• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1009
تعداد نظرات : 155
زمان آخرین مطلب : 5299روز قبل
ورزش و تحرک
تيم هندبال نوجوانان ايران در دومين ديدار خود در رقابتهاي قهرماني جهان در بحرين برابر الجزاير به پيروزي رسيد.
به گزارش ايرنا به نقل از روابط عمومي فدراسيون هندبال، تيم ايران در اين مسابقه با نتيجه ‪ ۳۱‬بر‪ ۲۸‬حريف خود را شكست داد.
تيم‌كشورمان پيش از اين در برابر تيم آرژانتين با نتيجه ‪۲۵‬بر‪ ۲۹‬مغلوب شده بود.
در ادامه اين مسابقات تيم ايران امروز به مصاف كروواسي مي‌رود.
مسابقات هندبال قهرماني نوجوانان جهان از پنجم تا چهاردهم مرداد در منامه برگزار مي‌شود.
تيم هندبال نوجوانان ايران در اين رقابتها با كشورهاي كرواسي، آرژانتين و الجزاير همگروه است .
شنبه 6/5/1386 - 8:32
بیوگرافی و تصاویر بازیگران

خبرگزاری وب سایت های ایران Webna.ir

سایت خانه هنرمندان به دنبال استعفای بهروز غریب پور تا اطلاع ثانوی تعطیل شد.
در اطلاعیه این سایت آمده است: "با توجه به استعفاي بهروز غريب پور؛ مدير عامل و مدير مسئول سايت خانه‌ي هنرمندان ايران، ما تا تعيين مدير عامل و مدير مسئول سايت، به ناچار از انتشار اخبار معذوريم. و اميدواريم به زودي شرايطي فراهم شود تا ارتباطمان را از نو برقرار کنيم. سردبير سايت خانه‌ي هنرمندان ايران"
برای مشاهده سایت خانه هنرمندان به آدرس www.iranartists.org مراجعه کنید.

شنبه 6/5/1386 - 1:20
دانستنی های علمی

آيا شما فکر مي‌کنيد افرادي که مذهبي‌ترند يا اخلاق بهتري دارند يا به مسائل معنوي و عرفاني بيشتر توجه دارند، کمتر بيمار مي‌شوند؟
مثلاً کمتر سکته مي‌کنند يا اگر سرطان بگيرند، بهتر درمان مي‌شوند يا اصولاً طول عمرشان بيشتر از بقيه افراد است؟ فکر مي‌کنيد دعا چگونه مي‌تواند در بهبود بيماري موثر باشد؟ آيا به رابطه بين توکل، صله رحم، راستگويي، نماز خواندن و آرامش رواني فکر کرده‌ايد؟
اينها همه سؤالاتي است که موضوع بحث صاحب‌نظران در نشست علمي سلامت و معنويت را تشکيل مي‌دهد؛ نشستي که سي‌ام تيرماه 86 در سالن اجتماعات پارک نظامي گنجوي در تهران و به همت مرکز تحقيقات فرهنگي شهرداري، برگزار شد.
اين نشست علمي دو بخش داشت، يکي بخش مفاهيم که بيشتر به اصول و تعاريف معنوي و ديني مي‌پردازد و دوم بخش بيولوژي که به طور اختصاصي به رابطه سلامت و معنويت و شواهد به دست آمده در اين‌باره مي‌پردازد. مهم‌ترين موضوعات طرح شده در اين نشست را مرور مي‌کنيم.
ابتداي جلسه دکتر بوالهري از اهداف همايش مي‌گويد و در مرحله بعدي، دکتر مؤذن، مشاور شهردار، از اهميت برگزاري چنين همايش‌هايي و اين که معنويت کاذب را نبايد به جاي معنويت راستين گرفت؛ معنويتي که در آن به احساسات و تجربه‌هاي شخصي بيشتر توجه مي‌شود تا نقش خدا و يک نيروي برتر.
در بخش اول نشست، دکتر سيد احمد واعظي، اشاره مي‌کند که سازمان جهاني بهداشت، از سال 1998، حتي قبل از اين که اهداف بهداشت براي همه تا سال2000 را بررسي و ارزيابي کند، متوجه شده بود که از اين به بعد کارش فقط پيشگيري از بيماري‌هاي عفوني و حتي بيماري‌هاي غيرواگير نيست.
دکتر واعظي اشاره مي‌کند که مفاهيمي مثل «ارتقاي سلامت» تنها به نبود بيماري اکتفا نمي‌کند؛ بلکه بايد تلاش کرد که فرد از وضعيت فعلي خود يک قدم بهتر و بالاتر رود و اصطلاحاً در مسير بهتر شدن پيش برود و اين همان چيزي است که با اتکا به معنويت قابل دسترسي است. به اين ترتيب سلامت، رفاه کامل از نظر جسمي، رواني، اجتماعي و همچنين معنوي تعريف شد.
از آنجا که پيش از شروع هر بحثي، لازم است مفاهيم مورد استفاده در آن به خوبي تعريف شود تا بحث به نتيجه برسد، دکتر واعظي در ادامه، به تعريف مفاهيم 5 گانه مورد استفاده در بحث پرداخت و تعريفي از آنها، يعني از دين، معنويت، انسانيت، عرفان و اخلاق، ارائه کرد.

در جستجوي معنويت از يادرفته
چرا انسان به معنويت توجه نشان داد؟ اين سؤالي است که سخنران دوم، آقاي عباس رمضاني فراني صحبتش را با آن شروع مي‌كند. به گفته ايشان، موضوعات زيست‌محيطي، افزايش مشکلات اجتماعي مثل طلاق و بيماري‌هاي رفتاري مانند ايدز باعث شد که بشر توجه تازه‌اي به انسان معنوي و فلسفي داشته باشد.
موضوع اصلي صحبت او که دانشجوي دکتراي روانشناسي باليني است، اين است که چگونه دين و معنويت مي‌تواند به ارتقاي بهداشت رواني کمک کند. يکي از مهم‌ترين تئوري‌ها را در اين زمينه، به گفته رمضاني، آلپورت ارائه داده است.
آلپورت اعتقاد دارد تنها زماني مذهب مي‌تواند به ارتقاي سلامت روان کمک کند که «دروني» شده باشد. يعني تنها براي رفع نيازها و حاجت‌ها به يک نيروي ماورايي متوسل نشده باشيم، بلکه اعتقاد به مسائل معنوي و باورهاي ديني، در عمق جانمان وجود داشته باشد.
رمضاني به تحقيقات متعددي اشاره مي‌كند که نشان داده بود چگونه افراد معتقد به باورهاي مذهبي و معنوي، سلامت رواني بالاتري دارند. مثلاً تحقيقات نشان داده افراد مذهبي بهتر مي‌توانند با تنش و استرس مقابله کنند و با شرايط استرس‌زا کنار بيايند و سازگاري به دست آورند. همچنين تحقيقات نشان داده اين افراد بهتر مي‌توانند هيجان‌هايي مثل خشم را در خود کنترل کنند.
عزت نفس اين افراد هم بهتر است و مهارت‌هاي اجتماعي قوي‌تري دارند. حتي اثر معنويت در درمان برخي بيماري‌هاي رفتاري مانند اعتياد هم بررسي شده است. نمونه مهم آن هم گروه‌هاي NA هستند که آيين‌هاي معنوي و طراحي مراتب رشد دروني، به آنها کمک مي‌کند نه تنها درمان اعتيادشان موفقيت‌آميزتر باشد، که از لحاظ معنوي هم رشد کنند.

يک متر براي اندازه‌گيري دينداري
سخنران بعدي، دکتر علي‌اصغر نژادفريد است که قصد دارد حاصل مطالعات خود را در زمينه «ابزارهاي اندازه‌گيري دينداري و معنويت» به حاضران در جلسه ارائه کند. البته شايد اين موضوع در ظاهر چندان مربوط نرسد، اما وقتي اهميت اندازه‌گيري را در مطالعات علمي بدانيم، به ارتباط اين بحث با ساير مفاهيم ارائه شده در نشست، اعتراف خواهيم کرد.
از آنجا که هر نوع ادعاي علمي بايد شواهد معتبر کمّي و قابل‌اندازه‌گيري داشته باشد تا بتوان درستي و غلطي آن را سنجيد، اگر بخواهيم بررسي کنيم که آيا معنويت در سلامت (يا هر فاکتور ديگري) موثر است، اول بايد يک واحد اندازه‌گيري براي سنجش ميزان معنويت فرد در دست داشته باشيم. به اين ترتيب خواهيم توانست افراد را از نظر ميزان معنويت‌شان باهم بسنجيم و مقايسه کنيم.
دکتر نژادفريد، به فعاليت‌هاي انجام شده در زمينه طراحي آزمون‌هايي که بتواند ميزان دينداري و معنويت افراد را با نتايج عددي بسنجد، اشاره کرد؛ مثل کاري که آقاي مسعود آذربايجاني، از روحانيون انجام داده بودند و آزموني با عنوان «جهت‌گيري‌هاي مذهبي با تکيه بر اسلام» طراحي کرده بودند.

تضرع يا افسردگي؟
در بخش دوم، موضوعات کاربردي‌تري مطرح شد. موضوعاتي از قبيل اين که چگونه دين مي‌تواند فاکتورهاي مربوط به سلامت را تغيير دهد و ديد جديدي در اين باره بدهد. اولين سخنران اين بخش، دکتر اصفهاني است که ضمن باز کردن اين بحث، اشاره مي‌كند که بدون توجه به بعد معنوي انسان، نمي‌توان جسم، روان و همين طور شخصيت اجتماعي او را شناخت و براي سلامت آن کاري کرد.
دکتر اصفهاني با يک مثال جالب، سعي مي‌كند ديد تازه‌تري به رابطه معنويت و سلامت به وجود‌آورد: آيا کسي که نيمه شب از خواب بيدار شده، گريه و تضرع مي‌کند و به درگاه خدا مناجات مي‌کند، افسردگي دارد و بيمار است؟ ‌از ديدگاه اسلام اين فرد در عين سلامت رواني است، اما اگر بدون توجه به بعد معنوي قضيه او را ارزيابي کنيم، قطعاً رأي به افسرده بودن او مي‌دهيم يا حداقل در مورد او گيج خواهيم شد و نمي‌توانيم اظهارنظري کنيم.
سخنران بعدي، دکتر محمد کامران درخشان است که از انستيتو روانپزشکي تهران دعوت شده است. ايشان خلاصه‌اي از مهم‌ترين تحقيقات انجام‌شده در زمينه تاثير معنويت بر سيستم ايمني را براي ارائه در اين نشست، گردآوري کرده.
به گفته ايشان، رابطه بسياري از بيماري‌هاي جسمي، با اختلال سيستم ايمني، شناخته شده؛ از بيماري‌هاي عفوني و انواع سرطان‌ها گرفته تا بيماري‌هاي پوست و مو و حتي اختلالات غدد مانند ديابت. بنابراين اگر بتوانيم به طريقي نشان دهيم که عاملي روي سيستم ايمني دخالت دارد، مي‌توانيم نشان دهيم که بر طيف گسترده‌اي از بيماري‌ها مؤثر خواهد بود.
اما تاثير معنويت روي سيستم ايمني؛ دکتر درخشان، اين تاثير را به دو روش تقسيم مي‌كند. يکي تاثير مستقيم فعاليت‌هاي معنوي در روند بيماري و بهبود افراد و ديگري تاثير غيرمستقيم آنها، تاثيري که معنويات ابتدا روي مسائل رواني مانند کاهش استرس و تنش مي‌گذارند و اين کاهش استرس، مي‌تواند باعث تعادل در سيستم ايمني آنها شود.
او مي‌گويد: در تحقيقي که روي تعدادي از دانشجويان آمريکايي انجام شده بود، محققان متوجه شدند اگر به اين دانشجويان فيلم «مادرترزا» را نشان بدهند (قديسي که زندگي‌اش را وقف خدمت به خدا و مردم کرده بود) ايمونوگلوبين‌هاي بزاقي (IgA) بيشتري توليد شده بود. در حالي که آنها که فيلمي درباره جنگ جهاني دوم ديده بودند از اين ماده ايمني‌زا کمتر داشتند. (توجه داشته باشيد که در اينجا معنويت به معني دين نيست و همه‌گونه احساس‌هاي ماورايي را در بر مي‌گيرد، حتي احساس‌هاي هنري و نوع‌دوستي و مانند اينها را).
تحقيق ديگري در سال 1997 در آمريکا نشان داد افرادي که به طور مرتب در مراسم مذهبي شرکت داشتند، ميزان شاخص‌هاي التهابي، مانند اينترلوکين 6، در آنها کمتر از بقيه بود و سلول‌هاي نوتروفيل-‌ نوعي از گلبول‌هاي سفيد که مسئول دفاع عليه عفونت‌هاي حاد است- بيشتري داشتند.
اين نتايج در بيماران مبتلا به نقص ايمني هم به همين شکل جالب توجه بود. در يکي از اين بررسي‌ها، اثر مباحثه در زمينه‌ مسائل معنوي، مطالعه کتاب و مقاله در اين باره، باعث مي‌شود  ميزان CD4 آنها، بيشتر ‌شود؛ شاخصي که نشان‌دهنده سطح توان ايمني باقيمانده بدن است. همچنين در اين افراد سطح افسردگي و علائم اضطراب هم پايين‌تر آمده بود.
دكتر درخشان ادامه مي‌دهد: مطالعه ديگري روي بيماران مبتلا به سرطان پستان انجام شده که نتايج آن هم جالب توجه است. از بين اين بيماران، در افرادي که به طور مرتب در فعاليت‌ها و مراسم مذهبي شرکت مي‌کردند، چند شاخص نشان‌دهنده بالا رفتن سطح فعاليت‌ سيستم ايمني بدن بهبود پيدا کرده بود؛
شاخص‌هايي مانند گلبول‌هاي سفيد نوع T کمک‌کننده (helper)، مجموع لنفوسيت‌ها و سلول‌هاي دفاعي موسوم به «کشنده‌هاي طبيعي»، به طور قابل‌ملاحظه‌اي بالا رفته بود. تحقيقات ديگر نشان مي‌دهد متوسط طول عمر افرادي که به شرکت در مراسم مذهبي مقيد بودند، 7 سال بيشتر از ساير افراد بود.
اين تاثيرها، به گفته دکتر درخشان، وابسته به مذهب يا دين خاصي نيست و در همه اقوام و مذاهب مصداق دارد. به عنوان مثال مطالعه‌اي که روي 10 هزار يهودي، به مدت 23 سال انجام شده، نشان مي‌دهد افرادي که به امور مذهبي اشتغال داشتند، 20 درصد کمتر از بقيه از بيماري‌هاي عروق کرونر قلب فوت کرده بودند.

آرامش در پناه معنويت
شايد اگر بخواهيم همه اين نتايج را به نوعي توجيه کنيم، يکي از مهم‌ترين توجيه‌هايمان اين باشد که پرداختن به امور معنوي مي‌تواند استرس‌مان را کم کند و باعث آرامش‌مان شود. همين کمک مي‌کند تا سيستم ايمني بدن بهتر کارش را انجام دهد.
در اين باره هم مطالعات زيادي انجام شده که دکتر درخشان پاره‌اي از آنها را مرور مي‌کند: بررسي مروري روي 100 پژوهش نشان داد 79 درصد از اين پژوهش‌ها توانسته‌اند همبستگي معنادار و مثبتي را بين افزايش اشتغال به امور مذهبي و افزايش ‌روان‌درستي مشخص کنند.
در مطالعه ديگري از همين نوع که در دانشگاه دوک انجام شده، معلوم شد از 93 پژوهش، 60تاي آنها توانسته‌اند نشان دهند که در اين افراد ميزان افسردگي به طرز قابل‌ملاحظه‌اي کمتر ديده مي‌شود.

مطالعات ايراني
ايراني‌ها هم مطالعات خوبي در اين‌باره داشته‌اند؛ گرچه حجم آن به اندازه مطالعات غربي نيست. يکي از اين مطالعات نشان داده كه کساني که به نماز‌هاي يوميه‌شان پايبندند، اصولاً احساس ذهني (يا همان روان‌درستي) بيشتري دارند.
مطالعه ديگري در سال 1380 نشان داده که رابطه معني‌داري بين توکل و احساس آرامش رواني وجود دارد. خانم دکتر آرين، از محققان ايراني ساکن کانادا، در سال 1380 نشان داده که دينداري و  احساس روان‌درستي با هم رابطه مستقيمي دارند.
سرگلزايي، محقق ديگر ايراني است که در همان سال تحقيق ديگري را گزارش کرد که نشان مي‌داد هر چه زمان فعاليت‌هاي مذهبي بيشتر باشد، ميزان افسردگي، استرس و همچنين سوءمصرف مواد بيشتر مي‌شود.
مطالعه ديگري را هم آقاي دکتر بوالهري و همکارانشان در سال 79 در انستيتو روانپزشکي تهران انجام داده‌اند؛ به اين ترتيب که پرسشنامه‌اي را براي ارزيابي ميزان توکل افراد طراحي کردند. مقايسه نتايجي که افراد در اين پرسشنامه‌ها به دست آورده‌اند با نتايج حاصل از پرسشنامه استرس نشان داده است که هرچه توکل فرد بيشتر باشد، استرس او کمتر است.
نتايج مشابهي هم در زمينه بروز رفتارهاي پرخطر و ناسالم به دست آمده. به عنوان مثال، در بررسي 138 پژوهش، مشخص شده است 90 درصد نتايج اين پژوهش‌ها به صراحت نشان مي‌دهند که افراد مذهبي، ‌کمتر سيگار مي‌کشند، کمتر الکل مصرف مي‌کنند و رفتارهاي پرخطر جنسي کمتري داشته‌اند.

چند سؤال
به نظر مي‌رسد درباره تاثير دين و معنويت بر مسائل مربوط به بهداشت، سلامت و پزشکي، ابهامات زيادي وجود دارد. اين را، هم سخنراني‌هاي اين نشست نشان مي‌دهد و هم پرسش و پاسخ‌هايي که در فواصل سخنراني‌ها جريان داشت.
اين‌طور به نظر مي‌رسد كه اکثر صاحب‌نظران هنوز به درک واحدي از معنا و مفهوم معنويت و دين نرسيده‌اند. آنها نمي‌دانند که بايد تاثير معنويت را بر بيماران بررسي کنند يا پزشکاني که قرار است اين بيماران را معاينه و درمان کنند.
ضمن اين که علي‌رغم تاکيد اغلب کارشناساني که در اين همايش حضور داشتند، خطر نگاه ابزارگرايانه به مسائل معنوي و ديني، صرفاً براي درمان بهتر بيماري و نه به خاطر اصل آنها، به شدت وجود دارد.
با وجود تمام اين ابهامات که در مرحله تعاريف و اصول ديده مي‌شود، در مرحله کاربرد هم با مشکلات مهمي مواجهيم و آن اين که نتايج حاصل از مطالعات کاربردي هنوز به طور کامل قابل‌توجيه نيستند. هنوز نمي‌توان به درستي در مورد چگونگي تاثيرگذاري عامل مذهب روي سلامت و بيماري افراد توضيح مشخصي ارائه داد.
بسياري از عوامل هستند که همزمان و همراه با زندگي مذهبي در زندگي فرد وارد مي‌شوند که ممکن است اين تاثير مثبت مذهب، مربوط به اين عوامل باشد. به عنوان مثال، ممکن است اين تاثير مذهب به دلايل سيستم‌هاي حمايتي باشد که در جامعه مذهبي و بين افراد معتقد وجود دارد و آنها را به همديگر پيوند مي‌زند.
ممکن است اصولاً افرادي به طرف مذهب و اعتقادات معنوي بروند که شخصيت‌هاي خاصي دارند؛ مثلا آرام‌ترند يا متعادل‌ترند. همين شخصيت ممکن است به آنها کمک کند تا استرس يا رفتارهاي ناسالم کمتري داشته باشند.
ممکن است مذهب ارزيابي‌هاي شناختي فرد را از محيط اطرافش تغيير دهد و اين نوع نگاه تازه به زندگي باعث شود تا او بتواند سالم‌تر زندگي کند و بهتر با شرايط کنار بيايد و بنابراين کمتر بيمار شود. همه اينها سؤالاتي است که پژوهش‌هاي تازه‌اي براي پاسخ به آنها مورد نياز است.

شنبه 6/5/1386 - 1:18
بیماری ها

اگر دچار دل‌ آشوبه هستید، این توصیه‌ها را برای تسکین این حالت رعایت کنید:
مقدار زیادی مایعات بنوشید، از جمله آب، نوشابه زنجبیلی، یا برخی آب میوه‌‌ها.
از نوشیدنی‌های سنگین و کافئین‌دار مانند کولا و قهوه اجتناب کنید.
اگر دارید استفراغ می‌کنید، تا هنگامی که دست کم شش ساعت حالت تهوع نداشته باشید، غذای جامد نخورید. سپس به آهستگی غذاهای سبکی مانند تست یا کراکر را به رژیم غذایی خود بیفزایید.
داروهای بدون نسخه مانند پپتو بیسمول به تسکین تهوع در بزرگسالان کمک می‌کنند. البته این داروها حاوی اجزای آسپیرین‌مانند باشند و نباید به کودکان یا نوجوانانی داده شوند که اخیرا دچار  آبله‌مرغان یا آنفلوآنزا بوده‌اند.
 اگر تهوع و استفراغ  فروکش نکرد، بدون تأخیر با پزشکتان مشورت کنید.
HealthDay News, 25 July, 2007

شنبه 6/5/1386 - 1:14
سياست
 

گفتگو با مرجع عالیقدر حضرت آیتالله العظمی بیات زنجانی پیرامون مقبولیّت و مشروعیّت حکومت - 08/06/1388

 

   
  

 

 

- در ابتدا می‏خواستیم در خصوص بحث مقبولیّت و مشروعیّت یک حکومت دینی توضیح دهید و دیدگاه شما را بدانیم.

 

من تشکّر می‏کنم که مطبوعه شما (اعتماد) زمینه‏ای را فراهم می‏کند تا یک سری مسائل و احکام جدّی و قابل تحقیق و تأمّل مطرح شود و زمینه بحث و بررسی را برای همگان فراهم می‏کند.برای روشن شدن این قضیه من ناچار هستم به چند نکته اشاره کنم. یک نکته این است که اصلاً بحث مقبولیّت و مشروعیّت چرا در اندیشه‏های سیاسی مطرح شده است. به عبارت دیگر نظریّه‏های سیاسی و حتّی نظریّه‏های فلسفی، عمدتاً در جایی مطرح است که یک سلسله سؤالاتی بوده که این سؤالات دغدغه‏هایی را در ذهن ایجاد کرده. برای این‏که این دغدغه‏ها رفع شود، صاحب نظران آمدند جواب‏هایی مطرح کردند که این جواب‏ها در قالب نظریّه‏های فلسفی یا به عنوان نظریّه سیاسی، کلامی و عقیدتی مطرح شده است، بنابراین داستان مشروعیّت یا مقبولیّت یا مرز بین این دو، تلازم بین این دو یا تخالف این دو، این‏ها بخش‏هایی است که به طور جدّی باید مطرح شود. به اعتقاد من خود این سؤال نیز از یک سؤال جدّی‏تری که در اندیشه سیاسی مطرح است، به وجود آمده است و آن این است که کدام حکومت روی کار آمدنش، تصدّی‏اش و دخالتش در امور صحیح است و کدام حکومت تصدّی و دخالتش صحیح نیست و به عبارت دیگر چرا مردم باید از حاکم و حکومت تبعیّت کنند؟ چون معنای اطاعت و تبعیّت عبارت است از این‏که به عنوان مثال از اراده دیگری به نوعی پیروی کند و فرمان یک فرمانروا را به گردن بگیرد. این از نظر حقوقی جای سؤال دارد؛ به همین دلیل گفته‏اند هر حکومتی که مشروع باشد طبعاً اطاعت از او لازم است و هر حکومتی مشروع نشد تبعیّت از او لازم نیست؛ به همین دلیل بعضاً می‏گویند فلان حکومت گرفتار بحران است. طبعاً رابطه حاکم و مردم را رابطه مطیع و مطاع، رابطه فرمانبر و فرمانده می گویند. در این‏جا برای لزوم اطاعت فرمانبر از فرمانده، توجیه و مبنای حقوقی نیاز است که از آن به مشروعیّت اطلاق می‏کنند. مشروعیّت به این معنا مساوی است با قانونی بودن. یعنی وقتی ما می‏گوییم این حکومت اطاعتش لازم است، چون مشروع است یعنی حکومت قانونی است. پس قانونی بودن حکومت، مشروعیّت‏آور است. مشروعیّت یک حکومت، اطاعت را پشت سرش دارد. به همین دلیل هر حکومتی که نامشروع شد یا حکومتی که آدم در مشروعیّت و نامشروعیتّش شک پیدا کرد، طبیعی است که از نظر حقوقی، اطاعتی را پشت سرش ندارد و نتیجتاً مردم حق دارند در آن موقع راجع به اصل آن حرف بزنند، از آن سرپیچی کنند.

  

- آیا این شک بین عوام است یا نخبگان را هم شامل می‏شود؟

 

هیچ فرقی نمی‏کند. در این جهت هرکسی در قانونیّت و مشروعیّت یک تشکیلات شبهه کند، نمی‏تواند با آن همکاری کند و این موضوع، مربوط به زمان و افراد خاص نیست. البتّه اگر بنا شود ما این شک را تسرّی دهیم ممکن است نتیجه‏اش، هرج و مرج باشد امّا مادامی که منجر به هرج و مرج نشده است، مجاز است. به همین دلیل ما در مبانی دینی می‏گوییم در اصل امر به معروف و نهی از منکر، جای گفت‏وگو و صحبتی نیست، در واقع وقتی می‏گوییم امر به معروف و نهی از منکر لازم است، منظورمان خواص نیستند، امر به معروف و نهی از منکر یعنی انتقاد. انتقاد در جایی است که انسان در مورد یک مسئله‏ای دغدغه و سؤال دارد. دغدغه، نوعی سؤال در مورد مجاز بودن و نبودن، مشروعیّت و نامشروعیّت در یک بخش خاص است. نامشروعیّت گاهی به اصل برمی‏گردد، گاهی به بخش، گاهی به واحد و گاهی به نوع برخورد. مثلاً اگر یک بخشنامه دولت غیرقانونی شد، این بخشنامه لازم‏الاطاعه نیست به همین دلیل افرادی که این بخشنامه در رابطه با آن‏ها به وجود آمده، حق دارند برای مثال از طریق دیوان عدالت علیه آن بخشنامه ادلّه خود را اعلام کنند. این موضوع مهم است و باید توجّه شود که اعلام جرم و شکایت در جایی است که طرف در مشروعیّت او بحث دارد.

 

شما اگر به وصیّتنامه سیاسی الهی امام نگاه کنید، آن‏جا امام به حزب‏الله خطاب می‏کند. منظور از حزب‏الله در آن زمان حزب اللّهی است که در تعبیر قرآن به کار برده شده است یعنی کسانی که نوعی رابطه عمیق با دین، انقلاب و با مجموعه گردانندگان نظام که در مسیر نظام هستند و از مسیر اصلی انقلاب اسلامی مورد تأکید امام و مردم عدول نکرده‏اند، دارند. این انسان‏ها وقتی در جایی انحراف دیدند امام می‏فرمایند شما منتظر اجازه نباشید. شما خودتان حق دارید اعتراض کنید، حق دارید به خیابان‏ها بریزید، حق دارید دقیقاً مطالب‏تان را به آگاهی عموم برسانید.

 

بنابراین روشن شد که داستان مشروعیّت چرا در اندیشه سیاسی پیدا شده است. پاسخ این سؤال از نوع رابطه مردم و حکومت نشئت می‏گیرد، رابطه حکومت و مردم این است که بالاخره حاکم فرمانروا است و مردم فرمانبر، لازمه فرمانروایی و فرمانبرداری عبارت از اطاعت و تبعیّت است، اطاعت و تبعیّت مبنا و ریشه حقوقی می‏خواهد که همان قانونی بودن است. با توجّه به این مطلب قطعاً این بحث مطرح می شود که چرا بحث مقبولیّت الآن مطرح است؛ برای این‏که این دو برای ما جا بیفتد بهتر است در این خصوص واژه‏شناسی صورت گیرد تا ببینیم واقعاً مقبولیّت و مشروعیّت دو چیز است یا دو چیز نیست. مشروع صیغه مفعول و مشروعیّت، مصدر جعلی است، اسم فاعل آن شارع است، مصدر آن شرع است، حاصل مصدر آن شریعت است.

 

گاهی مشروعیّت از ریشه شریعت گرفته می‏شود. وقتی می‏گویند این دین و این حکومت مشروع است؛ این‏جا شریعت و مشروع یعنی دین و دینی بودن. آقایانی که آمدند میان مقبولیّت و مشروعیّت فرق گذاشته‏اند، این طور فکر کرده‏اند که مشروعیّت یعنی دینی بودن.

 

نتیجه این تحلیل این گونه می‏شود که دین از خدا و مقبولیّت از آن مردم است، پس بین مقبولیّت و مشروعیت تفاوت وجود دارد. معنای این سخن در مورد موضوع مورد بحث، عبارت است از این‏که حکومت مشروع است، مشروع یعنی چه؟ یعنی این حکومت شرعی است. شرعی یعنی چه؟ یعنی این حکومت، حکومت دینی، خدایی و الهی است. لازمه این سخن این است که این آقایان باید این مطلب را اثبات کنند که دین برای مردم سیستمی از حکومت را ارائه کرده است که با سیستم‏های دیگر فرق می‏کند. یعنی توضیح دهند که این حکومت مشروع یا دینی مورد نظرشان چیست و تفاوتش با دموکراسی و سوسیالیست چیست؟

  

- معنای این سخن شما این است که این افراد برای دین یک سیستم خاصّی از حکومت در نظر گرفته‏اند به همین دلیل آقایان آمده‏اند گفته‏اند ولایت فقیه انتخابی نیست، انتصابی است. چرا؟

 

برای این‏که این افراد برای حکومت دینی تعریفی خاص در نظر گرفته‏اند. یکی از خصوصیّات حکومت دینی با در نظر گرفتن تعریف این افراد عبارت است از این‏که حاکمش را خدا معیّن کند. مردم باید بروند آن‏چه خدا معیّن کرده را بگردند و پیدا کنند. بنابراین در عصر پیامبر (ص) پیامبر بود، در عصر اهل بیت (ع)، اهل بیت بودند، در عصر غیبت هم فقیه واجدالشّرایط.؛ پس حکومت دینی در نگاه آنان یعنی چه؟ یعنی حکومتی که حاکمش از طرف خدا برای فرماندهی آن‏ها نصب شده، مردم باید بروند و بگردند آن را پیدا کنند و در حقیقت مردم مأمور هستند، او را قبول کرده و نسبت به او ایمان بیاورند؛ که ایمان هم همان یعنی قبول داشتن است. و معنای مقبولیّت یعنی ایمان و اعتقاد به او پیدا کردن، پس لازمه حکومت دینی اوّلاً منصوب بودن حاکم است، ثانیّاً تکلیف مردم و ایمان و قبول کردن حاکم. یعنی از ناحیه فقها عرضه کردن خود و از ناحیه مردم وظیفه و تکلیف پذیرفتن است، اینجاست که بعضی‏ها که این حرف‏ها را گفتند، این‏گونه مطرح کردند که وظیفه آقایان این است که خودشان بگویند ما آمادگی داریم، مردم هم بگویند حالا که شما آمادگی دارید ما هم قطعاً باید شما را بپذیریم. روی همین تحلیل به دست می‏آید که مقبولیّت از آن مردم و مشروعیّت هم از آن خداست.

 

پس فرق بین مقبولیّت و مشروعیّت در جایی است که ما مشروعیّت را به معنای دینی بودن و دینی بودن را به این معنا در نظر می‏گیریم که حاکم منصوب از طرف خدا است.

  

- واقعاً چنین دیدگاهی درست است؟

 

من هر دوی این‏ها را عرض می‏کنم تا ببینید ایراداتی که ما بر این تئوری و نظریّه وارد می‏دانیم یکی، دو تا نیست. یکی از ایرادات عبارت است از این‏که این معنا درباره پیامبر و اهل بیت رسول خدا اگر درست باشد، در عصر غیبت اصلاً درست نیست. در عصر غیبت ما انتصاب نداریم، در عصر غیبت هیچ فقیهی ادّعا نکرده است که فرد واجد شرایط (فقیه) از طرف خدا منصوب است برای حاکمیّت.

  

- عصر غیبت هم همین طور است؟

 

به بحث شما توجّه دارم و به آن‏جا هم می رسیم؛ پس ما معیّناً روی کسی نصب نداریم و اگر فقها هم ادّعا کرده‏اند، ادّعایشان نصب خاص نیست، نصب عام است. نصب عام یعنی چه؟ اصطلاحات فقها این است که می‏گویند نصب عنوان است، ما یک عنوان داریم یک معنون، یک عنوان مجتهد داریم یک فرد، شیخ مرتضی انصاری معنون است، کلمه مجتهد عنوان است. شیخ مفید معنون است، کلمه فقیه عنوان است. در عصر غیبت اگر هم آقایان ادّعا کردند نصب است، نصب عنوان است. عنوان یعنی چه؟ یعنی ائمّه آمدند برای مردم یک ضابطه گفته‏اند. آمدند یک قاعده گفته‏اند. فرمودند بعد از ما، شما به چه کسی مراجعه کنید؟ به فقیهانی که چنین شرایط و خصوصیّاتی را دارند. این شبیه آن حرفی است که افلاطون در نظام حکومتی خود دارد. افلاطون به فیلسوف شاه معتقد بود. او شاه را منصوب می‏دانست؟ نه، امّا معتقد بود که حکومت فن است، حکومت تخصّص می‏خواهد. چون حکومت از قبیل فنون است و تخصّص می‏خواهد، پس باید حاکم هم دارای فن و تخصّص باشد. به همین دلیل نیز معتقد بود طرف باید فیلسوف و فلسفه‏دان باشد. من سؤالم از این آقایان این است، این‏که آقایان گفتند نصب، نصب هم که گفتند عام و عنوان است که طبیعتاً لوازمی دارد، نصب کلّی است، نصب عنوان است یا نصب شخص؟ طبیعتاً نصب شخص در دوره غیبت که معنا ندارد و به همین دلیل است که هیچ فقیهی نگفته است نصب عنوان است. به همین دلیل ما در قانون اساسی آمدیم خبرگان را مطرح کردیم؛ چرا؟ برای این‏که ما بحث ولایت فقیه را یک امر تخصّصی می‏دانیم. افراد متخصّص باید تشخیص دهند که آیا این تخصّص رأیی منفرد دارد یا ندارد. پس اوّلاً اگر بحث انتصاب مطرح شود برای ائمّه هم اگر قابل توجیه است، برای رسول اکرم اگر قابل توجیه است، در عصر غیبت چنین چیزی امکان ندارد، اگر هم گفته شده است، نصب عام است. نصب عام معنایش عبارت است از این‏که نصب عنوان است، عنوان معنایش این است که یک ضابطه است و گفته‏اند اگر این خصایص را کسی داشته باشد آن فرد صلاحیّت این کار را دارد، فرض مثال کسی نماینده می‏شود، وقتی که رفت و دستگاه‏های ذی‏ربط به لحاظ قانونی گفتند که این آدم می‏تواند خود را طرح کند، معنی‏اش این است که این آدم منصوب است؟ قبل از آن‏که مردم رأی بدهند این آدم منصوب شده؟ در واقع معنای این حرف این است که غیر از این، آدم نمی‏تواند خودش را مطرح کند؛ چراکه واجد شرایط قانونی نیست ولی این آدم می‏تواند خود را مطرح و اعلام کند، آمادگی این کار را دارد.

  

- در حال حاضر برخی خواص و علمای حوزه، حکومت اسلامی را امری ماورایی و خدایی می‏دانند، به نظر شما حکومت در یک جامعه دینی امری ماورایی است یا بشری؟

 

متأسّفانه آقایان نتوانستند بفهمند حکومت، یک امر ماورایی نیست. حکومت، امر خدایی نیست. حکومت، امر بشری است. حکومت، جزو مباحث و بحث‏های سیاسی است. فلسفه سیاسی جزو فلسفه‏های عملی است. جزو علوم ساخته شده توسّط بشر است. خداوند عالم، سیستم خاصّ حکومتی توسّط جبرئیل به پیامبر نازل نکرده است. آقایان بین امامت و بین ولایت به معنای حکومت، خلط کردند. پیامبر نبی، پیامبر است؛ چه مردم رأی دهند و چه مردم رأی ندهند. نبوّت پیامبر یک امر اجتماعی نیست و انتخابی نیست، انتصابی است. امامت هم از همین قبیل است. امامت علی (ع) یک امر ماورایی است، یک امر خدایی است. همین‏طور که در داستان حضرت ابراهیم (ع) داریم؛ امّا خلافت علی (ع) به معنای حاکمیّت سیاسی علی (ع) است. نه‏تنها حاکمیّت سیاسی علی (ع) بلکه حاکمیّت سیاسی رسول اکرم (ص)، این یک امر عقلایی است. به همین دلیل امیرالمؤمنین (ع)، چه مردم با او بیعت کنند چه بیعت نکنند، در امامتش شکّی نیست، امّا امیرالمؤمنین (ع) اگر مردم با او بیعت کردند می‏شود خلیفه و رهبر سیاسی مسلمین و این ولایت و حکومتش به معنای ولایت اعتباری، به معنای حاکمیّت سیاسی تحقّق پیدا می‏کند. امام در نتیجه عدم اقبال مردم، در اداره حکومت 25 سال خانه‏نشین می‏شوند، در طول این 25 سال امام بود امّا حاکم مسلمین نبود. این‏که آقایان می‏گویند نه، حاکم بود. چرا، حاکم بود یا حقّ‏الحاکمیّت داشت امّا حاکم بالفعل نبود. پس اگر مشروعیّت به معنی دینی‏بودن باشد، بین مشروعیّت و مقبولیّت می‏شود فرق گذاشت. یک ایراد مهم‏تری این‏جا مطرح است و آن این است که در دوران امام به دلیل جایگاه امامت، به دلیل این‏که در هر عرصه‏ای دو امام نیست، حتّی اگر کسانی که صلاحیّت امامت را دارند اگر در عصر امام قبلی باشند، امامت برای امام قبلی است. نمونه اصلی در دوره حیات رسول اکرم (ص) است که امام علی (ع)، امام حسن بن علی (ع) و امام حسین (ع) در قید حیات ظاهری هستند، همه این چهار نفر صلاحیّت ولایت را دارند امّا مادامی که رسول اکرم (ص) است آن سه نفر امام نیستند، آن‏ها مأموم هستند، آن‏ها باید از امام قبلی تبعیّت کنند امّا فقیه در دوران غیبت این طور نیست. ولیّ فقیه، ولایت بر فقهای دیگر ندارد. هیچ فقیهی حق ندارد از فقیه دیگر تبعیّت کند؛ چراکه اگر تبعیّت کند مجتهد نیست، به همین دلیل است که امام خمینی (سلامالله علیه) هم تأکید می‏کند هیچ فقیهی بر دیگر فقها ولایت ندارد. مسئله بعدی این‏که آن مجتهد منتخب نه تنها بر فقیهان دیگر ولایت ندارد بلکه او ولایت بر خبرگان را هم ندارد. چرا؟ برای این‏که خبرگان او را از میان دیگر فقیهان انتخاب می‏کنند نه او خبرگان را. به‏علاوه ولیّ فقیه هم تابع قانون اساسی است هم تابع قوانین عادّی ولی ائمّه معصوم همین‏طوری که سخن‏شان برای ما ملاک است، عمل‏شان هم برای ما ملاک است.

  

- اگر در چارچوب اداره کشور هم قرار گیرد چطور؟ آیا این مسئله خودش قضیه جداگانه‏ای است؟

 

بله، به همین دلیل است که قوه قضائیّه همین‏طور که علیه دیگران حق دارد اقامه دادرسی کند، در رابطه با خود شخص رهبری هم می‏تواند این کار را بکند. من ناچارم خاطره‏ای بگویم. آیت‏الله موسوی اردبیلی می‏فرمودند ما روزی نشسته بودیم، دیدم حاج احمدآقا تلفن زدند سؤال کرد، آقای موسوی، اسم یک قاضی را برد. گفت آن آقا را می‏شناسید؟ گفتم: بله. سؤال کردم: حاج احمدآقا قضیّه چیست؟ گفت: آن قاضی، امام را احضار کرده است. گفتم: چطور؟ گفت: متن احضاریّه را فرستاده‏اند. ظاهراً شخصی علیه امام شکایت کرده است و آن قاضی نوشته متّهم سیّد روح‏الله فرزند سیّد مصطفی رأس فلان ساعت در فلان شعبه از دادگاه حضور پیدا کند. بعداً معلوم شد یکی از سلطنت‏طلبان در آبادان، آن زمانی که سینمای رکس آبادان را آتش زدند، ایشان یکی از کسانی بود که در آنجا آسیب دیده بود، آمده بود شکایت تنظیم کرده بود علیه امام و گفته بود منشأ این آتش‏سوزی امام خمینی است، بنابراین ایشان باید بیایند دادگاه. آقای موسوی می‏فرمودند که من به قاضی گفتم شما این متّهم را می‏شناسید؟ گفت: بله. ایشان آقای سیّد روح‏الله، فرزند آقامصطفی هستند و الآن هم رهبر انقلاب هستند. شاکی دارند، من قاضی هستم، قاضی مستقل است، حق دارم به شکایت رسیدگی کنم.

 

بنابراین با توضیحاتی که عرض کردم اگر مشروعیّت را به معنای دینی بگیریم، همانی می‏شود که توضیح داده شد امّا زمانی که می‏گوییم دین یک امر خدایی است، در همان‏جا ادامه می‏دهیم که حکومت یک امر بشری است، کما این‏که سیاست هم یک امر بشری است. اگر ما حکومت دینی را بپذیریم معنایش این نیست که دین یک سیستم خاصّی از حکومت را از بالا نازل کرده و در اختیار بشر قرار داده است. نه، چنین چیزی نه مبنای قرآنی و نه مبنای علمی و نه مبنای تاریخی دارد و برخلاف نصوص قرآنی و برخلاف جملاتی است که امیرالمؤمنین به کار می‏بردند. به همین دلیل وقتی در نوفل‏لوشاتو از امام سؤال کردند شما که می‏خواهید بگویید سلطنت نباشد، جمهوری اسلامی باشد، جمهوری اسلامی یعنی چه؟ فرمودند: جمهوری اسلامی یعنی جمهوری به همان شکلی که در جاهای دیگر مردم با رای خود روی کار می‏آیند، در جمهوری اسلامی هم مردم با رأی خود کسی را روی کار می آورند امّا اسلامی چرا؟ به خاطر این‏که مردم مسلمان هستند. طبیعی است مردم تقیّدشان چون به اسلام است، انتظارشان از حاکم این است که مسائل اسلامی را مدّ نظر قرار دهد. بنابراین جمهوریّت در این‏جا با جمهوریّت در غرب، شرق، خاورمیانه و جاهای دیگر فرقی ندارد و محتواست که با بقیّه نظامات متفاوت است.

 

حالا که حکومت معنای بشری پیدا کرد یعنی این‏که مردم اگر بخواهند کسی بر آن‏ها حکومت کند، مردم این حکومت و حاکمیّت را باید بفهمند، باید بدانند، باید بشناسند و باید بپذیرند. اگر معنای حکومت این شد امام هم اصرارش این است، می‏گویند شما فکر نکنید ولایت فقیه یک ولایت و منصب خدایی است. چه کسی می‏گوید ولایت فقیه یک منصب خدایی است؟ ولایت فقیه یعنی حکومت فقیه، حکومت فقیه یعنی حکومت کسی که دین‏شناس و صاحب‏نظر در شرایط مختلف باشد. بنابراین ولایت به معنای سیاسی یک امر مقدّس آسمانی نیست. اگر شما مشروعیّت را به معنای قانونیّت گرفتید، طبیعی است در جایی که مردم مسلمانند، حکومت مشروع‏شان حکومتی است که تقیّد و مفاهیم دینی دارد. اینجاست که مشروعیّت می‏شود قانونیّت. قانونیّت و مقبولیّت هر دو یکی هستند؛ برای این‏که معنای قانونیّت یعنی مردم بپذیرند و قبول کنند. پذیرفتن و قبول داشتن یعنی مقبولیّت. پس آن‏هایی که آمدند بین مقبولیّت و مشروعیّت فرق گذاشتند، آن‏ها خیال می‏کنند حکومت دینی یک سیستم خاصّی از حکومت است جدا از حکومت‏های رایج بشری، ما چنین چیزی نداریم.

 

در نظام جمهوری اسلامی، مشروعیّت و مقبولیّت نه‏تنها جدای از هم نیستند بلکه مکمّل همدیگر هستند. معنایش این است که وقتی مردم قبول کردند، شارع هم قبول می‏کند، کما این‏که اگر مردم قبول نمی‏کردند، شارع هم قبول نمی‏کرد و شاهد قضیه این است، الآن فرض بفرمایید امام خمینی زنده هستند، همه فقهای بزرگواری که غیر از امام خمینی (سام‏الله علیه) بودند مگر مجتهد نبودند؟ مگر عادل نبودند؟ همه‏شان عادل بودند، همه‏شان نمازخوان بودند، مگر مقلّد نداشتند؟ امّا چون مردم امام را به عنوان ولی معرّفی کرده بودند به صورت طبیعی غیر از امام خمینی (سلام‏الله علیه)، ولیّ فقیه شخص دیگری نبود، شرایط ولایت را داشت امّا ولیّ فقیه نبود. پس اگر کسی بگوید در دوران 25 سال امیرالمؤمنین (ع) خلیفه بود یا نه، می‏توان گفت بود. حقّ خلافت را داشت. صلاحیّت واقعی را از آن خود کرده بود. امّا عملاً نشد و به همین دلیل در آخر خطبه شقشقیه، امیرالمؤمنین (ع) می‏فرماید: «اگر مردم حاضر نبودند و اگر حجّت را تمام نکرده بودند با حضورشان، من این خلافت را نمی‏پذیرفتم.»

  

- پس، از این منظر یعنی حاکمیّت سیاسی پیامبر و امیرالمؤمنین هم نیازمند بیعت مردم است؟

 

بله. اگر امیرالمؤمنین (ع) منصوب برای حکومت بود چرا یک بار دیگر می‏گفت اگر مردم نمی‏آمدند من نمی‏آمدم؟ اگر خلافت و ولایت سیاسی امری الهی و فوق‏بشری بود، مگر دست او بود که قبول نکند؟ این آقایانی که توجّه نمی‏کنند، اشتباه‏شان همین‏جا است. اگر امیرالمؤمنین برای حاکمیّت و خلافت سیاسی منصوب بود، چرا می‏فرماید که من مشاور باشم بهتر از این است که در صحنه کار مستقیم باشم؟ پس او امامتش منصوب است کمااین‏که نبوّت پیامبر منصوب است امّا حاکمیّت سیاسی پیامبر و حاکمیّت سیاسی امیرالمؤمنین دقیقاً بیعت مردم را می‏خواهد. لذا رسول اکرم در مکّه نبی بود و حقّ‏الولایت را هم داشت، امّا حاکمیّت سیاسی برای او بالفعل نبود. وقتی که وارد مدینه شد و مردم بیعت کردند علاوه بر این‏که نبوّتش بود و شئون دیگر را داشت با بیعت مردم شد حاکم سیاسی و اگر وقتی مردم بیعت‏شان را از کسی بردارند و بروند سراغ کسی دیگر، صلاحیّت او از بین نمی‏رود امّا ولایت سیاسی خودبهخود از بین خواهد رفت. دقیقاً فرمایش امام (سلام‏الله علیه) هم پیرامون این‏که «میزان، رأی ملّت است» به واسطه توجّه ایشان به همین مطلب بود.

 

بنابراین مشروعیّت در این‏جا به معنی قانونی بودن است و به عبارت دیگر یعنی منظور از حاکم و حکومت مشروع، آن حکومتی است که قانونی است و اسلام هم او را امضا کرده است. یعنی اگر مردم کسی را نپذیرند تبع قضیه است که حاکمیّت او زیر سؤال خواهد رفت.

  

- حضرتعالی فرمودید حکومت را امری بشری می‏دانید، در بین فقهایی که الآن داریم چند درصد فکر می‏کنید این نظر را قبول دارند، یعنی اکثریّت قبول دارند؟

 

من بعید می‏دانم فقیهی باشد که قبول نداشته باشد امّا فقیه؛ برای این‏که ذهن شما روشن شود خوب است مثالی را ذکر کنم. از یکی از بزرگان سؤال کردند شما خودتان را مجتهد می‏دانید؟ گفت: تعریفی از مجتهد به من بگویید. اگر منظورتان از مجتهد کاشف‏الغطا است من نیم‏مجتهد هستم. اگر منظورتان فلانی است من دو مجتهد هستم. من فقیه به کسی می‏گویم مانند سیّدمرتضی، امام خمینی. من فقیه به کسی می‏گویم مثل ملا احمد نراقی، شیخ مرتضی انصاری. یعنی کسی که مجموعه فقه را دارد، کلّیّات فقه را دارد، قواعد فقه را دارد، فهم فقه را دارد، در کنار این قضیّه من فقه که می‏گویم معنایش این نیست که صرفاً حلال و حرام است یعنی فقه به معنای فقه اصغر و فقه اکبر یا هر دو. هم فقه اصغر را می‏داند و هم فقه اکبر را. یعنی این فرد همان‏طوری که عقل را حجّت می‏داند، شرع را هم حجّت می‏داند. این آدم همان‏طور که وحی را حجّت می‏داند، عقل را هم حجت می‏داند. همان‏طور که انبیا را حجّت می‏داند، عقل را هم حجّت می‏داند. این عین عبارت امام موسی بن جعفر است. اگر این جور باشد هیچ فقیهی نمی‏توانید پیدا کنید که بگوید اسلام یک شیوه خاصّی از حکومت آورده است و این برای ما روشن است.

 

بنابراین منظور از ولایت که این آقایان می‏گویند ولایت سیاسی است، ولایت سیاسی یعنی چه؟ امام صراحتاً می‏گوید ولایت فقیه عیناً مثل ولایت یک مادر است. مادری که بر فرزندانش ولایت دارد، ولایت چه؟ ولایت حضانت، یعنی حقّ شیر دادن این فرزند بر عهده چه کسی است؟ مثل ولایت پدر است. پدر وقتی بر بچّه‏های خودش ولایت دارد یعنی چه؟ این ولایت معنایش این است که این، اولویّت نسبت به او دارد. بله، خدا ولایت او را امضا کرده است. من همیشه این را عرض کردم که ولایت سیاسی عیناً مثل خرید و فروش است. ما خرید و فروش آسمانی نداریم. ما در عالم نداریم که در لوح محفوظ در آن‏جا مثلاً بیع باید این طور باشد.

 

بنابراین هیچ فقیهی در عالم نمی‏توانید پیدا کنید که بگوید حکومت فقیه حکومتی است با شکلی خاص، یداً بید، از رسول اکرم به ما رسیده است. پس حکومت چه اسلامی باشد و چه نباشد، در همان معنای متفاهم عرض‏اش، عرفی است؛ منتها اسلام در حاکم شرایطی را مدّنظر قرار داده کمااین‏که از حیث مقرّرات هم روی احکام الهی تأکید ورزیده است.

  

- بنابراین خلافت به همان معنی عرفی است؟

 

بله. ولایت در این‏جا به معنای ولایت تکوینی نیست بلکه به معنای ولایت عرفی، اجتماعی، عقلایی است. یعنی همان حاکمیّت است بنابراین حاکمیّت همان تعریف خود را دارد و شما در عبارات فقها نمی‏توانید عبارتی پیدا کنید که دقیقاً برای ولایت یک معنای ویژه‏ای کرده باشند. شما به کتاب مرحوم آقای نائینی هم نگاه کنید آن‏جا هم به همین معنا است. ایشان وقتی بحث ولایت را مطرح می‏کنند برای ائمّه به همین معنا تعریف می‏کنند.

 

بنابراین ولایت به این معنا یک امر عقلایی، اجتماعی است منتها طبق معنای گذشته، اگر ولایت فقیه عادل، مجتهد جامع‏الشّرایط و امین محقّق شد و طرف، متصدّی امور مسلمانان شد، شارع آن را امضا کرده است. این مثل بیع است. در خرید و فروش اگر فروشنده مالک باشد و شرایط دیگر صحّت معامله را داشته باشد و بفروشد، شارع امضا کرده است امّا معنای بیع همان بیع عرفی است. و آن را نقد کنند.

  

- اخیراً مباحثی در جامعه مطرح شده است. آیا تلقّی‏های متفاوت از بحث ولایت فقیه آن هم در میان کسانی که خود پایه‏گذار این امر در کشور بوده‏اند، موجب نشده است این مباحث شکل بگیرد؟ به طور مثال، تلقّی متفاوت دیدگاه میان رئیس و نائب رئیس مجلس خبرگان رهبری یا حتّی دیدگاه‏های متفاوت برخی مراجع معظّم تقلید در کشور نسبت به این مسئله.

 

سؤال جالبی است. ولایت فقیه اگر با همان تعریفی که گذشت و در قانون اساسی هم آمده است و مؤسس نظام روی آن تأکید کرده است، طرح شود و به صورت عینی لباس عمل بپوشد، علاوه بر این‏که بحران‏زا نیست، زمینه‏های بحران‏های زیادی را هم مرتفع می‏سازد ولی اگر آمدیم من عندی، حکومتی را مطرح کردیم که برای بشر امروز ناشناخته است، ولایت فقیه را یک امر ماورایی و انتصابی آن هم فوق درک بشر، معرّفی کردیم و باب «النّصیحه لائمّه المسلمین» را که مورد تأکید رسول خدا (ص) و اهل بیت (ع) نیز هست را به روی مردم بستیم و در عمل اجازه سؤال، اظهارنظر، تفکّر و اندیشه‏ورزی را نه‏تنها ندادیم بلکه نوعی کفر و زندقه شناختیم و برخلاف اصل ولایت فقیه که متّکی بر معرفت و فهم بشر و عقلای عالم برنامه‏ریزی شده، به صورت یک امر دست نیافتنی به جامعه معرّفی کردیم، به طور طبیعی تلقّی‏های مختلف به وجود خواهد آمد و وجه مشترک بین این تلقّی‏ها قابل تعریف نخواهد بود و به مرور یک اصل پذیرفته شده مورد قبول مردم، زیر سؤال خواهد رفت و جامعه گرفتار بحران خواهد شد.

  

- پس مسئله فصل‏الخطاب بودن نظر ولیّ فقیه در جامعه دینی چه می‏شود؟

 

قبل از پرداختن به پاسخ این سؤال، نکته‏ای که در این‏جا برای ما مهم است و لازم است مورد تأکید قرار گیرد عبارت از این است که ما گاهی مسئله را به صورت بخشی، گاهی به صورت یک واحد و گاهی یک قسمت کوچک را به صورت یکپارچه و به هم پیوسته ملاحظه می‏کنیم و هر کدام از این لحاظ‏ها و نگاه‏ها، اثرات و لوازم و تبعات و نتایج خاصّ خودش را خواهد داشت. خبرگان قانون اساسی که دوران ستم‏شاهی را دیده بودند، بیرون از ایران رفته بودند، نظامات مختلف سیاسی را تجربه کرده بودند. این‏ها بلد بودند چگونه تنظیم کنند. می‏دانستند این سیستم حکومت، اوّلین بار است که در جمهوری اسلامی دارد پیاده می‏شود. طبعاً در تجربه ممکن است خیلی چیزها رو شود ولی در قبل روشن نبود. ممکن است خیلی از تغییرها ظاهر شود ولی قبلاً ظاهر نبود. پس این نکته را هم باید توجّه داشته باشیم که ما به مرور نقایص را کشف می‏کنیم و نواقص را درک می‏کنیم. با توجّه به این نکته، ما می‏آییم به اینجا می‏رسیم و می‏گوییم اگر سیستمی در جای خودش حاکم باشد، یعنی چه؟ یعنی اگر ما رابطه خبرگان و رهبری را یک رابطه منطقی تصویر کنیم، نه رابطه مطیع و مطاع. ما اگر رابطه رهبری را با خبرگان مثل رابطه دولت و مجلس مشخّص کنیم آن وقت موضوع فرق می‏کند، چرا؟ برای این‏که مشروعیّت دولت با مجلس است. در جایی که قوّه قضائیّه با رهبری، قوّه قضائیّه با قوّه مقنّنه، قوّه قضائیّه با مجریّه دعوا داشته باشد آن‏جا فصل‏الخطاب کیست؟ رهبر. امّا در جایی که در رابطه با خود رهبری بحث می‏شود، رهبری عملکردش چه‏قدر است؟ خودش باید بیاید و بگوید من خوب هستم؟ خیر، این‏که «دور» است. پس منافاتی ندارد ولیّ فقیه فصل‏الخطاب باشد در رابطه با زیرمجموعه خودش امّا وقتی خودش زیرمجموعه خبرگان است چی؟ آن‏ها هستند که می‏توانند بگویند این شرایط را دارید یا نه.

  

- این زیرمجموعه، شامل مردم هم می‏شود؟

 

خیر، تمام حرف این است که مردم نه زیرمجموعه رهبری هستند، نه زیرمجموعه قوّه مجریّه هستند، نه زیرمجموعه قوّه مقنّنه هستند بلکه اصل مشروعیّت نظام با مردم است. یعنی مردم اگر خدایی نکرده روزی روزگاری از اصل نظام روی‏گردان شوند هیچی نمی‏ماند. مردم را ما نمی‏توانیم زیرمجموعه بدانیم. بله اگر آحاد مردم تخلّف کردند مطابق قانون اساسی اگر شاکی داشته باشند، دستگاه‏های قضائیّه می‏تواند پیگیری کند ولی این دلیل بر این نیست که مردم را مثلاً زیرمجموعه قوّه قضائیّه بدانیم. یا دقیق‏تر این‏که وقتی مردم به صورت عام یک چیزی را می‏خواهند، قانون اساسی یک شیوه‏هایی را برای ابراز این خواسته‏هایشان اعلام کرده است و به همین دلیل است که مردم دقیقاً بر طبق نص قانون اساسی با رعایت موازین اسلامی حق دارند حتّی بیرون بیایند، حق دارند تظاهرات کنند، حق دارند اظهار نظر کنند، حق دارند تجمّع کنند و حق دارند از اصلاحات یا تغییرات دفاع کنند یا مخالفت کنند. قانون اساسی، تشکیل اجتماع و راهپیمایی‏ها بدون حمل سلاح به شرط این‏که مخلّ مبانی اسلام باشد را مجاز می‏داند. معنی این حرف چیست؟ معنی این است که وزارت کشور موظّف به دادن جواز است نه این‏که می‏تواند مجوّز بدهد یا ندهد. او اگر اجازه ندهد، تخلّف به شمار می‏رود. یک مانع وجود دارد و آن این‏که مخلّ قوانین اسلام باشد، که این هم کاملاً معیّن و روشن است؛ به همین دلیل در این‏جا وزارت کشور موظّف به همکاری است. متأسّفانه برخی آمده‏اند و این اصل را تفسیر می‏کنند که البتّه حق ندارند تفسیر کنند چراکه تفسیر در جایی است که ابهام وجود داشته باشد. با توضیحاتی که داده شد نتیجه‏ای که ما می‏گیریم فصل‏الخطاب بودن رهبری، در رابطه با قوای سه‏گانه زیرمجموعه رهبری است، فصل‏الخطاب در رابطه با دولت، مجلس است؛ فصل‏الخطاب در رابطه با آحاد مردم قوّه قضائیّه است آن هم در موردی که شاکی وجود داشته باشد و فصل‏الخطاب در رابطه با شخص رهبری، خبرگان رهبری است و نکته مهم این‏که فصل‏الخطاب در ارتباط با اصل نظام و تغییر و تثبیت آن با ملّت است.

 

در این‏جا من نباید خیلی ریز وارد قضیّه شوم. این‏جا درباره جریانات اخیر من حرف برای زدن دارم، من ناچارم بگویم که مجموعه این قضایا برمی‏گردد به یک انحرافی که بعد از ارتحال امام به وجود آمد. ما همیشه گفته‏ایم نظارت استصوابی نمایندگان، مجلس را وکیل‏الدّوله می‏کند، نه وکیل‏الملّه، نه وکیل ملّت بلکه وکیل شش نفر فقهای شورای نگهبان می‏کند که نه نماینده دولت است و نه نماینده مجلس. نتیجه‏اش این می‏شود که ما یک مجلس بدون اثر خواهیم داشت که نه می‏تواند ناظر باشد نه می‏تواند رئیس جمهور را کنترل کند و نه می‏تواند توانایی‏های اجرایی سیاسی را محقّق کند. کما این‏که اگر خبرگان از میان علمای بلاد انتخاب می‏شد به گونه‏ای دیگر بود، اگر صلاحیّت خبرگان را حوزه‏ها تعیین می‏کردند، اگر صلاحیّت خبرگان به صورت «دوری» توسّط شورای نگهبان تعیین نمی‏شد در خبرگان ما آدم‏هایی پیدا می‏کردیم که آن‏ها علمای بلاد هستند و متّکی به مردم و بالاتر از مردم، متّکی به اعتقاد درونی هستند.

  

- یکی از دلایلی که خواستیم این موضوع را با شما آغاز کنیم این بود که ما به عنوان نسل جوان یک نگرانی احساس کردیم نسبت به مجادله کلامی که بین برخی سران نظام شکل گرفته و به گونه‏ای تعبیر شده که یک شکافی بین روحانیّت به وجود آمده، شما با این تحلیل موافق هستید که این نوع شکاف شکل گرفته و اخیراً شدّت یافته است و در این صورت، راه برون‏رفت از این وضعیّت چیست؟

 

این داستان شکاف بین روحانیّت را هم نقمت می‏دانم هم نعمت؛ واقعاً نعمت می‏دانم چرا که اگر این نعمت نبود ما با این حوادث اخیر باید مجلس ترحیم بزرگی در میدان آزادی تهران تشکیل می‏دادیم و یک مراسم خداحافظی با اصل کیان روحانیّت برگزار می‏کردیم. امّا این شکاف باعث شد مردم بدانند روحانیّت همه یک جور نمی‏اندیشند کما این‏که در جریان انشعاب روحانیّون از جامعه (روحانیّت) هم همین بود. یادتان هست آن موقع وقتی راجع به انشعاب هم صحبت کردیم، خیلی‏ها مخالف بودند. حضرت امام نه تنها شفاهی، بلکه مکتوب فرمودند جدایی بخشی از روحانیّت به معنای انشقاق نیست، این جدال نیست بلکه معنایش این است که دو دیدگاه وجود دارد. البتّه من در حال حاضر داستان به وجود آمده را انشعاب بین روحانیّت نمی‏دانم بلکه درگیری بین تفکّر امام و مخالف تفکّر امام می‏دانم. جمهوری اسلامی با قرائت امام با جمهوری اسلامی با قرائت دیگران فرق می‏کند؛ امام نگاهش نگاه امامت بود، در نگاه امامت همه نقش دارند و صلاحیّت‏ها مربوط به قبل از به قدرت رسیدن فرد است و قدرت در نگاه امامت، تقدّس نمی‏آورد و این نگاه، دقیقاً در تقابل با نگاه خلافت است. در اندیشه خلافت اهل حل و عقل باید نظارت کنند، این نظارت استصوابی که آقایان می‏گویند از مظاهر تفکّر خلافت است. وقتی ما می‏گوییم همه باید صاحب‏نظر باشند این یعنی چی؟ نخبگان در نگاه امامت نقش هدایت دارند ولی در نگاه خلافت نخبگان نقش انتصاب دارند؛ آن‏ها طرف را نصب می‏کنند امّا در نگاه امامت آن را معرّفی می‏کنند، خصوصیّات را مطرح می‏کنند. شما سه تفکّر مقابل تفکّر امام علی (ع) را نگاه کنید. در یکی همسر رسول اکرم (ص) و دو نفر از یاران رسول اکرم (ص) هستند، یک تفکّر دیگری داریم که تفکّر خارجی‏گری است و تفکّر سوم را هم معاویه رهبری می‏کند و نتیجه این فکر، بر سر نیزه رفتن قرآن می‏شود. هر سه هم مسلمان‏اند؛ این‏جا هم همین‏طور است. اینجاست که شناخت صحیح، انسان را از گمراهی‏ها نجات می‏دهد. در جریان صفّین، هم مالک اشتر و هم ابن عباس بودند، ابوموسی اشعری هم بود ولی مالک و ابن‏عباس فرمایش امام را فهمیدند ولی ابوموسی نفهمید و نتیجه‏اش آن چیزی شد که در تاریخ هم دیده‏اید. این‏جا هم روحانی خطّ امام با روحانی که نه امام را می‏شناسد و نه به او اعتقاد دارد، در همین‏جا مشخّص می‏شود. این‏جا شاخص را آن کسی مشخّص می‏کند که امام را خوب شناخته است، صاحب تحلیل است، قدرت تشخیص دارد و می‏تواند حرف و عمل امام را ملاک عمل قرار دهد. آقایانی که امروز از امام زمان (عج) حرف می‏زنند و مدّعی پیروی از ایشان هستند، دنباله‏رو تفکّر حجّتیّه‏اند بنابراین امروز دعوای ما دعوای تفکّر حجّتیّه است با تفکّر حضرت امام (سلام‏الله علیه). تفکّر حجّتیّه امام و پیشوایش بریتانیاست به همین دلیل در پی تخریب چهره‏های تیزبین و باهوش هستند. وقتی می‏گویم ماجراهای اخیر نعمت هم بود به این دلیل است، چرا که همین‏جاست که روحانی خطّ امام (سلام‏الله علیه) از غیر آن مشخّص می‏شود. شما ببینید این افرادی که امروز سنگ امام را به سینه می‏زنند، در دوران آن بزرگوار چندین بار مورد تشر قرار گرفتند. چرا ما روی تشرهای امام حساب باز نمی‏کنیم؟ آن‏جایی که امام تشر زده پس معلوم است که نقطه ضعف وجود داشته. آن‏هایی هم که یک بار مورد تشر قرار نگرفتند به این علّت بوده که از اوّل در راه مستقیم بودند. درست است که میزان، حال فعلی است امّا حال فعلی با چه ملاکی؟ ملاک حال فعلی را در صدر اسلام با چه می‏سنجیده‏اند؟ با آن چیزی که الأن می‏سنجند؟ به نظر من شاخص‏هایی وجود دارد و به همین خاطر ما نمی‏توانیم همه شاگردان امام و همه اعضای خانواده امام را نادیده بگیریم. الآن افرادی مورد بی‏مهری قرار گرفته‏اند که مطمئن باشید اگر امروز هم امام زنده بود این‏ها مورد علاقه امام بودند. این شورای نگهبان چند بار مورد تشر امام قرار گرفت؟ این افرادی که الآن در قم هستند و ایدئولوگ این قضایا هستند، اصلاً با امام نبودند.

  

- پس چرا مراجع معظّم در قم وارد این قضایا نمی‏شوند و میدان‏داری نمی‏کنند؟

 

با کمال تاسّف یک دست‏های مرئی و نامرئی تلاش کرد جایگاه مرجعیّت را متزلزل کند؛ مرجعیّتی که از نظر اقتصادی متّکی به وجوهات مردم بود و ملاک تأیید مرجعیّت در حوزه‏ها حدّاقل هزار سال تجربه شده بود و توسّط حوزه انتخاب می‏شد و کسی می‏توانست مرجع را معرّفی کند که خودش صلاحیّت علمی و تقوایی را داشته باشد یا این‏که از نظر علمی و تقوا به جایگاهی رسیده باشد که همه او را قبول داشته باشند. متأسّفانه تمام تلاش‏ها شد که مرجعیّت با دیدگاه‏های سیاسی تعیین شود امّا با این وجود من معتقدم در جریانات اخیر مراجع تا حدود زیادی خودشان را حفظ کردند و شما شاهد هستید کلام مراجع قم در قضایای اخیر بر ملاک‏هایی تأکید کرده است که فقاهت اقتضا می‏کرد و در جریانات انتخابات شتابزده درباره برخی مسائل موضع نگرفتند بلکه گفتند مردم خوب عمل کردند و اگر تبریکی هم گفته شد، به مردم گفتند امّا نگفتند نتیجه انتخابات مورد تأیید ما هست یا نیست بلکه دغدغه خودشان را به شورای نگهبان ابراز کردند. این‏که چرا شورای نگهبان به توصیّه‏های مراجع عمل نکرد را باید از خودشان پرسید امّا یک مرجع پیدا کنید صراحتاً یا تلویحاً تذکّر نداده باشد. با کمال خوشبختی مراجع در خصوص وقایع اخیر خوب عمل کردند و مواضع‏شان عجولانه نبود بلکه منطبق بر اصول و منطق بود. راجع به کشته شدن مظلومانه برخی از هموطنان یا پیرامون همین دادگاه‏ها سؤالاتی شد و جواب‏هایی را آقایان دادند. بزرگانی وارد شدند و محکوم کردند. آن‏هایی که توجّه نکردند باید خودشان در روز قیامت و در پیشگاه خدای عالم پاسخگو باشند.  

     

منبع:/bayatzanjani

 

 
شنبه 6/5/1386 - 1:12
دعا و زیارت
 
صحیفه امام خمینی (سلام الله علیه)
    

جلد نهم - صفحه 276 - اگر انقلابی عمل شده بود، فتنه انگیزان به جای خود می‏نشستند

 

سخنرانی

 

زمان: 25 مرداد 1358 / 22 رمضان 1399

 

مکان: قم

 

موضوع: ویژگی‏های روز جهانی قدس

 

مناسبت: روز جهانی قدس

 

حضّار: ملّت مسلمان ایران

 

صفحه: 276

 

  

"روز قدس" یک روز جهانی است. روزی نیست که فقط اختصاص به قدس داشته باشد. روز مقابله مستضعفین با مستکبرین است. روز مقابله ملّت‏هایی است که در زیر فشار ظلم امریکا و غیرامریکا بودند، در مقابل ابرقدرتهاست. روزی است که باید مستضعفین مجهّز بشوند در مقابل مستکبرین، و دماغ مستکبرین را به خاک بمالند. روزی است که بین منافقین و متعهّدین امتیاز خواهد شد. متعهّدین این روز را روز قدس می‏دانند، و عمل می‏کنند به آن‏چه باید بکنند. و منافقین – آن‏هایی که با ابرقدرت‏ها در زیر پرده آشنایی دارند و با اسرائیل دوستی - در این روز بی‏تفاوت هستند، یا ملّت‏ها را نمی‏گذارند که تظاهرکنند. روز قدس روزی است که باید سرنوشت ملّت‏های مستضعف معلوم شود، باید ملّت‏های مستضعف اعلام وجود بکنند در مقابل مستکبرین. باید همان‏طور که ایران قیام کرد و دماغ مستکبرین را به خاک مالید و خواهد مالید، تمام ملّت‏ها قیام کنند و این جرثومه‏های فساد را به زباله‏دان‏ها بریزند.

 

صحیفه نور، جلد نهم – ص 276

    تبیان 

 

شنبه 6/5/1386 - 1:3
اخبار
ساخت‌ برج‌ هاي‌ دو قلوي‌ کيش‌ در زميني‌ به‌ مساحت‌ ‌15‌ هزار مترمربع با زيربناي‌ ‌48‌ هزارمترمربع در 21‌ طبقه‌ با ‌474‌ واحد مسکوني‌ ‌آغاز شد.
به گزارش واحد مرکزي خبر، ترکمني عضو هيات‌ مديره‌ شرکت‌ انبوه‌ سازان‌ هماي‌ تهران‌ در مراسم‌ بتون‌ ريزي‌ اين‌ طرح‌ با بيان اينکه برج‌هاي دو قلوي‌ کيش‌ بر اساس‌ آخرين‌ ضوابط وآيين‌ نامه‌ هاي‌ روز در برابر زلزله‌ مقاوم‌ خواهد بود‌‌ ابرازاميدواري‌ کرد‌، ‌ ساخت‌ اين برج ها با صرف‌ بيش‌ از 70 ميليارد تومان‌ در 30 ماه به‌ پايان‌ برسد‌.
وي‌ ويژگيهاي‌ اين‌ طرح‌ را استفاده‌ از ‌628‌ شمع ‌27‌ متري‌ و بتن‌ با مقاومت‌ بالا به‌ نسبت‌ ‌500‌ کيلوگرم‌ بر سانتي‌ متر مربع دانست‌ و گفت :‌ ‌تنها 30‌ درصد زمين‌ طرح‌ به‌ ساخت‌ و سازاختصاص‌ مي‌ يابد و کاربري‌ ‌70‌ درصد باقيمانده‌ براي‌ ساخت‌ فضاي‌ سبز ومحوطه‌ سازي‌ خواهد بود‌.
پارکينگ‌، ‌سالن‌ ورزشي‌، ‌واحدهاي‌ خدماتي‌ -‌ رفاهي‌ و استخر در طبقه‌ هفدهم‌ ازجمله‌ امکانات‌ برج‌ دوقلوي‌ کيش‌ است‌ که‌ پس‌ از پايان‌ طرح‌ به‌ متقاضيان‌ خريد واحد ها فروخته‌ مي‌ شود‌.
طرح‌ ساخت‌ برج‌ هاي‌ دوقلوي‌ کيش‌ به‌ همت‌ شرکت‌ انبوه‌ سازان‌ هماي‌ تهران‌ اجرا مي شود.
شنبه 6/5/1386 - 1:1
كودك

محیط زیست آلوده سلامت کودکان را به خطر می‌اندازد. به نظر دکتر جواد غروبی، رییس بیمارستان کودکان مفید تهران آلاینده‌های محیط زیست نه تنها بیماری‌های جسمی که بیماری‌های روحی را نیز پدید می‌‌آورد.
تحقیقات اخیر محققان آلمانی نشان داده که میزان سلامت کودکان و نوجوانان این کشور در طول بیست سال گذاشته کاهش یافته است. از عواملی که موجب افزایش بیماری‌ها در سال‌های گذشته بوده، شدت یافتن آلودگی‌هایی است که در محیط اطراف وجود دارد.
از تبعات آلودگی شهری، ایجاد و اشاعه‌ی بیماری‌های مختلف در کودکان است. آسم، آلرژی، بیماری‌های حاد و مزمن، سرطان و بیماری‌های گردش خون از جمله بیماری‌هایی است که در طول سا‌ل‌های گذشته در کودکان آلمانی افزایش یافته است.
دکتر جواد غروبی، فوق تخصص طب کودکان و نوزادان و رییس بیمارستان کودکان مفید تهران، در خصوص مهم‌ترین عوامل ایجاد محیط آلوده در شهرها می‌گوید: ‌«شاید در شهرها مهم‌ترین عامل ایجاد محیط زیست آلوده، آلودگی هوا باشد، ناشی از کارخانه‌های موجود در شهرها و حومه، ترافیک شهری، آلودگی‌های صنعتی و آلودگی‌های مراکزی مثل بیمارستان‌ها. در بیمارستان‌ها بیماری‌های مختلف عفونی بستری می‌شود، بیماری‌های جراحی و بیماری‌های متنوع دیگری بستری می‌شود که آلودگی‌های ناشی از آنها می‌توانند، وارد سیستم فاضلاب شهری بشود و تبعاتی را برای کودکان داشته باشد.»
او در خصوص بیماری‌های شایعی که محیط آلوده برای کودکان ایجاد می‌کند می‌افزاید: «شایع‌ترین بیماری که در شهرهای بزرگ و آلوده بچه‌ها را مبتلا می‌کند، بیماری‌های تنفسی و در رأس آنها آسم است. الان آسم و آلرژی تنفسی یکی از بیماری‌های شایعی است که واقعا در تهران وجود دارد که دلیلش هم وجود آلودگی در این شهر است. از دیگر بیماری‌ها می‌توان آلرژی پوستی و سرطان را نام برد. بچه‌هایی که در مناطق آلوده زندگی می‌کنند، احتمال سرطان در ‌آنها بیشتر است، بعد سوزش چشم و پوست و کمبود اکسیژن خون است که خودش می‌تواند سبب بی‌قراری بشود. آلودگی‌هایی که در آب وجود دارد یا آلودگی‌های ناشی از سوخت مواد پلاستیکی می‌تواند حاوی میکرب‌های هوازی یا بی‌هوازی باشد که وجود این میکرب‌ها در هوا می‌تواند بصورت معلق بوده و سبب عفونت‌های تنفسی و گاهی گوارشی در کودکان بشود و کودکان هم نوعا به این عفونت‌ها بیشتر از بزرگسالان حساسند.»
به بیان دکتر غروبی آلودگی موجود در محیط زیست نه تنها بیماری‌های جسمی بلکه بیماری‌های روحی و روانی را نیز موجب می‌شود: «الان ثابت شده، حتی در یکسری از بیماری‌های روحی ـ روانی مثل افسردگی یا اسکیزوفرنی‌ها، آلودگی‌ هوا فرد را مستعد به این بیماری‌ها می‌کند. یا اینکه این آلودگی‌ها می‌تواند علت بیماری‌ بچه‌هایی باشد که هایپر اکتیو هستند یا هایپوکسیا و یا کم‌خونی دارند. حتی در مواردی سرطان هم گزارش شده. آلودگی هوا می‌تواند از لحاظ روانی تأثیر بگذارد، روی بهره‌ی هوشی یا IQ بچه اثر بگذارد، حتی می‌تواند بر روی جنین در خانم‌های باردار نیز تأثیر منفی داشته باشد.»


دکتر غروبی در پاسخ به این سؤال که به چه دلیل آسیب‌پذیری کودکان نسبت به عوامل مضر موجود در محیط بیشتر از بزرگسالان است، خاطرنشان می‌سازد: «آسیب‌پذیری کودکان به دلیل حساسیت ویژه‌ای که خصوصا در مخاط اینها وجود دارد بیشتر است. منظور از مخاط، مخاط بینی، حنجره، نای و برنش و مخاط روده‌ی کوچک و بزرگ است. به طوری که الان یکسری از کودکان در تهران هستند که به دنبال یک سرما‌خوردگی کوچک و مختصر دچار سرفه‌های طولانی می‌شوند. این به علت آلودگی و حساسیت بیش از حدی است که دستگاه‌های تنفسی کودکان دارد که گاهی حتی اینها تبدیل به آسم یا آمفیزم یا همان تراکم هوا در ریه‌ی کودکان می‌شود.»
 تحقیقات بر روی تأثیرات محیط زیست آلوده بر کودکان و نوجوانان، یکی از ارکان سیاست‌گذاری آلمان است. این تحقیقات به این دلیل انجام می‌‌گیرد که بتوان با تکیه بر اطلاعات به دست آمده، اقداماتی انجام داد تا آسیب‌پذیری در برابر عوامل زیانبار محیط را به حداقل رساند و سلامت جسم و جان نسل آینده را افزون‌تر از امروز کرد.
رییس بیمارستان کودکان مفید تهران در پاسخ به این پرسش که آیا در ایران نیز محیط زیست و تبعات ناشی از آلودگی آن جدی گرفته می‌شود می‌گوید: «از یک دهه‌ی قبل محیط زیست و سازمان محیط زیست در تهران خیلی جدی گرفته شده. از زمان دولت آقای خاتمی و بعد با پیگیری دولت محمود احمد‌‌ی‌نژاد موضوع جدی گرفته شده و الان من به عنوان رییس بیمارستان مفید، سازمان محیط زیست به عنوان یک سازمان موازی می‌آید و اگر من از کارم تخطی بکنم، جریمه‌ام می‌کند. اخیرا ما دو دستگاه در بیمارستان نصب کردیم که زباله‌های عفونی ما را تبدیل به زباله‌های غیر عفونی می‌کند. در واقع پساب که خروجی فاضلاب محسوب می‌شود، تبدیل به غیر عفونی می‌شود. یا این سوزن‌ها و مواد مصرفی که در بیمارستان استفاده می‌کنیم، در مورد دفع اینها کاملا از نظر بهداشتی انجام می‌شود و دیگر اینگونه نیست که اینها در دسترس کودکان و یا مردم تهران قرار بگیرد.»


سال‌هاست که توجه مجامع بین‌المللی به لزوم حفاظت از محیط زیست جلب شده است. اتحادیه‌ی اروپا، سازمان بهداشت جهانی، گروه هشت و سازمان ملل متحد نشست‌هایی در این زمینه‌ ترتیب می‌دهند و سعی بر این است که مصوبات نشست‌ها، راه را برای ایجاد محیطی بهتر فراهم کند. سازمان‌های دولتی و غیر دولتی و رسانه‌های ارتباط جمعی اروپایی با این روند همراهی کرده و فرهنگ‌سازی‌های لازم انجام می‌گیرد.
د کتر جواد غروبی عقیده دارد، با اینکه ایران در این زمینه هنوز با کشورهای پیشرفته فاصله دارد، اما مسیری مناسب را طی کرده و می‌توان به بهبود اوضاع امیدوار بود.
او در مورد اینکه آیا در ایران به اندازه‌ی کافی در این زمینه‌ فرهنگ‌سازی‌ می‌شود، می‌گوید: «البته‌ برای پاسخ به این سئوال که آیا به اندازه‌ی کافی در این زمینه تبلیغات می‌شود، ما باید یک شاخص داشته باشیم و بر اساس آن شاخص آن اندازه را بسنجیم. من خودم مدتی در انگلیس بودم، آنها وضعیتشان خیلی مطلوب‌تر از ما هست. ولی در ایران هم اراده بر این هست که به آن سمت و سو برویم و دارد فرهنگ‌سازی می‌شود، هم در رسانه‌های ملی ما، تلویزیون و رادیو،‌ هم با افزایش مطبوعات و رسانه‌های علمی و اطلاع‌رسانی و آنچه انفجار اطلاعاتی گفته می‌شود. وضعیت رو به بهبود و مطلوب هست، بخصوص در تهران و شهرهای بزرگ. فرهنگ‌سازی انجام می‌گیرد و شرایط روز به روز از لحاظ نظارت بر  محیط زیست دارد بهتر می‌شود. الان سازمان محیط زیست در کشور ما یک نهاد مقفول و محسور نیست، نهادی است جدی که پشتوانه‌ی قانونی دارد و اعمال نظر می‌کند. دقیقا سعی می‌کند، شاخص‌‌ها و استانداردهای تعریف شده را در واحدهای تابعه اعمال بکند.»
ایجاد محیطی مطمئن حق کودکان است. کاهش خطرات زیست‌محیطی از بین‌برنده‌ی سلامت کودکان نه تنها وظیفه‌ی کلیدی امروز است، بلکه وظیفه‌ی خطیر آیندگان خواهد بود.
فریبا والیات

شنبه 6/5/1386 - 0:59
سياست
 

سایت عبرت به نقل از وبلاگ محمود گبرلو، مشروح سخنان مجید مجیدی، کارگردان ارزشی و از حامیان میرحسین موسوی در انتخابات اخیر را منتشرکرد:

  

در این هنگام نبوی از مجید مجیدی دعوت کرد که پشت تربیون قرار بگیرد. او که تقریبا بعد از شروع برنامه به جمع پیوسته بود، ابتدا اعلام کرد تبرکا اینجا آمده و در عرصه دفاع مقدّس فعّالیتّی نداشته است و سپس درحالی که لحن آرام امّا غمگینی داشت، مطالبی را بدین مضمون گفت:

 

" تبرکا اینجا آمدم ... طعم روزهای زیبای دفاع مقدس همه ما را دلتنگ می‌کند ... حال آن روزها من را دچار افسردگی می‏کند .. هم‏اکنون بر ما چه می‏گذرد ... دورانی که پر از شور و شعف بود. دورانی که کسی زور نمی‏زد صف اوّل باشد، نامش در تیتر اوّل باشد، همه تلاش می‌کردند مخفیانه کار بکنند، کسی نبیند که چه کسی کفش‏شان را واکس می‏زند، مردمی که نداشته‏شان را تقسیم می‌کردند ... براستی چه شد آن روزها ... آن روزهای زیبایی که اسم‏شان را بگذاریم رؤیاهای سرزمین من، سرزمین ایران ... انگار جنگ واقعی که پر از کینه است الآن دارد اتّفاق می‏افتد ... کسی آن موقع به کسی تهمت نمی‏زد، همدیگر را متّهم نمی‏کرد.

 

حال چرا این جوری است ... "مجیدی در این لحظه ناگهان بغض کرد و با صدایی اشک‏آلود خطاب به آقا گفت:

 

آقا ما دلتنگیم. آقا من حالم خوب نیست ... کجا داریم می‏رویم ... چرا به چنین روزی افتادیم ... چه‏کار می‏کنیم ..." و سپس در آرامش ادامه داد "همه چی را داریم قطعه قطعه می‏کنیم ... آن رشادت‏ها کجا رفتند ... غرور، ما را گرفته ... ما چیزی از خودمون نداریم هر چه داریم متعلّق به شهداست و مردانی که پایمردی کردند تا ما در عرصه‏های مختلف قدم برداریم.

 

قهرمان واقعی ما، آن‏ها هستند ... "و سپس دوباره با حالت بغض گفت "آقا من حالم خوب نیست ... حال خیلی از فیلمسازها خوب نیست ... خیلی از فیلمسازها امروز نیامدند و البتّه دلیلش بی‏حرمتی نبود بلکه مایل بودند در موقعیّتی مناسب‏تر حضورتان بیایند و حرف‏هاشان را با آقا بزنند ... همه دارد از دست می‏رود ... داشته و نداشته‏های ما دارد از بین می‏رود ...

 

چرا همدیگر را متّهم می‏کنیم ... همه چی یک‏طرفه است ... من همین جا اعلام می‏کنم تلویزیون حق ندارد اصلا تصویر من را پخش کند. برای این‏که مجیدی را می‏برد در لیست سیاه ... من هیچی ندارم. هرچی دارم از مردم و انقلاب است ...

 

اگر درایت و تدبیر خردمندانه شما نبود، هر کاری می‏خواستند می‏کردند ... من آن لیست را دیدم ... تلویزیون حق ندارد حتّی در مدیریّت جدید هم حق ندارد تصویر من را پخش کند ... همه ضررها به خاطر این است که عصر خودمان را فراموش کردیم ... به یک وضع نامتعادلی رسیدیم، به یک وضع بی‏اخلاقی، فضای دروغ، تهمت ... فیلمی که من ساخته بودم سه بار اعلام کردم این خانم، هنرپیشه نیست امّا سه بار در رسانه‏های رسمی اعلام کردند هنرپیشه است ... چرا به اینجا رسیدیم.

 

به خاطر این‏که از ریشه‏ها جدا شدیم، تهی شدیم ریشه‏هایی که متعلّق به ائمّه معصومین است ... روز به روز از معنویت فاصله گرفتیم، به شعارزدگی محض رسیدیم، در آن دوران زیبا، ما این جوری نبودیم. امیدوارم به لطف پروردگار و خون شهدا و عزیزانی که پشتوانه انقلاب بودند ما برگردیم به عصر خودمان، به باورهای عصر خودمان که ایران سربلند و پر از امید داشته باشیم"

  

واکنش رهبر انقلاب به سخنان مجیدی

 پس از سخنان مجیدی در حالی که سکوت جلسه را فرا گرفته بود آقا با آرامش و مهربانی، مطالبی را بدین مضمون  فرمودند "آقای مجیدی به خاطر هنرمند بودنشان روح لطیف دارند و خیلی حسّاس هستند.

من این حرف‏ها را قبلا هم از ایشان شنیده بودم و اشک ایشان را که از خلوص بود، دیده بودم ... آن روزی که روزهای دفاع مقدّس بود، همان روزها هم همین جور دعواها بود، خیال نکنید نبود، به حافظه مراجعه کنید این دعواها بود. خودم جبهه بودم و گاهی از تهران می‏آمدند نکاتی را می‏گفتند بعد دیدم در سال‏های 63، 64، 65 هم  بچّه‏ها در کتاب خاطرات خود نیز به آن‏ها اشاره می‏کردند ... آن موقع کنار آن بهشت، جهنّمی بود الآن هم کنار این جهنّمی که شما حس می‏کنید بهشت‏هایی وجود دارد.

 

خاصیت هنرمند این است که آن‏چه را چشم معمولی نمی‏بیند ببیند ... خاصیت دل لطیف هنرمند این است که شامّه حسّاس‏اش بوهای بد را که خیلی‏ها حس نمی‏کنند، حس کند و هشدار بدهد ... این رویّه را کاملا تأیید می‏کنم، این هشدارها برای من دلنشین است.

 

امّا مراقب باشید این نگاه بدبینانه و تا حدودی واقعیانه، شما را مأیوس نکند ... توقّع و انتظار از شما هنرمندان زیاد است و بدانید که می‏توانید ..."

  

معرکه گیری ده‏نمکی

 

در پایان، مسعود ده‏نمکی نکاتی را به عنوان اعتراض بیان می‏کرد. خود را به نزدیک تربیون رساند و به دعوت نبوی پشت تربیون قرار گرفت. او که با عجله و تند و مانند همیشه با پرگویی سخن می‏گفت، در اوّلین پاراگراف با کنایه به حرف‏های مجیدی، خطاب به آقا گفت:

 

" اگر دل بعضی‏ها گرفته، دل ما هم گرفته. چرا از روی ما رد می‏شوند و یا ما را هزینه می‏کنند."

 

ده نمکی سپس به وجود جریان مافیا در سینما اشاره کرد و گفت" برخی در سال‏های طولانی گذشته، پول‏های فراوانی گرفته‏اند امّا اثر درخشانی ارائه ندادند.

 

"وی همچنین با تحلیل وضعیّت فعلی سینما، خروجی نیروهای آموزش‏دیده از این دروازه را غیرارزشی و سکولارزده خواند و در پایان اظهار امیدواری کرد "همانگونه که درباره جنگ احد و تلخی‏های شکست آن صحبت می‏شود روزی بتواند درباره تلخ‏ترین شکست‏های سال‏های دفاع مقدّس نیز به راحتی صحبت کند." لحظات پایانی فرا رسید و در حالی که نحوه اداره نبوی همچنان مورد اعتراض بود، آقا در لحظات کوتاه باقیمانده نکاتی را فرمودند.

 

  

منبع: وبلاگ هزار راه مربوط به گاه‏نوشته‏های محمود گبرلو

 

  ayandenews/ 
شنبه 6/5/1386 - 0:55
اخبار
مؤسسه صلح آمريكا، وابسته به كنگره اين كشور، در گزارشي ويژه اعلام كرد افغانستان همچنان 90 درصد ترياك جهان را توليد مي‌كند و اين امر نه تنها ثبات افغانستان و كشورهاي منطقه، بلكه ثبات جهان را تهديد مي‌كند.
به گزارش فارس آمريكا به بهانه مقابله با طالبان و القاعده و برقراري امنيت در اين كشور، ده‌ها هزار نيروي نظامي در افغانستان مستقر كرده و علاوه بر آن هزاران نيروي ناتو نيز در اين كشور جنگ زده مستقر هستند.
پايگاه اينترنتي مؤسسه صلح آمريكا در گزارش خود تصريح كرده است؛ به رغم تلاش هاي صورت گرفته براي مقابله با توليد مواد مخدر در افغانستان، اين صنعت همچنان رشدي فزاينده در افغانستان داشته و به حد هشدار رسيده است.
براساس اين گزارش كشت خشخاش و توليد مواد مخدر به ويژه در جنوب افغاستان كه به دليل اوضاع نابسامان امنيتي روند سازندگي در آن به كندي صورت مي گيرد، رشدي چشمگير داشته است. سازمان ملل متحد در گزارشي اعلام كرد ميزان توليد ترياك در افغانستان از سال 2005 تا 2006 بيش از 59 درصد افزايش يافت و مقام هاي مسئول پيش بيني مي كنند شاهد همين ميزان افزايش، اگر نه بيشتر، از سال 2006 تا سال 2007 باشند.
گزارش موسسه صلح آمريكا بدون اشاره به لشكر كشي واشنگتن به افغانستان و افزايش 4 برابري توليد مواد مخدر در افغانستان پس از حضور نظاميان آمريكايي در اين كشور مي افزايد، صنعت توليد مواد مخدر تقريبا يك سوم اقتصاد افغانستان را تشكل مي دهد و تهديدي عمده براي امنيت افغانستان و توسعه آن است . اين روند به فساد مقام هاي افغان و طالبان مربوط مي شود.
دولت افغانستان با كمك جامعه بين المللي براي مقابله با تجارت غير قانوني مواد مخدري راهكاري تهيه كرده است كه از 8 بخش اصلي شامل : كاهش تقاضا، درآمد جايگزين، ريشه كني، اجراي قانون و دادگستري جنايي، همكاري بين المللي و منطقه اي، آگاهي عمومي و ايجاد قابليت هاي نهادينه ، تشكيل شده است.
به گزارش سازمان ملل، در سال 2005، 86.6 تن ترياك و 7.7 تن هرويين در افغانستان توقيف شد كه اين ارقام 3.4 درصد توليد ترياك اين كشور را شامل مي شود.
شنبه 6/5/1386 - 0:54
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته