• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1053
تعداد نظرات : 75
زمان آخرین مطلب : 4092روز قبل
اهل بیت

سوگواری های نمایشی
 

دو نفر جهانگرد اروپایی به نام های سالامون انگلیسی و وان گوگ هلندی كه در دوران افشاریه و سال های 1734- 1736 م در ایران به سر می برده اند، از اجرای یك نوع تعزیه خوانی كه روی ارابه ها صورت می گرفته خبر داده اند. نویسندگان ضمن شرح مفصلی از مراسم سوگواری ، نوشته اند : جالب ترین بخش های این برنامه ها، نمایشی است كه در مجالس مجلل عزاداری روی ارابه ها به اجرا درمی آید و در آن اعمال، رشادت ها، جنگها و زندگی امام حسین(ع) به نمایش گذاشته می شود.[14]
این نظر را كه این دو سیاح، نخستین اروپاییانی بوده اند - كه تعزیه خوانی را به عنوان صحنه ای نمایشی ضبط نموده اند و یا این وصف این نمایش مذهبی ایرانی در دوران نادرشاه افشار پدید آمده است - دكتر پرویز ممنون مورد تأمل قرار می دهد، زیرا قرائن حاكی از آن است كه در این عصر، تعزیه به شكل تكامل یافته امروزین اجرا نمی شده ، بلكه صحنه هایی از حوادث محرم در كوچه و بازار به حالت نمایش نزدیك به زبان حال و نوحه گری اجرا می شده است. ساموئل هملین كه طی سا لهای 1770- 1772م از جنوب ایران دیدار كرده و ناظر مراسم محرم بوده است، در اثر خود از نخستین نوع تكیه در شمال ایران (رشت) سخن می گوید و می افزاید :« هر قصبه ای برای خود اماكنی خاص داشت كه وقتی دسته روی محرم به پایان می رسید، صحنه های زنده ای از واقعه كربلا در آنجا نمایش داده می شد». [15]
از جالب ترین گزارشهای تعزیه در دوران زندیه، مشاهدات ویلیام فرانكلین یكی از افسران ارتش انگلستان در هندوستان بود و سفری به ایران انجام داد. وی كه در شهر شیراز شاهد اجرای كامل مراسم تعزیه عروسی قاسم (ع) بوده است، تعزیه را به عنوان والاترین نمونه تئاتر بشری، معرفی می كند و در سفرنامه اش می نویسد:« یكی از مؤثرترین صحنه هایی كه به نمایش گذارده می شود، صحنه عروسی قاسم جوان، پسر امام حسن (ع) و برادرزاده حسین (ع) با دختر حسین(ع) است. این ازدواجی است كه هرگز به فرجام نمی رسد، زیرا قاسم(ع) در روز هفتم محرم در كنار رود فرات به شهادت می رسد. در این نمایش به پسربچه ای لباس عروسی زنانه می پوشانند و او را به شكل نوعروسی جوان درمی آورند. این پسر توسط زنان خانواده كه نوحه سرایی می كنند، احاطه شده است. در این نوحه سرایی سرنوشت دلخراش شوهر او را كه توسط بی دینان به وجود آمده است ، بازگو می كنند. جدایی بین نوعروس و شوهرش نیز نشان داده می شود و به هنگامی كه شوهر جوان به صحنه نبرد می رود، زن به مؤثرترین وجه ناراحتی خود را بروز می دهد و وقتی شوهر تركش می كند، زن كفنی به وی هدیه می كند و آن را به دور گردنش می بندد...». [16]
كریمسكی و برتلس كه آثاری درباره تعزیه دارند، از اجرای این نمایش در دوره زندیه سخن گفته اند ؛ در این خصوص كه چرا تعزیه در این دوران حضور خود را نشان داد؟ حسن مشحون نوشته است:« در زمان كریم خان زند، سفیری از انگلستان به ایران آمد و در خدمت او شرحی در تعریف تئاترهای حزن انگیز بیان كرد . شاه با شنیدن سخنان وی دستور داد كه صحنه هایی از وقایع كربلا و سرگذشت شهیدان عاشورا ساختند و از این حوادث غم انگیز مذهبی، نمایش هایی ترتیب دادند كه به تعزیه معروف گشت.» [17]
نصراللَّه فلسفی ضمن اشاره به نكته مزبور و تأیید آن، به نقل از یك نسخه خطی، اجرای این نمایش مذهبی را مربوط به عصر زندیه دانسته است. مرحوم دكتر محمدحسین محجوب نیز در مقاله ای نوشته است:« در میان اخبار شفاهی شنیده ام كه از زمان كریم خان زند ( 1750-1779 م) چندین تعزیه نامه در فارس وجود داشته اند، اما از آنجا كه كاغذ آنها پوسیده بود، از متن هایشان نسخه برداری شد و دست نویس ها را به دلیل آنكه نام خدا و معصومین دین رویشان گذاشته بودند، با آب شستشو دادند.» [18]
هانس روبرت رویمر پیدایش تعزیه را به ابتدای قرن نوزدهم میلادی برمی گرداند:« به روزگار صفویه بازگردیم . هنوز می توان از آثاری صحبت كرد كه وقف تحقیق در اوضاع اجتماعی و اقتصادی ایران آن عهد است . بدواً باید از نوشته ای درباره تعزیه ذكر كرد ؛ یعنی صورت خاصی از نمایش كه تا به امروز نیز برای تجدید خاطره كربلا بر صحنه می آید. در این اثر، ثابت شد كه تعزیه نه آن طور كه بعضی از نویسندگان پنداشته اند، به دوره رواج تشیع در ایران [عصر صفویه] راجع است، بلكه باید ابتدای آن را سال 1800 م.دانست...»
هرمان اته هم عقیده دارد، تعزیه در آغاز قرن نوزدهم میلادی حضور خود را در ایران نشان داده است:« درست از آغاز این قرن در ایران مانند یونان و آلمان و اكثر ملل مغرب زمین، به مناسبت بعضی از مراسم مذهبی، نمایش های صحنه ای پیدا شده و مقدمه اشعار نمایشی فراهم آمده است».[19]
از بررسی نظراتی كه بدان ها اشاره شد، می توان این گونه برداشت نمود و نتیجه گرفت كه مراسم شبیه خوانی در دوران افشاریه و زندیه نخستین تجربه ها را سپری كرد و در اواخر این دوران به نوع تكامل یافته ای دست یافت، اما این نمایش های عاشورایی با آنچه كه بعداً در دوره قاجاریه به شكوه و رواج فزاینده ای رسید، از لحاظ شكل ظاهر، امكانات، نوع اجرا، محتوای اشعار، مضامین و جلوه های هنری، تفاوت های عمده و آشكاری داشته است. 
 
behroozraha
شنبه 11/9/1391 - 21:10
اهل بیت

عزاداری در عصر صفویه
 

با روی كار آمدن دولت صفویه و رسمی گردیدن مذهب تشیع ، برگزاری هر چه باشكوه تر مراسم عزاداری در اشكال روضه خوانی ، نوحه خوانی ، مرثیه سرایی و سینه زنی در قالب اجتماعات وسیع شكل فراگیری به خود گرفت . اروپاییان كه در قالب فرستادگان سیاسی، نظامی، بازرگان، مبلغ مذهبی در این دوران به دربار ایران آمده اند ، در سفرنامه های خود به چنین اجتماعاتی اشاره دارند . اما گرچه در پاره ای از این یادداشت ها به صحنه های نمایش گونه سوگواری ها توجه شده و از اشخاصی سخن گفته اند كه با لباس های رنگارنگ مشغول عزاداری بوده اند و نبردهای ساختگی توسط صدها تن عزادار صورت می گرفته است ، ولی با كاوشی در این منابع، ردپایی از مراسم تعزیه خوانی، به شكل تكامل یافته در اعصار بعد، در زمان صفویه مشاهده نمی شود. آنتونیودی گووآر كشیش اسپانیایی كه از طرف فیلیپ پادشاه اسپانیا در عهد حكومت شاه عباس اول ، چندین بار به دربار ایران مسافرت نموده ، در سال 1011 هجری از مشاهدات خود در شیراز چنین گزارش ارائه داده است:« ... در پیشاپیش دسته های عزادار شترانی دیده می شد كه بر پشت هر یك پارچه ای سبزرنگ افكنده، زنان و كودكان را بر آنها سوار كرده بودند ، سر و روی زنان و كودكان گویی توسط نیزه زخمی شده بود و تظاهر به گریه می كردند...» [10]
پیتر دلاواله سیاح ایتالیایی در سال 1026 به اصفهان آمد و با مشاهده عزاداری در این شهر به نگارش آن چه دیده بود پرداخت:« از تمام محلات اصفهان دسته های بزرگی به راه افتادند . بر روی اسبان آنان سلاح های مختلف و عمامه های متعدد قرار دارد و به علاوه چندین شتر نیز همراه دسته ها هستند كه بر روی آنها جعبه هایی حمل می شود كه درون هر یك سه چهار بچه به علامت بچه های اسیر حسین (ع) قرار دارند.»
توماس هربرت سیاح انگلیسی كه در عصر شاه عباس اول به ایران آمد ، با وجود آنكه مطالب دقیقی را در سفرنامه اش مطرح كرده، صحنه های عزاداری را از روی سرگرمی مشاهده نموده و نتوانسته است تصویر درستی از این مراسم بر روی كاغذ بیاورد .
آدام اولئاریوس كه در ایام محرم سال 1047 هجری در عصر شاه صفی در اردبیل به سر می برده است ، نسبت به دیگر سیاحان اروپایی این دوره ، گزارش دقیقتری از مراسم سوگواری ایام عاشورای شهر اردبیل دارد:« ... روی بعضی از شترها و اسب ها كودكان و پسربچه ها را به عنوان بازماندگان شهیدان كربلا نشانده بودند و به زین و روپوش نیلگون این اسب ها و شترها تیرهایی فرو رفته بود كه به منزله تیرهایی بود كه دشمنان حسین (ع) به طرف آنها پرتاب كرده بودند. روی بعضی از اسب ها و شترها هم تیر و كمان و شمشیر و كلاه خود و زره و سایر سلاح های قدیمی را به عنوان سلاح باقی مانده از شهدا حمل می كردند.» [11]
سر ژان شاردن كه در این عصر به ایران مسافرت كرده و گزارش سفرنامه اش به فارسی ترجمه شده ، در جلد چهارم این مجموعه اشاراتی به عزاداری عصر صفوی دارد:« ... در جلو هر دسته بیست علم ، بیرق ، هلالی ، پنجه های فلزی مزین به نقوش رمزی كنده كاری شده از محمد(ص) و علی(ع) سوار بر دسته های نیزه مانند حركت می كردند . این وسایل برای مسلمانان نمادی مقدس بود از غزوات صدر اسلام...».
ژان باتیست تاورنیه، جهانگرد فرانسوی كه بین سا لهای 1049 تا 1101 هجری به مدت 6 بار به ایران مسافرت نموده، در بخش هفتم از كتاب چهارم خود به برخی سوگواری های نمایش گونه و عملیات شبیه سازی اشاره می كند:« ... هر دسته [عزادار] یك عماری داشت ، در بعضی از آن عماری ها طفلی شبیه نعش خوابیده بود و آنهایی كه دور عماری را احاطه كرده بودند گریه و زاری می كردند . آنها كه به عدد كثیری برای تماشا در میدان ایستاده بودند، از دیدن این اطفال یك مرتبه به اجماع فریادكنان گریه می كردند و عقیده ایشان این است كه به واسطه این گریه ها همه گناهانشان آمرزیده می شود...» [12]
آخرین گزارش مهم از مراسم عزاداری در عهد صفوی به قلم جهانگردی است به نام كورنی یل لابرون كه در سال 1704 م گواه شكوه رو به افزایش این مراسم در عصر صفوی است . وی از عزادارانی سخن می گوید كه از طریق حركات نمایش صامت صحنه های حزن انگیز كربلا را به تصویر می كشیده اند و برخی برای نشان دادن چگونگی و شدت جراحات وارده پیكرهای خود را به رنگ سرخ و سیاه می كردند.[13]
با بررسی گزارشهای نگارش یافته توسط سیاحانی كه در دوران صفویه به ایران آمده اند، ما شاهد رشد سالانه و شكوه و جلال مراسم عزاداری برای شهیدان كربلا در این دوران می باشیم. همچنین این نوشته ها بیانگر آن هستند كه دسته های عزادار در سیر تقویمی دوران اقتدار صفویان متنوع تر شده و با اشكال نمایشی می كوشیده اند وقایع عاشورا را در اذهان زنده نگاه دارند. گر چه تمامی این مراسم سیر تكامل سوگواری را در شكل و محتوا مورد تأیید قرار می دهند، ولی نمی توان از این آداب و رسوم به عنوان نمایش تعزیه سخن گفت و تنها باید خاطرنشان ساخت كه زمینه های اجرای تعزیه از طریق صحنه های نمایش مورد اشاره فراهم گردیده است. در این عزاداری ها به قول لابرون جای اشعار سوزناك كاملاً خالی بوده است؛ همان كه در تعزیه ركن اصلی و اساسی را به وجود می آورد.
 
  behroozraha
شنبه 11/9/1391 - 21:8
اهل بیت

عزاداری در مقیاسی وسیع
 

ابوریحان بیرونی یادآور می شود ملت اسلام همواره عاشورا را بزرگ می دانستند و این روز برایشان خجسته بود تا آنكه قتل امام حسین(ع) در این زمان روی داد و از این تاریخ مسلمانان ، عاشورا را روزی شوم و منفور دانستند، ولی بنی امیه در این روز لباس نو بر تن كردند ، زیب و زیور نمودند و آن را عید گرفتند . شیعیان در روز عاشورا از راه تأسف نسبت به شهادت سید شهیدان در شهرهای اسلامی گریه و نوحه سرایی می كنند و تربت مسعود حسینی را در كربلا، در این روز، زیارت می نمایند. [5] به گفته برخی مورخان، آل بویه نخستین كسانی بودند كه دامنه سوگواری بر شهیدان كربلا را گسترش دادند و مجالس عزا برای امام حسین (ع) و یارانش را كه به صورت خصوصی در خانه ها و احیاناً در محافلی غیرعلنی برگزار می گردید، به سوگواری در بازارها و معابر عمومی به طور آشكار و همراه با جوش و خروش مبدل ساختند .
موافق نوشته ذهبی و برخی تاریخ نگاران دیگر، در سال 352 هجری احمد معزالدوله دیلمی، عزاداری رسمی عاشورا را در بغداد متداول ساخت . وی امر نمود در دهه اول ماه محرم باید مردم تمامی بازارها را بسته ، لباس عزا بپوشند و به تعزیه سیدالشهدا بپردازند.[6] بعد از آن در سال های دیگر تا هنگام انقراض دولت دیالمه شیعیان در دهه اول محرم در شهرهای شیعه نشین یا مناطقی كه اكثراً شیعه بودند رسم سوگواری بجای می آوردند و در بغداد این سنّت تا اوایل حكمرانی سلجوقیان برقرار بود . شیخ عباس قمی ضمن اشاره به این نكته می افزاید:« علمای سنّی با چنین فرمانی مخالفت كردند ، ولی چنین تخلفی مؤثر واقع نگردید و معزالدوله دیلمی در عملی ساختن منظور خود مبنی بر رسمی ساختن مراسم عاشورا ، پیروز گردید.» [7]
ادوارد براون در تاریخ ادبیات خود به نقل از تاریخ ابن كثیر شامی این نكته را مورد تأیید قرار داده و اضافه می کند:« احمد بن ابوالفتح در كتاب احسن القصص نوشته كه عزاداری در سال 963 م. در بغداد توسط معزالدوله بویه اجرا شده است.» مقریزی هم در كتاب الخطط خود می نویسد :« در سال 363 هجری المعزالدین لله فاطمی، از حكمرانان فاطمیان در مصر، سوگواری روز عاشورا را در قلمرو دولت خویش كه مصر و سودان و توابع آنها بود، مرسوم ساخت.»
صاحب بن عباد وزیر دانشمند و مرثیه سرای آل بویه كه اشتیاق ویژه ای در ترویج سوگواری برای امام حسین (ع) داشت، چكامه هایی چند در منقبت آن امام تصنیف كرد كه در ایام عزاداری عاشورا جهت تشویق سوگواران خوانده شد . در یكی از این مرثیه ها آمده است:« خون دوستان محمد (ص) جاری است. اشك هایمان آكنده از درد است . لعن و ننگ بر دشمنان گذشته و آینده باد . سینه بسوزانید از آنچه كه بر كودكان كربلا گذشته است. فرشتگان آسمان بر شهادت شهیدان كربلا شیون كردند. پس تو باید چندی سرشك را از دیدگان خویش جاری نمایی، زیرا پس از واقعه عاشورا، خنده و شادی حرام است.» [8]
بنا به نوشته ابوبكر خوارزمی، در مقتل خود ، صاحب بن عباد در عمومیت بخشیدن تعزیه و مرثیه سرایی تلاش زیادی نمود و ارزش سوگواری برای امام حسین(ع) را فزونی بخشید. ابن عمید ، وزیر ركن الدوله دیلمی، نیز در ترویج عزای حسین نقش فعال و تأثیرگذاری را بر عهده داشت. آمده است كه دیلیمیان شیعه مذهب، مظالم بنی امیه و حوادث جانگداز كربلا را به صورت شبیه خوانی مجسم می نمودند، اما این نمایش ها صامت بود و افراد نمایش با لباس مناسب سوار و پیاده در صحنه حضور می یافتند . [9]  
 
behroozraha
شنبه 11/9/1391 - 21:7
اهل بیت

 

 

تعزیه;بدعت یا سنت؟

تعزیه ؛ بدعت یا سنت ؟
نویسنده:محمد مهدی مهوری حبیب آبادی نبع : سایت راسخون از مقالات برگزیده ی مسابقه ی روایت محرم

 

 

چكیده
 

تعزیه خوانی و شبیه خوانی، نمایشی است كه در یك محوطه، با حضور مردم توسط چند نفر انجام می گیرد كه در نقش قهرمانان كربلا و با لباسهای مخصوص و ابزار جنگی وهمراه با دهل و شیپور، نیزه، شمشیر و غیره ایفای نقش می كنند . صحنه ، بر مبنای حوادث كربلا و مقتل ها تنظیم می شود. تعزیه، اگر بصورت صحیح و با حفظ موازین معصومین انجام شود، تاثیر مهم می گذارد .[1]
تعزیه خوانی ، عبارت از مجسم كردن و نمایش دادن شهادت جانسوز امام حسین «ع» و یاران آن بزرگوار یا یكی از حوادث مربوط به واقعه كربلا بود . شبیه خوانی ناطق، ظاهراً در دوره ناصرالدین شاه در ایران معمول شد، یا اگر از قبل بود ، در دوره سلطنت ناصرالدین شاه رونقی بسزا یافت وشبیه خوانهای زبردستی پیدا شدند. ظاهر آن كه مشاهدات شاه در سفرهای خود از تئاترهای اروپا در پیشرفت كار تعزیه و شبیه خوانی بی تاثیر نبوده است . شبیه خوانی و تعزیه خوانی سنت هنری و نمایشی اهل تشیع است كه سیمای وجیه و معصوم قدیسین را از روزگار كهن تا به امروز در برابر دیدگان اهل معنی عیان داشته است . [2]
درباره كیفیت اجرای تعزیه، تحقیقات ارزشمندی انجام گرفته و آثاری تألیف شده است. در یكی از منابع آمده است:« تعزیه به احتمال قوی بصورت هیئت فعلی خویش در پایان عصر صفوی پدید آمد و از همه سنت های كهن نقالی و روضه خوانی و فضائل و مناق بخوانی و موسیقی مدد گرفت و تشكیلاتی محكم برای خود ترتیب داد . تعداد تعزیه های اصلی كمی از صد می گذرد .كیفیت تعزیه نامه ها غالبا منظوم و در هر حال آهنگین یعنی مركب از بحر طویل و شعر است . به اقتضای نقشی كه افراد مختلف در اجرای تعزیه داشتند و حال و هوای شعرها و نحوه خواندن، اصطلاحات خاصی هم رایج بود، مثل: رجزخوانی، شبیه خوانی، نوحه خوانی، بحرطویل خوانی، مقتل خوانی، شهادت خوانی، هجران خوانی (از زبان اسرا)، اشقیاخوانی و شمرخوانی (از زبان سپاه عمر سعد). آنچه نقل شد، گوشه ای از كیفیت اجرای آن را نشان می دهد. [3]
مساله شبیه خوانی از دیدگاه فقهی و اعتقادی نیز مورد بحث و بررسی عالمان شیعه قرار گرفته است. برخی آن را تحریم و بعضی تجویز كرده اند . تاثیرگذاری عاطفی و نیزروحیه ضد ظلم كه در پی دیدن نمایشهای تعزیه در افراد ایجاد می شود، از نقاط قوت و مثبت این نمایش مذهبی است. به همین جهت در ایران پس از انقلاب اسلامی، رواج و توسعه بیشتری یافته و همراه این توسعه، تحولاتی هم در سبك اجرا، هم در محتوای اشعار و جهت گیری سیاسی اجتماعی پدید آمده است. در واقع، انقلاب اسلامی به تعزیه روح جدیدی بخشید و این هنر جان گرفت. صاحب نظران این فن، خود به تأثیر آن در روحیه سربازان و افسران در طول سالهای دفاع مقدس اعتراف كرده اند . [4]
 
behroozraha

 

شنبه 11/9/1391 - 21:5
شعر و قطعات ادبی

خون بر دل پیاله و پیمانه كرده است

بالای نیزه چشمه ی نوری دمیده از

زخمی كه بر جبین تو كاشانه كرده است

 

رگهای حنجر تو به گودال قتلگاه

با دوست، گفتگوی صمیمانه كرده است

ذبحت عظیم بود و زبان مرا برید

حالا ببین چه با دلِ دردانه كرده است

چشمان پر زخون علمدار، روی نی

با دختری وداع غریبانه كرده است

از آتش خیام حرم دشت روشن است

این شعله ها چه با گل و پروانه كرده است

باور نمی كنم به خدا باغ لاله را

دست عدو شبیهِ به ویرانه كرده است

بادِ خزان چه حمله ی نامردمانه ای

بر غنچه های كوچك گل خانه كرده است

زینب شبیه پیرزن قد خمیده ایست

كز دوری تو موی پریشانه كرده است

حالا كه نام دخت علی بر لبم نشست

غم های عالمی به دلم لانه كرده است

هر روز و هر كجا كه به بن بست می رسم

دل را نصیب رزق كریمانه كرده است

گاهی دلم برای حرم تنگ می شود

شاید هوای مستی میخانه كرده است

باران چه با زمین عطشناك می كند؟

عشق حسین(ع) با من دیوانه كرده است
شاعر:هادی ملک پور  
 
behroozraha
شنبه 11/9/1391 - 12:36
شعر و قطعات ادبی
عالی 

زبانحال حضرت زینب (س)

شیب الخضیب معنی سردار نیزه هاست

هفتاد و دو ستاره ز آمار نیزه هاست

مادر درون کوچه اگر قد کمان شده

بر قبر مادرم تن من سایبان شده

مادر درون کوچه اگر قد خمیده بود

کی در مقابلش بدن سر بریده بود

مادر درون کوچه مگر سنگ خورده است

یا معجرش ز گرگ بدی چنگ خوده است

مادر درون کوچه مگر غر گرفته است

یا دشمنش به دست خود آجر گرفته است

مادر درون کوچه مگر سر به نیزه دید

گویا به شهر شام کسی دختری خرید

بازار شام از دل من دل بریده است

زینب برای طفل تو معجرخریده است

زینب برای طفل تو زینب نبود آه

بیش از همین ز خواهر غمدیده ات مخواه

بنگر غذای سیر به زینب حرام شد

هر چه به خواهر تو شد از روی بام شد

از روی بام خانه چرا سنگ می زنند

بر معجرم چرا صنما چنگ می زنند

این معجری که دست من است مال فاطمه است

بدتر ز حال من صنما حال فاطمه است

زینب درون کوچه ببین مات فاطمه است

حالات من شبیه به حالات فاطمه است

درد کمر ببین که امانم نمی دهد

دشمن مرا به خانه مکانم نمی دهد

گفتم برای تو بزنم شعر تازه ای

از بس بریخت از بدنم شعر تازه ای

سردار سر به نیزه چرا مات و مبهمی

همچون سکینه ات تو چرا زار و درهمی

آری درون پای همه خار رفته است

چون مسلمت سرم به روی دار رفته است

جعفر برای من چه قدر شعر گفته است

جعفر همی به دیده ی تر شعر گفته است

سروده جعفر ابوالفتحی

 

behroozraha

شنبه 11/9/1391 - 12:33
شعر و قطعات ادبی

دل سودا زده ام ناله و فریاد كند

هر زمان یاد غم سید سجاد كند

بى گمان اشك به رخساره بریزد از چشم

هر كه یادى ز گرفتارى آن راد كند

بود در تاب تب و بسته به زنجیر ستم

آن كه خلقى ز كرم از الم آزاد كند

به جز از شمر ستمگر نشنیدم دگرى

با تن خسته كسى این همه بیداد كند

تن تب دار و اسیرى و غم كوفه و شام

واى اگر شِكوه این قوم بر اجداد كند

خون ببارد ز غم مرگ پدر در همه عمر

چون كه از واقعه كرب و بلا یاد كند

غیر زینب كه بد آن قافله را قافله دار

كس نبودى كه بر آن غمزده امداد كند

نتوان ماتم سجاد نوشتن «خسرو»

دل اگر سنگ بود ناله و فریاد كند

(محمّد خسرو نژاد)

 
behroozraha
شنبه 11/9/1391 - 10:45
شعر و قطعات ادبی

 

ذکر مصیبت می‌کند: الشام الشام
تا یاد غربت می‌کند: الشام الشام

منزل به منزل درد و داغ و بی کسی را
یک جا روایت می‌کند: الشام الشام

موی سپید و چهره ای در هم شکسته
از چه حکایت می‌کند: الشام الشام

هر روز با اندوه و آه و بی شکیبی
یاد اسارت می‌کند: الشام الشام

در این دیار پُر بلا هر کس به نوعی
عرض ارادت می‌کند: الشام الشام

یک شهر چشم خیره وقت هر عبوری
ابراز غیرت می‌کند: الشام الشام

هر سنگ با پیشانی مجروح خورشید
تجدید بیعت می‌کند: الشام الشام

قرآن پرپر روی نیزه غربتت را
هر دم تلاوت می‌کند: الشام الشام

قلب تو را یک مرد رومی با نگاهش
بی صبر و طاقت می‌کند: الشام الشام

هر جا که دارد خوف از جان تو، عمه
خود را فدایت می‌کند: الشام الشام

جان می دهی وقتی به لبهایی مقدس
چوبی جسارت می‌کند: الشام الشام

کنج تنوری حنجری آتش گرفته
ذکر مصیبت می‌کند: الشام الشام


                           " یوسف رحیمی "

 

behroozraha

شنبه 11/9/1391 - 10:43
شعر و قطعات ادبی

من بر این ماه که بر نیزه نشسته پسرم

پاره پاره شده همچون لب بابا جگرم

من جگر پاره آن بزم شرابم والله

خیزران رنگ گرفت از لب زخم پدرم

 

اینکه آتش به سرم ریخته شد دردی نیست

عکس رخساره نیلی است در این چشم ترم

لرزه بر پیکرش افتاد کنیزش خواندند

من خجالت زده از خواهر نیکو سیُرم

خارجی و پسر خارجیان گفت به من

آنکه با زخم زبان کرده چنین خونجگرم

خواهر کوچک من گوشه ویران جان داد

هر سحر یاد همان غربت وقت سحرم

                           جواد حیدری

 

behroozraha

شنبه 11/9/1391 - 10:40
شعر و قطعات ادبی
لاله سرخ شهادت تن تبدار من است

چشمه فیض خدا چشم گهر بار من است

حافظ خون پیام شهدای ره دین

لب گویای من و دیده خونبار من است

داغ یکدشت شهید و غم یک دشت اسیر

این همه بار گران بر تن بیمار من است

دشمن از بی خردی در پی آزار من است

دشمنم بسته به زنجیر ولی غافل از آن

که بر انداختن ریشه او کار من است

تا بر انداز یبنیاد ستم می جنگم

اشک من منطق من حربه پیکار من است

پرچم نهضت خونین شهیدان خدا

گرچه بر دوش من و عمه افکار من است

صبر را بین که در این مرحله از وادی عشق

سخت بیمارم و او باز پرستار من است

آنکه در کرببلا بود انیس پدرم

درره شام بلا مونس و غمخوار من است

در کنار شهدا جان مرا باز خرید

عمه ام بعد خداوند نگهدار من است

خواهر کوچک من همچو گلی پرپر شد

اشک طفلان زغمش شمع شب تار من است

از غم اصغر و اکبر جگرم می سوزد

آه از این غم که خداوندخبر دار من است

در ره آل عیل عمر مؤید طی شد

 شاهد زنده من دفتر اشعار من است

                                                 

سید رضامؤید
 
 
behroozraha
شنبه 11/9/1391 - 10:39
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته