• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1053
تعداد نظرات : 75
زمان آخرین مطلب : 4085روز قبل
اهل بیت

نقش سیاسی امام سجاد(ع) در عصر اسارت
امام علی ‌بن ‌الحسین(ع) تنها بازمانده مرد از خاندان حسین(ع) است که بی‌ شک تداوم ‌و بقای قیام حسینی مرهون تلاش و مجاهدت او است. او اما سرفصل‌های مهمترین عملکرد امام زین ‌العابدین(ع) در زمینه حادثه کربلا: 

الف. انتقاد شدید از موضع فریبکاران کوفی
مورخان اسلامی نوشته‌ اند که اسیران آل محمد(ص) را روز دوازدهم محرم وارد کوفه کردند. کوفه برای خاندان وحی شهری آشنا بود، برخی از بانوان کاروان اسیران همچون زینب(س) روزگاری نه چندان دور، خود بانوی گرانقدر این شهر بود. این شهر مدتی مرکز حکومت امام علی(ع) بود و مردم این شهر خاندان علی(ع) را از یاد نبرده بودند. علی ‌بن ‌الحسین را در حالی که تنی رنجور و آهن و غلی در گردن داشت وارد شهر کوفه نمودند.
علی‌ بن‌ الحسین(ع) در سرزنش مردم شهر کوفه چنین فرمود:
مردم، آنکه مرا می‌ شناسد، می ‌شناسد. آنکه مرا نمی ‌شناسد خود را به او می ‌شناسانم. من علی، فرزند حسین، فرزند علی‌ بن ‌ابیطالبم. من پسر آنم که حرمتش را در هم شکستند و نعمت و مال او را به غارت بردند و خاندان وی را اسیر کردند. من پسر آنم که در کنار نهر فرات سر بریدند، در حالی که نه به کسی ستم کرده و نه با کسی مکری به کاربرده بود. من پسر آنم که او را از قفا سر بریدند و این مرا فخری بزرگ است.
مردم آیا شما به پدرم نامه ننوشتید؟ و با او بیعت نکردید؟ و پیمان نبستید؟ و فریبش ندادید؟ و به پیکار او برنخاستید؟ چه زشت‌کارانید و چه بداندیشه و کردارید. اگر رسول خدا به شما بگوید: فرزندان من را کشتید! و حرمت مرا در هم شکستید! شما از امت من نیستید، به چه رویی به او خواهید نگریست؟
سخنان امام سجاد(ع) تحولی شگفت در کوفیان ایجاد کرد و از هر سو بانگ گریه برخاست. مردم یکدیگر را سرزنش کردند. سپس علی ‌بن‌ الحسین(ع) بر این نکته تأکید کرد که سیرت ما باید چون سیرت رسول خدا باشد که نیکوترین سیرت است. مردم کوفه که مجذوب سخنان حماسی و مخلصانه سید ساجدان قرار گرفته بودند، فریاد برآوردند که ما فرمانبردار توایم و از تو نمی ‌بریم و با هر کس که گویی پیکار می ‌کنیم و با آنکه خواهی در آشتی به سر می ‌بریم! یزید را می ‌گیریم و از ستمکاران بر تو بیزاریم.
امام علی ‌بن ‌الحسین(ع) از موضع سست کوفیان آشنا بود فرمود:
هیهات! ای فریبکاران دغل باز، ای اسیران شهوت و آز. می ‌خواهید با من هم کاری کنید که با پدرانم کردید؟ نه به خدا. هنوز زخمی که زده‌اید خون فشان است و سینه از داغ مرگ پدر و برادرانم سوزان است. تلخی این غمها گلوگیر و اندوه من تسکین‌ ناپذیر است. از شما می‌ خواهم نه با ما باشید نه بر ما. 

ب. مبارزه با حاکمان اموی
مبارزه با ستم و ستم‌ پیشگان و دفاع از حق مظلومان از جمله مشخصه‌ های رهبران آسمانی است. این ویژگی در سیره تمامی پیشوایان شیعه وجود داشته و آنان در این راه رنج‌های فراوانی را به جان خریدند.
امام علی ‌بن ‌الحسین(ع) نیز همچون دیگر مصلحان آسمانی لحظه‌ ای در راه مبارزه با ستم و گناه از پای ننشست و در مقابل هیچ ستمگری کرنش نکرد. او در عصر اسارت به خوبی ثابت کرد که می‌ توان حتی در مقابل ستم ‌پیشگانی چون ابن‌ زیاد و یزید که حتّی از ریختن خون چون حسین، ریحانه رسول، ابایی ندارند، ایستاد و حتی کلمه‌ ای که رنگ ذلّت داشته باشد بر زبان نراند.
اولین رویارویی و برخورد زین ‌العابدین(ع) با حاکمان اموی پس از واقعه کربلا، برخورد و گفتگوی امام با پسر زیاد حاکم خیره سر کوفه بود. وقتی اسیران آل محمد(ص) را وارد کاخ ابن ‌زیاد نمودند، عبیدالله بن ‌زیاد از نام او پرسید. فرمود من علی فرزند حسینم. ابن ‌زیاد گفت: مگر خداوند علی ‌بن‌ الحسین را نکشت؟ امام علی(ع) فرمود: برادری داشتم که مردم او را کشتند. پس زیاد گفت: خداوند او کشت، امام(ع) فرمود: «اللَّه یتوفی الانفس حین موتها». استدلال امام(ع) اشاره به این بوده که آنها برادرش را کشتند و خداوند او را قبض روح کرد.
ابن ‌زیاد که مست غرور و کینه بود از این حرکت استدلالی سیّد عارفان درمانده گشت و سخت خشم گرفت و دستور داد تا او را بکشند. این منطق آنان بود که هر کس در مقابل آنان با شجاعت به افکار و پندارهای ناروای آنان پاسخ گوید و نقد کند، تهدید به مرگ شود. ولی پسر مرجانه می ‌بایست دریابد که علی ‌بن ‌الحسین(ع) چونان بزدلان کوفی نبود که با یک خروش، خویش را ببازد. او با قاطعیت و شجاعت تمام در پاسخ ابن زیاد فرمود:
«أ بالقتل تُهِدّدنی؟ أما علمت انّ القتلَ لَنا عادةً و کرامتنا الشَّهادة»؛
آیا من را از مرگ می ‌ترسانی؟ مگر نمی ‌دانی شهادت میراث کرامت و افتخار ماست.
نکته مهمی که در این گفتگو به چشم می ‌خورد اولاً قاطعیت و شجاعت و روحیه شهادت‌ طلبی امام سجاد(ع) است و دیگر آگاهی کامل امام سجاد(ع) به نوع پشتوانه فکری حکومت امویان در جوامع بشری حکومت‌ها هر اندازه که توانمند و مقتدر باشند، بی‌ شک نیازمند پشتوانه فلسفی و عقیدتی ‌اند تا تکیه گاه نظام سیاسی و اقتصادی آنان بوده و توجیه گر رفتار و مواضع آنها باشد. این پشتوانه فکری بر حسب تفاوت جامعه ‌ها مختلف است. بنی ‌امیه نیز برای تخدیر افکار مردم و رام ساختن آنان شگردهای زیادی داشتند که یکی از راهکارهای اساسی آنان جبرگرایی بود. در برابر هر کاری تلقین می‌ نمودند که این کار خدا بود که اینگونه شد و اگر مصلحت خدایی ایجاب نمی ‌کرد این گونه نمی ‌شد. و این خود یکی از حربه‌ های سیاسی آنان برای ظلم و جنایت بود.
امام علی ‌بن ‌الحسین(ع) با وقوف و آگاهی کامل به این نیرنگ سیاسی امویان، هم در کاخ ابن زیاد و هم در قصر یزید در شام، به مبارزه با این پندار فکری امویان پرداخت و آن را نشانه رفت و با استدلال به آیات قرآن آن را مورد حمله قرار داد. 

ج. هدایت خلق به رهبران راستین اسلام
شام از هنگامی که به قلمرو مسلمانان در آمد، تا عصر امام سجاد(ع) تنها حاکمان و فرمانروایان طائفه بنی ‌امیه را در خود دیده بود. مردم این سرزمین نه محضر پیامبر(ص) را درک کرده بودند و نه روش اصحاب صالح آن حضرت را. شامیان اسلام را در چهره امویان دیده بودند و تنها آنان را بازماندگان و خاندان پیامبر می ‌دانستند. در عصر حکومت و فرمانروایی چهل ساله معاویه بر دیار شام، بر این نکته همت شده بود که مردم شام را در جهل و بی ‌خبری نگاهدارند.
از این رو آنان بر خلاف کوفیان تنها همین را می‌ دانستند که فردی خارجی به نام «حسین» بر امیرالمؤمنین یزید!!! شوریده و توسط سپاه خلیفه به قتل رسید و خاندان وی به اسارت گرفته شدند. از این رو شهر را آراسته و جشن گرفته بودند.
علی ‌بن‌ الحسین(ع) در حالی که غل جامعه برگردن وی آویخته و دست او را با زنجیر بسته بودند وارد آن شهر کردند. امام محمد باقر(ع) از پدرش علی ‌بن‌ الحسین(ع) روایت می ‌کند که حضرت فرمود: «من را بر شتری که عریان بود و جهازی نداشت سوار کردند و سر مقدس پدرم حسین را بر نیزه‌ ای نصب نموده بودند... با این وضع وارد دمشق شدیم».
وظیفه خطیری که بر دوش امام سجاد(ع) بود آن بود که در این شهر با چنین وضعی که به خود گرفته بود، خاندان وحی و اهل بیت عصمت که عدل قرآن بودند را به شامیان بی‌ خبر بشناساند تا مردم رهبران حقیقی اسلام را دریابند. شناساندن این امر کاری بود که باید انجام می ‌شد، به ویژه که رخدادهای بعد از پیامبر(ص) سبب خاموش شدن خاندان رسول خدا(ص) در صحنه سیاست شده بود. امام زین ‌العابدین(ع) در شام به این امر همت گمارد هم در برخوردهای شخصی که در بین راه و در شام پیش آمد و هم در خطبه معروفش در مسجد اموی شام به معرفی اهل بیت(ع) پرداخت. 

د. افشاگری چهره بنی ‌امیه و بیداری افکار عمومی
بنی ‌امیه چهره واقعی خود را در زیر پرده ریا و حیله و نیرنگ و حتی مقدس مآبی، مخفی می ‌داشتند. شهادت امام حسین(ع) تا حدودی اسرار را بر ملا کرد ولی اسارت امام سجاد(ع) پرده تزویر و ریاکاری را از چهره بنی ‌امیه بالازد، و عدم پای ‌بندی آنان به تعهدهای و دینی اخلاقی و رسوائیها و فجایع آنها را روشن ساخت.
مورخان اسلامی نوشته‌ اند: که امام سجاد(ع) را در حالی که غل و زنجیر بر گردن وی نهاده بودند، به قصر یزید وارد نمودند. او اسیری سرافراز و آزاده بود که شکنجه غل جامعه نتوانست وی را به تسلیم وا دارد و در اولین گام به هنگام ورود به مجلس یزید در حالی که یزید به شعر حصین ‌بن‌ حمام مرّی تمثل جسته و به شادی پرداخته بود فرمود:
«برای تو قرآن از شعر سزاوارتر است: «ما أصاب من مصیبة فی الارض و لا فی أنفسکم الاّ فی کتابٍ من قبل أن نبرأها انَّ ذلک علی اللَّه یسیر. لکیلا تأسوا علی مافاتکم و لاتفرحوا بما اتاکم و اللَّه لایحبُّ کلَّ مختالٍ فخورٍ»؛ هیچ مصیبتی نه در زمین و نه در نفسهای شما (به شما) نرسد، مگر آنکه پیش از آنکه آن را پدید آوریم، در کتابی است. این بر خدا آسان است. تا بر آنچه از دست شما رفته اندوهگین نشوید و به (سبب) آنچه به شما داده است شادمانی نکنید، و خدا هیچ خودپسند فخر فروشی را دوست ندارد.
استدلال قرآنی سید عابدان، چون پتکی بود که بر سر یزید خود پسند فخر فروش فرود آمد. او سخت خشم گرفت و گفت: پدرت خویشاوندی را برید و حق مرا ندیده گرفت و بر سر قدرت با من به ستیز برخاست. خدا با او آن کرد که دیدی. امام سجاد(ع) به تمسک به آیه قرآن جواب وی را داد و افزود:
ای پسر معاویه و هند و صخر، پیش از آنکه تو به دنیا بیایی پیغمبری و حکومت از آن پدر و نیاکان من بوده است. در روز بدر و احد و احزاب، پرچم رسول خدا در دست پدر من بود و در همان نبردها پدر تو و جد تو پرچم کافران را در دست داشتند.
آنگاه فرمود: ای یزید اگر می‌ دانستی چه کرده ‌ای و بر سر پدر و برادر و عموزاده‌ها و خاندان‌ من چه آورده‌ ای به کوهها می ‌گریختی و بر ریگها می‌ خوابیدی و ناله سر می‌ دادی.سر پدرم حسین فرزند علی(ع) پسر فاطمه(س) که ودیعت رسول خدا است، بر در شهر شما آویزان است؟ روز قیامت که مردمان جمع شوند، تو جز خواری و پشیمانی نخواهی داشت. 

هـ. منشور جاوید در معرفی اهل بیت(ع)
از درخشانترین صفحات زندگی پیام بر کربلا، سخنان شکننده و افشاگرانه او در مسجد اموی شام است. امام علی ‌بن‌ الحسین(ع) در این سفر و در این صحنه، در لباس اسارت همان‌ جهاد عظیمی را انجام داد که حسین ‌بن ‌علی(ع) در کربلا در قالب خون و شهادت به انجام رسانده بود. او با یک خطبه، انقلاب شگفتی در قلمرو امپراتوری شام به وجود آورد و تحولی بزرگ در مردم آن سامان که چهل سال در زیر تبلیغات مسموم معاویه خو گرفته بودند، ایجاد نمود.
روزی یزید، خطیب درباری خود را به منبر فرستاد. او در مذمت و نکوهش علی(ع) و حسین(ع) و نیز در مدح معاویه و یزید سخن گفت. امام علی ‌بن‌ الحسین(ع) از میان جمعیت فریاد بر آورد: وای بر تو ای خطیب! خشنودی خلق را به خشم خداوند خریدی و جایگاهت را در آتش دوزخ قرار دادی.
آنگاه از یزید خواست تا رخصت دهد بالای آن چوب برود و سخنی چند که خشنودی خدا و پاداش برای حاضران را در پی دارد برای مردم بگوید. یزید علی ‌رغم اینکه هیچ‌گونه تمایلی به این کار نداشت و گفته بود که اگر آن جوان برفراز منبر رود او و خاندان ابوسفیان را رسوا خواهد کرد، با اصرار مردم به علی ‌بن‌ الحسین اجازه سخن داد.
امام سجاد(ع) بر منبر رفت و چنین فرمود:
مردم! خداوند به ما خاندان پیامبر(ص) شش امتیاز ارزانی داشته و با هفت فضیلت بر دیگران برتری بخشیده است: شش امتیاز ما این است که خدا به ما علم، حلم، بخشش و بزرگواری، فصاحت، شجاعت و محبت مکنون در دلهای مؤمنان بخشیده است. هفت فضیلت ما این است که پیامبر برگزیده خدا از ماست، صدّیق (علی ‌بن‌ ابی ‌طالب(ع)) از ما است، جعفر طیّار از ما است. شیر خدا و شیر رسول او (حمزه سید الشهداء) از ما است، دو سبط این امت (حسن و حسین(ع)) از ما است، زهرای بتول (یا مهدی امت) از ما است.
مردم! هر کس مرا می‌ شناسد که می‌ شناسد و کسی که مرا نمی ‌شناسد خود را به او می ‌شناسانم. من پسر مکه و منایم، من پسر زمزم و صفایم، من فرزند آن بزرگواری هستم که حجرالاسود را با گوشه عبا برداشت، من فرزند بهترین کسی هستم، که احرام بست و طواف و سعی به جا آورد، منم فرزند بهترین انسان‌ها، منم فرزند کسی که در شب معراج از مسجدالحرام به مسجدالاقصی برده شد، منم فرزند کسی که در سیر آسمانی به سدرةالمنتهی رسیده، منم پسر کسی که در سیر ملکوتی آنقدر به حق نزدیک شد که رخت به مقام «قاب قوسین او أدنی» کشید.
منم فرزند کسی که با فرشتگان آسمان نماز گزارد، منم فرزند کسی که خداوند بزرگ به او وحی کرد، منم فرزند محمد مصطفی، منم فرزند علی مرتضی، منم فرزند کسی که آنقدر با مشرکان جنگید تا زبان به «لا اله الا اللَّه» گشودند، منم فرزند کسی که در رکاب پیامبر خدا با دو شمشیر و دو نیزه جهاد کرد، دو بار هجرت کرد، دو بار با پیامبر بیعت نمود، در بدر و حنین شجاعانه جنگید، و لحظه ‌ای به خدا کفر نورزید، من فرزند کسی هستم که صالح‌ترین مؤمنان، وارث گریه کنندگان (از خشیت خدا)، شکیباترین صابران، بهترین قیام کنندگان از تبار یاسین است.
نیای من کسی است که پشتیبانش جبرئیل، یاورش میکائیل و خود حامی و پاسدار ناموس مسلمانان بود. او با مارقین (از دین به در رفتگان) و ناکثین (پیمان شکنان) و قاسطین (ستمگران) جنگید، و با دشمنان کینه‌ توز خدا جهاد کرد. منم پسر برترین فرد قریش که پیش از همه به پیامبر گروید و پیشگام همه مسلمانان بود. او دشمن گردنکشان، نابود کننده مشرکان، تیرخدایی برای نابودی منافقان، زبان حکمت عابدان، یاری کننده دین خدا، ولّی امر خدا، بوستان حکمت الهی و کانون علم او بود.
منم پسر فاطمه زهرا، سرور زنان جهان، منم فرزند خدیجه کبری، من پسر آنم که او را به ستم به خون کشیدند و سرش را از قفا بریدند. من پسر آنم که تشنه جان داد و تن او بر خاک کربلا افتاد. عمامه و ردای او را ربودند در حالی که فرشتگان آسمان در گریه بودند... من پسر آنم که سرش را بر نیزه نشاندند و زنان او را از عراق به شام به اسیری بردند....
امام زین ‌العابدین(ع) در معرفی خود که در حقیقت شناساندن شجرنامه امامت و رسالت بود، آنقدر داد سخن داد که صدای گریه و ناله مردم بلند شد. یزید ترسید یورش برپا شود، به مؤذن دستور داد تا اذان بگوید. مؤذن وقتی به «اشهد انَّ محمداً رسول اللَّه» رسید، امام از بالای منبر روبه یزید کرد و گفت:
آیا محمد(ص) جدِّ من است یا جدِّ تو؟ اگر بگویی جد تو است، دروغ گفته‌ ای و حق را انکار کرده ‌ای، و اگر بگویی جد من است، پس چرا فرزندان او را کشتی؟!.
شامیان حاضر در مسجد که تحت تاثیر تبلیغات امویان در غفلت به سر می‌ بردند و خاندان پیامبری(ص) را نمی ‌شناختند، با این خطبه امام سجاد(ع) متوجه واقعیت شدند. به همین دلیل در میانه خطبه یزید از ادامه آن جلوگیری کرد و سپس برای کسب وجهه عمومی گناه را به گردن ابن‌ زیاد انداخت.
از نکات مهم این خطبه این است که امام سجاد(ع) خود و پدر و خاندانش را فرزندان پیامبر اسلام(ص) نامید، در حالی که امویان می ‌کوشیدند آنها را از ذریه علی(ع) دانسته و اجازه ندهند آنها خود را ذریه پیامبر بنامند.
خون امام حسین(ع) و پیام رسانی امام زین ‌العابدین و عقیله بنی ‌هاشم حضرت زینب کبری(س) چنان امویان را رسوا ساخت که مجاهد بن جبر یکی از شخصیت‌های اسلامی آن روزگار می ‌گوید: به خدا سوگند مردم عموماً یزید را مورد لعن و ناسزا قرار دادند و به او عیب گرفتند و از او روی گرداندند. 

و. زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهیدان کربلا
از جمله راهبردهای سیاسی امام زین ‌العابدین(ع) در عصر خفقان امویان، زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهیدان کربلا که در واقع زنده نگهداشتن فرهنگ شهادت و ایثار بوده، می‌ باشد. در مناقب ابن‌ شهر آشوب از امام صادق(ع) آمده است که علی ‌بن‌ الحسین(ع) مدَّت بیست سال برای پدرش می ‌گریست و همین که برای او سفره غذا می آوردند و آب و نان را می ‌دید، بی ‌اختیار اشک از چشمانش سرازیر می ‌گشت، تا آنجا که روزی یکی از غلامان امام، آن حضرت را از این عمل، باز داشت و عرض کرد: می‌ ترسم از شدت اندوه جان سپاری!. امام زین ‌العابدین(ع) در پاسخ او فرمود: من اندوه خود را به درگاه خداوند می‌ برم. غم مرا جز او نمی ‌داند و من به او پناه می ‌برم و آنچه من می ‌دانم شما نمی ‌دانید. سپس فرمود: من هر وقت قتلگاه فرزندان فاطمه را به یاد می ‌آورم، بغض گلویم را می ‌گیرد و نمی ‌توانم خودداری کنم. 

ز. برانگیختن نهضت‌های خونخواهی حسینی
بی ‌شک سخنان بیدارگرانه امام سجاد(ع) و حضرت زینب(س) در عصر اسارت، وجدان‌های خفته امت اسلام را بیدار ساخت و انگیزه‌ های انتقام خواهی و خونخواهی از شهیدان کربلا را در نهاد آنان بارور ساخت تا قیام‌های خون خواهان کوفی در قالب جنبش توابین و سپس قیام مختار شکل گرفت. هر چند با توجه به شرایط حساس و بحرانی و خفقان شگفت آن عصر، امام سجاد(ع) در هنگام ظهور آن نهضت‌ها بیان صریحی نداشت ولی نقش سخنرانی ‌های امام در کوفه و شام و موضع‌گیری ‌های پنهانی امام(ع) را نباید نادیده گرفت.
موضع‌گیری ‌های قاطع و پر صلابت امام ‌سجاد (علیه السلام) در برابر هشام ‌بن عبدالملک (دهمین خلیفه ‌اموی) و عظمت روز افزون امام علیه السلام در میان مردم، به ویژه در میان مردم حجاز موجب شد که هشام به قتل امام سجاد (علیه السلام) کمر بست، برادر او ولید بن عبدالملک، به دستور او آن حضرت را مسموم کرده و به‌ شهادت رساند. آن بزرگوار به جرم دفاع از حیثیت اسلام، و مبارزه با طاغوت‌های ‌اموی و مروانی، شهد شهادت نوشید، چند روز در بستر شهادت آرمیده بود، معالجات‌ سودی نبخشید، او در لحظه آخر عمر همان وصیت پدرش را بازگو کرد و فرمود: هنگامی‌ که پدرم امام حسین (علیه السلام) شهید شد، ساعتی قبل مرا به سینه ‌اش چسبانید و فرمود:
«یا بنی ایاک و ظلم من لایجد علیک ناصرا الا الله؛ ای پسر جانم! بپرهیز از ستم‌ کردن بر کسی که یاوری برای انتقام تو، جز خدا ندارد.» نیز به پسرش امام ‌باقر (علیه السلام) فرمود: پسرم! تو را به همان سخن وصیت می ‌کنم که پدرم هنگام شهادت مرا به آن وصیت کرد:
«یا بنی اصبر علی الحق و ان کان مرا; ای پسر جان! در راه حق‌ صبور و مقاوم باش گرچه تلخ و رنج ‌آور باشد.»
به این ترتیب آن امام همام بعد از نهضت عظیم امام حسین (علیه السلام) پس از حدود 35 سال مبارزه به صورت‌های گوناگون، در 57 سالگی به لقاءالله پیوست، و با خون سرخ خود پای نهضت‌ خونین پدرش را امضاء کرد. مرقد مطهرش در قبرستان بقیع قرار دارد.
آن امام بزرگوار در فرازی از صحیفه سجادیه که از گنجینه‌ های بزرگ معارف و عرفان است و از او به یادگار مانده، به درگاه خدا چنین عرض می ‌کند:
«خدایا! به من دست و نیرویی ده تا بتوانم بر کسانی که به من ‌ستم می ‌کنند پیروز شوم، و زبانی عنایت فرما تا در مقام احتجاج و استدلال بر مخالف چیره شوم، و اندیشه ‌ای ده تا نیرنگ فکری دشمن را درهم شکنم، و دست ‌ستمگران را از تعدی و تجاوز کوتاه سازم.»
 
 behroozraha
سه شنبه 7/9/1391 - 13:16
اهل بیت
پس از واقعه
حادثه خونین کربلا، عصر روز عاشورا با شهادت امام حسین(ع) و اصحابش پایان پذیرفت و بخش دوم نهضت حسینی به رهبری امام علی ‌بن ‌الحسین(ع) آغاز شد. حال وظیفه امام سجاد(ع) بود که آرمان کربلائیان را در لباس جهاد اسارت و در قالب جدال و مواعظ احسن به گوش همگان برساند. و مردمان مقهور سیاست جهالت پروری امویان را به اسلام راستین، اسلام محمد و علی(ع) و اسلام قرآن رهنمون گردد.
مسؤولیت سترگ پیام ‌رسانی عاشورائیان بر شانه ‌های امام ساجدان و عارفان سنگینی می ‌کرد. او می ‌بایست در عصر نومیدی از پیروزی حرکت مسلحانه به روش دیگر به بیان مسأله رهبری و امامت، لزوم شناخت امام عادل و نشانه‌ های امام عدل و نشانه‌ های رهبران فاسد و ستم پیشه بپردازد و مردم غافل و به جهل واداشته را به وظایف شان در برابر رهبر عادل و همت برای اصلاح جامعه بیدار سازد. تفکر اصیل اسلامی را برای جامعه تبیین نماید تا امید به ایجاد حکومت اسلامی توسط خاندان وحی را در دل همگان احیا سازد.
از سوی دیگر او خود شاهد واقعه کربلا بود و همت گمارد؛ تا یاد و خاطره حماسه‌سازان عاشورا را در نهاد جامعه اسلامی بارور سازد. دشمن نیز همچون تمامی عصرها این نکته را دریافته بود که مرکز اصلی انقلاب‌ها و مبارزات عدالت‌خواهانه مردم، ولایت و امامت است. هدف قطعنامه عبیداللَّه ‌بن ‌زیاد که نوشته بود: «مردی از خاندان حسین(ع) را زنده مگذارید». حتی نوشته ‌اند عبیدالله برای دستگیری و تحویل امام زین‌ العابدین و تحویل او به مأموران پسر زیاد، جایزه قرار داد.
حمید بن‌ مسلم، گزارش نویس حادثه کربلا می ‌گوید: لشکریان به سراغ علی ‌بن ‌الحسین ‌رفتند، او بیمار افتاده بود. شمر خواست او را بکشد، چون ابن ‌زیاد دستورداده بود تا تمامی مردان خاندان حسین(ع) کشته شوند. من مانع شدم و گفتم سبحان اللَّه! شما کودک و بیمار را می ‌کشید؟ در این هنگام عمر بن ‌سعد رسید و گفت این بیمار را آسیب نرسانید.
یُریدونَ لِیُطفؤا نور اللَّهِ بأفواهِهِم و اللَّه متُّم نوره و لوکره الکافرون؛
می ‌خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش کنند و حال آنکه خدا - گرچه کافران را ناخوش آید- نور خود را کامل خواهد گردانید.
 
behroozraha
سه شنبه 7/9/1391 - 13:13
اهل بیت
شاهد واقعه
در زمینه حضور امام سجاد(ع) در نهضت حسینی جای تردیدی نیست. امّا از صحنه های اجتماعی و سیاسی امام سجاد(ع) در برهه آغازین نهضت، آگاهی‌ های زیادی از تاریخ به دست نمی ‌آید، یعنی از نیمه رجب، نقطه آغاز نهضت کربلا تا شب دهم محرم، آخرین شب حیات امام حسین(ع) هیچ‌گونه گزارشی در منابع تاریخی به چشم نمی ‌خورد؛ آنچه که هست از این تاریخ به بعد است.
اولین صحنه گزارش شده حیات اجتماعی و سیاسی امام زین ‌العابدین(ع) در قیام حسینی، مربوط به شب عاشورا است. او خود می ‌گوید:
شامگاه شب عاشورا پدرم یاران خود را به نزد خویش فراخواند. من در حالی که بیمار بودم نیز خدمت پدر رفتم تا گفتار او را بشنوم. پدرم فرمود: خدا را ستایش می ‌کنم و در تمام خوشی و ناخوشی او را سپاس می ‌گویم.... من یارانی بهتر و با وفاتر از اصحاب خود سراغ ندارم و اهل بیتی فرمانبردارتر و به صله ‌رحم پای ‌بندتر از اهل ‌بیتم نمی ‌شناسم. خداوند شما را جزای نیک عنایت کند.
من می ‌دانم که فردا کار ما با اینان به جنگ خواهد انجامید. من به شما اجازه می ‌دهم و بیعت خود را از شما بر می ‌دارم تا از سیاهی شب برای پیمودن راه و دور شدن از محل خطر استفاده کنید و هر یک از شما دست یک تن از اهل ‌بیت مرا بگیرید و در شهرها پراکنده شوید تا خداوند فرج خویش را برایتان مقرر دارد. این مردم تنها مرا می ‌خواهند و چون بر من دست یابند با شما کاری ندارند.
امام علی‌ بن ‌الحسین(ع) در آن شب که بیمار نیز بود، شب غریبی را سپری می‌ کرد. و با چشمان خویش عظمت روح حسین ‌بن‌ علی(ع) و شهامت و وفاداری اصحاب را دید و خود را برای روزهای واپسین آماده می ساخت.
در صحنه دیگر از آن شب می ‌خوانیم که امام سجاد(ع) می ‌فرماید:
«شبی که بامداد آن پدرم کشته شد من بیمار بودم و عمه ‌ام زینب پرستار من بود. پدرم در حالی که این بیت‌ها را زمزمه می ‌کرد نزد من آمد:
یا دهر افٍّ لک من خلیل کَمْ لَکَ فی الاشراق و الأَصیل من طالبٍ و صاحبٍ قتیل و الدّهر لایقَنُع بالبدیل
و انّما الأمر الی الجلیل و کلُّ حیٍّ سالکُ سبیل
من مقصود پدرم را از خواندن این بیت‌ها دریافتم و گریه گلویم را گرفت امّا گریه خود را باز داشتم و دانستم که مصیبت فرود آمده است».
تقریباً همه مورخان بر این باورند که امام سجاد(ع) در صحنه کربلا بیمار بود و این بیماری نیز حکمت و مصلحت الهی برای امت اسلام بوده تا در سایه آن وجود حجت خداوند در زمین حفظ شود و امر خلافت و وصایت رسول(ص) تداوم یابد. و به همین دلیل در میدان رزم کربلا حضور نیافت.
او تنها بازمانده مرد از خاندان حسین(ع) بود که از کربلا زنده باز گشت تا پرچم‌دار هدایت امّت باشد.
 
 behroozraha
سه شنبه 7/9/1391 - 13:9
اهل بیت
امام علی ‌بن ‌الحسین(ع)، مشهور به زین ‌العابدین و سجاد بنا به نقل مشهور در سال 38 هجری در مدینه به دنیا آمد. در هنگام حادثه کربلا 22 یا 23 سال سن داشته و بنا به نظریه بیشتر دانشمندان اسلامی از برادر شهیدش حضرت علی ‌اکبر، کوچک‌تر بوده است.حیات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و علمی امام سجاد(ع) از زوایای گوناگون قابل بررسی است. یکی از ابعاد زندگی امام سجاد(ع) همراهی او در قیام کربلا و پیام رسانی آن نهضت بزرگ است.
قیام بزرگ عاشورا ماندگارترین نهضت اسلامی است که در محرم سال 61 قمری روی داده است. این نهضت دارای دو مرحله بود. برهه نخست، آفرینش و شکل‌ گیری و جهاد و جانبازی و دفاع از کرامت اسلامی و دعوت به اقامه عدل و احیای دین محمدی و سنت و سیره نبوی و علوی بوده که به رهبری امام حسین(ع) از نیمه ماه رجب سال 60 هجری آغاز و در دهم محرم سال 61 هجری به فرجام رسید. مرحله دوم، دوره پیام رسانی و تثبیت ارزشهای نهضت و عرصه جهاد فرهنگی و تبیین آرمان‌های آن قیام مقدس بود که به رهبری امام علی ‌بن‌ الحسین(ع) تداوم یافت.
امامت شیعه و رهبری نهضت کربلا در عصری به امام سجاد(ع) منتهی گشت که او به همراه نزدیک‌ترین افراد خاندان آل علی(ع) به اسارت می ‌رفتند. آل علی(ع) آماج تیرهای ستم و تهمت و افترائات سیاستمداران بنی ‌امیه قرار داشتند، ارزشهای دینی دستخوش تحریف و تغییر امویان قرار گرفته، روحیه شجاعت و حمیت اسلامی و باورهای دینی مردم سست، احکام دینی بازیچه نالایقان اموی شده، خرافه گری رواج یافته، روحیه شهامت و شهادت طلبی در زیر شلاق و شکنجه و ارعاب امویان محو گشته بود.
سخت‌گیری ‌های بی ‌حد و حصر، مصادره اموال و تخریب خانه ‌های آل هاشم، محروم ساختن آنها از امتیازات جامعه اسلامی، جلوگیری مردم از هرگونه ارتباط با خاندان وحی و به انزوا کشاندن امام معصوم(ع) از مهم‌ترین سیاست‌های حاکمان اموی در مبارزه با اهل بیت عصمت و طهارت(ع) بوده است. 
امام زین‌ العابدین(ع) در چنین عصر و جوی رسالت و امامت خود را آغاز کرد. در صورتی که تنها سه تن پیرو واقعی داشت، حرکت جهاد فرهنگی و پرورش شخصیت‌ها را در دستور کار خود قرار داد و با یک حرکت عمیق و دامنه‌ دار به ایفای نقش پیشوایی خود پرداخت این رویکرد امام سجاد(ع) زمینه ساز انقلاب فرهنگی امام باقر(ع) و امام صادق(ع) گشت. از این رو برخی از نویسندگان، آن حضرت را «باعث الاسلام من جدید» نامیدند. 
 
 behroozraha
 
سه شنبه 7/9/1391 - 13:6
اهل بیت
پیشکسوت تعزیه کشور با بیان اینکه 73 سال در تعزیه نقش‌آفرینی کرده است، گفت: همه دوران تعزیه پر از خاطره، احساس و سرشار از ارادت به آقا امام حسین (ع) است.
به گزارش مشرق به نقل از فارس، بهرام رضایی در گفت و گویی، اظهار داشت: مردم آبپخش و روستای چم‌درواهی همواره عاشق امام حسین (ع) و یاران باوفایش هستند و در مراسم‌های عزاداری با شور و حال معنوی حاضرند.

وی افزود: مراسم سنتی تعزیه در گذشته در دشتستان و در شهرها و روستاهای مختلف این شهرستان به ویژه در چم‌درواهی، درودگاه، زیارت و چهاربرج با حضور گسترده مردم برگزار می‌شده است.

این پیشکسوت تعزیه کشور با بیان اینکه از 10 ‌سالگی بازی در تعزیه را آغاز کردم، خاطرنشان کرد: نخستین نقشی که بازی کردم به دلیل کمی سن، نقش عبدالله فرزند امام حسن (ع) بود که از 10 سالگی تا حدود 15 سالگی آن را بازی کردم.

رضایی تصریح کرد: تاکنون علاوه بر بازی در نقش عبدالله (ع) در نقش‌های امام حسین (ع) و امام سجاد (ع) نیز ایفای نقش کرده‌ام.

وی اضافه کرد: از 20 سالگی در نقش امام سجاد (ع) و به عنوان عابد بیمار در تعزیه ایفای نقش و انجام وظیفه کرده‌ام و امسال بیش از 73 سال است که در تعزیه افتخار حضور دارم.

این پیشکسوت تعزیه ادامه داد: بازی کردن در تعزیه امام حسین (ع) بسیار مقدس است و بازیگران تعزیه نزد مردم از قداست بسیار زیادی برخوردار هستند، به‌ گونه‌ای که اگر مردم نذر و یا حاجتی داشته باشند به نیت تعزیه‌خوانان این نذر را انجام می‌دهند و وقتی که حاجتشان برآورده شد، تمام بازیگران تعزیه و اهالی محل را دعوت کرده و با غذای نذری از آنها پذیرایی می‌کنند.

وی همچنین با بیان خاطرات به ‌یاد ماندنی از 73 سال نقش‌آفرینی در تعزیه گفت: همه دوران تعزیه پر از خاطره بوده و پر از احساس و سرشار از ارادت به آقا امام حسین (ع) است و بیشتر بازیگران تعزیه در زمان بازی نمی‌توانند اشک خود را نسبت به مظلومیت امام حسین (ع) پنهان کنند.

*وقتی شمر برای امام حسین(ع) گریه کرد

این بازیگر قدیمی تعزیه ادامه داد: مرحوم محمد برزی که در نقش شمر ذی‌الجوشن در تعزیه چم‌درواهی بازی می‌کرد، هنگام به شهادت رساندن حضرت امام حسین (ع)، آنچنان گریه می‌کرد که موجب توقف تعزیه می‌شد و مردم در هنگام اجرای تعزیه گویی که در جلوی رویشان دارند سر امام حسین (ع) را به طور واقعی از بدن جدا می‌کنند، به گونه‌ای متاثر می‌شدند که باور کردنی نیست و این نشان‌دهنده عشق مردم به آل محمد (ص) است.

رضایی اظهار داشت: برادر بزرگوارم مرحوم حاج حسین رضایی که از علمای بزرگ شهرستان دشتستان است به ایفای نقش امام حسین (ع) می‌پرداخت و آنچنان معنویت داشت و چنان تاثیرگذار بازی می‌کرد که چند ماه بعد از تعزیه نیز هنوز قداست امام حسین (ع) را در چهره‌اش مشاهده می‌کردیم و مورد احترام ویژه تمام مردم منطقه قرار داشت.

وی گفت: امروز مسئولان باید در راستای گسترش فرهنگ معنویت و ارزشی اهتمام ورزند و نسل جوان را با اهداف قیام عاشورا آشنا کنند.
behroozraha
سه شنبه 7/9/1391 - 12:59
اهل بیت
ابن زیاد با استناد به فتوای قاضی شریح مردم کوفه را به مبارزه با امام حسین(ع) تحریک کرد. قاضی شریح که بود و چه تاثیری در شهادت حضرت سیدالشهدا داشت؟

"ابن حارث" معروف بود به شریح بن قاضی که اصلاً یمنی بود. پیامبر را دیده بود و در زمان حضرت محمد ص و ابوبکر منصبی نداشت و در زمان عمر به قضاوت کوفه منصوب شد ودر زمانهای عثمان و علی (ع) و امام حسن(ع) و معاویه و یزید و عبدالملک و حجاج و... بر منصب قضاوت بود و وقتی امام علی علیه السلام او را به این منصب گماشت بر او شرط کرد که هیچ حکمی را اجرا نکند، مگر آنکه آن را بر امام علیه السلام عرضه کند.


قضاوت میان حضرت علی(ع) و مرد نصرانی توسط قاضی شریح

نمونه دیگر داستان خلیفه عدالت گستر اسلام علی(ع) است. آن حضرت روزی سپرگم شده خود را نزد مردی نصرانی یافت او را به نزد قاضی شریح آورد و گفت: این سپر مال من است وآن را نزد این شخص یافتم که آن رانه به ایشان فروخته ام ونه بخشیده ام. شریح از مرد نصرانی پرسید: در مورد ادعای امیر المؤمنین چه پاسخی دارید؟ آن مرد گفت: این سپر از من ودر ملک من است و امیر هم نزد من دروغگو نمی باشد، قاضی بسوی علی (ع) نگاه کرد و از وی پرسید: ای امیر! آیا شاهدی هم داری؟ علی (ع) خندید و گفت: شریح به حق رسیده و من شاهدی ندارم. و قاضی به نفع نصرانی فیصله خود را صادر نمود و آن مرد سپر را گرفت ورفت و لی دوباره از راه برگشت وگفت: همانا من شهادت می دهم که این فیصله و حکم پیغمبران است ؛ امیر المؤمنین من را به محاکمه نزد قاضی خود می برد و او هم به ضرر امیر فیصله می کند. من به یگانگی خدا و رسالت محمد (ص) شهادت می دهم. ای امیر المؤمنین! این سپر مال شما است و زمانی که شما از جنگ صفین بر گشته بودید من به دنبال لشکر شما می آمدم و این سپر را که از بالای یکی از شتر های شما افتاده بود؛ من برداشتم. علی(ع) به ایشان گفت: این سپر حالا برای شما باشد و آنرا به وی بخشید.


تذکر حضرت علی (ع) خطاب به قاضی شریح

از مهم‏ترین قضایایى که در آن، رفتار و عملکرد شریح توسط امیرالمؤمنین علیه السلام نکوهش شده تا جایى که امام با نوشتن نامه‏اى به او از کار اشتباهش انتقاد نموده است، موضوع خرید خانه‏اى مجلل به قیمت 80 دینار در دوران تصدى مقام قضاوت بوده است که شرح آن، همراه با نامه امام علیه السلام در کتاب «نهج البلاغه‏» آمده است « نامه 3 » .


به من خبر دادند که خانه‏ای به هشتاد دینار خریده‏ای، و سندی برای آن نوشته‏ای، و گواهانی آن را امضا کرده‏اند. (شریح گفت: آری ای امیر مومنان امام (ع) نگاه خشم‏آلودی به او کرد و فرمود) ای شریح! به زودی کسی به سراغت می‏آید که به نوشته‏ات نگاه نمی‏کند، و از گواهانت نمی‏پرسد، تا تو را از آن خانه بیرون کرده و تنها به قبر بسپارد. ای شریح! اندیشه کن که آن خانه را با مال دیگران یا با پول حرام نخریده باشی، که آنگاه خانه دنیا و آخرت را از دست داده‏ای. اما اگر هنگام خرید خانه، نزد من آمده بودی، برای تو سندی می‏نوشتم که دیگر برای خرید آن به درهمی یا بیشتر، رغبت نمی‏کردی و آن سند را چنین می‏نوشتم: هشدار از بی‏اعتباری دنیای حرام این خانه‏ای است که بنده‏ای خوارشده، و مرده‏ای آماده کوچ کردن، آن را خریده، خانه‏ای از سرای غرور، که در محله نابودشوندگان، و کوچه هلاک شدگان قرار دارد، این خانه به چهار جهت منتهی می‏گردد. یک سوی آن به آفتها و بلاها، سوی دوم آن به مصیبتها، و سوی سوم به هوا و هوسهای سست‏کننده، و سوی چهارم آن به شیطان گمراه‏کننده ختم می‏شود، و در خانه به روی شیطان گشوده است ....


شریح و حادثه کربلا

اولین مداخله شریح در آغاز نهضت کربلا، مربوط به بیعت هفتاد تن از بزرگان کوفه همچون: حبیب‏بن مظاهر، محمدبن اشعث . ، مختار ثقفى، عمربن سعد و . . . در حضور شریح و شاهد گرفتن وى بر هوادارى آل‏على علیه السلام و دعوت از امام حسین علیه السلام براى سپردن حکومت کوفه به او بود .ولى صرف نظر از پیمان شکنى بیش‏تر این بزرگان، خود شریح نیز به محض ورود عبیدالله به کوفه در دارالاماره او حضور یافت و بدون در نظر گرفتن تعهد بر وفادارى با آل‏على، به جرگه مخالفین آن‏ها پیوست و یکى از مشاورین درگاه عبیدالله گردید.و عبیدالله نیز که جهت رسیدن به مقاصد خود به حمایت اشخاصى همچون شریح قاضى - که در میان مردم مقدس مآب کوفه، از شخصیت ممتازى برخوردار بود - نیاز داشت، از او استقبال کرد و او همان کارى که در برابر سوء استفاده‏هاى «زیاد» و پسرش عبیدالله انجام داد، تا جایى که عبیدالله از کم‏ترین سخن او فتوایى ساخت « معروف است که وی به دستور عبیدالله زیاد، فتوا داد که چون حسین بن علی علیه السلام بر خلیفه وقت خروج کرده، دفع او بر مسلمانان واجب است.» و از آن براى بسیج مردم کوفه علیه حسین‏بن على علیه السلام استفاده کرد بر اثر همین فتوی بود که مردم با امام خود جنگیدند و شهیدش کردند و او که شاهد چنین سوء استفاده‏هایى از گفته خود بود، مهر سکوت بر لب نهاد و به دلیل ترس، مصلحت جویى و عافیت‏طلبى خود کوچک‏ترین اعتراضى نکرد و به این وسیله کفه ترازوى دشمن را در مقابل آل‏على سنگین‏تر نمود .


پس از قیام مختار

مختار پس از تسلط بر کوفه و آرام کردن اوضاع این شهر، شریح قاضى را که به دنبال بروز فتنه در جهان اسلام، از منصب قضاى کوفه استعفا کرده و خانه نشین شده بود، به کار قضاوت برگرداند . سپاهیان مختار و به خصوص شیعیان او، با این کار مخالفت نموده و از مختار خواستند که وى را عزل کند. شریح نیز پس از شنیدن این اعتراضات، خود را به بیمارى زد، در نتیجه مختار نیز که تاب تحمل اعتراضات بسیار یاران خود را نداشت، شریح را از کار برکنار نمود و پس از برقرارى خلافت عبدالملک و تسلط او بر کوفه، شریح توسط این خلیفه مجددا به مسند قضاوت باز گردانده شد و پس از به دست گرفتن امارت کوفه توسط حجاج، وى مقام قضاى این شهر را تثبیت نمود و شریح علاوه بر اشتغال بر این امر، از مشاوران حجاج نیز به شمار مى‏رفت . وی حدودا در سن 120 سالگی فوت کرد.

 

 behroozraha

سه شنبه 7/9/1391 - 12:56
اهل بیت
آیت‌الله میرزا احمد سیبویه در سال 1296 شمسی، در خانواده‌‌ای معنوی در کربلا به دنیا آمد. وی پس از خواندن دروس مقدماتی و ادبیات، سطوح را نزد پدر و عمویش مرحوم حاج شیخ محمد‌علی سیبویه از علمای کربلا، فرا گرفت و سطوح نهایی و خارج فقه را از مرحوم علامه فقیه و حاج شیخ یوسف بیارجمندی شاهرودی آموخت.

وی در سال 1358 شمسی و در حالی که قریب 40 سال امام جماعت حرم حضرت ابوالفضل (ع) و استاد حوزه علمیه نجف بود، توسط رژیم بعث عراق دستگیر و از این کشور تبعید شد و به همراه گروهی از علما به ایران آمد.

 آیت‌الله سیبویه از علمای ساده‌زیست و بود که سال‌ها در منزلی در خیابان گرگان تهران زندگی می‌کرد. وی در اواخر عمر از بیماری سرطان خون رنج می‌برد، و در روز شنبه پنجم آذر 1384 در سن 89 سالگی در بیمارستان ساسان به دیار حق شتافت.

پیکر این عالم جلیل‌القدر در شهر قم تشییع شد و پس از اقامه نماز میت توسط مرحوم آیت‌الله محمدتقی بهجت، در حرم حضرت معصومه مجاور قبر شهید مفتح برای همیشه آرام گرفت.

 آیت‌الله سیبویه داری حالای عرفانی بسیار بود و ماجرای مشهوری درباره ملاقات وی با امام زمان(عج) در عرفات نقل شده است.

 مهدی صادق‌نژاد، از دوستان نزدیک مرحوم سیبویه می‌گوید: پدر و مادر مرحوم سیبویه در یک روز از دنیا رفتند و زمانی که آنها فوت کردند، مرحوم سیبویه در بستر بیماری بود و پزشکان از بهبودش قطع امید کرده بودند. مرحوم سیبویه 20 روز بعد از فوت والدینش زمانی که کمی بهبود یافته بود، متوجه فوت آنها می‌شود.

بعد از اینکه میرزا احمد سیبویه بهبود یافت، گفت: «در بستر بیماری در عالم مکاشفه بودم، همراه پدرم در حرم امام حسین (ع) ایستاده بودیم؛ پدرم از امام حسین (ع) شفای مرا خواست. حضرت اباعبدالله (ع) فرمودند: «اجلش رسیده است» و پدرم امام حسین (ع) را به مادرش حضرت زهرا (س) قسم می‌دهد و می‌گوید: اگر شما بخواهید، می‌شود.

مرحوم سیبویه گفت: امام حسین(ع) به داخل حرم رفتند و بعد از مدتی بیرون آمدند و خطاب به پدرم فرمودند: «ما شفای پسر شما را از خدا گرفتیم!»

بعد از این واقعه، مرحوم سیبویه بارها می‌گفتند که من آزاد شده امام حسین(ع) هستم. از این رو وی علاوه بر «احمد» با نام کوچک «حسین» نیز معروف بود.آیت‌الله سیبویه در ایام محرم به سبک عزاداری کربلا، چاوشی‌خوانی می‌کرد. به این صورت که از منبر پایین می‌آمد، عمامه از سرش بر می‌داشت، میان جمعیت راه می‌رفت و روضه‌خوانی می‌کرد. وی به این نوع روضه‌خوانی علاقه داشت و همیشه از دوست کربلایی خود «شیخ عبد الزهرا» یاد می‌کرد.

behroozraha

سه شنبه 7/9/1391 - 12:52
اهل بیت
سخنگوی سازمان اوقاف و امور خیریه کشور اعلام کرد: براساس آمار 15 هزار و 31 موقوفه با نیت روضه‌خوانی، 23 هزار و 13 موقوفه با نیت تعزیه‌داری و 18 هزار و 788 موقوفه با نیت اطعام در کشور وجود دارد.

حسن ربیعی در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه یکی از محاسن وویژگیهای وقف در ایران تنوع نیت وهزینه کرد موقوفات است گفت: براساس اخرین آمار موجود در سازمان اوقاف بیش از 750 نوع نیت شناسایی شده است.

وی افزود:  موقوفات در زمینه روضه‌خوانی اصفهان بیشترین موقوفه و در بحث تعزیه‌داری مشهد بیشترین موقوفه و در عرصه اطعام عزاداران حسینی یزد و استان تهران پیشتازند.

ربیعی گفت: براساس آمار احصا شده از سامانه جامع اطلاعات موقوفات ، 15 هزار و 31 موقوفه با نیت روضه‌خوانی، 23 هزار و 13 موقوفه با نیت تعزیه‌داری و 18 هزار و 788 موقوفه با نیت اطعام در کشور وجود دارد که برخی از آنها مقید به زمان و مکان و برخی فاقد این قید هستند.

مدیر کل دفتر ریاست و روابط عمومی وامور بین الملل سازمان او قاف گفت: امسال سومین سوگواره بصیرت عاشورایی با هدف اجرای نیات خیر واقفان نیک اندیش در 2382 بقعه متبرکه وامامزاده در حال برگزاری است که نسبت به سال پیش از رشد چشمگیری برخور دار شده است.

وی برنامه های این سوگواره را شامل مباحث فرهنگی ،معرفتی واعتقادی برشمرد وتصریح کرد: سوگواره بصیرت عاشورایی با بهره گیری از 3500 مبلغ اعزامی وروحانیون بومی ، برپایی 141 خیمه معرفت ،برگزاری 2000 نماشگاه بصیرت عاشورایی و ا نتشار بیش از هفت عنوان کتا بچه در خصوص درسها وعبرت های عاشورا وتبیین رهنمود های رهبر معظم ا نقلاب اسلامی تلاش کرده است مردم بوی‍ژه جوانان را بامفاهیم عمیق فلسفه قیام عاشورا وعبرتهایی که امروز باید آموخت آشنا کند.

 behroozraha

سه شنبه 7/9/1391 - 12:49
اهل بیت

From age to age, on Virtue"s age
Shall live the deathless story
دوره به دوره (زمان به زمان) در عصر تقوا و فضیلت؛
زنده باد آن داستان نامُردَنی (و فراموش ناشدنی و از یاد نرفتنی).
His loss remain the Martyr"s gain
His shame the Martyr"s glory
آنچه او (حسین ع) از دست داد، بعنوان افتخار آن شهید، جاوید خواهد ماند!
و ستمدیدگی و اندوه او نیز، بسان عظمت و شکوه آن شهید، باقی خواهد ماند!
Till truth shall lie, and Honor die
And time itself be hoary
تا آن زمان که حقیقت نابود گردد، و شرافت بمیرد،
و روزگار، خود نیز پیر و کهن شود.
Arise Husain! arise
Chief of the Prophet"s seed
برخیز، ای حسین! برخیز!
ای سَردودمان نسل پیامبر(ص) !
Fling broad thy banner to the skies
And come with utmost speed
پرچم خود را در پهنای آسمان به اهتزاز در آور!
و با نهایت سرعت (برای دفاع از دین خدا) بیا!
Or ere the throne of the All-Wise
Usurped be by foul Yazid
قبل از آنکه مَسند جانشینی (خلافت) خداوند علیم بر هرچیز،
غصب گردد توسط یزید پلید!
He"s donned his armour bright
His father"s sword girt on
(اینک) او (حسین ع) بر تن کرده زره درخشان را،
و شمشیر پدرش را بر کمر بسته؛
The sword of Ali, as the might
Of the Destroyer"s own
شمشیر علی(ع) را، بعنوان نیرو و توانایی،
از جانب خداوند قهّار و نابودکننده ی (کافِران و سرکشان) ؛
And he is off ere morning light
Across the desert wide and lone
و بالاخره او شهید است قبل از طلوع سپیده دم،
در وسط بیابان وسیع (کربلا)، یکه و تنها و بی کس!
Now, Kufa! keep thy word
To the good cause be true
اکنون، ای کوفه! به قول خود عمل کن!
در راه هدف و آرمان نیکو، باوفا و راستین باش!
Yazid has sent a giant horde
To march thy province through
یزید (لَعَنـَهُ اللهُ) سپاهی عظیم فرستاده است،
تا از میان قلمرو(پایتخت) تو(فاتحانه) رژه برود!
The hirelings of his father"s hoard
Who grace or mercy never knew
مزدوران گرد آورده ی پدرش (معاویه لعین) ،
آنانکه هرگز نشناخته اند شرف و ترحّم را ؛
They bore his god-like head aloft
His mouth struck with their whips
آنها حمل کردند سر ملکوتی او را بر بالای(نیزه) !
آنها دهان مبارک امام(ع) را با شلاقهاى خود نواختند!
O! mouth, that I have seen so oft
A-teem with angel equips
ای‌ دهانی‌ که‌ من‌ اغلب و بارها آن را
مَهبــِط‌ فرود باران پی درپی گروههای ملائکه دیده ام! -
In baby-kisses, warm and soft
Pressed to the Prophet"s lips
- و هنگام‌ طفولیت تو، آنرا بوقت بوسیدن کودک، گرم و نرم‌
و چسبیده به لب های مبارک‌ پیامبر(ص) دیده ‌ام‌!
O! body, trampled, fouled, disdained
Which charmed the gazer"s eye
اى بدنى که بطرز اهانت آمیز زیر پاى ستوران قرار گرفتى و لکه دار شدی!
این همان بدن پاکى است که بینندگان را مسحور و شیفته مى کرد!
The blood from out thy veins that drained
Was heaven"s electuary
خونى که از رگهاى مبارک تو چکید و جاری شد،
معجونى آسمانى بود! -
No horses" hooves were ever stained
In so divine a dye
- که تا آنوقت، سُم هیچ اسبانی (که بر بدنت تاختند)
با چنین رنگی الهى، رنگ نشده بود!
O! barren plain of Karbala
With herb, nor yet with sod
اى دشت بی گیاه و بایر کربلا!
که در روى تو نه علفى است و نه چمنی!
Be clad eternally ; for aaahhh
There, overwhelmed, down-trod
براى ابد آهنگ اندوه و آه... بر تو پوشیده باد!
چون در مکان تو، بدن پاره پاره و لگد مال شده ی -
The holy son of Fatima
Gave up his soul to God
- پسر مقدّس فاطمه(س) (حسین ع)
جان به جان آفرین تسلیم نمود!
 «جاستیس ا. د. راسل» (یا: جستیس آ. راسل)
 
 منبع:راسخون
behroozraha
دوشنبه 6/9/1391 - 21:16
اهل بیت

 

 

 ماهاتما گاندی (Gandhi عامل استقلال هند از یوغ استعمار انگلیس، مقتول در 1948میلادی) در کتاب "سرگذشت من" یا "تجربیات من با راستی، یا رویارویی با حقیقت":

“An Autobiography; The Story Of My Experiments With Truth”
- Hindi: (( सत्यके प्रयोग अथवा आत्मकथा ))
- Gujarati: (( સત્યના પ્રયોગો અથવા આત્મકથા ))
در رابطه با فداکاری و استقامت امام حسین (علیه السّلام) چنین اظهار نظر می کند:
«من برای مردم هند چیز تازه ای نیاوردم؛ فقط نتیجه ای را که از مطالعات و تحقیقاتم دربارۀ تاریخ زندگی قهرمان کربلا به دست آورده بودم، ارمغان ملت هند کردم. اگر بخواهیم هند را نجات دهیم باید همان راهی را بپیمائیم که "حسین بن علی" پیمود...».


ماهاتما گاندی
Mahatma Gandh
 
 منبع:راسخون

 behroozraha

دوشنبه 6/9/1391 - 21:8
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته