• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 5281
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : فلسفه دست گذاشتن و سنگ زدن به قبر مرده چيست ؟
پاسخ : در روايات چيزى در مورد سنگ زدن به سنگ قبر ميت پيدا نكرديم. آنچه كه در روايات به آن اشاره شده است دست گذاشتن روى قبر ، V} (بحارالانوار، ج 102، ص 295، زيارة المؤمنين و آدابها - مفاتيح‏الجنان، زيارت قبور مومنين، ص 939){V و يا ريختن آب روى قبر مادامى كه رطوبت آن در خاك باقى است عذاب از صاحب قبر برداشته مى‏شود ، V} (شيخ صدوق، علل‏الشرايع، ج 1، قم، مكتبة‏الداورى، 1385ه، ص 307){V.
کد سوال : 5282
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي>تربيتي و مشاوره
پرسش : قشر جوان و دانشجوى ما در پى مد لباس است و از غرب پيروى مى‏كند براى‏تاثيرگذارى بر آنها چه بايد كرد؟
پاسخ : همان طور كه هر انسانى در طول زندگى تحت تأثير عوامل مختلف درونى و بيرونى به نوسانات مختلف روحى دچار مى‏شود، مثلاً گاهى شاد و با نشاط است و گاه غمگين و كسل و افسرده خاطر مى‏شود، به همين خاطر، از يك حالت روانى يكنواخت برخوردار نيست و با توجه به فضاى روانى حاكم بر او و حوادثى كه اتفاق مى‏افتد، حالات روحى مختلفى بر وى غلبه مى‏كند؛ به همان نحو، جامعه‏اى كه انسان در آن زندگى مى‏كند نيز با توجه به مقتضيات زمان و مكان، حالات و اشكال مختلفى به خود مى‏گيرد، مثلاً در برهه‏اى از زمان مثل اوايل انقلاب و در زمان جنگ تحميلى كه فضاى جبهه و شهادت در جامعه حاكم بود، وضع حجاب و پوشش خانم‏ها و آقايان و نيز خيلى چيزهاى ديگر، بسيار مناسب و مطلوب بود و خيلى‏ها به خود اجازه نمى‏دادند اين‏گونه كه شما توصيف مى‏كنيد وارد جامعه شوند، اما در برهه‏اى ديگر از زمان مثل زمان بعد از جنگ و زمانى كه ما اكنون در آن زندگى مى‏كنيم با توجه به تبليغات زياد و زشتى كه در رابطه با خيلى از ارزش‏هاى حاكم بر جامعه واز جمله حجاب و پوشش، صورت گرفت مسأله حجاب نهايتاً به اين صورت درآمد كه شما ملاحظه مى‏نماييد. در برخى از شهرها بنا به دلايل محيطى و فرهنگى، مواردى از بدحجابى ديده مى‏شود كه اين موضوع بيشتر از آنچه كه به قوانين مربوط شود به فرهنگ عمومى جامعه و نيز نفوذ سبك‏هاى غربى، ماهواره و نيز افراد غرب‏زده و از همه مهم‏تر، تهاجم فرهنگى گسترده‏اى كه در جهان غرب عليه كشور ما به راه انداخته است، مرتبط است و اصلاح آن نيز، نيازمند برنامه‏هاى درازمدت ودقيق فرهنگى است، چرا كه تنها وضع قوانين نمى‏تواند ضامن اجراى مقررات اسلامى باشد و همين مسأله، وظايف ما را به عنوان يك فرد مذهبى و دين‏دار دو چندان مى‏كند؛ يعنى، اولاً ما در اين جامعه ابتدا بايد با خودسازى و تهذيب نفس مراقب و مواظب دين‏دارى خودمان باشيم و ثانياً براى جلوگيرى از انحراف در جامعه واشاعه فحشاء در آن، بايد با امر به معروف و نهى از منكر جلو اين انحراف را گرفت. اما راه‏كارى كه براى بازدهى بهتر و بيشتر امر به معروف و نهى از منكر ارايه مى‏دهيم اين است كه: 1- سعى كنيد افراد همفكر مذهبى را شناسايى كرده و با آنها رفت و آمد كرده و در حل مشكلات مشورت و از آنها كمك بگيريد. 2- با اساتيد معارف و اساتيد متدين و دلسوز رابطه‏تان را زيادتر كرده و از رهنمودهاى آنها در زمينه‏هاى مختلف، استفاده نماييد. 3- سعى كنيد به طور گروهى و متشكل به دقت احكام شرعى مربوط به امر به معروف و نهى از منکر، موارد معروف و منكر يا شرايط وجوب مراتب آن و كيفيت اجراى نيكوى آن را دقيقاً فراگيريد. 4- بايد آمر به معروف و ناهى از منكر خود را به زيور اخلاق و التزام عملى بيارايد و حتى‏الامكان از شيوه‏هاى رفتارى آموزنده و خلاق استفاده كند. 5- در صورتى كه احساس مى‏كنيد چنين نابسامانى‏هاى فرهنگى باعث به خطا افتادن و گناه شما مى‏شود و امكان ازدواج هم برايتان فراهم مى‏باشد، براى كنترل غريزه جنسى خود، ازدواج كنيد تا كمتر دچار خطر لغزش شويد. 6- حتى‏الامكان بايد كوشيد تا فرهنگ و پذيرش عمومى نسبت به امر به معروف و نهى از منكر را بالا برد. 7- عدم تأثير آنى و فورى نبايد ما را از انجام وظايف خود بازدارد، چرا كه دشمنان ما با اجراى برنامه‏هاى درازمدت توانستند به اين حد از پيشرفت در كارشان برسند. 8- با مطالعه آيات قرآنى و زندگى پيامبران و مخصوصاً زندگى پيامبر اسلام و ائمه اطهار(ع) و تحمل مشقت‏ها و سختى‏هايى كه آنها در زندگى كشيدند، ميزان صبر و بردبارى خود را افزايش داده و بدانيد كه يك فرد مذهبى براى رسيدن به هدف، نبايد از حرف‏هاى نابخردانه و غيرمنطقى بعضى‏ها، دچار سستى و خداى‏ناكرده دچار يأس و نااميدى شود. به خدا توكل كرده و در راه انجام اين مسؤوليت سنگين از او كمك و مدد بخواهيد.
کد سوال : 5283
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان>تربيتي و مشاوره
پرسش : تاثير منفى عقوبت دنيوى و خشم الهى كه باعث يأس از رحمت الهى ‏مى‏گردد، چگونه قابل درمان و جبران است؟
پاسخ : . احساس خجلت شرمندگى در برابر خداوند نسبت به پيشينه هاى سوء خود از بهترين حالات روحى و معنوى و زمينه‏ساز توبه و جلب رحمت و عنايت پروردگار است. البته ضمن آن كه انسان همواره بايد از گذشته‏هاى سوء نگران و نسبت به آينده خود نيز بيمناك باشد در عين حال اين خوف و اندوه هرگز نبايد به گونه‏اى باشد كه انسان را مأيوس و نااميد سازد. چه اين خود يأس و نااميدى، گناهى كبيره و دامى ابليسى است. خداوند منان رحمتى بى پايان دارد و از همه بندگان گنهكار خود دعوت نموده است كه به او التجا نموده و به سوى رحمت بيكرانش دست نياز بگشايند و وعده داده است كه اگر توبه نموده و دست از زشتى ها بشويند همه گناهان را خواهد بخشيد و آنان را مشمول لطف و كرم بى منتهاى خود خواهد كرد. از امام باقر(ع) روايت است: «ليس من عبد مومن الا و فى قلبه نوران نور خيفة و نور رجاء لو وزن هذا لم يزد على هذا ولو وزن هذا لم يزد على هذا؛ هيچ بنده مومنى نيست جز آنكه در ضميرش دو نور تابان است:«نور خوف» نسبت به كرده‏هاى پيشين و فرجام پسين و «نور اميد» به فضل و رحمت پروردگار. كه اگر هر يك با ديگرى سنجيده شود هيچ يك فزونى نخواهد يافت»، {V(وسائل، ج 2، ص 488)V}. بنابراين بايد با حفظ حالت التجا و تضرع دائمى در برابر خداوند اميد و رجا به عنايات واسعه خداى رحمان و بنده نواز را نيز در دل بالا بريد و رجا را همسان در دل جاى دهيد. زيرا غلبه خوف موجب يأس و غلبه رجا موجب جرئت بر گناه است ولى تساوى آن دو بهترين عامل بازدارنده از گناه وتشويق كننده به توبه و انجام عمل صالح مى‏باشد. براى مصونيت از آثار دنيايى خطا، مى‏توان با جبران آن به نيكى و پرداخت صدقه آرامش روحى خود را بازيافت و با اطمينان خاطر به زندگى خود ادامه داد.
کد سوال : 5287
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان>تربيتي و مشاوره
پرسش : در اثر علاقه به دوستم دچار روحياتى شده‏ام كه در مشروعيت آن دچار وسواس‏شده‏ام خصوصيات و شرايط دوستى را بيان فرماييد؟
پاسخ : همان گونه كه مى‏دانيد، دوستى انواع و اقسام متنوع دارد و هر يك ثمره و پيامد و شرايط خاص خود را مى‏طلبد و ما را در اين مقام با دوستى‏هاى ديگر كارى نيست و فعلاً به حسب درخواست شما به دوستى الهى و خداى مى‏پردازيم كه مورد نظر شماست. اين نوع دوستى از نشانه‏هاى زير برخوردار است. شما با محك زدن دوستى خود با فرد مورد نظر مى‏توانيد به درستى و نادرستى آن پى ببريد، دوستى‏هاى الهى از ويژگى‏هاى زير برخوردارند: 1- موجب ترقى معنوى و زنده نمودن ياد خداوند در ذهن و قلب مى‏گردد. 2- از ملاقات دوست بهره علمى عائد شما مى‏گردد و به دانش و معرفت شما افزوده و در هر ملاقاتى مطلبى به شما مى‏آموزد. 3- ملاقات دوست به نشاط و زنده‏دلى سالم - آن گونه كه خداوند مى‏پسندد و شما نيز آگاهى داريد؛ يعنى، حرام نيست - منتهى مى‏گردد به اين معنا كه انبساط خاطر، زنده شدن روحيه و طراوت دل ثمره آن است و از گناه، غيبت، تهمت و افترا و شوخى‏هاى همراه با استهزاء و... در آن خبرى نيست و حتى همان‏گونه كه گذشت ياد خداوند را بيشتر از قبل در دل شما زنده مى‏كند. 4- در ضمن روايتى امام باقر(ع) مى‏فرمايند. يكى از اوصاف دوست خوب آن است كه شما را به ياد آخرت بياندازد. حال اگر دوستى شما چنين است فهوالمطلوب و الا نبايد حداقل موجب غفلت شما از مرگ و آخرت گردد. 5- دوست خوب بايد شما را به انجام دستورات شرعى و پاى‏بندى به احكام دين بيشتر ترغيب كند و هرگز زمينه انجام اعمال خلاف شرع را فراهم نسازد تا چه رسد به آن كه به آنها مبتلا گرديد، حال در فضاى اين نوع دوستى بايد به تأثيرات آن توجه كرد و خود شخصاً قضاوت كنيد. 6- اگر دوستى‏هاى عادى را مد نظر قرار دهيد به آداب آن آشنا خواهيد شد و به دست مى‏آوريد كه چه نوع عملكرد و رفتارى را اقتضا مى‏كند آيا بوسيدن افراطى از آداب دوستى است؟ آيا لمس نمودن اعضاء بدن و آيا نگاه كردن خيره خيره و... از آداب دوستى است؟ بى‏ترديد يك دوستى عادى اين رفتارها را اقتضاء نمى‏كند، لذا از بروز اين رفتارها يقيناً جلوگيرى كنيد و در حالى كه دوستى خود را حفظ مى‏كنيد ابراز آن و شكل هزينه كردن محبت خود را معقول سازيد. دوست عزيز با محك زدن دوستى خود با معيارهاى ارائه شده به شرعى بودن يا نبودن دوستى خود پى خواهيد برد. اما اگر همچنان در شك و ترديد هستيد مى‏توانيد به احتياط عمل نموده و اين دوستى را تقليل دهيد، فقط تقليل مقصود است و همان‏گونه كه گذشت از ابراز رفتارهاى محبت‏آميز شديد مانند آنچه گفتيد جداً خوددارى ورزيد و با دقت در دوستى‏ها ديگران، رفتارهاى دوستانه را ياد گرفته و در همان محدوده ابراز علاقه كنيد. رفتار وسواسى را كنار بگذاريد و در صورت عدم تشخيص مشروعيت و نامشروع بودن احتياط نموده و به مقتضاى احتياط عمل كنيد و خود را هر چه سريع‏تر از ترديد و دو دلى نجات دهيد و بدانيد كه خود ترديد بيش از حد نشانه نفوذ شيطان است و الا مسير حق از ترديدى كه آلوده به تاريكى و سرگردانى است عادى مى‏باشد، لذا در ترديد باقى نمانيد و به دوستى متعارف و همانند ديگر دوستان خود اكتفا ورزيد چرا كه با اكتفا به اين سطح از دوستى يقيناً ضرر نمى‏كنيد و بدانيد كه مرتكب حرام هم نشده و گناهى هم انجام نمى‏گيرد و موجب اهانت به دوستتان نمى‏گردد.
کد سوال : 5288
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : حكمت تعداد ركعات نمازهاي يوميه چيست ؟
پاسخ : اختلاف تعداد ركعات نماز و هم چنين تعيين اوقات و ساير جزئيات عبادات - علاوه بر اسرار و رموزي كه در آنها نهفته و ما از آنها اطلاعي نداريم - روحيه تسليم در برابر خدا و دستورات پيامبر را در ما تقويت و استوار مي كند. در متون ديني (يعني قرآن كريم و روايات معصومين (ع ) در مواردي كه لازم و ضروري بوده , بعضي از اسرار و فلسفه احكام مستقيما" مورد اشاره قرار گرفته است ; مثل : فلسفه نماز, روزه , حج , جهاد و ... لكن در مورد جزئيات احكام اولا" نياز و ضرورتي براي بيان اسرار و فلسفه آنها وجود نداشت و ثانيا" همه مردم قدرت درک بسياري از اسرار را نداشتند و ائمه (ع ) تنها در جواب افرادي كه چيزي در اين زمينه مي پرسيدند, مطالبي را كه مطابق با فكر و درك آنها بود, بيان مي كردند. بديهي است كه در اين گونه موارد, نمي شود حكم كرد كه فلسفه و اسرار آن احكام منحصر به چيزي است كه در آن روايت اشاره شده است ; زيرا اگر پرسش كنندگان اسرار زيادتري را مي خواستند, پيشوايان ديني از جواب دريغ نكرده و مطالب زيادي مي گفتند و ما از اين نمونه ها زياد داريم كه شخصي از امام چيزي را مي پرسيد و جوابي مي گرفت و دوباره كه سوئال مي كرد, امام مطلب عميق تري را براي او بيان مي فرمود. از جمله اين كه فضيل مي گويد: از امام (ع ) پرسيدم : چرا كنيه پيامبر(ص ) را ابوالقاسم ناميدند؟ حضرت فرمود: براي اين كه پسري داشتند به نام قاسم , به همين دليل آن حضرت را ابوالقاسم گفتند. گفتم : يابن رسول الله ! اگر مرا سزاوار مي دانيد زيادتر از اين مطلب بيان بفرماييد. فرمودند: آيا مي داني كه رسول خدا(ص ) فرمود: »من و علي دو پدر اين امتيم «؟ گفتم : بله . بعد فرمود: آيا مي داني كه رسول خدا(ص ) پدر جميع امت است و علي نيز از امت پيامبر است و آيا مي داني كه علي (ع ) قاسم (تقسيم كننده ) بهشت و جهنم است ؟ گفتم : بلي . فرمود: به پيامبر(ص ) , ابوالقاسم گفته شد; چون او پدر كسي است كه تقسيم كننده بهشت و جهنم است . پرسيدم ; چگونه پيامبر(ص ) پدر امت است . فرمود: شفقت و مهرباني پيامبر(ص ) بر امتش , مانند شفقت و مهرباني پدر بر فرزندانش است و علي نيز بهترين امت پيامبر(ص ) است و پس از او علي براي امت از همه دلسوزتر و مهربان تر است و او پدر امت است . به اين جهت پيامبر(ص ) فرمودند: »من و علي پدر اين امتيم «, V} (علل الشرائع , ج 1 , باب 106 , حديث 2){V و اگر راوي به اين جواب نيز بسنده نكرده بود, امام (ع ) اسرار زيادتري را براي او بيان مي كردند. و در مورد تعداد ركعات نمازها از بعضي روايات چنين استفاده مي شود كه نماز در ابتدا دو ركعتي بوده است ; چنان كه فضيل گويد: از امام صادق (ع ) شنيدم كه مي فرمود: »خداوند نمازها را دو ركعتي قرار داد, سپس رسول خدا(ص ) هفت ركعت به آنها افزود«, V}(وسائل الشيعه , ج 3 , ص 31 , ح 2 و ص 34 , ح 12 و ص 35 , ح 14 و ص 636 , ح 19 و ص 638 , ح 22){V ولي سر اين كه چرا پيامبر(ص ) اين هفت ركعت را افزودند, بر ما درست معلوم نيست . فضل بن شاذان نيز از امام رضا(ع ) روايت نموده كه آن حضرت فرمود: »نمازي را كه خداوند بر امت واجب كرد, دو ركعتي بود, ولي رسول خدا(ص ) چون مي دانست كه مردم اين دو ركعت را آن گونه كه شايسته است انجام نخواهند داد و حق آن را ادا نخواهند كرد به نمازهاي ظهر, عصر و عشائ دو ركعت و به نماز مغرب يك ركعت افزود تا نقص و كمبودي را كه در مورد اداي اصل نماز از طرف نمازگزاران پديد مي آيد جبران شود«, (همان , ج 3 , ص 38 , ح 22) و روي همين حساب نيز نمازهاي چهار ركعتي در سفر دو ركعت خوانده مي شود; چون اصل نماز هميشه و در همه حال محفوظ است و كم و زياد نمي شود. سعيد بن مسيب گويد: از امام سجاد(ع ) پرسيدم : از چه هنگامي نمازها به اين صورتي كه امروز هست واجب شد؟ حضرت فرمود: »از هنگامي كه اسلام قدرت يافت و جهاد بر مسلمين واجب گشت , رسول خدا(ص ) هفت ركعت به نمازها افزود. از اين روايت استفاده مي شود كه , افزايش هفت ركعت به نمازها, هم زمان با اوج و گسترش اسلام , براي بالا بردن روحيه ايمان و عبوديت در مسلمانان , لازم و ضروري بود و از روايت ديگري نيز استفاده مي شود كه نمازهاي يوميه هر كدام مناسب اوقات خاص خود تعيين شده اند بدين صورت كه : صبحگاهان وقتي كه انسان از خواب برمي خيزد, روي مصالحي از جمله اين كه انسان هنوز با مسائل دنيا و زندگي درگير نشده , نماز دو ركعتي خوانده مي شود و در وسط روز به جهت اشتغال به امور مادي و زندگي نياز بيشتري براي راز و نياز و عبادت وجود دارد; بلكه انسان از ياد خدا غافل نشود و او را فراموش نكند.
کد سوال : 5289
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان>تربيتي و مشاوره
پرسش : علت تمايل زياد انسان به گناه نسبت به ثواب براى چيست؟
پاسخ : ما مسلمانان بر اين باوريم كه در نظام احسن هستى، آدمى اشرف مخلوقات است و به واسطه داشتن همين جايگاه، بنى‏آدم در ميان ساير موجودات عالم، ويژگى ممتازى دارد كه با آن بر ديگران برترى يافته و آن عقل است. انسان با عقل حق را از باطل، خير را از شر، نافع را از مضر و... تميز مى‏دهد و در نتيجه از بين آنها، يكى را انتخاب مى‏كند.البته براى اين كه انساندر مقام انتخاب، بهترين‏ها را برگزيند، خداوند حكيم، انبيا، اوليا و رهبران الهى را راهنما قرار داده تا اين پيام الهى را به وى ابلاغ كنند كه: اى انسان! حال كه تو مختار هستى و هر راهى را مى‏توان انتخاب كنى، بدان كه راه الهى در كيفيت انديشه وعمل به صلاح تو است و تو را به كعبه مقصود مى‏رساند. در اين رابطه قرآن مى‏فرمايد: {A{/Bإِنَّا هَدَيْناهُ اَلسَّبِيلَ إِمَّا شاكِراً وَ إِمَّا كَفُوراً{w1-8w}{I76:3I}/}A}؛ {Mما راه را به او (انسان) نشان داديم، خواه شاكر باشد [و پذيرا گردد ]يا ناسپاس [و كفران نعمت كندM}]، {V(انسان، آيه 3)V}. اما انسان‏ها - به فرموده قرآن - در مقام انتخاب غالباً بد را انتخاب مى‏كنند و به گناه و معصيت تن مى‏دهند: {A{/Bكَلاَّ إِنَّ اَلْإِنْسانَ لَيَطْغى‏ أَنْ رَآهُ اِسْتَغْنى‏{w1-7w}{I96:7-6I}/}A}؛ {Mچنين نيست [كه شما مى‏پنداريد ]به يقين انسان طغيان مى‏كند، از اين كه خود را بى‏نياز ببيندM}، {V(علق، آيه 6 و 7)V}. اما اين كه چرا انسان‏ها اين‏گونه‏اند و چه عواملى سبب مى‏شوند تا به قول شما، تمايل انسان به گناه بيشتر از كارهاى ثواب باشد، پاسخ به اين سؤال به عوامل زير برمى‏گردد: 1- ناآگاهى دينى؛ يكى از عوامل پيدايش گناه و رجحان آن بر كارهاى ثواب و خير، ناآگاهى از مسائل دينى است. در اثر همين ناآشنايى با حقايق دين و مذهب، مردم به مطالب وارونه و مسخ شده، دل مى‏بندند و از دين واقعى، بيشتر فاصله مى‏گيرند و به گناه مى‏افتند. آيت‏الله‏جوادى آملى در اين زمينه مى‏فرمايد: اگر انسان خدا را بشناسد و بداند سر سفره چه كسى نشسته است، هرگز راضى نمى‏شود او را به سبب گناه از خود برنجاند. مگر اين انسان نمى‏داند كه {A{/Bأَ لَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اَللَّهَ يَرى‏{w1-6w}{I96:14I}/}A}؛ {Mآيا (انسان) ندانست كه خداوند [همه اعمالش را ]مى‏بيند؟!M}، {V(همان، آيه 14)V}. 2- حرام‏خوارى؛ يكى ديگر از عوامل مؤثر در ارتكاب گناهان و افزايش آن و نيز ترجيح آن بر كار خير، خوردن لقمه حرام است. اگر در جامعه‏اى يا در خانواده‏اى، معصيت، گناه و ولنگارى را مى‏بينيم، ريشه‏اش در لقمه‏اى است كه از راه غيرمشروع و حرام به دست آمده و خورده شده است. {Sلقمه كامد از طريق مشتبه‏# خون خور و خاك و بر آن دندان منه‏S} {Sكان ترا در راه دين مفتون كند# نور عرفان از دلت بيرون كندS} {V(شيخ بهايى)V} 3- خانواده؛ يكى از پايگاه‏ها و كانون‏هاى قوى در تربيت انسان و تحويل دادن مردان بزرگ و شايسته و وظيفه‏شناس به جامعه و نيز يكى از عوامل فساد و تباهى فرزندان و تحويل دادن انسان‏هاى ناپاك و منحرف به جامعه، خانواده‏ها است. 4- دوستان ناباب؛ گاهى ديده مى‏شود كه همه عوامل تربيتى براى يك فرد فراهم است؛ اما داشتن دوستان ناباب و معاشرت و رفت و آمد با آنان، او را منحرف كرده و به گناه و معصيت كشانده است. به همين دليل در دين سفارش‏هاى زيادى شده است كه از دوستان گمراه و ناباب، دورى كنيد. حضرت على(ع) مى‏فرمايد: {Hمجالسة اهل الهوى منسأة للايمان و محضرة للشيطان‏H}؛ {Mهم‏نشينى با اهل هوا و هوس، دوركننده ايمان و نزديك كننده شيطان براى انسان است‏M}، {V(ميزان‏الحكمه، ج 2، ص 62)V}. 