• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 2491
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : آيا در پيشگاه خداوند و صاحب الزمان آن دسته دختر ها و خانم هايي كه هيچ رابطه اي با آرايش ندارند و محجبه هستند اجري هم وجود دارد چون در دانشگاه يا جاهاي ديگر كه بحث مي كنيم در اين موضوع خيلي ها به اين صورت معتقدند كه مهم قلب و نيت است نه ظاهر . من از شما تقاضا دارم اين سؤال را كه از خيلي وقتها ذهنم را به خود مشغول كرده كه آيا براي من و خواهرانم و مادرم و خيلي هاي ديگر كه موارد حجابي را رعايت مي كنيم علاوه بر قلب و نيت پاك هيچ اجري دارد حتي اين سادگي باعث شده كه هنوز خواهرانم ازدواج نكنند چون كه به قول معروف به خود نمي رسند. مرا در اين زمينه راهنمايي كنيد؟
پاسخ : خواهر گرامي دنيا محل آزمايش و امتحان است و هيچ كس از اين تست الهي و قاعده حاكم بر نظام هستي مستثني نمي باشد دنيا همواره محل تقابل حق و باطل و تصادم ارزش ها و ضد ارزش هاست . خداوند متعال مي فرمايد: «انا لا نضيع اجر من احسن عملا (كهف ، 30) ما عمل كساني را كه عملشان نيكو است ضايع نمي كنيم. و نيز مي فرمايد: «انا لا نضيع اجر المصلحين؛ ما اجر اصلاح كنندگان را از بين نمي بريم» V}(اعراف ، آيه 170){V آيا حفظ حجاب در زمان تهاجم بي امان دشمنان به مقدسات اسلام و ضد ارزش جلو دادن عفت و وقار و حجاب، از اعمال نيكو و صالح شمرده نمي شود؟ پاداش الهي و عنايت هاي ربوبي نسبت به بندگان مؤمن و با تقوايش قابل قياس و سنجش با بهره مندي زودگذر و پوچ و مادي نمي باشد چون دنيا و هر چه مربوط به آن است محل گذر و در معرض زوال و فنا است و «العاقبه للمتقين» ولي سرانجام نيكو و پاداش الهي و نعمت هايي كه نه چشمي ديده و نه گوشي شنيده از آن پاكان و مطيعان درگاه خداوند است. كساني كه احكام الهي را زير پا مي گذارند و گرفتار وسوسه هاي شيطان و هواهاي نفساني هستند چگونه مي توانند قلبي پاك و نيتي صادق داشته باشند؟ آيا قلب انساني كه با عدم رعايت حجاب كه از دستورات روشن و بديهي شرع مقدس است و خداوند متعال در چندين آيه از قرآن به ويژه در سوره مباركه نور، زنان با ايمان را به آن دعوت كرده، مي تواند پاك باشد؟ قلب انسان جز در پرتو ايمان و عمل به وظايف الهي و شرعي نمي تواند روشن و نوراني و پاك باشد و سرپيچي از دستورات الهي و دنباله روي از هواها و خواهش هاي دور از خرد و منطق دل جز سياهي قلب و تيرگي روح ثمر و نتيجه اي ندارد. اگر مهم قلب و نيت است نه ظاهرپس چرا خداوند اين همه اصرار بر رعايت حجاب و ساير احكام الهي دارد؟ آيا خداوند نمي داند كه نيت و قلب پاك كافي است و احتياج به عمل به دستورات الهي نيست ولي مردم مي دانند ؟ انسان مؤمن بايد بين عمل به وظايف ظاهري و پاكي روح و قلبش جمع كند و هر كدام بدون ديگري ناقص و خلاف سنت الهي و شيوه و روش اولياي پاك الهي است. لذا توصيه مي شود به جاي دلربايي هاي ظاهري و زودگذر كه برخي خود را به آن آلوده كرده اند شما به جاذبه هاي عقلاني و اخلاقي بيشتر روي آوريد و سعي كنيد با پيشرفت تحصيلي و اخلاق خوش و فعاليت مثبت در خانه و محل تحصيل بيش از پيش برتري ارزشهاي پايدار را نشان دهيد و مطمئن باشيد در اين صورت هم نشاط روحي و سلامتي جسمي شما حفظ مي شود و از هر گونه نگراني و پريشاني رها مي شود و در موقعيت مناسب كه خداوند صلاح بداند همسر شايسته اي نصيب شما خواهد شد.
کد سوال : 2492
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : چطور مي توان با آقا صاحب الزمان ارتباط برقرار كرد و او را ببينيم و كلا چطور با اهل بيت ارتباط برقرار كنيم؟
پاسخ : ارتباط با امام زمان(عج) و ديگر اولياى الهى نياز به سنخيت با آنان دارد. به دست آوردن سنخيت با اولياى الهى نياز به تحقّق دو بُعد؛ يعنى، معرفت و عمل دارد. اگر كسى خود را به اولياى الهى شبيه نمود، به لقاى آنان نيز واصل خواهد شد. P}نوريان مرنوريان را طالبند {E} ناريان مرناريان را جاذبند {P آنچه وظيفه ماست تشبه به آن حضرات و پيمودن راه آنان است ما بايد در همه حال سرباز آماده باش آن حضرت بوده و همواره در خدمت ايشان باشيم. اين مسأله را آيه 200 سوره آل عمران بيان فرموده: «يا ايها الذين امنوا اصبروا و صابروا و رابطوا و اتقواللّه‏ لعلّكم تفلحون؛ اى كسانى كه ايمان آورده‏ايد، صبر كنيد و يكديگر را به صبر واداريد و مرابطه نماييد و تقوا و خداترسى را پيشه سازيد، باشد كه رستگار شويد». امام باقر(ع) در تفسير اين آيه شريفه مى‏فرمايند: «صبر كنيد بر اداى فرايض (يعنى در انجام تكاليف الهى استقامت داشته باشيد) و در برابر دشمنان پايدارى كنيد و با امامتان (كه انتظارش را مى‏كشيد) مرابطه نماييد»، (كتاب الغنية، شيخ مفيد، ص 105) مرابطه با امام زمان(عج) يعنى خود را به رشته ولايت او بستن و بر خدمت و پيروى و يارى او گردن نهادن و اين يكى از اركان ايمان است كه آدمى خود را به امام خويش مربوط سازد و از او جدا نشود. هم‏چنين بايد كارهايى انجام دهيم كه آن حضرت و اصحابشان انجام مى‏دهند. قرآن راجع به حضرت مهدى و اصحاب ايشان مى‏فرمايد: «الذين ان مكنّاهم فى الارض اقاموا الصلوة وآتوا الزكاة و امروا بالمعروف و نَهَوْ عن المنكر؛ كسانى كه اگر در زمين به آنان توانايى دهيم نماز را بپا داشته و زكات (به مستحق) بخشيده و به معروف امر نموده و از منكر نهى كنند»، (حج، آيه 41). امام باقر(ع) در تفسير اين آيه مى‏فرمايند: «اين آيه براى آل محمد است؛ يعنى، مهدى(عج) و اصحاب او»، (تفسير قمّى، ج 2، ص 87). در نتيجه اگر ما هم مى‏خواهيم از اصحاب و ياران آن حضرت باشيم، بايد به اين امور اهتمام ورزيم. خوب است بدانيم؛ امام زمان شديدا به شيعيان خود عشق مى‏ورزند. بلكه علاقه آن حضرت به شيعيان و دوستانشان خيلى بيشتر از علاقه‏اى است كه ما نسبت به آن حضرت داريم. آن حضرت همواره به شيعيان خود دعا مى‏كنند. از آن حضرت نقل شده است: «انا غير مهملين لمراعاتكم ولاناسين لذكركم؛ ما هرگز در رعايت احوال شما كوتاهى نمى‏كنيم و شما را از ياد نمى‏بريم»، (بحارالانوار، ج 53، ص 174). ناگفته نماند ما مكلف به ارتباط به معناى ملاقات با امام زمان(عج) نيستيم آنچه بر ماست جلب رضايت آن بزرگوار مى‏باشد. آنچه در روايات زياد سفارش شده است انتظار فرج است ما بايد ارتباط معنوى خود را با امام زمان(عج) با عمل به دستورات آن حضرت و انتظار فرج به معناى واقعى ثابت و مستدام نگه داريم. از اين رو بسيار بجاست كه خصوصيات منتظر واقعى حضرت مهدى(عج) را بدانيم و سپس آن را در خود عملى كنيم پس بحث زير ضرورى به نظر مى‏رسد. منتظر واقعى مهدى(عج) بايد چندين خصوصيت داشته باشد: 1- عمل به تكاليف دينى منتظر واقعى بايد تمام وظايف دينى و احكام الهى را انجام دهد. حتي اگر اين وظيفه نماز نخواندن يا روزه نگرفتن باشد (همان گونه که براي خانم ها در اوقات خصوصي چنين قرار داده شده). 2- محزون بودن به علت محروم بودن از زيارت آن وجود مبارك «عزيز على ان ارى الخلق و لاترى و لا اسمع لك حسيسا و لا نجوى...؛بر من گران است كه خلق را ببينم و تو ديده نشوى و سخن آشكار و پنهان تو را نشنوم»، (دعاى ندبه). 3- براى تقويت ارتباط هر روز صبح «دعاى عهد» را بخوانيم. 4- انتظار فرج آن حضرت را در دل و ظاهر جلوه‏گر كنيم. در روايات متعدد داريم كه در زمان غييبت امام زمان(ع) بهترين اعمال انتظار فرج است اينجا نياز به توضيح دارد كه چرا بهترين اعمال انتظار فرج است. فرج؛ يعنى، نصرت و پيروزى و گشايش و مقصود نصرت و پيروزى حكومت عدل علوى بر حكومت‏هاى كفر و شرك و بى داد است پيروزى عدل گسترى كه به رهبرى امام عصر(عج) تشكيل مى‏گردد بنابراين انتظار فرج يعنى انتظار تحقق‏ يافتن اين آرمان بزرگ و جهانى است. منتظر حقيقى كسى است كه حقيقتا خواهان تشكيل چنين حكومتى باشد و اين خواسته آن گاه جدى و راست است كه شخص منتظر عامل به عدل و گريزان از ستم و تباهى باشد و گرنه انتظار فرج در حد يك ادعا و شعار بى محتوا باقى خواهد ماند. ازاين‏رو در روايات آمده است كه انتظار فرج خود فرج است زيرا كسى كه حقيقتا منتظر فرج و ظهور حجت خدا و تاسيس حكومت عدل گستر اوست زندگى خود را بر پايه عدل و داد استوار مى‏سازد. او انسانى است كه حضور و غيبت امام در نحوه رفتار و سير و سلوكش تفاوتى ندارد و قبل از تشكيل حكومت عدل او چنين حكومتى را در زندگى خود پايدار ساخته است، بنابراين انتظار فرج حقيقى ريشه در معرفت به حق و عدل و ايمان و عشق به آن دارد و آثار آن نيز در عمل نمايان مى‏گردد و چنين حقيقت اصيل و عميقى با لفظ و شعار به دست نمى‏آيد و با بى تفاوتى و بى اعتنايى نسبت به مقدمات دينى و رسالت‏هاى انسانى در تعارض و تناقض است از اين جا نادرستى يك تفسير از انتظار فرج روشن مى‏شود زيرا بعضى بر اين تصور خام هستند كه انتظار فرج يعنى بى تفاوتى نسبت به آنچه در جوامع بشر مى‏گذرد و دست روى دست گذاشتن به اميد اينكه امام زمان ظهور كند و آنهارا اصلاح نمايد. انتظار فرج تعهدآفرين و مسؤوليت‏ساز است و با بى‏تفاوتى و بى‏اعتنايى به سرنوشت بشر و حقيقت و فضليت منافات دارد. انتظار فرج يعنى: الف) معرفت امام معصوم و عادل و پيشواى فضيلت. ب) ايمان به امامت و قيادت رهبرى الهى و عدالت پيشه. ج) عشق به عدالت وارزش‏هاى انسانى. ه) اميد به آينده‏اى روشن و نويد بخش. ك) تلاش براى برقرارى حكومتى عدل پيشه و عدل گستر. ح) رعايت موازين و قوانين دينى و اخلاقى. خ) داشتن روحيه تعهد و مسؤوليت‏پذيرى. اين انتظار فرج است كه بهترين اعمال و بهترين عبادت است و چنين منتظرى، مقامى عالى دارد و هر گاه در زمان غيبت از دنيا برود به منزله كسانى است كه پس از ظهور حضرت حجت(عج) زنده و تحت فرمان او در راه خدا جهاد مى‏كنند، (بحارالانوار ج 52 ص 125 - ره‏توشه راهيان نور، دفتر تبليغات اسلامى حوزه علميه قم چاپ اول تيرماه 1374 ص 193-190 با تصرف). 5- داستان‏هاى واقعى بزرگانى را كه با امام زمان(عج) در ارتباط بودند بخوانيم. در پايان به اين نكته مهم توجه داشته باشيم كه امام زمان(عج) به عنوان «حجت خدا» و «ولى‏عصر» بر اعمال و رفتار ما آگاهى دارد و بايد خود را در محضر ايشان ببينيم و براى گره‏گشايى‏هاى مادى و معنوى از ايشان به عنوان واسطه فيض الهى درخواست داشته باشيم. بهترين دعاها در زمان غيبت: دعاى عهد، زيارت آل يس و دعاى ندبه است كه در زمان‏هاى خاص در طول شبانه‏روز و هفته خوانده مى‏شود. براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1- يكصد پرسش و پاسخ پيرامون امام زمان(عج)، رجالى تهرانى 2- ترجمه منتخب‏الاثر، آيت‏الله صافى 3- مهدى موعود، ترجمه: على دوانى 4- وابستگى جهان به امام زمان(عج)، لطف‏الله صافى 5- امام زمان در گفتار ديگران، على دوانى و درباره ايجاد ارتباط با اهل بيت(ع) بايد گفت: هرگونه ارتباط محبت آميز و قلبي بر معرفت و شناخت مبتني است. آشنايي و محبت اگر سطحي و زودگذر باشد، سريع مضمحل و نابود مي گردد. ارتباط و علاقه و محبت به اهل بيت(ع) اگر پس از معرفت مقام و جايگاه ايشان(ع) به دست آيد، هيچ گاه زايل نشده و هر لحظه فزوني مي يابد و مؤمن را به فلاح و رستگاري و همنشيني با ائمه اطهار(ع) در دنيا و آخرت مي رساند. نخستين گام در راه پيوند با اين بزرگان، شناخت جايگاه آنان در جهان هستي است. زيارت جامعه کبيره از امام هادي(ع) روايت شده، يکي از بهترين متون درباره امام شناسي است. در فرازهايي از اين زيارت عميق و ارزشمند آمده است: سلام بر دعوت کنندگان به سوي خدا و راهنمايان به سوي آن چه رضايت خدا در آن است. کاملان در محبت الهي و اخلاص ورزندگان در توحيد خدا و آشکار سازندگان امر و نهي خداوند. خداوند شما را براي علم خود برگزيد و براي غيب و نهان خود پسنديد و براي سرورانش انتخاب کرد. خداوند شما را از گناه و ناپاکي دور گردانيد و از فتنه ها ايمني بخشيد، شما هم او را بزرگ داشتيد و ياد و ذکرش را استمرار بخشيديد و به خاطر او در آشکار و نهان مردم را نصيحت کرديد و به راه راست رهنمون شديد وجانتان را در راهش فدا کرديد و بر مصائبي که در راه او بر شما فرود آمد بردباري ورزيديد. پس هر کس از شما روي گرداند از دين خارج شده و هر کس با شما همراه شد به مقصد رسيد. حق همراه شما و در شما و از شما و به سوي شما است. بازگشت خلق به سوي شما و حساب آن بر عهده شما است. هر کس شما را دوست دارد، خدا را دوست داشته و هر کس با شما دشمني ورزد با خدا دشمني ورزيده است. شما صراط و راه قويم خدا هستيد. هر کس به سوي شما آمد نجات پيدا کرد و هر کس روي گردانيد هلاک شد. خوشبخت آن کسي که با شما دوست گرديد و نگون بخت آن کسي که با شما دشمني ورزيد. هر کس پيرو شما شد بهشت جايگاه او و هر کس با شما مخالفت کرد، دوزخ منزلگاه او است. هر کس شما را انکار کرد کافر و هر کس با شما جنگيد مشرک است. کلام و سخن شما نور و امرتان رشد و هدايت و سفارش شما تقوا و کارتان خير و عادت شما احسان و نيکي و روش شما کرم و بزرگواري است. هر کسي آهنگ خدا کند از شما آغاز مي کند و هر کس متوجه خدا گردد شما را قصد مي کند مدح و ثنا و وصف شما از توان من بيرون است. به خاطر شما است که قطرات باران فرو مي ريزد و به برکت و عنايت شما غصه ها برطرف مي گردد و مشکلات و خطرات زايل مي گردد. با رعايت توصيه هاي زير، ارتباط بين ما و اهل بيت(ع) مستحکم مي گردد: 1. ايجاد معرفت و شناخت از طريق مطالعه تاريخ زندگي و معجزات و مقامات و سخنان حکمت آميز ودعاها و زيارات و فضايل و مناقب آنها. 2. توسل و توجه به بارگاه قدس آنان(ع) در زمان هاي مخصوص و شاد بودن و غمناک بودن در تولد و شهادت آنها. 3. ايجاد سنخيت روحي بين خود و آنها از طريق تهذيب نفس، ترک معاصي، انجام واجبات و نزديکي هر چه بيشتر به خداوند متعال.
کد سوال : 2493
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : اگر كسي از نزديكان انسان فوت كرده باشد و بخواهيم كه ببينيم او در دنياي ديگر خوب است و يا در حال عذاب كشيدن است چطور مي توان جايگاه او را ديد و حال و جاي او را ديد خواهش مي كنم سؤالات را با زبان ساده و راحت پاسخ دهيد به طوري كه فهميدن آن برايم سخت نباشد؟
پاسخ : پي بردن به جايگاه افراد در عالم آخرت براي ما ميسر نيست، ولي اعتقادات افراد و ميزان پايبندي آنان به مسائل ديني مي تواند براي ما جايگاه آنان را در عالم آخرت تا حدودي روشن کند. البته در برخي روايات اعمالي ذکر شده جهت خواب ديدن کسي از نزديکان انسان که فوت کرده است. از جمله در روايتي از معصومين(ع) آمده است: هرگاه خواستي ميت از نزديکانت را در خواب ببيني با طهارت (وضو يا غسل) و بر سمت راست بدنت بخواب آنگاه تسبيح حضرت زهرا(س) را بگو و اين دعا را بخوان: H}«اللهم انت الحي الذي لا يوصف والايمان يعرف منه، منک بدأت الاشياء و اليک تعود فما اقبل منها کنت ملجأه و منجأه و ما ادبر منها لم يکن له ملجأ و لا منجأ منک الا اليک فأسئلک بلا اله الا انت و اسألک ببسم الله الرحمن الرحيم و بحق حبيبک محمد(ص) سيد النبيين و بحق علي خيرالوصيين و بحق فاطمه سيده نساء العالمين و بحق الحسن و الحسين الذين جعلتهما سيدي شباب اهل الجنه اجمعين ان تصلي علي محمد و آله و اهل بيته و ان تريني ميتي في الحال التي هو فيها»{H؛ V} (بحار، ج 73 ، ص 215 و ج 53، ص 329).{V
کد سوال : 2494
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : با چه كساني نمي توان ازدواج كرد ؟ به چه دليل زني كه براي خود عقد مي نماييم هر چند نزديكي با او نكرده باشيم مادر و مادر مادر آن زن و مادر پدر او هر چند بالا روند به آن مرد محرم مي شوند.و انسان نمي تواند با آنها ازدواج كند؟
پاسخ : به طور کلي سه گروه از افراد نمي توانند با يکديگر ازدواج کنند: 1. محارم نسبي، 2. محارم سببي 3. محارم رضاعي. 1. محارم نسبي در اصل بر دو گونه است شرعي و غير شرعي. محارم نسبي شرعي ميان افرادي است که خود يا پدر و مادرانشان از يک پدر يا مادر و از راه حلال و شرعي به دنيا آمده باشند و محارم نسبي غير شرعي ميان افرادي است که خود يا پدر و مادرانشان از يک پدر يا مادر و از راه غير مشروع و زنا متولد شده باشند. محارم نسبي براي مردان عبارتند از: مادر ومادر بزرگ، دختر و نوه هاي دختري، خواه، دختر خواهر و نوادگان او، دختر برادر و نوادگان او، عمه ، عمه پدر و مادر، خاله، خاله پدر و مادر. محارم نسبي براي زنان عبارتند از: پدر و پدر بزرگ، پسر و نوادگان پسري، برادر، پسر برادر و نوادگان برادر، پسر خواهر و نوادگان خواهر، عمو، عموي پدر و مادر، دايي، دايي پدر و مادر. 2. محارم سببي براي مردان عبارتند از: مادر و مادر بزرگ زن، دختر زن (نادختري) و نوه هايش (البته در صورتي که مرد با همسرش آميزش کرده باشد) زن پدر يا نامادري، زن پسر يا عروس. لازم به ذکر است که حضرت امام، عقد دختر خردسال را براي محرم شدن با مادرش اشکال مي کنند و ديگر اين که ازدواج با دختر برادر زن يا دختر خواهر زن، يعني زن گرفتن روي عمه يا خاله اش بدون اجازه آنها جايز نيست و ازدواج با خواهر زن نيز - تا وقتي که خواهر ديگر همسر اوست - حرام است. 3. کساني که از راه شيرخوارگي با آنها محرميت ايجاد مي شود چنانچه داراي شرايط زير باشند محارم رضاعي محسوب مي گردند و ازدواج با آنها حرام است: الف. شير مادر محصول آميزش حلال و شرعي باشد. ب . کودک شير را از راه مکيدن پستان انجام دهد. ج . بانوي شير ده زنده باشد. د . کودک شيرخوار در اثناي دو سال، از هنگام تولدش شير خورده باشد يعني قبل از اين که دو سال از تولدش بگذرد (يعني 24 ماه قمري). ه . مقدار شيرخوارگي به اندازه اي باشد که باعث رويش گوشت و محکم شدن استخوان کودک گردد و يا از نظر مدت، يک شبانه روز پشت سر هم و يا از نظر تعداد پانزده مرتبه کامل شير بنوشد. بنابراين چنانچه يکي از اين شرايط فوق حاصل نگردد محرميت رضاعي تحقق نخواهد يافت. محارم رضاعي براي مردان عبارتند از: مادر رضاعي، مادر مادر رضاعي، دختران مادر رضاعي، نوه هاي دختري اش هر چه پايين روند، خواهر و عمه مادر رضاعي، خاله وي، فرزندان دختر شوهر مادر رضاعي، مادر شوهر مادر رضاعي، خواهر شوهر مادر رضاعي، عمه و خاله شوهر مادر رضاعي. محارم رضاعي براي زنان عبارتند از: شوهر زن مادر رضاعي، پدر و پدر بزرگ مادر رضاعي، فرزندان پسر مادر رضاعي و نوه هاي پسري اش هر چه پايين روند، برادران مادر رضاعي، عموي مادر رضاعي، دايي مادر رضاعي، فرزندان پسري شوهر مادر رضاعي، پدر شوهر مادر رضاعي، برادر شوهر مادر رضاعي، عمو و دايي شوهر مادر رضاعي. لازم به ذکر است که فرزندان پسر مادر رضاعي براي زنان و فرزندان دختر مادر رضاعي براي مردان، چه آنها که قبلا به دنيا آمده اند و چه آنها که بعدا به دنيا بيايند شامل حرمت ازدواج استV} (تحريرالوسيله، امام خميني، ج 2، ص 263 تا 265).{V و اما در باب حرمت ازدواج با محارم (چه نسبي ، چه سببي و چه رضاعي) ناگزير از بيان نوع نگرش اديان به جوامع بشري و روابط حاکم بر آنانيم. در تمامي ادوار تاريخ بشري، فرهنگ هر قوم و ملتي مبتني بر پاره اي باورها و علايق بوده است که به علل گوناگون طبيعي و انساني شکل گرفته است و چنين زندگي اي در تمامي طبقات اجتماعي (کم و بيش) از ديرباز وجود داشته است. از اين رو اديان الهي نيز بر اساس سير تکامل بشري، با لحاظ قوميت ها، مليت ها، باورها و ادراکات و هماهنگ با توان جسمي و دماغي آنان، احکامي را جعل و وضع نموده و توسط پيامبران به گوش انسان ها رسانده است. گرچه بسياري از اوامر و نواهي صادر شده از سوي شرايع ناظر به نفس اعمال، و با قطع نظر از حسن و قبح فاعلي و تعصبات قومي - قبيله اي انجام پذيرفته است ليکن کثيري از موارد نيز مشعر به مفسدت و مصلحت ذات عمل وضع گرديده است. فرضا برده داري - که يک امر مرسوم و متداول آن زمان بوده نيز، با شرايطي در شريعت اسلام نيز مشهود بوده است (گرچه پس از آن نيز تا قرن نوزدهم ميلادي، در بسياري از جوامع غير متمدن چنين امري رايج بوده است). بنابراين در امر ازدواج، هم در زمان جاهليت و هم پس از آن، شرايط آسماني احکامي را بيان داشته اند. از اين رو، برخي را که زندگي با آنان سبب ساز مفسدت هايي بود نهي، وعده اي را که ازدواج با آنان سبب ساز مصلحت بود مهر تأييد بر آن نهاده و يا خود آن را تأسيس و جعل نموده است، ليکن نبايد با اين شيوه، اين گمان به ذهن آدمي تبادر نمايد که دين سازگار با مباني جاهلي است. بلکه بايد اذعان نمود که وحي حضرت حق (جل و علي) مطابق با خواسته ها و برداشت هاي عقلاني است. متکلم مسيحي، ايان باربور (Eyan barbor) مي گويد: «وحي عقل را نسخ نمي کند بلکه آن را رشد مي دهد...» V}(علم و دين، ايان باربور، ص 305). {V به همين سبب پيامبران با امضاي پاره اي از عقايد و مردود شمردن ساير موارد، آنچه را که به لحاظ ذاتي داراي حسن و قبحي بوده اند اعلام و اعلان نموده و آدميان را به آن امر، يا از آن نهي نموده است و چنانچه امري همانند «ازدواج با گروهي مشخص از زنان» و يا «حرمت ازدواج با گروه ديگر» مي توانست به تنقيح مباني اخلاقي - اعتقادي بينجامد، بدون ترديد بدان مي پرداختند چنانچه پيامبر مکرم اسلام(ص) صريحا بيان داشته اند: «همانا من برانگيخته شدم تا ارزش هاي اخلاقي را به پايان برسانم» V}(کنز العمال، ج 11، ص 420، ح 31962 - مستدرک الوسايل، ج 11، ص 187). {V در نتيجه هدايت مردم از سوي پيامبران سه گونه بود: الف) يا با تأييد اعتقاداتشان همراه بود، ب ) گاه يا با مردود شمردن آن اعتقادات همراه بود، ج ) و يا با تعديل آن باورها و مرسومات. و اين هدايت گري نيز داراي اشکال مختلفي بوده است گاه با تبشير، گاه با انذار و گاه با وقوع معجزات (چنانچه در بسياري از شرايع اين گونه بوده است) V} (عهد عتيق، کتاب خروج، ب 14، آيات 21 و 22).{V از اين روي، آنچه از اوامر و نواهي امضايي يا تأسيسي که بشر جهت سعادت خود بدان نيازمند بود (هم در زندگي فردي و هم در زندگي اجتماعي) صراحتا و آشکارا بيان داشته شد، با اين تفاوت که برخي از اين قوانين با چاشني برهان و استدلال نيز همراه بوده است تا به کام پرسشگران و يا شريعت پذيران حلاوتي نيز افزون کند و برخي ديگر از اين براهين و استدلالات عاري بوده است. گرچه در موضوع حرمت ازدواج با محارم، علت صريح و مشخصي در همه مواردش از سوي شريعت اسلام بيان نگرديده است ليکن با بررسي برخي از آيات و روايات اين امر تا حدودي تبيين و آشکار مي گردد. در زمان جاهليت معمول بود که هر گاه کسي از دنيا مي رفت و همسر و فرزنداني از خود به يادگار مي گذاشت در صورتي که آن همسر نامادري فرزندان او بود فرزندانش نامادري را همانند اموال او به ارث مي برند به اين ترتيب که آنان حق داشتند با نامادري خود ازدواج کنند و يا او را به ازدواج با شخص ديگري درآورند، پس از اسلام حادثه اي براي يکي از انصار رخ داد و آن اين بود که فردي به نام «ابوقيس» از دنيا رفت فرزندش به نامادري خود پيشنهاد ازدواج داد، آن زن گفت من تو را فرزند خود مي دانم و چنين کاري را شايسته نمي دانم ولي با اين حال از پيامبر کسب تکليف مي کنم. سپس موضوع را خدمت پيامبر عرض کرده و کسب تکليف نموده آنگاه آيه شماره 22 سوره نساء نازل شد و از اين کار به شدت نهي شد. البته در انتهاي آيه يک استثنا براي اين حکم در نظر گرفته شد و آن هم ازدواج هاي گذشته بود سپس به سه نکته اشاره مي کند: «انه کان فاحشه؛ اين کار، عمل بسيار زشتي است» ؛ «و مقتا؛ عملي است که موجب تنفر در افکار مردم است يعني طبع بشر آن را نمي پسندد» ؛ «وساء سبيلا؛ روش نادرستي است». زيرا ازدواج با نامادري همانند ازدواج با مادر است و از سوي ديگر تجاوز به حريم پدر و هتک حرمت وي، ديگر اين که چنين عملي تخم نفاق در ميان فرزندان يک فرد مي باشد زيرا ممکن است بر سر تصاحب نامادري ميان آنها اختلاف ايجاد گردد، حتي ميان پدر و فرزند ايجاد رقابت مي کند زيرا معمولا ميان همسر اول و دوم رقابت و حسادت وجود دارد. از سوي ديگر، طبعا همه افراد از ازدواج با محارم تنفر دارند به همين دليل همه اقوام و ملل (جز موارد استثنايي) ازدواج با محارم را ممنوع مي دانند و حتي مجوسي ها - که در منابع اصلي خود قائل به جواز اين گونه ازدواج ها بوده اند امروز آن را انکار مي کنند. مي توان علت ديگر حرمت ازدواج با محارم را بيماري هايي دانست که امروزه توسط علم پزشکي ثابت شده است. افراد هم خون و حتي اقوام دورتر نيز از اين بيماري هاي ارثي آسيب ديده اند (به استثناي ازدواج عموزاده ها با يکديگر) ليکن غالبا در خويشاوندان نزديک که هم خوني شديدتر است اين احتمال خطر بيشتر وجود دارد. به علاوه در ميان محارم جاذبه و کشش جنسي معمولا وجود ندارد زيرا محارم غالبا با يکديگر بزرگ مي شوند و براي يکديگر يک موجود عادي و معمولي هستند و موارد نادر و استثنايي نمي تواند مقياس قوانين کلي گردد و از سوي ديگر مي دانيم که جاذبه جنسي شرط استحکام پيوند زناشويي است بنابراين چنانچه ازدواجي در ميان محارم صورت گيرد عواطف انساني به شهوي تبديل شده و با خروج انسان از حد اعتدال در ارضاء غريزه جنسي به گونه اي که حتي با نزديک ترين کسان خود که مثل گوشت و خون و پوست اوست رابطه شهوي و جنسي برقرار مي کند، ارزش هاي انساني و عواطف خانوادگي سست و ناپايدار خواهد بود. در حالي که استحکام خانواده به عنوان بنيادي ترين نهاد اجتماع به هيچ قيمتي نبايد آسيب ببيند. در ادامه آيه 23 سوره نساء ازدواج با مادران رضاعي و خواهران رضاعي را حرام مي داند. گرچه در اين قسمت از آيه فقط به اين دو مورد اشاره مي کند ليکن بنا بر روايات فراواني که وجود دارد محارم رضاعي فقط منحصر به اينها نيستند. از پيامبر مکرم اسلام(ص) نقل شده که فرمود: «يحرم من الرضاع ما يحرم من النسب؛ تمام کساني که از نظر ارتباط نسبي حرامند از نظر شيرخوارگي نيز حرام مي شوند». فلسفه تحريم محارم رضاعي اين است که با پرورش گوشت و استخوان آنها با شير شخص معيني، شباهت به فرزندان او پيدا مي کند مثلا زني که کودکي را به اندازه اي شير مي دهد که بدن او با آن شير نمو مخصوصي مي کند يک نوع شباهت در ميان آن کودک و ساير فرزندان آن زن پيدا مي شود و در حقيقت هر کدام جزئي از بدن آن مادر محسوب مي گردند و همانندو برادر نسبي هستند. در ادامه آيه «مادران همسرانتان» را به عنوان محارم بر مي شمارد. يعني به مجرد اين که زني به ازدواج مردي در آمد و صيغه عقد جاري گشت مادر او و مادر مادر او و... بر او حرام ابدي مي شوند. در موارد ديگر آيه فوق مي گويد: و دختران همسرانتان که در دامان شما قرار دارند به شرط آن که با آن همسر آميزش جنسي پيدا کرده باشيد» يعني تنها با عقد شرعي يک زن، دختران او - که از شوهر ديگري بوده اند بر شوهر حرام نمي شوند بلکه مشروط بر اين است که علاوه بر عقد شرعي با آن زن همبستر شده باشد وجود اين قيد در اين مورد تأييد مي کند که حکم مادر همسر (که در جمله پيشين گذشت) مشروط به چنين شرطي نيست و به اصطلاح، اطلاق حکم را تأييد مي کند. گرچه ظاهر اين قيد «في حجورکم؛ در دامان شما باشند» چنين مي فهماند که اگر دختر همسر از شوهر ديگر در دامان انسان پرورش نيابد بر او حرام نيست ولي به قرينه روايات و مسلم بودن حکم، اين قيد به اصطلاح قيد احترازي نيست بلکه در واقع اشاره به نکته تحريم است زيرا اين گونه دختران - که مادرانشان اقدام به ازدواج مجدد مي کنند - معمولا در سنين پايين هستند و غالبا در دامان شوهر جديد همانند دختر او پرورش مي يابند. آيه مي گويد اينها در واقع همچون دختران خود شما هستند و انتخاب عنوان «ربائب» که جمع ربيبه و به معني تربيت شده است نيز به همين جهت مي باشد. در ادامه آيه فوق مي فرمايد: «و أن تجمعوا بين الاختين؛ براي شما جمع ميان دو خواهر ممنوع است» يعني ازدواج با دو خواهر در زمان واحد مجاز نيست بنابراين اگر با دو خواهر يا بيشتر در زمان هاي مختلف و پس از جدايي از خواهر قبلي، ازدواج صورت پذيرد مانعي ندارد. سبب جلوگيري از چنين ازدواجي شايد اين باشد که دو خواهر به حکم نسب و پيوند طبيعي نسبت به يکديگر علاقه شديد دارند ولي هنگامي که رقيب هم شوند طبعا نمي توانند آن علاقه قبلي را حفظ کنند و به اين ترتيب يک تضاد عاطفي و کدورت در ميان آنان به وجود خواهد آمد که سبب فروپاشي و يا کشمکش دروني مي گردد. و در ادامه مي فرمايد: «والمحصنات من النساء...؛ ازدواج و آميزش جنسي با زنان شوهردار نيز حرام است» واژه محصنات - که جمع محصنه است - نيز گاه به زنان آزاد در برابر کنيزان هم اطلاق مي گردد که در اين جا چنين منظوري دنبال نمي شود و تنها استثنايي که در مورد حکم ازدواج با زنان شوهردار وجود دارد در مورد زنان غير مسلماني است که در جنگ ها به اسارت مسلمانان در مي آيند. اسلام اسارت آنها را به مانند «طلاق» از شوهران سابق تلقي نموده و اجازه مي دهد پس از تمام شدن عده آنها، با آنان ازدواج کنند و يا همچون يک کنيز با آنان رفتار شود (الا ما ملکت ايمانکم). ولي اين استثنا، استثناي منقطع است؛ يعني چنين زناني به مجرد اسير شدن، رابطه همسري شان قطع مي گردد (همانند زن غير مسلماني که با اسلام آوردن، رابطه او با شوهر سابقش قطع مي گردد) فلسفه اين حکم در حقيقت اين است که اين گونه زنان يا بايد به محيط کفر بازگشت داده شوند و يا بدون شوهر همچنان در ميان مسلمانان زندگي کنند و يا رابطه آنها با شوهران سابق قطع شده و از نو ازدواج ديگري نمايند. صورت اول برخلاف اصول تربيتي اسلام است و صورت دوم نيز ستمگري است. بنابراين تنها راه باقيمانده همانا راه سوم است. براي آگاهي بيشتر ر.ک تفاسير، آيه 23 سوره نساء.
کد سوال : 2495
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : با توجه به اعمال ما تأخر که آثارش هميشه باقي است و به شخص درگذشته مي رسد. ما تصميم گرفتيم مقداري پول را براي پدر و برادرم در اين خصوص اهدا کنيم از شما راهنمايي مي خواهم که در چه راهي خرج شود بهتر است و آثارش بيشتر باقي مي ماند و ثواب بيشتري دارد؟
پاسخ : بهترين راهي كه خيرات مي تواند در آن راه مصرف گردد، واجباتي است كه بر عهده اموات بوده و آن را انجام نداده اند. نماز و روزه هاي قضا و نيز حج واجبي كه اموات موفق به انجام آن نشده اند در اثر غفلت يا سهل انگاري و نيز حقوقي از مردم كه بر عهده آنها بوده و ادا نكرده اند مثل قرض هايي كه گرفته اند و پس نداده اند و يا خساراتي كه به مال مردم وارد آورده اند و جبران نكرده اند، اداي اين واجبات (اگر وجودش ثابت و محرز باشد) بهترين خدمت و احسان به اموات است كه انجام كارهاي مستحبي ديگر نمي تواند جايگزين اين واجبات باشد و آنها را ادا نمايد. متأسفانه بسيار ديده مي شود كه در مراسم درگذشت كسي، مخارج سنگين و سرسام آوري مي شود ولي هيچ توجهي به حقوق واجبي كه بر عهده آن مرده است نمي شود و اين خيرات مشكل آن اموات را حل نمي كند. ولي اگر حق واجبي بر گردن مرده نبوده، بهترين نوع خيرات مي تواند چيزهاي مختلفي باشد كه بايد آنها را با هم سنجيد و اهميت و ضرورت هر كدام را مشخص كرد و آن را مقدم داشت. گاه مي شود تهيه جهيزيه براي دختري دم بخت و يا پرداخت قرض بدهكاري و يا پرداخت خرج تحصيل دانشجوي بي بضاعتي و يا خريدن فرشي براي خانواده فقيري و امثال اين كارها، اولويت و حق تقدم بر ساير كارها دارند. شما بايد مقدار توانايي خود و ضرورت و اهميت مورد را مشخص نماييد و پول را در آن راه خرج كنيد. هر چه مورد ضروري تر و با اهميت تر باشد، ثوابش بيشتر و ماندگارتر است. بهتر اين است كه از اقوام فقير خود شروع كنيد و در مرحله بعد به همسايگان فقير خود رسيدگي كنيد.
کد سوال : 2496
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : چرا با آنکه عطر در نماز مستحب است در اعتکاف و احرام اشکال دارد؟
پاسخ : چون يكي از اهداف مهم اعتكاف و احرام براي حج، رياضت و ترك التذاذ دنيوي و فرو رفتن در خلوت خويش است و هر آنچه كه براي التذاذ و دنيا و رفاه دهد مانند روغن ماليدن به بدن و تزيين و... در حج يا بوي خوش در احرام و اعتكاف با اين هدف مغايرت دارد. به عبارت ديگر هر عبادتي كاركرد خاص خود را دارد، نماز يك كاركردي دارد و متناسب با آن كاركرد احكامي براي آن منظور شده است. همين طور در اعتكاف و احرام حج، از اين رو، عرفه و خاك نشيني و پيراستگي از هرگونه آلايش و آرايشي در آنجا و در مني به حدي كه حتي زلف سر بايد تراشيده شود و... در اين برنامه خودسازي مقرر شده است.
کد سوال : 2497
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : از دعاهاي اکثر مردم درخواست آمادگي براي فرج آقا امان زمان(عج) از خداوند مي باشد؛ از طرفي در موقع ظهور آقا فساد در خشکي و دريا فرا مي گيرد پس ما بايد چگونه آماده شويم؟ لطفاً توضيح فرماييد (بنده بيشتر تأکيد در مورد چگونگي آمادگي مي باشد و کاملاً با نظر حجتيه مخالفم).
پاسخ : بين آمادگي براي ظهور و فساد سراسري در آخر الزمان تبايني نيست بلكه بر حسب روايات در آخر الزمان سراسر زمين را ظلم و ستم و فساد در بر مي گيرد و در عين حال گروهي از شيعيان و مؤمنان چون كوهي استوار هستند كه آماده ظهور امام را مي كشند تا در زير لواي ايشان عدالت و معنويت و صلاح در سراسر گيتي گسترش يابد. بلكه بر شما بشارت باد كه بر حسب روايات فراوان ايرانيان همان گروه مؤمني هستند كه براي آمادگي و زمينه سازي ظهور تلاش مي كنند. H}(براي اطلاع بيشتر ر.ك: عصر ظهور، كوراني، علي، ترجمه عباس جلالي، شركت چاپ و نشر بين الملل سازمان تبليغات اسلامي تهران، چاپ دوم 1379؛ همه كتاب خواندني است اما بحث ايرانيان و نقش آنان در ظهور و زمينه سازي ظهور را در صفحات 275 - 211 مطالعه كنيد){H براي تيمن و تبرك چندين روايت براي توضيح بيشتر مطلب را نقل مي كنيم: 1- از طريق اهل سنت: قال رسول الله(ص): H}« ابشروا بالمهدىرجل من قريش من عترتى يخرج فى اختلاف من النّاس و زلزال فيملأ الارض عدلاً و قسطا كما ملئت ظلما و جورا و يرضى عنه ساكن السماء وساكن الارض...؛{H پيامبر اكرم(ص) فرمود: به [حضرت] مهدى بشارت دهيد [كه او] شخصى از عترت من و از قريش است وظاهر مى‏شود در حالى كه مردم در تزلزل و اختلاف بسر مى‏برند. آنگاه او زمين را از عدل و قسط پُر مى‏كند آنچنان كه از ظلم و جور پر شده است [و به دنبال آن] ساكنان آسمان و زمين [از اين وضعيت] راضى مى‏شوند» V}(ينابيع الموده، القنذورى الحنفى، ص 562) {V 2- از طريق شيعه: H}«عن رسول الله(ص) يصيب هذه الامه بلاءً حتّى لا يجد الرجل ملجأ يلجأ اليه من الظلم فيبعث اليه رجلاً من عترتى فيملاء به الارض قسطا و عدلاً كما ملئت ظلما و جورا...؛{H از پيامبر اكرم(ص) نقل شده است كه فرمود اين امت [اسلام] با بلا مواجه مى‏شود به طورى كه انسان پناهگاهى را نمى‏يابد كه از ظلم بدان پناه برد آن گاه به سوى چنين انسانهائى شخصى از عترت من برانگيخته مى‏شود و زمين را از عدل و داد پُر مى‏كند همان طوركه از ظلم و جور پُر شده است...» V}(الزام الناصب فى اثبات الحجه الغائب، اليزدى الحائرى، ج 1، ص 166){V 3- امام علي(عِ در وصف مردم در آخر الزمان مي فرمايند: H}«تكون له حيره و غيبه تضل فيها اقوام و يهتدي فيها اخري؛{H براي (مهدي ما) سرگرداني (در زمان ظهور است كه وقت ظهور چه زماني فرا مي رسد) و غيبتي است كه در آن زمان مللي گمراه مي شوند و گروهي ديگر بر هدايت ثابت قدم مي مانند...». بعد امام(ع) در وصف گروه هدايت شدگان مي فرمايند: H}«اولئك خيار هذه الامه مع ابرار هذه العتره؛{H آنها بهترين اين امت هستند كه با خوبان اين خاندان (پيامبر اكرم(ص« به سر مي برند» V}(بحارالانوار، ج 51، ص 118). {V روايت شريف صريح است در اين كه مردم آخر الزمان دو گروه هستند گروهي به بيراهه گمراهي كشانده مي شوند اما بهترين اين امت در شاهراه خير و صلاح و هدايت ثابت قدم مي مانند. در اين دوران هر چه اهل باطل و شر و ستم در رفاه و آسايش هستند اهل حق در سختي به سر مي برند زيرا حاكميت با ظلم و ستم است و اهل حق در اقليت به سر مي برند. 4- امام سجاد(ع) مي فرمايند: H}«ان اهل زمان غيبته القائلين بامامته والمنتظرين لظهوره... الدعاه الي دين الله عزوجل سرا و جهرا؛{H معتقدان به مهدي و منتظران ظهور او در عصر غيبت .... (داراي چنين صفاتي هستند كه) در پنهان و آشكار مردم را به دين خدا فرا مي خوانند» V} (كمال الدين، شيخ صدوق، ص 320).{V 5- امام صادق(ع) مي فرمايند: H}«... و رايت اصحاب الايات يحقرون و يحتقر من يحبهم؛{H مردمان حق را مي نگري كه خار شمرده مي شوند و هر كس به آنها علاقه داشته باشد نيز كوچك شمرده مي شود» V} (بحارالانوار، ج 52، ص 256){V برخورد امروز دولت مستكبر آمريكا و دنباله روان آن با مردم ايران و مسلمانان نمونه اي از تحقق اين روايت است. آري در اين زمان حفظ دين بسيار سخت است. 6- پيامبر اكرم(ص) مي فرمايند: H}«لاحدهم اشد بقيه علي دينه من خرط القتاد في الليله الظلماء او كالقابض علي جمر الغضاء؛{H هر يك از آن (مؤمنان) دين خويش را به سختي نگاه مي دارد چنان كه گويي درخت خار مغيلان را در شب تاريك با دست پوست مي كند يا آتش پر دوام را در دست نگاه مي دارد» V}(همان، ص 124). {V آري حفظ و نگهداري دين، بسيار سخت است و به اين دليل است كه انتظار فرج بهترين عبادت است. 7- پيامبر اسلام(ص) مي فرمايد: H}«افضل اعمال امتي انتظار الفرج من الله عز وجل؛{H انتظار فرج از جانب خداوند متعال برترين عمل امت من است›› V}(همان، ص 128). {V 8- امام علي(ع) مي فرمايد: H}«المنتظر لامرنا كالمتشحط بدمه في سبيل الله؛{H منتظر امر ما، بسان كسي است كه در راه خدا به خون خود غلطيده است» V} (همان، ص 123).{V در چنين زمان پر فتنه اي است كه به ما دستور داده اند كه هوشيار باشيم و مواظب دين خود باشيم زيرا از هر طرف براي گمراهي ما تلاش مي شود. زور و زر و تزوير و تبليغات و سياست بازي ها و تهديدها و هزار و يك اقدام ديگر بر سر راه ماست تا ما را از دين حق جدا كند. 9- امام صادق(ع) مي فرمايند: H}«فكن علي حذر و اطلب من الله عزوجل النجاه... فكن مترقبا و اجتهد ليراك الله عزوجل في خلاف ماهم عليه؛{H خود را نگاه دار! و از خدا رهايي و نجات بخواه... هوشيار باش و بكوش تا خدا تو را در راهي غير از گمراهي هايي كه مردمان در آنند، ببيند»V} (همان، ص 260).{V خلاصه كلام اين كه در برابر ظلم و فساد سراسري كه جهان را پر كرده است گروهي مؤمن واقعي هستند كه انتظار عدالت گستر را مي كشند و زمينه ساز ظهورند. « آنها پولاد دل اند و همه وجودشان را يقين به خدا پر كرده است. مردماني سخت تر از صخره ها» V}(به نقل از امام صادق(ع) همان، ص 308). {V «آنها در حالي كه پيامبر را نديده اند و امامشان هم پنهان است به سبب يقين قلبي، داراي ايماني مستحكم هستند» V} (از پيامبر اكرم(ص)، همان، ص 125).{V «آنها برادران پيامبر(ص) هستند كه او را نديده اند، اما به او ايمان دارند و او را از صميم قلب دوست مي دارند و با تمام وجود او و دين او را ياري مي رسانند» V}(از پيامبر اكرم(ص)، همان، ص 132). {V «آري چنين مردماني برترين مردم همه زمان ها هستند زيرا خداوند عقل ها و فهم ها و شناخت آنها را قوت بخشيده است به حدي كه امام غائب نزد آنها همچون امام حاضر است و به نهايت درجه اخلاص رسيده اند V}(كمال الدين، ص 320). {V چقدر مقام آنها بالاست كه پاداش يك نفر اين گروه همانند پاداش پنجاه صحابه پيامبر(ص) است كه در ركاب آن حضرت در جنگ هاي بدر و احد و حنين جنگيده اند، زيرا سختي ها و آزار ها و رنج هايي كه بر آنان وارد مي شود، فوق طاقت اصحاب پيامبر(ص) است و اگر چنين رنج ها و آزارهايي به اصحاب پيامبر(ص) مي رسيد شكيبايي نمي داشتند V} (بحارالانوار، ج 52، ص 130).{V پس بكوشيد جزء اين گروه باشيد تا نامتان را در فهرست ياران با اخلاص امام مهدي حضرت بقيه الله الاعظم(عج) ثبت كنند و جزء برادران ودوستان پيامبر بزرگوار اسلام(ص) و شهدا در ركابش شمرده شويد.
کد سوال : 2498
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : در مورد نرفتن به نماز جمعه بيش از 3 بار آيا لفظ منافق به مسلمان نسبت داده مي شود؟
پاسخ : از امام باقر(ع) روايت شده است که: «نماز جمعه فريضه است و اجتماع به سوي آن همراه با امام فريضه است و هر كس بدون علت سه جمعه نماز جمعه را ترك كند سه فريضه را ترك كرده و ترك نمي كند سه فريضه را بدون علت مگر منافق» V} (وسائل الشيعه، آل البيت، ج 7، ص 298).{V به نظر مي رسد اين روايت در مورد زمان حضور امام است كه به اتفاق فقها نماز جمعه در صورت اقامه آن از سوي امام، فريضه عيني است يعني شركت در آن براي كساني كه عذري ندارند واجب است و نماز ظهر مجزي از نماز جمعه نخواهد بود بنا بر اين روايت در فرضي كه كسي بدون علت سه مرتبه فريضه عيني جمعه را ترك كند اطلاق منافق كرده است و مخصوص به زماني است كه جمعه فريضه عيني باشد و شامل زمان غيبت كه بسياري از فقها نماز جمعه را واجب تخييري مي دانند نمي شود. نكته ديگر اين كه اطلاق منافق در روايات همه جا در رديف كافر نمي باشد كه احكام منافق بر او بار شود. البته در صورتي كه ترك فريضه جمعه يا هر فريضه ديگري به جهت انكار قلبي آن باشد اين در حقيقت همان نفاقي خواهد بود كه از كفر هم بدتر است. ولي اگر به جهت انكار آن نباشد نوعي نفاق در درون شخص نفوذ كرده گرچه احكام منافق اصطلاحي بر شخص جاري نخواهد بود. در هر حال نماز جمعه يکي از تکاليفي است که ايمان انسان را تقويت مي نمايد و از بي تفاوتي در قبال جامعه اسلامي و مسلمين جلوگيري مي کند و تخييري بودن آن دليل بر کم اهميتي آن نيست بلکه بين نماز ظهر و جمعه، به جا آوردن جمعه افضل است. در نتيجه بسيار مناسب است انسان بدون عذر آن را ترک ننمايد.
کد سوال : 2499
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : کسي که به گناه مي افتد واجب است که ازدواج کند. ولي اگر امکانات ازدواج از قبيل شغل، مسکن و از جمله عدم رضايت خانواده و ... وجود نداشته باشد و انسان به گناه بيافتد، تکليف انسان چيست؟ لطفاً راهکارهاي خود را بيان نمائيد.
پاسخ : در پاسخ به اين سؤالتان بهتر است به طور مفصل تر نکاتي را براي شما بازگو کنيم: الف) ارضاي غريزه جنسي از طريق مشروع يك نياز جدي و اساسي است كه براي هر جواني وجود دارد و بهترين راه آن هر چه سريعتر ازدواج كردن و انتخاب همسر مناسب براي ادامه زندگي و تشكيل خانواده دادن است اما كسي كه به عللي نمي توانيد ازدواج كند يا بايد (از طريق مشروعي نياز خود را موقتا" برطرف كند) و يا مانند همه جوانان پاك ديگر از راههاي ممكن آتش شهوت و جوشش غريزه جنسي را در خود كم كند و با نفس خويش مبارزه كند و تا آن جا كه ممكن است كاري كند كه قواي شهواني در او تحريك نشود مثلا": 1- هرگز به نامحرم نگاه نكنيد. 2- افكار جنسي را به ذهن خود راه ندهيد. 3- فعاليتهاي زيادي انجام بدهد. 4- از غذاهاي تحريك كننده غدد جنسي مثل فلفل , خرما, پياز و... پرهيز كنيد. 5- لباس هاي چسبنده به بدن وتحريك كننده اندام جنسي نپوشد. 6- از اشتغال به اموري كه مستلزم برخورد و صحبت با زنان نامحرم است دوري كند. 7- از شنيدن و گفتن شوخي هاي جنسي پرهيز كنيد. 8- با جنس مخالف رفتار متكبرانه داشته باشيد نه صميمانه . 9- به هنگام خواب سعي كنيد شكم شما بيش از حد معمول پر نباشد. 10- از نگاه كردن به فيلم ها و مناظر تحريك كننده جدا" پرهيزكنيد. 11- هرگز فكر و تخيل جنسي را به ذهن خود راه ندهيد. 12- قبل از خواب مثانه خود را تخليه كنيد. 13- از نوشيدن افراطي آب و مايعات پرهيز نماييد (بخصوص شبها). 14- روزه مستحبي بگيريد اگر مقدور نشد روزه اخلاقي بگيريد يعني تعداد وعده ها و مقدار غذاي خود را اندك اندك كاهش دهيد تا به ميزان ضرورت متوقف شود. 15- هرگز وقت خالي براي خود باقي نگذاريد تا افكار جنسي بذهنتان هجوم آورد لذا براي تمام اوقات زندگي برنامه مناسب (مطالعه , كار, ورزش , عبادت , زيارت , سياحت و...) داشته باشيد. 16- به محض ورود افكار جنسي به ذهنتان به كار ديگري خود را مشغول سازيد. ب. مشکل اشتغال نيز که تقريباً مشکل بسياري از جوانان عزيز ماست، چه بسا با متأهل شدن تان راحت تر حل شود زيرا زمينه اشتغال افراد متأهل و احتمال به کارگيري آنها نسبت به مجردين بيشتر است معمولاً عرف چنين اقتضاء مي کند به جوانان متأهل زودتر کاري را واگذار مي کنند البته با توجه به وضعيت اشتغال کشور نبايد انتظار داشت با اخذ مدرک خاص بتوان در همان ابتدا به بهترين فرصتهاي شغلي دست يافت بلکه اگر قناعت را پيشه کنيد و از شغلي هر چند نا متناسب با تخصص خود استقبال کرديد مطمئناً در دراز مدت و در آينده مي توانيد ضمن کسب تجارب، زمينه اشتغال به کاري مناسب تر و بهتر را فراهم کنيد. از طرف ديگر اگر والدين گراميتان بتوانند يک دو سال ابتداي زندگي تان به شما (از نظر مالي) کمک کنند و شما نيز از برخي تشريفات و تجملات غيرضروري صرف نظر نمائيد و همچنين بعضي سختي ها و ناملايمات را تحمل کنيد مطمئناً خواهيد توانست از اين گردنه هاي زندگي به خوبي گذر کنيد. هر چند سخت است ولي نشدني نيست. جهت جلب رضايت والدين خود نيز به كمك برخي اعضاء خانواده تان مثل خواهر يا برادر بزرگترتان و يا پدر بزرگ و مادر بزرگتان و يا هر كس ديگري از فاميل كه مورد اعتماد والدين تان مي باشند و والدينتان از آنها حرف شنوي دارند، موضوع نياز به ازدواج را به اطلاع آنها برسانيد. چه بسا خودتان نتوانيد با گفتگوي مستقيم رضايت آنها را براي ازدواج به دست آوريد و ديگران بهتر بتوانند روي والدينتان تأثير گذاشته و جلب رضايت كنند، بنابراين به كمك واسطه هايي كه ذكر شد و نيز آسان گرفتن امر ازدواج و اجتناب از برخي تشريفات غير ضروري و اكتفا به حداقل ها و يا با به تأخير انداختن مراسم مفصل عروسي از مراسم مختصر عقد مي توانيد با يك ازدواج ساده، از اين مشكل رهايي پيدا كنيد. ما هم اميدواريم و دعاء مي كنيم والدينتان با شما هم افق شوند و با شما همكاري لازم را به عمل آورند. همان طور كه خداوند نيز در قرآن كريم وعده داده است كه از فضل و رحمت خاص خودش در امر ازدواج به مؤمنين كمك مي كند و طبق روايتي از رسول اكرم(ص) اگر كسي به اين وعده خداوند نيز معتقد نباشد سوء ظن به خدا دارد و اين گناهي است بزرگ. پس با توكل بر خداوند متعال اقدام به ازدواج نماييد كه خداوند با مؤمنين است.
کد سوال : 2500
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : در مورد نهي از نگاه کردن به خانه ديگران حديث و روايت بياوريد.
پاسخ : در روايتي از پيامبر اكرم(ص) براي اميرالمؤمنين(ع) آمده است كه: «خداوند ناپسند داشته است براي امت من خنديدن در قبرستان را و سرك كشيدن در خانه ديگران را» V}(وسائل الشيعه، ج 3، ص 232، آل البيت). {V و در روايتي از امام صادق(ع) آمده است «هر كس به قصد نگاه به ناموس ديگران در خانه آنان سرك بكشد، پس آنان بر چشم او يا خودش جراحتي وارد كنند ديه اي بر آنان نيست» V}(وسائل الشيعه، ج 29، ص 68 ، آل البيت) {V براساس اين روايت و برخي روايات ديگر فقها حكم كسي را كه به خانه ديگران سرك بكشد و نگاه كند اين گونه بيان كرده اند كه براي اولين بار به او تذكر مي دهند اگر گوش نكرد مي توانند به طرف او چيزي پرتاب كنند و ضامن جنايتي كه بر او وارد مي شود نيستند V}(مسالك الافهام، ج 15، ص 55). {V