• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 4876
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان>اجتماعي
پرسش : درباره زندگي آيت الله «جوادي آملي» توضيح دهيد.
پاسخ : آيت‏الله عبدالله جوادى آملى، صاحب تفسير موضوعى قرآن كه تاكنون چهارده مجلد از آن نشر يافته است. ايشان در سال 1312 شمسى در شهر آمل در خانواده‏اى از علم و تقوا تولّد يافت، دايى ايشان مرحوم آيت‏الله ميرزا احمد دركانى، نقش مهمّى در ايجاد شوق در او براى فراگيرى علوم اسلامى داشت. تحصيلات مقدماتى را از سال 1325 شمسى پيش پدر و مرحوم فرسيو و اشراقى و اعتمادى و جمعى ديگر در زادگاه آغاز كرد. سپس در سال 1330 به تهران آمده و در مدرسه مروى مستقر شد. مكاسب را پيش جابلقى و شرح فصوص را نزد فاضل تونى و رسائل و كفايه را خدمت سيدعباس فشاركى تلمذ كرد. اساتيد ديگر ايشان در «معقول» مرحوم ابوالحسن شعرانى و الهى قمشه‏اى بود. همچنين بخش‏هايى از علم هيئت چون شرح چغمينى و شرح زيج بهادرى را نزد الهى فراگرفت. در سال 1335 بود كه به قم آمد واز اساتيد فقه و اصول آن دوران يعنى حضرت امام خمينى(ره) و محقق داماد(ره) و ميرزا هاشم آملى(ره) و علامه طباطبائى(ره) استفاده برد. عمده‏ترين فعاليت ايشان در حوزه تدريس در رشته معقول و عرفان و تفسير است. تفسير ايشان از سالهاى طولانى در حوزه علميه متداول است. V}(دانشنامه قرآن، ج 1، 855، بهاءالدين خرمشاهى){V
کد سوال : 4878
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان>اخلاق
پرسش : از نظر استاد مطهري روح را چگونه پرورش دهيم تا متكي به هواي نفس نباشد؟
پاسخ : بهترين و سالم‏ترين روش پرورش روح و تقويت اراده و به دست گرفتن زمام نفس، در آيات و روايات بيان شده است. براى رسيدن به اين هدف، بايسته است چندين راه كار را با پشتكار و جديت انجام دهيد: 1. ايستادگى در برابر نفس امّاره با ترك گناه؛ ترك گناه از اوّلين؛ ولى اساسى‏ترين اسباب تقويت اراده و به دست گرفتن زمام نفس امّاره است. امام على(ع) مى‏فرمايد: H}«سبب صلاح النفس، الورع{H؛ ورع و پرهيز از محرّمات سبب درست ساختن نفس است»، V}(ميزان الحكمة، ج 10، ص 144، ر 20212، نشر مكتب الاعلام الاسلامى، چاپ اوّل، سال 1362 ه.ش){V. در اين باره حداقل بايد كتاب «گناهان كبيره» اثر شهيد دستغيب را مطالعه كنيد و با گناهان آشنا شويد و سپس با جدّيت و مراقبه شبانه‏روزى، گناه را ترك كنيد. 2. ايستادگى در برابر نفس با ترك شهوات؛ اگر كسى در مرحله اوّل به خوبى پيش برود، اين مرحله را آسان‏تر پشت‏سر مى‏گذارند، زيرا گناهان با شهوت و خواهش نفسانى آميخته است و مبارزه با آنها، بسيارى از شهوات را از بين مى‏برد. حضرت على(ع) مى‏فرمايد: «معصيتى نيست مگر اين كه در [قالب] يك شهوتى مى‏آيد...»، V}(همان، ص 130، ر 20171){V. پس مرحله اوّل، زمينه‏ساز بسيار مهم و مساعدى براى تحقق بخشيدن به اين راهكار است. در اين مرحله بايد به موارد ديگر نيز توجّه كرد؛ چه بسا خواهش‏ها و شهوات نفسانى كه حلال باشد؛ ولى به انجام رساندن آن، براى تقويت روح و اراده ضرر دارد. پاره‏اى از مكروهات و حتى مباحات (مثل پرخورى كردن، زياد حرف زدن و...) انسان را دچار آفات روحى مى‏كند. اميرمؤمنان فرموده است: «نفس خود را از شهوات نگهدار تا از آفات سالم بمانى.»، V}(همان، ص 375، ر 21086){V. آن حضرت هم چنين مى‏فرمايد: در هر كس كه خواهش نفس قوت بگيرد عزم او ضعيف مى‏گردد»، V}(همان، ص 385، ر 21166){V. 3. پرهيز از اهل دنيا؛ مصداق بارز اهل دنيا، گناه‏كاران‏اند. بنابراين بايد از دوستان معصيت كار پرهيز كرد؛ زيرا ايشان انسان را به گناه مى‏كشانند و تصميم و عزم آدمى را مى‏شكنند. انسان مؤمن نبايد به وسيله دوستان ناباب و كلاً هر اهل معصيتى، زمينه تضعيف نفس را فراهم كند. حضرت على(ع) فرموده است: «كسى كه مى‏خواهد نفس خود را اصلاح و دين خود را احراز [و حفظ] كند، سزاوار است از فرزندان [و اهل] دنيا اجتناب كند»، V}(همان، ص 144، ر 20214){V. 4. استقامت و مجاهده مستمر؛ در راه مجاهده با نفس، نبايد خستگى را شناخت. انسان، زمانى مالك نفس خود مى‏گردد كه پيوسته و بى امان، با نفس خود در افتد. امير مؤمنان مى‏فرمايد: «به سبب دوام جهاد با نفس، مالك نفس‏هايتان گرديد»، V}(همان، ص 143، ر 20202){V. 5. ورزش؛ روزى بيست دقيقه ورزش كنيد. ورزش مطلقا ضد سستى و بى حالى است. گاهى ضعف اراده، از سستى جسمانى و رخوت رشته‏هاى عصبى سرچشمه مى‏گيرد. از اين رو به طور مستمر ورزش را ادامه دهيد و براى تقويت اراده و پرورش روح، به ورزش‏هايى مثل «يوگا» پناه نبريد؛ زيرا در ورزش «يوگا» به مراحلى مى‏رسيد كه مستلزم رياضت‏هاى غير شرعى و اشكال دار است. 6. روزه گرفتن؛ اگر عذرى نداريد، روزهاى دوشنبه و پنجشنبه روزه بگيريد. روزه بسيارى از شهوات را در هم مى‏شكند و براى پرورش روح و تقويت اراده بسيار مفيد است. 7. مراقبه و محاسبه؛ در آغاز هر كارى كمى مكث كنيد اگر كارى حرام بود، بدون وقفه آن را ترك كنيد. شب‏ها نيز به محاسبه پردازيد كه مراقبه روزانه را به طور دقيق انجام داده‏ايد يا نه. هر روز و هر شب تصميم خود را تجديد كنيد كه مراقبه را دقيق‏تر انجام دهيد. اين دستورات را تا يك سال انجام دهيد. آثار آن را خواهيد ديد. معناى اين جمله، آن نيست كه بعد از يك سال، آنها را ترك كنيد؛ بلكه آثار محسوس آن را بعد از يك سال در وجود خود خواهيد يافت. براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1- ده گفتار، استاد شهيد مطهرى 2- فطرت، استاد شهيد مطهرى 3- انسان و ايمان، استاد شهيد مطهرى براى اين كه با سهولت به موضوع خود از ديدگاه شهيد مطهرى دست‏يابيد به برنامه نرم‏افزارى مطهر رجوع فرماييد.
کد سوال : 4891
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : وقتي مي خواهيم تصميمي بگيرم آيا بيشتر از حد تجزيه و تحليل كنم يا به احساسات دروني ام اعتماد كنم ؟
پاسخ : تصميم درست گرفتن مبني بر شناخت و استفاده از تجربيات ديگران است . هر اندازه معرفت آدمي نسبت به امور مختلف كامل تر شود تصميم گيري او در امور مناسب تر خواهند بود. براي اين كه بتوانيد بهتر تصميم بگيريد و به يك انتخاب خوب و مناسب دست يابيد; اولا"; بايد خوب فكر كنيد. جنبه هاي مثبت و منفي مسائله مورد نظر را يادداشت كرده و با انديشيدن در اطراف آن و سبك و سنگين كردن آن يكي از دو طرف را برگزينيد. ثانيا"; با افراد عاقل و با تجربه , دلسوز و قابل اعتماد مشورت كنيد واز تجربه هاي آنها به خوبي استفاده نماييد. ثالثا"; با مطالعه و تحقيق درباره موضوع مورد بررسي اطلاعات خود را در آن باره گسترش بخشيد و از ملاك ها و معيارهايي كه بايد مورد توجه قرار گيرد آگاهي يابيد. ناگفته نماند متناسب با اهميت موضوع تصميم , بايد دامنه تحقيق و مشورت را كاستي و فزوني بخشيد, به گونه اي كه از وسواس بيش از حد و احساسات زودگذر در امان باشيم .
کد سوال : 4900
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : فلسفه وجودي علم فقه و خلاصه تاريخچه آن از آغاز تا اكنون را توضيح دهيد؟
پاسخ : فقه؛ يعنى، علم به احكام الهى و توان استنباط آنها از طريق ادله تفصيليه (كتاب، سنت، عقل و اجماع). فقيه؛ كسى است كه در علوم چهارده گانه اسلامى تخصص داشته باشد و بتواند احكام الهى را از ادله استنباط نمايد. علم فقه از وسيعترين و گسترده‏ترين علوم اسلامى است از نظر تاريخى از همه علوم ديگر اسلامى قديمى‏تر است. در همه زمانها در سطح بسيار گسترده تحصيل و تدريس مى‏شده است مسائل فراوانى كه شامل همه شؤون زندگى بشرى مى‏شود در فقه طرح شده است. مسائلى كه در جهان امروز تحت عنوان حقوق طرح مى‏شود با انواع مختلفش، حقوق اساسى، حقوق مدنى، حقوق خانوادگى، حقوق جزائى، حقوق ادارى، حقوق سياسى، و انواع ديگر حقوق در ابواب مختلف فقه با نامهاى ديگر بحث شده است، كه در حقوق امروز مطرح نيست مانند مسائل عبادات. خلاصه اينكه فقه مشتمل بر رشته‏هاى گوناگون است كه در دانشكده‏هاى مختلف تحصيل و تدريس مى‏شود. خلاصه اينكه فقه در اسلام با اعمال و افعال انسان همراه است چونكه به بايد و نبايد افعال انسان مربوط مى‏شود. و انسان در افعال خودش با يكى از احكام پنجگانه (واجب، حرام، مستحب، مكروه، مباح) روبرو است، كه حكم فعل او را فقه بيان مى‏كند. لذا موضوع فقه، يا به تعبير بهتر فلسفه وجودى فقه ميان بايد و نبايد افعال انسان است. كه حدود افعال انسان را در مسائل شخصى، اجتماعى، عبادى، اقتصادى، سياسى و... مشخص مى‏كند. ب. علم فقه، يعنى فقه مدوّن كه در آن كتاب تدوين و تأليف شده و آن كتب هم اكنون نيز موجود است. سابقه هزار و صد ساله دارد. از قرن سوم تاكنون فقه يك حيات مستمر داشته و هرگز قطع نشده است. حوزه‏هاى فقهى بدون وقفه در اين يازده قرن و نيم دائر بوده است. رابطه استاد و شاگردى در همه اين مدت هرگز قطع نشده است، چنين حيات متسلسل و متداوم يازده قرن و نيمى ظاهرا در هيچ تمدن و فرهنگ ديگر غيراز تمدن و فرهنگ اسلامى وجود ندارد. البته اينكه گفته شد فقه اسلامى از قرن سوم شروع شده است، بدين معنا نيست كه قبل از آن عصر فقه اسلامى مطرح نبود، بلكه قبل از آن چون عصر حضور ائمه(ع) بود و فقهاء شيعه تحت الشعاع ائمه(ع) بودند و استقلالى در فقه در زمان حضور امامان نداشتند، هر چند كه ائمه(ع) صحابه خود را براى فتوا دادن تشويق مى‏كردند. بنابراين ريشه فقه و فقاهت و اجتهاد در ميان شيعه و آغاز تأليف كتاب فقهى به عهد صحابه مى‏رسد، اولين كتاب را على بن ابى رافع برادر عبيدالله بن ابى رافع كاتب و خزانه‏دار اميرالمؤمنين(ع) در زمان خلافت آن حضرت نوشته است. يا فقهاء شيعه مانند: سعيد بن جبير، سعيد بن مسيّب، عروة بن زبير، كه در تاريخ اسلام مشهورند و هم چنين شاگردان مبرز امامان(ع) از جمله: ابابصير (ليث بن بخترى) محمد بن مسلم، زراره، بريد العجلى عبدالله بن ابى يعفور، يونس بن يعقوب، زكريا بن آدم،...) كه هم فقيه بودند و هم راوى احاديث اهل بيت(ع) و هم صاحب تأليف در مسائل اسلامى از فقه. براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1. آشنايى با علوم اسلامى، جلد 3، اصول فقه ـ فقه، استاد شهيد مرتضى مطهرى(ره) 2. مرجعيت، سيد هدايت‏الله طالقانى.
کد سوال : 4903
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : در صورت فراهم نشدن شرايط ازدواج چگونه مي توان راه عفاف در پيش گرفت ؟
پاسخ : قبل از ورود به سخن اصلي لازم است بدانيم : نفس آدمي را قوائي است ادراكي و تحريكي . قواي ادراكي حس , خيال , وهم و عقل است و قواي تحريكي نفس شهوت است و غضب . وظيفه قواي ادراكي , درك و فهم امور كلي و جزئي و كار قواي تحريكي , جذب منافع و خواسته هاي نفس به غريزه شهوت و دفع مضار و امور منافي با نفس به غريزه ي غضب مي باشد. هر يك از دو غريزه ي شهوت و غضب را سه حالت است اعتدال , افراط و تفريط. در اصطلاح عالمان اخلاق حالت اعتدال شهوت »عفت « نام دارد همانطور كه حالت افراط آن را »شره « و حالت تفريط آن را »خمود« مي نامند. حالت اعتدال تائمين كننده انسانيت آدمي است و دو حالت افراط و تفريط در غرايز, موجب خروج انسان از حدود انسانيت و ورود به مرتبه بهيميت و سبعيت مي شود. كار عقل عملي كه مدير عامل كشور وجود انساني است , در اين ميانه , حفظ تعادل و كنترل قواي نفس است تا از افراط و تفريط در خواسته هاي خود به سوي حالت تعادل باز گردند و خداي ناكرده افسار گسيخته و رها عمل ننمايند. البته عقل عملي هنگامي به اين مائموريت خطير موفق مي شود كه توسط شريعت الهي و عقل نظري بارور شده باشد. شريعت و حكمت به عقل عملي انسان مي آموزند كه بايد چگونه و بسوي چه مقصدي قواي نفساني خود را هدايت و رهبري نمايد و اين عقل به كمك معرفت است كه قدرت مي يابد دو نيروي وحشي و افسار گسيخته شهوت و غضب را رام نموده و به رفتاري موزون و متعادل دعوت نمايد. پس از ذكر مقدمه , اكنون سخن بر سر آن است كه راه تحصيل عفت و حفظ عفاف و پاكدامن براي جواني كه در بحبوحه جواني و قوت نيروي شهوت جنسي قرار دارد چگونه است ; جواني كه بهر دليل امكانات و شرايط لازم را براي ازدواج هنوز در اختيار ندارد. پر واضح است كه در صورت امكان خود ازدواج بهترين روش تحصيل عفاف و پاكدامني و حفظ تعادل در شهوت جنسي است . ازدواجي كه سنت پيامبر(ص ) است و سنتي كه مهمترين ابزار حفظ سلامتي جامعه , خانواده و فرد و بهترين راه جلوگيري از انحراف فساد و فحشائ در زندگي آدمي است . منتهي بايد توجه شود ازدواجي كه سنت پيامبر(ص ) است و مهمترين عامل حفظ سلامتي جامعه و فرد به شمار مي رود, ازدواجي با شرايط سنگيني و نيازمند به امكانات گسترده و بعضا" غيرقابل وصول نمي باشد; اغلب ازدواجهاي رايج كنوني در جامعه ي ما از حدود ازدواج سنتي اسلامي خارج شده است و شرايط دشواري كه در آن براي طرفين وجود دارد, دقيقا" بر عكس ازدواج سنتي , جامعه و فرد را در معرض فساد و تباهي و انحرافات جنسي قرار داده است . ازدواج سنتي در اسلام حتي با فقر و ناداري سازگار است و موئمن بوسيله آن است كه بي نيازي و وسعت در زندگي را از خداوند طلب مي نمايد, در اين زمينه قرآن كريم در سوره ي مباركه نور آيه 32 رهنمود مي دهد كه »وانكحوا الايامي منكم و الصالحين من عبادكم و امائكم ان يكونوا فقرائ يغنهم الله من فضله و الله واسع عليم ; مردان و زنان بي همسر خود را همسر دهيد, همچنين غلامان و كنيزان صالح و درستكارتان را; اگر فقير و تنگدست باشند, خداوند از فضل خود آنان را بي نياز مي سازد; خداوند گشايش دهنده و آگاه است «. كتاب كافي در ذيل همين آيه ي مباركه , روايتي را از رسول خدا(ص ) نقل نموده است باين مضمون كه : چنانچه كسي ازدواج را به خاطر ترس از فقر ترك گويد, به تحقيق آن كس دچار سوئ ظن به خداي با عزت و جلال شده است زيرا خداوند در قرآن كريم وعده فرموده است كه ازدواج مي نمايند (اگر فقير باشند خداوند از فضل خودش آنان را بي نياز نمايد), (كافي , ج 5, ص 330). به هرحال براي جواني كه به هر دليلي نمي تواند ازدواج كند يكي از عمده ترين راههاي حفظ عفت در جوانان داشتن اطلاعات كافي راجع به زشتي اين اعمال و آثار و تبعات سوئ و غيرقابل جبران آنها در روح و جسم آنها است . براي اطلاع بيشتر حتما" رجوع فرماييد به كتاب »گناهان كبيره « اثر شهيد دستغيب و »گناه شناسي « اثر آقاي قرائتي . دومين راه : اجتناب از عوامل تحريك جنسي و پاكسازي زندگي شخصي از زمينه هاي محرك است . در اين رابطه بايد بدانيم : بسياري از انحرافات جنسي از طريق ارتباط با جنس مخالف گسترش مي يابد. ابتدائي ترين ارتباط كه نقطه شروع اكثر گناهان و انحرافات است ارتباط بصري است و در واقع همه چيز از يك نگاه آغاز مي شود. سپس ارتباط كلامي و سمعي و ارتباط لمسي , آتشي از عشق حيواني و شهوت نفساني را در انسان روشن مي نمايند كه تا ارضائ نشود آرام نمي گيرد و آدمي را دچار فتنه اي بزرگ مي سازد. اينها همه زمينه هاي تحريك شهوت جنسي هستند بنابراين اگر اسلام براي چنين ارتباطاتي محدوديت قائل شده است و زن و مرد را دعوت به پوشش و كنترل چشم , گوش , زبان و دست از ديدن , شنيدن , سخن گفتن و تماس بدني نموده است , همه به خاطر از بين بردن زمينه تحريك و ايجاد توانائي براي حفظ تعادل و كنترل نفس اماره و غريزه ي شهوت در انسان و خصوصا" جوانان است . سومين راه كه جنبه ي اثباتي دارد خود بر چند گونه است : 1. استعانت از خداوند: مهمترين كاري كه موئمن در زمينه حفظ تقوي و عفت نفس بايد انجام دهد طلب ياري خواستن از خداوند است . اين استعانت بوسيله دعا مناجات نماز, روزه , صبر و بردباري و به طور خلاصه دين داري و ارتباط با حق تعالي و اهل بيت عصمت و طهارت (ع ) انجام مي شود. انسان بايد بداند بدون كمك خداي تبارك و تعالي و بدون تمسك و توسل به مقام عصمت و ولايت اهل بيت (ع ) و بدون عمل به برنامه هاي عبادي دين , هرگز موفق به مهار ديو نفس و كنترل هواها و خواسته هاي او نخواهد بود. انسان موئمن مكلف است كه در هر شبانه روز حداقل هفده بار در نمازهاي واجب خود از خداوند با اين جمله »اياك نعبد و اياك نستعين « كمك بخواهد; زيرا در مسيري قرار دارد كه حفظ عفت و تقوي و پرهيز از هواهاي نفساني يكي از مراحل بسيار دشوار آن است . همچنين قرآن كريم در اين زمينه رهنمود مي دهد كه »واستعينوا بالصبر و الصلوه ; از روزه و نماز كمك بگيريد«, (بقره / 45). »ان الصلوه تنهي عن الفحشائ و المنكر; بدرستيكه نماز شما را از هر زشتي و پليدي بر حذر مي دارد«, (عنكبوت / 45). و در سوره بقره دوباره تكرار نموده است كه »يا ايها الذين آمنوا استعينوا بالصبر و الصلوه , ان الله مع الصابرين ; اي اهل ايمان از نماز و روزه كمك بگيريد بدرستيكه خداوند همراه روزه داران و صابران است «, (بقره / 153). در مورد دعا هم روايت شده است كه »الدعا سلاح الموئمن « دعا و درخواست از خداوند سلاح موئمن است در مبارزه با هواي نفس و شيطان و هر عاملي كه مانع راه ايمان مي باشد. 2. شركت در مجالس ذكر اهل بيت (ع ) خصوصا" اگر همراه با كسب آگاهي و معرفت نسبت به شخصيت و روش و منش آنان باشد, رابطه ي محبت آميز با آن ذوات مقدمه , توسل و تمسك به ايشان و استعانت از مقام ولايت آنها, يكي از شرايط كاملا" موئثر اين راه است . 3. رهنمود مهم ديگري كه در اين زمينه وجود دارد, پر كردن ساعات فراغت با كار و كوشش و فعاليت هاي مفيد و سازنده است . اگر اسلام با بي كاري و فراغت به شدت مخالف است و بيكاران را مبغوض خداوند مي داند به خاطر اين است كه فراغت و بيكاري زمينه بسيار مساعدي را براي دخالت شيطان در تفكر و تحريك جوانان به سوي گناه و رفتار نامناسب فراهم مي آورد. يك جوان مسلمان طالب رشد و كمال بايد برنامه ي روزانه ي زندگي خود را آنچنان با كار و كوشش اقتصادي يا فرهنگي سالم و فعاليت هاي ورزشي و هنري مفيد پر نمايد كه ديگر جائي براي دشمني شيطان هاي جني و انسي , در تحريك ذهن و فكر و دل آنها به سمت و سوي تباهي و انحراف , باقي نماند. بديهي است جواناني كه بهر طريق زمان زندگي خود را با برنامه هاي مفيد پر نموده اند, بسي سالمتر و قوي ترند نسبت به آنهايي كه بي كار و بي عار وقت عزيز خود را صرف عياشي و خوش گذراني و گشتن با دوستان ناباب مي نمايند. براي مطالعه بيشتر ر.ك : شرح حديث جنود عقل و جهل , ص 277 به بعد علم اخلاق اسلامي , ج 2, ص 21 گناهان كبيره , ج 1 و 2.
کد سوال : 4904
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : جواني هستم كه با وجود پيشنهادهاي زياد در مورد ازدواج هيچ يك را نپسنديده ام و افراد مورد نظر براي گرفتن جواب هم مراجعه نكرده اند علت را چه مي دانيد؟
پاسخ : يكي از مهمترين مسائل زندگي هر انساني مسئله ي ازدواج است و پيروزي و شكست در آن در فرآيند زندگي انسان نقش اساسي دارد از اين رو بايد با دقت فراوان , آگاهي و بر اساس ضوابط صحيح اقدام به ازدواج نمود اما دقت در امر ازدواج نبايد تبديل به وسواس زياد به خرج دادن و سخت گيري هاي بي مورد, شود چه اين كه اين مشكل پسنديها و سختگيريهاي بي مورد و بلندپروازي ها بيشتر اوقات نتيجه ي عكس مي دهد يعني بسياري از خواستگاران مناسب را ما رد مي كنيم و بعد از يك مدتي وقتي سن بالا رفت (بويژه در مورد دختران ) شرايط عوض مي شود به گونه اي كه قدرت انتخاب بسيار كم مي شود و در نتيجه تن به ازدواجي مي دهيم كه بسياري از معيارهاي لازم و ضروري مورد توجه قرار نمي گيرد و معلوم نيست به كجا بيانجامد بنابراين راه معقول و منطقي اين است كه اگر وقت ازدواج فرا رسيده است و از نظر سني و شرايط روحي و جسمي و همچنين آمادگيهاي لازم فراهم شده با مقداري مطالعه در زمينه انتخاب همسر مناسب معيارهاي صحيح انتخاب همسر را بدست آوريم سپس با افراد كارشناس و مجرب نيز مشاوره ي ازدواج كنيم و بعد از تحقيقات لازم از وضعيت خانوادگي , تحصيلي , اجتماعي فرهنگي آن فرد تصميم نهايي را بگيريم و نكته ي قابل توجه اين است كه ما در همه ي ويژگيهايي كه براي يك همسر مناسب در نظر مي گيريم هيچگاه نبايد مطلق نگر باشد چه اينكه همه ي شرايط و ويژگيها و امتيازات هيچگاه در يك فرد جمع نمي شود بنابراين اگر حد نصاب شرايط را دارا بود و تحقيقات و مشاوره هاي ما نيز با يكديگر همخواني داشت با توكل به خداوند متعال اقدام به ازدواج نمائيم اما اينكه فرموديد »نمي دانم چرا بعضي از خواستگارها ديگر مراجعه نكردند, اين امري طبيعي است يعني همانطور كه شما اين حق را به خود مي دهيد از ميان افراد گوناگون دست به انتخاب بزنيد و هنوز هم طبق گفته ي خودتان هيچكدام را نپسنديده ايد به ديگران نيز حق بدهيد كه انتخاب كنند بنابراين شايد مراجعه نكردن آنها نيز به همان دليلي باشد كه شما تاكنون انتخاب نكرده ايد و جواب نداده ايد و شايد هم علت آن اين باشد كه برخورد شما شايد به گونه اي بوده كه احساس كرده اند تمايل به ازدواج نداريد لذا از تصميم خود منصرف شده اند علي اي حال اين رويه اي كه در پيش گرفته ايد و خواستگارها را يكي پس از ديگري رد مي كنيد مي تواند براي شما مسئله ساز باشد و همسر مناسب خود را از دست بدهيد بنابراين همانطور كه بيان شد شما بايد معيارهاي انتخاب همسر را كه مهمترين آنها كفو بودن است يعني از نظر خانوادگي , اعتقادي , اخلاقي , اجتماعي , اقتصادي , فرهنگي , سني , تحصيلي و قيافه ي ظاهري نزديك به يكديگر بوديد و همچنين سلامت جسماني و رواني و... در نظر بگيريد و بر اساس آن همسر مناسب خودتان را انتخاب و جواب مثبت دهيد.
کد سوال : 4907
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : يك شكست عاطفي را چگونه مي توان فراموش كرد و چه مدت طول مي كشد؟
پاسخ : معمولا" زندگي انسان فراز و نشيب هاي زيادي دارد و اين فراز و نشيب ها همراه با پيروزيها و شكست ها, ناكامي ها و موفقيت هاست و تقريبا" همه ي انسان ها با يك چنين فرآيندي درگير هستند و اين حوادث تلخ و شيرين را در گستره زندگي خود تجربه مي كنند اما چرا واكنش افراد نسبت به اين حوادث متفاوت است ؟ چرا بعضي با يك بار مواجه شدن با تجربه تلخ مستائصل و درمانده مي شوند و در مقابل عده اي بارها ناكامي ها را تجريه مي كنند اما اميدوارانه به جنگ با مشكلات مي روند و پيروزي خودشان را در تسليم نشدن در مقابل مشكلات و سختي ها مي دانند. چرا بعضي خوشبختي را در اين مي دانند كه هيچ گاه با ناكامي مواجه نشوند و بعضي مواجه شدن با ناكامي را لازمه ي زندگي طبيعي خودشان مي دانند؟ پاسخ به همه ي اين چرا در اين سخن نهفته است كه انسانها هر كدام درك متفاوتي از زندگي دارند چه اينكه ممكن است دو نفر در يك شرايط همسان زندگي مي كنند اما يكي از شرايط زندگي ناراضي , ناراحت و نگران است و دائما" با منفي بافيها خود را در تله ي افسردگي گرفتار و ديگري در همان شرايط اما راضي , بدون نگراني و پذيراي واقعيت هاي زندگي و بفكر اصلاح و تغيير شرايط موجود مي باشد اگر كمي دقت كنيم اين موضع گيري متفاوت و بعضا" متعارض ناشي از درك و شناخت افراد از واقعيت هاي زندگي است بنابراين بهترين راه حل براي مقابله با شكست ها و بهترين پيشنهاد براي استفاده از فرصتهايي كه در زندگي براي انسان پيش مي آيد اين است كه ما شناخت و درك خودمان را از اوضاع و شرايط زندگي تصحيح كنيم آنگاه حوادثي كه در زندگي براي ما رخ مي دهد بهتر مورد تجزيه و تحليل ما قرار مي گيرند و تجزيه و تحليل درست از مسائل , ما را در گزينش راههاي صحيح كمك مي كند اما چه كنيم تا شناخت خودمان را اصلاح كنيم ؟ بنظر مي آيد توجه به نكات زير به ما كمك خواهد كرد تا بهتر تجزيه و تحليل كنيم , بهتر بشناسيم و بهتر انتخاب كنيم . 1. در برخورد با حوادث خيلي سريع قضاوت نكنيم . 2. اگر حادثه ي تلخي براي ما پيش آمد بجاي اينكه خودمان را يكسره ناكام و شكست خورده ببينيم , از گوهر عقل كمك بگيريم و علت وقوع آن حادثه را به دقت مورد بررسي قرار دهيم . 3. علت شكستها يا به عوامل ديگري غير از خود ما مربوط مي شود يا به خود ما. 4. بعد از اين كه علت حادثه را شناختيم از فكر خودمان و ديگران و همچنين از تجارب ديگران استفاده كنيم تا راه حل مناسب براي آن پيدا كنيم . 5. اگر علت آن ناكامي خود ما بوده ايم به اشتباه به ديگران نسبت ندهيم و آنها را متهم نكنيم بلكه با خود فكر كنيم كه چه بايد كرد تا دوباره مرتكب آن اشتباه نشويم . 6. اگر ديگران علت آن مشكل بوده اند دليلي ندارد كه ما خودمان را سرزنش كنيم و نسبت به خودمان نگرش منفي پيدا كنيم بلكه بايد تائمل كنيم كه اگر تعمدي در كار نبوده است بپذيريم كه اينگونه حوادث براي بسياري از افراد اتفاق مي افتد و نبايد هراسي به خود راه دهيم و اگر تعمدي در كار بوده است بجاي مستائصل شدن به فكر چاره جويي برآئيم و راه حل منطقي آنرا با استفاده از فكر ديگران و مشورت با افراد كارشناس و با تجريه , پيدا كنيم . 7. هيچ گاه توقع نداشته باشيم كه با مشكلي يا شكستي در زندگي مواجه نشويم بلكه به اين فكر باشيم كه اگر مشكلي پيش آمد چگونه با آن مقابله كنيم . 8. شكست ها را سكوي پرش قرار داده تا به قله هاي پيروزي دست پيدا كنيم . 9. به توانايي ها و امكاناتي كه خداوند در اختيار ما گذاشته فكر كنيم اگر همين الاذن نگاهي به سر تا پاي خود كنيد سراسر وجود شما را نعمت هاي خداوند پر كرده پس چرا خود را شكست خورده و مفلوك مي انگاريد. برخيز و از آنهمه امكانات براي جبران گذشته بهره بگير. 10. به خدا توكل كن و هيچگاه خودت را تنها مپندار كه خداوند هميشه با ماست . به هر طرف كه رو كنيم خداوند حضور دارد و اگر در زندگي صبور باشيم و از مشكلات نهراسيم و از امكانات و استعدادهايي كه خداوند در اختيار ما قرار داده خوب استفاده كنيم قطعا" به موفقيتهايي دست پيدا خواهيم كرد. ان شائ الله .
کد سوال : 4916
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : اگر فرزندي از يك خانواده غيرمسلمان به دين اسلام درآيد, آيا تمام دارايي آن خانواده مال او مي شود؟
پاسخ : آنچه در موضوع سؤال آمده است اشتباه است و چنين چيزى در احكام و قوانين اسلامى نيامده است. البته مطلبى مشابه در احكام ارث وجود دارد كه ممكن است آن مورد نظر باشد در احكام ارث گفته‏اند: اگر شخص كافرى بميرد و فرزندانى داشته باشد و در ميان آنها يكى مسلمان باشد تمام ميراث براى اوست و ديگران حقى از ارث ندارند.V{(تحريرالوسيله، امام خمينى، ج 2، ص 327، مؤسسه نشر اسلامى، قم 1363 ش)}V. حال با توجه به اين مطلب توضيحات ذيل را بيان مى‏كنيم. اين حكم برگرفته از رواياتى است كه از ائمه(ع) رسيدهV{(وسائل الشيعه، شيخ حر عاملى، ج 26، ص 11، باب 1 ابواب موانع الارث، چاپ آل البيت، سوم 1416 ق)}V. و بسيارى از فقيهان مطابق آن فتوا داده‏اندV{(جواهر الكلام، نجفى، ج 39، ص 17، دار الكتب الاسلاميه، چاپ سوم، بهار 62)}V. البته برخى از فقيهان معاصر با تحقيق و بررسى در دليل‏هاى اين حكم نسبت به آن اظهار ترديد كرده‏اند و گفته‏اند: بر اساس ضوابط فقهى و با استناد به اطلاقات ارث قول به اينكه فرزند مسلمان مانع از ارث بردن ديگر فرزندان نيست درست‏تر است.V{(مقاله ميراث غيرمسلمان، هاشمى شاهرودى، ص 37، فصل‏نامه فقه اهل بيت(ع)، سال هشتم، شماره 29، بهار 1381)}V. البته بايد دانست در كشورى كه گروهى از غير مسلمانان با مسلمانان در سايه حكومت اسلامى زندگى مى‏كنند، دولت اسلامى ضامن حفظ جان و مال، ناموس و ديگر حقوق تمامى افراد جامعه از جمله غيرمسلمانان مى‏باشد و آنان نيز همانند ساير هموطنان از اين مصونيت همه جانبه بهره‏مند مى‏گردد.V{(حقوق اقليتها، عميد زنجانى، ص 136، دفتر نشر و فرهنگ اسلامى، پاييز 1362)}V. لذا اگر چه قانون مدنى جمهورى اسلامى در ماده‏اىV{(قانون مدنى، ماده 881)}V. اصل اين حكم را بيان كرده اما در ادامه افزوده است: «يادآورى: اگر متوفى ايرانى مسيحى يا كليمى يا زرتشتى باشد ارث او بر طبق مقررات مذهب متوفى تقسيم خواهد شد و در اين مورد با توجه به قانون رسيدگى به دعاوى مطروحه راجع به احوال شخصيه و تعليمات دينى ايرانيان زرتشتى، كليمى و مسيحى مصوب مجمع تشخيص مصلحت نظام و مقررات قانون رعايت احوال شخصيه ايرانيان غيرشيعه اجرا مى‏شود.»V{(حقوق مدنى، دكتر امامى، ج 3، ص 229 ـ 225، كتابفروشى اسلاميه، چاپ چهاردهم، شهريور 1377)}V. تذكر اين نكته ضرورى است كه رعايت احوال شخصيه و ديگر حقوق ايرانيان غيرمسلمان برگرفته از فقه ماست كه در آن رعايت حقوق غيرمسلمانانى كه در كنار مسلمانان تحت حكومت حاكم اسلامى زندگى مى‏كنند بر همگان لازم دانسته شده است.V{(حقوق اقليتها، صص 139 ـ 136)}V. يكى از فقيهان معاصر در اين باره مى‏نويسد:V{(مقاله ميراث غيرمسلمان، ص 45 و 44)}V. (حقوقى را كه كفر سبب زوال و سلب آن‏ها شده بود از قبيل حرمت جان و مال بعد از اعطاى امان يا ذمه همه آن حقوق به احترام خود بازگشته و مصون و محترم شمرده مى‏شوند از جمله اين حقوق حق فرزندان كافر در ميراث پدرشان است حتى با وجود شريك مسلمانى در ارث).
کد سوال : 4918
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : فرق بين «لعن» و «نفرين» چيست؟ و از كدام يك نهي شده است؟
پاسخ : آنچه در قرآن و روايات و زبان عرب استعمال مى‏شود واژه‏ى لعن است كه به معناى دورى از رحمت خدا است و اين درست نقطه مقابل رحمت و صلوات است. و نفرين در واقع معناى فارسى لعنت است يعنى وقتى كسى را در زبان فارسى نفرين مى‏كنند گاه مى‏گويند «نفرين بر او «از رحمت خدا دور باد» و گاه مى‏گويند مُرده باد ـ مرگ بر او ـ خدا او را ذليل كند يا فقير كند و امثال آن... البته در زبان عرب هم همين طور است مثل «تبّت يدا ابى لهب و تب؛ بريده باد دو دست ابو لهب». پس لعن و نفرين با يكديگر فرقى ندارند و از نظر حكم گاهى لعن و نفرين حرام و گاهى جائز و گاهى حتى مستحب مى‏باشد و موارد آن نيز در روايات و آيات مشخص گرديده است. پس مسأله نفرين علاوه بر روايات در آيات قرآنى نيز مطرح شده است: «الا لعنة اللّه‏ على الظالمين؛ همانا لعنت خدا بر ستمگران باد»، V}(هود، آيه 18).{V «فبما نقضهم ميثاقهم لعنّاهم وجعلنا قلوبهم قاسية؛ پس به [سزاى] پيمان‏شكستنشان لعنتشان كرديم و دلهايشان را سخت گردانيديم»، V}(مائده، آيه 13).{V «ان اللّه‏ لعن الكافرين و اعدلهم سعيرا؛ خدا كافران را لعنت كرده و براى آنهاآتش فروزانى آماده كرده است»، V}(احزاب، آيه 64){V. «ان الذين يؤذون الله و رسوله لعنهم الله فى‏الدنيا والاخره؛ بى‏گمان، كسانى كه خدا و پيامبر او را آزار مى‏رسانند خدا آنان را در دنيا و آخرت لعنت كرده و برايشان عذابى خفت‏آور آماده ساخته است»، V}(احزاب، آيه 57).{V هم‏چنين در آيات ديگر قرآن خداوند كسانى را كه تهمت ناروا به زنان پاكدامن مى‏زنند V}[نور، آيه 23]{V، قوم عاد را كه حتى خداوند مرگ براى آنان خواسته استV}[هود، آيه 60]{V، فرعونيان را V}[هود، آيه 99 - قصص، آيه 42 ]{V برخى از قوم يهود را V}[نساء، آيه 46]{V، منافقان را V}[توبه، آيه 68]{V و مشركان را V}[فتح، آيه 6]{V و... لعن كرده و آنها را نفرين نموده است. روايات گوناگونى نيز از حضرت رسول(ص) وارد شده است كه با لحن‏هاى گوناگون، افرادى را لعن فرموده و آنها را با اين واژه نفرين كرده است. از جمله خورنده ربا، موكل و شاهدين و كاتبين ربا V}[ميزان‏الحكمه، مركز النشر مكتب الاعلام الاسلامى، قم، چاپ اول، 1363 ش، ج 8، ص 508، ح 17962]{V، كسى كه ميان مادر و فرزندش جدايى بيندازد [همان، ح 17963 ]مردى را كه لباس زن بپوشد V}[همان، ص 509، ح 17965]{V و... اتفاقا اين سه روايت كه در اينجا مطرح شد از طريق اهل سنت نقل شده و در كتب روايى اهل سنت آمده است. بنابراين ما مسلمانان اعم از شيعه و سنى معتقديم كه بر طبق آيات قرآن و سيره رسول خدا(ص)، نفرين در فرهنگ اسلامى وجود دارد. اما آنچه كه مهم است اين نكته مى‏باشد كه ملاحظه كنيم مدار و محك اين نفرين كجاست؟ با توجه به آيات قرآن و روايت نقل شده از رسول خدا(ص) برخى از افراد كه مرتكب گناه بسيار بزرگ شده و با كردار ناپسند خود جامعه و نظام و كيان اسلامى را چه از لحاظ اخلاقى چه از حيث اجتماعى، سياسى و اقتصادى به خطر انداخته و نسبت به پيامبر خدا(ص) و رسالت او بى‏ادبى و دشمنى مى‏كنند، مستحق نفرين مى‏باشند. بنابراين در امور مهم و خطير و كلان هيچ ايرادى ندارد كه مرتكب آن نفرين و لعن شود. اما در امور غير مهم و جزئى كه لطمه‏اى به مسائل اخلاقى، اجتماعى و سياسى جامعه اسلامى نمى‏زند و هم‏چنين نسبت به برخى افراد همچون مؤمنان و دوستان، نفرين نهى و منع شده است، از اين رو در برخى روايات كه نفرين مذمت شده است با توجه به سياق آنها و روايات ديگرى كه نفرين را امرى حسن و جايز تلقى كرده است، مقصود نفرين به افراد خاص و مرتكبان خطاهاى بزرگ و اجتماعى مى‏باشد. V}در اين باب نگا: بحارالانوار، ج 72، باب 106 و 107 {V P}نقض ميثاق و شكست توبه‏ها{E} موجب لعنت شود در انتها{P P} نقض توبه و عهد آن اصحاب سبت{E} موجب مسخ آمد و اهلاك و مقت{P P} پس خدا آن قوم را بوزينه كرد {E}چون كه عهد حق شكستند از نبرد{P V}(مثنوى، دفتر پنجم، ابيات 2593 - 2591){V
کد سوال : 4922
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : انتظار ظهور آقا امام زمان(عج ) را در وجودم احساس نمي كنم، ريشه اين مشكل چيست؟
پاسخ : درك دقيق معناى انتظار مبتنى بر فهم جامع انديشه مهدويت است وانديشه مهدويت را بايد با توجه به مجموعه معارف اسلامى و در راستاى هدف كلى دين اسلام ديد. بنا بر آموزه‏هاى دينى، مهدى(عج) روزى ظهور كرده و وعده‏هاى الهى را به اجرا درمى‏آورد او برپا كننده حكومت صالحان مى‏باشد و مؤمنان به ميزان ايمان وعمل صالحشان در حكومت مهدى(عج) قرب و منزلت دارند. اين انديشه پايانى زيبا و نورانى براى جريان زندگى انسان تصوير ميكندو عامل شعله‏ور شدن اميد در دل‏هاى مؤمنين است. اميد به ظهور مهدى(عج) همان اميد به خداست. اميد موتور حركت انسان در زندگى است و اميد به مهدى(عج) عامل حركت استوارتر انسان در مسير خوبى‏ها يعنى همان هدف اصلى دين مى‏باشد. مقصود از انتظار فرج، اميد و دلبستگى به مهدى(عج) است. بنابراين انتظار فرج مقصود دين به تعبير شهيد مطهرى، انتظارى سازنده و نگه‏دارنده، تعهدآور، نيروآفرين و تحرك‏بخش است. به گونه‏اى كه خود نوعى عبادت و حق‏پرستى است. برخى به خطا به گونه‏اى انديشه مهدويت را تصوير مى‏كنند كه انتظار براساس آن به معناى كمك به رشد ظلم و فساد و پرشدن دنيا از گناه مى‏باشد در حالى كه بى‏شك چنين امورى با هدف دين بيگانه است، بنابراين انتظار و عشق به مهدى؛ يعنى، عشق به همه خوبى‏ها و اميد اقامه همه خوبى‏ها در دنيا اين عشق و اميد عاملى است كه انسان را وامى‏دارد تا هر چه بيشتر و محكم‏تر در راه خوبى‏ها قدم بردارد، پس انتظار فرج مسؤوليت‏آفرين است. بحث در اين موضوع نياز به مطالعه بيشترى دارد. منابع زير بسيار مفيد است: 1- قيام و انقلاب مهدى، شهيد مطهرى، صدرا، تهران (اين كتاب اساسا به معناى انتظار پرداخته است). 2- امامت و مهدويت، آيت الله صافى، انتشارات اسلامى قم، 1375 (اين اثر به مجموعه‏اى از بحث‏ها پيرامون امام مهدى(عج) پرداخته و خصوص بحث انتظار نيز يكى از فصلهاى كتاب است، ج 1، صص 351 - 398). با توجه به مطالب مذكور كسى واقعا مى‏تواند انتظار فرج داشته باشد. كه اولاً وضع موجود دنيا را درك كند و از آن اطلاع داشته باشد و دريابد كه بشريت در وضع مطلوبى زندگى نمى‏كند ظلم و بى‏عدالتى غوغا مى‏كند، فساد بسيارى از جامعه را در برگرفته و معنويت و كمال و عدالت منزوى گشته. ثانيا: به وضع موجود راضى نبوده و خواستار اصلاح جامعه و بشريت باشد. ثالثا: حضرت مهدى را بشناسد و شرايط ظهور و نتائج ظهور حضرت را بداند اگر اين سه حالت پيش آمد انسان نه تنها در وجود خود احساس نياز حضور مصلح جهان را مى‏نمايد بلكه اين مسئله يكى از مهمترين آمال و آرزوهاى او در خواهد آمد. مانند كسى كه از مرض جسم خود اطلاع پيدا كند و طالب بقاء زندگى سالم خويش باشد و طبيب آن درد را هم بشناسد. مسلما چنين شخصى آرزوى وصال و ملاقات طبيب را مى‏نمايد.