• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 4835
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : آيا با توجه به توانمندي هاي مردان در عرصه هاي مختلف، آنان برتري روحي و فکري بر زنان ندارند؟
پاسخ : برترى مردان مطلق نيست و در جهاتى نيز زنان بر مردان برترى دارند ؛ مثلاً در فعاليت‏هاى عقلانى و تدبيرى به طور غالب مردها از زنان پيشى مى‏گيرند و اين در همه جوامع و در همه اعصار وجود داشته و دارد ؛ ليكن در كنش‏هاى عاطفى و احساسى، زن از مرد برترى دارد و از همين‏رو در نظام تكوين و تشريع، هر يك وظايفى مناسب با ساختار جسمى و روانى خود دارند و نوعى تقسيم كار منطقى و طبيعى بين دو جنس مخالف برقرار است، بدون اين كه مستلزم برترى يك جانبه و تمام عيار يك جنسى بر ديگرى شود. توضيح اين كه از ديدگاه اسلام زن و مرد هر دو در گوهر شريف انسانيت همتا و داراى مراتب كمالى واحدى هستند. در عين حال نظام زيباى آفرينش هر يك از اين دو را با ابزارهاى ويژه‏اى مجهز ساخته و به تناسب آن رسالت و مسؤوليت خاصى نيز بر دوش هر كدام نهاده است. تجهيز هر يك از دو صنف فوق به گونه‏اى است كه از تركيبشان شرايط و بستر مطبوع و دلپذيرى براى ايجاد خانواده و كانونى فعال و پر مهر و صفا پديد مى‏آيد. هر يك در كنار ديگرى مى‏تواند آرامش، سكون و شرايط استكمال را بيابد و همچنين زمينه مناسبى براى رشد و تربيت سالم فرزند به وجود مى‏آيد. در اين تقسيم طبيعى آنچه معمولاً در مرد ظهور و بروز بيشترى دارد قدرت و توانايى بيشتر براى انجام كارهاى سخت و طاقت فرسا نيز زيركى و حسابگرى در امورى است كه به تيزبينى و كياست نيازمند است و آنچه در زن نمود و پيدايى بيشتر دارد؛ لطافت، زيبايى، مهر، عاطفه، شور و احساس قلبى است. از اين رو: اولاً: به معناى بى‏خردى زن يا بى‏عاطفگى مرد نيست و ثانيا به معناى آن نيست كه هر زنى كم‏انديش‏تر از هر مردى و هر مردى كم عاطفه‏تر از هر زنى است، بلكه؛ يعنى، به طور متوسط وجه غالب كنش‏هاى مرد، رفتارهاى حسابگرانه، و وجه غالب كنشهاى زن كردارهاى مهر انگيز و عاطفى است. ثانيا : اين دو گونه حركت هر يك در جاى خود بسيار ضرورى است و اين تقسيم تكوينى به هيچ روى نشانگر برترى مرد بر زن و فرومايگى زن نيست، بلكه هر يك جلوه‏اى خاص از اسماى حسناى الهى است. به قول سعدى: P}جهان چون چشم و خط و خال و ابروست{E} كه هر چيزش بجاى خويش نيكوست{P ثالثا : عقل بر دو قسم است: 1- عقلى كه معيار كمال و قرب الهى است: «قلت له: ما العقل؟ قال: ماعبد به الرحمن واكتسب به الجنان» اين عقل همان «عقال» و زانوبند هواها و اميال نفسانى است. در چنين عقلى مرد بر زن فزونى ندارد. 2- عقل حسابگر، ابزارى و اينتسترومنتال (Instrumental Ration) كه كاربرد آن بيشتر در تنظيم معاش و سياسات است، در اين زمينه هر چند به طور معمول مرد از زن پيشى مى‏گيرد، ولى اين معيار كمال نيست و چنان كه گفته شد نوعى تقسيم كار طبيعى و تكوينى است و در مقابل آن زن نيز از مهر و عاطفه افزونترى برخوردار است. درباره آفرينش حوا از دنده‏ى آدم(ع) بايد گفت: اين مطلب درست نيست و با تعاليم قرآن و پيامبر و ائمه هدى (ع) سازگارى ندارد بلكه اساساً انديشه‏اى مسيحى است و از روايات جعلى معروف به اسرائيليات است كه بيشتر در كتاب‏هاى تفسيرى اهل‏سنت در كنار ديگر نظرگاه‏ها آمده است. اما اين كه بيشتر اختراعات و اكتشافات به دست مردان بوده است. اين واقعيت در دوران‏هاى گذشته بيشتر نمايان بوده، زيرا انجام تحقيقات به صورت سازماندهى شده و با بهره‏گيرى از امكانات دولتى انجام نمى‏گرفته است و مرد مى‏توانسته آسان‏تر در بيرون خانه شرايط تحقيق و پژوهش را فراهم‏سازى كند. اما در دهه‏هاى اخير كه امكانات عمومى و سياستگذارى‏هاى دولتى شرايط حضور زنان را نيز در دانشگاه‏ها و مراكز تحقيقاتى فراهم ساخته است. زنان توانسته‏اند مدارج علمى عالى را كسب كنند و در تحقيقات و ابتكارات توان‏مندى خود را نشان دهند و حتى در برخى زمينه‏ها گوى سبقت را از مردان ربوده‏اند. بنابراين به آسانى مى‏توان گفت به طور معمول توان‏مندى مردان در كارهاى اجرايى و «عقل عملى» بيشتر است اما برترى مردان در «عقل نظرى» و حضور در عرصه‏هاى پژوهشى و فرهنگى به اثبات نرسيده، بلكه در مواردى برترى زنان مشاهده شده است و علت اين كه تاكنون فعاليت‏هاى مردان در اين گونه عرصه‏ها نمايان بوده، به جهت فراهم‏سازى شرايط براى آنان بوده است كه اگر شرايط و امكانات مساوى در اختيار زنان نيز قرار بگيرد، توانمندى خود را به خوبى نشان مى‏دهند. چنان كه رفته رفته در جامعه خود شاهد فزونى درصد قبول‏شدگان كنكور در ميان دختران هستيم و در كارهاى پژوهشى و رايانه‏اى شاهد برترى‏هاى چشمگير آنان مى‏باشيم. ناگفته نماند سزاوارترين كسان براى نمايان ساختن لياقت زنان خود آنان مى‏باشند كه با حفظ عفت و حجاب، شرايط حضور سالم و سازنده را در عرصه مختلف از خود نشان دهند.
کد سوال : 4836
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : فلسفه نذر چيست و اصولا در چه مواردي مي توانيم نذر كنيم ؟
پاسخ : نذر ممكن است فلسفه‏هاى گوناگونى داشته باشد كه برخى از آن عبارتند از: 1- رسيدن به مطلوب و برآورده شدن حاجت. 2- تقيّد به بندگى خدا و تلاش در جهت رسيدن به مقام قرب ربوبى. 3- تقويت انگيزش در جهت سير و سلوك معنوى. 4- نجات از مصائب و رويدادهاى سخت. اساسا نذر در امورى مجاز است كه شرعا راجح باشد مثلاً نماز شب كه مستحب است با نذر بر خود واجب مى‏كند يا ضيافت نيكان كه استحباب شرعى دارد با نذر واجب مى‏گردد. براى سلامتى، قبولى در دروس و به خيرگذشتن حادثه نيز نذر مانعى ندارد. وفاى به نذر واجب است. در سوره «هل اتى» به داستان مريض شدن امام حسن و امام حسين(ع) در دوران كودكى و نذر حضرت اميرمؤمنان(ع) و حضرت زهرا(س) اشاره شده است. نذر در سيره عملى انبياء الهى و اولياء وجود داشته است. در فقه اسلامى نيز كتابى تحت عنوان نذر به فروعات فقهى فراوان وجود دارد. ملاك جواز نذر اين است كه متعلق نذر حرام يا مكروه نباشد.
کد سوال : 4839
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : وظيفه ما در مقابل منکراتي که نهي از آنها موجب مشکلات خانوادگي و کدورت ها مي شود و مي توان صله رحم را انجام نداد؟
پاسخ : صله رحم فقط با معاشرت و رفتن به منزل ارحام تحقق پيدا نمى‏كند؛ بلكه احوالپرسى تلفنى، ديدار در محل كار و يا برآورده نمودن نيازهاى آنان، از مصاديق صله رحم مى‏باشد. در نتيجه شما مى‏توانيد بدون قطع رحم، از آن گناه خلاصى يابيد. به عبارت ديگر صله رحم را طورى به جا آوريد كه آلوده به گناه نباشد. در زمينه مواردى كه در سؤال اشاره شده در صورت جمع بودن شرايط امر به معروف و احتمال تأثير وظيفه ارشاد و امر به معروف است و در صورت عدم تأثير مسؤوليتى نداريد. ضمنا در معاشرت و استفاده از اموال كسانى كه انسان مى‏داند خمس مال خود را نمى‏دهند تا علم به بودن خمس در مال مورد ابتلا ندارد تصرف در آنها مانعى ندارد (توضيح اين كه اگر يقين نداريد كه به غذا يا چيزى كه براى شما مى‏آورند خمس تعلق گرفته مى‏توانيد تصرف كنيد). V}(توضيح‏المسائل آيت‏الله بهجت، ص 275، س 1408). {V ناگفته نماند كه براى كاستن ناهنجارى‏هاى اجتماعى، عزم ملى لازم است و سازمان‏هاى دولتى و نهادهاى دينى و مدنى بايد هر كدام در راستاى وظايف خود براى حل اين معضل اجتماعى تلاش كنند. به طور مثال ارگان‏هاى اقتصادى شرايط زندگى بدون دغدغه را فراهم سازند و صدا و سيما و رسانه‏هاى جمعى با معرفى الگوهاى مناسب و جريان‏سازى فرهنگى، به سالم‏سازى فضاى فكرى و روانى جامعه كمك كنند و مراكز آموزشى و اشتغال‏زا با برنامه‏ريزى صحيح اوقات مردم را به خوبى پر كنند و... در اين ميان وظيفه ما به عنوان قشر تأثيرگذار جامعه آن است كه در محيط‏هاى دانشگاهى با كسب برترى‏هاى علمى به طور عملى نشان دهيم دين و علم سر ناسازگارى ندارند بلكه دين اهرم قوى براى عمق‏بخشى به دانش و معنويت است و با حفظ عفت در صحنه‏هاى اجتماعى حضور فعال داشته باشيد. ازاين‏رو سفارش شده است «كونوا دعاة الناس بغير السنتكم؛ دعوت‏گر مردم از راه غيرزبان باشيد».
کد سوال : 4840
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : مدتي است فكرم مشغول است و افكاري به ذهنم خطور مي كند، براي ترك آن چه كنم؟
پاسخ : كنترل افكار (خواطر) راه هاى‏متعددى دارد ولى نبايد پنداشت كه با اولين گام همه چيز درست‏مى‏شود. بلكه كسى كه مى‏خواهد زمام افكار خويش را به كف گيرد بايد با تمام توان به خودسازى بپردازد و با جديت اين راه را دنبال‏نموده تا تدريجا به سمت هدف نزديك گردد: 1- راه دل و عشق: ذهن و فكر انسان همواره متوجه چيزى است كه به آن عشق مى‏ورزدچنان كه عاشق آنى از فكر معشوق خود بيرون نمى‏رود. اين كه مثلا ماهميشه در نمازهاى خود به ياد ديگر مسائل مى‏افتيم به جهت تعلق‏نفس به آنها و عدم آشنايى با محبوب حقيقى است. ليكن عاشق دلباخته ذات جميل على الاطلاق درهمه حال به ياد خداست چنان‏كه گويى هميشه درنماز است. پس بايد دل را از تعلق به كثرات پالاييد و منزلگه عشق ربوبى ساخت تا انديشه نيز بدان سوى توجه يابد. 2- ضبط قوه خيال: پرنده لجام گسيخته خيال چون چكاوكى است كه هر دم بر سرشاخسارى نشسته و بزودى به شاخه ديگر پرواز مى‏نمايد. از اين رو افكار انسان خود ناساخته قرار و آرامى ندارد. آن گاه اگر آدمى‏با دقت در كنترل آن بكوشد يعنى همواره از آن مراقبت نموده و هرگاه به اين سوى و آن سوى گريخت بلافاصله آن را به امور شريفه متوجه‏گرداند كم‏كم رام و مطيع مى‏گردد. 3- انس دادن ذهن: با داشتن برنامه منظم و پيوسته مى‏توان ذهن را به سمت خاصى جهت داد؛ مثلا بابرنامه‏هاى منظم همه روزه دعا و قرآن با توجه مطالعه كتبى پيرامون اخلاق معاد خداشناسى عواقب گناه و حداقل روزى يك ساعت‏شركت منظم و پيوسته در مجالس دينى. براى آگاهى بيشتر ر . ك: آداب الصلوه يا پرواز در ملكوت امام خمينى. فكر كردن به كارهاى‏حرام و شهوت‏انگيز خود به خود حرام نيست اما اين ضررها را در پى دارد. 1- نفس و روح را تيره مى‏كند و در روايات به دود تشبيه‏شده كه اگر چه مانند آتش سوزاننده نيست اما اتاق را سياه و تيره مى‏كند. فكر گناه نيز مثل دود قلب و روح را سياه و تيره مى‏كند. 2- فكر گناه زمينه آلودگى را در انسان فراهم مى‏كند و شيطان با توجه به نفوذى كه در انسان دارد با ايجاد وسوسه‏هاى ناپاك او را به گناه‏آلوده مى‏كند. پس انديشه گناه يكى از دام‏هاى شيطان است و بايد براى مصون ماندن از آثار و عواقب وخيم آن از چنين انديشه‏هايى‏ خوددارى كرد. با توجه به مطالب فوق براى كنترل فكرتان، راه‏كارهاى زير را به كار بگيريد: 1- از تنهايى و قرار گرفتن در محيط‏هاى خلوت اجتناب كنيد. 2- هيچ‏گاه بيكار نباشيد و همواره با برنامه‏ريزى صحيح، اوقات خود را با مطالعه، تفريح و ورزش و ساير كارها پركنيد. 3- در كارهاى دسته‏جمعى بيشتر شركت كنيد. 4- با دوستان خوب و با نشاط و اجتماعى بيشتر معاشرت كنيد و كلاً در جلسات جشن وجلسات مذهبى بيشتر شركت كنيد. 5- هرگاه فكر مزاحمى به ذهنتان خطور كرد با پرداختن به كارى مانند مطالعه يا كارهاى ديگر مثل گفتن ذكر «لا اله الا الله» و «لاحول ولا قوة الا بالله» و نيز خواندن سوره «ناس و فلق» فكر خود را آزاد كنيد. 6- هر روز حدود نيم ساعت به ورزش و تمرين بپردازيد و سعى كنيد ورزش را به عنوان يك كار بسيار ضرورى و مفيد هيچ‏گاه ترك نكنيد.
کد سوال : 4841
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : در خوابگاه آن شور و حالى را كه بايد در حال نماز داشته باشم و آن عشق و معنويت در وجودم نيست. دوست دارم در نمازم، خشوع، ترس از خدا و حسن محبت و نزديكى به او را با هم جمع كنم، براى به دست آوردن اين شور و شوق در نمازهايم چه كنم؟
پاسخ : «هنگام نماز» و «هنگامه ارتباط با خدا» قلّه لحظات زندگى ماست. اما بايد دانست اين لحظات از ديگر ساحات زندگى ما جدا نيست؛ پريشانى در برنامه روزانه و نگرانى نسبت به آينده در كاهش نشاط روحى و به دنبال آن كاستن معنويت نماز مؤثر است. يكى از شاگردان علامه طباطبايى(ره) از نداشتن خشوع در نماز و عدم حضور قلب رنج مى‏برد به خدمت علامه(ره) رسيد و راهكارى خواست. ايشان نخست از پاسخ خوددارى كردند، پس از چندبار اصرار به شاگرد خود رو كردند و فرمودند: «شما نمى‏توانى!» شاگرد گفت: آقا شما بفرماييد حداقل اگر كسى پرسيد به او بگويم. علامه(ره) فرمودند: «فكر در نماز دنباله افكار شبانه‏روز است. كسى كه صبح تا ظهر به ياد خدا نبوده نمى‏تواند هنگام نماز ياد خدا را استمرار دهد.» بنابراين توصيه مى‏شود محيط زندگى و خوابگاه را از حالت يكنواختى و خسته‏كننده بيرون آوريد و با يك برنامه‏ريزى مناسب به كارهاى شخصى، درسى و روابط خوب با ديگران بپردازيد، و به همه كارهاى روزانه خود رنگ خدايى بدهيد و پيش خود بگوييد: «خدايا من در خوابگاه و كلاس و در طول روز آن چه تو دوست‏دارى انجام مى‏دهم. تو هم قلب مرا از محبت خود پر گردان و نگرانى آينده را از دل من بر گردان. چنين رازگويى و نيازخواهى صادقانه با خدا دريچه‏اى از نور و عرفان به سوى انسان مى‏گشايد. و تداوم اين عهد و پيمان، مشكلات را يكى پس از ديگرى برطرف مى‏سازد. براى اين كه از معنويت بيشتر برخوردار شويد: الف) سطح مطالعات مذهبى و اخلاقى خود را گسترش دهيد. ب) نمازهاى يوميه خود را اول وقت و حتى‏المقدور به جماعت بخوانيد و پس از نماز صبح قرآن بخوانيد. ج) در جلسات مذهبى و اخلاقى و مراسم معنوى و... شركت فعال داشته باشيد و از ائمه اطهار(ع) نيز كمك بطلبيد. د) از محرمات دورى كنيد و گوش، زبان و چشم خود را كنترل كنيد. ه) در انتخاب دوستان خوب، متدين و مذهبى و در عين حال با نشاط دقت نمائيد. مطمئن باشدى در يك سطح تعادل و عادى و رعايت نكات فوق احساس دورى از خدا و معنويت نخواهيم كرد.
کد سوال : 4844
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : با وجود علاقه به دروس فلسفه، امکانات زيادي ندارم، راهنمايي شما چيست؟
پاسخ : اين روحيه دانش‏دوستى و دانشجويى شما را ارج مى‏نهيم و اميدواريم با تلاش و كوشش و پشتكار و زحمت، بتوانيد انديشمندى وارسته و در عين حال متدين و خادم به علم و دين باشيد. البته دشوارى‏هاى زندگى شما و كاستى‏هايى كه وجود دارد، ما را آزرده خاطر نمود؛ ولى معمولاً انسان‏هايى كه توانسته‏اند قله‏هاى بلند علمى را فتح كنند، با اين‏گونه مشكلات دست و پنجه نرم مى‏كرده‏اند. اما با همت بلند، پشتكار و نهراسيدن از مشكلات، توانسته‏اند موفقيت‏هاى علمى و معنوى ارزشمندى در زندگى خود داشته باشند. به نظر مى‏آيد يكى از بهترين راه‏هايى كه فعلاً براى شما مناسب است و مى‏توانيد از آن بهره بگيريد، استفاده از نوارهاى درسى در زمينه فلسفه و درس‏هاى مورد علاقه‏تان است. شما مى‏توانيد در شهرستانى كه هستيد، به يكى از حوزه‏هاى علميه مراجعه كنيد. معمولاً حوزه‏هاى علميه نوار درسى استادان مورد علاقه شما را در زمينه بحث‏هاى فلسفى (مانند نهايه، بدايه و اسفار...) دارند. آنها را امانت گرفته و دروس را با نوار بخوانيد. در ضمن اگر در نهاد فرهنگى دانشگاه محل تحصيلتان مراجعه كنيد، آنان نيز مى‏توانند در اين زمينه به شما كمك كنند. در پايان توصيه مى‏شود كه درس‏هاى رشته تحصيلى خودتان را به خوبى مطالعه كنيد و فقط در وقت‏هاى اضافى به دروس ياد شده بپردازيد. اميدواريم كه با برنامه‏ريزى صحيح و توكل به خداوند، موفق باشيد.
کد سوال : 4846
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : آيا نظرات مراجع قطعي و مطابق واقع است؟
پاسخ : پاسخ شما را در ضمن دو پرسش ارائه مى‏دهيم: پرسش اول: آيا نظرات مراجع قطعى و مطابق واقع است؟ پرسش دوم: آيا تحولات زمانه و شرايط جديد در نظرات آنان تأثيرى ندارد؟ ج س 1 - مطلب اول) ادله‏اى كه فقيه به آن تمسك مى‏كند گاه مفيد يقين به حكم اسلام است. مانند ادله‏ى عقلى و نصوص قرآن و متواترات روايات و اجماعات؛ و گاه مفيد ظن است مانند روايات غيرمتواتر و ظواهر قرآن و سنت. هرگاه فقيه به قسم اول از ادله تمسك كند و حكم شرعى را كشف كند قطع به حكم شرعى پيدا خواهد شد و از ديدگاه او حكم كشف شده حتماً مطابق واقع است گر چه ممكن است از ديدگاه شخص ديگرى يقين او جهل مركب به شمار آمده و يا دلايل او را ظنى شمارد. اما اگر به قسم دوم از ادله تمسك كند، از آنجا كه اعتبار و حجيت ادله‏ى ظنى او قطعى است، يعنى يقين دارد كه خدا مى‏خواهد او به مفاد اين ادله ظنى عمل كند، يقين دارد كه وظيفه او عمل به حكم مستفاد از اين ادله ظنى است. با اين بيان مى‏توان گفت: اگر ادله‏ى فقيه يقين‏آور باشد حكم به دست آمده از آن نيز قطعى است و اگر ادله‏ى او ظن‏آور باشد، فقيه گرچه يقين به حكم خدا پيدا نمى‏كند، اما يقين دارد وظيفه‏ى او در برابر آن احكام واقعى عمل كردن به حكم مستفاد از اين ادله‏ى ظنى است، چه اين احكام مطابق با واقع باشد و چه مطابق واقع نباشد. ازاين‏رو در ابتداى رساله‏هاى عمليه مى‏نويسند عمل به اين مسائل مجزى است، نه اينكه حتماً حكم خداوند است. يعنى مقلد با عمل اين فتاوا وظيفه‏ى عملى خود را انجام داده است. مطلب دوم) در مطلب اول روشن شد كه فتواى فقيه گرچه براى خودش و مقلدانش حجت است، ولى ممكن است مطابق واقع نباشد. به اين انديشه «تخطئه» گفته مى‏شود. در مقابل، اهل سنت معتقدند كه فتواى فقيه همواره مطابق واقع است. از ميان اهل سنت اشاعره مى‏گويند خداوند احكام خود را مطابق آراى فقها جعل مى‏كند و معتزله معتقدند كه گر چه خداوند در وراى فتواى فقيه حكمى دارد، ولى اگر حكم فقيه مطابق آن نباشد، خداوند حكمى مطابق با فتواى فقيه جعل مى‏كند. در نتيجه هم بنابر رأى اشاعره و هم رأى معتزله فتواى فقيه همواره مطابق با واقع است. به اين انديشه تصويب مى‏گويند. البته علماى متأخر اهل سنت از انديشه‏ى اشاعره و معتزله عدول كرده، به نوعى از تخطئه اعتقاد پيدا كرده‏اند. ج س 2 - 1- اسلام، دين خاتم است؛ و اين مسأله علاوه بر اين كه مورد اتفاق همه مسلمانان بوده، با قرآن و سنت نيز ثابت شده است. خداوند متعال مى‏فرمايد: «و ما ارسلناك الا رحمة للعالمين»، V} (انبياء، آيه 107) {V و «ما كان محمد ابا احدمن رجالكم ولكن رسول‏الله و خاتم‏النبيين»، V} (احزاب، آيه40). {V در روايتى نيز آمده است: «لانّ الله تبارك و تعالى لم يجعله لزمان دون زمان ولا لناس دون ناس فهو فى كل زمان جديد و عند كل قوم غض الى يوم القيامه؛ خداوند قرآن را براى زمان خاصى و مردم خاصى نفرستاد. پس قرآن تا روز قيامت در هر زمانى جديد و براى هر قومى تازه است»، V} (عيون اخبار الرضا، ج 2، ص 130). {V در روايت ديگرى آمده است: «حكم الهى و تكاليف خداوند در حق اولين و آخرين يكسان است؛ مگر اين كه علت يا پديده‏اى پيش آيد كه باعث دگرگونى حكم شود و نيز همگان نسبت به تغيير حكم، هنگام پيش آمدن حوادث هماننداند و واجبات بر همه يكسان است. از همان‏ها كه پيشينيان سؤال مى‏شوند، آيندگان نيز سؤال مى‏شوند و مورد محاسبه قرار مى‏گيرند». V} (فروع كافى، ج 5، ص 18، كتاب الجهاد، باب 13، حديث 1).{V و نيز فرمود: «حلال محمدحلال ابدا الى يوم القيامة و حرامه حرام ابدا الى يوم القيامة لايكون غيره ولا يجيى‏ء غيره». V} (اصول كافى، ج 1، ص 58، حديث 19 - بحارالانوار، ج 89، ص 148، باب 1).{V امام خمينى نيز فرمود: «احكام اسلام محدود به زمان و مكان نيست و تا ابد باقى و لازم‏الاجرا است». V} (امام خمينى، ولايت فقيه، ص 25).{V 2- لوازم خاتميت اسلام؛ يكم: تحريف نشود. يكى از مهمترين علل تجدد نبوت، تحريف اديان پيشين از سوى پيروان آن بود، به گونه‏اى كه دستيابى به آن دين ناب، از طريق عادى براى انسان غير ممكن مى‏نمود. دين خاتم بايد از ساز و كارى بهره‏مند باشد كه آن را از تحريف حفظ كند. دوم: جاودانى و همگانى باشد. طبق ادله لزوم بعثت، بشر همواره نيازمند هدايت الهى است و انسان در هيچ دوره‏اى، نيايد محروم از هدايت الهى (دين) باشد. اگر دين الهى ختم شود و آن دين خاتم، مخصوص زمان و يا مكان خود باشد، باعث محروميت انسان‏ها و نسل‏هاى ديگر، از دين مى‏گردد. اين با اصل دليل لزوم بعثت، منافات دارد. پس دينى مى‏تواند دعوى خاتميت داشته باشد كه همگانى و جاودان باشد. V} براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1- جوادى آملى، شريعت در آيينه معرفت، مركز نشر اسراء، ص 214 - 227 2- مصباح يزدى، آموزش عقايد، ج 2، صص 113 - 126 3- جعفر سبحانى، خاتميت از نظر قرآن وحديث و عقل، انتشارات مؤسسه سيدالشهداء، چاپ اول، تهران 4- مرتضى مطهرى، ختم نبوت، صدرا 5- مرتضى مطهرى، اسلام و مقتضيات زمان{V سوم: لازمه جاوانى و همگانى بودن دين خاتم، آن است كه در هر دوره‏اى و با هر زمانه و زمينه‏اى، بتواند رسالت خود را در هدايت انسان‏ها انجام دهد و در تأمين نيازهاى بشر - كه او را محتاج به دين كرده است - كارا باشد. از آن جا كه زندگى انسان، همواره دستخوش تغيير و تحول است، بايد ساز و كار مناسبى در دين خاتم موجود باشد كه بتواند در شرايط مختلف، قابل اجرا بوده واهداف اصيل خود را تأمين كند. اين ساز و كار در واقع رمز جاودانگى دين خاتم و توانايى او در هدايت بشر در هر زمان و مكان است. 3- رمز جاودانگى اسلام: خداوند متعال درباره ختم دين خود مى‏فرمايد: «اليوم يئس الذين كفروا من دينكم فلا تخشوهم واخشونِ اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتى و رضيت لكم الاسلام دينا؛ امروز كافران از اين كه به دين شما اختلالى رسانند، طمع بريدند. پس شما از آنان بيمناك نباشيد و از من بترسيد. امروز دين شما را كامل كردم و نعمتم را بر شما تمام كردم. بهترين دين را كه اسلام است برايتان برگزيدم». V} (مائده، آيه 3).{V گفتنى است كه آن روز، روزى است كه كافران از نابودى اسلام مأيوس مى‏شوند؛ يعنى، عنصرى در دين تعبيه شد كه حافظ دين است و از آن جا كه مراد از «اليوم» روز غدير است، آن عنصر «امامت» مى‏باشد. امامان معصوم(ع) براى محفوظ ماندن اسلام در طول تاريخ حضور خود، سه كار را انجام دادند: اول، در كنار تأييد آيات قرآن، سنت نبوى را عينا نقل كردند و نگذاشتند حوادث شوم پس از رحلت (حدود يك قرن منع كتابت حديث) سنت نبوى را نابود سازد و با اين كار منابع دين را حفظ كردند. V} براى آگاهى بيشتر ر.ك: 1- رسول جعفريان، تاريخ سياسى اسلام، ج 2، ص 82 و 597 2- علامه مرتضى عسكرى، معالم المدرستين، ج 2، ص 44 3- طبقات ابن سعد، ج 5 ،ص 140 4- فتح البارى، ج 1، ص 218{V دوم: روش فهم قرآن و سنت و روش استنباط احكام اسلام را آموزش دادند كه تا ابد و در طول تاريخ، انسان‏ها بتوانند رأى اسلام در هر زمينه را، از منابع آن استخراج و استنباط كنند. اين روش - كه اجتهاد مصطلح شيعى بر پايه آن بنا شده است - راهى است كه در صورت پيموده شدن، مى‏تواند رأى اسلام رادر همه زمان‏ها درباره هر موضوعى از منابع دين به دست آورد. سوم: كسانى را كه شايستگى لازم براى به كارگيرى اين روش دارند، به مردم معرفى كردند. امام عسكرى(ع) از امام صادق(ع) نقل مى‏كند: «و اما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدينه مخالفا على هواه مطيعا لامر مولاه فللعو ام ان يقلدوه؛ هر كس از فقهاى امت من كه نفس خود را مواظبت كند و از دينش پاسدارى نمايد، با هواى نفس مخالفت و فرمان مولاى خود را اطاعت كند، سزاوار است كه غير فقها از او تقليد كنند». V} (وسائل‏الشيعه، المكتبة الاسلاميه، ج 18، ص 95، ابواب صفات القاضى، باب 10، ح 20).{V نتيجه اين كه امامان معصوم(ع) در دوران حضور خود، منابع دين و روش استخراج احكام آن و نيز ويژگى‏هاى لازم را براى شخصى كه مى‏تواند آنها را استخراج كند، آموزش دادند تا دين الهى همواره از تحريف مصون بماند. از طرفى گفتنى است كه همه نيازهاى انسان متغير و متحول نيست. همان گونه كه جسم انسان‏ها و نيازهاى آن، از صدر اسلام تغيير نكرده و بعدها نيز تغييرى نخواهد كرد؛ روان و فطرت انسان و احساسات و تمايلات او نيز تغيير نكرده است. انسان همواره خوراك، پوشاك، مسكن، ازدواج، حس نوع‏دوستى، زيبايى‏گرايى و... از نيازهاى خود شمرده است؛ هر چند كه شكل آنها در زمان‏ها و مكان‏هاى مختلف، متفاوت بوده و روابط اجتماعى انسان‏ها پيچيده و گسترده شده است. پس بخشى از حيات انسان، ثابت و بخش ديگر آن در حال تغيير و تحول است. جاودانگى اسلام براى تأمين نيازهاى ثابت انسان، هيچ مشكلى ندارد و مشكل ياد شده فقط تأمين نيازهاى متغير به وسيله دين ثابت است. ساز و كارهايى كه دين ثابت، براى اين نيازهاى متغير پيش‏بينى كرده است، قواعد و اصول ثابتى است كه در درون خود امكان تطبيق با شرايط مختلف زمانى و مكانى را دارد كه در اينجا به بخشى از آنها اشاره مى‏شود. 1- در اسلام قواعد كلى و عامى وجود دارد كه به مجتهد، اين توانايى را مى‏دهد كه هرگاه مسأله جديدى به دليل تحولات زندگى بشر پديد آمد، بتواند حكم آن مسأله جديد را از آن قواعد كلى و عام استخراج و استنباط كند. يكى از آثار مثبت اجتهاد زنده در مكتب تشيع، تأمين همين نيازهاى جديد است. 2- موضوع برخى از احكام ثابت، عرفى است؛ يعنى، «عرف» مصداق آن موضوع را تعيين مى‏كند، مثلاً در اسلام احترام به ميهمان مستحب است، اما اين كه چه عملى احترام به ميهمان است به وسيله عرف در هر زمان و مكان تعيين مى‏شود. اين نكته در همه احكامى كه موضوع آنها عرفى مى‏باشد، جارى است. البته اين تا زمانى است كه با دليل روشنى، لزوم يا ممنوعيت يك مصداق خاص تعيين نشده باشد. مثال ديگر اين گونه احكام، حرمت بازى با آلات قمار است. اين كه چه ابزارى آلات قمار است به وسيله عرف تعيين مى‏شود. ممكن است يك دوره وسيله‏اى ابزار قمار باشد و در دوره‏اى ديگر از ديدگاه عرف، از ابزار قمار به شمار نيايد. آنچه در اسلام حكم ثابت است، همان حرمت بازى با آلات قمار است. اگر زمانى شطرنج از آلات قمار بود و اكنون نيست و لذا در آن زمان حرام بود و اكنون حرام نيست، بدين معنا نمى‏باشد كه حكم آن عوض شده است؛ بلكه از آن رو است كه شطرنج مصداق حكم ثابت «جواز بازى با غير آلات قمار» شده است. 3- احكام ثابت اسلام همواره در دنياى مادى با يكديگر تزاحم دارند و اين، ويژگى اين دنيا است؛ مثلاً وجوب حفظ سلامتى و وجوب پوشش بدن زن در برابر اجنبى، دو حكم ثابت دين است؛ ولى هنگامى كه خانمى بيمار مى‏شود و درمان او، متوقف بر نگاه و لمس پزشك اجنبى باشد؛ اين دو حكم با هم تزاحم مى‏كنند و اسلام به عنوان يك قاعده كلى ثابت، به مكلف اجازه داده است كه حكم اهم را حفظ كند و حكم ديگر را به دليل تزاحم با حكم اهم، موقتا ترك نمايد. تشخيص حكم اهم از حكم مهم، در مواردى كه آثار اجتماعى ندارد، به عهده تك‏تك مكلفان است؛ زيرا اختلاف آنان در انتخاب اهم، باعث هرج و مرج نمى‏شود؛ ولى در مواردى كه تشخيص اهم اثر اجتماعى دارد، (به گونه‏اى كه اگر تشخيص اهم به عهده آحاد مردم گذاشته شود، جامعه به هرج و مرج كشيده مى‏شود). اسلام تشخيص اهم را به عهده ولى‏فقيه گذاشته است. ولى فقيه به عنوان حاكم اسلامى، مى‏تواند با تشخيص اهم از مهم در ميان احكام ثابت متزاحم، جامعه را اداره كند. 4- احكام تكليفى اسلام به دو بخش احكام الزامى (وجوب و حرمت) و احكام غير الزامى (استحباب، كراهت و اباحه) تقسيم مى‏شود. ولى فقيه اختيار دارد كه در حيطه احكام غير الزامى، بنا بر مصالحى كه تشخيص مى‏دهد حكم الزامى صادر كند؛ مثلاً عملى را كه حكم ثابت آن در اسلام استحباب، كراهت يا اباحه است، به دليل مصالحى كه شرايط زمانه اقتضا مى‏كند، به طور موقت واجب يا حرام كند. پس حيطه احكام غير الزامى، فضايى است كه شارع تقنين حكم الزامى را در آن در اختيار ولى‏فقيه قرار داده است و او مى‏تواند نيازهاى موقعيتى جامعه را با اين نوع از تقنين، تأمين كند. پس تأمين نيازهاى ثابت از يك سو و تأمين نيازهاى متغير و متحول از سوى ديگر، قوانين ثابت اسلام است كه در درون خود، قابليت تطبيق در هر زمان و مكانى را به اسلام مى‏دهد و رمز جاودانگى دين خاتم در همين نكته‏ها نهفته است. از مجموع آنچه گفته شد، مى‏توان دريافت كه امامت در مكتب تشيع و اجتهاد زنده و ولايت فقيه در زمان غيبت، تأمين كننده جاودانگى دين خاتم است و اين تحليل و تفسير آيه «اليوم بئس الذين كفروا من دينكم» مى‏باشد.
کد سوال : 4850
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : فلسفه حرمت ربا را بيان كنيد.
پاسخ : تقريبا در ميان همه اقوام ربا مورد مذمت بوده و مردم با افراد رباخوار به نگاه ناهنجار اجتماعى توجه مى‏كردند. چنانچه در تورات و غيره هم ربا را حرام كرده است. و ويل دورانت در كتاب تاريخ معروف خود مى‏گويد كه رباخوارى در ميان ايرانيان قديم رائج نبوده ولى باز پس دادن وام را واجب و مقدس مى‏شمردند، V}(تاريخ ويل دورانت، ج 1، ص 544){V. و در تاريخ است كه هنديان هم پول خود را به ربا نمى‏دادند، و از ضرب المثل معروف چينى «دزدان عمده صرافى مى‏كنند» نيز استفاده مى‏شود كه رباخوارى در چين كهن عملى مذموم بوده است. رباخوارى در حقيقت يك نوع سرقت بيشرمانه در لباس معامله و حتى گاهى در لباس كمك است. و چه كسى پيدا مى‏شود كه با تمام وجود عواطفش از چنين سرقت بيزار نباشد. اما درباره فلسفه حرمت ربا، مطالب بسيار نوشته شده و ما بطور اختصار به برخى اشاره مى‏كنيم و براى توضيح بيشتر به كتاب‏هاى مربوطه مراجعه شود، V}(مكتب اسلام سال 21 ش / 10 / 12 و...){V. 1. اولين فلسفه حرمت ربا اين است كه: رباخوارى با فلسفه پيدايش پول تضاد دارد چون رباخواران كه پول را مى‏دهند و از آن سود مى‏گيرند پول را از فلسفه اصليش تحريف كرده و تبديل به يك كالاى كاذب ساخته‏اند. و مسلما اين تحريف آثار منفى در روند معاملات و اقتصاد بشر خواهد گذارد و بيمارى ركود و تورم اقتصادى و دو قطبى شدن جامعه و مانند آنها از اين آثار منفى است. 2. دومين فلسفه حرمت ربا: مى‏دانيم كه خميرمايه اصلى همه درآمدهاى سالم در اسلام، كار، است. كار در شكل توليدى، در شكل فكرى در شكل خدمات، و در هر شكل سازنده و مفيد و ثمربخش ديگر. و هر درآمدى كه به كار منتهى نشود درآمد غيرسالمى است. و خلاصه اينكه ربا گنج بى‏رنج است و درد بى‏درمان براى جامعه چرا كه رباخواران، اعم از اشخاص و مؤسسات رباخوار، روز به روز قوى‏تر مى‏شوند و ربا دهندگان ضعيفتر و لاغرتر و سرانجام همه زندگى خود را در اين راه از دست مى‏دهند. 3. سومين فلسفه حرمت ربا: رباخوارى دشمن بزرگ ارزش‏هاى اخلاقى است تا اينجا بيان شد كه رباخوارى چقدر تأثير منفى در مسائل اقتصادى دارد. ولى ضررهاى رباخوارى منحصر به ضرر اقتصادى نيست بلكه رباخوارى اثرات بسيار نامطلوبى در زمينه اخلاق اجتماعى دارد. امام صادق(ع) درباره فلسفه تحريم ربا مى‏فرمايند: «اگر رباخوارى حلال باشد مردم تجارت و فعاليت‏هاى توليدى را كه مورد نياز جامعه آنها است ترك مى‏گويند و به رباخوارى روى مى‏آورند لذا خداوند ربا را حرام كرده تا مردم از حرام به حلال روى آورند و به سراغ كسب و كار و خريد و فروش و توليد بروند»، V}(وسائل الشيعه، ج 12، ص 42){V. و اگر رباخوارى در جامعه رواج پيدا كند باعث دشمنى‏ها مى‏شود و كينه‏ها را در سينه‏ها راسخ مى‏كند و بذر نفاق و تفرقه را در جامعه مى‏پاشد و باعث حرام‏خوارى مى‏شود اما اگر قرض الحسنه جايگزين او شود باعث محكم شدن دوستى‏ها و رواج برادرى و ايثار و فداكارى و گذشت را زنده مى‏نمايد، V}(مكتب اسلام، سال 21، ش 3، ص 12){V. 4. چهارمين فلسفه حرمت ربا، V}(مكتب اسلام، سال 21، شماره 40، ص 9){V: تضاد ربا با پيوندهاى عاطفى. وقتى عده‏اى رباخوار در جامعه پيدا شوند و مردم با زحمت زياد پولى كه تحصيل مى‏كنند را به رباخوار بدهند در چنين جامعه‏ى مردم نمى‏توانند با هم ارتباط عاطفى و اساسى برقرار كنند چون ربادهنده مشاهده مى‏كند كه او با چه سختى‏ها پول بدست مى‏آورد و به شخص رباخوار مى‏دهد و او با كيف و لذت مى‏خورد و خوش مى‏گذراند و زن و بچه او در رفاه ولى زن و بچه ربادهنده در رنج و مشقّت هستند، همين باعث قطع روابط عاطفى و مهر و محبت در جامعه ميان افراد مى‏شود. 5. ربا عامل مهم در ورشكستى‏هاست: يكى از آثار زيانبار رباخوارى آن است كه موسسات اقتصادى و افراد را به ورشكستى مى‏كشاند زيرا قدرت كاذب فعاليت اقتصادى در افراد توليد مى‏كند و همان قدرت كاذب يكى از عوامل ورشكست است حتى بسيار كسانى كه به خاطر عدم توانائى بر پرداخت اقساط وام خود، تمام زندگى حتى خانه مسكونى خود را كه شديدا به آن نياز دارد از دست داده و بر خاك سياه نشسته‏اند. 6. رباخوارى مادر بسيارى از مفاسد اجتماعى است: چون افراد رباخوار پول داران بيكار هستند كه زمينه فساد و بى‏بند و بارى در آنها زياد است و افراد ورشكسته از ظلم رباخواران نيز به نوع ديگر زمينه فساد در آنها بوجود مى‏آيد، V}(مكتب اسلام، سال 21، شماره 28، ص 12){V.
کد سوال : 4851
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : ديدگاه اسلام درباره ازدواج موقت و فلسفه احكام مختص آن چيست؟
پاسخ : بحث راجع به ديدگاه اسلام درباره ازدواج موقت مفصل است ولى به طور اختصار مطالبى را متذكر مى‏شويم. به طورى كلى هر يك از احكام الهى داراى فلسفه وجودى هستند. در ازدواج موقت بسيارى از فلسفه‏هاى ازدواج دائم وجود دارد. به عنوان مثال فلسفه ازدواج دائم عبارت است از: 1- بقاء نسل. 2- سلامت روحى و جسمى توسط ارضاى غريزه. 3- آرامش و تعادل روحى. 4- صحت و سلامت اخلاقى و اجتماعى جامعه. 5- ارضاى حس محبت نمودن و مورد محبت قرار گرفتن. 6- تحقق مونس و شريك و ياورى دلسوز در زندگى و... كه اينها را در ازدواج موقت نيز مى‏توان لحاظ نمود، گرچه بنا بر اختلاف اغراض اشخاص ممكن است برخى از فائده‏هاى اين عمل براى بعضى از اشخاص مهمتر باشد كه البته در ازدواج دائم نيز چنين است. گاهى شخصى به جهت ارضاى غريزه جنسى خود ازدواج مى‏كند و اين امر از نظر اهميت در رتبه اول قرار دارد و گاهى رتبه اول را به دست آوردن شريك و ياورى دلسوز در زندگى مى‏داند و نياز به اين جهت در او بيشتر است. حال ممكن است سؤال شود كه اگر فلسفه جواز ازدواج موقت با ازدواج دائم در بسيارى از موارد مشترك است چه نيازى به تشريع جواز ازدواج موقت بود؟ پاسخ اين است كه شرايط اين دو ازدواج از نظر فقهى مختلف است، لذا ممكن است كسى نتواند به فايده‏هاى ازدواج با شرايط ازدواج دائم دست يابد ولى با ازدواج موقت وصول به اين امر براى او مقدور باشد. به عبارت ديگر براى رسيدن به آرامشى روحى و سلامت جسمى شخص و صحت اخلاق اجتماع و برخى فوايد ديگر خداوند دو راه با شرايط مختلف قرار داده كه انسان متناسب با روحيات و شرايط خويش يكى را انتخاب نمايد. البته تمام اين مطالب در صورت اجراى صحيح و كامل اين امر مى‏باشد. به عنوان مثال در عقد موقت نفقه زن بر مرد واجب نيست و در مقابل هم اجازه زن در فعاليت‏هاى اجتماعى با خود او است و اختيار وى در دست شوهر نمى‏باشد. در جامعه بسيارى از خانم‏هاى تحصيل‏كرده و شاغل كه تن به ازدواج نمى‏دهند دليل آن را محدوديت‏هاى فعاليت اجتماعى در اثر رعايت حقوق شوهر مى‏دانند در حالى كه در ازدواج موقت اين محدوديت نيست؛ يعنى هم خانم مى‏تواند با شوهر خود ده‏ها سال زندگى مشترك و با محبت داشته باشد و هم اجازه او در فعاليت‏هاى اجتماعى در دست مرد نباشد و در مقابل مرد هم آزادتر مى‏باشد. براى برخى انسان‏ها شرايط ازدواج دائم مطلوب‏تر است و براى برخى شرايط ازدواج موقت، بسيارى از طلاق‏ها به جهت اين است كه زن و شوهر شرايط ازدواج دائم را نمى‏توانند فراهم نمايند. در حالى كه اگر اين عقد موقت بود قادر به رعايت شرايط آن بودند. يا زن و مردى فقط به يكى از خواص ازدواج نيازمند هستند و اگر آن نياز برطرف شود مشكل ديگرى در زندگى ندارند. اگر چنين اشخاص ملزم به پذيرفتن محدوديت‏ها و شرايط زيادترى شوند اين امر موجب اختلاف خانوادگى آنها مى‏گردد. براى آگاهى بيشتر ر.ك: تحريرالوسيله، امام خمينى، شرايط ازدواج موقت.
کد سوال : 4852
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : نظر اسلام درباره حقوق بشر و رابطه آن با عقل و دين چگونه تحليل مي شود؟
پاسخ : پاسخ به اين پرسش به چند مقدمه نياز دارد كه بطور خلاصه ذكر مى‏كنم. 1. مسئله حقوق بشر و آزادى‏هاى اساسى در طول قرون و اعصار هسته‏ى انگيزه اصلى مبارزات عليه ظلم و بى‏عدالتى را تشكيل داده. و در طول تاريخ فلاسفه و دانشمندان تلاش بسيار كرده‏اند تا حدّاقل حقوقى را كه براى افراد جامعه ممكن است تأمين بنمايند. طبيعى است كه مذاهب مختلف نيز به نوبه خويش تأمين اين حقوق را جزء رسالت خود قلمداد كرده‏اند. ولى توجه بين الملل به حقوق بشر و آزادى‏هاى اساسى آن امر تازه و جديد است كه از سالها بعد از جنگ جهانى دوم كانون توجه پژوهشگران قرار گرفته است. هر چند سخن گفتن پيرامون مصاديق حقوق بشر و تنظيم استاتدارهاى بين الملل آن، موضوع حساس و در عين حال مشكل است. در پرتو شرايط ويژه فرهنگى، اقتصادى، اجتماعى ملتهاى گوناگون، به گونه‏هاى متعدد تفسير و تحليل مى‏شود. ولى به طور كلى مى‏توان آنرا معادل حقوق اساسى بشر دانسته و آن را براى زندگى نوع بشر ضرورى تلقى نمود. بايد توجه داشت كه مكانيزم‏هاى نظارت و اجراى حقوق بشر به لحاظ تداخل با صلاحيت داخل كشورها هنوز ابهام آلوده بوده و از آنجا كه اغلب از طرف صاحبان ابزار سياست بين‏الملل بمثابه‏ى ابزارى در جهت منافع آنها، ايجاد، فشار براى ملت‏ها ضعيفتر مورد استفاده قرار مى‏گيرد و بر پيچيدگى امر مى‏افزاد و همچنان على رغم همه‏ى سر و صداها در تمام كره زمين، اين انسانهاى مظلوم هستند كه قربانيان اصلى سياست جهانى مى‏شوند. 2. در دسامبر 1948 مجمع عمومى بيانيه جهانى حقوق بشرا را با 48 رأى موافق و 8 رأى ممتنع، مورد پذيرش قرار دارد. و از آنجا كه تبعات حقوقى مواد منشور به صورتهاى بسيار متناقض با هم تفسير مى‏شد، عده‏اى مأمور شدند يك قدر جامعى درست كنند ولى نتوانستند چون بر اساس حساب و كتاب و برهان نبود. بيانيه جهانى حقوق بشر از يك مقدمه تشكيل مى‏شود و 30 ماده كه مواد 3 تا 21 آن درباره حقوق مدنى و سياسى است مواد 22 تا 27 درباره حقوق اقتصادى و اجتماعى و فرهنگى مى‏باشد. و مواد 28 تا 30 او وجود سيستمى را كه تحقق حقوق بشر را در آن ممكن و ميسر باشد جز، حقوق اصلى بشر قلمداد كرده. 1. نخستين گام در بررسى حقوق بشر، حق‏شناسى است يعنى اگر ما حق محور نباشيم هرگز نمى‏توانيم حق‏شناس گرديم و ابعاد گوناگون حق را درك كنيم. 2. حق تعيين حقوق بشر، تنها از آن خداست يعنى آن يگانه فردى كه مى‏تواند براى بشر حق معين كند كه روى حساب و كتاب باشد تنها خداست چون او خالق همه موجودات مى‏باشد. و همه ابعاد وجودى آنها را درك مى‏كند، پس او مى‏تواند بهترين دفترچه راهنماى تكاملى موجودات را بيان كند. و ممكن است برخى تصور كنند كه مى‏توان بدون عنايت به جهان‏بينى و پيوند انسان با جهان، تدوين حقوق بشر بكنند و از همين جهت حاميان همين انديشه با صرف قرارداد ميان خود به تنظيم توافقنامه درباره‏ى حقوق بشر پرداختند و آن را اعلاميه جهانى حقوق بشر خواندند. 3. حقوق بشر اسلام بر مبناى فطرت و جهان‏بينى الهى و با ملاحظه تمام ابعاد، مادى، روانى، اجتماعى و... مطرح شده است. ولى حقوق بشرى كه ديگران داشته‏اند، بسيار جاى اشكال و تأمل دارد كه چند اشكال به حقوق بشرى كه سازمان ملل مطرح كرده است را بيان مى‏كنيم. غفلت از رابطه‏ى انسان و جهان آفرينش و اعمال او در نظام آفرينش شده ولى در حقوق بشر از ديدگاه اسلام، حق بشر با توجه به رابطه انسان با جهان خلقت مطرح شد. و اين مسئله هم مطرح شده كه كارهاى خير و شر انسان در زندگى او مؤثر مى‏باشد. رابطه انسان با خدا در حقوق بشر ركن اساسى است كه در ديدگاه اسلام مطرح شده ولى در ديدگاه حقوق بشر سازمان ملل مطرح نشده است. بنابراين اسلام مى‏گويد حقوق بشر بايد بر اين اساس ريخته شود 1. از روى جهان‏بينى الهى اين حقوق بشر گرفته شده باشد. 2. حقوق بشر بايد قابل برهان و استدلال باشد يعنى مطابق واقعيت باشد نه احساسات و عرفيات غلط. 3. رابطه انسان با خدا در اين حقوق بشر رعايت شود. 4. رابطه انسان با جهان هستى خوب تشريح شود كه رفتار انسان در نظام عالم هستى مؤثر است. 5. بايد با توجه به اينكه انسان ابدى است و به يك زندگى ابدى تعلق دارد اين برنامه مطرح شود. 6. با كرامت انسان و كمالات انسانى او منافات نداشته باشد. 7. بر اساس فطرت و ابعاد وجودى انسان مطرح شده باشد. 8. بايد اين برنامه از منابع اصيل و سالم و پاك گرفته شده باشد. مانند قرآن، روايات عقل و فطرت و وجدان انسان و... 9. در مطرح كردن حقوق بشر از تقليد، عادات، آداب، تعصب و خواسته‏هاى حيوانى بشر دور باشد بلكه بر اساس عقل و مصلحت و مفسده واقعى و حسن و قبح عقلى مطرح شده باشد. 10. و در اين حقوق بشر بايد رعايت شود كه حقوق مظلوم از ظالم گرفته شود. 11. مسائل نژادى و انحصارى براى گروه خاص در او نباشد. 12. اين حقوق بشر براى همه بطور مساوى باشد غنى، فقير، شهرى، روستائى و...، براى آگاهى بيشتر به اين كتابها مراجعه شود: 1. فلسفه حقوق بشر از آيت‏الله جوادى آملى 2. حقوق بشر از ديدگاه مجامع بين‏المللى، دفتر مطالعات سياسى و بين‏الملل در پايان به آياتى از قرآن مجيد كه براى تنظيم حقوق بشر مى‏توان از آن استفاده كرد اشاره مى‏كنيم. 1. الغاء امتيازات قومى و قبيلگى و برابرى عمومى(حجرات / 13؛ يونس / 14). 2. زندگى اشخاص مى‏بايد از هر جهت مصون بوده نبايد مورد ظن و تجسس و سخن‏چينى قرار گرفته و از آنها با القاب زشت ياد كرد يعنى حفظ عزّت و كرامت انسانى و محترم شمردن آبرو و شئون زندگى هر كسى، V}(حجرات / 11){V. 3. امنيت حفظ جان اشخاص، V}(اسراء / 32){V. هيچ كس حق ندارد خود را بكشد تا چه رسد به اينکه ديگران را به قتل برساند. 4. امنيت مسكن V}(نور / 27 و 28){V يعنى كسى حق ندارد بى‏اجازه وارد خانه كسى شده و كوچكترين تصرف در او بكند. 5. امنيت اموال و حق برخوردارى از مالكيتى كه بر كار استوار است، V}(بقره / 188){V يعنى هر كس مالك اموال خود هست و نبايد هيچكس اموال ديگران را بناحق بخورد و يا تصرف كند. 6. آزادى عقيده V}(بقره / 256؛ سوره يونس / 99){V. در دين هيچ اجبارى نيست و الا خداوند اگر مى‏خواست همه مؤمن شوند، همه را مجبور به پذيرش دين مى‏كرد. 7. شناخت حقوق مذاهب ديگر، V}(ممتحنه / 8){V. بايد حقوق مذاهب ديگر رعايت شود و به آنها تجاوز نشود با شرايط مخصوص خود. 8. برخورد با ديگران بايد در چهارچوب حكمت و به طريق احسن باشد، V}(125 سوره نحل؛ بقره / 111؛ عنكبوت / 46){V. 9. حق مقاومت در برابر ظلم و قيام مردم براى برقرارى قسط و عدالت، V}(نساء / 148){V. يعنى مظلوم مى‏تواند در مقابل ظالم قيام كند، و انبيا(ع) براى برپا كردن قسط، V}(حديد / 14){V و عدل و داد از طرف خداوند آمده‏اند. براى مطالعات بيشتر به اين كتابها مراجعه شود: 1. ستاره‏هاى فضيلت، ج 4، ص 350 2. حقوق بشر از منظر انديشمندان، ص 129