• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 2501
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : آيا مبارزه با اميال دروني باعث بيماري هاي رواني نمي شود؟
پاسخ : اگر منظور از مبارزه با اميال دروني عدم ارضاء نيازهاي دروني باشد قطعا انسان هم دچار بيماري رواني و قبل از آن از نظر جسماني با کمبودهائي مواجه مي شود که نتيجه آن بيماري جسماني است. اما اگر منظور از مبارزه با اميال دروني کنترل و مهار آنها و ارضاء آنها به طور صحيح و مشروع باشد نه تنها انسان دچار بيماري رواني نمي شود بلکه به سلامت رواني و جسماني نيز دست مي يابد. براي روشن تر شدن مطلب کمي درباره اميال و نيازهاي انسان مي پردازيم و سپس ارضاء اين نيازها. انسان يک موجود دو بعدي است يعني متشکل از بعد جسماني و رواني و طبعا يک سلسله نيازهاي مادي و معنوي دارد. شکي نيست که ادامه حيات و بقاي انسان به ارضاء صحيح اين نيازهاست و اگر به هر دليلي اين نيازها به موقع ارضا نشود انسان دچار مشکل جدي خواهد شد و چه بسا به مرگ انسان منجر شود. نيازهاي رواني نيز از اين قاعده مستثني نيست. انسان همين طور که براي حفظ بقاء و سلامت جسماني نياز به غذا، اکسيژن و آب دارد براي حفظ سلامت رواني نيز نياز به امنيت و آرامش رواني دارد و الا دچار ناامني و عدم آرامش رواني شده سيستم ايمني رواني او آسيب جدي مي بيند و در نتيجه شخصيت او از نظر رواني آسيب پذير مي شود و اين نا امني مي تواند منشأ بسياري از بيماريهاي رواني مانند انواع اضطراب ها، افسردگي و ... شود امااين نيازهاي جسماني و رواني هنگامي منجر به سلامت جسماني و رواني انسان مي شود که بر اساس اصول صحيح و معقول و منطقي ارضاء شود و الا ارضاء بي رويه و لجام گسيخته آن نيز مشکلاتي را براي انسان بوجود مي آورد لذا عقل و منطق و همچنين علم و دين همگي بر اين حقيقت اذعان دارند که اولا نيازهاي انسان اعم از مادي و رواني بايد به موقع ارضاء شود ولي در عين حال لجام گسيخته و نامشروع و غلط نبايد اين نياز ها را ارضاء نمود. بنابراين به حکم عقل براي اين که انسان به رشدو تکامل و اهداف زندگي خود دست يابد بايد بر اساس يک چارچوب صحيح نيازهايش را ارضاء کند و خارج از آن چارچوب که در واقع نوعي هرج و مرج و بي بند و باري و لاابالي گري و افسارگسيختگي نفساني و رواني است نبايد حرکت کند بنابراين اگر گفته شده است که با اميال دروني بايد مبارزه کرد منظور عدم ارضاء نيازهاي واقعي نيست بلکه مقابله و مبارزه با افسارگسيختگي رواني براي ارضاء نيازهاست و اين حرف منطقي و صحيحي است که هيچگونه پيامد منفي و بيماري رواني براي انسان ندارد بلکه موجب آرامش رواني و سلامت جسماني و رواني انسان مي شود. بعنوان مثال اميال جنسي که هم بعد جسماني و هم بعد رواني دارد در واقع يکي از نيازهاي انسان مي باشد. اسلام اصل اين نياز را پذيرفته است و براي ارضاء آن بهترين راهکار عملي يعني سنت ازدواج را توصيه کرده است و اصلا هدف او غايت ازدواج را نه تنها ارضاء نياز جنسي انسان بلکه دست يابي به آرامش دانسته است.
