• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1053
تعداد نظرات : 75
زمان آخرین مطلب : 4098روز قبل
اهل بیت
وى از شیعیان شریف بصره و مورد احترام آنان بود. هنگامى که هنوز ابن زیاد در بصره بود و همه راهها را کنترل مى کرد، یزید بن ثبیط تصمیم گرفت تا به سوى امام حسین(علیه السلام) که در مکه حضور داشت رهسپار شود.
او صاحب ده پسر بود. تصمیمش را با آنان در میان نهاد و گفت: کدامتان حاضرید با من به مکه بیایید و جانتان را در راه امام(علیه السلام) نثار کنید؟ دو تن از فرزندانش عبدالله و عبیدالله اعلام آمادگى کردند.
آنگاه ابن ثبیط به خانه «ماریه» دختر «مُنقذِ عبدى» یکى از شیعیان با کمال بصره رفت. آنجا محل اجتماع و انس شیعیان بود، او در جمع شیعیان تصمیمش را اعلان نمود و از همه دعوت کرد تا به همراه او عازم مکه شوند. از آن جمع «عامر» و غلامش، «سیف بن مالک» و «ادهم بن امیه» با او همراه شدند و جمعاً هفت نفر راهى مکه شدند.
ابن ثُبیط زمانى به مکه رسید که امام(علیه السلام) در اَبطح ـ یکى از محلات مکه ـ منزل داشت. او پس از مختصرى استراحت، به منزل امام(علیه السلام) رفت. از آن طرف چون امام(علیه السلام) خبر ورود ابن ثُبیط را شنید خود، به سوى خیمه گاه ابن ثبُیط راه افتاد. چون به خیمه اش رسید عرض کردند: ابن ثُبیط به قصد شما بیرون رفت.
 امام(علیه السلام) به انتظار ابن ثبیط همانجا ماند، ابن ثبیط وقتى که فهمید امام به خیمه گاه او رفت شتابان خود را رساند و چون امام(علیه السلام) را دید با صداى بلند این آیه را خواند: «قُلْ بِفَضْلِ اللهِ وَبِرَحْمَتِهِ فَبِذَلِکَ فَلْیَفْرَحُوا»؛ (بگو به فضل خدا و رحمتش، پس به آن خوشحال باشید).
سپس عرض کرد: ألسّلام علیک یابن رسول الله. امام(علیه السلام) جوابش را داد و او نزد امام(علیه السلام) نشست و هدفش را از آمدن به حضور امام(علیه السلام) بیان داشت. امام در حقش دعا کرد و وى را به خیام خویش ملحق نمود. او از آنجا تا کربلا در محضر امام(علیه السلام) بود. در روز عاشورا عبدالله و عبیدالله فرزندانش در حمله اول به شهادت رسیدند و خودش در حملات بعدى در حال مبارزه به شهادت رسید. 
 
  behroozraha
يکشنبه 19/9/1391 - 22:36
اهل بیت

 1. «عبدالله بن عمیر کلبى» در روز عاشورا چون یسار (غلام زیاد بن ابیه) و سالم (غلام عبیدالله بن زیاد) به میدان آمدند و مبارز طلبیدند، ابتدا حبیب بن مظاهر و بریر بن خضیر عزم میدان کردند ولى امام حسین(علیه السلام) مانع شد، آنگاه عبدالله بن عمیر برخاست و از امام اذن طلبید، امام(علیه السلام) اجازه داد و فرمود:
«گمان دارم که حریفان خود را از پاى درآورى، اگر مى خواهى به جانب آنها برو».
وى به میدان شتافت و با آن دو جنگید و آنها را از پاى درآورد و در حالى که انگشتان دست چپش قطع شده بود به سوى امام برگشت و این رجز را خواند:
إنْ تُنْکِرونِی فَأَنَا بْنُ کَلْبِ *** حَسْبِی بِبَیْتِی فِی عُلَیْم حَسْبی
إنّی امْرَءٌ ذُو مِرَّة وَعَصْب *** وَلَسْتُ بِالْخوّارِ عَنْدَ الْحَرْبِ
إنّی زَعِیمٌ لَکِ أُمَّ وَهْب *** بِالطَّعْنِ فِیهِمْ مَقْدَماً وَالضَّرْبِ
سپاه دشمن به راست و چپ حمله برد و جنگ سختى درگرفت و عبدالله بن عمیر همانند شیر مى جنگید تا آنکه به شرف شهادت نایل آمد.
طبق بعضی از اقوال سر او، اولین سری بود که از تن جدا شده و به طرف امام(ع) پرتاب شد.
2. عمرو بن جُناده: وى در حالى که یازده سال بیشتر نداشت از امام(علیه السلام) اجازه میدان خواست. امام(علیه السلام) فرمود: «پدر این جوان در جنگ به شهادت رسیده، شاید مادرش راضى نباشد». او عرض کرد: «إنَّ أُمِّی هِیَ الَّتِی أَمَرَتْنِی»؛ (مادرم به من فرمان داده است گام در این میدان بگذارم).
به دنبال این سخن امام(علیه السلام) اجازه داد، وى به میدان رفت و این رجزِ به یادماندنى را خواند:
«أَمیرِی حُسَیْنٌ وَ نِعْمَ الاَْمیرُ *** سُرُورُ فُؤادِ الْبَشیرِ النَّذیرِ
عَلِىٌّ وَ فاطِمَةُ والِداهُ *** فَهَلْ تَعْلَمُونَ لَهُ مِنْ نَظیر
لَهُ طَلْعَةٌ مِثْلُ شَمْسِ الضُّحى *** لَهُ غُرَّةٌ مِثْلُ بَدْر مُنیر»
(امیر من، حسین است و چه نیکو امیرى؛ که شادى دل پیامبرِ بشیر و نذیر است.
على و فاطمه پدر و مادر اویند، آیا شما براى او همانندى مى شناسید؟!
طلعتش مانند خورشید نیم روز است و چهره اش چون ماه شب چهارده درخشان است).
این نوجوان چون به شهادت رسید دشمن سرش را جدا کرده و آن را به سوى امام(علیه السلام) پرتاب کرد. مادر شجاعش «بحریّه» دختر «مسعود خزرجىّ» سر فرزندش را برداشت و بوسید و با همان سر به طرف دشمن حمله کرد و آن را بر سر مردى از سپاه ابن سعد کوبید. آنگاه برگشت و ستون خیمه را گرفت و در حالى که این رجز را مى خواند بر دشمن حمله کرد:
«أَنَا عَجُوزٌ فِی النِّساءِ ضَعیفَةٌ *** خَاوِیَةٌ بالِیةٌ نَحیفَةٌ
أَضْرِبُکُمْ بِضَرْبَة عَنیفَة *** دُونَ بَنِی فَاطِمَةَ الشَّریفَة»
)با اینکه در میان زنان، پیره زنى ضعیف، سست استخوان، فرو ریخته و لاغر اندامم، ولى در حمایت از فرزندان فاطمه گرامى، ضربات مهلکم را بر شما وارد مى سازم).
پس از آن عمود خیمه را به سوى دشمن پرتاب کرد که به دو نفر از آنها برخورد کرد. امام حسین(علیه السلام) وى را به خیمه بازگرداند.
3. عابس بن ابى شبیب شاکرى : «عابس» پس از شهادت شوذب به حضور امام(علیه السلام) رسید و عرض سلام نمود و گفت: «یَا أَباعَبْدِالله! أَما وَاللهِ ما أَمْسى عَلى ظَهْرِ الاَْرْضِ قَریبٌ وَلابَعیدٌ أَعَزُّ عَلَیَّ وَلا أَحَبُّ إِلَیَّ مِنْکَ، وَ لَوْ قَدَرْتُ عَلَى أَنْ أَدْفَعَ عَنْکَ الضَّیْمَ وَ الْقَتْلَ بِشَیْء أَعَزُّ عَلَیَّ مِنْ نَفْسِی وَدَمَی، لَفَعَلْتُهُ»؛ (اى اباعبدالله! آگاه باش، به خدا سوگند بر روى زمین چه نزدیک چه دور، کسى نزد من عزیزتر و محبوبتر از تو نیست. اگر مى توانستم با چیزى عزیزتر از جان و خونم، کشته شدن و ظلم را از شما دور کنم چنین مى کردم). سپس گفت: «اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا أَباعَبْدِاللهِ! إِشْهَد أَنِّی عَلَى هُداکَ وَهُدى أَبیکَ»؛ (سلام بر تو اى اباعبدالله! گواه باش که من بر طریقه تو و پدرت مى باشم).
آنگاه به سوى میدان شتافت. «ربیع بن تمیم» مى گوید: وقتى که او را دیدم به سوى میدان مى آید، وى را شناختم چرا که در جنگ ها شجاعت او را دیده بودم، او شجاع ترین مردم بود، از این رو به لشکریانم گفتم: «أیُّها النّاسُ! هذا أَسَدُ الاُْسُودِ، هذا ابْنُ أَبِى شَبِیبِ لایَخْرُجَنَّ إِلَیْهِ أَحَدٌ مِنْکُمْ»؛ (اى سپاهیان! این مرد، شیر شیران است، او فرزند ابى شبیب است، هیچ کس از شما به نبردش نروید). ولى او در میدان فریاد «اَلا رَجُل، اَلا رَجُل» سر داد؛ امّا کسى جرأت نکرد به مصاف وى برود. عمر سعد چون چنین دید فریاد زد: «وَیْلَکُمْ! إرْضَخُوهُ بِالْحِجارَةِ مِنْ کُلِّ جانِب»؛ (واى بر شما، او را از هر سو سنگ باران کنید).
«عابس» وقتى هجوم ناجوانمردانه آنها را دید، زره از تن بیرون آورد و پشت سر پرتاب کرد و به هر طرف حمله ور شد.
دشمن از هر سو به او حمله کرد تا بدن مجروح وى بر زمین افتاد و به شهادت رسید.
«ربیع بن تمیم» مى گوید: من شاهد بودم که سر عابس در دست مردانى بود که با هم منازعه مى کردند و هر یک مدعى بود و افتخار مى کرد که من عابس را کشته ام. عمر سعد به این نزاع پایان داد و گفت: «او را یک نفر نکشته است».
بعد از سر «عبدالله بن عمیر کلبى» و «عمرو بن جناده»، سر عابس سومین سرى بود که پس از جدا شدن به سوى امام حسین(علیه السلام) پرتاب شد. 
 
behroozraha
يکشنبه 19/9/1391 - 22:18
اهل بیت
عشق زند سکه به نام حسین

عقل بود محو قیام حسین

او شجر بارور مصطفی است

لاله باغ علی مرتضی است

رهبر دین اسوه آزادی است

دوستی اش لطف خدادادی است

ای گهر مخزن علم خدا

وی به کفت مشعل راه هدی

گر تو نبودی اثر از دین نبود

مکتب ارزنده آیین نبود

گفت نبی فاتح بدر و حنین

حسین و منی و انا من حسین

گفت پیمبر که منم از حسین

زآن که حسین است مرا نور عین

دین من از خون خود احیا کند

خائن دین را همه رسوا کند

برد ملک از بر گهواره ات

سوی فلک در پی نظّاره ات

خیل ملک محو جمالت شدند

اهل سما غرق وصالت شدند

مظهر حق زینت دوش رسول

پرورشت داد به دامان بتول

ای شده راضی به قضای خدا

هستی تو گشت فدای خدا

آنچه تو خواهی ز برای همه

حق دهدت ای پسر فاطمه

خواه از او ای یم فضل و عطا

تا که کند از همه عفو خطا

تا که خداوند خدایی کند

سلطنتت جلوه نمایی کند

خادم در گاه تو (خباز)شد

زین سمت از شوق سر افراز شد
 
خباز
 
behroozraha
يکشنبه 19/9/1391 - 11:28
اهل بیت

دلا بزم حسین بن علی دعوت نمی خواهد

اگر خواهی بیا این آمدن منت نمی خواهد

به هنگام عزاداری ریا را دور کن از خود ،

که اینجا معرفت می خواهد و شهرت نمی خواهد

اگر خواهی که هیئت را کنی بازیچه دستت

حسین از مردمان بی خرد بیعت نمی خواهد

به زور و پول نتوان هیئتی ها را کنی تطمیع

حیا کن شرم کن بزم عزا قدرت نمی خواهد

مگو اشک فلانی حقه بازی هست و نیرنگ است

فضولی تا به کی خاموش باش صحبت نمی خواهد

به کنج خانه خوشزاد است و ذکر یا حسین زیرا

که نوکر نوکر است و مجلس و هیئت نمی خواهد

سید حسن خوشزاد

 

   behroozraha

يکشنبه 19/9/1391 - 11:25
اهل بیت

زین وداع آتشین ، کز شهر قرآن می‌کنی
آستان وحی را ، بی تاب و حیران می‌کنی
ای که با جمعی پریشان ، از مدینه می‌روی
قلب زهرا را ، ز حال خود پریشان می‌کنی

 

تا ابد بنیاد غم ، از غصه ات ماند بپا
کاخ شادی را چرا با خاک یکسان می‌کنی ؟
ای که مصباح هدایت هستی و فلک نجات
از چه با این اشکها ایجاد طوفان می‌کنی ؟
با عزیزان می‌روی و ، زادگاه خویش را
پیش چشم فاطمه ، خالی ز جانان می کنی
سینه بشکسته او ، رفت از یادش دگر
با دلی بشکسته هجران را چو عنوان می‌کنی
مصطفی را قصه پیراهنت مدهوش کرد
زینب از این پیرهن بردن ، پشیمان می‌کنی
ای ذبیح کربلا ، جانها فدای حج تو
ای که خود را در منای عشق ، قربان می‌کنی
در طوافت کعبه بر گرد تو می گردد حسین
کآمدی ، در بیت حق ، تجدید پیمان می کنی
اشک بیت الله می‌جوشد ، ز چشم زمزمش
از حرم ، ثارالها ، تا قصد هجران می‌کنی
کعبه بگرفته ست دامانت ، که برگرد ای حسین
این حرم را ، از فراقت ، جسم بی جان می‌کنی
مروه گردد بی فروغ و ، بی صفا گردد صفا
کربلا خوش باد ، کآنجا را گلستان می‌کنی
نهضت خونین تو ، سرمشق آزادی بود
بهترین تعلیم را ، از درس قرآن می‌کنی
جان فدای تربت تو ، ای طبیب جسم و جان
درد عالم را به درد خویش درمان می‌کنی

حبیب چایچیان
 
behroozraha
يکشنبه 19/9/1391 - 11:22
اهل بیت

دیار مردم دور از ریا من است

امید صبح سعادت یگانه یار من است

به جستجوی گل آرزوی خود هستم

بهار قاصدک چشم انتظار من است

 

به دفتری که نویسد مرکب طبعم

صحیفه ایست که خود اصل شاهکار من است

شعار مرگ به ظالم درود بر مظلوم

کتیبه دل خونین و داغدار من است

میان جامعه کور فکر و بی فرهنگ

کلام نافذ حق رمز اقتدار من است

ندای حق به حقیقت ندای آزادیست

سکوت در بر اتباع ظلم عار من است

شعار پوچ دلیلیست بر سبک مغزی

شعار مکتب آزادگان شعار من است

طریق عشق بود خط سرخ آزادی

غلامی در مولایم اعتبار من است

گدای سفره سرای خلیفه اللهم

گدایی در مولا همیشه کار من است

منم گدای در دودمان پیغمبر

حسینیم من و این نصب افتخار من است

سگم نه آن سگ مردار مرده مرداب

من سگ آنم که نجف شهر و شوره زار من است

به کنج مدار این چرخ اعتنایی نیست

چرا که خط ولای علی مدار من است

ز چرخ شکوه نمودن دلیل نا شکریست

هزار شکر که قبر رضا کنار من است

هزاره چمن اهل بیت خوش زادم

زهی که شاخه توفیق شاخسار من است

 

شاعر : سید حسن خوش زاد 

 

behroozraha

يکشنبه 19/9/1391 - 11:20
اهل بیت

الطاف تو شد مرحمتِ گاه و گدارم
ابری شده‌ام رخصتی ای یار، ببارم
در رقص طنابم نگهی كن كه بدانی
گر دست نگیری تو مرا بر سر دارم
با بودن تو زندگی‌ام سبز شد، ای دوست
هر چند همه فكر كنند بی‌كس و كارم

 

از پای نینداخت مرا هَجمه‌ی اندوه
تصویر ضریحت به خدا هست قرارم
هر شیوه‌ی ابروی تو صد حرز گره زاست
سجاده‌ی چشمت هوسِ لیل و نهارم
از طایفه‌ی زخمی و از وادیِ اشكی
من سرخوش از اینم كه چو مجروح نگارم
تا ذكر تو را می‌برم، آبادترینم
كی كِشتِ زمستان زده در فكر بهارم

  حسین فطرس

 

  behroozraha

يکشنبه 19/9/1391 - 11:19
اهل بیت

ای به نیزه سرتو، قاری قرآن خدا

ای به دریای جنون، لولو و مرجان خدا

ای صدای دل ما سینه زنان حرمت

ای دو چشم  کرمت ،مرجع مردان خدا


ای پریشان شده در ناحیه ی قتلگهت

رأس تو بر سر آن، نیزه برّان خدا

یک نظر بر دل ما، کن که پر از غم باشیم

بهر هر درد تویی، منبع درمان خدا

ای تو سبط نبی و جان علی یا مظلوم

ای به شهر نبوی، لاله و بستان خدا

بوسه بر سینه ی تو ختم رسل میزد پس

از چه بشکست جفا، سینه و دندان خدا

دست بر دامن عباس رشیدت زده است

هر که گشته به گهی دست به دامان خدا

حلقه ی دام بلا، کرب و بلا و حرمت

ای سر موی سرت، سلسله جنبان خدا

ای نماینده فضل و کرم و جود و سخا

ای به تفسیر خدا، معنی فرقان خدا

کرمی کن به دل عاشق بی پا و سرت

آفتاب کرمت، سایه غفران خدا

شاعر : جعفر ابوالفتحی 

 

  behroozraha

يکشنبه 19/9/1391 - 11:18
اهل بیت

ای صفای حرمت پرده گشای دل ما

کربلای غم تو قبله نمای دل ما

از غمت خونجگریم چون جگرت پاره شده

با غم و سوز و نوا ده تو شفای دل ما

ی صفای حرمت پرده گشای دل ما

کربلای غم تو قبله نمای دل ما

از غمت خونجگریم چون جگرت پاره شده

با غم و سوز و نوا ده تو شفای دل ما

روضه خوان روضه بخوان شب شب عشق حرم است

مادرش گریه کند خون به نوای دل ما

تا که ما عاشق هر بی سر و پایی نشویم

داده آن سبط نبی سر به بهای دل ما

از خدا ترس و تو راه علوی پیش بگیر

چارده نور، خدا ریخت، به پای دل ما

سر ارباب مرا روی سنان می بینی

وه که آن نیزه  ز سر رفت به لای دل ما

لحظه ی ذبح خدا بود در آن وادی طور

رگ ارباب جدا گشت چو نای دل ما

دل ما نام تو را بانگ زند بر عالم

برسان بر دل زینب تو صدای دل ما

زینبت خونجگر از داغ شب شام بلاست

دلغمین است دلش همچو هوای دل ما

شاعر جعفر ابوالفتحی  

 

behroozraha

يکشنبه 19/9/1391 - 11:16
اهل بیت

ما مزه ی قران را ، در نام حسین دیدیم

شیرین ز عسل را هم ، در کام حسین دیدیم

ما پرزده در بام ، بین الحرمین هستیم

ما دانه ی ماتم را ، در بام حسین دیدیم

از لحظه ی اول هم ، مجنون حسین بودیم 

از روز ازل خود را ، در دام حسین دیدیم

با عشق حسینی ما ، عمر ابدی داریم

ما آب حیات عشق ، در جام حسین دیدیم

شد مرجع تقلیدم ، عباس حسین یا رب

ما سینه زدن را در ، احکام حسین دیدیم

    سروده: جعفر ابوالفتحی

 

  behroozraha

يکشنبه 19/9/1391 - 11:15
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته