• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1088
تعداد نظرات : 353
زمان آخرین مطلب : 4402روز قبل
دانستنی های علمی
همیشه همینطوره ، پدر.شما بزرگترها دوس ندارین حرف کوچکترها رو گوش بدین. گفتم وقتی سرت داد می زنم نباید ناراحت بشی و بری پشت بام و لبه دیوار بایستی ، چشات سیاهی میرن . گوش نکردی.
ببین گلهای باغچه رو چیکار کردی ؟ کله خودت هم که بدجوری داغون شده . حالا تا مرده شور نیامده ببردت پاشو و دفعه دیگه حرف منو گوش کن. من میرم ببینم کلاغا چیکارم دارن .شاید تا حالا فهمیدن مامان کجا فرارکرده.
يکشنبه 16/1/1388 - 12:42
طنز و سرگرمی
تازه برگشته‌ام. نزدیکیهای هفت صبح شنبه است. بیرون هوا سرد است و سوز سرما صورتها را تیغ می‌کشد. داخل اطاق کاملا تاریک است. کورمال کورمال خودم را داخل اطاق می‌کشم و کج، روی کاناپه دراز می‌کشم. چشمها که به تاریکی عادت کردند در تاریکی هم می‌شود خیلی چیزها را دید. حالا چشمهایم به تاریکی عادت کرده‌اند. فقط خسته‌ام. به این کلمه فکر می‌کنم. خسته‌ام. خسته از خسته‌گی و ام از هستم که خودش گونه‌ای بودن است. خسته‌ام را به چنان جمله درشت و دهن‌پرکنی بدل کرده‌ام که ریش‌خندی می‌زنم. شما که کار هر روزتان است! کلمات در سرم می‌جوشند و سر می‌روند. حالا چند تا کلمه ریخته‌اند روی صورتم. پس به لبهایم می‌رسند و به خودم می‌گویم : ""عجب! باز هم دیوانه‌تر شدی!"" و یاد ماه می‌افتم. امشب کامل و گرد بود. گرد و سفید. سفید و روشن. روشن و ساکت. سکوت می‌کنم. پس یاد این می‌افتم که خسته‌ام. ولی نمی‌دانم یک لحظه چه مرگم می‌شود؟ شاید دمای بدنم و دمای اطاق با هم اختلاف شدید دارند. سر هیچ و پوچ! لرز می‌کنم! و از سرما خودم را در خودم جمع می‌کنم. مچاله! صورتم را به سمت زمین بر می‌گردانم. چند کلمه سر می‌خورند و روی زمین می‌چکند. ام هستم و خسته چسبیده به خستگی. من فقط خسته‌ام! ولی می‌ترسم خواب ببینم.
يکشنبه 16/1/1388 - 12:39
خاطرات و روز نوشت