کد سوال : 2502
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : آيا به طور کلي در «همانند سازي» طبيعي و خوب است و در دين اسلام به آن سفارش شده؟
پاسخ : همانند سازي يا identification عبارت است از يک فرايند رواني که آزمودني يک جنبه يا يک خصوصيت ديگري را به خود مي گيرد و خود را کلا يا جزئا بر اساس الگوي مأخوذ تغيير مي دهد. شخصيت به وسيله يک رديف هماندسازي تشکيل مي گردد و متمايز مي شود. اصل همانند سازي به عنوان يک فرايند رواني از نظر روان شناسي هم در يادگيري و هم در شکل گيري شخصيت نقش مؤثري دارد و قطع نظر از مسائل ارزشي و صرفا با يک نگاه روان شناسانه امري مطلوب و مفيد است اما وقتي همانند سازي در قالب دين اسلام مورد توجه قرار دهيم در واقع آن را وارد محدوده مسائل ارزشي نموده ايم زيرا هر ديني از جمله اسلام يک سلسله مسائل ارزشي دارد و همه رفتار هاي انسان با نگاه ديني يک بعد ارزشي دارد در اين صورت نمي توان گفت همانند سازي به طور مطلق مطلوب است بلکه از ديدگاه اسلام، اصل همانند سازي صحيح و پذيرفته شده است و نحوه به کار گيري آن بايد هيچ منافاتي با ارزشهاي ديني نداشته باشد. يعني ما حق نداريم رفتارهاي ضد ارزشي و خصوصيات ضد ارزشي ديگران را همانند سازي کنيم و بر اساس آن رفتار کنيم و شخصيت خود را شکل دهيم بلکه بايد رفتار ها و خصوصيات صحيح و مطلوب و ارزشي را همانند سازي کنيم. مثلا انجام اعمال صالح مانند اقامه نماز، قرائت قرآن، مطالعه کتب علمي، کمک به ديگران يعني انفاق و ايثار از رفتارها و خصوصياتي است که مورد تأييد اسلام است و همانند سازي در اينگونه امور اشکالي ندارد بلکه لازم است اما ظلم به ديگران از خصوصيات نامطلوبي است که ما حق نداريم خصوصيات ظالمانه افراد ستمگر را همانند سازي کنيم و مانند آنها به ديگران ظلم کنيم.
کد سوال : 2503
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : انضباط يعني چه؟ آيا ايجاد انضباط درون فردي (خود انضباطي) امکان دارد چگونه؟
پاسخ : انضباط يعني هر کاري يا رفتاري که به زندگي انسان مربوط مي شود به موقع انجام دادن. انضباط مصاديق گوناگوني دارد، انضباط در خوردن، خوابيدن، لباس پوشيدن و ساير رفتارهاي اجتماعي و فردي. انضباط در خوردن يعني اجتناب از بي رويه خوردن، اجتناب از پرخوري يا کم خوري، انضباط در خواب يعني چرخه مشخص و منظمي براي خواب داشتن و به هم نزدن چرخه خواب و ... اما اينکه سوال کرديد آيا انسان مي تواند انضباط درون فردي ايجاد کند پاسخ آن آري است و بايد گفت انضباط اساسا يک امر دروني است به عبارت ديگر تا فرد از نظر دروني داراي خود انضباطي نباشد رفتار او در خارج نمي توان منضبط باشد. بنابراين انضباط يعني انسان از نظر دروني و شخصيتي داراي ملکه نظم باشد. مانند اينکه مي گويند تقوا يک امر دروني است يعني پرهيز از گناه و رعايت حدود الهي بايد اول دروني شود و ملکه انسان شود تا در رفتار او بروز و ظهور پيدا کند و ايجاد انضباط امري است ممکن و هر کسي مي تواند اين حالت را در خود ايجاد کند. اما اينکه چگونه ملکه انضباط در انسان ايجاد مي شود مستلزم شرايط و مقدماتي است. برخي از شرايط و مقدمات خود انضباطي جنبه علمي و نظري دارد مثل اينکه انسان اول بايد معناي صحيح انضباط را از نظر علمي ياد بگيرد و فرد منظم را بتواند از فرد نامنظم تشخيص دهد سپس نوبت به شرايط و مقدمات عملي مي رسد يعني بعد از شناخت انضباط عملا بايد وارد صحنه عمل شود و با تمرين و پشتکار و دقت رفتار هاي روزمره خود را براساس يك برنامه ريزي صحيح انجام دهد و خود را ملزم به انجام رفتارهاي منظم نمايد و در صورت تخطي خود را جريمه کند و به خود تلقين کند که من بايد فردي منظم باشم و در عين حال اميدوار به ايجاد اين حالت (خود انضباطي) در خود باشد قطعا بعد از انجام مقدمات فوق و تمرين و پشتکار صفت انضباط مي شود ملکه دروني او و جزو ساختار شخصيت او مي شود.
کد سوال : 2504
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : چگونه مي توان «نظم و ترتيب» را در زندگي خود مستقر کنيم؟
پاسخ : برخى از مردم و به ويژه جوانان در تنظيم زندگى و فعاليت‏هاى خويش دچار ابهام و سرگشتگى هستند و نمى‏توانند تعادل لازم را ميان خواست‏ها و امكاناتشان به وجود آورند. برنامه‏ريزى زمينه‏ساز كاميابى و موفقيت‏هاى جوان است. زيرا از يك سو به آنان شيوه صحيح به كار گرفتن فرصت‏ها را مى‏آموزد و از سوى ديگر با نيل به هدف‏هاى كوتاه‏مدت و ميان‏مدت، رضايت خاطرشان را فراهم مى‏سازد. اينكه چگونه يك برنامه‏ريزى مناسب براى نيازهاى خود تنظيم نماييم منوط و مشروط به تحقق موارد ذيل است: 1. هدف‏هاى ما دقيقاً چيست؟ و هدف اصلى ما، چه جايگاهى در آن ميان دارد؟ 2. نيازهاى ما كدامند؟ خواست‏ها و احتياجات اساسى خود را در آن زمينه بخصوص روشن كنيم. به عنوان مثال: در يك مقطع مشخص، چه درسى را نياز داريم بياموزيم تا تسلط بر آنها پيدا كنيم. 3. فرصت‏ها و اوقاتى كه بايد صرف تحقق اهداف برنامه شود، چه ميزانى است؟ 4. چه روشى مطلوب‏ترين شيوه براى دست‏يابى به اهداف مورد نظر مى‏باشد. 5. در مرحله اجرا نيازمند به چه ابزار و كاربرد چه وسايلى هستيم؟ 6. پس از اجرا به ارزيابى فعاليت‏هاى انجام شده مى‏پردازيم تا ميزان دسترسى به اهداف مشخص شود و ميزان عدم موفقيت در رسيدن به برنامه را نيز معلوم نماييم. اين مرحله كه تحت عنوان بازخورد(فيدبك) ناميده مى‏شود، فرصتى به ما مى‏بخشد تا بتوانيم عوامل ناكامى احتمالى را نيز بشناسيم و از بروز مجدد آن در برنامه مورد نظر پيشگيرى نماييم. از آفات برنامه‏ريزى، فقدان تلاش و پشتكار در دستيابى به هدف برنامه است. و يا آنكه در ابتداى فعّاليت منطبق با برنامه، چنان‏چه به همه موارد مورد نظر دست نيافتيم، ممكن است دچار دلسردى شويم و از ادامه راه باز بمانيم. و يا اينكه عمل به برنامه‏ريزى جدى، مستلزم چشم‏پوشى از برخى فرصت‏هاى فراغت، سرگرمى‏ها و تفريحات مى‏باشد، در اين صورت خود را سازگار با برنامه مى‏نماييم تا بتوانيم به نتيجه مطلوبى دست يابيم. برنامه‏ريزى به منظور پيشرفت تحصيلى از مهمترين زمينه‏هاى موفقيت جوانان و نوجوانان است. به ويژه آنكه در اين زمينه با رقابت‏هاى فشرده‏اى روبرو هستند. برنامه‏ريزى بر حس اعتماد به نفس مى‏افزايد و هسته مركزى اطمينان به شخصيت را رشد مى‏دهد و موجب مى‏شود با نگاهى اميدوارتر به جهان بنگريم. از نگاه ديگر، برنامه‏ريزى در ابتدا با كندى ممكن است مواجه شود ولى در جريان عمل به برنامه به آن عادت مى‏كنيم و به مرور زمان ملكه شخصيت ما مى‏شود. برنامه‏ريزى علاوه بر صرفه‏جويى در وقت و فرصت‏هاى زندگى، موجب مى‏شود تا خود را و نيازهايمان را بهتر و بيشتر بشناسيم. لازمه برنامه‏ريزى موفق، خصوصيت ارزشمند، انعطاف‏پذيرى در عمل به برنامه است و نيز نگاه واقع‏بينانه به كاستى‏ها و ضعف‏هاى موجودمان در زمينه‏اى است كه تنظيم برنامه مى‏كنيم. برنامه‏ريزى تفكر ما را نسبت به زندگى شكل مى‏دهد و تفكّرمنسجم منجر به عمل موفق در زندگى مى‏شود. احاديثى از پيامبر گرامى اسلام(ص) و امامان معصوم در اين باره نقل شده است از جمله: H}«توزيع الوقت توسيعه»{H و H}«و نظم امركم»{H. بزرگان نيز مطالبى در اين باره گفته‏اند. از جمله جناب فيض كاشانى در رساله زاد السالك مى‏گويد: از چيزهايى كه مهم است اين است كه براى هر وقتى برنامه و فعاليت و كارى قرار داد و در آن زمان همان كار را انجام دهد تا اوقات اوضايع نگردد. به منظور داشتن يك برنامه منظم، لازم است جدولى تهيه نماييد و ساعات شبانه روز و ايام هفته را (به ترتيب درستون افقى و عمودى) يادداشت كرده و براى هر ساعتى در هر روز از ايام هفته كار و برنامه مناسب را در آن يادداشت نماييد. مثلاً چه ساعتى از خواب بيدار شويد؟ ساعتى را به نماز و نرمش و صرف صبحانه و ديگر كارها اختصاص دهيد، ساعات درس و كلاس و مطالعه و استراحت و نظافت و... را نيز دقيقا در جدول بنويسيد و خود را موظف كنيد طبق جدول پيشنهادى خود كه متناسب با توانايى‏هاى خودتان است عمل نماييد. در اين مسير نياز به يك عزم و اراده جدى هست كه انشاءالله در شما وجود دارد. اما روايتى كه درباره نظم براى شما مى‏نويسم، روايتى است در نهج‏البلاغه كه على(ع) پس از ضربت خوردن به دست ابن‏ملجم «لعنه ‏الله» به فرزندان خود حسن و حسين(ع) چنين توصيه كرد و چنين فرمود: H}«اوصيكما و جميع ولدى و اهلى و من بلغه كتابى بتقوى الله و نظم امركم؛{H شما و همه فرزندان و كسانم و هر كسى را كه نوشته‏ام به او مى‏رسد، به تقواى خدا و نظم داشتن در كارتان سفارش مى‏كنم». نكته مهم اين است كه اولين جمله‏اى كه در وصيت‏نامه خود به فرزندان خود در آن حالت خاص پس از توصيه به تقوا و دورى از گناه، توصيه به نظم در امور و كارها فرمود و اين نشانه اهميت نظم و نقش آن در سعادت و موفقيت انسان است. در روايتى ديگر نعمان بن بشير مى‏گويد: رسول اكرم(ص) صفوف نماز ما را طورى منظم مى‏كرد كه گويى تيرها را -در تيردان - مرتب مى‏كند تا آن كه ديد ما از او غافل شده‏ايم سپس روزى براى نماز بيرون آمد و خواست تكبيره‏الاحرام بگويد كه ديد مردى سينه‏اش را جلو آورده است. فرمود: اى بندگان خدا، صفوف خود را منظم كنيد و گرنه خداوند شما را از هم روگردان مى‏كند (دچار اختلاف مى‏شويد). بنابراين نظم از اهميت بالايى برخوردار است كه حتى پيامبر(ص) در عبادت دسته‏جمعى مردم را به آن اين چنين توصيه و امر مى‏كند و مى‏توان گفت يكى از عوامل مهم و اساسى در موفقيت انسان، وجود نظم در انجام دادن كارهاست. به منظور آشنايى با زندگى انسان‏هاى منظم و موفق مى‏توانيد به زندگى‏نامه حضرت امام‏خمينى از انتشارات دفتر نشر آثار امام، جلد چهارم و پنجم كه درباره ويژگى‏هاى اخلاقى و عبادى امام است مراجعه كنيد. به عنوان نمونه، امام زمانى كه در نجف بودند چنان برنامه‏ها وكارهايشان را دقيق و با نظم و در ساعت مقرر انجام مى‏دادند كه شاگردان ايشان اظهار مى‏كردند ما مى‏توانستيم ساعت خود را بر اساس زمان ورود به محل درس تنظيم كنيم. «تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل» در اين زمينه مى‏توانيد از كتاب‏هايى كه در احوالات بزرگان و افراد موفق نوشته شده است استفاده كنيد از جمله: رمزپيروزى مردان بزرگ، جعفر سبحانى.
کد سوال : 2505
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : عواملي که «رشد قوه بيان» را تسهيل مي کند را توضيح دهيد.
پاسخ : براي موفقيت در اين مورد, توجهتان را به نكات زير جلب مي كنيم: 1- زياد مطالعه كنيد تا با واژه ها و كلمات و جمله بندي هاي مختلف بيشتر آشنا شده و هنگام نياز از آن استفاده كنيد و سطح قدرت و توان خود را بالا ببريد. 