کد سوال : 231
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : در حال حاضر با وجود رايانههاى شخصى و مصونيت قرآن از تحريف، چه نيازى به حفظ قرآن و صرف هزينههاى كلان است؟
پاسخ : چند نكته درباره اين پرسش شايان توجه است:
اگر هدف تنها مصون گشتن قرآن از تحريف بود، نياز به حفظ قرآن و صرف هزينههاى كلان وجود نداشت! اما آثار مختلفى بر حفظ قرآن مترتب است؛ از جمله:
T}1. ياد خدا{T
تأثيرگذارى بر جان و روح حافظ؛ به گونهاى كه در هر پيشامدى آيه مناسب با آن بر قلب خطور كند و يا با يادآورى آن، شخص وظيفه خود را در حادثه تشخيص دهد. براى مثال قرآن درباره وسوسههاى شياطين مىفرمايد: A}«إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّيْطانِ تَذَكَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ»{A؛ V}اعراف (7)، آيه 201.{V؛ «پرهيز كاران هر گاه خيالى شيطانى عارضشان شود، ياد [خدا ]
كنند و آن گاه بينا باشند». پس همان گونه كه خيال شيطانى جان را شعلهور مىكند، يادآورى آيات شعله را خاموش و دل را نورانى مىسازد. بديهى است چنين اثرى بر وجود آيات قرآن، در رايانه و دفتر يادداشت مترتب نمىگردد.
به طور كلى؛ قرآن تذكره و عامل يادآورى استV}نظير آيات 55 سوره «مدثر» و 12 سوره «عبس»، 16، 41، 51، 54 و 56 از سوره مريم و 24 سوره احزاب. {V و اين يادآورى آثار بسيارى دارد كه با حفظ قرآن، بيشتر تأمين مىشود.
T}2. شفاى دردهاى معنوى{T
قرآن همان گونه كه راهنما و هدايتگر در صحنههاى مختلف زندگى است، اثر ويژهاى بر جان و قلب انسان دارد و آن درمان بيمارىهاى درونى است؛ نظير كبر، غرور، ترس، اضطراب، تشويش خاطر، سوء ظن به ديگران، بدبينى به سير جريان امور و... .
يكى از مهمترين ويژگىهاى قرآن، زبان عاطفه و تأثيرگذارى آن بر عواطف و احساسات و تلطيف كردن آنها است؛V}ر.ك: تفسير قرآن، استاد شهيد مطهرى، ج 10، بخش اول. {Vچنان كه خود مىفرمايد: A}«يا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْكُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِي الصُّدُورِ»{A؛ V}يونس (10)، آيه 57.{V؛ «اى مردم! از سوى پروردگارتان پندى براى شما و شفابخش دلها و رهنمود و رحمتى براى
مؤمنان آمده است». اين شفابخشى هنگامى كامل مىگردد كه دل در محضر قران باشد و داروهاى قرآنى را به خود تلقين و يادآورى كند.
بنابراين توصيه مىشود، حداقل آياتى را كه بر جان خود مؤثر و در درمان مشكلات روحى خود مفيد تشخيص مىدهيد، به حافظه و خاطر خود بسپريد و بكوشيد آن را از حد حافظه ذهنى به باور قلبى تبديل كنيد تا در اثر اين تلقين، قلب درمان شده و آثار شفابخش آن را شاهد باشيد.
شايد مهمترين علت سفارشهاى مكرر به حفظ قرآن از سوى پيشوايان معصومعليهم السلام، رهانيدن انسان از اضطراب، تشويشها و آلام روحى باشد؛ چرا كه قرآن «ذكر» است A}«وَ هذا ذِكْرٌ مُبارَكٌ أَنْزَلْناهُ»{A؛ V}انبياء (21)، آيه 50.{V و اطمينان قلب در ذكر خدا نهفته است. A}«أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»{A؛ V}رعد (13)، آيه 28.{V و روگردانى از ذكر خدا زندگانى سخت و تؤام با تنگناها و
گرفتارىها را به دنبال دارد.V}طه (20)، آيه 124.{V
T}3. تحقيق و پژوهش{T
قرآن مجيد كتابى براى همه زمانها و متناسب با نيازهاى علمى همه انسانها است. اين كتاب طورى تنظيم شده، كه عبارتهاى آن علاوه بر معانى ظاهرى، داراى معانى باطنى بسيار عميقى است. معانى باطنى قرآن فراتر از دسترسى به الفاظ از طريق رايانه و كتاب است. راه اصلى رسيدن به معانى باطنى، كشف انواع ارتباط بين آيات است. به عبارت ديگر تحقيق و پژوهش در قرآن نياز به
هوشمندى ذهن و نورانيت قلب دارد. اين مهم با حفظ كردن و انس با قرآن، بهتر امكانپذير است.V}ر.ك:
الف. شهريار پرهيزگار، چگونه قرآن را حفظ كنيم، (نمايندگى ولى فقيه در نيروى مقاومت بسيج)، 1371، چاپ اول، ص 22.
ب. اهميت و روش حفظ قرآن، الياس كلانترى، (تهران انتشارات بيان، 1362، چاپ اول)، ص 9-21.{V
کد سوال : 232
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : چرا در قرآن داستان بنىاسرائيل بسيار تكرار شده است؟
پاسخ : قصص قرآنى جهت پند و درس از حوادث گذشته بوده و در هر مورد كاملاً متناسب با آيات مطرح شده آن سوره است. البته درك اين ارتباط به جهت محتواى عميق و اسرار و رموز قرآن، جز با مطالعه و بررسى فراوان به دست نمىآيد. اما دليل بيان سرگذشت بنىاسرائيل و حوادث تاريخى آن، در موارد متعددى از آيات قرآن، اين است كه: اولاً براى بنىاسرائيل - كه همان فرزندان يعقوبعليه
السلام هستند پيامبران بسيارى مبعوث شدهاند؛ همانند يعقوب، يوسف، موسى و عيسىعليه السلام و... بنابراين پيامبران زيادى در بين آنان مبعوث گشته و حوادث زيادى در تاريخ آنها به وقوع پيوسته است. ثانياً شباهت حوادث و تحولات پيش آمده براى بنىاسرائيل با امت اسلام است. در روايات آمده است: هر آنچه بر بنىاسرائيل گذشت و براى آنان پيش آمد، دقيقاً براى مسلمانان نيز پيش خواهد آمد. بنابراين، ذكر تاريخ بنىاسرائيل در موارد متعدد، بدون حكمت و جهت نيست. افزون بر آن تكرار داستان بنىاسرائيل در سورههاى مكى و مدنى متفاوت است. در سورههاى مكى، تأكيد بيشتر بر روى برخورد موسىعليه السلام با فرعون و اطرافيان او است؛ اما در سورههاى مدنى، عموماً از رابطه موسىعليه السلام با بنىاسرائيل و مشكلات اجتماعى و سياسى آنان صحبت شده است بنابراين تكرار آيات و برخى از داستانها، بجا بوده و داراى حكمت خاصى استV}ر. ك: محمد هادى معرفت، تلخيص التمهيد، ج 2، ص 235، مؤسسه نشر اسلامى.{V. در پايان گفتنى است قوم بنىاسرائيل نمادى از يك جامعه بشرى است كه بهانهجويى، نافرمانى، راحتطلبى و... را به نمايش گذاشته و داستان آنها عبرتآموز است. از اين رو سرگذشت بنىاسرائيل، نماد اتمام حجت بر بشريت است.
کد سوال : 233
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : در سوره «الرحمن» چرا آيه «فباىّ الاء ربكما تكذبان» تكرار شده است؟
پاسخ : در سوره «الرحمن» خداوند نعمتهاى گوناگون خود را - اعم از مادى و معنوى بيان كرده و بعد جن و انس را مخاطب قرار داده است كه: كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را تكذيب مىكنيد. اين پرسش، استفهام تقريرى است كه در مقام اقرار ذكر مىشودV}همان، ص 240.{V. از اين رو در روايتى آمده است كه بعد از اين جمله بگوييم: پروردگارا! ما هيچ يك از نعمتهاى تو را تكذيب نمىكنيم
«لا بشىء من الائك رب اكذب». انديشه و دقت در نعمتهاى الهى - با جزئيات و ريزهكارىها و اسرارى كه در هر يك از آنها نهفته است حس شكرگزارى را برمىانگيزد و انسان را به عرفان و شناخت مبدأ اين نعمتها دعوت مىكند. به همين جهت خداوند از بندگانش، اقرار مىگيرد. اين تكرار نه تنها منافاتى با فصاحت و بلاغت ندارد، بلكه خود يكى از فنون فصاحت است. اين درست مانند آن
است كه پدرى فرزند فراموش كار خود را مخاطب ساخته، مىگويد: آيا فراموش كردى كودكى خرد و ناتوان بودى. من چه خون جگرها براى پرورش تو خوردم؟! آيا فراموش كردى هنگامى كه به مرحله جوانى رسيدى و نياز به همسر داشتى، پاكترين همسر را برايت انتخاب كردم؟! آيا فراموش كردى نياز به خانه و وسايل زندگى داشتى، برايت فراهم كردم؟ پس اين سركشى و بىمهرى از
چيست؟! خداوند مهربان نيز نعمتهاى گوناگونش را به اين بشر فراموشكار يادآور مىشود و به دنبال هر بخش از آنها، از او سؤال مىپرسد: «كدام يك از اينها را انكار مىكنى؟!» پس اين نافرمانى و طغيان براى چيست؟! در حالى كه اطاعت من نيز رمز تكامل و پيشرفت خود شما است و از آن چيزى عايد پروردگارتان نمىشودV}تفسير نمونه، ج 23، ص 113 115.{V.
کد سوال : 234
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : علت اينكه در قرآن، موضوعات به صورت پراكنده بيان شده، چيست؟
پاسخ : اين تصور از آيات قرآن را نمىتوان به كلى تأييد كرد. با توجه به اهداف خاص هدايتى قرآن، سورهها به تدريج نازل مىشد و آيات، در سورهها قرار مىگرفت. براى مثال در سوره «علق» (نخستين سوره نازل شده) پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله مأمور مىشود تا مردم را به سوى پروردگار يگانه دعوت كرده و آنان را به اطاعت از او فرا خواند و در عين حال به آن حضرت توضيح داده
مىشود كه: همه مردم چنين دعوتى را نخواهند پذيرفت؛ بلكه برخى با تو برخورد خواهند كرد! البته ما اين اشخاص را تنبيه خواهيم كرد و وظيفه تو تحت تأثير قرار نگرفتن از اين جريان طغيان و اطاعت محض از ما است.
يا در سوره «قلم» (دومين سوره نازل شده در مكه) به اذيت صاحبان زر و زور اشاره و نسبت ديوانگى، به ساحت پيامبرصلى الله عليه وآله دفع مىشود. اين سوره علت اين نسبت را، تحليل و انگيزههاى خاص صاحبان قدرت و ثروت مىداند و وظيفه پيامبرصلى الله عليه وآله را در برابر اين برخوردها روشن مىكند و وعده برخورد خداى متعال را با آنان مىدهد.
البته اين تنوع، لطمهاى بر وحدت موضوعى سورهها وارد نمىسازد؛ نظير اينكه در طبيعت شاهد فضاى طبيعى و جنگلها و باغها يا فضاى وحش و محيطهاى شهرى و يا روستايى هستيم و در عين حال كه در هر يك از آنها عناصرى از ديگر فضاها وجود دارد، اما وجه غالب آنها روستا يا شهر يا جنگل و باغ است. به طور كلى زيبايى هر كدام از اين مكانها، به تركيبى است كه از بخش
هاى ديگر در خود جاى مىدهند. شهر بدون درخت و حيوان و آب و... زيبا نيست و جنگل با كلبهها و حيوانات وحش و پرندگان و... زيباتر مىشود؛ به خصوص كه اين امور پراكنده، تأثير مثبتى بر جنگل يا شهر مىگذارد. پس بايسته است پراكندگى موضوعات را با وحدت موضوع محورى و اصلى هر سوره مرتبط داشت و ذكر موضوعات متنوع را به مناسبت موضوع اصلى تحليل كرد.
نكته ديگر آنكه قرآن، كتاب انسانسازى و جامعه سازى است. اين مقصد از راه پرداختن به تمام موضوعاتى كه به گونهاى با اين دو مقوله در ارتباطند، تأمين مىگردد.
بخشى از مطالب در قرآن، ابتدا از ناحيه خدا مطرح شد و پارهاى از مطالب در پاسخ به سؤالات و شبهات مردم و به تبع حوادث و وقايع بوده است. قرآن با حفظ وحدت كلى مقاصد سورهها، به اين موارد نيز پرداخته است و علت دستور پيامبرصلى الله عليه وآله مبنى بر قرار دادن آيات جديد در بعضى از سورهها، همين بوده است.
در پايان گفتنى است تنوع و گوناگونى آيات و روايات، علاوه بر آموزش مردم، براى جذب و تربيت آنان بوده است؛ يعنى، آنان را شاد كند، بترساند، اميد بخشد، درمان كند و... اما تقسيم موضوعى مباحث به طور عمده، با هدف آموزشى هماهنگ است. در نتيجه روش قرآن در بيان مفاهيم و موضوعات، منحصر به فرد است؛ چرا كه نظام عملى و عقيدتى و اخلاقى را آميخته به يكديگر بيان
مىكند. اين بهترين روش براى هدايت است؛ به طور مثال در جايى احكام را بيان مىكند و پس از بيان احكام، به موضوع قيامت و حسابرسى هم اشاره مىكند تا شنونده و خواننده، براى عمل تحريك شود. البته در قرآن مجيد سورههاى موضوعى نيز وجود دارد؛ مثلاً برخى از سورهها به يك داستان و قصه اختصاص يافته است (مانند سوره يوسف) و بعضى صرفاً به مسائل توحيدى
پرداخته و برخى ديگر به موضوع قيامت. در عين حال در آياتى ديگر، همه مسائل را در سيستم و نظام واحدى تبيين كرده است. نكته مهم آنكه نبايد قرآن را كتابى بدانيم كه صرفاً براى بيان موضوعات نازل شده؛ بلكه كتابى است براى هدايت و به همين منظور مطابق با فطرت انسانى و عواطف و احساسات و تعقّل او، خداوند اين روش را برگزيده است.
کد سوال : 235
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : دليل وجود آيات متشابه در قرآن چيست؟
پاسخ : پيش از پاسخ، بايد به اين مقدمه ضرورى توجه كرد كه راه تفهيم و تفاهم در ميان انسانها، به كارگيرى الفاظ است و انسانها مقاصد و انديشههاى درونى خويش را از اين راه به يكديگر منتقل مىكنند.
خداى حكيم نيز كه پيامبر را از ميان مردم، براى هدايت ايشان برگزيده است؛ رهنمودهاى وحيانى خويش را از همين راه و در قالب پيامها و تعبيرهاى كلامى بليغ، به وسيله پيامبر به مردم ابلاغ كرده است. عوامل تشابه عبارت است از:
T}1. بلنداى مفاهيم و معانى{T
T}2. اشتراك لفظ{T
اشتراك لفظ مىتواند عامل ايجاد تشابه در آيات باشد؛ زيرا به سبب آن، كلام قابل حمل بر معناى غير مقصود مىشود. براى مثال در آيه A}«وَ اذْكُرْ فِي الْكِتابِ إِبْراهِيمَ... إِذْ قالَ لِأَبِيهِ يا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ ما لا يَسْمَعُ وَ لا يُبْصِرُ وَ لا يُغْنِي عَنْكَ شَيْئاً»{A؛ V}مريم (19)، آيه 44-41.{V. واژه «اب» مشترك بين چند معنا، از جمله پدر، جد و عمو مىباشد. اين اشتراك سبب تشابه آيه گرديده است، لذا برخى
در فهم مراد آن دچار اشتباه شده و پدر حضرت ابراهيم را بتپرست و مشرك دانستهاند!
T}3. ايجاز{T
يكى از عوامل تشابه، ايجاز (مختصر گويى) در آيات است؛ براى نمونه در آيه A}«وَ جاءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا»{A؛ V}فجر (89)، آيه 22.
{V. حذف كلمه «امر» كه از آيات ديگر (غافر، 88) فهميده مىشود، شبهه مكان داشتن و محدود بودن خداوند را القا مىكند.
T}4. مباحثى جدلى{T
برخى از آيات - كه اكنون از متشابهات به شمار مىآيد در آغاز متشابه نبوده و مسلمانان به دور از سابقه ذهنى گمراه كننده و خلوص نيت، با آن برخورد مىكردند. بدين لحاظ به طور عموم معنا و مراد آن به خوبى درك مىشد و هيچ گونه شبههاى ايجاد نمىگرديد. اما پس از به وجود آمدن مباحث جدلى و رايج شدن برخى از اصطلاحات به گونه ناپخته و نارس، بر چهره پارهاى از
آيات، هالهاى از غبار ابهام نمودار شد. براى مثال آيه A}«وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ ناضِرَةٌ. إِلى رَبِّها ناظِرَةٌ»{A؛ V}قيامت، (75) آيه، 22-23.{V بر حسب استعمالات متعارف عرب، چشم داشتن به جايگاه بلند پروردگار را مىرساند، اما بعدها با بروز مباحث جدلى و تفسير به رأى، عدهاى آن را به معناى «رؤيت با چشم» گرفتند.
T}5. تعريض{T
«تعريض» از جمله فنون بلاغى است كه قرآن كريم آن را به كار گرفته و از اين راه، مطالب خود را غير مستقيم، به مخاطبان خود القا كرده است. در تعريض از امر، نهى، تهديد، تعجب و... استفاده مىشود و در آن خطاب گوينده در ظاهر متوجه شخصى است و در واقع به غير او نظر دارد. براى نمونه مىفرمايد «اى پيامبر! اگر شرك آورى اعمالت حبط و نابود خواهد شد» ؛ در اينجا خطاب به
پيامبرصلى الله عليه وآله است؛ اما چه بسا منظور اصلى مردمان ديگر باشند. از پنج عامل ياد شده، سبب اصلى تشابه در آيات، علو معانى و مفاهيم بلند قرآن است (عامل نخست)؛ زيرا از سويى لزوم ارايه معارف الهى بايسته است و از سوى ديگر كوتاهى لفظ و بلنداى معنا، به طور طبيعى باعث بروز اين تشابه است. قرآن پيچيدهترين روابط و عوالم وجود را به كلام كشيده است و چون
موضوع پيچيده و بسيار بلند است، كلمات در همين حد مىتوانند بيانگر آنها باشند. البته هيچ كلام غيرقابل فهمى در قرآن نيست و حتى آيات متشابه آن با رجوع به محكمات، قابل فهم است ؛ البته براى اهل فن و كسانى كه ابزارهاى لازم علمى را براى رسيدن به آن فراهم سازندV}منابع:
الف. محمدهادى معرفت، علوم قرآنى، (قم، مؤسسه فرهنگى انتشاراتى التمهيد، 1378، چاپ اول)، ص 289-271.
ب. محمد باقر سعيدى روشن، علوم قرآنى، (قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى، چاپ اول)، ص 293.{V.
کد سوال : 236
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : نسخ را تعريف و فلسفه آن را بيان كنيد و بگوييد چند آيه نسخ شده است؟
پاسخ : نسخ نزد پيشينيان، مفهومى گسترده داشت و عبارت بود از: هرگونه تغيير در حكم پيشين؛ در حالى كه نسخ در اصطلاح امروز، جايگزين كردن حكم جديد، به جاى حكم قديم است. به تعبير علامه طباطبايى نسخ ؛ يعنى: «آشكار ساختن انتهاى مدت و زمان حكم و پايان عمل به آن».
T}حكمت نسخ{T
حكمت نسخ، به شيوه وضع احكام و نزول قرآن بر مىگردد. حكمت اساسى تدريج در تشريع و نزول آيات، تعليم و تربيت مخاطبان بوده است. خداى متعال براى تثبيت معارف و نظامهاى ارزشى جاودانه اسلام، شرايط عينى و واقعيتهاى خارجى معرفتى و توان علمى و عملى مخاطبان را در نظر گرفته است. بنابر مصالح مورد نظر، احكام الهى همه يكسان و يكنواخت نيست. برخى احكام به
حسب شرايط و موقعيت اجتماعى عصر نزول، داراى مصلحت موقت بوده و در نتيجه حكم خاص آن موارد از همان آغاز نيز در نزد خداوند، قلمروى محدود داشت؛ ولى بنا بر حكمتهايى از مردم پوشيده داشته شده استV}محمد باقر سعيدى روشن، علوم قرآن، ص 304.{V.
T}تعداد آيات نسخ{T
برخى در اين باره نظر افراطى داشته و آيات زيادى را منسوخ دانستهاند: اما با ضابطهمند شدن تعريف نسخ و شرايط آن از سوى قرآنشناسان، دايره نسخ محدود گرديده است و تعداد آن از نظر بيشتر محققان از ده آيه تجاوز نمىكند. آياتى كه تقريباً بر نسخ آنها اتفاق شده عبارت است از: آيه نجوا، آيه جزاى فاحشه، آيه توارث از طريق ايمان (انفال 8 آيه 72) و...V}حسين جوان آراسته،
درسنامه علوم قرآنى، ص 429.{V .
کد سوال : 237
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : سورههاى قرآن به دست چه كسى و بر اساس چه معيارى، نامگذارى شده است؟
پاسخ : برخى از مفسران در رابطه با نامگذارى سورههاى قرآنى، معيارهاى زير را ارائه دادهاند:
1. نام سوره گاهى با عنوانى كه در آن سوره واقع شده يا با موضوعى كه در آن سوره از آن بحث شده، انتخاب مىشود. براى مثال: نامگذارى سوره «نساء» به اعتبار بيان احكام زنان، سوره «مائده» به لحاظ سخن رفتن از مائده آسمانى، سوره «انعام» به جهت سخن از چهار پايان، سوره «نحل» به علت تكيه بر زنبور عسل و سوره «نمل» به جهت به ميان آمدن نام مورچگان در آن است.
در قرآنهاى قديمى، ابتداى سوره مىنويسند: H}«سورةٌ تُذكر فيها البقرة»{H؛ «سورهاى كه در آن گاو ذكر مىگردد» و H}«سورةٌ يذكر فيها آل عمران»{H؛ «سورهاى كه در آن از آل عمران سخن به ميان مىآيد».
2. گاهى جملهاى از اول سوره را معرف و نام آن سوره قرار مىدهند، چنان كه گفته مىشود: سوره «اقرا بسم ربك»، «انا انزلناه»، «لم يكن» و نظاير آنها.
3. گاهى با وصفى كه سوره دارد، به معرفى آن مىپردازند. براى مثال سوره حمد به مناسبت اينكه در اول قرآن آمده، «فاتحة الكتاب» و به مناسبت هفت آيه بودنش «سبع المثانى» ناميده مىشود و يا سوره «قل هوالله» به لحاظ اينكه مشتمل بر توحيد خالص است «سوره اخلاص» ناميده مىشود.
4. گاهى تسميه سوره به لحاظ نوع حروف مقطعه موجود در آن است مانند: سوره ق، ص، حم، عسق و... .
حاصل سخن اينكه اين عمل به صورت طبيعى، شكل گرفته و نمىتوان گفت به دستور رسول اكرمصلى الله عليه وآله بوده است. به همين دليل بسيارى از سورهها، بيش از يك اسم دارند؛ مانند بقره، آل عمران، نحل، توبه، غاشيه و...V}ر.ك:
الف. محمد حسين طباطبايى، قرآن در اسلام، ص 218، (انتشارات دارالكتب الاسلاميه)؛
ب. زركشى، البرهان فى علوم القرآن، ج 1 ص 339، (انتشارات دارالكتب العلميه).{V .
اما براساس نظريه ديگرى - كه نامگذارى را توقيفى مىداند هر سورهاى در قرآن كريم، هم زمان با حيات رسول اكرمصلى الله عليه وآله داراى نام و عنوان يا نامها و عناوينى است كه از طريق وحى معين و مشخص شده بود.
در نظريه سومى؛ علاوه بر معين بودن اسامى سورهها در زمان حيات پيامبرصلى الله عليه وآله پس از وفات آن حضرت نيز هر سورهاى حتى بسيارى از آيات به جهت خصوصيات و مزايا و يا جهت مشتمل شدنشان بر موضوع خاصى داراى عناوين و اسامى ديگرى از جانب علما گرديدV}ر.ك:
الف. سيد محمد باقر حجتى، پژوهشى در تاريخ قرآن كريم، (تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1376، چاپ دوازدهم)، ص 98؛
ب. محمد هادى معرفت، تاريخ قرآن، (تهران، سمت، 1357، چاپ اول)، ص 77.{V.
کد سوال : 238
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : نام دوم سورههايى مانند (انسان، دهر هم ناميده مىشود يا غافر، مؤمن) را بنويسيد.
پاسخ : بسيارى از سورهها علاوه بر نام هاى متداول و معروف به نامهاى ديگرى نيز ناميده مىشوند كه برخى از آنها كه به نامهاى ديگر نيز معروفند را ذيلاً مىآوريم:
1. الفاتحه حمد، سبع المثانى
2. بقره و آلعمران زهروان
3. توبه برائت
4. اسراء بنىاسرائيل
5. السجده الم سجده
6. فاطر ملائكه
7. غافر مؤمن
8. فصلت حم سجده
9. شورى حم عسق
10. النباء عم
11. انسان دهر، هل اتي
12. تكوير كورت
13. الشرح انشراح و الم نشرح
14. قريش ايلاف
15. الكافرون جحد
16. اخلاص توحيد، نسبت، قل هواللَّه
17. فلق و ناس معوذتين
کد سوال : 239
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : علت تعدد سورهها و تقسيم بندى آيات قرآن چيست؟
پاسخ : قرآن پژوهان درباره حكمت تقسيم قرآن به سورههاى مختلف، نظرهاى گوناگونى را بيان كردهاند. برخى در اين باره گفتهاند: حكمت تقسيم قرآن به سورهها براى اثبات اين مسئله است كه هر سورهاى از قرآن - حتى در حداقل آيات آن معجزه و آيتى از نشانههاى الهى است. همچنين اشاره به آن است كه هر سوره، داراى روش و سبك مستقل و مخصوص به خود است. براى مثال سوره «
يوسف» از داستان يوسف و سوره «برائت» از احوال و اسرار منافقان صحبت مىكند.V}بدرالدين محمد بن عبدالله زركشى، البرهان فى علوم القرآن، ج 1، نشر دار المعرفه، ص 264.{V به علاوه هر سوره داراى حداقل يك هدف اصلى و پيام ويژهاى مىباشد كه آيات سوره بر محور آن دور مىزند.V}ر.ك: اهداف و مقاصد سورههاى قرآنى، محمود شماته، ترجمه محمد باقر حجتى.{V برخى نيز به
حكمتهاى ديگرى اشاره كردهاند؛ از جمله: تفصيل قرآن به آيات و سورههاى مختلف به سبب به هم پيوستن اشكال و نظاير و متناسب بودن آنها با يكديگر است كه موجب ملاحظه و شناخته شدن معانى و نظم آنها مىگردد.V}جلال الدين عبدالرحمن سيوطى، الاتقان فى علوم القرآن، ج 1، (نشر دار ابن كثير)، ص 207 و 208؛ سيد محمدباقر حجتى، پژوهشى در تاريخ قرآن كريم، نشر دفتر نشر
فرهنگ اسلامى، ص 107.{V
در پايان لازم است به دو نكته اشاره شود:
يكم. تقسيم قرآن به سورهها به دستور خدا بوده و در زمان پيامبرصلى الله عليه وآله تعيين شده است. هر سوره با H}«بسماللَّه الرحمن الرحيم»{H شروع و با تكرار نزول آن، سوره پيشين ختم مىشود.
دوم. تقسيم قرآن به سورهها، اختصاص به اين كتاب آسمانى ندارد؛ زيرا كتابهاى آسمانى پيشين (مانند تورات و انجيل) هم به شكل تبويب و سورهبندى نازل شده است؛ چنان كه زمخشرى بدين موضوع اشاره كرده است.V}الاتقان، ج 1، ص 208.{V
کد سوال : 240
موضوع : قرآن و حديث
پرسش : منظور از حروف مقطعه قرآن چيست؟
پاسخ : در ابتداى 29 سوره از سورههاى قرآن، يك يا چند حرف از حروف الفبا وجود دارد (مجموعاً 87 حرف) كه با حذف موارد تكرارى 14 حرف مىشود (يعنى نصف حروف الفباى عربى كه 28 حرف است). اينها «حروف مقطعه» ناميده مىشوند. حروف مقطعه در كتابت سرهم و به صورت يك كلمه مثل «الم، المص و...» نوشته؛ ولى هنگام خواندن جدا از هم خوانده مىشوند. براى مثال «الف»، «لام»،
«ميم» يا «الف»، «لام»، «ميم»، «صاد»، اين حروف چهارده گانه عبارت است از: «ا.ح.س.ص.ط.ع.ق.ك.ل.م.ن.ه.ر.ى».
بدرالدين زركشى از تركيب اين حروف، جمله «نص حكم، قاطع له سر» و فيض كاشانى جمله «صراط على حق نمسكه» را ساختهاند.
در رابطه با «حروف مقطعه» نظرات متفاوتى از سوى قرآنپژوهان ابراز شده كه به طور خلاصه به بخشى از آنها اشاره مىشود:
1. «حروف مقطعه» از نوع متشابهات قرآنى است كه علم آن مخصوص به خداوند است.V}ر.ك: سيوطى، الاتقان، ج 3 ص 24 ؛ تفسير طبرى، ج 1، ص 72.{V
2. حروف مقطعه هر سوره نام همان سوره است؛ چنان كه سورههاى «يس» و «طه» و... هر يك به اين اسامى ناميده شدهاند.V}زمخشرى، كشاف، ج 1، ص 21.{V
3. هر يك از اين حروف اشاره به اسمى از اسماى حسناى الهى است و بعضى نيز رمز و اشاره به نام پيامبر اكرمصلى الله عليه وآله است.
4. حروف مقطعه از ناحيه خدا، سوگندهايى است مبنى بر اينكه اين كتاب از سوى او است.V}ر.ك: قرطبى، الجامع لاحكام القرآن، ج 1، ص 110.{V
5. اين حروف براى متنبه كردن مردم و برقرارى آرامش مجلس به هنگام رساندن آيات الهى از سوى پيامبرصلى الله عليه وآله است.V}ر.ك: رشيد رضا، تفسير المنار، ج 8، ص 296.{V
6. اين حروف در واقع رمز و سرى ميان خداوند و رسول اكرمصلى الله عليه وآله است كه تنها پيامبر و افراد پاك مىتوانند از آنها آگاهى يابند.V}بلاغى، محمدجواد، آلاء الرحمن، ج 1، ص 64.{V
7. حروف مذكور براى آگاه كردن پيامبرصلى الله عليه وآله از نزول وحى و تمايز آن از سخنان بشرى نازل شده است.V}الاتقان، ج 3، ص 31.{V
8. با تدبر در سورههاى داراى حروف مقطعه مشترك، روشن مىشود كه مضامين و سياق آنها با يكديگر مشابه و متناسب است.V}ر.ك: تفسير الميزان، ج 18، ص 6 - 8.{V
9. تمامى بحثها بر محور حكمت وجود حروف مقطعه دور مىزند و ربطى به كنه و حقيقت وجود آنها ندارد؛ زيرا انسان از آگاهى يافتن بر آنها ناتوان است.V}صبحى صالح، مباحث فى علوم القرآن، ص 283.{V
10. اين حروف گرچه از متشابهات قرآن محسوب مىشود؛ اما گروه راسخان در علم مىتوانند از آنها آگاهى يابند.V}ر.ك: قاضى عبدالجبار، متشابه القرآن، ج 1، ص 13.{V
11. اينها سرآغاز سورههايى است كه خداوند قرآن را با آنها شروع كرده است. از ميان مفسران، مجاهد اين قول را پذيرفته است.V}تفسير المنار، ج 1 ص 122.{V
گفتنى است تفاسير ديگرى نيز درباره «حروف مقطعه» از جانب قرآنپژوهان ارائه گشته و روايات زيادى نيز در اينباره نقل شده است.V}تفسير البرهان، ج 1، ص 53 و ج 2، صص 206 و 277؛ بحارالانوار، ج 89، ص 373؛ تفسير نورالثقلين، ج 3، ص 320.
براى آگاهى بيشتر درباره تفسيرهاى حروف مقطعه ر.ك:
الف. عبدالله جوادى آملى، تفسير تسنيم، ج 2، صص 69 - 129.
ب. محمدهادى معرفت، تناسب آيات، صص 135 - 165.{V