• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1053
تعداد نظرات : 75
زمان آخرین مطلب : 4085روز قبل
اهل بیت
عاشورا ،‌ الگویی برای همه
هر چه درتحلیل بزرگانی چون فقیه نامی شیخ محمد حسن نجفی ، صاحب كتاب عظیم جواهر الكلام ،‌قیام سید الشهدا(ع) به عنوان تكلیفی ویژه آمده است كه جزء اسرار الهی به شمار می رود و با قواعد وظواهر ادله همخوانی ندارد واز این رو نمی تواند به عنوان یك مستند فقهی مطرح گردد ولی این تحلیل از نظر گاه فقهی بزرگانی چون علامه حلی، شهید ثانی، محقق ثانی، صاحب ریاض و درنهایت، حضرت امام خمینی نمی تواند پذیرفته باشد.
اگر پذیرفتیم كه قیام حضرت (ع) درچارچوب قواعد و ادله موجود فقهی قابل تحلیل و تفسیر می باشد ، قهر نباید آن را تكلیفی ویژه حضرت (ع) دانست . علاوه بر این كه دلایل بسیاری نیز در دست است كه به وضوح نشان می دهد حركت وقیام سید الشهدا(ع) یك مصداق كامل از ادله و قواعد عامی است كه در متون اسلامی ما موجود است و خود به عنوان یك الگو وحجت شرعی برای دیگران به شمار می رود.
طبعاً درمحدوده این بحث جای پرداختن تفصیلی به همه این موارد نیست. اما ذكر مواردی چند، می تواند شاهدی برمدعای یاد شده باشد و دستمایه ای برای بررسی بیشتر و طبعاً ااگر حضرت امام خمینی ، به روشنی تمام و با تاكید زیاد، بارها براین حقیقت پای فشرده اند كه حركت سیدالشهدا(ع) یك الگو و حجت به شمار می رود، از جمله بر اساس همین نمونه هاست.
امام خمینی قیام سید الشهدا(ع) را یك اسوء تمام عیار می داند كه از نقطه نظر فقهی و عمل به وظایف و تكلیف دینی، كاملاً باید سرمشق قرار گیرد. امام نه تنها فلسفه قیام و شهادت سید الشهدا(ع) را قابل درك و منطبق برموازین جاری درفقه می داند ،‌بلكه به عنوان یك" حجت بالغه شرعی" می شمارد كه باید ملاك عمل اجتماعی مسلمانان قرار گیرد و از همین رو است كه تبلیغ و هدایت جامعه به این حجت شرعی را وظیفه متولیان ارشاد و هدایت جامعه می شمارد:
" آنچه كه سید الشهدا(ع) عمل كرد و آن ایده ای كه او داشت و آن راهی كه اول وقت و آن پیروزی كه بعد از شهادت برای او حاصل شده و برای اسلام حاصل شده ، (روحانیون ) به (برای) مردم روشن كنند و بفهمانند به همه كه مساله مجاهده درراه اسلام است آن است كه اوكرد، می دانست كه با یك عده قلیل ‌، كمتر از صد نفر، نمی شود ‌مقابله با یك همچون ظالمی دارای همه چیز كرد."(1)
و در جایی دیگر می فرماید:
" مگر نه آن است كه دستور آموزنده " كل یوم عاشورا و كل ارض كربلا" باید سرمشق امت اسلامی باشد . قیام همگانی درهر روز و درهر سرزمین عاشورا قیام عدالت خواهان با عددی قلیل و ایمانی و عشقی بزرگ درمقابل ستمگران كاخ نشین و مستكبران غارتگر بود ودستور آن است كه این برنامه ،‌سرلوحه زندگی درهر روز و درهر سرزمین باشد".(2)
درالگو سازی و معرفی حركت سید الشهدا(ع) به عنوان یك سرمشق ،‌اگر نبود جز حجم بسیار وسیع و متنوعی از روایات و رهنمودهایی كه در جهت احیا و زنده داشتن نام و قیام حضرت (ع) و برائت جستن از كسانی كه در مقابل وی ایستادند یااو را یاری نكردند ‌،از طرف اولیای دین، صلوات الله علیهم ‌، وارد شده است، همین امر درالگو بودن و قابل احتجاج بودن قیام سید الشهدا(ع)كفایت می كرد.
تنها مروری اجمالی بر فهرست رهنمودها ، دستورالعملها و تاكیداتی كه از جانب آن بزرگواران درزمینه های مختلف موضوع كربلا وقیام سید الشهدا(ع) در كتابهای حدیثی وارد شده و از نظر گذراندن آن همه ارزش، پاداش و ثوابهای كه برای انواع زیارت ،‌ گریه و عزاداری و تربت كربلا و حتی آبی فرات ،‌بیان شده است ونگاهی كوتاه به محتوای متونی كه به عنوان زیارت حضرت (ع) نقل شده ‌،همه وهمه ،‌به خ وبی گواه بر حقیقتی است كه حضرت امام خمینی بارها برآن تاكید ورزید و آن را مبنای حركت خویش درانقلاب اسلامی قرار داد.
اگر ملاحظه شود كه به عنوان مثال ، تنها در خصوص خاك كربلا حدود یكصد روایت به شكلهای گوناگون عظمت و ارزش آن را بازگو می كند و توجه شود كه چگونه این خاك مقدس ‌،قرین حیات یك شیعه ازولادت تا مرگ ،‌درهر صبح و شام می شود ، كام اوبا آن تربت برداشته می شود و كفن او با آن بسته می گردد. و حتی نحوه برگرفتن این خاك از زمین كربلا آموزش داده شده و دعای ویژه ای نیز برای آن منظور می شود. اذعان خواهیم كرد كه حركت امام حسین (ع) تنها یك مرز میان خدای تبارك و تعالی و وی نبوده است. بلكه موضوعی قابل فهم و قابل استدلال و مصداقی از رهنمودهای كلی دین است و طبعاً مصداقی از رهنمودهای كلی دین است وطبعاً قابل پیروی و احتجاج می باشد.
به عنوان مثال ، اگر به مقایسه ای كه در خود روایات درخصوص ارزش زیارت سید الشهدا(ع) و انجام حج و عمره صورت گرفته توجه شود و یا به معادلهایی كه برای یك قطره اشك وحتی خود را گریان نشان داده ذكر شده توجه شود حقیقت یاد شده بیشتر نمایان خواهد شد.
با هر روی حجم گسترده ای كه احادیث و دستورالعملها كه درخصوص سید الشهدا(ع) و مسایل مربوط به ویدرابواب مختلف كتابهای حدیثی و حتی فقهی ما وجود دارد، منبعی الهام بخش و بسیار گویا درتلاش اولیا دین، صلوات الله علیهم ، برای الگوسازی قیام امام حسین (ع) می باشد.
علاوه بر این ،‌بازگویی نمونه هایی از سخنان خود سید الشهدا(ع) كه فلسفه و انگیزه حركت خویش را بیان می كند، به خوبی می تواند این ركن تحلیل قیام عاشورا را از منظر امام خمینی ، یعنی الگو بودن آن روشن كند.
چرا كه استدلال حضرت (ع)درلزوم این حركت وپاسخ او درمقابل آنان كه تلاش می كردند حضرت را از این حركت باز دارند تنها همان جریان خواب دیدن پیامبر اكرم (ص) و این گفته حضرت (ص) كه خداوند خواسته است تو راكشته ببیند بود، برای مدعای بزرگانی چون مرحوم صاحب جواهر می شدمحملی ارایه كرد؛ اما پر واضح است امام (ع) بارها با تكیه بر اصول و مبانی پذیرفته شده و قطعی دینی ،‌به تحلیل و تبیین حركت خود پرداخته است و استدلالها و پاسخها سربسته ولی محدودی مانند خواب یاد شده را تنها درشرایطی ویژه كه حركت حضرت (ع) درنگاه مخاطب ،‌هیچ توجیهی نمی توانست داشته باشد ،‌ارایه شده است.
بنا براین ، اگر سید الشهدا(ع) درتبیین و توجیه حركت خویش با عنوان نمونه، به مسایلی چون لزوم امر به معروف و نهی از منكر ‌،مبارزه با ظلم ‌استیفای حقوق ‌،اصلاح جامعه ‌، حق طلبی و دفع فساد می پردازد و اینها را مبنای استدلال خود قرار می دهد ،‌روشن است مسایل و احكامی را مبنای استدلال وحركت او ندارد و جزء ارتكازات دینی و قطعی مخاطبان بوده است.
تلاش حضرت (ع) دراین روشنگریها این بود كه حركت خویش را از مصادیق این كلیات معرفی كند وقهراً از دیگران نیز بخواهد كه دراین قیام به او بپیوندند و گرنه ، اصولاً فراخوانی دیگران و استدلال به مرتكزات اعتقادی آنان ،‌ چه وجهی می توانست داشته باشد و در چارچوب كدام یك از وظایف آنان قرار می گرفت؟
به نظر می رسد نقش دلیل آوردن حضرت (ع) و تكیه كردن بر اصول و مبانی پذیرفته شده درارتكازات اسلامی و اعتقادی جامعه آن روز ،‌گواه روشنی بر تلاش امام (ع) در تطبیق حركت خویش برآموزه های دینی و در نتیجه الگو بورن آن می باشد. حتی اگر دراین بحث به نوع استدلالها و تحلیلهای حضرت (ع) نیز پرداخته نشود، بااین حال ،‌نمونه هایی كه به دنبال می اید تاكید براین حقیقت است.
دروصیت نامه ای كه سید الشهدا(ع) هنگام خروج از مدینه برای برادرش محمد بن حنفیه نوشت(3) امام(ع) تاكید می كند كه من از سر مفسده جویی و دنیا طلبی و هواخواهی و ستم از این شهر بیرون نرفتم. آنگاه اصلاح امت پیامبر (ص) امربه معروف و نهی از منكر و حركت در چارچوب مسیر پیامبر (ص) و امیرالمومنین(ع) را انگیزه حركت خویش می شمارد:
" و انما خرجت لطلب الاصلاح فی امه جدی، ارید آن امر بالمعروف و انهی عن المنكر و اسیر بسیره جدی و ابی علی بن ابی طالب (ع)".
و اینها همه مفاهیم و حقایقی است قابل فهم و پیروی برای همه مسلمانان طبعاً كسی نمی تواند بگوید كه حركت اصلاح طلبانه نكن ،‌یا كاری به امر به معروف و نهی از منكر نداشته باش و با روش و سیره پیامبر (ص) و علی (ع) را پیروی نكن. اگر برخی نیز مخالف می كردند ناشی از تردید در ثمر بخشی یا تطبیق در مصداق بود ویا آن گاه كه با سپاهیان حر و محدودیتهایی كه ایجاد كردند مواجه می شود،
درمیان یاران خویش به سخنرانی و تحلیل وضعیت جامعه و شرایط فراهم آمده می پردازد و خطاب به اصحاب خود، درتوجه دادن به موقعیت و مسوولیت خطیری كه در آن قرار دارند، به مساله حق گریزی و باطل خواهی موجود در جامعه اشاره می كند و آن را به گونه ای می بیند كه مومن را مشتاق مرگ می كند و مرگ را برای خود سعادت می شمارد و زندگی با ظالمان را ننگ و خواری ،‌امام (ع) پس از حمد و ثنای الهی می فرماید:
" انه قدر نزل من الامر ما قد ترون ‌،و ان الدنیا قد تغیرت و تنكرت و ادبر معروفها و الم یبق منها الاصبابه كصبابه الاناء و خسیس عیش كالمرعی الولیل الا ترون الی الحق لا یعمل به، والی الباطل لا یتناهی عنه ، لیرغب المومن فی لقاء ربه حقا حقا، فانی لا اری الموت الا سعاده و الحیاه مع الظالمین الا برما."
" شرایط پیش آمده را می بینید و دنیا جدا دگرگون شده و چهره ای ناپسند گرفته و خوبی به آن پشت كرده است و آن از جرعه ای جز ته مانده ظرف ،‌نمانده و زندگی بی ارزش چون چراگاهی خشك و سنگلاخ. آیا به حق نمی نگرید كه عمل نمی شود و باطل كه از آن پرهیز نمی گردد! به راستی كه مومن باید مشتاق ملاقات پروردگار باشد، من كه مرگ را جز خوشبختی وزندگی با ستمكاران را جز نكبت نمی بینم".
چهره ای كه امام (ع) از جامعه و شرایط موجود ترسیم می كند ، به ویژه با توجه دادن یاران خویش به جایگاه حق و باطل دراین جامعه و با تاكید برموقعیتی كه یك " مومن" درچنین فضایی دارد، طبیعی است كه تنها برای موجه ساختن و تحلیل حركتی كه ویژه حضرت (ع) است ودیگران را با آن كاری نیست ،‌نمی باشد و هر چندان امام (ره) بینش خویش نسبت به زندگی درچنین جامعه ای را بازگو می كند و مرگ را سعادت می شمارد اما او درواقع یك قاعده را ارایه می دهد.
نمونه دیگر سختی است كه امام (ع) درمنزل بیضه ‌،خطاب به كوفیانی كه به همراه حربن یزید ریاحی برای ممانعت ازورود حضرت (ع) به كوفه آمده بودند بیان فرمود،
امام (ع) دراین سخنان ،‌پس از حمد و ستایش الهی ،‌در تبیین ضرورت مبارزه با دستگاه بنی امیه وجلوگیری از فساد و ستم و احیا حدود و احكام الهی و ایجاد حكومت عدل ، سختی از پیامبر اكرم(ص) را بازگو نموده و آن را گواه حقانیت موضع خویش و ضرورت این قیام می گیرد و خود را بیش از همه مسوول و موظف به عمل كرد ن به مفاد سخن رسول خدا(ص) می شمارد.
و آنگاه به موضوع نامه ها و دعوتهایی كه از جانب آنان ارسال شده و مفاد بیعتی كه با وی كرده بودند اشاره می كند و یادآور می شود كه اگر بر پیمان خویش هستند كه خوب او حسین بن علی است! واگر چنین نمی كنند و پیمان از سر خویش برداشته اند ،‌البته از چنین مردمی با آن پیشینه ، امری بعید نیست و به هر حال نتیجه سوء عهد شكنی به خود آنان برمی گردد.
متن سخن حضرت (ع) چنین است:
" ایها الناس ! ان رسول الله (ص) قال : من رای سلطانا جائز مستحلا لحرم الله، ناكثا لعهد الله ‌،مخالفا لسنه رسول الله (ص) ، یعمل فی عبادالله بالاثم و العدوان ،‌ فلم یغیر علیه بفعل و لا قول كان حقا علی الله ان یدخله مدخله، الا و ان هولاء قد لزموا طاعه الشیطان و تركواطاعه الرحمن و اظهروا الفساد و عطلوا الحدود و استاثروا بالقی و احلوا حرام الله و حرموا حلاله و انا احق من اتثنی كتبكم و قدمت علی رسلكم بیعتكم انكم لا تسلمونی ولا تخذلونی ،‌فان تممتم علی بیعتكم تصیبوا رشد كم ، فانا الحسین بن علی و ابن فاطمه بنت رسول الله (ص) نفسی مع انفسكم واهلی مع اهلیكم ، فلكم فی اسوه و ان لم تفعلوا و نقضتم عهد كم و خلعتم بیعتی من اعناقكم فالعمری ما هی لكم بنكر، لقد فعلتموها بابی واخی و ابن عمی مسلم ‌،و المغرور من اغتربكم فحظكم اخطاتم و نطییكم ضیعتم " ومن نك بنكث علی نفسی و سیغنی الله عنك " و السلام علیك و رحمه الله و بركاته ".(5)
استدالال امام (ع) به سخن پیامبر (ص) در خصوص ضرورت مبارزه با حكومت جور و فاسد و معرفی بنی امیه و دستگاه یزید به عنوان مصداقی روشن از این حیث به خوبی نشان می دهد كه امام (ع) دست به اقدام و حركتی زده است كه درچارچوب قواعد كلی ومسوولیتهای اسلامی تفسیر و تحلیل می گردد واز این رو ازآنان می خواهد كه درهمین چارچوب او را یاری كنند اگر تنها وظیفه ای ویژه حضرت (ع) ورمزی میان او و خداوند بود كه دیگران را با آن كاری نیست ، این بیانات ازناحیه حضرت (ع) چه توجیهی می توانست داشته باشد .
آنچه حضرت امام خمینی به گونه ای گویا وزیبا با اشاره به دستور آموزنده "كل یوم عاشورا وكل ارض كربلا" برآن تاكید ورزیده است دراشاره به همین حقیقت است كه قیام سید الشهدا(ع) یك الگوی تمام عیار و قابل پیروی برای دیگران درتمام دوره ها می باشد. ایشان بار دیگر براین حقیقت ،‌این گونه تاكید می فرمایند:
" دستور است این، دستورعلی امام حسین (ع) دستور است برای همه؛ " كل یوم عاشورا و كل ارض كربلا" دستور است به این كه هر روز درهر جا باید همان نهضت را ادامه بدهید، همان برنامه را ،‌امام حسین (ع) باعده كم ، همه چیزش را فدای اسلام كرد، مقابل یك امپراتوری بزرگ ایستاد و گفت: هر روز باید درهر جا این محفوظ بماند"(6)
آنچه حضرت امام خمینی (قده) درباره حادثه كربلا ابراز فرموده است ،بسیار بیش از فرازهای یاد شده است ،‌از آنچه ذكر شده به خوبی می تواند دیدگاه ایشان را در برابر نقطه نظرات و دیدگاههای فقهای بزرگ چون مرحوم صاحب جواهر به دست آورد و از این نگاه به نقد و ارزیابی آنها پرداخت. 
 
  behroozraha
چهارشنبه 8/9/1391 - 19:58
اهل بیت
در ارزیابی قیام عاشورا ، برخی اساساً منكر وجود صبغه سیاسی برای قیام عاشورا شده اند و این تحلیل را تا آنجا پیش برده اند كه اصولاً دخالت در چنین امور در شان انبیا و اولیا (ع) كه برای هدایت خلق آمده اند نیست.
برخی نیز اهدافی در مرتبه دوم و سوم اولویت را جزء علل و انگیزه های اصلی قیام ذكر نموده اند. بعضی نیز نتوانستند میان سیاسی بودن حركت به انگیزه به دست گرفتن حكومت را با آگاهی حضرت (ع) از فرجام كار وفق دهند و راه انكار آگاهی تفصیلی حضرت (ع) به سرنوشتی كه جز شهادت نیست را در پی گرفته اند . صاحب جواهر (رض) این قیام را حركتی اسرار آمیز می داند كه نمی توان تفسیری بر اساس ملاكهای جاری در فقه بر آن گذارد.
در نگاه آنان كه تنها راه باقیمانده برای حضرت (ع) را همین می دانند و الا دچار سرنوشتی بدتر و دردناكتر می شد انگیزه اصلی را باید در این شمرد كه حضرت (ع) برای نجات ازآن وضعیت فجیح تر ،‌ از باب اهم و مهم این را برگزید؛ راهی كه البته توانست ثمرات دیگری را نیز چون افشای ماهیت دشمن به همراه داشته باشد.
آنچه حضرت امام خمینی (قده) برآن تاكید ورزیده و درعمل خویش نیز به وضوح نشان داد ، بسیار فراتر و متقاوت با تحلیل های انجام شده است ، چه در حوزه فقه و استنباط و چه در حیطه مسایل اجتماعی و كلامی.
ساختار تحلیل فقهی – اجتماعی امام مبتنی بر عناصر مهم زیر است :
1- حركت امام (ع) یك حركت كاملا سیاسی و حساب شده در جهت برپایی حكومت اسلامی وبه عنوان ادای یك تكلیف بود.
2- آگاهی امام (ع) به شهادت ،‌مانع این حركت نبود، یعنی امام (ع) درعین علم به شهادت خود به سرنوشت قیام به انگیزه یاد شده حركت نمود.
3- مصالح عالیه و پراهمیت اسلام درهیچ شرایطی نادیده گرفته نمی شود و عسر و حرج و ضرر، موجب رفع تكلیف نمی گردد. خسارت وضرر جانی را نیز باید برای چنین اموری پذیرفت و این یك تكلیف شرعی است.
4- این قیام و اقدام امام (ع) كاملا قابل تاسی و به عنوان یك الگو، برای همیشه و برای همه مسلمانان است.
با عنایت به اصول یاد شده به راحتی می توان از وجهه تحلیل و دیدگاه حضرت امام (قده) به ارزیابی و پاسخ نظراتی كه گذشت پرداخت.
امام راحل (قده) از دیرزمان و به مناسبتهای مختلف درموضع یك فقیه بزرگ و مرجع تقلید و به عنوان راهبرد جامعه اسلامی،‌عناصر یاد شده را در سخنان و نوشته های خویش آورده است و حركت و مبارزات خود را نیز با همین جانمایه به سرانجام رساند. آنچه از آن بزرگوار در پی می آید ، اصول یاد شده را به گونه ای روشن بیان می كند.
 
   behroozraha
چهارشنبه 8/9/1391 - 19:56
اهل بیت
برای ماندگاری حادثه عاشورا صرفاً گزارش های تاریخی مقتل نویسان و نیز اخبار سینه به سینه کفایت نمی کرد. آنچه که لازم بود بدین منظور وجود آید پیوند عاطفی قوی میان نسل های بعد از آن واقعه است. لذا نوحه سرایی، مرثیه سرایی، همسرایی های سوزناک که احساسات را تحریک می کند و دل ها را متحول می سازد باید استمرار یابد، اما نباید از سروده ها و متون مراثی، بوی ذلت و نوعی استهجان استشمام شود. 
برخی خواسته اند با بررسی های فقهی، به عاشورا از دیدگاه تکلیفی یا وظیفه شرعی بنگرند. تردیدی نیست که امام در آن شرایط، بیعت با یزید را حرام و امر به معروف و نهی از منکر را واجب می دانست و سکوت در برابر یزید را مساوی نابودی اسلام تلقی می کرد. اگر وجوب تلاش برای تشکیل نظام اسلامی و جهاد علیه اهل فساد را بر این تکالیف اضافه کنیم، ابعاد فقهی نهضت گسترش می یابد. 
اما اگر بخواهیم این حرکت سترگ را منحصراً با نگاه فقهی ارزیابی کنیم، برخی نکات بی پاسخ خواهند ماند، از جمله آنکه قرائن نشان می داد ایستادگی در برابر اختناق اموی و اقدام به قیام مسلحانه در برابر رژیمی ستمگر بر حسب ظاهر شکست قیام قابل پیش بینی بود و برخی افراد دلسوز و خویشاوند امام چون محمد حنیفه، عبدالله بن جعفر و عبدالله بن عباس، هنگام خروج، حضرت را از رفتن باز می داشتند، اما امام حقایقی والاتر و بالاتر از شرایط عادی سیاسی و اجتماعی می دید که نمی توانست به سخنان این ناصحان گوش دهد. بعلاوه خود امام صرف نظر از جنبه های غیبی و علم امامت، از اوضاع آن عصر اطلاع کافی و وافی داشت و خیلی دقیقتر و عمیقتر از این افراد نظاره گر مقتضیات آن زمان بود. با این وجود، مسیری را برگزید که به شهادت و فجایعی خونبار منتهی شد. تمام مصلحت اندیشان از این که امام می خواهد اهل بیت را در این سفر پُر خطر با خود ببرد، به وی هشدار دادند، امام ضمن اینکه دقت های ابن عباس را در این باره تحسین کرد، به وی فرمود مطلبی که تو می گویی از دید من پنهان نیست.
همچنین مصلحت اندیشان گفته اند اگر عمل امام مصداق جهاد باشد با دست خالی جلوی نیزه و تیغ رفتن شرعاً روا نیست. از جنبه امر به معروف و نهی از منکر هم ممکن است این توجیه مطرح شود که شرایط آن فراهم نبوده و به همین دلیل اجرای آن ساقط می شود، اما کارنامه درخشان امام نشان داد که ارزش اصل مزبور چنان بالاست که باید مال و جان را برای احیای آن فدا کرد، او منطقی فوق نگرش های علما و فقهای آن عصر داشت و بروشنی می دید در پس این تاریکی های اموی به برکت آن قیام و حماسه عظیم، خورشید معنویت و معرفت طلوع و ارزش های الهی و قرآنی را احیا می کند و طومار ستم را در هم می پیچید، گویا طرز تلقی فقهی تنها می تواند یک بُعد از میان ابعاد متعدد عاشورا را بررسی کند و این ارزیابی ها توسط ضوابط و عواملی محصور و محدود می شود. همچنان که داستان خضر و اعمالی که او انجام داد حتی بر حضرت موسی هم مکشوف نبود اما امام به وظیفه الهی و انسانی عمل کرد که بهترین تجلیگاه ایثار و نمایش عزت و شرافت بود. 
در ارزیابی قیام عاشورا برخی اساساً منکر وجود صبغه سیاسی برای آن شده اند و این تحلیل را تا آنجا پیش برده اند که اصولاً دخالت در چنین اموری در شأن انبیا و اولیا «علیهم السلام» که برای هدایت خلق آمده اند نیست. برخی نیز اهدافی در مرتبه دوم و سوم اولویت را جزو علل و انگیزه های اصلی قیام ذکر کرده اند، بعضی هم نتوانسته اند میان سیاسی بودن حرکت به انگیزه ی به دست گرفتن حکومت و آگاهی حضرت از فرجام کار وفق دهند و راه انکار آگاهی کامل حضرت به سرنوشتی که جز شهادت نیست را در پیش گرفته اند و به همین دلیلِ عده ای از اهل فضل، این قیام را حرکتی اسرارآمیز دانسته اند که نمی توان تفسیری بر اساس ملاک های جاری فقه بر آن گذارد.
در نگاه آنان که تنها راه باقیمانده برای حضرت را همین می دانند و الا دچار سرنوشتی دردناکتر می شد انگیزه ی اصلی را باید در این شمرد که حضرت برای نجات از آن وضع فجیعتر، از باب اهم و مهم این راه را برگزید. راهی که البته توانست ثمرات دیگری چون افشای ماهیت دشمن به همراه داشته باشد.
آنچه امام بر آن تأکید ورزید و در عمل نیز بوضوح نشان داد، فراتر از تحلیل های انجام شده است چه در حوزه فقه و استنباط و چه در حیطه مسایل اجتماعی و حکومتی. البته آگاهی امام از سرانجام این مبارزه، منافاتی با تلاش های حضرت برای محو ظلم و استقرارِ عدالت ندارد و قیام حضرت تکلیفی مختص آن وجود مبارک نبود، بلکه حجتی شرعی و اسوه ای عملی برای تمامی دوره هاست یعنی در آنجا که مصلحت فرد با مصالح جامعه اسلامی در تعارض قرار می گیرد، تقدم با جامعه است و امام این نکته را در نظر داشت. البته امام به ادای تکلیف فکر می کرد نه کمی و زیادی نیرو و پیروزی یا شکست ولی در هر حال خود را پیروز می دانست. 
 
  behroozraha
چهارشنبه 8/9/1391 - 19:55
اهل بیت
این حماسه باشکوه به دلیل شخصیت عالیقدر امام و حرکت قهرمانانه اش که به شهادت او و یارانش منجر شد و اسارت خانواده اش را نیز به دنبال داشت، قلب ها و احساسات انسان ها را تسخیر کرده است. آنچه بر آن عزیزان گذشت تا اعماق روح و روان آدمی پیش رفت و با قطره های اشک همراه شد و نهال محبت به او را در دشت انسانیت استوار ساخت.
از این رو ادوارد براون اعتراف می کند: احساساتی که به دلیل سوگواری های ماه محرم تجلی می کند خواه به صورت نمایشی (تعزیه) و خواه نوحه خوانی، عمیق و اصیل است و حتی آنهایی که مسلمان نیستند اقرار می کنند که تحت تأثیر آن قرار گرفته اند. سِرلوئیس پلی در مقدمه ای که بر نسخه های تعزیه نوشته، گفته است: اگر ارزش تأثر به وسیله تأثیراتی باشد که بر روی مردم می گذارد، هیچ نمایشنامه ای نتوانسته است با مصیبتی که در میان مسلمانان معروف به داستان غم انگیز حسن و حسین است برابری کند و خاورشناسی به نام گیبون می افزاید: صحنه مصیبت بار شهادت امام حسین «ع» همدردی بی عاطفه ترین خواننده را حتی در یک اقلیم و زمان دور بر می انگیزد. 
همچنین علامه سید عبدالرزاق مقرّم می نویسد: مراسم یادبودی که برای امام حسین در مجامع مختلف تشکیل می شود و نیز عزاداری در منازل و دسته جات و هیئت هایی که در خیابان ها حرکت می کنند برای این است که به جامعه بفهمانند اُمویان چه جنایاتی را مترکب شدند و نیز می کوشند روز عاشورا را برای عموم مردم مجسم کنند و جان و دلشان را به این موضوع جلب و بدین وسیله رابطه عاطفی جامعه با ائمه اطهار را حفظ کنند.
آن بزرگان که حالات مردم را بخوبی می دانند و مقتضیات روز را درک می کنند از هر عاملی که به دعوت آنان کمک کند استفاده بهره می گیرند.
یکی از همین وسایل، موضوع گریه بر سیدالشهداست که مردم را به آن ترغیب کردند تا آحاد جامعه از شنیدن این حادثه، متذکر مصائب و بی رحمی هایی شوند که بر خاندان رسالت وارد شد. مومن هنگامی که پیوند خود را با امام حسین «ع» محکم می کند و با دوستی و محبت قلبی، از آن جناب پیروی می کند در برابر همه حوادث و ناگواری ها، از خود پایداری و بردباری نشان می دهد. 
امام خمینی در پاسخ به شبهه افکنی های روشنفکران خودباخته و بیمار و در دفاع از عزاداری های محرم فرموده اند: «هر مکتبی تا پایش سینه زن نباشد تا پایش گریه کن نباشد تا پایش تو سر و سینه زدن نباشد حفظ نمی شود....
ما باید برای یک شهیدی که از دستمان می رود عَلَم برپا کنیم، نوحه خوانی کنیم، گریه کنیم، فریاد کنیم، ما برای یک آدمی که نجات داده اسلام را و رفته کشته شده باید گریه کنیم ... این خون سید الشهدا «ع» است که خون همه ملت های اسلامی را به جوش می آورد و این دسته جات عزیز عاشوراست که مردم را به هیجان می آورد و برای اسلام و برای حفظ مقاصد اسلامی مهیا می کنند...» 
شهید دکتر محمدجواد باهنر یادآور شده است: حادثه ی عاشورا دو موج ایجاد کرد؛ یکی مایه ی عاطفی و احساسی و دیگری حماسی و انقلابی. اینکه از خاندانی پاک، کودکانی معصوم و جوانان و نوجوانانی برجسته شهید شدند، داغ دیدند و به اسارت رفتند و یا زیر سُمِ اسب ها بدن هایشان پایمال شد این مصیبت رقت آور و تأسف انگیز، عواطف را تحریک و احساسات را بیدار می کند و موج به وجود می آورد. موج این حادثه، بسیار عظیم، شدید و پایدار است؛ یعنی درست برعکس خاصیتی که معمولاً پدیده های اجتماعی دارند.
خاندان حسین بن علی «ع» بر اساس آن رسالتی که در گسترش و دامن زدن به حادثه کربلا داشتند، در موقعیت های مناسب، حوادث کربلا را برای مردم بیان می کردند. اما هر چه زمان می گذشت علی رغم فراز و نشیب ها، موج عاطفی و احساسی آن بیشتر گسترش می یافت. به گفته باهنر، حادثه کربلا موج حماسی و انقلابی هم داشت. یعنی وقتی از منبع حادثه کربلا الهام می گیریم، می بینیم که به عنوان عالیترین و چشمگیرترین فراز تاریخ اسلام مطرح است، فرازی انقلابی، تحرک زا، بیدار کننده، مبارزه ای علیه ظلم و باطل و سلطه اشراف، این موج در دل تاریخ پیش رفت.
آن شهید، احساس تأسف می کند که بتدریج به دلیل برخی انحرافات اجتماعی در تاریخ شیعه، موج حماسی سیر نزولی یافت و در حالی که جنبه های عاطفی و احساسات گسترش می یابد موج انقلابی فروکش کرد.   ایشان امیدوار است که مردم جنبه حماسی این نهضت را فراموش نکنند و بدانند که یک حرکت مقدس و خونین در برابر ستم و بی عدالتی بود. البته گریه، دل را با امام حسین «ع » مأنوس می کند. آن رقّت قلب و برانگیختن احساس و عاطفه روح انسان را با رهبر این قیام پیوند می دهد، اما این ارتباط عاطفی، محبت ها، اشک ها، ناله ها، و این عشق ورزیدن به خامس آل عبا بهتر است برای این باشد که با هدف او آشنا بشوند و در راه او قدم بردارند، محبت ها و گریه ها در کنار شناخت هدف اصیل نهضت حسین «ع» به جان بال و پر می دهد و بعد هم ثمراتی خوب دارد. 
عزاداری برای امام حسین «ع» تمدید امید و یک دل شدن با کسی است که دل در هوای خدا داشت. اتصال به فرهنگ و حکمت حسینی از طریق اشک و سوگواری، به طمع دشمن اجازه قوت گرفتن نمی دهد. زنده بودن ملت ایران ناشی از نفس کشیدن در فضای حسینی است. این راهی است که جان ها را آفت ناپذیر، حیات را پر نشاط و دشمن را مأیوس می کند. عمده آن است که عمق نهضت و حکمت امام را بدرستی بشناسیم تا بتوانیم به آن دلبستگی پیدا کنیم. این یعنی احیا شدن، حضور و ظهور، شور و شعور حسینی در جامعه که سرنوشت امت را به سوی عزت و عظمت و آزادگی سوق می دهد. 
اما باید دانست همه ی این سوگواری ها و مجالس ماتم داری، مقدمات و طریقه هایی هستند برای اینکه منکر از جامعه رخت بربندد و معروف جای آن را بگیرد. همه مسلمانان وظیفه شناس شوند و تسلیم حق باشند، فضیلت در معابر اجتماع جاری باشد، خود را از فقر، ذلت و حقارت برهانند، مفاسد و خلاف ها از بین برود، خویشتن را تزکیه کنند و برای اصلاح جامعه بکوشند. باید عزاداران حسینی مروّجان خوبی، مکارم و فضلیت باشند. تلاش برای سوگواری و اهتمام ورزیدن برای پالایش خود و جامعه از هم انفکاک ناپذیرند. کسی که از حسینیه می آید یا در محافل عاشورایی شرکت می کند وقتی در جمعی حاضر می شود باید آثار این عطر عاشورایی و آراستگی و پاکی کربلایی را بروز دهد، این گونه نباشد که این کار، عادت همه ساله و میراث نیاکان و سنت صرفاً تقلیدی سوگوار باشد و برای تحولات معنوی مورد استفاده قرار نگیرد.

آن یکی پرسید اشتر را که هی!
از کجا می آیی ای اقبال پی!

گفت: از حمّام گرم کوی تو
گفت خود پیداست از زانوی تو!

چون ز چشمه آمدی چونی تو خشک؟!
گر تو ناف آهویی کو بوی مشک؟

گر تو می آیی ز گلزار جَنان
دسته گل کو از برای ارمغان؟

ائمه هدی برای این جهت ما را به گریه و ماتم تشویق کردند که فکر و راه امام حسین «ع» را برپا داریم، جای پای او حرکت کنیم، در پرتو معنویت و صلابت او زندگی نمائیم و به اوج عزت برسیم. عزاداری ها، طهارت و تقوا، پاکدامنی، حقیقت خواهی ایمان و سعادت راستین را به جامعه تزریق می کنند و انسان ها را در برابر معاصی، خلاف و فساد مصون می سازند. 
 
   behroozraha
چهارشنبه 8/9/1391 - 19:50
اهل بیت
در تاریخ زندگی ائمه هدی، شهادت مظلومانه ی سید الشهدا از همه دردناکتر و غم انگیزتر است و حتی یاد آن صحنه های رقت انگیز، اندوهی جانگزا و سرشکی سوزناک را به دنبال دارد. خود آن حضرت فرموده اند: من کشته اشک و اندوهم، هیچ مومنی مصائب مرا به یاد نمی آورد مگر آنکه اندوهناک و اشکش جاری می شود.  کاوشی در نهانخانه ی روح شیعه که صیمانه برای امام حسین مجالس سوگ و ماتم برپا می کند، نشان می دهد این عزاداری ها و گریه ها دلایل عقلی، سرشتی و قرآنی دارد. تنها از طریق حسین و سوگواری اوست که می توان به ذوق و حضوری رسید که آدمی با آن خود را از دیوارهای پوچی می رهاند و از عهد فطری ازلی غافل نمی ماند؛ همان عهدی که قرآن درباره اش می فرماید: وَ اذ اخذ ربُّک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم الست بربکم قالوا بلی شهدنا ان تقولوا یوم القیامه انا کنا عن هذا غافلین.   این عهد لاهوتی را می توان در کره ی زمین از طریق ارتباط با حماسه عاشورا همیشه در یاد داشت و اگر سید شهیدان حضرت اباعبدالله از زندگی انسان ها برود بدون شک حیات آنان، محتوای خود را از دست می دهد. 
این بزرگداشت ها از مصادیق تعظیم شعایر الهی است که قرآن کریم ما را به آن امر فرموده و آن را از نتایج تقوای قلب ها دانسته است. و من یعظم شعائر الله فانَّها من تقوی القلوب. مجالس عزاداری موجب زنده ماندن یاد خامس آل عبا و مکتب او در دل ها می شود . یکی از اموری که خداوند به انبیا دستور داده است مردم را به یاد آن بیندازند ایام الله است: وذکرهم بایام الله انَّ فی ذلک لآیات لکلِّ صبارٍ شکور  ، بدیهی است یادآوری ایام الهی خود روشی روشن در بیرون آوردن مردم از غفلت و ظلمت و هدایت آنان به سوی نور است.
عزاداری برای اهل بیت عصمت و طهارت از آن جهت که آدمی را به یاد آن بزرگواران و دستورات و خواسته های آنان می اندازد و وظایف ما را در قبال آن ستارگان درخشان و مصائبی که برایشان روی داده مشخص می کند از مصادیق یادکرد ایام الله است.
قرآن کریم مودّت نسبت به اهل بیت پیامبر را به عنوان اجر رسالت از سوی امت بر تمامی مسلمین واجب ساخته است. قل لا اسالکم علیه اجرًا إلا الموده فی القربی.   البته نباید چنین تلقی شود که این محبت و از جمله عزاداری ها برای ائمه هدی چیزی است که آن فروغ های فروزان به آن نیاز داشته باشند بلکه جامعه اسلامی برای استمرار حیات فکری و تکمیل مکارم، محتاج چنین برنامه ای است. قرآن تأکید می کند: قُل ما سئلتُکم من اجرٍ فهو لکم   (بگو آنچه که به عنوان اجر از شما خواستم (مودت خاندانم) پس به سود شماست).
نزاع امام حسین و یارانش با امویان بر سر محو باطل و احیای سنت های اصیل اسلامی بود و بنابراین شعاع کربلا خیلی وسیعتر از آن است که برخی از اهل سنت تصور کرده اند. امام حسین پرچمدار دیانت بود و می خواست این پرچم را پاس دارد و برافراشته سازد و خود تأکید می کرد اگر مردم گرفتار فرمانروایی چون یزید شوند پس باید فاتحه اسلام خوانده شود   و نیز یادآور می شد: من برای اصلاح امت جدم قیام کردم.  اما از آن طرف یزید هیچ گاه در سخنان خود از دیانت و کرامت های اسلامی نکته ای بر زبان نیاورد، بلکه یادآور گفت: پیروزی من در کربلا جبران شکست اجدادم در جنگ بدر است. او ضمن سروده ای ضمن اشاره به انتقامی سخت از پیامبر به دلیل به شهادت رسانیدن امام حسین «ع» و به اسیری گرفتن یارانش حتی وحی را تکذیب کرد.   او رقم زدن حادثه کربلا را عملی تلافیگرانه در برابر پیروزی غرورآفرین مسلمانان در غزوه بدر تصور کرد و نه تنها از قرآن و ایمان نگفت بلکه به حاکم بودن بر سرزمین اسلامی و قلمرو مسلمین هم اشاره ای نکرد. این شیطان صفت بیش از سه سال خلافت نکرد ولی در هر سالی تبهکاری و کفر خویش را آشکار ساخت. در سال اول خانواده پیامبر را کشت و یا به اسارت بُرد، در سال دوم جنایات زیادی در مدینه، شهر پیامبر، مرتکب شد و در سال سوم خانه خدا را در مکه به سنگ و آتش بست. طبیعی است انسان مسلمان برای کسی سوگواری کند که مدافع حق است و می کوشد با نثار جان، ارزش های قرآنی را زنده نگه دارد و با تبهکارانی چون یزید که سد راه حقّند به ستیزی شکوهمند برخیزد.
همچنین امام حسین «ع» پیشقراول عدالتخواهی، عزّت و آزادگی به شمار می رود و جان خود را داد تا زیر بار ذلت نرود و مرگ توأم با عزت را بر زندگی با ستمکاران و ظالمان ترجیح دهد و سوگند یاد کرد نه مانند افراد ذلیل تسلیم ستم می شوم و نه همچون بردگان از صحنه نبرد می گریزم.   چنین امامی که این گونه از سازش با جفاکاران اجتناب کرده، شایسته مهروزی است و گرامی داشتن یاد و نامش در مجالس سوگ و ماتم، تکریم عزت، شرف و بزرگواری است.
از منظر عقل و برهان نیز عزاداری نوعی سپاسگزاری از امام حسین «ع» و یاران باوفایش محسوب می شود. او که در راه عظمت اسلام، زنده نگهداشتن قرآن و سنت پیامبر و حمایت از مسلمانان به مبارزه و پایداری در برابر نابکاران پرداخته و آنچه داشته، در این راه تقدیم کرده، شایسته ارجگذاری است و گرامیداشت یاد و راه او و ابراز احساسات به ساحتش کمترین کاری است که می توان در این عرصه انجام داد.
امام حسین با مبارزه خود بار دیگر اسلام را زنده کرد و بدین گونه حقی بر گردن مسلمانان جهان نهاد و وظیفه هر فرد مسلمان است که در هر دوره ای از زندگی خویش از آن بزرگمرد تاریخ اسلام قدردانی کند که این برنامه با سوگواری و به راه انداختن دسته های ماتم در ماه محرم صورت می گیرد و چنین تلاشی، هم خردمندانه است و هم سرشت پاک آدمی آن را تأیید می کند و ضرورت دارد هر انسان منصفی به ترویج آن اهتمام ورزد. 
 
behroozraha
چهارشنبه 8/9/1391 - 19:46
اهل بیت

هر چه در ماتم او دیده خود تر کردم
چشم من سیر نشد گریه دیگر کردم

امام صادق «ع» فرموده اند: امام حسین «ع» اشک آور هر مومنی است . و به راستی نام بزرگ آن امام همام بر دل هر مومنی غم می نشاند و گریه بر دیدگانش می آورد، اندوهی که دل را پاک می کند و لذتی آسمانیِ را به ارمغان می آورد.
برخی گفته اند آنچه سبب گریه می شود در حب ذات آدمی ریشه دارد، اما در مواردی فضیلت طلبی، کمال دوستی، حق جویی و خیرخواهی که بنیان های اصیل آن در تمایلات عالی انسان است، انگیزه گریستن است. وقتی انسان به خدایش ایمان آورد و بر اثر اطاعت از او به تزکیه درون پرداخت رفته رفته نائره محبت الهی در درونش شعله ور می شود و حب خدا که به صورت فطری در عمق جان بشریت وجود دارد، دلش را مشتعل می کند. این محبت ملکوتی هر چه شدت می یابد هر وجودی را که منتسب به خدا باشد دوست می دارد، از سوی دیگر امام معصوم پیراسته از کاستی ها و آراسته به کمالات ملکوتی است وچنین شخصیتی شایسته مهرورزی است.
وقتی عقیده ای درست و پاک با روحی متعالی ترکیب شود، ریزش اشک محبت در آسمان وجود و داستان سوز و گداز طالب دلداده آغاز می شود، شیفتگی و بی قراری حیات روحی را فرا می گیرد و سرشکی شیرین را مونس وی می کند. محب، در این درد و غم معنوی سوخته و ساخته و شایسته حضرت دوست می شود. از آنجا که حضرت امام حسین «ع» شدیدترین رنج ها و عمیقترین بلاها را به جان پذیرفته تا غبار از حق برگرفته و معنویت و فضیلت را احیا کند، انسان های شریف و وارسته نسبت به این سرگذشت پر درد و الم آن مصلح و منادی حق و عدالت، عواطف صادقانه خود را نثار چنین وجود با برکت و شریفی می کنند و بدین گونه عزاداری در میان شیعیان سنتی پسندیده و رایج محسوب می شود. 
 
behroozraha
چهارشنبه 8/9/1391 - 19:38
اهل بیت
با گذشت قرون متمادی، حماسه عاشورا همچنان مورد توجه اهل نظر و محور ژرفکاوی اندیشمندان حق طلب است. جامعیت و امتیازات ویژه این رویداد جاوید، آن را بر فراز قله تاریخ بشریت نشانیده و از سویی با زوایای متنوع و پیچیده اش در ظرف ذهن و اندیشه اهل تفکر نمی گنجد. از این روی هزاران محقق، مورخ، محدث، متکلم و ادیب اعم از مسلمان و غیرمسلمان در طول تاریخ بلندی که بر این قیام گذشته به پژوهش درباره اش پرداخته اند و هر یک از آنان به زاویه و صحنه ای از آن نقبی زده اند، گرچه از رهگذر این کوشش های ارزشمند آثار جالبی عرضه شده است، اما هنوز جنبه هایی از این مبارزه شکوهمند بر علاقه مندان ناشناخته مانده است. به گفته مولوی:

گر بریزی بحر را در کوزه ای
چند گنجد؟ قسمت یک روزه ای

با این وجود:

آب دریا را اگر نتوان کشید
هم به قدر تشنگی باید چشید

و به قول صائب تبریزی:

یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت
در بند آن مباش که مضمون نمانده است

 

  behroozraha

چهارشنبه 8/9/1391 - 19:36
شعر و قطعات ادبی

به سوی شام و کوفه ام، چه دل شکسته می برند

ببین که زینب تو را، غریب و خسته می برند

همان وجود نازنین، خدای صبر در زمین

تمام رکن  قامتش، ز هم گسسته می برند

زیارت تو آمدم، سرت نبود یا حسین

مرا برای دیدن سر شکسته می برند

تو در تنور و کودکان، میان آتش حرم

غم تو و یتیم تو، به دل نشسته می برند

ببین که یک شبه شده، جمال ما همه کبود

ز قتله گاه تو مرا، به دست بسته می برند

سر امیر لشگرت، به نیزه ها نمی نشست

ولی ز بغض و کین سرش، به نیزه بسته می برند

برای کودکان خود، ز گوش کودکان تو

تمام گوشواره ها، به دست بسته می برند

شاعر:جواد حیدری 

 

  behroozraha

چهارشنبه 8/9/1391 - 11:37
شعر و قطعات ادبی

در تشنگی سراب به دردی نمی خورد

تنها خیال آب به دردی نمی خورد


حرفی بزن که اشک مرا در بیاوری


این جام بی شراب به دردی نمی خورد


باید به زیر نور بزرگان جلوس کرد


در سایه آفتاب به دردی نمی خورد


از این به بعد معطل این دل نمی شوم


این خانه ی خراب به دردی نمی خورد


از منظر نگاه شما جلوه دیدنی است


عکس بدون قاب به دردی نمی خورد


جان مرا بگیر ولی گریه را نگیر


چشمه بدون آب به دردی نمی خورد


چشمی بده که قلب مرا زیر و رو کند


گریه مرا کنار تو با آبرو کند


ما را به جز هوای شما پر نمی دهند


ما را به جز برای شما سر نمی دهند


بال وَبال مانع اوج است پس اگر


بالم نمی دهند چه بهتر نمی دهند


گاهی کنار دلبریت جبر لازم است


دل را به اختیار به دلبر نمی دهند


جبریل هم به قبه ی تو ره نیافته


معراج را به غیر پیمبر نمی دهند


آن جا که میل یار اسیری دلبرست


در بند می روند ولی سر نمی دهند


ایرانیان به هیچ بزرگ قبیله ای


 جز خاندان فاطمه(س) دختر نمی دهند

تا زنده ایم ترک ولایت نمیکنیم


با غیر آل فاطمه(س) وصلت نمیکنیم


هر دیده ای به دیده ی گریان نمی رسد


فصل خزان به فصل بهاران نمی رسد


در بین گریه حاصل ما رشد می کند


باران بدون سیل به پایان نمی رسد


یک جا اگر تمامی خلقت گدا شود


نقصی به آستان کریمان نمی رسد


روزی ما کم است که مصحف نخوانده ایم


عیب از کریم نیست که مهمان نمی رسد


بفرست سمت دشت غلام سیاه را


یک چند وقتی است که باران نمی رسد


کیسه بدوشی تو اگر کار هر شب است


این پینه های شانه به درمان نمی رسد


ما مستمند کیسه ی  خیراتی توایم


ذاتاً فقیر آن کرم ذاتی تو ایم


آقای من حریم تو از عرش برتر است


با این که خاکی است بهشت معطر است


عادت نموده ایم به این گنبدی که نیست


حیف از حریم تو که بدون کبوتر است


فرصت غنیمت است ابوحمزه ای بخوان


امشب برای پاکی این قوم بهتر است


با تربت حسین(ع) به تسبیح می رسیم


این تربت حسین(ع) عجب بنده پرور است


اول فدایی قدمت مادر تو بود


پس مادرت به تو ز همه باوفاتر است


تو یادگار فاطمه(س) بودی برای او


حالا که شد فدای تو عالم فدای او


یعقوب کربلا چه قدر گریه می کنی


از صبح زود تا به سحر گریه می کنی


یعقوب را که غصه ی یوسف شکسته کرد


داری برای چند نفر گریه می کنی


وقتی که چشم هات می افتد به معجری


حق داری ای عزیز اگر گریه می کنی


این طفل را به جان خودت آب داده اند


دیگر چرا میان گذر گریه می کنی


از صبح تا غروب فقط نیزه می زدند


داری به قتل صبر پدر گریه می کنی


چشمت چرا ضعیف شده بی رمق شده


یعقوب کربلا چقدر گریه می کنی


با دیدن اسیر کجا می رود دلت


بادیدن فقیر کجا می رود دلت

شاعر:علی اکبر لطیفیان  
 
  behroozraha
چهارشنبه 8/9/1391 - 11:27
شعر و قطعات ادبی

فراز اول: جذبه های عرفانی

آسمان را به خاک می‌آری


با همان جذبه های عرفانی


ولی از یاد می بری خود را


دم به دم در شکوه ربانی


با خودت یک سحر ببر ما را


تا تجلی روشن ذاتت


دلمان را تو آسمانی کن


با پر و بالی از مناجاتت


تربت کربلاست تسبیحت


همدم ندبه هات سجاده


بیقرار است گریه هایت را


که بیفتد به پات سجاده


غربتت را کسی نمی فهمد


چشم هایت چقدر پُر ابر است


آیه آیه صحیفه ات ماتم


جبرئیل نگاه تو صبر است


فراز دوم : صحیفه باران


تا ابد کوچه کوچه‌ی یثرب


خاطرات تو را به دل دارد


و در آغوش بی پناهی ها


چشم های بقیع می بارد


شده این خاک گریه پوش آقا


مثل چشمت صحیفه‌ی باران


صبح تا شب شکسته می گویی


السلام علیک یا عطشان


گریه در گریه ، گریه در گریه


گریه در گریه ، گریه در گریه


چشمه چشمه ، فرات خون چشمت


صبح و مغرب ، شب و سحر گریه


به تماشا نشسته چشمان ِ


آسمان، غربتِ سجودت را


بعد زینب کسی نمی فهمد


راز غمناله‌ی کبودت را


غم به قلبت دخیل می بندد


چشم های تو با خوشی قهر است


تشنگی بر لبان تو جاری


آب دیگر برای تو زهر است


در نگاهت هنوز شعله ور است


کربلا کربلا پریشانی


لحظه لحظه به هر مناسبتی


می نشینی و روضه می‌خوانی


فراز سوم: غروب زینب


کربلا در نگات جاری بود


روضه می‌خواند چشم تو سی‌سال


دل تو هروله کنان ، یک عمر


علقمه ، خیمه گاه ، تل ، گودال


بین امواج شعله ها در باد


گیسوی خیمه ها مشوش بود


با تب قلب پرپرت می سوخت


خیمه ای که اسیر آتش بود


پرده‌ی خیمه ها که بالا رفت


کربلا در برابرت می‌سوخت


ناگهان روی نیزه ها دیدی


سر خورشید پرپرت می‌سوخت


دشت را در خباثت و پستی


عرصه گاه مسابقه کردند


آب که هیچ، روز عاشورا


از شرف هم مضایقه کردند


هر که از راه می‌رسید آن دم


بی محابا به فکر غارت بود


گوش با گوشواره رفت از دست


تازه این اول اسارت بود


یادگاری مادرت زهراست


کهنه پیراهنی که غارت شد


زینت شانه‌ی پیمبر بود


آیه آیه تنی که غارت شد


در دل قتلگاه می‌دیدی


لحظه لحظه غروب زینب را


چه به روز دل تو آوردند؟


« وَ أنَا بْنُ مَنْ قُتِلَ صَبْراً »


فراز چهارم: خورشید و بوریا


روز سوم حوالی گودال


باز خود را هلاک می‌کردی


داغ های تو تازه تر می‌شد


هر تنی را که خاک می‌کردی


روضه ها را دوباره می‌دیدی


یک به یک در مقابلت آقا


شمر را روی سینه حس کردی


حرمله بود قاتلت آقا


در کنار تن علی اکبر


تن تو باز ارباً اربا شد


آه در بین مدفنی کوچک


پیکر سرو علقمه جا شد


دل تو غرق درد و غم می شد


هر طرف که به جستجو می رفت


نیزه ها را که در می‌‌آوردی


نیزه ای در دلت فرو می‌رفت


دل تنگت جلو جلو می‌رفت


با سری که به عشق پیوسته


می نهادی گلوی پرپر را


به روی خاک قبر آهسته


هفت بند دلت به ناله نشست


در مصیبات نینوایی که ...


سر خورشید روی نی می سوخت


تن خورشید و بوریایی که ...


فراز پنجم: ناقه های بی محمل


جز تو و عمه‌ی پریشانت


کوفه و شام را که می‌فهمد


طعنه های کبودِ سلسله و


سنگ و دشنام را که می‌فهد


دست بسته به سوی شهر بلا


خاندان رسول را بردند


به روی ناقه های بی محمل


دختران بتول را بردند


یادگار کبود سلسله ها


به روی مصحف تنت مانده


مرهمی از شرار خاکستر


به روی زخم گردنت مانده


سنگ های بدون پروایی


محو لب های پاک قاری بود


از لب آیه آیه‌ی قرآن


روی نی خون تازه جاری بود


با شکوه نجیب قافله ات


کینه های بنی امیه چه کرد


در خرابه شکسته ای آخر


با دلت ماتم رقیه چه کرد


بی کسی های عمه ات زینب


غصه های رباب پیرت کرد


داغ ِ زخم زبان و هلهله ها


بزم شوم شراب پیرت کرد


خیزران بوسه بر لب قرآن


آه نیلوفری به جا مانده


هستی‌ات در تنور غربت سوخت


از تو خاکستری به جا مانده


فراز ششم: سیل اشک


کربلا را به کوفه آوردی


با شکوه پیمبرانه‌ی خود


لرزه انداختی به جان ستم


با بیانات حیدرانه‌ی خود


چه حقیر است در برابر تو


قد علم کردن سیاهی ها


تو ولی از تبار خورشیدی


شام را در می آوری از پا


با دعاهای روشنت آخر


شهر پُر از کمیل خواهد شد


کاخ ظلمت به باد خواهد رفت


اشک های تو سیل خواهد شد


از همه سو برای خون خواهی


در خروشند باز بیرق ها


راوی زخم های پنهان ِ


دل مجروح تو فرزدق ها

شاعر:یوسف رحیمی  
 
  behroozraha
چهارشنبه 8/9/1391 - 11:26
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته