• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1058
تعداد نظرات : 2080
زمان آخرین مطلب : 3883روز قبل
طنز و سرگرمی

 

اول خدا

 

چاک از یک مزرعه ‌دار در تگزاس یک الاغ خرید به قیمت ۱۰۰ دلار. قرار شد که مزرعه ‌دار الاغ را روز بعد تحویل بدهد.

 

 اما روز بعد مزرعه ‌دار سراغ چاک آمد و گفت:متأسفم جوون. خبر بدی برات دارم. الاغه مرد.

 

چاک جواب داد: ایرادی نداره. همون پولم رو پس بده.


مزرعه ‌دار گفت: نمی‌شه. آخه همه پول رو خرج کردم.

 


چاک گفت: باشه. پس همون الاغ مرده رو بهم بده.

 


مزرعه ‌دار گفت: می‌خوای باهاش چی کار کنی؟

 


چاک گفت: می‌خوام باهاش قرعه‌کشی برگزار کنم.

 


مزرعه ‌دار گفت: نمی‌شه که یه الاغ مرده رو به قرعه‌کشی گذاشت!

 


چاک گفت: معلومه که می‌تونم. حالا ببین. فقط به کسی نمی‌گم که الاغ مرده است.

 


یک ماه بعد مزرعه ‌دار چاک رو دید و پرسید: از اون الاغ مرده چه خبر؟

 

چاک گفت: به قرعه ‌کشی گذاشتمش. ۵۰۰ تا بلیت ۲ دلاری فروختم ۸۹۸ دلار سود کردم.

 


مزرعه ‌دار پرسید: هیچ کس هم شکایتی نکرد؟

 


چاک گفت: فقط همونی که الاغ رو برده بود. من هم ۲ دلارش رو پس دادم !

 

 

سه شنبه 11/3/1389 - 14:13
آلبوم تصاویر

 

اول خدا

 

 

 

سه شنبه 11/3/1389 - 12:28
شعر و قطعات ادبی

 

                                    یا ارحم الراحمین

 

 

 

 

به روی دست من هر پینه چشم است

 

به جای دل مرا در سینه چشم است

 

نه تنها من ، برای دیدن تو

 

جهان، آیینه در آیینه چشم است

 

                                      " سیدحبیب نظاری "

 

سه شنبه 11/3/1389 - 11:59
ادبی هنری

 

اول خدا

 

عفـــاف گفت :مرا با برگ درخت زیتون مستور دارید .

 

وقاحت گفت :مرا با نشانها و امتیازات بیارایید .

 

شرارت گفت : مرا با لباس نیكی و صلاح بپوشانید .

 

رذیـــلت گفت : مرا با خلعت و فضیلت افتخار دهید .

 

خُدعـــه گفت : مرا به جامه ی اخلاص و صمیمیت ملبس نمایید .

 

خیـانت گفت : تاج امانت بر سر من بگذارید .

 

تزویــــر گفت : بالا پوش صدق و محبت را به دوش من اندازید .

 

ظلم وجورگفت: گوی و چوگان مسامحه را بمن بخشید .

 

استبداد گفت: صورت آزادی را بر چهره ی من نقش كنید .

 

اختـلال گفت : مرا به زینت وظیفه مزین نمایید .

 

تكبـــــر گفت : مرا به زیور تواضع مباهی نمایید .

 

حقیقت گفت : مرا برهنه بگذارید و پیرایه بر من مبندید ،

زیرا من هیچگاه از برهنگی خــــــــود شرمسار نیستم .

 

                 " اعتصام الملک "

 

دوشنبه 10/3/1389 - 19:25
شعر و قطعات ادبی

 

 

اول خدا

 

دیگر برو ..  نشانی از آن بام و دام نیست
آزاد کردمت ؛  "  نفست مبتلام نیست  "

 

من اشتباه کردم از اول که خواستم
ثابت کنم  که ع ش ق فقط در کلام نیست

 

آسوده باش ..  تازه مسلمان ساده ات
مثل قدیم آنهمه نادان و خام نیست

 

صدها هزار بام  ولی باز جَلد تو !
من تا همیشه بیشتر از یک هوام نیست

 

مشت ترانه های مرا وا کن و بگو
گل های پوچ عشق تو توی کدام نیست ؟

 

افسوس می خورم که دلم شرط بسته بود
قلب تو شهر سنگی ِ پرازدحام نیست !


.
.
.


می بخشمت که اینهمه بد بوده ای ؛ ببین !
در عفو لذتی ست که در انتقام نیست .

"مریم موحدان"

 

دوشنبه 10/3/1389 - 12:26
داستان و حکایت

 

اول خدا

 


شاعری که درحضوربهلول به یاوه سرایی مشغول بود ، گفت:

 


می خواهم اشعارم رابه دروازه های شهرآویزان کنم .

 


بهلول در جواب گفت:

 


کسی چه می داند که این اشعار را شما سروده اید، مگر اینکه تو راهم با اشعارت به دروازه ها آویزان کنند تا مردم

 

بدانند که این اشعار راشما گفته اید!

 

دوشنبه 10/3/1389 - 9:0
شعر و قطعات ادبی

 

                                 یا قاضی الحاجات

 

 

 

گل نرگس تو و عطر صدایت

 

تو و ما و دل درد آشنایت

 

جهان تاریک مانده، دعوتش کن

 

به صبح روشنی از چشم‌هایت

 

                                                             " سیدحبیب نظاری "

 

 

دوشنبه 10/3/1389 - 8:54
شعر و قطعات ادبی

 

اول خدا

 

  مجتبی کاشانی

 

ذهن ما باغچه است


گل در آن باید کاشت


و نکاری ، گل من !


علف هرز در آن می روید


زحمت کاشتن یک گل سرخ


کمتر از  زحمت برداشتن


هرزگی آن علف است  !   

                        "  مجتبی كاشانی  "

 

يکشنبه 9/3/1389 - 15:3
ادبی هنری

 

اول خدا

 

ما نه برای یافتن فردی کامل، بلکه برای دیدن کامل یک فرد ناکامل عاشق می شویم.

 

                                          " سام کین "

 

يکشنبه 9/3/1389 - 11:2
آلبوم تصاویر

 

اول خدا

 

mnr

 

 

 

 

يکشنبه 9/3/1389 - 10:52
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته