• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1216
تعداد نظرات : 572
زمان آخرین مطلب : 1635روز قبل
خاطرات و روز نوشت

تقدیم به تمام اعضای  سایت تبیان

سه شنبه 14/12/1386 - 11:40
شعر و قطعات ادبی
آفتاب فقر

آفتاب فقر چون بر من بتافت

هر دو عالم هم ز یک روزن بتافت
من چو دیدم پرتو آن آفتاب

من بماندم باز شد آبی به آب
هر چه گاهی بردم و گه باختم

حجله در آب سیاه انداختم
محو گشتم، گم شدم، هیچم نماند

سایه ماندم، ذره ‌ای پیچم نماند
قطره بودم، گم شدم در بحر راز

می ‌نیابم این زمان آن قطره باز
گر چه گم گشتن نه كار هر كسی ‌ست

در فنا گم گشتم و چون من بسی ‌ست
كیست در عالم ز ماهی تا به ماه

كاو نخواهد گشت گم این جایگاه.

سه شنبه 14/12/1386 - 11:31
شعر و قطعات ادبی
 

چون باز بر كشید سر از پشت كوهسار

هنگام صبح جام بلورین آفتاب

آن گرد تك سوار

غرق سلیح گشت و به میدان جنگ رفت

تا بسترد ز نام وطن گرد ننگ رفت

 

دشتی سپاه چشم به راهش

- در انتظار

(( آید اگر سوار

(( پیروزی است و

- فتح

(( شادی و افتخار

(( گر برنگردد ؟

- آه

چه فریاد و شیون است

(( تا دور دست ملك لگد كوب دشمن است

***

خورشید سر نهاد به بالین كوهسار

آهنگ خواب داشت

تا آید آن سوار

دشتی سپاه چشم براهش در انتظار

***

ناگاه

برخاست گرد راه

از دور دست دشت میان غبار راه

آمد سوی سپاه

یك اسب بیقرار

یك اسب بی سوار

 

سه شنبه 14/12/1386 - 11:25
شعر و قطعات ادبی

 

روزگار غریبیست

احساس بی صدا در اب می خواند

وموج ازدرد همچنان می زند نت احساس را

قایق از سردی موج دارد بر اب میزند

 

روزگار غریبیست

باغ گلها میسوزد لزگرمای باد

باغبان را نیست یک دم

خفته در صحرای باد

بلبلان با ناله ناله باغبان را می سرایند

 

روزگار غریبیست

صحرگاهان تنگ وتاریک

شب زماهش می هراسد

 

روزگار غریبیست

سرد و تنها زیر باران پشت اتش می هلاکم

اتش از اه صدایم میرود تا خستگی ها

 

روزگار غریبیست

کاش بودی در دل شب

تا ببینی ناله ی من

تابمونی پیش پایم

زندگی را دوست دارم

لیک اما وای بر من

زنگی با من نباشد

زندگی را من نخواهم

کاش بودم مرده اما

مرگ را من با تو خواهم

مرگ را من با تو خواهم

 

سه شنبه 14/12/1386 - 11:21
شعر و قطعات ادبی
پائیز را دوست دارم چون فصل غم است

 

                                                         غم را دوست دارم چون بهار دل است

اشک را دوست دارم چون گواه دل است

                                                       دل را دوست دارم چون جایگا ه تنهایم است

وتنهایم را دوست دارم بی آنکه بدانم برای چه؟؟...

دوشنبه 13/12/1386 - 18:50
شعر و قطعات ادبی

تقدیم به تمام دوستانم در بخش ثبت مطالب روزانه سایت تبیان

در لحظه وداع ندیدم لقای دوست

مهلت نیافتم که بمیرم به جای دوست

اما چه اشک ها که فشاندم به جای دوست

بگذشت لحظه لحظه من در هوای دوست

دوشنبه 13/12/1386 - 18:43
اخبار

همه نشریات اروپا باید کاریکاتورهای موهن دانمارکی را چاپ کنند!


وزیر کشور آلمان در اظهاراتی عجیب، از همه نشریات اروپایی خواست کاریکاتورهای موهن روزنامه‌های دانمارکی علیه پیامبر اسلام(ص) را منتشر کنند.


وزیر کشور آلمان در اظهاراتی عجیب، از همه نشریات اروپایی خواست کاریکاتورهای موهن روزنامه‌های دانمارکی علیه پیامبر اسلام(ص) را منتشر کنند.

به گزارش شیعه نیوز به نقل ازخبرگزاری فارس، «ولفگانگ شویبله» از نشریات اروپایی خواست با الگو برداری از روزنامه‌های دانمارک، کاریکاتورهای موهنی را که در روزنامه‌های این کشور به چاپ رسیده بود بار دیگر چاپ کنند.

وی در اظهاراتی که فردا در ضمیمه روزنامه آلمانی «دی‌سایت» با نام «لیبن» منتشر می‌شود، گفت: «همه نشریات اروپایی باید این کاریکاتورها را چاپ کنند.»

این وزیر آلمانی با محترم خواندن اقدام روزنامه‌های دانمارکی در تجدید چاپ این کاریکاتورهای اهانت‌بار، افزود: آزادی بیان نباید دستاویزی برای دست زدن به خشونت باشد.

وی ادامه داد: «شعار ما (اروپایی‌ها) باید این باشد که ما در میان خود دچار تفرقه نخواهیم شد.»

شویبله با بیان اینکه این کاریکاتورها، بسیار زشت است، در اظهاراتی ضد و نقیض گفت: اهمیت دین نیز در ده‌های آینده هرگز افول نمی‌کند و نقش دین در قرن 21 بسیار مهم است و این مسأله تنها به اسلام مربوط نمی‌شود و همه مردم سرانجام به اهمیت دین پی خواهند برد.

این اظهارات در پی آن بیان می‌شود که روزنامه‌های آلمانی «دی‌ولت» و «فرانکفورتر آلگماینه» در صفحات نخست خود، عکسی از صفحات روزنامه‌های دانمارکی را به چاپ رساندند که در آن، کاریکاتورهای موهن چاپ شده بود که به تحریم خرید و مطالعه این روزنامه‌ها در برخی کشورهای اسلامی از جمله مصر انجامید.

انتظار می‌رود اظهارات وزیر کشور آلمان که نخستین اظهار نظر یک مقام رسمی آلمانی در دفاع از چاپ کاریکاتورهای موهن علیه اسلام به شمار می‌آید، خشم مسلمانان جهان را برانگیزد.

یکی از روزنامه‌های دانمارکی به تازگی با تجدید چاپ یکی از کاریکاتورهای توهین‌آمیز علیه پیامبر اسلام(ص)، بار دیگر خشم مسلمانان جهان را برانگیخت.

در پی این اقدام، عصر روز چهارشنبه 24 بهمن‌ماه سال جاری، «سورن هاسلوند ینسن» سفیر این کشور در تهران به وزارت امور خارجه فراخوانده شد.

دوشنبه 13/12/1386 - 18:12
دعا و زیارت

سرگذشت ایوا ماریا از آلمان

 

من ایوا ماریا از کشور آلمان هستم. قبل از اینکه مسلمان شوم از نظر عقیدتی به هیچ دین و مذهبی وابسته نبودم. چون از نظر من دیانت مسیحی شامل اموری بود که غیر واقعی می‌نمود، و مشکلاتی که ما در این جهان با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم، خیلی فراتر از آن است که توسط دین مسیحیت حل شود. بعلاوه در مسیحیت ارتباطی که بین خدا و انسان وجود دارد، یک ارتباط سربسته است که هیچ ربطی به امور مردم و جامعه ندارد. مثلاً در مورد امور مالی یا حقوق کارگران یا در مورد هر امری که بشر برای آن قانونی وضع کرده است، در دیانت مسیحی از آنها حتی نامی برده نشده است. در مورد عبادت باید بگویم خدایی که در مسیحیت عبادت می‌شود، خیلی به انسان شبیه است! یعنی آن چنان صفات انسانی به آن معبود نسبت داده‌اند که لقب خالق عالم هستی و آفریدگار ما انسانها بر او منطبق نیست. کما اینکه چهره حضرت عیسی به عنوان کسی که صفات انسان و خالق در او جمع است، به طور کلی از نظر من که مسیحی بودم غیر قابل قبول بود. این افکار را تا هنگامی که با آن جوان مسلمان که بعدها به عنوان همسر و شوهر در کنارم قرار گرفت، با خود به همراه داشتم. ما همیشه در مورد نظام سرمایه‌داری با هم بحث و گفت‌وگو داشتیم. آن هنگام با شورش دانشجویان که بر علیه نظام سرمایه‌داری به راه انداخته بودند، مصادف شده بود. بعدها که تحقیقات بیشتری بر روی دین اسلام انجام دادم، متوجه شدم اسلام در مورد تمامی مشکلات بشری راه‌حل‌هایی دارد. مشکلاتی همچون سوء‌استفاده کردن از دیگران یا قوانین عمومی که دول دموکرات و غیر دموکرات غربی وضع کرده بودند و یا مشاکلی از قبیل ثروت‌های باد‌آورده، اقتصاد و خیلی موضوعات دیگر که دین اسلام به نوعی برای آنها راه‌حل‌ها و راهکارهایی دارد. و چقدر خوشحال شدم هنگامی که فهمیدم اسلام، انسان را به صورت مخلوقی که همزمان هم دارای روح و هم جسم می‌باشد، به شمار می‌آورد. همچنین ارتباطی که بین خالق و مخلوق در دین اسلام وجود دارد، خیلی برایم جالب بود؛ چون این ارتباط بدون هیچ واسطه‌ای انجام می‌پذیرد.
شوهرم در فهم بهتر مفاهیم اسلامی خیلی به من کمک می‌کرد. او می‌گفت در اسلام دین از سیاست جدا نیست و این از نظر من درست است، چون یک دین جهانی همچون اسلام نمی‌تواند محصور بر ایمان و اعتقادات افراد باشد، بلکه بر همه جوانب زندگی انسانها احاطه دارد. در واقع این صفاتی است که دین اسلام را متمایزتر از سایر ادیان کرده است. و یا اینکه عبادت در اسلام فقط در مساجد نمی‌باشد، بلکه در زندگی روزمره خود می‌توانیم عادتها را به عبادت تبدیل کنیم. این چیز‌هایی بود که خیلی از آن شگفت‌زده شده بودم. بعد از آنکه معلوماتم در مورد دین اسلام افزایش یافت و توانستم درک صحیحی از اسلام داشته باشم، به سوی نور اسلام قدم برداشتم و مسلمان شدم. بعد از آن نیز از حرکت نه ایستاده‌ام بلکه به جمع‌آوری اطلاعات در مورد دین اسلام می‌پردازم. البته در این راه با بسیاری از مشکلات و سختی‌ها مواجه شدم، و شاید اولین دست‌اندازی که جلوی راهم قرار گرفت و من در ابتدا آن را به اشتباه دخالت در آزادیهای فردی پنداشتم، مسئله لباس زنان مسلمان بود که اوایل کمی برایم مشکل بود تا خود را با این طرز لباس پوشیدن و حجاب منطبق کنم. طی تحقیقاتی که انجام دادم این فقط من نبودم که این مشکل را داشتم، بلکه سایر زنان آلمانی که مسلمان می‌شدند، نیز این مشکل را داشتند. علاوه بر این، گرمای هوا، تمسخر دیگران و عبارتهای تحقیرآمیز دیگران نیز مزید بر علت می‌شد. اما ما تمام این مسائل را تحمل می‌کردیم و با صبر پیشه کردن اجر خود را از خداوند می‌خواستیم. بعدها لطف و کرم الهی شامل حال من شد و من توانستم نه تنها بر علوم خود بیفزایم، بلکه با اطرافیان نیز به بحث و مناظره بپردازم بدون اینکه حجب و حیای خود را از دست بدهم. بعد از آن با مجموعه‌ای از دختران مسلمان آشنا شدم که تأثیر زیادی روی من داشتند. دوستی‌ای که بین آنها جریان داشت، در هیچ گروه یا مجموعه دیگری تجربه نکرده بودم. بعد از پیوستن به این گروه احساس خوشبختی و بیداری می‌کردم و دیگر قانع شده بودم که تصمیم درستی در مورد اسلام آوردنم گرفته‌ام. در واقع این باعث شده بود تمام مشکلاتی را که در گذشته پیش پای من قرار گرفته بود، فراموش کنم. هم اکنون این گروه به گروه بزرگتری تبدیل شده که شامل مسلمانان آلمانی و دارای زیر مجموعه‌هایی از سایر مسلمانان کشورهای دیگر نیز می‌باشد. من نیز افتخار آن را دارم تا در این مجموعه عضو باشم. تمام سعی و تلاش ما این است که  بتوانیم اسلام واقعی را در زندگیمان پیاده کنیم و در سایه آن زندگی کنیم. هم اینک هر هفته جلساتی به صورت هفتگی برگزار می‌شود تا سطح دانش خانواده‌ها و فرزندانشان که در این جلسات حضور می‌یابند افزایش یابد.

دوشنبه 13/12/1386 - 18:9
دعا و زیارت

از سال 1997 که برای آموختن زبان عربی به قاهره سفر کردم، سفرم برای شناختن ادیان مختلف نیز شروع شد. هنگامی که در قاهره بودم، یکی از دوستانم، انجیلی را که شامل هر عهد قدیم و جدید بود، به من هدیه کرد. من یک پروتستان بودم و با این مذهب رشد کرده بودم، اما هیچ ‌وقت به تثلیث عقیده نداشتم.

 

-------------------------------------------------------------------

سرگذشت آنا لیندا از دانمارک

اشاره: آنا لیندا یک زن اهل دانمارک است که در سال 1966 میلادی به دنیا آمده است. هنگامی که کودکی بیش نبوده همراه خانواده‌اش به کانادا و از آنجا به نیویورک مهاجرت کرده است. او مدرک فوق‌لیسانسش را از دانشگاه «مک‌گیل» در مونترال کانادا گرفته است و از آن موقع تا به الآن یا برای تحصیل و یا برای کار مشغول مسافرت به نقاط مختلف جهان است.

از سال 1997 که برای آموختن زبان عربی به قاهره سفر کردم، سفرم برای شناختن ادیان مختلف نیز شروع شد. هنگامی که در قاهره بودم، یکی از دوستانم، انجیلی را که شامل هر عهد قدیم و جدید بود، به من هدیه کرد. از این هدیه خیلی خوشحال شدم، چون واقعاً احساس می‌کردم که به عنوان یک مسیحی باید از ماهیت انجیل و آنچه در آن نگاشته شده است، آگاهی یابم. من یک پروتستان بودم و با این مذهب رشد کرده بودم، اما هیچ ‌وقت به تثلیث عقیده نداشتم. هرگز حضرت مریم را به عنوان مادر خدا و یا حضرت عیسی را به  عنوان پسر خدا قبول نداشته‌ام. همچنین به این عقیده که حضرت عیسی به خاطر ادای کفاره گناهان دیگر انسانها به صلیب آویخته شده است، معتقد نبودم. مگر می‌شود او که پیامبری از جانب خدا بوده است، هنگام به صلیب کشیده ‌شدن طبق عقیده مسیحیان، به خدا بگوید: «خدایا‌! خدایا! چرا از من رویگردان شدی!». با این حال من هم مانند هم‌کیشانم طوری تربیت شده بودم که با اسلام و مسلمانان دشمنی داشته باشم. قبل از اینکه به قاهره سفر کنم، از عربها نیز بدم ‌می‌آمد. البته پیش‌زمینه ذهنی‌ای که از قبل در مورد اعراب داشتم، در این مورد بی‌تأثیر نبود؛ مثلاً در فیلم‌هایی که تولید غرب است، تماماً اعراب را تروریست، اصول‌گرا و ظالم نسبت به حقوق زنان و همچنین کودن نشان می‌دهند. در سال 1998 به دانشگاه دمشق رفتم تا تحصیلاتم را آنجا ادامه بدهم. اینجا بود که برای اولین بار انجیل را به طور کامل مطالعه کردم و در هنگام مطالعه نکاتی را که برایم سؤال‌برانگیز بود، یادداشت می‌کردم. وقتی از خواندن انجیل فارغ شدم و به یادداشت‌هایم مراجعه کردم، متوجه تناقضات عجیبی در انجیل شدم، یا خیلی از مسائلی که در شأن یک کتاب آسمانی نبود، مانند قرار دادن صفات خداوند در انسان و یا بی‌احترامی به پیامبران بزرگی همچون نوح، لوط، و داوود (علیهم‌السلام) و .. که در بسیاری از موارد در مورد آنها قصه‌هایی دور از ذهن وجود دارد. بعد از خواندن انجیل سعی کردم کتاب تورات را هم بخوانم. چند بار سعی کردم نسخه‌ای کامل از تلمود یهودیان را نیز به دست آورم، اما فایده‌ای نداشت، زیرا یهودیان کسی را به دینشان دعوت نمی‌کنند. پس از آن چند مدتی را در بررسی مذهب بودایی گذراندم، ولی خیلی زود آن را کنار گذاشتم. چون ‌دیدم آنها به خداوند، خالق آسمانها و زمین اعتقادی ندارند، در حالی که من به خدا اعتقاد داشتم.
در سال 1999م. در دمشق برای کار در یکی از سفارت‌خانه‌ها دعوت شدم و در سال 2000م. با شوهرم «مهنّد» آشنا شدم. او مهندس بود و چون او را انسان بااخلاقی دیدم، با او ازدواج کردم. در زندگی شخصی‌ام آدمهای خوب و بد زیادی را دیده‌ام، اعم از مسلمان، بودایی، هندو، مسیحی. قبل از اینکه مسلمان شوم هر وقت با افراد مسلمانی برخورد و ملاقات داشتم، آنها را نماینده دینشان می‌پنداشتم و سؤالاتم را از آنها می‌پرسیدم. از هر یک جوابی می‌شنیدم و عجیب اینکه هر یکی خودش را دانای کل می‌پنداشت، ولی بعدها به اشتباه بودن برخی از آن پاسخ‌ها پی بردم. هیچ کس در جواب سؤالاتم «نمی‌دانم» یا «مطمئن نیستم» را بر زبان نمی‌آورد و این از نظر من اشتباه محض است. بعد از ساعت‌ها گفتگو با شوهرم مهنّد در مورد اسلام به بسیاری از گره‌های کوری که در ذهنم در مورد اسلام وجود داشت، پی‌ بردم.
در رمضان سال 2002م. از مهنّد خواستم قرآن خواندن به زبان عربی را به من بیاموزد. او با اینکه در طول شبانه‌روز وقت کمی داشت، اما بلافاصله پذیرفت. من توانستم قرآن را به زبان اصلی و به کمک ترجمه آن بخوانم. بعد از اینکه خواندن قرآن را به پایان رساندم به فکر فرو رفتم. چقدر این کتاب زیبا، علمی و توأم با لطف و رحمت است، و دیدم که بر عکس آنچه که مستشرقین در مورد اسلام نوشته‌اند، در قرآن از مقام زن تجلیل شده است. مستشرقین قرآن را از روی غرض ترجمه می‌کنند و دین اسلام را به عنوان دینی که سلبیات (نقاط‌ضعف) آن از ایجابیات (نقاط قوت و مثبت) آن بیشتر است، معرفی می‌کنند. قرآن کتابی است که در آن از فضا، وراثت، زمین‌شناسی، پیدایش زندگی و خلقت انسان سخن گفته شده است در حالی که بعضی از این علوم در این اواخر مطرح شده‌اند و این خود باعث اعجاب است. چطور ممکن است پیامبری اُمی و درس‌نخوانده قبل از هزار و چهارصد سال، چنین کتاب با عظمت و پرمحتوایی را به امتش هدیه کرده باشد، اما ما در فراگیری آن کوتاهی می‌کنیم. ابتدا با خودم فکر می‌کردم شاید علمای عرب که در آن دوران سرآمد بودند، در نوشتن این کتاب به پیامبر کمک کرده باشند، اما بعد از مطالعه عمیق‌تر متوجه شدم که انقلاب علمی مسلمانان بعد از ظهور اسلام و در زمان خلفا شکل گرفته است. در بهار سال 2003م. فرصتی دست داد تا با یکی از عزیزترین دوستانم که ایسلندی است، ملاقات کنم. او مسلمان بود و به من توصیه کرد تا قرآن را با ترجمه انگلیسی روان که توسط «عبدالله یوسف علی» ترجمه شده است، مطالعه کنم. بعد از اینکه آن ترجمه را به دست آوردم، آن را با نسخه عربی آن مطالعه کردم. در ماه می همان سال دوباره دوست ایسلندیم به ملاقاتم آمد و به مدت دو هفته مهمانم بود. در این مدت اکثر گفت‌وگوهای ما حول محور قرآن کریم می‌چرخید. در آخر متوجه شدم که ما در یک مورد با هم اتفاق نظر داریم و آن چیزی بود که من مدتها در رؤیای تحقق آن بودم، و آن ترجمه قرآن به زبان ایسلندی بود. ما با همدیگر قرار گذاشتیم که خودمان آستین‌ها را بالا بزنیم و این پروژه و کار بزرگ را شروع کنیم. و ما از همان روز کارمان را شروع کردیم. چیزی از این امر نگذشته بود که به شوهرم گفتم می‌خواهم رسماً مسلمان شوم. شوهرم از من خواست که در این مورد شتاب‌زده عمل نکنم، بلکه حسابی فکر کنم تا یک وقت پشیمان نشوم. او به من گوشزد کرد که با پذیرش اسلام رفتار مردم با من عوض خواهد شد، و اینکه اطرافیان من را مسخره خواهند کرد. از همه مهمتر خانواده و دوستانم را از دست خواهم داد. اما من به این چیزها اهمیتی ندادم، بلکه عقیده داشتم این یک امر خصوصی و مربوط به خودم است و هیچ احدی حق دخالت در آن را ندارد. من به خودم افتخار می‌کردم که می‌خواهم مسلمان شوم، چون این امر بعد از سالها تحقیق و تجربه در ادیان مسیحیت و یهودیت، آیین هندوئیسم و بودایی، سرانجام به اسلام ختم شده بود. من به مرحله‌ای از ایمان رسیده بودم که مطمئن بودم اسلام دین بر حق است. هیچگاه خاطره اولین اذانی را که در قاهره شنیدم، فراموش نمی‌کنم. آن لحظه در پوست خود نمی‌گنجیدم و اشک‌هایم یکی پس از دیگری از چشمانم فرو می‌چکید. چقدر زیباست که انسان با صدای اذان فجر از خواب برخیزد. هرگاه قرآن می‌خوانم در وجودم رخنه می‌کند، حتی به گریه می‌افتم. باید اعتراف کنم که هیچ کتاب دیگری همچون قرآن اینقدر در من تأثیر نگذاشته است چه برسد که با خواندن آن به گریه بیفتم. این کتاب بزرگ آسمانی را هر چه بیشتر می‌خوانم، بهتر آن را درک می‌‌‌‌‌‌‌‌‌کنم. کتابی است که فهم و دانش مرا افزایش داده است. بعد از مسلمان شدنم بی‌صبرانه منتظر سفر حج بودم. به لطف خداوند دوستان مسلمان بیشتری در جستجوهای اینترنتی پیدا کردم. هنگام جستجو در اینترنت به یک سایت اسلامی ایسلندی با آدرس “www.Islam.is” برخوردم و بلافاصله با سردبیر سایت مکاتبه کردم و توانستم در اوایل سال 2004م. مقاله‌ای تحت عنوان «اسلام در ایسلند» به این سایت ارسال کنم. بعد از آن این مقاله را برای دولت عربستان سعودی ارسال کردم و در آن پیشنهاد ترجمه قرآن کریم از عربی به ایسلندی را مطرح کردم.
اکنون تعداد ما به سه نفر رسیده است که در کار ترجمه قرآن به زبان ایسلندی نهایت تلاش خود را صرف می‌کنیم. به هر حال این مقصدی بود که بعد از سی وشش سال تحقیق و تفحص در امور ادیان به آن رسیده‌ام، هر چند این پایان راه نیست بلکه این ابتدای راه برای سفر به سوی نور می‌باشد.   

 

دوشنبه 13/12/1386 - 18:8
دعا و زیارت
صاحب خُلق عظیم و مظهر جود عمیم/ آیت رحمت که شأن او رئوف‌ست و رحیم
  رحمةً للعالمین خواندش خداوند کریم/ خَلق و خُلق و قول و هدی و سمت او حمید

 

----------------------------------------------------------


مربع نعتیه‌ای در مدح رسول‌الله صلی‌الله علیه و سلم

1.    دوش چون از بینوایی هم‌نوای دل شدم/ عهد ماضی یاد کرده سوی مستقبل شدم
2.    از سفر وامانده آخر طالب منزل شدم/ کز تگاپو سوبه‌سو شام غریبان در رسید

3.    دشت و گلگشت و بهارستان و خارستان به هم/ فکر و همّ، همدم نفس، اندر قفس، زاد رهم
4.    پیش و پس بانگ جرس از کاروان در هر قدم/ دیده عبرت گشودم مخلصی نامد پدید

5.    تا سروش غیب از الطاف قدسم یاد کرد/ رحمت حق همچو من درمانده را امداد کرد
6.    مأمن خیرالوری بهر نجات ارشاد کرد/ مقصد هر طالب حق آن مراد هر مرید

7.    قبله ارض و سما، مرآت نور کبریا/ سید و صدرِ عُلی، شمسِ ضُحی، بدرِ دُجی
8.    شافع روز جزا وانگه خطیب انبیا/ صاحب حوض و لوا، ظلّ خدا روز عتید

9.    صاحب خُلق عظیم و مظهر جود عمیم/ آیت رحمت که شأن او رئوف‌ست و رحیم
10.   رحمةً للعالمین خواندش خداوند کریم/ خَلق و خُلق و قول و هدی و سمت او حمید

11.   دست او بیضا، ضیاء، اجودتر از باد صبا/ حبّذا وقت عطاء، ابر سخا، آب بقا
12.   وقف، امر عالمی بر ضحک آن رحمت لقا/ عام اشهب از جمال طلعتش عید سعید

13.   داغ مهر او چراغ سینه اهل کمال/  شور عشقش در سر عمار و سلمان و بلال
14.   ثبت بر ایمای وی نعمان و مالک بی‌خیال/ واله آثار وی معروف، شبلی، بایزید

15.   از حدیث وی سمر در حیطه اهل اثر/ مسلم و مثل بخاری وقف بر وصل سیر
16.   سنت بیضای وی نور دل هر با بصر/ اتقیا را اسوه اقدام وی تقلید جید

17.   سید عالم، رسول و عبد رب‌العالمین/ آن زمان بوده نبی کآدم بد اندر ماء و طین
18.   صادق و مصدوق وحی غیب و مأمون و امین/ در هر آن چیزی که آوردست از وعد و وعید

19.   منبر او سدره و معراج او سبع قباب/ در مقام قرب حق بر مقدم او فتح باب
20.   کاندر آنجا نور حق بود و نبد دیگر حجاب/ دید و بشنید آنچه جز وی کس نه بشنید و ندید

21.   مدح حالش رفع ذکر و شرح وصفش شرح صدر/ او امام انبیا، صاحب شفاعت روز حشر
22.   همگنان زیر لوایش یوم عرض و نیست فخر/ سید مخلوق و عبد خاص خلّاق مجید

23.   أَخیر و خیرالوری، خیرالرسل، خیرالعباد/ قدوه اهل هدایت، اسوه اهل رشاد
24.   نغمه‌ای از همت او خلق را زاد معاد/ عالم از رشحات انفاس کریمش مستفید

25.   انتخاب دفتر تکوین عالم، ذات او/ برتر از آیات جمله انبیا، آیات او
26.   مشرقِ صبحِ وجودِ ماسوا، مشکات او / مستنیر از طلعت او هر قریب و هر بعید

27.   دین او دین خدا، تلقین او اصل هدی/ نطق او وحی سما، حقا نجوم اهتدا
28.   صاحب اسرار او، ناموس اکبر بر ملا/ علم او از اولین و آخرین اندر مزید

29.   مولدش ام‌القری، ملکش به شام آمد قریب/ خاک راه طیبه از آثار وی بهتر ز طیب
30.   شرق و غرب از نشر دین مستطابش مستطیب/ اُمتش خیرالاُمم، بر اُمتان بوده شهید

31.   خاص کردش حق به اعجاز کتاب مستطاب/ حجت و فرقان و معجز، محکم و فصل خطاب
32.   نجمْ نجمش در براعت هست برتر از آفتاب/ حرف حرف او شفا هست و هدی بهر رشید

33.   الغرض از جمله عالم مصطفی و مجتبی/ خاتم دور نبوت تا قیامت بی‌مرا
34.   افضل و اکمل ز جمله انبیا نزد خدا/ نعت اوصاف کمال او فزون‌تر از عدید

35.   تا صبا گلگشت گیهان کرده می‌باشد مدام/ بوی گل بر دوش وی گردد به عالم صبح و شام
36.   باد بر وی از خدای وی درود و هم سلام/  نیز بر اصحاب و آل و جمله اخیار عبید

37.   وز جناب وی رضا بر احقران مستهام/ خاصه آن احقر که افقر هست از جمله انام
38.   مستغیث‌ست الغیاث، ای سرور عالی مقام/ در صله از بارگاهت در نشید این قصید

دوشنبه 13/12/1386 - 18:5
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته