• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 2371
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : نظر من راجع به مهريه اين است كه مهريه بايد كم و 14 سكه باشد ولي نظر پدر و مادرم اين است كه اين دوره و زمانه نمي توان مهريه را كم در نظر گرفت چون نمي توان راحت به ديگران اطمينان كرد. نمي دانم سر حرف خودم باشم يا به آنها اطمينان كنم در صورتي كه دوست دارم زندگي كاملا مذهبي تشكيل دهم نظر شما و اسلام در اين باره چيست؟
پاسخ : براي مهريه حد خاصي در شرع تعيين نشده است لکن در روايات فرموده اند بهترين زنان شما آنها هستند که مهريه کم داشته باشند ولي نسبت به شوهر مهربان و مطيع باشند و حق تعيين مقدار آن با خانم مي باشد و در مقام اختلاف با پدر حق تقدم با دختر است. البته شما مي توانيد نظر خانواده تان را نيز در اين خصوص رعايت کنيد زيرا چه بسا حق با آنها باشد. پيشنهاد ما در اين مورد اين است که شما با نظر پدر ومادرتان مخالفت نکنيد و فعلا به مهريه کم قناعت نکنيد، اما پس از ازدواج و گذشت چند سال اگر احساس کرديد همسرتان انسان متعهد و قابل اطميناني است مي توانيد مقداري از مهريه را به او ببخشيد تا به اين طريق به رواياتي هم که در مورد کم بودن مقدار مهريه است عمل کرده باشيد.
کد سوال : 2372
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : لطفا در مورد روش هاي مبارزه با حسادت ،تندخويي،عصبي بودن و بداخلاقي كمي توضيح دهيد؟
پاسخ : در مورد حسادت قبل از بيان راه كارهاى عملى براى حلّ اين مشكل به ذكر چند نكته مى‏پردازيم: براى بيرون راندن صفات رذيله‏اى همچون حسادت و نظاير آن ـ به خصوص وقتى در وجود فرد ريشه دوانده است ـ علاوه بر شناخت و اراده جدى، صبر و مقاومت در برابر مشكلات و سختى‏هاى درمان نيز ضرورت دارد. انتظار نداشته باشيد يك شبه به موفقيت نائل آييد. پيروزى نيازمند گذر زمان است و به تدريج به دست مى‏آيد. نبايد در راه مبارزه با اين صفت به سستى و خستگى و نااميدى دچار شويد. ريشه اصلى حسادت ضعف فكرى در نحوه تحليل امور و بدبينى است؛ يعنى فرد با نگاهى غير متقن به نظام هستى و خداى متعال، به انكار وسعت فضل و رحمت الهى مى‏پردازد و فكر مى‏كند خداوند متعال او را دوست نداشته است. همان‏طور كه در آموزه‏هاى دين ما آمده است، براى جبران ضعف شناختى حسود راه‏هاى متعددى وجود دارد. بخشى از اين راه‏ها عبارت است از: T}الف) توجّه به گستردگى و فراوانى نعمت‏هاى الهى:{T اگر حسود به فراوانى نعمت‏هاى الهي توجه كند و به نا محدود بودن آن ايمان آورد، بدبينى‏اش به خوش‏بينى تبديل خواهد شد؛ زمينه قناعت ورضايت به آنچه در اختيار او است، فراهم مى‏آيد و از حسادت به نعمت‏هايى كه در دست ديگران است، باز مى‏ماند بنابراين، توصيه مى‏شوددرباره نعمت‏هاى بيكران الهى مطالعه و بيش‏تر دقّت كنيد تا به باورى صحيح و شناختى عميق دست يابيد. T}ب) توجه به كمال نبودن امكانات مادّى:{T اگر حسود به اين باور دست يابد كه صرف داشتن امكانات مادى كمال نيست و نمى‏تواند انسان را به خوشبختى و سعادت حقيقى برساند، در رفع اين صفت زشت مؤثر است.توجّه داشته باشيد بدون امكانات رفاهى و مادّى فراوان نيز مى‏توان به كمال رسيد. در پرتو بردبارى و تحمل محروميت‏هاى مادّى مى‏توان به مقامات معنوى و حتى مادى دست يافت. T}ج) توجّه به موقعيت و امكانات موجود:{T اگر حسود به آنچه هم اكنون در دست دارد بينديشد و با خود محاسبه كند چه نعمت‏هاى زيادى دارم. اگر فلان نعمت را ندارم، در عوض از موقعيت‏هاى ارزشمند و توانايى‏ها واستعدادهاى ديگر بهره مى‏برم و مى‏توانم در پرتو تلاش به نعمت‏هاى ديگرى دسترسى پيدا كنم، به تدريج ريشه حسادت در درونش مى‏خشكد. بنابراين، توصيه مى‏شود درباره توانمندى‏ها و شرايط و موقعيت‏هاى بالفعل خود بيش‏تر بينديشيد. تصويرى مثبت از خود داشته باشيد و با تكيه بر آن به سوى اهداف حركت كنيد. T}د) توجّه به زيان‏هاى حسادت:{T زيان‏هاى جسمى و روانى حسادت را مى‏شناسيد و با توجّه به آن به سوى درمان گام برداشته‏ايد. بنابراين، اميد است با توجّه به اين‏كه نخستين ضربه حسادت بر روان و جسم حسود فرود مى‏آيد،در زيان‏هاى اين بيمارى بيش‏تر بينديشيد و با اين روش در تضعيف فزون‏تر آن توفيق يابيد. اكنون، با توجه به نكات و مطالب فوق، توجه شما را به راهكارهاى عملى زير جلب مى‏كنيم: 1 تمرين كنيد به حسادت خود ترتيب اثر ندهيد؛ مثلاً به جاى اين‏كه از ديگرى بدگويى كنيد، آگاهانه و با توجه كامل از او تعريف كنيد. به جاي اين‏ كه در برابر فردى تكبر ورزيد، در برابرش متواضعانه رفتار كنيد و به او احترام بگذاريد. 2 رابطه عاطفى خود را با فرد مورد حسادت خود بيش‏تر كنيد، به او محبت ورزيد و در حلّ مشكلات يارى‏اش كنيد. بدين وسيله زمينه روانى مناسبى بين او و شما پديد مى‏آيد و زمينه دوستى شما بيش‏تر فراهم مى‏شود. 3 در برابر بدگويى‏هاى ديگران درباره فرد مورد حسادت مقاومت كنيد و اجازه ندهيد ديگران درباره افراد به بدگويى و بدبينى روى آورند.بدين وسيله زمينه بروز حسادت و نگرش منفى به ديگران در ذهن از ميان خواهد رفت. عصبانيت مى‏تواند عوامل گوناگونى داشته باشد از جمله: 1- حسادت، 2- كم‏حوصلگى و كم‏ظرفيتى، 3- ضعف و ناتوانى مزاج، 4- عدم اعتماد به نفس و خودكم‏بينى، 5- حساسيت‏هاى افراطى، 6- منفى‏بافى و سوء ظن به ديگران، 7- همانندسازى و تقليد از والدين، همسالان و همكلاسان و... اما دليل آن هر چه كه باشد، با راه‏كارهايى كه ارائه مى‏شود، تا حدود زيادى مى‏توان از آن پيشگيرى نمود: 1- هنگامى كه عصبانى مى‏شويد، در خودتان يك تغيير حالت فيزيكي ايجاد كنيد؛ مثلاً مقدارى قدم بزنيد و سعى كنيد در آن لحظات تصميم نگيريد و اگر آب در دسترس شماست، مقدارى آب خنك ميل كنيد و دست و صورت خود را با آن شستشو دهيد. 2- اگر امكان دارد، هنگام عصبانيت يا بى‏حوصلگى و كسالت، يك دوش آب ولرم بگيريد. 3- چند لحظه دراز بكشيد و چشمان خود را ببنديد و همه ماهيچه‏هاى خود را شل كنيد تا آرامش عضلانى پيدا كنيد و فكر خود را از آنچه موجب عصبانيت شما شده است منصرف كنيد و به عضلات بدن خود تمركز يابيد. 4- به خودتان تلقين كنيد كه اتفاق خاصى نيفتاده است؛ مگر آسمان به زمين آمده؟ بقيه در چنين مواردى چه مى‏كنند؟ آيا همه عزا مى‏گيرند؟ هر كسى به كارى مشغول مى‏شود و اعتنايى به اين گونه موارد نمى‏كند. 5- هميشه فضاى ذهنى و روانى خود را براى شنيدن و دريافت رفتارهاى نابجا و خلاف انتظار آماده سازيد و به اين معنا كه هميشه اين انتظار را داشته باشيد تا ديگران با شما به بدترين شكل برخورد داشته باشند و خود را براى تحمل آن آماده كنيد. 6- اگر برخى موارد سريع سخن گفتيد و عجولانه تصميم گرفتيد و رفتار نابجا از شما سرزد سريع خود را سرزنش و حتى در لفظ اظهار پشيمانى نماييد و وعده‏ها و قولى كه با خود داشتيد را در ذهن خويش حاضر سازيد. 7- از خود ارزندگيهاى نابجا و شخصيت قائل شدن بيش از اندازه براى خود اجتناب ورزيد و تنها هنجارها را رعايت كنيد و لذا به سراغ رفتارهاى متواضعانه همانند تقدم در سلام، همنشينى مناسب با افراد پايين‏تر، ابراز ارادت به كوچكترها، مصافحه و احوالپرسى با ديگران به خصوص طبقه پايين‏تر، تفريح و صحبت با ديگران اقدام كنيد. 8- ذكر «لا حول و لا قوة الا بالله» را زياد بر زبان جارى سازيد و سوره والعصر را زياد بخوانيد و تكرار اذكار: «استغفرالله ربى و اتوب اليه» و «اعوذ بالله من الشيطان الرجيم». 9- به هنگام احساس عصبانيت، سريع تغيير وضعيت و موقعيت دهيد و از آن محيط دور شويد مثلاً اگر در منزل اين حادثه رخ داد لباس پوشيده و منزل را ترك كنيد. 10- وقتى كه با امور عصبانيت آفرين مواجه هستيد براى مدتى (حدود 10تا 15 دقيقه) راه دريافتهاى حسى خود را سد سازيد مثلاً جلوى گوش خود را بگيريد و چشمان خود را ببنديد و سر خود را پايين اندازيد تا دريافت‏هاى عصبانيت را تحت كنترل شما در آيند و موجب تحريك بيشتر شما نشوند. 11- اگر رفتار و يا صفتى كه در شخصى هست موجب عصبانيت شما شده است آن رفتار را شوخى تلقى كرده و به شكلى خود را از تيررس آنها دور در نظر بگيريد يعنى به گونه‏اى از مخاطب در نظر گرفتن خويش در برابر رفتارهاى ديگران پرهيز كنيد مثلاً از مشاهده كسى كه فحش مى‏دهد با خود بگوييد مخاطب او من نيستم و در اين هنگام از صحنه دور شده و راه دريافت‏هاى حسى را سد سازيد تا بيشتر مورد هجوم قرار نگيريد. 12- براى توجيه رفتارهاى خلاف انتظارى كه از ديگران سر مى‏زند توجيه مناسب داشته باشيد و آنها را مقصر تلقى نكنيد تا موجب شود به خود اجازه عكس العمل بدهيد مثلاً بگوييد خودم از اين فرد بدتر رفتار مى‏كنم او اشتباه گرفته مقصر نيست اشتباه من باعث رفتار نامناسب او شده است. 13- به نظرات و عقايد ديگران احترام قائل شويد و به ديده احترام به آنها بنگريد و حتى محترمانه با آنها رفتار كنيد. 14- در برخى كارهاى مهم با مشورت خواستن از ديگران تصميمات خود را استحكام بخشيد و از اقدامات عجولانه و خام بپرهيزيد. 15- بيشتر با افراد حليم صبور و غيرعصبى و خوش‏بين معاشرت كنيد و از دوستى و حرف‏شنوى افراد تند مزاج پرهيز كنيد. 16- هميشه خودتان و رفتارتان را درست و صحيح تلقى نكنيد و احتمال خطا در كارهاى خود را بدهيد. 17- سعى كنيد به عنوان تمرين گاهگاهى با افرادى كه سليقه آنها را نمى‏پسنديد برخورد كوتاه مدت داشته باشيد و با صاحبان ديگر انتظار مراوده كوتاه مدت داشته باشيد. 18- موارد فوق را در برنامه‏اى منظم با درج موارد آن در يك جدول و نمره دادن به عملكرد خود و رعايت اين امور سعى در تقليل موارد تخلف داشته و همت خود به افزايش صبر و تحصيل سعه صدر معطوف بداريد. براي اصلاح عادات بد اخلاقي بايد در دو بعد نظري و عملي تلاش كرد. بعد نظري: بايد در آن آثار سو اخلاق بد و نتايج نامطلوب و زيانبار فردي و اجتماعي و دنيوي و اخروي انديشه كرد و به اصطلاح بايد عاقبت انديشي نمود. مرد آخر بين مبارك بنده اي است. اگر انسان به ارزش هاي وجودي خود پي ببرد و متوجه گوهرهاي ارزنده درون خود گردد و بفهمد تا چه مرحله اي مي تواند پيش رود و درك كند جايگاه او از فرشتگان مقرب الاهي نيز مي تواند فراتر باشد، آن گاه خود را رايگان نمي فروشد و كشور وجودش را تسليم سپاه صفات بد و اخلاق ناپسند نخواهد كرد. اگر فردي درك كند، عادات و اخلاق بد، روح ملكوتي او را آلوده مي سازد و سعادت جاويد و ابدي را از او سلب مي كند و با اين اخلاق و اعمال در واقع وجود خود و شخصيت حقيقي خود را مي سازد و سپس با همين اخلاق بد محشور مي گردد و اين اخلاق و رفتار هرگز از او جدا نمي شود و همنشين دايمي او است مسلما در اخلاق و اعمالش تجديد نظر مي كند و به فكر اصلاح مي افتد پس مرحله اول شناخت درست و واقعي آثار اخلاق و اعمال بد است كه فهم آن به منزله نيمي از درمان و اصلاح آنها است. بعد عملي: چون اخلاق بد به تدريج و به طور نامحسوس كشور ارزنده وجود انسان را اشغال كرده اند، نمي توان اين مهمانان نامبارك و بد قدم را يك دفعه و ناگهاني از خانه بيرون كرد. بلكه بايد به تدريج و با مدارا و دقت به اين كار اقدام كرد. مراقبت از اعمال و اخلاق به طور پيوسته و محاسبه نفس و حساب كشيدن از فرد، در كم رنگ شدن و ريشه كني صفات و اخلاق بد نقش اساسي دارند. هر اقدامي در اين راه ، گامي به سوي پيروزي و رسيدن به هدف است. به طور مثال در مورد صفت زشت تكبر: اگر انسان آثار سو تكبر را مورد مطالعه قرار دهد كه از جمله آلودگي به كفر و شرك و محروم شدن از علم و دانش و زمينه فراهم شدن براي بسياري از گناهان ديگر و تنفر مردم و دور شدن آنها از فرد متكبر است ، قدري به خود مي آيد و در فكر درمان آن مي شود. سپس در مقام عمل با تواضع در عمل (هر چند در ابتدا به صورت مصنوعي و غير واقعي باشد) و سلام كردن به ديگران و نشست و برخاست با فقرا و ضعيفان و امتياز قايل نشدن براي خود، كم كم تواضع را عادت خود و سپس آن را در وجودش ريشه دار و به صورت ملكه در مي آورد و ساير عادات و اخلاق بد نيز به همين ترتيب ولي به تدريج و بامدارا قابل درمان و معالجه است. شركت در مراسم مذهبي و مراسم دعا و توسل و تلاوت قرآن كريم و نيز معاشرت با دوستان صلاح و با تقوا و با اخلاق و مطالعه سيره امامان (عليهم السلام) و اخلاق بزرگان از علماي دين در رفع مشكل و اصلاح فرد تأثير به سزايي دارند.
کد سوال : 2373
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : منظور از آيه يآْس خواندن چيست. آيا واقعا آيه اي با مفهوم ياْس داريم يا نه؟ و به كار بردن اين كلمه درست است يا نه؟
پاسخ : آيه اي به عنوان آيه يأس در قرآن مجيد نيامده است. آيات قرآن کريم برخي ترغيب کننده و اميدوار کننده است به عفو و رحمت الهي و برخي حالت انذار و ترساندن ازعذاب الهي را دارد. ممکن است نتيجه اين گونه آيات براي کسي يأس از رحمت خداوند باشد که در آيات قرآن و روايات به صراحت اين يأس و نوميدي مورد مذمت واقع شده. در هر صورت امروزه اين جمله در مورد کسي که حرف هاي نااميد کننده مي زند به کار مي رود ولي ريشه استعمال اين جمله از کجا بوده است براي ما روشن نيست. ممکن است اين چنين فردي به کسي که دائما آيات عذاب الهي را مي خواند و آيات رحمت را نمي خواند تشبيه شده. استعمال اين جمله در صورتي که از آن توهين به قرآن و به گونه اي کوچک شمردن آيات الهي استفاده نشود که معمولا هم کسي توهين به قرآن را از آن نمي فهمد به نظر مي رسد بلا اشکال است. شايد تناسب ان به اين جهت باشد كه آيه پيام وسروش غيبي است.وكسي كه خبر ياس الود مي گويد .شباهتي با آيه دارد. اگر چه از نظر محتوا متفاوت است.
کد سوال : 2374
موضوع : اطلاعات عمومي
پرسش : شنيده ام خود را به كوچه علي چپ زدن را مسيحيان ساخته اند و منظور از علي، حضرت علي (ع) است و به كار بردن آن صحيح نيست؟
پاسخ : اين که عبارت ياد شده ساخته مسيحيان است و يا منظور، علي(ع) است چندان قابل اثبات نيست و ليکن شيطان و شيطان صفت ها، تلاش مي کنند از هر راهي به حريم دين و مؤمنين نفوذ کرده به اسلام و امت اسلامي و مخصوصا رهبران و اشخاص تأثير گذار در هدايت ديني مردم اهانت کنند. يکي از راه هاي آن همين ضرب المثل ها است. لذا گرچه مدرک معتبر براي اثبات گفتار فوق در دسترس ما نباشد ولي به لحاظ عملکرد شياطين و سابقه رفتاري آنها، به نظر مي رسد که دست دشمنان ولايت در کار است تا نام مقدس علي(ع) از قداست افتاده، آنگاه مردم را از اقتداء و اهتداء به آن وجود مقدس و نوراني محروم کنند. خدايا، بهترين نعمت و سرمايه دنيا و آخرت ما ولايت است که مغز و باطن توحيد است. پس خودت اين سرمايه را براي ما از دستبرد شياطين درون و برون مصون دار و شر وسوسه گران خناس و توطئه گران عليه ولايت را از سر همه برطرف فرما.
کد سوال : 2375
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : بهترين هدف براي هر كس چه مي تواند باشد و بهترين برنامه ريزي چگونه برنامه ريزي است چگونه هدف خوب انتخاب كنيم و برنامه ريزي منظم تا به آن هدف برسيم؟
پاسخ : انتخاب هدف با بهترين هدف امري نيست که ديگري بتواند به شما القا کند بلکه تابعي است از ديدگاه کلي هر فرد نسبت به جهان، شرايط و امکانات موجود، توانمندي ها وا ستعدهاي فردي سلايق و علايق شخصي و ديگر عوامل مؤثر در اين زمينه. شما براساس اين نکات مي توانيد هدف معين و مشخصي را براي خود ترسيم کنيد و اگر از ما به عنوان يک مشاور مي خواهيد به کمک شما بشتابيم لازم است در زمينه هاي ياد شده اطلاعاتي از خود برايمان ارائه کنيد تا به کمک و همفکري همديگر به يک نقطه مشترکي دست يابيم و بهترين هدفي که هر جواني با توجه به ويژگي هاي شخصي وي مي تواند داشته باشد، بيان کنيم زيرا براساس اصل تفاوت هاي فردي که مورد توافق همگان است و دانشمندان تعليم و تربيت، روانشناسان و ديگر متخصصان بر آن تأکيد مي ورزند، هر فردي مي تواند هدفي را انتخاب کند که با اهداف ديگران متفاوت باشد و در عين حال براي خود او بهترين و مناسب ترين هدف باشد. در عين حال به نظر مي رسد هر جواني و هر انساني در پي کسب موفقيت است و مي خواهد پس از گذر زمان، احساس پشيماني نسبت به گذشته نکند و از تمام نيروها و توانمندي هاي بالقوه خود استفاده نمايد. بدين منظور بايد خدمتتان عرض کنيم که موفقيت در هر كارى مرهون سه امر است: 1- شناحت هدف، 2- برنامه‏ريزى، 3- همت و تلاش. با توكل بر خداوند و اجراى سه ركن فوق يقينا به هدف خواهيد رسيد. هدف شما فعلا به صورت کلان و اساسي درس خواندن و رشد علمي و معنوي است لذا براي رسيدن به اين هدف بايد برنامه ريزي کرده و تلاش کنيد و تمام برنامه ها و فعاليت هاي خرد و کلان ديگر را در مسير اين هدف قرار دهيد از اين رو: اولا؛ عزم و همت خود را جزم كنيد. ثانيا؛ با تدبير و مطالعه و مشورت با افراد خبره نحوه درس خواندن خود را اصلاح كنيد. براى اوقات شبانه روز خود برنامه‏ريزى نماييد. ساعات اوليه صبح را نخوابيد و سعى كنيد در آن ساعات درس بخوانيد. براى خود هم بحث انتخاب كنيد و تمامى دروس را بدون استثنا با او بحث و گفت و گو كنيد. ثالثا؛ حتى الامكان در ميان افراد قوى و خوش استعداد كسى را پيدا كنيد كه با شما در درس‏هايى كه ضعيف هستيد همكارى كند و با برنامه‏ريزى حساب شده هر هفته يك يا چند جلسه به شما آموزش دهد و اگر مشكل شما در چند درس مختلف باشد مى‏توانيد در مورد هركدام يك نفر را برگزينيد كه موجب تضييع وقت زياد يك نفر نشود. حتى‏الامكان بايد بكوشيد دوستانى براى انجام آن پيدا كنيد. - در کلاس با تمرکز و دقت به درس گوش دهيد. - قبل از شرکت در کلاس درس مورد نظر را مطالعه کنيد. - يادداشت برداري را فراموش نکنيد. - يک جدول براي 24 ساعت روز خود طراحي و کار خود را در هر ساعت معين کرده و طبق همان عمل کنيد و در پايان روز عملکرد خود را با برنامه طراحي شده بسنجيد و هر روز به ميزان پايبندي خود به برنامه بيافزاييد. - در صورت خسته شدن از يک درس به درس ديگر مشغول شويد. - ورزش صبحگاهي و افزايش سطح انگيزه را به عنوان دو نياز اساسي و موتور عملکرد مطلوب هرگز فراموش نکنيد. - با برشمردن ثمرات تحصيل و جايگاه آن در جامعه و... انگيزه خود را تقويت کنيد. - سعي کنيد برنامه ريزي شما واقع بينانه باشد و آن قدر برنامه را سنگين طراحي نکنيد که امکان اجراي آن دشوار باشد.
کد سوال : 2376
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : چگونه درس بخوانم كه براي خدا باشد و كار خير انجام بدهد و از ريا دور بمانم؟
پاسخ : از خصوصيت هاي دين مقدس اسلام اين است كه در هر حال و هر شغل و هر مكاني مي توان در عين اشتغال به كار و تلاش , غرق در عبادت بود و به آن كار انگيزه الهي و خدايي بخشيد. حديث شريف »انما الاعمال بالنيات «, (بحارالانوار, ج 70, ص 212, ح 40) راه گشاي بسياري از اين مشكلات است و يادآوري مي كند كه چيزي كه مهم است به خداوند توجه داشتن و با ياد او و عشق و محبت او در زندگي گام برداشتن است . كشاورزي كه با چنين نيتي در مزرعه از سر و رويش عرق جاري است و كارگري كه براي تأمين نيازمندي زندگي خود و خانواده اش كارهاي سختي را انجام مي دهد مي تواند با همين نيت كه به اعمال و فعاليت هاي او رنگ خدايي مي دهد خود را به مبداء قدرت و عظمت و رحمت متصل نمايد و خود را در حال عبادت ببيند. دانشجويي كه هدفش از درس خواندن به دست آوردن تخصص و رفع مشكلات مملكت و قطع وابستگي به بيگانگان و خدمت به مردم و خلق خداست و با همين انگيزه و با توجه به خداوند و ايجاد ارتباط با او درس مي خواند, كارش مورد رضايت خداوند است و عبادت محسوب مي گردد چون هدف از عبادت , نزديكي و قرب انسان با خداوند متعال و ايجاد ارتباط با اوست كه با چنين نيتي مي توان هر عملي را به عبادت تبديل كرد. اما در مورد دوري از ريا لازم است به عرضتان برسانيم که از وجود چنين خوفى (ترس از ريا کاري) نه تنها نبايد نگران باشيد بلكه بايد آن را قدر بدانيد و از آن پاسدارى كنيد. اين نگرانى يكى از عوامل مبارزه با ريا است. ليكن آنچه مهم اين است كه نگذريد از حد تعادل خارج شود و به عكس‏العمل منفى بيانجامد. به عبارت ديگر، نبايد ترس از رياموجب شود كه انسان اعمال صالح را كنار گذارد چه اين خود دامى شيطانى و وسوسه‏اى انحرافى است. بنابر اين همواره از اين عامل استفاده مثبت كنيد يعنى در نيات خود دقيق شويد و نگذاريد ريا در آن داخل شود. ليكن هرگز براى گريز از ريا دست از اعمال صالح هر چند در ديدديگران باشد نكشيد. اگر احساس كرديد اين خوف از حد طبيعى تجاوز كرده و آزار دهنده است سعى كنيد نسبت به آن بى‏تفاوتى نشان دهيد. يعنى با خود بگوييد مسأله‏اى نيست بگذار اين عملم ريايى باشد و ديگران ببينند و تعريف كنند سپس با خود بگوييد خوب حالا تعريف و تمجيدديگران به چه درد من مى‏خورد؟ در اين صورت پوچى آن برايتان به خوبى روشن مى‏شود و به آن بى‏اعتنا مى‏شويد. فرصت را غنيمت مي شماريم. اندکي بيشتر در اين زمينه صحبت مي کنيم. ريا از رؤيت گرفته شده و عبارت است از: طلب منزلت و مقام در دل‏هاى مردم به وسيله عبادات و طاعات خداوند متعال. اين‏گونه ريا حرام است و سبب باطل شدن عبادت مى‏شود. شخص رياكار در بين مردم نشان مى‏دهد كه مخلص و مطيع واقعى خداوند است. در صورتى كه در حقيقت چنين نيست. بايد توجه داشت كه اولاً، تحقق ريا مشروط به قصد رياست يعنى اگر قصد و نيت بر ريا نباشد، گناه نيز محسوب نمى‏شود. ثانيا، ريا وابسته به داشتن غرض از اغراض دنيوى نظير كسب محبوبيت، ثروت و جاه و مقام مى‏باشد. ريشه‏هاى اين رذيله اخلاقى عمدتا به بينش و معرفت و شناخت فرد باز مى‏گردد. در پايان سه نكته مهم را متذكر مى‏شويم: اولاً براى از بين بردن ريا لازم نيست انسان خود را در برابر مردم فردى گنهكار جلوه دهد بلكه اين كار برخلاف رضاى خدا و امرى ناپسند است زيرا خداوند دوست دارد آبروى بنده مؤمنش نزد مردم حفظ شود و اگر لغزش دارد نزد آنان رسوا نگردد ولى بنده بايد رابطه خود را با خدا نيكو گرداند و در خفا از گناهان خويش توبه كند و عهد كند كه از معاصى كناره خواهد گزيد و در اين راه از خداوند مدد جويد. ثانيا، نبايد از ترس ريا عبادات و انجام حسنات را ترك كرده اين يكى از وسوسه‏هاى شيطانى است كه به اين وسيله انسان را از خدا دور مى‏سازد. بنابراين بايد كارهاى نيك را با جديت انجام داد و در عين حال بر دورى از ريا نيز مواظبت نمود و از خداوند بزرگ در اين‏باره يارى جست. ثالثا، يک توصيه روانشناختي داريم که اگر احساس تنها بودن و اجتناب از جمع و گوشه گيري بر زندگي شما پرتو افکنده است و به انگيزه تحصيل اخلاص و اجتناب از ريا، دچار انزواي اجتماعي شده ايد، زنگ خطري براي شماست. بنابراين سعي کنيد همچنين ديگر دانشجويان متدين و پاي بند اصول اخلاقي و ارزشي هم در انجام وظايف شرعي خود حساس باشيد و هم در انجام تکاليف تحصيلي و علمي خود و به طور عادي فعاليت هاي مختلف عبادي، تحصيلي، ارتباطي و... انجام دهيد. هم نمازهاي خود را در مسجد و به جماعت بخوانيد (حتي المقدور) و هم در کلاس هاي درس و... شرکت فعال داشته باشيد و مطمئن باشيد به مرور زمان اين گونه افکار از ذهنتان خارج خواهد شد. براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1- عجب ور يا، سيد احمد فهرى 2- معراج السعاده، ملا احمد نراقى
کد سوال : 2377
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : دختري 21 ساله هستم بچه مشهد . در خانواده اي مذهبي به دنيا آمده ام و از كودكي با دستورات ديني آشنا و بزرگ شده ام و هم اكنون هم حتي در كو.چكترين مشكلات خود به خدا و ائمه پناه مي برم و دل آزار ديگران را هم ندارم.البته ناگفته نماند عيوب بسياري هم دارم كه از شمارش خارج است و با اين وصف مشكل من اين است كه: هر گاه هنگام كتاب خواندن ،بحث اساتيد در كلاس ،مجامع مذهبي يا هر جاي ديگر بحث هاي مذهبي پيش مي آيد ذهنم شروع به فعاليت بر عليه مطالب مطروحه مي نمايد و شروع به منفي سازي مي كند. مي دانم اقتضاي سنم اين است كه به عنوان يك فرد به دنبال حقيقت با مسائل موشكافانه برخورد كنم اما اينجا پاي مسائل دنيوي نيست. كه من با عقل ناقصم از پس درك آن برآيم اينجا ديگر بحث اعتقاد و دنيا و آخرتم در ميان است يك وقت به خودم مي آيم و مي بينم كه با كفر قدمي فاصله ندارم. انگار اين براي ذهنم روتين شده و ناخواسته خود را در ميان افكاري مي بينم كه شايد جز كافرين كسي با آنها كاري ندارد حتي در بحث توحيد هم خدا مرا ببخشد اين گونه است . وقتي كتابهاي ديني را مي خوانم درست مانند اين است كه كفار و ماديون مظلوم واقع شده اند در كتابها و من شروع به فكر كردن مي كنم كه آيا درست است كه در كتاب نوشته و از آنجايي كه مسائل زيادي از اصول اعتقادي فراتر از مسائل مادي است آن را چيزي شبيه خيال و وهم تصور مي كنم الان هم كه به خطوط پاياني صفحه نزديك مي شوم نمي دانم كه توانستم به خوبي منظورم را بيان كنم يا نه؟
پاسخ : خواهر محترم! اين نگراني شما حاكي از اعتقاد محكم و باور استوار شما است كه با خطورات ذهني و افكار غيرسازگار با باورها و اعتقاداتتان مضطرب و مشوش مي شويد و جوياي رفع اين مشكل شده ايد. به اين گونه افكار «خطورات و وسوسه هاي نفساني و القاءات شيطاني» مي گويند كه به منظور نگران كردن و آشفته ساختن درون و قلب اهل ايمان به كار گرفته مي شود. در حديثي از پيامبر اسلام(ص) آمده است: هر مؤمني، قلبش دو گوش دارد، گوشي كه فرشته در آن مي دمد و گوشي كه وسواس خناس در آن مي دمد و خداوند مؤمن را به وسيله فرشته تأييد مي كند. V}(مجمع البيان، ج 10، ص 571، تفسير نمونه، ج 27، ص 475){V البته انسان به خوبي مي تواند الهامات الهي را از وسوسه هاي شيطاني تشخيص دهد زيرا علامت روشني براي تشخيص آن دو وجود دارد، و آن اين كه: الهامات الهي چون با فطرت پاك انسان، و ساختمان جسم و روح او آشنا است، هنگامي كه در قلب پيدا مي شود، حالت انبساط و نشاط به انسان دست مي دهد در حالي كه وسوسه هاي شيطان چون هماهنگ با فطرت و ساختمان او نيست به هنگام ايجاد در قلبش ، باعث احساس تاريكي، ناراحتي و سنگيني در قلب مي گردد و اگر تمايلات او طوري تحريك گردد كه هنگام انجام گناه، اين احساس براي او پيدا نشود بعد از انجام عمل براي او دست مي دهد. در روايات پيشوايان معصوم(ع) براي رفع وسوسه هاي شيطاني و القاءات نفساني، دستورهاي متعددي وارد شده است. در حديثي راوي مي گويد: «از امام (ع) پرسيدم: اگر وسوسه هاي فراواني در درونم باشد چه كنم؟ حضرت فرمود: مشكلي نيست، هنگام هجوم وسوسه بگو: لا اله الا الله» V}(سفينه البحار، شيخ عباس قمي، ماده «وسوس»){V در روايت آمده است: سه روز از هر ماه را روزه گرفتن، معادل روزه همه عمر است و وسوسه ها را از دل مي زدايد V}(همان){V در روايتي ديگر آمده است: ياد اهل بيت(ع) شفا و عافيت از وسوسه شك و ترديد است V}(همان){V در روايتي مي خوانيم: هر كس سرش را با برگ درخت سدر بشويد، خداوند وسوسه شيطان را تا 70 روز از او دور مي كند. V}(همان){V در امالي صدوق(ره) آمده است كه حضرت صادق(ع) فرمود: آدم(ع) از حديث و وسوسه نفس و غم و غصه به خداوند شكايت كرد جبرئيل(ع) نازل شد و به آدم(ع) فرمود: اي آدم! چنين بگو: «لا حول و لا قوه الا بالله»، آدم(ع) اين ذكر را گفت و وسوسه و اندوه از او برطرف گرديد. V}(امالي صدوق، ص 436، ح 5){V مرحوم كليني روايات فراواني نقل كرده كه براي اداي دين و دفع وسوسه هاي قلب و وسعت در رزق اين دعا نافع و سودمند است: H}«توكلت علي الحي الذي لا يموت و الحمد لله الذي لم يتخذ ولدا و لم يكن له شريك في الملك و لم يكن له ولي من الذل و كبره تكبيرا»{H در روايت آمده است: هنگامي كه در قلبت شك و ترديدي يافتي اين آيه را بخوان: A}«هو الاول و الاخر و الظاهر و الباطن و هو بكل شيء عليم»{A ؛ V}(سفينه البحار، ماده «وسوس»){V در خصال صدوق(ره) از اميرمؤمنان(ع) چنين نقل مي كند: وقتي شيطان در شما وسوسه اي ايجاد كرد به خداوند پناه برده و بگوييد: «آمنت بالله و برسوله مخلصا له الدين» V}(خصال صدوق، ص 624){V؛ يعني: «به خداوند و پيامبرش ايمان آوردم در حالي كه در دينم اخلاص دارم». در روايتي آمده است: H}«ان اكل الشيطان يذهب وسوسه الشيطان»{H «خوردن انار وسوسه شيطان را برطرف مي سازد» V}(سفينه البحار، ماده «وسوس»){V در حديثي حضرت صادق(ع) مي فرمايند: به مسواك زدن اهميت دهيد، چون باعث رفع وسوسه قلب و سينه مي شود V}(همان){V در روايتي اميرمؤمنان(ع) به كميل چنين مي فرمايد: هنگامي كه شيطان در دلت وسوسه كرد بگو: H}«اعوذ بالله القوي من الشيطان الغوي و اعوذ بمحمد صلي الله عليه و آله الرضي من شر ما قدر و قضي و اعوذ باله الناس من شر الجنه و الناس اجمعين»{H از شيطان گمراه به خداوند قدرتمند پناه مي برم و به محمد _درود خدا بر او و آلش باد_ كه خداوند از او خشنود است از شر قضا و قدر پناه مي برم و به خداوند مردم از شر و گزند همه جن و انس پناه مي برم. سپس اميرمؤمنان(ع) فرمود: اگر چنين بگويي از زحمت و شر ابليس و دار و دسته اش محفوظ مي مانيV}(همان){V چنان چه در اين روايات و دعاها دقت شود، روشن مي گردد كه بهترين راه براي دفع وسوسه هاي شيطاني و القاءات گمراه سازنده آن ملعون پناه بردن به خداوند و اولياي پاك اوست و هر چه ارتباط با آنها عميق تر و بيشتر باشد، دفع آن وساوس بيشتر و مؤثرتر است هر چند به بعضي چيزها مانند خوردن انار و يا روزه گرفتن و يا به كار بردن سدر نيز بر طبق رواياتي كه گذشت در دفع وسوسه هاي شيطاني مؤثر است ولي ياد خداوند و اولياي او بهترين وسيله براي در امان ماندن از تيرهاي زهرآلود شيطان است. فراموش نكنيم وسوسه هاي شيطان در برابر اراده قوي انسان مؤمن و سپر ياد و ذكر خداوند كارگر نمي باشد و شيطان با همه نيرو و توان و وسوسه هايش داراي كيد و حيله و نيرنگي ضعيف است، چنانچه خداوندي كه آفريننده و خالق شيطان است درباره مصنوع و آفريده خود مي فرمايد: A}«ان كيد الشيطان كان ضعيفا»{A ؛ V}(سوره انبيا، آيه 76){V به درستي كه مكر و حيله شيطان ضعيف و سست است. جهت مطالعه بيشتر رجوع كنيد به: تفسير نمونه: ج 1، ص 574؛ ج 6، ص 119؛ ج 10، ص 83؛ ج 14، ص 139 و ج 27، ص 473.
کد سوال : 2378
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : مي گويند وقتي مرده اي را داخل قبر مي كنند ديگر مرده ها خيلي خوشحال مي شوند و دعا مي كنند كه تعداد مرده ها بيشتر شود تا بستگانشان به ياد آنها بيفتند و براي انها فاتحه اي بخوانند آيا اين درست است؟ در روستاي ما مرگ ها بسيار نزديك به هم اتفاق مي افتد و اگر قبل از روز هفتم مرگ كسي نفر ديگر نميرد حتما روز چهلم يك نفر مي ميرد اولين بار حدود 7 سال پيش پيرترين مرد ده كه 120 سال داشت بر اثر بيماري مرد. 12 ساعت بعد همسايه شان كه 50 سال داشت بر اثر سكته مرد و از آن موقع تا به حال اين جور مردن رسم شده و حتي كار به آنجا كشيده است كه افرادي كه اصل و نسبشان به روستاي ما بر مي گردد و يا فاميلي در روستاي ما دارند نيز دچار اين جور مرگ ها مي شوند مثلا چند ماه پيش پسر عموي همسايه مان كه خلبان بود و در تهران زندگي مي كرد در اثر سانحه هوايي كشته شد مدتي بعد پسر همسايه ديگرمان كه در شهر زندگي مي كرد مرد؟
پاسخ : همه موجودات و حوادث و پديده‏هاى جهان، مطابق اراده ازلى و قضا و قدر الهى انجام مى‏شود. قضا و قدر الهى نيز به اين تعلق گرفته كه هر موجود و پديده‏اى از راه علل و اسباب خاص خودش به وجود بيايد يا از بين برود و مسأله مرگ و ميرها نيز طبق ناموس خلقت و نظام علّى و معلولى پديد آيد. به طور كلى مرگ و مير دو نوع است: يكى اجل مسمّى، و دوّم اجل معلّق يا غير مسمّى. نوع اوّل همان اجل طبيعى است كه مطابق با نطام خلقت هرموجود زنده‏اى پس از يك دوره زندگى عوامل زيستى او رو به كاهش و زوال مى‏گذارد تا روزى كه عمر او به سر رسد، و اجل معلق، مرگ‏هاى زودرس هستند كه بر اثر تصادف يا بيمارى‏ها و... پديد مى‏آيند و هر دو اجل به اراده و مشيت الهى و بر طبق قضا و قدر الهى انجام مى‏شود، ولى نكته‏اى كه در اينجا قابل توجه است اين كه اعمال و رفتار ارادى و اختيارى انسان نيز، خود يكى از اسباب و مشيات اين عالم و جزئى از قضا و قدر الهى است كه در بسيارى ازحوادث و پديده‏هاى عالم، نقش فاعلى به خود مى‏گيرد. پس انسان مى‏تواند با اعمال و رفتار خود، سرنوشت خويش را تعيين كند و يكى از امورى كه رفتار انسان در تعيين آن مؤثر است، مرگ مى‏باشد. انسان مى‏تواند با رعايت اصول بهداشتى و... عمر خود را به حد طبيعى و واقعى برساند. علاوه بر اين بعضى از گناهان يا كارهاى خير مانند قطع رحم يا ظلم و احسان وصله رحم و صدقات و... نيز در تأخير و تقديم مرگ‏ها مؤثر است، ولى در نهايت همه اينها برطبق قانون قضا و قدر الهى است و خداوند از ازل مى‏داند كه هر انسانى با اعمال و رفتار خوب يا بد خويش چه نوع اجلى خواهد داشت. با استفاده از آيات و روايات، معلوم مى‏شود كه انسان داراى دو نوع مرگ است: يكى مرگ حتمى (و به تعبير قرآن مرگ مسمّى) و ديگرى مرگ مشروط (و به تعبير قرآن مرگ معلّق). مرگ حتمى، هرگز تأخير و تقدم ندارد و صله رحم، صدقه و... هم تأثيرى بر آن نخواهد داشت. آنچه در روايات وارد شده كه صدقه، صله رحم، تشييع جنازه مؤمن و... عمر انسان را طولانى مى‏كند و با برخى امور آن را كاهش مى‏دهد، مربوط به اجل معلق است. به اين مثال توجه كنيد: اگر فانوسى را كه در مخزن آن مقدارى نفت وجود دارد، روشن كنيم دو نوع خاموشى براى آن متصور است: يكى آن كه آن قدر روشن باشد تا نفت آن تمام شود و به طور طبيعى خاموش گردد. دوم آن كه قبل از تمام شدن نفت، كسى آن را خاموش كند يا فانوس بر زمين افتد و... خاموش شود. بيشتر مرگ‏ها با اجل معلق تحقق مى‏پذيرد نه با اجل حتمى؛ يعنى، يك‏سرى عوامل، در تقديم و يا تأخير آن دخيل است؛ مثلاً اگر كسى از بدن خود مراقبت نكند و غذاهاى ناسالم و مضر تناول نمايد، در اثر مسموميت و يا انسداد شريان‏ها و... عمرش به پايان مى‏رسد؛ حال آن كه اگر مراقبت مى‏كرد، ممكن بود عمرش طولانى‏تر باشد. تأثير برخى از اعمال نيز به همين شكل است. صله رحم آن را افزايش مى‏دهد و قطع رحم آن را كاهش مى‏دهد؛ ولى دامنه تأثير در محدوده اجل معلق است نه اجل مسمى. صدقه مسلما اجل را به تأخير مى‏اندازد؛ ولى بايد بدانيم كه يك حادثه مرهون علل و عوامل مختلفى است كه مجموع آنها حادثه‏اى را پيش مى‏آورند. بنابراين چه بسا اگر صدقه در كار نبود پيش از اين حوادث منجر به آن واقعه مى‏شد و يا حادثه ناگوارترى پيش مى‏آمد. بالاخره محاسبه دقيق اين امور از عهده بشر خارج است.
کد سوال : 2379
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : چگونه مي توان با اعتقادات مراجع تقليد اشنا شد چون در انتخاب مرجع تقليد اعتقادات مرجع بسيار مهمتر از سختي يا آساني مسائل و احكامي است كه مي گويند؟
پاسخ : نخست توضيح کوتاهي در مورد اصل «اعتقاد» و برخي از عوامل دخيل در آن در پي مي آوريم به طور کلي اعتقادات يک فرد، به فاکتورهاي بسياري وابسته است به عنوان مثال: ميزان تحصيلات علمي، نوع و کيفيت آن، تجربيات فردي، توانمندي هاي ادراکي و هوشمندي و موارد ديگر در شکل گيري شخصيت اعتقادي هر فرد نقش مهمي را ايفا مي کند. از سوي ديگر اعتقادات هم چون ديگر مسايل زندگي گوناگون است مانند اعتقاد در مسايل سياسي، ديني، اجتماع و نمونه هايي مانند آن. بنابراين چنانچه منظور شما از بيان موضوع اعتقادات مرجع تقليد، ناظر به يکي از بخش هاي خاص فوق الاشاره باشد، به لحاظ ماهوي با موارد ديگر متفاوت خواهد بود. فرضا شايد يکي از مراجع در باب مسائل سياسي کشور و يا سياست خارجي به مباني اي معتقد باشد که مرجع يا مراجع ديگر نظرات ديگري در آن باب داشته باشند. ليکن چنين موضوعاتي در انتخاب يک مرجع تقليد و اسلام شناس دخالت تام يا دخالت مستقيمي نمي تواند داشته باشد و رويه ي علماي سلف، از زماني که باب مرجعيت به عنوان اساسي ترين شيوه هدايت شيعي مذهبان در تبعيت از فرامين و نواهي شريعت اسلام مفتوح گرديد. چنين نبوده است که بنگرند تا فردي را که به عنوان شخص اول اين مراجعات بر مي گزينند داراي انديشه هاي سياسي بوده و يا فرضا صاحب نظر در اين امور باشد. گرچه در مقاطعي از ادوار تاريخي به علل گوناگوني ممکن است برخي از ناموران عرصه علم و فرهنگ، در برخي از چالش هاي سياسي محض، يا سياسي - ديني و يا اجتماعي وارد شده باشند همانند مرحوم شفتي اصفهاني(1)، سليمان بن عبدالله ماحوزي(2)، يوسف بن احمد بحراني(3) و يا محمد صالح برغاني(4) و پاره اي از متأخرين همانند شيخ فضل الله نوري(5)، سيد جمال الدين اسد آبادي، محمدعاملي (شيخ بهايي)(6) و يا در دوران معاصر حضرت امام خميني که همگي ايشان از اسلام شناسان شيعي مذهب بوده اند، ليکن بنا بر تحقيق هيچ يک از انديشمندان حوزه دين و ناموران اين عرصه در باب مسائل ديني، شرطي را - که حکايت از ورود به عرصه سياسي يک اسلام شناس و فقيه داشته باشد، به عنوان مرجع تقليد اعلم زمانه - مطرح نکرده اند و اين موضوع هرگز با بحث نو پيداي وحدت ميان سياست و دين، مغايرتي ندارد و حتي با اعتقاد به تعبير «سياست ما عين ديانت ماست و ديانت ما عين سياست ما» نيز، مناقشه اي را دامن نخواهد زد زيرا نسبت ميان موضوع «زعامت و رهبري سياسي - اجتماعي» با «موضوع مرجعيت ديني» به لحاظ اصطلاحات منطقي، عموم و خصوص من وجه است و يا به عبارت ديگر اين دو کلي مي توانند افراد مشترکي داشته باشند و هر يک نيز داراي افراد مخصوص به خود باشند يعني ممکن است فردي هم مرجع ديني باشد و هم رهبر سياسي - اجتماعي و يا فقط مرجع ديني يا سياسي باشد به تنهايي. از سوي ديگر، مستفاد از روايات و سيره اهل بيت نيز چنين است که الزاما بايد هر مرجع ديني، مرجع سياسي نيز باشد و يا هر مرجع سياسي، مرجع ديني و چنانچه اعتقادات مرجع تقليد در غير انديشه هاي سياسي، مد نظر باشد نيز، دخالتي در گزينش وي به عنوان يک فقيه و اسلام شناس ندارد. چه بسيار بودند از فقيهاني که نه در مسايل سياسي داراي نظريه و تئوري اي بوده اند و نه از اصطلاحات سياسي متداول در نزد ايشان، آگاهي اي داشته اند ليکن همواره به عنوان يک اسلام شناس در حوزه مسايل ديني مطرح و مورد اعتماد قاطبه مردم و شيعيان بوده اند. بنابراين در موضوع اعلميت فقيه هرگز صاحب نظر بودن در علم سياست، رأي و فتواي فقيهان نبوده است. ----------- V}پي نوشت ها: 1. اعيان الشيعه، ج 9، ص 188. 2. ريحانه الادب، ج 5، ص 237. 3. روضات الجنات، ج 8، ص 203. 4. ريحانه الادب، ج 1، ص 248. 5. رجال بامداد، ج 3، ص 96. 6. امل الآمل، ج 1، ص 155.{V
کد سوال : 2380
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : مدتي است كه من عاشق پسر دائي ام شده ام اون اول پيشنهاد دوستي به من داد و من كه اون موقع بچه بودم جواب را بهش دادم ولي حالا پشيمونم و مي خواهم كه با او دوست شوم ولي او مي گويد من با فردي كه سبك است و پسري براي او متلك مي اندازد دوست ندارم حالا هر چقدر برايش اصرار مي كنم او قبول نمي كند اين پيشنهاد را هم قبل از رفتن به دانشگاه به من داد ولي وقتي از دانشگاه آمد گفت نمي خواهم با تو دوست باشم حتي يك بار هم گفتم حتما در دانشگاه دختري ديدي و عاشق او شدي و مرا فراموش كردي ولي او گفت نه حتي من به خاطر او سنگين شدم و ديگر با كسي دوست نشدم (پسر) و حالا سرم به سنگ خورده و من هم خواهر يا مادري هم ندارم كه برايم راه و روش زندگي را ياد بدهد حالا من كه سخت عاشق شده ام او مرا دوست ندارد و من به مهر و محبت احتياج دارم در اين دنيا كه كسي مرا درك نمي كند اميدوارم شما مرا درك كنيد. او هم همش مي گويد دوست ندارم همسر آينده ام با پسري دوست شود آخر من كه اين كار را كنار گذاشتم خواهش مي كنم راه حلي را براي دوست شدن او با من پيدا كنيد من به جز به او به كسي فكر نمي كنم اگر او باز هم جواب منفي بدهد من خودكشي مي كنم من به هواي او تا حالا زنده بودم وگرنه روز فوت مادرم خودكشي مي كردم؟
پاسخ : نيازهاى عاطفى و غرايز ديگر در ايام جوانى، آدمى را به سوى «دوست داشتن و عشق ورزيدن» سوق مى‏دهد كه البته اين يك امر طبيعى و غريزى است و كمتر مى‏توان راهى براى گريز از آن پيدا كرد. آنچه در اين مقوله اهميت دارد، كنترل عقلايى بر احساسات و پرهيز از مخاطراتى است كه ممكن است فرد را به گرفتارى‏هاى مختلف روحى و جسمى دچار سازد. «دوست داشتن و عشق ورزيدن» اگر از مسير معين، مشخص و صحيح استيفا نشود، ممكن است عوارض نامطلوبى را براى انسان ايجاد كند. شما خوب مى‏دانيد جاذبه بين دو جنس مخالف (زن و مرد) بسيار فراوان است؛ مخصوصا در سنين جوانى، كه اين جاذبه و حساسيت در اوج خود مى‏باشد، در نتيجه هر چند جوان بخواهد رعايت مسايل شرعى و عرفى را در دوستى با جنس مخالف بنمايد، اما تمايلات نفسى ووسوسه‏هاى شيطانى قوى‏تر از آنند كه انسان گرفتار خطرهاى بزرگ نشود. به همين جهت عقل اقتضا مى‏كند انسان خود را در معرض خطرى كه بسيارى از خوش باوران را گرفتار كرده قرار ندهد. روشن است كه هر فرد خود بهتر مى‏تواند تشخيص دهد كه كجا از مرز فراتر رفته است.A}بل الانسان على نفسه بصيره{A ؛ M}آدمى بر نفس خود آگاه و بيناست{M، V}(قيامت ، آيه 14){V. قرآن در دو جا يعني يکي در سوره مائده آيه 5 و ديگري در سوره نساء آيه 25 زنان و مردان را از داشتن روابط دوستانه با جنس مخالف برحذر داشته است و آن را مورد مذمت قرار داده است. آيه 25 سوره نساء به مردان مي گويد با دختراني که روابط دوستي مخفيانه اي با ديگران داشته اند ازدواج نکنيد... A}«فانکحوهن باذن اهلهن و اتوهن اجورهن بالمعروف محصنات غير مسافحات و لا متخذات اخدان»{A يعني آنان را با اجازه خانواده هايشان به همسري خود در آوريد و مهرشان را به طور پسنديده به آنان بدهيد [به شرط آنکه] پاکدامن باشند و زناکار و دوست گيران پنهاني نباشند. در آيه 5 سوره مائده نيز به مردان خطاب مي کند و مي فرمايد شما با زنان پاکدامن مسلمان ازدواج کنيد و خود نيز پاکدامن باشيد نه زناکار و نه آنکه زنان را در پنهاني دوست خود بگيريد A}«... ولا متخذي اخدان ...»{A بنابراين يک دختر يا يک پسر مسلمان که هر روز با ياد خدا روز را آغاز مي کند و معتقد به دستورات الهي و قرآن کريم است هرگز اين سخن خداوند را زير پا نخواهد گذاشت، و اين که قرآن يکي از شرايط ازدواج را همين قرار داده است شايد به اين خاطر باشد که هر کدام که قبل از ازدواج چنين تجربياتي داشته باشد و با فرد يا افراد ديگري رابطه دوستي داشته است مطمئنا پس از ازدواج و در روابط عاطفي و نزديک خود با همسرش، آن تجربيات به يادش خواهد آمد ويژگي هاي رفتاري، اخلاقي و شخصيتي دوست جنس مخالف قبل از ازدواج به خاطرش مي آيد و در يک مقايسه بين همسر فعلي و دوست قبلي اش خواهد پرداخت و در برخي موارد به احساس شکست در اين ازدواج يا برتر بودن تجربه قبلي نتيجه گيري کند و اين بزرگترين لطمه اي است که در همان اوايل ازدواج به خود وارد مي کند زيرا همانطور که خوب مي دانيد ازدواج بايد به آرامش بيانجامد و اصلا فلسفه ازدواج هم همين رسيدن به آرامش است که قرآن نيز به آن اشاره مي کند ولي وقتي چنين تجربه اي به چنين مقايسه اي و سپس به چنين سرخوردگي بيانجامد چگونه ازدواج مي تواند آرامش بخش باشد و زن و شوهر (زوجين) به تکميل و رشد همديگر بپردازند و اين آغاز اضطراب است. اضطرابي که در تمام وجود و هستي آنها لانه مي کند و به جاي داشتن يک زندگي مشترک لذت بخش به ياد تجربه اي احساسي و موقت گذشته مي انديشند و افسوس انتخاب فعلي و در نتيجه شالوده زندگي در هم پيچيده مي شود. علاوه بر اين چنين دختران و پسراني که به صورت نا مشروع و غير قانوني با يکديگر ارتباط برقرار مي کنند بسياري از انرژي هاي عاطفي خود را که خداوند به عنوان سرمايه اي بزرگ در وجود آنها به وديعه نهاده تا صرف همسر حقيقي خود و همچنين تربيت فرزندان خود کنند در اين دوران دوست بازي از دست مي دهند و در فرداي زندگي خود نه تنها احساس گناه مي کنند، نمي توانند از نظر عاطفي همسر خود و فرزندان خود را خوب اشباع و ارضاء کنند در نتيجه همواره زندگي آنها از يک کمبود شديد عاطفي که بايد هيچ چيز ديگر قابل جبران نيست مواجه مي شود و اي کاش مسئله همين جا فيصله پيدا مي کرد. قضيه مهمتر از اينهاست. وقتي يک خانواده از نظر عاطفي دچار مشکل شد نه تنها آرامش واقعي در آن خانواده نيست نسل سالمي نيز از آنها بوجود نخواهد آمد و فرزندان آنها نيز که دچار کمبودهاي عاطفي شده اند بسيار آسيب پذير مي شوند در گير و دار زندگي طعمه شيادهائي مي شوند که همواره در کمين آنها نشسته اند و اين قضيه به نسلهاي بعدي نيز سرايت مي کند بنابراين بايد به اين مسئله خيلي توجه داشته باشيد. همان گونه که خود مي دانيد و جو دوستي اقتضا مي کند، روح حاکم بر اين دوستي ها عشق ورزيدن است، نه خردورزي و پاي خرد و عقل در ميدان عاشقي لنگ است؛ در حالي که براي تصميم گيري در مورد ازدواج با فرد خاص، جز بر عقل تکيه نمودن خطا است. ابتدا بايد تعقل نمود و فارغ از دوستي و محبت، مشورت و تحقيق کرد و فرد مورد نظر را برگزيد و آن گاه خالصانه ترين عشق و ناب ترين دوستي ها را بدون منت به دوست برگزيده (همسر خود) تقديم نمود. در اينجا هر کاري جز عشق ورزي خطا است. دوستي هاي قبل از انتخاب همسر و تصميم گيري در مورد ازدواج با فرد خاص، راه عقل را سد و چشم بصيرت را کور مي سازد و اجازه نمي دهد تا يک تصميم صحيح و عاري از خطا گرفت و فرد صد در صد مناسب را برگزيد. اين نوع انتخاب موجب درد سر و گرفتاري شده و زندگي را تلخ و آينده را تيره و تار مي سازد. تجربه و سرگذشت انسان هاي مجرب نشان مي دهد که علاج ماجرا غير از اين را مي طلبد. بنابراين اگر قصد داريد با وي ازدواج کنيد، ابتدا دوستي و محبت را کنار بگذاريد و همچون يک بيگانه، او را موضوع تحقيق خود قرار دهيد و از برخورداري وي از شرايط مثبت کسب اطلاع کنيد و وي را به عنوان همسر ايده آل بيابيد. آن گاه که او را همسري ايده ال و مورد پسند براي خود يافتيد، جواب مثبت دهيد و شرايط او را نيز جويا شويد و بعد از پذيرش شرايط وي با عقد رسمي به پاي يک دوستي پايدار و عشق ناب جان ببازيد. در اين زمان هر عملي جز عشق ورزي و محبت خطا است. پس تا قبل از انتخاب، تعقل، تدبير، تحقيق و شناخت و آن گاه انتخاب را سرلوحه کار خود قراردهيد و بعد از انتخاب عشق و محبت بي چون و چراي خود را ارزاني يکديگر سازيد. تعقل و تفکر به جاي خود و عشق و دوستي به جاي خود که هر نکته در جاي خود نکو است؛ وگرنه زندگي جز زندان و گرفتاري ثمره اي ندارد. خواهر گرامي پس از اين مقدمه نسبتا طولاني، لازم است به عرضتان برسانيم چه بسا اتفاقات و مسائلي که تا به حال براي شما رخ داده است خير و به صلاحتان بوده و اکنون که متوجه و متنبه شده ايد که به کنترل افکار و رفتارتان پرداخته ايد: اولا، خداوند متعال را شاکر باشيد. ثانيا، در آينده خودتان بيشتر دقت و تأمل کنيد. چه بسا واقعا هم پسر دائي تان با شما متناسب نباشد و در مسائل مختلف زندگي نتوانيد توافق داشته باشيد که الان قابل تشخيص نيست، بنابراين زياد بر خواست دروني تان اصرار نورزيد. قرآن مي فرمايد چه بسا چيزهايي را شما دوست داريد ولي در واقع برايتان بد است «عسي ان تحبوا شيئا و هو شر لکم» V}(بقره، آيه 216). {V گمان نشود تنها کسي که مي تواند شما را خوشبخت کند فقط و فقط پسردائي تان يا فرد مورد نظرتان است. اين حالت فعلي شما، مطمئن باشيد که يک حالت موقت و کوتاه مدت و زودگذر است و تحت تأثير برخي روابطي که از قبل داشته ايد، شکل گرفته و به تدريج افزون شده و اگر خوب بيانديشيد و يا اندکي صبر کنيد و زمان کوتاهي سپري شود، بدون اين که کسي به شما اين مطلب را يادآوري کند، درک خواهيد کرد و خطا و اشتباه و غير عقلاني بودن اين خواست خود را خواهيد تشخيص داد. خواهر گرامي، اگر به هر دليلي نتوانستيد و يا نمي توانيد به نوشته هاي ما باور پيدا کنيد و يا بگوييد هنوز شما من را درک نکرده ايد و من در يک فضاي ديگري مي انديشم و يا امثال اين سخنان، توصيه مي شود به راه کارهاي زير توجه کنيد شايد بتوانيد به هدف تان نائل شويد ولي مطمئن نباشيد که به صلاحتان باشد: 1. در اولين فرصت به يکي از افراد فاميل، مادر بزرگ، عمه يا يکي ديگر از محارم خودتان مراجعه کنيد و از وي بخواهيد، پسر دايي تان را به ازدواج با شما تشويق کند. 2. تا زماني که او به طور رسمي از شما خواستگاري نکرده است شما مستقيما با وي ارتباط (تلفني، مکاتبه اي يا حضوري) نداشته باشيد. 3. سعي کنيد کمتر و يا اصلا درباره او فکر نکنيد. 4. از قرار گرفتن در تنهايي مگر به اندازه ضرورت اجتناب کنيد. 5. از بيکاري اجتناب کنيد، زيرا بيکاري شرايط را براي هجوم افکار منفي و مورد نظر فراهم مي کند. 6. هر وقت فکر او به ذهن تان آمد، بلافاصله تغييري در موقعيت خود ايجاد کنيد و خود را مشغول کاري ديگر کنيد. مثلا اگر در خانه هستيد به انجام کارهاي منزل بپردازيد. اگر در کتابخانه هستيد سعي کنيد ذهنتان را با مطالعه به کارهاي علمي يا عملي ديگري مشغول کنيد. 7. هرگز از رسيدن به اهداف تان نااميد و مأيوس نشويد. مطمئن باشيد اگر ازدواج با پسر دايي تان به صلاح تان باشد با کمي صبر و تحمل، به نتيجه خواهيد رسيد. 8. انسان مسلماني همچون شما هرگز به بن بست نمي رسد چون خوب مي دانيد که ضربه زدن به خود، اذيت کردن خود غير مشروع است، به خصوص که خودکشي از گناهان کبيره است و حرام. بنابراين در آثار سوء اخروي اين عمل خوب بيانديشيد. در اينجا لازم است مجددا از شما تشکر کنيم که مشکل خود را با ما درميان گذاشتيد و از شما مي خواهيم با مطالعه نکات فوق و دقت کافي درباره آنچه به عنوان راهکار خدمتتان عرض کرده ايم، نتيجه و بازتاب آن را براي ما گزارش کنيد تا در مکاتبه بعدي و با توجه به نقطه نظرات شما، مطالب ضروري ديگري را خدمتتان ارائه کنيم. مطمئن هستيم اگر همچون گذشته صبر و تحمل به خرج دهيد مي توانيد به اهداف خودتان نائل شويد.