تبیان، دستیار زندگی

دانشمندان MIT و مایکروسافت نمونه آزمایشی دوربین محاسباتی بسیار پیشرفته را برای تهیه یک عکس بسیار مطلوب ایجاد کردند.
به گزارش خبرگزاری مهر، امروزه شکار یک عکس از یک حرکت فوری امکانپذیر شده است اما این کار مستلزم صرف زمان و دقت بالای عکاس است. به همین منظور گروهی از محققان موسسه تکنولوژی ماساچوست، دانشگاه استانفورد و مرکز تحقیقات مایکروسافت در ردموند به صورت مستقل نمونه های آزمایشی دوربین عکاسی محاسباتی پیشرفته و نرم افزارهای مختلفی را که می توانند تحولی در دنیای عکاسی دیجیتال ایجاد کنند ساختند.

یکی از این دوربینهای محاسباتی را محققان دانشگاه MIT ارائه کرده اند. این دوربین می تواند همانند عکسهای بهترین عکاسان حرفه ای تصاویر بسیار واضحی تهیه کند.

حسگرهای جدید این نمونه آزمایشی که در کنفرانس 6Sight درباره فناوری تصویری در کالیفرنیا معرفی شده است
می توانند با دقت بسیار بالایی از ترکیب شاتهای متناوب و حتی ویدیو یک تصویر واضح را ایجاد کنند.

همچنین محققان مایکروسافت نرم افزاری را ابداع کرده اند که در حال حاضر تنها روی رایانه استفاده می شود و می تواند در یک جریان ویدیویی و در هر ثانیه یک شات عکس را با وضوح تصویر بسیار بالا از یک صحنه واحد تهیه کند.  به این ترتیب کاربران می توانند ویدیو را بازبینی کنند، یک بخش از آن را انتخاب کرده و با کمک این نرم افزار وضوح تصویر عکس انتخابی را ارتقاء دهند.

از سویی دیگر محققان دانشگاه استانفورد نیز نمونه آزمایشی دوربینی به نام Frankencamera را ساختند که می تواند به روشی اتوماتیک فاصله را تنظیم کرده، اثر موزائیکی عکاسی را حذف کند و رنگها را با کمک نرم افزاری که از سال آینده وارد بازار خواهد شد متعادل کند.

در این خصوص محققان استانفورد توضیح دادند: "ما با کمک این دوربین موفق شدیم تصاویری ایجاد کنیم که مردم هرگز قادر به تولید آنها نیستند."

براساس گزارش نیوساینتست، این دوربینهای عکاسی محاسباتی می توانند تصاویری بسیار واضح با چشم انداز 360 درجه و از صحنه های با نور کم را تولید کنند.

در حقیقت سال گذشته اولین دوربین محاسباتی با عنوان EX-F1 از سوی شرکت کاسیو عرضه شد. این دوربین در صورت فقدان نور قادر است با کمک حسگرهای ضد تاری تصاویر واضحی عرضه کند، اما عملکردهای این دوربین محدود بوده که این نمونه های آزمایشی  محدودیتها و مشکلات استفاده از این دوربین را رفع می کنند.
 

تنظیم پنجره خوش آمدگویی ویندوز :  ( ترفندهای رجیستری )

به کلید زیر بروید :
HKEY_LOCAL_MACHINE\Software\Microsoft\Windows \ CurrentVersion\Explorer\Tips
خوب شما میتوانید در این قسمت 48 نکته در ویندوز 98 و 95 و 50 نکته در XP و NT قرار دهید که در هنگام بالا آمدن ویندوز برای شما نمایش دهد شما میتوانید متغیرهایی از نوع STRING VALUE بسازید و به آن نامی از 0 تا 50 بدهید و نکات خود را در آن قرار دهید تا با هر بار بالا آمدن ویندوز به نمایش درآید این نکته بسیار بسیار جالبی است که خیلی کارا میشه باهاش کرد مانند نکاتی که میخواهیم کاربران ویندوز آنها را رعایت کنند و ....

باتشکر

مژده ///مژده

یخوای کسی نفهمه چی کار کردی ( ترفندهای رجیستری )

 اگر بخواهید یکی از URL هایی که در نوار آدرس دیده میشود را پاک کنید باید از ریجستری استفاده کنیم. این کلید را در ریجستری پیدا کنید :
HKEY_CURRENT_USER\Software\Microsoft\Internet Explorer\Typed URLs
به این ترتیب در ستون سمت راست می توانید فهرست نشانی هایی که تایپ کرده اید را ببینید...
روی هر کدام از آدرس هایی که نمی خواهید راست کلیک کنید و گزینه Delete راانتخاب کنید.
باتشکر

اضافه کردن Copy to و Move to به رایت کلیک موس  ( ترفندهای رجیستری )

 حالا رسیدیم به خود این پنجره اگر شما دوست ندارید که هیچ کس به این پنجره دسترسی داشته باشد میتوانید خود پنجره Display Propertice را حذف کنید :
به کلید زیر بروید :
HKEY_CURRENT_USER\Software\Microsoft\Windows\CurrentVersion\Policies\System

حال متغیری از نوع DWORD ایجاد نموده و نام آنرا NoDispCPL قرار داده و اگر به آن مقدار 1بدهید حذف و اگر مقدار صفر بدهید فعال میشود. 
 

شاخه گلی شکسته تو دسته تو اسیرم

اگه نیایی تو پیشم یه وقت دیدی میمیرم

محتاج یک نگاتم تا جون دارم فداتم

محتاج یک نگاه و قهر بکنی میمیرم

دستو پامو گم می کنم

وقتی نگام می کنی تو

نفس نفس هول می کنم

وقتی صدام می کنی تو

تو دفتره خاطره هام

تو ذهن و تو آرزوهام

اسم تو هم شده فراموش

اسم تو هم شده فراموش

یادم دادی بسوزم... دارم می سوزم...دارم می سوزم

اشکه چشامو دیدی بگو به چی رسیدی

قسم به بی قراریت مردم از چشم انتظاریت

محتاج یک نگاتم تا جون دارم فداتم

محتاج یک نگاه و قهر بکنی میمیرم

دستو پامو گم می کنم

وقتی نگام می کنی تو

نفس نفس هول می کنم

وقتی صدام می کنی تو

تو دفتره خاطره هام

تو ذهن و تو آرزوهام

اسم تو هم شده فراموش

اسم تو هم شده فراموش

می دونی که دوست دارم

واسه اینه که دل می سوزونی تو

گفتم بهت دوست دارم

اما حالا من پشیمونم

.

 

عید غدیر خم
«غدیر» در زبان عربی به معنی گودال و «خم» نام محلی نزدیك منطقة «جحفه» است. كه در آن روزگار چشمه‌ای روان و درختانی كهنسال داشت. به دلیل موقعیت سوق الجیشی «غدیر خم» حاجیان شهرها و سرزمین‌های مختلف عربستان پس از انجام مناسك حج و هنگام بازگشت به شهر و دیارشان در این منطقه از هم جدا می شدند. آنچه نام این محل را در تاریخ اسلام مهم و به یادماندنی كرده است به سال دهم هجری و تصمیم  پیامبر اسلام (ص) برای زیارت خانه خدا و به جا آوردن مراسم حج و اعلام ایشان مبنی بر اینكه امسال آخرین حج ایشان خواهد بود، برمی‌گردد. لذا مردم شهرها و مناطق مختلف عربستان به وسیله قاصدانی از این امر مطلع شدند.
در پی این فراخوان پیامبر اسلام(ص) با اجتماع عظیمی از مردم، مدینه را به قصد مكه ترك فرمودند. اجتماع باشكوهی از مسلمانان آن سال در مراسم حج شركت كردند؛ كه آن سال حجه الوداع پیامبر(ص) بود. پس از پایان مراسم حج پیامبر(ص) دستور دادند كه حجاج باید حركت كنند تا در غدیر خم حاضر باشند. همچنین پیامبر به 12 هزار نفر از حجاج یمن – كه مسیرشان متفاوت بود – دستور دادند همراه حجاج به غدیر خم بیایند. در مسیر بازگشت حجاج، جبرئیل بر پیامبر وارد و این آیه را نازل كرد: «هان! ای پیامبر! آنچه را كه از سوی پروردگارت به تو نازل شده است تبلیغ كن و اگر چنان نكنی پیام رسالت را انجام نداده ای و خداوند تو را از مردم حفظ می فرماید.» ( سوره مائده، آیه 67 )
در پی ابلاغ این دستور پیامبر دستور توقف كاروان حجاج را در منطقه غدیر خم دادند و امر فرمودند كسانی كه جلوتر هستند بازگردند و كسانی كه عقب مانده اند به اجتماع حجاج در غدیر خم برسند. اجتماعی كه تعداد آن را بین نود تا صد و بیست هزار نفر ذكر كرده‌اند. پیامبر اسلام (ص) در آن روز گرم سوزان بر بالای منبری از جهاز شتران در حالی كه حضرت علی (ع) در كنار ایشان قرار داشت خطبه ای ایراد فرمودند. پیامبر(ص) در این خطبه با ستایش و حمد خدا شروع و حدیث ثقلین را بیان فرمودند سپس در حالی كه دست حضرت علی (ع) را بلند نمودند تا همه مردم ایشان را دركنار رسول خدا مشاهده نمایند، از مردم پرسیدند: «ای مردم آیا من از خود شما بر شما اولی و مقدم‌ نیستم؟» مردم پاسخ دادند: «بله ای رسول خدا.» حضرت در ادامه فرمودند: « خداوند ولی من است و من ولی مؤمنین هستم و من نسبت به آنان از خودشان اولی و مقدم می باشم.» آنگاه فرمودند: «پس هر كس كه من مولای او هستم علی مولای اوست.» سه بار این جمله را بیان كردند و فرمودند: « خداوندا، دوست بدار و سرپرستی كن، هر كسی كه علی را دوست و سرپرست خود بداند و دشمن بدار هر كسی كه او را دشمن دارد و یاری نما هر كسی كه او را یاری می نماید و به حال خود رها كن، هر كس كه او را وا می گذارد.» پس خطاب به حجاج فرمودند: «ای مردم حاضرین به غایبین این پیام را برسانند.» هنوز اجتماع متفرق نشده بود كه بار دیگر جبرئیل بر پیامبر وارد و این آیه را نازل كرد: «امروز دین شما را به كمال رساندم و نعمتم را بر شما تمام كردم و دین اسلام را بر شما پسندیدم.» ( سوره مائده، آیه 3 )
سپس پیامبر دستور داد كه مردم با حضرت علی (ع) بیعت كنند. مردم دسته دسته به خیمه پیامبر(ص) كه حضرت علی (ع)  در آن بود وارد و با حضرت علی(ع) بیعت كردند و به ایشان تبریك می‌گفتند. ابوبكر، عمر، طلحه و زبیر جزو اولین بیعت كنندگان بودند و عمر، خطاب به حضرت علی (ع) گفت: «بر تو گوارا باد ای پسر ابی طالب، تو مولای من و مولای هر مرد و زن با ایمان گشتی.» مراسم بیعت با حضرت علی (ع) سه روز به طول انجامید. حسان بن ثابت انصاری در آن روز دربارة این انتخاب و امامت و جانشینی حضرت علی (ع) ابیاتی را سرود.
حدیث غدیر توسط 110 تن از صحابه مثل ابوبكر، عمر، عثمان، عمار یاسر، ام سلمه، ابوهریره، سلمان، زبیر، زیدبن ارقم، ابوذر، عباس بن عبدالمطلب، جابر عبدالله انصاری و 83 تن از تابعین مثل سعید بن جبیر و عمربن عبدالعزیز نقل شده است. پس از تابعین نیز 360 تن از محدثان، حدیث غدیررا در آثار خویش نقل نموده اند كه سه تن از آنان صاحبان «صحاح سته» ( ششگانه ) هستند.
علمای شیعه همگی غدیر را حدیثی متواتر دانسته اند. مورخی مثل یعقوبی كه اولین كتاب تاریخ عمومی را در جهان اسلام نوشته نیز واقعه غدیر را ذكر كرده است. همچنین مورخانی مثل محمد بن جریر طبری، ابن اثیر، سیوطی، شهرستانی، ابونعیم اصفهانی این واقعه را بیان كرده اند و حتی برخی از آنان كتاب های مستقل در باب غدیر تألیف كرده‌اند مثل «الولایه فی طرق حدیث الغدیر»  اثر محمد بن جریر طبری.
عید غدیر خم بزرگترین عید در نزد ائمه (ع) و شیعیان آنان بوده است و در طول تاریخ همواره آن را گرامی داشته‌اند.
«در كتاب ثوب الاعمال شیخ صدوق باسندش به حسن بن راشد آمده كه گفته است: به امام صادق (ع) گفتم: آیا برای مؤمنان عید دیگری جز جمعه و فطر و قربان وجود دارد؟ فرمودند: آری. روزی و عیدی كه از همه بزرگتر است و آن روزی است كه امیر المؤمنین علی (ع) را بر پا داشتند و رسول خدا (ص) پیمان ولایت او را بر عهده زن و مرد مسلمان در محل غدیر خم نهاد، پرسیدم كدام روز هفته بوده است؟ فرمودند: روز در سال ها تغییر می كند، آن روز، روز هجدهم ذی الحجه است....»

 

منابع:
1- قرآن
2- دایره المعارف تشیع، جلد ششم، تهران: نشر شهید محبی، 1376.
3- دشتی، محمد، جایگاه غدیر، قم: مؤسسه فرهنگی تحقیقاتی امیرالمؤمنین (ع)، 1380. 
4- دوانی،علی، غدیر خم: حدیث ولایت، تهران: نشر مطهر، 1383.
5- رضوانی، علی اصغر، غدیر شناسی و پاسخ به شبهات، قم: مسجد مقدس صاحب الزمان ( جمكران )، 1384.

پیامبر امی

از همان قرون نخست اسلام، دانشمندان مسلمان در مورد "امی بودن" پیامبر اسلام و اینکه "امی" به چه معناست گفتگوها داشته اند. در قرآن، پیامبر (ص) دو بار به صفت "امی" متصف شده است. (1) یک بار جمع این کلمه به صورت "امیون" درباره قوم یهود آمده (2) و سه بار به صورت "الامیین" در خصوص اعراب و بت پرستان به کار رفته است. (3)

 

 

1- عده ای "امی" را کسی می دانند که خواندن و نوشتن نمی داند و یا معنی کتاب را درک نمی کند و بدون فهم معنی مطلبی را حفظ می کند. "امیه" غفلت و جهالت است. در اینکه چرا بی سوادان را "امی" می خوانند نظرات مختلفی بیان شده است. بعضی می گویند: امی منسوب به امت و توده مردم است، یعنی جماعت عامه که خواندن و نوشتن نمی دانند. برخی دیگر می گویند منسوب به امیت است که خلقت باشد یعنی چیزی نیاموخته اند و بر اصل خلقت مانده اند و همچنان که در نسبت به بصره و کوفه، بصری و کوفی گفته می شود در اینجا هم حرف "تاء" را برای "یاء" نسبت انداخته اند تا میان یاء نسبت و یاء اضافه فرقی نباشد. دسته ی دیگر گفته اند: امی منسوب به "ام" است به معنی مادر. یعنی اینها مادریند، یعنی بر اصل ولادت مادر مانده اند و چیزی نیاموخته اند. دگران گفته اند: مراد از "امیان" اهل مکه هستند. برای اینکه مکه را "ام القری" می خوانند و ام القری یعنی مادر شهرها و شهر پایتخت. بنا بر این کسی که اهل مکه بوده، "امی" نامیده می شد. (4)

 

 

2- در تفسیر کلمه "امی" در روایتی کسانی را هم که کتاب آسمانی در زبان سامی نداشته و به رسولان و انبیاء سامی متعتقد نبودند (چون مجوس) امی خوانده اند. (5) طبری در روایتی از محمد بن جعفر بن زبیر نقل می کند امیین کسانی هستند که کتاب آسمانی ندارند. (6) و نیز از ابن عباس روایت می کند که گفت: امیون کسانی بودند که پیامبر (ص) و کتاب خدا را تصدیق نمی کردند. خودشان کتاب هایی می نوشتند و به مردم نادان می گفتند که از پیش خداست و چون اینان با کتاب خدا و پیامبران جدل می کردند، امی نامیده شدند. ولی خود طبری این تاویل را خلاف رایج میان عرب می شناسد. (7) ابن کثیر در صحت اسناد این خبر به ابن عباس نظری دارد. (8)

 

 

صرف نظر از این نظرات، بررسی دقیق تر آیات قرآن ما را در فهم معنای "امی" یاری خواهد کرد. ابتدا به سراغ آیاتی که پیامبر اسلام را "الامی" خوانده اند، می رویم:

 

 

الامی

الَّذینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذی یَجِدُونَهُ مَكْتُوباً عِنْدَهُمْ فِی التَّوْراةِ وَ الْإِنْجیلِ یَأْمُرُهُمْ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهاهُمْ عَنِ الْمُنْكَرِ وَ یُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّباتِ وَ یُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبائِثَ وَ یَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَ الْأَغْلالَ الَّتی‏ كانَتْ عَلَیْهِمْ فَالَّذینَ آمَنُوا بِهِ وَ عَزَّرُوهُ وَ نَصَرُوهُ وَ اتَّبَعُوا النُّورَ الَّذی أُنْزِلَ مَعَهُ أُولئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُون‏ (9)

آنان که پیروی می کنند فرستاده را، پیامبری امی که می یابندش نوشته نزد خویش در تورات و انجیل،که فرا می خواند آنها را به نیکی و دور می دارد آنها از زشتی، و حلال می سازد برای آنان پاکیزه ها را، و حرام می دارد بر آنها پلیدی ها را، و رها می سازدشان از بندها و زنجیرهایی که بر آنان بود..

 

 

قُلْ یا أَیُّهَا النَّاسُ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْكُمْ جَمیعاً الَّذی لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ یُحْیی‏ وَ یُمیتُ فَآمِنُوا بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ النَّبِیِّ الْأُمِّیِّ الَّذی یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ كَلِماتِهِ وَ اتَّبِعُوهُ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُون‏ (10)

بگو: ای مردم! من فرستاده ی خدا به سوی همه شما هستم، همان خدایی که برای اوست فرمانروایی آسمان ها و زمین، نیست خدایی جز او که زنده می کند و می میراند، پس بگروید به خدا و فرستاده اش – پیامبری امی که به خدا و کلمه هایش گرویده – و پیروی کنید او را تا راه یابید.

ادامه دارد....

اینجا دهلاویه بگوشم!می‌گویند: شَرَفُ المَكانِ بِالْمَكینِ :  اعتبار مكان‌ها به انسان‌هایی است كه در آنها زیسته‌اند.

دهكـده‌ای كوچك كه طمع مشهور شدن داشت؛ روستایی كه‌از عزلتِ  خویش  به ستــوه آمده بـود؛ دست به دعــا برداشت و از خــداوند شهرها تقاضای شهرت كـرد... وخـداوند چمران مــرا به آنـجا فرستاد تـا حـجاب كـالبدش  را تكـه تكـه كنـد و مسئولیّت  بعد ازشهدا ماندن‌ونرفتن ‌را بر دوش  ما سنگین‌تر... 

   دهلاویه را همه می‌شناسند.

هنر مردان خدا

شهادت انسان‌ساز سـردار پرافتخار اسلام و مجاهد بیدار ومتعهد راه تعــالی و پیوستن بـه ملاءاعلی، دكتـرمصطفی‌چمـران را به پیشگاه ولــی عصر ارواحنافداه تسلیت و تبریك عرض می‌كنم. چمــران عــزیز بـا عقیده پـاكَ خالصِ غیر وابسته به دستجات و گروه‌هـای سیاسی و عقیده به هدف بزرگ الهی و جهاد در راه آن را ازآغـاز زندگی شروع و به آن ختم كرد. هنــر آن است كه بی هیاهوی سیاسی و خودنمائیِ شیطانی بــرای خــدا به جهاد برخیزد و خـود را فــدای هدف كند نه هوی، وایــن هنر مردان خداست. اودرپیشگاه خــدای بزرگ با آبــرو رفت ،روانش شـاد و یادش بخیر.اول تیرماه شصتفرازی از پیام حضرت امام خمینی ره به مناسبت شهادت دكتر چمران

چمران ؛ سردار آزادی‌ها   

    چه زیباست :

راز ونیازهای درویشی دلسوخته وناامید در نیمه شب؛

فریاد خروشان یك انقلابی از جان گذشته در دهان اژدهای مــرگ؛
اعتراض خشونت بار مظلومی ، زیر شكنجه ستمگر؛
اشك سرد یأس وشكست بر رخساره زرد دلشكسته‌ای در میان برادران به خاك وخون غللتیده،

فریاد پرشكوه حق از حلقوم از جان گذشته‌ای علیه ستمگران روزگار.

چه خوش است:

دست از جان شستن و دنیا را سه طلاقه كردن،
از همه قید وبند اسارت حیات آزاد شدن،
بدون بیم وامید علیه ستمگران جنگیدن،
پرچم حق را در صحنه خطر ومرگ برافراشتن؛
به همه طاغوت‌ها نه گفتن؛
با سرور و غرور به استقبال شهادت رفتن؛
جایی كه دیگر انسان مصلحتی ندارد تا حقیقت را برای آن فــدا كند، دیگر از كسی
واهمه نمی‌كندتا حق را كتمان نماید...
آنجا حق و عدل، همچون خورشید می‌تـابد و همه قــدرتها، وحتی قــداستها فــرو می‌ریزند،
وهیچ كس جز خدا - فقط خد ا- سلطنت نخواهد داشت. من آن آزادی را دوست دارم ، واز این كه در دوره‌های سخت حیات آن را تجربه كرده‌ام خوشحالم.

شهید دكتر مصطفی چمران - فرازهایی از نیایشهای دست نوشت شهید

زندگینامه

 دكتــر مصطفی چمران درسال 1311 درتهران،درخیابان پانزده خرداد فعلی،بـازار آهنگرهـا  محله سرپولك متولد شد. تحصیلات خود را در مدرسه انتصاریه آغاز كرد و در دارالفنـون و البــرز دوران متوسطه را گذراند؛ درسال 1336 از دانشكده فنی تهران در رشته الكترونیك فـارغ التحصیل شد و درسال 1337با استفاده از بـورس تحصیلی شاگردان ممتاز به آمریكااعزام شد. وپس ازمدتی‌درجمع معروفترین دانشمندان جهان در دانشگاه كالیفرنیا ومعتبرترین دانشگاه آمریكا -بركلی- باممتازترین درجه علمی موفق به اخذ «دكتـرای الكترونیك وفیــزیك پـلاسما »گردید. از 15 سالگی در درس تفسیر قرآن آیت الله طالقانی ودرس فلسفه شهید مطهری  شركت می‌نمود ودر مبارزات ملی شدن صنعت نفت وپس از كودتای ننگین 28 مـرداد از مبارزان فعال علیه رژیم شاهنشاهی بود .درآمریكا با همكاری چند تن از دوستانش« اولین انجمن اسلامی دانشجویان آمریكا» رابنیاد نهاد و از فعالین دانشجویان مسلمان بود وبه همین سبب ،بورس تحصیلی وی از طرف رژیم شاهنشاهی ایـران قطع شد. در آمریـكا با دختری آمریكایی كه مسلمان شد ،ازدواج نمود وحــاصل ایــن ازدواج دو  دختر و دوپسر بود.پس از قیام 15خردادوسركوبی مبارزات مردمی عازم مصرشد ومدت‌دوسال سخت‌ترین دوره‌های چریكی وجنگ‌های پارتیزانی را آموخت وبه عنوان شاگرد ممتاز این دوره معرفی شد. پس مدتی عازم لبنان می‌شوددرآنجاباكمك امام موسی صدر،رهبرشیعیان جنوب لبنان،حركت‌محرومین وسپس شاخه نظامی آن، سازمـان «اَمَـل» را بر اساس اصول ومبانی اسلامی پی‌ریزی نمودو از قلب سوخته‌ی بیروت تا قله‌های بلند كوه‌های جبل‌عامل ودرمرزهای فلسطین اشغال‌شده از خودقهرمانی‌ها به یادگار گذاشته وبی هیچ مبالغه‌ای جوانان امروز لبنان او را «حمزه‌ی عصر» می‌خوانند. دكـترچمـران در لبنان و پس ازآنكه همسر و فـرزندانش تاب تحمل اوضاع لبنان را نداشتند و او را ترك كردند، با دختری لبنانی ازدواج می‌كند و« غاده »برای همیشه در كنار او ماند.

 

دكــتر چمران پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایــران به دستور حضرت امام ره در ایـران می‌مـانند و تمام تجربیات علمی وانقلابی خویش را در جهت خدمت به وطـن خویش بكـار می‌گردد و دراین بازگشت كه پس از 23 سال بطول می‌انجامد ، یك چیز را یقیناً می‌گوید:«خــدا بود و دیــگر هیچ نبود.» خاموش وآرام، ولی فعالانه و قاطعانه به سازندگی‌ می‌پردازد وهمه تلاش خود را صرف تربیت اولین گروه‌های پـاسداران انقلاب در سعد آباد می‌كند.سپس در شغـل معاونت نخست وزیر در امور انقلاب شب وروزخود را به خـطر می‌اندازد ومسئله كــردستان را قاطعانه فیصله می‌دهــد،تـا اینكه بالاخره در قضیه فراموش ناشدنی پــاوه قدرت ایمان و اراده آهنین وشجاعت وفداكاری او برهمگان اثبات می‌شود.پس از مــاجرای كـردستان از طرف حضرت امــام ره برای بازسازی وتحول ارتش از سیستمی طاغوتی،به نظامی انقلابی ،به وزارت دفاع منصوب می‌شوند. دكــتر چمران در اولین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی به نمایندگی مردم تهران وارد مجلس می‌شوند و در همین دوره به عنوان نماینده حضرت امــام ره در شورای عالی دفــاع منصوب می‌شوند. با شروع جنگ تحمیلی و پیشروی‌های عراق در خاك خوزستان ،دكتر چمران همراه با تنی چند از دوستان «ستـاد جنگهای نامنظم» را در اهواز تشكیل می‌دهند.واز كــارهای اساسی ایشان ایجاد هماهنگی میان ارتش ،سپاه ونیروهای مردمی داوطلب بود.فتح سوسنگرد حماسه‌ای‌دیگربودكه چـمران‌شیرخدا ورستم دستانش بود.سحرگاه 31 خرداد 1360،ایرج رستمی فرمانده منطقه دهلاویه به شهادت رسیدودكتـر چمران برای معرفی فرمانده جدید عازم«دهــلاویه» شد.وآخرین كلامش با رزمندگان این بود:«خدارستمی  را دوست داشت و برد واگر مــا را هم دوست داشته باشد،می‌برد. » وهمه دیدند كه خــدا چـمران را دوست داشت . روحش شاد و اندیشه‌اش ‌همیشه زنده بادا.

تهیه كننده: صدیقه منتظری

رازونیازهای مصطفی با علی علیه السلامعلــی ؛آرزوگـــاه رازونیازهای شبانه من، آه‌هــای ســوزان صبحگاهی من، نالــه‌های دردآلـود من زیــر شكنجه ظلم ، فریادهای پرخروش قلب سوزانم در ظلمتكده‌ی جهان ...

انیس تنهایی من، غمخوارمن هنگامی‌كه كوهی از غـــم مرا

می‌فشرد، تسلّی بخش قلب مجــروحم هنگامی كـه درآتش درد می‌ســوزم، هنگامی كـه كشتی شكسته‌ی وجــودم به تخته‌سنگهای كینه ونفرت برخورد می‌كند، وبـــاران تهمت وافترا بر من می‌بارد،درتاریكی‌ظلمت كه دیگــر هیچ امیدی ندارم و همه‌ی راه‌هـا كورشده است ودل به نیستی نـهاده‌ام و فقط توكل علی الله قلبـم را روشن كرده است، آنجــا علی كشتیبان كشتی وجود من است ...

ای علی ؛ هنگامی كه جوان بودم و از قهرمانـــان عالم لذت می‌بردم، قهرمانی‌های تو مــرا فریفته بود؛ ای علی ، بزرگتر شدم، به‌علم‌وادب پرداختم، علم و ادب‌تومرا فریفت؛ای علی،  بزرگتر شدم، ایمان تو و عرفان تو مرا مبهوت كرد... ای علی اكنون دردها و غم‌های تو مـرا مسحور كرده است؛ دردوغـم پیوندی بین من وتـو بـوجـود آورده است كـه درهـرضربان  قلبم درد تـو را احساس می‌كنم، چه درد كشنده‌ای .

ای عـلی ؛ جـــز عشق وفــــداكاری از وجــودم تـــراوش نكرده است، حسودان و توطئه چینان كه از اعمــال گذشته مـن  نمی‌توانند نقطه‌ضعفی پیدا كنند، می‌گــویند درآینده خواهید دیدكه اوآدم‌تبهكاری  است، می‌گویند نشان خواهد دادكه جنایت‌كــار است؛كسانی‌كه‌خــود یـك قــدم مثبت برنداشته‌اند، جز ریــا و تزویر و تهمت و توطئه‌،كاری نكرده‌اند،برای كوبیدن عمل صالح به چنین فریبی دست  می‌زنند و مـردم عــادی را بدیـن وسیله می‌فریبند؛ ای عــلی، مـن ناراحت ظلم و ستمی كه بر مـن رفته و می‌رود نیستم، مـن خوشحالم كه همدرد توأم واین خود نعمتی است .

زیباترین سروده‌ی هستی؛شهید دكتر مصطفی چمران

 

 قسم به پاوه

صبح58/5/28 بربالای دیوارِ خانه‌ی پاسداران ایستاده بودم وبه‌شهر می‌نگریستم،گلوله‌ازهر طرف همچنان می‌بارید،

یكباره فریاد«الله اكبــرِ»پاسداران به هوا بلند شد،پرسیدم مگرچه شده است؟گفتندامام خمینی اعلامیه‌ای صـادر

كرده است؛ اعلامیه‌ای كه اساس بزرگترین تحولات انقلابی كشور مـا بشمارمی‌رود،اعلامیه‌ای‌كه ازبزرگ مردی 80

ساله بدون آنكه علوم نظامی خوانده باشد،صادر شد. «امــام خمینی فرماندهی كلّ قـوا را بدست می‌گیرد وفـرمان

می‌دهد كه ارتش باید در عرض 24 ساعت خود را به پاوه برساندو[اگــر تا 24 ساعت عمل مثبتی صورت نگیرد سران ارتش و ژاندارمری مسئول خواهند بود]»...بعد از فرمان منقلب كننده امام، دیگر جای سكوت و تماشا نبود، وقت حركت و قاطعیت و شجاعت بود، امـام بزرگ امت فرمـانی انقلابی صادر كرده بود واین فرمان باید بطور انقلابی پیاده شود، ومن می‌دانستم ومی‌توانستم ومسئولیت داشتم كه این فرمان انقلابی امــام را به بهترین وجه انقلابی، كه درتـاریخ نظیر نداشته باشد، به مرحله عمل درآورم.من وضع روحی و اجتماعی و سیاسی منطقه را خوب درك می‌كردم وعمق فرمان امام را تا دورترین نقاط دشمن، وتا اعصار تاریخ، حس می‌نمودم، وضعیت جنگ را در روزهــای آینده بـه خوبی پیش‌بینی می‌كردم وحرام می‌دانستم كه آدم‌های پوشالی و سست عنصر مسئولیت پیاده‌كردن فرمان امام را به عهده بگیرند و از صلابت و عظمت این فرمـان انقلابی بكاهند...آنجا بود كه فرصت رامغتنم شمردم و همان پاسداران دلشكسته و مجروح را با عده‌ای از پاسداران كرد محلّی جمع كردم وبه آن‌هـاگفتم امام فرمان داده و بنابراین جنگ بزرگ وتاریخی ما هم‌اكنون شروع می‌شود...[وهمه دیدند كه امـام و چـمران وعده‌ای پـاسدار، نه‌تنها پــاوه،كـه‌كردستان را آزاد كردند]

قسم به پاوه،ومقاوت بی‌نظیرش،اراده‌ی‌ آهنینش وشهیدان خونین كفنش؛ قسم به كردستان وكوه‌های بلندش ودره‌های عمیقش، به درد وحرمان، به مردم باوفایش؛ قسم به اسلام؛ قسم به امام وفرمان منقلب كننده ومعجزه‌آفرینش؛ قسم به خــون شهیدان وقسم به اشك یتیمان وآه بیوه‌زنان وقسم به خدا كه تا آخرین قطره خون علیه دشمنان داخلی وخارجی می‌جنگیم.                                              تلخیص از : شهید دكتر چمران؛كردستان

گوشه‌هایی از وصیت نامه شهید چمران به امام  موسی صدر

وصیت می‌كنم... وصیت می‌كنم به كسی كه او را بیش از حد دوست می‌دارم. به معشوق من ! به امـام موسی! كسی كه رمــز طایفه‌ی شیعه وافتخار آن و نماینده‌ی1400سال درد،غم،حرمان،مبارزه،سرسختی،حق طلبی و بالاخره شهادت است!آری به امام موسی صدر وصیت می‌كنم.. بـرای مـرگ آماده شده‌ام و ایـن امـری است‌طبیعی كه مدت‌هاست باآن‌آشنا شده‌ام.ولی برای‌اولین بار وصیت می‌كنم.خوشحالم‌كه درچنین‌راهی‌به‌شهادت  می‌رسم.خوشحالم كه از عالم و مافیها بریده‌‌ام.علایق را زیر پاگذاشتم.قیدوبندها را پاره كرده‌ام .دنیا و مافیها را سه طلاقه گفته‌ام وبا آغـوش بــاز به استقبال شهادت می‌روم.كسی كـه وصیت می‌كند،آدم ســاده‌ای نیست. بزرگترین مقامات علمی راگذرانده،سردی‌وگرمی‌روزگار را چشیده، از زیباترین وشدیدترین عشق‌ها بــرخوردار شده‌، از درخت لذات زندگی میوه چیده،ازهرچه زیبا و دوست‌داشتنی‌است‌برخوردارشده،ودراوج‌كمال و دارائی، همه چیز خود را رهـا كرده و بـه خاطر هدفی مقدس، زندگی دردآلود و اشكبارو شهادت را قبول كرده است. آری ای محبوب مـن ، یك چنین كسی با تــو وصیت می‌كند.

 عشق هدف حیات و محـرك زندگی من است.زیباتـراز عشق چیزی ندیده‌ام و بالاتر ازعشق چیزی نخواسته‌ام. عشق است كه روح مرا به تموج وا می‌دارد.قلب مـرا به جوش می‌آورد.استعدادهای نهفته‌ی مــرا ظاهرمیكند، مرا از خودخواهی وخودبینی می‌رهاند و در عالم وجود محو می‌شوم وبه‌خاطر عشق است‌كه فداكاری میكنم...

برگی از خاطرات شهید چمران در آمریكا

خدایا نمی‌دانم هدفم از زندگی چیست؟ عالـم و مافیها مـرا راضی نمی‌كند، مردم رامی‌بینیم كه به هر سو می‌دوند،كـار می‌كنندتا به نقطه‌ای برسند كه به آن چشم دوخته‌اند؛ولی ای خـدای بزرگ از  چیزهایی‌كه دیگران بدنبال آن‌می‌روندبیزارم،اگرچه بیش ازدیگران می‌دوم وكار می‌كنم ولی فقط به عنوان وظیفه قـدم ‌به‌پیش می‌گذارم ودركشش حیات  شركت می‌كنم ودراین راه انتظار نتیجه‌ای ندارم!خستگی برای من بی‌معنی شده.هركجا كه برسم می‌خوابم،هروقت‌كه اقتضاكند می‌خیزم،هرچه پیش آیدمی‌خورم،چه ساعتهای دراز كه برسرتپه‌های اطراف بركلی[دانشگاه بركلی در كالیفرنیا]برخاك خفته‌ام‌وچه نیمه‌های شب كه مانند ولگردان تا دمیدن صبح برروی تپه‌ها و جـاده‌های متروك قدم زده‌ام،چه روزهای درازرا كه باگرسنگی به سر برده‌ام.درویشم ،ولگردم،در وادی انسانیت سرگردانم وشاید از انسانیت خارج شده‌ام،چون احساس و آرزویی مانند دیگران ندارم.
خدا بود و دیگر هیچ نبود.شهید چمران:ص۲۰
 

بیگانه ای در سرزمین بیگانه

من از جبل عامل آمده‌ام؛سرزمینی كه ابوذرغفاری،صدیق پیامبربزرگ برای اولین باراسلام راستین را به مردم آن منطقه‌ تبلیغ كرد، جبل عامل ‌سرزمین تشیّع،سرزمین ولایت علی‌علیه‌السلام، سرزمین شهید اول‌وشهید ثانی، سرزمین شیخ بهاالدین عاملی ودانشمندان ومتفكرین بزرگ كه دنیارا منور كرده‌اند.من از جبل عامل ،سرزمین مقدس شیعیان آمده‌ام؛ من نماینده‌ی محرومین ومستضعفین جنوب لبنان هستم كـه همه روزه زیــر آتش توپخانه‌ی سنگین ‌و بمب‌های هـواپیماهای اسرائیل می‌سوزند.من فریادم كه درسینه‌ی مجروح جبل عامل،درخلال قرن‌ها ظلم وستم،محبوس شده‌ام. من ضجه‌ی دردآلود معذّبین وزنجیریـانم كه در شكنجه‌گاه‌های ستمگران واستثمارگران در طـول تاریخ نابود شده‌اند.من ناله‌ی دلخراش یتیمان دل‌شكسته‌ام كه در نیمه‌های شب از فرط گرسنگی بیدار می‌شوند ودست محبتی وجود ندارد كه برای نوازش، آن‌ها را لمس كند.من آه صبحگاهم كه از سینه‌ی پرسوز بیوه‌زنان سرچشمه‌ می‌گیرم وهمراه نسیم سحر به جستجوی قلبها و وجدان‌های بیدار به هـرسو می‌دوم، آنقدركه خسته می‌شوم واز پـای می‌افتم وناامید ومأیوس، به قطره اشكی مبدل می‌شوم وبه صورت شبنمی در دامام برگی سقوط می‌كنم.
شهید دكتر مصطفی چمران؛ لبنــان؛ ص170


رقصی چنین میانه‌ی میدانم آرزوست.

اعضای بدنم!در این لحظات آخر عمر،آبروی مرا حفظ كنید.شما سال‌های دراز به من خدمت‌ها كرده‌اید.از شما می‌خواهم كه این آخرین لحظه را به بهترین وجه ادا كنید.ای پاهای من سریع و توانا باشید،ای دستهای من قوی و دقیق باشید،ای چشمان من تیزبین و هوشیارباشید،ای قلب من این لحظات آخر را تحمل كن،ای نفس ،مراضعیف وذلیل مگذار وتا چند لحظه بیشتر با قدرت واراده ،صبور وتوانا باش.

به شما قول می‌دهم كه پس از چند لحظه همه شما در استراحتی عمیق و ابدی ،آرامش خود را برای همیشه بیابید و تلافی این عمر خسته‌كننده و این لحظات سنگین و سخت را دریافت كنید. من، چند لحظه بعدبه شما آرامش می‌دهم،آرامش ابدی ،دیگر شما را زحمت نخواهم داد،دیگر شب وروزشمارا استثمار نخواهم كرد.آرام وآسوده برای همیشه دربستر نرم خاك ،آسوده خواهید بود.امّا این لحظات لقایپروردگار ،لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد.
آخرین دست نگاشته‌ی دكتر چمران كه آن را در راه رفتن به سمت دهلاویه نگاشته اند.

آرزوهای چمرانی

آرزو داشتم كه در معركه‌های سخت وطوفانزای حوادث، در نبرد مرگ وزندگی بین حق وباطل، پرچم خونین حسین را بدوش بكشم وبا فدا كردن هستی خود، یك حلقه به زنجیر دراز شهدای حق بیفزایم و انسانیت را یك قدم به كمال نزدیك‌تر كنم.                                                                                                             
لبنان،دكتر شهید چمران، ص 438

مختصات چمران از نگاه چمران 
 1.عشق ،كه ازسخنم ونگاهم و دستم و حركاتم وحیات و مماتم می بارد.درآتش عشق می سوزم و هدف حیات را جز عشق نمی‌شناسم.درزندگی جز عشق نمی‌خواهم وبه جزبه عشق زنده نیستم.
2.فقــر ،كه از قید همه چیز آزاد و بی‌نیازم، اگرآسمان وزمین را به من ارزانی كنند،تأثیری در من نمی‌كند.
3.تنهایی ،كه مرا به عرفان اتصال می‌دهد.مرابا محرومیت آشنا می‌كند،كسی كه محتاج عشق است دردنیای تنهایی با محرومیّت عشق می‌سوزد
وجز خدا كسی نمی‌تواند انیس شبهای تار او باشدوجز ستارگان اشكهای او را پاك نخواهند كرد.
وصیت نامه شهید چمران به امام موسی صدر

غاده چمران ،روایت می‌كند:

 *مهریه‌ام قرآن كریم بود وتعهد از دامـاد كه مرا در راه  تكامل   و اهل البیت و اسلام هدایت كند.اولین عقد در صوربود كه عروس چنین مهریه‌ای داشت.
*اولین باری كه امــام موسی صــدر مـرا بعد از ازدواج با مصطفی در لبنان دیــد، خواست تنها با من صحبت كند.گفت :«غـــاده ! شما می دانید با چه كسی ازدواج كرده‌اید؟ شما با مــرد بزرگی ازدواج كرده‌اید.خدا به شما بزرگترین چیز را در عالم داده، باید قدرش را بدانید.این خلق وخوی مصطفی كه شما می‌بینی، تراوش باطن اوست و نشستن حقیقت سیر وسلوك در كانـون دلش. ایــن همه معاشرت و رفت وآمد مصطفی با ما و دیگران تنازل از مقـام معنوی اوست به عالم صورت و اعتبار.»
*خیلی وقت‌ها دو روز، چهار روز از مصطفی خبر نداشتم ، پیدایش نمی‌كردم وبعد برایم‌یك كاغذكوچك می‌آمد[كه روی آن نوشته بود]:«اَتْرُكُكِ لِللّهِ- درپناه‌ خداست كه تركت می‌كنم.»
*شب رفتم بالا.وارد اتــاق شدم، دیدم مصطفی روی تخت دراز كشیده، فكر كردم خواب است، آمدم جلو و او را بوسیدم، احساس كردم او بیدار است ولی حتی وقتی پایش را هــم بـوسیدم چیزی نگفت، چشم‌هایش را همین طور بسته بود. مصطفی گفت:«من فردا شهید می‌شوم.»  خیال كــردم شوخی می‌كند .گفتم:«مگر شهادت دست شماست؟» گفت:«نه، مــن از خــدا خواستم و می‌دانم خـدا به خواست من جواب می‌دهد، ولی  من می‌خواهم شما رضایت بدهید، اگر شما رضایت ندهید من شهید نمی‌شوم.» او اصرار كرد و آخــر رضایت دادم ونمی دانستم چرا راضی‌شدم؟! ...[فــردا ظهر] رفتم سردخانه و یــادم هست آن لحظه كه جسدش را دیدم گفتم: «اللهم تقبّل منّا هذا القربان.»
*وقتی دیــدم مصطفی در سردخانه خوابیده و آرامش كامل داشت، احساس كردم كه او دیـگر استراحت كرد.مصطفی ظاهر زندگیش همه سختی بود. واقعاً توی درد بود. روزهای آخــر احساس می‌كردم خیلی اذیت می‌شود وانگار دیگر تحمل دوری خــدا را نداشت.آن قدر عشق در وجودش بود كه مثل یك روح لطیف  می‌خواست درپرواز باشد.
چمران به روایت همسرش؛حبیبه جعفریان ؛انتشارات روایت فتح

كتابشناسی شهید دكتر چمران

* انسان وخدا
   چهار سخنرانی علمی- عرفانی در كانون 
   توحید در ایام ماه مبارك رمضان سال 1359

*زیباترین سروده‌ی هستی
 
  چند دستنوشته وسه سخنرانی شهید چمران 
   درباره‌ی حضرت علی علیه السلام
*لبنان 
   پیرامون لبنان و حوادث آن
*بینش و نیایش 
   برخی یادداشتهای شهید چمران
*خدابود ودیگر هیچ نبود. 
   مجموعه‌یادداشتهای شهید چمران در آمریكا،لبنان،ایران
*كردستان 
  پیرامون حوادث كردستان
*رقصی چنین میانه‌ی میدانم آرزوست. 
   عملیات آزادسازی سوسنگرد