• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
عضویت در خبرنامه
    • عبارت :
      تعداد درصفحه :
کد سوال : 4765
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : به من بگوئيد چگونه مي توانم آتش محبت خدا را در دل خود بيندازيم؟
پاسخ : در بحث روش تحصيل محبت خداوند، علاوه بر عنوان محبت به عنوان عبادت و اطاعت و معرفت نيز بايد توجه نمود؛ زيرا اين سه عنوان (معرفت، محبت و عبادت) كاملاً به هم مربوط‏اند و محبت ريشه در معرفت و عبادت دارد. اين بحث از پيچيدگى خاصى برخوردار است؛ زيرا محبت نسبت به معرفت، گاهى قبل و گاهى بعد از آن قرار مى‏گيرد و همچنين، محبت نسبت به عبادت، گاهى قبل از آن و گاهى پس از آن قرار مى‏گيرد. به عبارت ديگر، گاهى محبت معلول معرفت است و گاهى علت آن و همچنين، محبت گاهى علت عبادت است و گاهى معلول آن. بنابراين براى روشن شدن بحث لازم است روابط اين سه عنوان مورد بررسى قرار گيرد تا دقيقا آشكار شود كه جايگاه محبت در كجا است و عوامل و اسباب تحصيل و تحريك آن كدام است. T}رابطه معرفت و محبت{T پرواضح است كه محبت از جهتى فرع بر معرفت است، همانطور كه نفرت كه ضد محبت است نيز، ريشه در معرفت دارد. ميل و نفرت انسان نسبت به چيزى ريشه در شناخت آن چيز دارد. انسان دوستدار زيبائى و گريزان از زشتى‏ها است و به هر مقدار كه تحت جاذبه‏ى جمال چيزى قرار گيرد و زيبائى آن را درك نمايد، نسبت به آن چيز علاقه نشان مى‏دهد. دوست داشتن و عاشق شدن انسان نسبت به كس يا چيزى كه هرگز او را نديده است و هيچگونه شناختى نسبت به او ندارد، كاملاً بى‏معنا است. انسان ابتدا مى‏شناسد و سپس طالب، محب و عاشق مى‏شود و معقول نيست كس كه چيزى را نديده و مزه‏ى آن را نچشيده است بگويد، دوست دارم يا ندارم. حتى نوع محبت هر كس نيز بستگى به نوع شناخت و نوع محبوبهاى او دارد. برخى آدمها حسى‏اند؛ شناخت آنها محدود به حس است و تنها مجذوب جمال طبيعت و زيبائى‏هاى حسى هستند و برخى علاوه بر حواس از ادراك عقلى نيز سود مى‏برند، اين دسته از زيبائى‏هاى عقلى و مجرد نيز لذت مى‏برند و همين طور برخى ادراكات خيالى يا وهمى دارند. ايشان دوستدار صحنه‏هاى خيالى و يا معانى وهمى‏اند. مراتب ضعف و قوت محبت نيز بستگى به مراتب معرفت دارد، خصوصا نسبت به خداى متعال كه بر هر مقدار درجه‏ى معرفت انسان بالا رود، به همان مقدار عشق و محبت او نيز اوج مى‏گيرد، به همين دليل محبتى كه انسان در ابتداى راه و در اثر معرفت علمى و ابتدائى تحصيل مى‏كند با محبتى كه در انتهاى راه و در اثر معرفت حضورى و شهودى نصيب او مى‏شود يكسان و برابر نيست؛ «يرفع الله الذين آمنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات؛ بالا رفتن از درجات و مراتب قرب و محبت حق تعالى، بستگى به درجات ايمان و علم و دانش انسان دارد». T}رابطه محبت و عبادت{T عبادت گر چه نياز اساسى به معرفت و ايمان دارد و با انگيزه‏ى ترس از جهنم و يا طمع به بهشت نيز برگذار مى‏شود؛ ولى عبادتى كه انسان را به اوج قله‏ى انسانيت، كمال و قرب الهى مى‏رساند، تنها عبادتى است كه برخاسته از محبت به خداى متعال باشد. امام صادق(ع) در روايتى فرموده‏اند: «بندگان خداى سه گروه‏اند، گروهى عبادتشان از روى ترس است، ايشان بردگانند و گروهى عبادتشان از روى طمع است، ايشان مزدورانند و گروهى عبادتشان از روى محبت است، ايشان آزادگان‏اند. اين گروه بهترين عبادت كنندگان‏اند». از نظر اسلام، ارزش اخلاقى عمل و عبادت و تأثير سازنده‏ى آن، بستگى به آگاهى و آزادى دارد و دو عنصر ترس و طمع، دقيقا دو عامل تهديد كننده‏ى آزادى هستند. از اين ديدگاه تنها كسانى كه با انگيزه‏ى محبت عبادت مى‏نمايند از عوامل تهديد كننده‏ى ترس و طمع به دور هستند و عبادتشان كامل است. اين روايت بسيار حكيمانه به خوبى بيان مى‏كند كه چگونه عبادت حقيقى ريشه در محبت خدا دارد و انگيزه‏ى واقعى عبادت، محبت به خداى متعال است. T}رابطه‏ى عبادت و معرفت{T همان‏گونه كه معرفت، زمينه محبت و عبادت آگاهانه را فراهم مى‏آورد، عبادت نيز متقابلاً زمينه‏ساز حصول معرفتى عميق‏تر مى‏شود و انسان در يك سير متقابل صعودى ميان معرفت، محبت و عبادت و دوباره معرفت بيشتر، محبت فزونتر و عبادت خالصانه‏تر، به سمت كمال و سعادت به پيش مى‏رود. و على(ع) در روايتى فرموده است H}«ثمرة الدين قوة اليقين؛{H ميوه و ثمره‏ى دين دارى، نيرو يافتن معرفت و يقين است». T}عوامل تحصيل محبت خداوند{T از مطالب گذشته به خوبى آشكار شد كه عوامل اصلى تحصيل محبت خداوند، معرفت و عبادت است؛ زيرا در مراحل اوليه، محبت مستند به معرفت است و ريشه در شناخت محبوب دارد و در مراحل پيشرفته‏تر، عبادت موجب معرفت و محبت بيشتر مى‏شود. برنامه‏هايى عملى براى تقويت محبت در دل توصيه شده است كه به صورت فهرست‏ وار عبارتند از: 1. تلاوت قرآن با صوت زيبا و حزين و شرايط مخصوص. 2. تفكر و دوام ياد خدا. 3. توجه به نعمت‏هاى الهى از آن جهت كه آثار رحمت و محبت حق تعالى و مظاهر اويند. 4. مطالعه در زيبائى‏ها و عجايب خلقت. 5. ارتباط روحى و معنوى با اهل بيت(ع) و اولياء و دوستداران خداوند. 6. شركت در مجالس ذكر و انس با اولياء الهى. 7. مطالعه كتب و اشعار اهل معرفت و عشق. T}شرط و مانع{T مهمترين مانع ظهور محبت خدا در دل انسان، حب دنيا است. حب خدا در يك تضاد واقعى با حب دنيا، ممكن نيست كه درون يك انسانى با هم جمع شود. هر انسانى يا اهل محبت دنيا است و يا اهل محبت خدا. بنابراين مهمترين شرط تحقق محبت در يك دل، اخراج حب دنيا از آن دل است. در اين زمينه مولاى متقيان و اميرمؤمنان فرموده است «اگر دوستدار خداوند هستيد پس لازم است كه محبت دنيا را از دل خويش برايند. چگونه مدعى محبت خداى سبحان است كسى كه قلبش مسكن حب دنيا است. همان گونه كه خورشيد با شب جمع نمى‏شود، حب خداوند نيز با حب دنيا جمع نمى‏شود.
کد سوال : 4767
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : آيا فراگيري كامپيوتر، زبان انگليسي و رياضيات مشروع است؟
پاسخ : تذكر چند نكته مى‏تواند روشن‏گر دامنه‏ى بحث در دست‏يابى به پاسخ شفاف باشد: 1) ارزش علم از منظر اسلام: اسلام دينى است كه عموم مردم و مسلمانان را به علم دعوت مى‏كند و براى دست يابى به علم هم، زمان، مكان و جنسيّت خاصى را مطرح نمى‏كند. الف. مقيد نبودن به مكان خاص: رسول گرامى اسلام مى‏فرمايد: H}«اطلبوا العلم و لو بالصّين، فان طلب العلم فريضة على كل مسلم؛{H دانش را فرا گيريد، گرچه در چين باشد، زيرا طلب دانش بر هر مسلمانى واجب است»، V}(ميزان الحكمه، محمد محمدى رى‏شهرى، مترجم، حميدرضا مشايخى، قم، دارالحديث، 1377، ج 8، ص 3946).{V رهبر معظم انقلاب اسلامى در اين باره مى‏فرمايد: «ما در را و راه را به روى خودمان نمى‏بنديم كه از امكانات جهان و تكنولوژى مهم استفاده نكنيم، علم و تكنولوژى متعلق به همه‏ى بشريت است و هيچ كس نمى‏تواند آن را منحصر به خود بداند و منّت آن را بر سر كسى بگذارد. همه بشر در تكميل موجوديت امروز مدنيت بشرى با هم سهيم بوده و هستند... در شرق و غرب عالم هر جا علمى و تجربه‏اى باشد ما مى‏رويم تا آن را در خدمت خودمان در بياوريم، اين دستور اسلام است و با اين هيچ مخالفتى نيست»، V}(فرهنگ و تهاجم فرهنگى: برگرفته از سخنان مقام معظم رهبرى حضرت آيت‏الله خامنه‏اى مدظله العالى، تهران، سازمان مدارك فرهنگى انقلاب اسلامى، 1373، چاپ دوّم، صص 29 ـ 30).{V ب. مقيد نبودن به زمان خاص: امام صادق(ع) مى‏فرمايد: H}«طلب العلم فريضة فى كل حال؛{H فرا گرفتن دانش در هر حالى واجب است»، V}(ميزان الحكمه، ج 8، ص 3948).{V ج. مقيد نبودن به جنسيّت خاص: پيامبر گرامى اسلام مى‏فرمايد: H}«طلب العلم فريضة على كل مسلم و مسلمة؛{H تحصيل علم و دانش بر هر مرد و زن مسلمانى واجب است»، V}(همان، ج 8، ص 3946){V 2. رشد علم و صنعت در غرب: امروزه، غرب مهد علوم مختلف به ويژه مركز استقرار علوم و فنون جديد و پيشرفته است. و براى توسعه و بارورى آن همچنان در تكاپو و تلاش و سرمايه‏گذارى است، بطور كه هر روزه شاهد رشد پلّكانى آنان در حوزه علوم مختلف بوده و هستيم. و ما نيازمند به استفاده‏ى بهينه از تجربيّات آنان مى‏باشيم. 3. نياز به ترجمه محصولات علمى و فرهنگى: با توجه به رشد و توسعه‏ى غرب در زمينه علوم مختلف و نياز ما براى دستيابى به آنها و نيز تأكيد اسلام بر استفاده و فراگيرى علوم مختلف در هر زمان و مكان، گام اول، فراگيرى زبانى است كه اكثر علوم با آن زبان منتشر مى‏شوند. امروزه بسيارى از كتاب‏ها، مقالات علمى، هنرى، فنّى و... به زبان‏هاى فرانسه، چينى، ژاپنى، آلمانى، ايتاليايى، اسپانيولى و به ويژه به زبان انگليسى (بريتانيايى، آمريكايى، كانادايى، استراليايى و...)، منتشر مى‏شود، بنابراين براى كسب گنجينه‏هاى دانش و تجربه‏ى آنان بايد به زبان‏هاى علمى بيگانگان، مسلط شد و از طريق صنعت ترجمه به رشد و توسعه‏ى جهان اسلام و ايران كمك كنيم. رهبر فرزانه‏ى انقلاب حضرت آيت‏الله خامنه‏اى در اين زمينه مى‏فرمايد: «من اعتقاد نداريم كه ما از ترجمه كه يك باب وسيعى در فرهنگ است، خودمان را محروم كنيم. چرا محروم كنيم؟ در نوشته‏هاى خارجى آثار خوبى هست كه مى‏توانيد از آنها استفاده كنيد. هيچ ملّتى از ترجمه بى‏نياز نيست، به خصوص ما كه در بسيارى از اجزاى زندگى از جمله در عرصه‏ى كار فرهنگى و دستاوردهاى فرهنگى و دستاوردهاى فرهنگى و محصولات فرهنگى حقيقتا خيلى عقب هستيم»، V}(فرهنگ و تهاجم فرهنگى، پيشين، ص 334).{V البته سابقه‏ى ترجمه در جهان اسلام و ايران، به قرن دوم هجرى باز مى‏گردد كه از قرن دوم به بعد، همراه با نهضت علمى در جهان اسام و ايران، ترجمه‏ى متون يونانى، سريانى و... به عربى آغاز شد و علوم و معارف غيراسلامى به سرزمين‏هاى اسلامى راه يافت. البته جهان اسلام با بسط و گسترش آن علوم، تمدن اعجاب‏انگيز اسلامى را پايه‏ريزى كرد. 4. دشمنى غرب با اسلام و تهاجم فرهنگى: پويايى ذاتى اسلام و تحركات سياسى مسلمان در قرون اخير، موجب عكس‏العمل‏هاى متفاوتى از سوى غربى‏ها شد حتى گاهى اقدام به كم رنگ كردن نقش دين در عرصه جامعه و سياست، كردند، و بدين سان، تبادل ديرينه فرهنگى، جاى خود را به تهاجم فرهنگى سپرد. تهاجم فرهنگى با تبادل فرهنگى تفاوت‏هاى اساسى دارد. رهبر بزرگوار انقلاب حضرت آيت‏الله خامنه‏اى در اين باره مى‏فرمايد: «تبادل فرهنگى يك چيز لازمى است و هيچ ملتى از اينكه معارضى را در تمام زمينه‏ها از ملت‏هاى ديگر بياموزد، بى‏نياز نيست و هميشه‏ى تاريخ هم همين طور بوده است. ملّت‏ها در رفت و آمدهايشان با يكديگر، آداب زندگى، خُلقيات، علم، نحوه لباس پوشيدن، آداب معاشرت، زبان، معارف و دين را از هم فرا گرفته‏اند، كه اين مهم‏ترين مبادله ملت‏ها با هم بوده و از تبادل اقتصادى و كالا هم مهم‏تر است»، V}(همان، ص 19).{V ايشان در جاى ديگر مى‏فرمايد: «در تبادل فرهنگى، هدف، بارور كردن و كامل كردن فرهنگ ملّى است ولى در تهاجم فرهنگى، هدف، ريشه كن كردن و از بين بردن فرهنگ ملى است. تبادل فرهنگى از طرف ماست ولى تهاجم فرهنگى از طرف دشمن انجام مى‏شود تا فرهنگ خودى را ريشه كن كند، تبادل فرهنگى هنگام قوت و توانايى يك ملت انجام مى‏گيرد، ولى تهاجم فرهنگى در روزگار ضعف يك ملت به وقوع مى‏پيوندد، V}(همان، صص 20 و 21).{V 5. مقابله به مثل: امروزه قدرت‏هاى استعمارى، بسيارى از برنامه‏هاى خويش را نه از راه جنگ گرم بلكه با نبرد فرهنگى و بمباران روانى به پيش مى‏برند. پر واضح است كه هجوم فرهنگى را با تفنگ نمى‏شود پاسخ داد. بلكه نبرد فرهنگى را با «مقابله به مثل» بايد پاسخ داد و اسلحه‏ى اين ميدان هم، قلم، زبان و هنر همراه با استفاده از ابزارهاى تكنولوژيكى است. بنابراين ما بايد، متناسب با چگونگى خصومت دشمن برنامه‏ريزى كنيم تا از اين طريق مقاومت مسلمانان را در برابر دشمنان بالا برده و براى مخاطبين خارجى‏مان، خوراك فكرى ـ فرهنگى مفيدى ارائه كنيم. بر اين اساس، ما بايد روح علمى و علم‏گرايى و تكنولوژيكى را در همه سطوح در جامعه بوجود بياوريم زيرا اگر جامعه‏اى از معلومات و ابزارهاى تكنولوژيك برخوردار بوده و راه‏هاى استفاده از آن را بداند مقاومت آن جامعه در مقابل دشمن در فرايند «مقابله به مثل» بيشتر و مؤثّرتر خواهد شد. 6. احكام تكليفى: حكم تكليفى، عبارت است از اعتبار الزامى و تخييرى كه از سوى مولا (خداوند توسط پيامبر(ص«، صادر مى‏گردد. حكم تكليفى به اقسام پنج‏گانه‏ى وجوب، حرمت، استحباب، كراهت و اباحه تقسيم مى‏شود، يعنى هر چيزى و هر عملى ممكن است واجب، حرام، مستحب، مكروه و يا مباح باشد. اصولاً هر چيزى كه مشمول چهار حكم اوّلى نشود، داخل در حوزه مباحات مى‏شود يعنى انجام يا ترك آن هيچ اشكالى نخواهد داشت. به نظر مى‏رسد، فراگيرى زبان انگليسى، رياضيات و استفاده صحيح از كامپيوتر و...، از اين قبيل باشد. با توجه به موارد ياد شده، و اينكه دشمنان اسلام با استفاده از ابزارهاى پرجاذبه و مؤثر تكنولوژيكى آرايش فرهنگى بسيار خطرناكى را عليه اسلام، مسلمانان و جمهورى اسلامى، ترتيب دادند، مقابله با اين تهاجم بسيار خطرناك و ويرانگر، نيازمند هوشيارى و استفاده از ابزار و روش‏هاى مشابه دشمن و يا شيوه‏هاى جايگزين آنهاست. از آنجا كه دفاع از اسلام مظلوم در برابر تهاجم سنگين دشمنان، واجب مى‏باشد و دفاع جانانه در مقابل ابزارهاى پيشرفته، قوى و سرعتى مهاجمان، با ابزارهاى ابتدايى و ارتباطات سنتى، امكان‏پذير نيست، بنابراين بعيد نيست كه بگوييم فراگيرى زبان‏هاى بيگانه و استفاده از كامپيوتر ماهواره، اينترنت و... براى پاسخ‏گويى مناسب به آنان، و دفاع از دين به عنوان اينكه مقدّمه‏ى واجب به شمار مى‏آيند، واجب باشد. علاوه اينكه، ابزارهاى فوق، كار استفاده محققين از منابع فراوان را با سرعت غيرقابل وصف، بسيار آسان كرده است به طورى كه امروز بعضى از نرم‏افزارها وجود دارند كه حاوى بيش از پانصد جلد كتاب بوده و در خدمت اساتيد و محققين قرار دارند. بنابراين، در حوزه‏هاى علميه و بين مراجع معظم، نه تنها مخالفتى با اين مسايل نيست بلكه در سطح وسيعى قابل استفاده‏اند. هم اكنون بسيارى از روحانيون در سراسر كشور، با شيوه‏ى استفاده از كامپيوتر، آگاهى دارند. در بخش آموزش و فراگيرى زبان‏هاى خارجى نيز، مؤسسه‏هاى آموزشى فعّالى در حوزه‏هاى علميه به ويژه در قم وجود دارد كه به كار آموزش زبان مشغول بوده و هزاران نفر را تحت پوشش خويش قرار مى‏دهند، بطورى كه امروزه بعضى از روحانيون به عنوان اساتيد و مدرّسان موفق زبان انگليسى، فرانسوى و... به شمار مى‏آيند و عده‏اى هم به كار ترجمه مشغول مى‏باشند. بسيارى از طلبه‏ها نيز پس از فراگيرى زبان خارجى به كشورهاى مربوطه سفر كرده و به تبليغات دينى مشغول مى‏باشند. بنابراين، امروزه هيچ مخالفتى با اصل استفاده درست از ابزارهاى تكنولوژيكى وجود ندارد بله، اگر مخالفتى باشد، به نحوه‏ى استفاده از اين ابزارها بر مى‏گردد. بديهى است اگر از اين شمشير برنده (ابزارهاى پيشرفته ارتباطاتى و اطلاع‏رسانى)، استفاده‏ى درستى نشود، ممكن است خسارت‏هاى جبران‏ناپذيرى در جامعه و در بين جوانان، به وجود بياورد، كه در اين صورت، همان چيز مباح و يا واجب (از باب مقدمه واجب) امكان دارد در دايره‏ى كالاها و كارهاى ممنوع و نامشروع واقع شده و حرام به شمار آيد. در پايان، تأكيد مى‏شود كه اگر ما بتوانيم با انتخاب بهترين شيوه‏ها و بليغ‏ترين زبان‏ها و سريع‏ترين و پيشرفته‏ترين ابزارها، غبار غربت و انزوا را از چهره مفاهيم عميق اسلامى و حقايق درخشان آن بزداييم، چرا اين كار را نكنيم؟
کد سوال : 4768
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : چگونه مي توانيم جزء «رجال لا تلهيهم تجاره و لا بيع عن ذكرالله» باشيم و ظرفيت آن را پيدا كنيم؟
پاسخ : سؤال شما گرچه به ظاهر دو سؤال است ولى در يك راستا مى‏باشد. ابتدا به عنوان مقدمه‏اى بسيار كوتاه بايد معناى ذكرى كه در آيه شريفه آمده تبيين گردد و سپس به راهكارهاى ظرفيت‏سازى در جهت وصول به چنين ذكرى پرداخته شود، جناب علامه طباطبائى(ره) در تفسير الميزان مى‏فرمايند: «مقابله‏اى كه بين ذكر الله از يك سو و اقامه الصلاة (به پاداشتن نماز) و ايتاء الزكاة (پرداختن زكات) از سوى ديگر مى‏باشد، مراد از ذكر الله را در آيه شريفه روشن مى‏سازد كه ذكر الله يعنى ذكر قلبى مستمر كه در برابر نسيان و غفلت مى‏باشد بر خلاف صلات و زكات كه دو موقت هستند، V}(تفسير الميزان، ج 15، ص 127 و 128، ذيل آيه 37 سوره نور).{V اين ذكر قلبى مستمر شبيه حزن قلبى مستمر انسان مصيبت زده‏اى است كه هرگز حزن قلبى از دلش بيرون نمى‏رود. حداقل براى چند صباحى كه اين حزن قلب او را پرساخته است در تمامى حالات محزون است. با حزن مى‏گويد، با حزن مى‏شنود، با حزن مى‏خورد، با حزن مى‏خوابد، حتى اگر در جايى لازم باشد از خود خنده‏اى بروز دهد باز هم با حزن مى‏خندد. ذكر الله در آيه شريفه مربوط به آن انسان ذاكرى است كه در تمام حالات و آنات با ذكر خدا عجين گشته است حتى يك لحظه نسيان و غفلت ندارد. تنها و تنها اين ذكر است كه نه تجارتى ذاكر آن را به بيهودگى و غفلت از ياد خدا مى‏كشاند و نه اموال و نه اولاد و نه... و تنها اين ذكر است كه ثمره آن وصول به مقام طمأنينه قلبى است: «الذين امنوا و تطمئن قلوبهم بذكر الله اَلا بذكر الله تطمئن القلوب»، V}(الرعد، آيه 28).{V و تنها صاحب چنين ذكرى است كه مخاطب به اين خطاب مى‏گردد: «يا ايتها النفس المطمئنه ارجعى الى ربك راضية مرضيه فادخلى فى عبادى و ادخلى جنتى»V}(الفجر، 30ـ27){V و تنها اين ذكر است كه: «الذكر لذة المحبين» V}(ميزان‏الحكمه، ج 3، ص 406){V يعنى ذكر لذت مهرپيشگان و عشق‏بازان است. امّا چنين درّ گرانى وقتى فراچنگ انسان مى‏افتد كه با پاى مجاهدت به عشق رسيدن به كعبه ذكر از خراش‏هاى خار مغيلان بگذرد زيرا: P}در بيابان گر به شوق كعبه خواهى زد قدم{E} سرزنش‏ها گر كند خار مغيلان غم مخور{P V}حافظ{V البته نوشتار بسيار كوتاه ما و شما بيش از اين مجال نمى‏دهد كه دست به نقد روزنه‏اى به اميد چشم‏اندازى دراز و چشم‏نواز گشوده شود تا شما با نيم نگاهى حظّى ابتدايى ببريد. راهكارهاى ظرفيت‏سازى و درون گسترى به گستره ذكر در آن نمى‏گنجد ولى نبايد غافل بود كه وصول به اهداف بلند پله‏بندى شده است و ما چند پله را بيشتر يادآور نمى‏شويم كه بيش از آن در لفافه نوشتارى نمى‏پيچد: 1ـ التزام شديد به انجام واجب و ترك حرام، باب ورود به ذكرالله است زيرا مراقبت و التزام شديد به انجام واجب و ترك حرام نقش تكوينى عجيبى در ايجاد حالِ ذكر و زدودن غفلت دارد، به شرط اينكه اوّلاً از سر جدّ با اين راهكار برخورد شود و ثانيا استمرار و مداومت داشته باشد و اگر يكى از اين دو شرط مختل شود چندان اثرى نمى‏بخشد. 2ـ پرهيز از مجالست با غافلان به ويژه اهل معصيت، اثر همنشينى بر كمتر كس پوشيده مى‏باشد به همان اندازه كه با اهل غفلت مجالست شود از ذكر الله قلبى پرت شدگى حاصل آيد. انسان نبايد به خود مغرور باشد و بگويد من كسى نيستم كه با همنشينى اين و آن اثر بپذيرم! قطعا بدانيد كه اگر با ديگ بنشينيد سياه مى‏شويد. 3ـ با كسانى انس بگيريد كه نگاه به آنان، گفتگوى با آنان و آميختگى با آنان شما را به ياد خدا اندازد. اگر برايتان ميسر است در اين باب ترتيب زير را به طور دقيق انجام دهيد: الف. همراهى با استاد اخلاقى كه واجد شرايط باشد. ب. همراهى با دوستان راستين كه از عقل، تعبّد و تقوى بهره‏مند باشند. ج. مراقبه و محاسبه. د. مطالعه مستمر كتب اخلاقى و شرح حال بزرگان مثل: 1- چهل حديث، امام خمينى(ره). 2- خودشناسى براى خودسازى، استاد محمدتقى مصباح. 3- بر درگاه دوست، استاد محمدتقى مصباح. 4- عبادت عاشقانه، استاد كريم محمود حقيقى. 5- گلشن ابرار، جمعى از پژوهشگران حوزه علميه قم ناگفته نماند؛ وقتى اين راهكارها مؤثرند كه هم عمل شوند و هم مستمر انجام گيرند. در اخذ نتيجه عجله نكنيد بلكه در دقيق عمل كردن همت گماريد.
کد سوال : 4769
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اجتماعي _ فرهنگي
پرسش : براي كسي كه در رشته «(علوم حديث» تحصيل مي كند ،تبليغ در داخل كشور بهتر است يا خارج از كشور؟
پاسخ : - همانطور كه مى‏دانيد، موضوع «تبليغ از دين» از موضوعات بسيار مهمى است كه همه‏ى آشنايان به دين به ويژه عالمان دينى، بايد نسبت به آن حساسيت به خرج دهند، يعنى هر عالم مسلمانى بايد اين احساس در او پيدا بشود كه به نوبه‏ى خود، حامل پيام اسلام است، زيرا عالمان دينى، وارثان انبياء و اولياء الهى در تبليغ رسالت‏هاى الهى هستند. «تبليغ» يعنى چه؟ «تبليغ» و «ابلاغ» يعنى رساندن يك فكر و يا يك پيام از كسى به شخص ديگر. كلمه‏ى «پيامبر» و «پيغامبر» در فارسى نيز، ترجمه‏ى كلمه‏ى «رسول» است كه به معنى مبلّغ رسالت مى‏باشد. در قرآن كريم هم، آياتى داريم كه از پيامبران(ع) به عنوان مبلغان رسالت‏هاى الهى ياد كرده است، به عنوان مثال: 1. «الذين يبلّغون رسالات الله و يخشونه و لا يخشون احد الا الله»، V}(احزاب / 39).{V 2. «يا قوم لقد ابلغتكم رسالة ربى و نصحت لكم و لكن لا تحبّون النّاصحين»، V}(اعراف / 79).{V 3. «ما على الرّسول الاّ البلاغ»، V}(مائده / 99).{V انبيا عظام و اولياء خدا(ع)، در مسير ابلاغ دستورات خداوند، همه‏ى زحمت‏ها را بر خويش هموار كردند تا عمود خيمه‏ى دين و بندگى خدا در زمين را بر پا نگهدارند. T}توصيف روش تبليغى پيامبر(ص)، از زبان على(ع):{T از سيره‏ تبليغى پيامبر(ص) چنين استفاده مى‏شود كه زمان و مكان خاصى، براى تبليغ از دين، وجود ندارد، بلكه هر زمان و هر مكانى كه دل‏هاى آماده و تشنه پيدا مى‏شد، پيامبر اسلام(ص) خودشان و يا گروه‏هاى تبليغى را به آن سرزمين‏ها اعزام مى‏كردند، و در اين راه، خطرات و مشكلات زيادى را به جان خريد، سيزده سال تبليغ مخفيانه و علنى پيامبر(ص) در مكّه و سفر به طائف، از اين جمله است. و حضرت پيامبر، براى ابلاغ دستورات خداوند و ارشاد مردم لحظه‏اى آرام و قرار نداشت و همچون طبيب حاذق به دنبال درمان دردهاى جامعه بوده است. على(ع)، پيامبر(ص) را چنين توصيف مى‏كند: H}«طبيبٌ دوّار بطبّه قد احكم مراهمه و احمى مواسمه، يضع ذلك حيث الحاجة اليه، من قلوب عمى، و آذان صمّ، و السنة بكم، متتبع يدوائه مواضع الغفلة و مواطن الحيرة؛{H او طبيبى است سيّار كه با طبّ خويش همواره به گردش مى‏پردازد، مرهم هايش را به خوبى آماده ساخته، حتى براى مواقع اضطرار و داغ كردن محلّ زخم‏ها، ابزارش را گداخته است تا در آنجا كه مورد نياز است، قرار دهد، براى قلب‏هاى نابينا، گوش‏ها كرّ و و زبان‏هاى كنگ؛ با داروى خود در جستجوى بيماران فراموش شده و سرگردان است!»، V}(نهج‏البلاغه، خطبه‏ى 108، ترجمه‏ى آيت‏الله مكارم، ج 2، ص 48).{V T}سيره علماى دين؛{T علماى دين كه پرچمداران و متوليان دين در دوره‏ى غيبت امام زمان(عج)، به حساب مى‏آيند، به عنوان وارثان انبياء عظام، و ائمه هدى(ع) در طول اعصار گذشته، رنج تبليغ را بر خويش هموار كرده و پيام حق و فضيلت را به شهرها و كشورهاى دور دست رساندند و امروز آثار و بركات آن سفرهاى پر رنج تبليغى، بر پيشانى ميادين فرهنگى، تجلّى دارد. در طى قرون گذشته، علماى بزرگ با تأسى به اسوه‏ى بزرگ (پيامبر(ص« و ائمه هدى(ع) همچون پزشكان بدون مرز، مرزهاى خودخواهى و تن‏پرورى را در نورديده و داروهاى شفابخش دين را در داخل و خارج مرزها به بيماران فكرى و عقيدتى در دورترين نقاط جهان رسانده و چتر اسلام را در آن مناطق گسترش دادند و تاريخ گذشته، پر است از داستان زندگى پرندگان مهاجر در عرصه‏ى فقه و جهاد و هجرت. اينان با هجرت فيزيكى خود، مردم آن ديار را از باتلاق گناه هجرت داده و به درياى بندگى خداوند، ارشاد و هدايت كردند. البته اين حركت تبليغى، با برنامه‏ريزى دقيق و با انتخاب علماى برجسته و متعهّد و آشنا به زبان آن مناطق، و توسّط مراجع بزرگ آن عصر، هدايت و حمايت مى‏شد و نظارت و كنترل آنان را در پى داشت. اينك به چند نمونه از اين مسافرت‏هاى تبليغى، اشاره مى‏كنيم: 1. سلاّر از علماى بزرگ، براى تبليغ و مواعظ دينى، از سوى سيد مرتضى(ره) به «حلب» رفت. 2. ابن شهر آشوب، از سرزمين خود، طبرستان، براى تبليغ به شام و عراق مهاجرت كرد و در ضمن سياحت، به وعظ و ارشاد مردم شهرهاى شام و بغداد پرداخت. 3. علامه حلى(ره) در قرن هفتم، براى آشنايى با مسلمانان ايران و ارشاد آنان، راهى ايران شد و به بسيارى از شهرهاى ايران سفر كرد و در محافل علمى حضور يافت و به بركت وجود او و شاگردانش، جمع بسيارى از ايرانيان هدايت شدند. 4. فاضل هندى، به منظور مطالعه، سياحت و تبليغ، عازم هند گرديد و با علماى آن ديار به مباحثه پرداخت و به همين جهت به «فاضل هندى» معروف شد. 5. در قرن دهم، شيخ احمد قمى، از علماى قم، با گروهى از علما و تجّار به جنوب شرقى آسيا رفت، وى كه از هوش و زكاوت بالايى برخوردار بود و به چند زبان تسلّط داشت، در تايلند، فعاليت تجارى و فرهنگى خويش را شروع كرد و در طى يك دهه تلاش، گروه متشكّلى را براى تبليغ اسلام به وجود آورد. توسّط ايشان، گروه بسيارى از مردم تايلند، مسلمان شدند؛ از اين روى، مذهب اهل بيت(ع)، خط عربى و زبان فارسى در سرزمين تايلند گسترش يافت. همانطور كه ملاحظه مى‏شود، سيره‏ى مستمرّه‏ى علماى گذشته(رحمهم‏الله)؛ اين بود كه پس از تحصيل و پر كردن انبان خويش از علم، در دار العلم، سكونت نمى‏گزيدند، بلكه بار سفر مى‏بستند و براى ارشاد مردم به اقصى نقاط عالم، سفر مى‏كردند. علماى سده‏ى اخير نيز با سفر به قم و نجف اشرف و تحصيل علم در آن مكان‏هاى مقدّس، به شهرهاى خويش و يا شهرها و كشورهاى ديگر رفته، تا به ترويج دين بپردازند. و اخيرا در حوزه‏هاى بزرگ از جمله حوزه‏ى علميه قم، طلاب تحصيل كرده را در قالب «طرح هجرت» به شهرها و روستاهاى دور دست فرستاده، در كوتاه مدت و دراز مدت، مقيم آن مناطق مى‏شوند، تا به نيازمنديهاى عقيدتى و دينى مردم پاسخ بدهند. به هر حال، امروزه، ميدان تبليغات دينى، همانند ميدان جنگ است كه سلاح‏هاى خاصّى را مى‏طلبد، در عرصه‏ى تبليغ نيز، يك مبلّغ بايد از ويژگى‏هاى زير برخوردار باشد: 1. تخصّص علمى؛ يك عالم دينى و يا يك دانشجوى دانشكده‏ى علم حديث، براى كسب توفيق درامر تبليغ بايد يك دوره تفسير قرآن را ديده باشد، بر احكام فقهى (نه در حد اجتهاد) و بيان دستورات فقهى مسلط و مسلح باشد و همچنين اطلاعات اجمالى بر منابع حديثى شيعه و اهل تسنّن داشته باشد. 2. تسلّط بر زبان‏هاى خارجى؛ امروزه، يك مبلغ مذهبى بايد بر يكى از زبان‏هاى زنده‏ى دنيا از جمله: فرانسه، عربى، آلمانى، چينى، ايتاليايى و به ويژه انگليسى، مسلط باشد تا بتواند هنگام مواجهه با مخاطبان گوناگون از كشورهاى مختلف، در امر تبليغ در داخل و خارج موفّق باشد و هم عند اللّزوم، از منابع علمى و خبرى بيگانگان استفاده ببرد و احيانا واكسن‏هاى مناسب را براى بيمارى‏هاى جديد، مهيّا كند. البته، استفاده از زبان‏هاى خارجى در امر تبليغ، در كنار سمينارهاى علمى و مذهبى داخلى و ميهمان‏هاى خارجى (اعم از علمى، مذهبى و توريستى)، كاربرد وسيعى دارد. 3. آشنايى با رايانه؛ با توجه به تغييرات سريع در عرصه‏ى ارتباطات، بر همه‏ى مسلمانان فهيم و به ويژه افراد متخصص و مبلغ لازم است با فراگيرى اين فن‏آورى و با استفاده از «رايانه» و «اينترنت»، احكام و قوانين فطرى اسلام را به سرعت و در سطح وسيع، در عرصه‏ى جهانى عرضه كنند، اصولاً فن‏آورى‏هاى جديد، از جمله رايانه و اينترنت، مى‏تواند كاربرد وسيعى در نشر علوم اسلامى داشته باشد، كه امروزه از اين ابزارها براى حفظ و ارتقاء كمّى و كيفى علوم اسلامى، قرآنى، فقهى، كلامى، حديثى و... . در حوزه‏هاى علميه و در سطح بسيار وسيعى، استفاده مى‏شود، بنابراين، نه تنها، استفاده از فن‏آورى‏هاى اينگونه ممنوع نيست بلكه در سطح وسيعى از آنها استفاده مى‏شود و در امر فراگيرى آنها هم، تحرك چشم‏گيرى به عمل مى‏آيد. به هر حال با فن‏آورى جديد، شايد بتوان بدون تحمّل مشكلاتِ مهاجرت (كه امروزه بسيار بيشتر از گذشته است) همان كارى را انجام داد كه علماى گذشته آن اهداف را تعقيب مى‏كردند. 4. تقوى و تعهّد؛ تقوى، بزرگترين سرمايه‏اى است كه مى‏توان با خرج كردن آن، بازارهاى معنوى (دلهاى آماده) وسيعى را با عرضه‏ى كالاى دين، تسخير كرد. 5. حمايت دولت؛ اگر تا ديروز، مروزهاى جغرافيايى، خيلى مانع بزرگى به حساب نمى‏آيد امروزه، عبور از اين مرزها، مخصوصا براى تبليغ فرامين الهى (آن هم در جهان تحت حكومت سكولاريسم)، بسيار حساس و مشكل شده است، لذا، حمايت و هدايت دولت را مى‏طلبد، و در اين راستا، سازمان‏هاى فرهنگى از قبيل، سازمان تبليغات اسلامى و سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامى، با توجه به اولويت‏هاى داخلى و خارجى، در امر تبليغ، فعاليت مى‏كنند، گرچه تبليغ در ميدان‏هاى داخلى به هنگام نياز از اولويت برخوردار است امّا گاهى نبايد از ميادين تبليغى خارج از كشور هم غافل بود. برادر عزيزم، جناب آقاى طالب، امروز اسلام با توجه به كارآمدى آن و توان تشكيل حكومت اسلامى در اين كشور، بيش از دوران گذشته، مورد هجوم بيگانگان است، بنابراين، تحمّل و از خودگذشتگى بيشتر از گذشته را از من و شما مى‏طلبد، بنابراين بايد بار علمى و تقوايى خويش را محكم بسته و هر چه بيشتر خودمان را آماده نبرد عقيدتى در ميدان‏هاى فرهنگى و فكرى بكنيم. اين گوى (تعهد و تخصص و از خود گذشتگى) و اين ميدان (مجاهدت و تبليغ و ترويج دين). اميدوارم، خداوند حكيم ما و شما را به عنوان سرباز فداكار، مهاجر و مجاهد حضرت ولى عصر(عج) در عرصه‏ى تبليغ و عرضه‏ى دين بپذيرد. منابع: - حماسه‏ى حسينى، مرتضى مطهرى، تهران، انتشارات صدرا، 1374، چاپ 23، ج 1، -گذشته، حال و آينده حوزه در نگاه رهبرى، جمعى از نويسندگان مجله حوزه، قم، انتشارات دفتر تبليغات اسلامى،1376، چاپ اول.
کد سوال : 4777
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : شرايط نامزد بودن در دوره دانشجويي چيست ؟
پاسخ : نامزدى در اسلام براى همه افراد يك شرط خاص دارد و در اين جهت فرقى بين دانشجو و غير آن نيست و آن اين كه زن و مرد در صورتى مى‏توانند با هم ارتباط برقرار كنند كه شرعا صيغه عقد ازدواج (دائم يا موقت) بين آنها جارى شده باشد. بنابراين وقتى پسر و دختر جوانى يكديگر را براى زناشويى و زندگى مشترك انتخاب مى‏كنند، بعد از مراسم عرفى خواستگارى اگر بخواهند با هم محرم باشند و بتوانند رفت و آمد داشته باشند، حتما بايد صيغه عقد ازدواج بين آنها جارى بشود؛ وگرنه مثل دو فرد بيگانه هستند و نمى‏توانند با هم ارتباط داشته باشند. نگاه كردن آنها به يكديگر نيز اگر از روى لذت و شهوت باشد حرام است و بدون لذت و شهوت هم فقط مرد مى‏تواند به دست‏ها و صورت زن نگاه كند و زن هم تنها مى‏تواند به جاهايى كه عرفا مردها نمى‏پوشانند (مثل سر و صورت و دست‏ها) نگاه كند. بنابراين شرط مهم در دوران نامزدى از نظر اسلام همين است و شرايط يا راهى ديگر براى ارتباط وجود ندارد و به صِرف خواستگارى و قول و قرار عرفى، زن و مرد به يكديگر حلال نمى‏شوند.
کد سوال : 4778
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان>تربيتي و مشاوره
پرسش : دخترى 20 ساله‏ام كه در خانه بداخلاق در بيرون منزوى و گوشه‏گير مى‏باشم‏. چگونه اخلاق خود را تغيير بدهم‏؟
پاسخ : از نوشته‏هاى شما برمى‏آيد، كه چند مشكل براي شما ايجاد شده‏ است كه اهم آنها عبارت است از: 1- خودناباورى و عدم اعتماد به خويشتن، 2- كج خلقى با اطرافيان، 3- مشكلات خانوادگى. درباره مطلب اول، به نظر مى‏رسد بنا به دلايل مختلف تربيتى و محيط، شما به ميزان زيادى خود را دست كم گرفته‏ايد و نتوانسته‏ايد اعتماد به نفس لازم را به دست بياوريد. از همين‏رو با ناباورى با قبولى در دانشگاه مواجه مى‏شويد و يا اين كه خود را براى حل مشكلات ناتوان مى‏بينيد و بالاخره گوشه‏گيرى و كج‏خلقى پيشه مى‏كنيد. حال بايد ديد ريشه اين نوع نگرش كجاست؟ در خانواده است؟ در محيط است؟ و يا... . البته بسيارى از اين عوامل دخيل بوده و هستند؛ ولى يك عامل اساسى و مهم وجود دارد - كه هم در دسترس مى‏باشد و هم قابل تغيير است - و آن قضاوت شما نسبت به خود است. آرى شما آن گونه زندگى مى‏كنيد كه فكر مى‏كنيد. P}اى برادر تو همه انديشه‏اى‏{E}مابقى خود استخوان و ريشه‏اى‏{P به گفته يكى از دانشمندان: «تو روحيه خود و تفكر خود را تغيير بده، دنياى اطراف تو تغيير خواهد كرد». بنابراين؛ اولاً، از اين به بعد يك الگوى شخصيتى مناسب براى خود تصور كنيد؛ شخصى كه شاداب است و از مشكلات نمى‏هراسد، به خود اعتماد دارد، بدخلقى نمى‏كند و دائماً اين شخص و اوصاف او را در ذهن خود مرور كنيد. دوم اين كه هنگام آرامش بدن - به ويژه به هنگام خوابيدن - اين جملات را تكرار كنيد: من قادر هستم خود را آن گونه كه بايد باشم، بسازم. من مى‏خواهم فردى شاداب و با روحيه باشم. من چيزى از ديگران كم ندارم، مى‏خواهم برخورد خوبى با مادر و اطرافيان داشته باشم. سوم اين كه ارتباط خود را هر چه بيشتر با خداوند محكم كنيد و سعى نماييد با شناخت او، همه عشقتان را به او نثار كنيد. اگر بتوانيد شب‏ها اندكى قبل از اذان، بيدار شويد و نمازى بگزاريد، و سحر را بيدار باشيد، بسيار نقش مؤثرى در تقويت روح و شادابى آن دارد. چهارم اين كه كتاب‏هاى اخلاقى و عرفانى را دائماً در دسترس داشته باشيد و هر از گاهى آنها را مطالعه كنيد؛ مانند: معراج السعاده، مثنوى معنوى، اربعين امام خمينى، اشعار عطار، حافظ، سعدى و... .
کد سوال : 4783
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : فلسفه تحريم شراب و نوشابه هاي الكلي، چيست ؟
پاسخ : نوشيدن شراب اگر چه يك قطره و براى چشيدن باشد حرام است. در جواب اين سؤال چند نكته را مى‏توان مورد بررسى قرار داد: خوردن شراب به صريح قرآن و ضرورت دين مبين اسلام، ممنوع و حرام است. فلسفه تحريم شراب و نوشابه‏هاى الكلى، صرفا زيان‏هاى جسمى آن نيست. عمده مسأله در بروز حالت مستى و خروج از اعتدال است. بسيارى از جنايت‏ها، تصادف ها و... در اثر مستى روى مى‏دهد. اگر كسى اندكى انصاف داشته باشد و تنها به عوارض ظاهرى مى‏گسارى در جوامع مختلف بپردازد، حكمت بالغه اين حكم الهى را از صميم دل تأييد خواهد كرد. به ويژه در زمان حاضر چرا كه در اين زمان به جهت زندگى ماشينى و سرعت برقرارى عقل و اعتدال ضرورت بيشترى دارد، چنان كه امروزه در بسيارى از كشورها براى صاحبان مشاغل حساس مى‏گسارى ممنوع است.
کد سوال : 4786
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>فلسفه احكام
پرسش : چرا اهل کتاب در اسلام از زيارت خانه کعبه منع شده اند؟
پاسخ : يكى از احكام اسلام، ممنوعيت ورود مشركين و كفار (يهود و مسيحى و..). به مسجد مخصوصا مسجدالحرام است. آنچه ادله اين ممنوعيت بوده و مى‏تواند به نوعى فلسفه و حكمت اين حرمت را معرفى كند به اين شرح مى‏باشد: 1- در سوره شريفه توبه آيه 28 آمده: A}يا ايها الذين آمنوا انما المشركون نجس فلا يقربوا المسجد الحرام بعد عامعهم هذا و ان خفتم عيلة فسوف يغنيكم الله من فضله ان شاء ان الله عليم حكيم{A ؛ M}كسانى كه ايمان آورده‏اند توجه داشته باشند كه مشركان، افرادى پليد و شروراند و از اين جهت حق ندارند از اين سال به بعد، نزديك مسجد الحرام شوند و چنانچه از بازتاب‏هاى منفى اين حكم بر اوضاع مالى و اقتصادى‏تان مى‏ترسيد، بدانيد كه جاى نگرانى نيست، چون اين خداست كه هر وقت اراده كند مى‏تواند آن قدر از سرچشمه فضل و رحمتش بر شما مرحمت كند تا جايى كه شما را كاملاً بى‏نياز كند{M. جاى ترديد نيست كه اين حكم و وعده از طرف خدايى است كه به هر چيز آگاه است و دستورات او همگى بر مبناى حكمت بوده و در برگيرنده مصلحت‏ها و دفع مفسده‏هاست. طبق اين آيه: اولاً، يكى از جنبه‏هاى اين ممنوعيت آن است كه مشرك، موجودى پليد و شر است و باطنى شيطان‏صفت دارد. كيست كه امروزه نيز شيطنت‏هاى مشركين و كفار را نبيند؟ نقشه‏هاى جنگى، فريب‏هاى سياسى، ضررهاى اقتصادى، استثمار معادن و توانمندى‏ها، استعمار دينى و تهاجم فرهنگى، فقط چند قلم از آثار اين آلودگى باطنى است (هم‏چنان كه در بند 2، شواهد پليدى جسمانى اينان ذكر خواهد شد). انسان مشرك و كافر، بنيان اعتقادى سالمى ندارد و «از كوزه همان تراود كه در اوست». با اين وجود چرا اسلام بخواهد پاى شيطان استعمار را به مقدس‏ترين مكان‏ها باز كند؟ تا هم با دست خود حرمت اين مكان‏ها را بشكند و هم اين موجودات، حتى در اين مكان‏ها نيز به توطئه و شيطنت بپردازند؟ پس، حكم ممنوعيت ورود اين افراد به مساجد، مخصوصا مسجدالحرام، هم تنبيه است براى مشركين و نوعى سبك كردن و سرزنش است از طرف خدا براى اينها و هم نشانه زنده و هميشگى است براى مسلمين كه از ياد نبرند كه دشمن كيست و دشمن چيست؟ و اين كه دشمن چوان عقربى است كه حتى اگر به ظاهر آرام باشد باز هم نيش عقرب‏اش را خواهد داشت چون مقتضاى طبيعت كفر و شرك و پليدى اين است. ثانيا، به استناد آخرين جمله آيه مزبور، «ان الله عليم حكيم» يعنى؛ اين حكم ممنوعيت ورود، برخاسته از علم و صفت حكمت خداست. يعنى، حكيم كسى است كه احكامش همگى محكم بوده و مستند به مصلحت‏ها و دفع ضرر است، پس خدا هم «حكيم» بوده و دستور تحريم ورود مشكر و كافر به مساجد (به ويژه مسجدالحرام) مقارن با مصلحت است. 2- ورود مشركين و كفار به مساجد، موجب بر هم زدن «پاكى و طهارت» اين اماكن مقدسه است. همچنان كه مى‏دانيد، چنانچه چيزى نجس باشد موجب نجاست ساير چيزهايى كه با او تماس و سرايت داشته، مى‏شود و از طرفى، اكثر مشركين و كفار نسبت به نجاساتى مثل: بول، خون، شراب، گوشت خوك و ارتباط نزديك با سگ، توجه شايانى نمى‏كنند، خيلى راحت با حيوانات نجس زندگى مى‏كنند، لذا از لحاظ نجس بودن، قابل اعتماد نمى‏باشند واگر اسلام ورود آنها را به مساجد اجازه مى‏داد در واقع نوعى ايجاد مشقت براى مسلمان‏ها نيز بود چون پاك بودن محل عبادت، شرط هر كار عبادى است و ورود اين افراد (مشركين و كفار) موجب سرايت نجاست از رطوبت بدن آنها به مكان عبادت و يا حتى لباس نمازگزاران و زمين مسجد مى‏شود. 3- شرك و كفر، همگى ناشى از عدم تعادلات روحى و فكرى است. اگر انسان از بنيان‏هاى فكرى استوارى برخوردار باشد هيچ‏گاه از صراط مستقيم و راه نورانى وحى و عبوديت فاصله نمى‏گيرد. حتى آن گاه كه دچار ترديد مى‏شود در شك‏اش درجا نمى‏زند و با استمداد از نيروهاى فكرى و معنوى، خود را از سرگردانى بيرون مى‏كشد. اما اگر اين فاصله را با تفكر پر نكند، لحظه به لحظه اين فاصله به عدم تناسب و بى‏ربطى كشيده مى‏شود تا آنجا كه با فكر و شرك به قطع رابطه خود با خدا و معنويات مى‏پردازد. حال خود قضاوت كنيد كه: چه تناسبى است ميان «طبيعت و روحِ آلوده به شرك و كفر» با «اماكن مقدس و مساجد»؟ پس، حكم به ممنوعيت ورود مشرك و كافر به مسجدالحرام در واقع، پيامد قطع رابطه او با صاحب مسجد و حرم است يعنى وقتى كافر، پيوند خود با خدا و خدايى‏ها را قطع كرد ديگر چه بهانه و تناسبى براى ارتباط خود با خدا گذاشته؟ و ديگر چه توقع كه همچنان بتواند به خانه خدا و اماكن منسوب به خدايى‏ها رفت و آمد كند؟ اينجاست كه مى‏گوييم: هر عملى يك عكس‏العملى دارد و عكس‏العمل پشت كردن به خدا و معنويت، همان دور شدن از اماكن و محافل منسوب به خدا و اولياء خداست! (دقت شود). P}چرخ با اين اختران، نغز و خوش و زيباستى {E}صورتى در زير دارد، آنچه در بالاستى{P P}صورت زيرين اگر با نردبان معرفت {E}بر رود بالا همى با اصل خود يكتاستى{P P}اين سخن را در نيابد هيچ فهم ظاهرى {E}گر ابونصرستى و گر بوعلى سيناستى{P 4- علت و حكمت آخرى كه نه تنها موجب ممنوعيت ورود مشرك به مسجدالحرام و ساير مساجد است بلكه از ورود ساير مسلمان‏ها نيز جلوگيرى مى‏كند، اين است كه: ورود و توقف شخص «جنب» به مسجد، جايز نيست. حتى مسلمان جنب نيز نمى‏تواند در مسجد مكث و توقف نمايد و از طرفى، معمولاً همه كفار به لحاظ بهره‏مندى از ويژگى‏هاى جسمى يك انسان، دچار جنابت مى‏شوند و غسلى هم انجام نمى‏دهند پس همانند ساير مسلمين نيز حق رفتن به مسجدالحرام ندارند و بديهى است كه كافر در صورتى مى‏تواند از جنابت خارج شود كه غسل جنابت كند و واضح است كه شرط اين غسل نيز قصد قربة الى الله است كه بدون ايمان و تعهد اعتقادى و عملى به اسلام، تحقق نمى‏يابد. 5- در اسلام نه تنها انسان‏ها ارزش دارند، بلكه زمان‏ها و زمين‏ها نيز داراى ارزش و اهميت‏اند. چون اهميت دارند، «قداست و عظمت» داشته و بايد «تقديس و تعظيم» شوند. از جمله اين زمين‏ها و مكان‏ها «مسجد» است (مخصوصا مسجدالحرام) و در قرآن كريم نسبت به لزوم حفظ عظمت شعائر الهى يعنى آنچه منسوب به خداست تأكيد شود. اما ورود كافر به مسجد نه تنها همراه با حفظ عظمت و قداست مساجد نيست بلكه توأم با هتك حرمت مسجد است. شما اين صحنه را تصور كنيد: يك گروه جهان‏گرد با دوربين و وسائل عكاسى و همراه با دوستان و همسرانشان هر ساله و هر روز به مسجدالحرام بيايند و از در و ديوارهاى مساجد و مسجد مقدس كعبه مقدسه (مسجدالحرام) عكس‏بردارى كنند مردم را تماشا كنند، مردم و زواياى مختلف مسجد را نشان يكديگر مى‏دهند و از سويى، حدود يك ميليون مسلمان به مسجدالحرام آمده‏اند تا عبادت كنند اما اين گروه جهانگرد و كافر نه تنها عبادت نمى‏كنند بلكه با اعمال سبك و غيرمتناسبشان، عملاً عظمت اين مكان و زمان عبادت را مخدوش مى‏كنند.
کد سوال : 4787
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>اخلاق و عرفان
پرسش : علت بي توجهي مردم نسبت به نماز ظهر، در مقايسه با ساير نمازها چيست؟
پاسخ : در ميان نمازهاى مستحب و واجبى كه خوانده مى‏شود، نماز ظهر و عصر، يعنى نمازى كه در ميانه روز خوانده مى‏شود از اهميت ويژه‏اى برخوردار است؛ زيرا در آيات قرآن كريم و همچنين روايات اسلامى مورد تأكيد خاصى قرار گرفته است. در قرآن كريم مى‏خوانيم A}حافظوا على الصلوات و الصلوة الوسطى و قوموا للّه قانتين{A ؛ M}در انجام همه‏ى نمازها و (به خصوص) نماز وسطى (ظهر) كوشا باشيد و از روى خضوع و اطاعت براى خدا به پا خيزيد.{M اقوال در اينكه نماز وسطى كدام نماز است مختلف است؛ ولى در اغلب تفاسير شيعه آمده است كه مطابق روايات اهل بيت(ع) مراد نماز ظهر است. مرحوم لاهيجى در تفسير شريفش آورده است كه مراد از نماز وسطى، نماز ظهر است و اين مطلب در روايات بسيارى از اهل بيت(ع) مكرر وارد شده است. به طور مثال در كتاب كافى از امام صادق(ع) نقل شده است كه ايشان فرمود: نماز وسطى همان نماز ظهر است. نماز ظهر اولين نمازى است كه پيامبر(ص) آن را خوانده است. آنچه گفته شد دال بر اهميت نماز ظهر است؛ ولى در عين حال زمان اداء اين فريضه به گونه‏اى است كه بسيارى از مردم در آن زمان مشغول كار و معامله و پرداختن به امور معيشتى هستند و يا خسته و گرسنه‏اند و كمتر از اين نماز در ابتداى وقت خود استقبال مى‏نمايند. در بسيارى از تفاسير و از جمله در تفسير الميزان آمده است كه حتى در زمان رسول خدا(ص) صف نماز ظهر گاهى به يك صف كاهش مى‏يافت و هنگام ظهر مسجد پيامبر(ص) خلوت‏تر از ساير اوقات بوده است. البته اكنون هم اين وضعيت در بسيارى از مساجد زمان ما ادامه دارد و متأسفانه قدر و اهميت نماز ظهر در ابتداى وقت اداى آن براى اغلب مردم مجهول است.
کد سوال : 4788
موضوع : پرسش و پاسخ از نهاد رهبری>تربيتي و مشاوره
پرسش : به دليل فاصله سني با والدين و عدم درك من، تمايل به استقلال دارم، راهنمايي شما چيست؟
پاسخ : يكى از مشكلاتى كه در سؤال خود به آن اشاره كرده‏ايد، مسائل اختلافى بين شما و والدين‏تان است. در اين رابطه، توجه شما را به چند نكته جلب مى‏كنيم: 1. نوشته‏ايد: «بين من و والدينم اختلاف سنى و در نتيجه اختلاف نظر وجود دارد و از طرفى مادرم به من سوء ظن دارد». در پاسخ گفتنى است اولاً، فاصله‏ى سنّى بين والدين و فرزندان، امرى كاملاً طبيعى است؛ چه اين كه والدين حداقل يك نسل با فرزندان خود، فاصله‏ى سنى دارند. اما آيا اين فاصله‏ى سنى، مى‏تواند موجب عدم درك يكديگر باشد؟ الزاما اين چنين نيست؛ زيرا والدين نيز روزى جوان بوده‏اند و اين مرحله را عملاً تجربه كرده‏اند. البته گاهى ممكن است از ويژگى‏هاى اين دوره غفلت كنند و به نيازهاى جوان خود، كمتر توجه داشته باشند! ثانيا اين كه والدين در مواردى سختيگرى مى‏كنند يا احتمالاً سوء ظن پيدا مى‏كنند، به اين معنا نيست كه نسبت به جوان خود بدبين هستند؛ بلكه بسيارى از والدين به جهت دلسوزى زياد نسبت به فرزندان خود، ممكن است گاهى دچار افراط يا تفريط شوند؛ ولى جوانان بايد به اين مسأله توجه كنند كه والدين، واقعا نگران آينده‏ى آنان هستند فرزندان بايد با رفتار مناسب خود، نگرانى والدين را كاهش دهند و در مورد رفتارها معاشرت‏هاى خود با ديگران، به گونه‏اى باشند كه والدين به آنان اطمينان پيدا كنند. بنابراين مراقبت والدين را نبايد به سوء ظن و بد دلى تعبير كنيم؛ بلكه اين رفتارها صرفا از باب دلسوزى است. آنان فرزندانشان را دوست دارند و به آينده‏ى آنها فكر مى‏كنند. البته گاهى جوانان به جاى اين كه كارى كنند كه آنان را مطمئن سازند، رفتارهاى مشكوك از خود بروز مى‏دهند و زمينه‏ى سوء ظن و نگرانى را براى آنان فراهم مى‏سازند. گاهى نيز والدين در اين موارد، دچار اشتباه مى‏شوند. 2. در بخش ديگرى نوشته‏ايد: «من خود را جداى از آنها نمى‏بينم و سعى مى‏كنم خواسته‏هاى آنها را تأمين كنم، ولى مستقل بودن را بيشتر دوست مى‏دارم». اين قسمت از سؤال شما، ناظر به اين مطلب است كه گويى شما، بين استقلال خود و نزديك بودن به والدين و پاسخ مثبت به خواسته‏هاى آنان، نوعى تعارض مى‏بيند! حال آن كه اين چنين نيست. يك جوان مى‏تواند درعين استقلال و خودكفايى فكرى، هم رضايت والدين را تأمين كند و هم ازتجارب آنان بهره بگيرد و هيچ گونه تعارضى بين اين دو نيست. البته در اين جا نيز گاهى والدين دچار اشتباه مى‏شوند و استقلال‏طلبى فرزند خود را، نوعى طغيان، سركشى و لجبازى تلقى مى‏كنند. فرزندان نيز گاهى پيروى كردن از والدين را منافى با استقلال‏طلبى مى‏دانند و اين جا است كه درگيرى بين دو نسل (والدين و فرزندان) به وجود مى‏آيد و منشأ مشكلات جدى براى خانواده مى‏شود. بهترين راه براى حل اين مشكل، اين است كه والدين بايد از برخوردهاى آمرانه، اجتناب كنند و در مسائل زندگى با جوانان خود مشورت نمايند. و از نظرات آنان در مسائل خانوادگى كمك بگيرند. و به نظرات آنها اهميت بدهند تا جوانان احساس عزت نفس و ارزشمندى كنند و درعين حال اعتماد به نفس آنان افزايش يابد. جوانان نيز بايد حريم والدين را حفظ كنند و هيچ گونه بى‏ادبى و بى‏حرمتى نسبت به آنان روا مدارند و به فرموده‏ى قرآن حتى به آنها «اف» نگويند؛ چه اين كه رضايت خداوند، در جلب رضايت والدين است. 3. نوشته‏ايد: «خدمت، بى‏پولى، ادامه‏ى تحصيل از زمره مشكلاتى است كه با آن مواجه هستيد و از طرفى نياز به همراه و همدل داريد». در واقع همه‏ى آنچه كه به آن اشاره كرده‏ايد، واقعيت دارد، ولى اين گونه مسائل براى بسيارى از جوانان مطرح است و شما تنها نيستيد كه با اين مسائل رو به رو هستيد؛ مهم برخورد صحيح و خرد ورزانه با اين مشكلات و يافتن راه حل آنها است. خيلى از جوانان وقتى با اين گونه مسائل روبه‏رو مى‏شوند، فكر مى‏كنند در بن بست قرار گرفته‏اند. در نتيجه زانوى غم در بغل گرفته و به صورت منفعل با مسائل زندگى برخورد مى‏كنند. طبيعى است كه چيزى جزء سرخوردگى، نااميدى و افسردگى نصيب آنان نمى‏شود. اما عده‏اى از جوانان، در برابر مشكلات زندگى، فعالانه تلاش مى‏كنند؛ به اين صورت كه اولاً از مواجهه با مشكلات ترسى به خود راه نمى‏دهد؛ خود را در بن بست نمى‏بيند و با به كارگيرى قدرت انديشه، استفاده از تجارب ديگران و مشورت با كارشناسان، راه‏هاى صحيح برخورد با اين گونه مسائل را جست و جو مى‏كنند. طبيعى است كسى كه به فكر ادامه‏ى تحصيل است و امكان ازدواج در زمان تحصيل براى او فراهم نيست، كمر همت بسته و با پشتكار به تحصيلات خود ادامه مى‏دهد و نياز به هم دل و هم زبان را مدتى به تأخير مى‏اندازد و به جاى آن روابط اجتماعى خود را با همكلاسان و دوستان تقويت مى‏كند تا احساس تنهايى نكند. در حين تحصيل نيز همواره در جست و جوى كار و فعاليت است تا حداقل بعد از اتمام تحصيلات، كار مورد علاقه‏اش را پيدا كند. توجه و عمل به راه‏كارهاى زير، مى‏تواند در كاهش مشكلات شما بسيار مؤثر باشد: 1. اگر خير دنيا و آخرت را مى‏خواهيد، احترام به والدين را سرلوحه زندگى خود قرار دهيد؛ 2. از رفتارهايى كه باعث ناراحتى آنان مى‏شود، اجتناب كنيد؛ 3. به نظرات آنان ـ و لو اين كه با نظر شما مخالف باشد ـ احترام بگذاريد؛ 4. روابط اجتماعى خود را با دوستان، تقويت كند؛ 5. از ماندن در تنهايى حتى‏المقدور بپرهيزيد؛ 6. در ورزش‏هاى دسته جمعى (مانند كوهنوردى، فوتبال واليبال) و هر فعاليت دسته جمعى كه مورد علاقه شما است، بيشتر و به طور مرتب شركت كنيد؛ 7. به نماز اول وقت و امور معنوى مانند قرائت قرآن و ادعيه بيشتر اهميت دهيد؛ 8. از منفى بافى و تفكرات منفى نسبت به خود اجتناب كنيد؛ 9. به جنبه‏هاى مثبت زندگى خود، بيشتر فكر كنيد.