• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 2541
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : لطفاً در مورد منطق فازي و اين که با وجود اين منطق آيا وجود حق مطلق يا محض از قبيل اخلاق يا اين که «حق بودن قيام امام حسين(ع)» در دنياي ما نفي نمي شود توضيح دهيد؟
پاسخ : منطق فازي نقدي بر رياضيات متعارف و نظريه مجموعه ماست كه بر محور كاملا درست و كاملا نادرست مي گردد. مثلا در مثال، عنوان جواني در برگيرنده سنين بين 16 تا 30 سال است توجه فرماييد بر طبق نظريه مجموعه ها تمام افرادي كه در بين سنين 16 تا 30 سال هستند جوان محسوب مي شوند. اما كسي كه داراي سن پانزده سال و يازده ماه و بيست و نه روز است جوان نيست يا آن كه داراي سن سي سال و يك روز است خارج از مجموعه جوانان است. اين نقص ديدگاه كمي به مسائل و اموري كه ويژگي كمي ندارند باعث شد كه نظريه تشكيك با منطق فازي مطرح شود و مجموعه هاي را درجه بندي نمايند و انعطاف بيشتري از خود نشان دهد. در حقيقت اشكالي كه به رياضيات متعارف وارد است، باعث مي شود كه رياضيات نتواند به درستي به تحليل قضايا و قوانين خارج از چارچوب رياضيات و صرفا كمي بپردازد. اما منطق فازي اين مشكل را حل كرده است و كاربرد مناسبي نيز در علوم كاربردي و مهندسي و كامپيوتر دارد. اما منطق فازي هيچ ربطي به وجود حق مطلق با گزاره هاي اخلاقي و ديني ندارد. زيرا محدوده منطق فازي، رياضيات و كميات است و حقايقي متعالي خارج از اين محدوده است. اصولا قوانين فيزيك و رياضيات صلاحيت بررسي و بحث اصول و قوانين ماوراء فيزيك و رياضيات را ندارند. خلط و ممزوج كردن گزاره ها و قوانين علوم مختلف زيانبار است. پس منطق فازي اشكالي را از دوش رياضيات بر مي دارد و به فراز آن سرايت نمي كند. چنان كه ما حق نداريم و نمي توانيم قوانين متافيزيكي را بر فيزيك و رياضيات تحميل كنيم امكان تحميل قوانين و نظريات فيزيكي و رياضي را نيز بر عالم ماوراء آن نداريم.
کد سوال : 2542
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : چگونه مي توان مطمئن بود که هر چه به عقل (حال فرض کنيد داده درست) مي دهيم به ما نتايج درست، تحويل بدهد؟
پاسخ : اگر استدلال عقلى بر اساس روش درست و يقينى كه در اصطلاح منطق از آن به قياس تعبير مى‏شود و بر پايه مقدمات يقينى و برهانى باشد، نتيجه استدلال عقلى نيز درست مى‏باشد. توضيح اينكه هر استدلال عقلى از دو جزء تشكيل شده است: 1 - جزء صورى و شكلى كه همان روش و شيوه استدلال است. 2 - جزء مادى كه ماده و مقدمات استدلال است. اگر صورت و ماده استدلال يقينى و درست باشند، يقيناً نتيجه و اصل استدلال نيز درست است و آموزه عقلى صحيح است. اما در علم منطق، جزء صورى به سه دسته تقسيم مى‏شود: الف) تمثيل كه براى تعبيرات ادبى و شاعرانه مناسب است و به كار استدلالات عقلى نمى‏خورد. اينكه محبوب به قرص ماه در شب اول ماه تشبيه مى‏شود و نتيجه گرفته مى‏شود كه محبوب نيز همانند ماه، ناپيداست؛ صرفاً تشبيه‏اى زيباست و هيچ كاركرد عقلى ندارد. ب) استقراء كه همان روش آمارگيرى و نمونه ‏گيرى است كه از مطالعه امور جزئى به نتيجه كلى دست مى‏يابيم و در علوم اجتماعى و مثل آن كاربرد دارد و نتيجه حاصل از آن يقينى نيست و هميشه احتمال خطاء در آن است. ج) قياس كه روش استدلالى است كه با تأليف چند گزاره، منطقاً و ضرورةً نتيجه‏اى از آنها بر آيد. مثل اينكه مى‏گوييم: «سقراط فيلسوف است» و «هر فيلسوفى انديشمند است» و در نتيجه «سقراط انديشمند است.» استدلال عقلى، از لحاظ روش و صورى تنها در صورتى منتج به يقين مى‏شود و درست است كه از روش قياس استفاده كند كه از كلى به جزيى سير مى‏كند. اما جزء مادى كه مقدمات استدلال عقلى است. هر قياس و استدلالى از سه جزء تشكيل شده است. «صغرى» و «كبرى» كه مقدمه قياس هستند و «نتيجه»V} ( اين تقسيم بندى در قياس اقترانى است. و مقدمات قياس استثنائى به گونه‏اى ديگر است، اما آن نيز در نهايت به همان روش بالا تحليل مى‏شود).{V خطاء در جزء مادى، در جايى است كه يكى از دو مقدمه قياس غلط باشد و به اصطلاح منطقى، يقينى نباشد. اگر اين مقدمات يقينى باشند، استدلال عقلى صحيح خواهد بود. براى اينكه عقل بتواند به يقين برسد، بايد عقل برهانى باشد. شرايط حجيت عقل را منطق بر عهده دارد. پس عقل روشمند كه از حالت بِدْوى و اوليه خارج شده و روشمند و آزموده باشد، و بر اساس روش درست منطقى عمل كند و بر پايه مقدمات يقينى و برهانى استدلال كند، به نتيجه درست مى‏رسد و علم منطق به تفصيل، از شرايط صورى و ماده استدلالات عقلى بحث مى‏كند كه مراعات آنها ذهن را از خطاء و اشتباهى در انديشه و عقل باز مى‏دارد.
کد سوال : 2543
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : اين سؤال من هم از مطرح شدن يک تست روانشناسي سر کلاس شکل گرفت و با بحث کردن با استاد مربوطه ادامه پيدا کرد ولي در نهايت هيچ يک نتوانستيم جواب قانع کننده اي به طرف مقابل ارائه کنيم: سؤال به شرح زير است: آيا در صورت بيمار بودن همسر و نداشتن پول و نتوانستن فراهم کردن آن به هيچ وجه ممکن مي توان دارو را دزديد و بعد پول آن را پرداخت، يعني مسؤول داروخانه قبول نمي کند که پولش را بعداً بگيرد و بيمار اگر دارو به وي نرسد خواهد مرد و تمام راهها براي دريافت پول بي نتيجه مانده، آيا مي توان دارو را با نيت پرداخت پول آن در چند روز آينده دزديد؟ جواب من بر اين اساس بود که خدا هر چه بخواهد همان مي شود و اگر قسمت به مردن زن باشد حتي اگر دارو فراهم شود زن مي ميرد ولي استاد مي گفت وظيفه مرد است که دارو را فراهم کند و .... لطفاً جواب قابل قبولي ارائه فرمائيد.
پاسخ : سوال شما از دو جهت قابل پاسخ است: پاسخ فقهي: اگر واقعا نجات جان بيمار منحصر در همين راه باشد به اندازه ضرورت مي تواند دارو بردارد. به قصد اين که بعدا پول آن را بدهد و رضايت صاحب دارو را فراهم نمايد.V}(طبق سوال از دفتر مقام معظم رهبري){V پاسخ کلامي: قسمت در نظر شما به گونه اي معنا شده که از آن جبر فهميده مي شود در حالي که اراده خدا بر اين قرار گرفته که اعمال اختياري انسان در سرنوشت او موثر باشد لذا انسان مي تواند با پرداخت صدقه و صله رحم مرگ و خطرات را از خود دور کند. بله اگر زمان اجل حتمي انسان فرا رسيده باشد مرگ حتمي است. اينکه استاد شما فرموده بايد به وظيفه عمل نمود کلام صحيح و سنجيده اي است. البته تشخيص وظيفه کار دقيقي است ونياز به دانش فقهي (به صورت تقليدي يا اجتهادي) دارد. مثلا در فقه بيان شده که ضرورتها موجب تغيير حکم مي شود اما به مقداري که براي رفع ضرورت نياز است نه بيش از آن. اضافه بر اينکه ضرورت حکم تکليفي را بر مي دارد نه حکم وضعي را، پس شناخت وظيفه نياز به دقت و مطالعه دارد.
کد سوال : 2544
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : آيا قضاوت مردم در اينکه جور پدر را فرزند متحمل مي شود صحيح است؟
پاسخ : براي پاسخ به اين پرسش بايد مسأله را از جنبه هاي مختلف بررسي نماييم: T}1- عقاب عمل:{T بدون شک عقاب عمل هر کس براي خودش مي باشد A}«ولا تزر وازره وزر اخري؛{A هيچ گناهکاري گناه ديگري را متحمل نمي شود» V}(انعام/ 164 - اسراء/ 15 - فاطر/ 18 - زمر/ 39 - نجم/38).{V اما در عين حال بايد توجه داشت که اگر کسي در عمل ديگري به گونه اي سببيت داشته باشد در عقاب (و ثواب) آن عمل شريک است لذا در روايات متعددي آمده که هر کس سنت سيئه و بدي را ايجاد کند و بعد از او ديگران بر اساس آن سنت سيئه عمل کنند. بنيان گذار اين سنت بد نيز مسؤول بوده و مجازات مي شود (هر چند عامل مستقيم آن عمل نيز مجازات مي شود) V} (بحارالانوار، ج 74، ص 204).{V همين طور اگر کسي موجب گمراهي ديگري شود A}«ليحملوا وزارهم کامله يوم القيامه و من اوزار الذين يضلونهم بغير علم؛{A تا روز قيامت بار گناهان خود را تمام بردراند و [نيز] بخشي از بار گناهان کساني را که ندانسته آنان را گمراه مي کنند» V} (نحل، آيه 25).{V حتي اگر با گناه ديگري همدلي داشته باشد در وزر «گناه» او شريک است لذا در زيارت اربعين وارد شده «لعن الله امه سمعت بذلک فرضيت به» خدا لعنت کند گروهي را که ظلم بر امام حسين(ع) را شنيدند و به آن راضي شدند. در روايات اين معنا مکرر آمده که H}«الراضي بفعل قوم کالداخل معهم فيه{H؛ کسي که به عمل گروهي راضي باشد مانند يکي از آنان است» (و در گناه شريک است) V} (وسائل الشيعه، ج 16، ص 141).{V بنابراين هر چند مسؤوليت هر عمل متوجه انجام دهنده آن است ولي اگر ديگري با عمل او آنگونه که گذشت مرتبط شود در عقاب عمل او شريک است (البته بدون کاستي از عقاب فاعل گناه) عين همين مطلب در ثواب عمل هم صادق است. T}2- آثار حقوقي و فقهي: {T اعمال پدر آثار حقوقي و فقهي براي فرزند ندارد (البته ديون و آثار مالي عمل پدر ممکن است موجب کاستي اموال پدر و در نتيجه کم شدن ارث فرزندان شود). تفصيل اين بحث را در مباحث فقهي بايد پيگيري گردد. T}3- آثار وضعي و تکويني:{T عمل پدر گاه آثار وضعي و تکويني دارد (مقصود از آثار وضعي، نتايج قهري عمل براساس قانون عليت است مثل مست کنندگي شراب و سوزانندگي آتش) مثل آثار وراثتي يا تأثيراتي مثل تأثير لقمه حرام يا مال حرام در فرزند و يا مشکلات معيشتي که از عمل پدر ناشي مي شود مثل فشار اقتصادي بر فرزند به دليل عمل نادرست پدر در چنين مواردي آثار عمل پدر متوجه فرزند و کل خانواده مي شود و اين مقتضاي قانون عليت است يعني چون عمل پدر، علت براي ترتب آثاري است آن آثار براي فرزند پديد مي آيد ولي باعث سلب اختيار فرزند نمي شود هر چند رشد مادي و معنوي او را با مشکلات مواجه مي کند. البته در امور معنوي و ثواب اخروي هر چه عمل سخت تر باشد داراي ارزش بيشتري است. بنابراين تعبير جور پدر را فرزند متحمل مي شود عبارت درستي نيست، مگر درباره آثار تکويني عمل پدر بدون آن که سلب اختيار از فرزند کند.
کد سوال : 2545
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : مردي که نامزدش را به دليل نه چندان موجه طلاق داد از گناه مرتکب شده مبري است؟
پاسخ : «طلاق» در روايات اسلامي به عنوان مبغوض ترين و ناخوشايندترين عمل حلال معرفي شده و از آن جز در مواردي که هيچ راهي براي سازش بين زن و شوهر و ادامه زندگي آن دو وجود ندارد، نهي شده است. بنابراين طلاق حتي اگر بي مورد هم باشد حرمت شرعي ندارد و گناه محسوب نمي شود ولي به لحاظ آثار و لوازم و عوارض روحي و دروني که ممکن است در زن طلاق داده شده ايجاد گردد و باعث دلشکستگي و افسردگي و احساس شکست و سرخوردگي او گردد مي توان آثار سوء دنيايي و آخرتي براي مرد طلاق دهنده در پي داشته باشد و سعادت و توفيقات او را تحت الشعاع خود قرار دهد و آه و نفرين زن و اضطراب و ناراحتي دروني او اگر مرتکب خطايي نشده و دليلي براي طلاق دادن او وجود نداشته باشد، دامن شوهر را بگيرد و او را با مشکلات و بلاهايي در زندگي مواجه سازد بنابراين ممکن است عملي شرعا جايز و مباح باشد ولي از نظر اخلاقي و وجداني و رواني عملي ناپسند و غيرقابل گذشت و جرم و خطا به حساب آيد و آثار آن دامان صاحبش را بگيرد و تأثيرات بدي در زندگي او داشته باشد.
کد سوال : 2546
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : در آيه 3 سوره سجده خداوند فرمود در هر ملتي پيامبري را برگزيديم. خداوند پيامبر را براي قومي فرستاد که پيامبري قبل از او نبود. با توجه به فاصله زماني بين ابراهيم پيامبر(ع) و حضرت رسول اکرم(ص) آيا تکليف مرداني که ميان اين دو زيسته و مردند و فريب حيله گري پدران خود را خورده اند مرجون الي الله خواهند بود؟ مقصر هستند يا قاصر؟
پاسخ : در آيه 3 سوره سجده آمده است:A} «... بل هو الحق من ربک يتنذر قوما ما آتهم من نذير...؛{A ... اين سخن حقي است از سوي پروردگارت تا گروهي را انذار کني که قبل از تو هيچ انذار کننده اي براي آنها نيامده است...». اما سؤال اصلي اين است که منظور از اين قوم که هيچ بيم دهنده اي قبل از پيامبر اسلام براي آنها نيامده چه قومي است؟ در پاسخ به اين سؤال برخي بر آنند که منظور قبيله قريش است که پيش از پيامبر اسلام(ص) انذار کننده نداشته است و بعضي ديگر مي گويند منظور فاصله ميان قوم عيسي و ظهور پيامبر اسلام است. ولي هيچ کدام از اين دو نظر صحيح نيست زيرا طبق عقيده صحيح و مستدل، هرگز زمين خالي از حجت الهي نيست و در هر عصر و زماني پيامبر يا وصي پيامبري براي اتمام حجت در ميان انسان ها وجود داشته است. بنابراين به نظر مي رسد منظور از «نذير» پيامبر بزرگ باشد که دعوت خود را آشکارا و توأم با معجزات و در محيطي وسيع و گسترده آشکار سازد و مي دانيم چنين انذار کننده اي در جزيره عربستان و در ميان قبائل مکه قيام نکرده بود V} (تفسير نمونه، ج 17، ص 110 - الميزان، ج 16 ، ص 257).{V بنابراين در فاصله زماني ميان حضرت ابراهيم(ع) و حضرت محمد(ص)، پيامبراني ظهور کرده اند تا حجت الهي را بر مردم تمام کنند و به آنان بيم و بشارت دهند. در مورد کساني که با وجود پيامبران معصوم، از دستورات آنها روي گرداندند و مشرک شدند بايد گفت که اگر آنها از هيچ راهي نمي توانستند حقيقت را دريابند، جاهل قاصر هستند و مرجون الي الله ولي اگر شرايط درک حقيقت براي آنها آماده بوده است ولي با اين حال باز هم از حقيقت روي گردانده اند، به آنها جاهل مقصر اطلاق مي شود و مرجون الي الله نيستند. بنابراين چنانچه کساني به فريب پدران خود دچار شوند و ديگر نتوانند حقيقت را تشخيص دهند و در شرک باقي بمانند جاهل قاصرند و مرجون الي الله.
کد سوال : 2547
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : در مورد محل زندگي حضرت صاحب الزمان(عج) توضيح دهيد.
پاسخ : قبل از جواب، لازم است اين نكته بيان شود كه منظور از غيبت حضرت حجت(ع) غيبت شخصى نيست، يعنى اين گونه نيست که آن حضرت هيچ گاه با مردم در تماس نيست و امكان ندارد كسى مكان ايشان را پيدا كند بلكه منظور از غيبت امام، غيبت عنوانى است، بدين معنا كه حضرت با مردم حشر و نشر دارد با آنان زندگى مى‏كند لكن به گونه ناشناس، او مردم را مى‏شناسد ولى مردم ايشان را نمى‏شناسند. در عين حال مكانى را براى سكونت برگزيده است. رواياتى كه در اين مورد وجود دارد چند دسته است. 1. برخى از روايات محل خاصى را تعيين نمى‏كند و جايگاه آن حضرت را در بيابانها و كوهها معرفى مى‏كند. كه از آن جمله حديثى است كه صاحب الزمان(عج) به پسر مهزيار مى‏فرمايد: «... پدرم امام حسن(ع) از من پيمان گرفت... و فرمان داد كه براى سكونت كوه‏هاى سخت و سرزمينهاى خشك و دور دست را برگزينيم» V}(كتاب الغيبه / شيخ طوسى / صفحه266 ، نقل از کتاب چشم به راه مهدي، جمعي از نويسندگان حوزه، ص 350).{V 2. دسته‏اى روايات است كه منطقه خاصى را به عنوان محل سكونت آن حضرت نام مى‏برند. الف: مدينه طيبه؛ «ابى بصير مى‏گويد از امام باقر(ع) شنيدم كه فرمود: صاحب الزمان را عزلت و غيبتى است... كه خوب جايگاهى است مدينه طيبه». ب: كوه رضوى؛V}(همان).{V ج: كوه ذى طوى ؛ (جائى است در پيرامون مكه) V}(همان).{V 3. در بعضى از روايات براى آن حضرت جايگاه خاصى را نام نمى‏برد، ولى وى را به عنوان فردى كه با مردم حشر و نشر دارد و به گونه ناشناس زندگى مى‏كند معرفى مى‏نمايد. بنابراين بين اين روايات تضاد و تنافى نيست؛ و نام بردن مكان خاص با زندگى به شكل ناشناس قابل جمع است و در حال ضرورت و نياز امرى طبيعى و موافق با اصل تقيه است. براى آگاهى بيشتر در اين زمينه ر.ك شود: دادگستر جهان، ابراهيم امينى. در پايان متذكر بايد شد: 1. دانستن مكان سكونت حضرت(عج) يا مسئله ازدواج و فرزندان آن حضرت در سعادت آدمى مؤثر نيست. 2. معلوم شدن مكان حضرت با فلسفه غيبت منافات دارد پس حكمت غيبت اقتضا مى‏كند كه مسئله سكونت، ازدواج و فرزندان حضرت در ابهام باشد. 3. آنچه بر مؤمن لازم است، تلاش در جهت پالايش روحى و فكرى خود براى آمادگى درك فيض حضور آن وجود مبارك است.
کد سوال : 2548
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : من داراي يک فرزند 6 ماهه و يک فرزند 3 ساله مي باشم و طبق گفته رسول اکرم(ص) هر بچه اي تا 7 سال سيد است و پدر و مادر بايد حرفهاي او را گوش کنند مي شود. اين مسئله براي ما بازتر کنيد که در چه مسائلي اين حديث صدق مي کند در صورت امکان کتابي را معرفي فرمائيد.
پاسخ : همان طور که اشاره فرموديد، طبق گفته رسول اکرم هفت سال اول دوران کودکي را تعبير مي کنند به اين که در اين دوره کودک سيد است. منظور از سيد بودن در هر مرحله اي مراحل رشد معناي خاص خود را دارد لذا نبايد ما اين گونه تلقي کنيم که وقتي گفته مي شود کودک در دوران 7 سال اول سيد است منظور اين است که در اين دوره فرمانده در خانواده کودک است هر چه گفت و هر چه خواست بايد انجام گيرد ودر هفت سال دوم «عبد» است يعني کودک غلام حلقه به گوش است. هر جوري که والدين مي خواهند مي توانند بااين عبد برخورد کنند. بنابراين بايد براي فهم معناي کلام رسول الله(ص) به چند نکته توجه داشت: 1- کودک در ابتداي تولد براي حفظ و بقاي خود صد در صد نياز به سرپرست (والدين) دارد زيرا کوچکترين نيازهاي خود را به تنهايي نمي تواند تأمين کند بنابراين والدين يا سرپرست بايد خود را موظف به تأمين نيازهاي کودک کنند چه اين که اگر اين کار را انجام ندهند حيات کودک مورد تهديد قرار مي گيرد. 2- کودک در هفت سال اول خصوصا در سال هاي اول و دوم از نظر شناختي در حد پاييني قرار دارد که بعضي از مفاهيم براي او قابل درک نيست زيرا هنوز قواي ذهني او آمادگي درک و فهم بعضي از مفاهيم را ندارد لذا والدين بايد با زبان کودکي با او سخن بگويند و از بکار بردن مفاهيم غير قابل فهم با کودک سخن نگويند و برخورد نکنند. 3- با توجه به توانايي هايي که کودک از جهات مختلف دارد و نيازهاي (فيزيولوژيکي، عاطفي و روان شناختي) او، والدين مسؤوليت بيشتري در قبال تأمين نيازهاي کودک دارند بنابراين اگر گفته مي شود کودک در اين دوران سيد است. منظور اين است که والدين بايد مراقب او باشند بايد نيازهاي او را تأمين کنند، بايد در پوشيدن لباس به او کمک کنند و بالاخره والدين همواره بايد با تأمين نيازهاي ضروري کودک، نسبت به دنياي خود و محيط اطراف خود حسن اعتماد را در او ايجاد کنند زيرا اگر نيازهاي کودک به موقع و به نحو صحيح تأمين نشود کودک به محيط اطراف خود و دنياي بيروني خود نمي تواند اعتماد پيدا کند و علاوه بر اين به خودش نيز نمي تواند اعتماد پيدا کند و اين عدم اعتماد مي تواند منشأ بسياري از مشکلات رواني کودک در دوره هاي بعدي و حتي در بزرگسالي شود اما اين طور نيست که اگر گفته مي شود کودک سيد است والدين فکر کنند در اينجا تربيت کردن معنا ندارد و ياد دادن رفتارهاي صحيح، کودک هنوز زود است و کودک را به حال خود رها کنند و صرفا مطيع کودک باشند بنابراين يک معناي اين که کودک در هفت سال اول سيد است، اين است که در اين دوره وابستگي کودک از جهات مختلف به والدين بيشتر است و والدين بايد با برخورد صحيح و به موقع اين وابستگي را يک وابستگي توأم با ايمني قرار دهند و با برخوردهاي غلط باعث نشوند که کودک دچار وابستگي ناايمن شود. به نظر مي رسد مطالعه کتاب هاي زير در مورد تربيت کودک مفيد باشد: 1- راه تربيت، مجيد رشيد پور، انتشارات سازمان انجمين اولياء و مربيان. 2- آشنايي با تعليم و تربيت اسلامي، مجيد رشيد پور، ، انتشارات سازمان انجمين اولياء و مربيان. 3- حدود آزادي در تربيت، دکتر علي قائمي، انتشارات سازمان انجمين اولياء و مربيان. 4. تربيت کودک از ابراهيم اميني، انتشارات دفتر تبليغات اسلامي و سازمان تبليغات اسلامي.
کد سوال : 2549
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : چرا خداوند شيطان را آفريد؟
پاسخ : خداوند در آفرينش انسان، برنامه‏اى كامل و جامع طراحى كرده است. اين طراحى، لوازمى را در پى دارد كه از جملهآنها، پديده شيطان و هم‏چنين نفس اماره در آدمى است. اين لوازم، از توابع قهرى يك نظام و برنامه است. وقتى كه در طرح نظام انسانى، موضوع اختيار و قدرت انتخابمطرح است، در كنار آن بايستى انگيزه‏هاى مختلفى نيز مطرح باشد وگرنه اختيار معنا ندارد. خداوند متعال نظام انسانى را، نظامى آميخته با اختيار طراحى كرده و به همين جهت عوامل هدايت و گمراهى رانيز مشخص نموده است؛ چنان كه خود مى‏فرمايد: «ما انسان را از نطفه‏اى آميخته آفريديم و او را شنوا و بينا ساختيم.ما راه را به او نمايانديم حال يا شكرگزار خواهد بود و يا كفران خواهد كرد»، V}(سوره انسان، آيه 3){V. در اين مجموعه، يك سو شياطين و نفس اماره آدمى قرار دارند و در سوى ديگر تمامى پيامبران، كتاب‏هاى آسمانىو عقل آدمى به صف ايستاده‏اند و هر دو جبهه، انسان را به سوى خود فرا مى‏خوانند. حال چنانچه هر كدام از اين دو جبهه وجود نداشت، طراحى خلقت ناقص بود و آنچه كه مى‏بايست براى تكاملاختيارى بشر فراهم گردد، وجود نداشت. براى مطالعه بيشتر در اين زمينه به كتاب «عدل الهى» نوشته شهيد مطهرى مراجعه كنيد.
کد سوال : 2550
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : با توجه به اينكه بنده در دوران كودكي در محيط اجتماعي بدي بزرگ شدم به گناهان بزرگي دست زده ام و حالانيز پشيمان مي باشم در ضمن توانايي كفاره اين گناهان راهم ندارم .تصميم گرفته ام كه توبه كرده وبه خود شناسي و عرفان روي آورم ولي وقتي آن گناهان (لواط و زنا )در ذهنم جلوه گر مي شود نا اميد مي شوم و دوباره بر مي گردم .حال با اين وضعيت آيا من مي توانم وارد عرفان شوم و به آن چه به ساير بزرگان داده شده است دست يابم آيا در اين صورت در صف انسانهاي بزرگ و صالحان قرار مي گيرم ؟
پاسخ : بلى، با توبه مى‏توان از عذاب رهايى يافت: شخص گنهكار قبل از توبه حالت و وضعيتى دارد كه به موجب آن مستحق عذاب است، ولى پس از توبه واقعى و انابه و استغفار در پيشگاه خداوند، حالت او دگرگون مى‏شود و روح عصيانگر او تصفيه شده و مستحق آمرزش و رحمت مى‏گردد. مانند كسى كه پس از ارتكاب جرم و ضايع كردن حق ديگرى شايسته كيفر است؛ اما وقتى كه شاكى را از خود راضى كرد، مستحق تخفيف و يا بخشش مى‏شود. هيچ گناهى غير قابل بخشش نيست. «ان اللّه‏ يغفر الذنوب جميعاً» ؛ خداوند همه گناهان را مى‏بخشد، V} (زمر، آيه 53).{V بنابر اين با عزم جدى به ترك گناه و استغفار به درگاه خداوند، مطمئن باشيد خداوند گناه شما را مى‏بخشد. تقيّد شما به انجام واجبات، كارى ارزنده است؛ چرا كه نيكى‏ها زمينه را بر بدى‏ها تنگ خواهد كرد. قرآن مى‏فرمايد: «نماز را در دو طرف روز و شبانگاه (نمازهاى يوميه) به جاى آور، همانا كه خوبى‏ها بدى‏ها را از بين مى‏برد»، V}(سوره هود، آيه 114). {V ضمناً هرگز گناه خود را براى كسى بازگو نكنيد و فقط با خداوند راز و نياز كرده و از او آمرزش بخواهيد كه او آمرزنده‏اى مهربان است. اگر كسى مرتكب گناهى شود ولى پشيمان شده و به درگاه خداوند حقيقتا توبه نمايد خداوند توبه او را مى پذيرد.توبه راستين از گناهان آن است كه واقعا قصد بازگشت به آن گناه را نداشته باشد. خداوند متعال بارها در قرآن مجيدوعده غفران به تائبان داده است و حتى گناهكاران را فرمان به مأيوس نشدن از رحمت خويش داده است. چنان چه درآيه 53 سوره زمر مى‏فرمايد: به آن بندگانم كه در گناه‏كردن بر نفس خويش اسراف كرده‏اند بگو هرگز از رحمت بى‏منتهاي خدا نااميد مباشيد البته خداوند همه گناهان شما را خواهد بخشيد كه او خدايى بسيار آمرزنده و مهربان است. همچنين آيات (135) آل عمران و (48) نساء را به دقت ملاحظه نماييد. البته در مواردى كه عملى نياز به قضا يا پرداخت كفاره و امثال آن دارد، بايد به اين وظايف نيز عمل شود. - يكى از محكمات و مسلمات اسلام در زمينه توبه و بازگشت بسوى خدا اين است كه همواره باب توبه و شمول رحمت و مغفرت الهى نسبت به جميع گناهان و تمامى گناهكاران در طول مدت عمر و حتى تا لحظه مرگ بروى انسان باز است و هرگز جايز نيست كسى در موردى و در زمانى از رحمت و مغفرت الهى مأيوس گردد و خيال كند كه ديگر راهى و اميدى براى نجات او نيست. در روايات اسلامى آمده است كه «وحشى» غلام هند، همسر ابوسفيان كه قاتل حضرت حمزه، عموي پيامبر(ص)، مدافع بزرگ اسلام و سيدالشهداي جنگ اُحد بود، چون از كرده خود پشيمان شد، خدمت حضرت پيامبر(ص) رسيد و از آن حضرت سؤال نمود كه آيا درب توبه به روى من باز است و آيا خداوند گناه مرا خواهد بخشيد و راهى براى نجات من نيز هست كه در پاسخ اين آيه نازل شد كه «قل يا عبادى الذين اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمه الله ان الله يغفر الذنوب جميعا»؛ اى پيامبر به بندگان گناهكار و اسراف كار در مورد خودشان بگو كه نبايد از رحمت خداوند مأيوس شويد. آرى خداوند تمامى گناهكاران را خواهد بخشيد، V}(زمر، آيه 53). {V سپس پيامبر گرامى اسلام فرمود: آرى توبه تو نيز پذيرفته است؛ ولى آن قدر كار وحشى زشت بوده است كه حضرت فرمودند: در عين حال لازم است كه از چشم من پنهان شوى و من تو را نبينم،V} (تفسير فخر رازى، ج 27، ص 4). {V لازم به ذكر است همانطور كه از صريح جمله (لا تقنطوا) استفاده مى‏شود يأس از رحمت الهى كارى حرام است و در روايات اسلامى به عنوان گناه كبيره ذكر شده و در شمارش گناهان كبيره آورده شده است. وسعت رحمت و مغفرت الهى تا بدانجا است كه روايت شده: چون شخصى در محضر حضرت رضا(ع) گفت: خدا لعنت كند كسى كه با على جنگيد، امام رضا(ع) به آن شخص فرمودند: H}«قل الا من تاب و اصلح؛{H مگر كسى كه توبه نموده و خويش را اصلاح كرده باشد»، V}(وسايل الشيعه، ج 11، ص 266). {V آيه مباركه A}«ان الله لا يغفر ان يشرك به و يغفر ما دون ذلك لمن يشاء»{A؛ V} (نساء، آيه 48 و 116){V كه مضمونش عدم بخشايش نسبت به مشرك است نيز در خصوص مشركى است كه موفق به توبه نگردد و گرنه در صورت توبه، مشرك و كافر و حتى منافق نيز مورد عفو و مشمول رحمت الهى خواهند بود. البته ممكن است كسى در اثر اصرار بر گناه و معصيت موفق به توبه و بازگشت نشده باشد؛ ولى يقينا در صورت پشيمانى و تصميم به بازگشت همواره درب توبه به روى او باز است و مى‏تواند به سوى خدا باز گردد و اهل ايمان و خير و صلاح شود اگر چه گناهان گذشته‏اش به اندازه ريگهاى بيابان باشد. بنابراين در زمينه توبه هيچگونه جبرى در كار نيست و اين طور نيست كه كسي مجبور باشد در حالت گناه و فسق و نقص بماند و راه رشد و تكامل و قرب به خدا به رويش بسته باشد و اين تفكر صحيح نمى‏باشد. براى مطالعه بيشتر ر.ك: گناه‏شناسى، ص 380 و نقطه‏هاى آغاز در اخلاق اسلامى، ص 212. مطالعه زندگي افرادي مانند فضيل بن عياض و بشر حافي نشان مي دهد که در انسان اراده و نيرويي وجود دارد که با وجود سال ها گناه و عصيان و سرکشي در برابر خداوند مي توان بر خود بشورد و سابقه زشت و نکبت بار خود را به سعادت و خوشبختي و بندگي خالصانه تبديل کند و نه تنها خود را از تاريکي گناه و گرداب دوري از خدا نجات دهد بلکه در اين راه راهنماي ديگران نيز باشد و از گرفتاران وادي ظلمت و جهالت و گناه، دستگيري نمايد. با نيروي اراده و تصميم جدي و توفيق خداوندي است که راهزن و سارق خطرناکي چون فضيل بن عياض که به انواع گناهان و معاصي آلوده بود با شنيدن آيه اي از قرآن کريم در هنگام سرقت، از خواب غفلت چندين ساله بيدار گرديد و توبه جدي نمود و در راه بندگي خداوند تا بدانجا پيش رفت که نامش در زمره زاهدان و عابدان ثبت گرديد. بشر حافي بعد از عمري عيش و نوش و افسار کسيختگي و بندگي شيطان با شنيدن تذکري از امام کاظم(ع) توفيق توبه پيدا کرد و از بندگان پاک و خالص خداوند گرديد. پس مي توان با همت و اراده و درخواست توفيق از خداوند و توسل به اولياي پاک او جبران گذشته را نمود و فرصت هاي از دست رفته را جبران نمود و در کاروان بندگان پاک خداوند که عازم ديدار کوي دوست مي باشند وارد شد و از مقيمان حضرت دوست گرديد.