• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1053
تعداد نظرات : 75
زمان آخرین مطلب : 4187روز قبل
اهل بیت
از دیگر  آثار و بركات فردى سیدالشهدا علیه السلام كه در سراى دیگر ظهور كرده و جلوه‏نمایى مى‏كند، بهشتى شدن دوستداران و حتى دوستان و دوستداران آن حضرت است. چنان كه حذیفة بن یمان گوید:رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم كه دست حسین بن على علیه السلام را در دست خود گرفته بود و مى‏فرمود:
«یاایها الناس، هذا الحسین بن على فاعرفوه، فو الذى بیده، انه لفى الجنة، و محبه فى الجنة، و محبى محبیه فى الجنة.»
اى مردم، این حسین بن على است، او را بشناسید؛ سوگند به آن خدایى كه جانم به دست اوست، به راستى او در بهشت است، و دوستدار او نیز در بهشت است، و دوستدار دوستدار او نیز در بهشت مى‏باشد.
و از امام موسى بن جعفر علیه السلام روایت شده كه فرمود:
«رسول خدا صلی الله علیه و آله دست حسن و حسین علیه السلام را گرفت و فرمود:
«هر كس این دو پسر و پدر و مادر آنان را دوست داشته باشد، روز قیامت در درجه من با من خواهد بود.»
و نیز رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آگاه باشید، همانا حسین علیه السلام درى از درهاى بهشت است، هر كس با او دشمنى كند خدا بوى بهشت را بر او حرام مى‏كند.»(14)

و معلوم است كه این مقام عظیم تنها با محبت ظاهرى حاصل نمى‏شود، بلكه مقصود، محبت خاصى است كه مخصوص كسانى مى‏باشد كه در درجات بالاى ایمان هستند. اگر چه دوستى و محبت امامان معصوم و امام حسین علیه السلام ثمر بخش است ولى احراز مقام والاى معیت با رسول خدا صلی الله علیه و آله در بهشت برین، محبتى فراتر از ظاهر مى‏طلبد.

 

   behroozraha

شنبه 18/9/1391 - 10:17
اهل بیت
یكى دیگر از آثار و بركات فردى سیدالشهداء علیه السلام كه در نزد شیعیان اهمیت و جایگاهى خاص دارد شفاعت در آخرت است .
شفاعت از ماده «شفع» به معنى ضمیمه كردن چیزى به همانند اوست، و از اینجا روشن مى‌شود كه باید نوعى شباهت و همانندى در میان آن دو بوده باشد، هر چند تفاوت‌هایى نیز در میان آنها دیده شود. به همین دلیل، شفاعت به مفهوم قرآنى آن بدین معنى است كه: انسان گنهكار به خاطر پاره‏اى از جنبه‏هاى مثبت (مانند ایمان یا انجام بعضى از اعمال شایسته) شباهتى با اولیاى الهى پیدا كند و آنها با عنایت و كمك‏هاى خود ، او را به سوى كمال سوق دهند و از پیشگاه خدا تقاضاى عفو كند. و به تعبیر دیگر حقیقت شفاعت، قرار گرفتن موجودى قوی‌تر و برتر، در كنار موجودى ضعیف‌تر، و یارى رساندن به او براى پیمودن مراتب كمال است .
شفاعت در جوامع انسانى غالباً همان پارتى بازى و استفاده از رابطه است. اما شفاعت مورد نظر در قرآن كریم و روایات اسلامى، متوجه شایستگى‏هاى افراد است نه روابط شخصى بین شفاعت كننده و شفاعت شونده.
شفاعت اقسامى دارد كه برخى از آنها نادرست و ظالمانه است و در دستگاه الهى وجود ندارد، ولى برخى صحیح و عادلانه است و وجود دارد. شفاعت غلط بر هم زننده قانون و ضد آن است، ولى شفاعت صحیح حافظ و تأیید كننده قانون است. شفاعت غلط آن است كه كسى بخواهد از راه پارتى‌بازى جلوى اجراى قانون را بگیرد. برحسب چنین تصوراتى از شفاعت، مجرم بر خلاف خواست قانونگذار و بر خلاف هدف قوانین اقدام مى‏كند و از راه توسل به پارتى بر اراده قانونگذار و هدف قانون چیره مى‏گردد. اینگونه شفاعت، در دنیا ظلم است و در آخرت غیر ممكن. ایرادهایى كه بر شفاعت مى‏شود بر همین قسم از شفاعت وارد است، و این همان است كه قرآن كریم آن را نفى فرموده است .
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «آگاه باشید، همانا حسین علیه السلام درى از درهاى بهشت است، هر كس با او دشمنى كند خدا بوى بهشت را بر او حرام مى‏كند.»

شفاعت صحیح، نوعى دیگر از شفاعت است كه در آن نه استثنا و تبعیض وجود دارد و نه نقض قوانین و نه مستلزم غلبه بر اراده قانونگذار است. قرآن این نوع شفاعت را صریحاً تأكید كرده است كه این نیز بر دو قسم است:
1- شفاعت «رهبرى» یا شفاعت «عمل».
2- شفاعت «مغفرت» یا شفاعت «فضل».
نوع اول شامل نجات از عذاب و نیل به حسنات و حتى بالا رفتن درجات مى‏باشد، و نوع دوم شفاعتى است كه تأثیر آن در از بین بردن عذاب و در مغفرت گناهان است، و حداكثر ممكن است سبب وصول به حسنات و ثواب‌ها هم بشود ولى بالا برنده درجه شخص نخواهد بود.
با توجه به آنچه به طور اجمال در خصوص شفاعت گفته شد، لازم به ذكر است كه یكى از شفاعت كنندگان از اهل‌بیت، حضرت سیدالشهدا علیه السلام است، ولى آن حضرت شفیع كسانى است كه از مكتب او هدایت یافته‏اند، نه شفیع كسانى كه مكتبش را وسیله گمراهى ساخته‏اند.
قرآن و مكتب حسینى ریسمان‌هایى هستند كه قدرت دارند بشر را از چاه نگون‌بختى به اوج سعادت بالا برند: یكى «حبل من الله» و دومى «حبل من الناس» است؛ ولى اگر كسى از این دو حبل الهى سوء استفاده نمود، جرم از ریسمان نیست، علت این است كه او در سر، سوداى بالا رفتن نداشته است، و البته چنین مردمى به وسیله قرآن و مكتب حسینى به قعر دوزخ برده مى‏شوند.(8)
شفاعت به معنى وسیع كلمه، در هر سه عالم (دنیا، برزخ و آخرت) صورت مى‏پذیرد، هر چند محل اصلى شفاعت و آثار مهم آن در قیامت و براى نجات از عذاب دوزخ است، از این رو سیدالشهداء هم در دنیا، هم در برزخ و هم در آخرت شفیع دوستداران و شیعیان حقیقى‏اش بوده و خواهد بود.
چنانكه در روایتى از امیرالمؤمنین علیه السلام آمده است: «براى ما شفاعت است و براى دوستان ما نیز شفاعت است.»(9) و در روایتى دیگر آمده است: «شافعان امامان هستند و دوستان مؤمنانند.»(10)
و معلوم است كه امام حسین علیه السلام یكى از امامان معصوم بوده كه در قیامت و محشر كبرى از شیعیان و دوستانش شفاعت مى‌كند. به طورى كه یكى از روایان گوید: روایتى از قول ابى عبدالله الحسین علیه السلام به من رسیده بود كه آقا فرموده است: «هر كس پس از مرگ من، مرا زیارت كند، پس از مرگش من هم او را زیارت مى‌نمایم.» این روایت در ذهن من بود، تا این كه شبى در عالم واقع ابى عبدالله الحسین علیه السلام را دیدم، گفتم: آقا این روایت درست است و از شماست؟ «قال: نعم، و لو كان فى النار اخرجته منها»؛ فرمود: آرى، هر چند در آتش باشد او را بیرون مى‌آورم. عرض كردم: آیا از این به بعد این روایت را بدون واسطه از خود شما نقل نمایم؟ فرمود: آرى. (11)
به محشر كه كسى نیست غمخوار كس‏ شفیع محبان، حسین است و بس‏
ترا ز باب حسینى برند جانب جنت ترا كه عاشق اویى، ترا كه شیعه اویى
 
behroozraha
شنبه 18/9/1391 - 10:14
اهل بیت
از بركات فردى سیدالشهدا علیه السلام كه از ارزش معنوى بسیارى برخوردار است، این است كه نُه امام معصوم علیه السلام بعد از او از فرزندان گرامى آن حضرت مى‏باشند، و نسل امامان به بركت وجود او ادامه یافت. چنانكه از امام باقر و امام صادق علیه السلام روایت شده است كه فرمودند: «خداوند عوض قتل امام حسین علیه السلام چهار ویژگى به آن حضرت عطا فرموده است:
اول: امامت را در ذریه او قرار داده است،
دوم: شفا را در تربت آن جناب قرار داده،
سوم: كنار و زیر قبه ایشان دعا مستجاب مى‏باشد،
چهارم: ایام زیارت كنندگان ایشان از عمرشان حساب نمى‏شود.»(6)
رسول خدا صلی الله علیه و آله را دیدم كه دست حسین بن على علیه السلام را در دست خود گرفته بود و مى‏فرمود: اى مردم، این حسین بن على است، او را بشناسید؛ سوگند به آن خدایى كه جانم به دست اوست، به راستى او در بهشت است، و دوستدار او نیز در بهشت است، و دوستدار دوستدار او نیز در بهشت مى‏باشد.

از طرفى در روایات بر این امر تصریح شده كه على بن الحسین علیه السلام بعد از پدر به امامت رسیده است. چنانكه عبدالله بن عتبه روایت كرده: خدمت امام حسین علیه السلام بودم كه پسر كوچكترش «على» وارد شد. (یعنى حضرت سجاد علیه السلام كه از على اكبر كوچكتر بوده است. و این واقعه قبل از تولد على اصغر مى‏باشد). تا آنجا كه مى‏گوید: عرض كردم: اگر آن امرى كه از آن به خدا پناه مى‏برم اتفاق افتاد، به چه كسى رجوع كنیم؟ (یعنى امام بعد از شما كیست؟) فرمود: به این پسرم: على، او امام و پدر امامان است ...»(7)
بارى، استمرار خط مستقیم و هدایتگر امامت به بركت وجود مقدس سیدالشهدا علیه السلام است، و این از بزرگترین بركت‌هاى فردى و معنوى آن حضرت است . 
 
behroozraha
شنبه 18/9/1391 - 10:11
اهل بیت
من آن نورم كه در شب‌هاى تاریك چراغ رهنماى كاروانم
در این دریا منم آن ناخدایى كه كشتى را به ساحل مى‏رسانم‏
روایت شده كه امام حسین علیه السلام فرمود: «خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شدم در حالی كه ابى بن كعب هم آنجا بود. حضرت رسول اكرم صلی الله علیه و آله فرمود: مرحبا به تو، اى اباعبدالله، اى زینت آسمان‌ها و زمین. ابى گفت: چگونه او زینت آسمان‌ها و زمین است در صورتى كه كسى غیر از تو چنین نیست؟ حضرت فرمود: اى ابى، قسم به كسى كه مرا به حق به نبوت مبعوث كرد، حسین بن على در آسمان بزرگتر از روى زمین است، و همانا بر طرف راست عرش الهى نوشته شده است كه او چراغ هدایت و كشتى نجات است.»(1)
راه حسین علیه السلام راه دل است، و هرگاه عاشقى به دل توجه كند او را پیدا مى‏كند. لذا در برخى روایات وارد است كه: «قبر او در دل‌هاى دوستداران اوست.

یكى از بركات فردى حضرت سیدالشهدا علیه السلام این است كه او «چراغ هدایت» و «كشتى نجات» است. اگر چه همه پیامبران و امامان علیه السلام چراغ‌ها و انوار هدایت و كشتی‌هاى نجات و رهایى‌اند، چنان كه پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله فرمود: «انما مثل اهل بیتى فیكم كمثل سفینة نوح من دخلها نجا، و من تخلف عنها هلك.» (2)
همانا خانداون و اهل‌بیت من در میان شما مانند كتشى نوح است كه هر كس داخل آن شود نجات پیدا كرده و هر كس كه از آن تخلف كند هلاك خواهد شد.
اما كشتى نجات حسین علیه السلام حركتش بر امواج توفنده و گسترده دریا، سریع‌تر و لنگر انداختن و پهلو گرفتن آن بر ساحل‌هاى نجات آسان‌تر بوده و دایره بهره‏ورى و استفاده از نور مشعل وجود حسین علیه‌السلام وسیع‌تر است.
در آن زمانى كه امواج بلند و سهمگین فساد و گناه بر پیكره نیمه ‏جان جامعه اسلامى، و جان و دل مسلمانان، تازیانه مرگ مى‌زد و گرداب حوادث و توطئه‏ها و پلیدی‌ها، خفتگان در بستر غفلت را بى‏رحمانه به قعر تاریكى و تباهى مى‌كشید، این حسین بود كه با قیام و نهضت الهى خود و شهادت و اسارت اهل‌بیت خویش، گرفتاران در این اوضاع خطرناك را از دریاى پر تلاطم ساخته شده به دست فتنه‏گر «بنى امیه» نجات بخشید و با كشتى رهایى خود، این خفتگان و غافلان و گرفتاران را به ساحل نجات رهنمون نمود.
از امام باقر و امام صادق علیه السلام روایت شده است كه فرمودند: «خداوند عوض قتل امام حسین علیه السلام چهار ویژگى به آن حضرت عطا فرموده است:
اول: امامت را در ذریه او قرار داده است،
دوم: شفا را در تربت آن جناب قرار داده،
سوم: كنار و زیر قبه ایشان دعا مستجاب مى‏باشد،
چهارم: ایام زیارت كنندگان ایشان از عمرشان حساب نمى‏شود.»

آرى، حسین علیه السلام «مصباح الهدى» است تا در این ظلمتكده خاك، دلیل و راهنماى راه باشد؛ و «سفینة النجاة» است تا در اقیانوس متلاطم فتنه‏ها و ضلالت‌ها، غرق شدگان را كه كشتى شكسته بودند فریادرس باشد.
اى كه مصباح هدایت هستى و فلك نجات از چه با این اشك‌ها ایجاد طوفان مى‌كنى؟
زنده در قبر دل ما بدن كشته تو است جان مایى و ترا قبر حقیقت دل ماست 
 
behroozraha
شنبه 18/9/1391 - 10:9
اهل بیت
جهت اول, درس هاى عاشوراست. عاشورا پیام ها و درس هایى دارد. عاشورا به ما درس مى دهد كه براى حفظ دین باید فداكارى كرد. درس مى دهد كه در راه قرآن باید از همه چیز گذشت. درس مى دهد كه در میدان نبرد حق و باطل, همه افراد اعم از كوچك و بزرگ, زن و مرد, پیر و جوان, شریف و وضیع و امام و رعیت با هم در یك صف قرار مى گیرند. درس مى دهد كه جبهه دشمن با همه توانایى هاى ظاهرى بسیار آسیب پذیر است. همچنان كه جبهه بنى امیّه به وسیله كاروان اسیران عاشورا در كوفه آسیب دید, در شام آسیب دید, در مدینه آسیب دید و بالأخره هم نهضت عاشورا به فناى جبهه سفیانى منتهى شد.


از بیانات مقام معظم رهبرى (مدظله العالى)
در دیدار با نیروهاى مقاومت بسیج
13 محرّم 1413
 
behroozraha
شنبه 18/9/1391 - 10:8
اهل بیت
براى زیارت‏ هیچ امامى، به اندازه زیارت حسین بن على(ع) در ( كربلا ) تاءكید نشده است.
حتى براى زیارت رسول خدا(ص) هم آن همه سفارش و دستور نیست.
گاهى در روایات،زیارت ( كربلا )، از زیارت ( كعبه ) هم برتر و بالاتر به حساب آمده است و براى زیارت سیدالشهدا، پاداشى برابر دهها و صدها حج و عمره بیان شده است، باید راز قضیه را فهمید.
لحن و بیانى‏كه در احادیث مربوط به زیارت سیدالشهدا(ع) به كار رفته است، بسیار جدى و آمیخته با تاءكیدات فراوان است.
ضرورت‏زیارت را در هر حال و همواره مطرح مى‏كند، آن را براى یك شیعه و پیرو امام، در حد یك ( فریضه ) مى‏شمارد، ترك آن را بسیار ناپسند مى‏داند و هیچ عذر و بهانه و خوف و خطر را مانع از آن به حساب نمى‏آورد و به رسمیت نمى‏شناسد.
ازانبوه روایات گوناگون، به چند نمونه اشاره مى‏كنیم:
امام صادق(ع)در دیدار با یكى از اصحاب برجسته اش به نام ( ابان بن تغلب ) ، از وى مى‏پرسد:اى ابان:
كى به زیارت قبر حسین رفته‏اى ؟
ابان - مدتى است طولانى كه به زیارتش نرفته‏ام.
امام - سبحان‏الله...تو از بزرگان و روساى شیعه‏هستى‏ودر عین حال، حسین(ع) را رها كرده و به زیارتش نمى‏روى؟... امام باقر(ع) از یكى از شیعیان پرسید:فاصله میان شما و حسین (ع) چه قدر است؟
- بیست‏و شش فرسخ (یا:شانزده فرسخ) - آیا به زیارت قبرش مى‏روید؟
- نه!- چه‏قدر جفا كردید!...  زیارت حسین رفتن، یك تكلیف مكتبى براى شیعه او و پیرو مكتب عاشورا است.
بدون پیوند باآن مرقد و مزار، ( شیعه بودن ) داراى خلل است.این مطلبى است كه خود ائمه دین فرموده‏اند.امام صادق(ع؟فرمود:
هر كس به زیارت‏حسین(ع) نرود تا بمیرد، در حالیكه خود را هم شیعه ما بداند، هرگز او شیعه ما نیست.و اگر از اهل بهشت هم باشد، او مهمان بهشتیان است:
( من لم یاءت قبرالحسین(ع) و هم یزعم انه لنا شیعه حتى یموت، فلیس هولنا بشیعه و ا ن كان من اهل الجنه فهو ضیفان اهل الجنه )  امام صادق(ع) در جاى دیگر فرمود:
كسى كه‏توانایى زیارت حسین را داشته باشد ولى زیارت نكند، نسبت به پیامبر اسلام و ائمه ( عاق ) شده است.  و نیز، آن حضرت فرموده است:
زیارت‏حسین بن على(ع)، بر هر كسى كه ( حسین ) را از سوى خداوند، (امام) مى‏داند لازم و واجب است:
( زیاره الحسین‏بن على واجبه على كل من یقر للحسین بالاءمامه من ا لله‏عزوجل.)  و اینكه:هر كه تا هنگام مرگ، به زیارت حسین(ع) نرود، دین‏و ایمانش نقصان دارد.  امام باقر(ع) فرموده است شیعیان ما را به زیارت قبر حسین بن على دستور بدهید.چرا كه زیارت او، بر هر مومنى كه به ( امامت الهى ) حسین(ع)، اقرار دارد، فریضه است.  و در سخنى دیگر فرموده است:شیعیان ما را دستور دهید تا حسین(ع) را زیارت كنند.همانا زیارت او عمر را زیاد، رزق را افزون، و بدیها را دفع مى‏كند و زیارت او، بر هر مومین كه به امامت او از سوى خداوند اعتقاد دارد واجب است. گویا بین اعتقاد به امامت و رهبرى، با رفتن به زیارت، ملازمه‏است و زیارت عمل به تعهد و وفاى كامل به پیمانى است كه بین هر امام و پیروان او برقرار است.
 
   behroozraha
جمعه 17/9/1391 - 19:29
اهل بیت
اثر زیارت امام حسین(ع) در روح انسان به تذکر منحصر نمی‏شود، بلکه در شورانگیزی و ایجاد روحیه انقلابی و دادخواهی نیز تاثیری شگرف دارد زیرا مضمون بسیاری از آیات یادآور ستمها و جنایاتی است که بر عترت طاهره نبوی و اهل بیت عصمت رفته است، و لعن بر قاتلان و ظالمان و دنباله‏روان آنان می‏باشد، و این نکته مخصوصا در زیارت سیدالشهدا علیه‏السلام بیشتر دیده می‏شود.
بنابر آنچه در کتابهای تاریخی آمده است زیارت امام حسین(ع) و یارانش در سالهای اولیه چنان شورانگیز و انقلاب‏آفرین بود و اثری آشکار در معرفی مظالم و اعمال کفرآمیز امویان داشت، که دستگاه حاکم چاره‏ای جز این ندید که از هجوم زائران به حائر حسینی جلوگیری نماید. در نیل به این هدف دستور داد پیرامون کربلا پاسگاههایی تعبیه کردند، و مامورین بدخو و سخت‏گیر به نگهبانی پرداختند تا مردم را از زیارت تربت پاکش مانع شوند. اما عشق حسینی که در دل مؤمنان نهفته بود و تشویق امام باقر و صادق(ع) به زیارت آن حضرت چنان بود که شیعیان در پوشش تاریکی شب به زیارت می‏رفتند و گاه بعضی هم گرفتار می‏شدند و به شدیدترین شکلی مجازات می‏شدند. 
در چنین شرایط سختی است که معنی واقعی این حدیث‏حضرت صادق(ع) روشن می‏شود که چون ابن بکیر بیم خود را از سلطان (حکومت‏سلطه و زور) و خبرگزاران جاسوس و دژبانان مرزی اعلام می‏دارد، به او می‏فرماید: ابن بکیر! آیا دوست نداری که خدا ترا در راه ما بیمناک بیند؟ آیا نمی‏دانی هر که به خاطر ما ترس را پذیرا شود، خدا او را در سایه عرش خود پناه می‏دهد، و هم سخن او در زیر عرش الهی حسین(ع) باشد، و خدایش از هراس و ناراحتی‏های روز رستاخیز پناه دهد. 
در تشویق به زیارت سیدالشهدا(ع) با وجود ترس، معاویة بن‏وهب از همان امام نقل می‏کند که فرمود:
ای معاویه: زیارت قبر حسین(ع) را به خاطر ترس وامگذار. زیرا آنکه زیارتش را ترک کند، حالی او را فرا می‏گیرد که آرزو می‏کند کاش قبر امام نزدش بود!! آیا دوست نداری که خدا شخص تو و همراهانت را در زمره گروهی بیند که رسول الله(ص) و علی و فاطمه و ائمه(ع) همه برایش دعا می‏کنند؟
با وجود چنین مشکلاتی است که زرارة از حضرت باقر(ع) می‏پرسد: چه می‏فرمایی در باره کسی که زیارت پدرت را با ترس انجام دهد؟
امام پاسخ می‏دهد: روز قیامت که بیشترین وحشت و ترس افراد را فرا می‏گیرد، خدا او را در امان می‏دارد، و فرشتگان به بشارت با او برخورد می‏کنند و می‏گویند: مترس و اندوهگین مباش، این روز [سرور] تواست که در آن کامیابی و رستگاریت می‏باشد. 
از سال 61 که شهادت اباعبدالله الحسین(ع) و اصحابش واقع شد، تا سال 132 که انقراض حکومت ننگین و ظلم‏آلود بنی‏امیه است، با زوار آن حضرت بسیار بدرفتاری می‏شد و به صورتهای مختلف برای آنان موانعی ایجاد می‏کردند، اما شور حسینی و مظالم اموی و وجود چنان احادیثی، سنت زیارت فرزند رسول خدا(ص) و برترین شهیدان دنیا را برقرار داشت، چنانکه شیفتگان پیاده و شبانه، پنهان و ترسان، به شوق دیدار حائر حسینی تنها و دسته‏جمعی، حرکت می‏کردند، و زیارت حقیقی را که ارتباط قلبی با امام و پیروی عملی از امام است، انجام می‏دادند.
آنچه مشکلات راه را تا حدی تسهیل می‏کرد، وجود دو دهکده آباد به نام «غاضریه‏» و «نینوا» بود، که در حدود شمال شرقی و جنوب شرقی حائر امام قرار داشت. «از این دو دهکده و مخصوصا از غاضریه که دم راه واقع شده بود، بظاهر زائرین می‏توانستند آنجا را هدف و مقصد خویش وانمود کنند، و پس از توقف مختصری برای رفع سوء ظن افراد مسلح مخفیانه داخل حائر مقدس شوند.» 
این جنبه سیاسی - انقلابی زیارت سیدالشهدا(ع)، در دوران عباسیان نیز وجود داشت، زیرا آن ستمگران حیله‏گر پس از تحکیم پایه‏های حکومت‏خویش دستور تخریب و محو آثار مرقد مطهر حسینی را صادر کردند، و چنانکه نوشته‏اند، «اول کسی که از بنی‏عباس این بدعت را وضع کرد، منصور دوانیقی بود. وی در راس ستون متجاوزین به حائر و قبر مطهر قرار گرفته است. رفتار منصور سرمشقی برای خلفای بعدی گردید، و هارون الرشید و متوکل از او پیروی کردند. ظلم منصور و پرده‏دری او به جایی رسید که علمای دین سخت‏به معارضه با او پرداختند و دو تن از رؤسای مذاهب چهارگانه معاصر او که ابوحنیفه و مالک بن‏انس باشند، برای مردم مدینه فتوا دادند که بیعتی را که منصور برای خویش گرفته است، مطابق با شرع نیست...» 
هارون الرشید در اواخر حکومت ظالمانه‏اش آنگاه که از علاقه مردم به آل علی و کثرت زوار حسینی با خبر شد، دستور محو آثار حائر سیدالشهدا(ع) را صادر کرد.  متوکل عباسی، همانکه نرون عرب لقب گرفت، چهار بار در سالهای‏233، 236،237،247 آن مکان مقدس و کانون الهام‏بخش را مورد اهانت و تخریب قرار داد. ابوالفرج اصفهانی در مقاتل الطالبیین می‏نویسد: «قبر حسین(ع) را خراب کرد و آثار آن را محو نمود، و پاسگاههایی در مسیر زوار قبر او قرار داد تا هیچ کدام از زوار راه گریزی نداشته باشند و تمام آنها به چنگ مامورین او گرفتار شوند، آنها را یا می‏کشت و یا به بدترین عقوبتها مجازات می‏کرد». 
با همه این ستمها و بازداشتها و خشونتها انبوه زائران مشتاق سیدالشهدا(ع) روانه آن قبله احرار می‏گشت، بطوری که این رشته معنوی، زیارت، که پیوند امام با مامومین را برقرار می‏داشت، هیچ گاه گسسته نشد و پیام‏آور شورها و شوقها، تولاها و تبراها، حق‏جوییها و کفرستیزیها بود، بخصوص که با مراسمی از سوگواری و مرثیه‏خوانی، بیان مناقب خاندان عترت و مظالم غاصبان حقوق آنان همراه می‏شد، و وجود چنین پیامها و حرکتها بود که حاکمان غاصب را به چنان عکس‏العمل‏های زشتی وا می‏داشت.
تولدی دیگر
گر چه ائمه معصومین ما هر یک به نوعی شهید شدند، و تاریخ تشیع از آغاز با خط خونین شهادت رقم خورد، اما یفیت‏به شهادت رساندن حسین بن‏علی(ع) به اندازه‏ای ظالمانه و اندوه‏زا بود که در دفتر شهدای اسلام عنوانی برجسته و ممتاز یافت و حادثه‏ای بی‏نظیر شد، و حضرتش به حق «سیدالشهدا» لقب گرفت، و «شهادت‏» با قیام و جهاد مقدسش معنایی تازه و ارزشی بیشتر پیدا کرد.
به موازات این دگرگونی در فرهنگ اسلام، «زیارت‏» نیز تولدی دیگر یافت و وارد مرحله‏ای جدید شد. زائر حسینی مقامی والا و سیمایی ملکوتی یافت، و کربلا قبله آزادگان و مورد عنایت‏خدای شهیدان گردید، و ثواب زیارتش افزون از ج‏بیت‏الله شد.
شرح این نکات را از زبان روایات باید خواند:
1 - حضرت باقرالعلوم(ع) فرمود: وقتی حسین(ع) به حضور رسول خدا(ص) وارد می‏شد، او را به سوی خود می‏کشید و سپس به امیرالمؤمنین(ع) می‏گفت: «او را نگهدار»، بعد به طرفش خم می‏شد و او را می‏بوسید و می‏گریست. - حسین(ع) می‏گفت: ای پدر! چرا می‏گریی؟ - ای پدر! آیا من کشته می‏شوم؟ - آری پدر و برادرت و خودت. - ای پدر! مکانهای شهادت ما پراکنده خواهد بود؟ - بلی فرزندم. - چه کسی از امت تو مرا زیارت می‏کند؟ - جز صدیقین از امتم مرا و پدر و برادرت و ترا زیارت نمی‏کند.
چنانکه از این خبر نیز استنباط می‏شود، تاکیدی که بر زیارت سیدالشهدا(ع) شده است ارتباط مستقیم با مساله شهادت آن حضرت دارد، که از روایات دیگر نیز برمی‏آید   اما «صدیقین‏» که زائران واقعی آن امام معرفی شده‏اند، کسانی هستند که رسول الهی و آنچه را که از جانب خدا آورده است، درست می‏داند، و خود راست‏گفتار و درست‏کردارند. 
2 - امام باقر(ع) فرمود: شیعیان ما را به زیارت قبر حسین(ع) امر کنید، که آمدن به حضورش بر هر مؤمنی که به امامت‏حسین(ع) از طرف خدای عزوجل اقرار دارد، واجب است. 
3 - امام جعفر صادق(ع) فرمود: هر کس قبر حسین بن‏علی(ع) را روز عاشورا با شناخت‏به حقش زیارت کند، همانند کسی است که خدا را در عرش زیارت کرده. 
چنین تعبیرهایی گویای میزان تقرب سیدالشهدا(ع) به خدای سبحان و بلندی قدرش در پیشگاه الهی است، که دیدار با معرفت او چون «لقاءالله‏» است، و با آنچه از تاثیر شگرف شهادتش برای اعلای کلمه حق و معرفی اسلام راستین و اضمحلال باطل می‏دانیم، جای شگفتی از چنان تعبیرهایی نیست، و همچنان است که در زیارتش می‏خوانیم: «السلام علیک یا ثارالله و ابن‏ثاره‏». 
اعتقاد به چنین احادیثی است که در روز عاشورا شیفتگان حسینی را برمی‏انگیزد تا دسته دسته و قبیله قبیله، پیاده و سواره به کربلا روی آورند، و خاطره شهادت جانگدازش را تجدید نمایند. انعکاس این حرکت‏شورانگیزءو راه افتادن دسته‏های عزاداری در روز عاشورا و در سایر شهرها، نیز برای زنده نگهداشتن قیام سیدالشهدا(ع) همواره و در هر زمان مهم و مؤثر بوده است.
4- ابوهاشم جعفری می‏گوید: به حضور ابوالحسن علی بن‏محمد(ع) وارد شدم، در حالی که حضرت تب دار و بیمار بود.
ایشان به من فرمود: ای اباهاشم! مردی از موالی ما را به حائر بفرست تا خدا را بخواند و برایم دعا کند.
از حضورش که بیرون آمدم، با علی بن‏بلال روبرو شدم. آنچه امام هادی(ع) به من گفته بود به وی اعلام کرده، و از او خواستم همان کسی باشد که به حائر می‏رود.
او گفت [درخواستت را] می‏پذیرم و فرمانبردارم، ولی من می‏گویم یقینا امام از حائر افضل است، زیرا به منزله کسی است که در حائر است، و دعای حضرتش برای خود برتر از دعایی است که من در حائر برایش بکنم.
آنچه علی بن‏بلال گفته بود به امام اطلاع دادم. حضرت به من فرمود به اوبگو:
رسول خدا(ص) از خانه خدا و حجرالاسود افضل بود، ولی گرد خانه طواف می‏کرد، و به سنگ دست می‏مالید می‏بوسید. همانا خدای تعالی - قطعه زمین‏هایی ممتاز دارد و دوست دارد در آنها دعا شود و برای کسی که دعا می‏کند، استجابت نماید و حائر حسین(ع) از این مکانها است. 
 
behroozraha
جمعه 17/9/1391 - 19:27
اهل بیت
امام سجاد (ع) با شش خلیفه معاصر بود كه هیچ یك بااهل‏بیت (علیهم السلام) مهر نورزیدند . این خلفا عبارتند از :
1- یزید بن معاویه
2- عبدالله بن زبیر
3- معاویه‏بن یزید
4- مروان بن حكم
5- عبدالملك بن مروان
6- ولیدبن عبدالملك
امام سجاد (ع) پس از شهادت پدر ، درایام اسارت و در شرایط‏اختناق ، امامت را به عهده گرفت . این شرایط سخت تا پایان‏امامت وى ادامه یافت . مسعودى نوشته است : «قام ابومحمد على‏بن الحسین (ع) بالامر مستخفیا على تقیه شدیده فى زمان صعب .
»حضرت سجاد (ع) امامت را به صورت مخفى و با تقیه شدید و درزمانى دشوار عهده دار گردید .
در چنین مقطع زمانى ، آیا امام (ع) مى‏توانست دست‏به‏مبارزات سیاسى و فعالیتهاى گسترده فرهنگى و اجتماعى بزند ؟ به نظر مى‏رسد پاسخ منفى است ; به دو دلیل :
1- جو اختناق و كنترل شدیدى كه حكومتها پس از شهادت امام حسین(ع) به وجود آورده بودند ; این اختناق سبب شد مبارزات سیاسى‏یا مسلحانه نتیجه‏اى جز هدر رفتن نیروها نداشته باشد . چنان كه‏مبارزات زمان آن حضرت تماما به شكست انجامید . براى درك این‏وضعیت اسفبار ، توجه به دو روایت زیر سودمند است :
الف) «سهل بن شعیب‏» ، یكى از بزرگان مصر ، مى‏گوید :روزى به حضور على بن الحسین (ع) رسیدم و گفتم : حال شماچگونه است ؟
فرمود : فكر نمى‏كردم شخصیت‏بزرگى از مصر مثل شما نداند كه‏حال ما چگونه است ؟ اینك اگر وضع ما را نمى‏دانى ، برایت توضیح‏مى‏دهم :
وضع ما ، در میان قوم خود ، مانند وضع بنى‏اسرائیل در میان‏فرعونیان است كه پسرانشان را مى‏كشتند و دخترانشان را زنده نگه‏مى‏داشتند . امروز وضع ما چنان دشوار است كه مردم با ناسزاگویى‏به بزرگ و سالار ما بر فراز منبرها ، به دشمنان ما تقرب مى‏جویند.»
ب) زراره بن اوفى مى‏گوید : دخلت على على ابن الحسین (ع) فقال : یازراره الناس فى‏زماننا على ست طبقات : اسد و ذئب و ثعلب و كلب و خنزیر و شاه‏فاما الاسد فملوك الدنیا یحب كل واحد منهم ان یغلب و لا یغلب واما الذئب فتجاركم یذمو (ن) اذا اشتروا و یمدحو (ن) اذاباعوا و اما الثعلب فهولاءالذین یاكلون بادیانهم و لایكون فى‏قلوبهم ما یصفون بالسنتهم و اما الكلب یهر على الناس بلسانه ویكرمه الناس من شر لسانه و اما الخنزیر فهولاءالمخنثون واءشباههم لایدعون الى فاحشه الا اءجابوا و اما الشاه بین اءسد وذئب و ثعلب و كلب و خنزیر .»
حضرت در این روایت ، حاكمان را به شیران درنده و مسلمانان رابه گوسفندان اسیر در چنگ درندگان ، تشبیه كرده است .
2- شرایط نا سالم فرهنگى آن روزگار; براثر فعالیتهاى ناسالم‏حكومتهاى وقت و انگیزه‏هاى مختلفى كه در آن زمان وجود داشت‏مردم به طرف بى‏بندوبارى سوق داده شدند و با چنین مردمى هرگزنمى‏شد كارهاى بنیادى انجام داد مگر این كه تحولى معنوى در آنان‏به وجود آید . در این موقعیت ، تمام تلاش حضرت سجاد (ع) این‏بود كه شعله معنویت را روشن نگه دارد و این جز از راه دعاها ونیایشها و تذكارهاى مقطعى حضرت به خوبى از عهده آن برآمد .
ممكن نبود .
در مورد رواج فرهنگ غلط بى‏بندوبارى و فحشا در آن عصر ، یكى‏از محققان مى‏نویسد : «در مدینه مجالس غنا و رقص برپا مى‏شد و چه بسا زنان ومردان با یكدیگر بودند و هیچ پرده‏اى نیز در میان نبود .
(الشعر والغنافى المدینه و مكه ، ص 250) . . . عایشه دختر طلحه مجالس مختلط از مردان و زنان برپامى‏كرد و در آن مجالس با فخر و مباهات آواز مى‏خواند .
(الاغانى ، ج 10 ، ص 57)
. . . مدینه پر از زنان آوازه‏خوان شده بود و آنها نقش فعالى‏در آموزش غنا به دختران و پسران و گسترش آوازه‏خوانى و اشاعه‏بى‏بندوبارى و فساد داشتند . . . .»
در تاریخ الادب العربى ، ج 2 ، ص 347 چنین آمده است : «گویى این دو شهر بزرگ حجاز (مكه و مدینه) را براى‏خنیاگران ساخته بودند ، تا آنجا كه نه تنها مردمان عادى ، بلكه‏فقیهان و زاهدان نیز به مجالس آنان مى‏شتافتند .»
در این موقعیت ، امام سجاد (ع) براى تبیین معارف اسلام وبرپاداشتن شجره اسلام و زنده نگه داشتن مشعل معنویت ، از سلاح‏دعا استفاده كرد و بذر معنویت پاشید تا در موقعیت مناسب ثمردهد .
یكى از نویسندگان معاصر در باره صحیفه سجادیه كه در بردارنده‏دعاهاى امام (ع) است . مى‏نویسد : «. . . صحیفه سجادیه اساس اندیشه انقلابى را تشكیل داده وامت اسلامى نیز نیاز به تكیه گاهى كامل و انقلابى داشته است .
نیاز امت در آن هنگام ، سخن و یا اشعار كینه برانگیز و عواطف‏لحظه‏اى و زودگذر نبود ، بلكه به یك نظریه كامل و انقلابى نیازداشته است . امام زین العابدین (ع) این نظریه را تنها درصحیفه سجادیه كه چكیده اصول تربیتى امام (ع) است . تبیین‏نكرده ، بلكه خود امام زبور ناطق بوده است .»
این نویسنده در مورد تاثیر صحیفه سجادیه در هدایت انقلابیان‏و حركتهاى اسلامى مى‏نویسد : «من گمان نمى‏كنم كه پس از قرآن كتابى همچون صحیفه سجادیه‏باشد كه این گونه قلب محرومان را تسلى بخشد و خون انقلاب را دررگهاى مستضعفان به جوش آورد و دلهاى مجاهدان را به درخشش خودروشن كند و هدایتگر انقلابیون در راه مبارزه باشد . . .»
عنوان صحیفه ، دعا و نیایش است ; اما از موضوعات مبارزاتى وسیاسى تهى نیست . موارد زیر بر درستى این سخن گواهى مى‏دهد :
1ك دعاى چهل و هشتم صحیفه :
حضرت در این دعا به صراحت از مسایل زیر كه جنبه سیاسى دارد یاد مى‏كند :
الف) مقام خلافت مخصوص خلفا و اصفیاى الهى است .
ب) مقام خلافت مورد یورش و غصب قرار گرفته است .
ج) احكام خدا تبدیل گشته و كتاب خدا مورد غفلت قرار گرفته‏است .
د) واجبات الهى تحریف شده است .
ه) سنت پیامبر (ص) متروك گشته است .
متن دعا چنین است : «. . . اللهم ان هذا المقام لخلفائك و اصفیائك و مواضع‏امنائك فى الدرجه‏الرفیعه التى خصصتهم بها قد ابتزوها و انت‏المقدر لذلك لایغالب امرك و لا یجاوز المحتوم من تدبیرك كیف شئت‏و انى شئت و لما انت اعلم به غیر متهم على خلقك و لا لارادتك حتى‏عاد صفوتك و خلفاوك مغلوبین مقهورین مبتزین یرون حكمك مبدلا وكتابك منبوذا و فرائضك محرفه عن جهات اشراعك و سنن نبیك متروكه‏اللهم العن اعداءهم من الاولین و الاخرین و من رضى بفعالهم واشیاعهم و اتباعهم اللهم صل على محمد و آل محمد انك حمید مجیدكصلواتك و بركاتك و تحیاتك على اصفیائك ابراهیم و آل ابراهیم وعجل الفرج و الروح و النصره و التمكین و التاییدلهم . . .»
2ك دعاى چهل و هفتم :
درزمانى كه اهل‏بیت (علیهم السلام) در فشار به سر مى‏بردند وامیرمومنان (ع) بر فراز منبرها لعن مى‏شد ، حضرت در دعاى چهل‏و هفتم (دعاى روز عرفه) به مسایل مهم زیر اشاره مى‏كند :
الف) مقام امارت و رهبرى از آن اهل‏بیت (علیهم السلام) است
ب) ائمه (علیهم السلام) از هر پلیدى پیراسته و شایسته‏وساطت‏بین خالق و خلق‏اند .
ج) دین به وسیله امام منصوب از سوى خداوند تقویت مى‏شود .
د) خدا اطاعت از ائمه را واجب ساخته است .
فرازى از دعاى عرفه آن حضرت چنین است : «رب صل على اءطائب اهل بیته الذین اخترتهم لامرك و جعلتهم‏خزنه علمك و حفظه دینك و خلفائك فى‏ارضك و حججك على عبادك وطهرتهم من الرجس و الدنس تطهیرا بارادتك و جعلتهم الوسیله الیك‏و المسلك الى خبتك . . .»
«. . . اللهم انك ایدت دینك فى كل اوان بامام اقمته علمالعبادك و منارا فى بلادك بعد ان وصلت‏حبله بحبلك و جعلته‏الذریعه الى رضوانك و افترضت طاعته و حذرت معصیته و امرت‏بامتثال اوامره . . . و اته من لدنك سلطانا نصیرا وافتح له‏فتحا یسیرا . . . .»
3ك دعاى چهاردهم :
این دعا سراسر شكوه از ستمگران است كه در نظر آن حضرت مصداقى‏جز حكام وقت ندارد .
4ك دعاى بیستم : (دعاى مكارم الاخلاق)
حضرت در این دعا از خداوند مى‏خواهد او را از سلطه ستمگران‏نجات بخشد و پیروزش سازد : «اللهم صل على محمد و آل محمد و اجعلنى یدا على من ظلمنى ولسانا على من خاصمنى و ظفرا بمن عاندنى وهب لى مكرا على من‏كایدنى و قدره على من اضطهدنى . . .»
5ك دعاى چهل و نهم :
حضرت در این دعا از فراوانى دشمنانش و از برنامه‏هاى حساب شده‏آنان جهت آزار و حتى قتل امام به خدا شكوه مى‏كند : «فكم من عدو انتضى على سیف عداوته و شحذلى ظبه مدیته وارهف لى شباحده و داف‏لى قواتل سمومه و سدد نحوى صوائب سهامه ولم تنم عنى عین حراسته و اضمر ان یسومنى المكروه و یجر عنى‏زعاق مرارته فنظرت یا الهى . . . .»
بارخدایا ! چه بسا دشمنى كه شمشیر عداوت آخت و بر من تاخت وبراى كشتن من خنجر خویش تیز كرد و با دم برنده آن آهنگ جان من‏نمود و زهر كشنده به آب من بیامیخت و خدنگ جان شكار خویش دركمان نهاد و مرا نشانه گرفت و چون پاسبانان همواره بیدار ،دیده از من برنمى‏گرفت و در دل داشت كه مرا گزندى سخت رساند وشرنگ كینه خویش به كامم ریزد ; آنگاه اى خداوند من ! دیدى كه ... .»
حضرت زین العابدین علیه السلام تداوم‏بخش عزت و افتخار حسینى
عبدالكریم تبریزى
پیشواى چهارم شیعیان علیه السلام بعد از حضور در حماسه افتخار آفرین و عزت بخش عاشوراى حسینى، از لحظه‏اى كه در غروب عاشورا با شهادت پدر بزرگوار و سایر عزیزانش مواجه گردید براى ادامه راه آنان، مسئولیت‏سنگینى را به دوش كشید . امامت امت، سرپرستى اطفال و بانوان، رساندن پیام عاشورا به گوش جهانیان، تداوم مبارزه با طاغوت و طاغوتیان و از همه مهمتر پاسدارى از اهداف متعالى امام حسین علیه السلام كه موجب عزت و افتخار عالم اسلام گردید، از جمله مسئولیتهاى آن امام همام به شمار مى‏آید . امام سجاد علیه السلام كه در دوران امامت‏خویش در محدودیت‏شدیدى به سر مى‏برد و حاكمان مستبد اموى سایه شوم خود را بر شهرهاى اسلامى گسترده بودند و اهل ایمان از ترس مال و جان خود مخفى مى‏شدند، با اتخاذ صحیحترین تصمیمها و موضعگیریهاى مناسب و بجا و با استفاده از مؤثرترین شیوه‏ها توانست از فرهنگ عاشورا و دستآوردهاى ارزشمند آن - كه همان عزت و افتخار ابدى براى اسلام و مسلمانان و بلكه براى جهان بشریت‏بود - به صورت شایسته‏اى پاسدارى كرده و راه حماسه آفرینان كربلا را تداوم بخشد و یاد و نام و خاطره سالار شهیدان حضرت حسین بن على علیهما السلام را جاودانه ساخته و بر بلنداى تاریخ ابدى نماید . در این فرصت‏با مهمترن فعالیتهاى آن یادگار امامت در پاسدارى از فرهنگ عزت و افتخار حسینى علیه السلام آشنا مى‏شویم:
1- خطابه‏هاى حماسى و تاثیرگذار
بدون تردید روشنگریهاى امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب كبرى علیها السلام و برخى دیگر از خاندان حضرت ابا عبدالله علیه السلام بعد از ماجراى غمبار كربلا در تداوم آن نهضت عظیم اسلامى نقشى به سزا داشته است .
مهمترین دستآورد سخنان آن بزرگوار آگاه نمودن مردم غفلت زده، بیدار كردن وجدانهاى خفته، افشاى جنایات دشمنان اهل بیت علیهم السلام، نمایاندن چهره حقیقى زمامداران ستمگر اموى و انتشار فضائل و مناقب اهلبیت علیهم السلام و معرفى آن گرامیان به عنوان جانشینان بر حق پیامبر صلى الله علیه و آله بود . امام سجاد علیه السلام در شهر كوفه با مردم ساده، سطحى نگر، تاثیرپذیر و پیمان شكن آن شهر سخن گفته و بعد از شناساندن خویش و افشاى جنایات امویان فرمود: «اى مردم! شما را به خدا سوگند مى‏دهم، آیا شما براى پدرم نامه ننوشتید و آنگاه بى وفایى نكردید؟ ! آیا با او عهدها و پیمانهاى محكم نبستید و سپس با او پیكار كرده و او را به شهادت رساندید؟ ! واى بر شما! چه كار زشتى انجام دادید، شما چگونه به سیماى رسول الله صلى الله علیه و آله نظاره خواهید كرد، هنگامى كه به شما بگوید: فرزندان مرا كشتید، احترامم را از میان بردید، پس، از امت من نیستید!» هنوز سخنان امام تمام نشده بود كه مردم گریه كنان و ضجه زنان همدیگر را ملامت كرده و به نگون بختى خود، - كه خود برگزیده بودند - تاسف خورده و اشك ندامت و پشیمانى مى‏ریختند .   مهمترین تاثیر این خطابه را مى‏توان در سال 65 هجرى در قیام توابین به وضوح به نظاره نشست .
همچنین پیشواى چهارم هنگامى كه در شام به مجلس جشن پیروزى یزید برده شد، ضمن تحقیر خطیب متملق دربار اموى، در كرسى خطابه قرار گرفته و با بهره‏گیرى از زیباترین و بلیغ‏ترین جملات، فجایع كربلا را بازگو كرده و ضمن افشاى چهره زشت جنایتكاران، تبلیغات سوء دشمنان اهلبیت علیهم السلام را خنثى كرده و سیماى سراسر فضیلت و افتخار آل محمد صلى الله علیه و آله را براى مردم نا آگاه شام نمایان ساخت . آن حضرت فرمود: «ایها الناس اعطینا ستا و فضلنا بسبع، اعطینا العلم والحلم و السماحة والفصاحة والشجاعة و المحبة فى قلوب المؤمنین، و فضلنا بان منا النبى المختار محمدا و منا الصدیق و منا الطیار و منا اسدالله و اسد رسوله و منا سبطا هذه الامة و منا مهدى هذه الامة;   اى مردم! به ما شش چیز عطا شده و به هفت نعمت [بر دیگران] برترى یافته‏ایم . به ما علم، حلم، جوانمرى، فصاحت، شجاعت و دوستى در دل مؤمنان عطا شده است و ما به اینكه رسول برگزیده خداوند، حضرت محمد صلى الله علیه و آله و [حضرت على علیه السلام نخستین] تصدیق كننده [پیامبر صلى الله علیه و آله] و جعفر طیار و [حمزه،] شیر خدا و رسول او و حسن و حسین علیهما السلام و مهدى این امت از ما هستند، فضیلت داده شده‏ایم .»
آن حضرت در ادامه به فضائل بى‏شمار امیرمؤمنان علیه السلام پرداخته و از چهره درخشان على علیه السلام به نحو زیبایى دفاع نموده و در خاتمه با معرفى امام حسین علیه السلام، به ذكر مصیبت آن حضرت پرداخت . این سخنان آتشین، منطقى و روشنگر، آنچنان فضاى جهل و غفلت و خفقان را درهم شست كه یزید در مقام دفاع از خود و سلطنتش برآمد . 
امام سجاد علیه السلام خطبه دیگرى را نیز در نزدیكى مدینه براى مردمى ایراد نمود كه به استقبال قافله خسته دل و دل شكسته حسینى آمده بودند . این خطابه نیز آثار فراوانى در روحیه مردم مدینه گذاشت كه یكسال بعد از حادثه عاشورا، قیام خودجوشى از سوى اهالى مدینه بر علیه دستگاه طاغوتى بنى‏امیه رخ نمود كه به «واقعه حره‏» معروف است .
2- گفتگوهاى دشمن شكن
امام چهارم علیه السلام در پاسدارى از اهداف عاشورا هر جا كه احساس مى‏كرد دشمن مى‏خواهد قیام كربلا را زیر سؤال برده و آن حماسه تاریخى را پوچ و باطل جلوه دهد، در مقام دفاع برآمده و با پاسخهاى كوبنده با نقشه‏هاى شیطانى آنان به ستیز بر مى‏خواست كه بارزترین نمونه‏هاى آن در مجلس عبیدالله بن زیاد و یزید بن معاویه به چشم مى‏خورد . هنگامى كه در مجلس ابن زیاد، حضرت زینب كبرى علیها السلام وى را با نطق خویش رسوا نمود، ابن زیاد متوجه امام زین العابدین علیه السلام گشته و پرسید: این جوان كیست؟ گفتند: او على بن الحسین علیهما السلام است . ابن زیاد گفت: مگر خدا على بن الحسین را نكشت؟ امام چهارم علیه السلام فرمود: من برادرى بنام على بن الحسین علیهما السلام داشتم كه مردم او را به شهادت رساندند .
ابن زیاد گفت: چنین نیست، خدا او را كشت .
امام سجاد علیه السلام آیه «الله یتوفى الانفس . . .» را قرائت نمود . ابن زیاد از پاسخ صریح امام خشمگین شده و فریاد زد: آیا در مقابل من جرات كرده و پاسخ مى‏دهى؟ او را ببرید و گردن بزنید . حضرت سجاد علیه السلام در ادامه گفتگو فرمود: «ابالقتل تهددنى یابن زیاد، اما علمت ان القتل لنا عادة و كرامتنا الشهادة;   اى پسر زیاد! آیا مرا به قتل تهدید مى‏كنى؟ مگر نمى‏دانى كشته شدن [در راه حق] عادت ما و شهادت [براى خدا عزت و] كرامت ماست .»
آن حضرت در مجلس یزید نیز با اینكه اسیر بود، هیچگاه حركت و یا سخنى كه نمایانگر عجز و خوارى باشد از خود نشان نداد; بلكه همانند آزاده‏اى با شهامت، عزت و افتخار حسینى را به نمایش گذاشت .
آنگاه كه یزید در مجلس خویش اسراى كربلا را براى تحقیر و شكستن ابهت و عظمت‏خاندان آل محمد صلى الله علیه و آله حاضر كرده بود، خطاب به امام سجاد علیه السلام گفت: دیدى كه خدا با پدرت چه كرد؟ حضرت فرمود: ما جز قضاى الهى كه حكمش در آسمان و زمین جریان دارد چیز دیگرى ندیدیم . یزد گفت: «انت ابن الذى قتله الله; تو فرزند كسى هستى كه خدا او را كشت .»
امام فرمود: «انا على، ابن من قتلته; من على; فرزند كسى هستم كه تو او را به شهادت رساندى .» و در ادامه با تمسك به آیه قرآن فرمود: «و من یقتل مؤمنا متعمدا فجزاءه جهنم خالدا فیها و غضب الله علیه و لعنه و اعد له عذابا عظیما»   ; و هركس، مؤمنى را عمدا به قتل برساند مجازات او جهنم است، در آنجا همیشه مى‏ماند، خداوند بر او غضب مى‏كند و از رحمتش دور مى‏سازد و عذاب بزرگى براى او آماده كرده است .»
یزید كه نتوانست این پاسخهاى محكم را - كه جهنمى بودن وى را اثبات مى‏كرد - تحمل كند، با خشم و غضب فرمان قتل امام را صادر كرد، اما امام سجاد علیه السلام با قاطعیت تمام فرمود: هیچگاه «فرزندان اسیران آزاد شده‏» نمى‏توانند به قتل انبیاء و اوصیا فرمان دهند، مگر اینكه از دین اسلام خارج شوند . 
3- گریه‏هاى تاثرانگیز
امام سجاد علیه السلام براى زنده نگه داشتن خاطره شهیدان كربلا، در مناسبتهاى گوناگون بر عزیزانش گریه مى‏كرد . اشكهاى حضرت زین العابدین علیه السلام كه عواطف را برانگیخته و در اذهان مخاطبان، ناخواسته مظلومیت‏شهداى كربلا را ترسیم مى‏كرد، آثار پربارى براى تداوم نهضت عاشورا داشت و امروز این روش با پیروى از آن گرامى همچنان ادامه دارد و فرهنگ گریه بر سالار شهیدان عالم، همچنان تاثیرگذار بوده و در پیوند دادن عواطف و احساسات میلیونها عزادار عاشق با راه و هدف حضرت ابا عبدالله علیه السلام مهمترین عامل محسوب مى‏شود . عشق به امام حسین علیه السلام در سوگواریها اشك مى‏آفریند و این گریه‏هاى عزت بخش كه افتخار شیعه مى‏باشند هر سال در دهه محرم سیماى كشور اسلامى را به حماسه عاشورا نزدیك نموده و قیام امام حسین علیه السلام را در خاطره‏ها زنده مى‏سازد . حضرت سجاد علیه السلام بنیانگذار فرهنگ سوگوارى و گریه در میان مؤمنان، بعد از شهادت پدر ارجمند خویش در حدود 35 سال امامتش به این روش ادامه داد تا جایى كه یكى از بكائین پنجگانه تاریخ نامیده شد .   وقتى علت این همه اشك و ناله را از او مى‏پرسیدند در جواب مى‏فرمود: «مرا ملامت نكنید . یعقوب بن اسحاق بن ابراهیم، پیامبر و پیامبرزاده بود، او دوازده پسر داشت، خداوند متعال یكى از آنان را مدتى از نظرش غایب كرد، در اندوه این فراق موقتى، موهاى سر یعقوب سفید شده، كمرش خمیده گشت و نور چشمانش را از شدت گریه از دست داد، در حالیكه پسرش در این دنیا زنده بود . اما من با چشمان خودم پدر و برادر و 17 تن از خانواده‏ام را دیدم كه مظلومانه كشته شده و بر زمین افتادند . پس چگونه اندوه من تمام شده و گریه‏ام كم شود؟»  
4- حمایت از قیامهاى طاغوت ستیز
یكى از آثار نهضت جاویدان كربلا، دمیدن روح حماسه و شجاعت و ایثار در میان مسلمانان بود . آنان باالهام از جنبش شورآفرین و حماسه‏ساز امام حسین علیه السلام و با تاثیرپذیرى از خطابه‏هاى بیدارگر امام سجاد و حضرت زینب علیهما السلام روحیه اسلامخواهى و طاغوت ستیزى خود را در قالب قیامهاى مردمى متبلور ساخته و بر علیه حكمرانان خودسر اموى دست‏به شورشهایى زدند كه در نهایت‏بعد از مدتى اساس حكومت آنان را متزلزل ساخته و از میان بردند .
شاخصترین این جنبشها بعد از حادثه جانسوز كربلا، سه قیام معروف است كه به نامهاى قیام توابین، قیام مختار و قیام مدینه در تاریخ مطرح است . رهبران سه قیام، تداوم راه حضرت ابا عبدالله علیه السلام، غیرت دینى، اسلامخواهى و در نهایت محبت‏شدید به اهل بیت علیهم السلام را در شعارها و خواسته‏هاى خود نشان مى‏دادند .
امام سجاد علیه السلام گرچه در ظاهر - به علت‏خفقان شدید و استبداد حاكم - در این قیامها نقشى نداشت و در حالت تقیه به سر مى‏برد، اما در واقع از رهبران اینها اعلام رضایت كرده و عملا آنها را تایید مى‏نمود . به عنوان نمونه هنگامى كه عده‏اى از دوستان اهل بیت علیهم السلام به نزد محمد حنفیه آمدند و اظهار داشتند: مختار در كوفه قیام كرده و ما را نیز به همیارى و همكارى فراخوانده است، اما نمى‏دانیم كه آیا او مورد تایید اهل بیت علیهم السلام هست‏یا نه؟ محمد حنفیه گفت: برخیزید به نزد امام من و امام شما، حضرت سجاد علیه السلام رفته و كسب تكلیف نماییم . هنگامى كه موضوع را به عرض امام علیه السلام رساندند، آن حضرت فرمود: اى عمو! اگر غلامى به خونخواهى ما مردم را دعوت به قیام كند، بر همه مردم واجب است كه او را یارى دهند و من تو را در این كار نماینده خود قرار مى‏دهم، هر كارى در این زمینه صلاح مى‏دانى انجام ده . آنان به همراه محمد حنفیه از نزد امام خارج شدند، در حالیكه سخنان امام سجاد علیه السلام را شنیده بودند و مى‏گفتند: امام سجاد علیه السلام و محمد بن حنفیه به ما اذن قیام داده‏اند .
5- نیایشهاى عارفانه و بیدارگر
از بهترین روشهاى امام سجاد علیه السلام براى پاسدارى از فرهنگ عاشورایى اسلام، كه حكایت از بینش عمیق و زمان‏شناسى آن حضرت دارد، عرضه نیایشهاى عرفانى و روشنگر مى‏باشد . دعاهاى حضرت سیدالساجدین علیه السلام كه در مجموعه‏هاى ارزشمندى همچون صحیفه سجادیه، مناجات خمسة عشر، دعاى ابو حمزه ثمالى، نیایشهاى روزانه و . . . گرد آمده است، دل هر شنونده عارف و اندیشمندى را مى‏لرزاند و توجه به معانى بلند و با شكوه آن، تشنگان وادى كمال و معرفت را سیراب مى‏سازد . در لابلاى این عبارات وحى گونه، - گذشته از اینكه مملو از حقایق و معارف حیاتبخش اجتماعى، سیاسى و فرهنگى است و آدمى را با توجه دادن به شگفتیهاى آفرینش، با خالق هستى مرتبط ساخته و به روح و جانش صفا مى‏بخشد - فلسفه قیام حسینى تبیین مى‏گردد و انسان نیایشگر ناخواسته از حالت انزوا و خمودى به صحنه مبارزه با طاغوت و ستمگران سوق داده شده و راه عزت حقیقى به وى نشان داده مى‏شود .
در حقیقت آمیزش عرفان و حماسه یكى از بارزترین جلوه‏هاى معنوى فرهنگ عاشوراست، همچنانكه سید بن طاووس در مورد عرفان و معنویت عاشورائیان مى‏نویسد: در شب عاشورا، امام حسین علیه السلام و یارانش آنچنان به عبادت و مناجات مشغول بودند كه زمزمه‏هاى عاشقانه آنان همانند صداى زنبور عسل به گوش هر شنونده‏اى مى‏رسید . برخى در حال ركوع وعده‏اى در حال سجده و یا در قیام و قعود بودند .  
این نیایشگران عارف همان كسانى بودند كه فرداى آن روز آنچنان جانبازى كرده و حماسه آفریدند كه اهل آسمان و زمین را به تحیر واداشتند . امام سجاد علیه السلام میراث‏دار این قافله حماسه و عرفان و عشق بود كه براى احیا و پاسدارى از آن، در مقابل شیطان و شیطان صفتان جبهه‏اى باطنى گشود و ارتباط حقیقى با آفریدگار جهان را به عنوان یكى از علل و عوامل قیام عاشورا براى تمام انسانهاى خداجو و حقیقت طلب عرضه نمود و از این طریق عزت واقعى را به آنان شناساند كه «ان العزة لله جمیعا»   ; «به درستى كه همه عزت از آن خداوند است .»
امام سجاد علیه السلام در بخشى از دعاى 48 صحیفه سجادیه به تبیین جایگاه امامان شیعه و مظلومیت آنان پرداخته و عرض مى‏كند: «اللهم ان هذا المقام لخلفائك و اصفیائك و مواضع امنائك فى الدرجة الرفیعة التى اختصصتهم بها، قد ابتزوها; بارالها! این مقام [امامت] شایسته جانشینان و برگزیدگان و امناى تو در درجات بلندى است كه خودت آنان را به آن اختصاص داده‏اى [و غاصبان] آن را به غارت برده‏اند .»
آن حضرت در فرازى از مناجات محبین به عاشقان عارف و حقیقت طلب چنین مى‏آموزد: «الهى! من ذاالذى ذاق حلاوة محبتك فرام منك بدلا و من ذاالذى انس بقربك فابتغى عنك حولا، الهى فاجعلنا ممن اصطفیته لقربك و ولایتك و اخلصته لودك و محبتك و شوقته الى لقاءك;   خداوندا! كیست كه شیرینى محبتت را چشیده باشد و بجاى تو دوستى دیگران را برگزیده باشد، و كیست كه به مقام قرب تو مانوس شده و [بعد از آن] لحظه‏اى از تو روى گردانیده باشد؟ ! بارالها! ما را از كسانى قرار ده كه براى قرب و دوستى خودت برگزیده‏اى و آنان را براى مهر و محبت‏خود خالص گردانیدى و آنان را براى ملاقات خود شائق ساختى .»
مهمترین نكته‏اى كه در نیایشهاى امام سجاد علیه السلام جلب توجه مى‏كند، اهتمام آن حضرت به صلوات بر محمد و آل اوست كه با توجه به عصرى كه مبارزه با اهل بیت علیهم السلام و یاران آنان در راس برنامه‏هاى حكومت اموى بوده است و حتى لعن و سب على علیه السلام و خاندانش همچنان ترویج مى‏شد، شایان دقت است . همچنین نمایاندن عظمت اهل بیت علیه السلام، ارزش محبت آنان و توسل به آنان در آن دوران نوعى مبارزه با دشمنان و مخالفین اهلبیت علیهم السلام به شمار مى‏آید .
6- تربیت‏شاگردان
یكى از مهمترین شیوه‏هاى امام سجاد علیه السلام در پیشبرد اهداف قرآن و اهلبیت علیهم السلام، پرورش انسانهاى مستعد و آماده كردن آنان براى مبارزه فرهنگى - عقیدتى با معارضان و مخالفان قرآن و اهل بیت علیهم السلام بود . شیخ طوسى در حدود 170 نفر از یاران و شاگردان آن حضرت را فهرست كرده است كه بیشتر آنان از امام سجاد علیه السلام بهره‏هاى علمى برده و روایت نقل كرده‏اند . در اینجا به چند تن از چهره‏هاى معروف آنان اشاره مى‏كنیم:
1- ابو حمزه ثمالى: وى رهبرى شیعیان كوفه را به عهده داشت و در علم حدیث و تفسیر به مراتب عالى دست‏یافته و مورد علاقه و اعتماد امامان معصوم علیهم السلام قرار گرفته بود . ابو حمزه از جمله یاران نزدیك امام بود كه امام سجاد علیه السلام براى اولین بار قبر امام على را - كه تا آن زمان نامعلوم بود - به وى شناساند و او به همراه شمارى از فقیهان شیعه به زیارت حضرت على علیه السلام مى‏رفت . تفسیر قرآن، كتاب نوادر، كتاب زهد، رساله حقوق امام سجاد علیه السلام، دعاى ابو حمزه ثمالى از جمله آثار این شایسته‏ترین شاگرد مكتب امام چهارم علیه السلام مى‏باشد .
2- یحیى بن ام طویل مطعمى: وى از شاگردان نزدیك امام چهارم علیه السلام بود و با شهامت و جرات تمام، طرفدارى خود را از اهلبیت علیهم السلام و دشمنى‏اش را با ستمگران عصر علنى كرده و بدون واهمه ابراز مى‏داشت . او وارد مسجد پیامبر شده و با كمال شجاعت، در میان مردم حاضر، خطاب به زمامداران مستبد و خودخواه مى‏گفت: ما مخالف شما و منكر راه و روش شما هستیم، میان ما و شما دشمنى آشكار و همیشگى است .   و گاهى در میدان بزرگ كوفه ایستاده و با صداى رسا مى‏گفت: هر كس على را سب كند، لعنت‏خدا بر او باد . ما از آل مروان بیزار هستیم .  
3- محمد بن مسلم بن شهاب زهرى: وى كه در ابتدا از علماى اهل سنت‏بود، در اثر معاشرت با امام چهارم و بهره‏هاى شایان علمى كه از آن حضرت مى‏برد، به حضرت سجاد علیه السلام علاقه شدیدى پیدا كرد و از آن حضرت همیشه با لقب زین العابدین علیه السلام یاد مى‏كرد . امام چهارم نیز از این ارتباط استفاده كرده و در مناسبتهاى مختلف او را از یارى رساندن به ستمگران بر حذر مى‏داشت و در نامه مفصلى، عواقب ارتباط و تمایل به زمامداران ستم پیشه را به وى گوشزد نمود . او از افرادى است كه بیشترین بهره را از امام چهارم علیه السلام برده است . روزى زهرى به حضور حضرت سجاد علیه السلام آمد، امام وى را افسرده و اندوهگین دیده و علت را پرسید . زهرى گفت: اى پسر پیامبر! اندوه من از سوى برخى مردم بویژه افرادى است كه به آنان خدمت كرده‏ام ولى آنها بر خلاف انتظار من به من حسد ورزیده و چشم طمع به اموالم دوخته‏اند .
امام چهارم در ضمن ارائه رهنمودهاى راهگشایى، به وى فرمود: «احفظ علیك لسانك تملك به اخوانك; اگر از زبانت مواظبت كنى همه دوستان و آشنایانت در اختیار تو خواهند بود .» آنگاه حضرت افزود: زهرى! كسى كه عقلش كاملترین اعضاء وجودش نباشد، با كوچكترین اعضایش (زبان) هلاك مى‏شود .» پیشواى چهارم ضمن اشاره به مهمترین رمز توفیق در زندگى فرمود: اگر دیدى كه مسلمانان تو را احترام مى‏كنند و بزرگ مى‏شمارند، بگو آنها بزرگوارند كه با من چنین رفتار مى‏كنند و اگر از مردم نسبت‏به خود بى‏توجهى مشاهده كردى، بگو از من خطایى سر زده كه مستوجب چنین بى‏احترامى شده‏ام .
هرگاه چنین اندیشیده باشى و طبق این اندیشه عمل كنى، خداوند متعال زندگى را بر تو آسان كرده، دوستانت زیاد و دشمنانت‏به حداقل خواهند رسید . در این صورت نیكیهاى دیگران تو را خوشحال مى‏كند و از بدى و اذیتهاى آنان آزرده نخواهى شد . 
ابان بن تغلب، بشر بن غالب اسدى، جابر بن عبدالله انصارى، حسن بن محمد بن حنفیه، زید بن على بن الحسین علیه السلام، سعید بن جبیر، سلیم بن قیس هلالى، ابو الاسود دؤلى، فرزدق شاعر، منهال بن عمرو اسدى، معروف بن خربوذ مكى و حبابه والبیه از جمله معروفترین شاگردان و یاران امام سجاد علیه السلام محسوب مى‏شوند كه در تداوم نهضت كربلا و رساند پیام امام سجاد علیه السلام به نسلهاى آینده نقش مهمى داشته‏اند .
همچنین حضرت زین العابدین علیه السلام با گرامى داشتن شعراى متعهد، از آنان به عنوان زبان گویاى اهل بیت علیهم السلام بهره مى‏برد . كمیت‏بن زیاد اسدى و فرزدق شاعر از جمله آنان مى‏باشند . 
 
  behroozraha
جمعه 17/9/1391 - 19:24
اهل بیت
گروه‌ها و دسته‌هایی از اجنه مؤمن خدمت امام حسین (ع) آمده و گفتند: «ای سید و مولای ما! ما از شیعیان و یاران تو هستیم، هر فرمانی که می‌ خواهی صادر کن. اگر اکنون فرمان دهی که تمامی دشمنانت را از بین ببریم، بدون آن که حرکتی نمایی، این کار را انجام خواهیم داد.»
حضرت در حق ایشان دعا کرده و فرمودند: «خداوند به شما جزای خیر دهد! آیا نخوانده ‌اید در قرآنی که بر جدم رسول خدا (ص) نازل شد، خداوند می‌فرماید:‌ «قُل لَّوْ کُنتُمْ فِی بُیُوتِکُمْ لَبَرَزَ الَّذِینَ کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقَتْلُ إِلَى مَضَاجِعِهِمْ؛ ای پیامبر! به آنان بگو که اگر در خانه‌های خود نیز بمانید، کسانی که مرگ آن ها مقرر شده است (با پای خود) به سوی قتلگاه‌های خویش می‌روند.» پس اگر من نیز در شهر و وطن خود بمانم، پس این مردم شقی و بدبخت با چه چیز امتحان شوند؟ و چه کسی در قبر من جای گیرد؟ خداوند آن روز که بساط زمین را می‌گستراند، کربلا را برای من انتخاب کرد و آن جا را مأمن و پناهگاه شیعیان و محبان من قرار داد. اعمال و نمازشان در آن‌جا مقبول و دعایشان قرین استجابت قرار می‌‌گیرد و کربلا مسکن شیعیان من است تا در دنیا و آخرت ایمن باشند. اما شما روز شنبه که مصادف روز عاشورا است در آن‌جا حاضر شوید.»
در روایتی دیگر این گونه آمده است: «در روز جمعه نزد من بیایید که آن روز، روز عاشورا است و روزی است که من در عصر آن روز کشته می‌شوم و پس از کشته شدنم، دیگر دشمنانم به دنبال قتل کسی از خانواده و برادران و خاندان من نخواهند بود و سر بریده مرا نزد یزید بن معاویه می‌فرستند.»
جِنّیان گفتند: «ای دوست خدا! و ای پسر دوست خدا! اطاعت تو لازم است و ما نمی‌ توانیم مخالفت اوامر تو را انجام دهیم، در این مورد مخالفت نموده و تمامی دشمنانت را قبل از آن به تو دسترسی پیدا کنند از میان می‌بریم.»
امام (ع) فرمودند: «به خدا سوگند، من خودم بر انجام این کار از شما تواناترم؛ اما این آزمایشی است تا حجت تمام شود، «تا آنانی که هلاک می‌شوند با دلیلی روشن هلاک شوند و آن هایی که زنده می‌ مانند نیز با بیّنه و دلیل واضح و روشن زنده بمانند.» 
 
  behroozraha
جمعه 17/9/1391 - 19:20
اهل بیت
«شیخ مفید محمدبن محمد نعمان» (که خدایش از او خوشنود باد) در کتاب «مولد النبی و مولد الاوصیاء» با اسناد خویش از امام صادق (ع) روایت کرده است که آن حضرت فرمودند: «هنگامی که امام حسین (ع) قصد خروج از مکه را کرد، دسته‌های بسیاری از ملائکه در حالی که در صفوف آراسته و همگی مسلح و سوار بر اسبان بهشتی بودند، خدمت امام حسین (ع) رسیدند، پس از عرض سلام، گفتند: «ای کسی که پس از جدّ و پدرت، حجت خدا بر خلقی! همانا که خداوند جد بزرگوارت پیامبر (ص) را در بسیاری از جنگ‌هایش به وسیله ما کمک و یاری داد و حال نیز ما را به کمک و یاری تو فرستاده است.»
امام حسین (ع)‌ فرمودند: «میعادگاه من با شما در گودالی است که سرانجام در آن به شهادت خواهم رسید و آن، همان سرزمین کربلا است، هنگامی که به آن سرزمین رسیدم، شما نزد من بیایید.»
آنها گفتند: «خداوند به ما امر فرموده که فرمانبر تو باشیم پس اگر از دشمنانت می ‌ترسی تو را همراهی می‌کنیم.»
امام (ع) فرمودند: «تا هنگامی که من به آن سرزمین نرسیده‌ام، کسی نمی‌تواند آسیبی به من بزند.»
 
   behroozraha
جمعه 17/9/1391 - 19:18
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته