• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 5133
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام>حقوقي
پرسش : آيا اسلام برده داري را اجازه مي دهد اگر نه چرا مانند حرمت شراب با آن به شدت برخورد ننمود؟
پاسخ : »بردگي « از نظر اسلام , ضرورت فعلي است كه از خارج روي عده اي تحميل مي شود, و چنانچه آن عوامل از بين برود, بساط بردگي به دنبال آن , برچيده خواهد شد. اين طرز تفكر, بر خلاف نظر ارسطو است كه مي خواهد ثابت كند, غلام و برده فطرتا" وجود داشته و وجود خواهد داشت . به عبارت ديگر بردگي براي عده اي فطري است و خداوند عده اي از مردم را آفريده تا برده و غلام ديگران باشند!«, (روح القوانين , مبحث بردگي ). اسلام , بردگي را فطري نمي داند و اعتقاد ندارد كه خداوند دو نوع انسان آفريده است كه يكي , آزاد و داراي همه نوع شخصيت انساني و حقيقي و ديگري غلام و برده كه از جميع حقوق مدني و اجتماعي محروم است . اسلام تمام افراد بشر را از يك پدر و مادر مي داند و هيچ امتيازي براي رنگ , ثروت , و مقام و قبيله قائل نمي شود تنها امتياز را تقوا مي شمرد و گرامي ترين مردمان را, با تقواترين آنان مي داند, V}(حجرات , آيه 14){V. از نظر اسلام هيچ كس حق شكنجه , تحقير و تجاوز به حقوق ديگران را ندارد; خواه برده باشد خواه آزاد. اسلام مردم را, مانند دانه هاي شانه با هم برابر مي داند; چنان كه حضرت علي (ع ) فرمود »H}الناس كلهم سوائ كاسنان المشط{H; مردم مانند دانه هاي شانه برابرند«, V}»الامام علي صوت العداله الانسانيه , ج 1, ص 145«{V. علت اصلي هلاكت و نابودي ملت ها و اقوام مختلف را نيز ناشي از عدم مساوات آنان در برابر قانون و اجرا نشدن آن در حق همه مي داند و آزادي هر كس را تا مرز قانون , محترم مي شمارد و عليه تبعيضات نژادي با شديدترين وجه , مبارزه مي كند. اسلام بر خلاف اعتقاد مردم روم و يونان باستان و عربستان , در حق بردگان مبني بر اين كه آنان هيچ گونه حقوق اجتماعي ندارند - ضمن احترام به شخصيت ايشان , آنان را در صف بقيه مردم شمرده , براي آنان حقوق متناسب وضع كرده است . اگر احيانا" در حقوق آنان اختلاف ناچيزي ديده مي شود, به جهت مصلحت خود بردگان و رعايت مصالح اجتماع بوده است و گرنه هيچ گونه تحقير و توهيني در آن مورد منظور نبوده است . چرا اسلام به يك باره بردگي را لغو نكرده است ؟ اسلام بر خلاف روش هاي ظالمانه و غير انساني بعضي از كشورها (مانند روم - يونان و...), شالوده ي يك روش عادلانه را پي ريزي كرد; مثلا" پيامبر اسلام (ص ) روزي مردي را ديدند كه سوار بر مركبش بود و غلامش در قفاي او پياده روان بود. آن حضرت فرمود: غلامت را هم سوار كن , او برادر تو است و روح او مثل روح تو, (تاريخ بردگي , ص 74). اگر اين مقررات , عملي مي شد بردگان و غلامان نيز مانند ساير مردم , داراي همه حقوق فردي و اجتماعي مي شدند و وضع آنان شبيه كارگران و نوكرهاي آزاد نسبت به كارفرمايان مي گرديد. در اين جا ممكن است يك سوئال پيش آيد و آن اين كه با آن همه توجه اسلام , نسبت به غلامان و آزادي آنان , چرا يك باره بردگي را لغو نكرد و راه هاي برده داري را از بين نبرد؟ در پاسخ , بايد به دو نكته اساسي توجه داشت : 1. الغاي بردگي به طور كلي در آن روز ممكن نبود, 2. اسلام تمام راه هاي برده گيري ابتدايي , جز جنگ را مسدود كرده بود. اسلام - به عنوان قانون آسماني و آيين جاوداني - براي راهنمايي بشر, نشان دادن راه و رسم زندگي , خاتمه بخشيدن به ظلم و بيدادگري و برقراري اصول عدالت و مساوات , برادري , در عصري نازل شد كه در سرتاسر دنيا - به خصوص محيط تاريك عربستان - برده داري و اصول فئوداليزم از لوازم زندگي به شمار مي رفت ; به طوري كه به هيچ وجه امكان نداشت يكباره و به طور كلي , اصول برده داري , يكباره لغو و ابطال گردد; زيرا نظم اقتصادي مردم آن روز - كه بر پايه هاي غلط اربابي و غلامي استوار بود - به هم مي خورد و اوضاع زندگي جامعه آن روز, از هم پاشيده مي شد. در آن عصر همه ي كارهاي توليدي و غيره , بر دوش برده ها بود, ولي ثمره ي كارهاي آنان , عايد اربابانشان مي شد. روي اين حساب اگر اسلام يكباره و به طور كلي , بردگي را لغو مي كرد, نظام اقتصادي اجتماعي مردم , يك مرتبه از هم پاشيده مي شد و وضع نابه ساماني پيدا مي كرد. از اين جهت , اسلام راه ديگر را پيش گرفت - كه در عين آن كه بردگي در ضمن آن از بين مي رفت - نظام اجتماعي و اقتصادي جامعه نيز, از هم گسسته نمي شد. در اين رابطه , چند مطلب قابل بررسي است : اولا", در مرحله نخست , مردم را ترغيب به كار و كوشش , و تحذير از تنبلي , بي كاري و عياشي نمود. سپس راه هاي زيادي براي رهايي بردگان قرار داد تا كم كم , هم بردگي لغو گردد و هم مردم به زندگي آرام و به دور از عياشي , عادت كنند. ثانيا", از طرف ديگر آن زمان بردگان از اربابان بي رحم و بي مروت خود, شكنجه ها ديده و ضربه ها خورده بودند. اگر اسلام يكباره بردگان را از زير فرمان آنان رها مي ساخت و به آنان آزادي مي بخشيد; چه بسا ممكن بود غلامان رنج ديده و ستم كشيده , بر اثر عقده ها و كينه هاي خود, دست به انقلاب و انتقام بزنند و ضربه هاي محكم تر و سخت تري بر شرف و حيثيت انساني وارد سازند. در نتيجه امنيت عمومي و وضع سياسي جامعه ي آن روز, به خطر بيفتد. در تاريخ نظاير فراواني در رابطه با اين مطلب رخ داده است , مثل آزادي غلامان »ولسيني «. آنان پس از تحصيل آزادي , از راه انتقام جويي دست به اقدامات شگفت آوري نسبت به اربابان خود زدند, (روح القوانين ). منتسكيو درباره ي رها ساختن دسته جمعي بردگان در يك زمان چنين مي نويسد: »آزاد كردن عده ي بيشماري از غلامان به وسيله ي وضع يك قانون مخصوص , صلاح نيست ; زيرا موجب اختلال نظم اقتصادي جامعه مي گردد و حتي معايب اجتماعي و سياسي دارد, مثل »ولسيني «, چون غلامان آزاد شده حق رائي دادن در انتخابات را پيدا كرده بودند, حائز اكثريت گرديده و قانوني وضع نمودند كه به موجب آن , هر كس از افراد آزاد عروسي كند, يكي از غلامان آزاد شده بايد در شب اول عروسي با دختر تازه عروس بخوابد و شب دوم او را تسليم داماد نمايند. بنابراين آزاد كردن غلامان , بايد تدريجي باشد; مثلا" قانون گذار ممكن است اجازه بدهد, غلامان از عوايد كارهاي خود, سرمايه گردآورده ي خود را از آقاي خويش خريداري نمايند, (به اين كار مكاتبه مي گويند كه در كتاب هاي فقهي آمده است ) و يا دوره غلامي را محدود كنند«, (روايات زيادي مبني اين كه بنده با ايمان پس از هفت سال خود به خود آزاد مي شود). ثالثا", دليل ديگر براي عدم جواز آزاد ساختن يك باره ي بردگان , همان است كه دكتر گوستاولبون به آن اشاره مي كند: »از آن جايي كه بردگان از ديرزمان , تحت رقيت زيست كرده و در اثر زندگي طفيلي كه داشته اند; بي تجربه و بي استعداد بار آمده اند; از اين جهت اگر اسلام , همه ي آنها را يكبار از قيد بردگي آزاد مي ساخت , ممكن بود در اثر نداشتن تجربه كافي و لياقت , قادر به تشكيل زندگي مستقل و اداره ي آن نباشند. در نتيجه مانند غلامان قديم آمريكا - كه بعد از آزاد شدن بر اثر علت ياد شده , به كلي نيست و نابوده شده اند - از بين مي رفتند«, V}(تمدن اسلام و عرب , ص 482){V. بنابراين , روي علل ياد شده , قانون گذار اسلام , در عين آن كه بايستي براي خلاصي بردگان , فكري اساسي و برنامه كاملي تنظيم نمايند; در عين حال نبايست , از امور ياد شده غفلت ورزيده , بردگان بي تجربه را, يكباره آزاد سازد; زيرا چنين كاري هم به ضرر بردگان بود و هم به ضرر اجتماع . اسلام تمام راه هايي كه براي برده ساختن ديگران در دوران هاي گذشته رواج داشت - به جز جنگ - نامشروع دانست ; مانند: 1. يورش ناگهاني به منظور گرفتن اسير و بنده ; 2. مديون كه از پرداخت دين خود عاجز بود, صاحب دين او را در عوض آن , برده ي خود مي ساخت . 3. فروختن افراد آزاد و يا فرزندان خود به ديگران و غير اينها كه در ملل ديگر مرسوم بود, اسلام هيچ راهي براي بردگي ابتدايي - جز طريق جنگ - قانوني نمي شناسد. تازه آن هم از روي صلاحديد پيشواي مسلمانها است كه اگر برده ساختن اسيران جنگي را مصلحت ندانست , مي تواند يا از او پولي به عنوان فديه بگيرد و آزادشان كند و يا آنها را مورد عفو عمومي خود قرار دهد. منابع : 1. الميزان , ج 6 2. اسلام و حقوق بشر, زين العابدين قرباني .
کد سوال : 5134
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام>حقوقي
پرسش : چرا احكام و تكاليف انسان (بنده ) با (آزاد = حر) فرق دارد؟
پاسخ : در آيه 25 سوره ي »نساء« اين حكم بيان شده است كه , اگر كنيزان از جاده حيا و عفت و پاكدامني خارج و دچار عمل منافي عفت شدند, نصف مجازات زنان آزاد, درباره ي آنان اجرا خواهد شد; يعني , تنها پنجاه تازيانه و اين خود بيانگر لطف و حمايتي است كه اسلام از اين طبقه , به عمل مي آورد; نه نشانگر تبعيض در حق اين گروه از افراد. در ادامه آيه - كه كلمه ي »محصنات « را مي آورد - اشاره به اين دارد كه غالبا" اين كلمه به معناي زنان عفيف و پاكدامن است . چنين به نظر مي رسد كه آيه فوق , نيز اشاره به اين مطلب دارد كه اگر كنيزان بر اثر فشار صاحبان خود, تن به اين عمل دهند, از مجازات معاف اند; اما اين استثنا درباره ي زنان آزاد نيست و اين خود بيانگر حمايت اسلام از »حقوق بردگان و كنيزان « است , V}(تفسير نمونه , ج 3, ص 350){V.
کد سوال : 5135
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : فلسفه گرفتن اجير براي خواندن نماز و گرفتن روزه ميت چه مي باشد؟
پاسخ : در چشم انداز اسلامي , مرگ انتقال از مرحله اي به مرحله ي بالاتر و در واقع آغاز حيات واقعي انسان است . قرآن مجيد مي فرمايد: »وان الدار الاخره لهي الحيوان لو کانوا یعلمون; زندگي جهان سراي آخرت است « V}{ عنکبوت آیه 49 }{V. بنابراين مرگ پرتوي از حكمت و رحمت الهي و براي انسان موئمن , ارمغاني بس بزرگ و دلپذير است ; زيرا بدين وسيله از قفس تنگ جهان مادي رسته و به عالم فراخ و نوراني ملكوت پر مي گشايد. به قول مولوي : P} اي خوش آن روز كه پرواز كنم تا بر دوست{E}به هواي سر كويش پر و بالي بزنم{P P}مرغ باغ ملكوتم , نيم از عالم خاك{E}چند روزي قفسي ساخته اند از بدنم {P هر كس نيز مي تواند با به جا آوردن واجبات ترك شده از والدين , اعم از نماز و روزه و انجام هر عمل خيري - به نيت آنها و اهداي ثواب اعمال نيك به ايشان - در علو درجاتشان و كم شدن عذاب آنها سهيم باشد. اميد است خداوند همه ي گذشتگان مؤمنين را مشمول رحمت بي كران خود ساخته و عاقبت همه ما را ختم به خير گرداند.
کد سوال : 5142
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره>احكام
پرسش : وقتي جايي نجس است و دست خيسي به آن مي خورد و بعد آن دست را به تلويزيون - متكا و... مي زنند آيا نجس نمي شود در اين حال آيا من وسواسم ؟
پاسخ : من نيز اگر به جاي شما بودم و دچار گرفتاري هاي وسواس مي شدم و آن را از اسلام مي دانستم , مي گفتم خوش به حال غير مسلمان ها؟! خواهر گرامي ! شما خود مي دانيد كه اسلام هرگز چنين دستوراتي را نداده است ودر سيره هيچ يك از پيشوايان دين نيز چنين برنامه هايي ديده نمي شود (كه به خاطر پاكي و نجسي عرصه را بر خود و اطرافيانشان تنگ كنند). ما در آغاز با توجه به اين كه شما تحصيل كرده هستيد, يك نكته اساسي را با شما درميان مي گذاريم : آيا ما براي نماز مكلف به پاكي واقعي لباس و بدن هستيم يا به پاكي ظاهري ؟! توضيح آن كه ما اگر ندانيم لباس و بدن ما نجس است و با آن نماز بخوانيم , آيا نماز ما صحيح است يا نه ؟ به فتواي همه علما نماز در اين صورت صحيح است ; چون طهارت بدن و لباس شرط ظاهري است نه واقعي ; يعني , لازم نيست در واقع لباس و بدن پاك باشد; بلكه همين مقدار كه ندانيم نجس است كافي است (هر چند واقعا" نجس باشد). از همين رو قاعده اي در فقه مطرح است به نام »اصل طهارت «. مقتضاي اين اصل آن است كه هر چيزي پاك است , مگر آن كه بدانيم نجس است . از طرفي تفحص و جست و جو در موضوعات لازم نيست . خلاصه آن كه در آغاز شما بايستي آنچه را كه نادرست درك كرده ايد, تصحيح كنيد, تا زمينه براي اصلاح حالت وسواس فراهم گردد. يقين شما در مورد نجس شدن چيزها معتبر نيست . بنابراين به آن هرگز اعتنا نكنيد و براي مدتي اين گونه فرض كنيد كه اساسا" شما تكليفي در مورد نجاست و طهارت نداريد; چه اين كه از نظر شرعي هر تكليفي كه موجب مشقت باشد, ساقط مي شود. به ترديدهاي خود توجه نكنيد, چيزي را كه نمي دانيد پاك است يا نجس , پاك بدانيد و همان گونه كه گفته شد به خود تلقين كنيد كه اگر نجس هم باشد من تكليفي ندارم . براي بعد از زمان بهبودي الان فكر نكنيد شما فعلا تكليفي نداريد . خواهر گرامي ! برنامه اي براي شما عرضه مي شود, اگر واقعا" خواهان نجات خود و زندگي تان هستيد دقيقا" آن را اجرا كرده و نتيجه را نيز به ما گزارش كنيد: 1- هر موقع آرامش داشتيد - به ويژه شب ها در موقع خوابيدن - اين جملات را با خود تكرار كنيد (تا دو ماه ): - من كاملا" قادر هستم بر مشكل وسواس خويش غلبه كنم و با استعانت از خداوند, از همين فردا در اين مسير قدم خواهم برداشت . - من مي توانم بر اين عادت ناپسند غلبه كنم و سلامت و بهداشت رواني خود و خانواده ام را تضمين كنم . - هرگز اسلام و قرآن دستورات غير قابل اجرا و مشقت آور نداده است . من هم از همين فردا مثل بقيه مردم رفتار خواهم كرد و از وسوسه هاي شيطان دوري خواهم كرد. 2- هر شب كارهاي روزانه خود را كنترل كنيد و تعداد موارد مثبت و منفي را يادداشت كنيد. روز بعد سعي كنيد از تعداد موارد منفي (عمل به وسواس ) كاسته و بر موارد مثبت بيافزاييد. اين كار را نيز تا دو ماه ادامه دهيد. 3- صله رحم زياد كنيد; با خويشان خود خيلي گرم بگيريد و اظهار محبت كنيد. حتي الامكان با آنها هم غذا بشويد و در صورت امكان هر يكي دو هفته يك بار خانوادگي به تفريح برويد. 4- در مراسم جمعي ديني مانند نماز جماعت و ... شركت فعال داشته باشيد و با ديگر شركت كنندگان بسيار دوستانه و صميمي برخورد كنيد. 5- با اهل خانه با احترام و صميميت برخورد كنيد و در برابر هيچ حركتي از آنان حساسيت و واكنش تند نشان ندهيد. 6- خود را از ديگران نه برتر بدانيد و نه كمتر. 7- در حد امكان به ورزش بپردازيد. 8- حتي الامكان بكوشيد دوستان خوبي براي خود پيدا كنيد و روابط صميمانه و مشاركت هاي علمي و عملي را پايه گذاري كنيد. 9- در مورد حمام رفتن و آب كشيدن به برنامه زير عمل كنيد. الف ) اول با خود سنجش كنيد كه مثلا يك لباس معمولي يا نجس را چند بار و در چه مقدار زمان مي شوييد و آب مي كشيد سپس آن را بنويسيد (فعلا فرض مي كنيم شش بار و از نظر زماني پانزده دقيقه ), ب ) حالت روحي خود را پس از اين مقدار شستن ثبت كنيد. (مثلا آيا بعد از اين همه شستن باز لباس را پاك مي دانم يا نجس ؟ آيا با خيال راحت از آن دست مي كشم يا با دغدغه خاطر؟), ج ) تصميم قطعي بگيريد كه از زمان و تعداد دفعات شستن كم كنيد (مثلا شش دفعه را به چهار بار و پانزده دقيقه را به ده دقيقه تغيير دهيد), د ) بعد از عمل شستن به خود بگوييد به خدا قسم ديگر پاك پاك است و ديگر بهتر از اين نمي شود و اگر نجس هم باشد هيچ اشكالي ندارد وظيفه من اين است كه همين را بپوشم . 10- ورزش آرام و پياده روي را فراموش نكنيد. 11- همواره به خود با جديت كامل تلقين كنيد كه من سالم سالم هستم و هيچ مشكلي ندارم . 12- با ديگران (خانواده و دوستان ) بسيار گشاده رو, خندان و گرم برخورد كنيد. مطالب خوبي بگوييد و با آنان بخنديد. ( حتما اين عمل را انجام دهيد). 13- به سرگرمي هاي هنري سالم بيشتر بپردازيد و فرصت هاي خود را با مطالعه و برنامه هاي مفيد ديگر پر كنيد و فرصتي براي هجوم افكار وسواسي باقي نگذاريد . 14- ذكر خدا را بسيار بگوييد و سوره هاي الناس و فلق را زياد بخوانيد. نسبت به مواردي كه ترديد داريد مثلا شما ممكن است تصور كنيد كه بخاطر شيوه عملي آنها تمام خانه و وسايل آن نجس باشد دراينجا است كه بايد بدانيد كاملا حكم شرعي خلاف اين است بلكه شما بايد تمام خانه و وسايل را پاك بدانيد و فقط مواردي را كه نجس شدن آن را عينا و دقيقا باچشم خود ديده ايد نجس بدانيد. حتي از نظر شرعي نسبت به موارد مشكوك لازم نيست تحقيق كنيد كه آيا پاك است يانجس بلكه از نظر شرعي اصل در همه چيز طهارت است حتي در بسياري از جاها وضع خيلي بدتر از خانه شماست . روايات متعددي در اين زمينه داريم كه مسائل خيلي حادي را از ائمه : سوال مي كردند و با آن كه بسياري از آن موارد از خوردنيها هم بوده است در همه آنها حكم طهارت جاري مي كردند. دراين مورد اكيدا توصيه مي شود به احساسات و گرايشات روحي خود توجه نكنيد و كاملا طبق همين وظيفه عمل نماييد و مطمئن باشيد كه هيچ مساله اي ندارد و حتي اگر موردي واقعا هم نجس بوده چون به حكم ظاهري شرعي عمل كرده ايد هيچ مشكلي نداريد. براي از بين رفتن حالت وسواس راه هايي وجود دارد كه از جمله آنها مي توان عوامل زير را برشمرد: 1) يادگيري مسائل شرعي به نحو صحيح . 2) توجه به مفاسدي كه وسواس به دنبال دارد; مانند از بين رفتن تمركز فكري و اختلال در امور زندگي و بازماندن از انجام تكاليف شرعي . 3) مطالعه كتاب هايي كه در اين زمينه نوشته شده است ; مانند كتاب »وسواس « تائليف مرحوم مصطفي زماني . بايد بدانيد كه شخص وسواسي , دچار يك ناراحتي روحي است و بايد به يك متخصص اعصاب و روان مراجعه كند و چنان كه گفته شده مدتي معالجه دارد. بيشتر اين افراد, بعد از مراجعه بهبود يافته اند. از طرفي بايد بدانيدكه شخص وسواسي در واقع پيرو شيطان است . چنان كه در روايتي نقل شده كه وقتي در نزد حضرت صادق (ع ) راجع به كسي گفتند عقل و بينش خوبي دارد; اما قدري در وضو و نمازش وسواس دارد, حضرت فرمودند: اين چگونه آدم عاقلي است كه پيروي از شيطان مي كند. بعد فرمودند: »اثن الشيطان يةحب ابن يةطاع ; شيطان دوست دارد كه از او پيروي شود«, (اربعين امام ). بنابراين سعي كنيد هر چه زودتر از وسواس دست برداريد و هر وضو يا نماز يا عملي را يك بار انجام دهيد و به شك هاي خودتان اعتنا نكنيد كه بيشتر از آن بر شما حرام است و دهن كجي به دين و پيامبر اسلام محسوب مي شود.
کد سوال : 5143
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام>كلام و دين پژوهي
پرسش : برابرى زن و مرد با توجه به آيه 282 بقره كه مى‏فرمايد در صورت نبودن دو مرديك مرد و دو زن را شاهد معامله بگيريد چگونه قابل توجيه است؟
پاسخ : ر اسلام، شهادت زن همچون شهادت مرد، به عنوان يك اصل، پذيرفته شده است؛ اگر چه در برخى موارد ميزان اثبات شهادت مرد و زن متفاوت است. گاه فقط گواهى و شهادت زن پذيرفته شده و گاه فقط گواهى مرد. و در بسيارى موارد نيز شهادت هر دو، يا به طور مستقل يا به طور مركب و به هم آميخته قبول مى‏شود. براى دستيابى به گوشه‏اى از اسرار و حكمت‏هاى «شهادت» در آيين دادرسى اسلام، بهتر است به نكاتى چند توجه نماييد: يكم. شهادت اصولاً حق نيست؛ بلكه تكليفى است بر عهده شاهد و كسى كه تحمل شهادت مى‏كند، نمى‏تواند آن را كتمان نمايد. خداوند متعال در قرآن مى‏فرمايد: «هر كس شهادت را كتمان كند گناهكار است»، {V(بقره (2)، آيه 283)V}. بنابراين شهادت به عنوان حقى از حقوق نيست تا گفته شود، چرا در برخى موارد اين حق از زن‏ها دريغ شده و يا تبعيض ايجاد شده است؛ بلكه به عنوان تكليف، مقرر گشته است. پس معلوم مى‏شود در مواردى كه شهادت زن پذيرفته نيست، او معاف از تكليف بوده و در نتيجه وظيفه‏اش نسبت به مرد، سبك‏تر است، {V(خسروشاهى، قدرت الله و مصطفى دانش‏پژوه، فلسفه حقوق، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى؛ ج 3، 1378، قم)V}. دوم: از نظر اصول جرم‏شناسى و دادرسى كيفرى، {V(مدنى، جلال الدين، آيين دادرسى مدنى، گنج دانش، چ سوم تهران، ج 2، ص 486)V} و روان‏شناختى، اظهار آگاهى از هر واقعه‏اى و بيان شكل و خصوصيات هر رويداد مورد مشاهده - به حسب آن كه شاهد آن زن باشد يا مرد؛ عاطفى باشد يا خوددار، طفل باشد يا بزرگ‏سال؛ با طرف‏هاى آن قضيه نسبت فاميلى داشته باشد يا نه و... اختلاف زيادى پيدا مى‏كند. تجربه نشان داده كه شهادت اشخاص احساسى و عاطفى - كه طبعاً نيروى تخيلى قوى‏تر دارند و نيروى تخيل آنان ناخودآگاه در اصل واقعه و نقل آن تصرفاتى مى‏كند و قسمتى از آن را تغيير مى‏دهد - از دقت و صحت كمترى برخوردار است و زن نيز از آن حيث كه بعد عاطفى و احساسى‏اش غلبه دارد، طبيعى است كه بايد شهادتش درباره امورى كه اهميت زياد دارد (مثل قتل و...)همراه با تأييد بيشترى باشد. سوم. اگر قبول شهادت مرد و عدم قبول آن از زن در برخى موارد، دليل بر نقصان و تبعيض باشد، آن طرف قضيه هم بايد صادق باشد كه در مواردى اصلاً شهادت مرد چيزى را اثبات نمى‏كند و شهادت زن است كه ارزشمند شمرده شده است، {V(اثبات ولادت، اثبات با كره بودن، اثبات عيبهاى زنانگى در موارد مورد اختلاف و ادّعا و...)V}در حالى كه هيچ كدام دليل به فضيلت و نقصان نيست؛ بلكه براى بيان حقايق و روشن شدن آنها است. پس ما مى‏توانيم با مطالعه هم جانبه و پيوسته در متون اسلامى، به اسرار و حكمت‏هاى احكام پى ببريم و شبهات را از ذهن خود بزداييم. بنابراين مسأله نابرابرى شهادت زن و مرد نيز حكمتهايى دارد كه اگر حجاب انديشه‏هاى فمينستى و مشابه‏انگارى زن و مرد كنار رفته و با ژرفكاوى‏هاى دقيق روانشناختى به مسأله نگاه شود پرده از عظمت احكام نورانى اسلام و اتقان زايد الوصف آن برمى‏دارد، آنچه در اينجا به طور مختصر مى‏توان اشاره كرد اين است كه: اولاً: اين نابرابرى در همه موارد نيست و در برخى از امور شهادت زن به تنهايى كافى است. ثانياً: برابرى شهادت دو زن با شهادت يك مرد در امورى مانند قتل و زنا كاملاً متناسب با روانشناسى زن مى‏باشد، زيرا: 1) زن نسبت به مرد بسيار با حياتر است و به خاطر حجب و حيايى كه دارد در برخورد با صحنه‏هايى چون زنا معمولاً رو برمى‏گرداند و خيره نمى‏شود، برخلاف مرد كه حساسيت و تجسس در او تحريك مى‏شود. شيوه مواجهه زن با چنين منظره‏هايى نقصى براى او نيست ولى به طور طبيعى امكان اشتباه در تشخيص افراد و چگونگى مسأله در او بيشتر است و افزون شدن تعداد شاهد از احتمال خطا مى‏كاهد. 2) همان طور كه گفته شد، زن عاطفى‏تر از مرد است و اين براى او نه تنها نقص نيست، كه كمال او در آن است، ليكن اين ويژگى كه در جاى خود ضرورت دارد توابع و اثار وضعى خاصى نيز دارد كه بايد نسبت به آن هوشيار بود. برخى از برآيندهاى طبيعى اين ويژگى در مسأله شهادت از قرار زير است: الف - زن در برخورد با صحنه‏هاى دل‏آزارى چون قتل به شدت متأثر مى‏شود و از دقت در ديدن صحنه خوددارى مى‏كند، از همين‏رو ممكن است به درستى قاتل و چگونگى انجام قتل را نشناسد و شهادت وى از دقت كمترى برخوردار باشد و با ضميمه شدن شاهد ديگر احتمال خطا كاهش مى‏يابد. ب - در روانشناسى شناخت ) اين ديدگاه وجود دارد كه عواطف و احساسات آدمى در شناختهاى وى تأثير گذارند، لاجرم هر اندازه موجودى عاطفى‏تر و احساسى‏تر باشد ممكن است قواى ادراكى‏اش بيشتر دستخوش تخيلات و پندارهاى نادرست شود. ج - آسيب پذيرى زن به لحاظ عاطفى بودن در شهادتهايى كه آثار مهم حقوقى (مانند اعدام و ...) دارد، بيشتر است. در اينجا اين سؤال رخ مى‏نمايد كه اگر حكم برابرى شهادت يك زن با شهادت دو مرد به لحاظ تناسب روانشناختى وضع گرديده است، پس چرا حضرت على(ع) اين مسأله را در رابطه با «نقصان عقل» مطرح كرده‏اند؟ پاسخ آن است كه: اولاً همانطور كه يادآورى شد، مقصود از عقل در اينجا عقل مقرب و كمال بخش نيست، تا نقصان آن ضربه‏اى به شخصيت و منزلت زن بزند. ثانياً: چون اين مسأله ارتباط وثيق با فعاليت قواى ادراكى دارد و به عبارت ديگر عاطفى، شناختارى است، توسعاً نقص عقلى (به معنايى كه گذشت) قلمداد گرديده است.
کد سوال : 5146
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : آيا براي اثبات اول ماه مي توان از تكنولوژي روز استفاده كرد؟
پاسخ : احكام شرعى در طول تاريخ براى عموم مردم وضع گرديده است. از همين‏رو ملاك‏هاى ثبوت موضوعات آن، به گونه‏اى در نظر گرفته شده كه براى عموم مردم، در هر زمان و در هر مكان قابل تشخيص باشد. در گذشته و هم اكنون نيز سهل‏ترين راه اثبات اول ماه براى همه مردم در هر نقطه، رؤيت ماه بوده و هست؛ چه با سواد باشند چه بى‏سواد و چه در كوه باشند، چه در بيابان. اما قضيه محاسبات علمى ـ گرچه پيشرفت‏هاى بسيار مهمى در امر نجوم و محاسبات انجام گرفته است ـ ولى به دليل فراوانى پارامترهايى كه بايد مورد محاسبه قرار گيرد، نتايج به دست آمده از محاسبات نوعا تقريبى است. از اين‏رو گاه منجّمان اعلام مى‏كنند كه ماه قابل رؤيت نيست، ولى رؤيت مى‏شود و گاه نيز برعكس. بلى اگر زمانى محاسبات به گونه‏اى شود كه يقين‏آور باشد، در اين صورت تفاوتى نخواهد داشت كه ماه ديده شود و يا محاسبات چنين نتيجه‏اى را بدهد؛ چون ملاك براى اثبات اول ماه، رؤيت آن و يا يقين به آن است. البته اگر در هليكوپتر هم ماه ديده شود مانعى ندارد و ثابت مى‏شود.
کد سوال : 5147
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : به يكي از دوستانم علاقه زيادي دارم , چگونه اين افراط علاقه ام را كنترل كنم و از كجا بفهمم كه علاقه او به من مصنوعي نيست و بالاخره وظيفه ام چه مي باشد؟
پاسخ : قبل از اين كه به ارائه راه حل بپردازيم توجه شما را به اين مقدمه جلب مي كنيم . دوستي ها بر چند نوع است : 1- دوستي به خاطر خدا همانند علاقه به اولياي دين و برادران ايماني كه منشائ آن منش ديني فرد و اعتقادات اوست نه انگيزه هاي ديگر. 2- دوستي به جهت مال و جمال ويا كشش هاي غريزي ديگر. نوع اول ; اين دوستي ها عبادت و از بهترين اعمال است . چنان چه در احاديث منقول از اهل بيت (ع ) آمده است : »هل الدين الا الحب ; آيا دين جز محبت چيز ديگري است ؟«. نوع دوم ; اين دوستي ها چنانچه موجب سد راه خدا گردد و احيانا آدمي را به انحراف بكشاند خطرناك ترين دام شيطان است كه بايد از آن پرهيز نمود و تنها آن را معبري براي درك جلال و جمال خداوند قرارداد. ممكن است گلي زيبا انسان را فريفته و مجذوب خويش كند ولي عاقل كسي است كه در وراي زيبايي گل جمال خالق گل راببيند و از اين حجاب عبور كرده تا ملكوت را مشاهده نمايد. در مورد علاقه شما به دوستانتان احتمال مي رود دو غريزه با يكديگر تداخل نموده اند: 1- غريزه زيباپسندي , 2- غريزه جنسي . در بسياري از موارد اين دو با يكديگر آميخته و خلط مي شوند. براي جداسازي اين لازم است شما انتخاب نامزد نماييد تا اين غريزه به طريقي ارضا شده و جهت خاص خود را بيابد و غريزه زيبا پسندي كه مي تواند درمسير صحيح معنوي قرار گيرد و به سوي ذات جميل علي الاطلاق رهسپار شودقرباني يك غريزه حيواني نگردد. در پايان لازم به ذكر است صرف علاقه و محبت به شخص و يا چيزي امري ممنوع وكاري محرم نيست . ولي لغزشگاهي است كه در صورت مراقبت نكردن ممكن است آدمي را به قعر پرتگاه بياندازد. اما در رابطه با مشكلي كه با آن مواجه هستيد توجه به چند نكته الزامي است : 1) دوست و دوست يابي از نيارهاي واقعي زندگي است و داراي فلسفه خاصي است . اما آنچه مهم است اين كه در اين راستا همچون ديگر جنبه هاي زندگي رعايت اعتدال لازم وضروري است . به عبارت ديگر: علاقه شما به دوستتان احساسي پاك و لطيف است اما همواره بايد عواطف با تعقل همراه باشند. ولي به نظر مي رسد عقل و منطق اين مقدار علاقه را تائييد نكند. 2) انسان در برابر هر يك از نعمت هاي الهي - از جمله دوست خوب - همواره بايد بداند كه بالاخره روزي آن را از دست خواهد داد. بنابراين دل سپاري در برابر هر چيز بايد به گونه اي باشد كه فقدانش موجب آزار انسان نگردد. 3) سعي كنيد نسبت به دشواري دوري از دوستتان خونسرد باشيد. مسلما به تدريج رنج اين فراق كاهش خواهد يافت و عادي خواهد شد. 4) سعي كنيد با افراد ديگر صلاحيت دار طرح دوستي بريزيد و روابط اجتماعي خود را افزون سازيد تا عمل جانشيني به طور عادي انجام گيرد. 5) حالت شما تا حدودي از مظاهر تجرد در جواني است و اقدام به مسائله ازدواج به كلي مشكل شما را ريشه كن خواهد ساخت . 6) سعي كنيد به تدريج مدت زماني كه در طول روز در كنار يكديگر به سر مي بريد, كاهش دهيد نه اين كه يك مرتبه ارتباط خود با وي را قطع كنيد. اما براي كشف واقعي يا مصنوعي بودن ابراز علاقه دوستتان توجه شما را به نكات زير جلب مي كنيم : اولا", حمل بر صحت حكم مي كند كه ابراز علاقه وي را واقعي بدانيد مگر اين كه شواهد و قرائني بر خلاف آن داشته باشيد, بنابراين او را در اين مورد صادق تلقي نموده به خصوص كه اگر دليلي بر عدم صداقت او در دست نباشد. ثانيا", صداقت دوستي وي با شما هنگام سختي ها و مشكلات روشن مي شود. آيا مواقعي كه شما گرفتار مشكلي (اعم از مادي , علمي و تحصيلي , خانوادگي , اجتماعي و...) شده ايد آيا به كمك شما شتافته است يا نه ؟ با مروري بر گذشته روابط خود با وي اين مسائله را ارزيابي كنيد. ثالثا", با يك بررسي كوتاه مي توانيد از تطابق و هم سطح بودن قول و عمل وي آگاهي پيدا كنيد. تا چه اندازه سخنان و تعارفات و اظهار آمادگي براي كمك به شما با اعمال و رفتارهايش مطابقت دارد. با اين مقايسه مي توانيم ميزان صداقتش را در مسائله دوستي با شما كشف كنيد. البته گاهي ممكن است فرد مي خواهد و سعي و تلاش خود را كرده ولي نتوانسته و از توان و امكانات او خارج بوده است . اما وظيفه شما در برابر او علاوه بر توجه به نكات بالا, آن است كه در قول و عمل نسبت به دوسيت خود با وي صداقت داشته و آنچه را كه بر خود مي پسندي براي او هم بپسنديد. كه اين نشانه دوستي حقيقي و با صداقت است ولي در صورتي كه خداي نكرده عدم صداقت او در روابط دوستانه اش با شما به اثبات رسيد و يا انگيزه غيرصحيح در افكار و اعمالش در دوستي با شما كشف شد, روابط خويش را به حداقل ممكن كاهش دهيد و با فردي قابل اعتماد, دلسوز, صادق در دوستي طرح دوستي بريزيد.
کد سوال : 5149
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : در مقابل نامحرم دچار مشكل ميشوم و بدنم به لرزه مي افتد چكار كنم ؟
پاسخ : براى اين كه به نيكوترين شكلى در حساس‏ترين و ارزنده‏ترين دوران حيات خويش بتوانيد گل زيباى فطرت را شكوفا ساخته و هر چه بيشتر آن را بارور سازيد بايد با عزمى قاطع و اراده‏اى استوار و برنامه‏اى منظم و حساب شده به پيش رويد ولحظه‏اى درنگ نورزيد. در اين راستا در دو زمينه بايد خود را رشد دهيد: 1) رشد علمى و فكرى: در اين زمينه بايد به جهادى علمى بپردازيد وبا برنامه‏ريزى دقيق براى خود سير مطالعاتى منظمى ترتيب داده و از هر فرصت ممكن در اين راستا بهره جوييد. در مرحله اول -بويژه در تعطيلات تابستان - سرى 7 جلدى «مقدمه‏اى بر جهان بينى اسلامى» استاد مطهرى راتوصيه مى‏نماييم. آنها را دوبار مطالعه نموده و خلاصه بردارى نماييد. 2) در بعد عملى: اولين گام انجام واجبات و ترك محرمات است. براى مبارزه با گناه و هواهاى نفسانى، رعايت چند نكته لازم است: الف) كوچك نشمردن هيچ گناهى، هر چند به نظر صغيره باشد. ب) عزم جدى و آهنين بر ترك معصيت و مراقبت جدى و دائمى نسبت به تمام افعال. ج) شرط كردن با خدا مبنى بر ترك معصيت و از او استعانت جستن. د) هرگاه فكر گناه و وسوسه آن به ذهن آمد، بلافاصله آن را از لوح ذهن خارج كردن و توجه خود را به خدا و امور شريفه مشغول داشتن. جديت و موفقيت در اين امر پيروزى بزرگى است و در واقع دفع دشمن (شيطان نفس)، از همان خاكريز اول است. قرآن مجيد در وصفپارسايان مى‏فرمايد: A}ان الذين اتقوا اذامسهم طائف من الشيطان تذكروا فاذاهم مبصرون{A؛ M}پرهيزگاران چون گرفتار وسوسه شيطانشوند، همان دم متذكر (ياد خدا) شده و بصيرت يابند{M.V}( سوره اعراف ، آيه 201) {Vه) مطالعه پيوسته و تفكر پيرامون عوالم پس از مرگ و احوال برزخ و قيامت و ترس جدى از عواقب سوء و وخيم گناه. در اين رابطه مطالعه كتاب‏هايى پيرامون معاد، حداقل روزى نيم ساعت، بسيار نافع و لازم است. براى آگاهى بيشتر ر . ك : معاد، شهيد دستغيب. و) خود را همواره در محضر حق تعالى دانستن و او را به يقين در همه حال مراقب و بيناى به افعال خود نگريستن و برقرار كردن ارتباط پيوسته و قلبى با او، قرائت قرآن همه روزه پس از نماز صبح و نيز خواندن دعاهاى ايام هفته و نماز شب و... . ز) توجه به چهره كريه و زشت واقعى سيئات. ح) براى ترك معاصى لازم است در بسيارى از موارد انسان از مكروهات و چه بسا از برخى مباحات نيز چشم پوشد تا او را به انجام زشتى‏ها نزديك نسازد. ط) در حد ممكن دورى جستن از مكان‏ها و شرايطى كه آدمى را به گناه ترغيب مى‏نمايد. نيز از تنهايى، بيكارى و خواب زياد پرهيز كردن. ى) تقويت اراده از طريق ورزش، هفته‏اى يك روز روزه گرفتن، استقبال از فعاليت‏هاى سخت و دشوار و... . ك) محاسبه نفس همه روزه و در صورت رخداد خطا، خود را محاكمه و توبيخ نمودن و بلافاصله استغفار كردن. ل) مطالعه پيرامون زندگى پارسايان و زاهدان و مطالعه كتاب‏هاى اخلاقى و... م) نشست و برخاست با انسان‏هاى خدا ترس و با ايمان، شركت در جلسات دينى و... . از طرف ديگر سالك سبيل حق، نيازمند توفيق و دستگيرى و مراقبت است. از اين رو به چند نكته تأكيد مى‏شود: 1- التزام به احكام شريعت در همه مراحل. 2- همراهى با استاد. 3- پالايش نفس از رذايل. 4- استعانت از خدا و توسل به اهل بيت : . 5- عزم و اراده قوى و پايدار. كنترل افكار(خواطر) راه‏هاى متعددى دارد ولى نبايد پنداشت كه با اولين گام همه چيز درست مى‏شود. بلكه كسى كه مى‏خواهد زمام افكار خويش را به كف گيرد بايد با تمام توان به خودسازى بپردازد و با جديت اين راه را دنبال نموده تا تدريجا به سمت هدف نزديكگردد: T}1- راه دل و عشق:{T ذهن و فكر انسان همواره متوجه چيزى است كه به آن عشق مى‏ورزد چنان كه عاشق آنى از فكر معشوق خود بيرون نمى‏رود. اين كه مثلا ما هميشه در نمازهاى خود به ياد ديگر مسائل مى‏افتيم به جهت تعلق نفس بهآنها و عدم آشنايى با محبوب حقيقى است. ليكن عاشق دلباخته ذات جميل على الاطلاق در همه حال به ياد خداست چنان كه گويى هميشه درنماز است. پس بايد دل را از تعلق به كثرات پالاييد و منزلگه عشق ربوبى ساخت تا انديشه نيز بدان سوى توجه يابد. T}2- ضبط قوه خيال:{T پرنده لجام گسيخته خيال چون چكاوكى است كه هر دم بر سرشاخسارى نشسته و بزودى به شاخه ديگر پرواز مى‏نمايد. از اين رو افكار انسان خود ناساخته قرار و آرامى ندارد. آن گاه اگرآدمى با دقت دركنترل آنبكوشد يعنى همواره از آن مراقبت نموده و هرگاه به اين سوى و آن سوى گريخت بلافاصله آن را به امور شريفه متوجه گرداند كم‏كم رام و مطيع مى‏گردد. T}3- انس دادن ذهن:{T با داشتن برنامه منظم و پيوسته مى‏توان ذهن را به سمت خاصى جهت داد؛ مثلا با برنامه‏هاى منظم همه روزه دعا و قرآن با توجه مطالعه كتبى پيرامون اخلاق، معاد، خداشناسى، عواقب گناه، و حداقل روزى يكساعت شركت منظم و پيوسته در مجالس دينى. براى آگاهى بيشتر ر.ك: آداب الصلوه يا پرواز در ملكوت امام خمينى. از اين كه نوشته‏ايد هميشه سعى داريد همه را راضى نگه‏داريد اين تقريبا نشانه ضعف شماست. البته اين بسيار خوب است كه شما حلال مشكلات مردم و يا افرادى كه به شما مراجعه مى‏كنند هستيد، اما در حد توان بسيار مطلوب است به شرط آن كه به خودتان لطمه واردنشود. يك انسان طبيعى بايد قدرت «نه» گفتن را هم به خوبى بلد باشد. نيازى نيست كه تلاش كنيد كه همه را راضى نگه‏داريد. تا آن‏جا كه توانستيد به ديگران كمك كنيد، اما هرگز به خاطر ضعف اعتماد به نفس سعى در راضى نگه داشتن ديگران نداشته باشيد. فراموش نكنيد«حساسيت بيش از حد در هر رفتارى، موجب ايجاد مشكل خواهد شد». انسان كافى است كه يك فرد ميانه‏رو باشد دقت بيش از حد باعث وسواس و وسواس نيز موجب مشكلات ديگر خواهد شد، شما در مقابل نامحرم صرفا بايد مواظب حجاب خود باشيد و كاملاً خود را بپوشانيد نه اين كه مدام به دور و بر خود نگاه كنيد كه نكند خدايى نكرده قسمتى از بدن شما نمايان باشد و يا صدايتان بلند و يا كوتاه هست باشيد. به نظر مى‏رسد اين حجب و حيا شما را نشان مى‏دهد كه با ديدن نامحرم بدنتان شروع به لرزيدن مى‏كند اما نبايد زياد حساسيت نشان دهيد و سعى كنيد بيشتر طبيعى باشيد.
کد سوال : 5151
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : چه راه كارهايي براي بهره‏گيري بيشتر از قرآن كريم براي دانشجويان علاقمند وجود دارد؟
پاسخ : برگزاري مراسم قرآني و مسابقات قرآني در دانشگاه‏ها, از مصاديق بارز عمل صالح است كه در قرآن كريم, بر آن تائكيد زيادي شده است . تذكر يك نكته را لازم مي دانم و آن اصل برگزاري مسابقه است . برگزاري مسابقه - در قرآن و معارف اسلامي بر در كارهاي خير, توصيه فراواني شده است : »فاستبقوا الخيرات ...«, V}(بقره مسابقه / 148 و مائده / 48){V, شايد علت تشويق به مسابقه در كارهاي خير, اين باشد كه در تسابق و مسابقه , همه ي استعدادها و توانايي هاي پنهان انسان بروز پيدا مي كند و نيروهايي كه در اين چنين مسابقه هايي به وجود مي آيد, در حالت عادي به وجود نمي آيد, مهم آن است كه در اين گونه مسابقه ها (مسابقات قرآني), انسان با معارف الهي , آن هم در اصيل ترين منبع آن يعني قرآن آشنا بشود. بنابراين , شما دانشجويان عزيز, به مسابقه هاي مربوط به قرآن , به چشم يك سكوي پرش و صعود نگاه كنيد (نه يك مسابقه ي معمولي ) كه مي تواند آثار و بركات زيادي داشته باشد. اما فعاليت هاي ديگري كه مي تواند توسط شما دانشجويان عزيز و علاقمند به دين , پيرامون قرآن صورت بگيرد, بدين قرار است : 1. آشنايي با قرآن - بي شك , آشنايي با قرآن و قرائت آن , اولين قدم براي نزديكي به قرآن است , كه هر مسلماني بايد بتواند قرآن را بخوبي قرائت كند, اين كار با قرائت جمعي (براي بي غلط خواندن آيات قرآني ) ميسر است . 2. خوش خواني قرآن - خواندن قرآن با صداي خوش و زيبا, مي تواند بقيه افراد و شنوندگان را جذب قرآن كرده و به سمت تلاوت سوق دهد. شما مي توانيد با شناسايي و جذب دانشجويان خوش صدا و علاقمند به قرآن و معارف اسلامي و استفاده از توانايي آنان در برنامه هاي مختلف و مسابقه هاي مربوط به اين بخش , ديگران را به قرآن علاقمند كنيد. 3. مائنوس شدن با قرآن - انس با قرآن ; يعني انسان به طور مستمر و مداوم , قرآن بخواند. البته اگر كسي بتواند با صرف وقت بيشتر, همه ي قرآن يا بخشي از آن را حفظ كند, به دروازه ي فهم قرآني نزديك تر شده است . 4. آشنايي با ادبيات عرب - بديهي است , هر زباني از دقت ها و لطايف خاص خودش برخوردار است , كه اگر با روح آن زبان ارتباط برقرار نشود, نمي توان پيام هاي مربوط به آن زبان را دريافت كرد. قرآن كريم در سرزمين حجاز و با زبان عربي نازل شده است , دانشجويان علاقمند به قرآن , بهتر است با تسلط اجمالي بر ادبيات عرب , ارتباط و انس بيشتري با قرآن برقرار كنند. 5. تائمل و تدبر در قرآن - قرآن , سخن و كلام خداوند حكيم است . همانطور كه انسان ها براي فهميدن سخنان انسان هاي حكيم , دقت و وقت زيادي صرف مي كنند, بنابراين , بايد در سخنان آفريننده ي حكمت و كلام خداوند حكيم , بيش از اينها تائمل و تدبر كرد تا با روح پيام قرآني بهتر, ارتباط برقرار شود. بي ترديد, براي تدبر در قرآن , دانستن ترجمه ي آن حتما" لازم است (همانطور كه گفته شد), يعني بايد معناي آيات قرآني را بدانيد, آنگاه با توجه به ترجمه , فرصت تدبر و تعمق براي شما بوجود مي آيد و مي توانيد در قرآن تدبر كنيد. بنابراين , قرآن فقط براي روز عروسي و عزا نيست كه در اين نوع مجالس تقديس شود و بعد خارج از متن زندگي قرار بگيرد بلكه قرآن آيين زندگي است و تدبر و تفكر در آن مي تواند جامعه را به سمت قرآن باوري و قرآن داوري سوق دهد, يعني قدرت تدبر در قرآن راهي است براي ورود به اعماق مفاهيم و معارف قرآني و مستحكم كردن پايه هاي تمدني قرآن و تا اكثريت يا جمع مهمي از مردم نتوانند با مفاهيم قرآن رابطه ي مستقيم و روياروي برقرار بكنند پايه هاي تمدني قرآن مستحكم نخواهد شد. بايد فهم قرآن در بين مردم رايج شود. بايد به گونه اي كار كرد تا مردم در مسير حل مشكلاتشان , يك معرفت قرآني كه مستند به آيات قرآن است در ذهنشان نقش ببندد. اگر انسان ها (به ويژه دانشجويان علاقمند به قرآن ) با قرآن انس بگيرند و معناي قرآن را بفهمند, بتدريج اين مفاهيم در ذهن ها مستقر و تبديل به ذهنيت تثبيت شده ي جامعه خواهد شد. 6. آشنايي با تفسير قرآن - براي قرآن كريم , تفاسير زيادي توسط مفسرين بزرگ نوشته شده است كه يك مسلمان اگر خودش مفسر نيست , براي فهم دقيق آيات قرآني , بايد به متخصصين مربوطه (مفسرين ) مراجعه كند تا خداي ناكرده فهم شخصي ما به عنوان تفسير, بر قرآن , تحميل نشود, چه اينكه مفسرين بزرگ نيز براي فهم قرآن به فهم پيامبر و اهل بيتش از قرآن تكيه مي كنند. شما دانشجويان عزيز نيز مي توانيد كار گروهي تفسيري داشته باشيد.) تفسير چيست ؟, V}(ناصر مكارم شيرازي , تفسير نمونه , تهران دارالكتب الاسلاميه , 1374, ص 19){V »تفسير« در لغت يعني برگرفتن نقاب از چهره ! آيا قرآن كه »نور« و »كلام مبين « است نقابي بر چهره دارد كه از آن برگيريم ؟! نه , اما قرآن تنها يك چهره ندارد, يك چهره ي عمومي دارد كه براي همه گشاده است , و نور مبين است و رمز هدايت خلق ! اما چهره بلكه چهره هاي ديگري دارد كه آنرا تنها به انديشمندان , آنها كه تشنه ي حقند و پوينده ي راهند و... نشان مي دهد. اين چهره ها كه در لسان احاديث »بطون « قرآن ناميده شده , بر همه كس تجلي نمي كند, و يا صحيح تر, همه چشمها قدرت ديد آن را ندارند, تفسير به چشمها قدرت مي بخشد و حجاب ها را كنار مي زند و به ما شايستگي ديد آنها را تا آنجا كه براي ما امكان دارد, مي دهد. فرق بين تدبر و تفسير - رهبر معظم انقلاب حضرت آيت الله خامنه اي در يكي از گفتارهايش مي فرمايد: »فرق است بين تدبر و تفسير, چرا كه تدبر براي تفسير كردن نيست , بلكه تفكر عميق و دقيق براي فهميدن مراد صاحب سخن است . انسان مي تواند هر سخن حكيمانه اي را دو جور تلقي كند: 1. برخورد سرسري , سهل انگارانه و بدون تائمل 2. برخورد همراه با دقت و كنجكاوي . تدبري كه در قرآن آمده است و قرآن دعوت به آن مي كند, پرهيز كردن از سرسري نگريستن در قرآن است يعني شما هر آيه ي قرآني را كه مي خوانيد با تائمل ژرف نگر باشد و دنبال فهميدن باشيد اين همان تدبر است , اما تفسير, تحميل سليقه و برداشت شخصي به قرآن است , كه اين همان تفسير به رائي است . اشكال عمده در كار قرآن خواني هاي مسلمانان آن است كه اصلا" بر روي آيات و كلمات قرآني درنگ نمي كنند و طبيعي است كه بدون دل دادن به سخنان حكيمانه و دقت در آن , نمي شود مراد از آن سخنان را فهميد. بنابراين قرآن با تعابير از قبيل »افلا يتدبرون ...« مي گويد: من را سرسري و بدون تدبر و ژرف نگري نخوانيد. بر اين اساس , تفسير غيراز تدبر است . البته هر چيزي را كه انسان نفهميد, هر معنايي را كه درست متوجه نشد و تركيب يا عبارت مشكلي بود, به تفسير مراجعه مي كند«, V}(با اقتباس از سخنان مقام معظم رهبري , گل خانواده »شريعه ي 8«, ص 47. و كتاب دانشگاه اسلامي و رسالت دانشجوي مسلمان در بيانات مقام معظم رهبري , ج پنجم , ص 7 و 51){V. شما دانشجوي عزيز, در همه ي مراحلي كه ذكر شد, مي توانيد به صورت فردي يا گروهي و يا در قالب مسابقه , كار كنيد و با طي مراحل ياد شده مي توانيد به عنوان پژوهشگران تلاشگر قرآني , گام به گام بتدريج به اهداف عالي قرآن نزديك شده و از گنج هاي نهفته در اقيانوس بي كران قرآن بهره بگيريد. كتاب هايي كه در ذيل به آن اشاره مي شود بخشي از سخنان مقام معظم رهبري است كه در جمع اقشار مختلف مردم (در ملاقات هاي عمومي ) و يا احيانا" در نماز جمعه , ايراد شده است و يا به عنوان پيام ايشان به كنفرانس ها و سمينارهاي علمي و... نيز خطاب به سران كشورها نوشته شده است كه بخشي از آنها عبارتند از: 1. حديث ولايت (حدود ده جلد), تهران : مركز چاپ نشر سازمان تبليغات اسلامي , چاپ اول , تابستان 1378. 2. دانشگاه اسلامي و رسالت دانشجوي مسلمان در بيانات مقام معظم رهبري , تهران : روابط عمومي نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در دانشگاهها, چاپ اول , بهار 79, (چندين جلد است ) 3. مجموعه اي به نام »شريعه « كه حدود 16 جلد آن منتشر شده است .
کد سوال : 5154
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : چطور به ديگران ثابت كنيم كه موسيقي و گوش دادن به آن اثرات بدي روي انسان دارد؟
پاسخ : هر آواز و موسيقي طرب انگيز كه شايسته مجالس لهو و لعب است به فتواي همه مراجع , شنيدن آن حرام است . . ضمنا" در رابطه با افراد ديگر وظيفه شما ارشاد و امر به معروف است البته در صورتي كه شرايط امر به معروف جمع باشد و از جمله شرايط آن اين است كه احتمال تائثير بدهيد. بنابراين اگر احتمال تائثير نمي دهيد و يا شرايط ديگر امر به معروف جمع نيست نسبت به آنها وظيفه اي نداريد و اگر در جايي كه ناچار از توقف هستيد نوار روشن است و مي دانيد به نهي از منكر شما گوش نمي دهند نهي لازم نيست , خودتان گوش نكنيد و رسيدن صدا به گوش شما اشكالي ندارد. گذشته از آثار زيان باري كه موسيقي و غنا براي اعصاب و روان دارد اين تاثيرات را نيز دارد: الف ) موجب فساد اخلاق مي گردد و ايمان حيا و عفت را از دل انسان بيرون مي برد و تجربه نشان داده است كه بسياري از افراد تحت تاثير آهنگ هاي غنا راه تقوا و پرهيزكاري را رها كرده و به شهوات و فساد روي مي آورند. در تفسير »روح المعاني « سخني از سران يكي از بني اميه نقل مي كنند كه به آنها مي گفت : از غنا بپرهيزيد كه حيا را كم مي كند شهوت را مي افزايد شخصيت را درهم مي شكند و اگر مي بينيم كه در روايات اسلامي مكرر آمده كه غنا روح نفاق را در قلب پرورش مي دهد اشاره به همين حقيقت دارد. روح نفاق همان روح آلودگي به فساد و كناره گيري از تحول و پرهيزكاري است . امام صادق (ع ) فرمودند: »H}الغنا يورث النفاق و يعقب الفقر{H; غنا در دل روح نفاق را پرورش مي دهد و بدنبال خود بدبختي و فقر مي آورد«, V}(وسائل الشيعه , ج 17, ص 309){V. ب ) غافل شدن از ياد خدا و فراموش كردن خدا نيز يكي ديگر از آثار زيان بار غنا و موسيقي است . امام صادق (ع ) در تفسير آيه شريفه »H}واجتنبوا قول الزور{H; از گفتار باطل و ناروا بپرهيزيد«. فرمودند: مراد از قول زوردر آيه شريفه غناست . گفتار باطل و ناروا هر چيزي است كه انسان را از خدا دور مي كند و از راه درست منحرف مي كند. امام صادق (ع ) فرمودند: »H}الغنا مجلس لاينظرالله الي اهله و هو مما قال الله عزوجل{H : »H}ومن الناس من يشتري لهوالحديث ليضل عن سبيل الله{H ; مجلس غنا و خوانندگي مجلسي است كه خدا به اهل آن نمي نگرد و آنها را مشمول لطفش قرار نمي دهد. و اين مصداق همان چيزي است كه خداوند عز وجل فرموده : بعضي از مردم هستند كه سخنان بيهوده را خريداري مي كنند تا مردم را از راه خدا گمراه سازند«, V}(كافي , ج 6, ص 433){V. در اين روايت امام (ع ) غنا و موسيقي را يكي از مصداق هاي گفتار بيهوده اي دانسته كه انسان هارا از راه خدا گمراه مي كند. در امور معنوي بايد خود و رفتار خويش را با بهترين ها سنجيد و با جديت در برابر هواهاي نفساني ايستاد. افزون بر آن عشقي كه در اين گونه موسيقي ها از آن ياد مي شود چيزي جز يك هوس آلوده نيست . عشق حقيقي كه آواي واقعي دل است حقيقتي برتر از اين امور است و ادبيات ديني ما به ويژه دعاها و اشعار شاعران برجسته پر است از آن حقايق , بنابراين بهتر است به جاي روي آوردن به نوارهاي غربي كه فرهنگ فساد و نفاق و تباهي و دوري از خدا را در درون انسان گسترش مي دهد, به حقايق فرهنگ خودي روي آوريم .