اهل بیت
نویسنده:سید على اكبر قریشى
دعاى مستجاب
1- آل برمك، مخصوصاً یحیى بن خالد بر مكى براى حفظ حكومت و مقام
خویش هارون عباسى را وادار كردند تا موسى بن جعفر (ع) را شهید كرد، بدین
سبب امام رضا (ع) در مكه به آنها نفرین كردند، حكومت و مقامشان تار و مار
گردید.
محمد بن فضیل گوید: ابوالحسن رضا (ع) را دیدم، در عرفات ایستاده و
دعاى مىكرد. بعد سرش را پایین انداخت، (گویى چیزى به قلب مباركش الهام
شد) كه وى علت سر به زیر انداختن را پرسیدند؟ فرمود: به برامكه نفرین
مىكردم كه سبب قتل پدرم شدند. خداوند امروز دعاى مرا درباره آنها مستجاب
كرد، امام از مكه برگشت، چیزى نگذشت كه در همان سال، هارون بر آنها خشم
گرفت وتار و مارشان كرد، 1جعفر برمكى شقه شد، پدرش یحیى به زندان رفت،
بطورى متلاشى شدند كه مایه عبرت مردم گشتند.
* * *
علم غیب
2-
حسن بن على بن وشا از مسافر نقل مىكند: با ابوالحسن الرّضا (ع) در «منى»
بودم، یحیى بن خالد با گروهى از آل برمك از آنجا گذشتند. امام صلوات الله
علیه فرمود: بیچارهها نمىدانند در این سال چه بلایى به سرشان خواهد آمد،
بعد فرمود: بدانید عجیبتر از این آن است كه من با هارون مانند این دو
انگشت خواهم بود، آنگاه دو تا انگشت مبارك را در كنار هم گذاشت. مسافر
گوید: والله من معنى این كلام را نفهمیدم مگر بعد از آنكه امام را در طوس
در كنار قبر هارون دفن كردیم. 2
* * *
لقب رضا ازخدا است
3-
ابونصر بزنطى رضوان الله علیه گوید: به امام جواد صلوات الله علیه گفتم:
قومى از مخالفان شما مىگویند: پدرت صلوات الله علیه را مأمون، رضا لقب
داد، كه به ولایت عهدى راضى شد. فرمود: به خدا قسم، دروغ گفته و گناهكار
شدهاند. پدرم را خداى تعالى رضا لقب داده است زیرا كه به خداوندى خدا در
آسمانش و به رسالت رسول الله و ائمه در زمینش راضى بود.
گفتم: مگر همه
پدرانت چنین نبودند؟ فرمود: آرى. گفتم: پس چرا فقط پدرت به این لقب ملقب
شدند؟ فرمود: چون مخالفان از دشمنانش مانند موافقان از دوستانش از وى راضى
شدند و چنین چیزى براى پدرانش به وجود نیامد، لذا از میان همه به رضا ملقب
گردید. 3
ناگفته نماند: مخالفان خواستهاند با این طریق منقصتى بر آن
حضرت فراهم آوردند، ولى چنانكه دیدیم این لقب از جانب خدا بوده است، درست
است كه همه امامان صادق، كاظم، رضا، جواد و هادى و... بودند ولى براى هر یك
بمناسبتى لقب بخصوص تعیین گشته است .
* * *
حضرت ابوالحسن رضا (ع) در«نیاج»
4-
ابو حبیب نیاجى 4 گوید: رسول خدا (ص) را در خواب دیدم كه به «نیاج» آمد و
در مسجدى كه حاجیان هر سال مىآمدند نشست گویا محضر ایشان رفته و سلام كرده
و مقابلش ایستادم، در پیش آن حضرت طبقى از برگ درختان خرماى مدینه بود و
در آن خرماى صیحانى داشت. گویا رسول خدا مشتى از آن خرما را به من داد،
شمردم هیجده تا بود، - پس از بیدارى - خوابم را چنین تأویل كردیم كه هیجده
سال عمر خواهم كرد.
بعد از بیست روز در زمینى بودم كه براى زراعت آماده
مىكردند، مردى پیش من آمد گفت: حضرت ابوالحسن رضا (ع) به «نیاج» آمده و
الان در مسجد نشستهاند. در این بین دیدم كه مردى به دیدار آن حضرت
مىروند، من هم به زیارت آن بزرگوار شتافتم، دیدم در محلى نشسته كه رسول
خدا (ص) را در آنجا دیده بودم، زیر آن حضرت حصیرى بود مانند حصیررى كه در
زیر جدش بود. و در پیش وى طبقى از برگ درخت خرما و در آن خرماى صیحانى قرار
داشت .
سلام كردم، جواب سلامم را داد و از من خواست نزدش بروم، مشتى از
خرما به من داد كه شمردم هیجده تا بود، گفتم: یابن رسول الله (ص)! زیاد
بدهید، فرمود: اگر رسول خدا (ص) زیاد داده بود ما هم زیاد مىدادیم «فقال
لوزادكَ رسولُ اللّه لزدْناكَ» 5.
* * *
فضایل امام رضا(ع)اززبان ابراهیم بن عباس
5-
ابراهیم بن عباس گوید: امام رضا (ع) نشد كه به كسى در سخن گفتن ظلم یا جفا
كند، هر كه با او سخن مىگفت، كلام او را قطع نمىكرد و مجال مىداد تا
آخر سخنش را بگوید. اگر كسى حاجت پیش او مىآورد در صورت امكان ابداً او را
رد و مأیوس نمىكرد. ندیدم كه در پیش كسى پایش را دراز كند، و ندیدم در
پیش كسى تكیه كند. ندیدم كه به كسى از غلامانش فحش بدهد، ندیدم كه آب دهان
را به زمین اندازد، و ندیم كه با صدا و قهقهه بخندد بلكه فقط تبسم مىكرد.
چون
سفره طعام را باز مىكردند همه خدمتكاران و غلامانش را و حتى دربان را با
خود در سر سفره مىنشانید. شبها كم مىخوابید، بیشتر بیدار مىماند، اكثر
شبها از اول تا آخر احیا مىكرد، بسیار روزه مىگرفت، در هر ماه سه روز
روزه از وى فوت نمىشد. مىگفت : این روزه همه عمر است «ذلك صومُ الدّهر»
.6 در پنهانى بسیار احسان مىكرد و صدقه مىداد، این كار را بیشتر در شبهاى
ظلمانى انجام مىداد، هر كه گوید: نظیر او را در خوبى دیدهام، باور نكنید
7.
* * *
مبارزه با اسراف
6-
روزى غلامانش میوهاى را خوردند ولى آن را تمام نخوردند و مقدارى مانده به
دور انداختند، امام صلوات الله علیه بر آنها بر آشفت و فرمود: سبحان الله،
اگر شما بى نیاز هستید دیگران بدان نیازمندند، بجاى انداختن، به مستمندان
انفاق كنید، «سبحان الله ان كنتم استغنیتم فان اُنا ساً لم یستغنوا اطعموه
من یحتاج الیه» 8.
* * *
علم غیب
7-
محمد بن سنان گوید: به آن حضرت عرض كردم: خودت را به امامت و پیشوایى
مشهور كرده و در جاى پدرت نشستى حال آن كه از شمشیر هارون خون مىریزد؟!
فرمود: قول رسول خدا (ص) به من این جرأت را داده است، آن حضرت فرمود: اگر
ابوجهل مویى از سر من بركند، بدانید كه من پیغمبر نیستم، و من مىگویم: اگر
هارون توانست مویى از سر من بگیرد بدانید كه من امام نیستم. 9
* * *
فضیلت زیارت امام رضا(ع)
8-
رسول خدا (ص) فرمود: بزودى پارهاى از بدن من در زمین خراسان دفن مىشود،
هیچ غمگینى او را زیارت نمىكند، مگر آن كه خدا غمش را زایل مىكند و هیچ
گناهكارى او را زیارت نمىكند، مگر آن كه خدا گناهانش را مىآمرزد. «قال
رسول اللّه (ص) ستّد فَنُ بضعةٌ منى بخراسان مازارها مكروب الا نفس الله
كربه و لا مذنب الا غفرالله ذنوبه» 10زیارت ائمه علیهم السلام مانند توبه
از مكفرات است و مصداق: «ان الحسنات یذهبن السیئات» (هود: 114) مىباشد،
رسول خدا (ص) این كلام را در وقتى فرموده كه هنوز پدر و مادر امام هم به
دنیا نیامده بودند.
امام جواد صلوات الله علیه به داوود صرمى فرمود: «من زار ابى فله الجنة» .11 هر كه قبر پدرم را زیارت كند اجرش بهشت است .
و
در روایت دیگرى فرمود: هر كس قبر پدرم را عارفاً بحقه زیارت كند ازطرف خدا
بهشت او را ضمانت مىكنم: «قال ابوجعفر محمد بن على الرضا (ع) ضمنت لمن
زار قبر ابى (ع) بطوس عارفاً بحقه الجّنةَ على اللّه عزوجل» 12.
* * *
سخنىگهربار
9-
ثامن الائمه صلوات الله علیه فرمود: مؤمن، مؤمن (واقعى) نمىشود مگر آن كه
در وى سه سنت (عادت و كار) باشد: سنتى از پروردگارش ،سنتى از پیامبرش و
سنتى از امامش. اما خصلتش از پروردگار آن است كه اسرار مردم رإ؛ّّ مخفى
بدارد و افشا نكند و اما خصلتش از پیامبر آن است كه با مردم مدارا كند، و
امام خصلتش از امام آن است كه در ضررهاى بدنى و مالى صبر و استقامت داشته
باشد. «قال الرضا (ع) لایكون المؤمن مؤمناً حتّى یكونَ فیه ثلاث خصالٍ:
سنةٌ من ربه و سنة من نبیه و سنة من ولیّه، فاما السّنةُ من ربه فكتمان
السر و اما السنة من نبیه فمداراة الناس و اما السنة من ولیّه فالصبر فى
الباساء والضراء» تحف العقول: ص 442.
* * *
احسان
10-
مردى به محضر حضرت رضا (ع) آمد و گفت: به اندازه مروت خویش به من احسان
كن، فرمود: نمىتوانم (زیرا مروت امام خارج از حد بود). گفت: پس بقدر مروت
من احسان كن، امام فرمود: آرى، بعد به غلامش فرمود: دویست دینار به او بده.
امام
در روز عرفه در خراسان همه مالش (شاید نقدینه باشد) را احسان كرد و به اهل
نیاز تقسیم فرمود. فضل بن سهل گفت: این غرامت و اسراف است. فرمود: نه،
بلكه غنیمت است، آنچه را كه در آن پاداش و كرامت هست، غرامت مشمار.13
* * *
على بن موسى عالم آل محمد
11-
موسى بن جعفر صلوات الله علیه به پسرانش مىفرمود: برادرتان على بن موسى
عالم آل محمد است، از او از دینتان بپرسید، آنچه مىگوید حفظ كنید، من
ازپدرم امام صادق (ع) دفعات شنیدم مىگفت: عالم آل محمد در صلب تو است اى
كاش او را درك مىكردم، او همنام امیرالمؤمنین على است. .14 امام صادق
صلوات الله علیه در 25 شوال 83 هجرى از دنیا رفت، امام رضا (ع) بعد از 16
روز در 11 ذوالقعده همان سال به دنیا آمد.
* * *
تواضع
12-
مردى از اهل بلغ گوید: در سفر خراسان در خدمت امام رضا (ع) بودم .روزى
طعام خواست، همه خدمتكاران از سیاهان و دیگران را كنار سفره جمع كرد، گفتم:
فدایت شوم ،بهتر آن است كه آنها در خوان دیگرى بخورند. فرمود: آرام باش
پروردگار همه یكى است، مادرمان حوا و پدرمان آدم یكى است، مجازات بسته به
اعمال است «فقال: مه ان الرّبّ تبارك و تعالى واحد، والام واحدة والاب واحد
و الجزاء بالاعمال» 15.
* * *
بنده نوازى
13-
امام صلوات الله علیه به غلامانش گفته بود: در وقت طعام خوردن اگر بالاى
سرتان هم بایستم قبل از تمام كردن طعام برنخیزید، یاسر گوید: گاهى بعضى از
ما را صدا مىكرد، مىگفتند: مشغول طعام خوردنند، مىفرمود: پس بگذارید
طعامشان را تمام كنند: «قال: ان قمت على رؤوسكم و انتم تاكلون فلاتقوموا
حتى تفرغوا». 16
* * *
توحید
14-
بزنطى علیه الرحمة نقل مىكند: مردى از ماوراء نهر بلخ خدمت امام رضا (ع)
آمد و گفت: از شما سؤالى مىكنم اگر جواب دادید به امامتان معتقد خواهم
بود، حضرت فرمود: از هر چه مىخواهى بپرس.
گفت: مرا از خدایت خبر بده،
در كجا بوده و چطور بوده و بر چه چیز تكیه كرده بوده است؟ امام (ع) فرمود:
«انّ اللّه اَیّنَ الأَینَ بلاأینٍ و كَیّفَ الكْیفَ بلا كیفٍ و كان
اعتمادُه على قدرته» .
یعنى خداوند به وجود آوردنده مكان است بى آنكه
مكانى داشته باشد و به وجود آورنده كیفیت است بى آنكه كیفیتى داشته باشد و
اعتمادش بر قدرتش بود، (خدا لامكان است، مكان از عوارض جسم است، خدا جسم
نیست، كیفیت، مخلوق خداست، لازمهاش محدود بودن است، خدا بى انتها است، خدا
بر قدرت خود ایستاده، هستى را از جایى دریافت نكرده است).
آن مرد چون
این جواب را شنید برخاست، سر مبارك امام را بوسید و گفت: «اشهد ان لا اله
الا الله و ان محمداً رسول الله و ان علیا وصى رسول الله والقیّمُ بعده بما
أَقام به رسول الله و انّكم الائمة الصادقون و انك الخلف بعدهم» 17 ظاهراً
آن مرد از فلاسفه بوده و از جواب امام (ع) پىبه دانایى و امامت آن حضرت
برده است .
معجزه اى از امام رضا (ع) و مجسم شدن عكسها
صدوق
رحمة الله علیه در عیون اخبار الرضا (ع) نقل مىكند: در عهد مأمون عباسى
كه حضرت رضا (ع) ولیعهد بود، باران قطع گردید، مأمون از آن حضرت خواست
درباره باران دعا كند، امام فرمود: روز دوشنبه چنین خواهم كرد، رسول خدا
(ص) دیشب با امیرالمؤمنین به خواب من آمد و فرمود: روز دوشنبه به صحرا برو و
از خدا باران بطلب كه خدا بر آنها باران خواهد فرستاد...
امام به صحرا
رفت و از خدا باران خواست، باران آمد و احتیاج مردم رفع گردید. 5 امام جواد
صلوات الله علیه فرمود: بعضى از بدخواهان پدرم، به مأمون گفتند: یا
امیرالمؤمنین! به خدا پناه كه تو شرافت عمیم و افتخار بزرگ خلافت را از
خاندان بنى عباس به خاندان علویان منتقل كنى!! بر علیه خود و خانوادهات
اقدام كردى. این جادوگر و فرزند جادوگران را آوردى، و او را پس از آن كه
گمنام بود میان مردم شهرت دادى، آوازهاش را بلند كردى.
دنیا را با این
جادو كه در وقت دعایش باران آمد، پر كرد. مرا واهمه گرفت كه خلافت را
ازخاندان عباسى خارج گرداند، حتى وحشت كردم كه با سحر خود نعمت شما را زایل
نموده و بر مملكت تو شورش بر پا دارد، آیا كسى بر علیه خود چنین جنایتى
كرده است؟!!
مأمون گفت: این مرد در پنهانى مردم را به سوى خویش دعوت
مىكرد، خواستیم او را ولیعهد خود گردانیم تا مردم را به سوى ما دعوت نماید
و مردم بدانند كه اهل حكومت و خلافت (دنیا دوست) است و آنان كه به وى
فریفته شدهاند بدانند كه در ادعاى خود از تقوا و فضیلت و زهد صادق نیست!
خلافت مال ما است نه مال او، ولى ترسیدیم كه اگر او را به حال خود رها
كنیم، براى ما از جانب او وضعى پیش بیاید كه جلوگیرى نتوانیم كرد.
واكنون
كه كرده خود را كردیم و به خطاى خود پى بردیم، مسامحه در كار وى ابداً روا
نیست، ولى مىخواهیم بتدریج او را در نزد رعیت چنان بنمایانیم كه بدانند
لیاقت حكومت ندارد، آنوقت ببینیم با چه راهى بلاى او را از سر خود
مىتوانیم قطع نماییم.6
آن مرد گفت: یا امیرالمؤمنین! مجادله با او را
به عهده من بگذارید، تا خود و یارانش را مغلوب نمایم و احترام و عظمت او را
پایین آورم، اگر هیبت تو در سینهام نبود او را سر جاى خودش مىنشاندم. و
بر مردم آشكار مىكردم كه از لیاقت ولایت عهدى كه به او تفویض كردهاى قاصر
است .
مأمون گفت: چیزى براى من محبوبتر از این كار نیست كه به او اهانت
و از قدرتش كاسته گردد، گفت: پس بزرگان مملكت، فرماندهان، قضات، و بهترین
فقهاء را جمع نمایید، تا منقصت او را در پیش آنها روشن كنم، تا از مقامى كه
او را در آن قرار دادهاى پایین آید.
مأمون نامبردگان را جمع كرد، و در
صدر مجلس نشست و حضرت رضا (ع) را در مقام ولایت عهدى در طرف راست خود
نشانید، پس از رسمیت جلسه، آن شخص كه از طرف مأمون مطمئن بود، شروع به سخن
كرد و گفت: مردم از شما بسیار حكایات نقل مىكنند. و در تعریف شما افراط
كردهاند، بطورى كه اگر خودتان بدانید از آنها بیزارى مىكنید، اولین اینها
آن است كه: شما خدا را درباره باران كه عادت باریدن دارد، دعا كردید و
باران آمد، مردم آن را به حساب معجزهاى از شما گذاشتند و نتیجه گرفتند كه
در دنیا نظیر و مانندى ندارد. این امیرالمؤمنین ادام الله ملكه و بقاءه است
كه با كسى مقایسه نمىشود مگر آن كه برتر آید، شما را در محلى قرار داده
كه مىدانید، این پاسدارى از حق و انصاف نیست كه مجال دهید دروغگویان بر
علیه او و بر له شما بدروغ چیزهایى بگویند كه تكذیب مقام امیرالمؤمنین
است!! و شما را از او بالاتر بدانند؟!!!
امام صلوات الله علیه فرمود:
بندگان خدا را مانع نمىشوم ازاین كه نعمتهاى خدا را درباره من یاد و حكایت
كنند، اما این كه گفتى: صاحب تو (مأمون) مقام مرا برتر داشت، او مرا قرار
نداد مگر در مقامى كه پادشاه مصر، یوسف صدیق را در آن قرار داد، حال آن دو
را نیز مىدانى (یوسف پیامبر بود و او یك پادشاه مشرك).
در این وقت آن
مرد بر آشفت و گفت: پسر موسى! از حد خود قدم فراتر گذاشتى، كه خداوند
بارانى را در وقت معین خود نازل كرد و تو آن را وسیله بلندى مقام خود
قراردادى، كه به مقام حمله به دیگران بر آیى؟ گویا معجزه ابراهیم خلیل را
آوردهاى كه سرهاى پرندگان را در دست گرفت و اعضاء آنها را در كوهها
پراكنده نمود و به وقت خواندن، آمدند و بر سرهاى خود چسبیدند و شروع به
پرواز كردند؟!!!
اگر راستگویى این دو عكس شیر را كه در مسند خلیفه هستند
زنده كن و بر من مسلط گردان، در این صورت معجزهاى براى تو خواهد بود، اما
باران كه با دعاى تو آمد، تو از دیگران در این كار برتر نیستى.
امام
صلوات الله علیه از جسارت آن خبیث برآشفت و به دو عكس شیر فریاد كشید: این
فاجر را بگیرید، پاره كنید، از او عینى و اثرى نگذارید. در دم آن دو عكس به
دو شیر ژیان مبدل شدند، و آن خبیث را گرفته و خرد كردند و خوردند و خونش
را كه ریخته بود لیسیدند، مردم با حیرت به این منظره نگاه مىكردند. آنگاه
آن دو شیر محضر حضرت آمده و گفتند: یا ولى الله فى ارضه! دیگر چه فرمانى
دارى، مىخواهى مأمون را نیز مانند او به سزایش برسانیم.
مأمون از شنیدن
این سخن بیهوش گردید، امام فرمود: در جاى خویش بایستید. بعد فرمود: بر
صورت مأمون گلاب پاشیدند، به حال آمد، شیران عرض كردند: مىفرمایید او را
به رفیقش ملحق سازیم؟ فرمود: نه، خداوند عز و جل را تدبیرى است كه به سر
خواهد برد(اجازه نداده از ولایت تكوینى هر استفادهاى را بكنیم).
گفتند: پس فرمانت چیست؟ فرمود: برگردید به حالت اولى خود، آن دو شیر در دم مبدل به عكس شده و در روى مسند قرار گرفتند.
مأمون
گفت: خدا را حمد مىكنم كه مرا از شر حمیدبن مهران خلاص كرد (آن مرد
خبیث)، بعد گفت: یابن رسول الله! خلافت مال جد شما بود، سپس از آن شماست
اگر مىخواهى آن را به شما تحویل بدهم، امام فرمود: اگر خلافت را مىخوستم
در عدم قبول آن با تو منازعه نمىكردم و از تو آن را نمىخواستم، زیرا
خداوند از اطاعت مخلوقش به من عطا فرموده مانند آن را كه با چشم دیدى كه
چگونه آن دو تصویر به شیر مبدل شدند.
ولى جهال بنى آدم از من طاعت
ندارند، آنها هر چند در این كار زیانكار شدهاند ولى خدا را در تدبیر آنها
مشیتى است، مرا امرفرموده بر تو اعتراضى نكنم و كارى را كه كردم بر تو
ننمایم، چنان كه به یوسف (ع) نیز درباره پادشاه مصر چنان فرمان داده
بود...7
نگارنده گوید: در این كار ابداً شگفتى نیست، آن مانند مبدل شدن
عصاى موسى به اژدهاست. امام (ع) ولایت تكوینى داشت و خدا او را چنین قدرتى
داده بود، چنان كه عیسى (ع) نیز نظیر آن را انجام داد. در بعضى نقلها
دیدهام كه مأمون به آن حضرت گفت: دعا كنید كه آن مرد زنده شود، فرمود: اگر
عصاى موسى جادوها را پس مىداد، اینها نیز آن مرد را پس مىدادند.
پی نوشت:
1- عیون اخبارالرضا: ج 2 ص 225 باب 50.
2- عیون اخبارالرضا: ج 2 ص 225 باب 50.
3- علل الشرایع: ج 2 ص 237 باب 172.
4- نیاج بر وزن كتاب روستایى است در بادیه.
5- عیون اخبارالرضا: ج 2 ص 210 باب 47، بحار ج 49 ص 35.
6- چون بحكم «من جاء بالحسنه فله عشر امثالها» هر یك روز در جاى ده روز است .
7- عیون اخبار الرضا: ج 2 ص 184، بحار ج 49 ص 91.
8- انوار البهیه ص 107.
9- انوار البهیه ص 107.
10- وسائل الشیعه: ج 10 ص 433 و 435.
11- وسائل الشیعه: ج 10 ص 433 و 435.
12- وسائل الشیعه: ج 10 ص 433 و 435.
13- بحارالانوار /101/ 100/ 49.
14- بحارالانوار /101/ 100/ 49.
15- بحارالانوار /101/ 100/ 49.
16- فروع كافى: ج 6 ص 298.
17- اصول كافى: ج 1 ص 88 باب الكون و المكان.
منبع: خاندان وحى چهارشنبه 5/7/1391 - 17:34
اهل بیت
نویسنده: سید محسن امین
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در ضمن سفارشات خویش برای امت اسلام از دو امانت گرانسنگ و ارزشمند یاد کرده و فرمود: «اِنّی
تارِکٌ فیکُمُ الثَّقَلَیْن کِتابَ اللّهِ وَعِتْرَتی وَلَنْ یَفْتَرِقا
حَتّی یَرِدا عَلَیَّ الْحَوْض؛(1) من در میان شما دو امانت گرانسنگ
میگذارم، کتاب خدا و عترت من و آن دو هیچگاه از هم جدا نخواهند شد تا
اینکه در حوض کوثر بر من وارد شوند».
طبق این گفتار مهم رسول اللّه
صلیاللهعلیهوآله ، قرآن و عترت تا روز قیامت با هم بوده و تفکیک
ناپذیرند. هر کس بخواهد به دامن قرآن پناه بَرَد، بدون در نظر گرفتن
راهنمائیها و هدایتهای اهل بیت علیهمالسلام راه به جایی نخواهد بُرد، چرا
که آنان چراغهای هدایت به سوی انوار معنوی قرآن هستند و لطائف و ظرائف و
نکتههای ناب قرآن، در نزد آن بزرگان است. در زیارت جامعه میخوانیم:
«السَّلامُ عَلی مَحالِّ مَعْرِفَةِ اللّهِ وَمَساکِنِ بَرَکَةِ اللّهِ
وَمَعادِنِ حِکْمَةِ اللّهِ وَحَفَظَةِ سِرِّ اللّهِ وحَمَلَةِ کِتابِ
اللّهِ؛ سلام بر آنانکه [دلهایشان] محل معرفت خداست و مسکن برکات حق و
معدن حکمت پروردگار، آنانکه پاسداران رازهای الهی و حاملان کتاب خدا
هستند». ابونواس شاعر در قصیدهای که برای امام رضا علیهالسلام قرائت کرد
به این حقیقت اشاره دارد:
مُطَهَّرُونَ نَقیّاتٌ ثیابُهُمُ تَجْری الصَّلوةُ عَلَیْهمْ اَیْنَما ذُکِرُوا
«آل
پیامبر صلیاللهعلیهوآله دامنشان از هر گناه و آلودگی پاک و مطهر است و
هرگاه نامی از آنان به میان آید، درود و سلام بر آنان فرستاده میشود.»
فَاَنْتُمُ الْمَلاَءُ الاَْعْلی وَعِنْدَکُمُ عِلْمُ الْکِتابِ وَماجاءَتْ بِهِ السُّوَرُ(2)
«شمائید آن ملأ اعلی و نزد شماست علم کتاب و آنچه از سورهها آمده است.»
بر
این اساس فهمیدن کلام خدا و راز و رمز آیههای قرآن، بدون رهنمودهای ائمه
اطهار علیهمالسلام کاری دشوار، بلکه ناممکن است. در این راستا به سراغ
رهنمودهای حضرت رضا علیهالسلام در زمینه آیات وحیانی کلام خدا رفته،
بازتاب انوار درخشان وحی را در سیره و سخن آن حضرت به نظاره مینشینیم.
دلداده آیات وحی
با
مروری اجمالی به زندگانی پربرکت امام رضا علیهالسلام روشن میشود که
قرآن، در سیره و سخن آن گرامی جایگاه ویژهای داشته و امام علیهالسلام ،
زندگی روزمرّه خود را با آیههای وحی آنچنان عجین کرده بود که نور قرآن، در
تمام ابعاد زندگیش پرتو افشانی میکرد. ابراهیم بن عباس یکی از همراهان
حضرت رضا علیهالسلام در این زمینه میگوید: «وَکانَ کَلامُهُ کُلُّهُ
وَجَوابُهُ وتَمَثُّلُهُ اِنْتِزاعاتٍ مِنْ الْقُرآنِ الْمَجید وَکانَ
یَخْتِمُهُ فی کُلِّ ثَلاثٍ وَکانَ یَقُولُ لَوْ اَنّی اَرَدْتُ اَنْ
اَخْتِمَهُ فی اَقْرَبَ مِنْ ثَلاثٍ لَخَتَمْتُ وَلکِنّی ما مَرَرْتُ
بِآیَةٍ قَطُّ اِلاّ فَکَّرْتُ فیها فی اَیّ شَیءٍ اُنْزِلَتْ؛(3) همه
سخنان، پاسخها و مثالهای آن حضرت، برگرفته از قرآن مجید بود. هر سه روز
یکبار قرآن را ختم میکرد و میفرمود: اگر بخواهم در کمتر از سه روز هم
میتوانم آنرا ختم کنم. امّا هرگز آیهای را تلاوت نمیکنم، مگر اینکه در
آن میاندیشم که در باره چه چیزی نازل شده است.»
حضرت رضا علیهالسلام
در مورد پیروی از آیات الهی میفرمود: «قرآن کلام و سخن خداست، از آن
نگذرید و هدایت را در غیر آن نجویید که گمراه میشوید.»(4)
برتری عترت در قرآن
مأمون
عباسی در مهمترین جلسه علمی که با حضور اندیشمندان و برجستگان ادیان و
ملل و مذاهب مختلف در دربار حکومتی خویش ترتیب داده بود، از امام رضا
علیهالسلام پرسید: آیا خداوند متعال عترت را بر سایر مردم برتری داده است؟
امام با اشاره به آیاتی از قرآن، چنین فرمود: خداوند عزوجل فضیلت و برتری
عترت رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله را بر سایر مردم در کتاب محکم خویش،
به طور واضح بیان کرده است. مأمون پرسید: این فضائل در کجای قرآن است؟ امام
رضا صلیاللهعلیهوآله ضمن تلاوت آیات متعددی از قرآن و بیان دلالت صریح
و روشن آن آیات بر برتری اهل بیت علیهمالسلام و توضیحات لازم در آن
موارد، این آیه را قرائت کرد: «اِنَّ اللّه ومَلائِکَتَهُ یُصَلُّونَ
عَلَی النَّبیِّ یا اَیُّها الَّذینَ آمَنُوا صَلُّوا عَلَیْهِ وَسَلِّمُوا
تَسْلیما»؛(5) «خداوند و فرشتگان او بر پیامبر صلیاللهعلیهوآله صلوات
میفرستند و شما هم ای اهل ایمان! بر او صلوات بفرستید و تسلیم فرمان او
شوید». آنگاه امام علیهالسلام در توضیح سخن خود فرمود: مسلمانان بعد از
شنیدن این آیه، به پیامبر صلیاللهعلیهوآله گفتند: یا رسول اللّه! ما
معنی تسلیم را فهمیدیم که باید تسلیم فرمان شما باشیم، امّا چه گونه صلوات
بگوئیم؟ پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: میگوئید: اَللّهُمَّ صَلِّ
عَلی مُحَمَّدٍ وَآلِ مَحَمَّدٍ کَما صَلَّیْتَ عَلی اِبْراهیمَ وَآلِ
اِبْراهیم اِنَّکَ حَمیدٌ مَجیدٌ؛ بر این اساس، خداوند متعال آل محمد
صلیاللهعلیهوآله را در کنار پیامبر قرار داده است.
حضرت بعد از
بیان این سخن، از حاضرین جلسه سؤال کرد که آیا در این سخن خلافی هست؟
گفتند: نه. در این هنگام مأمون گفت: این سخن اجماعی است و هیچ اختلافی در
میان امت اسلام در این زمینه وجود ندارد. امّا از شما تقاضا میکنم در مورد
برتری آل محمد صلیاللهعلیهوآله سخنی صریحتر و شفافتر از این، از
کلام خداوند بفرمائید! پیشوای هشتم علیهالسلام فرمود: به نظر شما در این
آیه شریفه: «یسآ وَالْقُرانِ الْحَکیمِ اِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلین عَلی
صِراطٍ مُسْتَقیمٍ»(6)؛ «یس! قسم به قرآن حکیم که تو قطعا از رسولان خداوند
هستی و بر راهی مستقیم قرار داری» مقصود از یسآ چیست؟ علمای مجلس گفتند:
معنی یس، محمد صلیاللهعلیهوآله است و کسی در آن شک ندارد. امام رضا
علیهالسلام فرمود: در این آیه شریفه، خداوند متعال بر محمد و آل محمد
فضیلتی عنایت کرده است که کسی نمیتواند حقیقت آن را ادراک کند، مگر از راه
تعقّل و تفکر. چرا که خداوند در کتاب مقدس خویش، به غیر از انبیاء
علیهمالسلام بر هیچ کس سلام نفرستاده و فرمود: «سَلامٌ عَلی نُوحٍ فِی
الْعالَمین!»(7)؛ «سلام بر نوح در میان جهانیان». و فرمود: «سَلامٌ عَلی
اِبْراهیم»؛(8) «سلام بر ابراهیم باد». و فرمود: «سَلامٌ عَلی مُوسی
وَهاروُن»؛(9) «سلام بر موسی و هارون» و در هیچ جای قرآن نفرموده است:
«سلام علی آل نوح و سلام علی آل ابراهیم و سلام علی آل موسی و هارون»؛ فقط
فرمود: «سَلامٌ عَلی آلِ یاسین»(10)؛ «یعنی آل محمد صلیاللهعلیهوآله ».
مأمون با شنیدن این تفسیر دلنشین و ارتباط آیات با بیان عالی حضرت رضا
علیهالسلام ، رو به حاضرین جلسه کرده و گفت: اکنون فهمیدم که شرح این آیات
و بیان آنها در نزد معدن نبوت و اهل بیت عصمت علیهمالسلام میباشد.
حضرت
در آن جلسه و در ادامه سخنان خویش به آیهای دیگر استناد کرده و برتری
عترت پیامبر صلیاللهعلیهوآله را بر دیگران اثبات کرد. امام آیه
«فَسْأَلُوا اَهْلَ الذِّکْرِ اِنْ کُنْتُم لاتَعْلَمُونَ»؛(11) «اگر
نمیدانید از اهل ذکر [آگاهان[ بپرسید.» را قرائت کرده و فرمود: ما اهل ذکر
هستیم، اگر نمیدانید از ما خانواده (اهل بیت علیهمالسلام ) بپرسید. برخی
از اندیشمندان گفتند: به نظر ما مقصود خداوند از اهل ذکر علمای یهود و
نصاری هستند که به برخی از مسائل آگاهی دارند. امام هشتم فرمود: سبحان
اللّه! اگر ما پرسیدیم و آنها هم به دین خود دعوت کردند و گفتند: دین ما
بهتر از دین اسلام است، آیا چنین کاری بر ما جایز است؟!
مأمون گفت: ای
اباالحسن! آیا ممکن است این سخن را بیشتر شرح دهید تا خلاف ادّعای اینها
ثابت شود. حضرت فرمود: بلی، «ذکر» رسول اللّه است و ما نیز اهل [و خانواده
[آن حضرت هستیم. این معنا در کتاب خداوند بیان شده است، آنجا که
میفرماید: «فَاتَّقُوا اللّهَ یااوُلیِ الالْبابِ الَّذینَ آمَنُوا قَدْ
اَنْزَلَ اللّهُ اِلَیْکُمْ ذِکْرا رَسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ
اللّهِ مُبَیِّناتٍ»؛(12) «تقوای الهی پیشه کنید ای خرد مندانی که ایمان
آوردهاید! زیرا خداوند ذکر را بر شما فرستاد؛ رسولی که آیات روشن خدا را
بر شما تلاوت میکند». پس ذکر، رسول اللّه است و ما هم اهل ذکر هستیم.(13)
ولایتعهدی چرا؟
شخصی به امام رضا علیهالسلام
اعتراض کرد که شما چرا ولایتعهدی را پذیرفته و در دستگاه طاغوتی مأمون وارد
شدید؟ در حالی که شما اهل بیت، انسانهای پاک و مطهر و از ستمگران بیزار
هستید! امام رضا علیهالسلام فرمود: آیا شأن پیامبر بالاتر است یا شأن
جانشین پیامبر؟ گفت: شأن پیامبر. امام دوباره از شخص معترض سؤال کرد: یک
پادشاه مشرک بدتر است یا یک پادشاه مسلمان فاسق؟ گفت: پادشاه مشرک. فرمود:
آیا جرم کسی که همکاری با دستگاه جور را خود درخواست کند بالاتر است یا کسی
که با زور وادار به همکاری اش کنند؟ گفت: آن کسی که خود درخواست کند. امام
رضا علیهالسلام بعد از این پاسخها فرمود: یوسف صدّیق پیامبر بود و عزیز
مصر کافر مشرک.
حضرت یوسف خود تقاضا کرد که با حکومت کفر همکاری کند،
قرآن در این زمینه از زبان آن نبی والا مقام میفرماید: «اجْعَلْنی عَلی
خَزائِنِ الاَْرْضِ اِنّی حَفیظٌ عَلیمٌ»؛(14) «مرا به سرپرستی خزینههای
سرزمین [مصر [بگمار که پاسداری دانا هستم». [البته حضرت یوسف با این عمل
خود میخواست مقامی را اشغال کند که از آن بهترین استفاده را بکند.] عزیز
مصر کافر بود و مأمون مسلمان فاسق. یوسف علیهالسلام پیامبر بود و من وصی
پیامبرم. یوسف پیشنهاد همکاری با حکومت داد ولی مرا به این کار مجبور
کردهاند.(15)
به این ترتیب حضرت رضا علیهالسلام به مرد پرسشگر
فهمانید که من کاری کردهام که یک پیامبر الهی انجام داده است و آن هم مورد
رضایت الهی بود.
شریک در عبادت
حسن بن وشاء
میگوید: روزی محضر حضرت رضا علیهالسلام شرفیاب شدم. دیدم در مقابل آن
جناب آفتابهای هست و میخواهد وضو بگیرد و برای نماز آماده شود. جلو رفته و
خواستم، آب بر روی دستان مبارکش بریزم. فرمود: صبر کن حسن! عرض کردم! چرا
اجازه نمیدهید آب بر دست شما بریزم، آیا مایل نیستید من به ثوابی برسم؟
فرمود: تو ثواب میبری ولی من گناه! پرسیدم: چرا؟ فرمود: مگر این آیه قرآن
را نشنیدهای که میفرماید: «فَمَنْ کانَ یَرْجُو لقاء رَبِّهِ
فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحا وَلایُشْرِکْ بِعِبادَةِ رَبِّهِ اَحَدا»(16)؛
«پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید عمل صالح انجام دهد و در
عبادت خدای خود کسی را شریک نکند.» من اکنون میخواهم وضو بگیرم و نماز
اقامه کنم، این خود عبادتی است، مایل نیستم کسی در عبادتم شریک شود.(17)
نیرنگ طاغوت
در
طول تاریخ، ستمگران زیادی کوشیدهاند تا با فرهنگ اهل بیت علیهمالسلام
مقابله کرده و نور الهی را خاموش کنند؛ امّا اراده خداوند متعال بر استمرار
و فراگیر شدن معارف اهل بیت علیهمالسلام در سر تا سر گیتی قرار گرفته است
و کسی را توان آن نیست که به مقابله با انوار درخشان هدایت برخاسته و نور
آنان را به سوی خاموشی بکشاند، چرا که: «یُریدُونَ اَنْ یُطْفِئُوا نُور
اللّهِ بِاَفْواهِهِمْ وَیَأْبَی اللّهُ اِلاّ اَنْ یُتِمَّ نُورَهُ
وَلَوْ کَرِهَ الکافرون»(18)؛ «آنان میخواهند نور خدا را با دهانشان خاموش
کنند ولی خدا جز این نمیخواهد که نور خود را کامل کند، هر چند کافران
نخواهند.»
کرامت زیر یکی از نمونههای الطاف خداوندی بر ائمه اهل بیت علیهمالسلام و مصداق بارزی از این حقیقت قرآنی است.
هرثمة
بن اعین، معروف به خواجه مراد، از یاران ویژه و شیفتگان حضرت رضا
علیهالسلام است. او در این مورد میگوید: در دربار مأمون شایع شده بود که
امام رضا علیهالسلام از دنیا رفته است. برای آگاهی از صحت و سقم ماجرا به
دربار مأمون رفتم و در مورد این خبر، از یکی از خدمتکاران ویژه مأمون که
شخص مورد اعتمادی بود پرس و جو کردم و او برای من چنین توضیح داد: مأمون
مرا در آغاز شب به همراه سی نفر از غلامان مورد اعتماد خویش طلبیده و به ما
گفت: مرا به شما حاجتی است که اگر آنرا بر آورید، به هر یک از شما یک
همیان پر از طلا و ده ملک مستقل میدهم. و تا زندهام شما از مقربان من
خواهید بود. آیا حاضرید حاجت مرا برآورید؟ همه گفتند: اطاعت خلیفه بر ما
واجب است! آنگاه دستور داد به هر یک از ما یک شمشیر زهرآلود دادند و گفت:
همین ساعت به منزل علی بن موسی الرضا علیهالسلام میروید و دور او را
میگیرید و با این شمشیرها او را قطعه قطعه میکنید و خون و مو و گوشت و
استخوانش را مخلوط میکنید و این دستور را پنهان کنید و به هیچ کس نگویید.
ما طبق دستور به طور ناگهانی به منزل حضرت رضا علیهالسلام رفتیم، آن حضرت
در رختخواب به پهلو خوابیده بود و کلماتی را زمزمه میکرد که ما نفهمیدیم.
دورش را گرفتیم، به او حمله کرده و بدنش را قطعه قطعه کرده و خون شمشیرهای
خود را با رختخواب آن جناب پاک کرده و سپس به منزل مأمون بازگشتیم و خبر
کشتن امام را به او دادیم. مأمون از ما تشکر کرد و به ما اجازه مرخصی داد.
چون
صبح زود نزد مأمون رفتیم، دیدم لباس سیاه عزا در بر کرده و با سر و پای
برهنه قصد دارد از منزل بیرون آمده و به عزاداری بپردازد. من جلو در با او
همراه شدم. وقتی که نزدیک حجره امام رضا علیهالسلام رسیدیم، صدای آن حضرت
به گوش ما رسید، مأمون لرزان و مضطرب شد و به من گفت: زود به حجره داخل شو و
خبری برایم بیاور! وارد حجره شدم، با کمال شگفتی دیدم آن حضرت در کمال
سلامتی، مشغول عبادت است. به من رو کرده و فرمود: ای صبیح! «یُریدُونَ
لِیُطْفِئُوا نُورَاللّهِ بِاَفْواهِهِمْ وَاللّهُ مُتِمُّ نُورِهِ
وَلَوْ کَرِهَ الکافِرُونَ»(19) «آنها میخواهند نور خدا را با دهان خود
خاموش کنند ولی خدا جز این نمیخواهد که نور خود را کامل کند هر چند کافران
را خوش نیاید.» سپس فرمود: «سوگند به خدا نیرنگ آنها به ما ضرر نمیرساند
تا وقتی که اجل فرا رسد.»
هنگامی که به سوی مأمون بازگشتم و خبر سلامتی
امام را به او اطلاع دادم، صورتش تیره و تار شده و با کمال ناراحتی و
شرمندگی لباس عزا را از تن بیرون آورد. هرثمه میگوید: بعد از شنیدن این
خبر، خداوند را بسیار شکر کرده و به حضور امام علیهالسلام رفتم. حضرت
فرمود: این راز را به هیچ کس مگو؛ مگر به کسی که قلبش سرشار از ایمان و
ولایت ما اهل بیت باشد. آنگاه فرمود: هرثمه! به خدا سوگند، خدعهها و
نقشههای آنان تا خدا نخواهد هیچ آسیب و گزندی به ما نمیرساند.(20)
بس تجربه کردیم در این دیر مکافات با آل علی هر که درافتاد برافتاد
هشدار به متولیان بیت المال
حضرت
رضا علیهالسلام گاهی برای دفاع از سخنان حق، از آیات قرآن دلیل میآورد و
به این وسیله حقانیّت موضعگیریهای خود را به اثبات میرسانید.
شیخ
صدوق مینویسد: مأمون در خراسان روزهای دوشنبه و پنج شنبه ملاقات عمومی
داشت، در یکی از این ملاقاتها ـ که حضرت رضا علیهالسلام نیز حضور داشت ـ
مردی صوفی را به اتهام دزدی دستگیر کرده و به مجلس او آوردند. مأمون به
چهره وی نظری انداخته و با دیدن آثار عبادت در پیشانیاش، با عصبانیت فریاد
زد: چه کار زشتی انجام دادهای، با این سیمای به ظاهر معنوی که داری! آیا
تو دزدی کردهای؟!
متهم گفت: من از روی ناچاری و اضطرار به این کار دست
زدهام و اختیاری نبوده است، زیرا تو حق مرا از خمس و غنیمت ندادهای و
فقر و فلاکت مرا به دزدی کشانده است. مأمون گفت: تو چه حقی در خمس داری؟
متهم گفت: خداوند متعال خمس را به شش سهم تقسیم کرده و به شش گروه اختصاص
داده است و فرموده: «وَاعْلَمُوا اَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَیءٍ فَاِنَّ
للّهِِ خُمُسَهُ ولِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبی واَلْیَتامی
وَالْمَساکینِ وابْنِ السَّبیلِ»(21) «بدانید هر چه از غنیمت بدست آوردید،
خمس آن برای خدا و پیامبر صلیاللهعلیهوآله و نزدیکان آن حضرت و یتیمان و
مسکینان و واماندگان در راه است». همچنین در سوره حشر «فَیء» را به 6
قسمت تقسیم کرده و فرمود: «ما اَفاءَ اللّهُ عَلی رَسُولِهِ مِنْ اَهْلِ
الْقُری فَللّهِِ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِی الْقُرْبی وَالْیَتامی
وَالمَساکینِ وابن السَّبیلِ کَیْ لایَکُونَ دَوْلَةً بَیْنَ الاَْغْنِیاءِ
مِنْکُمْ»(22)؛ «آنچه را خداوند از اهل این آبادیها به رسولش باز گرداند،
از آن خدا و رسول و خویشاوندان او و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان
است، تا [این اموال عظیم] در میان ثروتمندان شما دست به دست نگردد.»
ای
مأمون! یکی از مستحقین خمس و غنیمت، ابن سبیل و درمانده در راه است و من
از آنهایم. مستمندی هستم که راه به جائی ندارم و دستم از همه جا کوتاه است و
ضمنا از قاریان و حافظان قرآن هم هستم. مأمون چهره در هم کشیده و گفت: به
خیال تو، من با این یاوه سرائیها حدّی از حدود الهی را ترک کنم و حدّ سرقت
را جاری نسازم؟!
مرد متهم پاسخ داد: اول اجرای حدود الهی را از خودت شروع کن و اول خودت را پاک کن بعد دیگری را... .
میزنی خود، پشت پا بر راستی راستی از دیگران میخواستی؟
حد به گردن داری و حد میزنی؟ گر یکی باید زدن صد میزنی؟
مأمون
با شنیدن این کلمات افشاگرانه که با گستاخی تمام ادا میشد، رو به حضرت
رضا علیهالسلام کرده و گفت: این مرد چه میگوید؟ امام رضا علیهالسلام
فرمود: او میگوید قبل از من دزدی شده و من هم دزدی کردهام.
خلیفه
شدیدا ناراحت شد و متهم را تهدید کرد که: بخدا قسم دست تو را قطع خواهم
کرد. متهم بیواهمه اظهار داشت: تو دست مرا قطع میکنی، با اینکه بنده و
غلام حلقه بگوش منی؟! مأمون گفت: وای بر تو! من از کجا عبد و بنده تو هستم؟
مرد پاسخ داد: از آن جائی که مادر تو کنیز بوده و پدرت او را با پول
مسلمانان خریده است. تو بنده تمام مسلمانان در شرق و غرب عالم هستی! مگر
اینکه تو را آزاد کنند و اگر همه مسلمانان تو را آزاد کنند من یکی نسبت به
سهم خود، تو را آزاد نکردهام. با این همه، تو پول خمس را میبلعی و حق آل
رسول صلیاللهعلیهوآله و من و امثال مرا نمیدهی؟! گذشته از اینها شخص
ناپاک هرگز نمیتواند مانند خودش را پاک کند.
ذات نایافته از هستی، بخش کی تواند که شود هستی بخش
ای
مأمون! انسانهای پاک میتوانند حدود الهی را جاری کنند، کسی که در گردن او
حدّ باشد چگونه میتواند حد الهی را اجرا کند، مگر اینکه اول بر خود او حد
اجرا شود. مگر این آیه را نشنیدهای که «اَتَأمُرُونَ النّاسَ بِالْبِرِّ
وَتَنْسَوْنَ اَنْفُسَکُمْ وَاَنْتُمْ تَتْلُونَ الْکِتابَ اَفَلا
تَعْقِلُونَ»(23)؛ «آیا مردم را به نیکی دعوت میکنید امّا خودتان را
فراموش کردهاید با اینکه شما کتاب خدا را میخوانید؟ آیا نمیاندیشید؟»
مأمون
دوباره متوجه حضرت رضا علیهالسلام شده و گفت: یا اباالحسن! درباره این
شخص چه میفرمائید؟! امام فرمود: خداوند متعال به حضرت محمد
صلیاللهعلیهوآله فرمود: «فَللّهِِ الْحُجَّةُ الْبالِغَهُ»(24)؛ «دلیل
رسا و قاطع برای خداست.» دلیلی که برای هیچکس بهانهای باقی نمیگذارد.
چنان دلیلی که جاهل با تمام نادانی اش آنرا متوجه میشود، همان طوری که
دانا به وسیله علم خویش آن دلیل را درک میکند و دنیا و آخرت به وسیله دلیل
و برهان پایدار مانده است. این مرد برای تو استدلال و دلیل اقامه کرد.
مأمون
وقتی وضع را چنین دید، با در طول تاریخ، ستمگران زیادی کوشیدهاند تا با
فرهنگ اهل بیت علیهمالسلام مقابله کرده و نور الهی را خاموش کنند؛ امّا
اراده خداوند متعال بر استمرار و فراگیر شدن معارف اهل بیت علیهمالسلام در
سر تا سر گیتی قرار گرفته است
آشفتگی تمام، ملاقات عمومی را تعطیل
کرده و دستور آزادی آن مرد را صادر کرده و از اینجا به فکر از میان برداشتن
وجود مقدس حضرت رضا علیهالسلام افتاد و بالاخره آن حضرت را مسموم کرده و
به شهادت رساند.(25)
جلوگیری از تفسیرهای نادرست
امام
هشتم علیهالسلام در فرصتهای مناسب، از تفسیرهای نادرست قرآن کریم جلوگیری
کرده و معنای صحیح آیه را بیان میکرد. در اینجا دو مورد را با هم
میخوانیم:
1. حضرت رضا علیهالسلام در یکی از جلسات علمی که در دربار
مأمون تشکیل شده بود، حسن بن موسای وشاء ـ از دانشمندان بغدادی که به
نمایندگی از سوی علمای عراق در آن جلسه حضور یافته بود ـ را مورد خطاب قرار
داده و به او فرمود: اهل عراق این آیه قرآن را چگونه قرائت میکنند؟!
«إِنَّهُ لَیْسَ مِنْ أَهْلِکَ إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ»؛(26) [ای
نوح]! او از اهل تو نیست، او عمل غیرصالحی است.» او پاسخ داد: «یابن رسول
اللّه! بعضی طبق معمول «إِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ؛ او فرزند ناصالحی
است.» قرائت میکنند، اما بعضی دیگر بر این باورند که خداوند هرگز پسر
پیامبری را مشمول قهر و غضب خود قرار نمیدهد و آیه را «اِنَّهُ عَمَلُ
غَیْرِ صالِحٍ»؛ «او فرزند آدم بدی است؛ فرزند تو نیست.» قرائت میکنند و
میگویند: او در واقع از نسل نوح نبود. خداوند به او گفت: ای نوح او از نسل
تو نیست. اگر از نسل تو میبود من به خاطر تو او را نجات میدادم. امام
علیهالسلام فرمود: ابدا اینطور نیست؛ او فرزند حقیقی نوح و از نسل نوح
بود. چون بدکار شد و امر خدا را عصیان کرد، پیوند معنویاش با نوح بریده شد
و به نوح گفته شد: این فرزند تو ناصالح است، از این رو نمیتواند در ردیف
صالحان قرار گیرد.(27)
2. امام هشتم علیهالسلام گاهی با دانشمندان علم
کلام و اهل حدیث و اندیشمندان اهل سنت به گفتگو مینشست و درباره آیات
الهی و صفات ربوبی با آنان به جدال احسن و مناظره منطقی میپرداخت. گزارش
یکی از این جلسات را با هم میخوانیم:
ابو قرّه محدث از صفوان بن یحیی
یار دیرین امام هشتم علیهالسلام درخواست کرد تا جلسه گفتگوئی را با امام
رضا علیهالسلام ترتیب دهد. ابوقرّه محدث در آن نشست بعد از طرح پرسشهائی
در مورد احکام دین و حلال و حرام، سخن را به موضوع توحید کشانیده و از صفات
پروردگار سخن گفت؛ وی از امام رضا علیهالسلام پرسید: به ما روایت
کردهاند که خداوند هم سخن بودن خود را به حضرت موسی علیهالسلام و دیدار
خود را به حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله عطا کرده است! آیا چنین است؟ امام
فرمود: ای ابو قرّه! به من بگو، این آیات را چه کسی بر جن و انس ابلاغ
کرده است؟! «لا تُدْرِکُهُ الاَْبْصار»؛ «دیدهها او را درک نمیکنند»،
«وَلایُحیطُونَ بِهِ عِلْما»؛ «دانش مخلوقات به او احاطه نمیکند.» «وَ
لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ»؛ «چیزی مانند او نیست.» آیا به غیر از محمد
صلیاللهعلیهوآله کسی دیگر این آیات را به ما رسانده است؟
ابو قرّه گفت: درست است؛ این آیات را حضرت محمد صلیاللهعلیهوآله آورده است.
امام
فرمود: چگونه ممکن است فردی به سوی تمام مخلوق بیاید و به آنها اعلام کند
که من از طرف خدا آمدهام و مردم را با فرمان خدا به سوی خدا بخواند و این
آیات را بر آنان تلاوت کند، سپس همین مرد الهی برخلاف آیات وحیانی که از
سوی خدا آنها میخواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند ولی خدا جز این
نمیخواهد که نور خود را کامل کند
آورده است، بگوید: من به چشم خود خدا
را دیدم و به او احاطه علمی پیدا کردم و او به شکل انسان است!! آیا شما
خجالت نمیکشید؟! زندیقها نتوانستند چنین نسبتی به پیامبر
صلیاللهعلیهوآله بدهند که محمد صلیاللهعلیهوآله از جانب خدا چیزی
آورد و سپس از راه دیگر، خلاف آن را گفت.
ابو قرّه در پاسخ گفت: خداوند خودش میفرماید: «وَ لَقَدْ رَآهُ نَزْلَةً اُخْری»؛(28) «و بار دیگر در فرود آمدن او را مشاهده کرد.»
امام
علیهالسلام در جواب فرمود: در همین سوره آیه دیگری است و آنچه را که
پیامبر صلیاللهعلیهوآله دیده توضیح میدهد. خداوند در آنجا میفرماید:
«ما کَذَبَ الفُؤادُ ما رَأی»؛(29) «دل آنچه را دید دروغ نشمرد.» یعنی دل
محمد صلیاللهعلیهوآله آنچه را که چشمش دید، دروغ ندانست. سپس در همین
سوره، خداوند آنچه را که محمد صلیاللهعلیهوآله دیده است خبر میدهد و
میفرماید: «لَقَدْ رَأی مِنْ آیاتِ رَبِّهِ الْکُبْری»؛ «پیامبر
صلیاللهعلیهوآله از آیات و نشانههای بسیار بزرگ پروردگارش دید.» دیدن
آیات خداوند غیر از دیدن خود اوست. و باز هم خداوند میفرماید: «مردم احاطه
علمی به خدا پیدا نمیکنند». در صورتی که اگر دیدگان او را ببینند علمشان
به دریافت و شناخت او احاطه پیدا کرده است.
ابو قره گفت: پس روایات را تکذیب میفرمائید؟
حضرت
رضا علیهالسلام فرمود: بلی! هرگاه روایات مخالف قرآن باشند، آنها را
تکذیب میکنم و آنچه مسلمانان به آن اتفاق دارند این است که احاطه علمی به
خدا نمیتوان یافت. چشمها از اداراک او عاجزند و چیزی مانند او نیست.(30)
پی نوشت :
1. عیون اخبارالرضا علیهالسلام ، ج1، ص68.
2. عیون اخبارالرضا علیهالسلام ، ج2، ص322.
3. کشف الغمه، ج2، ص315.
4. مسندالرضا علیهالسلام ، ص294.
5. احزاب/56.
6. یس/4 ـ 1.
7. صافات/79.
8. صافات/109.
9. صافات/120.
10. صافات/130.
11. انبیاء/7.
12. طلاق/10 و 11.
13. عیون اخبارالرضا علیهالسلام ، ج1، ص493.
14. یوسف/55.
15. عیون اخبار الرضا علیهالسلام ، ج2، ص137.
16. کهف/110.
17. کافی، ج3، ص69.
18. توبه/32.
19. صف/8.
20. دلائل الامامه، ص361؛ عیون اخبار الرضا، ج1، ص232.
21. انفال/41.
22. حشر/7.
23. بقره/44.
24. انعام/149.
25. علل الشرایع، علت شهادت امام رضا علیهالسلام .
26. هود/ 46.
27. بحارالانوار، ج10، ص65؛ داستان راستان، ج2، ص294.
28. النجم/ 13.
29. همان/ 11.
30. اصول کافی، کتاب التوحید، باب فی ابطال الرؤیة، حدیث 2.
منبع:سیره معصومان(علیهم السلام) چهارشنبه 5/7/1391 - 17:33
اهل بیت
نویسنده: تقوی صادقی
سپیده سخن
بر ید باد صبا خاطری پریشان داشت
مگر حدیثی از آن زلف عنبر افشان داشت
نسیم زلف نگار از نسیم باد بهار
فتوح روح روان و لطافت جان داشت
صبا ز سلسله گیسوی مسلسل یار
هزار سلسله بر دست و پای مستان داشت
بیادم از نفس خرم صبا آمد
گلی که لعل لبی همچو غنچه خندان داشت
هزار نکته باریکتر زمو اینجاست
به صد کرشمه زاسرار حسن جانان داشت
صبا دمید خورآسا زمشرق ایران
مگر که ذرهای از تربتخراسان داشت
مقام قدس خلیل و منای عشق ذبیح
که نقد جان بکف از بهر دوست قربان داشت
مطاف عالم امکان زملک تا ملکوت
که از ملوک و ملک پاسبان و دربان داشت
به مروة صفه ایوان او صفا بخشد
حطیم و زمزم از او آبرو و عنوان داشت
به قاف قبه او پر نمیزند عنقا
بر آستانه او سر همای گردون داشت
قصور خلد ز مقصوره تو یافت کمال
زخدمت در آن روضه رتبه رضوان داشت
تویی رضا که قضا و قدر سرتسلیم
بزیر حکم تو ای پادشاه شاهان داشت
به «مفتقر» بنگر کز عزیز مصر کرم
به این بضاعت مزجاة چشم احسان داشت (1)
مرحوم آیت الله کمپانی
× × ×
در
یازدهم ذیقعده سال 148 هجری، مدینه حال و هوایی دیگر داشت و نه تنها در
زمین بلکه از آسمان هم صدای تهنیت گفتن ملائک به گوش میرسید و شکوفا شدن
غنچه دیگری از گلهای بوستان ولایت را که فضای عالم را معطر ساخته بود بشارت
میداد . نام او «علی» و کنیهاش «ابوالحسن» بود .
ایشان پس از
شهادت پدر بزرگوارش در زندان بغداد (سال 183 هجری) در سن 35 سالگی عهدهدار
مقام امامت و ولایتشد . مدت امامت آن بزرگوار 20 سال طول کشید که 10 سال
آن با خلافت «هارون الرشید» ، 5 سال با خلافت «محمد امین» و 5 سال با
خلافت «مامون» معاصر بود .
امام رضا علیه السلام تا آغاز خلافت مامون
در زادگاه خود، شهر مقدس مدینه اقامت داشت که پس از به حکومت رسیدن مامون -
با حیله و نیرنگ - به خراسان دعوت شد و سرانجام در آخر صفر سال 203 هجری
در سن 55 سالگی به واسطه زهر مسموم شد و به شهادت رسید . (2)
فضیلتهای بیشمار
هنگامی
که از فضیلتهای ائمه علیهم السلام سخن به میان میآید، عقل متحیر میگردد،
زبان گنگ و قلم بی رنگ میشود و همه به عجز و ناتوانی خود از بیان فضائل
آن عرشیان بیهمتا اعتراف میکنند و با ما این فراز از زیارت جامعه را
زمزمه میکنند که: «بابی انتم وامی ونفسی واهلی ومالی، من اراد الله بدء
بکم ومن وحده قبل عنکم ومن قصده توجه بکم . موالی لا احصی ثنائکم ... ; (3)
پدر و مادر و جان و اهل و مالم به فدای شما باد . هر کس خدا را اراده کرد،
از شما شروع کرد و هر کس خدا را به یگانگی شناخت از شما پذیرفت و هر کس
اراده خدا کرد، به واسطه توجه به شما به چنین کاری موفق شد . [ای] پیشوایان
من! صفات کمالیه شما را نمیتوانم به شماره در آورم ... .»
قلههای
رفیع فضایل ائمه آن چنان بلند و دست نایافتنی است که علماء و دانشمندان
ازدرک آن مقام عاجز و ناتوان، فصیحان و بلیغان عالم در بیان آنها گنگ
میشوند .
ابو نؤاس شاعر بلندآوازه عرب در جواب این سؤال که چرا در فضائل امام هشتم علیه السلام سخن نمیگوید، چنین بیان میکند:
قیل لی انت احسن الناس طرا
فی فنون من الکلام البدیه
لک من جید القریض مدیح
یثمر الدر فی یدی مجتنیه
فعلی ما ترکت مدح ابن موسی
والخصال التی تجمعن فیه
قلت لا استطیع مدح امام
کان جبریل خادما لابیه (4)
«به
من گفته شد تو در فنون کلامی که بالبداهة گفته میشود از همه مردم نیکوتری
. تو دارای زیباترین اشعار و مدایح هستی، اشعار تو در و گوهر را در دو دست
میوهچین درخت اشعارت میگذارد .
پس چگونه مدح فرزند موسی بن جعفر علیهما السلام را رها کردی و فضائلی را که در او جمع شده بیان نکردی؟
گفتم: قدرت ندارم امامی رامدح کنم که جبرئیل خدمت کار پدرش بوده است .»
آری!
بیان تمام فضائل آن امام همام آن چنان که شایسته ایشان باشد، برای ما محال
و غیرممکن است; ولی با بیان قاصر خود به ذکر شمهای از فضائل و مناقب آن
حضرت میپردازیم و به خاطر عجز و ناتوانیمان از محضرش پوزش میخواهیم .
به این هدیه اگر دورم از ادب چه عجب
همین معامله را مور با سلیمان کرد
عالم آل محمد صلی الله علیه و آله
دانشمندان
بزرگی چون بوعلی و ملاصدرا که آوازه آنها به جهان گسترده شده، پس از عمری
مجاهدت و سختی و تحصیل دانش به چنین مقامی نائل میآیند و در نهایتبه این
مقام میرسند که میگویند: «دانستم که هیچ نمیدانم» ; اما ائمه علیهم
السلام علم خویش را از مبدء فیاض میگیرند و بدون اینکه نیازمند معلمی
باشند، با غمزهای از جانب پروردگار، مدرس و معلم تمام آموزگاران میشوند .
در این میان علم و دانش امام هشتم علیه السلام آن چنان نمایان و
درخشان است که او را «عالم آل محمد» میخوانند . محمد بن اسحاق از پدرش نقل
میکند که امام هفتم علیه السلام به فرزندان خود چنین سفارش میفرمودند:
«هذا اخوکم علی بن موسی عالم آل محمد فاسالوه عن ادیانکم واحفظوا ما یقول
لکم; این، برادرتان علی فرزند موسی، «عالم آل محمد» است، در مورد مسائل
دینی خود از او سؤال کنید و آنچه به شما میگوید، حفظ کنید .»
«فانی
سمعت ابی جعفر بن محمد علیهما السلام غیر مرة یقول لی: ان عالم آل محمد لفی
صلبک، ولیتنی ادرکته فانه سمی امیر المؤمنین علی; (5) پس همانا از پدرم
جعفر بن محمد بارها شنیدم که به من میفرمود: همانا عالم آل محمد در صلب
توست . و ای کاش او را درک میکردم که همانا او هم نام امیرمؤمنان علی علیه
السلام میباشد .»
علم و دانش امام رضا علیه السلام آن چنان برجسته
بود که دانشمندان متعصبی از اهل سنت همچون ابن حجر عسقلانی و سمعانی، زبان
به تحسین گشوده و میگویند: «وکان الرضا من اهل العلم والفضل مع شرف النسب;
(6) حضرت رضا علیه السلام اهل دانش و فضیلتبود و از نسب شریفی برخوردار
بود .»
آگاه به اسرار
یکی از مصادیق بارز
علم ائمه علیهم السلام آگاهی آنان از حوادث و رخدادهایی است که در مکانهای
دیگر و یا در زمانهای بعد اتفاق خواهد افتاد، که اگرچه باور آنها برای توده
مردم کمی مشکل است; ولی نسبتبه ائمه علیهم السلام همچون قطرهای از
اقیانوس بی کران به شمار میرود . در ادامه به نمونهای از آنها اشاره
میکنیم:
از وشاء کوفی نقل شده که تعدادی از مسائل مشکل را در طوماری
نوشتم تا به نزد علی بن موسی علیهما السلام ببرم و جواب آنها را از ایشان
سؤال کنم . صبح زود به در خانه امام علیه السلام رفتم، ولی به خاطر ازدحام
جمعیت، نتوانستم به خدمت آن حضرت شرفیاب شوم .
در این هنگام یکی از
خادمین امام سراغ مرا میگرفت و میگفت: حسن بن علی وشاء پسر دختر الیاس
بغدادی چه کسی است؟ نزدیک رفتم و گفتم: من هستم . او مکتوبی به من داد و
گفت: این جواب مسائلی است که همراه توست . از این اتفاق متحیر شدم و به
امامت آن حضرت یقین پیدا کردم و مذهب «وقف» (7) را رها کردم . (8)
عالم به دیگر زبانها
امام
رضا علیه السلام نسبتبه زبانهای گوناگون آگاهی داشت و با افراد دیگر
کشورها با زبان مادری آنها سخن میگفت; بدون اینکه آن زبان را از کسی
آموخته باشد .
هروی (9) میگوید: «کان الرضا علیه السلام یکلم الناس
بلغاتهم وکان والله افصح الناس واعلمهم بکل لسان ولغة; امام رضا علیه
السلام با مردم با زبانهای خودشان سخن میگفت و به خدا قسم او فصیحترین
مردم و آگاهترین آنان به هر زبان و لغتی بود .»
سپس گوید: روزی به
ایشان عرض کردم: «انی لاعجب من معرفتک بهذه اللغات علی اختلافها; من در
شگفتم که چگونه به تمام این لغات با اختلافات آنها آشنایی دارید .» امام
علیه السلام فرمودند: «یا ابا الصلت! انا حجة الله علی خلقه وما کان الله
لیتخذ حجة علی قوم وهو لا یعرف لغاتهم; ای ابا صلت! من حجتخدا بر خلق او
هستم و خداوند کسی را که به زبان مردم آشنایی نداشته باشد، بر آنها حجت
قرار نمیدهد .» (10)
علم به زبان حیوانات
یکی
از یاران امام رضا علیه السلام نقل میکند: «کنت مع ابی الحسن الرضا علیه
السلام فی حائط له اذ جاء عصفور فوقع بین یدیه واخذ یصیح ویکثر الصیاح
ویضطرب; روزی با امام رضا علیه السلام در باغ ایشان بودیم که گنجشکی آمد و
مقابل امام افتاد و فریاد میزد و مضطرب بود .» و در این هنگام امام علیه
السلام به من فرمود: «یا فلان اتدری ما تقول هذا العصفور; فلانی! آیا
میدانی که این گنجشک چه میگوید؟» عرض کردم: «الله ورسوله وابن رسوله
اعلم; خدا و رسول او و فرزند رسولش عالمترند .»
ایشان فرمودند: «انها تقول: ان حیة ترید اکل فراخی فی البیت; او میگوید: ماری درون خانه است که میخواهد تخمهای مرا بخورد .»
امام علیه السلام امر فرمودند تا بروم و آن مار را بکشم، من هم امر امام را امتثال کردم و به خانه رفتم و مار را کشتم . (11)
الگوی عبودیت و بندگی
امام
علی بن موسی الرضا علیهما السلام که در فضائل سرآمد آفرینش بود، در عبودیت
و بندگی خدا از همگان پیشی گرفته بود، چه اینکه راز و رمز رسیدن به مقامات
بلند الهی و کسب فضائل، در این امر نهفته است . حال با ذکر نمونههایی از
عبادات آن امام علیه السلام، میکوشیم تا سیره عملی ایشان را چراغ راه خویش
قرار دهیم .
همنشین قرآن
ابراهیم بن عباس
میگوید: «وکان المامون یمتحنه بالسؤال عن کل شیئ فیجیب فیه وکان کلامه
کله و جوابه و تمثله انتزاعات من القرآن; مامون امام علیه السلام را با
سؤال از هر چیزی مورد امتحان قرار میداد و امام علیه السلام پاسخ میگفتند
و سخن امام و جوابهای ایشان و مثالهایی که بیان میفرمودند، همه برگرفته
از قرآن بود .»
او در ادامه میگوید: «وکان یختمه فی کل ثلاث ویقول: لو
اردت ان اختمه فی اقرب من ثلاثة لختمت و لکنی ما مررت بآیة قط الا فکرت
فیها و فی ای شیء انزلت و فی ای وقت، فلذلک صرت اختم فی ثلاثة ایام; ایشان
در هر سه روز یک بار قرآن را ختم میکردند و میفرمودند: اگر بخواهم
میتوانم در کمتر از سه روز هم قرآن را ختم کنم; ولی هرگز آیهای را
نمیخوانم، مگر اینکه در آن آیه تفکر میکنم و اینکه [آن آیه] در مورد چه
چیزی و در چه زمانی نازل شده است . و همین امر سبب شده است که در سه روز
قرآن را ختم کنم .» (12)
سجدههای طولانی
یکی
از کنیزان امام رضا علیه السلام میگوید: با تعدادی از کنیزان کوفه
خریداری شده و به قصر مامون منتقل شدیم، در آنجا گویی در بهشتبودیم و از
خوراکیها و آشامیدنیهای خوب بهرهمند بودیم . پس از آن، مامون مرا به امام
رضا علیه السلام بخشید، هنگامی که به خانه امام علیه السلام رفتم، همه آن
نعمتهای مادی را که در خانه مامون داشتم از دست دادم . از آن پس، هر شب
برای نماز شب بیدار میشدیم ... تا اینکه امام مرا به عبدالله بن عباس
بخشید .
وقتی به خانه او وارد شدم، گویی به بهشت جدید داخل شدهام .
راوی
میگوید: از او درباره امام هشتم سؤال کردیم، او گفت: «کان اذا صلی الغداة
- وکان یصلیها فی اول وقتها - ثم یسجد فلا یرفع راسه الی ان ترفع الشمس;
(13) امام علیه السلام وقتی نماز صبح را میخواندند - ایشان همیشه نماز صبح
را اول وقت میخواندند - به سجده میرفتند و تا طلوع خورشید سر از سجده
برنمیداشتند .»
انس با نماز
اباصلت
میگوید: به «سرخس» و خانهای که امام رضا علیه السلام در آن محبوس شده
بود رفتم و از دربان اجازه خواستم تا نزد امام بروم . گفت: نمیتوانی نزد
او بروی . گفتم: چرا نمیتوانم؟ او گفت: «لانه ربما صلی فی یومه ولیلة الف
رکعة وانما ینتقل من صلاته ساعة فی صدر النهار وقبل الزوال وعند اضطرار
الشمس، فهو فی هذه الاوقات قاعد فی مصلاه ویناجی ربه; به خاطر اینکه امام
در روز و شب هزار رکعت نماز میخواند و فقط یک ساعت در ابتدای روز و یک
ساعت قبل از ظهر و ساعتی نیز به هنگام غروب خورشید نماز میخواند . او در
این اوقات در سجده گاهش نشسته است و با پروردگار خویش مناجات میکند .»
اباصلت
میگوید: از او خواستم که در این اوقات برایم اجازه ورود بگیرد و او نیز
چنین کرد و بر امام علیه السلام وارد شدم، در حالی که در تفکر بود .» (14)
بیرغبتی نسبتبه دنیا
امام
علی بن موسی الرضا علیهما السلام که با توجه به عزیمتبه خراسان و
عهدهداری مقام ولایتعهدی میتوانست از تمام امکانات مادی و رفاه دنیوی
برخوردار باشد، ذرهای حب دنیا و دلبستگی به آن را در حریم نفس خود وارد
نمیساخت; چنان که از محمدبن عباد نقل شده که: «کان جلوس الرضا علیه السلام
علی حصیر فی الصیف وعلی مسح فی الشتاء; (15) امام رضا علیه السلام در
تابستان بر روی حصیر و در زمستان بر روی زیراندازی زبر و خشن مینشست .»
همچنین
نقل شده که روزی سفیان ثوری امام رضا علیه السلام را با لباسی فاخر مشاهده
نمود و گفت: «یا ابن رسول الله لو لبست ثوبا ادنی من هذا; ای فرزند رسول
خدا صلی الله علیه و آله! ای کاش لباسی پایینتر از این میپوشیدید .»
امام
علیه السلام فرمودند: «هات یدک فاخذ بیده وادخل کمه فاذا تحت ذلک مسح
فقال: یا سفیان! الخز للخلق والمسح للحق; (16) دستت را بیاور، وسپس دست او
را گرفت و در آستین خود فرو برد در حالی که در زیر آن لباس فاخر، لباس زبر و
خشن بود، سپس فرمود: ای سفیان! لباس فاخر برای خلق است ولی لباس زبر و خشن
برای حق .»
تواضع و فروتنی
امام رضا علیه
السلام با تمام آن فضائل و مقاماتی که داشتند، در نهایت تواضع و فروتنی با
مردم معاشرت میکردند و از آنجا که ایشان قسمتی از عمر شریف خویش را در
مقام ولایت عهدی به سر میبردند، این سیره عملی الگوی بسیار مطلوبی برای
شیعیان، به ویژه عوامل حکومتی است . امیدواریم بتوانیم با تاسی به آن امام
علیه السلام خود را از هرگونه فخر فروشی و تکبر رهانیده و مصداق واقعی
«اذلة علی المؤمنین واعزة علی الکافرین» (17) گردیم . در ذیل داستانی را
که حاکی از نهایت تواضع آن حضرت ستبیان میکنیم .
روزی امام علیه
السلام داخل حمام در گوشهای نشسته بودند . مردی وارد شد و با بیاحترامی
به ایشان گفت: بر سر من آب بریز، ایشان نیز در نهایت فروتنی بر سر او آب
میریخت . ناگهان شخصی که امام را میشناخت وارد شد و بر سر آن مرد فریاد
زد و گفت: «هلکت واهلکت، اتستخدم ابن بنت رسول الله صلی الله علیه و آله و
امام المسلمین; هلاک شدی و هلاک کردی، (کنایه از اینکه این کار تو باعث
هلاک ما نیز خواهد شد). آیا فرزند دختر رسول خدا و امام مسلمانان را به
خدمت میگیری؟»
آن مرد که تازه امام علیه السلام را شناخته بود، خود را
روی پاهای آن حضرت انداخت و پاهای ایشان را بوسه میزد و عرض میکرد: «هلا
عصیتنی اذ امرتک; چرا هنگامی که به شما امر کردم، سرپیچی نکردید؟» امام
علیه السلام فرمودند: «انها مثوبة ومااردت ان اعصیک فیما اثاب علیه; این
عمل ثواب دارد، و نخواستم در عملی که به خاطر آن ثواب داده میشوم، از تو
سرپیچی کنم .» (18)
بخششهای کریمانه
یعقوب
بن اسحاق نوبختی میگوید: روزی مردی به نزد علی بن موسی علیهما السلام آمد
و گفت: «اعطنی علی قدر مروتک; به من به اندازه مردانگیات مالی عطا کن .»
امام علیه السلام فرمودند: «لایسعنی ذلک; به این اندازه نمیتوانم .» آن
مرد گفت: «علی قدر مروتی; پس به اندازه مروت خودم عطا کن .» امام علیه
السلام فرمود: «به این مقدار میپذیرم، پس به غلام خود فرمود: به او دویست
دینار عطا کن .» (19)
همچنین یسع بن حمزه میگوید: مردی به خدمت علی بن
موسی الرضا علیهما السلام آمد و گفت: سلام بر تو ای فرزند رسول خدا! من از
محبین شما و پدرانتان هستم و از سفر حجباز میگردم، پول و زاد و توشهام
کمتر از آن است که مرا به مقصد برساند، اگر صلاح میدانید به من کمک کنید
تا به شهر و دیارم برگردم . خداوند به من نعمت و امکاناتی داده که اگر
برگردم، آنچه را که به من عطا کردهاید، از جانب شما صدقه خواهم داد و نیاز
نیست که به من صدقه بدهید .
در این هنگام، امام علیه السلام وارد خانه
شد و مدتی بعد برگشت و دستخود را به طوری که دیده نشود از درب خانه بیرون
آورد و به آن شخص فرمود: این دویست دینار را بگیر و از آن استفاده کن و
نیازی نیست که آن را از جانب من صدقه بدهی . برو، من تو را نمیبینم و تو
هم مرا نمیبینی .
بعد از آن ماجرا، وقتی آن حضرت از خانه خارج شد، از
ایشان سؤال شد که چرا به این صورت به او کمک کردید؟ (چهره خود را از او
مخفی کردید). آن حضرت فرمودند: «مخافة ان اری ذل السؤال فی وجهه لقضاء
حاجته . اما سمعتحدیث رسول الله صلی الله علیه و آله: المستتر بالحسنة
تعدل سبعین حجة والمذیع بالسیئة مخذول والمستتر بها مغفور; (20) از ترس
اینکه مبادا خواری درخواست کمک برای رفع حوائجش را در چهره او مشاهده کنم .
آیا این حدیث را از رسول خدا صلی الله علیه و آله نشنیدهای که: کسی که
کار نیکی را در خفاء انجام دهد، ثواب هفتاد حجبرای اوست، و کسی که معصیت و
گناهی را آشکارا انجام دهد، خوار و ذلیل میشود، و کسی که معصیت و گناه
[خود] را از دیگران مخفی کند، بخشیده میشود .»
شاهدان اعمال
مناسب
است نوشتار خود را با روایتی به پایان رسانیم که بیانگر شاهد بودن ائمه
علیهم السلام نسبتبه اعمال و رفتار ما است و اینکه اعمال ما هر صبح و شام
بر آنان عرضه میشود .
موسی بن سیار میگوید: با امام رضا علیه السلام
در مکانی مشرف بر باغهای طوس بودیم، صدایی را شنیدیم و به دنبال صدا رفتیم .
جنازهای را دیدیم که تشیع میشد . به همراه آنها حرکت کردیم، سپس امام
علیه السلام رو به من کردند و فرمودند: «یا موسی بن سیار من تشیع جنازة ولی
من اولیاءنا خرج من ذنوبه کیوم ولدته امه لا ذنب علیه; ای موسی بن سیار!
کسی که جنازه دوستی از دوستان مارا تشیع کند، او از گناهانش رهایی مییابد و
مانند روزی که از مادر متولد شده هیچ گناهی برایش نخواهد بود .»
هنگامی
که جنازه به کناره قبر رسید، رو به مردم کرد و آنان را به کناری دعوت کرد،
دستبر سینه آن جنازه گذاشت و سپس فرمود: «ای فلانی، پسر فلانی! بهشتبر
تو بشارت باد، که بعد از این ساعتبر تو ترسی نیست .»
به امام عرض
کردم: «جعلت فداک هل تعرف الرجل؟ انها بقعة لم تطاها قبل یومک هذا;
فدایتشوم، آیا این مرد را میشناسی؟ به خدا قسم این سرزمینی است که قبل از
امروز بر آن قدم ننهادهاید .»
امام علیه السلام فرمودند: «یا موسی
اما علمت انا معاشر الائمة تعرض علینا اعمال شیعتنا صباحا ومساء، فما کان
من التقصیر فی اعمالهم سالنا الله تعالی الصفح لصاحبه وما کان من العلو
سالنا الله الشکر لصاحبه; ای موسی! آیا نمیدانی که اعمال شیعیان ما هر صبح
و شام بر ما ائمه عرضه میشود . اگر در اعمال آنها تقصیر و کوتاهی باشد،
از خدای متعال برای صاحبش طلب بخشش میکنیم و اگر در اعمال آنها علو و
ارتقاء باشد، از خداوند برای صاحبانش طلب شکر (و پاداش) مینمائیم .» (21)
امید
است اعمالی انجام دهیم که وقتی بر امام عصر علیه السلام عرضه میگردد، سبب
خوشحالی آن حضرت شود و نامه اعمالمان به رضایت ایشان ممهور گردد .
پی نوشتها:
1)
برید: قاصد، نگار: محبوب و معشوق، کرشمه: ناز و غمزه، خورآسا: همچو
خورشید، صفه: ایوان، حطیم: دیواره کعبه، و برخی گفتهاند مابین رکن و زمزم و
مقام، عنقا: سیمرغ، مقصوره: محل ایستادن امام در مسجد .
2) الارشاد، شیخ مفید، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، ص304; بحارالانوار، مجلسی، مؤسسه الوفاء، ج49، ص298 .
3) مفاتیح الجنان، زیارت جامعه .
4)
مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، مطبعة الحیدریة، ج3، ص454; وفیات
الاعیان، ابن خلکان (از علماء اهل سنت)، منشورات شریف رضی، ج3، ص270 -
271; الوافی بالوفیات، الصفدی (از علماء اهل سنت)، ج22، ص249 .
5) بحارالانوار، مجلسی، همان، ج49، ص100; کشف الغمه، اربلی، مکتبة بنی هاشم، ج3، ص107 .
6)
تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی (از علماء اهل سنت) دارالکتب العلمیه،
ج7، ص328; الانساب، سمعانی (از علماء اهل سنت) ، دارالکتب العلمیه، ج3،
ص74 .
7) وقف مذهب کسانی است که در امامت موسی کاظم علیه السلام توقف
کرده و امامت امام رضا علیه السلام را قبول نکردند . ر . ک: بحوث فی الملل و
النحل، جعفر سبحانی، مؤسسه امام صادق علیه السلام، ج8، ص379 .
8) مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، همان، ج3، ص453 .
9)
ایشان عبدالسلام بن صالح معروف به ابوالصلت میباشد که از یاران امام رضا
علیه السلام بوده و احادیثی از ایشان نقل کرده و کتابی در شهادت امام رضا
علیه السلام به رشته تحریر درآورده است . ایشان مورد تایید علماء شیعه و
قریب به اتفاق علماء اهل سنت میباشد . (ر . ک: معجم الرجال، خوئی رحمه
الله، ج10، ص16 - 17).
10) مناقبآل ابیطالب، ابن شهرآشوب، همان، ج3، ص446; بحارالانوار، مجلسی، همان، ج49، ص87 .
11) بحارالانوار، مجلسی، همان، ج49، ص88 .
12) همان، ص90 .
13) همان، ص89 - 90 .
14) عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، همان، ج2، ص183 - 184; بحارالانوار، مجلسی، همان، ج49، ص91 .
15) مناقب آل ابیطالب، ابن شهرآشوب، ج3، ص407 .
16) همان .
17) مائده/54 . «نسبتبه مؤمنین متواضعند و در مقابل کافرین نیرومندند .»
18) الوافی بالوفیات، الصفدی، ج22، ص251 .
19) مناقب آل ابی طالب، ابن شهرآشوب، همان، ج3، ص470 .
20) همان .
21) بحارالانوار، مجلسی، همان، ج49، ص99 .
منبع: ماهنامه مبلغان
چهارشنبه 5/7/1391 - 17:32
اهل بیت
نویسنده: عباس کوثری
امام آیینه تمام زیباییهاست جلوههای جمال و جلال ربوبی
در سیمای امام درخششی تام و تمام یافته است. امام نمونه انسان کامل در مسیر
صعودی و پرواز شکوهمند به سوی نیکیها و خوبیهاست. آنچه در روایات از صفات و
القاب گوناگون برای امام بیان شده، هر یک ظهوری از جلوههای نورانی امامت
است که ابعادی از سیمای معنوی و ملکوتیاش را فرا راه حق جویان و عارفان
قرار میدهد. بر این اساس به بخشی از صفات هشتمین امام معصوم(ع) میپردازیم
و پرتوی از انوار رضویه را که در نامهای آن بزرگوار تجلی یافته استبه
نظاره مینشینیم.
شیخ صدوق در کتاب عیون اخبارالرضا مینویسد: امام
هشتم(ع) را با القاب زیر یاد میکردند: 1. رضا 2. صادق3. صابر 4. فاضل 5.
قرةاعین المؤمنین «نور چشم مؤمنان»6. غیظ الملحدین «مایه خشم منکران
خدا». (1) و در بعضی از روایات به آن حضرت «عالم آل محمد(ص)» لقب داده شده
است.
چنانکه از حضرت موسی ابنجعفر(ع) روایتشده که پدرم جعفر
ابنمحمد(ص) مکرر به من میفرمود عالم آل محمد(ص) در نسل توست و کاش من او
را میدیدم و او همنام امیرالمؤمنین(ع) است. (2)
از آنجا که لقبهای
«عالم آل محمد(ص)» و «الرضا» ظهور و شهرتی کاملتر داشته و در روایات
معصومین نیز ذکر شده است، بیشتر به توضیح دو صفت مذکور میپردازیم.
الف) عالم آل محمد(ص):
در
کتابهای روایی بر ویژگی علم و دانش آن حضرت تاکید شده است که علاوه بر
گفتار پیشین امام صادق(ع) روایات دیگری نیز آن را بیان میکند. چنانکه در
روایات دیگری از امام صادق(ع) پس از اینکه امتیازات امام موسیبنجعفر(ع)
را بیان مینماید میخوانیم: یخرج الله تعالی منه غوث هذه الامة، و غیاثها،
و علمها، و نورها و فهمها و حکمها... قوله حکم و صمته علم، یبین للناس ما
یختلفون فیه: خداوند از نسل فرزندم موسی دادرس و فریادرس این امت و روشنی
بخش است و فهم و حکمت امت را متجلی میسازد... سخنش حکم و سکوتش دانش - و
روشنگر مسائل مورد اختلاف مردم است. (3)
و در روایت دیگری امام
موسیابنجفعر میفرماید: رسول گرامی اسلام را خواب دیدم و فرزندم علی را
اینگونه برایم وصف نمود «علی ابنک ینظر بنورالله ... قد ملئ حکما و علما:
پسرت علی با نور الهی میبیند و از دانش و احکام الهی لبریز شده است. (4)
اکنون سؤال این است که تمام امامان از این صفتبه نحو کامل برخوردار بودهاند چرا تنها امام رضا(ع) بدان صفت نامگذاری شده است؟
در
جواب میتوان گفت انتخاب این صفتبر اساس ویژگی و شرایط اجتماعی فرهنگی
بوده است که امام هشتم با آن روبرو بودهاند که ائمه پیشین با دید غیبی و
اطلاع از آینده آن را برای آن حضرت انتخاب نمودهاند. زمان امام رضا(ع)
زمان اوج روآوری جامعه اسلامی به فلسفه و کلام و متون ترجمه شده فلاسفه
یونان بود که عقیدهشناسان و دانشمندان زیادی در این زمینهها وجود داشتند،
دکتر ابراهیم حسن مینویسد: «زمانی که دولت عباسی روی کار آمد از آنجا که
این دولت رو به پارسیان داشت عربان و پارسیان در پایتخت ایشان با هم اختلاط
و آمیزش یافتند و خلفا به دانستن علوم یونان و ایران رغبت نشان دادند
«منصور» فرمان داده بود تا چیزی از کتابهای بیگانه را ترجمه کنند «حنین
بناسحاق» بعضی از کتابهای «سقراط» و «جالینوس» را برای وی به عربی
برگرداند «ابن مقفع» «کلیله» را به عربی درآورد و نیز کتاب «اقلیدس» را
ترجمه کرد و جز ابنمقفع بسیاری دیگر از دانشمندان نیز در کار ترجمه متون
به زبان فارسی شهرتی یافتند مانند خاندان نوبختیان و حسن ابنسهل «وزیر
مامون» و احمد ابنیحیی بلاذری «مؤلف فتوح البلدان» و عمرو ابنفرخان در
دوران هارون ترجمه رواجی دیگر یافت: از بعضی از شهرهای بزرگ روم کتابهایی
به تصرف وی افتاد و او گفت از کتابهای یونان هر چه بیشتر به دست آمد ترجمه
کنند تشویقی نیز که بر مکیان از مترجمان میکردند و ایشان را عطاهای خوب
میدادند در رواج ترجمه مؤثر بود خود مامون هم ترجمه میکرد او مخصوصا به
ترجمه کتابهای یونانی و ایرانی علاقه داشت و کسانی را به «قسطنطنیه»
فرستاد تا کتابهای کمیاب فلسفه و هندسه و موسیقی و طب را بیاورند «ابن
ندیم» میگوید: میان مامون و پادشاه روم نامههایی رد و بدل شد و از او
خواست تا از علوم قدیم که در خزانه روم بود کتابهایی بفرستد و او پس از
امتناع پذیرفت و مامون گروهی را که «حجاج ابنمطر» و «ابنطریق» و «سلما»
سرپرست «دارالحکمة» از آن جمله بودند فرستاد تا از آن کتابها هر چه
خواستند برگرفتند و چون نزد مامون بردند دستور داد تا آنها را به عربی
برگردانند و آنان نیز این کار را کردند.» (5)
از طرف دیگر قبول
ولایتعهدی از جانب امام رضا(ع) به دلائلی که در محل خویش بیان شد موجب شهرت
و رویارویی حضرت با مکاتب و ادیان مختلف در سطحی گسترده گشت. البته آنچه
از روایات استفاده میشود این است که مامون این مناظرات را جهت درهم شکستن
شخصیت علمی امام و در نتیجه بیاعتمادی شیعیان به امام خودشان تربیت
میداد. چنانکه مامون به «سلمان مروزی» متکلم معروف خراسان گفت: «انما
وجهت الیک لمعرفتی بقوتک و لیس مرادی الا ان تقطعه عن حجة واحدة فقط» بدین
جهتبه تو پیشنهاد مناظره دادم که قوت علمی ترا میشناسم و قصد من جز این
نیست که در یکی از استدلالها راه را بر او ببندی (6) اما برخلاف نظر مامون
جلوههای علمی امام(ع) بیشتر میگشت و شایستگی اهل بیت پیامبر(ص) بر مردم و
دانشمندان آشکارتر میشد. چنان که خود امام(ع) به «نوفلی» فرمود: «فاذا
قطعت کل صنف و دحضتحجته و ترک مقالته و رجع الی قولی علم المامون ان
الموضع الذی هو بسبیله لیس بمستحق له»
هنگامی که بر هر گروهی راه
استدلال را بربندم و استدلالشان را باطل کنم، مامون خواهد فهمید که شایستگی
آن جایگاه که انتخاب کرده است ندارد. (7)
جهت روشنتر شدن موضوع به نمونهای از مناظرات امام در زمینه یکتایی خداوند میپردازیم:
مناظره امام و جاثلیق مسیحی
در
این مناظره حضرت رضا(ع) به روشی شگفت و زیبا دانشمند مسیحی را وادار به
پذیرش یکتایی خدا میکند و توحید را از طریق آنچه مورد قبول آنان است،
اثبات میفرماید. بدین گونه که حضرت در اثناء مناظره فرمود: من هیچ گونه
ناپسندی از عیسی(ع) سراغ ندارم مگر آنگه نماز و روزه حضرتش اندک بود.
دانشمند مسیحی برآشفت و گفت دانش خویش را ضایع کردی زیرا عیسی همیشه روزها
را روزه و شبها به عبادت میگذراند. حضرت فرمود برای کسی نماز و روزه انجام
میداد در اینجا کلام دانشمند مسیحی قطع گشت و از سخن باز ایستاد زیرا
متوجه شد که قبول نماز و روزه از حضرت عیسی که در کتابهایشان نیز آمده
استبیانگر این است که آن حضرت خود را بنده خداوند میدانسته استسپس حضرت
فرمود چرا نمیپذیری که حضرت عیسی با اذن خدا مرده را زنده میکرد دانشمند
مسیحی در پاسخ گفت از این جهت که کسی که مرده را زنده میکند و کور مادرزاد
و پیس را خوب میکند او خدا است و شایسته پرستش استحضرت فرمود: الیسع
پیامبر همین کار عیسی را انجام داده است روی آب راه رفت و مرده زنده کرد و
کور مادرزاد و پیس را خوب کرد مردم او را خدا نگرفتند و حزقیل پیامبر نیز
آنچه را از عیسی صادر شده است انجام داد و سی و پنج هزار نفر را زنده کرد. و
ابراهیم خلیل الرحمن چهار مرغ را ریزه ریزه کرد و هر قمستی را بر سر کوهی
نهاد و مرغان را صدا کرد و همه به سوی او آمدند و موسی بنعمران که با
هفتاد نفر از اصحاب خود به سوی کوه «طور» رفته بودند پس از اینکه گفتند که
ما هرگز به تو ایمان نیاوریم مگر اینکه خدا را آشکارا به ما بنمایی. صاعقه
آنها را فرو گرفت و همگی سوختند. موسی عرضه داشت; پروردگارا من هفتاد نفر
از بنیاسرائیل را برگزیدم اگر تنها مراجعه کنم و این خبر را به آنان بدهم
مرا تصدیق نخواهند کرد پس خداوند همه آنان را زنده ساخت.
ای جاثلیق هیچ
یک از آنچه را که بیان شد، نمیتوانی منکر شوی زیرا که اینها در تورات و
انجیل و زبور و قرآن ذکر شده است اگر هر کس مردهای زنده کرد و خوب نماید
کورمادرزاد و پیس و دیوانگان را شایسته پرستش باشد پس تمامی اینها را
خدایان خود بگیر، چه میگویی؟
جاثلیق گفت: حق با شماست و جز خدای یکتا خدایی نیست. (8)
بر
همین اساس حضرت رضا(ع) به «غیظ الملحدین» - مایه خشم کافران - نیز یاد
میشد زیرا بحثهای علمی و کلامی حضرت موجبات اضطراب و فرو ریختن پایههای
استدلالی کافران و منکران خدا را فراهم میساخت و همین نهضت علمی و گستره
وسیع آن بود که سبب شد شیعه برای همیشه راه خویش را بشناسد و چنان شد که
اگر فردی تا امام رضا(ع) امامت را پذیرفته باشد به بقیه امامان نیز اعتقاد
دارد و مسلکهای واقفیه و فطحیه که معتقد به شش امام و یا امامت عبدالله
افطح میشد مربوط به وضعیت و شرایط اجتماعی امامان پیشین میگردد که
ستمگران خفقان شدیدی را برای رسیدن پیام اهل بیت علیهم السلام ایجاد نموده
بودند.
ب - رضا(ع)
شیعیان و مسلمانان آزاده پس
از دوران حکومت امام علی و فرزند بزرگوارش امام مجتبی علیهما السلام همواره
آرزوی حاکمیت اهل بیت را در دل زنده نگه میداشتند و به آرزوی دستیابی به
آن مبارزات خویش را سامان میدادند و گاه در شکل قیامهای خونین همچون قیام
زید بنعلی و شهید فخ، آرمان خویش را تجسم میبخشیدند و بر اساس همین آرمان
ابومسلم خراسانی مردم را با شعار «الرضا من آل محمد(ص)» به مبارزه علیه
امویان فرا میخواند و مخالفین خویش را به تسلیم در برابر حاکمیت رضای آل
محمد(ص) فرا میخواند چنانکه طبری مینویسد ابومسلم به ابیمنصور طلحة
ابنرزیق دستور داد مردم را به رضای از آل محمد(ص) فرا خواند بدون اینکه از
فردی خاص نام ببرد. (9) و به فرستادگان خویش به سوی یکی از مخالفین خویش
به نام نصر ابنسیار توصیه کرد «یدعوه الی کتاب الله و الطاعة للرضا من آل
محمد(ص)» او را به کتاب خدا و اطاعت رضای آل محمد فرا خوانند. (10) حتی
پرچمی که برافراشتند همین نقش را داشت تا مردم جهتگیری مبارزات آنها را
انتخاب برگزیده آل محمد(ص) دانسته و با آنان همکاری کنند مردم نیز همکاری
زیادی با آنان نمودند اما برعکس مشاهده کردند که افرادی رهبری را به عهده
گرفتهاند که مرام و هدفشان بیگانه با اهداف رسول گرامی و اهل بیت
پیامبر(ص) میباشد تا زمانی که ولایتعهدی امام رضا(ع) مطرح شد و سکه بنام
آن بزرگوار زده شد در این هنگام شیعه و دوستداران اهل بیت گمشده خویش را
بازیافتند و او را مورد پسند یافتند و با دل و جان احساس نمودند که این
همان رضای آل محمد(ص) میباشد. جهت دیگر این نامگذاری اینکه موافق و مخالف و
دوست و دشمن در مقابل عظمت و خلافت رضوی گردن نهادند و حضرتش مورد پذیرش
همگی قرار گرفتبدین جهت او را رضا نامیدند زیرا که همگی با بیعتخویش
خوشنودی خویش را از ولایتعهدی حضرتش اعلام داشتند. البته آنچه از برخی
روایات استفاده میشود که خداوند متعال او را رضا نام نهاده است، منافاتی
با این تحلیل ندارد زیرا که میتوان نامگذاری خداوند را بر اساس همین
موقعیت و شرایط اجتماعی دانست که برای حضرت رضا(ع) پیش آمد و از طرفی اعلام
و اشاره به این جهت دانست که خداوند نیز از این ولایتعهدی حضرت خوشنود
میباشد چنانکه متن روایتبه روشنی بر آنچه گفته شد دلالت دارد. بزنطی
میگوید: از امام جواد(ع) سؤال کردم که عدهای از مخالفین شما چنین
میپندارند که مامون پدر بزرگوارتان را رضا نامید زیرا به ولایتعهدیاش
راضی گشتحضرت در پاسخ اظهار داشتند بخدا قسم که دروغ گفتهاند بلکه خداوند
او را «رضا» نامیده است زیرا مورد خشنودی او در آسمان و مورد خوشنودی رسول
گرامی و ائمه معصومین(ع) در زمین قرار گرفته استسپس بزنطی میگوید از آن
حضرت سؤال کردم مگر نه این است که هر یک از پدران بزرگوار شما مورد خوشنودی
خدا و رسول و ائمه بعد از آن بزرگوار بودهاند پس چرا پدر بزرگوارتان به
این نام اختصاص یافته است. حضرت فرمود: زیرا که مخالفین از دشمنان به او
رضایت دادند چنان که موافقین از دوستانش به او راضی گشتند و این جهتبرای
پدران بزرگوارش تحقق نیافتبدین جهت آن حضرت «رضا»(ع) نام گرفت. (11)
ج) صابر:
قرآن
کریم صبر را به عنوان عامل و زیربنای راستین امامت و شایستگی آن قلمداد
میکند و میفرماید: و جعلناهم ائمة یهدون بامرنا لما صبروا; ما آنان را
پیشوایانی قرار دادیم که به دستور ما هدایت میکنند بخاطر اینکه صبر را
پیشه خود ساختند.
در زندگی امام رضا(ع) نیز تجلی این صفت را به روشنی درمییابیم که در اینجا به دو نمونه از آن اشاره میکنیم:
الف
- تدبیر و اندیشه الهی امام رضا(ع) مامون را در رسیدن به اهدافش ناکام
گذاشت و شخصیت آن حضرت را در دیدگان عظمتبیشتری بخشید بدین جهت مامون در
صدد آزار حضرت برآمد و حرکات حضرت را زیر نظر گرفت تا بموقع علیه آن
بزرگوار توطئه خویش را عملی سازد. مرحوم صدوق مینویسد: مامون، هشام
ابنابراهیم راشدی را به عنوان جاسوس و دربان حضرت گماشت و دسترسی به آن
حضرت پیدا نمیکرد مگر کسانی که آنها دوست میداشتند «و ضیق علی الرضا
(علیهالسلام) فکان من یقصده من موالیه لا یصل الیه;» آنقدر بر حضرت سخت
گرفتند که دوستداران آن بزرگوار نمیتوانستند به خدمتحضرتش برسند و هیچ
سخنی در خانه حضرت بیان نمیشد مگر اینکه هشام آن را به مامون و
«ذوالریاستین» منتقل میکرد. (12)
ب - اباصلت هروی میگوید که من در
سرخس به هنگامی که حضرت در زندان بودند به حضورش رسیدم از زندانبان اجازه
خواستم گفت: بخاطر اشتغال فراوان حضرت به عبادت ملاقات میسر نمیشود. از او
خواستم پیام مرا برساند و وقتی را برای من مقرر کند حضرت اجازه فرمود وارد
شدم در حالی که در محل نماز خویش در حال تفکر نشسته بودند به حضرتش گفتم
از شما اینگونه شایع شده است که مردم بندگان شما هستند حضرت فرمود خدایا ای
خالق آسمانها و زمین و دانای پنهان و آشکار تو شاهدی که هیچ وقت این را
نگفتهام و از پدران خویش نیز این را شنیدهام: «و انت العالم بما لنا من
المظالم عند هذه الامة» تو خود دانایی به ستمهایی که از این امتبر ما
میرسد. (13)
و اینها بخشی از سختیها و مشکلاتی بود که فراء;ء راه
قرار میگرفت و آن حضرت با صبر و حوصله مخصوص به خویش آن را تحمل میکرد -
درود و صلوات خدا بر آن بزرگوار زمانی که در یازدهم ذی قعده سال 148 تولد
یافت و زمانی که خورشید وجودش در قریه سناباد به خاک آرمید و هنگامی که در
قیامت مبعوث شود و به دیدار زائران کویش بشتابد و آنان را شفاعت کند.
پی نوشت :
1- عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 250. نقل از بحارالانوار، ج49، ص9.
2- منتهی الآمال، ج 2، ص256. فصل اول در ولادت امام رضا(ع).
3- بحارالانوار، ج 48، ص 12.
4- بحارالانوار، ج 48، ص13.
5- تاریخ سیاسی اسلام، ج 2، ص296.
6- بحارالانوار، ج49، ص 178.
7- بحارالانوار، ج49، 175.
8- بحارالانوار، ج 10، ص303.
9- تاریخ طبری، ج6، ص49.
10- تاریخ طبری، ج6، ص 45.
11- بحارالانوار، ج49، ص 4.
12- عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 154. نقل از بحارالانوار، ج49، ص139.
13- بحارالانوار، ج49، ص 170.
منبع: ماهنامه کوثر چهارشنبه 5/7/1391 - 17:32
اهل بیت
نویسنده: قاسم جلیلی همدانی
اشاره
یازدهم ذی القعده، سالروز میلاد با برکت پیشوای هشتم،
خورشید تابان آسمان پرنور ایران، غریب آشنا، نگین خراسان، شهد شیرین مشهد،
حضرت امام رضا علیهالسلام است. در این روز دیدگاه رنجور و خسته امام موسی
بن جعفر علیهالسلام ، به چهره دلربا و جمال نورانی فرزند نورسیدهاش روشن
شد و صبح سپید را از پس پرده شب تاریک نوید داد. در روز جشن و سرور اهل بیت
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله ، سر بر آستان باعظمت حضرتش میساییم و
ذرات غبار حرم پاکش را توتیای چشمان خود میکنیم.
امام رضا علیهالسلام در یک نگاه
وجود مقدس امام رضا علیهالسلام در سال شهادت جد بزرگوار
خود امام صادق علیهالسلام به دنیا آمد. ایشان در دامن پرمهر و محبت پدر و
مادر پاک دامن خود، مراحل رشد و شکوفایی جسمی و روحی را پشت سر گذاشت.
امام رضا علیهالسلام مدت 35 سال از امامت پدر بزرگوار خود را درک کرد و از
محضر نورانی حضرتش بهرهمند شد. آن حضرت از 35 سالگی امامت امت اسلامی را
به عهده گرفت و در 55 سالگی به شهادت رسید.
ازدواج
تاریخ ازدواج امام رضا علیهالسلام به درستی معلوم نیست،
ولی همسر گرامی حضرت، سبیکه یا خیزران، از زنان با فضیلت عصر خود بود. در
عظمت شأن و مقام ایشان همین بس که امام کاظم علیهالسلام به یزید سلیط امر
کرد سلام حضرت را به ایشان برساند. نیز امام جواد علیهالسلام تنها فرزند
امام رضا علیهالسلام از ایشان متولد شده است.
موقعیت امام در مدینه
امام رضا علیهالسلام ، هفده سال از امامت بیست ساله خود
را در شهر مدینه و در کنار اهل بیت خود سپری، و از آنجا امت اسلامی را
رهبری و هدایت کرد. حضرت، شاگردان پدر را به دور خود جمع کرده، به تدریس و
تکمیل حوزه علمیه جد بزرگوارش امام صادق علیهالسلام پرداخت و در این
راستا، گامهای استواری برداشت. موقعیت امام رضا علیهالسلام در مدینه، همه
دانشمندان و شخصیتهای سیاسی و اجتماعی حجاز را تحت الشعاع قرار داده بود.
ایشان در تمام شئون مادی و معنوی، پناهگاه و مرجعی برای مردم به شمار
میآمد. وجود مقدس امام رضا علیهالسلام خود در این باره به مأمون فرمود:
«اینکه من در اینجا ولیعهد شدهام، از نظرم هیچ بر موقعیتم نیفزوده است؛
زیرا من در مدینه، در جایگاهی بودم که نامهام به مشرق و مغرب حکومت اسلامی
میرفت. در آنجا هیچ کس عزیزتر از من بود و هر کس حاجتی داشت، آن را از من
میطلبید و من هم تا حد توان نیازهای نیازمندان را تأمین میکردم».
عصر هارون
امام رضا علیهالسلام پس از شهادت پدر بزرگوار خود، در
سال 183 قمری، به امامت رسید. مدت امامت ایشان بیست سال بود که ده سال از
آن در دوران هارون الرشید گذشت. این مدت، دوران آزادی نسبی فعالیتهای
فرهنگی و علمی امام رضا علیهالسلام به شمار میرود؛ زیرا هارون در این مدت
چندان با حضرت کاری نداشت و ایشان آزادانه به فعالیتهای خود ادامه
میداد. امام رضا علیهالسلام ، در این دوره توانست شاگردانی را تربیت و
علوم و معارف اسلامی را توسعه دهد. مهمترین علت کاهش فشار از طرف هارون،
نگرانی وی از عواقب شهادت امام کاظم علیهالسلام بود؛ زیرا اگر چه هارون
تلاش فراوانی برای پنهان کردن این جنایت به عمل آورد، اما سرانجام راز این
جنایت بزرگ فاش شد و باعث نفرت مردم از هارون گردید. امام رضا علیهالسلام
هم از این فرصت استثنایی استفاده کرده، امامت خود را آشکار ساخت.
امام رضا علیهالسلام و امین
با درگذشت هارونالرشید در سال 193 قمری در شهر طوس،
فرزندش امین به خلافت رسید و به مدت پنج سال زمام امور کشورهای اسلامی را
به دست گرفت. در این دوران، برخوردی میان امام رضا علیهالسلام و مأموران
عباسی صورت نگرفته است؛ زیرا دستگاه خلافت عباسی، گرفتار اختلافهای داخلی و
نبردهای امین و مأمون عباسی بر سر خلافت بود و فرصتی برای آزار و اذیت
علویان به ویژه امام رضا علیهالسلام نداشت. امام، در فاصله سالهای 193 تا
198 قمری که مصادف با حکومت امین بود، از آزادی نسبی برخوردار بود و
توانست با استفاده از این فرصت، کارهای ناتمام پدران بزرگوار خود را سر و
سامان داده، خدمات علمی و فرهنگی زیادی به امت اسلامی عرضه کند.
عصر مأمون
با استقرار مأمون عباسی بر تخت سلطنت در سال 198 قمری،
فصل تازهای از زندگی امام رضا علیهالسلام شروع شد. این بخش از زندگی
حضرت، با ناملایمات و سختیهای فراوانی همراه بود و فرصت هر گونه فعالیت
آزادانه را از ایشان گرفت. در این دوران پنج ساله، مأمون تصمیم گرفت امام
را از مدینه به شهر مرو، مقر حکومت خود آورده، ضمن استفاده از موقعیت علمی و
اجتماعیشان ،کارهای حضرت را زیر نظر بگیرد. مأمون ابتدا از امام به صورت
محترمانه دعوت کرد تا همراه با بزرگان آل علی علیهالسلام به مرکز خلافت
بیایند، ولی امام از قبول دعوت خلیفه خودداری کرد. مأمون اصرار فراوانی
نمود و نامههای متعددی میان آن دو رد و بدل شد تا سرانجام حضرت به طرف شهر
مرو حرکت کرد.
مسافر ایران
هنگامی که امام رضا علیهالسلام خود را از سفر به خراسان
ناگزیر دید، در چند نوبت کنار مرقد پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله حاضر
شد و با وداع خویش، نگرانی و ناخرسندی خود را از این سفر آشکار ساخت. بعد
از مراسم وداع با جد بزرگوار و اهل بیت خود، کاروان امام به حرکت افتاد.
مسیر حرکت امام از مدینه به خراسان به گونهای طراحی شده بود که از هر گونه
واکنش احتمالی شیعیان و علویان به دور باشد. بر همین اساس، مأمون دستور
داد حضرت را از داخل شهرهای شیعه نشین عبور نداده، احساسات و عواطف آنان را
تحریک نکنند. آنان کاروان حامل امام را از شهر مدینه به بصره و از آنجا
به شهر اهواز حرکت دادند. کاروان در ادامه مسیر خود، وارد فارس شد و آنجا
را به قصد مرو ترک کرد. همچنین کاروانیان پیش از رسیدن به مرو، مدتی در
نیشابور استراحت کردند.
نگین نیشابور
امام رضا علیهالسلام در میان استقبال با شکوه و بینظیر
مردم نیشابور، وارد این شهر شد و چند روزی در آنجا اقامت گزید. امام رضا
علیهالسلام در شهر نیشابور با نمایاندن چهره محبوب خود برای مردم
ولایتمدار، در پاسخ به دو تن از علمای بزرگ شهر، حدیث سلسلةُ الذَّهب را
چنین روایت فرمود: «من از پدر خود و پدرم از پدران خود و آنها از پیامبر
اسلام و ایشان از جبرئیل و او از خداوند متعال شنید که فرمود: کلمه توحید
(لا اله الّا اللّه) دژ مستحکم من است. هر کس وارد دژ من شود از عذاب و
کیفر الهی در امان است». بعد از خواندن حدیث توحید، شتر امام به راه افتاد،
ولی هنوز دیدگان هزاران انسان شیفته به سوی او بود که ناگهان ایستاد و
امام سر خود را از کجاوه بیرون آورد و کلمات جاویدان دیگری به زبان جاری
ساخت و با صدای بلند فرمود: «کلمه توحید شروطی هم دارد، من از جمله شروط آن
هستم». امام رضا علیهالسلام با این بیان، مسئله ولایت را همانند تنهای
بر آمده از ریشه درخت توحید معرفی کرد. در آن روز، این حدیث، به دست بیست
هزار نفر نوشته شد.
خورشید مرو
کاروان حامل امام رضا علیهالسلام ، شهرها و روستاها را
یکی پس از دیگری طی کرده و سرانجام پس از تحمل حدود چهارماه سفر و گذر از
مناطق مختلف، در نیمه اول سال 201 قمری وارد شهر مرو، مرکز حکومت مأمون
عباسی شد. با ورود امام به این شهر، شور و هیجان وصف ناپذیری مردم را فرا
گرفت و شیفتگان مقام ولایت، با شور و احساسات پاک خود مقدم حضرت را گرامی
داشتند. عبور مرکب امام از میان انبوه جمعیت که تا خارج شهر به استقبال
آمده بودند، شکوهی فراوان و منظرهای شگفتانگیز پدید آورده بود. امام پس
از طی مسیر و عبور از میان صفوف به هم فشرده مردم، در منزلی نزدیک مرکز
حکومتی که از قبل آماده شده بود مستقر شد.
ولایتعهدی
چند روز پس از استقرار امام رضا علیهالسلام در مرکز
حکومت عباسی، مذاکراتی بین حضرت و مأمون آغاز شد. مأمون تظاهر کرد میخواهد
خلافت را به حضرت واگذار کند، ولی امام این پیشنهاد را نپذیرفت. مأمون که
چیزی جز این از حضرت انتظار نداشت، از موقعیت پیش آمده استفاده کرده، هدف
اصلی خود، یعنی واگذاری ولایتعهدی را به حضرت پیشنهاد کرد. امام باز هم
نپذیرفت. مأمون از راه تهدید وارد شده و گفت: «باید پیشنهاد مرا بپذیری
زیرا چارهای جز این نمیبینم. تو همواره بر خلاف میل من پیش میآیی و خود
را از قدرت من در امان میبینی. به خدا سوگند اگر از قبول پیشنهاد
ولایتعهدی خودداری کنی، تو را وادار به این کار میکنم و چنانچه باز هم
قبول نکنی، به قتلت میرسانم». امام به ناچار پیشنهاد مأمون را پذیرفت و
فرمود: «من به شرطی ولایتعهدی تو را میپذیرم که هرگز در امور مملکتی و در
هیچ یک از امور دستگاه خلافت همانند عزل، نصب، حکم، قضاوت و فتوا دخالت
نکنم».
اهداف شوم مأمون
یکی از ترفندهای سیاسی مأمون در مقابله با نارضایتی
عمومی و فرونشاندن شورشها ،دعوت از امام رضا علیهالسلام بود تا از مدینه
به خراسان بیاید و او از این راه خلافت خود را مشروعیت بخشد و با خیال
آسوده حکومت کند. هدفهایی که مأمون در سیاست احظار امام رضا علیهالسلام
به خراسان داشت عبارت است از: 1. زیر نظر داشتن فعالیتهای امام و جدا کردن
حضرت از مردم؛ 2. کاشتن بذر شک و بدبینی و شایعات در مورد رهبری اهل بیت و
اتهام گرایش به قدرت و سازش با حکومت؛ 3. جلب و جذب جنبشهای علوی؛ 4.
داشتن انسانی نیرومند از نظر علمی و معنوی در دستگاه حکومتی خود برای برطرف
ساختن مشکلات و تنگناها؛ 5. در دستداشتن امام به عنوان برگ برنده در
مقابل علویان دیگری که با دستگاه عباسی مخالفت میکردند؛ 6. احساس خطر
مأمون از طرف امام.
مأمون و نگارش عهدنامه
مأمون، عهدنامه ولایتعهدی امام رضا علیهالسلام را به
خط و انشای خویش نوشت و امام رضا علیهالسلام نیز به خط شریف خود بر این
عهدنامه مطالبی اضافه کرد. در قسمتی از این عهدنامه که از سوی مأمون نوشته
شده ، آمده است: «برای رسیدن به انتخاب ولیعهد، شب و روز به پیشگاه خدا
مناجات کردم و از او خواستم در انتخاب ولیعهد کسی را الهام فرماید که
خشنودی و طاعت خدا در آن باشد. به همین دلیل در افراد خاندان خود و علی بن
ابی طالب با دقت نظر کردم و کسی را جز علی بن موسی نیافتم که برای این مقام
لایقتر باشد». این عهدنامه در روز دوشنبه، هفتم رمضان سال 201 نوشته شد.
مناظرات علمی
مأمون پس از تحمیل مقام ولایتعهدی به امام رضا
علیهالسلام ، جلسات گسترده بحث و مناظره تشکیل میداد و دانشمندان بزرگ را
به این جلسات دعوت میکرد. اگرچه منظور از این جلسات در ظاهر اثبات مقام
والای امام هشتم در رشتههای گوناگون علوم بود، در زیر پوشش ظاهری اهداف و
مقاصد پلیدی دنبال میشد. مأمون میخواست مقام والای امام هشتم را تنها در
بعد علمی منحصر کرده و به تدریج آن حضرت را از مسائل سیاسی کنار بزند و
شعار جدایی دین از سیاست را عملی سازد. او مایل بود مسئله مناظره امام با
علمای بزرگ زمان خود، نقل محافل و مجالس شود و همه علاقهمندان و عاشقان
مکتب اهل بیت در جلسات خود به این مسائل بپردازند و از پیروزیهای امام در
این مباحث سخن بگویند تا مأمون کارهای سیاسی خود را با خیال راحت دنبال
کرده، آن را پوششی بر نقاط ضعف حکومت خود قرار دهد.
قیامها
در عصر امام رضا علیهالسلام ، قیامهای فراوانی از سوی
علویان بر ضد دستگاه عباسی شکل گرفت. علت این انقلابها و قیامها، ظلم و
فساد بیپایان خلفای عباسی به مردم و علویان بود. افزون بر این که آنان
معتقد بودند رهبری جامعه اسلامی حق علویان است و عباسیان غاصبان خلافتاند.
برخی از این قیامها عبارت است از:
1. قیام ابوالسرّایا: وی از
نوادگان امام حسن مجتبی علیهالسلام است که یکی از گستردهترین انقلابهای
عصر خود را رهبری میکرد. مرکز قیام ایشان کوفه بود. در این قیام دویست
هزار تن از یاران خلیفه به دست انقلابیون کشته شدند.
2. قیام ابراهیم بن موسی بن جعفر علیهالسلام که در یمن انجام شد.
3. قیام محمدبن سلیمان، از نوادگان امام حسین علیهالسلام که در شهر مدینه قیام مردم را رهبری میکرد.
4. قیام محمد دیباج، فرزند امام صادق علیهالسلام و عموی امام رضا علیهالسلام که در مکه و نواحی حجاز رخ داد.
شاگردان
امام رضا علیهالسلام در مدت بیست ساله امامت خود،
شاگردان بسیاری را تربیت کرد و آنها را به سر منزل کمال رساند. در منابع
اسلامی، اصحاب و شاگردان حضرت بیش از سیصد نفر ذکر شده که برای نمونه، به
چند از آنان اشاره میکنیم:
1. احمدبن محمد بَزَنطی کوفی که از افراد
مورد اعتماد و اطمینان، و از راویان احادیث اهل بیت است. وی از محضر امام
کاظم علیهالسلام و امام رضا علیهالسلام کسب فیض نمود و کتابی در معارف
اسلامی نوشت. بزنطی در سال 221 قمری از دنیا رفت.
2. احمدبن محمد اشعری
قمی که از مفاخر و بزرگان فقهای قم بوده، از محضر امام رضا علیهالسلام ،
امام جواد علیهالسلام و امام هادی علیهالسلام کسب فیض کرده است.
3.
زکریابن آدم که از بزرگان امامیه به شمار میآید. در عظمت علمی او همین بس
که امام رضا علیهالسلام به علی بن مسیب فرمود: «هر زمان که به ما دسترسی
نداشتی، مسائل و معارف خود را از زکریابن آدم بپرس». قبر پاک زکریا، در
قبرستان شیخان شهر مقدس قم است.
آثار
وجود منبع علوم آل محمد صلیاللهعلیهوآله و فیض ربوبی
در شهر مدینه، باعث شد تا دانشمندان و بزرگان جهان اسلام از نقاط مختلف
برای کسب فیض از محضر امام رضا علیهالسلام به مدینه آمده و از علوم ایشان
بهرهمند شوند. ایشان در مدت امامت خود توانست آثار مهمی اعم از تفسیر
قرآن، اخلاق، احکام اسلامی، پزشکی و... از خود به یادگار بگذارد. امام رضا
علیهالسلام آثاری داشتهاند که برخی از آنها عبارت است از: رسالهای در
مورد حلال و حرام و واجب و مستحب که به درخواست مأمون خلیفه عباسی نوشته و
برای او فرستاد؛ رسالهای در طب و مسائل مختلف پزشکی که حضرت، خواص دارویی
گیاهان و انواع میوهها را بیان فرموده است؛ رسالهای در علل و فلسفه احکام
که در جواب پرسشهای محمدبن سنان برای وی نوشت.
اوضاع فرهنگی
عصر امام رضا علیهالسلام از نظر اعتقادی، فکری و
فرهنگی، عصر آشفتهای بود. مکتبهای فقهی و کلامی متعددی در متن جامعه حضور
داشتند و هر کدام از آنها در ایجاد فساد عقیدتی در میان مردم تلاش
میکردند. واقفیه، یکی از گروههای دامنهداری بود که به امامت امام رضا
علیهالسلام ، اعتقادی نداشتند. آنها بر این باور بودند که امام کاظم
علیهالسلام ، همان مهدی موعود بوده، از نظرها غایب شده است. سران این گروه
منحرف، به خاطر مسائل مادی، حاضر شدند با دادن رشوه، مسئله امامت امام رضا
علیهالسلام را مسکوت بگذارند. فرقههای غلات، مفوّضه، مُرجئه، جبریون و
اهل حدیث، از دیگر فرقههای اسلامی بودند که به ترویج افکار و اندیشههای
خود میپرداختند. افزون بر فرقههای اسلامی، یهودیان، مسیحیان، مجوسیان و
ستارهپرستان نیز با مطرح کردن شبهههای دینی، سعی میکردند مسلمانان را از
دایره اسلام خارج کنند.
مسافر بغداد
پس از سپردن منصب ولایتعهدی به امام رضا علیهالسلام
مردم بغداد که مهمترین سنگر و پناهگاه عباسیان بود، دست به آشوب و شورش
همگانی زدند. آنان به خارج شدن خلافت از دست عباسیان و سپردن آن به دودمان
حضرت زهرا علیهاالسلام معترض بودند و به همین دلیل، مأمون را از خلافت عزل و
با ابراهیم بن مهدی معروف به ابنشکله، یکی از لجوجترین دشمنان امام علی
علیهالسلام بیعت کردند. وقتی این خبر به گوش خلیفه رسید، برای فرونشاندن
شورش و خلاصی از محبوبیت روز افزون امام در خراسان، به حضرت دستور داد تا
همراه لشکر به سوی بغداد حرکت کند. مأمون قصد داشت خودش در مرو باقی بماند.
امام با درخواست مأمون مخالفت کرد و خلیفه مجبور شد همراه امام به سوی
بغداد حرکت کند.
توطئه
مأمون به همراه امام رضا علیهالسلام و فضل بن سهل وزیر
ایرانیاش، با لشگر بزرگی از مرو حرکت و در مسیر راه به سرخس رسیدند. در
آنجا مأمون برای از بین بردن امام و فضل نقشه کشیده بود. به همین دلیل از
آن دو خواست تا همراه او به حمام سرخس بروند. مأمون میخواست نقشه شوم خود
را به دست مردان مسلح خود عملی کند. امام رضا علیهالسلام پیشنهاد مأمون را
نپذیرفت و از قبول درخواست مکرر خلیفه سرباز زد. امام، حتی فضل بن سهل را
نیز از این کار منع کرد، ولی او به حرف حضرت گوش نداد. هنگامی که فضل وارد
حمام شد، به دست نوکران مأمون به قتل رسید و امام رضا علیهالسلام از این
توطئه مأمون جان سالم به در برد.
هدیه به دوست
معمر بنخلا میگوید: به سوی خراسان میرفتم که در بین
راه، ریّان بن صلت به من گفت: دوست دارم وقتی به خراسان رسیدی، سلام مرا به
امام رضا علیهالسلام برسانی و از حضرت بخواهی یکی از پیراهنهای خویش را
با درهمهایی که به نام ایشان ضرب شده، به من ببخشد. معمر میگوید: همین که
به محضر امام شرفیاب شدم، بیمقدمه فرمود: ریّان کجاست؟ آیا دوست دارد با
ما ملاقات کند و ما از پیراهن خود او را بپوشانیم و از درهمهای خویش به او
بدهیم؟ معمر میگوید: گفتم سبحاناللّه! قسم به خدا که من هنوز سؤالم را
مطرح نکرده بودم. امام فرمودند: ای معمر! مؤمن، صاحب توفیق است. برو و به
ریان بگو نزد ما بیاید. ریان به محضر امام مشرف شد و یکی از پیراهنهای
حضرت را گرفت. وقتی از خانه حضرت خارج میشد، از او پرسیدم: چه چیزی در دست
داری؟ گفت: سی درهم.
خبر از سرّ درون
شخصی به نام ابوحامد میگوید: روزی به امام رضا
علیهالسلام نامهای نوشته و از حضرت درخواست کردم در حقم دعا کند. حضرت در
جواب نامه نوشت: برایت دعا کردم، ولی نماز عصر خود را از وقت خود تأخیر
نینداز و زکات اموالت را پرداخت کن. وقتی نامه حضرت را خواندم، به خود آمده
گفتم: من در نامه خود در مورد نماز عصر و زکات سؤالی نکرده و کسی جز از
خدا از این مطالب آگاه نبود. من همواره نماز عصر را در لحظههای پایانی
وقتش میخواندم و زکات اموال خود را هم مرتب نمیدادم.
نماز اول وقت
امام رضا علیهالسلام و عمران صابی یکی از دانشمندان
بزرگ عصر مأمون، در حضور خلیفه عباسی درباره توحید بحث میکردند. امام رضا
علیهالسلام با استدلال محکم، به شبهههای او پاسخ میداد. هر لحظه بحث و
مناظره آن دو اوج میگرفت تا اینکه هنگام نماز ظهر فرا رسید. حضرت همان
لحظه از جا برخاست و فرمود: وقت نماز فرا رسیده است. عمران که چنین انتظاری
نداشت گفت: ای آقای من! ادامه بحث و پاسخ سؤال مرا قطع نکن، همانا دلم آتش
گرفت. حضرت تحت تأثیر احساسات و عواطف او قرار نگرفت و با کمال قاطعیت
فرمود: نماز را میخوانیم و دوباره باز میگردیم. حضرت با همراهان خود
برخاسته نماز خواندند و سپس به مجلس مناظره بازگشت و به ادامه بحث پرداخت.
احترام به دوستان
یونس بن یعقوب، یکی از شاگردان امام صادق علیهالسلام و
امام کاظم علیهالسلام و از اهالی عراق بود که در سفر به مدینه منوره از
دنیا رفت. هنگامی که حضرت رضا علیهالسلام از وفات یونس آگاه شد، به پاس
سابقه طولانی محبت او به اهلبیت، از او به نیکی یاد کرد و به سرپرست
قبرستان بقیع پیام داد تا اجازه دهند یونس را در آنجا به خاک بسپارند. حضرت
حنوط و کفن یونس را فرستاد و به شاگردان پدرش اعلام کرد که در تشیع جنازه
او شرکت کنند. شخصی به نام علی بن الحسین میگوید: روزی در قبرستان بقیع
کنار قبر یونس بن یعقوب رفتم. نگهبان قبرستان از من پرسید: صاحب این قبر
کیست که ابوالحسن الرضا علیهالسلام به من سفارش کرده تا چهل روز بر روی
قبرش آب بپاشم. گفتم: این قبر یونس بن یعقوب، آزاد کرده امام صادق
علیهالسلام است.
جود و بخشش
امام رضا علیهالسلام همانند پدران بزرگوار خود در آشکار
و نهان، کمکهای زیادی به مستمندان و نیازمندان مینمود و برای حل مشکلات
آنان از هیچ کوششی دریغ نمیکرد. روزی شخصی خدمت امام رضا علیهالسلام رفت و
گفت: ای فرزند رسول خدا! به اندازه جوانمردی خویش به من عطا کن و کمکی به
من برسان. حضرت فرمودند: ای مرد! چنین توانی ندارم که به اندازه جوانمردی
خودم انفاق کنم. او گفت: پس به اندازه جوانمردی من کمک کن. حضرت به غلام
خود فرمود: دو هزار دینار به او بده. در قضیهای دیگر، حضرت تمام اموال خود
را در روز عرفه بین مردم تقسیم کرد. فضل بن سهل که شاهد ماجرا بود به
حضرتش اعتراض کرد و گفت: ای ابالحسن! این کار خسارت بزرگی است. حضرت
فرمودند: بلکه این کار غنیمت است؛ هرگز بخشش آنچه را در برابر آن به اجر و
کرم الهی میرسم خسارت نمیدانم.
همسفره غلامان
روزی امام رضا علیهالسلام با غلامان خود که بعضی از
آنان سیاه پوست بودند، سر یک سفره غذا میخوردند. در این هنگام مردی از
شیعیان بلخ وارد شد و حضرت را به آن حال مشاهده کرد. پس رو به حضرت کرد و
گفت: ای فرزند رسول خدا! برای شما شایسته نیست با غلامان همغذا شده و بر
یک سفره بنشینید. حضرت در جواب او فرمودند: «به درستی که خدای ما یکی است و
همه ما از یک پدر و مادر (آدم و حوا) هستیم. پاداش و جزا هم برای اعمال
انسانهاست. علاوه بر این که غذا خوردن با غلامان علامت تواضع و فروتنی
است». بعد امام دوباره مشغول خوردن غذا شد و به همراه آنان از سفره کنار
رفت.
فروتنی
روزی حضرت رضا علیهالسلام وارد حمام عمومی شد و برای
شست و شو در جایی نشست. مردی که حضرت را نمیشناخت رو به امام کرد و از
ایشان خواست تا پشت او را کیسه بکشد و بر روی او آب بریزد. حضرت شروع به
کیسه کشی و نظافت بدن او کرد. شخصی از راه رسید و امام رضا علیهالسلام را
در حال شستن بدن مرد دید. با دیدن این منظره، ناراحت شد و به سوی مرد آمده و
گفت: آیا این مرد کیسه کش را میشناسی؟ گفت: ایشان علی بن موسی
علیهالسلام است. مرد با شنیدن این حرف ناراحت شد و از جای خود برخاست و از
حضرت معذرت خواهی کرد، ولی حضرت با کمال مهربانی و فروتنی او را دلداری
داد.
پرداخت بدهکاری
یکی از ساکنان مدینه میگوید: امام رضا علیهالسلام به
دستور مأمون عباسی از مدینه به سوی خراسان رفت. من چهار هزار درهم از آن
حضرت طلب داشتم که فقط من و آن حضرت از آن باخبر بودیم. فردای آن روز امام
جواد علیهالسلام کسی را فرستاد که به نزد ایشان بروم. من به خانه حضرت
جواد علیهالسلام رفتم. با دیدن من فرمود: پدرم از مدینه رفته است، آیا تو
چهار هزار درهم از ایشان طلب داری؟ گفتم: آری ای فرزند رسول خدا. حضرت گوشه
جانماز را بلند کرد، دیدم مقداری دینار در آنجاست. حضرت آنها را که قیمت
روز آن چهار هزار درهم بود، بابت طلبکاریام به من داد.
نماز باران
در یکی از سالهای ولایتعهدی امام رضا علیهالسلام ،
خشکسالی خراسان را فراگرفت. منافقان از این فرصت استفاده کرده، این حادثه
را به بدقدمی امام تعبیر کردند. در چنین موقعیتی، مأمون از امام درخواست
کرد نماز باران بخواند. حضرت دستور داد مردم سه روز روزه بگیرند و در روز
سوم که مصادف با روز دوشنبه بود، به همراه جمعیت زیادی به بیابان رفت. امام
رضا علیهالسلام بعد از راز و نیاز، دستان خود را به سوی خالق بینیاز
بالا گرفت و فرمود: «بار پروردگارا! تو حق ما اهل بیت را بر مردم بزرگ و با
اهمیت شمردهای و همان گونه که دستور دادهای به ما متوسل شده و به فضل و
رحمت تو امیدوار هستند و چشم به احسان و نعمت تو دارند. پروردگارا! باران
رحمت خود را بر آنان نازل فرما». بعد از دعای امام رضا علیهالسلام به
یکباره آسمان دگرگون شد و باران بسیاری بارید و همه جا از رحمت بیپایان
الهی سیراب گردید.
رهیافته
عبداللّه بن مغیره عراقی میگوید: من واقفی مذهب و
معتقد بودم که بعد از امام کاظم علیهالسلام امامی نیست. در یکی از سالها
برای انجام مراسم حج به مکه رفتم. در آنجا در مورد مذهب خود دچار شک و
تردید شده، خود را کنار خانه خدا رساندم و به دیوار کعبه چنگ زدم. از
خداوند بزرگ خواستم مرا به بهترین دین خود راهنمایی کند. در همانجا به قلبم
خطور کرد که بعد از مراسم حج، به محضر امام رضا علیهالسلام رفته و او را
زیارت کنم. به قصد مدینه از مکه حرکت کردم و به منزل حضرت رسیدم. به خادم
ایشان گفتم به حضرت اطلاع دهد مردی عراقی به در خانه آمده و منتظر اجازه
ایشان است. در همین لحظه صدای امام رضا علیهالسلام را شنیدم که دوبار مرا
صدا کرد و فرمود: «ای عبداللّه بن مغیره وارد خانه شو». وارد خانه حضرت
شدم. هنگامی که حضرت به چهره من نگاه کرد فرمود: «خداوند دعایت را مستجاب
کرد و تو را به دین خود هدایت فرمود». در همان لحظه به ولایت و امامت امام
رضا علیهالسلام شهادت دادم و بعد از چند روزی به عراق برگشتم.
مقام امامت
حضرت امام رضا علیهالسلام در سخنانی میفرماید: «امام،
خورشید تابانی است که جهانی را نورانی کرده و در افقی است که دستها و دیده
بدان نمیرسد. امام ماه تابنده، چراغ فروزنده، نور طلوع کننده و ستاره
راهنما در تاریکیهای شب است. امام ابری باران زا، آسمانی سایه بخش، زمینی
هموار، و چشمهای جوشان است. امام، پدری مهربان، همانند مادری دل سوز و
پناه بندههای خداست». امام رضا علیهالسلام در بیان امامت و ولایت حضرت
ابراهیم علیهالسلام میفرماید: «حضرت ابراهیم پس از این که به مقام امامت
مفتخر شد، از درگاه خداوند آرزو کرد نسل او نیز از این افتخار بهرهمند
شوند. خداوند در پاسخ او فرمود: «امامت، عهد و پیمان الهی است که ظالمان و
تبهکاران شایسته آن نیستند». خداوند با این بیان، امامت و رهبری هر انسان
ظالم و گنهکاری را تا روز قیامت باطل کرده است.
خمس
یکی از دستورهای مالی برای مسلمانان، پرداخت یک پنجم از
مازاد درآمد سال است که خمس نامیده میشود. در زمان غیبت امام زمان
علیهالسلام ، فقهای جامع شرایط، عهدهدار مصرف خمس هستند. گروهی از مردم
خراسان به حضور امام رضا علیهالسلام رسیده و از حضرت خواستند آنها را از
پرداخت خمس معاف داشته و خمس اموالشان را به آنان ببخشد. حضرت که میدانست
آنان شایسته بخشش نیستند و با نیرنگ میخواهند این وظیفه الهی را ترک کنند،
به آنها فرمود: «این چه نیرنگی است که به کار میبرید؟ شما با زبان خود
به ما اظهار اخلاص و دوستی میکنید، ولی از حقی که خداوند آن را برای ما
قرار داده کوتاهی مینمایید». حضرت در ادامه سخنان خود فرمود: «حلال
نمیکنیم، حلال نمیکنیم، حلال نمیکنیم». همچنین آن حضرت در بیان فضیلت و
آثار و برکات خمس میفرماید: «خمس، مایه کمک به دین ماست».
زکات
زکات، یکی از واجبات الهی و از منابع اقتصادی حکومت
اسلامی است که نقش فراوانی در گسترش عدالت اجتماعی و اقتصادی داشته،
میتواند حکومت را برای برطرف سازی شکاف طبقاتی یاری دهد. زکات هزینهای
است که افراد دارای شرایط، باید برای برخی از کالاهای زندگی خود پرداخت
کنند. پیشوای هشتم امام رضا علیهالسلام در مورد آثار و برکات پرداخت زکات
میفرماید: «اگر مردم زکات و حقوق مالی خود را بپردازند، هیچ فقیری پیدا
نمیشود. خداوند زکات را برای تأمین زندگی نیازمندان و در امان ماندن اموال
ثروتمندان واجب کرد. خداوند کسانی را که از نعمت سلامت برخوردارند، موظف
کرد تا برای رفع نیازهای بیچارگان و مبتلایان آماده باشند و به آنان کمک
کنند. بدانید که زیاد شدن اموال، ایجاد محبت و مهربانی در میان طبقات مختلف
مردم و تأمین آبرومندانه نیازهای درماندگان، از آثار و برکات پرداخت زکات
است».
صله رحم
در مجموعه رهنمودهای اسلام، خدمت به خویشاوندان و محبت
به آنان اهمیت زیادی دارد. فلسفه پافشاری دین اسلام به صله رحم و نهی از
قطع رحم این است که اگر تمام مردم در مورد اطرافیان و اقوام خود احساس
وظیفه کنند، هیچ فردی در جامعه انسانی از نگاه محبت و رسیدگی اجتماعی محروم
نمیماند و بیشتر معضلات اجتماعی حل میشود. امام رضا علیهالسلام در مورد
آثار و فواید صله رحم میفرماید: «کسی که دوست دارد روزگار درازی را در
دنیا زندگی کرده و رزق و روزی او زیاد شود، صله رحم کند». در مقابل، قطع
رحم باعث کوتاهی عمر و از بین رفتن نعمتها میشود.
گناه
بیشتر بدبختیهایی که دامنگیر افراد میشود، معلول
آلودگی به انواع گناهان است. همان گونه که فرد سالم در اثر رعایت نکردن
بهداشت فردی و اجتماعی به انواع بیماری دچار میشود، فرد گنهکار نیز به سبب
تخلف از آموزههای انسانساز دین، به انواع بلاها و گرفتاریهای دنیوی و
اخروی میافتد. پیشوایان بزرگ ما، در سخنان خود، کیفرها و آثار گناهان را
گوشزد کردهاند تا مسلمانان را از سقوط در گرداب هلاکت بازدارند. امام رضا
علیهالسلام در یکی از سخنان ارزشمند خود در مورد آثار گناه میفرماید: «هر
چه مردم گناهان جدید و تازهای مرتکب میشوند که پیشتر انجام نمیشد،
خداوند هم بلاهای جدیدی بر آنان میفرستد و آنها را بدان مبتلا میکند».
نهی از شراب
خداوند در قرآن کریم مردم را از استعمال مشروبات الکلی
نهی کرده، نوشیدن آنها را از گناهان کبیره بر میشمارد. در بعضی از سخنان
اهلبیت علیهمالسلام نیز شراب کلید تمام بدیها و زشتیها معرفی شده است.
امام رضا علیهالسلام فلسفه تحریم شراب را چنین بیان میکند: «خداوند خوردن
شراب را ممنوع کرد؛ زیرا مایه فساد و تباهی جوامع انسانی و موجب از بین
رفتن عقل آدمی است. شرابخواری، زمینههای انکار خداوند و بسیاری از کارهای
زشت و ناپسند را فراهم کرده، انسان را در مقابل گناهان بیباک میکند».
امام در ادامه فرمود: «کسی که از شیعیان و پیروان مکتب ماست، باید از
نوشیدن آن بپرهیزد؛ زیرا شراب از نوشابههای دشمنان ماست و پیامبر اسلام
صلیاللهعلیهوآله فرمودند لباس دشمن مرا نپوشید و خوراک آنها را نخورید و
راه دشمنان مرا نپیمایید؛ زیرا در این صورت، جزء دشمنان من شمرده
میشوید».
پرهیز از تهمت
دین اسلام، حیثیت و آبروی افراد جامعه را بسیار محترم
میداند. قرآن کریم نیز انسانها را از افترا زدن به دیگران نهی کرده است.
امام رضا علیهالسلام در مذمت این عمل ناپسند اخلاقی که باعث لکه دار شدن
حیثیت افراد و منزوی شدن و بیاعتباری اجتماعی آنان میشود، میفرماید:«کسی
که به مرد یا زن مؤمنی تهمت زده، نسبتی ناروا یا چیزی که در او نیست به او
نسبت دهد، خداوند متعال در روز قیامت او را بر کوهی از آتش نگاه خواهد
داشت تا از عهده آنچه به مؤمن نسبت داده بر آید، و روشن است که هیچ گاه از
عهده این نسبت بر نخواهد آمد».
نهی از رباخواری
ربا، باعث خارج شدن مال از مسیر اصلی خود که بهبود وضع
اقتصادی و اجتماعی مردم است میشود. در این صورت، ثروت هدف اصلی قرار گرفته
و موجب بر باد رفتن نتایج تلاشهای بیشتر مردم به نفع گروهی ثروتمند
میشود. امام رضا علیهالسلام در بیان آثار شوم رباخواری و ایجاد سلطه
اقتصادی میفرماید: «معاملات ربوی، اگرچه به صورت خرید و فروش باشد، موجب
نکبت شده و به ضرر هر دو طرف میشود. ربا باعث از بین رفتن روابط پسندیده
مردم و اموال آنها میگردد. رواج ربا باعث تعطیلی کارهای خیر شده و قرض
دادن به دیگران بدون توقع سود از میان مردم رخت بر میبندد».
همنشین
امام رضا علیهالسلام همانند پدران بزرگوار خود، توجه
ویژهای به حفاظت شیعیان از انحرافهای فکری و عملی داشت. آن حضرت روزی به
یکی از شاگردان خود به نام ابوهاشم جعفری فرمود: «چرا با عبدالرحمن بن
یعقوب همنشینی میکنی؟» گفت: عبدالرحمن دایی من است. حضرت فرمود: «او
درباره ذات پروردگار مطالبی میگوید که ساحت مقدسش از این موارد پاک است.
یا با او همنشین باش و ما را ترک کن و یا با ما نشست و برخاست کرده، او را
از خود دور کن». ابوهاشم گفت: عقاید و گفتار او چه آسیبی به من میزند، در
حالی که من بر عقیده حق خود استوار بوده و از عقاید او دوری میکنم؟ حضرت
فرمود: «آیا نمیترسی که بلایی به او برسد و تو نیز به بلای او بسوزی؟ شخصی
از یاران حضرت موسی علیهالسلام پدرش از یاران فرعون بود. هنگامی که سپاه
فرعون به سپاه حضرت موسی علیهالسلام رسید، او نزد پدرش رفت تا او را اندرز
دهد، ولی وقتی عذاب بر سپاه فرعون نازل شد، او هم همراه پدرش غرق گردید.
حضرت موسی علیهالسلام فرمود: وقتی عذاب الهی فرود آید، از آن کس که نزدیک
گنهکار است دفاعی نخواهد شد».
همسایه
یکی از حقوق اجتماعی انسانها در مورد یکدیگر، حق
همسایگی است. رعایت این حق بزرگ، در کنار حقوق دیگر، نقش به سزایی در سلامت
و امنیت جامعه بشری دارد. به همین علت، دین اسلام که آخرین و کاملترین
دین الهی است، سفارش فراوانی درباره همسایگان کرده است. امام رضا
علیهالسلام میفرماید: «کسی که همسایه او از شر و بلاهای او در امان
نباشد، از مانیست».
آفرینش بهشت و جهنم
اباصلت هروی، صحابه بزرگوار امام رضا علیهالسلام
میگوید: روزی در محضر امام بودم. از ایشان پرسیدم که آیا بهشت و جهنم هم
اکنون وجود دارد یا اینکه خداوند آن دو را در آینده خلق میکند؟ حضرت
فرمود: «آن دو هم اکنون وجود دارند. پیامبر اسلام زمانی که به معراج رفت،
وارد بهشت شد و جهنم را نیز دید». پرسیدم: عدهای معتقدند که این دو مقدر
شده، ولی هنوز خلق نشده است؟ حضرت فرمود: «آنها که چنین میگویند، از ما
نیستند و ما نیز از آنها نیستیم. هر کس خلقت بهشت و جهنم را انار کند،
پیامبر و ما را انکار کرده و جزء اهل ولایت ما محسوب نمیشود و برای همیشه
در آتش دوزخ باقی خواهد ماند. خداوند در قرآن کریم میفرماید: این جهنمی
است که مجرمین آن را انکار میکنند. آنها بین جهنم و آبی داغ و سوزان در
رفت و آمد هستند».
لحظات وحشت
یاسر، خادم امام رضا علیهالسلام میگوید: از پیشوای
هشتم شنیدم که فرمود: «ترسناکترین لحظات برای آدمی سه جاست که انسان در آن
از هر زمانی تنهاتر است. نخست: روزی که از شکم مادر به دنیا میآید و
بزرگی آن را مشاهده میکند. دوم: روزی که از دنیا میرود و آخرت و اهل آن
را میبیند. سوم: روزی که دوباره زنده میشود و چیزهایی را مشاهده میکند
که در دنیا ندیده بود. خداوند در این سه لحظه بر حضرت یحیی علیهالسلام
درود و سلام فرستاد و ترس و حشت او را فرو نشاند و فرمود: سلام بر او
(یحیی) روزی که زاده شد و روزی که میمیرد و آن روز که دوباره زنده میشود.
حضرت عیسی علیهالسلام نیز در این سه جا بر خود درود فرستاد و فرمود: سلام
بر من روزی که زاده شدم و روزی که میمیرم و روزی که دوباره زنده میشوم».
خانواده
با توجه به نقش بسیار مهم خانواده در نظام آفرینش، اسلام
به مسئله خانه و خانواده اهمیت فراوانی میدهد. نیز در مورد تکریم آن
سفارشهای فراوانی نموده، مردم را به ساختن خانوادهای نمونه ترغیب کرده
است. وجود مقدس امام رضا علیهالسلام میفرماید: «نزدیکترین شما به من از
نظر مقام در روز قیامت، کسی است که در مورد خانواده خود خوش رفتار باشد».
حضرت در روایت دیگری میفرماید: «بهترین مردم از نظر ایمان کسی است که
درباره خانواده خود نیکوکارتر باشد». خوش رفتاری با خانواده، سختگیریهای
بیمورد نکردن، تربیت صحیح فرزندان، تهیه غذای حلال و نیز ایجاد رفاه نسبی و
در حد توان، از مصادیق نیکی به خانواده است.
پرسشگری
پرسش، نخستین پله نردبان هدایت و سرآغاز حرکت به
آیندهای روشن و رسیدن به قلههای بلند علم و پیشرفت و زندگی بهتر است.
اهلبیت علیهمالسلام پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآله تأملات علمی و
پرسشهای دینی را ارزش میدانستند و نادانی را به شدت مذمت میکردند. قرآن
کریم، مردم را به پرسش و پژوهش در امر دین و دنیا ترغیب کرده و میفرماید:
«اگر نمیدانید از اهل ذکر بپرسید». امام رضا علیهالسلام در بیان شیوایی
از رسول گرامی اسلام صلیاللهعلیهوآله چنین نقل میکند: «علم و دانش
گنجینههایی است که کلید آن پرسیدن است. خداوند شما را مورد لطف و رحمت خود
قرار بدهد، بپرسید؛ زیرا در پرسش علمی چهار نفر پاداش میبرد؛ سؤال کننده،
معلم، شنونده و پاسخ دهنده».
پیام رستگاری
عبدالعظیم حسنی، از شاگردان و یاران امام رضا
علیهالسلام میگوید: علی بن موسی الرضا علیهالسلام به من فرمود: «ای
عبدالعظیم! سلام مرا به دوستانم برسان و به آنها بگو: راه تسلط شیطان را
بر خویش ببندند (وسوسههای شیطانی از خود دور کنند). آنها را از طرف من به
راستگویی، امانت داری، سکوت، جدال و دعوا نکردن، و ترک کردن هر آنچه
برایشان فایدهای ندارد دستور بده. فرمان مرا به آنان برسان و بگو: به
یکدیگر رو آورند و همدیگر را دیدار کنند؛ چرا که این کارها موجب نزدیکی
آنان به من میشود. به آنان بگو: به آبروی یکدیگر احترام بگذارند و به رسوا
کردن همدیگر مشغول نشوند. به جان خودم سوگند هر کس چنین کند و یکی از
دوستان مرا خشمگین نماید از خدا میخواهم که او را در دنیا با شدیدترین
عذابها کیفر داده و در آخرت هم از زیان کاران باشد».
ارث زن
امام رضا علیهالسلام در یکی از سخنان خویش، علت تفاوت
زنان و مردان را در ارث، تقسیم وظایف اجتماعی متناسب با آن دانسته و
میفرماید: «علت اینکه سهم زنان از میراث، نصف سهم مردان میباشد، این است
که زن هنگامی که ازدواج میکند، مهریهای میگیرد ولی مرد مهریه را پرداخت
میکند. نفقه و مخارج زندگی زن بر عهده مرد است و دختر مجبور نیست از
دارایی خود صرف زندگی کند و میتواند تمام میراث خود را پسانداز نماید،
ولی زمانی که پسر ازدواج کرد، مخارج همسر و فرزندانش را پرداخت کرده و
میراث خود را به مصرف خانواده خود میرساند. بدین جهت است که خداوند سهم
مردان را از ارث، بیش از زنان قرار داده و فرموده است: مردان نفقه دهنده
زنان هستند، به آنچه خداوند ایشان را در ارث فزونی داده است».
بهترین و بدترین زندگی
علی بن شعیب، یکی از شاگردان امام رضا علیهالسلام
میگوید: روزی خدمت امام رضا علیهالسلام رسیدم. حضرت رو به به من کرد و
پرسید: «ای علی! چه کسی از نظر زندگی بهترین مردم است؟» گفتم: ای آقای من!
شما به این مطلب داناترید. حضرت فرمود: «کسی که دیگران از زندگی او
بهرهمند شوند». حضرت دوباره پرسید: «بدترین مردم از نظر زندگی کیست؟»
گفتم: شما داناترید. حضرت فرمود: «بدترین مردم از نظر زندگی کسی است که
مردم از زندگی او بهرهمند نشوند. ای علی! قدر نعمتهایی را که در دست
دارید بدانید و مطمئن نباشید که همیشه برای شما باقی خواهد ماند. اگر از
دستتان رفت، چه بسا باز نگردد».
آرزوهای پوچ
مأمون خلیفه عباسی به امام رضا علیهالسلام نامه نوشت و
از حضرتش درخواست نصیحت کرد. امام در جواب نامه خلیفه، اشعاری بدین مضمون
سرود و برای او فرستاد: «تو اکنون در خانهای (دنیا) هستی که مدت ماندنت
محدود است و در همین مدت کوتاه، عمل هر عمل کنندهای مورد قبول است. آیا
نمیبینی که مرگ از هر سو این خانه را فرا گرفته است و آرزوهای آدمی را پی
در پی به باد فنا میدهد. در این مدت کوتاه، سعی میکنی تا امیال نفسانی و
شهوات خود را سیراب کرده و توبه و بازگشت به سوی خدا را به عقب انداخته و
وعده آینده میدهی، در حالی که مرگ ناگهان فرا میرسد. اکنون، بیندیش که
انسان عاقل چه میکند؟»
امام در کلام دیگران
اعتراف دشمن
اقرار و اعتراف دشمن، بهترین
دلیل بر فضل و کمال آدمی است. روزی مأمون خلیفه عباسی از امام رضا
علیهالسلام پرسید: ای اباالحسن! در بعضی از روایات آمده که جد شما علی بن
ابیطالب علیهالسلام تقسیم کننده بهشت و جهنم است. این کار چگونه ممکن
است؟ حضرت فرمودند: «آیا حدیث ابن عباس را از پیامبر صلیاللهعلیهوآله
نشنیدهای که فرمود: دوستی علی، ایمان و دشمنی با علی کفر است؟» مأمون گفت:
شنیدهام. حضرت فرمود: «پس علی است که بهشت و جهنم را تقسیم میکند(؛ زیرا
جایگاه مؤمن بهشت و جایگاه کافر جهنم است)». مأمون وقتی کلام حضرت را شنید
گفت: شهادت میدهم که شما وارث علم رسول اللّه صلیاللهعلیهوآله
هستید. همچنین مأمون در جواب اعتراض بنیعباس به ولایتعهدی امام رضا
علیهالسلام نوشت: «اکنون کسی در روی زمین، به فضل و عفت و زهد و تقوا و
خداشناسی او نمیرسد و هیچ کس همانند او مورد قبول عامه و خاصه نیست».
امام جن و انس
حافظ حسین کربلایی تبریزی، از علمای قرن دهم و از بزرگان
اهل سنت درباره وجود مقدس امام رضا علیهالسلام و امامت حضرت میگوید:
«علی بن موسی الرضا علیهالسلام ، امام هشتم از ائمه دوازده گانه امامیه
است که فضائل و کرامات بسیار زیادی دارد. او تنها امام امامیه (شیعه) نیست،
بلکه امام جن و انس است».
عجز زبان
ابونواس، شاعر نامدار عرب که اشعار بسیاری در زمینههای
گوناگون از او به یادگار مانده و در عصر امام رضا علیهالسلام میزیسته،
سرودهای دارد که در نوع خود میتواند بهترین مدح و ستایش برای وجود مقدس
امام رضا علیهالسلام باشد. او میگوید: «به من میگویند که تو در فنون
کلام، در میان تمام مردم یگانه دوران هستی، چرا مدح علی بن موسی الرضا را
ترک کرده و در ستایش او شعر نمیگویی؟ من در جواب آنها گفتم: من قدرت ستایش
امامی را که جبرئیل امین خدمتگزار پدرش بود، نداشتم. نه تنها من قدرت بر
مدح او ندارم، بلکه فصیحان و ادیبان عرب نیز از مدح وی عاجز هستند. به همین
علت، مدح او شایسته مقام هیچ شاعری نیست».
کلام ماندگار
ایمان مؤمن کامل نیست، مگر اینکه سه خصلت در او باشد؛
خصلتی از پروردگار خود، خصلتی از پیامبر خدا و خصلتی از امام خود. همانند
پروردگار خویش رازپوش بوده و اسرار دیگران را مخفی کند؛ همانند پیامبرش با
مردم مدارا نماید؛ و مانند امام در سختیها شکیبا باشد.
سکوت یکی از ابواب حکمت است. به راستی که سکوت، دوستی آورده و راهنمای هر خیر است.
اظهار دوستی با مردم، نیمی از عقل است.
خداوند سه چیز را دشمن میدارد: پرحرفی، تلف کردن مال، خواهش کردن زیاد از مردم.
صله رحم کن اگرچه با جرعه آبی باشد. بهترین صله رحم، خودداری کردن از آزار و اذیت خویشان است.
کسی که برای کسب روزی حلال کار میکند، مزدش از مجاهد در راه خدا بیشتر است.
زیارت
زیارت، دیداری است مشتاقانه در پیشگاه آنکه دوستش داریم و
بزرگش میشماریم. زیارت، برقرار کردن ارتباط قلبی با حجت خداست، قرار دادن
خویشتن خویش در روحانیت اشراق ولی خدا، که واسطه فیض خداست. روز چهارشنبه،
به چهار تن از معصومان از جمله امام رضا علیهالسلام تعلق دارد. در قسمتی
از زیارت نامه پیشوای هشتم آمده است: «سلام بر تو ای ولی خدا، سلام بر تو
ای نور خدا در تاریکیهای زمین، سلام بر تو ای ستون دین، سلام بر تو ای
صدیق شهید. گواهی میدهم که تو نماز را به پاداشتی و زکات را پرداختی، امر
به معروف و نهی از منکر کردی و تا دم مرگ خدا را پرستیدی. پروردگارا! به
واسطه محبت و ولایت ایشان به تو نزدیک میشوم و از هر گروهی غیر از ایشان
بیزارم».
منبع: ماهنامه گلبرگ چهارشنبه 5/7/1391 - 17:32
اهل بیت
حضرت امام رضا(ع) یکی از دوازده فروغ امامت است که معارف معنوی قرآن و عترت
را در مواقع مقتضی به اصحاب و شاگردان خویش تعلیم میداد و زمانی در پاسخ
به پرسشها پرتو افشانی میفرمود و نیز از طریق مباحث علمی و احتجاجات
عقیدتی، کلامی و برهانی افاضه میفرمود، چنین برنامه هایی موجب گردید تا
فرهنگ و اندیشه اسلامی، غنی و پربار گردد، باورها و ارزشهای دینی صیانت
شود. آن ستاره هشتم هدایت از عمدهترین پایههای دیانت و جوشانترین
چشمههای حکمت و یقین به شمار میرود که اسرار نبوت، ودایع رسالت و امامت
بعد از پدر بزرگوارش حضرت امام کاظم(ع) به ایشان انتقال یافت. حضرت علی بن
موسیالرضا(ع) فرزند پیشوای پاک و پارسایی است که در فرصتهای مقتضی به رغم
اختناق، فشارهای سیاسی و توطئههای گوناگون خلفای خلافکار معاصرش، به نشر
احکام و معارف الهی پرداخت و میراث گرانقدری از فرهنگ سترگ اهل بیت(ع) را
در دسترس علاقهمندان، در اعصار بعد قرار داد.
صبر، شجاعت، عبادت و
تقوای امام هفتم و در یک کلام شخصیت ملکوتی آن حضرت در حدّی بوده است که در
زمان خود کسی در برتری مقام ورع و معنویت آن وجود بابرکت هیچ گونه تردیدی
نداشت. رنجهای طاقت فرسایی که امام موسی کاظم(ع) در راه دفاع از اسلام و
مبارزه با باطل متحمل گردید اشتیاق و رسالت ایشان را در جهت گسترش حقطلبی و
حراست از اعتقادات آسمانی نشان میدهد.
مقام علمی و شخصیت معنوی امام
رضا(ع) نیز مورد تأیید دوستان و دشمنان بوده و میباشد در زمانی که برخی
علمای درباری و سیاستمداران منحرف در صدد آن بودند تا در فرهنگ اسلامی خدشه
وارد نمایند آن بدر منیر با تعلیمات الهی راه اجداد و نیاکان و پدر
پرهیزگارخویش را استمرار بخشید و موازین دینی ناب را از گزند انحراف و زوال
رهانید و گامهای ارزنده و مهمی در جهت تنویر افکار افراد جامعه و آشنایی
مردم با چهره واقعی حکّام عباسی و نیز عدم مشروعیت آنان برداشت و لحظهای
از پرورش شاگردانی پرمایه، ارشاد مردم، دفاع از حریم حق و مقاومت در برابر
باطل، غفلت ننمود و سرانجام در این مسیر به شهادت رسید.
مادری نیکوسرشت
مادر
آن امام همام کنیزی از شمال آفریقا یا جنوب اروپا بود که به مدینةالنبی
انتقال یافت و او را تکتم مرسیه مینامیدند. یاقوت حموی مرسی را از شهرهای
جزیره سیسیل میداند(1) ولی برخی گفتهاند این ناحیه همان بندر مارسی واقع
در جنوب فرانسه است(2) البته در حریم امام موسی بن جعفر(ع) او را تکتم صدا
نمیکردند و مادر امام هفتم وی را که عروسش بود، طاهره نامید و گفتهاند
لقبش نجمه بود، هاشم معروف حسنی میگوید: امام رضا(ع) از مادری به نام
خیزران زاده شد و اضافه میکند این زن، کنیزی از نوبیه (از نواحی سودان
کنونی واقع در شمال آفریقا) به نام اروی ملقّب به شقراء بوده است.(3) و در
پارهای منابع این بانو با کنیه امّ البنین(مادر فرزندان) معروف گردید و
نامش را به استناد سرودهای تکتم ذکر کردهاند که ترجمهاش چنین است:
«برترین مردم از نظر شخصیت، پدر، قبیله، و اجداد همانا علی (حضرت امام
رضا(ع)) بزرگوار است. او را تکتم به عنوان هشتمین سمبل دانش و بردباری به
عنوان امامی که حجت حق است برایمان به ارمغان آورد.»(4)
امام کاظم(ع)
تکتم را از مردی که اهل مغرب( مراکش کنونی واقع در شمال آفریقا) بود، برای
مادر ارجمند خویش، حمیده مصفاة، ابتیاع فرمود. در ابتدا آن برده فروش
آفریقایی نُه کنیز را به امام هفتم عرضه داشت، امّا، حضرت هیچ کدام را
نپذیرفت و فردی جز آنها را خواستار گردید. برده فروش کنیز دیگری را نام برد
که در آن زمان دچار بیماری و کسالت بود، امّا از ارائهاش اجتناب نمود،
امام کاظم بازگشت و روز دوّم هشام بن حمران را مأمور نمود هشتاد دیناری را
که فروشنده به عنوان بهای این کنیز میطلبد، به وی بپردازد او هم چنین کرد و
آن فرد بیمار را خواستار گشت، لیکن مرد مزبور خودداری ورزید، مگر به شرط
معرفی مردی که روز گذشته همراه با خریدار بوده است، هشام به او گفت: مردی
از بنی هاشم است و توضیح بیشتری نداد.
در این هنگام تاجر مغربی به
فرستاده امام گفت: این کنیز مریض را از اقصی نقاط مغرب برای خویش ابتیاع
نموده است و به زنی از اهل کتاب برخورده و آن بانو از وی خواسته است تا
کنیز
را به او بفروشد، امّا در جوابش، خاطرنشان ساخته است: فروشی نیست و به
خودم تعلق دارد. آن زن در پاسخش گفته است: این فرد را شایسته تو نمیدانم.
بلکه او برای مردی از بهترین انسانهای روی زمین خواهد بود.(5) پسری به
دنیا میآورد که مردمان جهان تسلیم او میگردند و آن کنیز باکره بود.(6)
هنگامی
که امام هفتم آن کنیز را خریداری نمود، اصحاب خویش را فراخواند و به ایشان
فرمود: وی را جز به فرمان خداوند متعال خریداری ننموده است و چون از حضرت
چگونگی ماجرا را جویا شدند، فرمودند: در رؤیایی راستین ناگهان جدّم رسول
خدا(ص) و پدرم که سلام خداوند بر آنان بود، به سویم آمدند در حالی که قطعه
حریری با آن دو، بود و چون آن را گشودند، پیراهنی بود که تصویر این کنیز بر
آن نقش گردیده بود. پس گفتند: ای موسی کاظم بهترین مردمان روی زمین پس از
تو، از این کنیز برایت خواهد بود، آنگاه فرمان دادند نامش را علی بگذارم و
افزودند خداوند توسط او، دادگری و دل سوزی را آشکار میگرداند، پس خوشا به
حال آن کسی که وی را تصدیق نماید و وای بر حال آن که با او عداوت ورزد و
انکارش نماید.(7) امّا تکتم برترین زنان در عصر خود، در دانش، دیانت،
پرهیزکاری و متانت بود.
آنگاه که حمیده مصفاة وی را مالک گردید به
علامت تکریمش، هرگز در مقابلش بر زمین ننشست. از نمونههای شگفت انگیزی که
حمیده برای فرزندش امام کاظم(ع) بیان داشت، این بود که: من شکی در پاکی او و
نسل وی ندارم و این کنیز را به شما بخشیدم. همانا من در عالم رؤیا، رسول
اکرم(ص) را مشاهده نمودم که خطاب به من فرمودند: ای حمیده، نجمه را به
فرزندش موسی (ع) ببخش که همانا بزودی برایش بهترین مردمان زمین را بدنیا
میآورد.(8)
نوید نورانی
شیخ صدوق از یزید بن
سلیط روایت کرده است که گفت: همراه جماعتی امام صادق(ع) را در راه مکّه
ملاقات کردیم، در آن موقع به امام عرض نمودیم: پدر و مادرم فدایت، شما
امامان پاکید و مرگ چیزی است که کسی را از آن گریزی نمیباشد، پس نکتهای
بفرمائید تا به واپسین ماندگان خود برسانم، حضرت فرمود: آری اینها فرزندان
من هستند و این بزرگ ایشان است، و اشاره فرمود به پسرش موسی کاظم(ع)، و در
اوست علم، حلم، فهم، جود ومعرفت به آنچه مردم به آنها نیاز دارند در اموری
از دین که دچار اختلاف شدهاند و در اوست حسن خلق و حسن جوار(خوش همسایگی)
و او دری است از ابواب خداوند متعال و در او صفتی است بهتر از اینها، عرض
کردم: آن خصلت کدام است؟ فرمود خداوند عزّ و جلّ از او بیرون میآورد
دادرس و فریادرس این امّت را و نیز نور و فهم و حکم این مردم را، بهتر
زائیده شده و بهتر نورسیده. پروردگار توسط او خونها را محفوظ میدارد،
نزاع بین افراد را اصلاح میکند، پراکندهها را متحد مینماید، شکسته با او
التیام مییابد، برهنه پوشیده میشود و گرسنه سیر میگردد. امور خوفناک
امنیت پیدا میکنند، مردمان مطیع فرمانش میگردند، بهترین خلایق باشد در هر
حال چه در حال کهولت و چه میان سالی و چه در سنین کودکی و جوانی و قبل از
رسیدن به سن بلوغ، عشیرهاش به سبب او، سیادت مییابند. سخنش حکمت و سکوتش
علم است برای مردم در آنچه دچار اختلاف گشتهاند.(9) این است پیش بینی حضرت
امام صادق(ع) درباره حضرت امام رضا(ع).
زمانی که نجمه به حضرت علی بن
موسی الرضا(ع) بارور گشت سنگینی حمل را حس نمیکرد و تسبیح، ذکر خداوند و
تهلیل را از او میشنید در حالی که فرزندش در رحم بود. شیخ صدوق که از طریق
اسناد معتبر این نکات را به نقل از مادر امام، روایت کرده است اضافه
میکند: وی گفته است: چون چنین حالاتی را از درون خود گوش میدادم دچار خوف
و هراس گشتم و وقتی از خواب بر میخاستم دیگر صدایی به گوشم نمیرسید
(زیرا وی اذکار مورد اشاره را هنگامی که خواب بود از طفل خود میشنید.)(10)
میلادی مبارک
سرانجام روز پنج شنبه یازدهم ربیع
الاول سال 153 هجری و پنج سال بعد از شهادت ششمین فروغ امامت در شهر مدینه
حضرت امام رضا(ع) دیده به جهان گشود. البته شیخ کلینی زمان این ولادت با
سعادت را سال 148 هجری ذکر کرده و این خبر را صحیحتر دانسته است.(11) شیخ
مفید نیز با این قول موافق است.(12) علامه مجلسی در بحارالانوار و کفعمی در
مصباح منیر چنین نظری دارند امّا ابن شهر آشوب سروی مازندرانی نقل نخست را
میپذیرد و میافزاید آن را غیاث بن امید از اهل مدینه شنیده است.
در
هر حال امام رضا(ع) در میان سی و چند فرزند حضرت موسی بن جعفر(ع) به عنوان
بزرگترین آنها، دانشمندتر، شریفتر، مقدستر و زاهدتر، در این تاریخ مدینه
را بوجود مبارک خویش غرق نور و سرور نمود.(13)
با اعتماد به قول کلینی
در «کافی» و طبرسی در «اعلام الوری»، ولادت امام رضا(ع) به فاصله کمتر از
یک ماه بعد از شهادت امام ششم رخ داده است و مؤید آن خبری میباشد که از
امام کاظم(ع) نقل گردیده است که آن حضرت بارها خطاب به فرزندان خویش
میفرمود: این برادر شما، علی بن موسی «عالم آل محمد» است. راجع به امور
دینی خود، از او بپرسیدو هرچه میگوید به ذهن خویش بسپارید چون من از پدرم
جعفر بن محمد(ع) مکرر میشنیدم که میفرمود: عالم آل محمد در صلب توست و او
همنام امیرالمؤمنین(ع) است و ای کاش من او را میدیدم.(14)
آن روز که
این وجود مبارک بدنیا آمد، نسیمی از نور، زمین را از عطر میلادش روشن ساخت،
عرشیان و فرشتگان مقدم مُنورش را گلباران کردند، آسمان شادمان و آیینه
بندان و زمین زیر چتر خورشیدی در انتظار در آغوش کشیدن مردی از تبار رسول
اکرم(ص) پر تپش شده بود و آن روز خجسته نه تنها مدینه، حجاز که جهان اسلام
مواج از شفافی عشق شده و آسمان نورافشان گردید. لحظهها بر قدوم این نوزاد
کرنش نمودند. از اوج ملکوت تا سطح زمین، از کوه تا دشت، از بالا تا پایین
با تابندگی جذّاب مهتاب و درخشش ستارگان، چراغانی شده بود. نور و سرور در
حجاز خیره کننده، دلانگیز و دلپذیر بود، روزی که خورشید هشتم بامداد
سعادت و ابتهاج را اعلام داشت، فراز ملکوت لبخند میزد. مردمان نیز شکر
گزار بودند چرا که مشیّت الهی بر این تعلق گرفته تا بر جهانیان منّت بگذارد
و فروغی درخشان را به گیتی بیاورد. شخصیتی مشعشع و مقدس که نمیتوان او را
در قالب الفاظ و مفاهیم محدود وصف کرد.
جوانههای جاوید
وقتی
این کودک پا به عرصه وجود نهاد حمیده مصفاة مادر او را ملقب به طاهره
نمود.(15) امام هنگامی که متولد گردید، با دو دستش به مادر خویش تکیه نمود و
سرخود را به سوی آسمان بالا برد و شهادت به یکتایی خداوند متعال،
فرستادهاش و اوصیائش را بر زبان جاری نمود، همانگونه که سنت متداول در
فرزندان ائمه است آن حضرت ختنه شده و ناف بریده پای بر گیتی نهاد. پس از آن
پدرش بر نجمه وارد گردید و فرمود: ای نجمه گوارایت باد این کرامت و لطفی
که از سوی پروردگارت میباشد. آنگاه حضرت، نوزاد را در آغوش گرفت، در گوش
راستش اذان و در گوش چپش اقامه را زمزمه فرمود و با آب فرات کامش را برداشت
و وی را به مادرش برگردانید و فرمود بگیرش که همانا او باقی مانده خداوند
بر روی زمین است...(16)
ابن بابویه به سند معتبر از محمد بن زیاد روایت
کرده است که وی گفت حضرت امام کاظم(ع) در روزی که حضرت امام رضا(ع) متولد
گردید، فرمودند: این فرزند من ختنه کرده و پاک و پاکیزه بدنیا آمد و لیکن
ما تیغی بر موضع ختنه ایشان میگردانیم از برای متابعت سنت نبوی. نقش خاتم
آن حضرت ماشاء اللّه لاقوة الا باللّه و به روایتی حسبی اللّه بوده است.
محدث قمی میگوید این دو نقل با هم منافاتی ندارد زیرا آن حضرت را دو
انگشتر بوده است یکی از خودش و دیگری از پدرش به وی به ارث رسید بود چنانچه
کلینی از موسی بن عبدالرحمن روایت نموده است.(17) در خصوص فضایل و عبادت
مادر امام نقل کردهاند. در ایام شیرخوارگی حضرت، یادآور شد کس دیگری را که
شیر دارد مشخص کنند تا او را در این زمینه کمک کند، پرسیدند مگر شیر تو کم
است؟ جواب داد، نه از این بابت مشکلی ندارم ولی در اثر اشتغال به شیردادن،
از انجام نوافل و ذکرهای مستحبی باز میمانم بدین جهت نیروی کمکی میخواهم
تا از این امور بازنمانم.(18)
نام، لقب و کنیه
امام
کاظم(ع) فرزندش را علی نامید، ابوعماره میگوید چون به امام هفتم عرض
کردم، امام پس از خویش را معرفی کنید، آن حضرت پس از توضیحی در مورد امامت
که امری الهی است و امام از سوی خدا و رسولش معرفی میگردد، فرمود: پس از
من امر امامت به پسرم علی(ع) میرسد که هم نام امام اول علی بن ابی طالب(ع)
و امام چهارم علی بن الحسین (ع) است.(19) آری امام هشتم علی نامیده شد و
به رضا ملقب گردید که این عنوان که برایش تعیین گشت فرمانی از جانب
پروردگار برپیامبرش حضرت محمد(ص) بود که بر زبان جبرئیل امین جاری گشت و
نیز کنیه آن حضرت ابوالحسن گردید.(20) لقب هایی چون صابر، فاضل، وفی، مرضی
نیز برای امام هشتم، در منابع معتبر، ذکر کردهاند.(21) رضا در کتب لغت
معانی متعددی چون دوست، محب، خشنودی و مانند آن دارد ولی علمای شیعه این
لقب را به معنای راضی به رضای خداوند یا مرضی خدا و رسول گفتهاند، عدّهای
از مورخان نوشتهاند وقتی مأمون خلیفه عباسی امام رضا(ع) را برای ولایت
عهدی خویش برگزید، حضرت را رضای آل محمد نامید.(22)
برخی دیگر ذکر
کردهاند چون دوستان و دشمنان نسبت به این مقام سیاسی امام رضا(ع) اظهار
خشنودی نمودند و چنین وضعی برای پدران ایشان رخ نداد از این رو تنها آن
حضرت به «رضا» معروف گردید.
شیخ صدوق هم بنا به روایتی در عیون اخبار
الرضا گفته است: باید یادآور شد داعیان و مبلغان بنی عباس در اواخر حکمرانی
امویان مردم را دعوت کردند که به رضا از آل محمد بیعت کنند یعنی این که
بدون آن که از کسی نام ببرند، چنین عنوانی را مطرح میکردند زیرا خلافت
امویان فاقد مشروعیت است و باید به کسی از خاندان رسول اکرم(ص) که مورد
رضایت همه باشد بیعت نمود و چون مأمون خود از بنی عباس بود و این خاندان
نیز با حکومت آل علی مخالف بودند، وی حضرت علی بن موسی الرضا را به ولایت
عهدی برگزید و همه به این انتخاب رضایت دادند و مصداق «رضا من آل محمد» در
حق آن حضرت محقق گردید، البته شیخ صدوق ضمن مطرح نمودن چنین موضوعی، در
ادامه، آن را صحیح نمیداند و به روایت دیگری اشاره دارد که در آن آمده
است: به حضرت امام محمد تقی(امام جواد(ع)) عرض شد: آیا هر یک از پدران شما
رضای خدا و رسولش نمیباشند، چرا از میان همه آنان پدرتان به «رضا» موسوم
گردیده است؟ حضرت پاسخ داد: همانا مخالفان اَمرِ امامت به رهبری
حضرتش
راضی و خشنود گردیدند همانطور که موافقان امر امامت نیز از این امر اعلام
رضایت کردند و برای هیچ کدام از ائمه چنین امری بوجود نیامده است.(23)
علامه محقق سید عبدالرزاق مُقرّم پس از ذکر این حدیث خاطر نشان نموده است:
این استدلال یا صرفاً برای قانع گردانیدن سؤال کننده است و متناسب با درک و
فهم او مطرح شده است یا برای بیان سرّ الهی که در نامگذاری حضرت امام
رضا(ع) وجود داشته است و گرنه حدیث صحیفه که از آسمان نازل گردیده گواه این
نکته است که القاب ائمه نیز همانند اسامی مبارکشان از جانب خداوند متعال
که عصمت را در آن وجودهای مقدس به ودیعت نهاده، انتخاب شده است.(24)
ابن
بابویه به سند خود از بزنطی روایت کرده است به خدمت امام تقی (ع) عرض کردم
گروهی از مخالفانتان گمان میکنند والد شما را مأمون ملقب به رضا گردانید
در هنگامی که آن حضرت را به عنوان ولایت عهدی خود انتخاب کرد. حضرت فرمود:
سوگند به خداوند دورغ میگویند بلکه حق تعالی او را به رضا مسمّی گردانید
برای آن که پسندیده خداوند در آسمان بود و رسول خدا(ص) و ائمه هدی(ع) در
زمین از او خشنود بودند و ایشان را برای امر امامت پسندیدند و نیز به سند
معتبر ابن بابویه از سلیمان بن حفص روایت کرده است امام کاظم(ع) پیوسته
فرزند خود را رضا مینامید و میفرمود: بخوانید فرزندم را رضا و گفتم به
فرزند خود رضا و وقتی آن حضرت را مورد خطاب قرار میداد ابوالحسن مینامید و
چون امام موسی بن جعفر را ابوالحسن اوّل مینامند برای امتیاز لقب امام
هشتم، آن حضرت را ابوالحسن ثانی گفتهاند.(25) علامه مجلسی در کتاب جلاء
العیون در احوال حضرت امام رضا(ع) علاوه بر اسامی، القاب و کنیه هایی که
بدانهااشاره کردیم افزوده است به آن حضرت قرة اعین المؤمنین و غیظ الملحدین
نیز گفتهاند.(26)
سیمای با صلابت و دوران صباوت
امام
هشتم از نظر قیافه و سیمای ظاهری بسیار پرجذبه و زیبا بودند، صورت
مبارکشان گندم گون، محاسن و قامتی معتدل داشتند. در چشمان درشت و سیاهشان
که از زیر ابروان پر پشتشان نمایان بود، یک جهان جذبه و نفوذ معنوی موج
میزد و همچون جدّ بزرگوارشان، رسول اکرم(ص) دو رشته گیسو، چهره جذابشان را
در میان داشت. نوشتهاند حضرتشان شبیهترین مردم به خاتم رسولان در عصر
خودش بود، وقار، سطوت، متانت و هیبت آن حضرت در اوج بود. در عین حال
جامهای ساده و غالباً پیراهنی از پارچههای خشن برتن می نمودند و تنها در
مجالس عمومی و در میان مردم جبّهای لطیف بر رویش میپوشیدند، ابن عباد
میگوید: امام، تابستانها بر روی حصیری مینشستند و زمستانها بر گلیمی
استراحت مینمودند و تنها برای برخی نشستهای جمعی، خویشتن را در مواقعی می
آراستند.(27) آن حضرت همچون سایر ائمه طاهرین، از همان سنین کودکی، رشد و
کمال عقلی و اخلاق فوق العادهای داشتند. حضرت امام کاظم(ع) در خصوص ایشان
اشتیاق فراوانی بروز میدادند و علوم، معارف و رازهای امامت را به فرزندشان
تعلیم میدادند و برای آن که شیعیان پس از شهادت امام هفتم حیران نگردند
مقام شامخ امامت وی را به اصحاب نزدیک و پیروان خاص و مورد اعتماد خویش
گوشزد میفرمودند. مفضّل بن عمرو میگوید: خدمت امام موسی بن جعفر(ع) مشرف
شدم در حالی که فرزندشان علی بن موسی الرضا(ع) در دامنشان قرار داشت و او
را غرق بوسه میساختند، و زبانشان را میمکیدند و گاهی بر دوش خویش سوار
میکردند و زمانی کودک را در آغوش خویش میفشردند و خطاب به او میفرمودند:
پدر و مادرم قربانت! چقدر بویت خوش، اخلاقت پاک و برتری و فضیلت تو آشکار
است، عرض کردم: فدایت گردم برای این کودک علاقه و ارادتی در قلبم ریشه
دوانید که نظیر آن برای احدی جز شما در دلم قرار نگرفته است، حضرت فرمود:
ای مفضّل نسبت او با من همچون نسبت من به پدرم میباشد یعنی همانگونه که از
میان فرزندان امام صادق(ع) منصب امامت تنها به امام کاظم رسید از بین
فرزندان ایشان، او وارث این مقام معنوی و ملکوتی است. عرض کردم آیا پس از
شما او صاحب امر و حجت خدا بر روی زمین است، فرمود: آری هر کس از او پیروی
کند رستگار گردیده و هر کس از فرمانش سرپیچی نماید کافر میگردد.(28) آری
حضرت رضا در پرتو تعالیم پدر بزرگوارش نشو و نما نمود و بالید و علوم و
فضایلی را که آن حضرت از پدران خویش به ارث برده بود، دریافت نمود. آن امام
همام حدود سی و پنج سال در پرتو درخشندگی پدر پارسایش زیست و از خرمن فیضش
خوشهها برچید و با این وصف دوران کودکی، نوجوانی و جوانی ایشان در زمان
حیات امام کاظم(ع) بوده و با شهادت پدر رهبری معنوی و سیاسی جامعه را
عهدهدار شدند.
ابرهای تیره
در ایامی که امام
رضا(ع) همراه پدر بود شاهد محنتها و رنجهای فراوانی گشت که بر امام
کاظم(ع) وارد گردید. در این دوران آن حضرت با تألماتی جانکاه مصائب
گوناگونی را لمس مینمود و در سنین صباوت و نوجوانی کاملاً احساس میکرد
همان جاهلیت امویان و حتی تیرهگیهای قبل از ظهور اسلام توسط عباسیان رشد
سرطانی پیدا کرده است و همین ناملایمات، آزارهایی را متوجه خاندان
نبیاکرم(ص) ساخت. وضع آشفته و نابهنجار حاکمان چنین روزگاری بر تمامی مردم
آشکار بود. بلای خانمان سوز ستم، فساد و تباهی زمامداران خودسر فراگیر شده
و اهل بیت عصمت و طهارت (ع) در چنین نابسامانی هایی پناهگاه امت مسلمان و
شیعیان به شمار میرفتند، فریاد رس دادخواهان بودند و محور تشکل، انسجام و
مقاومت جبهههای حق و حامیان ارزشهای ناب به حساب میآمدند. هنگام ولادت
امام رضا(ع) منصور دوانیقی، خلیفه عباسی، در اوج سلطه بود و برای تثبیت
پایههای حکومت خویش انسانهای فراوانی را کشت و علما و مشاهیر و اصحاب اهل
بیت و علویان را مورد آزار، شکنجه و فشار سیاسی قرار داد. وقتی که امام در
ایام نوجوانی مشاهده میکرد انسانهایی با اخلاص، وارسته و مبارز توسط
عباسیان به شهادت میرسند قلبش بر اثر این ستمها محزون میگردید. آن حضرت
در چنین اوضاع و احوالی حامی پدر بود و دمی نمیآسود و میکوشید حلقههای
متعدد مؤمنان و فرزانگان شیعه را به وجود مبارک امام کاظم(ع) متصل نماید و
آنان را از حقایق مسلّم آگاه نماید.(29)
نیرنگ کم رنگ
دوران
سیاه خلافت غاصبانه منصور عباسی با هلاکت وی به پایان رسید و پس از وی
فرزندش محمد معروف به مهدی عباسی روی کار آمد وی نخست با اعلام عفو عمومی
تمام زندانیان سیاسی را آزاد کرد و به آزار و کشتار مردم خاتمه داد و
مقداری از موجودی بیت المال را بین مردم تقسیم نمود(30) ولی متأسفانه پس از
مدتی چهره اصلی خود را نشان داد و به فساد و عیاشی روی آورد و فریاد
اعتراض بزرگان و غیور مردان را بلند ساخت.(31) موقعی نگرانی امام هفتم و
فرزندش حضرت امام رضا(ع) از این اوضاع شدت یافت که مهدی هرگونه حرکت حق
خواهانهای را برای حفظ حکومت خود، در گلوی مؤمنان و مبارزان خاموش
میساخت. از آن سوی مهدی میدید که پیروان ائمه از دور و نزدیک به سوی امام
کاظم(ع) روی میآورند و وجوه و اموال شرعی خویش را متوجه کانون امامت
کردهاند. مهدی چنین وضعی را نیز برای حفظ نشر تشکیلات فرمانروایی بسیار
خطرناک یافت و از بیم زوال تاج و تخت، تصمیم به بازداشت امام گرفت تا به
تصوّر باطل خویش، حضرت را از این راه با تنگناهایی مواجه سازد و از محبوبیت
معنوی، علمی و اجتماعی فروغ هفتم بکاهد. از این روی به فرماندار خود در
مدینه نوشت هرچه زودتر امام را به بغداد مرکز حکومت، انتقال دهد و او هم
ناگزیر گردید چنین کند و حضرت موسی بن جعفر(ع) تحت فشار حکومت وقت، خانواده
و آشنایان خویش را که در شهر پیامبر اقامت داشتند، ترک فرمود و به بغداد
عزیمت نمود. چون امام به شهر مذکور رسید مهدی دستور بازداشت ایشان را داد و
حضرت را روانه زندان نمود. حضرت امام رضا(ع) از فراق پدر و نیز شرایط سختی
که برای آن فروغ فروزان فراهم کرده بودند متأثر گشت اماگویا در اعماق قلب
آن نوجوان آرامش خاصی دیده میشد، زیرا پدر به ایشان اطمینان داده بود که
در این سفر هیچ گونه خطری او را تهدید نمینماید. به زودی به آغوش خانواده
بازخواهد گشت و مدتی طول نکشید که مهدی عباسی بر حسب پارهای ملاحظات
سیاسی، امام را آزاد ساخت و با مراجعت ایشان به مدینه موافقت کرد. در همین
زمان مهدی عباسی با کوله باری از فساد وزر و وبال به هلاکت رسید.(32)
نسیم و طوفان
با
مرگ وی، از روزنه امید، نوری تابیدن گرفت و پرندگان بر پنجره خانه آرامش
سرود امنیت و آزادی سر میدادند و چنین نغمه سرایی میکردند: باشد که دیگر
شرایط برای پرتو افشانی آفتاب امامت مهیا گردد، بار سنگین ستم از دوش
انسانهای مؤمن و شیعیان مخلص فرود آید، پرچم عدالت برافراشته گردد و زمینه
برای رشد و تعالی ارزشهای معنوی فراهم شود، درخت دیانت، دلها را قوت
بخشد، امّا مردم در ساحل امیدواری در حال دریافت چنین پیامهای نوید بخشی
بودند که ناگهان توفانی وحشتناک وزیدن گرفت و امواجی سهمگین بوجود آورد
زیرا هادی عباسی که جوانی 25 ساله بود، نگذاشت مؤمنین و پیروان خاندان عترت
از برکات دریای امامت بطور کامل مستفیض گردند و چنان کرد که اسلافش
نمودند.
حضرت امام رضا(ع) در این دوران نیز با دشواریهای زیادی مواجه
گشت و از این که جوانی باده گسار، مخمور، مغرور و دلباخته مقام و مال و
منال و تهی از تربیت، معرفت و دانش و مشحون از امیال شهوانی و هوسهای
بیهوده، بر جامعه اسلامی حکمرانی مینماید و خود را خلیفه مسلمانان میداند
و از سوی دیگر پدرش(امام کاظم (ع)) در خانه به اعتکاف روزگار سپری میکند،
متأسف بود. در همین هنگام
انسانی معتقد و اصلاح طلب و برخاسته از
خاندان عترت یعنی حسین بن علی از نوادگان امام حسن مجتبی(ع) یا صاحب قیام
فخ سکوت شبپرستان کور دل را درهم شکستو در این زمینه و نیز قیام پربار وی
نباید نقش الهام بخش امام کاظم(ع) را فراموش کرد.(33) پس از این قیام،
هادی عباسی نسبت به اولاد علی(ع) سختگیری را افزایش داد، حق آنان را که از
بیت المال پرداخت میشد قطع نمود و به تعقیب و دستگیری آنان روی آورد.
حضرت امام رضا(ع) در چنین اوضاع مرارت باری بیست بهار را سپری مینمود.(34)
با مرگ هادی عباسی برادرش هارون الرشید مقام خلافت را تصاحب کرد و چون
بر اوضاع مسلط گردید دستور اخراج علویان را از سرزمین حجاز صادر کرد. در
دوران جوانی امام رضا که مقارن با روزگار خلافت هارون بود نیز هیچ وقت
سختیها و مرارتها از آن حضرت جدا نگردید و چون هارون امام کاظم(ع) را
بنابر برخی روایات مدت چهارده سال در زندانهای هولناک بغداد محبوس ساخت
فشارهای سیاسی بر امام هشتم فزونی گرفت تا آن که سرانجام در 25 رجب سال 183
هجری پدرش در سن 55 سالگی به شهادت رسید. وقتی امام هفتم را از مدینه به
عراق انتقال میدادند، آن امام همام خطاب به فرزند بزرگوارش فرمود: تا وقتی
من زندهام باید در دهلیزخانه بخوابی، خادم میگوید هر شب رختخواب آن حضرت
را در ورودی منزل میگسترانیدم و ایشان بعد از عشاء تشریف میآورد و تا
صبح در دهلیز بود و چون فجر طلوع میکرد به خانه خویش میرفت و چهار سال بر
این منوال بود. در یکی از شبها دیدم حضرت نیامدند تا آنکه روز بعد فرا
رسید و مشاهده کردم امام رضا(ع) نزد بانوی حرم، امّ احمد، رفته و خطاب به
وی فرمود: امانتی را که پدرم بتو سپرده است بیاور و تحویلم بده. ام احمد
متوجه شد که امام هفتم به شهادت رسیده است پس از آن وی آنها را که ودایع
امامت بود و هفتمین امام تحویلش داده بود، به امام علی بن موسی الرضا(ع)
سپرد و از این زمان امامت هشتمین فروغ درخشان سپهر ولایت و رهبری آغاز
گردید.(35)
پی نوشت :
1. معجم البلدان، یاقوت حموی، ذیل مرسی.
2. معصوم نهم، جواد فاضل، ص 62.
3. الائمة الاثنی عشر، هاشم معروف حسنی، ج 2، ص 359.
4. اعلام الوری، طبرسی، ص182.
5. اثباة الوصیة، مسعودی، ص 168.
6. عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج 1، ص 14 ـ 13.
7. الامام الرضا(ع)، علامه سید عبدالرزاق مقرّم، ص 24.
8. کشف الغمه فی معرفة الائمه، علی بن عیسی اربلی، با ترجمه فخرالدین علی بن حسن زواری با عنوان ترجمة المناقب، ج 3، ص 131.
9. منتهی الآمال محدث قمی، ج 2، ص 456 ـ 455.
10. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 14، مأخذ قبل، ص 459.
11. اصول کافی، کلینی، کتاب الحجة باب الاشارة و النص علی الامام الرضا(ع)، ج 2، ص 489.
12. الارشاد شیخ مفید، ج 2، ص 243.
13. همان، ص 244.
14. اثباة الهداة، شیخ حر عاملی، ج 6، ص 28؛ اعلام الوری، ص 190.
15. بحارالانوار، ج 49، ص 5 ؛ عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 16 ؛ اعلام الوری، ص 313.
16. ترجمة المناقب، ج 3، ص 13.
17. منتهیالآمال، ج 2، ص 460.
18. همان و نیز کتاب حضرت رضا، فضل اللّه کمپانی، ص 13.
19. کافی ج 1، ص 316 ؛ اعلام الوری، ص 305.
20. کفایة الاثر، ابن خراز قمی، ص 306 ؛ الامام الرضا، علامه مقرّم، ص 26.
21. مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 366.
22. تاریخ طبری، ترجمه ابوالقاسم پاینده، ج 13، ص 5659.
23. علل الشرایع، شیخ صدوق، باب 172، ص 90.
24. الامام الرضا، ص 26.
25. منتهی الآمال، ج 2، ص 456، معصوم نهم و...، ص 120.
26. جلاء العیون، مجلسی، ص 542.
27. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 187.
28. اثباة الهداة، ج 6، ص 21.
29. کشف الغمه فی معرفة الائمه، ج 3،ص 94.
30. تاریخ یعقوبی، ج 2، ص 405 ـ 402.
31. تاریخ الخلفاء، سیوطی، ص 276 ؛ حیاة امام موسی بن جعفر، ج 1، ص 434.
32.
بحارالانوار، ج 48، ص 148، وفیات الاعیان، ابن خلکان، ج 4، ص 393 ؛ الکامل
فی التاریخ، ابن اثیر، ج 5، ص 72 ؛ تاریخ بغداد، ج 1، ص 394 ؛ احقاق الحق،
قاضی نور اللّه شوشتری، ج 4، ص 323.
33. نک: ماهیّت قیام فخ، سید ابوفاضل رضوی اردکانی.
34. پیشوای آزاده، مهدی پیشوایی، ص 68 ـ 67 ؛ مروج الذهب، مسعودی، ج 2، ص 314 ـ 313.
35. عیون اخبار الرضا، ج 1، ص 108 ؛ اثباة الوصیة، ص 151 ؛ تتمة المنتهی، محدث قمی، ص 176.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی آستان قدس رضوی چهارشنبه 5/7/1391 - 17:31
اهل بیت
دوران پر بركت و همراه با كرامات و وقیعی كه قبل و بعد از
ولادت امام رضا (علیه السلام) از مدینه تا مرو و مدت امامت ایشان رخ داد،
جملگی دلالت بر عظمت بیكران امام رضا (علیه السلام) دارد. رویت آن از زبان
بزرگان اهل سنّت جالب و شنیدنی و البته شگفتانگیز است. آنچه پیش روی
دارید، گوشهی از سخنان بزرگان اهل سنت درباره امام رضا است كه در منابع
معتبر آنها نقل شده و تأثیر به سزایی در نزدیك كردن دیدگاه اهل سنت به
دیدگاه شیعه درباره كرامت، شفاعت، توسل و زیارت قبور و... دارد.
بزرگان
اهل سنت با اعتراف به جایگاه والی امام رضا (علیه السلام)، سخنان و
اعترافهای شگفتی درباره ابعاد معنوی آن حضرت داشتهاند كه آنها را نقل
میكنیم.
1. مجدالدین ابن اثیر جَزَری (606ق): «ابوالحسن علی بن موسی...
معروف به رضا...، مقام و منزلت ایشان همانند پدرشان موسی بن جعفر است.
امامت شیعه در زمان علی بن موسی به ایشان منتهی میشد، فضایل وی قابل شمارش
نیست. خداوند رحمت خود و رضوان خود را بر ایشان بفرستد». [1]
2. محمد
بن طلحه شافعی(652ق): «سخن در امیرالمؤمنین علی و زین العابدین علی گذشت و
ایشان علی الرضا سومین آنهاست. كسی كه در شخصیت ایشان تأمل كند، در مییابد
كه علی بن موسی وارث امیرالمؤمنین علی و زین العابدین علی است، و حكم
میكند كه ایشان سومین علی است. ایمان و جایگاه و منزلت ایشان فراوانی
اصحاب ایشان، باعث شد تا مأمون وی را در امور حكومت شریك كند و ولایت عهدی
را به ایشان بسپارد... ». [2]
3. عبدالله بن اسعد یافعی شافعی (768ق):
«وی امام جلیل و بزرگوار از سلاله بزرگان و اهل كرم ابوالحسن علی بن موسی
الكاظم است. وی یكی از دوازده امام شیعیان است كه اساس مذهب بر نظریات
ایشان است. وی صاحب مناقب و فضایل است». [3]
4. ابن صبّاغ مالكی (855ق)
به نقل از بعضی از اهل علم: «علی بن موسی الرضا داری والاترین و وافرترین
فضایل و كرامات و برخوردار از برترین اخلاق و صورت و سیرت است كه از پدرانش
به ارث برده است... ». [4]
5. عبدالله بن محمد عامر شبراوی شافعی
(1172ق): «هشتمین امام علی بن موسی الرضاست كه مناقب والا و صفات اولیا و
كرامت نبوی وی قابل شمارش و توصیف نیست... ». [5]
6. یوسف بن اسماعیل
نبهانی (1350ق): «علی بن موسی از بزرگان ائمه و چراغان امت از اهل بیت نبوی
و معدن علم و عرفان و كرم و جوانمردی بود. وی جایگاه والایی دارد و نام وی
شهره است و كرامات زیادی دارد... ». [6]
7. شیخ یاسین بن ابراهیم
سنهوتی شافعی: « امام علی بن موسی الرضا (رضی الله عنه) از بزرگان و از
بهترین سلاله است و خداوند با خلق چنین فردی قدرت خود را به نمایش گذاشته.
هیچ فردی علی بن موسی را نمیتواند درك كند. وی والا مقام و در فضایل شهره
است و كرامات بسیاری دارد... ». [7]
8. ابوالفوز محمد بن امین بغدادی
سُوِیدی: «ایشان در مدینه به دنیا آمد و كرامات ایشان بسیار و مناقبش مشهور
است؛ به گونهی كه قلم از وصف تمامی آن عاجز است... ». [8]
9. عباس بن علی بن نور الدین مكّی: «فضایل علی بن موسی هیچ حد و حصری نداشته... ». [9]
گوشهی از كرامات امام رضا (علیه السلام)
1. بشارت پیامبر به حمیده
امام رضا به بركت سفارش پیغمبر و عنایت ایشان به دنیا
آمدند. در نقلهای اهل سنت چنین آمده: زمانی كه حمیده مادر امام كاظم،
كنیزی به نام نجمه را از بازار خریداری كرد، پیامبر را در خواب دید كه به
ایشان فرمود: «این كنیز را به فرزندت (امام كاظم) هدیه كن؛ همانا از این
كنیز، فرزندی به دنیا خواهد آمد كه بهترین اهل زمین است». حمیده نیز چنین
كرد و امام، نام نجمه را به طاهره تغییر داد. [10]
2. معجزهی در دوران حمل
مادر بزرگوار ایشان میفرمید: هنگام حاملگی، سنگینی حمل
را احساس نكردم و هنگام خواب، صدای تسبیح و تهلیل و تقدیس وی را میشنیدم.
[11]
3. مناجات امام در دوران طفولیت
مادر بزرگوار امام در ادامه میفرماید: زمانی كه ایشان
به دنیا آمد، در حالی كه دستانش را روی زمین گذاشته و سر مباركشان را به
طرف آسمان بلند كرده بود، لبانش تكان میخورد، گویا مناجات خدا میكرد. در
این حال پدر بزرگوارش آمد و به من گفت: «هنیئا لك كرامة ربَّكِ عزّوجل؛
مبارك باد بر تو كرامت خداوند». در این حال فرزند را به ایشان داد و ایشان
در گوش راستش اذان و در گوش چپش اقامه خواند و با آب فرات كام دهانش را
برداشت. [12]
4. هارون بر من چیره نمیشود
صفوان بن یحیی میگوید: بعد از شهادت امام كاظم و امامت
علی بن موسی الرضا (علیه السلام) از توطئه دوباره هارون علیه امام رضا
(علیه السلام) میترسیدیم. موضوع را به امام گفتیم. امام فرمود: هارون تلاش
خود را انجام میدهد، ولی كاری از پیش نمیبرد.
صفوان میگوید: یكی از
معتمدین برایم نقل كرد: یحیی بن خالد برمكی به هارون الرشید گفت: علی بن
موسی ادعای امامت میكند (و با این سخن قصد تحریك هارون را داشت). هارون در
جواب گفت: آنچه با پدرش انجام دادیم، بس است. آیا میخواهیم همه آنها را
بكشیم؟![13]
5. محل دفن من و هارون یكی است
موسی بن عمران میگوید: روزی علی بن موسی الرضا را در
مسجد مدینه، در حالی دیدم كه هارون مشغول سخنرانی بوده امام به من فرمود:
روزی را خواهی دید كه من و هارون در یك جا به خاك سپرده میشویم. [14]
امام
در مكه نیز به این مهم اشاره میكند. حمزه بن جعفر ارجانی میگوید: هارون
الرشید از یك درب و علی بن موسی الرضا از در دیگر مسجد الحرام خارج شدند.
در این هنگام امام رضا (علیه السلام) به هارون اشاره كرد و فرمود: الآن از
هم دور هستیم، ولی ملاقاتمان نزدیك است. ای طوس! همانا من و او را یك جا
جمع میكنی. [15]
6. مأمون، امین را میكشد
حسین بن یاسر میگوید: روزی علی بن موسی الرضا به من
فرمود: همانا عبدالله (مأمون) برادرش محمد (امین) را خواهد كشت. از امام
پرسیدم: یعنی عبدالله بن هارون، محمد بن هارون را خواهد كشت؟ امام فرمودند:
بله، عبدالله مأمون، محمد امین را خواهد كشت. طبق پیشگویی امام این اتفاق
افتاد. [16]
7. همسرت دوقلو میزاید
بكر بن صالح میگوید: نزد امام رضا (علیه السلام) رفتم و
به وی گفتم: همسرم ـ كه خواهر محمد بن سنان از خواص و شیعیان شماست ـ
حامله است و از شما میخواهم دعا كنید تا خداوند فرزند پسری به من دهد.
امام فرمود: دو فرزند در راه است. از نزد امام رفتم و پیش خود گفتم: اسم
یكی را محمد و دیگری را علی میگذارم. در این هنگام امام مرا فراخواند و
بدون اینكه از من چیزی بپرسد، به من فرمود: اسم یكی را علی و دیگری را امّ
عمرو بگذار. وقتی كه به كوفه رسیدم، همسرم یك پسر و یك دختر به دنیا آورده
بود و اسم آنها را همان گونه كه امام فرموده بود، گذاشتم. به مادرم گفتم:
معنی امّ عمرو چیست؟ پاسخ داد: مادر بزرگت امّ عمرو نام داشت. [17]
8. جعفر به زودی ثروتمند میشود
حسین بن موسی میگوید: عدهی از جوانان بنی هاشم بودیم
كه نزد امام رضا نشسته بودیم كه جعفر بن عمر علوی با شكل و قیافه فقیرانه
بر ما گذشت. بعضی از ما با نگاه مسخرهآمیزی به حالت وی نگریستیم. امام رضا
(علیه السلام) فرمود: به زودی میبینید زندگی وی تغییر كرده، اموالش زیاد،
خادمانش بسیار و ظاهرش آراسته شده است.
حسین بن موسی میگوید: پس از
گذشت یك ماه، والی مدینه عوض شد و او نزد ین والی مقام و منزلت خاصی پیدا
كرد و زندگیاش همانگونه كه امام فرموده بود، تغییر كرد و بعد از آن جعفر
بن عمر علوی را احترام و برای وی دعا میكردیم. [18]
9. خود را بری مرگ آماده كن!
حاكم نیشابوری به سند خودش از سعید بن سعد نقل میكند كه روزی امام رضا (علیه السلام) به مردی نگهای كرد و به او فرمود:
«یا
عبدالله اوص بما ترید و استعد لما لابد منه فمات الرجل بعد ذلك بثلاثة
یام[19]؛ ی بنده خدا! وصیت خود را بكن و خود را بری چیزی كه گریزی از آن
نیست (مرگ)، آماده كن». راوی میگوید: آن مرد پس از سه روز از دنیا رفت.
10. خواب ابوحبیب
حاكم نیشابوری به سند خود از ابوحبیب نقل میكند: روزی
رسول الله را در خواب ـ در منزلی كه حجاج در آن اتراق میكنند ـ دیدم، به
ایشان سلام كردم. نزد ایشان ظرفی از خرمی مدینه ـ كه خرمی صیحانی نام داشت ـ
بود. ایشان به من هیجده خرما دادند و من خوردم. پس از پایدار شدن مزه خرما
در دهانم بود و آرزو میكردم دوباره از آن بخورم. پس از بیست روز ابوالحسن
علی بن موسی الرضا از مدینه به مكه آمد و در آن مكان نزول كرد و مردم برای
دیدار وی شتافتند. من نیز به آنجا رفتم و دیدم یشان در همانجیی كه پیامبر
را در خواب دیدم، نشسته است: در حالی كه ظرفی پر از خرمهای مدینه و خرمی
صیحانی نزد او بود. به امام سلام كردم و یشان مرا نزد خود فراخواند و مشتی
از خرما به همان مقداری كه پیامبر در خواب به من عطا فرموده بود، به من
داد. به ایشان عرض كردم: زیادتر خرما بدهید. امام فرمود: اگر رسول الله
زیادتر میداد، من هم به تو زیادتر میدادم. [20]
11. سقوط دولت برمكیان
مسافر میگوید: در سرزمین منی نزد امام نشسته بودیم.
ناگهان یحیی بن خالد برمكی، در حالی كه صورتش پوشیده و گرد و غبار بر آن
نشسته بود، وارد مجلس شد. امام خطاب به ما فرمود: اینها بیچارگانی هستند كه
نمیدانند در این سال چه اتفاقی بری آنها رخ خواهد داد. مسافر میگوید: در
همان سال برمكیان سقوط كردند و پیشگویی امام محقق شد. مسافر در ادامه
میگوید: امام فرمودند: و از ین عجیبتر من و هارون هستیم كه شبیه این دو
انگشت هستیم (و امام انگشت سبابه و انگشت وسط را كنار هم گذاشتند). مسافر
گفت: معنی سخن امام در مورد هارون را نفهمیدم؛ تا اینكه امام رضا (علیه
السلام) رحلت كرد و كنار هارون به خاك سپرده شد. [21]
12. ولیتعهدی من پیدار نیست
مدینی میگوید: هنگامی كه امام رضا (علیه السلام) در
مجلس بیعت ولیتعهدی با لباس مخصوص نشسته بودند و سخنرانان صحبت میكردند،
نگهای به بعضی از اصحاب خود كردند و دیدند یكی از اصحابشان از این جریان
(ولایتعهدی امام) بسیار خرسند و خوشحال است. امام به وی اشاره كرد و او را
نزد خود طلبید و درگوشی فرمودند: قلب خود را به این ولیتعهدی مشغول نكن و
به آن دل نبند و خوشحالی نكن؛ چرا كه این امر باقی نمیماند. [22]
13. توطئهگران رسوا میشوند
زمانی كه مأمون، امام رضا (علیه السلام) را ولیعهد و
خلیفه بعد از خود قرار داد، اطرافیان مأمون از كار خلیفه ناراضی بودند و
میترسیدند كه خلافت از بنی عباس خارج شود و به بنی فاطمه بازگردد. لذا
كینه و نفرت از امام رضا داشتند و منتظر فرصت بری ابراز ین نفرت و كینه
بودند؛ تا ینكه قرار گذاشتند امام رضا هرگاه وارد بر خلیفه میشود و خادمان
پرده را كنار میزنند تا آن حضرت وارد شود، احدی به امام سلام نكند و به
یشان احترام نگذارند و پرده را برندارند. بعد از ین تصمیم، امام رضا طبق
عادت روزانه وارد دالان شدند، اما آنان برخلاف تصمیم خود، ناخودآگاه پرده
را كنار زدند تا امام عبور كند. آنها همدیگر را ملامت كردند كه چرا پرده را
كنار زدهاند. قرار شد كه روز بعد چنین نكنند. روز بعد امام رضا وارد شد و
بر وی سلام كردند؛ اما پرده را برنداشتند. در این هنگام باد شدیدی وزید و
پرده را از حد معمول خود نیز بالاتر زد و امام وارد شد و هنگام خروج نیز
همین اتفاق افتاد. آنان دانستند كه امام نزد خداوند جایگاه ویژهی دارد و
سپس قرار گذاشتند كه به آن حضرت خدمت كنند. [23]
14. رام شدن درندگان در برابر امام
قضیه زینب كذاب مورد اتفاق ناقلان شیعه و سنی است و
گوشهی از عظمت و مقام والی امامت و ولیت تكوینی را به نمیش میگذارد. در
نقل این جریان اختلافاتی وجود دارد كه به اصل آن لطمه وارد نمیكند. اختلاف
در این است كه یا این جریان در دوران امام رضا (علیه السلام) رخ داده یا
امام هادی7؟
در خراسان زنی به نام زینب ادعا میكرد كه علوی و از نسل
فاطمه زهرا3 است. این خبر به امام رضا (علیه السلام) رسید. امام آن زن را
احضار كرد و علوی بودن وی را تایید نفرمود. آن زن امام را مسخره كرد و با
كمال بیادبی به امام گفت: تو نسب مرا زیر سؤال بردی، من نیز نسب تو را زیر
سؤال میبرم. در آن دوران سلطان مكانی داشت كه در آن درندگان بودند. آن
مكان برای انتقام گرفتن از مفسدان و مجرمان بود. امام رضا (علیه السلام) آن
زن را نزد سلطان حاضر كرد و فرمود: این زن دروغگوست و بر علی و فاطمه دروغ
میبندد و از نسل این دو نیست. اگر این زن راست گفته و پاره تن فاطمه و
علی باشد، بدنش بر درندگان حرام است. پس او را در میان درندگان بیندازید.
اگر راستگو باشد، درندگان به وی نزدیك نمیشوند و اگر دروغگو باشد، وی را
میدرند. وقتی كه زینب كذاب این سخن را شنید، پیش دستی كرد و به امام گفت:
اگر راست میگویی، خود تو داخل این گودال شو. امام نیز بیهیچ سخنی وارد
گودال شد. مردم و سلطان از بالا نظارهگر ین جریان بودند. زمانی كه امام
وارد گودال شد، گویا درندگان رام شدند و یك یك نزد امام آمدند و دمهای
خودشان را به نشانه تسلیم در برابر امام به زمین گذاشتند و دست و پا و صورت
امام را بوسیدند. امام از آنجا بیرون آمد و سلطان دستور داد تا زن را داخل
گودال بیندازند. زن امتناع كرد. سلطان دستور داد تا وی را داخل گودال
بیندازند و طعمه درندگان شود. بعدها این زن در خراسان به زینب كذاب مشهور
شد. [24]
مسعودی معتقد است: این قضیه بری امام هادی اتفاق افتاده است.
[25] با این حال این واقعه به تعبیر اهل سنت، خبر مشهور نزد شیعه است. [26]
بزرگان اهل سنت از جمله ابن حجر هیثمی این قضیه را از بعضی حفاظ اهل سنت
نقل كرده[27] و ابو علی عمر بن یحیی علوی نیز این جریان را قطعی دانسته و
نقل آن از طریق اهل سنت را تایید كرده است. [28]
البته با توجه به بعضی
قرائن ممكن است گفته شود این جریان دو مرتبه (هم در زمان امام رضا (علیه
السلام) و هم در زمان امام هادی7) اتفاق افتاده است.
15. پیشگویی چگونگی شهادت
زمانی كه مأمون به سبب بیماری نتوانست نماز عید را
بخواند، از امام رضا (علیه السلام) درخواست كرد تا نماز را اقامه كند. امام
در حالی كه پیراهن كوتاه سفید و عمامه سفید پوشیده و در دستش عصا بود،
روانه نماز شد و در میان راه با صدای بلند میفرمود: «السلام علی ابوی آدم و
نوح، السلام علی ابوی ابراهیم و اسماعیل، السلام علی ابوی محمد و علی،
السلام علی عباد الله الصالحین». مردم به طرف امام هجوم میآوردند و دست
ایشان را میبوسیدند و ازایشان تجلیل میكردند. در این هنگام به خلیفه خبر
رسید كه اگر این وضعیت ادامه یابد، خلافت از دست تو خارج میشود. مأمون خود
را به سرعت به امام رسانید و نگذاشت امام نماز را بخواند. آن گاه امام
مطالبی مهم به هرثمة بن اعین ـ كه از خادمان مأمون، اما محب اهل بیت و در
خدمت امام رضا (علیه السلام) بود ـ فرمود. هرثمه میگوید: روزی سرورم
ابوالحسن رضا مرا طلبید و فرمود: ای هرثمه! میخواهم تو را از مطلبی آگاه
سازم كه باید نزد تو پنهان بماند و تا زمانی كه زنده هستم، آن را بری كسی
فاش نكنی، اگر فاش كنی، من دشمن تو پیش خدا خواهم بود. هرثمه گفت: قسم
خوردم كه تا او زنده است، سخنی نگویم. امام فرمود: ای هرثمه! سفر آخرت و
ملحق شدنم به جدم و پدرانم نزدیك شده. همانا من بر اثر خوردن انگور و انار
مسموم از دنیا خواهم رفت. خلیفه میخواهد قبر مرا پشت قبر پدرش هارون
الرشید قرار دهد، اما خداوند نمیگذارد و زمین اجازه چنین كاری را نمیدهد و
هر چه بكوشند تا زمین را حفر كنند (و مرا پشت قبر هارون دفن كنند)،
نمیتوانند و این مطلب را بعد خوهای دید. ی هرثمه! همانا محل دفن من در
فلان جهت است. پس بعد از وفات و تجهایز من بری دفن، مأمون را از این مسائلی
كه گفتم، آگاه كن تا مرا بیشتر بشناسد و به مأمون بگو كه هر گاه مرا در
تابوت گذاشتند و آماده نماز كردند، كسی بر من نماز نخواند؛ تا اینكه عرب
ناشناسی به سرعت از صحرا به طرف جنازه من دوید و در حالی كه گرد و غبار سفر
بر چهره دارد و مركبش ناله میزند، بر جنازه من نماز میخواند. شما نیز با
او به نماز بایستید و پس از نماز مرا در مكانی كه مشخص كردهام، دفن كنید.
ای هرثمه! وای بر تو كه این مطالب را قبل از وفاتم به كسی بگویی.
هرثمه
میگوید: مدتی نگذشت كه تمامی این جریانات اتفاق افتاد و (امام) رضا نزد
خلیفه انگور و انار مسموم خورد و از دنیا رفت. هرثمه میگوید: طبق فرمایش
امام رضا (كه فرمود بعد از وفات و تجهیز جنازهام این مطالب را به مأمون
بگو) بر مأمون وارد شده، دیدم كه وی در فراق امام رضا (علیه السلام) دستمال
در دست دارد و گریه میكند. به وی گفتم: ای خلیفه! اجازه میدهید مطلبی را
بگویم؟ مأمون اجازه سخن گفتن داد. گفتم (امام)رضا سرّی را در دوران حیاتش
به من فرمود و از من عهد گرفت كه آن را تا هنگامی كه زنده است، برای كسی
بازگو نكنم. آن گاه قضیه را برای مأمون تعریف كردم. وقتی كه مأمون از این
قضیه خبردار شد، شگفت زده شد و سپس دستور داد جنازه امام تجهیز و آماده شود
و همراه وی آماده خواندن نماز برایشان شدیم. در این هنگام فردی ناشناس با
همان مشخصاتی كه امام گفته بود، از طرف صحرا به سمت جنازه مطهر آمد و با
هیچ كس صحبتی نكرد و بر امام نماز خواند و مردم نیز با وی نماز خواندند.
خلیفه دستور داد كه وی را شناسایی كنند و نزد وی بیاورند، اما اثری از وی و
شتر او نبود. سپس خلیفه دستور داد پشت قبر هارون الرشید قبری حفر كنند.
هرثمه به خلیفه گفت: یا شما را به سخنان علی بن موسی الرضا آگاه نساختم؟
مأمون گفت: میخواهم ببینم سخن وی راست است یا خیر.
در این هنگام
نتوانستند قبر را حفر كنند و گویا زمین از صخره سختتر شده بود؛ به گونهی
كه تعجب حاضران را برانگیخت. مأمون به صدق سخن علی بن موسی الرضا پیبرد و
به من گفت مكانی را كه علی بن موسی الرضا از آن خبر داده، به من نشان بده.
محل را به وی نشان دادم و همین كه خاك را كنار زدیم، قبرهای طبقه بندی شده و
آماده را دیدیم، با همان مشخصاتی كه علی بن موسی الرضا فرموده بود.
زمانی
كه مأمون این وضعیت را دید، بسیار شگفت زده شد. ناگهان آب به اعماق زمین
فرو رفت و آن مكان خشكید. سپس امام را داخل قبر گذاشتیم و خاك روی آن
ریختیم. بعد از این جریان خلیفه همیشه از چیزی كه دیده و از من شنیده بود،
با شگفتی یاد میكرد و تأسف و حسرت میخورد و هر گاه با وی خلوت میكردم،
از من تقاضا میكرد تا قضیه را تعریف كنم و با تأسف میگفت: )انا لله و انا
الیه راجعون(. [29]
مشهد الرضا در كلام اهل سنت
ذهبی در مواضع متعدد از تألیفات خود دربارهی مشهد الرضا
چنین اظهار نظر میكند: «و لعلی بن موسی مشهدٌ بطوس یقصدونه
بالزیاره»[30]، «و له مشهدٌٍ كبیر بطوس یزار»[31]، «و مشهد مقصودٌ
بالزیاره»[32].
ابن عماد حنبلی دمشقی نیز میگوید: «و له مشهدٌ كبیر بطوس یزار». [33]
برخورد
بزرگان اهل سنت با مزار امام رضا (علیه السلام) نیز جالب و شگفتانگیز
است؛ مانند بسیار زیارت كردن قبر امام رضااز سوی ابن حبان بستی (354ق) و
ابو علی ثقفی (328ق) و تواضع و تضرعات بسیار ابوبكر بن خُزیمه (311ق) كه
موجب شگفتی شاگردان وی شده بود.
1. ابوبكر بن خزیمه (311ق) و ابو علی ثقفی (328ق): حاكم نیشابوری میگوید:
«سَمِعتُ
محمد بن المؤمل بن حسین بن عیسی یقول خرجنا مع امام اهل الحدیث ابی بكر بن
خزیمه و عدیله ابو علی الثقفی مع جماعة من مشیخنا و هم اذ ذلك متوافرون
الی زیارة قبر علی بن موسی الرضا بطوس، قال: فریت من تعظیمه (ابن خُزَیمه)
لتلك البقعه و تواضعه لها و تضرعه عندها ماتحیرنا؛ [34] حاكم میگوید: از
محمد بن مؤمل شنیدم: روزی با پیشوی اهل حدیث ابوبكر بن خزیمه و ابو علی
ثقفی و دیگر مشیخ خود به زیارت قبر علی بن موسی الرضا به طوس رفتیم؛ در
حالی كه آنها بسیار به زیارت قبر یشان میرفتند. محمد بن مومل میگوید:
احترام و بزرگداشت و تواضع و گریه و زاری ابن خزیمه نزد قبر علی بن موسی
همگی را شگفتزده كرده بود.
ابن خزیمه نزد اهل سنت جایگاه ویژهی دارد؛
به گونهی كه از وی «شیخ الاسلام، امام الائمه، حافظ، حجه، فقیه، بینظیر،
زنده كننده سنت رسول الله»، تعبیر كردهاند و او در علم حدیث و فقه و اتقان
ضرب المثل است. [35]
در مورد ابو علی ثقفی نیز ـ كه از نوادگان حجاج بن
یوسف است ـ تعابیری چون: «امام، محدث، فقیه، علامه، شیخ خراسان، مدرس فقه
شافعی در خراسان، امام در اكثر علوم شرعی، حجت خدا بر خلق در دوران
خودش»[36] به كار رفته كه نشان دهنده اهمیت و جایگاه این شخصیت نزد عامه
است.
2. ابن حبّان بُستی (354ق): «علی بن موسی الرضا از بزرگان و عقلا و
نخبگان و بزرگواران اهل بیت و بنی هاشم است. اگر از وی روایتی شود، واجب
است حدیثش معتبر شناخته شود..... من به دفعات قبر یشان را زیارت كردهام.
زمانی كه در طوس بودم، هر مشكلی برایم رخ میداد، قبر علی بن موسی الرضا را
ـ كه درود خدا بر جدش و خودش باد ـ زیارت میكردم و برای برطرف شدن مشكلم
دعا میكردم و دعایم مستجاب و مشكلم حل میشد. این كار را به دفعات تجربه
كردم و جواب گرفتم. خداوند ما را بر محبت مصطفی و اهل بیتش ـ كه درود خدا
بر او اهل بیتش باد ـ بمیراند». [37]
ابن حبان بستی نیز از اهل سنت
جایگاه والایی دارد؛ به گونهی كه از وی به «امام، علامه، حافظ، شیخ
خراسان، یكی از استوانههای علم در فقه و لغت و حدیث، و از عقلی رجال»
تعبیر كردهاند. [38]
این جملات حاكی از نفوذ معنوی امام رضا (علیه
السلام) بر قلوب است و پس از گذشت سالیان از شهادت ایشان، قبر و بارگاه
ملكوتی ایشان مورد توجه خاص و عام است و كسانی چون ابن خزیمه و ابن حبان
علاوه بر زیارت قبر امام رضا (علیه السلام) به ایشان متوسل میشدند و برای
رفع مشكلات مادی و معنوی خود به این مكان مقدس پناه میبردند.
سخن پایانی
از مطالب یاد شده به دست میآید كه نه تنها ساخت بنا بر
قبور و زیارت و توسل، امری جایز وكاملاً مرسوم بوده، بلكه مورد تایید قولی و
عملی بزرگان اهل سنت از جمله ابن خزیمه و ابن حبان بستی و... بوده و مكرر
این اعمال از آنها سر میزده است و آنان از خوان گسترده كرامات آن امام
همام نیز بهرهمند میشدند و این امر اساساً به عنوان یك باور و فرهنگ صحیح
در میان مسلمین مطرح بوده و این موارد بهترین گواه بر واهی بودن تفكرات و
باورهای سست حزب سیاسی وهابیت است. از طرف دیگر، جایگاه اهل پیامبر(صلی
الله علیه و آله و سلم) و میزان درخشندگی این خاندان پاك را در میان امت
اسلامی به ویژه علمای اهل سنت آشكار میسازد.
پی نوشت:
[1]. تتمی جامع الاصول، ابن اثیر جزری، مكتبی النجاریی، مكه، عربستان، چاپ دوم، ج2، ص715، 1403ق.
[2]. مطالب السؤول، محمد بن طلحه شافعی، مؤسسه البلاغ، بیروت، لبنان، چاپ اول، ص295، 1419ق.
[3]. مرآة الجنان، یافعی، دارالكتب العلمیی، بیروت لبنان، چاپ اول، ج2، ص10، 1417ق.
[4]. الفصول المهمی، ابن صباغ مالكی، اعلمی، تهران، یران، ص263.
[5]. الاتحاف بحب الاشراف، شبراوی شافعی، دارالكتاب قم، یران، چاپ اول1423ق.
[6]. جامع كرامات الاولیاء، نبهانی، ص311، دارالفكر، بیروت، لبنان، چاپ اول، ص312و313، 1414ق.
[7]. الانوار القدسیه، سنهوتی شافعی، ص39، انتشارات السعادی، مصر.
[8]. سبائك الذهب فی معرفی قبائل العرب، ابوالفوز سؤیدی، المكتبه، بیروت، لبنان، چاپ دوم، ص334.
[9]. نزهة الجلیس، عباس بن نور الدین مكّی، قاهره، مصر، ج2، ص105.
[10].
روضة الاحباب، عطاء الله بن فضل الله شیرازی، ص43، استامبول، تركیه؛ مفتاح
النجاة فی مناقب آل العبا، محمد خان بن رستم بدخشی، مخطوط، ص176، به نقل
از احقاق الحق، ج12، ص364؛ تاریخ الاسلام و الرجال، شیخ عثمان سراج الدین
حنفی، ص369، مخطوط، به نقل از احقاق الحق، ج12، ص348.
[11]. روضة الاحباب، ج4، ص43؛ مفتاح المعارف، مولوی عبد الفتاح حنفی هندی، مخطوط، ص79، بنقل از احقاق الحق، ج12، ص553.
[12]. احقاق الحق، شهاید قاضی نور الله شوشتری، ج12، ص343، به نقل از محمد خواجه پارسی بخاری، فصل الخطاب.
[13].
الفصول المهمی، ص245؛ نور الابصار، دارالكتب العلمیه، بیروت، لبنان، چاپ
اول1418ق، ص243؛ جامع كرامات الاولیاء، ج2، ص311؛ الاتحاف بحب الاشراف،
ص314.
[14]. الفصول المهمه، ص246؛ نور الابصار، ص244؛ جامع كرامات الاولیاء، ج2، ص312.
[15]. نورالابصار، ص244؛ جامع كرامات الاولیاء، ج2، ص313؛ الاتحاف بحب الاشراف، ص315، 316.
[16]. الفصول المهمه، ص247؛ نورالابصار، ص243؛ الاتحاف بحب الاشراف، ص319.
[17].
الفصول المهمه، ص246، نورالابصار، ص243؛ اخبار الدول و آثار الاول، بغداد،
عراق، بیتا، ص114؛ جامع كرامات الاولیاء، ج2، ص313، الاتحاف، بحب
الاشراف، ص316.
[18]. نور الابصار، ص243؛ مفتاح النجاة، ص76؛ اخبار الدول و آثار الاول، ص114؛ الاتحاف، بحب الاشراف، ص318.
[19].
الصواعق المحرقه، ابن حجر هایثمی، دارالفكر، بیروت، لبنان، ص122؛ الفصول
المهمه، ص247؛ نورالابصار، ص243؛ اخبار الدول و آثار الاول، ص114؛ جامع
كرامات الاولیاء، ج2، ص311؛ نتیج الافكار القدسیه، سید مصطفی بن محمد
العروس مصری، دمشق، سوریه، بیتا، ج1، ص80؛ الاتحاف، بحب الاشراف، ص318؛
الانوار القدسیه، ص39.
[20]. الصواعق المحرقه، ص122؛ الفصول المهمه،
ص246؛ اخبار الدول و آثار الاول، ص114؛ مفتاح النجاة، ص376؛ وسیلة المال،
ابن كثیر حضرمی، مكتبه الظاهریه، دمشق، سوریه، بیتا، ص212؛ نورالابصار،
ص243؛ جامع كرامات الاولیا، ج2، ص311؛ نتیج الافكار القدسیه، ج1، ص80؛
الاتحاف بحب الاشراف، ص316؛ وسیلة النجاة، محمد مبین هندی، الكهنو، هند،
بیتا.
[21]. الفصول المهمه، ص245؛ نورالابصار، ص243؛ جامع كرامات الاولیاء، ج2، ص312؛ الاتحاف بحب الاشراف، ص314.
[22]. الفصول المهمه، ص256؛ مفتاح النجاة، ص178.
[23].
نور الابصار، ص244؛ جامع كرامات الاولیاء، ج2، ص312؛ مطالب السؤول، ص297؛
الفصول المهمه، ص244 ـ 245؛ اخبار الدول و آثار الاول، ص114؛ الاتحاف، بحب
الاشراف، ص313.
[24]. لفرج بعد الشدی، قاضی ابو علی تنوخی، دارالصباعی المحمدیی قاهره، مصر، چاپ اول 1375ق، ج4، 172ـ173؛ مطالب السؤول، ص297.
[25]. مروج الذهب، علی بن حسین مسعودی، دارالكتب العلمیه، بیروت، لبنان، چاپ اول، ج4، ص86.
[26]. الفرج بعد الشده، ج4، ص172.
[27]. الصواعق المحرقه، ص205.
[28]. الفرج بعد الشده، ج4، ص173.
[29].
الفصول المهمه، ص261؛ نورالابصار، ص244؛ مطالب السؤول، ص300؛ الكواكب
الدریه، شیخ عبد الرؤوف مناوی، الازهریی، مصر، بیتا، ج1، ص256؛ مفتاح
النجاة، ص82؛ الانوار القدسیه، ص39.
[30]. سیر اعلام النبلاء، موسسه الرساله، بیروت، لبنان، چاپ یازدهم 1417ق، ج9، 393.
[31]. العبر، دارالكتب العلمیه، بیروت، لبنان، ج1، ص266.
[32]. تاریخ الاسلام، حوادث، 201 تا210، دارالكتاب العربی، بیروت، لبنان، چاپ اول 1420ق، ص272.
[33]. شذارت الذهب، دار بن كثیر، دمشق، بیروت، چاپ اول 1406ق، ج3، ص14.
[34]. تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، دارالفكر، بیروت، لبنان، چاپ اول، 1404ق، ج7، 339.
[35]. سیر اعلام النبلاء، شمس الدین ذهبی، ج14، ص365و377.
[36]. سیر اعلام النبلاء، ج15، ص280ـ282.
[37]. كتاب الثقات، ابن حبان بستی، دارالفكر، بیروت، لبنان، چاپ اول، 1393ق، ج8، ص475.
[38].
سیر اعلام النبلاء، ج16، ص92؛ النجوم الزاهره، ابن تغری، دار الكتب
العلمیه، بیروت، لبنان، چاپ اول، 1413ق، ج3، ص342؛ الوافی بالوفیات، صفدی،
جمعی از مستشرقین، بیتا، 1411ق، ج2، ص317؛ الطبقات الشافعیه، سبكی، دار
احیاء الكتب العربیة، بیروت، لبنان، بیتا، ج3، ص131؛ الانساب، سمعانی، دار
الكتب العلمیه، بیروت، لبنان، چاپ اول، 1408ق، ج2، ص209.
منبع: پایگاه اطلاع رسانی آستان قدس رضوی
چهارشنبه 5/7/1391 - 17:24
اهل بیت
نظم اشعار از على باقرزاده (بقا)
1 ـ مِن اَخلاقِ الاَنبیاء التَّنّظُّف
نظافت موجب پاكى جسم است نظافت مایـه آرام جـان است
امـام هشتمین فرمود بـا خلق نظـافت شیـوه پیغمبران است
2 ـ صاحِبُ النّعمَةِ یَجِبُ ان یُوَسِّعَ عَلى عِیالِهِ
توانگر را بوَد واجب كه بخشد زن و فـرزند را از مال دنیـا
دهـد وسـعت به امر زندگانى بـه شـكر نعـمت حى ّ تـوانا
3 ـ مَن لَم یَشكُرِ المُنعِمَ مِن المَخلوقین لَم یَشكُر اللهَ عزّوجلّ
شـنیده ام كه علـى بن موسـى كاظم خدیو طوس، بفـرمـود نكته اى زیبـا
كسى كه نیكویى خلق را نداشت سپاس نكـرده است سپـاس خداى بـى همتـا
4 ـ الایمانُ اداءُ الفرائضِ و اجتِنابُ المَحارِم
فرمود رضــ ا امام هشتم: انجام فرائــ ض است ایمان
دورى ز محرّمات و زشتى پرهیز ز ناصواب و عصیان
5 ـ لَم یَخُنكَ الاَمین، وَ لكِن ائتَمَنتَ الخائِنَ
كسى كه بیـم ندارد ز كردگار علیم وِرا به خدمت خلق خدا مكن تعیین
امین نكرده خیانت، تو از ره غفلت امین شمـرده خیـانت شعار بدآیین
6 ـ الصَّمتُ بابٌ مِن ابوابِ الحِكمة
زبـان تو گـر تحـت فرمان نباشد خموشـى گزیـن، تا نیفتى به ذلـّت
على بن موسـى الرضا راست پندى : سكوت است بابـى ز ابواب حكمت
7 ـ الاَخُ الاَكبرُ بِمنزِلةِ الاَب
برادر چو دانا و شد و آزموده وِرا با پـدر مـى شمارش برابر
بگفتـا امـام بحق، نور مطلق به جاى پـدر هست، مهتر برادر
8 ـ صدیقُ كُلِّ امْرِئٍ عَقلُهُ و عَدُوُّه جَهلُهُ
بــ ه نزدیـك نـادان بـوَد تـار گیتى ز دانـش بكـن گـیتـى تـار روشـن
بفرمود فرزنـد موســ ى بـن جعفـر: تو را عقل یار است و جهل است دشمن
9 ـ التَّوَدُّدُ الى النّاسِ نِصْفُ العَقلِ
همیشـه در پـى تیـمـار بینـوایان باش كمك به خلق، ز كردار خـالق احـد است
امام راست در این رهگذر، كلامى نغـز: كه در معاشرت خلق، نیمى از خرد است
10 ـ التَوَكُلُ اَن لاتَخافَ اَحداً اِلاّ اللهَ
بزن بـر لطـف حق دست توكل كـه لطف ایـزدى باشد تو را بس
توكـل آن بـوَد كـاندر دو عالم به غیر حق نـترسى از دگر كس
11 ـ اَفْضَلُ ما توصَلُ به الرَّحِمِ كفُّ الاَذى عَنْها
فرمـود رضـا ولـى ّ مـطـلق گنجینـه علم و فضل و احسـان
بهتر صلـه رحـم به گیتى است خـوددارى از گـزنـد ایشـان
12 ـ اَحسَنُ النّاسِ مَعاشاً مَن حَسُنَ معاشُ غیرِهِ فى معاشِه
بهتـرین رهـرو به راه زندگـى است آن كه همچـون شمع روشنگـر بـوَد
مردمـان در پرتـوش راحـت زینـد زندگـى در خـدمتش بـهتـر بــ وَد
13 ـ العَقلُ حِباءٌ مِنَ اللهِ و الادَبُ كُلْفَة
رضـا سبـط پاك رسـول امین كه نتـوان سـر از خدمتش تافتن
بگفتا: خرد بخشش ایـزدى است ادب را به كوشش تـوان یافـتن
14 ـ لَیسَ لِبَخیلٍ راحةٌ و لا لِحَسودٍ لَذّةٌ
بخل رنج است و حسادت محنت است از ولـى ّ آمـوز درس عبـرتـــى
راحتـى در بخــ ل نتـوان یـافـتن در حسـد هـرگـز نیـابـى لذّتــ ى
15 ـ مَا الْتَقَتْ فِئَتانِ قَطُّ اِلاّ نُصِرَ اَعظَمُهُما عَفواً
عفــ و آییـن بزرگـــان باشـــد بـخشش آییـنـه دورانـدیـش اسـت
دو گـروهـى كه به جنگنـد و ستیـز نصرت آن راست كه عفوش بیش است
16 ـ عَونُك لِلضَّعیفِ اَفضَلُ مِنَ الصَدَقَة
سخنـى دارم از امـام همام كـه مفید است بهر هر طبقه
دستگیرى ز ناتوان و ضعیف به یقین، بهتر است از صدقه
17 ـ المُؤمِن اِذا اَحسَنَ استَبشَرَ وَ اِذا اَساءَ استَغفَرَ
گر ز بخت بد به كس بد كرده اى هان، مشـو نومیـد از درگاه ربّ
مـؤمن ار نیكى كنـد شادان شود ور كند بد، مى كنـد بخشش طلـب
18 ـ المُسلِمُ الّذى سَلِمَ المُسلِمون مِن لِسانه وَ یَده
شـنو پند فرزند موسـى بن جعفر امـام بحـق، مـاه بـرج امـامت
كسـى هسـت مُسلم كه باشند مردم ز دست و زبانش به امن و سلامت
19 ـ لَیسَ مِنّا مَن لَم یأمَن جارُهُ بَوائِقَه
به همـسایه نیكى كن اى نیكمرد كه همـسایه را بر تو حقها بوَد
از آن كس كه همسایه ایمن نبُود بـفرمود مـولا: نـه از ما بوَد
20 ـ التواضُعُ ان تُعطى النّاس مِن نَفسِك ما تُحبّ ان یُعطوك مِثلَه
چنان سـر كن اى دوست با نیك و بد كه باشـد ز تـو نیك و بد در امـان
تـواضع چـنان كن به خـلق خـداى كه خواهـى كنـد خلق با تو چنـان
21 ـ مِن علاماتِ الفقیهِ الحُكم و العِلم و الصَّمت
بصیـر بـاش به احكـام دین حق كه خداى از آن فقیه كه دانا به حـكم اوست رضاست
نشـانـه هـاى فقـاهـت به نزد پـیر خرد قضـاوت بحـق و دانـش و سكوت بجاست
22 ـ الصَّفح الجمیلُ العفوُ مِن غیرِ عِتاب
عفو چون كرده اى خطاب مكن كار بـى جا و نـاصـواب مكن
وه چه نیكوسـت، عفـو بى منّت عفو كـردى اگـر، عتـاب مكن
23 ـ لایَأبَى الكرامَةَ الاّ الحِمارَ
بشـنـو كـلـام نـغـز فـرزنـد پیمبر گفتـار او روشـنـگـر شبهاى تار است
جز مردم احـمـق نتـابـد رخ ز احسان هر كس كند احسان مردم ردّ، حمار است
24 ـ السّخى ّ یأكُل مِن طَعامِ الناس لِیأكُلوا مِن طَعامِه
سخـى مى خورد نان ز خوان كسان كه مردم به رغبت ز خوانش خورند
بخیــ ل از سـر بخـل نان كسـى نیـارد خـورد تا كه نانش خورنـد
25 ـ السّخى ُّ قریبٌ مِن اللهِ، قریبٌ مِن الجنّة، قریبٌ مِن الناسِ
سخـاوتمنـد هرگز نیست تنهـا كه تنـهایى نصیب دیگران است
سخـى باشد قریـب رحمت حق به نزدیك بهشت و مردمان است
26 ـ صدیقُ الجاهِلِ فى التَّعَب
به نـادان مكـن دوستى ، چون تـو را گـدازد ز كـزدار خـود روز و شب
بگفتـا علــ ى بن موسـى الـرضـا رفاقـت به نـادان غـم اسـت و تعب
27 ـ اَفضَلُ العَقلِ معرفَةُ الاِنسانِ بِربّه
ز خـاطر مـبر شـكـر یزدان پـاك كه شـكـر نعـَم نعمـت افزون كنـد
بهین دانش اى دوست، آن دانشى است كه ات رهـبرى سوى بـى چـون كند
28 ـ مَن رَضى َ بالیَسیرِ مِنَ الحَلال خفّت مَؤونتهُ
رضـا بـاش بر داده كردگـار كـه خشنـودى از حق بوَد بندگى
اگر شـاد گـردى به اندك حلال سبـك بـگـذرى از پل زندگـى
29 ـ مَن رَضى بالقَلیل مِن الرِزقِ قُبِلَ منه الیسیرُ مِنَ العمَل
كلامـى شنـو از شهنشاه طـوس ولـى ّ خـداونـد و سبـط رسـول
چون بر رزق اندك رضایى ، خداى كنـد طـاعـت انـدكـت را قبول
30 ـ الصَّمتُ یَكسبُ المحبّةَ و هو دلیلٌ على كُلِّ خیرٍ
ز حسن خموشى و اوصاف آن چنین گفت شاه خراسان، رضا
خموشـى به بار آورَد دوستـى شـود رهگشـاى همه خوبهـا
31 ـ مَن حاسَبَ نَفسَه رَبِحَ و مَن غَفَلَ عَنها خَسِرَ
تواى كه دیده فرو بسته اى ز كرده خویش همیشـه زشتـى احـوال دیگران بینـى
حساب نفس بداندیش كن كه سـود برى شوى چو غافل از اعمال خود زیان بینى
32 ـ مَنِ اعتَبَرَ اَبصَرَ وَ مَن اَبصَرَ فَهِمَ و مَن فَهِمَ علِِمَ
امام راسـت كلامـى كه مرد بـاتدبیر هزار نكتـه از آن یك كلام مى خـواند
كسى كه عبرت گیرد بسـى شـود بینا كسـى كه بینــ ا گردد بفهمـد و داند
33 ـ افضَلُ المالِ ما وُقى َ به العِرضُ
توانـگر را بگـو امروز كـن ایثار سیم و زر كه فردا سیـم و زر در اختیـار دیگـران باشد
بهین مـال آن بوَد كان موجب حفظ شرف گردد اگر در راه دیگر صرف شد، حاصل زیان باشد
34 ـ المُؤمِنُ اِذا غَضِبَ لَم یُخرِجهُ غَضَبُهُ مِن حَقّ
سخنـى بشنـو از امـام غریـب تا شـود علم و دانشـت افـزون
مـرد مـؤمن اگر به خشـم شود نـرود از طریـق حـق بیـرون
35 ـ المُؤمِنُ اِذا قَدرَ لَم یَأخُذُ اَكثَرَ مِن حَقّه
نكـته اى بشنـو ز فرزند رسـول آن كه مـردم را امـام و پیشواست
گـر كه قـدرت دست مؤمن اوفتاد بیشتر از حـقّ خود هرگز نخواست
36 ـ النّظَرُ الى ذرّیّةِ محمّدٍ عبادَةٌ
بكـن عادت به كردار بزرگـان كه نتوان كرد آسان ترك عـادت
نظر كـردن به فرزنـد پیمبـر بوَد در پیش مرد حق، عبادت
37 ـ اِنّما الحِمیَةُ مِن الشَّى ءِ الاِقلالُ مِنهُ
شنـو از علـى بن موسى الرضـا كلامى كه افزادیت عقـل و هـوش
چو پرهیز خواهـى كنى از خوراك به كـم خوردن خوردنیهـا بكـوش
38 ـ لایَعدمُ العُقوبَةَ مَن اَدرَعَ بالبَغى ِ
گو به آن كس كه ظلـم كرد فزون كـه عقـوبـت نـبـوده نشمـارد
گـر بخـواهـد زیَـد به آرامـش كیـفـر روزگـار نــ گــ ذارد
39 ـ لاتَطلُبوا الهُدى فى غَیرِ القُرآنِ فَتَضِلّوا
بـگـفـتـا رضـا، ماه برج ولایت هدایـت مجـوییـد از غیـر قـرآن
بـجـز راه قـرآن مـپـویید راهى كـه گـمراهى آخر بوَد حاصـل آن
40 ـ مِن عَلامةِ ایمانِ المُؤمِنِ، كِتمانُ السِّر و الصَّبرُ فى البأساء و الضرّاء و مُداراة النّاس
از عـلامـات مرد حق باشد رازدارى و صـبر بر سختى
با مـدارا بـه مردمان پویـد راه آزادگـى و خـوشبـختى
منبع: www.imamreza.net
چهارشنبه 5/7/1391 - 17:23
اهل بیت
نویسنده:ناصر سعد
منبع:روزنامه کیهان
148 سال بعد از هجرت پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و
سلم) از مكه به مدینه، فرزندی از صلب پاك امامان معصوم (علیه السلام) به
دنیا آمد كه پدر بزرگ او، امام صادق (علیه السلام) دیدن و زیارتش را آرزو
می كرد و مكرر به فرزندش امام كاظم می فرمود:
«عالم آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم) در صلب توست و ای كاش او را درك می كردم و حتماً او همنام امیرالمومنین علیه السلام است».
حضرت نجمه مادرگرامی و با فضیلت امام رضا درباره فرزندش فرمود:
«در
دوران حمل هیچگونه احساس سنگینی درخود نكردم و همینكه به خواب می رفتم،
صدای تسبیح و تهلیل و تمجید خداوند را از شكم خود می شنیدم. وقتی فرزندم
متولد شد، همسرم موسی ابن جعفر(علیه السلام) فرمود: گوارا باد ترا ای نجمه
آنگاه پسرم را در پارچه ای سفید پیچیدم و به دست امام كاظم دادم، آن
بزرگوار در گوش راستش اذان و درگوش چپیش اقامه گفت و آب فرات طلبید و كامش
را با آن آب برداشت و به دست من داد و فرمود:
«بگیر این نوزاد را كه باقیمانده خدا و حجت او بعد از من در روی زمین است».(1)
بدون
شك ، یكی از الطاف و عنایات خداوند بر ملت ایران كه مهر افتخار پیروی از
مكتب اهل بیت گرامی نبی مكرم اسلام بر پیشانی خویش دارد این است كه بارگاه
نورانی امام هشتم علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) را دركشور عزیز ایران
قرار داده تا به بركت آن وجود مقدس، كشور ما از بالاترین نعمات مادی و
معنوی برخوردار باشد.
امروزه اگر چه تهران پایتخت رسمی كشور و ملت ایران
است، اما كیست كه نداند كه این بارگاه ملكوتی رضوی است كه قبله آمال و
آرزوهای اوست. عشق به امام رضا تاج افتخار این ملت و تمام ایمان اوست، عشق
به امام هشتم دار و ندار این مردم و همه هستی اوست.قلب تك تك ایرانیان خانه
و آشیانه اوست. امام رضا پناهگاه این ملت و باب الحوائج اوست. ملت ایران
امروز بدلیل همجواری با امام هشتم مورد غبطه سایر مسلمانان جهان هستند.
امروزه
آرزوی زیارت امام هشتم برای مسلمانان عراق كمتر از آرزوی زیارت امام حسین
(علیه السلام) توسط ایرانیان نیست. عشق و محبت مسلمانان سایر كشورها نسبت
به امام رضا علیه السلام نیز همچون ملت ایران در اوج خود قرار دارد.
به
شكرانه این نعمت خداوندی، بر ما ایرانیان فرض است همچنانكه وجود ما مالامال
از محبت به آن امام همام است، ظرف وجودی خویش را نیز از معرفت مكتب آن
عزیز مملو نمائیم. درست است كه مكتب تشیع، مكتب عشق و دلدادگی است اما
تقویت شناخت و معرفت نسبت به خاندان نبوت امری است كه خود آن عزیزان از
شیعیان خویش خواسته اند، چرا كه عشق بدون شناخت به تنهایی نمی تواند سازنده
و نجات بخش باشد. این معرفت است كه به انسان ثبات قدم در مسیر و قدرت و
بینش تشخیص حق از باطل میدهد.
معرفت در واقع چنان بصیرتی به آدمی میدهد
كه همچون چراغ، روشنی راه و او میگردد. پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله و
سلم) تكیه گاه دین را فهم دقیق می داند و عابدی را كه دین شناس نباشد
همچون كسی میداند كه شب می سازد و روز ویران می كند. وقتی انسان به دین خود
معرفت پیدا می كند خطر انحراف به حداقل می رسد و به تعبیر حضرت علی (علیه
السلام) شبهات به كسی كه زمان خود را بشناسد یورش نمی آورند.
معرفت به
دین افرادی همچون ابوذر می سازد كه در برابر امواج سهمگین حوادث و فتنه ها
تا آخر عمر به صراط مستقیم باقی ماند. امام صادق فرمود:«بیشترین عبادت
ابوذر اندیشیدن و پند گرفتن بود.«بیداری در دین بقول حضرت امیر نعمتی است
برای كسی كه روزی اش شده است. اصولاً كسی كه به مسایل دینی معرفت پیدا
نكرده دین را هرگز نمی تواند یاری برساند.
اگر مردم، به امور دین آگاه
باشند عوام فریبان دیگر میدانی برای جولان و سوء استفاده از احساسات پاك
آنها پیدا نمی كنند، خرافات زمانی فرصتی برای رواج پیدا می كنند كه مردم از
حقیقت یك امری مطلع نباشند.
متأسفانه آنچه باعث شده در طول تاریخ،
پیامبران و امامان معصوم علیهم السلام و دیگر مصلحان در مظلومیت قرار
بگیرند، عدم شناخت و معرفت كافی مردم از مكتب و مرام آن بزرگان بوده است.
برگزاری جشنها و اظهار شادی بمناسبت اعیاد اسلامی و بویژه میلاد ائمه اطهار
عمل پسندیده و مباركی است، اما این كافی نیست. حال كه بحمدالله یك نظام
اسلامی بر این كشور حاكم است.جا دارد بیش از این نسبت به تقویت فهم و معرفت
دینی مردم و مكتب ائمه هدی بویژه نور تابان این مرز و بوم همت شود.
صدا
و سیما كه درحكم دانشگاه عمومی است، درچنین مناسبت هایی نباید به پخش چند
مداحی و مدیحه سرایی قناعت كرده و وظیفه خود را تمام شده حساب كند، بلكه
این رسانه ملی با ظرفیت هایی كه دارد می تواند نسبت به تهیه و ساخت برنامه
های محتوایی درهمه ابعاد جهت بالا بردن سطح آگاهی جامعه اقدام نماید.هر
كدام از احادیث نقل شده از معصومین می تواند موضوعی برای تهیه یك برنامه و
حتی ساخت یك فیلم اثر بخش و فرهنگ ساز باشد.
این رهنمودها باید در متن
زندگی مردم كاربردی شده و جاری و ساری گردد. امید است روزی شاهد یك خیزش
عمومی جهت عمق بخشیدن به سطح معرفت و فرهنگ دینی جامعه باشیم. تا درپـرتو
آن ملت عزیز، پله های كمال و ترقی را به سرعت طی نموده و «زینتی» برای
امامان خویش گردند.
كلام نورانی امام رضا (علیه السلام )
درپایان چند كلام گهربار از امام علی بن موسی الرضا (علیه السلام) هدیه خوانندگان می گردد:
هدیه كینه ها را از دل می زداید. (2)
كسی كه اندوه مؤمنی را بگشاید خدا روز قیامت اندوه را از قلبش می زداید. (3)
از ما نیست آن كه دنیای خود را برای دینش و دین خود را برای دنیایش ترك كند. (4)
عبادت به بسیاری روزه و نماز نیست، بلكه به بسیار اندیشیدن دركار خداست.(5)
كسی كه از خدا توفیق بخواهد ولی تلاش نكند خود را مسخره كرده است. (6)
از ما نیست كسی كه همسایه اش از شر او در امان نباشد. (7)
بهترین مال آن است كه آبرو با آن حفظ شود. (8)
آن كه صاحب نعمت است باید كه به خانواده اش وسعت بخشد. (9)
بیست سال دوستی موجب خویشاوندی است وعلم بیش از نسبت پدری، صاحبانش را با هم پیوند می دهد. (10)
در هر زمان كه مردم گناه جدیدی را رایج كنند، خداوند تبارك و
تعالی، بلای جدیدی كه تا آن زمان سابقه نداشته بر آنها نازل می كند. (11)
ثروت جمع نمی شود مگر به 5علت: بخل شدید، آرزوی طولانی، حرص غالب، قطع رحم و ندادن حقوق ارحام و انتخاب دنیا بر آخرت. (12)
پی نوشت ها:
1- عیون اخبار الرضا ج 1
2- مسند الرضا
3-كافی 200.2
4-بحارالانوارج 78
5- تحف العقول ص 442
6- بحار الانوار ج 78
7- عیون اخبارالرضا ج 1
8و 9 بحارالانوار ج 78
10- عیون اخبار الرضا 121.2
11و 12-مسندالرضا
چهارشنبه 5/7/1391 - 17:18
اهل بیت
نویسنده:على همتبنارى
منبع:ماهنامه كوثر
تربیت عبارت است از شكوفا سازى استعدادها و جهت دهى آن
به سوى كمال مطلوب. تربیت ضرورىترین نیاز انسان در زندگى است. انسان بدون
تربیت صحیح ره به جایى نمىبرد، نه از باغ زندگى خویش میوه شیرینمىچیند و
نه كام انسانهاى دیگر را از ثمرات درخت وجود خود شیرین مىكند;و بالاتر
آنكه نه به درك معناى انسانیت نایل مىآید و نه به فتح قلههاىرفیع
انسانیت دست مىیازد. بدین جهت تربیت عالیترین هدف پیامبران و
اساسىترینپیام كتب و اولین و ضرورىترین وظیفه والدین است. ضرورت و اهمیت
تربیت،والدین را بر آن مىدارد كه به این مسوولیتبزرگ ارجى دو چندان
نهند; براىایفاى درست آن خود را به صلاح و آگاهى از روش و فنون تربیت مجهز
بسازند و باالگو گرفتن از مربیان موفق در انجام دادن این وظیفه مهم
بكوشند. بىشك معصومان علیهم السلام موفقترین مربیان و سیره قولى و عملى
آنهامطمئنترین الگو براى والدین در امر ظریف و پرپیچ و خم تربیت است.
اینمقاله بر آن است تا نكاتى از سیره تربیتى امام رضا(ع) در تربیت فرزند
رایادآورى كند و گامى، هر چند ناچیز، در ترویج معارف اهلبیتبردارد. سیره
تربیتى امام رضا(ع)، با توجه به سفر آن حضرت به خراسان و دورى از
كانونخانواده و نیز تك فرزندى چنانكه برخى از بزرگان قایلند بسیار
قابلتوجه است; چرا كه تربیت فرزند یگانه آن هم از راه دور شیوهاى خاص
مىطلبد.
1- تدریجى بودن تربیت
تربیت جریانى مستمر و
فعالیتى تدریجى است كه نه مرزمىشناسد و نه زمان و مكان; بلكه به درازاى
عمر است و به پهناى ابعادوجودى عالم اكبر، یعنى انسان. درخت تربیت زود ثمر
نمىدهد و نباید انتظارداشتیك شبه یا چند ماهه در امر ظریف و پیچیده تربیت
معجزه انجام گیرد; بلكهباید از سالها قبل از تولد زمینه تربیت صحیح را
فراهم كرد و بعد از تولد،بتدریجبا صبر و حوصله، به انجام آن پرداخت. در
سیره ائمه اطهار علیهم السلامو دیدگاههاى آنان مسایلى چون انتخاب همسر
شایسته، لزوم رعایت آداب ازدواج،توجه به مواقع و شرایط انعقاد نطفه،
مراقبتهاى ایام باردارى و ... حكایت ازاین نكته مهم دارد.
الف) انتخاب همسر صالح و شایسته
صفوان
بنیحیى از امامرضا(ع) نقل كرده است كه فرمود: هیچ سودى براى مرد بهتر از
همسر صالح، كههنگام دیدن وى شوهر خوشحال شود و در غیاب شوهر نگهدار خود و
اموالش باشد،نیست. همچنانكه زن باید صالح و شایسته باشد، مرد نیز باید
شایسته باشد. بروالدین است كه به كمك دخترانشان، شوهران شایسته و صالحى
براى آنانانتخاب كنند. حسین بنبشار واسطى مىگوید: خدمت امام رضا(ع) نامه
نوشتم كه یكىاز بستگانم از دخترم خواستگارى كرده است، ولى مرد بد اخلاقى
است. [آیا صلاحهست كه دخترم را به ازدواج او در آورم؟] حضرت فرمود: اگر
بداخلاق است، دخترترا به ازدواج او در نیاور.
ب) رعایت آداب ازدواج
بعد
از انتخاب همسر شایسته، در طلیعه ازدواج بایدمهمترین هدف ازدواج، كه همان
تربیت فرزندان صالح است، مورد توجه باشد ویاد خداوند متعال میهمان قلبهاى
پاك زن و مرد بوده و آنها باید، ضمن رعایتسایر آداب نكاح، از خداوند فرزند
سالم و صالح طلب كنند. در كتاب شریف فقهالرضا، كه به حضرت رضا(ع) منسوب
است، در مورد اولین برخورد زن و مرد، خطاببه شوهر، چنین آمده است: هنگامى
كه زن به خانه تو وارد شد، پیشانىاش را بگیر; او را به طرف قبلهبنشان و
بگو: «خداوندا، او را به امانت گرفتهام و با میثاق تو بر خود
حلالكردهام; پروردگارا، از او فرزند با بركت و سالم روزىام كن و شیطان
را درنطفهام شریك مساز و سهمى براى او قرار مده.»
ج) مراقبتهاى ایام باردارى
بعد
از انعقاد نطفه، مراقبتهاى ایام باردارى بسیار مهم و ضرورى است. توجه
بهوضعیت روانى همسر، گستراندن بستر آرامش در منزل و خارج آن و نیز تغذیه
مناسبو سالم از ضرورتهاى این دوره است. علاوه بر غذاى سالم و مقوى،
استفاده ازبرخى میوهها و خوراكیها مىتواند در آینده كودك و شخصیت و صفاتش
مؤثر باشد،بدین جهت، معصومان علیهم السلام بهرهگیرى از برخى خوردنیها در
ایام باردارىتوصیه كردهاند. محمد بن سنان از امام رضا(ع) نقل كرده است كه
آن حضرت فرمود: «همسران باردارتان را كندر دهید; اگر حمل آنها پسر باشد،
پاكیزه قلب ودانشمند و شجاع خواهد شد و اگر دختر باشد، خوش اخلاق و زیبا
مىشود و نزدشوهرش منزلت مىیابد.»
ناگفته پیداست كه این نوع خوراكیها علت تامه پدیدآمدن این صفات نیست و عوامل دیگر هم مؤثر است.
2- اولین گام
بعد
از تولد، كودك قدم به جهانى نو مىگذارد. در اولین گامباید آواى توحید را
در گوش نوزاد زمزمه كرد، فضاى هستىاش را از نسیم خوشتوحید و بندگى
عطرآگین ساخت و با افشاندن بذر توحید سرزمین وجودش را ازلالههاى زیباى ذكر
الهى سرشار كرد. امام رضا(ع) فرمود هنگام تولد فرزند درگوش راست او اذان و
در گوش چپش اقامه بگویید.
3- نامگذارى
هر واژهاى
حكایت از معنایى مىكند. زیبایى و ركیك بودن واژهها بستگى مستقیم به معناى
آنها دارد. گرچه معناامرى اعتبارى است و در نامگذارى چندان مورد توجه
نیست; ولى هنگام به كاربردن آنها معانى ناخودآگاه تداعى مىشود. نام نیكو
مایه سربلندى و افتخار ونام زشتباعثسرشكستگى و احیانا احساس حقارت است.
زیرا نام تا پایان عمر باانسان همراه است و فرد همواره با آثار خوب و بدش
مواجه است. ائمه طاهرینعلیهم السلام هم خود نامهاى نیكو براى فرزندانشان
بر مىگزیدند و هم دیگران رابدین امر سفارش مىكردند. امام هشتم شیعیان نام
نیكوى محمد را بر فرزنددلبندش نهاد و از تاثیر این نام نیكو چنین پرده
برداشت: «خانهاى كه در آننام محمد باشد، روز و شبشان را با خیر و نیكى به
پایان مىرسانند.»
4- مراقبت از كودك
نوزاد انسان
گلى نو رسیده است كه بتدریجبه رشد و شكوفایىمىرسد. به ثمر نشستن گل به
مراقبت دائمى باغبان نیاز دارد. والدین، بویژهمادر، باغبانان دلسوز
زندگىاند و گلهاى معطر زندگیشان به مراقبت همه جانبهآنان نیاز دارد.
مراقبت از سلامت جسمانى، تغذیه مناسب، تامین آرامش و سلامتروانى و تامین
نیازهاى عاطفى نوزاد در رشد جسمانى، عاطفى و تكامل معنوىاشتاثیر بسزا
دارد. به ویژه در نخستین روزهاى زندگى كه نوزاد، به خاطربیگانگى با محیط
جدید و ضعف و ناتوانى، به مراقبت و توجه افزونتر نیازمنداست.
حكیمه
خواهر امام رضا(ع) گفته است: وقتى زمان وضع حمل خیزران، مادر حضرت جواد(ع)،
رسید، حضرت رضا(ع) مرا صدا زد و فرمود: هنگام وضع حمل، پیش او حاضر باش و
همراه او و قابلهدرون اتاق برو. آنگاه حضرت چراغى در اتاق گذاشت و در آن
را بست. هنگام وضعحمل خیزران چراغ خاموش شد و او ناراحت گردید. در این
وضیعتبودیم كه حضرتجواد(ع) به دنیا آمد در حالى كه بر روى او چیز نازكى
مانند پارچه بود، نورشتمام اتاق را روشن كرد و ما به آن نگاه مىكردیم.
آنگاه او را در آغوش گرفتم و آن پرده را از او جدا كردم. در این هنگام
امامرضا(ع) آمد، در اتاق را باز كرد، جواد(ع) را گرفت، در گهواره گذاشت و
بهمن فرمود: «یا حكیمه الزمى مهده»; حكیمه مراقب گهوارهاش باش ...
5- كودك و سلامتى
از
ویژگیهاى دین اسلام تاكید بر پرورش همه ابعاد زندگىانسان است. هر چند در
تربیت اسلامى پرورش ابعاد معنوى هدف اصلى و نهایىاست; اما دستیابى به آن
هدف بزرگ در پرتو داشتن جسمى سالم و روانى با نشاطامكانپذیر است. در سیره
تربیتى امام رضا(ع)، علاوه بر تاكید بر سایر ابعاد،به رعایتبهداشت، تغذیه
سالم و نیز عوامل غیر مادى مؤثر در سلامتى مانند صدقهو عقیقه توجه خاص
شده است. آن حضرت، در بخشى از مطالبى كه براى مامون نوشت،چنین نگاشت: عقیقه
كردن براى پسر و دختر، نامگذارى، تراشیدن موهاى سر نوزاددر روز هفتم و
معادل وزن موها طلا یا نقره صدقه دادن لازم است. در سخن دیگرى به نقل از
پیامبر اكرم(ص) فرمود: فرزندانتان را در روز هفتمختنه كنید; زیرا ختنه
باعث پاكى بیشتر و رشد سریعتر آنان مىشود. علاوه بر اینها، تغذیه سالم و
مقوى فرزند مورد توجه حضرت بود. یحیى صنعانىمىگوید: در منى بر حضرت
رضا(ع) وارد شدم، در حالى كه جواد(ع) در دامانحضرت نشسته بود و حضرت به او
موز مىداد.
6- صحبتبا كودك
قدرت درك كودك اندك
است و توان فهم معانى كلمات را ندارد. در عین حال سخن گفتن با او نشانه
توجه والدین به اوست. كودك این توجه رانوعى اظهار محبت و ابراز عاطفه
مىداند و با تمام ضعف و نقصان، گاه با لبخندو زمانى با حركات دست و پا به
آن پاسخ مىدهد. علاوه بر این، مشاهده چگونه سخنگفتن والدین، به ویژه
حركات لب، زمینه مساعدى براى آموزش سخن گفتن كودك پدیدمىآورد. كلیم بن
عمران مىگوید: به امام رضا(ع) گفتم: از خدا بخواه به توفرزندى دهد. حضرت
فرمود: من صاحب یك فرزند مىشوم و او وارثم خواهد شد. هنگامى كه امام
جواد(ع) به دنیا آمد، حضرت رضا(ع) به اصحابش فرمود: فرزندى به دنیا آمد كه
شبیه موسى بن عمران شكافنده دریاست و مانند عیسىبن مریم مادرش پاك و مطهر
است. راوى در ادامه مىگوید: و كان طول لیلتهیناغیه فى مهده; حضرت در تمام
طول شب با او صحبت مىكرد.
7- محبت
محبت داروى
شفابخش دردها، تسكین دهنده قلبهاست و بهترین راه حلمشكلات و ناسازگاریهاى
تربیتى است. حبتبجا، در هر مكان و زمان و در هر مقطع و سن، وسیلهاى
كارآمد و مؤثر است. همگان، در هر سن و موقعیت، به عاطفه و محبت نیازمندند;
اما كودكان،نوجوانان و جوانان بیش از دیگران تشنه جام زلال محبتند. رفتار
نابجا وناقصشان را محبت اصلاح مىكند و ناسازگارى و پرخاشگرى نابجایشان را
داروى محبتاز میان مىبرد. آرى، با محبت مىتوان بسیارى از گرهها را گشود
و راههاىناهموار را هموار كرد. امام رضا(ع) از این شیوه مؤثر تربیتى به
شكلهاىگوناگون بهره مىگرفت. گاهى اوج محبتخود را در قالب جمله زیباى
«بابىانت و امى» (پدر و مادرم به فدایت) نشان مىداد و زمانى او را در
آغوشمىگرفت، به سینه خود مىفشرد و مىبوسید. اباصلت مىگوید: هنگامى كه
جواد(ع) بربستر شهادت پدر وارد شد، حضرت رضا(ع) از بستر برخاست، به سوى او
رفت، دستبرگردنش انداخت، او را به سینه فشرد، میان دو چشمش را بوسید و با
او سخن گفت... محبت كلید حل بسیارى از مشكلات تربیتى است. گاهى والدین در
مقابل اصرارزیاد كودكان بر خواستهاى غیر معقول یا غیر ممكن، رفتارى تند و
نامناسبابراز مىكنند; ولى حتى در چنین موقعیتى رفتار محبت آمیز مناسبتر و
مؤثرتراست. امیه بن على نقل مىكند: در سالى كه امام رضا(ع) حجبه جاى
آورد و سپسبه خراسان رفت، من در مكه همراه امام(ع) بودم و امام جواد(ع)
نیز همراهشبود. امام(ع) با خانه كعبه وداع كرد. وقتى طوافش تمام شد، به
طرف مقام[ابراهیم] رفت و در آنجا نماز گزارد. جواد(ع) كه خردسال بود، بر
دوش موفق(غلام حضرت) طواف داده مىشد. جواد(ع) به طرف حجر [اسماعیل] رفت،
در آنجا نشستو این امر مدتى طول كشید. موفق به او گفت: جانم به فدایتباد،
برخیز. او فرمود: برنمىخیزم تا وقتى كه خدابخواهد و در چهرهاش غم نمایان
شد. موفق خدمت امام رضا(ع) آمد و گفت: جانم به فدایتباد، جواد(ع) در حجر
نشسته، برنمىخیزد. امام رضا(ع) به طرفجواد(ع) آمد و فرمود: برخیز، اى
حبیب من. جواد(ع) فرمود: چگونه برخیزم، درحالى كه شما با كعبه چنان وداع
مىكنید كه گویا هرگز به سویش بازنمىگردید! [براى بار سوم] امام رضا(ع)
فرمود: برخیز، اى حبیب من. جواد(ع)برخاست.
از این حدیثشریف در
مىیابیم كه امام رضا(ع) در مقابل اصرار جواد(ع)هرگز به او تندى نكرد; بلكه
با جملات محبتآمیزى چون «قم یا حبیبى» و صبرو حوصله فرزند خردسالش را
قانع كرد.
8- احترام
بىشك هر انسانى در هر مقطع
سنى، با توجه به برداشتى كه از ارزش ومنزلتخویش دارد، براى خود احترام و
شخصیت قایل است. هر انسانى خود رادوست دارد و دوست دارد كه مورد احترام
دیگران واقع شود. كودك و نوجوان نیزهر چند به رشد اجتماعى و عقلانى كافى
نرسیده است; اما براى خود احترام قایلاست. بدین جهت رفتار احترامآمیز
والدین و مربیان نقش مؤثرى در تربیت و رشداو دارد. امام رضا(ع) براى
جواد(ع) احترام بسیار قایل بودند و از این شیوهمؤثر در تربیت فرزند بسیار
بهره مىبرد. محمد بن ابىعباد، كه به تصویب فضل بنسهل امور نگارش حضرت
رضا(ع) را به عهده گرفته بود، مىگوید: حضرت رضا(ع)همواره از فرزند
بزرگوارش محمد با كنیه [كه نزد عرب علامتبزرگداشت و احتراماست] نام
مىبرد و مىفرمود: ابوجعفر به من چنین نوشت و من به ابوجعفر چنیننوشتم.
با آنكه امام جواد(ع) در مدینه به سر مىبرد و كودكى بیش نبود، حضرترضا(ع)
وى را بسیار احترام مىكرد و نامههایى كه از حضرت جواد به وى مىرسید،با
كمال بلاغت و نیكویى پاسخ مىداد ...
9- تشویق
تشویق
در تربیت كودك و نوجوان بسیار مؤثر است. تشویق بجا و مناسبدر فرزندان
ایجاد انگیزه و شوق مىكند و آنان را براى انجام كارهاى بزرگترآماده
مىسازد. در واقع تشویق نردبان پیشرفت و موفقیت آنهاست. بدین جهت اینشیوه
نیز مورد توجه حضرت رضا(ع) بود. زكریا بن آدم مىگوید: خدمت امام
رضا(ع)بودم كه حضرت جواد(ع) را نزد ما آوردند. او، كه حدود چهار ساله بود،
دستهارا بر زمین نهاد و سرش را به طرف آسمان بلند كرد و به فكر فرو رفت.
امامرضا(ع) به او فرمود: جانم به فدایتباد، در چه موضوعى چنین اندیشه
مىكنى؟ فرمود: در آنچه نسبتبهمادرم فاطمه(س) انجام دادهاند. به خدا
قسم، آنها را از قبر بیرون مىآورم،مىسوزانم و خاكسترشان را به دریا
مىریزم. امام رضا(ع) [در مقابل كار نیكویش]او را به خود نزدیك ساخت، بین
دو چشمش را بوسید و فرمود: پدر و مادرم بهفدایتباد، تو براى مامتشایستگى
دارى.»
10- نظارت والدین
زندگى صحنه درسو تجربه
است. آنانكه بیشتر عمر خود در كسب تجارب صرف كردهاند، در رویارویى با
دشواریها ازتوان فزونتر برخوردارند. كودكان و نوجوانان بهره كمترى از تجربه
دارند وبدین سبب به نظارت و كمك والدین نیازمندترند. نظارت مستمر و حساب
شده بروضعیت اخلاقى، تحصیلى و رفتارى فرزند یك ضرورت انكارناپذیر در امر
تربیت است;البته این نظارت باید منطقى و حتىالامكان غیر مستقیم و بجا
باشد. نكته مهماین است كه نظارت به مواقع حضور والدین، به ویژه پدر، در
كانون خانوادهاختصاص ندارد; بلكه حتى وقتى پدر براى مدتى از كانون خانواده
فاصله مىگیرد وحضور فیزیكى ندارد، باید همچنان از وضعیت فرزندانش آگاه
باشد و بر كار آنهانظارت كند. سفارشهاى پیش از مسافرت و مكاتبه با فرزند در
طول سفر، امرىضرورى و كارساز است. حضرت رضا(ع) كه به سبب ستم فرمانروایان
ناگزیر مدتى دوراز وطن و خاواده به سر برد، به شكلهاى گوناگون همچون نامه و
پیامهاىشفاهى از دور بر وضعیت فرزندش جواد(ع) نظارت مىكرد و راهنماییهاى
لازم را بهوى ارائه مىدادند. چنانكه پیش از رفتن به خراسان درباره
فرزندانش آنچهشایسته مىنمود، سفارش كرد. اشاره به دو نمونه از رفتار آن
حضرت در اینزمینه بسیار سودمند مىنماید:
الف) قبل از سفر
ابى
محمد وشاء از امام رضا(ع)نقل كرد كه حضرت فرمود: هنگامى كه خواستم از
مدینه به سوى خراسان حركتكنم، اهل و عیال خود را جمع كردم و از آنها
خواستم كه با صداى بلند بر منبگریند. سپس دوازده هزار دینار بین آنها
تقسیم كردم و گفتم: من هرگز به سوىشما بر نمىگردم. سپس دست جواد(ع) را
گرفتم، وارد مسجد پیامبر(ص) شدم، دست اورا بر قبر گذاشتم و از رسول خدا(ص)
نگهدارىاش را طلب كردم. جواد(ع) [رازكارم را] دریافت و گفت: پدر و مادرم
به فدایت، به سوى دشمن مىروى؟ حضرت همهوكلاء و خدام خود را سفارشكرد كه
به سخنان جواد(ع) گوش فرادهند، از اواطاعتكنند، با او مخالفت نورزند و بعد
از وفات من به وى بگروند. و آنها راآگاه كردم كه او امام بعد از من و
جانشین من است ...
ب) بعد از سفر
ابن ابىنصر مىگوید
امام رضا(ع) در نامهاى به حضرت جواد(ع)چنین نوشته بود: اى اباجعفر، به من
اطلاع دادند كه خدام، هنگام خروج شما ازخانه، شما را از در كوچك بیرون
مىبرند و این به خاطر بخل آنهاست تا از شمابه كسى خیرى نرسد; [فرزندم] به
حقى كه بر گردن تو دارم، از تو مىخواهم كهورود و خروجت فقط از در بزرگ
باشد. هنگامى كه خواستى از خانه خارج شوى،همراه خود طلا و نقره داشته باش و
هر كه از تو چیزى خواسته، عطا كن. اگرعموهایت از تو طلب كمك كردند، كمتر
از پنجاه دینار عطا نكن و بیشتر از آن بهاختیار توست. اگر از عمههایت كسى
از تو كمك خواست، كمتر از بیست و پنج دینارمده و بیشتر از آن به اختیار
توست. [فرزندم،] این سفارش من به خاطر رشد ورفعت مقام توست، پس به دیگران
انفاق كن و از خداى صاحب عرش، ترس فقر وتنگدستى نداشته باش.
11- خود اتكایى
توجه
به استقلال و خوداتكایى از نكاتمهم تربیتى است. همگام با رشد جسمانى و
افزایش سن، توقعات و انتظاراتمردم از كودك افزایش مىیابد و او باید خود
را براى ایفاى نقش در جامعه آمادهسازد. از طرفى وابستگى فرزند به والدین،
به ویژه پدر، نه مطلوب است و نههمواره ممكن. زیرا امكان پیش آمدن موقعیت
ویژه و محروم شدن فرزند از كمكوالدین انكارناپذیر است. بنابراین، والدین
باید ضمن نظارت صحیح و حساب شدهبه تدریج زمینه استقلال و خوداتكایى را در
فرزندانشان به وجود آورند و باواگذارى مسوولیتبدانان قدرت اداره زندگى را
در آنها تقویت كنند. از نكاتبسیار زیباى سیره تربیتى امام رضا(ع) توجه به
این امر مهم است. آن حضرت بهخوبى براى فرزندش جواد(ع) آیندهنگرى فرمود و
چون مىدانست فرزندش در نوجوانىمسوولیتبزرگ رهبرى جامعه اسلامى را به
عهده مىگیرد با واگذاردن مسوولیتها بهوى قدرت مدیریت و رهبرى را در او
تقویت كرد. امام هشتم(ع)، هنگامى كه درمدینه بود، اداره امور خویش را عملا
به فرزندش وا نهاد و حضرت جواد(ع)، بااینكه كودك و نوجوان بود، به خوبى از
عهده این امر برآمد. حنان بن سدیرمىگوید: ... پیوسته حضرت جواد(ع) با
اینكه كودك و نوجوان بود، اداره امورحضرت رضا(ع) را در مدینه به عهده داشت و
به خادمان حضرت امر و نهى مىكرد وهیچ یك از خدمتگزاران با وى مخالفت
نمىكرد. این سخن بدان معناست كه حضرتجواد(ع) به خوبى مدیریت مىكرد و
آنها با او مخالفت نمىكردند.
12- پرورش بعد عقلانى
تربیتباید
همه جانبه باشد. پرورش بعد عقلانى و شكوفاساختن استعداد منطق و استدلال در
فرزند یكى از مهمترین ابعاد تربیت است. منطقى بار آوردن فرزند سبب مىشود
درستبیندیشد، منطقى تصمیم بگیرد، منطقىرفتار كند و در صورت لزوم، بىهیچ
هراسى از دیدگاهها و رفتارهاى خود دفاعكند. سیره تربیتى حضرت رضا(ع) از
این منظر نیز الگویى كامل براى همه رهروانآن حضرت است. بنان بن نافع نقل
مىكند كه روزى مامون از جایى كه حضرتجواد(ع) با كودكان بازى مىكرد،
مىگذشت. كودكان از ترس میدان بازى را ترككردند و تنها جواد(ع) آنجا
ایستاد. مامون از او پرسید: چرا همراه بچههافرار نكردى؟ فرمود: گناهى
مرتكب نشدم تا از ترس بگریزم و جاده هم تنگ نیستتا آن را برایتباز كنم،
از هر جا مىخواهى عبور كن. مامون [از این پاسختعجب كرد و] پرسید: تو
كیستى؟ حضرت در جواب فرمود: من محمد بن على بن موسىبن جعفر بنمحمد بنعلى
بنالحسین بنعلى بنابىطالب علیهم السلام هستم ...
چهارشنبه 5/7/1391 - 17:10