کد سوال : 4811
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : روش برخورد با افراد مغرور چگونه بايد باشد؟
پاسخ : براى اين كه مصداق غرور براى ما روشن شود نياز هست «غرور» را تعريف كنيم. غرور به معنى فريب خوردگى است. كليد سعادت، بيدارى و تيزهوشى و بصيرت و منشأ شقاوت و بدبختى، غفلت و غرور است. شخص مغرور به هواى نفس و فريب شيطان دلخوش و راضى است و از واقعيت و حقيقت فاصله دارد. خداوند غرور را در ارتباط با دنيا و هواى نفس و شيطان مطرح مىنمايد كه مواظب باشيد، هوشيار باشيد، بيدار باشيد مبادا شيطان زندگى دنيا، آرزوهاى دور و دراز و هواى نفس شما را نفريبد!.
پس غرور نوعى جهل است؛ اگر اين جهل به علم و دانايى و يقين تبديل شود، خود به خود بساط غرور برچيده مىشود. مثلاً شخصى كه به زندگى دنيا فريفته شده و آن را نسبت به آخرت برگزيده، مغرور و فريفته دنيا شده اين شخص را بايد عالم و بيدار كرد كه دنيا زودگذر است و «هر چه نپايد دلبستگى را نشايد».
خداوند مىفرمايد: A}و ما الحيوة الدنيا الا متاع الغرور {A ؛ M}و زندگى دنيا جز متاع فريب نيست.{M بعضى مردم مغرور به علم خود، بعضى فريفته جاه و مقام خود و بالاتر بعضى مغرور اعمال خير و معنويات و عبادات خود هستند (كه اين نوع خطرناكتر از غرور و فريبخوردگى است) پس در برخورد با هر يك از گروههاى فريبخورده بايد به نسبت نوع فريب و غرور، برخورد شود. آن كس كه از خود دائما تعريف مىكند و خود را بالاتر از آنچه هست بروز مىدهد همچون كف روى آب است در برخورد با او مىبايست او را نسبت به خود به معرفت و شناخت رساند. مثلاً موقعيت تجربى بايد فراهم شود تا به عدم واقعيت يا ناتوانى و ضعف خود پى برد اگر از اين طريق بيدار شد عالى است وگرنه برخورد متقابل به مثل و همانند او، شايد راهگشا باشد يعنى بايد با چنين فردى، برخوردى مانند خودش كرد تا به بصيرت و هوشيارى برسد. اما چاپلوسى در مقابل چنين افراد نه تنها چاره كار نيست بلكه باعث زيادهروى شخص مغرور در امر مزبور مىشود و از طرفى شخص چاپلوس خود مرتكب خطايى شده هم در خطاى ديگرى شركت كرده است.
کد سوال : 4812
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : با چه نگاهي به جامعه، مي توانيم بهتر اداي دين كنيم؟
پاسخ : به نظر ما براى خدمت بهتر به جامعه بايد با حفظ اصول و ديدى آرمان گرايانه، رويكردى واقع گرايانه نسبت به جامعه داشت. به عبارت ديگر ما بايد نقاط قوت و ضعف جامعه را شناخته و آنها را به عنوان واقعيات شيرين يا تلخ بپذيريم، همان طور كه پيش از آن بايد نقاط قوت و ضعف خود را مورد شناسايى و پذيرش قرار دهيم؛ به قول معروف «خودسازى» را بر «دگرسازى» مقدم نمود. ما تحت هر شرايطى موظف به خودسازى و رعايت اصول و موازين اسلامى و انسانى هستيم و اينكه جامعه به اين سمت يا آن سمت مىرود، اين تكليف را كه واجب عينى است از عهدهى ما ساقط نمىكند. خداوند مىفرمايد: A}يا ايها الذين امنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدّمت لغد و اتقوا الله ان الله خبير بما تعملون{A ؛ M}اى اهل ايمان از خدا پروا كنيد و هر كسى بايد بنگرد كه براى فرداى خود از پيش چه فرستاده است و از خدا پروا كنيد خدا به آنچه مىكنيد آگاه است{M
خداوند در اين آيه آحاد مؤمنين را به مراقبت در رعايت اصول و موازين فرا مىخواند و آيهى بعد پاسخ اين سؤال است كه اگر ديگران فاسد و فاسق بودند من كه مىخواهم پاك باشم چه بايد بكنم؟ A}و لا تكونوا كالذين نسوا الله فأنساهم انفسهم اولئك هم الفاسقون{A ؛ M}چون كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و او نيز آنان را دچار خود فراموشى كرد آنان همانا نافرمانند.{M
در كنار «خودسازى» از «دگر سازى» كه همان اصلاح جامعه است نبايد غفلت كرد و در حدّ توان خود با زبان، قلم و روش عملى و كاربرد عقل و منطق، سعى در برطرف نمودن ضعف ها و تقويت نقاط مثبت داشت. بنابراين بايد در عين واقع بينى و اطلاع از اوضاع جامعه، به آينده اميدوار بود و با اين اميد و توكل بر خدا وظيفه خود را نسبت به جامعه ادا نمود.
کد سوال : 4813
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : منظور از عزت و افتخار حسيني چيست ؟
پاسخ : براى روشن شدن مراد و مقصود مقام معظم رهبرى از نامگذارى امسال به عنوان «سال عزت و افتخار حسينى» به پارهاى از سخنان ايشان درا ين باره استناد مىكنيم: ايشان در انتهاى پيام نوروزى سال 1381 منظور خود را به طور كلى و خلاصه از «عزت و افتخار حسينى» آنجا كه براى ملت ايران دعا مىكنند، چنين بيان مىدارند: «اميدواريم ان شاء الله تعالى سالى را كه در پيش داريم، براى ملت ما سال اعتلاى مادى و معنوى و پيشرفت در همهى امور كشور و سال عزت و افتخار باشد و همچنان كه حسين بن على(ع) مظهر عزت بود و او بود كه فرمود: H{هيهات من الذله}H، اين ملت هم در عرصههاى مختلف نشان دهند كه گرد ذلت بر دامانشان نخواهد نشست و در عزتمندى و عزتمدارى، پيرو آقا و سالار خود، حسين بن على(ع) خواهند بود.»
ايشان در سخنان خود كه در جمع دهها هزار نفر از راهيان نور و قشرهاى مختلف مردم در پادگان دو كوهه كه در تاريخ 9/1/81 ايراد فرمودند فلسفهى نامگذارى سالها و خصوصا امسال را اينگونه توضيح مىدهند: «امسال به عنوان سال «عزت و افتخار حسينى» شناخته شد. اين عنوان و نامى است كه مىتواند به رفتار ما در طول سال جهت بدهد [البته]... اينها شعارهاى هميشگى ملت ايران است؛ مخصوص يك سال نيست.»
ايشان در مقام تحليل و تبيين «عزت حسينى» كه مسؤولان و ملت بايد رفتار خود را با آن جهت بدهند به طور مفصل در ادامهى سخنانشان مىافزايند: «... اين عزت چگونه عزتى است؟ اين افتخار، افتخار به چيست؟ آن كسى كه حركت حسين بن على را بشناسد. او مىداند كه اين عزت، چگونه عزتى است. از سه بعد... مىشود نگاه كرد؛ در هر سه بعد، آنچه كه بيش از همه چشم را خيره مىكند، احساس عزت و سربلندى و افتخار است. يك بعد مبارزهى حق در مقابل باطل مقتدر است... يك بعد ديگر، تجسّم معنويت و اخلاق در نهضت حسين بن على است؛ در اين نهضت عرصهاى وجود دارد كه... آن نفس و باطن انسانهاست... بعد سوم كه بيشتر در بين مردم رايج است، فجايع، مصيبت ها، غصهها و خون دلهاى عاشوراست... كسانى كه اهل نظر و تأمل هستند بايد هر سه بعد را دنبال كنند.»
ايشان دربارهى بعد انقلابى و اجتماعى عزت و افتخار حسينى مىفرمايند: «در آن بُعد اول كه امام حسين(ع) يك حركت انقلابى به راه انداخت، مظهر عزت و افتخار بود. نقطهى مقابل حسين بن على... حكومت ظالمِ فاسدِ بدكارهاى بود كه... توقع داشت كه اين امام هدايت پاى حكومت او را امضاء كند؛ «بيعت» يعنى اين... امام حسين فرمود كه H} مثلى لا يبايع مثل يزيد...{H
امام حسين مظهر عزت بود و چون ايستاد، پس مايهى فخر و مباهات هم بود... افتخار متعلق به آن انسان، ملت و جماعتى است كه پاى حرفشان بايستند و نگذارند پرچمى را كه آنها بلند كردهاند، طوفانها از بين ببرد و بخواباند... عزت و افتخار در بعد يك حركت انقلابى اين است.»
و اما بعد دوم كه بعد معنويت است نيز امام حسين(ع) و يارانش مردان عزت و افتخارند. مقام معظم رهبرى در اين باره مراجعه برخى و از جمله بزرگان اسلام را به امام حسين گوشزد نموده، مىفرمايند: «... آنها... بد مىفهميدند و ضعفهاى بشرى بر آنها غالب شده بود: لذا مىخواستند حسين بن على را هم مغلوب همان ضعفها كنند: اما امام حسين صبر كرد و مغلوب نشد و يكايك كسانى
كه با امام حسين بودند در اين مبارزهى معنوى و درونى پيروز شدند.»
امام حسين(ع) و يارانش استقامت و پايدارى جنود عقل و رحمانى را در برابر جنود جهل و شيطانى براى تمام تاريخ و جغرافيا به نمايش گذاردند امّا عزت و افتخار در بعد انقلابى و روحانى بدون برخورد از موضع عزت و افتخار در برابر فجايع و مصائبى كه توسط جنود شيطان بر جنود رحمان تحصيل مىشود ناقص خواهد بود، لذا مقام معظم رهبرى در اين باره خاطرنشان مىسازند: «در آن صحنهى سوم هم كه صحنهى فاجعه آفرينىهاى عاشوراست. آن جا هم باز نشانههاى عزت مشاهده مىشود؛ آن جا هم سربلندى و افتخار است...»
با توجه خلاصهاى كه در اينجا از تحليل مقام معظم رهبرى پيرامون «عزت و افتخار حسينى» آورديم مىتوان نتيجه گرفت كه مسؤولان وملت ايران بايد همواره و خصوصا در سال جارى در بعد سياسى، اجتماعى و انقلابى با تكيه و تأكيد بر شعار اصولى «استقلال، آزادى، جمهورى اسلامى» به استقامت و پايدارى خويش در اين راه ادامه داده و تسليم دشمنانى كه خواهان وابستگى و اسارت ملت ما هستند نگردند. البته اين استقامت و پايدارى، روحيهى شكستناپذير مىطلبد و به عبارت ديگر «نه» گفتن به شيطان برون بدون «نه» گفتن به شيطان درون يعنى نفس امّاره مقدور نيست و البته شيطان برون با لشكريان خويش، لشكريان خداى رحمان ا رها نكرده و آنان را به فجايع و بلايا روبرو مىسازند و پيداست كه از ملت حسينى ايران انتظار مىرود از اين ميدان نيز همچون ولايشان سرافراز و سربلند بيرون آيند .
کد سوال : 4814
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : چگونه حق را از باطل تشخيص دهيم؟
پاسخ : حضرت على(ع) به كسى كه در مورد افرادى كه در دين سابقهاى داشتند و از اسلام حمايت و دفاع كرده بودند ولى بعدا منحرف شدند و در برابر حضرت(ع) ايستادند، فرمودند: H} اعرف الحق تعرف اهله و اعرف الباطل تعرف اهله {H يعنى بايد افراد و حقانيت آنها را با ملاكهاى دين و حق بسنجى نه اينكه از طريق آنها بخواهى حق را پيدا كنى، لذا بايد با ملاكهاى كه دين معرفى مىكند آشنا شد و ميزان درستى و راستى و حقانيت افراد را با آن سنجيد و بر اين اساس هرگز، كثرت و زيادى جمعيت در راه و برنامهاى دليل بر حقانيت آن نمىگردد و لذا مؤمنان واقعى در طول تاريخ همواره در اقليت بودهاند. براى تشخيص حق از باطل بايد اولاً: با قرآن و روايات آشنايى عميق پيدا كرد و ثانيا: نور تقوا را در دل بيشتر نماييم چون: H} ان تتقوا الله يجعل لكم فرقانا {H ؛ M} اگر اهل تقوا باشد خداوند قوهاى به شما مىدهد كه حق و باطل را از هم تشخيص مىدهيد.
کد سوال : 4815
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : بهترين پاسخ در برابر كساني كه دين را مايه عقب افتادگي جامعه مي دانند، چيست؟
پاسخ : بايد ديد ملاك موفق بودن چيست؟ آيا مال و منال زياد داشتن و يا پست و مقامى بالا را دارا بودن دليل بر موفق بودن انسان است؟ آيا بزرگ مردى مانند حضرت على(ع) با آن زهد و وضع غذا و پوشاك كه كفش خود را بارها وصله زده بود، انسانهاى موفقي نبودهاند.
بايد موفق بودن و نبودن را با ملاك اعتقاد و جهانبينى سنجيد و فهميد كه از نظر دين و اعتقادات ما، ملاك موفق بودن و خوشبخت بودن چيست؟
آيا اگر دست از اعتقادات خود برداريم و با نماز و روزه سر و كارى نداشته باشيم و شراب بخوريم و مانند حيوانات برهنه شويم و حيا و وقار را كنار بگذاريم، به پيشرفت و سعادت مىرسيم؟
آيا نماز و روزه و امثال آنها، باعث عقب ماندگى ما شده و يا دور ماندن از محتواى دين و عمل نكردن به دستورات الهى و خود كمبينى و دلدادگى به بيگانگان و دشمنان؟ آيا كشورهايى كه پيشرفت كردهاند عامل آن اختلاط زن و مرد و رفتن به كابارهها و مستى و عربده كشيدن و گوشت خوك خوردن و زنان را در حد يك كالا پايين آوردن و خاموش كردن چراغ مهر و محبت و عاطفه و گسستن پيوندهاى عميق خانوادگى و عاطفى بوده؟ و يا نظم و پشتكار و خودباورى و نشاط و تحرك كه اينها همگى عين دين و محصول آن است و دين، ما را به آنها دعوت كرده و ما را موظف به عمل به آنها نمود؟ شما دانشجوى گرامى بايد با مطالعات عميقتر به سلاح علم و دينشناسى مجهز گرديد و اين انسانهاى ساده لوح و جاهل را از اشتباه درآوريد و به دين راهنمايى كنيد.
کد سوال : 4823
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : علت اختلاف و نحوه پرداخت ديه قتل در چيست؟
پاسخ : يكى از ويژگىهاى مهم فقه شيعه پويايى و زنده بودن آن است. فقه شيعه بر مطالبى جامد و غير پويا استوار نيست كه در اثر گذشت زمان و تحولاتى كه در جامعه بشرى رخ مىدهد دچار عقبافتادگى و عجز از پاسخگويى به نيازهاى جديد شود.
يكى از نمونههاى چنين پويايى، قانون نحوه پرداخت ديه قتل است كه اكنون به توضيح آن مىپردازيم: هنگامى كه در ابتداى اسلام قانون ديه تشريع شد اساس و پايه دارايى مردم عربستان - كه در آن هنگام تنها جامعه مسلمان در سطح دنيا بودند - اموالى از قبيل شتر، گاو و گوسفند تشكيل مىداده و روابط اقتصادى آنان بر پايه همان اموال پىريزى گرديده بود.
شاهد اين گفته اين آيه قرآن كريم است A}«والانعام خلقها لكم فيها دفء و منافع و منها تأكلون»{A و چهارپايان را آفريد در حالى كه در آنها براى شما وسيله پوشش و منافع ديگرى است و از گوشت آنها مىخوريد. لذا قانونگذار و شارع مقدس براى پرداخت ديه انواع قتل، اموال مذكور را مورد توجه قرار داده است و از آن پس بر اثر گسترش اسلام و راهيابى آن به جوامع ديگر اموال ديگرى كه در ميان آن جوامع اهميت داشته نيز در رديف ديگر موارد ديه قرار گرفت و تعداد مواردى كه مىتوان با آنها ديه پرداخت نمود به تدريج به شش مورد رسيد كه عبارتند از: صد شتر، هزار گوسفند، دويست گاو، دويست حلّه (دو جامهاى كه در يمن رواج داشته) هزار دينار و ده هزار درهم.
اين تنوع در پرداخت ديه براى جانى كه از مالى كه در اختيار دارد بپردازد نوعى آسانگيرى براى قاتل از جانب قانونگزار است. چرا كه شريعت مقدسه اسلام شريعتى است سهل و آسان و در احكام خود مردم را به انجام كارى كه موجب عسر و حرج باشد مكلف نمىنمايد.
بر اين اساس از آن زمان تاكنون فقهاى شيعه يكى از موارد ششگانه فوق را وظيفه قاتل براى پرداخت ديه معرفى كردهاند و اين موضوع مورد اجماع فقهاى شيعه مىباشد. اما توجه به دو نكته ضرورى است. نكته اول: گروهى از فقها، هر يك از موارد ششگانه پرداخت ديه را براى اهل همان مورد متعين دانستهاند.
مرحوم شيخ طوسى از بزرگان فقهاى شيعه در اين باره مىنويسد «اگر قاتل از دارندگان شتر باشد صد شتر از او گرفته مىشود و از دارندگان زر، هزار دينار و از دارندگان سيم، ده هزار درهم و از دارندگان گاو، دويست گاو و اگر اهل حله است دويست حلّه و بر دارندگان گوسفند، هزار گوسفند.
همو در جاى ديگرى مىنويسد (هر بزهكارى كه از دارندگان يكى از گونههاى ديه باشد در صورت داشتن، همان را از او بايد گرفت وگرنه يكى از انواع ديگر را).
اما گروهى ديگر از فقها از جمله بسيارى از فقيهان قرون اخير فرمودهاند كه جانى در پرداخت هر كدام از اين موارد مخير است.
شايد بتوان گفت اين حكم با اقتضاى زمان ما بيشتر سازگارى دارد چون تعيين نوعى خاص در اين زمان براى عموم مردم مشكلزاست.
نكته دوم: آنچه كه در اين بحث حائز اهميت است اين است كه هيچگاه قانونگذار در صدد تبعيض نبوده كه مثلاً آن كه شتر مىدهد پول بيشترى بپردازد و آن كه حله مىدهد كمتر، بلكه آنچه كه از بسيارى روايات و همچنين از عبارتهاى گروهى از فقها استفاده مىشود و بعضى از فقيهان و محققان معاصر نيز بدان تصريح نموده و تأكيد كردهاند اين است كه نرخ ابتدايى و اصلى ديه قتل همان صد شتر بوده است و موارد ديگرى كه بدان افزوده شده بر اساس قيمت همان صد شتر محاسبه و تعيين مىشده است و صد شتر يا قيمت آن اصل و مرجع در پرداخت ديه مىباشد.
البته لازم به يادآورى است كه اگر چه در قوانين جزايى كشور ما همان عبارت بيشتر فقها يعنى مخير بودن جانى در پرداخت يكى از انواع ششگانه آمده است ولى رويه قضايى بر اين استوار گشته كه قيمت همه انواع به طور يكسان محاسبه گرديده و در عمل هيچ تفاوتى بين موارد نيست.
کد سوال : 4824
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : به دليل بي اعتمادي به دوستم در رابطه با آوردن دختري به منزل، آيا بيرون كردن او از منزل استيجاري صحيح است؟
پاسخ : قبل از اين كه در مورد عمل شما قضاوتى صورت بگيرد بهتر است به تحليل عملى كه اين دانشجو انجام داده بپردازيم تا احتمالاتى كه در مورد وى و عمل او وجود دارد روشن شود.
احتمال اول: اگر خوشبينانه به مسأله بنگريم بايد پذيرفت كه او واقعا مىخواسته مقدمات ازدواج را فراهم كند و اين خانه را جاى مناسبى يافتهاند كه با هم بنشينند و در مورد مقدمات ازدواج با هم صحبت كنند و از نظرات يكديگر مطلع شوند، در اين صورت گرچه عمل آنها فىحد نفسه اشكالى ندارد ولى به دو دليل نبايد آنها اين كار را در آن خانه و به صورت تنها انجام مىدادند.
دليل اول اين كه: اولاً، اينها بدون اطلاع خانوادههايشان دست به چنين كارى زدهاند و اين كار درستى نبوده ودر جامعه ما عرف اين است كه اگر پسر و دخترى همديگر را مىخواهند از طريق خانوادهها خواستگارى انجام گيرد و اين گونه صحبتهاى دونفره نيز با اطلاع خانوادهها و با نظارت آنها باشد.
دليل دوم؛ اين كه اسلام اجازه نمىدهد كه كسى خودش را در مظان تهمت قرار دهد و در كتب روايى ما توصيه شده است از هر كارى كه باعث مىشود ديگران به شما سوء ظن پيدا كنند و شما مورد تهمت قرار گيريد بايد اجتناب كنيد. به عبارت ديگر اسلام براى آبروى انسانها ارزش خاصى قائل است و حق ندارد كارى كند كه به آبروى او لطمهاى وارد شود و اين كار از اين حيث گناه محسوب مىشود. مضافا بر اين كه خلوت كردن دو نفر آن هم جوان و در اوج غرايز جنسى مورد منع شارع است زيرا احتمال خطر وجود دارد و بنابراين باز هم مىتوان گفت عمل آنها صحيح نبوده است. اما عمل شما بايد چگونه مىبود و آيا آنچه شما انجام دادهايد درست است يا نه؟ آنچه مسلم است شما از باب امر به معروف و نهى از منكر و به خاطر حفظ آبروى خودتان كه در آن خانه زندگى مىكردهايد احساس مسؤوليتى كه كرديد كار بسيار شايستهاى است اما به دنبال آن احساس مسؤوليت چگونه بايد عمل مىكرديد اينجا محل نظر و حرف است به نظر مىآيد بايد راه معقول منطقى و شرعى آن اين بود كه شما به آن فرد صحبت مىكرديد و مىگفتيد اين كار شما ولو براى فراهم نمودن زمينه ازدواج كار درستى نبوده و شما با اين كار هم آبروى ما و هم آبروى خودت و هم آبروى آن دختر را در معرض خطر قرار داديد و شما نمىبايد از اين راه وارد مىشديد و شما حق نداشتيد بدون اطلاع خانواده آن دختر در يك محيط خلوت با او گفتگو مىكرديد اين در واقع اولين مرحله امر به معروف و نهى از منكر بود اگر اين فرد مىپذيرفت كه كار درستى نكرده و هم عذرخواهى مىكرد و هم از تكرار اين عمل حتى در غير اين خانه خوددارى مىنمود ديگر لازم به تهديدات بعدى و برخوردهاى تند و اخراج او از خانه لازم نبود ولى در صورت عدم پذيرش اشتباه خود و توجيه عمل خويش، نوبت به مرحله دوم امر به معروف و نهى از منكر مىرسيد و آن اين كه او را تهديد به اخراج از آن خانه مىكرديد و عذر او را مىخواستيد كه ما نمىتوانيم با شما زندگى كنيم زيرا اين عمل تو اولاً اشتباه و منافى با دستورات اسلام است و ثانيا اين كه آبروى ما را نيز
در معرض خطر قرار مىدهيد بنابراين عمل شما كمى تند بوده و شما مرحله اول و دوم امر به معروف و نهى از منكر را يك جا انجام داديد. حال آن كه اگر در همان مرحله اول جلوى منكر گرفته شد ديگر نياز به انجام مرحله دوم و مراحل بعدى نيست. ازاينرو شما در صورت عذرخواهى آن فرد اگر ابراز تمايل مىكند كه دوباره به آن خانه برگردد عذر او را بپذيريد و از طريق دوستى و رفاقت سعى كنيد راه صحيح را به او نشان دهيد. خلاصه اين كه اين حادثه نياز به دو عذرخواهى دارد يكى عذرخواهى آن دانشجوى خاطى و ديگر عذرخواهى شما از بابت تندروى كه انجام دادهايد.
کد سوال : 4826
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : با ديدن افراد صالح دچار سرور و شادماني مي شوم، علت اين امر چه مي تواند باشد؟
پاسخ : خداوند همه انسانها را با فطرتى پاك آفريده لذا همه انسانها اولاً و بالذات تمايل و گرايش به خوبىها دارند همه افراد عدالت، صداقت، راستى و حقيقت را دوست دارند البته گاهى اوقات موانعى در افراد به وجود مىآيد كه جلو اين تمايلات و گرايشات مثبت را مىگيرد يا جهت آنها را به سمت و سويى سوق مىدهد كه برخلاف فطرت آنها است مثلاً گناه كردن، رفاقت و دوستى با افراد گمراه، خوردن غذاى حرام و امورى از اين قبيل يا مانع گرايشات فطرى انسان به حقيقت است و يا باعث مىشود مصداق حقيقت بر انسان مشتبه شود يعنى انسان دچار اشتباه در مصداق شود و چيزى را حقيقت بداند كه واقعا حقيقت نيست كه اين در واقع نوعى گمراهى است كه انسانهاى زيادى به آن مبتلا هستند يعنى عليرغم اين كه دنبال حقيقت و سعادت هستند ولى در پيدا كردن اين مصداق دچار اشتباه شدهاند، بنابراين براساس آيات قرآن خداوند انسان را با فطرتى پاك آفريده كه آن فطرت ذاتا تمايل دارد به سوى خوبىها حركت كند A}فاقم وجهك للدين حنيفا فطرت الله التى فطر الناس عليها لاتبديل لخلق الله ذلك الدين القيّم ولكن اكثر الناس لايعلمون {A ؛ M}پس روى خود را متوجه آيين خالص پروردگار كن. اين فطرتى است كه خداوند انسانها را بر آن آفريده؛ دگرگونى در آفرينش الهى نيست، اين است آيين استوار؛ ولى اكثر مردم نمىدانند.{M
حال سؤال شما دقيقا بيان همين حقيقت است كه قرآن مىگويد يعنى اين علاقه و تمايل به سوى خوبىها كه از مصاديق آن انسانهاى مؤمن هستند و تنفر و بيزارى از بدىها كه از مصاديق آن انسانهاى غيرمؤمن هستند، عمل كردن براساس مقتضاى فطرت است و نشانه اين است كه شما فطرتى پاك داريد و چراغ فطرت شما هنوز روشن است و زمينه مناسبى در شما وجود دارد كه درمسير حق حركت كنيد و ايمان خود را با عمل به واجبات الهى و ترك گناهان و محرمات روز به روز تقويت نماييد.
کد سوال : 4827
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : آيا درتحقيق براي خواستگاري، گفتن عيوب افراد جايز است؟
پاسخ : ازدواج يكى از امور و رويدادهاى مهم زندگى هر انسانى است كه مىخواهد ازدواج كند و از آنجا كه اين رويداد مهم بر همهى ابعاد و جنبههاى زندگى او اثر مىگذارد لذا بايد با دقت تمام به اين امر مهم اقدام كرد. طبيعى است كه دقت در هر كارى اقتضاءات خاص خودش را دارد. ازدواج نيز اين چنين است. بنابراين تحقيق در امر ازدواج يكى از ضرورىترين مراحل آن مىباشد. تحقيق و مطالعه در امر ازدواج وجوه گوناگونى دارد كه بايد به همه اين وجوه توجه شود و در هر كدام كوتاهى شود به همان اندازه احتمال آسيبپذيرى وجود دارد، لذا بخشى از اطلاعات در مورد ازدواج را بايد از طريق مطالعه كتابهايى كه در زمينه همسريابى و انتخاب همسر و فلسفه ازدواج نوشته شده به دست آورد.
بخشى از اطلاعات را بايد از طريق كارشناسان امر ازدواج و افرادى كه داراى تجارب در اين زمينه هستند كسب نمود و بخشى از اطلاعات را نيز بايد از طريق دوستان، همكاران، همكلاسىها و همسايگان و افراد محل سكونت خواستگار به دست آورد. سؤال شما بيشتر مربوط مىشود به اين قسمت اخير. يعنى تحقيق در مورد خواستگار از افرادى كه او را مىشناسند مانند همسايگان و همكاران. در اين قسمت عليرغم اين كه دين اسلام براى حفظ آبروى انسانها فوقالعاده اهميت داده است و به هيچكس حق ريختن آبروى ديگران را نمىدهد و از عيبجويى از ديگران نهى نموده است ولى اهميت امر ازدواج باعث شده كه شارع مقدس در اينجا براى ازدواج اهميت بيشترى قائل شده كسانى كه با آنها در اين زمينه مشورت مىشود ويژگىهاى شخصيتى اين فرد را بيان كنند. طبيعى است كه اگر عيوبى در اين فرد هست كه به ازدواج او با فلان دختر آسيب جدى وارد مىكند بايد بيان كنند و اين را شارع اجازه داده است و گناه محسوب نمىشود و از مواردى است كه غيبت جايز است. البته در همينجا بايد همه جوانب قضيه در نظر گرفته شود و فقط بيان آن چيزهايى كه در ازدواج فعلى نقش دارد بايد گفته شود و فرد مورد مشورت حق ندارد هر چيزى را كه مىداند بگويد ولو آن چيزها نقشى فعلاً در ازدواج فعلى ندارد مثلاً اگر اين فرد در دوران كودكى 10 يا 15 سال قبل يك خلافى مرتكب شده و ديگر آن را تكرار نكرده و در حال حاضر نيز به هيچ وجه مرتكب آن اعمال نمىشود لزومى ندارد كه بگويد بله اين فرد ده سال پيش چنين كارى را انجام داد چه اين كه انسان در زندگى خود ممكن است دچار اشتباهاتى خواسته يا ناخواسته بشود و هيچكس جز معصومين(ع) مصون از اشتباه نيستند. بنابراين فقط آنچه كه در ازدواج فعلى نقش دارد و دانستن آنها براى دختر يا پسر مهم است بايد بيان شود و به عبارت ديگر وضعيت فعلى او و خصوصيات كنونى او بايد بيان شود و بيان عيوب در اينجا اشكالى ندارد. البته شخص تحقيقكننده نيز بايد آبروى آن فرد را حفظ كند و لزومى ندارد براى كسى آنها را بيان كند فقط براى اطلاع خودشان كه آيا دختر را به چنين فردى بدهيم با اين خصوصيات باشد ولى اين كه بخواهد آنها را براى هر كسى بيان كند جايز نيست.
کد سوال : 4829
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : چه كنيم كه در طول سال تحصيلي نشاط روحي و جسمي داشته باشيم ؟
پاسخ : «انگيزه»، نه تنها نشاط روحى و نيروى جسمى مىآورد، بلكه مانع خستگى بدنى و كسالت هم مىشود.
وقتى به «هدف» از درس خواندن و تحصيل علوم، «ايمان» داشته باشيم، نه ترديد و دودلى سراغمان مىآيد، نه با حرف اين و آن، گرفتار «يأس» مىشويم.
گرچه نيروى جسمى، به انسان قدرت تلاش و تحرك مىبخشد، ولى مهمتر از آن، اراده و انگيزه است. كه حتى بدن هاى ضعيف و جسمهاى نحيف را هم توانا و خستگى نشناس مىسازد.
از ياد نبريم كه چرا درس مىخوانيم و هدفمان چه بود و چيست؟ «اخلاص»، عامل ديگرى براى تقويت اراده و نيرومندى جسم است، چون تنها براى «خدا» درس خواندن و فقط با انگيزهى مقدس «اداى تكليف» در حوزه علم آموختن، انسان را از وابستگى به رضايت اين و تحسين و تشويق آن، رها مىسازد.
مراقبت از وضعيت غذا و جسم هم مؤثر است.
شبها غذاى سبك خوردن، نشاط سحرگاهى را تضمين مىكند.
پرداختن به ورزش و نرمش و تحرك و تفريحات سالم و هواى آزاد نيز، روح را نشاط مىبخشد و بدن را پرتوان مىسازد، البته به اندازهاى كه در روند تحصيلى اختلال نيافريند و «تقويت جسمى» بر «تربيت روحى» غالب نيايد.
مىتوان با «قصد قربت» ورزش كرد، تا عبادت به شمار آيد! هرچند، جوانى فصل تلاش و تكاپوى علمى و درسى است، اما اگر بدن و فكر، استراحت لازم و كافى نداشته باشد، زودتر از موعد از كار مىافتد.
بدن، مركب روح و فكر ماست. به تندرستى و نشاط جسمى و شادابى روحى هم «بها» دهيم.