5- پيروى از هوا و هوس؛ در درون انسان، اميال و كشش‏هايى وجود دارد كه آدمى را به تحرك وامى‏دارد. بعضى از اين اميال، الهى و منشأ كردارهاى نيك است و بعضى ديگر شيطانى و از سر هوا و هوس و ريشه كردارهاى زشت مى‏باشد. بنابراين هواپرستى و پيروى از نفس اماره، يكى از عوامل مهم پيدايش گناه و ترجيح بر كارهاى خير و پسنديده است. براى مطالعه بيشتر ر.ك: 1- گناه و ناهنجارى (عوامل و زمينه‏هاى آن)، سيد مجيد حسنى، انتشارات دارالغدير قم، چاپ اول 1379 2- گناه‏شناسى، محسن قرائتى‏
کد سوال : 5294
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان>تربيتي و مشاوره
پرسش : جوانى 23 ساله هستم كه به استمنا شديد و دورى از خداوند دچار شده‏ام به‏صورتى كه حال خواندن نماز و قرآن و روزه گرفتن ندارم، چه كار كنم؟
پاسخ : شما كه صداقتى تمام داريد و قلمى روان و توانمند در بيان احساسات، انديشه‏ها و مشكلات، رنج‏هاى فراوان گذشته داريد. از روحى ناآرام و پر تلاطم برخورداريد و احساس گناه، حس مسؤوليت و كمال‏طلبى در سطر سطر نامه‏تان موج مى‏زند و هر لحظه در صدد پيدا كردن راه كمال هستيد. گرچه لغزش‏ها و ضعف اراده و وسواس شيطانى شما را مى‏آزارد و گمان مى‏كنيد كه هرگز قادر به رهايى از شرّ آن نيستيد؛ ولى بدانيد كه همين احساس خود كم بينى و ضعف اراده، منشأ اين همه مشكلات شده است. هر چند ممكن است راه‏هاى زيادى را براى حل مشكل خود تجربه كرده‏ايد؛ اما از آنجا كه غريزه جنسى از سركش‏ترين غرايز است؛ كنترل آن نيز نيازمند تلاش زياد، همّت بلند، اراده محكم، عزم راسخ و مقاومت در برابر وسواس شيطانى است. گرچه غريزه جنسى انسان قدرتمند و سركش است؛ ولى اراده انسان از آن قوى‏تر و قدرتمندتر است و مى‏توان با استقامت و پافشارى، آن را مهار و كنترل كرد؛ به همين جهت است كه گفته شده: {Sزو كوشش به هر چيز خواهى رسيد# به هر چيز خواهى، كماهى رسيدS} يكى از دانشمندان بزرگ، مشهور به «ابو جعرانه»، موفقيت خود را مرهون حشره‏اى به نام «جعرانه» مى‏داند و مى‏گويد: در مسجد جامع دمشق كنار ستونى صاف نشسته بودم. جعرانه (حيوانى شبيه سوسك) را ديدم كه مى‏خواهد از ستون بالا برود و كنار شعله‏اى كه بالاى ستون مى‏سوخت، بنشيند. من از اول شب تا صبح كنار آن ستون بودم. حشره هفت صد بار سعى كرد بالا برود، ولى هر بار به پايين سقوط مى‏كرد؛ زيرا ستون صاف و لغزنده بود. از تلاش همّت آن حشره تعجب كردم. برخاستم وضو ساختم و بازگشتم. ديدم حشره به بالاى ستون رفته و كنار شعله چراغ پى‏سوز آرميده است. برادر عزيز، همت و تلاش انسان، از يك حشره ضعيف و كوچك بيش‏تر است. شايد شما براى مبارزه با اين عمل خانمان سوز، به اندازه يك دهم اين حشره تلاش نكرده باشيد، در حالى كه هم شناخت كافى از اين مشكل داريد و هم اندكى از راه و درمان را پيموده‏ايد؛ ولى متأسفانه به دليل ضعف اراده، خسته شده و گمان كرده‏ايد كه براى حل آن ناتوانيد. اگر از ادامه مبارزه و تلاش نااميد نشويد، مطمئناً به قلّه پيروزى نايل خواهيد آمد. اگر پس از مدتى دوباره افكار شيطانى به ذهنتان آمد و مرتكب خلاف شديد، نبايد نااميد شويد و بگوييد كار از كار گذشت؛ بلكه هر چند مرتكب عمل زشت و ناپسند شده‏ايد، ولى بلافاصله بايد توبه كنيد و از توبه مجدّد دلهره نداشته باشيد كه خداوند انسان‏هايى را كه زياد توبه مى‏كنند دوست دارد: {H{/Bإِنَّ اَللَّهَ يُحِبُّ اَلتَّوَّابِينَ‏{w24-27w}{I2:222I}/}H}؛ بنابراين هرگز از ادامه مبارزه خسته نشويد و ارتكاب مجدد عمل، شما را مأيوس و نااميد نكند و اين كه چندين بار توانسته‏ايد ارتكاب اين عمل را به حداقل ممكن برسانيد، نشان دهنده توان خوب شماست و مى‏توانيد با استمرار و مقاومت در برابر خواسته‏هاى نفس، به طور كلى و براى هميشه آن را كنار بگذاريد، به شرط اين كه راهكارهاى ارائه شده را به طور كامل رعايت كنيد و هرگز خسته نشويد. البته آنچه درباره كنترل غريزه جنسى و مبارزه با اين عادت زشت بيان شده و يا عمل كرده‏ايد، راه حل موقّت است، نه راه حل دايم؛ زيرا غريزه جنسى، نيازى است كه بايد به طور طبيعى - البته به طور صحيح و مشروع - ارضا و تأمين شود. راهكارهاى ارائه شده موقّتى است و راه حل نهايى و درمان اصلى، ازدواج است. به نظر مى‏رسد شما در شرايط مى‏باشيد كه نياز شديد به ازدواج داريد؛ بنابراين هر چه سريع‏تر موضوع را با خانواده خود مطرح كنيد تا از طريق خانواده، با فردى مناسب، شايسته و هم شأن خويش ازدواج كنيد، تا هم از اين بلاى خانمان‏سوز نجات يابيد و هم به طريق مشروع، نياز جنسى خود را ارضا كنيد و از افكار غلط و باطلى كه شما را به يأس و نااميدى كشانده است، رهايى يابيد. يأس و نااميدى از تمام گناهان خطرناك‏تر است و عواقب سوء دنيوى و اخروى زيادى را به دنبال دارد. اكنون كه چندين سال با اين عادت مبارزه كرده‏ايد، بار ديگر تلاش و كوشش خود را با اراده‏اى محكم‏تر از قبل ادامه دهيد و با دور كردن افكار باطل و استدلال‏هاى غلطى مانند اين كه «اين گناه بسيار عظيم است و توبه‏ام اثرى نمى‏كند»، بار ديگر مبارزه را جدى بگيريد و مطمئن باشيد كه بر اين مشكل پيروز خواهيد شد. هر چه گناه شما بزرگ باشد از عظمت و رحمت خداوند، بزرگ‏تر و بيش‏تر نخواهد بود؛ پس با نگاه به عظمت و رحمت واسعه و بى كران خداوند، يأس و نا اميدى از قبول توبه و بخشش خداوند را وانهيد و سر تعظيم در برابر او فرود آوريد و از خود او براى مبارزه با اين عادت كمك بگيريد و مطمئن باشيد كه خداوند به شما كمك خواهد كرد. در پايان تأكيد مى‏كنيم كه گناه خودكشى و يأس و نااميدى از رحمت خداوند، از گناه خود ارضايى بسيار بيش‏تر است؛ بنابراين مبادا از چاله بيرون بياييد و به چاه بيفتيد! ضمناً - همان طور كه گفته شد - با كنترل و مهار و ترك تدريجى آن عمل، مقدمات ازدواج را نيز فراهم كنيد و نگران مشكلاتى كه در نامه مرقوم فرموده‏ايد، نباشيد. ان شاء الله توضيحات بيشتر در مكاتبه بعدى ارائه خواهد شد. از شما مى‏خواهيم ضمن رعايت دقيق راهكارها نتيجه آن را براى ما ارسال كنيد تا نكات ديگرى را براى شما بيان كنيم.
کد سوال : 5296
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام>حقوقي
پرسش : اكراه در قتل مجوز آن نيست و رافع مسووليت از مباشر نيست، علت چيست؟
پاسخ : پيش از پاسخ، نخست بايد تأمل بيشترى در مفهوم «اكراه» و تفاوت آن با «اجبار» داشت. اكراه آن است كه شخص ديگرى را وادار كنيد كه فلان عمل خاص را انجام دهد، يا ترك كند، وگرنه خود و يا وابستگان و متعلقين به او تهديد به قتل يا ضرب و جرح يا ايراد خسارت (مادى يا معنوى) مى‏شوند و فرد مُكرَه (مورد اكراه) با اختيار خود و به منظور رهايى از آسيب‏هاى ناشى از تهديدات مُكرِه (اكراه كننده)، آن كار را انجام دهد و يا كارى را كه بايد براساس وظيفه يا تعهدش انجام مى‏داد، ترك كند و به جا نياورد. در حالى كه «اجبار» در آن جاى صدق مى‏كند كه طرف مقابل ديگر اراده‏اى نداشته باشد و شخص ديگرى تصميم‏گيرى و در واقع اجرا مى‏كند. نهايت اين كه فرد مجبور، مانند يك ابزار و وسيله، واسطه اقدام مى‏شود. در اين جا مسؤوليت با فرد مجبوركننده است و در حقيقت مباشر او است؛ چه اين كه فرد مجبور نقشى نداشته و در حد وسيله‏اى بوده است كه در دست ديگرى و به اراده ديگرى مورد استفاده قرار گرفته است، {V(شيخ النجفى، محمد بن حسن، جواهرالكلام، ج 41، تهران، المكتبةالاسلاميه، الط 6، ص 45)V}. در مورد اكراه و يا تقيه، به لحاظ جلوگيرى از خسارت مهم‏تر و حفظ جان و ناموس ديگران، لطف الهى شامل بندگان شد واقدام ناشى از اكراه را مسؤوليت‏زا ندانسته‏اند و به مقتضاى «حديث رفع» [{Hقال رسول الله(ص) «رفعت عن امتى اربع خصال: ما اضطروا اليه و ما نسوا و ما اكرهوا عليه و ما لم يطيقوا و ذلك فى كتاب الله قوله «{/Bرَبَّنا لا تُؤاخِذْنا إِنْ نَسِينا{w14-18w}{I2:286I}/}...» و قول الله: {/B«إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمانِ‏{w7-13w}{I16:106I}/}H}»، {V(ر.ك: شيخ حر عاملى، وسائل‏الشيعه، ج 11، تهران، المكتبةالاسلاميه، الط 5 ،ص 470 (باب 25 از ابواب امر به معروف و نهى از منكر)V}. ]اكراه رافع مسؤوليت است. اما روشن است فلسفه اين كار، حفظ جان و جلوگيرى از خونريزى است. پس در موردى كه اين اكراه خودش به خونريزى و كشتار انسان بى‏گناه ديگر نينجامد، دليلى براى سلب مسؤؤليت از مباشر وجود ندارد [از امام باقر(ع) روايت شده كه فرمودند: «{Hانما جعل التقية ليحقن بها الدم فاذا بلغ الدم فليس تقيه‏H}»، {V(همان، ص 483)]V}؛ يعنى، فردى كه تحت اكراه قرار گرفته، براساس چه مصلحتى اقدام به كشتار ديگرى مى‏كند؟ اگر اين كار را نكند، چه مصلحتى مهم‏تر از حفظ جان اين فرد مقتول، از بين خواهد رفت؟ پس تنها حفظ جان خويش يا بستگان نمى‏تواند مجوز كشتن افراد بى‏گناه ديگر باشد. در روايتى امام باقر(ع) فرمودند: {Hعن زرارة عن ابى جعفر(ع) فى رجل امر رجلاً بقتل رجل [فقتله‏] فقال: يقتل به الذى قتله و يحبس الامر بقتله فى الحبس حتى يموت‏H}؛ {Mاگر كسى به ديگرى دستور داد فردى را بكشد و آن شخص اقدام كرد، همان فرد قاتل را قصاص مى‏كند؛ ولى دستور دهنده را به حبس ابد محكوم كنند تا در همان حبس بميردM}، {V(وسائل‏الشيعه، ج 19، ص 32، باب 13 از ابواب قصاص النفس، ح 1)V}. به همين جهت محقق حلى (صاحب شرايع السلام مى‏فرمايند: اصلاً مسأله اكراه در مسأله قتل واقع نمى‏شود و همان‏طور كه صاحب جواهر در تفسير و شرح آن نوشته‏اند، مقصود اين است كه گرچه موضوعاً اكراه واقع مى‏شود، اما شرعاً اين اكراه معتبر نبود آثار رافعيت مسؤوليت، بر آن مترتب نيست. {Hاذا اكرهه على القتل فالقصاص على المباشر دون الامر ولا يتحقق الاكراه (شرعاً) فى القتل و يتحقق فى ماعداه...H}، {V(جواهرالكلام، ج 41، ص 44)V}. خلاصه اين كه قصاص مربوط به قاتل است و به مسبب قاتل نمى‏گويند؛ مگر با عنايت و توجه خاص به اين كه او تأثير در انگيزش به اين امر داشته است وگرنه قاتل اصلى و حقيقى همان مباشر است.
کد سوال : 5297
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره>اخلاق و عرفان
پرسش : از نظر حقوقى در اطاعت از پدر و مادر كدام يك مقدمند؟
پاسخ : رعايت حقوق و احترام پدر و مادر بر فرزند لازم است و فرقى بين حقوق پدر و مادر نيست، گرچه در بعضى روايات نسبت به احترام مادر بيشتر تأكيد شده است.
کد سوال : 5300
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : براي جلوگيري از جنابت در خواب چه راه حلي داريد؟
پاسخ : امور ذيل را رعايت نماييد: الف) سعى كنيد شب‏ها از غذاى سبك و كم استفاده كنيد. ب ) از غذاهاى چرب و مقوى و محرك شهوت پرهيز نماييد. ج ) از مشاهده مناظر شهوت‏انگيز مانند بعضى فيلم‏ها و عكس‏ها اجتناب نماييد. ه ) قبل از خواب وضو يا تيمم انجام دهيد. و ) دعاهايى كه از طريق معصومين سفارش شده و در حاشيه مفاتيح‏الجنان آمده بخوانيد. ز ) در اولين فرصت ازدواج نماييد.