• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1267
تعداد نظرات : 1077
زمان آخرین مطلب : 5478روز قبل
دعا و زیارت


مضرات خون خوارى فقط جنبه جسمى ندارد. بلكه ضررهاى روانى آن بیش از جسمى است امام ششم (ع ) علت حرمت خون را بیان فرموده و اشاره به زیان هر دو قسمت روان و بدن كرده است .
قال : فلم حرم الدم المسفوح ؟ قال لانه یورث القساوة و یسلب الفواد رحمته . و یعفن البدن و یغیر اللون ، و اكثرما یصیب الانسان الجذم یكون من اكل الدم
مردى پرسید، چرا خداوند خوردن خون را حرام نموده ؟ امام صادق (ع ) فرمودند: براى آنكه خوردن خون باعث قساوت قلب و رفتن مهر و عاطفه است و نیز براى آنست كه خون خوارى سبب تعفن بدن و تغییر رنك چهره و پوست انسان و بسیارى از مبتلایان به بیمارى جذام بواسطه خوردن خون گرفتار این بلاى خانمانسوز گشته اند.
در قسمت اول روایت به مضرات روانى خون خوارى و در قسمت دوم آن به مضرات جسمى آن تذكر داده اند.
خون در كشور بدن همانند نهرى است كه در كوچه و خیاباهاى شهر جارى است كه در آغاز صاف و گوارا و سر انجام به كثافات آلوده مى شود. خون هم بعد از گذشت از ریه و كبد و مشروب ساختن بدن به هنگام عبور از وریدها مسموم كننده است .
مهم تر از زیانهاى خون خوارى بر جسم ضررهاى آن بر روان است . چوپانان همیشه براى اینكه سگ گله سبعیت بیشترى پیدا كند مدتى به او خون میخوارند
در سخن امام (ع) این نكته دیده مى شود كه بیمارى جذم از راه خون خوارى به انسان منتقل میشود بدنیست بدانیكه بیشتر بیماریها به شكل عفونت خونى یا (سپتى سمى ) بروز مى نماید، یعنى ابتدا میكرب به خون نفوذ كرده ، سپس عوارض مخصوص بیمارى به وجود مى آید.
در حالات حملات میكرب به بدن سربازان مدافع ، گویچه هاى سفید خون مى باشند؛ و در مواقع بیمارى به تعداد آنان افزوده مى شود، و از گویچه هاى قرمز خون كاسته مى گردد، بنابراین اثر میكربهاى بیمارى زا در خون است ، و در خوردن خون ، مساوى با خوردن آنها همه میكروبها است ، دستور ذبح حیوانات نیز از این نظر است كه اگیر این حیوانات در معرض ‍ حمله میكربى قرار گرفته اند و در حال ابتدایى و كمون بیمارى باشد، چون خون در این موقع آلوده است ؛ و نشانه هاى خارجى نزد حیوان نیست لذا در اسلام از نظر كاستن سمیت چنین گوشتى دستور ذبح داده است

جمعه 22/6/1387 - 17:57
دعا و زیارت


نبى گرامى اسلام حضرت محمَّد (صلى الله علیه و آله ) وائمه : از فرزندانش روشهاى مختلف در دعوت كردن به التزام به مسواك فرموده اند و ما در اینجا اشاره مى كنیم به اینكه پیامبر و اهل بیت معصومین : عملاً به مسواك التزام داشتند و عمل آنان براى ما سنّت است و ما باید از ایشان پیروى كرده و به وسیله آنان راهنمایى شویم چه از نظر اعمال و چه از نظر گفتار.
و چونكه ممكن است بسیارى از مردم به این موضوع توجه نكنند یا براى آنان میسر نباشد كه براین موضوع اطلاع پیدا كنند بخاطر مشقت و سختى ، از این رو ائمه : مردم را به این امر توجه داده و از آن سخن گفته اند و براى مردم از این موضوع حدیث كرده اند و ثابت كرده اند كه این موضوع حقیقت محكمى است كه مردم باید آنها را نقل كنند و با دیده عبرت به آن بنگرند.
از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده در حالى كه حضرت از روش پیامبر (صلى الله علیه و آله ) خبر مى دهند پیامبر هربار كه از خواب بر مى خاستند، مسواك مى زدند. و همچنین حضرت وقتى كه مى خواستند بخوابند، مسواك مى زدند. و آن حضرت براى هر نمازى مسواك مى كردند. و روایت شده كه مسواك هنگام سحر سنّت است .
و از امام باقر )علیه السلام ) روایت شده كه فرمودند : پیامبر (صلى الله علیه و آله ) زیاد مسواك مى زدند در حالى كه مسواك كردن واجب نیست
و آن حضرت در هر شب سه مرتبه مسواك مى كردند. قبل از خواب ، قبل از برخاستن براى نماز شب و قبل از خروج از خانه براى فریضه صبح .
و از امام صادق (علیه السلام ) نقل شده كه فرمود : من براى هر مردى دوست مى دارم هنگامى كه قیام كند در شب براى نماز (شب )، مسواك بزند بلكه پیامبر(صلى الله علیه و آله ) هنگامى كه مسافرت مى كردند همراه خودشان شانه ، مسواك مى بردند.
بلكه ائمه : آنچنان به مسواك التزام داشتند كه فرموده اند : اگر یكى از شما مسواك را ترك كند از نظر ما مى افتد و براى ترك مسواك ، سؤ ال مى شود
و روایت شده كه امام صادق (علیه السلام ) ترك كردند مسواك را قبل از اینكه دو سال به شهادتشان باقى بودواین ترك مسواك بخاطراین بودكه دندانهایشان ضعیف شده بود

چهارشنبه 20/6/1387 - 18:28
بیماری ها


دخانیات كلمه اى است عربى مشتق از دخان كه در لعنت به معنى دود است ، بنابراین هر چه ایجاد دود كند به نام دخانیات نامیده مى شود، ولى در اصطلاح امروز، دخانیات به توتون ، تنباكو، و مشتقات اینها مانند سیگار، چپق ، و قلیان گفته مى شود.
دخانیات چنانچه از معنى آن پیداست غیر از دود چیزى نیست و دود همان كلمه اى است كه انسان از شنیدن آن تنفر دارد، زیرا كلمه دود انسان را بیاد تاریكیهات ، تیره گیها و خفقانه مى اندازد، دود یعنى ظلمت و فشار روح و دل .
آرى همین دخانیات است كه جسم و روح ما را مى فشارد، صورت گلگون جوانان را به تیرگى و سیاهى مى كشاند، و قلب روشن آنان را تیر و تاریك مى سازد، و همان دود است كه اخلاق نیكوى انسانها را به تندى و عصبانیت ، تبدیل مى كند.
دخانیات همان دودى است كه بشر با یك كبریت آنرا روشن مى كند، و بوسیله آن خرمن زندگى خود را به آتش مى كشد، و در این خرمن ، قبل از هر چیز سلامت خود را مى سوزاند و سپس در آمد روزانه خود را كه براى بیشتر افراد، با كندن جان ، فراهم مى شود به آتش مى كشد حال بهتر است با تركیبات اصلى این دود و دخان بیشتر آشنا شویم .
تركیبات شیمیایى ، توتون و دود آن عبارتند از:
1- نیكوتین 2 - گاز كربنیك 3 - اسید استیك و اسید سیانیدریك 4 - الكل متیلیك 5 - آمونیاك 6 - پریدین
1- نیكوتین در سال 1828 بوسیله پوست وت و ایمان كشف شد، اگر محلول یك یا دو در صد نیكوتین خالص به قورباغه تزریق شود، مرگ آن حتمى است براى كشتن خرگوش 4/1 تزریق آن كافى است و براى كشتن سگ 2/1 تا دو قطره .
2- گاز كربنیك همه مى دانند موجب خفگى است .
3- اسید استیك و اسید سیانیدریك ، با یك قطره این اسید یك انسان را مى شود نابود ساخت .
4- الكل متیلیك ، باعث كورى چشم است .
5- آمونیاك ، همان چیزى است كه از فساد مواد آلى تهیه مى شود.
6- پریدین مولد سرطان است .
باید دید كسى كه روزى 20 عدد سیگار مى كشد تا چه اندازه خود را به مرگ تدریجى مبتلا كرده است
در 20 عدد سیگار:
نیكوتین
پریدین
آمونیاك
اسید سیانیدریك
اسید كربن
بد نیست از معتادین به دخانیات بپرسیم به جاى پول دادن و خریدن این همه سموم و بعد كشیدن و مسموم شدن ، بهتر نیست این پولها را صرف میوه هاى شیرین و گوارا بنمایید؟
بعضى از افراد معتاد براى سیگار كشیدن خود دلیل مى آورند و مى گویند: كشیدن سیگار باعث آرامش فكر و اعصاب است ولى این دلیل صحیح نیست ، زیرا:
استعمال دخانیات در حین انجام كارهاى سنگین دو چندان ضرر مى رساند. كسى كه در اثر فشار كار زیاد جسمى ، استراحت مى كند بنا به گفته فیزیولوزیست ها دین خود را در قبال اكسیژن ادا مى كند. در موقع اشتغال به كار سنگین احتیاج به اكسیژه آنقدر افزایش مى یابد كه بدن در آن حالت با نقس كشیدن هاى پى در پى تند و عمیق و تشدید كار قلب ، نمى تواند اكسیژن را تاءمین كند و در نتیجه نقص اكسیژن گیرى ، خستگى تولید مى شود.
رفع خستگى انسان پس از كارهاى سنگین با تنفس عمیق باید توام باشدت تا مواد حاصله در حین كار در اثر اكسیداسیون از بین بروند، استعمال دخانیات در چنین وضعى موجب كمبود اكسیژن گیرى گردیده و از نیروى كار مى كاهد.
روى این اصل مشاهده اسكى بازى كه در حال اسكى سیگار به دهن دارد و یا ورزشكارى كه بخاطر سیگار خمیازه مى كشد چقدر ملال انگیز است
دخانیات و ویتامن ث
دخانیات ویتامین ث بدن را فاسد مى نماید و شخص معتاد را زود پیر مى كند، زنان معتاد كمتر بار دار میشوند و زود یائسه مى گردند، زخم معده معتادین دیر جوش مى خورد.
قطران دود كه به صورت جرم مى باشد ایجاد سرطان مى نماید

دوشنبه 18/6/1387 - 17:40
بیماری ها


در كتاب الیاذه نوشته هومیروس اشاراتى بسیار بر معلومات پزشكى ، به خصوص جرّاحى هست  پزشكى ، پیش از عصر بقراط در یونان موجود بوده است ؛ زیرا بقراط درنوشته هایش ازتاءلیفات وكتابهاى سابق برخود، نقل و اقتباس مى كند. لكن بقراط این دانش را ازخرافات -مثل شعبده وعقایدمربوط به ارواح جدا كرده و در این كار جزبه واسطه اعتماد برغناى علم پزشكى پیش ازخود، به موفقیت دست نیافته است .
همچنین وجدى متذكر مى شود كه : كتابهاى مربوط به دوره پیش از بقراط هم اكنون از میان رفته اند و كتابى قدیمى تر از آثار او در دست نیست .
پزشكى ، نزد آنان دانشى سحرى و متكى بر افسون و ورد بوده است . سپس چون نوبت به ظهور فلاسفه اى چون انكزیماندوا، بارفید، هیراقلیت و جز او رسید، آنان در باره ادویه ، اغذیه ، بیماریها و مانند آن ، به بحث پرداختند. بالا خره دوره فیثاغورس رسید و او به دانش پزشكى پرداخت و كتاب امبیدوكل را در باره جنین و حواس و وراثت و زاد و ولد به رشته تحریر در آورد .
بدینسان ، دانش پزشكى رو به ترقى نهاد و بطلمیوس اوّل و دوّم ، دو پادشاه مصر، در اسكندریه دست به تأ سیس مدرسه پزشكى زدند. از این مدرسه جالینوس كه در قرن ششم قبل از هجرت مى زیسته ، ظهور یافت .
پزشكى رومى بر خرافات و اوهام مبتنى بود. در واقع ، یونانیان بودند كه این دانش را از مدرسه اسكندریه - كه به گفته بعضى تا اواخر قرن اوّل هجرى به كار خود ادامه مى داده - به رومیان رسانیدند. شاید نخستین پزشك یونانى اركاجانوس بن لیزانیاس باشد كه سال 192 قبل از میلاد به روم درآمد. اما او در اثر بعضى از عملهاى جراحى اش موقعیت خویش ‍ را از دست داد، ولى پس از مدتى دانش طب مجدداً به وسیله دانشمندان یونانى كه دستى مؤ ثر در نشر آن داشته اند، بدین خطه راه یافت

يکشنبه 17/6/1387 - 19:6
بیماری ها


افسون و جادو، اساس طب مصر باستان است . به اعتقاد آنان بیماریها، منشأ الهى داشته ، از این رو، شفا و خلاصى از آنها نیز جز با توسل به الهه ها حاصل نمى شود. در نتیجه ، به كاهنان - مقرّبان الهه ها - متوسل مى شدند. نخستین پزشك مصرى كه به نام او را شناخته اند، ایمحوتب است كه در حدود قرن سى ام پیش از میلاد مى زیسته است .
هفت ورق از جنس پاپیروس یافت شده است كه بعضى از آنها در قرن شانزدهم یا هفدهم و بعضى در دو هزار سال پیش از میلاد كتابت شده اند . در این اوراق ، مطالبى آمده كه بعضاً با دانش پزشكى مرتبط است .
وجدى ذكر مى كند كه معروف است یكى از فراعنه مصر -یعنى نیتى بن مینیس كتابى در علم تشریح نوشته است . و نیز نیخوروفس پادشاه كه از نسل سوم فراعنه مصر است ، به تأ لیف رساله اى در پزشكى ، شهرت دارد؛ چنانكه داریوش و دارا دو پادشاه ایران ، در قصرهاى خویش پزشكانى مصرى داشته اند. وجدى گوید : اطباى مصرى ، داراى امتیازات ویژه اى بوده اند؛ مثلاً بعضى از آنان در دربار مشغول بوده و مردم به جاى مزد به آنان هدایایى تقدیم مى كرده اند و بعضى از آنان مُزد ماهیانه دریافت مى نموده اند؛ از این رو مردم بدون آنكه مزدى به آنان دهند، از آنان بهره مى جسته اند

شنبه 16/6/1387 - 19:39
دعا و زیارت


شخصى از امام هشتم (ع ) علت حرام بوده میته را سئوال نمود آنحضرت در جواب او نوشتند:
حرمت المیته لما فیها من افساد الا بدان و الافة ... و لا نه یورث الماء الا صفر و یبخر الفم و ینتن الریح و یسیى الخلق ، و یورث القسوة للقلب ، و قلة الرافة و الرحمة حتى لا یومن ان یتقل ولده و والده و صاحبه
حرام شدن مردار براى آن است كه باعث فساد بدنها است و نیز براى این است كه باعث ایجاد صفراء است . خوردن میته اصولا بدن را بدبو مى نماید.
میته باثع بد اخلاقى ، عصبانیت ، قساوت قلب ، و از بین رفتن مهر و عطوفت مى شود و تا آنجا كه نمى توان در مورد شخصى كه گوشت مردار مى خورد از كشتن فرزند و پدر و رفیق خود ایمنى داشت
در این روایت امام (ع ) دو قسمت از زیان هاى مردار را بیان فرموده اند هم قسمت جسمى و هم تاثیرات آن بر روى روان و روح و اخلاق و خوى انسانها.
یكى از علل تحریم مردار این است كه :
پس از مرگ حیوان ، میكربها و باكتریهاى به خون ولنف وارد شده ، شروع به نمو مى نمایند، البته ابتدا باكتریهاى هوا خواه و هوا نخواه تولید فساد مى نمایند، باكتریهاى هوا خواه مواد سفیده اى را تجزیه كرده و تبدیل به عناثر شیمیائى و گازهایى چون اسید كربنیك ، هیدروژن سولفورده و آمونیاك و غیره مى نمایند كه اینها بذاته تولید مسمومیمت مى كنند. باكتریهاى هوا خواه از بیرون به روى اجساد موثرترند، و بعضى حشرات بویژه انواع مگس ها در كار عفونت اثر مهمى دارند، و در فساد آنها كمك مى نمایند.
بارى به طور خلاصه گوشت فاسد سخت ترین و خطرناك ترین مسمومیت (یتوماتین) و غیره را به انسان مى دهد، این سمومات در شخص ، تولید عوارضى از قبیل التهاب حاد معده و روده ها، قى ، شكم روشى ، تب زیاد، ناتوانى شدید، سر گیجه ، اتساع مردمك و پائین افتادن پلك چشم مى نمایند
در سخن دیگرى امام صادق (ع ) علت حرام بودن مردار را چنین بیان مى فرمایند:
و المیته قد جمد فیها الدم و تراجع الى بدنها فلحمها ثقبل غیر مرى ء لانها یوكل لحمها بدمها
در مردار خونها منجمد مى شوند، آن خونها در بدن مردار مى مانند و خارج نمى شوند. بنابراین گوشت مردار ثقیل و غیر گوارا است ، زیرا مردار چیزى است كه گوشت آن را با خونش مى خوردند.
مضراتى كه براى خون خوارى نوشتیم براى مردار خوارى نیز هست .
مردار خوارى به خون خوارى بستگى دارد؛ زیرا تا شاه رگهاى مخصوص ‍ حیوان قطع نشود به اندازه كافى خون از بدنش خارج نمى شود، و كمتر مردارى است كه خون بدنش كاملا خارج شده باشد

جمعه 15/6/1387 - 21:49
بیماری ها


زیانهاى الكل تنها گریبانگیر نوشنده آن نمى شود، بلكه در نسلهاى الكلیسم ، و فرزندان او نیز اثرات بد مى گذارد. به همین مناسبت دین مقدس اسلام ، براى نگهدارى و حفظ جامعه از موالید معلول و ناقص الخلقه به پیروان خود كاملا توصیه كرده است كه با شارب الخمر ازدواج نكنند، و دختران پاك خود را به همسرى افراد الكلیست در نیاورند.
امام ششم (ع ) مى فرماید: هر كس دختر خود را شراب خوار بدهد، ارتباط او را با خویش قطع كرده است .
من زوج كریمته من شارب خمر فقد قطع رحمها
اطفالیكه از پدران الكلیست بوجود آمده و زنده بمانند؛ غالبا ضعیف ، علیل ، و مبتلا به تشنجات شدید بوده ، و قدرت دفاعى آنان در مبارزه با مشكلات حیات ناچیز و در برابر عفونتهاى مختلف بسیار حساس خواهند بود؛ نقص بدنى مانند عدم تقارت صورت ، انحراف ستون فقرات ، كر و لالى ، كودك نمائى ، و عوارض ناشى از نارسائى قوه تیروئید و همچنین ضایعات دماغى ، مانند عقب ماندگى بلاهت ؛ عدم رشد، تصلب مغزى ، داء الرقص ، مالیخولیا؛ دیوانگى هاى حاد، هیسترى و غیره در آنان فراوان دیده مى شود
تاءثیرات سوء الكل نه تنها روى یك نسل خواهد بود بلكه تا سه نسل و حتى گاهى به 7 تا 8 نسل نیز منتقل مى گردد.
یكى از اطبا آلمان ثابت كرده كه تاءثیر الكل تا سه نسل بطور حتم باقى است ؛ بشرط اینكه این سه نسل الكلى نباشند
نیكلو مى گوید:  اغلب افراد الكى عجیب الخلقه بوده و گاهى پیش از موقع زائیده میشوند، مرگ اطفال در اولاد الكلى سه برابر پیش از معمول است ، بچه هاى الكلى همیشه لاغرى ، ضعف ، حساسیت فوق العاده در بیماریها و نقص هاى جسمانى و روحانى را به ارث میبرند، و طبق آمار فره حالات زیر در اغلب آنها پیدا مى شود:
عدم تقارن قیافه ، كجى ستون فقرات ، فلج عضو، كرى و لالى ، ماندن بحال بچگى ، تشنج ، سكته ، هیسترى ، توقف رشد، حماقت ، استعداد به جنابت و حزن دائمى . طبق عقیده لو گرزاز 761 و ارث الكلیك 322 نفر فساد، 155 دیوانه و 131 مستعد به سكته بوجود مى آید

پنج شنبه 14/6/1387 - 19:21
بیماری ها


وجدى در باره علم پزشكى در عرب گوید: این دانش ، از یونان و هند اقتباس شده و قوم عرب جز آنچه متعلق به تركیبات داروئى است ، چیزى بر آن نیفزود
اگر مراد وجدى از سخن فوق ، پزشكى عرب در دوره پیش از اسلام باشد، شاید بتوان آن را سخن وجیه دانست - اگر چه ترجیح مى دهیم پزشكى عرب پیش از اسلام را تنها نتیجه تجارب محدود شخصى ، یا مأ خوذ از پزشكان جندى شاپور و یا هر یك از ممالك همسایه دیگر فرض نماییم - ولى اگر مراد وى پزشكى پس از ظهور اسلام است ، بى شك این سخنى است نادرست ، چنانكه در آینده خواهیم دید. البته این كه مراد او وجه دوّم است با این سخن او تاءیید مى شود: این دانش ، پیش از اسلام به واسطه سوریان بدانان منتقل شده بود
بنابر این ، ظاهراً وجدى تحت تأ ثیر گزافه گوییهاى مستشرقین بوده كه همواره برآنند تا نقش ملتهاى پیش از اسلام را بزرگ و پر اهمیت جلوه دهند تا به هدف تحقیر عظمت نهضت اسلامى در ابعاد مختلف ، دست یابند و البته این عمل نیز براى اهداف حقیر دیگرى است كه بر كسى پوشیده نیست .
به هر حال ، مطالعه علوم و معارف پزشكى نهضت اسلامى ، بهترین دلیل بر نادرستى این ادعاست . و بزودى اشاراتى بر این حقیقت خواهیم كرد .
دكتر فیلیپ حتى مى گوید: پزشكى علمى عرب ، از پزشكى سورى فارسى نشأ ت گرفته كه آن هم به نوبه خود بر پایه پزشكى یونانى مبتنى است . و پیشتر اشاره كردیم كه پزشكى یونانى خود از طب سنتى معمول در میان مردم - كه در خاورمیانه معروف بوده - و خصوصاً پزشكى مصرى بسیار استفاده برده است
ولى آنچه ما اندكى پیش از این ذكر نمودیم در این زمینه دقیقتر است ؛ زیرا دانش طب میان همه ملتها، با سطوحى مختلف و دگرگون ، موجود بوده است . جندى شاپور موفق گشت تا بخش اعظم نتایج حاصل از تجربه هاى ملل سابق را در خود جاى دهد. سپس ماحصل آن را به ملل دیگر كه بدان نیازمند بودند، صادر كرد . البته قوم عرب ، از ملتهایى دیگر نیز - چون سوریان و جز آن كه در اطراف آنان بودند - در این زمینه اخذ نموده ، آن را به دانستنیهاى پزشكى اى كه از كلدانیان و دیگران آموخته ، یا نتیجه تجربه خود آنان بود - اگر چه بسیار اندك مى نمود - اضافه كردند .
انتقال پزشكى به دانشگاه جندى شاپور، از طریق رومیان بوده كه معارف خویش را ازیونانیان اخذكرده بودندواین علم رایونانیان ،ازمدرسه اسكندریه به رومیان منتقل كردند.
پزشكى جاهلى  
گویند: معالجات ودرمانهاى دوره جاهلیت ، تنها براستفاده ازبعضى گیاهان و عسل و یا بعضى مواد دیگر مبتنى بوده است . بعضى داروها را مى نوشیدند و از بعضى به صورت استعمال خارجى بهره مى بردند. همچنین ازحجامت ورگ زنى وداغ وقطع اعضابا چاقوى داغ شده درآتش نیز استفاده مى كردند. البته این افزون بر درمانهایى بوده كه با دعا و ورد و جادو به انجام مى رسانیدند و به وسیله آنها جن و ارواح خبیثه را دور مى ساختند.
و بعضى دیگر گویند : آنان زخمهاى متعفن و دملهاى خود را با موادى ضد عفونى مى كرده و بیماریهاى مُسرى را با سنگ بهداشتى و مجروحان را با بستن و باندپیچى كردن ، معالجه مى نموده اند
دكتر جواد على مى گوید: وهمچنین عرب جاهلى روش از میان بردن و پوشانیدن بعضى عیوب و یا صدماتى را كه به وسیله وسایل صنعتى بر بدن وارد مى شد، آموخته بودند . دندان را به واسطه تكه اى طلا در جاى خود محكم مى كردند و این كار را به این وسیله انجام مى دادند كه با طلا، سیمى ساخته و دندانها را به یكدیگر مرتبط مى ساختند و یا قطعه اى طلا به جاى دندان افتاده ، مى كاشتند. و آنان براى كسانى كه بینى شان قطع شده بود، بینى اى از طلا مى ساختند - چنانكه از عرفجة بن اسعد نقل است كه بینى اى از طلا براى خود ساخت - بینى او در جنگ طلاب در زمان جاهلیت قطع شده بود
شاید بتوان گفت كه قضیه یاد شده ، از حقایق تاریخى مسلّم است ، چنانكه این حقیقت با مراجعه به كتابهاى روایى و تاریخى ، آشكار مى گردد اگر چه بعضى اصلاً به ربط میان این ماجرا و پزشكى معتقد نیستند، بلكه آن را مربوط به فن طلاسازى مى دانند، ولى به هر حال این ماجرا حاكى از توجه و پیشرفت مردم آن دوران است كه به چنین فكرى افتادند تا این عیوب را بپوشانند و یا محو سازند .
عرب جاهلى ، با دامپزشكى نیز آشنا بودند . حیوانات را به وسیله داغ كردن با آتش و شتر را چون به نوعى زخم دچار مى شد، با شكافتن كوهانش معالجه مى كردند. و چنانكه گفته اند، عاص بن وائل دامپزشك بوده است. آنان رحم مادیان و یا شتر ماده را از نطفه پاك مى كردند و جنین را از شكم اسب یا شتر خارج مى ساختند و از این كار با كلمه مسى تعبیر مى نمودند.
بیماریهایى كه آنان مى شناختند و گیاهانى كه به كار مى بردند، بسیار فراوان است و ما در اینجا در صدد نام بردن و شمارش آنها نیستیم .
اسعد على در كتابش المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام دسته اى از این بیماریها و نیز روش درمان آنها را ذكر كرده است طالبین به این كتاب مراجعه كنند.
مناسب ذكر است كه روش مذكور، طبابت در شهرها بود اما صحرانشینان از بزرگان و پیره زنها در امر طبابت پیروى مى كردند.
مقام و منزلت پزشكى در دوره جاهلیت  
از ابوحاتم نقل است كه گفته : زهیر بن جناب را ده خصلت بود كه در غیر او از معاصرانش نبود : او آقا، شریف ، خطیب و شاعر قومش و فرستاده آنان به سوى پادشاهان و طبیبشان بود - و البته طبابت در نزد آنان شریف بود - و حازى (یعنى كاهن ) آنان و دلاورشان بود و او را در میانشان خانه و منزلى بود و بدو اعتقاد داشتند

چهارشنبه 13/6/1387 - 19:16
دعا و زیارت


وجدى در باره علم پزشكى در عرب گوید: این دانش ، از یونان و هند اقتباس شده و قوم عرب جز آنچه متعلق به تركیبات داروئى است ، چیزى بر آن نیفزود
اگر مراد وجدى از سخن فوق ، پزشكى عرب در دوره پیش از اسلام باشد، شاید بتوان آن را سخن وجیه دانست - اگر چه ترجیح مى دهیم پزشكى عرب پیش از اسلام را تنها نتیجه تجارب محدود شخصى ، یا مأ خوذ از پزشكان جندى شاپور و یا هر یك از ممالك همسایه دیگر فرض نماییم - ولى اگر مراد وى پزشكى پس از ظهور اسلام است ، بى شك این سخنى است نادرست ، چنانكه در آینده خواهیم دید. البته این كه مراد او وجه دوّم است با این سخن او تاءیید مى شود: این دانش ، پیش از اسلام به واسطه سوریان بدانان منتقل شده بود
بنابر این ، ظاهراً وجدى تحت تأ ثیر گزافه گوییهاى مستشرقین بوده كه همواره برآنند تا نقش ملتهاى پیش از اسلام را بزرگ و پر اهمیت جلوه دهند تا به هدف تحقیر عظمت نهضت اسلامى در ابعاد مختلف ، دست یابند و البته این عمل نیز براى اهداف حقیر دیگرى است كه بر كسى پوشیده نیست .
به هر حال ، مطالعه علوم و معارف پزشكى نهضت اسلامى ، بهترین دلیل بر نادرستى این ادعاست . و بزودى اشاراتى بر این حقیقت خواهیم كرد .
دكتر فیلیپ حتى مى گوید: پزشكى علمى عرب ، از پزشكى سورى فارسى نشأ ت گرفته كه آن هم به نوبه خود بر پایه پزشكى یونانى مبتنى است . و پیشتر اشاره كردیم كه پزشكى یونانى خود از طب سنتى معمول در میان مردم - كه در خاورمیانه معروف بوده - و خصوصاً پزشكى مصرى بسیار استفاده برده است
ولى آنچه ما اندكى پیش از این ذكر نمودیم در این زمینه دقیقتر است ؛ زیرا دانش طب میان همه ملتها، با سطوحى مختلف و دگرگون ، موجود بوده است . جندى شاپور موفق گشت تا بخش اعظم نتایج حاصل از تجربه هاى ملل سابق را در خود جاى دهد. سپس ماحصل آن را به ملل دیگر كه بدان نیازمند بودند، صادر كرد . البته قوم عرب ، از ملتهایى دیگر نیز - چون سوریان و جز آن كه در اطراف آنان بودند - در این زمینه اخذ نموده ، آن را به دانستنیهاى پزشكى اى كه از كلدانیان و دیگران آموخته ، یا نتیجه تجربه خود آنان بود - اگر چه بسیار اندك مى نمود - اضافه كردند .
انتقال پزشكى به دانشگاه جندى شاپور، از طریق رومیان بوده كه معارف خویش را ازیونانیان اخذكرده بودندواین علم رایونانیان ،ازمدرسه اسكندریه به رومیان منتقل كردند.
پزشكى جاهلى  
گویند: معالجات ودرمانهاى دوره جاهلیت ، تنها براستفاده ازبعضى گیاهان و عسل و یا بعضى مواد دیگر مبتنى بوده است . بعضى داروها را مى نوشیدند و از بعضى به صورت استعمال خارجى بهره مى بردند. همچنین ازحجامت ورگ زنى وداغ وقطع اعضابا چاقوى داغ شده درآتش نیز استفاده مى كردند. البته این افزون بر درمانهایى بوده كه با دعا و ورد و جادو به انجام مى رسانیدند و به وسیله آنها جن و ارواح خبیثه را دور مى ساختند.
و بعضى دیگر گویند : آنان زخمهاى متعفن و دملهاى خود را با موادى ضد عفونى مى كرده و بیماریهاى مُسرى را با سنگ بهداشتى و مجروحان را با بستن و باندپیچى كردن ، معالجه مى نموده اند
دكتر جواد على مى گوید: وهمچنین عرب جاهلى روش از میان بردن و پوشانیدن بعضى عیوب و یا صدماتى را كه به وسیله وسایل صنعتى بر بدن وارد مى شد، آموخته بودند . دندان را به واسطه تكه اى طلا در جاى خود محكم مى كردند و این كار را به این وسیله انجام مى دادند كه با طلا، سیمى ساخته و دندانها را به یكدیگر مرتبط مى ساختند و یا قطعه اى طلا به جاى دندان افتاده ، مى كاشتند. و آنان براى كسانى كه بینى شان قطع شده بود، بینى اى از طلا مى ساختند - چنانكه از عرفجة بن اسعد نقل است كه بینى اى از طلا براى خود ساخت - بینى او در جنگ طلاب در زمان جاهلیت قطع شده بود
شاید بتوان گفت كه قضیه یاد شده ، از حقایق تاریخى مسلّم است ، چنانكه این حقیقت با مراجعه به كتابهاى روایى و تاریخى ، آشكار مى گردد اگر چه بعضى اصلاً به ربط میان این ماجرا و پزشكى معتقد نیستند، بلكه آن را مربوط به فن طلاسازى مى دانند، ولى به هر حال این ماجرا حاكى از توجه و پیشرفت مردم آن دوران است كه به چنین فكرى افتادند تا این عیوب را بپوشانند و یا محو سازند .
عرب جاهلى ، با دامپزشكى نیز آشنا بودند . حیوانات را به وسیله داغ كردن با آتش و شتر را چون به نوعى زخم دچار مى شد، با شكافتن كوهانش معالجه مى كردند. و چنانكه گفته اند، عاص بن وائل دامپزشك بوده است. آنان رحم مادیان و یا شتر ماده را از نطفه پاك مى كردند و جنین را از شكم اسب یا شتر خارج مى ساختند و از این كار با كلمه مسى تعبیر مى نمودند.
بیماریهایى كه آنان مى شناختند و گیاهانى كه به كار مى بردند، بسیار فراوان است و ما در اینجا در صدد نام بردن و شمارش آنها نیستیم .
اسعد على در كتابش المفصل فى تاریخ العرب قبل الاسلام دسته اى از این بیماریها و نیز روش درمان آنها را ذكر كرده است طالبین به این كتاب مراجعه كنند.
مناسب ذكر است كه روش مذكور، طبابت در شهرها بود اما صحرانشینان از بزرگان و پیره زنها در امر طبابت پیروى مى كردند.
مقام و منزلت پزشكى در دوره جاهلیت  
از ابوحاتم نقل است كه گفته : زهیر بن جناب را ده خصلت بود كه در غیر او از معاصرانش نبود : او آقا، شریف ، خطیب و شاعر قومش و فرستاده آنان به سوى پادشاهان و طبیبشان بود - و البته طبابت در نزد آنان شریف بود - و حازى (یعنى كاهن ) آنان و دلاورشان بود و او را در میانشان خانه و منزلى بود و بدو اعتقاد داشتند

سه شنبه 12/6/1387 - 19:47
بیماری ها

 

 وجدى گوید: طب در میان ایرانیان عبارت بوده از آمیخته اى از جادو و ورد و اندكى از مبادى پزشكى علمى .تاریخ پزشكى در ایران به قرن چهارم پیش از میلاد باز مى گردد. اصول اوّلیه این علم ، در كتاب زند تفسیر اوستاى مقدسشان در فصلى معنون به وندیداد و به خصوص در جایى تحت عنوان ورجاوند- كه از نظر تاریخى مربوط به دوره پس از متون مقدسودایى هندى است - باز مى گردد
شاید بتوان گفت كه نتیجه آنچه گذشت در سخن جورج سارتون است كه مى گوید: مى توانیم بگوییم كه بخش بزرگى از معارف پزشكى به هزاره سوم پیش از میلاد باز مى گردد
در اینجا، مناسب است به جهت اهمیتى كه دانشگاه جندى شاپوردر نهضت اسلامى داشته است ، نگاهى گذرا بدان بیفكنیم .
دانشگاه جندى شاپور 
شهر جندى شاپوردر جایى میان شوشتر و خرابه هاى شوش واقع در خوزستان قرار دارد. از سخن قفطى چنین بر مى آید دانشگاه جندى شاپور، از مراكز پزشكى معروف در عهد شاپور اوّل بوده است كه دانش طب از طریق روم بدانجا انتقال یافته است .
بعضى احتمال داده اند كه مدرسه پزشكى از دوره پیش از قرون چهارم یا پنجم میلادى ، در دانشگاه فوق وجود داشته است .
قفطى گوید: پس از آنكه تعدادى از طبیب ها با دختر پادشاهان به آنجا منتقل شدند شروع كردند نوسالان را تعلیم نمودن . و همواره كار طبابت در آنجا روز به روز گسترش یافت تا اكثر آنجا در صناعت ، فایق و سرآمد گشتند. جماعتى از ایشان روش خود را بر طریقه یونانیین و هند، ترجیح مى دادند چرا كه آنان خوبیهاى هر گروهى را گرفته و با افزودن روشهاى جدید بر آنها، آن را تكامل بخشیدند و به صورت دستورات ، قوانین و كتابهاى برخوردار از مطالب ارزنده مرتب نمودند. تا در سال بیستم از مُلك كسرى ، پزشكان جندى شاپور به امر مَلِك جمع شدند و میان ایشان سؤ الها، جوابها و مناظراتى واقع شد و سخن هر كس را ثبت و ضبط نمودند و واسطه آن مجلس ، جبرئیل درستباد نام داشت ؛ زیرا او طبیب خاص كسرى بود. و بعد از وى ، سوفسطائى و اصحاب او و دیگر یوحنا و جماعت او بودند. و میان ایشان مسایل و تعریفات بسیار گذشت ؛ چنانكه مطالعه كننده آن چون تأ مل نماید هرآینه استدلال بر كمال فضل و كثرت علم ایشان خواهد كرد
و گویند : خسرو انوشیروان ، برزویه طبیب و رئیس امور پزشكى جندى شاپور را با هیأ تى ویژه به ممالك مختلف گسیل داشت تا كتب پزشكى را جمع آورى كند.
و بعضى برآنند كه طب جندى شاپور، آمیخته اى از طب یونان ، هند، ایران و مدرسه مرو بوده است

يکشنبه 10/6/1387 - 21:40
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته