• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1053
تعداد نظرات : 75
زمان آخرین مطلب : 4096روز قبل
اهل بیت
در 13 محرم الحرام زنان قبیله بنی اسد طبق یک رسم تاریخی چندصد ساله وارد حرم امام حسین (ع) شده و به عزاداری پرداختند.

زنان قبیله بنی اسد، قبیله ای که 3 روز بعد از عاشورای سال 61 هجری و به شهادت رسیدن امام حسین (ع) برای انجام مراسم کفن و دفن امام حسین (ع) و یارانش وارد کربلا شده بودند، 14 قرن پس از آن روز تاریخی در یک حرکت نمادین باز هم وارد حرم امام حسین (ع) شده و آن را برای عزاداری قرق کردند.

زنان این قبیله در حالی که زنبیل‌های حصیری بر سر داشته که در داخل آن کفن و بوریا وجود دارد بر سر و صورت زنان وارد حرم امام سوم شیعیان جهان شده و با فریادهای خود شهادت آن امام همام را به پیامبر اکرم (ص) و خاندان مطهرش تسلیت می گویند.
   

در دستان این زنان دست‌نوشته هایی به چشم می خورد که روی آن نوشته شده «ابد والله یا زهراء ما ننسی حسینا» (یا زهرا ما هرگز حسین تو را فراموش نخواهیم کرد).

خادمین حرم امام حسین (ع) برای عزاداری زنان قبیله بنی اسد ضریح حرم امام حسین (ع) و تمام محوطه بیرونی آن را قرق کرده تا زنان این قبیله بتوانند کاملا دور ضریح طواف کنند.

قرق حرم امام حسین (ع) برای زنان سالی یک بار و در زمان حضور زنان این قبیله تاریخی در حرم امام حسین (ع) اتفاق می افتد.

به گزارش مهر، بنی اسد،نام تیره‏ ای از قبایل عرب،از فرزندان اسد بن خزیمه بن مدرکه است، این قبیله‏ توفیق و افتخار دفن پیکر مطهر حضرت سید الشهدا و انصار آن حضرت را پس از واقعه‏ کربلا در سال ۶۱ ه.ق داشتند. جمعی از اصحاب، علما، شعرا و زعمای امامیه از این قبیله‏ برخاسته‏ اند. برخی از همسران پیامبر اکرم‏«ص‏» نیز از همین قبیله بوده‏ اند. این قبیله درسال ۱۹ هجری از بلاد حجاز به عراق رفته، در کوفه و غاضریه از نواحی کربلا سکونت‏ کردند.از قبایل سلحشور عرب محسوب می‏گردند.

هنگام بنای کوفه، این قبیله محله‏ خاصی را در جنوب مسجد کوفه به خویش اختصاص دادند. در سال ۳۶ هجری در جنگ‏ جمل، با علی‏«ع‏» بیعت کردند و در کنار آن حضرت جنگیدند. در قیام عاشورا در سال ۶۱ به سه دسته تقسیم شدند: موافق با حضرت و مخالف و بی‏ طرف. حبیب بن مظاهر، انس‏ بن حرث، مسلم بن عوسجه، قیس بن مسهر، موقع بن ثمامه و عمرو بن خالد صیداوی از سران موافق بودند و حرملة بن کاهل اسدی، قاتل طفل شیر خوار، از سران مخالف بود.

گروهی از دسته سوم(بی‏طرف ها) پس از شهادت امام حسین«ع‏»، زنانشان بر میدان جنگ گذر کرده‏ و اجساد را دیدند و تحت تاثیر قرار گرفتند و به سرزمین خود رفته، مردان را جهت دفن‏ اجساد، خبر کردند. ابتدا زنان بیل و کلنگ به دست گرفته به طرف کربلا روان شدند. پس ازمدتی وجدان مردان بنی اسد بیدار گشت و به خود آمدند و به دنبال زنان راه افتاده به دفن‏ اجساد امام و یارانش پرداختند.در این هنگام امام سجاد (ع) بصورت ناشناس در جمع آنان حاضر و یکی یکی بدنها را به بنی اسد معرفی کرده و آنها بدنها را دفن می کردند. پس از دفن شهدا حضرت امام سجاد(ع) خود را به آنان معرفی کردند. فداکاری افراد این قبیله سبب شهرت آنان شد و از آن پس شیعیان به‏ نظر احترام و محبت به قبیله بنی اسد می‏ نگرند
__________________
 
behroozraha
يکشنبه 19/9/1391 - 10:12
اهل بیت

مرا با عشق عترت زاده مادر
مرا شیر مَحبت داده مادر


نباشد لَنگ در محشر كُمیتم
كه من از دوستان اهلبیتم
شدم از خردسالی بی اراده
ارادتمند، بر این خانواده
سر این سفره عمری ریزه‌خوارم
ولینعمت بجز ایشان ندارم
خدا داند كه بر ایشان چه داده‌ست
كه خود هم عاشق این خانواده‌ست
چُنان كعبه سیه‌پوش حسینم
غلام حلقه در گوش حسینم
مرا جز عشق او سرمایه‌ای نیست
به سر جز سایه‌ی او سایه‌ای نیست
نه هر اهل دلی دلداده‌ی اوست
كه مستی‌ها همه از باده‌ی اوست
گر اینجا مرثیت‌خوان حسینم
در آنجا هم سر خوان حسینم
بدو وابسته باشد تار و پودم
و زو باشد همه بود و نبودم
چو اینجا انتسابم با حسین است
به فردا هم حسابم با حسین است
خوش آن عاقل كه شد دیوانه‌ی او
كِشد مرغ دلش را دانه‌ی او
دلم را اشك عشقش شستشو داد
مرا در چشم مردم آبرو داد
دلی را كآتش عشقش فروزد
یقین دارم كه در دوزخ نسوزد
 علی انسانی
 
  behroozraha
شنبه 18/9/1391 - 20:19
اهل بیت

جعد مشکین طره عنبر گشا دارد حسین
حُسن یکتا را ببین زلف  دو تا دارد حسین


شورش امکان اگر طرح محیط دهر ریخت
بر دو عالم سایه بال هما دارد حسین
نیست بی عشق حسینی ذره ای در ذات دهر
در حقیقت تکیه بر ارض و سما دارد حسین
می کند هر قطره اش ایجاد گلزار شهید
دست همت بر سر شاه و گدا دارد حسین
ای طبیعت مردگان غوغای محشر بر کنید
چون به خاک قربتش آب شفا دارد حسین
جنس مردان خدا را از شهادت باک نیست
در کف پای جنون رنگ حنا  دارد حسین
خیمه هل من معین را لشکر امداد کو؟
تا قیامت برکف بانگ رسا دارد حسین
عالم از اوغوطه در طوفان خون خواهد زدن
بحر اگر توفد به وسع دیده جا دارد حسین
سیر این وادی نما در خویشتن گر عارفی
خویشتن هم زانکه شوق کربلا دارد حسین
"احمد" از خُمخانه شاه شهیدان مست شد
بی دلان عشق را زیرا هوا دارد حسین
"احمد عزیزی"   

 

behroozraha

شنبه 18/9/1391 - 20:12
اهل بیت

از قـرن هـاى متمادى، نهضت عاشورا به عنوان مظهر تجلى جنگ حق و بـاطل و روز عاشور، روز فداكارى و جان بازى در راه دین و حریت شـناخته شده است. حسین بن على(ع) در چنین روز تاریخى با یارانى انـدك ولـى ایمانى سرشار و پرصلابت با سپاه سنگ دل یزید به مصاف پـرداخـت و كـربـلا را صحنه خونین عشق و شهادت ساخت و آزادگى، و حـریت را در بستر تاریخ صلا داد، و آزادمردان و آزادزنانى را در دامـن فـرهـنگ خود پرورد كه پرچم حریت را به دوش كشیدند و نهضت هایى را پدید آوردند.
عـاشورا یك روز بیش نبود اما شعاع تاثیر آن به ابدیت كشیده شده اسـت و چـنـان وجدان هاى حساس و دل هاى پاك را تحت تاثیر فرهنگ خـود قـرار داده كه در دهه محرم هر سال در اكثر نقاط مجالس عزا و سوگوارى برپا مى شود.
امام خمینى(ره) درباره قیام عاشورا فرمودند: عاشورا قیام عدالت خـواهـان بـا عددى قلیل و ایمان و عشقى بزرگ در مقابل ستم گران كـاخ نـشـیـن و مـسـتكبران غارت گر بود. اگر قیام عاشورا نبود، ابوسفیانیان قلم سرخ بر رخسار وحى و قرآن مى كشیدند.
یـزید گمان مى كرد با كشتن حسین و یارانش مى تواند اساس وحى را بـرچـیند و به شعار پوسیده و آرمان جاهلانه جدش ابوسفیان و پدرش معاویه لباس تحقق بپوشاند.
دربـاره فـلـسـفـه نـهضت اباعبدالله الحسین(ع) كتاب ها و مقالات بـسـیـارى نـگـارش یافته و هركدام با نگاهى ویژه به آن نگریسته انـد، لـیـكن در این مقال برآنیم تا به یكى از ابعاد قیام كربلا یعنى (بقاى اصول مذاهب الهى) اشاره اى گذرا داشته باشیم.
قـیام خون بار عاشورا گذشته از این كه روحیه آزادى خواهى و ستم سـوزى و پـیكار با خودكامگى و استبداد را در دل هاى مستعد زنده كـرد و مـنشا پیدایش نهضت هاى بى شمارى علیه استكبار و استعمار گـردیـد، اصـول مـذاهب الهى را از خطر تحریف و نابودى نیز نجات بـخـشـید و تمدنى عظیم و فرهنگى ریشه دار را براى افراد بشر به ارمغان آورد.
آیین الهى از آغاز پیدایش مذهب تاكنون (اسلام) بوده و هست. قرآن مـى فـرمـایـد: هـرآینه دین در پیشگاه الهى، دین اسلام است: (ان الـدیـن عـندالله الاسلام). مذاهب دیگر هریك مكمل مذهب قبلى و یا در عـرض آن قرار داشتند، ولى اسلام محمدى آخرین شكل تكامل یافته ادیـان آسـمـانـى اسـت و قـرآن كریم تنها كتابى است كه به صورت مـعـجـزه جاودانى از مذاهب الهى به یادگار مانده است و جوهره و هـویـت مـذهب را حفظ كرده است. به علاوه این كه یگانه كتابى است كـه از تـحـریـف و بـدعت ها و آمیختگى به اساطیر و خرافات مصون اسـت، چـرا كـه از هـر حـیث در حد اعجاز مى باشد. مفاهیم بسیار بـلـنـد عـلمى، اخلاقى، سیاسى، اقتصادى، تاریخى و از همه مهم تر تـاثـیـر شـگرف آن در دل ه، گویاى اوج اعجاز بى نظیر این كتاب الهى است.
 قـرآن كـریم در كنار رسالت ارشاد و هدایت خلقت ه، نام و راه و آثـار پـیامبران سلف، پیام ه، داستان ها مبارزات بى امان آنان بـا طـواغـیـت زمان را نیز شفاف بیان كرده، تهمت ه، افتراها و تحریف هاى تاریخى را از ساحت مقدس پیامبران دفع كرده است.
 آیـیـن مـحمدى و معجزه جاوید آن یعنى قرآن در زمانى كه مخالفان پـیامبران و موافقان آنان با یك دیگر جنگیدند و مى رفت تا چراغ هـدایت پیامبر رو به خاموشى بگراید و زمینه محو دین فراهم شود، هـم چـو مشعلى فروزنده و روشنى بخش، تمام تحریف ها و بدعت ها و تـهـمـت هـا را از ساحت دین و زندگانى انبیا(صلوات الله علیهم) زدود و مـعـجزاتشان را تایید كرد، و اشكالات و شبهات را از حریم دیـن بـرطـرف ساخت. اما همین آیین ناب و اعجاز عظیمش، قرآن، در زمـان یـزیـد دسـت خـوش خـطـرات بـسیارى شد و مى رفت تا یزید و یـزیدیان آیین ناب محمدى را از خاطره ها محو كنند. بدون شك اگر قـیـام امـام حـسـین(ع) و یارانش نبود وجان هاى عزیزشان را هدف تـیرهاى سپاه یزید قرار نمى دادند، یزیدیان تمام نسخه هاى قرآن را آتـش مـى زدنـد؛ چـنان چه بخت النصر تمام نسخه هاى تورات را آتـش زد و كـتاب انجیل نیز طعمه حریق واقع شد و محو گردید.
اما پـس از سـالـیان متمادى جمعى نشستند و گفتند كه در قرآن یكتبون الـكتاب بایدیهم آمده است و این جمله را به خدا نسبت دادند، در حـالـى كـه نـه حـافظه آنان یارى مى كرد و نه امانت دار بودند؛ بـلكه سیاست و جو حاكم به اضافه تمایلات نفسانى و تسویلات شیطانى درنوشـتن تـورات و انـجیل دخالت داشت. لذا افسانه ها و خرافاتى سـاخـتـنـد و عـقـاید باطل و نسبت هاى ناروا به خدا و پیامبران دادنـد كـه زبان از گفتن و قلم از نوشتن آن شرم دارد. اما قیام امـام حـسین(ع) و یارانش باعث بقاى دین محمدى شد و بر اعتبار و قـداست انبیا و مذاهبشان افزود. بى دلیل نیست كه پیامبر فرمود: حـسـیـن مـنـى و انا من حسین؛ یعنى بقاى دین و نام و شریعت من، رهـیـن قـیام حضرت حسین(ع) است؛ همان گونه كه عظمت و بقاى نهضت كـربـلا نیز وابسته به نبى اسلام(ص) مى باشد. از این رو گفته اند آیـیـن مـقـدس اسـلام، محمدى است ولى بقاى آن حسینى است: (الاسلام محمدى الحدوث وحسینى البقإ).

پاى ز هستى كشید بر سر پیمان    آرى این شیوه و مرام حسین است
باعث ویرانى بساط امیه    همت والاى مستدام حسین است
زنده شد اسلام مرده زاده سفیان    این اثر كربلا و شام حسین است
 آن كه ز هم تار پود ظلم و ستم را   بگسلد، آن همت و حشام حسین است
آیت مظلومیش به گنبد گردون  پرچم خونین و سرخ فام حسین است 

 یـقـیـنـا مذهب و تمدن امروز بشر مدیون قیام عاشورا است. متفكر شهیر، آقاى محمدرضا حكیمى مى گوید:
(امـام حسین بر همه انسان هاى پس از خود تا آخر تاریخ و بر همه بـشـریت و تمدن هاى پس از خود حق دارد، و همه ـ هركدام به گونه اى ـ مـرهـون و مـدیون اویند، زیرا اگر امام حسین نبود، عاشورا نـبـود، و اگـر عاشورا نبود، اسلام نمى ماند، و اگر اسلام نمانده بـود، تمدن اسلامى پدید نمى آمد تا مایه اصلى تمدن ها و پیش رفت هـاى بعدى و ظهور رنسانس (تحول علمى) در غرب بشود و در آن صورت این تمدن كنونى وجود نداشت.
آیـا بـا وجـود حكومت هایى سفاك و بى اعتقاد و تابع جاهلیت، كه اصـل وحى الهى و نبوت محمدى را منكر بودند، مانند حكومت یزید و ولـید بن یزید بن عبدالملك و... اسلام بر جاى مى ماند، و به سده چـهارم و پنجم مى رسید، و آن تمدن شكوفا و سترگ پدید مى آمد، و آن عـلـم و فرهنگ و ادبیات و اخلاق و حقوق و طب و شیمى و صنعت و فـیزیك و ریاضیات و تكنیك... سامان مى یافت تا به تدریج به دست غـربیان افتد و تمدن كنونى آنان را پایه ریزى كند و آنان را به آسـتـانه (رنسانس) برساند، و از ظلمات و جهل و عقب ماندگى قرون وسـطایى رهایى بخشد؟) 
واز این بالاتراگر مذاهب امروز در بین پـیـروان خـود جـلال و شـكـوهـى دارند و در برابر كفر و الحاد و كـمـونـیـسـت اعـتـبار و قداست خود را حفظ كرده اند، همگى رهین عاشورا و این قیام عظیم و خونین اند.
در پـایـان نیكو مى نماید گفتارى را از مفتى موصل درباره حادثه كربلا و قیام امام حسین(ع) ذكر كنیم. ایشان مى گوید:
(فاجعه كربلا در تاریخ بشر، نادره اى است، هم چنان كه مسببین آن نـیـز نـادره انـد. حـسین بن على سنت دفاع از حق مظلوم و مصالح عـمـوم را بـنـابـر فـرمان خداوند در قرآن به زبان پیغمبر اكرم وظـیـفه خویش دید و از اقدام به آن تسامحى نورزید. هستى خود را در آن قـربـانـگاه بزرگ فدا كرد و بدین سبب نزد پروردگار سسرور شـهـیـدانـز مـحسوب شد و در تاریخ ایام سپیشواى اصلاح طلبانز به شـمـار مـى رفـت. آرى، به آن چه خواسته بود و بلكه برتر از آن، كامیاب گردید.)

 

  behroozraha

شنبه 18/9/1391 - 20:10
اهل بیت

یکی از مهم ترین اسباب بقا و رشد تشیع، عاشورا و حماسه ی قیام حضرت سیدالشهدا امام حسین علیه السلام است. وجود عوامل عقلانی و احساسی در این حادثه، هم باعث استواری شیعیان بر مذهب شان است و هم موجب گرایش پیروان دیگر مذاهب و ادیان به تشیع.


از سوی دیگر، واقعه ی عاشورا، پرده از ماهیت افرادی برمی دارد که در لباس دین و به نام خلافت خاتم المرسلین صلوات الله علیه وآله، سودای قدرت را در سرمی پروراندند. کسانی که با تکیه بر ابزارهای گوناگون، تا جایی که توانستند، اسلام را دچار انحراف نمودند و تعالیم آن را مطابق تمایلات خود، تغییر دادند.
هرقدر عظمت و تاثیرگذاری حادثه ی عاشورا، جلوه ی بیشتری می یابد، تلاش افزون تری در مخالفت با آن نمودار می گردد. این تلاش ها در قالب مطالبی مانند خرافه خواندن عزاداری و اعتقاد شیعیان درمورد حضرت سیدالشهدا علیه السلام، شیعیان را عامل شهادت ایشان دانستن، تبرئه ی خلیفه ی وقت یزید بن معاویه، معرفی انگیزه های غیر الهی در نهضت عاشورا و… .


روشن است که پاسخ هریک از موارد بالا، نگارش کتابی را می طلبد- همان طور که کتب فراوانی در موضوعات یاد شده، نوشته شده است- اما برای آشکار شدن حقیقت، اموری را یادآوری می کنیم.
اعتقاد شیعیان درباره ی حضرت امام حسین علیه السلام، تنها مستند به کتب شیعه نیست؛ بلکه منابع اهل سنت نیز حقایق بسیاری برای آگاهی حق طلب دربردارد.
بنابه نقل کتب انبوهی از معتبرترین منابع اهل سنت، حضرت رسول اکرم صلوات الله علیه وآله فرمودند:
حسن و حسین (علیهماالسلام) سرور جوانان اهل بهشت اند، هرکس آن دو را دوست بدارد، همانا مرا دوست داشته است، و هرکس نسبت به آن دو بغض و دشمنی داشته باشد، همانا با من بغض و دشمنی داشته است. 
براساس این حدیث شریف، کسانی که با سنگدلی تمام، حضرت امام حسین علیه السلام را به شهادت رساندند، دشمن شخص رسول الله علیه وآله السلام محسوب می شوند و جایگاه چنین گروهی، نیازی به بیان ندارد!


یکی دیگر از عقاید شیعه، اوج مصیبتی است که با شهادت مظلومانه ی حضرت امام حسین علیه السلام، تمام عالم خلقت را فراگرفت. گرچه در این زمینه، روایات فراوانی در منابع شیعی، نقل شده؛ اما جالب است که بدانیم در منابع اهل سنت نیز مطلب به وفور وجود دارد، برای نمونه ای بسیار اندک:
ام سلمه می گوید: شنیدم که جنیان بر حسین بن علی (علیه السلام) نوحه می کردند. 
سیصد سال پیش از بعثت پیامبر اکرم علیه وآله السلام، سنگی یافت شد که برآن نگاشته شده بود: آیا امتی که حسین را بکشد، در روز قیامت به شفاعت جدش امیدوار است؟! 
در آن شب که علی بن ابیطالب و حسین بن علی (علیهمالسلام) را شهید کردند، صبح آن، در بیت المقدس هر سنگی را که از جای برمی داشتند، از زیر آن خون تازه برمی آمد. 
اما به راستی این مصیبت عظمی ریشه در چه مسئله ای دارد؟ آیا اگر سقیفه اتفاق نیفتاده بود، اگر معاویه از سوی عمر بن خطاب به امارت شام منصوب نمی شد، اگر معاویه یزید را جانشین خود نساخته بود، چنین واقعه ای رخ می داد؟ این جاست که یکی از آخرین کلمات حضرت امام حسین علیه السلام، پیش از شهادت، خواندنی است، آن هم زمانی که بدانیم ناقل از اهل سنت است:
حضرت سیدالشهدا علیه السلام در آخرین لحظات فرمودند:… تا روز قیامت به همین حال خون آلود و … خواهم بود تا جدم محمد را ملاقات کنم در حالی که محاسن به خون خضاب کرده ام، و به ایشان خواهم گفت: یا رسول الله! فلانی و فلانی مرا به قتل رساندند. 
آن دو نفر که این نویسنده ی سنی مذهب، با عنوان فلان از آنان یاد کرده، چه کسانی اند؟ مسبب اصلی رخ دادن وقایع دلخراش تاریخ اسلام را جز در انحراف مسیر جانشینی رسول خدا علیه وآله السلام می توان جست و جو کرد؟
منبع : سایت بیایید بیشتر بدانیم  
nazer110.wordpress.com 
  
behroozraha
 
 
شنبه 18/9/1391 - 20:7
اهل بیت
یکی از مصادیق عزّت و افتخار و متغیر تأثیرگذار در تنظیم و استحکام ساختار روابط انسانی و نوسازی جامعه بر اساس الگوی علوى، مدیریت مکتبی است. این نوع مدیریت از عناصر به هم پیوسته ی «دانش» و «خلاّقیت» ترکیب می یابد؛ که بر حول محور تعهّد و مسئولیت دینی تحقق می پذیرند. به بیانی دیگر می توان گفت که «علم» و «تعهد» دو بال پرواز مدیریت مکتبی هستند؛ پرنده ی بدون بال، از حیثیت پرندگی خارج می گردد و در حد قطعاتی از چوب و سنگ و اشیای جامد دیگر، تنزّل می یابد. همانگونه که پرنده ی تک بال نیز، ناقص بوده، نیروی پروازش در نیمه ی ناقص وی محبوس می گردد؛ لذاست که یوسف (ع) با تأکید بر دو عنصر «حفظ» و «علم» برای اثبات شایستگی خود در احراز ریاست عالیه ی خزانه کشور مصر، می فرماید: اجعلنی علی خزاین الارض انّی حفیظ علیم.
بنابراین در مدیریت مکتبى، حفیظ بودن (صیانت از بیت المال بر اساس آموزه های ایدئولوژیک) و علیم بودن (دانش اداره ی امور مردم) از مؤلّفه های اصلی و ثابت و از متغیرهای مستقل تأثیرگذار در دوران تأسیس، استقرار، تثبیت و استمرار نظام حکومتیِ پایدار است.
خلاقیت مدیریتی نیز از «بلوغ رشد» یعنی بلندترین نقطه ی علم بر می خیزد. زیرا علم در نقطه ی اوج خود، حیثیت هنری می یابد، زیبا می شود و به بار خلق و ابداع می نشیند. با توجّه به اهمیّت مدیریت مکتبی و تأثیر آن در رضایتمندی رعایا (شهروندان) و شکوفایی استعدادهای خلاّق و نقش غیر قابل انکار این نوع مدیریت در فراهم سازی قسط اسلامی و عدالت علوى، در این مقاله، حماسه ی افتخار آفرین عاشورا را از دریچه ی مدیریت مکتبی به تماشا می نشینیم و گوشه هایی از مدیریت مکتبی حضرت را تقدیم نظر شیفتگان مدیریت مکتبی می کنیم.
شایان ذکر است که یکی از مؤلفه های قابل توجّه امام حسین در تعمیق و استحکام نهضت، که خود در مدیریت اثر بخش حائز اهمیت است، میزان تأثیرگذاری و ثمردهی عملکردهاست. فی المثل، یکی از توصیه های ولایی امام به «مسلم بن عقیل» (ع) قبل از حرکت آن سفیر به کوفه این بوده است که: منزل متنفذترین شیعیان کوفه را، قرارگاه نهضت قرار دهد. در آن برهه از تاریخ شخصیت هایی مانند «سلیمان بن صرد خزاعی»، «مسلم بن عوسجه»، «مسیب بن نجبه»، «رفاعة بن شداد» و... از متنفذترین شیعیان کوفه بودند، امّا «مختار ثقفی» علاوه بر نفوذ شهری از یک امتیاز دیگری نیز برخوردار بود؛ او داماد «نعمان بن بشیر»، امیر منصوب بنی امیه در کوفه بود. مسلم بن عقیل با نصب العین قرار دادن رهنمودهای امام، خانه ی مختار را به عنوان قرارگاه نهضت انتخاب کرد و این امر در منفعل کردن نعمان بن بشیر و اتخاذ موضع مسالمت آمیز نعمان در قبال نهضت شیعیان کوفه و در نتیجه، گسترش دامنه ی نهضت در کوفه، نقش به سزایی داشته است.
همچنین به خاطر رعایت اصل مخفی کاری تاکتیکی در تحقق اهداف مکتبى، در تنفیذ مأموریت مسلم بن عقیل مؤکّدا توصیه کرده بود که در جریان این مأموریت حساس، اصل مخفی کاری را رعایت کند، مسلم نیز در راستای اجرای اهداف مکتبی پیشوا، مسیر مأموریت مکه به کوفه را به گونه ای طراحی کرده بود که مأموران و مزدبگیران بنی امیه، بویی از حرکت او نبرند و روند اهداف مرحله ای حضرت را در این مأموریت به مخاطره نیندازند. مسلم بن عقیل، با مطمح نظر قرار دادن نقطه نظرات مدبّرانه امام در رعایت مخفی کاری تشکیلاتی (تقوای سیاسی) پس از عزل نعمان بن بشیر، امیر مسالمت جو و خویشتندار کوفه از سوی یزید و ورود «عبیدالله بن زیاد» و متعاقب آن، پیوستن تعداد معتنابهی از مهره های ذی نفوذ و سیاسی کارِ کوفه مانند «شبث بن ربعی» و «عمروبن حجاج» به حکومت و انفعالِ تعداد دیگری از نیروهای مرعوب و واپسگرا و ریزش رو به تزاید نیروها و در نتیجه، سنگین شدن کفه ی ترازوی قدرت به نفع بنی امیّه، دیگر فعّالیّت علنی را به مصلحت اهداف مأموریت ندید و قرارگاه تبلیغاتی و عملیاتی نهضت را از منزل مختار به منزل هانی بن عروه ی مرادی تغییر داد. 
 
behroozraha
شنبه 18/9/1391 - 20:4
اهل بیت

هر چیزی رنگی دارد و معروف است که همیشه یکرنگی بهتر است. ولی شاید نتوان این کلیت را پذیرفت. اگر یکرنگ بودن بهتر بود خدا این همه رنگ خلق نمی‏کرد. در هر صورت کربلا هم برای خودش رنگ هایی دارد که قابل بحث است و جالب‏تر تغییر رنگ‏ها در کربلاست، هر چند عده‏ای از تغییر رنگ هم خوششان نمی‏آید ولی این واقعیتی است که در کربلا خیلی چیزها رنگ عوض کرد و شاید نتوان این دو رنگی‏ها را عیب دانست.
گاهی سبزها، سرخ شدند، مثل پرچم حسین علیه السلام، آن روز که عباس، علمدار کربلا، پرچم در دست می‏گرفت، سبز سبز بود، مثل یک باغ، مثل پاکی، مثل قلب رسول خدا، اما بعد از آن روز، پرچم حسین، سرخ سرخ شد، مثل لاله، مثل غروب عاشورا، مثل خون.
همین حبیب، وقتی می‏آمد کربلا محاسنش سفید سفید بود، مثل قلبش، اما عصر عاشورا رنگ عوض کرد، دیگر موی سفیدی در سر و صورت او نبود که سرخ نشده باشد. مگر قنداقه علی اصغر سفید ماند؟ مگر تازیانه‏های جهالت رنگ تن سکینه را عوض نکرد؟ مگر هنگام خداحافظی با نعش پدر پوست‏سفید کودکان حسین را کبود نکردند، آری اینها همه رنگ عوض کردن بود.
زمین کربلا هم رنگ عوض کرد، خاک‏های تفتیده کربلا در یک نیم روز، در خون نشست و سرخ شد.
در کربلا حتی آسمان هم نتوانست آبی بماند، وقتی سکینه می‏رفت که اشک یتیمی بریزد، آسمان سیاه و تاریک شد و اشک خون ریخت، شاید فرشته‏ها هم در آسمان سیاه پوشیده بودند و در عزای بهترین فرزند بهترین‏ها خون گریستند.
عجیب‏ترین دورنگی‏ها را در کربلا «جون‏» به نمایش گذاشت، آنجا که این غلام سیاه سر خود را بر دامان پسر فاطمه علیها السلام می‏بیند و گوشهایش این دعا را می‏شنود که: «خدایا رنگ او را سپید و بدنش را خوشبو گردان‏» ناگهان همه دیدند که رنگ چهره غلام، همرنگ قلبش شد، سفید سفید.
البته بعضی‏ها هم آمدند کربلا، ولی تغییر رنگشان بر خلاف آن غلام بود، آنها قلبشان همرنگ با چهره‏هایشان شد مثل «حر» ، که قلب سیاهش مثل صورتش سپید شد. کربلا چه جای عجیبی است اتفاقهای متضادش همه زیباست
دردناکترین تغییرها، رنگ کودکان بود که از ترس و تشنگی به زردی می‏گرایید، مثل آتش، مثل شعله‏هایی که از خیمه‏ها زبانه می‏کشید و اعلامیه پایان جنگ را صادر می‏کرد.
اگر قرار بود آب هم رنگ داشته باشد، حتما در کربلا رنگش عوض می‏شد، نمی‏دانم چه رنگی پیدا می‏کرد، شاید در عزای گلوی تشنه علی اصغر سیاه می‏شد و یا از شرم لب‏های عباس، سرخ، شاید هم از خجالت نرسیدن به خیمه اطفال تشنه، زرد می‏گشت.
فقط یک رنگ بود که در آنجا تغییر نکرد و حرارت‏های کربلا نتوانست آن را عوض کند و آن رنگ خدایی بود، رنگی که در تمام صحنه‏های عاشورا تجلی کرد. رنگ علی اصغر وقتی روی دست پدر ذبح می‏شد، رنگ قاسم وقتی زیر سم اسبها افتاده بود، رنگ علی اکبر وقتی در میان دشمن قطعه قطعه می‏شد، رنگ دستهای قلم شده عباس، رنگ قتلگاه حسین، وقتی آخرین مناجات را می‏گفت، رنگ سرهایی که روی نیزه بود، رنگ تل زینبیه، رنگ اشک، رنگ گریه، رنگ زخم زنجیره‏های سجاد، زنگ بچه‏های یتیم، رنگ گوشهای پاره رقیه، رنگ...
آری، این‏ها همه رنگ خدایی داشت و هرگز رنگ عوض نکرد، چرا که بهترین رنگها رنگ خداست.
 
  behroozraha
شنبه 18/9/1391 - 10:29
اهل بیت
همان گونه که می دانیم انس و الفت یکی از غرایزی است که در نهاد حیوانات وجود داشته و شکل  تکامل یافته آن نیز در سرشت آدمی نهاده شده است . این غریزه آن وقت نمود بیشتری پیدا می کند  که حیوانی مورد لطف و مهربانی انسانی قرار گیرد. نمونه های عینی آن هم کاملا" قابل مشاهده است . هر چه ارتباط عاطفی و حسی بین انسان و حیوان بیشتر باشد، بر میزان انس و الفت حیوان افزوده  خواهد شد. در گذشته های نه چندان دور حیوانات حضور بیشتر و موئثرتری در زندگی انسان داشتند  و همین امر ارتباط و انس بیشتری را به وجود می آورد. مثلا" اسبی که همه روزه همراه صاحبش بود و از مهر و محبت او بهره مند می شد، به سادگی نمی توانست از صاحبش جدا شود و او را تنها بگذارد. همین ارتباط و انس و الفت و محبت در اسب مخصوص امام حسین (علیه السلام ) (ذوالجناح ) وجود  داشت . این نکته نیز از نظر مخفی نماند که - مطابق نقل برخی از تاریخ نویسان ، (تاریخ زندگانی  امام حسین , ج ۲, ص ۱۶۱) - ذوالجناح اسب خاص پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله ) بوده و انس و الفت او با امام حسین (علیه السلام ) فراتر از حدود عادی بوده است . به هر حال ، مهر و علاقه اسب به امام حسین (علیه السلام ) تا این حد بود که وقتی فهمید صاحبش در آخرین لحظات ، دیگر طاقت نشستن بر او را ندارد، به گونه ای روی زمین نشست که صاحبش راحت بر زمین قرار گیرد.

طبق نقل برخی از مورخین او با لگد زدن بر لشکریان یزید آنان را از نزدیک شدن به امام (علیه السلام )  منع می کرد و تعدادی از آنان را نیز به هلاکت رساند، (مناقب ابن شهر آشوب , ج ۴, ص ۵۸). سپس کاکل و یال خود را به خون سیدالشهدا رنگین نمود و به سوی خیمه ها آمد و با شیهه و همهمه جانسوز خود پیام شهادت اباعبدالله (علیه السلام ) را به اهل بیت (علیه السلام ) ایشان  رساند. درباره این که ذوالجناح بعد از شهادت امام حسین چه کرد، دو نقل متفاوت تاریخی وجود دارد

بعضی گفته اند آن حیوان در کنار خیمه ها آن قدر سر خود را بر زمین کوبید تا جان سپرد. (بحارالانوار, ج ۴۵, ص ۶۰).

برخی دیگر گفته اند بعد از آن واقعه آن حیوان ناپدید شد و دیگر کسی او را ندید. (تاریخ زندگانی امام حسین (علیه السلام ), ج ۲, ص ۱۶۳). 
 
behroozraha
شنبه 18/9/1391 - 10:26
اهل بیت
از جمله مواردى كه یاد كردن حضرت سید الشهداء (ع) سفارش شده است هنگام نوشیدن آب است.
در رساله‏هاى توضیح المسائل آمده است: «بعد از آب آشامیدن مستحب است حضرت ابى عبدالله (ع) و اهل بیت ایشان را یاد كند و قائلان آن حضرت را لعنت نماید»
 
   behroozraha
شنبه 18/9/1391 - 10:20
اهل بیت

از پیامبر اكرم (ص) روایت شده است كه: «حسن» و «حسین» دو نام از نامهاى بهشتى است و كسى قبل از اسلام به این نامها نامیده نشده است. 
مسأله 1- نام امام حسین (ع) مانند نام پیامبر (ص) و سایر امامان (ع) از اسامى مقدسى است كه احترام به آن لازم است و هرگونه بى احترامى به آن حرام است، مانند:

* سوزاندن ورقه‏اى كه نام ایشان بر آن نوشته شده است ؛

* انداختن آن در جایى كه بى احترامى به آن باشد، مثلاً در محل زباله و خاكروبه؛

* نوشتن آن با چیزى یا بر چیزى كه بى احترامى به آن باشد. 

مسأله 2- دست زدن به نام امام حسین (ع) یا رساندن جایى از بدن به آن بدون طهارت حرام است؛ پس كسى كه وضو ندارد یا غسلى بر او واجب شده است نمى‏تواند به این نام مبارك دست بزند.  

behroozraha

شنبه 18/9/1391 - 10:19
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته