• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 4793
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : راه هاي تزكيه نفس و دور شدن از عشق زميني و رسيدن به عشق الهي، چيست؟
پاسخ : گذر از عشق زمينى و وصول به عشق الهى به دو طريق بنيادين و روبنائى ممكن است. طريق بنيادين، اصلاح انديشه و نوع نگاه به زندگى و جهان است و طريق روبنائى، اصلاح و كنترل رفتار بر اساس همان انديشه‏هاى بنيادين مى‏باشد. زيرا مى‏دانيم كه هر عملى از انديشه‏اى بر مى‏خيزد پس چون انديشه و نگاه آدمى اصلاح شود، اخلاق و عمل او نيز به تبع آن در طريق اصلاح قرار مى‏گيرد و بالعكس. در واقع تمامى اخلاق، رفتار، حالات، تمايلات، احساسات و عواطف انسان تحت تأثير نوع جهان‏بينى و عينكى كه براى نگاه به هستى و انسان براى چشم خويش ساخته است، متفاوت خواهد بود. عينكى كه عرفان، قرآن كريم و به طور كلى اسلام براى نگاه انسان ساخته است، عينك توحيد است؛ وقتى انسان از پشت اين عينك به زندگى و جهان مى‏نگرد چيزى جز حق تعالى نمى‏بيند. اگر انسان موفق شود متن هستى را مشاهده نمايد، هستى‏اى كه تمام عوالم وجود را پرساخته است، در حقيقت ذات حق را ديده است و چنانچه صفات و كمالات منتشر در پديده‏هاى جهان را ادراك نمايد، صفات و كمالات حق تعالى را ادراك نموده است و در صورتى كه به تماشاى طبيعت و اشياء و مخلوقات الهى بنشيند، مظاهر؛ يعنى محل ظهور حق تعالى را مشاهده نموده است و در نهايت، چيزى جز حق تعالى را نديده است. به طور اصولى، جز حق تعالى ديدنى نيست؛ چون هستى منحصر به اوست و «غير از او» چيزى نيست كه ديدنى باشد، فرق عارف و غيرعارف هم تنها در اين است كه عارف مى‏داند جز حق را نمى‏بيند و غيرعارف نمى‏داند و گرنه هر دو دو مشاهده حق تعالى ثبوتا مساوى‏اند. انسان عارف قبل و بعد از آنكه كسى و چيزى را ببيند، حق را مشاهده مى‏نمايد و جز او چيزى نمى‏بيند، اگر هم دوست بدارد و عاشق شود كه مى‏شود نيز تنها عاشق جمال مطلق حق تعالى مى‏شود و اسير عشق مقيد و زيبائى محدود هيچ پديده‏اى نمى‏گردد. بنابراين، در بُعد انديشه، انسان بايد بداند كه هر شخص و هر جمالى كه هست، مظهر خداى متعال است. تمامى زيبائى‏هائى كه در اشخاص و اشياء عالم وجود دارد، تنها شعاع بسيار ناچيزى از جمال نامحدود خداوندى است و چه خوب است آدمى نگاه خويش را آنچنان تقويت نمايد كه بتواند همواره از مظاهر عبور نموده و در پس پرده اشياء عالم، منبع جمال و كمال بى‏نهايت را مشاهده نمايد و تنها عاشق حق تعالى گردد. در بُعد عمل برنامه‏هاى عملى اسلام شامل اوامر و عباداتى؛ همچون نماز، روزه، حج، دعا و مناجات، تلاوت قرآن، ذكر و زيارت و امثال آنها همه برنامه‏هاى كاربردى تقويت رابطه عاشقانه با معبود و معشوق هستى است و محدوديت‏ها كه شامل نهى‏هائى از قبيل نهى از حب دنيا عشق و علاقه مفرط به مظاهر طبيعى، نگاه به نامحرم و ساير محدوديت‏هاى اخلاقى، رفتارى و معاشرتى مى‏باشد، اغلب به منظور كنترل زمينه‏هاى علاقه و عشق‏هاى زمينى پست، برنامه‏ريزى شده‏اند؛ عشق و علاقه‏هائى كه انسان را از عشق و علاقه و پرستش توحيدى ذات بارى تعالى باز مى‏دارند. در زمينه علاج عشق‏هاى زمينى، 1ـ توجه به آثار و عواقب وخيم آن، يكى از راههاى آگاهى‏بخش بسيار مؤثر است. مهمترين اثر منفى اخلاقى عشق زمينى اين است كه انسان را هر چه بيشتر طبيعى، دنيوى و زمين‏گير مى‏كند و از حيات معقول و معنوى باز مى‏دارد. تمام تلاش اسلام و ساير اديان توحيدى اين بود كه آدميان را از وابستگى به طبيعت، منجلاب دنيا و خاك‏نشينى نجات داده، با نمودن راه حيات معقول و معنوى و خصوصا زندگى توحيدى به انسان، او را در مسير فتح قله‏هاى انسانيت و رسيدن به اوج كمال و سعادت قرار دهند؛ در حالى كه عشق زمينى و حب دنيا، دقيقا در مقابل اين تلاش، تأثير مهم‏اش اين است كه آدمى را هر چه بيشتر متوجه طبيعت و وابسته به زيبائى‏هاى دنيوى مى‏نمايد و راه حيات معقول و معنوى را به روى او مى‏بندد و انسان را به عشق و پرستش مشركانه مى‏كشاند. 2ـ به خوبى نگاه‏هاى خود را در اختيار گيريد زيرا آدمى با نگاهى ممكن است كه به وادى عشق مفرط زمينى كشيده شود و در اثر آن قدرت محاسبه و تشخيص عقلانى خويش را از دست بدهد؛ يعنى حالتى به او دست دهد كه زشتى‏هاى معشوق خويش را زيبا ببيند بدى‏هاى او را نيكى تلقى نمايد و آگاهى و آزادى انسانى كه ملاك ارزش اخلاقى اعمال و انتخابها است را در پاى اين عشق قربانى نمايد. 3ـ اگر احيانا مبتلا به اين عشق شده‏ايد خود را شكست خورده نپنداريد جلو ضرر را از هر كجا كه بگيريد منفعت است. شكست خوردن در اين عشق ممكن است به قيمت از دست دادن جان انسان تمام شود و يا حداقل به از دست دادن سلامتى و نشاط جسم و روان آدمى بيانجامد. بسيارى از كسانى كه تعادل روانى خويش را از دست داده‏اند، در اثر عشق و علاقه مفرط زمينى، به چنين عارضه‏اى مبتلا گشته‏اند. اين در حالى است كه عشق به حق تعالى، نه تنها از چنين عوارضى پاك و مبرى است، بلكه در هر آنى موجبات سلامتى بيشتر، حيات قوى‏تر و زندگى سعادتمندانه‏ترى را براى انسان فراهم مى‏آورد و باعث كمال و قرب بيشتر به حقيقت مى‏شود. على(ع) در خطبه‏اى از نهج‏البلاغه و در بيان آثار زيان‏بار عشق دنيوى فرموده است: اگر كسى عاشق چيزى شود، بينائى‏اش را ضعيف و قلبش را مريض ساخته است، او با چشمى مى‏نگرد كه صحت و سلامت ندارد و با گوشى مى‏شنوند كه قدرت شنوائى ندارد، شهوات عقلش را زايل ساخته و حب دنيا دل‏اش را مى‏رانده است. نفس‏اش سرگرم معشوق شده و بنده و اسير او گرديده است. V}(نهج‏البلاغه، ص 160، خ 109).{V
کد سوال : 4798
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : علت موفقيت اسوه هايي چون شهيد چمران، چه بوده است؟
پاسخ : تربيت به دو صورت در جان‏ها اثر مى‏گذارد. در صورت اول يك سرى تعليمات نظرى و صورت دوم تبلور تعاليم نظرى در خلق و خو و اعمال فردى است كه آن تعاليم را به جان و دل پذيرفته است و ارائه‏گر آن تعاليم مى‏باشد. صورت دوم كه بسى مهمتر است همان الگوسازى است. الگويى كه انسان برمى‏گزيند در تمام زمينه‏هاى روحى و روانى (و حتى جسمى) سرآمد بوده و انسان اولاً با نگرش به نحوه زيست او مستقيم‏ترين راه‏ها را انتخاب مى‏كند و ثانيا در راه‏هاى پرپيچ و خم زندگانى با عطف توجه به الگوى خويش سقوط نكرده، سلامت و تندرست مسير زندگى را مى‏پيمايد. نگرش و ايده‏اى اين چنين از پشت ذره‏بين شهود و حضور حاصل مى‏شود نه از پشت عينك تقليد. آوازه‏ها و شهرت‏هاى زيادى به سمع و نظر ما مى‏رسد اما وظيفه ما اين است كه الگوهايى را انتخاب كنيم كه معصوم و مبراى از لغزش باشند. بعد از معصومين كه مطلقا الگوهاى اولى ما هستند، درباره سايرين الگوپذيرى نسبى است نه مطلق! علاقه سرشار شما به شهيد بزرگوار چمران به واسطه هماهنگى عرفان وحماسه در زندگى آن مجاهد نستوه، ايده‏آل است و نشانگر اين مطلب است كه معرفت شما انشاءالله معرفتى حضورى و شهودى است! حضرات معصومين نيز در فراق انسان‏ها و اصحاب راستين شكوه‏ها نموده‏اند. سخن حضرت على(ع) درباره برادران راستين كه از دست داده بود چنين است: «كجايند مردمانى اين چنين كه وقتى به اسلام دعوت شدند آن را پذيرفتند و قرآن را قرائت نموده و معانى آن را متقن و محكم يافته و باور كردند. آن گاه كه به سوى جهاد برانگيخته شدند، عاشقانه همانند شوق مادرى شتر ماده نسبت به فرزندان خود، به طرف آن حركت كردند و شمشيرها را از غلاف درآوردند و در اطراف زمين گروه گروه شدند. بعضى كشته شده و برخى نجات يافتند. بعد در وصف اين مجاهدان راستين فرمود: «آنان مشتاقانه به جهاد مى‏شتافتند واز مرگ شهيدان متأثر نبوده‏اند چه اين كه از زنده ماندن ديگران نيز خوشحال نمى‏شدند» حضرت در اينجا مقامى را وصف مى‏كند كه بدون عرفان خالص حاصل نخواهد شد. درباره موفقيت اسوه‏هاى راستين رمزها و رازها وجود دارد، به تعبيرى هر يك از الگوهاى دينى ملى، گذشته از اصول كلى، ويژگى‏هاى منحصر به فردى نيز دارند از جمله درباره شهيد چمران حقير تنها يك تعبير به كار مى‏برم، ايشان آميزه حماسه و عرفان بود، حماسه برگرفته از قيام امام حسين(ع) و عرفان ناب علوى(ع)، وقتى اين دو آميخته شد، تمام وجود الهى مى‏شود. زيارت وارث را بنگريد، خوب در عبارت‏هاى آن بيانديشيد مخصوصا در قسمت آخر، سلام بر شهدا و اصحاب امام؛سلام بر شما اى اولياء الهى، سلام بر شما اى محبان و دوست‏داران خداوند، سلام و درود بر شما اى برگزيدگان و انتخاب شدگان، سلام بر شما كه با جان و دل به خداوند عشق مى‏ورزيد (عشق ورزيديد و خداوند را بر همه چيز ترجيح داديد، حتى بر خود!) سلام بر شما اى يارى‏كنندگان دين الهى و... كلام ما قاصر از بيان چنين معانى بلندى است پس خود با قلب نقى و پاك به آن مراجعه كنيد، بر زيارت وارث مداومت كنيد كه از گنج‏هاى معنوى است. كلام نهايى ما را بشنو؛ در مرحله اول معرفت خود را بالا ببريم؛ تقليد صرف براى ما راه‏گشا نيست. براى رسيدن به قدر و منزلت بزرگانى همچون شهيد چمران بايد معرفت و بينش عميق يافت و با اين معرفت بر نفس غالب آمد. در مرحله دوم چشم خود را با نور علم روشن كنيم تا باطن خير را بنگريم به تعبير ديگر ظلمت‏كده تن را بايد گلشن‏راز نماييم. اگر با علم نور نگريستيم چمران‏ها خواهيم يافت وگرنه با جهل اگر امام هم در جوار ما باشد بى‏بهره‏ايم! در مرحله سوم دين را از اصلش بگيريم، اصل و اساس دين قرآن وعترت است، آن هم به همراه هم نه جداگانه و نه به تبعيض در مرحله چهارم جستجو و تفحص را از خود شروع كنيم، دكتر چمران در وجود ما جا دارد. P}يك قدم بر خويشتن نِه{E}آن دگر بر كوى دوست{P كتاب حماسه و عرفان اثر گران‏قدر علامه و نامدار دورانمان آيت‏الله جوادى آملى را بررسى نماييد.
کد سوال : 4799
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : فكر مي كنم چرا بايد اين زندگي را طي كنم و دست آخر بميرم و در گورستان براي هميشه به خاك سپرده و فراموش شوم؟
پاسخ : به پرسش مهمى اشاره كرديد، تلاش و كوشش براى غيرخدا گاهى چنين احساسى را براى آدمى، به وجود مى‏آورد. مردن نوعى انتقال از دنيا به منزل جديد و ابدى است، آدمى هرگز نابود نمى‏گردد. انسان براى فنا و نابودى آفريده نشده است بلكه براى بقاء و ماندگارى خلق شده است. در روايت مى‏خوانيم: «خلقتم للبقاء لا للفناء» بنابراين انسان حتى پس از مردن و دفن در گورستان براى هميشه فانى و محو نمى‏گردد بلكه در گرو اعمال و رفتار نيك و بد خود در شادمانى و يا عذاب قرار مى‏گيرد. ممكن است انسان پس از مردن از خاطره‏ى دوستان و آشنايان فراموش گردد اما هيچگاه از محضر خداوند و اولياء الهى فراموش نمى‏شود. زندگى دنيا مزرعه‏ى آخرت است و طى كردن اين زندگى براى رسيدن به مقام قرب ربوبى وكمال نهايى است مهم‏ترين هدف آفرينش، رشد و كمال انسان است. انسان موجودى است مختار و در پرتو طلب و اراده و گزينش صحيح مى‏تواند به تمامى كمالات نايل گردد. به هرحال چه بايد كرد؟ چه كنيم تا احساس پوچى نكنيم؟ براى اين كه آدمى در فراز و نشيب زندگى، احساس پوچى نكند بايد نخست به تقويت تفكر دينى و هدايت گرايش فطرى و تفسير فلسفه‏ى حيات و تبيين جايگاه رفيع انسان در عالم هستى بپردازيد، آنگاه راهكارهاى اجرايى را عملى سازيد. راهكارهاى عملى و اجرايى جهت رسيدن به اين اهداف عبارتند از: 1. هدفگذارى دقيق و برنامه‏ريزى صحيح در زمينه‏ى فراهم ساختن شرايط ارتباط مداوم و مستمر با نهادهاى دينى و علماى مذهبى و بندگان صالح خداوند. 2. انس بيشتر با قرآن و احاديث و شناسايى ويژگيهاى ارزشى و ضدارزشى بر اساس فرهنگ قرآن و عترت. 3. ترسيم و تفسير نقاط قوت و امتياز تفكّر دينى نسبت به ساير مكاتب و مسالك فكرى 4. تجديد نظر در وضعيت موجود از نظر فكرى و رفتارى و تلاش در جهت تبديل وضعيت موجود به وضعيت مطلوب و آرمانى در حوزه بينش و منش و انديشه. 5. تلاش در جهت تحصيل فضيلتهاى اخلاقى در محدوده‏ى نيت و جنبه‏هاى باطن (حسن فاعلى) و شكل و جنبه‏هاى ظاهرى اعمال (حسن فعلى) 6. شناسايى دوستان خوب و انس و ارتباط بيشتر با آنان. 7. ديدار با مشاهير علم و فرهنگ و توحيد و ادب ايران و جهان از طريق شركت در همايش‏ها و كنگره‏هاى بين‏المللى و مشاركت در جلسات ميزگرد نقد و بررسى كتاب و آثار نويسندگان. 8. تلاش در جهت استشمام رايحه‏ى دلنشين گل امامت از گلاب معطر ولايت از طريق توسلات و زيارت عتبات عاليات از راه دور و نزديك خوب است. در پايان ضمن آرزوى رشد و موفقيت به شما سفارش مى‏كنيم منابع زير را مطالعه نمائيد: 1. اربعين يا چهل حديث از امام خمينى و كتاب جهاد اكبر از امام خمينى 2. لاله‏اى از ملكوت شرح احوالات ميرزا جعفر مجتهدى 3. فضيلتهاى فراموش شده از حسينعلى راشد 4. قلب سليم از آيت‏الله دستغيب 5. مجموعه مقالات استاد محمد شجاعى 6. آثار استاد مطهرى و علامه محمدتقى جعفرى 7. آثار علامه جوادى آملى و استاد حسن‏زاده آملى. 8. تفسير نمونه و تفسير تسنيم از استاد جوادى آملى و منشور جاويد از استاد جعفر سبحانى. 9. مجله پاسدار اسلام 10. مجله پرسمان 11. مجله پيام حوزه 12. مجله حكومت اسلامى.
کد سوال : 4800
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : علت اطلاق قائم آل محمد(ص ) به امام زمان (عج ) و ايستادن به احترام ايشان چيست ؟
پاسخ : تكليف يك مسلمان در زمان غيبت «انتظار» واقعى است. انتظار در مكتب تشيع به معنى مقاومت. خون و قيام است؛ نه قعود و ذلّت! تكليف اين است كه مسلمان دين و ناموسش را حفظ نمايد؛ و سلطه كافران و از خدا بي خبران را نپذيرد؛ قرآن كريم فرمود: و لن يجعل الله للكافرين على المؤمنين سبيلاً ؛ خداوند هرگز نخواسته است كه كافران بر مؤمنان سلطه داشته باشند. ملتى كه منتظر پيشوايى است كه بيايد و ستمگران را براندازد و عدل جهانى را بگستراند و از جمله القاب اين پيشوا «قائم» است و انسان منتظر هرگاه اين نام را مى‏شنود، قيام مى‏كند؛هرگز به ذلت تن نميدهد و نمى‏نشيند بلكه براى تحقق اهداف عاليه آن نهضت جهانى زمينه‏سازى كرده در جهت تربيت افراد توانمند براى يارى آن حضرت مى‏كوشد. چنين ملتى به اسلحه و تجهيزات مادى و پيشرفته مجهز مى‏شود، تمرين نظامى مى‏كند و ابعاد مكتب خود را حفظ مى‏نمايد، شيعه لحظه‏اى از پا نمى‏نشينند و مظلومان و ستمديدگان را يارى مى‏رساند. قيام به هنگام شنيدن نام «قائم» روش امامان شيعه نيز بوده است. اين كه بعضى مى‏گويند اين احترام موجب توجه خاص آن امام به قيام كننده مى‏شود، يك معناى قيام است ولى حكمت اجتماعى و اقدامى آن نيز نبايد مورد غفلت واقع شود. آمادگى افراد در هر لحظه براى قيام و مبارزه و جهاد، در راه تحكيم عدالت اجتماعى و حفظ حقوق انسان‏ها واجد اهميتى بسزاست. مسلمان منتظر در زمان غيبت، بايد همواره به دنبال چنين هدفى باشد و در راه تحقق آن، به وسايل گوناگون بكشود و تا آنجا اين آمادگى را ابراز كند كه به هنگام شنيدن نام مبارك «قائم» به پا خيزد و آمادگى همه جانبه خويش را اعلام كند و اين آمادگى را پيوسته به خود و ديگران تلقين كند و در راه تحكيم اين هدف بكوشد در اينجا خوب است به سخنان آيت‏الله سيد محمود طالقانى توجه كنيم: «اين دستور قيام، شايد براى احترام نباشد و الا بايد براى خدا و رسول و اولياى مكرم ديگر هم به قيام احترام كرد بلكه دستور آمادگى و فراهم كردن مقدمات نهضت جهانى و در صف ايستادن براى پشتيبانى اين حقيقت است... و همين عقيده است كه هنوز مسلمانان را اميدوار نگه داشته است. اين همه فشار و مصيبت، از آغاز حكومت دودمان دنائت و رذالت اموى، تا جنگ‏هاى صليبى، و حمله مغول و اختناق و تعدى‏هاى دولت‏هاى استعمارى، بر سر هر ملتى وارد مى‏آمد خاكسترش هم به باد فنا رفته بود. ليكن دينى كه پيشوايان حق آن دستور مى‏دهند كه چون اسم صريح «قائم» مؤسس دولت حقه اسلام، برده مى‏شود به پا بايستيد و آمادگى خود را براى انجام تمام دستورات اعلام كنيد و خود را هميشه نيرومند و مقتدر نشان دهيد، هيچ وقت نخواهد مرد». به همين سبب است كه پيامبر مكرم اسلام(ص) در حديثى مى‏فرمايند: افضل اعمال امتى، انتظار الفرج من الله عز و جل بهترين اعمال امت من، انتظار رسيدن فرج است از نزد خداى عزيز جليل. شنيده‏ام كه جمعه برمى‏گردى، كدام جمعه، كاش نشانه مى‏كردى. براى اين كه درباره انتظار و وظايف منتظر دانش بيشترى به دست آوريد به كتاب خورشيد مغرب، علامه محمدرضا حكيمى مراجعه نماييد.
کد سوال : 4801
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : مكتب تشيع داراي چه ضعف هايي در پاسخ گويي است كه جوانان ما به سراغ مكتب هاي بيگانه مي روند؟
پاسخ : پرسش ياد شده از دو جهت با چالش مواجه است: 1. با نگاهى اجمالى به صفحات پر ماجراى تشيّع و تاريخ صد ساله اخير و به ويژه در جريان انقلاب اسلامى ايران و پس از پيروزى به جوانان بسيار زيادى بر مى‏خوريم كه نه تنها واله و شيفته فرهنگ‏ها و مكاتب بيگانه نشدند بلكه در مقابل رژيم شاه و رژيم متجاوز بعثى (به عنوان اينكه نماينده و مزدور بيگانگان و غارتگران‏اند)، جانانه ايستادند، بعضى به عشق همنشينى با امام شهيد شيعيان حسين بن على(ع)، در اين راه سرباخته و شربت شهادت نوشيدند و برخى ديگر، ساير اعضاى بدن خويش را تقديم مكتب نموده تا سند افتخارى براى جانبازى در مسير هدف مقدسشان باشد. و عده‏اى ديگر چشم به راه فرصتى ديگرند تا دلدادگى خويش به مكتب اسلام و تشيع را به اثبات رسانده و به آرزوى ديرين خويش دست پيدا كنند. اينان مصداق بارز اين آيه شريفه قرآن هستند كه: A}من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه فمنهم من قضى نحبه و منهم من ينتظرو ما بدّلوا تبديلاً {A ؛ M}در ميان مؤمنان، مردانى هستند كه بر سر عهدى كه با خدا بستند صادقانه ايستاده‏اند، بعضى پيمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشيدند) و بعضى ديگر در انتظارند و هرگز تغيير و تبديلى در عهد و پيمان خود نداده‏اند»{M دليل ما، وجود ميليون‏ها بسيجى جوان و آماده فداكارى در اين كشور مسلمان است. جوانانى كه با مشاركت در عرصه‏هاى اقتصادى، فرهنگى، سياسى، اجتماعى و عبادى اعم از نمازهاى جمعه و جماعات، فعاليت‏هاى دينى و جلسات مذهبى، مراسم عزادارى‏ها و جشن‏هاى مذهبى و ساير عرصه‏ها، جلوه‏هاى بديعى از عشق به مكتب و مذهب را به نمايش مى‏گذارند و در مقابل هجوم‏هاى بيگانگان از حريم شعاير دينى، پاسدارى مى‏كنند. البته، برخى از جوانان هم هستند كه تحت تأثير القائات فرهنگى قرار گرفته و از الگوهاى غربى پيروى مى‏كنند، كه در مقابل جوانان شيفته مكتب و مذهب، از فراوانى بسيار كمترى برخوردارند. با اين تفصيل، اگر پرسشگر محترم مى‏فرمود، برخى از جوانان شيعه... با واقعيت موجود سازگارتر بود. 2. درصد بالايى از پيروان الگوهاى غربى، با انگيزه‏هاى گوناگون از جمله، كار، تحصيل، تجارت و نيز وسعت حوزه مباحات در فرهنگ غرب، به الگوهاى غربى تمايل پيدا كرده‏اند، بدون اينكه از خاستگاه ملى، فرهنگى و دينى خويش دست كشيده باشند و شيفته مكاتب بيگانه شده باشند. بنابراين، بهتر بود پرسشگر محترم به جاى جمله «شيفته مكاتب بيگانه شدن»، اينگونه مى‏فرمود كه: برخى جوانان شيعه... شيفته الگوهاى غربى شدند. ناگفته پيداست كه گروهى بسيار اندك از جوانان مسلمان و شيعه هم وجود دارند كه به مكاتب بيگانه به ويژه مكاتب غربى، تمايل پيدا كرده‏اند كه اين درصد اندك نسبت به جامعه هفتاد ميليونى جامعه ما چيز عجيبى نيست، البته قابل بررسى است. دلايل اين پديده را در چند عامل مى‏توان جستجو كرد: 1. هويت گمشده: نسل جوانى كه تصوير روشنى از هويت خويش ندارد و به درستى نمى‏داند كيست و در چه مرحله‏اى از زندگىبه سر مى‏برد و جوانى كه فصل بهار زندگيش مى‏باشد چه اقتضائات و ويژگى‏هايى دارد، به سرعت تحت تأثير فرهنگ غرب واقع مى‏شود و خود را مى‏بازد و چون از درون به شدّت تهى شده است و فقر روحى و اعتقادى زيادى احساس مى‏كند، به جاذبه‏هاى فرهنگ غرب دلبسته مى‏شود. 2. احساس بيگانگى با فرهنگ خودى ـ به طور كلى، جوانانى كه فرهنگ ملى و اسلامى خويش را به درستى مى‏شناسند و به آن ايمان داشته و از ميوه‏هاى آن استفاده مى‏كنند، همچون درختانى هستند كه در اعماق زمين ريشه دوانده‏اند. ولى در مقابل آن، جوانانى هستند كه با فرهنگ اسلامى و ملى خود بيگانه مى‏باشند و چون با ارزش‏ها، باورها، افتخارات و امتيازات خويش، آشنايى ندارند و با تاريخ پرافتخار خويش قطع رابطه كرده‏اند، به راحتى در مقابل هر جلوه‏اى رنگ مى‏بازند و به هر ندايى پاسخ مثبت مى‏دهند. در حقيقت، اينان چون به چيزى پايبند نيستند، هر پديده‏اى مى‏تواند بر آنها تأثير بگذارد. 3. احساس خودى با فرهنگ بيگانه ـ غالب جوانانيكه، غرب‏گرا هستند، دريافت‏ها و اطلاعاتشان از فرهنگ بيگانه به مراتب بيش‏تر از شناخت آنها از فرهنگ خودى است و هر شناختى نسبت به هر پديده‏اى، احساس نوعى الفت و انس در فرد مى‏آفريند و به همين ميزان، احساس غربت با فرهنگ خودى در آنها رشد مى‏كند و به ويژه اين احساس دوستى و الفت، مانع مى‏شود كه جوانان، خطر ويرانگر تهاجم فرهنگى غرب را به درستى درك كنند و در قبال آن چاره‏انديشى نمايند. 4. عدم تبيين درست دين: عدم تبيين و دريافت درست دين، از مهم‏ترين عوامل، پيروى برخى از جوانان از الگوهاى بيگانه است. روش‏هاى نادرست در آموزش دينى در دوران كودكى و نوجوانى، ضعف و سستى بنيان‏هاى دينى در خانواده، ضعف بينش و نداشتن آگاهى درست از ماهيت دين و نقش و كاركرد آن در تأمين سعادت دنيوى و اخروى انسان و گرايش به سوى تمايلات و هواهاى نفسانى از عوامل ويرانگر پايه‏هاى اعتقادى جوانان است. 5 . القاء ناكارآمدى دين و مذهب ـ نوجوانى و جوانى، مقطعى از عمر آدمى است كه مشحون از انرژى و به تعبير ديگر، بمب انرژى است كه بايد به درستى از آن استفاده كرد تا مفيد واقع شود و الاّ يا به انفعال مى‏رسد و يا ويرانگر خواهد شد. با توجه به حاكميت نظام اسلامى در ايران از يك طرف و ناكارآمدى بعضى از مديران جامعه در اجراى برنامه‏هاى مدوّن حكومت دينى و عدم توزع عادلانه امكانات و فرصت‏ها در برخى از دستگاه‏هاى كشور و نيز درگيرى برخى گروه‏ها و جناح‏هاى سياسى بر سر كسب، حفظ و استمرار قدرت سياسى و از ياد بردن وظايف اصلى خويش از طرف ديگر، موجب يأس و سرخوردگى جوانان براى نيل به خواسته‏هاى مشروع خويش، ممكن است اين خطر متوجه اصل دين و مذهب بشود كه مذهب و مكتب ناكارآمد تلقى شود، مخصوصا كه دشمنان اسلام با تبليغات سوء خويش در صدد القاى شبهه پيرامون دين و اثبات ناكارآمدى آن هستند. عوامل پيش گفته مى‏توانند زمينه‏هاى سرخوردگى جوانان از آموزه‏هاى ملى و اسلامى را فراهم كنند و آنان را به سمت بهشت موعود غرب!! و پيروى از الگوهاى آنان، سوق دهند. پرسش ما اين است: به راستى اگر اسلام به درستى براى جوانان تبيين مى‏شد و قوانين اسلامى در حد توان در جامعه به اجرا در مى‏آمد و به نيازهاى جدى جوانان توجه مى‏شد آيا باز هم شاهد پيروى گروهى از جوانان از الگوهاى غربى بوديم؟ آيا اين جوانان، چقدر به مبانى دين، آگاهى دارند؟ پاسخ اين پرسش‏ها دور از دسترس نيست. در پايان بايد گفت، وظايف نهادهاى فرهنگى و اجرايى در اين ميان بيش از همه بوده چرا كه اينان مى‏توانند با تبيين درست هنجارهاى دينى و اجراى بدون نقص آن، زمينه‏هاى خودباورى و ايمان به فرهنگ اسلامى و ملى را در جوانان تقويت كنند و مانع از گرايش بى‏چون و چراى بعضى از آنان به الگوهاى بيگانه بشوند.
کد سوال : 4803
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : طرز برخورد حاكميت شيعه با شهروندان و نوع برنامه ريزي آن براي تحكيم اعتقادات جامعه را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
پاسخ : به صورت كلى مى‏توانيم اين مسأله را در دو بعد اساسى و مهم آن در اين زمان، مورد ارزيابى قرار دهيم: T}الف) از بعد ارزشى و حقوقى{T نظام هاى سياسى غرب ـ اعم از ليبرال ـ دموكراسى ـ سوسياليسم و... ـ از ديدگاهى مادى و ماترياليستى به انسان نگريسته، او را وسيله‏اى براى تأمين آمال و اهداف سرمايه‏داران و قدرت‏هاى اقتصادى مى‏دانند و تنها وظيفه‏ى حاكمان را، تأمين نيازهاى مادى و رفاه دنيوى شهروندان خود بر مى‏شمرند. اما حاكميت شيعه ـ كه برگرفته از ديدگاه هستى شناختى و انسان شناختى قرآن و معارف اصيل الهى است ـ براى انسان جايگاه خليفة اللهى قائل است. A}و هو الذى جعلكم خلائف الارض{A او در اين صورت نه تنها ابزارى براى رسيدن به امال و مطامع حاكمان نيست؛ بلكه حكومت وسيله‏اى براى تأمين سعادت و رفاه دنيوى و اخروى و تكامل انسان‏ها است و حاكمان خدمتگذار مردم مى‏باشند. امام على(ع) در خصوص رعايت حقوق مردم به مالك اشتر مى‏فرمايد: H} و اشعر قلبك الرحمة للرعيّه و المحبّة لهم و اللطف بهم، و لا تكوننّ عليهم سبعا ضاريا تغتنم اكلهم، فانهم ضنفان، امّا اخ لك فى الدين، او نظيرٌ لك فى الخلق... {H ؛ M}اى مالك! دلت را براى رعيت كانون مهر و محبت ساز و با آنان، با لطف و مدارا رفتار كن. مبادا كه بر آنان درنده‏ى خونخوارى باشى و همچون گرگى خوراك آنان را مغتنم بدانى؛ زيرا كه آنان دو دسته‏اند: يا مسلمان و برادر دينى تواند و يا همانند تو انسان‏اند...{M بعد از پيروزى انقلاب اسلامى در ايران، حاكميت شيعه نيز با الهام از دستورات و معارف اسلامى و اهل بيت(ع)، از اين ديدگاه به شهروندان خود نگريسته و آن را در يكايك اصول قانون اساسى متجلّى ساخته است. اين قانون چارچوبى اساسى براى تعيين عملكرد نظام ما است و زمينه‏هاى مشاركت مردم در تمامى فرايندهاى نظام و تصميم‏گيرى، اجرا و... را فراهم نموده است در صورت اجراى دقيق به يقين مى‏توانند تأمين كننده‏ى سعادت و تكامل مردم باشند. بررسى محتوايى اين اصول، مى‏تواند به عنوان بهترين ملاك براى ارزيابى ارزش و جايگاه مردم، از نظر حاكميت شيعه در نظر گرفته شود. T{ب) در بعد اجرا}T حاكميت شيعه ـ به رغم وجود مشكلات و موانع متعددى كه در پيش رو داشته و دارد ـ توانسته است دستاوردهاى مثبت بيشمارى را به ارمغان بياورد ـ كه در طول تاريخ براى اين ملّت سابقه نداشته است ـ و گام‏هاى بسيار ارزنده‏اى را، در جهت تحقّق حقوق اساسى مردم بردارد. البته به دليل موانع مختلف، وجود برخى مشكلات، چالش‏ها، نارسايى‏ها و نوسانات در طى اين مسير، كاملاً طبيعى است كه ان شاء الله با سعى و همدلى و همكارى مسؤولان و مشاركت فعّال مردم، اين چالش‏ها و موانع را پشت سر گذاشته و شاهد دستيابى عموم شهروندان، به حقوق حقه‏ى خويش و سعادت دنيوى و اخروى آنان باشيم. اما در مورد قسمت دوم سؤال، يك راه پاسخ به اين سؤال، مطالعه‏ى دقيق برنامه‏ريزى دولت در دو دهه‏ى اخير در اين رابطه است. طى اين طريق مستلزم صرف وقت و امكانات بسيارى است تا جايى كه از عهده‏ى ما ساقط است. راه ديگر مراجعه به جامعه به عنوان محيطى است كه سيستم سياسى (دولت) تصميمات و برنامه‏هاى خود را در زمينه‏هاى مختلف به عنوان خروجى(out put) در جامعه اعمال مى‏كند. بر اين اساس بررسى سير و سمت و سوى اعتقادات، باورها و ارزشهاى جامعه به عنوان محصول برنامه‏ريزى سيستم سياسى مى‏تواند گوياى عملكرد مثبت يا منفى دولت در اين زمينه باشد. پژوهش‏هاى متعدد به عمل آمده حاكى از سير منفى اعتقادات، باورها و ارزش‏هاى جامعه در دهه‏ى دوم انقلاب نسبت به دهه‏ى اول مى‏باشد. به عبارت ديگر مطالعات به عمل آمده سير صعودى مثبت اعتقادات، باورها و ارزش‏ها را در دهه‏ى اول انقلاب نشان مى‏دهد. اين سير در دهه‏ى دوم اگر چه نسبت به قبل از انقلاب از رشد قابل ملاحظه‏اى برخوردار است اما نسبت به دهه‏ى اول داراى سير نزولى است. پيداست كه اين روند براى نسلى كه با تلاش و مجاهدت فراوان اين انقلاب را به ثمر رسانده است و براى همه‏ى كسانى كه دغدغه‏ى دين مدارى جامعه را دارند، مايه‏ى ناخرسندى است. بايد توجه داشت كه ملاحظاتى چند مى‏تواند نگرش ما را پيرامون سير صعودى ارزشها در دهه‏ى اول بعد از انقلاب تعديل كرده و به واقعيت نزديكتر سازد. اهم اين ملاحظات عبارتند از: 1. بخشى از اقبال به ارزش‏هاى اسلامى و انقلابى در سال‏هاى اوليه انقلاب ناشى از عكس‏العمل دوران قبل از انقلاب بوده نه برخاسته از باورهاى اصيل، ريشه‏دار و نهادينه شده. بديهى است كه با فاصله گرفتن از سال‏هاى سقوط رژيم پهلوى رفتارهاى ناشى از عكس‏العمل منفى در مقابل آن رو به كاستى مى‏گذارد. 2. قسمتى از هماهنگى رفتارى با ارزش‏هاى اسلامى ناشى از اين باور بود كه در صورت عدم هماهنگى با ارزش‏هاى اسلامى و انقلابى از حقوق و مزاياى اجتماعى محروم مى‏شوند. با گذشت زمان و اطمينان اين عده از برخورد مسالمت‏آميز جمهورى اسلامى زمينه‏ى اين هماهنگى نيز از ميان رفت. 3. فضاى روحى و روانى كه در سال‏هاى دفاع مقدس حاكم بود زمينه را براى توجه عمومى جامعه به ارزش‏هاى معنوى فراهم نمود. لكن با پايان جنگ تحميلى و آغاز دوران سازندگى [آن هم با اولويت اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى] زمينه‏ى مثبت گرايش به ارزش‏هاى معنوى جاى خود را به زمينه‏ى مثبت گرايش به ارزش‏هاى مادى داد. بدين سان با فرض اينكه برنامه‏هاى فرهنگى نظام براى تعميق و تحكيم اعتقادات از درجه‏ى كارآيى بالايى برخوردار بوده [اين امر خود نيازمند بررسى مفصّل و مستقلى است، هر چند برنامه‏اى كه تمامى شرايط و موانع تحكيم اعتقادات را مد نظر قرار ندهد نمى‏توان برنامه‏اى كارآ محسوب كرد] اما با نگاهى سيستماتيك يعنى ارتباط تمامى اجزاى سيستم با يكديگر، نمى‏توان از تأثيرات منفى ساير اجزاء بر سيستم فرهنگى چشم‏پوشى كرد. به برخى از اين تأثيرات ذيلاً اشاره مى‏شود: 1. شكاف بين گفتار و رفتار برخى مديران، كارگزاران و مأموران دستگاهها و نهادهاى دولتى، باور مردم ما را كه انتظار داشتند مسؤولان در تمامى رده‏ها مظهر ارزش‏ها باشند، نسبت به ارزش‏ها متزلزل ساخت. 2. مدلى كه براى توسعه اقتصادى و اجتماعى در پيش گرفته شد باعث بروز تضادهاى ارزش و فاصله گرفتن جامعه از ارزش‏ها گرديد. 3. به صحنه آمدن نسل جديدى كه باورها و يافته‏هاى آنان با نسل عامل انقلاب همخوانى چندانى ندارد. 4. گسترش فرهنگ ليبرالى و لذت‏گرايى با به كارگيرى ابزارهاى جديد اطلاع‏رسانى و تبليغات در سطح جهان در دهه‏ى اخير. در پايان مى‏توان گفت: «انقلاب اسلامى ايران، قطعا در متوقف ساختن حركت جامعه‏ى ما در سراشيبى انحطاط و سقوط فرهنگى و پيشرفت در جريان ابتذال فرهنگى نقش انكارناپذيرى داشته است.
کد سوال : 4805
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : راهكار مطالعاتي براي انجام كارهاي اساسي و تبليغاتي در دانشگاه چيست؟
پاسخ : سؤال بسيار خوب و دقيقى است و نشانه توجه و احساس مسؤوليت شما در قبال مسائل علمى و فرهنگى مى‏باشد. اما با توجه به اين كه تبيين كامل و جامع موضوع نياز به تفصيل بيشترى دارد. فعلاً به طور خلاصه به دو محور يكى «بيان اهميت و كليت بحث» و ديگرى «پرداختن به مورد سؤال به صورت كاربردى» مى‏پردازيم و چنانچه ابهامى باقى ماند در مكاتبات بعدى جبران خواهد شد. T}1- اهميت انجام امور علمى و فرهنگى در دانشگاه‏ها: {T با پيروزى و استقرار نظام جمهورى اسلامى به رهبرى حضرت امام خمينى، دانشگاه‏ها به عنوان يكى از مهمترين بخش‏هاى عرصه فرهنگ كشور، جهت تحقق اهداف و آرمان‏هاى بلند انقلاب اسلامى مورد توجه قرار گرفت كه لازمه آن از يك طرف فراهم آوردن شرايط و فضاى مناسب براى ايفاى اين نقش مهم متناسب با اهداف انقلاب اسلامى و از طرف ديگر، آمادگى لازم به منظور مقابله و يا خنثى نمودن هجوم فكرى و فرهنگى مغاير با مبانى دين و اهداف بلند اين انقلاب مى‏باشد. آنچه مسلم است براى انجام اين مهم محورهاى مختلف و جايگاه‏هاى گوناگونى است كه مى‏بايست وارد كار شده و طبق اولويت‏بندى علمى و منطقى لازم و از پيش تعيين شده به وظيفه انسانى، دينى و انقلابى خود عمل نمايند كه دانشجويان و تشكل‏هاى اسلامى در دانشگاه‏ها يكى از عناصرى هستند كه در اين زمينه مى‏توانند نقش عمده و فراگيرى را داشته باشند كه در كنار آن عناصر ديگرى از قبيل سيستم آموزشى، محتواى آموزشى، مديريت، اساتيد و فضاى دانشگاه، هر كدام به نوبه خود محور مهمى از اين حركت را مى‏تواندبه عهده داشته باشد. حال براى توجه بيشتر و نزديك شدن به پاسخ سؤال لازم است به نكته مهمى اشاره شود: طبق فرمايش مقام معظم رهبرى، سه اصل مهم براى دانشگاه و دانشجو وجود دارد: 1- علم و جايگاه دانش، 2- دين، اخلاق اسلامى و تهذيب نفس، 3- بينش و شعور سياسى، كه هر سه اصل مهم، لازم و ضرورى است و چنانچه به هر يك از اين سه اصل بى‏توجهى شود، دست‏يابى به اهداف و آرمان‏هاى مقدس انقلاب اسلامى ممكن نخواهد شد. تشكل‏هاى دانشجويى نيز به سهم خود مى‏بايست زمينه‏هاى لازم براى ايجاد فضاى علمى، دينى، اخلاقى و سياسى را در دانشگاه‏ها فراهم كنند. كه اين مهم خود نياز به مطالعه، تعمق و برنامه‏ريزى منظم و منسجم را دارد. T}پاسخ مورد سؤال به صورت كاربردى: {T با توجه به مطالب فوق ضرورت برنامه‏ريزى براى دست‏يابى به هدف تعيين شده در سؤال (تعميق مبانى اعتقادى در كنار انجام امور علمى و فرهنگى) بيشتر نمايان مى‏گردد و براى تحقق آن دو راهبرد پيشنهاد مى‏شود. يكى «راهبرد علمى و مطالعاتى» وديگرى «راهبرد رفتارى و عملى». الف) راهبرد علمى و مطالعاتى: در اينجا بيان اين نكته لازم است كه موارد زير با توجه به سه اصل تربيت علمى، اعتقادى و سياسى، به عنوان اهداف و رسالت دانشگاه و دانشجو بيان مى‏شود: 1- اهتمام جدى به تحصيل در رشته‏اى كه تحصيل مى‏كنيم. 2- توجه و اهتمام به دروس معارف به عنوان زمينه ورود به مباحث اعتقادى. 3- با توجه به اين كه هر يك از دروس معارف (معارف 1 و 2، تاريخ اسلام، اخلاق و تربيت اسلامى، ريشه‏هاى انقلاب اسلامى) پيش‏زمينه‏هاى امور اعتقادى اخلاقى و سياسى يك دانشجو را مى‏تواند فراهم كند. علاوه بر سير عادى درس، دو محور ارتباطى خوب مى‏تواند راهگشا باشد، يكى «ارتباط با اساتيد اين دروس و كسب راهنمايى لازم»، دوم «توجه و مطالعه منابعى كه به عنوان كمك‏درسى براى اين دروس ارائه مى‏گردد. 4- بايد توجه داشت كه همزمان انتخاب محورهاى متفاوت مطالعاتى صحيح نيست و نتيجه‏اى جز احساس خستگى و دلسردى ندارد. در نتيجه، با توجه به احساس نياز و علاقه شخصى يك موضوع را انتخاب و سير مطالعاتى را در آن مسير فعال نمود و پس از كسب معلومات لازم در يك زمينه، موضوع ديگرى را شروع نمود. 5- براى انتخاب هر سير مطالعاتى ضرورى است با يك استاد كه در زمينه مورد نظر تخصص كافى دارد مشاوره نمود تا مطالعات يك مسير منطقى از ساده به مشكل را طى نمايد. ب ) راهبردهاى رفتارى و عملى: 1- حفظ ظواهر اسلامى در فضاى دانشگاه از قبيل، نوع پوشش، تركيب آرايش موى سر، روابط با دوستان، نظم در حضور كلاس، چگونگى رابطه با اساتيد و... 2- رعايت و عمل به شعائر و مناسك اسلامى از قبيل: توجه به نماز و نماز جماعت، برگزارى و شركت در مراسم مذهبى، رعايت اخلاق اسلامى در محيط دانشگاه، كلاس، خوابگاه‏ها، اردوها و... 3- توجه به مراسم و سنت‏هاى ملى و فرهنگى از قبيل 22 بهمن پيروزى انقلاب اسلامى، روز جمهورى اسلامى، هفته دولت، هفته دفاع مقدس، روز وحدت حوزه و دانشگاه روز مبارزه با استكبار جهانى و... 4- پرهيز از شعارهاى غير قابل اجرا، مقطعى و زودگذر. 5- انتخاب يك خط مستقيم و كنار گذاشتن ملاحظات خطى و جناحى مغاير با اهداف بلند انقلاب اسلامى 6- تقويت روحيه بردبارى، تحمل و برخورد منطقى.
کد سوال : 4806
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : احساس مي كنم انساني اجتماعي و برون گرا نيستم، مرا راهنمايي كنيد؟ و آيا افراد مذهبي غالبا گوشه گير هستند؟
پاسخ : در ابتدا لازم است توجهتان را به چند نكته روانشناختى جلب نمايم: 1- برخى روانشناسان انسان را موجودى «زيستى، روانى، اجتماعى» مى‏دانند ولى همه در اين نكته توافق نظر دارند كه يكى از ابعاد وجودى انسان بعد اجتماعى اوست به گونه‏اى كه گفته‏اند انسان موجودى اجتماعى است. چنين موجودى در بستر اجتماع با هم‏نوعان خود بايد زندگى كند پس همان‏طور كه در ديگر ابعاد شناختى و زيستى از يك رشد مناسب برخوردار مى‏شود بعد اجتماعى انسان نيز لازم است بر رشد و تكامل كافى برسد تا به تدريج در صحنه‏هاى گوناگون بتواند با ديگران روابط مناسبى داشته باشد و مهارت‏هاى اجتماعى را ياد بگيرد و در تكامل با هم‏نوعان خود به يك رشد هماهنگ در تمام ابعاد وجودى خود دسترسى پيدا كند. حال اگر به هر دليلى فرايند اجتماعى شدن و يادگيرى مهارت‏هاى ارتباطى با ديگران و اطرافيان به درستى تحقق پيدا نكند، فرد دچار اضطراب و فشارهاى روانى ناشى از آن مى‏شود و زمانى كه وارد صحنه‏هاى متنوع و مختلف اجتماعى مى‏شود اين فشار و ناراحتى و كمرويى را در خود بيشتر احساس مى‏كند، بنابراين از همان ابتداى كودكى بايد به اين بعد مهم توجه كافى مبذول شود و خانواده‏ها، معلمان و مربيان از هرگونه تلاشى جهت رشد و شكوفايى كودك در زمينه‏ى اجتماعى شدن و ايجاد ارتباط با هم سن و سالان و ديگران دريغ نورزند ولى از آنجا كه بعضى خانواده‏ها و يا برخى معلمان و مربيان چنين زمينه‏اى را براى كودك فراهم نمى‏كنند و يا قادر به آن نيستند يا امكانات و شناخت كافى ندارند و يا گاهى خودشان نيز در اين زمينه دچار مشكل هستند، رشد اجتماعى كودك به خوبى تحقق نمى‏يابد و در نتيجه زمانى كه فرد به دوره نوجوانى و جوانى پاگذاشت و وارد صحنه‏هاى بزرگ‏تر اجتماعى مى‏شود احساس مى‏كند نمى‏تواند دوست پيدا كند يا با هم‏كلاسى‏هاى خود صميمى باشد و روابط نزديك برقرار نمايد. يا در كلاس درس در مقابل جمع مطلبى را بخواند يا كنفرانس ارائه دهد و... على‏رغم اين كه توانايى لازم را براى يادگيرى مطالب دارد و آنها را خوب مى‏داند و در نهايت به خاطر اضطراب اجتماعى و عوارض ناشى از آن، اظهار عجز مى‏كند و به تدريج گوشه‏گير مى‏شود. 2- همان طور كه انسان‏ها از نظر ويژگى‏هاى ظاهرى، فيزيكى و فيزيولوژيكى متفاوت آفريده مى‏شوند و هيچ دو فردى را حتى دوقلوهاى همسان يكسان نيستند، از نظر خصوصيات شخصيتى و ويژگى‏هاى اخلاقى و رفتارى نيز داراى تفاوت‏هاى زيادى هستند و تحت تأثير عوامل وراثتى و محيطى هر فردى تقريبا به يك شخصيت منحصر به فرد و متمايز از ديگران تبديل مى‏شود به همين خاطر است كه روانشناسان روى اصل تفاوت‏هاى فردى انسان تأكيد زيادى دارند از جمله اين تفاوت‏هاى فردى درون‏گرا و برون‏گرا بودن افراد است كه هر يك از اين دو حالت كلى منشأ يك سرى رفتارهاى ظاهرى مى‏شود و به فعاليت‏هاى ويژه‏اى گرايش پيدا مى‏كنند و تا زمانى كه از حد اعتدال و از سطح بهنجار خارج نشود نمى‏توان گفت يكى از اين دو حالت كلى غلط و ناصحيح است. بنابراين اگر كسى از نظر شخصيتى، فردى درون‏گرا تلقى شود، تا زمانى كه به گوشه‏گيرى، كم‏رويى، احساس عدم اعتماد به خود و... منجر نشود برچسب نابهنجارى نخواهد خورد. 3- گاهى به خاطر عدم اعتماد به نفس، فرد نمى‏تواند به ارتباط‏هاى اجتماعى خود توسعه دهد و به تدريج به يك نوع خودكم‏بينى يا احساس كمترى منجر مى‏شود و يا احساس مى‏كند نمى‏تواند در روابط اجتماعى خود با ديگران موفق باشد و يا انتظارات ديگران را در تعاملات اجتماعى برآورده نمايد. كه در اين رابطه بايد با استفاده از راه‏كارهاى عملى، به تقويت اعتماد به نفس پرداخت تا به تدريج مهارت لازم را براى داشتن روابط مثبت و فعال و با نشاط با ديگران به دست آورد. اميد است به تدريج و با عملى ساختن راه‏كارهاى عملى ارائه شده مشكل خودتان را به سادگى حل كنيد. تأكيد مى‏كنيم پاى‏بندى به نكات گفته شده در يك فرايند مستمر و تدريجى خواهد توانست به شما كمك كند. اما اين كه آيا افراد مذهبى غالبا گوشه‏گير بوده و... به عرضتان مى‏رسانيم كه يكى از ويژگى‏ها و خصوصيات مؤمنين بايد «الف و مألوف بودن» باشد. يعنى مؤمنين بايد در روابط اجتماعى‏شان با ديگران الفت بگيرند و به گونه‏اى رفتار كنند كه ديگران بتوانند با آنها الفت پيدا كنند و حسن سلوك و رفتارشان ديگران را به سوى خود جذب كنند اگر به روايات اخلاقى در اين زمينه مراجعه شود معلوم خواهد شد كه رهبران دينى ما و ائمه اطهار(ع) چقدر روى حسن خلق و داشتن روابط اجتماعى مثبت تأكيد كرده‏اند و در گرم گرفتن با ديگران و همدردى با آنها و تلاش براى حل مشكلات آنها و يا حداقل تبسم داشتن بر لب بسيار مورد سفارش قرار گرفته‏ايم. مثلاً گفته شده H} المؤمن آلف مألوف{H يا H} المؤمن حزنه فى قلبه و بُشرُه فى وجهه{H و يا روايتى كه از حضرت على(ع) نقل شده است كه: H} خالطوا الناس مخالطة ان عشتم حنوا اليكم و ان متّم بكوا عليكم {H ؛ M}به گونه‏اى با مردم معاشرت كن كه در زمان حيات شما به سوى شما و در گرد شما بگردند و اگر مرديد در غم از دست دادن‏تان بگريند{M همه دلالت بر لزوم داشتن ارتباط اجتماعى فعال و با نشاط با ديگران مى‏كند.
کد سوال : 4809
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : چه كنم تا شخصي با حجب و حيا باشم؟
پاسخ : سؤال در مورد حياء و نحوه دستيابى به آن سؤال بسيار ارزشمندى است چه اينكه اين سؤال در واقع درباره يكى از بهترين صفات انسانى و الهى است كه هر كس آراسته به آن باشد از متانت و وقار و شخصيت والايى برخوردار است و جالب اينكه حيا گرچه براى زن و مرد زيبنده است اما آراستگى زنها به حياء از دو جهت حائز اهميت است يكى از اين جهت كه زنان با حياء از شخصيت و متانت والايى برخوردارند و ديگر اينكه حياء موجب مصونيت آنها از آفت‏ها و آسيب هايى است كه گوهر وجود زن را نشانه مى‏گيرد از اين رو بسيار شايسته است كه به تبيين آن پرداخته و حياء پسنديده را از آنچه بظاهر حياء ناميده مى‏شود ولى پسنديده نيست متمايز كنيم و در پايان به عوامل دستيابى به اين صفت زيبا بپردازيم. T}معناى لغوى و اصطلاحى حياء {T حياء در لغت يعنى شرم داشتن از ارتكاب به زشتيها و در اصطلاح حيا يك حالت روانى خاصى است كه موجب متانت و وقار در رفتار و تمام حركات و سكنات انسان مى‏شود و در نتيجه هر چه اين حالت در انسان قوى‏تر باشد رفتار آدمى سنجيده‏تر و شخصيت او وزين‏تر خواهد بود و از آنچه كه موجب سبكى و منافى با آراستگى شخصيت است بيشتر اجتناب مى‏كند. T}حياء در لسان روايات {T حياء در زبان روايات از جايگاه ويژه‏اى برخوردار است بگونه‏اى كه حياء را محصول ايمان و حتى عين ايمان و از آن ياد مى‏شود و امام صادق(ع) مى‏فرمايد حياء از ايمان است و ايمان در بهشت است (پس هر كس كه با حياء باشد در بهشت است). و در جاى ديگر فرمود: حياء و ايمان در يك رشته‏اند و همدوش همديگرند و چون يكى از آن دو رفت ديگرى هم مى‏رود. بنابراين حياء محصول و ثمره ايمان است هر چه انسان از ايمان بيشترى برخوردار باشد حياء بيشتر در رفتار او مشاهده مى‏شود و از ارتكاب به كارهاى زشت بيشتر احساس شرمندگى مى‏كند و هر چه ايمان انسان ضعيف باشد گستاخى او براى انجام اعمال گناه آلود و آنچه منافى با وقار و متانت است بيشتر خواهد شد در روايت ديگرى امام صادق(ع) فرمود كسى كه حياء ندارد دين ندارد. در اين روايت امام(ع) حياء را معادل دين قرار داده و اين اهميت حياء و جايگاه رفيع آنرا در معارف دينى نشان مى‏دهد. T}اقسام حياء {T همانطور كه براى چيزهاى با ارزش مادى در بازار بدل درست مى‏كنند و گاهى اوقات نيز افراد سود جو ممكن است افراد غير وارد و بدون مهارت و تخصص را فريب دهند و مثلاً بجاى طلا يا نقره بدل آنرا به آنها بفروشند در بازار معنويت نيز گاهى اوقات چيزهاى بدلى را افراد به خاطر جهل و عدم آشنايى با معارف دينى بجاى امور پسنديده ارزشمند تلقى مى‏كنند از جمله اين موارد همين ويژگى حياء است از اينرو امامان معصوم و پيامبر گرامى براى جلوگيرى از اينگونه اشتباهات معناى واقعى اين واژه‏ها را براى ما بيان كرده‏اند: پيامبر گرامى فرموده‏اند: دو نوع حياء داريم ؛ حياء عقل و حياء حُمق، حياء عقل علم است و حياء حمق نادانى است. حيائى كه برخواسته از عقل است در واقع همان حياء پسنديده است كه معادل ايمان و دين معرفى شده است انسان مؤمن با حياء است ولى حياء او مانع از سؤال كردن او نمى‏شود لذا هر كجا كه چيزى را نمى‏داند با كمال متانت و جرأت مى‏پرسد و جهل خود را تبديل به علم مى‏كند ولى افرادى هستند كه يا مهارت‏هاى ارتباطى را نياموخته‏اند و يا داراى اضطراب اجتماعى هستند از سؤال كردن خجالت مى‏كشند و بعبارت ديگر كمرو هستند و همواره اين كمرويى باعث مى‏شود اوّلاً از توانائيهاى خود بخوبى نتوانند استفاده كنند و ثانيا در آنجايى كه چيزى را نمى‏دانند جرأت سؤال كردن نداشته باشند و در جهل باقى بمانند و اين نوع حياء امرى ناپسند است و همان چيزى است كه روان شناسان آنرا بعنوان يك اختلال ارتباطى تلقى مى‏كنند وافراد خجول و كمرو را در واقع بيمارانى مى‏پندارند كه نياز به درمان دارند و بايد از طريق شيوه‏هاى روان درمانى كمرويى آنها كه معمولاً ناشى از اضطراب مى‏باشد درمان شود. اما گروه ديگرى هستند كه راه افراط را پيموده براى انجام هر عملى بدون تفكر و انديشه اقدام مى‏كنند و بقول معروف جرأت و تهور و گستاخى بيش از حدّ از خود نشان مى‏دهند چنين افرادى نيز دچار مشكل اند و به فرموده قرآن با دست خودشان موجبات هلاكت خود را فراهم مى‏كنند از اين رو قرآن انسان را از انجام اعمال نسنجيده نهى مى‏كند و بفرمايد: A}و لا تلقوا بايديكم الى التهلكة و احسنوا ان الله يحب المحسنين {A ؛ M}خودتان را با دستان به هلاكت نيندازيد بلكه سنجيده و نيكو عمل كنيد كه خداوند نيكوكاران را دوست دارد{M از آنچه گفته شد استفاده مى‏شود كه حياء حالتى است متعادل و فردى كه اين حالت را دارد هم دين و ايمان خود را حفظ مى‏كند و از گستاخى در عمل نسنجيده اجتناب مى‏كند و هم از رفتارهاى حماقت‏آميز و انزواطلبى و كمرويى پرهيز مى‏كند و از آنچه نمى‏داند سؤال مى‏كند اما اينكه انسان چگونه مى‏تواند به مرز اعتدال در روابط اجتماعى و فردى نزديك شود و حالت حياء را ايجاد كند نياز به راهكارهايى دارد كه به برخى از آنها اشاره مى‏شود. T}راهكارهاى دستيابى به حيا {T 1. اجتناب از گناه و لو گناهان كوچك چه اينكه اگر انسان در گناهان كوچك بى مبالاتى كند كم كم در انجام گناهان بزرگ گستاخ مى‏شود. 2. انجام واجبات و تكاليف دينى به نحو صحيح بهترين تمرين براى تقويت ايمان و در نتيجه حياء در انسان مى‏شود. 3. عمل به مستحبات و دورى از مكروهات در حدّ امكان 4. معاشرت و دوستى با افراد مؤمن و در عين حال اجتماعى 5. دورى و قطع ارتباط از افراد گناهكار كه گستاخانه هر عمل زشتى را مرتكب مى‏شوند. 6. از پرگويى اجتناب كردن و بقدر ضرورت سخن گفتن چه اينكه در روايات آمده كسى كه خيلى حرف مى‏زند لغزشهاى او زياد مى‏شود و بدنبال آن شرم و حياء او كاهش پيدا مى‏كند. 7. هرگاه مى‏خواهيد اظهار نظر كنيد اول كمى فكر كنيد و با تأمل و احتياط سخن بگوئيد و نظر خود را بيان كنيد. 8. اگر يقين به صحت چيزى نداريد از بيان آن بصورت قطعى خوددارى كنيد و اگر هم چيزى در مورد آن گفتيد با لفظ شايد و امكان دارد اينچنين باشد سخن بگوئيد. 9. نگاه خود را كنترل كنيد و به هر صدايى گوش ندهيد و دست به هر كارى نزنيد و قدم در هر راهى بر نداريد بلكه تمرين كنيد كه اعضاء و جوارح شما در اختيار خودتان باشد و از هر غذاى شبه‏ناكى تناول نكنيد. 10. بالاخره اينكه ايمان خود را تقويت كنيد و براى تقويت ايمان سعى كنيد معرفت خود را نسبت به خداوند و معاد بيشتر كنيد و متوجه باشيد كه تقويت ايمان به تدريج حاصل مى‏شود لذا بايد تمرين و پشتكار به آنچه بيان شد عمل كنيد تا انشاء الله به گوهر زيباى حياء نائل آييد و حياء را سرلوحه همه اعمال و رفتار خود قرار دهيد. انشاء الله
کد سوال : 4810
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : با توجه با اين كه تن به ازدواج اجباري نمي دهم، چگونه از طعنه هاي پدر و مادر رها شوم؟
پاسخ : ترديدى نيست كه رضايت باطنى و واقعى دختر و پسر در ازدواج شرط اساسى و غيرقابل اغماض است و تا دختر و پسر همديگر را نپسندند و تفاهم و توافق نداشته باشند ازدواج و زندگى مشترك معنى و مفهومى پيدا نخواهد كرد و خانواده‏ها در اين زمينه بايد خويشتن‏دارى كافى را داشته باشند و به نظرات معقول و صحيح فرزندشان احترام بگذارند و آنها را به ازدواج مجبور نكنند و اجازه دهند در انتخاب همسر و شريك زندگى‏شان آزادانه عمل كنند و حق انتخاب را از آنها سلب نکنند ولى دختران و پسران جوان نيز بايد به اين نكته توجه داشته باشند كه: اين حق و آزادى نبايد آنها را به وسواس، اشكال‏تراشى و بلندپروازى بكشاند. به هر حال آنها هستند که بايد انتخاب كنند ولى بايد موقعيت و شرايط اقتصادى و اجتماعى خود و خانواده‏شان را در نظر بگيرد. چه بسيار افرادى كه در اثر بلندپروازى و بهانه‏جويى‏هاى غيرمعقول خواستگاران و دختران مناسبى را از دست داده‏اند و گاهى تا آخر عمر از نعمت بزرگ تشكيل خانواده محروم گشته‏اند. آرى، اگر والدين ، پسر و يا دختر خود را به ازدواجى كه صلاح او نيست وادار و مجبور مى‏كنند و افراد باتجربه و عاقل فاميل و يا افراد باصلاحيتى كه تواناى اظهار نظر در اين قبيل موضوعات دارند، آن را غيرمعقول مى‏دانند، نبايد به چنين ازدواجى تن داد. اما براى رهايى از طعنه‏هاى اعضاى خانواده از جمله پدر و مادر مى‏توان از راه‏كارهاى زير بهره جست: 1- موضوع «تن ندادن به ازدواج اجبارى» را در يك محيط و فضاى دوستانه و منطقى با يكى از پدر يا مادر مطرح كنيد و از آنها دليل اجبار و تحميلشان را جويا شويد و ضمن احترام گذاشتن به نظراتشان از آنها بخواهيد دلايلشان را برايتان توضيح دهند و شما نيز با كمال ادب و احترام نقطه نظرات خود را برايشان بازگو كنيد شايد بتوانيد يكى از دو طرف، طرف ديگر را راضى كند و از كشمكش‏ها و طعنه‏ها جلوگيرى نماييد. لازم به ذكر و تأكيد است در چنين گفتگوى دوستانه ی از هرگونه كم‏احترامى يا بى‏ادبى جدا خوددارى كنيد و با كمال سعه صدر و از روى فروتنى و تواضع تمام به حرفهاى آنها گوش دهيد و در پايان بخواهيد اگر مى‏خواهيد من به چنين ازدواجى تن دهم لااقل به من طعنه نزنيد و يا زندگى آينده‏ام را تباه نكنيد چرا كه چنين و چنان است و دلايل قانع كننده خود را به آرامى براى آنها بازگو نماييد و از هرگونه مشاجره و بلند صحبت كردن خوددارى نماييد. 2- موضوع را از طريق يكى از اقرباء و نزديكان و يا افراد با نفوذ محل و شخصيت های با تجربه‏اى كه مورد احترام شما و خانواده محترمتان مى‏باشد در ميان بگذاريد و از آنها كمك بخواهيد و در خواست نماييددر اين باره پادرميانى كند و سخن و خواسته‏تان را به گوش پدر و مادرتان برساند و عدم تمايل درونى به چنين ازدواج اجبارى را به آنها اعلام كند و او نيز از والدينتان بخواهد كه از طعنه زدن به شما خوددارى نمايند. در پايان توجهتان را به اين نكته جلب مى‏كنيم كه هر چند از طعنه‏هاى پدر و مادرتان در رنج هستيد ولى بدانيد كه اگر در چنين موقعيت بيشتر به آنها احترام بگذاريد و ادب لازم را رعايت كرده و بيشتر به آنها كمك نماييد واظهار فروتنى و تواضع داشته باشيد هم ثواب و اجر بيشترى داريد و هم در جلب نظر آنها و كاستن از اصرارشان نسبت به ازدواج اجبارى و همچنين كاهش طعنه‏هاى آنها موفق‏تر خواهيد بود قدر و منزلت والدين در عرف جامعه دينى ما و هم از نظر دستورات اسلامى بسيار بالاست و هر چه به آنها نيكى كنيم قطره‏اى است در برابر درياى زحمات آنها. حال اگر نقطه نظراتشان را به گونه‏اى خاص (طعنه و...) به شما منتقل مى‏كنند هرگز فرزندان نبايد مقابله به مثل كنند و يا تحملشان به پايان برسد و يا... بلكه در برابر اينگونه گفتارها و حركات آنها، براى جلب نظرشان بيشتر به آنها نيكى كرد و رمز موفقيت‏تان در احترام و ادب و كمك بيشتر به آنهاست.