مثل تموم روزهای زوج خورجین رو روی موتورش گذاشت و به طرف اداره پست راهی شد تا مرسوله های روستا رو تحویل بگیره ٬ مثل بیشر روزها با همه ی بچه های پست یه سلام و احوالپرسی گرم داشت و یه ده دقیقه ای رو اونجا بود تا اینکه بعد از دریافت مرسوله ها اومد بیرون و اونا رو توی خورجین گذاشت و آواز خوانان به طرف دفتر راهی شد بعد از رسیدن به دفتر موتورشو جای همیشگی پارک نکرد چون رفتگر داشت جلوی دفترو جارو می کرد به همین دلیل اونو یکم جلوتر از دفتر گذاشت و وارد دفتر شد ٬ کامپیوترو روشن کرد و یه دستی به سر و روی دفتر کشید بعدش هم یه چایی آماده کرد و یه سری کارایی که از روز قبل مونده بود رو انجام داد از حق نگذریم اون روز ٬ روز شلوغی بود و یکی از معدود روزهایی بود که حتی برای آب خوردن هم بیرون نرفت تا اینکه نزدیک ساعت ۲ یادش اومد باید مرسوله ها رو ببره ، اومد بیرون تا مرسوله ها رو از تو خورجین بیاره ولی ای دل غافل خورجینی مشاهده نشد شوکه شده بود برای چند لحظه نگاهش روی موتور قفل شد باورش نمی شد ولی خورجین نبود . اون روز یكی گذرنامه ٬ یكی گواهینامه ، چند تا نامه عادی و چند تا روزنامه داشت . اولین چیزی كه فكرش و به خودش مشغول كرد صاحب گذرنامه بود یه خانم 65 ساله كه یه كم او رو می شناخت فكر اینكه مسافر باشه و به خاطر سهل انگاری او نتونه به زیارت بره داشت دیوونش می كرد ٬ اومد تو دفتر نا خود آگاه تلفنو برداشت ولی نمی دونست به كی زنگ بزنه به خودش گفت آروم باش ، فكر كن پیدا میشه ولی حتی نمی دونست تو راه انداخته یا اینكه یكی اونو برداشته به اتفاقایی كه اون روز افتاده بود فكر كرد صبح موتورشو جایی گذاشت كه از تو دفتر معلوم نبود تازه تا اخر وقت هم كه بیرون نرفته بود اصلا نمی دونست صبح كه از رو موتور پیاده شده خورجین بوده یا نه . اومد بیرون تمام محوطه اطراف دفترو خوب گشت حتی از دیوار باغهای اطراف هم بالا رفت تا نكنه یكی اونها رو اونجا انداخته باشه ولی چیزی پیدا نكرد سوار موتور شد مسیری كه صبح از اداره پست تا دفترو اومده بود چندین بار رفت حتی از مغازه دارای توی مسیر هم سراغ خورجین و گرفت ولی هیچ چیز پیدا نكرد دیگه نزدیك غروب شده بود تازه فرداش كه سه شنبه بود و اخر هفته یعنی پنجشنبه هم تعطیل بود ، این تعطیلات هم شده بود غوز بالا غوز چون اگه یكی پیدا كرده بود و می خواست بیاره ، دفتر تعطیل بود . اون شب اصلا خواب نداشت فقط به گذرنامه اون خانم فكر می كرد. گذرنامه تا صبح فكرش و مشغول كرده بود اون شب از خدا فقط یه چیز رو خواست ، خواست تا شرمنده مردم نشه . فردا صبح یعنی سه شنبه كه یك روز تعطیل بود با هزار تا امید زد بیرون دوباره اون مسیر و چندین بار رفت ، دوباره از همه مغازه دارا سراغ خورجین و گرفت ولی مثل این بود كه آب شده رفته توی زمین دیگه داشت مطمئن میشد یكی از اون آدمای از خدا بیخبر خورجین و برداشته دیگه هیچ كاری جز صبر كردن ازش بر نمی اومد . صبح فردای بعدی یعنی چهارشنبه باید می رفت اداره پست یه امیدی داشت به اینكه شاید یكی اونو پیدا كرده و به اداره تحویل داده ولی نه ، خبری نبود در حالی كه مرسوله ها رو سفت چسبیده بود نا امید اومد دفتر به یكی از همكارای صمیمیش زنگ زد همه چیز رو تعریف كرد اون بنده خدا هم به جای این كه یه جوری آرومش كنه بهش گفته بود « این كه معلومه یكی اونو برداشته اگه از رو موتور انداخته بودی میاوردنش آخه روی گذرنامه و گواهینامه كه شماره تلفن هست ، اگه به تو نمی دادن می تونستن به صاحبش برسونن ، مطمئن باش دزدیدن» حرفش حسابی بود ولی چطور می تونست بفهمه كه بهشون زنگ زدن ، صاحب گذرنامه رو كه می شناخت  ولی می تونست بره بگه گذرنامتو گرفتی یا نه ، نه اینجوری بدتر بود اگه اون بنده خدا می فهمید سكته می زد فقط امیدش به خدا بود و مجبور بود صبر كنه تا شنبه ببینه چی پیش میاد ، روزها و شب های تلخی در حال سپری شدن بودن شنبه همه چیز رو به رئیس اداره پست گفت ، رئیس هم خیلی خون سرد بر خلاف توقع او بهش گفت انشاالله پیدا میشه یه چند روز دیگه هم صبر كن ، همین جمله كوتاه خیلی او رو خوشحال كرده بود یه كم ارومش كرد اون روز تا آخر وقت فقط منتظر یه خبر بود ولی باز هم هیچ خبری نشد پنج روز از گم شدنش می گذشت خوش بین ترین آدما هم بعد از این مدت نا امید می شدن ، دیگه واقا نا امید شده بود الان فقط به این فكر می كرد كه چه جوری مطلب و بهشون بگه تازه فقط صاحب گذرنامه رو می شناخت و صاحب اون گواهینامه رو نه می شناخت نه حتی اسمشو به یاد داشت . تصمیمشو گرفته بود با خودش قرار گذاشته بود فردا یعنی یكشنبه آخر وقت بره و تموم ماجرا را برای اون خانم توضیح بده ، یكشنبه هم مثل تموم روزای دیگه اومد ، یك روز تلخ در حال سپری شدن بود تا اینكه نزدیك ساعت 11 یه جوان تقریبا 20 ساله با لباس كار اومد تو دفتر از لباس كارش می شد فهمید كه گچ كاره ، سلام كرد و گفت دیروز یكی زنگ زده گفته گواهینامت پیدا شده تا این جمله رو گفت دیگه اجازه حرف زدن بهش نداد ، گفت آدرسش چیه ، آدرس رو از اون جوون گرفت و بدون اینكه مرخصی بگیره زد بیرون آدرس مربوط به یه قصاب بود تو محله خودشون یه كم اونو می شناخت اصلا نفهمید چه جور رسید اونجا اونقدر هیجان زده بود كه حتی یه سلام درست و حسابی هم به اون قصاب نكرد و سریع رفت سر اصل مطلب ، نشونی خورجین و محتواش و داد و اونو گرفت ، همه چیزا سر جاش بود فقط پاكت گذرنامه و گواهینامه رو باز كرده بودند ،‌ زیاد مهم نبود اصل پیدا شدنشون بود . از آقای قصاب خیلی تشكر كرد ولی مسئله به همین راحتی تمام نشد آقای قصاب یه كم واسش روضه خوانی كرد و یه قصه ای براش گفت این قصه از زبون خود آقای قصاب شنیدنی تر است : « داشتم از تو خیابون رد میدم دیدم یه خورجین افتاده وسط خیابون و یه ماشینی هم داره میاد بر داره با خودم گفتم خورجین و ماشین اصلا به هم نمیان حتما مال یكی دیگه هست ، برگشتم ببینم چه خبره ، طرف غریبه بود داشت توی خورجین و نگاه می كرد ، بهش گفتم مال كیه ، گفت : نمی دونم افتاده بود وسط خیابون ، گفتم چی داخلشه ، گفت : چند تا نامه و چند تا روزنامه ، گفتم بده به من ببینم شاید صاحبشو بشناسم گفت : بفرما ، منم وقتی چشمم به پاكت پاسپورت و اون گواهینامه افتاد گفتم نباید دست یه غریبه باشه برای همین الكی گفتم من اینا رو میشناسم بهشون میدم ، اون آقای غریبه هم گفت اگه میشناسی شون یه 20 تومن به من بده بعد از صاحبش بگیر ، من گفتم 20 تومن چه خبره مسلمون انصافت كجاست او هم با طعنه گفت : اگه مشكل داری بیخیال ، من دیدم این یارو غریبه هست قرار نیست دلش بسوزه ناچارا 20 تومن و بهش دادم و خورجین و گرفتم بعدش هم كه به این شماره های روی پاكت زنگ زدم و شما آمدید»

خیلی راحت میشد فهمید كه داره دروغ میگه به همین دلیل بهش گفت عجب روزگاری شده باور كردنش خیلی مشكله ، عجب آدمایی پیدا میشن ، آقای قصاب هم كه خیلی خوب منظورش و متوجه شده بود با عصبانیت خورجین و گرفت و گفت : اگه باورت نمیشه برو بگو خود صاحب هاش بیان اینجا ، من اصلا تو رو نمی شناسم .

 دیگه چاره ای نبود بعد از تقریبا یك هفته دربه دری اصلا دوست نداشت دست خالی برگرده ، چاره ای نداشت اگر هم داشت تو اون لحظه هیچ چیز به فكرش نمی رسید ، 20 تومن و بهش داد و خورجین و گذاشت روی موتور و در حالی كه محكم اونو چسبیده بود راهی دفتر شد .
يکشنبه 16/1/1388 - 12:10
آموزش و تحقيقات
  • چیزهای کوچک سریع تر مرتعش می شوند به همین دلیل است که آن ها نسبت به اشیای بزرگ صدا هایی با فرکانس های بزرگ تر به وجود می آورند بنابراین به نظر می رسد صدای بچه ها بلند تر از صدای پدر مادر است
  •  در سال1990 استوودمور از اورپیگتون انگلستان 595 کلمه را در01/56 ثانیه گفت
  •  در سال 1998 آنالیزا وارگ از ایرلند شمالی با شدت 7/121 دسی بل فریاد زد این صدا بلند تر از یک کارخانه پر سرو صداست
  • درسال1997گزارش شد که پایگاه های نظامی آمریکا در انگلستان به وسیله تفنگ های صوتی قدرتمند محافظت می شوند امواج صوتی ایجاد شده روده های هر مهاجمی را چنان مرتعش می کرد که او با عجله به دست شویی برمی گردد
  • ناقوس بزرگ کلیسای نوتردام در باریس امواج قدرتمندی ایجاد می کندکه می توانند رگ های خونی بینی را پاره کنند برخی از بازدید کنندگان این کلیسا خون دماغ می  شوند
  • مردی به نام هنری کوچ در آمریکا از شنیدن دائمی موسیقی در سرش شکایت داشت آزمایش ها نشان داد که تکه کوچکی از ماده مته دندانپزشکی به دندانش چسبیده است کریستال های آن ماده آمواج رادیویی را از فرستنده ای که در ان نزدیکی بود می گرفتند و تقویت می کردند این کار ارتعاشاتی ایجاد می کرد که مرد بیچاره به صورت موسیقی می شنید
شنبه 15/1/1388 - 13:30
آموزش و تحقيقات
  • د ر دهه1970 دانشمندان ناسا در آمریکا راکتی ساختند که صدایی به شدت210 دسی بل تولید می کرد امواج صوتی این راکت بر سروصدا آن قدرپر قدرت بودندکه میتوانستند اجسام جامد را سوراخ کنند
  • دانشمندان در فرانسه سلاحی ساخته اند که بیشتراز تفنگ های صوتی آمریکا به انسان آسیب می رساند نیروی این سلاح های از موتور یک هوابیما تامین می شود  امواج مادون صوت وقدرتمندی که این ماشین ها ایجاد می کنند  قابل شنیدن نیست ولی این صدای شوم میتواند در مردم احساس بیماری وسر گیجه ایجاد کند این امواج صوتی قدرتمند اعضای حیاتی بدن را تکان می دهند که باعث آسیب های کشنده می شود این احتمال وجود دارد کسی از که در فاصله کمتراز7 کیلومتری مبداء این امواج باشد کشته شود امید است که چنین اسلحه وحشتناکی هرگز شلیک نشود
  • سال1993 شدت صدای خروپف  کارل واکر سوئدی 93 دسی بل ثبت شد این صدا بلند تراز یک دیسکو بر سرو صدا است
شنبه 15/1/1388 - 13:29
آموزش و تحقيقات
اولین چرخ خیاطی ساخته شخصی به نام ” تامیس سنت ” انگلیسی است وی ماشینی در سال ۱۷۹۰ به ثبت رسانید که کارش بسیار شبیه به دوخت زنجیره ای زمان ما بودالبته هدف از ساخت این ماشین بیشتر دوختن چیزهای چرمی بود اما هرگز این وسیله مورد استفاده قرا ر نگرفت و مخترع این اثر از اختراع خود سودی نبرد تا اینکه در سال ۱۸۳۰ یک خیاط فرانسوی فقیر که ” بارتلمی تیمونیه ” نام داشت موفق شد با ذوق و ابتکار خلاقانه خود چرخ خیاطی را بسازد که بسیار شبیه چرخهای خیاطی امروزی بود.
بعدها این وسیله در فرانسه مورد استقبال مردم قرار گرفت ولی گروهی از کارگران که وجود این اختراع را باعث کسادی کار خود می دیدند شبانه به کارگاه بارتلمی حمله کرده و همه چرخهای خیاطی او را نابود کردند و بارتلمی از غصه و فقر جان خود را از دست داد همزمان با این اتفاق مرد دیگری در نیویورک بنام ” والترهنت” چرخ خیاطی دیگری را ساخت این چرخ دارای سوزنی بود که همانند سوزنهای امروزی چرخ خیاطی سوراخی کوچک در نوک خود داشت کار این سوزن،زدن کوکهای ریز بود یعنی با نخ حلقه ای میان پارچه می زد و سپس حلقه دیگری آمده درحلقه اول مانند زنجیرقفل می شد با همه اینها هنت هرگز موفق نشد که این اختراع خود را به ثبت برساندتا روزگاری که افتخار ثبت نخستین چرخ خیاطی نصیب ”الیاس هاو” شد همچنین ”آیزک سینگر” نیز یک چرخ خیاطی را در کشور آمریکا به ثبت رسانید.
آنگاه دعوای مفصلی بین سینگر و الیاس هاو بر سر این موضوع که حق تقدم با چه کسی است درگرفت سرانجام هاو توانست در این نزاع پیروز از میدان بیرون رفته و از هر چرخ خیاطی که به بازار می آمد حق امتیاز به سود خود دریافت نماید.
شنبه 15/1/1388 - 13:27
آموزش و تحقيقات

آیا می‌دانستید در برج ایفل دو و نیم میلیون پیچ به کار رفته است؟

آیا می‌دانستید طول رگهای بدن انسان پانصد و شصت هزار کیلومتر است؟

آیا می‌دانستید هشت پا با وجود داشتن بدنی بزرگ می­تواند از سوراخی به قطر پنج سانتیمتر عبور کند؟

 وقتی باکتری ها در داخل یک جسد جمع می شوند واز آن تغذیه می کنند گازی به نام متان تولید می کنند که باعث باد کردن جسد وبزرگ شدن آن تا3 برابر اندازه اصلی اش می شود در تشییع جنازه رسمی برادر زن جرج پنجم در سال1927 ناگهان جسد آن مرحوم ترکید صدای مهیبی برخاست و مراسم به هم ریخت

شنبه 15/1/1388 - 13:25
دانستنی های علمی
داركوب ها قادرند 20 بار در ثانیه به تنه درخت ضربه بزنند.

v   سالانه 500 فیلم در امریكا و 800 فیلم در هند ساخته میگردد.

v   80 درصد امواج مایكرو ویو تلفنهای همراه بوسیله سر جذب میگردد.

v   تمامی پستانداران به استثنای انسان و میمون كور رنگ میباشند.

v   عمر تمساح بیش از 100 سال میباشد.

v   تمام قوهای كشور انگلیس جزو دارایی های ملكه انگلیس میباشند.

v   موریانه ها قادرند تا 2 روز زیر آب زنده بمانند.

v   مزه سیب، پیاز و سیب زمینی یكسان میباشد. و تنها بواسطه بوی آنهاست كه طعم های متفاوتی می یابند.

v         فیلها قادرند روزانه 60 گالن آب و 250 كیلو گرم یونجه مصرف كنند.

v      جغدها قادر به حركت دادن چشمان خود در كاسه چشم نمیباشند .

v   درتمام انسانهای كره زمین 99.9 % شباهت ژنتیكی وجود دارد.

v   برگهای درختان علاوه بر کاهش آلودگی هوا ؛سر و صدا را نیز تا 60% کاهش می دهند .

v   تمساح مجبور است زیادی مواد معدنی موجود در بدنش را با اشک دفع کند .

v  دیوار چین با بهره گیری از دیواری ساخته شد که ( کوروش ) در سال 544 قبل از میلاد برای جلوگیری از تهاجم  اقوام شمالی ایران ساخت .

v   در هر 2 هفته یك زبان در جهان منقرض میگردد.

v   ون گوگ در طول حیات خود تنها یكی از نقاشیهای خود را بفروش رساند.

شنبه 15/1/1388 - 13:22
دانستنی های علمی
  قلب والها تنها 9 بار در دقیقه میتپد.

    سوسكها سریعترین جانوران 6 پا میباشند. با سرعت یك متر در ثانیه.

 90% سم مارها از پروتئین تشكیل یافته است.

  عمر سنجاقكها تنها 24 ساعت میباشد.

   مدت زمان گردش سیاره عطارد بدور خود دو برابر مدت زمان گردش آن بدور خورشید میباشد.

v   روشنایی قرص كامل ماه 9 برابر هلال ماه میباشد.

v   یك خرس بالغ قادر است با سرعت یك اسب بدود.

v   قلب یك جوجه تیغی در حالت عادی 190 بار در دقیقه میزند كه در دوران خواب زمستانی به 20 بار در دقیقه كاهش می یابد.

v   كانگروها قادرند 3 متر به سمت بالا و 8 متر به سمت جلو بپرند.

v   ظروف پلاستیكی 50 هزار سال طول میكشد تا در طبیعت شروع به تجزیه شدن كنند.

v   گونه ای از خرگوش قادر است 12 ساعت پس از تولد جفت گیری كند.

   یك كوه آتشفشان قادر است ذرات ریز و گردوغبار را تا ارتفاع 50 كیلومتری به فضای اطراف پرتاب كند.
شنبه 15/1/1388 - 13:21
آموزش و تحقيقات
آیا می دانستید که برج ایفل 1792پله دارد .
برای گرفتن زیادی نمک غذا می توان قطعه ای سیب زمینی میان آن گذاشت و بیست ثانیه صبر کرد تا نمک زیادی را به خود جذب کند .
افزایش میزان فسفر در خون میتواند باعث جدا شدن کلسیم از استخوان ها شود که در نهایت باعث ضعیف شدن استخوانها و شکسته شدن آنها میشود .
دوش گرفتن در بعد از ظهر مفرح و نیرو بخش است . این زمانی است که رگ های شما بیشتر برای گشاد شدن مستعدند . بنا بر این بهترین زمان برای دفع سموم بدن است .
دو کشور چین و آمریکا بیشترین تولید کننده سیــــر در دنیا را دارند .
مطالعات جدید نشان میدهد مصرف همزمان ویتامین های" ای و سی " ممکن است در کاهش ابتلای افراد به بیماری آلزایمر موثر است .
هر 186 هزار سال یکبار ، کره زمین کاملا" به زیر آب فرو میرود و تمامی زمین پوشیده از آب میشود و دوباره بعد از مدتی سر از آب بیرون می آورد .
فرو کردن چند حبه سیر خام در خاک گلدان باعث دور کردن حشرات از دور گلدان می شود .
یک بررسی نشان داده خانواده‌هایی که در آنها مصرف روزانه یک لیوان شیر به صورت عادت درآمده است، فرزندانی شاداب و باهوش دارند .
تخم مرغ را در ظرف آب نمک قرار می دهیم . اگر ته نشین شد سالم است . در غیر اینصورت خراب است .
عسل به کمک دیاستازهایش چربی‌های اطراف قلب را آب می‌کند به همین دلیل مصرف آن به سالخوردگان و بیماران قلبی توصیه می‌شود .
خوردن روزانه چهار قاشق عسل باعث ایجاد آنتی اکسیدان بیشتری در خون می شود و در نتیجه از گرفتگی رگها جلوگیری می شود .
در سال 1976 میلادی ، در طول نا آرامی های داخلی در بیروت ، گروهی نظامی به بریتیش بانک خاور میانه حمله کردند و گاوصندوق هائی که در هر یک بین نه تا بیست و دو میلیون دلار بود را بسرقت بردند .
رودخانه گنگ برای هندوها بسیار مقدس است و هر سال مردم زیادی برای پاک شدن و تطهیر ، خود را در آن می شویند ، در حالی که فاضلاب صد شهر و روستا و میلیونها تن مواد سمی و زاید کارخانه ها به طور مستقیم وارد این رودخانه می شود
شنبه 15/1/1388 - 13:18
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته