• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 2431
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : همسر من مردي است كه نه نماز مي خواند و نه كارهاي ديني اش را انجام مي دهد در ضمن مشروبات الكلي هم مصرف مي كند من به عنوان يك زن و همسر چه كار كنم چون هر چه هم سخت گيري مي كنم لجوج تر مي شود؟
پاسخ : احساس مسئوليت شما در قبال همسرتان بسيار قابل تقدير است. مسؤوليتي که خداوند بر همه همسران واجب کرده است (تحريم، آيه 6) اميدواريم كه خداوند پاداش نيك به شما عطا نمايد. در اين زمينه اگر بتوانيد از افرادى كه بر روى ايشان نفوذ بيشترى دارند استفاده كنيد مناسبتر است. رفتار شما با وى نيز بايد به گونه‏اى باشد كه تحت تأثير اخلاق، عواطف و نحوه برخوردتان قرار گيرد به افكار و انديشه‏هاى شما - به عنوان يك فرد نماز خوان مذهبى - علاقه‏مند شود و با نفوذ در قلب و دل او، بتوانيد تغييرى در فكر وانديشه وى ايجاد كنيد؛ بنابراين: 1- شما ابتدا با عمل خود او را تشويق به نماز اول وقت و اعمال عبادي كنيد يعني خودتان نمازتان را سر وقت بخوانيد و ساير احكام واجب را به همين صورت انجام دهيد و با عمل به دستورات الهي او را دعوت به كارهاي خوب و انجام وظايف شرعي و ترک محرمات كنيد سپس در مورد اهميت نماز و تأثير مثبت عبادات براي او بگوييد يا كتابهايي كه در اين زمينه نوشته شده مثل كتاب نماز از آقاي قرائتي و يا تهيه ي نوارهاي مذهبي از كساني كه سخنان آنها جذاب و تأثيرگذار است , معاشرت با خانواده هاي متدين و ايجاد روابط خانوادگي با آنها و ارتباط دادن او با دوستاني مذهبي . شما اينكارها را به صورت غير مستقيم نيز مي توانيد انجام دهيد مثلا" اگر دوستي داريد كه خانواده ي او از هر جهت مناسب است از آنها بخواهيد كه ابتداء آنها به شما سري بزنند و به هر نحوي كه امكان دارد با اينگونه خانواده ها ارتباط برقرار كنيد چه اينكه دوست خوب نقش بسياري مؤثري مي تواند در زندگي انسان داشته باشد. 2- اگر مشكلي براى وى ايجاد شد، با كمال خوش‏رويى و محبت به او كمك نماييد و سعي کنيد با اخلاقتان او را جذب خود کنيد تا به مرور زمان بتوانيد در او نفوذ کنيد. 3- او را سرزنش و توبيخ نكنيد (به خصوص در برابر خويشان و دوستان) و از جر و بحث و مجادله با وى پرهيز كنيد. 4- در مقابل کارهاي او بي تفاوت نباشيد، بلکه اگر ممکن است او را راضي کنيد تا در مورد اهميت دستورات ديني با شما گفتگو کند. بايد سعي کنيد رفتارتان کاملا صادقانه باشد و به او بفهمانيد که مي خواهيد مشخص کنيد که کدام راه صحيح است، دين داري يا بي ديني. و به او بگوييد يا او شما را قانع کند يا شما او را قانع کنيد. البته لازم است ابتدا خود را براي يک گفتگوي عالمانه و درعين حال دوستانه آماده کنيد. براي اين کار بهتر است از صحبت درباره اعتقادات شروع کنيد، زيرا بي اهميتي به دستورات شرع تا حدود زيادي به خاطر ضعيف شدن عقيده فرد به خدا و قيامت است. اگر بتوانيد اصل وجود خدا را که در فطرت همه انسان ها نهاده شده با دلايل محکم عقلي براي او ثابت کنيد و نيز توجه او را به قيامت و سختي آن بيشتر کنيد ممکن است در کارتان موفق شويد. همچنين اگر به او بفهمانيد که مشروبات الکلي چه ضرري بر روي مغز آدمي دارد و امروزه از نظر علمي ثابت شده يک قطره مشروب هم بر روي سلول هاي مغز تأثير منفي دارد و به همين خاطر در کشورهاي غربي بيمارستان هاي زيادي وجود دارد که مخصوص الکلي ها و بيماري هاي مخصوص آنهاست، آنگاه به اين واقعيت بيشتر پي مي بريم که چرا در اسلام نوشيدن شراب حرام شده است. 5. بسياري از انحرافات به خاطر همنشيني با دوستان ناباب در انسان ايجاد مي شود. اگر کاري کنيد که او با اينگونه افراد کمتر رفت و آمد کند و نسبت به آنها بدبين شود قدم بزرگي در اصلاح او برداشته ايد. 6- تلاش شما براي نجات همسرتان از اين وضعيت بسيار با ارزش است، حتي اگر هيچ تأثيري بر او نداشته باشد، بنابراين با صبر و حصوله به کارتان ادامه دهيد و هرگز کاري نکنيد که لجاجت او بيشتر شود. بلکه او را تشويق به توبه و بازگشت به اسلام کنيد و حداقل اين که سعي کنيد مشکل انسان در افراد ديگر مثل فرزند و غيره تأثير نگذارد و اگر فعلا هم اصلاح پذير نيست، اما در آينده اميد به بازگشت و توبه را در او تقويت کنيد. 7- در صورت همكاري با شما ولو يك گام، ايشان را مورد تشويق قرار دهيد. 8- صفات پسنديده و نقاط مثبتي كه در ايشان هست را مد نظر قرار دهيد و همواره ايشان را به خاطر آن ويژگي هاي مثبت مورد احترام و تكريم قرار دهيد.
کد سوال : 2432
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : من خودم يك زن احساسي هستم و به حركات و رفتار همسرم در مورد خودم خيلي اهميت مي دهم ولي او ظاهرا بي توجه و بي تفاوت است. در اين مورد چگونه مي توانم به تعادل برسم ؟
پاسخ : پيوند ازدواج بين مرد و زن براساس احساس نياز به آرامش و لذت است. قرآن زن و مرد را لباس يكديگر مى‏داند V}(بقره، آيه 187){V و شرط رسيدن به آرامش را عشق و مودت معرفى مى‏كند V}(روم، آيه 21){V عشق به همسر مانند نهال درختى است كه اگر به او توجه نشود خشك مى‏شود. پس لازم است دائما تقويت شود و از آسيب‏ها دور بماند. سرمايه اصلى زن محبوبيت و معشوقيت او براى همسرش است. به همين خاطر امروز يكى از دغدغه‏هاى زنان عاقل و باشعور جامعه ما اين است كه چه كنند تا بتوانند خود را در قلب همسرشان جاى دهند. زنى كه در زندگى نسبت به عشق همسرش بى‏تفاوت باشد بهاى سنگينى را تحمل خواهد كرد. ما در اينجا به چند راه كار كلى براى جلب توجه شوهر اشاره مى‏كنيم و سعى مى‏كنيم از روايات و نيز از تجربيات روان‏شناسى در اين زمينه مدد بگيريم: 1- صداقت و يك رنگى: زن اگر در زندگى با همسرش صادق و روراست باشد و نشان دهد كه ظاهر و باطنش براى او يكى است خيلى زود به قلب او راه پيدا مى‏كند. بعضى خانم‏ها براى اين كه به خواسته‏هايشان برسند وقتى با مخالفت شوهر روبرو مى‏شوند مرتب دروغ مى‏گويند. اين دروغ‏ها دير يا زود لو مى‏رود و سبب مى‏شود كه شوهر به آنها بدبين مى‏شود. بدبينى از بزرگترين آفت‏هاى عشق است. 2- اظهار عشق و علاقه در عمل: يكى از دانشمندان مى‏گويد: «عشق واقعى با حمايت، انس و الفت، وفادارى و رفتارهاى عاشقانه همراه است». عاشق واقعى كسى است كه هدفش تحقق اهداف معشوق باشد نه اهداف خودش. زن اگر بخواهد محبت و علاقه شوهرش را داشته باشد بايد خودش هم نسبت به او چنين باشد. يعنى زنى با محبت و مهربان باشد. يك زن مهربان و با محبت زنى است كه با كمبودها بسازد، بر ناملايمات و بداخلاقى‏هاى همسرش صبر كند و در سختى‏ها يار و غمخوار او باشد. 3- احترام و ادب؛ مردان دوست دارند كه زنانشان در مقابل ديگران به آنان احترام بگذارند. يعنى داد به سرش نكشند، جر و بحث نكنند، بد دهنى نكنند و به ويژه در مقابل خانواده شوهر، احترام فوق‏العاده بگذارند. مردان يكى از علائم موفقيت خود را اين مى‏دانند كه زنانشان به آنها احترام مى‏گذارند. اگر زنى شوهرش را در مقابل خانواده‏اش تحقير كند بزرگترين ضربه روحى را به او وارد كرده است و يقينا تأثير بسيار مخربى در روابط آنها به جاى مى‏گذارد. 4- توجه به زيبايى و آرايش: مردان حتى اگر ظاهرى شلخته داشته باشند دوست دارند همسرانشان هميشه با سر و وضعى تميز و معطر جلوى آنها ظاهر شود. استحمام، نظافت، مسواك زدن، آرايش كردن و خوشبو بودن از عوامل مهم جلب توجه و عشق مرد است. 5- تشكر و قدردانى از همسر: يكى از عوامل تشديد كننده عشق تشكر و سپاسگزارى از همسر است. مردى كه از صبح تا به شب با هزاران مشكل دست و پنجه نرم مى‏كند تا براى زن و فرزندش آسايش و راحتى ايجاد كند توقع دارد از زحماتش قدردانى شود. نتيجه تشكر زن و قدردان بودن او علاوه بر ازدياد محبت، باعث مى‏شود شوهر هم قدردان زحمات زن باشد. تشكر از همسر مى‏تواند در قالب استقبال از او به هنگام ورود به خانه، لبخند زدن و سلام كردن، در كندن لباس‏ها به او كمك كردن، پذيرايى با يك چاى يا شربت و مانند آن باشد. 6- انجام كارهاى منزل به صورت كامل: يك خانم موفق كسى است كه در كارهاى منزل اولاً آشپز ماهرى باشد و بتواند غذاهاى خوشمزه بپزد و ثانيا داراى سليقه و مديريت خوب در داخل منزل باشد. شلختگى و نامرتب بودن منزل تأثير منفى بر روحيه انسان مى‏گذارد و نيز عدم دقت در پخت غذا ممكن است مشكلاتى به بار بياورد. خصوصا وقتى كه مهمان داشته باشند بايد سنگ تمام بگذارد. البته اين طور بودن نياز به فداكارى دارد ولى در عوض ثمره آن عشق است. 7- توجه به امكانات شوهر: توقعات مادى و غيرمادى بايد با توجه به امكانات شوهر باشد. 8- زن بايد هميشه نشان دهد كه شوهرش بهترين مرد دنيا براى اوست و به او بگويد: خدا را شكر مى‏كنم كه خداوند تو را به من داده است. پس هيچ‏گاه در جلوى او از مردان ديگر تعريف نكند، بلكه سعى كند به توانمندى‏هاى شوهرش توجه كند و آنها را تقويت نمايد و هيچ‏گاه او را با ديگران حتى با پدرش يا برادرهايش مقايسه نكنند و اگر اخلاق ناپسندي در او ديد خيلي دوستانه و با محبت او را متوجه آن کنند. 9- در امور شخصى شوهر مثل شغل و تمام چيزهايى كه مايل نيست زنش سر در آورد دخالت و پافشارى نكند. البته اين كه بداند شوهرش چه مى‏كند و با چه كسانى رابطه دارد عيبى ندارد ولى اگر تا حدودى مطمئن است دخالت بيجا نكند. 10- ابراز علاقه کردن: چه بسا افراد قلبا يکديگر را دوست دارند ولي از بيان اين دوستي عاجزند. زن و شوهر بايد دائما به يکديگر ابراز عشق و محبت کنند که اين کار باعث زيادتر شدن محبت بين آنها مي شود. به کار بردن کلمات و عبارات دل انگيز در هنگام صحبت کردن با يکديگر بسيار مؤثر است. 11. عشق و محبت يک رابطه دو سويه بين همسران است، از اين روي براي ايجاد و تداوم آن زن و شوهر بايد هر دو تلاش کنند. اگر يکي از همسران از اين موضوع غافل باشد به دو طريق مي توان او را متوجه کرد: اول، به وسيله مشاور يا کتاب و مانند آن به صورت غير مستقيم او را متوجه اين وظيفه مهم کنيم. دوم، با ابراز عشق به صورت هاي کلامي و غير کلامي، اين احساس را به تدريج در او زنده کنيم. مطالعه کتاب «2002 روش براي ابراز عشق» در اين زمينه بسيار مفيد است. آن را هم خود مطالعه کنيد و هم همسرتان را به مطالعه آن تشويق کنيد.
کد سوال : 2433
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : من خيلي دوست دارم خدا را خوب بشناسم احساس مي كنم هيچ شناختي از خدا ندارم نماز مي خوانم ولي اصلا حواسم جمع نماز نيست دلم مي خواهد عمقي بشناسمش و پيدايش كنم لطفا در اين مورد مرا راهنمايي كنيد؟
پاسخ : فلاسفه و متكلمان دلايل و راههاى متعددى را درباره خداشناسى و اثبات وجود حق تعالى اقامه كرده‏اند كه به طور اختصار به برهانهاى عقلى، شبه علمى و فطرت تقسيم مى‏شوند. دليل اينكه اين بزرگان دلايل متعددى اقامه كرده‏اند، اين است كه هر كس با توجه به خصوصيات فردى و اجتماعى و علمى خود، با برخى دلايل زودتر به يقين مى‏رسند. براى برخى دلايل علمى يقين‏آور است، براى برخى دلايل عقلى و براى برخى راه دل و فطرت يقين‏آور است. اما اصل كلى در تمام دلايل و براهين اين است كه آنها تنبيهاتى در جهت توجه به امرى روشن وبديهى هستند. يعنى اصل وجود خداوند متعال جزء روشن‏ترين مفاهيم و حقايق است و تمام اين دلايل به منزله تابلوهاى راهنمايى هستند كه ما را از جهات گوناگون به سوى او راهنمايى مى‏كنند. توضيح بيشتر اينكه مراحل و درجات شناخت خدا و خداشناسى بر اساس معرفت و شناخت هر كس متفاوت است. و اكثر دلايل و راههاى خداشناسى نيز معمولاً از پايين به بالاست. يعنى از راه موجودات و نشانه‏هاى آفرينش (به اصطلاح قرآن آيات انفسى و آفاقى،فصلت/53) است. اما در وراى اين دو راه يعنى راه خداشناسى آفاقى ـ راه شبهه علمى كه مخصوص عموم مردم است - و راه انفسى ـ از راه دل كه راه خواص است - ، راه سومى نيز وجود دارد كه راه اولياي خدا و عرفان است كه قرآن و روايات ما تأكيد فراوان دارند، كه اين راه ازخدا به خدا رسيدن است، و معلوم است كه اين روش شناخت ما را به يقين واقعى و خداشناسى ناب مى‏رساند. زيرا اين راه شهود مستقيم و بلاواسطه است كه هرگونه مشكلى را از آدمى زائل مى‏كند و تفاوت عمده‏اى با دلايلى دارد كه خدا را به عنوان غيب و پنهان مطرح و اثبات مى‏كند. ما در اين بحث به راه اول اشاره نمى‏كنيم. اما بر اساس راه دوم لحظه‏اى در خود بيانديشيم، نزديكترين چيز به ما دل ماست؛ اما آيا ما قدرت تصرف در دل خود را داريم؟ و حتى بر خنده و گريه خود تصرف داريم؟ نه، زيرا دل ما در تصرف ديگرى است، آيا همين دليل بر وجود اوكافى نيست؟ اين راه فطرت است و راه فطرت راهى پردامنه و دقيقى است كه ما در اين بحث به آن اشاره نمى‏كنيم. براى اطلاع بيشتر ر.ک: مقالات، استاد محمدشجاعى، ج سوم، انتشارات سروش معارف قرآن، استاد مصباح يزدى، ج 1 تا 3. ص: 37 ـ 36 انتشارات در راه حق فطرت، شهيد مطهري راه سوم، راه شناخت خداست به خدا، H}«يا من دل على ذاته بذاته{H؛ اى كسى كه خود بر ذات خود گواهى» V}(دعاى صباح امام على(ع«{V امام سجاد: H}«بك عرفتك و انت دللتنى عليك و لو لا انت لم اعرف ما انت{H؛ تو را به تو شناختم و تو مرا به خود راهنمايي کردي و اگر تو نبودى، نمى‏دانستم تو كيستى» V}(دعاى ابوحمزه ثمالى){V يا در دعايى كه توصيه شده است در عصر غيبت بخوانيم: H}«اللهم عرفنى نفسك فانك ان لم تعرفنى نفسك لم اعرف نبيك....» V{H؛}(امام صادق(ع)، بحارالانوار، 52/146){V يعنى شناخت پيامبر با خداست، بلكه شناخت هر چيز با خداست و اگر خدا را نشناسيم هيچ كس و چيزى را نمى‏توانيم بشناسيم، زيرا خدا شاهد و حاضر است. A}«الا انه بكل شى‏ء محيط»{A؛ V}(فصلت/54){V A}«و كان اللهُ بكل شى‏ء محيطا»{A؛ V}(نساء/126){V A}«ان الله على كل شى‏ء شهيد»{A ؛ V}(نساء/33 و احزاب/55){V و همه موجودات در پرتو او موجودند و اگر او را در ابتداى امر نشناسيم، علم و شناخت به موجودات ديگر امكان ندارد. چنانچه روشن است، هر معلومى براى ما دوگونه است: يا نزد ما حاضر است يا از ديدگان ما غايب. اگر معلوم از نظر ما غايب باشد. اول بايد اوصاف و صفاتش را بشناسيم و آنگاه از راه صفات به شناخت خود او نائل شويم. مثلاً در شناخت آتش اول بايد گرما و حرارت يا دود را ديد و شناخت و سپس وجود آتش را ادراك نمود كه به اين نوع شناخت معرفت حصولى مى‏گويند. اما در شناخت آنكه نزد ما حاضر است، خود او را مى‏بينيم و مى‏شناسيم و آنگاه به اوصاف و صفات او پى‏مى‏بريم و به اين نوع معرفت شناخت و علم حضورى مى‏گويند. مثل علم هركس به حالات درونى (ترس و شادى و...خود) و هيچ كس به ما از خدا نزديكتر نيست. A}«ان الله يحول بين المرء و قلبه{A؛ همانا خداوند بين انسان و دلش حائل است»V}(انفال/24) {V بنابراين از قلب ما به خود ما نزديكتر است. چنين است كه هرگاه به خود نظر مى‏افكنيم، ابتدا او را مى‏بينيم و باعلم حضورى مى‏يابيم كه تمام وجود ما را احاطه كرده است و تمام شئون ما در دستان قدرتمند اوست. پس او از ما نهان نيست تا به دنبال نشانه‏ها برويم. بلكه ما در حضور او هستيم و او در مشهد ماست و اين علم حضورى خداوند است كه اگر كسى به آن نائل آيد، به يقين تمام رسيده است و چنين است كه رسول گرامى اسلام(ص) فرمودند: H}«من عرف نفسه فقد عرف ربه»{H؛ V}(البحار/2/32){V براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1ـ الميزان، ج 6، ص 238 به بعد ذيل آيه 105 سوره مائده 2ـ الميزان، ج 14، ص 193 به بعد ذيل آيه 14 سوره طه. 3- دعاي امام حسين(ع) در صحراي عرفات، علامه محمد تقي جعفري 4ـ نشان از بى‏نشان‏ها، مرحوم حسنعلى اصفهانى، ص 166 153. 5- آموزش كلام اسلامى، محمد سعيدى‏مهر 6- آموزش عقايد، آيت‏الله مصباح 7- آفريدگار جهان، آيت‏الله مكارم شيرازى 8- خدا را چگونه بشناسيم، آيت‏الله مكارم شيرازى 9- اصول عقايد، استاد محسن قرائتي 10- پيام قرآن، ج 2، آيت الله مکارم شيرازي 11- منشور جاويد، ج 2، استاد جعفر سبحاني 12- خدا در قرآن، شهيد بهشتي 13- دوره پنج جلدي مقدمه اي بر جهان بيني توحيدي، استاد شهيد مرتضي مطهري 14- توحيد، شهيد دستغيب شيرازي براى حضور قلب در نماز بايد از راه‏هاى زير استفاده كنيد: 1- دقت در انجام مقدمات نماز، مانند وضوى با معنويت، انجام مستحباتى چون اذان، اقامه و... در كتاب‏هاى حديث آمده است: شخصى از پيامبر(ص) درخواست كرد كه راهى به او بنماياند تا حضور قلب بيشترى در نماز پيدا كند حضرت او را به شاداب گرفتن وضو فرمان دادند. بنابراين وضوى شاداب و با آداب خود در حضور قلب انسان در نماز مؤثر است. 2- گزينش مكان مناسب براى نماز، دورى ازجاهاى شلوغ و پر سر و صدا و پرهيز از هر آنچه كه موجب انحراف توجه از خداوند شود. 3- گزينش وقت مناسب و تا آن جا كه ممكن است اول وقت خواندن نماز. 4- تاحد امكان در مسجد و باجماعت نماز خواندن (به ويژه در جماعاتى كه بعد معنوى بيشترى دارد). 5- نماز را با طمأنينه و دقت در مفاهيم و معانى آن خواندن. 6- در حال ايستاده به مهر نگريستن و در ركوع پايين پا و در تشهّد به دامن خود نظر نمودن. 7- تخليه دل از حب دنيا و امور دنيوى وآن را مالامال از عشق خدا ساختن. توضيح: ذهن انسان همواره متوجه چيزى است كه به آن عشق مى‏ورزد؛ همانند عاشقى كه آنى از فكر معشوق خود بيرون نمى‏رود. اين كه ما در نمازهايمان همواره به فكر مسائل ديگر هستيم، به خاطر تعلق شديد نفس به دنيا و حب آن است. اما آن كه عاشق حق شد، در هر حال و در هر كارى به ياد خدا خواهد بود به طورى كه گويى هميشه در نماز است. 8- توجه به اين كه مبدأ و منتهاى انسان خداوند است وآنچه در اين بين است براى امتحان آدمى و ابزارى جهت رشد و كمال اوست. 9- ضبط قوه خيال. توضيح : پرنده لجام گسيخته خيال، چكاوكى است كه هر آن بر شاخسارى مى‏نشيند. ازاين‏رو هميشه افكار انسان به اين طرف وآن طرف متوجه است و قرار و آرامى ندارد؛ اما اگر آدمى با دقت و هوشيارى در كنترل آن بكوشد، پس از چند صباحى رام و مطيع شده و به هر سو كه اراده شود متوجه مى‏گردد. بنابراين انسان بايد در نماز ازاول با قاطعيت بنا را بر اين بگذارد كه تمام توجه خود رابه سوى پروردگار معطوف دارد و هر گاه پرنده خيال از چنگ او گريخت، بلافاصله آن رابه همان جهت برگرداند. اگر چندين مرتبه در ايام متوالى چنين كند، كم‏كم ذهنش عادت خواهد كرد. «هنگام نماز» و «هنگامه ارتباط با خدا» قلّه لحظات زندگى ماست. اما بايد دانست اين لحظات از ديگر ساحات زندگى ما جدا نيست؛ پريشانى در برنامه روزانه و نگرانى نسبت به آينده در كاهش نشاط روحى و به دنبال آن كاستن معنويت نماز مؤثر است. يكى از شاگردان علامه طباطبايى(ره) از نداشتن خشوع در نماز و عدم حضور قلب رنج مى‏برد به خدمت علامه(ره) رسيد و راهكارى خواست. ايشان نخست از پاسخ خوددارى كردند، پس از چندبار اصرار به شاگرد خود رو كردند و فرمودند: «شما نمى‏توانى!» شاگرد گفت: آقا شما بفرماييد حداقل اگر كسى پرسيد به او بگويم. علامه(ره) فرمودند: «فكر در نماز دنباله افكار شبانه‏روز است. كسى كه صبح تا ظهر به ياد خدا نبوده نمى‏تواند هنگام نماز ياد خدا را استمرار دهد.» بنابراين توصيه مى‏شود محيط زندگى و خوابگاه را از حالت يكنواختى و خسته‏كننده بيرون آوريد و با يك برنامه‏ريزى مناسب به كارهاى شخصى، درسى و روابط خوب با ديگران بپردازيد، و به همه كارهاى روزانه خود رنگ خدايى بدهيد و پيش خود بگوييد: «خدايا من در خوابگاه و كلاس و در طول روز آن چه تو دوست‏دارى انجام مى‏دهم. تو هم قلب مرا از محبت خود پر گردان و نگرانى آينده را از دل من بر گردان. چنين رازگويى و نيازخواهى صادقانه با خدا دريچه‏اى از نور و عرفان به سوى انسان مى‏گشايد. و تداوم اين عهد و پيمان، مشكلات را يكى پس از ديگرى برطرف مى‏سازد. 10- توجه به عظمت و هيبت پروردگار و فقر و فاقه خود. روشن است اگر آدمى بداند با چه بزرگى روبه‏رو است و خود در مقابل او هيچ بلكه عين احتياج و فقر و فاقه است، با تمام وجود و ذهن و انديشه خاضع خواهد گرديد. يكى از اولياى خدا توصيه‏اى در اين باره نموده‏اند كه به محضر شما مى‏رسانيم. در مرحله اول مدتى قبل از شروع نماز حداقل 15 دقيقه به حسابرسى و تخليه درون بپردازيد و به صورت ارادى عوامل پريشانى خاطر را تعديل بخشيد. مثلاً اگر كار ناشايستى انجام داده‏ايد (مثل فرياد زدن بيهوده) از كرده خود اظهار ندامت كنيد منظور اين است پيش از اين كه آن چه در باطن شما رسوب كرده و با نماز برانگيخته مى‏شود، با اختيار خود شما مورد ارزشيابى و حسابرسى قرار گيرد و براى موارد مشابه تصميم معقول بگيريد كه رفتار خود را كنترل كنيد. پس منظور از اين مرحله اين است كه خود را براى نماز مهيا سازيد. مرحله دوّم همان طور كه در ابتداى سخن، ذكر شد شرايط را فراهم كنيد. در طول مدت نماز، ابتدا همان اذكار و اوراد نماز را در درون حاضر كنيد و سپس الفاظ را ادا نمائيد. امام خمينى(ره) اين عمل را اين گونه تشبيه مى‏نمايند كه نمازگزار اذكار نماز را به درون خود تلقين كند، مثل اين كه طفلى در درون او هست و يك يك اذكار را به او عرضه مى‏كند. البته اين راهكار براى ابتداى راه، در حضور قلب مؤثر است. براى مراحل بعد توصيه‏هاى ديگرى لازم است كه انشاءالله در فرصت‏هاى بعد به سمع و نظر شما خواهد رسيد. مطالعه پيرامون كيفيت نمازهاى اهل بيت(ع) و همچنين مطالعه كتاب‏هايى همچون «آداب الصلوه» يا «پرواز در ملكوت امام خمينى» و «اسرار الصلوه» مرحوم ميرزا جواد آقا ملكى بسيار نافع است. دو كتاب ديگر نيز در اين مورد پيشنهاد مى‏كنيم: 1. حضور قلب در نماز، على اصغر عزيزى تهرانى 2. حضور قلب در نماز، محمد بديعى
کد سوال : 2434
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : در مورد روحياتم هم زود از همه چيز خسته مي شوم و زود تحت تاثير هر محيط و جوي قرار مي گيرم؟
پاسخ : به نظر مى‏آيد يكى از علل خستگى شما يك نواختى زندگى، كار مستمر بدون تفريح و بدون تنوع در نوع فعاليت‏هاى روزمره باشد، لذا بايد هر از چند گاهى يك تغيير و تحول در زندگى خود ايجاد كنيد مثلاً در صورت امكان، گهگاهى به مسافرت‏هاى كوتاه مدت كه جنبه تفريحى داشته باشد برويد با افراد خوش ‏مشرب طرح دوستى ببنديد و روزانه يا به صورت هفتگى گپى دوستانه داشته باشيد ورزش كنيد و بالاخره تغييرى در زندگى خود ايجاد كنيد تا از حالت يك نواختى بيرون بياييد و از عوارض آن كه خستگى فكرى و كاهش كارآمدى توانايى‏هاى ذهنى است نجات پيدا كنيد. نكته قابل توجه ديگر كه مى‏تواند در بهبود وضعيت شما مؤثر باشد داشتن يك برنامه منظم براى اوقات شبانه‏روزى مى‏باشد، سعى كنيد برنامه‏اى را تنظيم كنيد و با برنامه زندگى كنيد، به اندازه توان كار فكرى و مطالعاتىداشته باشيد، هر وقت احساس خستگى كرديد مطالعه و كاري كه مشغول هستيد را رها كنيد و به كار ديگرى بپردازيد، ساعات كار و مطالعه شما پى در پى نباشد در بين ساعات كاري و مطالعه لحظاتى را استراحت كنيد. توجه به اين نكته ضرورى است كه حالات روحى انسان همواره يكسان نيست. گاهى اوقات انسان با نشاط و شاداب است ولى گاهى نيز غم و اندوه را تجربه مى‏كند، از اين حالات نگران نباشيد. البته اگر حالت غم و اندوه و خستگى مفرط و بى‏حوصلگى شما حدود شش ماه ادامه پيدا كرد حتما به روانشناس يا روانپزشك مراجعه كنيد. كتاب «رمز پيروزى مردان بزرگ» نوشته جعفر سبحانى را حتما مطالعه كنيد. بايد مواظب بود كه اولاً انتظار ما از خودمان بايد متناسب با توانايى‏هاى خودمان باشد و ثانيا افراط و تفريط در هر كارى موجب مشكلاتى براى انسان مى‏شود، لذا توجه به نكات زير ضروى است: 1- ساعات شبانه‏روزى را تقسيم كنيد به اين معنا كه در اين برنامه همه نيازهاى خود را مورد توجه قرار دهيد (خواب، غذا، كار و مطالعه، تفريح،عبادت و...). 2- تأكيد مى‏شود بر خواب، سعى كنيد چرخه خواب تان را تنظيم كنيد و حداقل 7 الى 8 ساعت كه حدود 85 درصد آن منحصرا در شب باشد به خواب اختصاص بدهيد. 3- حتما با ديگران معاشرت داشته باشيد البته دوستان خوب و مناسب. 4- نمازهايتان سر وقت اقامه كنيد. 5- تلاوت قرآن را جزء برنامه‏هاى زندگيتان قرار دهيد و هر روز چند آيه با توجه به معنا و به ترتيب تلاوت كنيد. 6- به اصل تدريجى بودن در زمينه رشد علمى و روحى توجه داشته باشيدكه انسان كم‏كم و به تدريج مى‏تواند كمال پيدا كند و انتظار نداشته باشد خيلى زود به همه كمالات دست‏يابى. 7- توكل بر خداوند و اميدوار به رحمت و مغفرت خداوند داشته باشيد و بدانيد كه او هيچ‏گاه ما را تنها نخواهد گذاشت و همواره ما را مورد لطف و رحمت خود قرار مى‏دهد. اما اينكه فرموديد زود تحت تأثير هر محيط و جوي قرار مي گيريد بايد توجه داشته باشيد كه گرچه روان‏شناسان شخصيت انسان را محصول عوامل محيطى و وراثت مى‏دانند اما يك عامل ديگرى علاوه بر محيط و وراثت در شكل‏گيرى شخصيت انسان نقش اساسى دارد و آن خود انسان است به عبارت ديگر خداوند در وجود انسان نيروى عقل، اراده، آگاهى و اختيار را به وديعت گذاشته تا انسان يكسره تحت تأثير عوامل محيطى و وراثتى فقط نباشد بلكه از ميان راههاى مختلف با بكارگيرى نيروى عقل، بهترين راه را انتخاب كند علاوه بر نيروى عقل كه يك حجت درونى است خداوند رهبران الهى را نيز همراه با معارف دينى كه در واقع برنامه‏ى زندگى انسان است، به عنوان راهنمايان سعادت و هدايت در اختيار ما قرار داده است. بنابراين انسان هم چراغ درونى يعنى عقل و هم راهنماى بيرونى يعنى رهبران الهى را در اختيار دارد تا مسير زندگىخويش را انتخاب كند و به سعادت واقعى دست يابد. با توجه به آنچه بيان شد شما بايد از اين دو منبع مهم يعنى عقل و دين استفاده كنيد تا بتوانيد با تأثيرات نامطلوبى كه در محيط وجود دارد مقابله كنيد در پايان راهكارهايى جهت بهره‏مند شدن از اين دو منبع حيات‏بخش ارائه مى‏شود قطعا در صورت بكارگيرى آنها به نتايج مطلوبى خواهيد رسيد و بيشتر تأثيرگذار خواهيد بود تا تأثيرپذير 1. بيش از گذشته تفکر کنيد و درباره موضوعات مختلفي که در ذهنتان مطرح مي شود و با آن برخورد مي کنيد خوب بيانديشيد. 2. سعي کنيد تصميم گيري هايتان را پس از يک مشورت با برخي افراد با تجربه انجام گيرد و بدون مشورت هيچ تصميمي نگيريد. 3. با افراد صبور، حليم، عاقل و داراي ثبات فکر دوست شويد و ارتباط اجتماعي بيشتري با آنها داشته باشيد. 4. هر روز به محاسبه رفتار و اعمال خود بپردازيد و تأثيرات پذيرفته شده تان را مورد ارزيابي قرار دهيد و در پايان روز محاسبه نماييد. 5. قبل از ورود به محيطي جديد با خود عهد کنيد که تا نيانديشيده ام و مشورت نکرده ام مطلبي را نپذيرم و تحت تأثير قرار نگيرم.
کد سوال : 2435
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : مشروب خوردن همسرم خيلي عذابم مي دهد به خصوص اين كه مي خواهيم به خانه جديدي برويم و نمي خواهم اين كار او در آنجا شروع شود ولي احساس مي كنم هيچ كاري نمي توانم بكنم زود تسليم او مي شوم از خودم بدم مي آيد مرا كمك كنيد. در اين زمينه چند كتاب نيز به من معرفي كنيد؟
پاسخ : نوشيدن مشروبات الكلي در اسلام حرام شده است تأثيرات منفي فراواني بر زندگي فردي و اجتماعي افراد مي گذارد و جسم و روح آنها را بيمار مي كند آثار سويي كه اين مواد براي انسان دارند شباهت زيادي به آثار باقي مانده از مصرف مواد مخدر مانند هروئين است. به همين دليل با اين گونه افراد بايد مانند بيماران رفتار كرد و به مداواي آنها پراخت. براي اينكه در كار درمان اين افراد موفق باشيم ابتدا بايد به دنبال دلايل مصرف مشروبات بگرديم سپس با ريشه کن كردن آنها ، اين افراد را درمان كنيم . يكي از دلايل مصرف اين ماده حرام، تأثير آرام بخشي و سر خوشي موقتي آن بر مغز و اعصاب است. كساني كه به دلايل مختلف تحت فشارهاي عصبي هستند با نوشيدن چند جرعه از اين ماده، يكباره از اين فشار راحت مي شوند و براي لحظاتي تمام غمها و استرسها را فراموش مي كنند همين باعث مي شود نسبت به نوشيدن آن تشويق شوند اما پس از سپري شدن زمان تأثير آن ، دوباره فشارهاي رواني قبل خود را نشان مي دهد و بلكه بيش از گذشته به آنها هجوم مي آورد از اين روي بيشتر به مصرف نوشابه هاي الكلي روي مي آورند. دليل ديگر مصرف اين مواد، اشتهاي كاذب و رواني ايجاد شده از منع و حرمت شرعي و قانوني آن است و نيز وسوسه هاي شيطاني كه وقتي با ضعف ايمان عقيده ديني همراه شود.اين اشتهاي كاذب را افزايش مي دهد. وقتي افراد از ايمان قوي و محكمي برخوردار نيستند، به محض اينكه متوجه مي شوند نوشيدن مشروب حرام است، مانند يك كودك نسبت به آن حريص تر مي شوند. با يك بار مصرف اين مواد وقتي آثار موقتي آن را لمس مي كنند ، به تدريج علاقه بيشتري براي مصرف آن پيدا مي كنند. دليل سوم عدم آگاهي از ضررهاي جسمي و رواني و معنوي اين ماده خطرناك است. امروزه تحقيقات دانشمندان غربي نشان داده است. نوشابه هاي الكلي نه تنها بر خون، كبد ، دستگاه گوارش ، دستگاه تنفسي، دستگاه عصبي، دستگاه ترشحي و غدد ، قلب ، پوست ، استخوان و غريزه جنسي آثار بسيار مخربي دارد، بلكه سلولهاي مغز را نيز به تدريج از بين مي برد و در دراز مدت موجب جنون و اختلالات حاد رواني مي شود. اگر به جوامع متمدن غربي كه مصرف اين مواد در آنجا آزاد است نگاهي بيندازيم، متوجه مي شويم دولت هاي آنها سالانه بودجه هاي كلاني براي پيشگيري و درمان بيماران الكلي اختصاص مي دهند و كثرت بيمارستان هاي مخصوص الكلي ها گوياي اين حقيقت است. حال با توجه به اين دلايل، راه كارهاي زير را جهت درمان افراد مبتلا به مصرف مشروبات الكلي پيشنهاد مي كنيم. 1. تا جايي كه ممكن است محيط خانه را آرام نگاه داريد و از بحث و جدل و وارد كردن فشار و استرس رواني به فرد مبتلا پرهيز كنيد. 2. بايد اين نكته را مدنظر گرفت كه هر فردي قابل تغيير است، خصوصا اگر جوان باشد، بنابراين بايد سعي كنيد با بيشتر كردن رابطه عاطفي بين خود و همسرتان و ارضا كردن نياز او به عشق و محبت، و نيز برقرار كردن روابط جنسي رضايت بخش ، به تدريج جانشين مناسبي براي مصرف اين مواد در روح و روان او ايجاد كنيد. 3. هرگز او را به خاطر مصرف اين مواد سرزنش يا تحقير نكنيد يا مثلا نگوييد تو نجس هستي، تو جهنمي هستي و هيچ چيز تو درست نيست و امثال اين سخنان و نيز هيچگاه از موضع برتربا او برخورد نكنيد، بلكه با مهرباني و ملاطفت سعي در بيدار كردن او از اين خواب غفلت باشيد. 4. براي تقويت ايمان و عقيده او به خدا و قيامت برنامه ريزي داشته باشيد. به طور مثال با رفتن به سفرهاي مذهبي چون زيارت امام رضا (ع) يا حج عمره و مانند آن و نيز با شركت در مجالس مذهبي مانند عزاداري براي امام حسين(ع) و ساير ائمه(ع) و سپردن مسئوليت بعضي از كارهاي اين مجالس مذهبي به ايشان توجه او را به خدا و دين بيشتر كنيد. 5. با آگاه كردن او از مضرات دنيايي مصرف مشروبات الكلي مثل آنچه در دليل سوم گفتيم و نيز با توجه دادن او به آثار معنوي اين كار اعم از عذاب و غضب پروردگار و روسياهي روز قيامت و نيز با تشويق كردن او به بازگشت به سوي خدا، زمينه توبه و كنار گذاشتن اينكار را در او ايجاد كنيد. 6. از آنجايي كه يكي از دلايل مصرف اين مواد، جنبه تفريحي و سرگرمي آن است سعي كنيد براي اوقات فراغت او و خودتان ، تفريحات سالم داشته باشيد ، مثل رفتن به پارك ، سينما و گردش در ايام تعطيل و ديد و بازديد از اقوام و مانند آن تا به اين طريق جانشين مناسبي براي مقابله با اين تفريح ناسالم براي او به وجود آوريد. 7. اگر در بين اقوام و خانواده او مثل پدر، برادر بزرگتر ، عمو ، دايي و مانند آن كسي كه بتوان به او اعتماد كرد و از او خواست كه با همسرتان صحبت كند، وجود داشت، مي توانيد از او بخواهيد تا با ايجاد رفاقت و دوستي، با همسرتان و آگاه كردن او به مضرات اين كار، به طور غير مستقيم او را از اين عمل حرام باز دارد. به شرطي كه اين كار تأثير مثبت داشته باشد و براي روابط شما و همسرتان هم مشكلي ايجاد نكند. 8. اگر بخواهيم از شر يك عادت بد در خود يا ديگران رهايي يابيم، چاره اي جز صبر و تحمل و حركت تدريجي نداريم. شما نيز نبايد از تلاش و كوشش براي باز داشتن همسرتان از اين كار دست برداريد و نااميد شويد، بلكه بايد بدانيد هر كاري براي نجات همسرتان از اين گناه و كار حرام انجام دهيد ، ثواب بزرگي نزد خداي مهربان داريد و مطمئن باشيد اگر نيت شما خالص باشد، خدا هم به شما كمك مي كند. به هر حال شما مي توانيد از اين طريق ، پاداش بزرگي نزد پروردگار بدست آوريد. علاوه بر اينكه به يكي از آيات قرآن عمل كرده ايد كه مي فرمايد: اي اهل ايمان خود و خانواده خود را از گرفتار شدن در آتش غضب الهي باز داريد. (سوره تحريم، آيه 6) هرگز از درمان او مأيوس نشويد و سعي كنيد او را منطقا قانع كنيد كه كارش اشتباه است. اولين قدم براي توبه آن است كه انسان پي به اشتباه خود ببرد. وقتي فهميد كه كارش اشتباه است، آنگاه با قوي كردن اراده و ايمانش ، او را در ترك اين عمل ياري كنيد چنانچه قرآن نيز براي تحريم مشروبات الكلي يكباره آن را تحريم نكرد، بلكه به تدريج و در 4 مرحله اين كار را كرد. شما مي توانيد با مراجعه به ترجمه تفسير الميزان ج 2 تفسير سوره بقره آيه 219 اين مطلب را مطالعه نماييد. در پايان مطالعه كتاب هاي زير را براي اين منظور مفيد مي دانيم: 1. دريچه اي به آسمان (راههاي پيشگيري از گناه) تأليف زين العابدين دست داده ، خصوصا از ص 165 تا 178 2. مباني جرم شناسي ، ج 3، تأليف دكتر مهدي كي نيا، انتشارات دانشگاه تهران. 3. تفسير نمونه ، ج 1، ص 165، تأليف آيت مكارم شيرازي
کد سوال : 2436
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : آيا مي شود از خدايمان بخواهيم كه چه در جهنم چه در بهشت پدر و مادر و همسر و فرزندانمان همان باشند كه در اين دنيا هستند؟
پاسخ : آيه 21 سوره مباركه طور مي فرمايد: «و الذين آمنوا و اتبعتهم ذريتهم بايمان الحقنابهم ذريتهم و ما التناهم من عملهم من شي كل امري بما كسب رهين» و آنها كه ايمان آوردند و فرزندانشان به پيروي از آنها ايمان اختيار كردند فر زندانشان را (در بهشت) به آنها ملحق مي كنيم و از عمل آنها چيزي نمي كاهيم، و هر كس در گرو اعمال خويش است. اين يك لطف بزرگ است كه انسان ، فرزندان با ايمان و موردعلاقه اش را در بهشت در كنار خود ببيند و از انس با آنها لذت ببرد بي آنكه از اعمال اوچيزي كاسته شود. از تعبيرات اين آيه بر مي آيد كه منظور، فرزنداني است كه در مسير پدران گام بر مي دارند ، در ايمان از آنها پيروي مي كنند و از نظر مكتبي به آنها ملحق مي شوند . اين گونه افراد اگر از نظر عمل كوتاهي و تقصيراتي داشته باشند خداوند به احترام پدران صالح، آنها را مي بخشد و ترفيع مقام مي دهد و به درجه آنان مي رساند و اين موهبتي است بزرگ براي پدران و فرزندان. ولي جمعي از مفسران «ذريه» را به معناي وسيعي تفسير كرده اند كه اطفال خردسال را نيز شامل مي شود. اما اين تفسير با ظاهر آيه سازگار نيست، زيرا تبعيت در ايمان دليل بر رسيدن به مرحله بلوغ يا نزديک به آن است. مگر اين که گفته شود اطفال خردسال در قيامت به مرحله بلوغ مي رسند و آزمايش مي شوند و هرگاه از اين آزمايش پيروز درآيند به پدرانشان ملحق مي شوند. در هر صورت هيچ مانعي ندارد فرزندان خردسال نيز به احترام پدران به بهشت روند و در کنار آنها قرار گيرند ولي تعبير به پيروي از پدران در ايمان نشان مي دهد منظور بزرگسالان است. در حديثي از پيامبر گرامي اسلام(ص) آمده است: «وقتي که انسان وارد بهشت مي شود، سراغ پدر و مادر و همسر و فرزندانش را مي گيرد، به او مي گويند: آنها به درجه و مقام و عمل تو نرسيده اند. عرض مي کند: پروردگارا! من هم براي خودم و هم براي آنها عمل کردم، در اين جا دستور داده مي شود که آنها را به او ملحق کنيد V} (تفسير نمونه، ج 22، ص 430، ذيل آيه 21 سوره طور).{V قابل توجه است که چون ارتقاي اين فرزندان به پدران ممکن است اين توهم را به وجود آورد که از اعمال پدران بر مي دارند و بر فرزندان مي دهند، در آيه فوق مي فرمايد: «و ما التناهم من عملهم من شيء؛ ما چيزي از اعمال آنها نمي کاهيم» و تعجبي ندارد که از اعمال و پاداش پدران چيزي کاسته نشود، چرا که اين اعمال همه جا با انسان است و اگر خداوند لطف و تفضلي درباره فرزندان متقين و مؤمنين مي کند و آنها را در بهشت به پرهيزگاران ملحق مي سازد اين به معناي آن نيست که از پاداش اعمال آنها چيزي کاسته شود. البته مطالبي که بيان شد در مورد بهشت و احوال بهشتيان است که دعا کردن و خواستن چنين چيزي نه تنها بي اشکال است بلکه برنامه خداوند در مورد اهل ايمان و پدران و فرزندان با ايمان چنين است، پس اين دعا، دعايي مطلوب و پسنديده است. اما چنين دعايي در مورد جهنم، دعايي بي مورد و نابجا است چون بهشت محل انس و الفت و پيوند و اتصال و رسيدن به خواسته هاي معقول و مشروع است و هر چه انسان در ذهن تصور کند و خواستار آن باشد و آرزوي رسيدن به آن را داشته باشد اگر خواسته اي شدني و معقول و روا باشد، آن را در بهشت مي يابد با درجه و مرتبه اي بالاتر و فوق تصور او، ولي جهنم محل گسستن و درمان و نااميدي و کينه و دشمني و بروز صفات زشت و اخلاق نکوهيده است. جهنم محل اقامت کساني است که در دنيا در زشتي درون و نيت بد و جرم و گناه وجنايت همسر و هم جهت و همکار بوده اندو به خاطر اعمال بد و فاسدشان در دنيا از هم بريده و گسسته بوده اند و تنها نقطه پيوند آنها بدي و زشتي و انحراف و دوري از حق و حقيقت بوده است و اين گسست و جدايي و ناسازگاري در جهنم ظهور و نمود بيشتري دارد چون ذات و درون زشت مجرمان در جهنم کاملا آشکار مي گردد و مشت همه بدکاران در آنجا رو مي شود و رسوا مي گردند و با آشکار شدن اعمال زشت و نيت هاي پليد و جرم و فساد مجرمان در جهنم نفرت آنها از يکديگر بيشتر شده و فاصله بين آنها بيشتر مي گردد. خداوند در قرآن کريم مي فرمايد: «الاخلاء يومئذ بعضهم لبعض عدو الا المتقين؛ در روز قيامت دوستان با يکديگر دشمني مي ورزند مگر اهل تقوا و پرهيز» V}(زخرف، آيه 67).{V بنابراين انس و الفت بين اعضاي خانواده و بين فرزندان و پدر و مادر که نعمتي الهي و موجب آرامش و سرور است در جهنم که جايگاه عذاب و محروميت از نعمت ها و ديدن نتيجه اعمال بد و زشت است امکان تحقق ندارد و چيزي که تحققش ممکن نباشد خواستن آن از خداوند و دعا کردن براي عملي شدن آن نابجا و بي مورد است و دعايي است که امکان استجابت ندارد. بله اگر خداي ناخواسته اعضاي يک خانواده و پدر و مادر همگي از ناشايستگان و تبهکاران و اهل جرم و گناه و معصيت بوده اند، ممکن است در جهنم در يک جا و يک محل جمع شوند ولي اين اجتماع موجب شکنجه و عذاب روح آنهاست و نه تنها از انس و الفت و مهرباني خالي است بلکه همراه با نفرت و کينه و ستيز است چون همانگونه که گفته شد هيچ گونه پيوندي ميان اهل جرم و دنيا طلبان و خداگريزان جز زشتي و نفرت وجود ندارد، به اين دليل که تنها خدا و معنويات و پاکي و نيت پاک مي توان محور اجتماع و الفت و يگانگي گردد که مجرمان و متکبران و کافران از اين محور گريزان بوده اند و به آن اعتقادي نداشته اند در نتيجه هيچ گونه محوري براي الفت و صفا در بين آنها وجود ندارد چون محور اتحاد و همراهي آنها دنيا و خودپرستي بوده که در جهنم از آن نشان و اثري نيست.
کد سوال : 2437
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : هر زمان كه مي خواهم با افراد بي نماز و بي دين صحبتي كنم و آنهارا روشن كنم نمي توانم و در برابر آن ها كم مي آورم و گاهي صحبت هاي آنها باعث شك در من مي شود و ترس باعث مي شود كه ديگر صحبت با آنان را دنبال نكنم چه كنم تا اين گونه نباشم؟
پاسخ : تلاش شما براى آشنا ساختن دوست خود با نماز، كارى بس ارزشمند و مورد پسند است. دعوت مردم به آشنايى با خداوند و عبادت او از برجسته‏ترين و متعالى‏ترين امور است. براى ترغيب و تشويق به نماز، در آغاز بايستى زير بناهاى فكرى فرد را مورد بررسى قرار داده و در اصلاح آن كوشيد. ديدگاه فرد در مورد خداوند، جهان هستى، انسان، معاد و... امورى است كه داراى نتيجه مستقيم بر عملكرد فرد است. پس بايد به تقويت و اصلاح اين مبانى كوشيد. خلأ عمده‏اى كه موجب ترك نماز از سوى ديگران شده است مشكل فكرى است. ظاهرا آنها در فلسفه نماز دچار اشتباه شده و آن گاه نتيجه نادرستى مي گيرند. بنابراين راه اصلاح وى نيز تصحيح انديشه آنها است كه البته كار آسانى هم نيست و نيازمند فرصتى طولانى و نيز استفاده از روش‏هاى اصولى و تدابير خردمندانه است. لازم به ذکر است بايد خودتان با مطالعه در اين زمينه سعى كنيد آمادگى بيشترى براى مقابله با چنين افكارى در خود پديد آوريد كتابهاى زير در مورد نماز توصيه مى‏شود. راز نماز محسن قرائتى راز نماز بى‏آزار شيرازى پرواز در ملكوت امام خمينى از ژرفاى نماز آيت‏الله خامنه‏اى اين است نقش عبادات محمد باقر صدر رفتار شما با وى نيز بايد به گونه‏اى باشد كه تحت تأثير اخلاق، عواطف و نحوه برخوردتان قرار گيرد به افكار و انديشه‏هاى شما - به عنوان يك فرد نماز خوان مذهبى - علاقه‏مند شود و با نفوذ در قلب و دل او، بتوانيد تغييرى در فكر وانديشه وى ايجاد كنيد. هشدار آن که ارتباط و گفتگوي شما با چنين افرادي در صورتى است كه شما بتوانيد با روش‏هاي مناسب در آنها تأثير بگذاريد فكر و انديشه آنها را اصلاح نماييد ولى اگر نمى‏توانيد و يا خداى نكرده ممكن است تحت تأثير افكار و اعمال بى توجهى آنها به نماز شما نيز سست عقيده و بى‏مبالات به نماز شويد، در روابط صميمى و نزديك خود با آنها فاصله ايجاد كنيد و در حفظ باورهاى دينى و اعمال عبادى خود كوشا باشيد. در اين قسمت از پاسخ توجه تان را به مطلبي جلب مي کنيم که درباره چگونگي تأثيرگذاري تهيه و تدوين شده است. اميد است با به کار بستن راهکارهاي ارائه شده در نيت خيرتان موفق باشيد. مهم آن است که براي انجام چنين مسؤوليتي قبل از هر چيز بايد اعتماد آنها را به خود جلب کنيد به عبارت ديگر آنها بايد به شما به عنوان فردي امين، دلسوز، صميمي اعتماد کند و لازمه اين که اين اعتماد به وجود بيايد بايد از راهکارهايي مناسب استفاده نماييد تا ميزان تأثيرگذاري شما بيشتر شود. 1. براي جلب اعتماد ابتدا بايد رابطه عاطفي خود را با آنها تقويت کنيد. براي اين که اين ارتباط عاطفي به وجود بيايد بايد نسبت به آنها همدلي نماييد. براي اين که بتوانيد همدلي کنيد بايد شرايط روحي و دغدغه هايي که دارند را درک کنيد از آنجا که آنها در سنين جواني يا نوجواني هستند کمي بايد به آنها بيشتر نزديک شويد تا متوجه شويد که چه دغدغه هايي دارند و شما تا چه اندازه مي تواني در حل مشکلات آنها به آنها کمک کنيد بنابراين همدلي کردن با آنها مستلزم درک کردن آنهاست. در مرحله بعد براي ايجاد ارتباط عاطفي با آنها بايد پذيرش بدون شرط نسبت به آنها داشته باشيد. اين طور نباشد که آنها را هنگامي تحويل بگيريد و پذيراي آنها باشيد که کارهاي مورد علاقه شما را انجام دهند ولو اين که آنها رفتارهاي غلطي هم داشته باشند ولي شما بدون شرط آنها را بپذيريد. اين نحوه برخورد باعث مي شود که ارتباط عاطفي آنها با شما محکمتر شود علاوه بر اين دلسوزي و صميميت خود را نيز عملا بايد نسبت به آنها نشان دهيد به گونه اي که همواره احساس کنند شما دلسوز آنها هستيد. بنابراين اگر همدلي، پذيرش بدون شرط و دلسوزي نسبت به آنها داشته باشيد ارتباط عاطفي شما به آنها محکم مي شود. يکي از عوامل ايجاد اعتماد آنها نسبت به شما حاصل مي شود. 2. توجه به انگيزه هاي آنها؛ انسان ها معمولا داراي انگيزه ها و نيازهايي هستند، توجه به نيازها و انگيزه هاي افراد بسيار مهم است. يکي از مهمترين نيازهاي انسان، نياز به معنويت است. اگر اين نياز به نحو صحيح ارضاء نشود، رقص و موسيقي و اعتياد و مشکلات اخلاقي جايگزين آن مي شود. در هر حال توجه به انگيزه هاي افراد و تلاش در جهت دست يابي آنها به اين انگيزه ها باعث ايجاد اعتماد مي شود. 3. عنصري که در اعتمادسازي نقش مؤثري دارد عنصر شناخت است؛ يعني سطح شناختي و درک افراد را بايد در نظر گرفت و براساس ميزان درک و شناخت آنها با آنها صحبت کرد. توجه به اين سه عنصر عاطفي، شناختي و انگيزشي در افراد موجب ايجاد اعتماد در آنها نسبت به خود مي شود. وقتي که شما اين اعتماد را در آنها نسبت به خود ايجاد کرديد آنگاه مي توانيد تأثيرگذار باشيد و امر و نهي شما يا نصيحت شما و يا پيشنهاد شما مؤثر واقع مي شود. سعي کنيد براي ارشاد آنها بيشتر از الگوي مشاوره استفاده کنيد تا از موضع يک فردي که امر و نهي مي کند يا حکم مي کند که اين کار خلاف است پس نبايد انجام داد. نکته ديگري که در تأثيرگذاري شما نقش مهمي دارد رفتار شماست يعني هر چه شما با زبان رفتار و عمل با آنها سخن بگوييد مؤثرتر است يعني اگر ظهر مي شود و صداي اذان بلند مي شود اقدام به اقامه نماز نماييد. يا وقتي با نامحرم مواجه مي شود رعايت حدود الهي را بکنيد اين بهترين شيوه براي تأثيرگذاري است. در مرحله بعد از باب امر به معروف و نهي از منکر رعايت حدود الهي را به آنها گوشزد کنيد (البته به شرط اين که احساس کنيد اين اقدام شما تأثير مثبت دارد و الا بيشتر از همان راهکارهاي اول و دوم استفاده کنيد). در مجموع مي توان گفت: تأثيرگذارى يك مهارتى است كه به تدريج حاصل مى‏شود و تأثيرگذار و تأثير گيرنده و فضاى روانى از آمادگى لازم و شرائط كافى برخوردار باشد كه با تمرين و ممارست به اين مهارت دسترسى پيدا مى‏شود. با رعايت اصول و نكات زير مى‏توان ميزان تأثيرگذارى را افزايش داد: 1. كار خود را با تحسين و قدردانى صميمانه از طرف مقابل شروع كنيد. 2. با اندكى تفحص و جستجو برنامه خود را با برجسته كردن يك يا چند نكته مثبت و ارزشمند در طرف مقابل و تحسين صادقانه از وى به خاطر وجود آن امر مثبت ارتباط خود را با وى پى‏گيرى نمائيد. 3. در صورتى كه اشتباه و لغزشى در وى مشاهده كرديد مستقيما از او گلايه نكنيد و وى را مورد انتقاد مستقيم و سرزنش خود قرار ندهيد. 4. قبل از انتقاد از ديگران درباره اشتباهات خود حرف بزنيد. 5. سعى كنيد شنونده خوبى باشيد و ديگران را تشويق كنيد درباره خود براى شما حرف بزنند. 6. صميمانه ديگران را دوست داشته باشيد و به آنها اين محبت باطنى خود را اعلام كنيد. 7. به ديگران اعتبار بدهيد و كارى كنيد كه احساس كنند مهم هستند. 8. در طرف مقابل نسبت به كارى كه مى‏خواهى انجام دهد ميل شديدى ايجاد كنيد و به عبارت ديگر فضاى روانى لازم را براى انجام آن عمل فراهم نمائيد. 9. هر رفتارى را كه از ديگران نسبت به خود انتظار داريد همان را با ايشان در پيش گيريد. 10. سعى كنيد نقطه نظرات و ديدگاههاى خويش را بر ديگران تحميل نكنيد زيرا مردم سخن كسى را كه بخواهد عقيده‏اش را بر آنان تحميل كند نمى‏پذيرند و با كسى كه همچون يك سرپرست با ايشان رفتار كند دوستى نمى‏ورزند و به او اعتماد نمى‏كنند. در اين زمينه براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1. آئين دوست يابى، ديل كارنگى 2. دوستى و دوستان، سيد هادى مدرسى، انتشارات آستان قدس رضوى 3. دوستى در قرآن، محمدى رى شهرى
کد سوال : 2438
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : چه كنم كه دوست خوبي براي دوستانم فرزند خوبي براي خانواده ام بنده خوبي براي خدايم باشم من هر چه مي كنم باز هم از خودم بيزارم و احساس مي كنم موجودي هستم كه به هيچ كس نفعي نمي رسانم و از وجود خودم خسته ام و بي هدف زندگي مي كنم . با اينكه عشقم خداست ولي گاهي از او از پدرو مادرم از دوستان واطرافيانم بيزار ميشوم و به تنهايي پناه مي برم و گريه مي كنم من را راهنمايي كنيد؟
پاسخ : مسأله تربيت و خودسازي يکي از مسايل مهم هر انسان آگاه و خردمند است. تربيت که عبارت است از پروراندن و شکوفا کردن استعدادهاي دروني انسان، يکي از دغدغه هاي اصلي هر فرد مسلمان و معتقد به خداست و طبق صريح آيات قرآن (مانند آيات سوره شمس و ليل) انسان اگر سعي نکند اخلاق و رفتار خود را اصلاح کند و اگر در برابر خواهش هاي نفساني و وسوسه هاي شيطاني مقاومت نکند، انسانيت خود را از دست داده است و طبق بعضي آيات قرآن، حيوان و بلکه بدتر از يک حيوان شده است V} (اعراف، آيه 179).{V البته مبارزه با هواي نفس و قدم گذاشتن در جاده خودسازي و به تعبير نامه شما، دوست خوبي براي دوستان، فرزند خوبي براي خانواده و بنده خوبي براي خدا بودن، کار آساني نيست و نياز به مقاومت و صبر و تحمل سختي هاي فراوان دارد، چنانچه در تفسير مجمع البيان درباره آيه 6 سوره انشقاق مي فرمايد: انسان حرکت به سوي پروردگارش را با مشقت و سختي طي مي کند. به همين جهت رسول خدا(ص) مبارزه و تلاش براي خودسازي و تربيت نفس را جهاد اکبر دانست که از جهاد و جنگ تن به تن با دشمن هم سخت تر است. لزوم توجه به اين نکته براي اين است که اگر شما مي بينيد به آساني نمي توانيد اخلاق و رفتار خود را اصلاح کنيد به اين دليل است که اين کار، کار ساده اي نيست و نياز مقاومت و پيگيري و تلاش دائمي دارد. البته اين سخن به اين معنا نيست که انسان نااميد شود و تصور کند هيچ راهي براي موفقيت نيست، زيرا اصولا تربيت يک امر تدريجي است و بايد قدم به قدم پيموده شود و لذا بي حوصلگي و بي صبري آفت اين راه است. در آيات فراواني از قرآن اين مطلب آمده است که شيطان در صدد است تا کساني را که مانند شما مي خواهند راه خدا را بروند و در انسانيت به کمال برسند به وسيله راه هاي مختلف از اين کار باز دارد. يکي از راه هايي که شيطان در گمراه کردن انسان ها از آن استفاده مي کند، نااميد کردن است. او سعي مي کند احساس گناه، خود کم بيني، بي لياقتي و مانند آن را در کسي که مي خواهد خود را تربيت کند ايجاد نمايد تا بدين وسيله او را از ادامه راه باز دارد. به همين دليل در قرآن و روايات به شدت از نااميدي نهي شده و همگان را به توکل بر خدا و اعتماد به نفس تشويق مي کند. البته اگر کسي راه و برنامه درستي براي خودسازي نداشته باشد نمي تواند به موفقيت برسد و امکان شکست او زياد است. به همين جهت بزرگان دين ما بر اين نکته تأکيد کرده اند که اولين قدم براي تربيت، آگاهي از اصول تربيت و راه هاي آن است. بنابراين لازم است با مطالعه کتاب هاي مفيدي که در اين زمينه تأليف شده و نيز با مشورت با اساتيد اخلاق و کساني که خود عملا به مراحلي از کمال و تربيت رسيده اند، خود را به سلاح علم و معرفت مجهز کنيد و با توکل بر خدا و پشتکار و تلاش دائمي، حرکت خود را آغاز کنيد. ما در اينجا به يکي از راه کارهاي اصلي خودسازي اشاره مي کنيم و بقيه راه کارها را به کتاب هاي مربوطه که در پايان به نام برخي از آنها اشاره مي شود موکول مي کنيم: مراقبه و محاسبه : مراقبه يعني در آغاز هر كاري كمي مكث كنيد اگر واجب است حتما" انجام دهيد اگر حرام است حتما" ترك كنيد و اگر نه حرام است نه واجب در انجام و ترك آن مختاريد اين سه چيز را قبل از انجام هر كاري مشخص كنيد سپس انجام دهيد. اصل اين توجه و مراقبه چندين فايده دارد اولا" انسان به حرام نمي افتد و نيز واجبي از او ترك نمي شود. ثانيا": انسان را از غفلت شبانه روزي مي گيرد. ثالثا": ترك حرام و فعل واجب به قصد قربت، خود عبادت به حساب مي آيد مي توان انجام تمام واجبات و ترك تمام محرمات را به قصد قربت انجام داد حتي افعالي كه نه واجب هستند نه حرام مي توان با قصد قربت آنها را عبادي كرد مثلا" خوابيدن با اين قصد باشد كه تجديد نيرو شود تا انسان عبادت خدا كند و... محاسبه يعني: شب به محاسبه بنشيند كه آيا مراقبه طول روز را خوب انجام داده يا نه . اگر خوب انجام داده و نه تنها در اول هر كاري مراقبه اش را انجام داده بلكه آن كار را طبق مراقبه انجام داده مثلا" اگر در اول فهميد فلان كار حرام است در عمل هم آن را ترك كرده يا اگر در اول فهميد واجب است در عمل آن را انجام داده اينجا شكر خداي را به جا آورد و اگر خوب انجام نداده علت يابي كند تا به مرور نقص ها و علت عدم موفقيت را كشف كند تا بعد از سال ها به جايي برسد كه حتي يك گناه از او صادر نشود و خلاصه اين كه مدار مراقبه و محاسبه شما انجام واجبات و ترك محرمات مي باشد. حضرت علي (ع ) مي فرمايند: »ان هذه النفس لاماره بالسوئ فمن اهملها, جمحت به الي المآثم ; همانا اين نفس پيوسته به بدي و زشتي امر مي كند پس هر كسي آن را مهمل به حال خود واگذارد او انسان را به سمت گناهان مي كشاند«, (الغرر والدرر, باب النفس به نقل از سر الاسرائ, استاد علي سعادت پرور, ج 1, ص 305, روايت 20). بنابراين مراقبه و محاسبه را بايد جدي گرفت كه از اساسي ترين دستورات اخلاقي و سازنده مي باشد. در پايان مطالعه کتاب هاي زير را به شما توصيه مي کنيم: 1. خودسازي، آيت الله ابراهيم اميني 2. چهل منزل سلوک، سيد کاظم ارفع 3. جهاد با نفس، آيت الله مظاهري 4. خودشناسي در تربيت اسلامي، تأليف سيد يوسف ابراهيميان آملي اما درباره اين که نوشته ايد گاهي از خود بيزار مي شويد و حتي نسبت به خداوند و رحمت واسعه او نا اميد مي شويد و احساس بي زاري نسبت به آنها پيدا کرده ايد به عرضتان مي رسانيم که اميد است با تفکر و تأمل در مطالب بالا برطرف شود ولي اگر اين وضعيت ادامه يافت و قابل کنترل نبود، ممکن است علت آن تغيير خود به خودي حالات خلقي و عاطفي شما باشد که براي درمان آن توجه شما را به مقاله اي که در ذيل مي آيد (پرسمان، ش 4، دي 81) جلب مي کنيم: انسان، از نظر خلقى و عاطفى، معمولا حالت‏يكنواخت ندارد . همه انسان‏ها كم و بيش دوره هايى از غمگينى و افسردگى را تجربه مى‏كنند و اين امرى طبيعى است . علت اين پديده گاه مانند از دست دادن عزيزان، شكست، غربت و دورى از خانواده شناخته شده است; و گاه ناشناخته . افسردگى از اختلالات خلقى شايع است و معمولا در خانم‏ها بيش‏تر از مردان شايع است; زيرا زمينه برون ريزى ناراحتى‏ها براى مردان فراهم‏تر است . زن‏ها معمولا خود خورى مى‏كنند و زمينه بروز ناراحتى‏ها براى آن‏ها كم‏تر فراهم مى‏شود . البته خداوند مكانيزم‏هاى جالبى در وجود ا نسان قرار داده كه تا حد قابل توجهى در تنظيم حالت‏خلقى و عاطفى وى مؤثر است; خنده و گريه در شمار اين مكانيزم‏ها جاى دارد; گريه و خنده در تنظيم حالات عاطفى و خلقى انسان مؤثر است . گاه انسان با چند دقيقه گريه كاملا از ناراحتى‏ها تخليه مى‏شود و گاه با شركت در محافل شادى آفرين يا قرار گرفتن در جمع دوستان و شنيدن مطالب طنزآميز و خنده دار به تخليه هيجانى و نشاط دست مى‏يابد . بنابراين، تجربه اندوه و افسردگى تا حدود زيادى طبيعى است . البته اگر اندوه بيش از شش ماه طول بكشد و با نشانه‏هايى چون كم خوابى، پر خوابى، بى‏اشتهايى، كاهش عملكرد فردى، عدم تمركز حواس و پرخاشگرى همراه باشد، بايد به روان شناس، مشاور روان شناختى يا روان پزشك مراجعه كرد . به كارگيرى راهكارهاى زير براى مقابله با مشكل ياد شده بسيار مفيد است: 1 . سعى كنيد جز مواقعى كه ضرورت دارد در تنهايى قرار نگيريد . 2 . با افكار منفى خود مقابله كنيد . هر وقت اين افكار به شما هجوم آورد، به هر صورتى كه شده خود را از چنبره آن نجات دهيد; براى مثال خود را به مطالعه يا هر كار ديگرى كه انجام آن برايتان ممكن است، مشغول كنيد و نگذاريد ذهن شما جولانگاه افكار منفى باشد . 3 . به جنبه‏هاى مثبت‏خود بينديشيد و سعى كنيد فهرست آن‏ها را در برگه‏اى بنويسيد . 4 . به جاى كمبودها و عيب‏ها و ناكامى‏ها به موفقيت‏ها و امكاناتى كه در زندگى از آن بهره‏منديد، فكر كنيد . امكانات و شرايط زندگى ما مانند ليوانى است كه بخشى از آن پر است و بخشى خالى . بكوشيد به بخش پر فكر كنيد و از آن بهره ببريد . غصه آن نيمه خالى را نخوريد; زيرا در اين صورت نمى‏توانيد از آنچه دراختيار داريد بهره‏مند شوند . فرصت‏هاى زندگى را مغتنم شماريد و از آنچه در آينده پيش مى‏آيد، نگران نباشيد . 5 . با افراد شاداب، فعال، اجتماعى، متدين و در عين حال مثبت نگر معاشرت كنيد واز افرادى كه هميشه از زندگى شكايت مى‏كنند، دورى گزينيد . 6 . ورزش را از ضرورى‏ترين فعاليت‏هاى خود بدانيد و هر روز حداقل 30- 60 دقيقه به ورزش مورد علاقه‏تان بپردازيد . 7 . هر چه مى‏توانيد قرآن بخوانيد و از مضامين بلند دعاهاى اهل بيت (ع) بهره گيريد . البته قرآن را تانى و توجه به معنا تلاوت كنيد . 8 . از بيكارى و بى‏برنامگى بپرهيزيد و همه اوقات خود را به طور منطقى پركنيد . 9 . براى برنامه ريزى اوقات شبانه روز حتما با مشاور روان شناختى دانشگاه خود مشورت كنيد يا از دوستان موفق كمك بگيريد . 10 . به تغذيه، خصوصا صبحانه، اهميت دهيد و هيچ گاه بدون خوردن صبحانه به كار (مطالعه، حضور در كلاس و) . . . نپردازيد . 11 . هر وقت احساس دلتنگى مى‏كنيد، حدود 10 دقيقه دوش آب ولرم بگيريد و در صورت امكان شنا كنيد . 12 . به مسائل معنوى، به ويژه نماز اول وقت، فوق العاده اهميت دهيد . 13 . باتوسل به اهل بيت (ع) از آن‏ها بخواهيد به شما كمك كنند و همواره به لطف و رحمت‏خدا اميدوار باشيد . 14 . مطالعه كتب زير مى‏تواند در حل مشكل شما سودمند باشد: الف) راز شاد زيستن، اندروميتوس، ترجمه وحيد افضلى راد . ب) رمز پيروزى مردان بزرگ، استاد جعفر سبحانى .
کد سوال : 2439
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : در مورد اينكه 9 ماه است فارغ التحصيل شده ام و دغدغه كاري بسيار دارم نمي دانم آيا كار پيدا خواهم كرد يا نه بسياري از مواقع ناراحت و اضطراب دارم نمي دانم چطوري ناراحتي ام را برطرف كنم و روز به روز چاق تر مي شوم كه نمي دانم چه رژيمي بگيرم؟
پاسخ : معمولا افراد پس از فارغ التحصيل شدن و يا بازنشسته شدن كما بيش دچار افسردگي خفيف مي شوند. زيرا يك مرتبه از يك محيط پر جنب و جوش به يك محيط آرام وغير فعال مي آيند. براي اينكه اين حالت را از خود دور كنيد ، راه كارهاي زير را مورد توجه قرار دهيد: 1. اوقات فراغت خود را با مطالعه ، كارهاي هنري ، حفظ قرآن و اشعار حكيمانه و امثال آن پر كنيد تا ضمن اينكه از حالت بيكاري و سردرگمي و بي حوصلگي بيرون مي آييد به هجم اطلاعات خود نيز افزوده ايد. 2. از كارهاي نشاط آور مثل ورزش ، تفريح و شركت فعال در مراسم مذهبي مانند نماز جماعت ، جلسات قرآئت قرآن و برنامه هاي متنوع ديگر غافل نباشيد و سعي كنيد فردي مؤثر و جهت دهنده در اين كارها باشيد. 3. با صبر و حوصله به دنبال كاري مناسب مثل تدريس رشته تحصيلي تان در دبيرستان باشيد. براي اين كار لازم است خود را به مراكز مربوط معرفي كنيد. و براي اشتغال اعلام آمادگي نماييد. 4. در يافتن شغل و به طور كلي برنامه ريزي براي آينده زندگي تان از خدا كمك بگيريد و بر او توكل كنيد و كارهايتان را به او بسپاريد. براي اين كار بهتر است دو ركعت نماز به جاي آوريد و پس از آن صد مرتبه با اين جمله از خدا طلب خير كنيد : «استخير الله برحمته» آنگاه از خدا بخواهيد تا هر چه صلاح شماست برايتان در نظر بگيرد. اگر شما با توجه به ايمان و عقيده اي كه به رحمت خدا داريد، زندگي و آينده خود را به او بسپاريد و در ضمن سعي كنيد از فرصت هاي پيش آمده هم استفاده كنيد، آنگاه هر چه برايتان مقدر شد با كمال رضايت مي پذيريد و بي جهت خود را دچار ناراحتي و اضطراب نمي كنيد كه بزرگان فرموده اند. «الخير في ما وقع : هر چه براي ما مقدر باشد به نفع ماست. 5. چاق شدن و اضافه وزن مي تواند به دليل همين ناراحتي ها و دغدغه هاي فكري باشد ، چنانچه عدم تحرك و فعال نبودن هم بي تأثير نيست. بهتر است ضمن ورزش و فعاليت هاي بدني ، خوردن غذاهاي پرگالري كمتر كنيد و در عوض از سبزي ها و ميوه ها زياد مصرف كنيد و به طور كلي از پرخوري بپرهيزيد . اگر مشكل چاقي با اين كارها برطرف نشد بهتر است با يك پزشك تغذيه مشورت كنيد.
کد سوال : 2440
موضوع : كلام و دين پژوهي
پرسش : بارها به اين مطلب در متون اسلامي برخورد كرده ام كه پيامبر عظيم الشان اسلام و ائمه اطهار معصوم از گناه و خطا و اشتباه بوده يعني حتي فكر گناه هم نمي كردند. پس چگونه است كه شهيد مطهري در كتاب صدگفتار ص 22 فرموده اند كه اسلام به هيچ وجه عصمتي براي كسي قائل نيست.حتي براي شخص پيامبر اكرم مي فرمايد :«قل اني اخاف ان عصيت ربي عذاب يوم عظيم»انعام 15 لطفا به اين سؤالم پاسخ دهيد هر چند خودم قائل به عصمت آنها هستم ولي با اين سخن شهيد مطهري دچار شبهه شده ام؟
پاسخ : عصمت اسم مصدر از «عصم» است و عصم با معناى منع كردن و بازداشتن است. اين منع گاهى به نحو سلب اختيار است و گاهى به نحو فراهم كردن وسائل و مقدماتى است كه فرد بتواند به اختيار خود از كار خوددارى كند.(1) ابن زجاج از بزرگان لغويون عرب اصل عصمت را ريسمان معني کرده كه سپس توسعه معنايى پيدا كرده است و در معناى توسعه يافته به هر وسيله‏اى كه باعث حفظ چيزى شود، عصمت گفته مى‏شود.(2) شيخ مفيد از بزرگان علماء متقدم شيعه نيز عصمت را به معناى ريسمان گرفته است و فرموده عصمت مانند اين است كه به فردى كه در حال غرق شدن است، ريسمانى داده شود تا به وسيله آن خود را نجات دهد.(3) بنابراين در معناى لغوى عصمت دو امر ملحوظ است: اول) كمك از جانب غير كه براى ديگرى محافظى و ريسمانى قرار دهد. دوم) استفاده از ريسمان به اختيار خود. اين معنا را روايات ما نيز تاييد مى‏كنند. چنانكه از امير المؤمنين صلى الله عليه و آله و سلم وارده شده كه فرمود «ان التقوى عصمه لك فى حياتك» «تقوى نگهدارنده (ريسمان) تو در زندگانيت است»(4) اما معناى اصطلاحى عصمت نيرويى است كه انسان را از وقوع در خطا و از ارتكاب گناه باز مى‏دارد، اين نيرو درونى است نه بيرونى و باعث مى‏شود كه انسان خطا و اشتباه و گناه نكند. به عبارت ديگر عصمت ملكه‏اى است نفسانى كه انسان را از اينكه در خطاء واقع شود و مرتكب گناه گردد، باز مى‏دارد.(5) بنابراين عصمت مستند به اختيار آدمى است اما توفيق الهى هم مى‏خواهد. يعنى معصوم به عصمت الهى (ريسمان الهى) معصوم است و اختيار او علت تامه ملكه عصمت نيست.(6) در تعريف فوق به چند مطلب اشاره شده است: اول: عصمت "ملكه" است. ملكه در مقابل حال قرار دارد و عبارت است از صفت راسخ نفسانى زوال‏ناپذير كه در آن تغييرى نيست. اما "حال" صفتى نفسانى است كه ثابت و هميشگى نباشد. بنابراين عصمت صفتى است كه در نفس رسوخ كرده و انسان را از گناهان باز مى‏دارد، هر چند قدرت بر انجام گناه را از او سلب نمى‏كند.(7) دوم: عصمت، انسان را از خطاء و گناه باز مى‏دارد. اما منظور از خطاء و اشتباه اين است كه انسان معصوم در گرفتن وحى و تبليغ رسالت و تصميمات خود و امثال آنها اشتباه نمى‏كند. به عبارت ديگر در دريافت حقيقت و تطبيق آن و بيان آن مصون از اشتباه است. اما منظور از عدم ارتكاب گناه هم اين است كه چون گناه عبارت از هتك حرمت بندگى و مخالفت با دستورات حضرت حق است و در هر حال يا به زبان و يا در عمل با مقام بندگى منافات دارد، انسان معصوم در درون خود حالتى ثابت دارد كه او رااز افتادن در دره مخالفت باز مى‏دارد و به او اجازه گناه و اشتباه نمى‏دهد.(8) سوم: اين نيروى درونى و ملكه نفسانى در كسانى است كه قابليت و شأنيت آن را داشته باشند. مثلا درباره ماشين حساب و رايانه نمى‏شود گفت كه داراى ملكه‏اى است كه به واسطه آن اشتباه نمى‏كنند يا حيوانات از گناه مصون هستند. يا حتى ملائكه از خطاء و اشتباه و گناه معصوم هستند. زيرا آنها شانيت گناه و قابليت اشتباه ندارند و از ابتداى آفرينش به گونه‏اى خلق شده‏اند كه خطاء و گناه درباره آنها معنى ندارد. بنابراين اختيار و فيض الهى دو ركن عصمت مى‏باشند. پيامبر اکرم و ائمه اطهار(ع) معصوم هستند، اما اين عصمت ذاتي نيست. بله، اسلام براي هيچ کس عصمت ذاتي قائل نيست زيرا همه ممکن الوجودند و در وجود و سعه رفتار و کردار خود محتاج به حضرت حق هستند. چنان که عرض شد، عصمت دو شرط اساسي دارد: فيض الهي و اختيار. که بدون اين دو شرط عصمت حاصل نمي شود. پس حضرات معصومين(ع) با توفيق الهي و اختيار خود معصوم هستند و حتي فکر گناه و خطا نيز در محدوده جان آنها راه ندارد اما اين عصمت بدون توفيق و فيض الهي ممکن نيست زيرا همه چيز بسته به فرمان حضرت حق - جل و علا - است. براي آگاهي بيشتر ر.ک: - وحي و نبوت، شهيد مطهري - مقدمه اي بر جهان بيني توحيدي، ج 2، شهيد مطهري - تفسير موضوعي قرآن کريم (پيام قرآن) ، ج7، آيت الله مکارم شيرازي و ديگران ---------------------- پي نوشت ها: V}1) معجم مقاييس اللغة ج: 4 ص: 331 2) لسان العرب ج: 12 ص: 405 3) اوائل المقالات شيخ مفيد، تصحيح‏دكتر مهدى محقق، انتشارات دانشگاه تهران ص: 66 4) غررر الحكم و در رالكم عبدالواحد آمدى با شرح فارسى تصحيح مير جلال الدين محدث ارموى. انتشارات دانشگاه تهران ج: 2 ص: 509 همچنين ر. ج. حديث شماره 3390 ج: 2 ص: 206 5) تفسير الميزان ج: 2 ص:134 و 138 ذيل آيه 213 سوره بقره‏ 6) همان ج: 2 ص: 445 ذيل آيه 286 بقره و ج: 5 ص: 162- 164 ذيل آيه 33 سوره يوسف‏ 7) پژوهشى در عصمت معصومان حسن يوسفيان و احمد حسين شريفى. ناشر پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامى، چاپ اول زمستان 77 ص: 29 8) تفسير الميزان ج: 2 ص: 136{V