشأ درگيري و مشكلات جدي براي زندگي مشترك شما شود البته شما در مورد اموالي كه داريد مانند جهيزيه يا طلاها و ساير اموال سعي كنيد در همان ابتداي زندگي اقدام به فروش آن نكنيد يعني خودتان پيش قدم براي فروش آنها نشويد. بگذاريد كمي زندگي شما پيش برود. دوستي و صميميت شما استحكام پيدا كند در عين حال شخصيت يكديگر را بهتر بشناسيد بعد از اينكه زندگي كاملا استقرار و استحكام پيدا كرد ممكن است شرايط زندگي اقتضا كند كه براي تهيه مسكن يا ضروريات ديگر زندگي برخي از اموالتان مانند جهيزيه يا طلاها و ... را بفروشيد در اينجا مي توانيد با توافق يكديگر هر چيزي را خريديد به اسم هر دو نفرتان باشد يعني مالكيت آن به اسم هر دو باشد منتها هر كدام به اندازه سهمي كه مشاركت داشته ايد و اينكار را نيز بايد با رفاقت انجام دهيد نه با طرح بحث هاي اختلاف برانگيز. در هر حال بنظر ما طرح اينگونه بحث هاي حقوقي بين زن و شوهر در آغاز زندگي خيلي مناسب نيست كمي صبر كنيد ، زندگي را آغاز نماييد همديگر را بيشتر و بهتر بشناسيد و پيوندهاي عاطفي را محكم كنيد و از يكديگر لذت ببريد بعدا اگر مسئله اي پيش آمد كه لازم به آگاهي از مسائل حقوقي داشت مجددا سوال كنيد ما در خدمت شما هستيم.