2- با دوستان و نزديكان سرسخن را باز كنيد و درباره يكي از موضوعات روز و عمومي صحبت كنيد و يا درباره نقطه نظرات ديگران فعال برخورد كنيد و اظهار نظر نماييد تا با روش و روحيه مواجهه با ديگران آشنا شويد و توان رواني و روحي شما بالا برود. 3- سعي كنيد در كلاس درس درباره يكي از موضوعات رشته تحصيلي و مواد درسي خود, مطالعه بيشتري انجام داده و در قالب كنفرانس و يا سوئال و جواب , مطالب گردآوري شده را به ديگر دانشجويان منتقل كنيد. 4- كتاب هايي كه درباره سخن و سخنوري و فن ايراد سخنراني نوشته شده است مطالعه كنيد. مانند ‹‹آيين سخنراني, ديل كارنگي›› انتشارات پيمان و نيز سخن و سخنوري , نوشته مرحوم فلسفي . 5- براي سخنراني كردن و روان صحبت كردن با ديگران , سعي كنيد اعتماد به نفس خود را بالا ببريد كه لازمه آن تسلط داشتن بر موضوع سخن است . كه بايد اين اهرم را در اختيار داشته باشيد و بعد از آن در برابر هر ذهنيتي كه به شما ناتواني را القا مي كند ايستادگي كرده و بلكه خود را كاملا" مسلط و توانا بشماريد و همين اوصاف را به خود تلقين كنيد و با خود بگوئيد من توانا, قادر, مسلط بر خود, سخنراني ماهر و زبردست هستم و تحت تائثير جو و محيط و ايرادات ديگران و حتي مزاحمتهاي شنوندگان قرار نمي گيرم و... . 6- كارهاي نخستين را از اقدامات كوچك تر آغاز كنيد و سنگ بزرگ برنداريد پر واضح است كه هر فعاليت را بايد از كارهاي كوچك شروع كرد تا جرائت و توانايي شما بالا برود. 7- به هنگام ارائه سخن به فعاليت هاي ديگران (چه پسنديده چه ناپسند) توجه نكنيد و تمام اهتمام خود را متوجه انجام سخنراني خود نمائيد و در همين حال كه خونسردي خود را حفظ مي كنيد به ديگران توجه نداشته و توجه خود را به عمل خود معطوف داريد. 8- سخنراني خود را از موضوعات كوچك, كاملا" در دسترس , آسان , مورد علاقه و رغبت خود و با سابقه علمي قبلي انتخاب كنيد تا از ادامه آن احساس غربت و بيگانگي نكنيد. 9- قبل از پرداختن به سخنراني مدتي با خود تمرين كنيد و همان سخنان را در ذهن مرور كنيد. 10- هميشه از راهنمايي علمي افراد آشنا با مطلب بهره بگيريد و قبلا" از آنها مشورت بگيريد. 11- با توجه به اين كه بيان ارتباط با قوه تفكر و توانايي هاي شناختي و عقلي انسان دارد سعي كنيد علاوه بر آنچه به عنوان راهكار در بالا به آنها اشاره شد تفكر منطقي خود را تقويت كنيد هر چه شما بيشتر اهل يك تفكر منطقي باشيد قوه بيان شما نيز از آن بهره مند شده رشد بيشتري پيدا مي كند زيرا بيان خوب و رشد يافته همواره نيازمند يك پشتوانه فكري و منطقي قوي است.
کد سوال : 2506
موضوع : اطلاعات عمومي
پرسش : نماينده نهاد در دانشگاهها توسط چه كسي انتخاب مي شود.و در مدت و دوره فعاليت كارهايشان زير نظر چه كسي ميباشد؟
پاسخ : برخي موارد قانوني اساسنامه نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها پيرامون سؤال شما در ذيل آورده مي شود: ماده 6: رئيس نهاد برترين مسئول اجرايي نهاد است و با پيشنهاد شوراي نمايندگان توسط مقام معظم رهبري براي مدت 3 سال تعيين مي شود. ماده 7: مسئول دفتر نمايندگي در دانشگاه مسئوليت اداره دفتر و اجراي وظايف نهاد در حيطه دانشگاه را بر عهده دارد و زير نظر رئيس نهاد و در چارچوب برنامه ها و آيين نامه هاي ابلاغ شده از سوي وي فعاليت مي كند. ماده 8: نصب و عزل مسئولان دفاتر در دانشگاه ها پس از مشورت با رئيس دانشگاه به پيشنهاد رئيس نهاد و تصويب شوراي نمايندگان و حكم رئيس شورا صورت مي گيرد. ماده 10: وظايف و اختيارات رئيس نهاد: نظارت بر حسن اجراي وظايف دفاتر و واحدها و فعاليت هاي جاري نهاد در دانشگاه ها و پيگري اشكالات و تخلفات احتمالي.
کد سوال : 2507
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : با سلام لطفا خطبه اي در نهج البلاغه که بدون نقطه نگارش گرديده است را معرفي نماييد.
پاسخ : H}‹‹الحمد لله اهل الحمد و ماواه و له اوكد الحمد و احلاه و اسرع الحمد و اسراه و اطهر الحمد و اسماه و اكرم الحمد و اولاه , الحمدلله الملك المحمود و المالك الودود مصور كل مولود و مآل كل مطرود, ساطح المهاد و موطد الاطواد و مرسل الامطار و مسهل الاوطار, عالم الاسرار و مدركها و مدمرالاملاك و مهلكها و مكور الدهور و مكررها و مورد الامور و مصدرها, عم سماحه و كمل ركامه و همل , وطاوع السوال و الامل و اوسع الرمل و ارمل , احمده حمدا" ممدودا" و اوحده كما وحه الاواه , و هوالله لااله للامم سواه و لا صادع لما عدله و سواه ارسل محمدا" علما للاسلام و اماما للحكام و مسدد اللرعاع و معطل احكام ود و سواع , اعلم و علم و حكم و ائحكم , اصل الاصول و مهد, واكد الموعود واوعد, اوصل الله له الاكرام و اودع روحه السلام , و رحم آله واهله الكرام , ما دمع رائل و ملع دائل و طلع هلال و سمع اهلال . اعملوا رعاكم الله اصلح الاعمال و اسلكوا مسالك الحلال , و اطرحوا الحرام و دعوه واسمعوا امرالله وعوه و صلوا لارحام وراعوها و عاصوا الاهوائ و اردعوها و صاهروا ائهل الصلاح والورع , و صارموا رهط اللهو والطمع , و مصاهركم اطهرالاحرار مولداو اسراهم سوئددا واحلاهم موردا" وها, هو امكم و حل حرمكم ممسكا عروسكم المكرمه و ماهر الهاكما مهر رسول الله (ص ) ام سلمه و هو اكرم صهر اودع الاولاد و ملك ما اراد, و ماسها مملكه ولاوهم , ولاوكس صلاحه ولاوصم , اسال الله لكم احماد وصاله و دوام اسعاده والهم كلا اصلاح حاله و الاعداد لمآله و معاده وله الحمد السرمد والمدح لرسوله احمد(ص )؛{H حمد و ثناء خداوندي را كه اهل حمد بوده و جايگاه آن مختص او ميباشد و برترين و شيرين ترين و سريع ترين و گسترده ترين و پاك ترين و بالاترين و گرامي ترين و سزاوارترين حمدها بر ذات او باد. سپاس خداوندي را كه پادشاهي است مورد ستايش و مالكي است بسيار مهربان و با محبت هر مولودي را صورت مي بخشد و هر طرد شده اي را ملجائ و پناهگاه است . گستراننده دشت ها و صحراها و برپا كننده كوه ها و بلندي هاست , فرو فرستنده باران ها و آسان كننده مشكلات و نيازها است , عالم و دانا به همه اسرار و درهم كوبنده و نابودكننده همه پاداش ها است . روزگاران را به سرانجام رسانده و آنان را مجددا" به عرصه وجود مي آورد و مرجع و مصدر همه امور اوست جود و عطايش همه چيز را در برگرفته جز ابر بخشش او با كمال ريزش , همگان را فرا گرفته است , خواسته ها و اميدهاي بندگان را برآورده نموده و به ريگزاران افزوني و توسعه بخشيده است . حمد و ستايش مي كنم او را حمد و ستايشي بي انتها و يگانه اش مي شمارم همان گونه كه بنده دعاكننده گريان او را يگانه مي شمارد و اوست خداوندي كه امتها را خدايي جز او نيست و كسي نيست كه آنچه را كه او برپاو تنظيم كرده در هم فرو ريزد او محمد(ص ) را پرچم هدايت و نشانه اسلام و امام حكمرانان و استواركننده پيشوايان و تعطيل كننده احكام بت هايي چون ود و سواع قرار داد, او (پيامبر) به بندگان خدا حقايق را اعلام نموده و به آنان تعليم داد و در ميان آنان حكم رانده و امور را استحكام بخشيد واصول اساسي را پايه گذاري كرده و آنها را ترويج نمود و بر قيامت تائكيد بسيار داشت و آنان رااز آن بيمناك ساخت . خداوند آن حضرت را از اكرام خويش بهره مند سازد و به روانش درود فرستد و به آل و اهل بيت بزرگوارش رحمت عنايت فرمايد تا مادامي كه دندان نهاني در دهان مي درخشد و گرگ مي درد و ماه طلوع مي كند و بانگ لا اله الا الله به گوش مي رسد. خداوند شما را حفظ نمايد, بهترين اعمال را انجام دهيد و به راه هايي رويد كه حلال است و راه هاي حرام را ترك گفته و از آن دست برداريد. فرمان خداوند را گوش داده و آن را به خاطر بسپاريد و با اقوام و خويشاوندان پيوند و ارتباط داشته و حقوقشان را مراعات نماييد با هواها و خواهش هاي نفساني مخالفت نموده و خويشتن را از آنها حفظ كنيد. با اهل درستي و تقوا وصلت و ازدواج نماييد و خود را از قومي كه سرگرم دنيا و طمع دنيوي اند جدا سازيد. اين كسي كه اكنون داماد شما گشته و با شما پيوند نموده , پاك زاده ترين آزادگان و شريف ترين آنان بوده و از بهترين روش در ميان آنان برخوردار مي باشد. او اينك به سوي شما آمده و به حريم شما وارد گشته در حالي كه عروس بزرگوار شما را گرفته و مهريه او را همان مقدار قرار داده كه رسول خدا آن را براي همسرش ام سلمه قرار داده است . او (رسول خدا) بهترين دامادي بود كه فرزنداني را به وديعه نهاد و آنچه را كه خواست به دست آورد و در مورد همسرش غفلت نورزيد و دچار انديشه نادرست نگشت و در مصلحت او كوتاهي ننمود و بر او عيب و ايراد نگرفت . از خداوند براي شما بهترين نعمت ها و رحمت هايش را درخواست مي كنم و از او مي خواهم دائما" شما را به سعادت رهنمون گرداند و به همگان اصلاح حال و آماده كردن توشه آخرت عنايت فرمايد. حمد بي پايان خاص ذات اوست و مدح و ثنا ويژه رسول او احمد است ›› (لازم به ذكر است كه ظاهرا" اين خطبه درعقد نكاحي ايراد شده است). (خطبه بدون نقطه در: سفينه البحار, ج 1, ص 397 و نهج السعاده في مستدرك نهج البلاغه , ج 1, ص 100 و دو كتاب در دسترس براي رجوع : 1- علي (ع ) از ولادت تا شهادت , سيد محمد كاظم قزويني , ص 220. 2- سيماي نهج البلاغه , محمد مهدي عليقلي , صص 270 - 267)
کد سوال : 2508
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : هرانسان داراي ده حس است آن ده حس كدامند؟
پاسخ : حواس بيان شده شامل حسهاي زير است: 1 _ بينايي. 2 _ شنوايي. 3 _ لامسه. 4 _ چشايي. 5 _ بويائي. 6 _ تعادل. 7 _ گرسنگي. 8 _ تشنگي. 9 _ درد. 10 _ عمق (ارتفاع). معمولا وقتي بحث از حواس مي شود حواس پنچگانه بينايي ، شنوايي، لامسه، چشايي، و بويايي به ذهن ما خطور مي کند ولي ساير حواس مانند: حس تعادل، گرسنگي، عمق، درد، تشنگي را يا اصلا نمي شناسيم يا اينکه اگر هم بشناسيم بعنوان حس نمي شناسيم حال آنکه تحقيقاتي که در زمينه احساس و ادراک روان شناسان فيزيولوژيک انجام داده اند که علاوه بر حواس پنچگانه معروف پنج حس ديگر را نيز شناسايي کرده اند و در حال حاضر 10 حس را بعنوان حواس دهگانه انسان مطرح مي کنند ما در اينجا قصد نداريم به توضيح و تبيين حواس دهگانه بپردازيم زيرا در حوزه تخصص ما خارج است و بايد با اساتيدي که در اين زمينه دانش لازم را دارند مراجعه کنيد يا کتابهايي که در اين زمينه تأليف شده است مطالعه نمائيد بنظر مي آيد کتاب فيزيولوژي پزشکي تأليف گاتيون بسيار مفيد باشد البته مباحث آن تخصصي است و بيشتر دانش آموختگانه رشته هاي تجربي مي توانند از آن بهرمند شوند کتاب روان شناس و ادراک تأليف دکتر محمدکريم خداپناهي انتشارات سمت حواس دهگانه را به صورت علمي مورد بحث قرار داده و براي ساير رشته هاي غير پزشکي نيز قابل فهم و مفيد است.
کد سوال : 2509
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : هر انسان بسان ‹‹الله تعالي›› در قلمرو خود خالق است پس مخلوق او چيست؟
پاسخ : حضرت علامه حسن زاده آملي در پايان کتاب «هزار و يک نکته» چهل حديث از معرفت نفس آورده است که اين سؤال و سؤالهاي مشابه آن را به طور دقيق جواب مي دهد. يکي از آن روايات اين است: H}«من عرف نفسه فقد عرف ربه»{H؛ هر کس نفس خويش را بشناسد پروردگار خويش را خواهد شناخت». چرا که هر انساني مي تواند به مقام خلافت خداوند تبارک و تعالي برسد و اين مانندي و شباهت در اسماء و صفات خداوندي است نه در وجود وجوبي و لذا انسان همانند خداوند بصير، سميع، حي، متکلم، مريد، قدير و ... است ولي همچون حق وجودي بي پايان و نامتناهي ندارد. يکي از اين اسماء الهي خالق به معناي پديد آورنده است و نفس نيز همين اسم شريف را در خود دارد. زيرا اگر جهان هستي را بررسي کنيم، مي بينيم که داراي مراتبي همچون لاهوت، جبروت، ملکوت و ناسوت است و خداوند نيز در هر مرتبه اي پديده اي مناسب با آن خلق مي کند و لذا جبرئيل را در مرتبه جبروت و سنگها و درختها را در ناسوت خلق کرده است. همين نگرش در جهان کوچک نفس نيز وجود دارد. لذا نفس داراي مراتبي همچون دل، عقل، خيال و حس است و در هر يک از آنها پديده اي مناسب با آن ايجاد مي کند، به عنوان مثال در دل ، عشق پاک مي جوشاند و معشوق ربوبي را عاشقانه مي پرستد و در عقل معارف و تفکرات عميق پديد مي آورد و لذا انديشهاي ژرف فلسفي، عرفاني، فقهي، فيزيکي، شيمي، رياضي و ... ارائه مي دهد و در خيال، خوابها، تصاوير خيال پردازانه خلق مي کند و لذا براحتي نقشه خانه اي را در آن پديدار مي سازد و در حس نيز آثار متعددي مانند گفتارها، ديدنها، شنيدنها و ... ايجاد مي کند. همه اين آثار از پديده ها و مخلوقهاي نفس آدمي است. اما در اينجا سخن برتري نيز وجود دارد و آن نکته اي است که در عرفان به زيبايي تبيين شده است و آن اين است که اگر انسان کامل گردد مي توانند بيرون از دايره ضيق خود مخلوقات فراواني ايجاد کند و اين امر در تمامي معجزات انبياء و کرامات اولياء بسيار روشن است و لذا مي بينيم شتر را از کوه بيرون مي آورند، مجسمه گلي کبوتري را زنده مي کنند و ... .
کد سوال : 2510
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : تفاوت ميان اصحاب ‹‹يمين›› و ‹‹السابقون›› چيست كه منجر مي شود درجه و مراتب هر كدام در فردوس با يكديگر متفاوت باشد؟
پاسخ : در سوره مباركه واقعه، چگونگي حال مردم در روز قيامت را بيان مي كند و مردم را در اين روز به سه گروه تقسيم مي كند: A}«و كنتم ازواجاً ثلاثه»{A؛ V}(واقعه / 7){V گروه اول اصحاب ميمنه يا اصحاب يمين مي باشند. اصحاب پسين كساني هستند كه نامه اعمالشان را به دست راستشان مي دهند و اين امر در قيامت نشانه و علامتي براي مؤمنان نيكوكار و اهل نجات است و احتمال دارد، ميمنه و يمين از ماده «يمن» به معناي سعادت و خوشبختي باشد، يعني گروه اول كه همان اصحاب يمين باشند، گروه سعادتمندان و خوشبختان مي باشند. گروه دوم اصحاب مشئمه يا اصحاب شمالند؛ گروهي بيچاره و بدبخت كه نامه اعمالشان را به دست چپشان مي دهند و اين نشانه و رمزي براي جرم و جنايت و تيره روزي آن گروه است. گروه سوم گروه پيشگامان يعني سابقون مي باشند كه مقر‏ب درگاه خداوند مي باشند: A}«و السابقون السابقون اولئك المقربون»{A؛V} (واقعه / 10و11){V ظاهراً بايد پرسش در مورد تفاوت بين اصحاب يمين و سابقون باشد نه اصحاب يمين و اصحاب شمال، چون تفاوت بين اصحاب يمين و شمال واضح و آشكار است و نيز معلوم است كه تنها اصحاب يمين در بهشت برين و فردوس جاي دارند نه اصحاب شمال كه اهل دوزخ و آتشند. در مورد «سابقون» مي توان گفت: آنها كساني هستند كه نه تنها در ايمان بلكه در اعمال خير و صفات و اخلاق انساني نيز پيشگام و در صف نخست مي باشند. كساني كه الگو و اسوه مردم و رهبران و پيشوايان خلقند. در حديثي آمده است كه رسول خدا(ص) فرمود: H}«أتدرون من السابقون الي ظل الله يوم القيامه؟{H؛ آيا مي دانيد چه كساني پيشگامان به سوي سايه لطف خداوند در قيامتند؟ عرض كردند: خدا و رسولش آگاهتر است. حضرت(ص) فرمود: كساني كه حق را مي پذيرند و اگر از آنها درخواست حق شود آن را عطا مي كنند و در اختيار مي گذارند و در مورد مردم همانند خودشان حكم مي كنند››.V} (تفسير مراغي، ج 27، ص 134، به نقل تفسير نمونه، ج 23، ص 205، چاپ هفتم، بهار 1370){V و در برخي روايات «سابقون» به پيامبران مرسل و غيرمرسل تفسير شده اند و در برخي ديگر به علي(ع) و پيروان او كه پيشگامان به سوي بهشت و مقربان درگاه خداوند هستند تفسير شده است، V}(تفسير نور الثقلين، ج 5، ص 206 به نقل تفسير نمونه، ج 23، ص 205، چاپ هشتم، بهار 1370){V تفاوت درجه ميان اصحاب يمين و گروه سابقون به تفاوت ميان معرفت و اعمال آنها بر مي گردد چنانچه اين جمله ميان بزرگان معروف است كه مي گويند: H}«حسنات الابرار سيئات المقربين»{H؛ يعني كارهاي نيك نيكان و صاحبان جايگاه رفيع در نزد مقربان گناه شمرده مي شود و اين به خاطر تفاوت در منزلت و جايگاه اين دو گروه است كه به تفاوت در معرفت و شناخت و قرب آنان بر مي گردد چون هر انساني به لحاظ معرفت و درجه ايمان از ديگري جدا و ممتاز است و هيچ دو نفري از لحاظ ايمان يكسان نمي باشند چنانچه در مورد جناب سلمان و ابوذر در روايت آمده است: اگر ابوذر آنچه را كه در قلب و درون ساعات است مي دانست، حتماً او را مي كشت.