• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1088
تعداد نظرات : 353
زمان آخرین مطلب : 4400روز قبل
ورزش و تحرک

برای متناسب شدن اندامتان هیچوقت دیر نیست.
اگر سنتان بالای 50 سال باشد دلیل بر این نیست که نمی توانید ورزش کنید، حتی اگر هیچوقت در طول عمرتان ورزش نکرده باشید. باوجود سالهای سال زندگی یکجانشینی، هنوز هم می توانید به ورزش و تناسب اندام روی بیاورید. در یک تحقیق مشخص شد افرادیکه در زندگی گذشته خود ندرتاً ورزش می کرده اند، به همان اندازه کسانیکه 10 سال به طور منظم ورزش می کرده اند، می توانند به تناسب اندام دست یابند.

سه شنبه 11/1/1388 - 9:2
ورزش و تحرک
اگر تصور می کنید که حرکات کششی بهترین راه برای شروع تمریناتتان است، کاملاً در اشتباهید. انجام حرکات کششی روی عضلات سرد ممکن است منجر به آسیب دیدگی شود. مهم نیست که چه ورزشی می خواهید انجام دهید، بهتر است قبل از شروع ابتدا بدنتان را گرم کنید و بعد حرکات کششی را انجام دهید. بهترین روش برای گرم کردن نوع سبکی از همان ورزشی است که می خواهید انجام دهید. مثلاً اگر میخواهید پیاده روی کنید، ورزشتان را با 5-3 دقیقه پیاده روی کند شروع کنید. تمرینات کششی ملایم را نیز بعد از تمریناتتان انجام دهید نه قبل از آن.
سه شنبه 11/1/1388 - 9:1
ورزش و تحرک

همه انسانها در طول زندگی خود یک رژیم غذایی را امتحان می کنند و تقریباً همه آنها در آن شکست می خورند. در دنیای واقعی، برای همه ما دشوار است که به یک رژیم غذایی پایبند بمانیم. آنها که از طریق رژیم غذایی وزن کم میکنند، بعد از مدتی بیشتر از آن وزن از دست رفته را اضافه می کنند. بهترین راه برای دستیابی به کاهش و کنترل وزن ایجاد تغییرات کوچکی در شیوه زندگی تان است.

در زیر به چند راه عالی اشاره می کنیم که به شما کمک میکند بدون هیچگونه رنج و عذاب وزن کم کنید.

1. از خوردن صبحانه غفلت نکنید.

تحقیقات ثابت کرده است که افرادیکه صبحانه می خورند، بیشترین موفقیت را در کنترل وزن خود دارند. خوردن صبحانه قند خون شما را تثبیت کرده، چربی سوزی شما را تقویت کرده و اشتهایتان را سرکوب می کند.

2. کمی طعم به زندگیتان بدهید.

خردل و فلفل قرمز را به برنامه غذاییتان اضافه کنید. همچنین سیر و پیاز را. این موادغذایی حس چشایی شما را ارضاء کرده و باعث می شود کمتر غذا بخورید. و بالاتر از همه اینها، این موادغذایی 45 تا 75 کالری از کالری های مصرفیتان را پس از هر غذا می سوزاند.

3. اشتهایتان را از بین ببرید.

30 دقیقه قبل از غذا، یک خوراک مختصر، سبک و کم کالری بخورید (یک برش طالبی، یک هویج، یک پرتقال، یک گلابی، یک تکه نان گندم کامل و ...). 20 دقیقه طول می کشد تا مغزتان از معده تان پیامی دریافت کند. زمانیکه برای خوردن غذا می نشینید، مغر شما این پیام را دریافت کرده است که دیگر گرسنه نیستید. و با این روش خیلی کمتر غذا خواهید خورد.

4. به موسیقی مناسب گوش کنید.

قبل از اینکه برای خوردن غذا پشت میز بنشینید، موسیقی آرامبخش را روشن کنید. تحقیقات ثابت می کند که با گوش دادن به موسیقی ملایم شما خیلی آرامتر غذا خواهید خورد. کمتر هم غذا خواهید خورد.

5. بلافاصله بعد از خوردن غذا دندانهایتان را مسواک کنید.

مسواک زدن دندانها بعد از خوردن غذا، اشتهایتان را فروخواهد نشاند. چرا؟ به خاطر اینکه خمیردندان نعنایی حس چشایی شما را ارضاء کرده و تمایل کمتری به غذا و تنقلات بیشتر پیدا خواهید کرد.

6. خواب کافی داشته باشید.

خیلی از آدم ها از روی گرسنگی غذا نمی خورند، بلکه از روی خستگی به سمت غذا روی می آورند. پس به جای اینکه 15 دقیقه برای خوردن یک کاسه بستنی وقت بگذارید آن 15 دقیقه را صرف یک استراحت کوتاه کنید. همچنین اطمینان یابید که 7 الی 8 ساعت خواب شب را به طور کامل داشته باشید.

سه شنبه 11/1/1388 - 9:0
بیماری ها

ساده ترین راهها برای پایین آوردن کلسترول:

1. انگور بخورید. پوست انگور حاوی ترکیبی است که به پایین آوردن کلسترول کمک می کند.

2. سیر بخورید. سیر ماده ای است که به طرز نیرومندی کلسترول را پایین می آورد. همچنین به پایین آوردن فشارخون نیز کمک می کند.

3. در روز دو عدد هویج بخورید. همین به تنهایی کلسترول شما را 10 تا 20 درصد پایین خواهد آورد.

4. حداقل سه بار در هفته پیاده روی 30 دقیقه ای داشته باشید.

سه شنبه 11/1/1388 - 8:59
بیماری ها

چه مقدار کالری روزانه باید مصرف کنیم تا چاق نشویم؟

این سوال یک فرمول خیلی ساده دارد؛

1. وزنتان را به پوند (هر پوند= 453 گرم) در 2.2 تقسیم کنید.

2.  آنرا در 24 ضرب کنید. (این مقدار کالری است که برای زنده ماندن باید استفاده کنید)

3. با ضرب عددی که در شماره 2 به دست آورده اید در 1.6 می توانید میزان کالری فعالیت خود را به دست آورید. این آن مقدار کالری است که باید روزانه مصرف کنید و چاق هم نخواهید شد. برای کاهش وزن، باید میزان کالری هایی که می سوزانید از مقدار کالری هایی که مصرف می کنید کمتر باشد، حال چه با ورزش کردن باشد چه با کمتر خوردن.

سه شنبه 11/1/1388 - 8:59
طنز و سرگرمی
پیرمرد روی نیمكت نشسته بود و كلاهش را روی سرش كشیده بود و
استراحت می كرد. سواری نزدیك شد و از او پرسید:
هی پیری! مردم این شهر چه جور آدمهاییند؟
پیرمرد پرسید: مردم شهر تو چه جوریند؟
گفت: مزخرف !
پیرمرد گفت: اینجا هم همینطور!
بعد از چند ساعت سوار دیگری نزدیك شد و همین سؤال را پرسید.
پیرمرد باز هم از او پرسید :مردم شهر تو چه جوریند؟
گفت: خب ! مهربونند.
پیرمرد گفت: اینجا هم همینطور !!!!
سه شنبه 11/1/1388 - 8:47
دعا و زیارت

این داستان واقعی است و به اواخر قرن 15 بر می گردد.

در یك دهكده كوچك نزدیك نورنبرگ خانواده ای با 18 فرزند زندگی می كردند. برای امرار معاش این خانواده بزرگ، پدر می بایستی 18 ساعت در روز به هر كار سختی كه در آن حوالی پیدا می شد تن می داد. در همان وضعیت اسفناك آلبرشت دورر و برادرش آلبرت (دو تا از 18 فرزند) رویایی را در سر می پروراندند. هر دوشان آرزو می كردند نقاش چیره دستی شوند، اما خیلی خوب می دانستند كه پدرشان هرگز نمی تواند آن ها را برای ادامه تحصیل به نورنبرگ بفرستد.

 یك شب پس از مدت زمان درازی بحث در رختخواب، دو برادر تصمیمی گرفتند. با سكه قرعه انداختند و بازنده می بایست برای كار در معدن به جنوب می رفت و برادر دیگرش را حمایت مالی می كرد تا در آكادمی به فراگیری هنر بپردازد، و پس از آن برادری كه تحصیلش تمام شد باید در چهار سال بعد برادرش را از طریق فروختن نقاشی هایش حمایت مالی می كرد تا او هم به تحصیل در دانشگاه ادامه دهد.

 آن ها در صبح روز یك شنبه در یك كلیسا سكه انداختند. آلبرشت دورر برنده شد و به نورنبرگ رفت و آلبرت به معدن های خطرناك جنوب رفت و برای 4 سال به طور شبانه روزی كار كرد تا برادرش را كه در آكادمی تحصیل می كرد و جزء بهترین هنرجویان بود حمایت كند. نقاشی های آلبرشت حتی بهتر از اكثر استادانش بود. در زمان فارغ التحصیلی او درآمد زیادی از نقاشی های حرفه ای خودش به دست آورده بود.

 وقتی هنرمند جوان به دهكده اش برگشت، خانواده دورر برای موفقیت های آلبرشت و برگشت او به كانون خانواده پس از 4 سال یك ضیافت شام برپا كردند. بعد از صرف شام آلبرشت ایستاد و یك نوشیدنی به برادر دوست داشتنی اش برای قدردانی از سال هایی كه او را حمایت مالی كرده بود تا آرزویش برآورده شود، تعارف كرد و چنین گفت: آلبرت، برادر بزرگوارم حالا نوبت توست، تو حالا می توانی به نورنبرگ بروی و آرزویت را تحقق بخشی و من از تو حمایت میكنم.

تمام سرها به انتهای میز كه آلبرت نشسته بود برگشت. اشك از چشمان او سرازیر شد. سرش را پایین انداخت و به آرامی گفت: نه! از جا برخاست و در حالی كه اشك هایش را پاك می كرد به انتهای میز و به چهره هایی كه دوستشان داشت، خیره شد و به آرامی گفت: نه برادر، من نمی توانم به نورنبرگ بروم، دیگر خیلی دیر شده، ‌ببین چهار سال كار در معدن چه بر سر دستانم آورده، استخوان انگشتانم چندین بار شكسته و در دست راستم درد شدیدی را حس می كنم، به طوری كه حتی نمی توانم یك لیوان را در دستم نگه دارم. من نمی توانم با مداد یا قلم مو كار كنم، نه برادر، برای من دیگر خیلی دیر شده...

 بیش از 450 سال از آن قضیه می گذرد. هم اكنون صدها نقاشی ماهرانه آلبرشت دورر قلمكاری ها و آبرنگ ها و كنده كاری های چوبی او در هر موزه بزرگی در سراسر جهان نگهداری میشود.

یك روز آلبرشت دورر برای قدردانی از همه سختی هایی كه برادرش به خاطر او متحمل شده بود، دستان پینه بسته برادرش را كه به هم چسبیده و انگشتان لاغرش به سمت آسمان بود، به تصویر كشید. او نقاشی استادانه اش را صرفاً دست ها نام گذاری كرد اما جهانیان احساساتش را متوجه این شاهكار كردند و كار بزرگ هنرمندانه او را "دستان دعا كننده" نامیدند.

دوشنبه 10/1/1388 - 13:6
دعا و زیارت

مردی در جهنم بود كه فرشته ای برای كمك به او آمدو گفت من تو را نجات می دهم برای اینكه تو روزی كاری نیك انجام داده ای فكر كن ببین آن را به خاطر می آوری یا نه؟ او فكر كرد و به یادش آمد كه روزی در راهی كه میرفت عنكبوتی را دیداما برای آنكه او را له نكند راهش را كج كردو از سمت دیگری عبور كرد فرشته لبخند زد و بعد ناگهان تار عنكبوتی پایین آمد و فرشته گفت تار عنكبوت را بگیر و بالا بروتا به بهشت بروی.مرد تار عنكبوت را گرفت در همین هنگام جهنمیان دیگر هم كه فرصتی برای نجات خود یافتند به سمت تار عنكبوت دست دراز كردند تا بالا بروند اما مرد دست آنها را پس زد تا مبادا تار عنكبوت پاره شود و خود بیفتد.كه ناگهان تار عنكبوت پاره شد و مرد دوباره به سمت جهنم پرت شد فرشته با ناراحتی گفت تو تنها راه نجاتی را كه داشتی با فكر كردن به خود و فراموش كردن دیگران از دست دادی.دیگر راه نجاتی برای تو نیست و بعد فرشته ناپدید شد.

دوشنبه 10/1/1388 - 13:3
دعا و زیارت

نیك مردی بود و زنی پارسا داشت. زنی با رأی و تدبیر بود. به پیغمبر زمانه وحی آمد كه آن نیك مرد را بگوی كه ما تقدیر كرده‌ایم كه یك نیمه‌ی زندگانی به درویشی گذرد و یك نیمه به توانگری. اكنون اختیار كن كه درویشی در جوانی خواهی یا در پیری؟ جوانمرد چون این بشنید به نزدیك زن شد و گفت: «ای زن! از خدای تعالی چنین فرمان آمده است اكنون تو چه می گویی؟ چه اختیار كنیم تا چون سختی رسد صبر توانیم كرد و چون پیر شدیم چیزی باید كه بخوریم تا به فراغت طاعت نیكو بتوانیم كرد.» پس زن گفت: «ای مرد در جوانی چون درویش باشیم طاعت نیكو نتوانیم كرد و آن گاه كه عمر به باد داده باشیم و ضعیف گشته چگونه طاعت به جای آوریم؟ پس اكنون توانگری خواهیم تا هم در جوانی طاعت توانیم كرد و هم خیرات.» مرد گفت: «رأی تو صواب است چنین كنیم.» پس بر پیغمبر زمانه وحی آمد كه اكنون كه شما به طاعت من می كوشید و نیت شما نیكوست من كه پروردگارم، همه‌ی زندگانی شما بر توانگری بگذرانم اكنون به طاعت كوشید و هرچه را دهم از آن صدقه دهید تا هم دنیا بود شما را و هم آخرت...

دوشنبه 10/1/1388 - 13:2
دانستنی های علمی

دختری از سختی های زندگی به پدرش گله می کرد.

 از مبارزه خسته بود، نمی دانست چه کند.

 بلافاصله پس از اینکه یک مشکل را حل شده میدید مشکل دیگری سر راهش آشکار می شد و قصد داشت خود را تسلیم زندگی کند.

 پدر که آشپز ماهری بود او را به آشپزخانه برد، سه قابلمه را پر از آب کرد و آنها را جوشاند.

 سپس در اولی تعدادی هویج، در دومی تعدادی تخم مرغ و در دیگری مقداری قهوه قرار داد و بدون اینکه حرفی بزند چند دقیقه منتظر ماند.

 دختر هم متعجب و بی صبرانه منتظر بود.

 تقریبا پس از ۲۰ دقیقه، پدر اجاق گاز را خاموش کرد، هویج ها و تخم مرغها را در کاسه گذاشت و قهوه را در فنجانی ریخت.

 سپس رو به دختر کرد و پرسید: عزیزم چه میبینی؟

 دختر هم در پاسخ گفت: هویج تخم مرغ و قهوه.

 پدر از دختر خواست هر کدام از آنها را لمس کند.

 هویجها نرم و لطیف بودند و تخم مرغها پس از شکستن و پوست کندن سخت شده بودند، در آخر پدر از او خواست قهوه را ببوید.

 دختر دلیل این کار را سوال کرد و پاسخ شنید: دخترم هر کدام از آنها در شرایط ناگوار یکسانی در آب جوش قرار گرفتند ولی از خود رفتارهای متفاوتی بروز دادند.

 هویج های سخت و محکم، ضعیف و نرم شدند.

 پوسته های نازک و مایع درون تخم مرغها سخت شدند ولی دانه های قهوه توانستند ماهیت آب را تغییر دهند.

 سپس پدر از دخترش پرسید:

 حالا تو دخترم وقتی در زندگی با مشکلی رو به رو می شوی مثل کدام یک رفتار می کنی؟ هویج، تخم مرغ یا قهوه؟

دوشنبه 10/1/1388 - 13:1
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته