• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 1053
تعداد نظرات : 75
زمان آخرین مطلب : 4098روز قبل
شعر و قطعات ادبی

کاش مشمول دعاهای پیمبر بشویم
باز هم باعث خشنودی مادر بشویم
نکند دیر شود لحظه پرواز از خاک
کاش ما هم بپریم و دو کبوتر بشویم

پس بگیرید زما منصب سرداری را
قصدمان است در این معرکه بی سر بشویم
آبرویی که خدا داه به ما می ریزد
اگر از قافله جا مانده و آخر بشویم
ما نداریم بهایی مگر از لطف خدا
پیشمرگان علی اکبر و اصغر بشویم
قدر یک پلک زدن مانده که در عرش خدا
زائر فاطمه و ساقی کوثر بشویم

  شاعر:محسن مهدوی

 

  behroozraha

سه شنبه 21/9/1391 - 9:26
شعر و قطعات ادبی

قامت کمان کند که دوتا تیر آخرش
یک دم سپر شوند برای برادرش
خون عقاب در جگر شیرشان پر است
از نسل جعفرند و علی این دو لشکرش

این دو ز کودکی فقط ایینه دیده اند
آیینه ای که آه نسازد مکدرش
واحیرتا که این دو جوانان زینبند؟
یا ایستاده تیغ دو سر در برابرش
با جان و دل دو پاره جگر وقف می کند
یک پاره جای خویش و یکی جای همسرش
یک دست گرم اشک گرفتن ز چشمهاش
مشغول عطر و شانه زدن دست دیگرش
چون تکیه گاه اهل حرم بود و کوه صبر
چشمش گدازه ریخت ولی زیر معجرش
زینب به پیشواز شهیدان خود نرفت
تا که خدا نکرده مبادا برادرش...
زینب همان شکوه که ناموس غیرت است
زینب که در مدینه قرق بود معبرش
زینب همان که فاطمه از هر نظر شده است
از بس که رفته این همه این زن به مادرش
زینب همان که زینت بابای خویش بود
در کربلا شدند پسرهاش زیورش
گفتند عصر واقعه آزاد شد فرات
وقتی گذشته بود دگر آب از سرش...

شاعر:سید حمید رضا برقعی 

 

behroozraha

سه شنبه 21/9/1391 - 9:25
شعر و قطعات ادبی

بغض نگاه خسته ی تان، ای مسیح من

مانند سنگ؛ شیشه ی قلب مرا شكست

دار و ندار زندگیم نذر خنده ات

غصّه نخور، كه ارتش زینب هنوز هست

در راه پاسداری آیین كردگار

عمریست در كنار شما ایستاده ام

این بچه های دست گلم را ز كودكی

من با وضو و حبّ شما شیر داده ام

 

سر مست باده های طهورایی توأند

شمشیرِ دستِ هر دو یشان تیز و صیقلی ست

پروانه وار منتظر اذنِ رفتنند

رمز شروع حمله شان ذكر یا علیست

 

ای پادشاه - تا تو رضایت دهی - ببین

سر بند یا علی به سر خویش بسته اند

بر فوت و فن نیزه و شمشیر واقف اند

چون پای درس ساقی لشگر نشسته اند

 

عباس گفته: خواهر من! مرحبا به تو

این مردهای كوچك تو، شیر شرزه اند

مبهوت سبك جنگ و رجزهایشان شدم

شاگردهای اول پرتاب نیزه اند

 

گفتم به بچه های عزیزم كه تا ابد

غمگین زخم سینه ی یك یاس پرپرم

تا آخرین نفس به عدو تیغ می زنید

با نیت تلافی سیلی مادرم

 

در آزمون صبر و محن، مادر شما

با نمره ی قبولی تان گشت رو سپید

در دفتر كرامت من دست حق نوشت

ای دختر شهید، شدی مادر شهید

 
شاعر: وحید قاسمی 

 

behroozraha

سه شنبه 21/9/1391 - 9:22
شعر و قطعات ادبی
افزون ز تصور است شیدایی من

این شور و شر زیاده تر خواهی من

می بخشی اگر کم است اما بپذیر

این هم دو پسر تمام دارایی من

شاعر: صابره سادات موسوی
behroozraha
سه شنبه 21/9/1391 - 9:18
شعر و قطعات ادبی

دو گل آورده بُد از بوستانی با صفا زینب

که تقدیم امیر خود کند در کربلا زینب

دو شیر از بیشه ی شیران اولاد ابو طالب

به ایشان یاد داده رسم جنگ مرتضی زینب

دو گل آورده بُد از بوستانی با صفا زینب

که تقدیم امیر خود کند در کربلا زینب

دو شیر از بیشه ی شیران اولاد ابو طالب

به ایشان یاد داده رسم جنگ مرتضی زینب

کنار شاه دشت کربلا برد آن دو مه رو را

بزیر لب کلامی گفت با شرم وحیا زینب

برادر گرچه عبدالله زبیماری نشد همره

اگر رخست ندارد بهر تو گردد فدا زینب

برای جانسپاری پیش پایت ای گل نرگس

بیاورده همه داروندار خویش را زینب

سلیمان تحفه ی ناقابل موری تقبل کن

اگر خواهی شود ای ذوالکرم حاجت روا زینب

حسینش گفت: داغ اکبرم بس باشد ای خواهر

مسوزان بیش از این قلب مرا ای باوفا زینب

سکوتی کرد و راضی شد به پرپر گشتن گلها

قسم چون داد آن دور از وطن را بر خدا زینب

پس از چندی همه دیدند زیر تیغ نامردان

صدایی میرسد از کودکان مادر بیا زینب

بیا مادر نما شیر طهورت را حلال ما

که راضی گشت از جانبازی ما مصطفی  زینب

حسین فاطمه آورد با خود نعش طفلان را

ولی بیرون نیامد از میان خیمه ها زینب

شاعر:مجید خضرایی 

 

behroozraha

سه شنبه 21/9/1391 - 9:17
اهل بیت
قیامهاى فراوانی پس از نهضت امام حسین - علیه السلام - صورت گرفت که بزرگترین آنها انقلاب عباسیان بود که در سال 132 هجرى به پیروزى رسید و بساط حکومت بنى امیه را برچید. نیرومندترین عامل پیروزى عباسیان در این انقلاب، شرح ستمگریهاى بنى امیه نسبت به بنى هاشم و مظلومیت این خاندان بود و از نظر تحریک خشم مردم بر ضد بنى امیه، یاد آورى شهادت امام حسین - علیه السلام - بیشترین تأثیر را داشت.
مورخان مى نویسند: هنگامى که سر بریده «مروان» آخرین خلیفه اموى را نزد «ابو العباس» نخستین خلیفه عباسى آوردند، ابوالعباس سجده اى طولانى کرد و پس از آنکه سراز سجده برداشت، خطاب به سر بریده مروان چنین گفت:
«ستایش خدا را که انتقام مرا از تو و قبیله ات گرفت، ستایش خدا را که مرا بر تو پیروز و مظفر گردانید». سپس افزود: «اکنون، برایم مهم نیست که مرگم کى فرا رسید، زیرا به انتقام خون حسین - علیه السلام - دو هزار نفر از بنى امیه را کشتم...».
وقتى که جنازه هاى نیمه جان سران بنى امیه را در برابر ابوالعباس روى هم انباشتند، دستور داد بر فراز جنازه ها سفره اى گستردند و غذا آماده نمودند، آنگاه روى جنازه ها نشست و سر گرم صرف غذا شد، در حالى که هنوم بعضى از آنها زیر پاى او تکان مى خوردند! وقتى که از خوردن غذا فارغ شد، گفت: هرگز در عمرم غذایى به این گوارایى نخورده ام!
آنگاه گفت: پاهاى اینها را گرفته بکشید و در راهها بیفکنید تا مردم اینان را پس از مرگشان نیز لعن کنند(همچون زمان حیاتشان). طولى نکشید که مردم دیدند سگها پاهاى جنازه هایى را گرفته و بر زمین مى کشند و مى برند که لباسهاى ملیله دوزى شده و گرانقیمت بر تن آنها است! 
 
   behroozraha
دوشنبه 20/9/1391 - 20:8
اهل بیت
امام حسین(ع) طی خطبه ای پس از آن که نامه نگاری کوفیان و خیانتشان در این وعده ها، و بدی تکیه بر فریبهای معاویه را به آن ها گوشزد کرد دلائل خود برای بیعت نکردن با یزید را چنین تشریح فرمود:
«أَلا إِنَّ الدَّعِىَّ ابْنَ الدَّعیّ قَدْ رَکَزَنی بَیْنَ اثْنَتَیْنِ، بَیْنَ الْقَتْلَةِ وَ الذِّلَّةِ، وَ هَیْهاتَ ما آخِذُ الدَّنِیَّةَ أَبَى اللّهُ ذلِکَ وَ رَسُولُهُ، وَ جُدُودٌ طابَتْ، وَ حُجُورٌ طَهُرَتْ، وَ أُنُوفٌ حَمِیَّةٌ، وَ نُفُوسٌ أَبِیَّةٌ، لا تُؤْثِرَ طاعَةَ اللِّئامِ عَلى مَصارِعِ الْکِرامِ، أَلا قَدْ أَعْذَرْتُ وَ أَنْذَرْتُ، أَلا إِنِّی زاحِفٌ بِهذِهِ الاُْسْرَةِ عَلى قِلَّةِ الْعِتادِ، وَ خَذَلَةِ الاَْصْحابِ».
(هان بهوش باشید! که این (یزید) ناپاک زاده، فرزند ناپاک زاده مرا در میان دو انتخاب قرار داده است: کشته شدن یا قبول ذلّت و چقدر دور است که ما تن به ذلّت دهیم،  خداوند و پیامبر او هرگز براى ما ذلّت و زبونى نمى پسندند و نیاکان پاک سرشت و دامن هاى پاکى که ما را پرورانده اند و بزرگ مردان غیرتمند و انسان هاى با شرافت این را از ما نمى پذیرند. هرگز! ما هیچگاه فرمانبردارى فرومایگان را بر مرگ شرافتمندانه ترجیح نخواهیم داد. بدانید من با شما اتمام حجّت کردم و شما را از عاقبت کارتان بیم دادم. به هوش باشید! من با همین خاندانم و آمادگى کم و یاران اندک، با شما پیکار مى کنم وآماده شهادتم!).
آنگاه این اشعار را خواند:
«فَاِنْ نَهْزِمْ فَهَزّامُونَ قِدْماً *** وَ إِنْ نُهْزَمْ فَغَیْرُ مُهَزَّمینا
وَ ما إِنْ طِبُّنا جُبْنٌ وَ لکِنْ *** مَنایانا وَ دَوْلَةُ آخِرینا»
(اگر ما در جنگ، دشمن را درهم بشکنیم، این شیوه دیرین ما است و اگر (به ظاهر) شکست بخوریم، باز هم شکست از ما نیست (و در حقیقت دشمنان ما شکست خورده اند). ترس زیبنده ما نیست ولى اینک دولت و حکومت دیگران با کشتن ما هموار گشته است) 
 
  behroozraha
دوشنبه 20/9/1391 - 20:7
اهل بیت
به هنگام سحر، امام حسین(علیه السلام) به خوابى سبک فرو رفت، و چون بیدار شد فرمود: «مى دانید هم اکنون در خواب چه دیدم؟».
اصحاب گفتند: اى پسر پیغمبر! چه دیدى؟
فرمود: «رَأَیْتُ کَأَنَّ کِلاباً قَدْ شَدَّتْ عَلَىَّ لِتَنْهَشَنی، وَ فیها کَلْبٌ أَبْقَعٌ رَأَیْتُهُ أَشَدَّها عَلَىَّ، وَ أَظُنُّ أَنَّ الَّذی یَتَوَلّى قَتْلی رَجُلٌ أَبْرَصٌ مِنْ بَیْنِ هؤُلاءِ الْقَوْمِ؛ ثُمَّ إِنّی رَأَیْتُ بَعْدَ ذلِکَ جَدّی رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) وَ مَعَهُ جَماعَةٌ مِنْ أَصْحابِهِ وَ هُوَ یَقُولُ لی: «یا بُنَیَّ أَنْتَ شَهِیدُ آلِ مُحَمَّد وَ قَدِ اسْتُبْشِرَ بِکَ اَهْلُ السَّمواتِ وَ أَهْلُ الصَّفِیحِ الاَْعْلى فَلْیَکُنْ إِفْطارُکَ عِنْدی اللَّیْلَةِ، عَجِّلْ وَ لاَ تُؤَخِّرْ، فَهذا مَلَکٌ قَدْ نَزَلَ مِنَ السَّماءِ لِیَأْخُذَ دَمَکَ فِی قارُورَة خَضْراءَ. فَهذا ما رَأَیْتُ وَ قَدْ أَزِفَ الاَْمْرُ وَ اقْتَرَبَ الرَّحیلُ مِنْ هذِهِ الدُّنْیا، لا شَکَّ فِی ذلِکَ».
(سگانى را دیدم که به من حمله مى کنند تا مرا پاره پاره کنند، و در میان آنها سگى دو رنگ دیدم که نسبت به من از دیگر سگ ها بیشتر حمله مى کرد! گمان مى کنم که قاتل من مردى دو رنگ و ابرص باشد! و در دنباله این خواب، جدّم رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را دیدم که تعدادى از اصحابش همراه او بودند و به من مى فرمود: «فرزندم! تو شهید آل محمّدى و اهل آسمانها و فرشتگان عالم بالا از مژده آمدنت شادمانند. امشب به هنگام افطار نزد من خواهى بود، شتاب کن و کار را به تأخیر مینداز! این فرشته اى است که از آسمان فرود آمده است تا خون تو را گرفته و در شیشه سبز رنگى قرار دهد (و براى فرشتگان هدیه برد!).
یاران من! این خواب گویاى آن است که پایان عمر نزدیک شده است و بانگ رحیل و کوچیدن از دنیا به صدا درآمده است، که در آن شکّى نیست).
این گرانبهاترین هدیه اى است که از زمین به سوى آسمانها فرستاده مى شود، هدیه خون شهیدان، هدیه خون سالار شهیدان امام حسین(علیه السلام).
و چه بهتر که این شهادت به دست پلیدترین انسان نماها باشد. انسان هایى درنده خو و زشت سیرت که همچون سگان پلید وحشى هستند و نسبت به هیچ کس رحم نمى کنند حتّى اگر او یکى از شریف ترین فرزندان آدم باشد.  
 
behroozraha
دوشنبه 20/9/1391 - 20:6
اهل بیت
موسى بن عمیر از پدرش نقل مى کند که امام(علیه السلام) (در روز عاشورا) به من فرمود:
« نادِ أَنْ لا یُقْتَلَ مَعی رَجُلٌ عَلَیْهِ دَیْنٌ وَ نَادِ بِها فِی الْمَوالی فَإِنّی سَمِعْتُ رَسُولَ اللّهِ(صلى الله علیه وآله) یَقُولُ: مَنْ ماتَ وَ عَلَیْهِ دَیْنٌ أُخِذَ مِنْ حَسَناتِهِ یَوْمَ الْقِیامَةِ»؛ (میان همه یارانم اعلام کن هر کس دَیْنى بر عهده دارد با من کشته نشود ؛ زیرا که من از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) شنیدم فرمود: «هر کس از دنیا برود و دَیْنى بر ذمّه داشته باشد، از حسنات وى در فرداى قیامت برداشته مى شود»).
در نقل دیگرى آمده است که عمیر انصارى گفت: امام(علیه السلام) به من فرمود:
«نادِ فِى النّاسِ أَنْ لا یُقاتِلَنَّ مَعی رَجُلٌ عَلَیْهِ دَیْنٌ، فَإِنَّهُ لَیْسَ مِنْ رَجُل یَمُوتُ وَ عَلَیْهِ دَیْنٌ لا یَدَعُ لَهُ وَفاءً إِلاّ دَخَلَ النّارَ»؛ (میان مردم اعلام کن هر کس بدهکار است در رکاب من پیکار نکند، زیرا هر کس از دنیا برود در حالى که دینى بر عهده اش باشد که چاره اى براى آن نکرده باشد گرفتار دوزخ مى شود).
مردى برخاست و گفت: همسرم پذیرفت که از طرف من بپردازد. امام(علیه السلام) پاسخ داد:
«وَ ما کِفالَةُ امْرَأَة، وَ هَلْ تَقْضی إِمْرَأَةٌ»؛ (کفالت آن زن چه فایده اى دارد؟ آیا او قدرت دارد چنین کند؟!).
راستى عجیب است که انسانى در بحرانى ترین شرایط، حتّى به بدهکارى هاى اصحاب و یاران خود به مردم توجّه داشته باشد و راضى نشود بدهکاران همراه او پیکار کنند و شهید شوند ؛ مبادا حقوق مردم از دست برود.
این برنامه را با کار کسانى مقایسه کنید که سراسر زندگى آنها انباشته از حرام و حقوق مردم بوده و کمترین اهمّیّتى براى آن قائل نبودند، اصلا چیزى را به نام «حقّ الناس» باور نداشتند!! 
 
behroozraha
دوشنبه 20/9/1391 - 20:4
اهل بیت
مورّخین تعداد شهداى حمله اوّل را تا چهل نفر ثبت کرده اند. در مناقب ابن شهر آشوب نام 28 تن از این شهدا آمده است. اسامى تعدادى از آنها نیز در منابع دیگر ذکر شده است که حسب ترتیب حروف به قرار ذیل اند:
1. ادهم بن امیّة، از شیعیان مخلص بصره که به اتفاق یزید بن ثُبَیط از بصره به مکه آمد و در آنجا به جمع یاران امام پیوست.
2. امیّة بن سعد طائى، از اصحاب امیرمؤمنان و ساکن کوفه که در کربلا به سپاه امام ملحق شد.
3. بشر بن عمرو، از تابعین که در کربلا به امام پیوست.
4. جابر بن حجّاج، از مردان شجاع که قبل از ظهر عاشورا شربت شهادت نوشید.
5. حباب بن عامر، از شیعیان کوفه که با مسلم بن عقیل بیعت کرد و در بین راه به امام ملحق شد.
6. جَبَلَة بن على شیبانى، از دلاور مردان کوفه که از ابتدا با مسلم بن عقیل بود و سپس نزد امام حسین(علیه السلام) آمد.
7. جُنادة بن کعب انصارى، از مکه به امام پیوست و به اتفاق خانواده اش به همراه امام به کربلا آمد.
8. جُندب بن حجر کندى،  از اصحاب امیرمؤمنان و از سرشناسان شیعه که در بین راه قبل از برخورد سپاه امام با حر به جمع یاران امام پیوست.
9. جُوین بن مالک تمیمى، وى ابتدا به اتفاق مردان قبیله اش براى جنگ با امام بیرون آمد ولى در شب عاشورا به همراه گروهى دیگر، از سپاه ابن سعد کناره گرفت و به سوى اردوگاه امام(علیه السلام) آمد.
10. حارث بن امرء القیس کندى، وى نیز ابتدا در سپاه ابن سعد بود، ولى چون آنان کلام امام(علیه السلام) را نپذیرفتند، به جمع یاران امام(علیه السلام) پیوست.
11. حارث بن نبهان، از یاران امیرمؤمنان و امام حسن مجتبى(علیهما السلام).
12. حجّاج بن بدر سعدى، از مردان دلاور بصره که پاسخ نامه امام(علیه السلام) را از بصره به کربلا آورد و تقدیم امام(علیه السلام) کرد و در آنجا ماند تا به شهادت رسید، بعضى شهادت او را بعد از ظهر ضمن مبارزه ذکر کرده اند.
13. حُلاس بن عمرو راسبى، از اصحاب امیرمؤمنان و فرمانده نیروهاى آن حضرت در کوفه، که ابتدا با سپاه ابن سعد به کربلا آمده بود، ولى چون ابن سعد شرائط امام را نپذیرفت وى شبانه به امام پیوست.
14. زاهر بن عمرو، از محبان و فدائیان اهل بیت(ع) و از یاران نزدیک عمرو بن الحَمِق ـ صحابى معروف ـ که پس از شهادت عمرو بن الحمق به دست معاویه، به صورت پنهانى مى زیست تا آنکه در سال شصت پس از مناسک حج به خدمت امام رسید و همراه امام به کربلا آمد.
15. زهیر بن بشر خثعمى، ابن شهر آشوب او را از جمله شهداى اوّل به شمار آورده است. ولى نامش در منابع دیگر نیامده است.
16. زُهیر بن سُلیم اَزْدى، وى در شب عاشورا پس از تصمیم ابن سعد به جنگ با امام(علیه السلام) به جمع یاران آن حضرت پیوست.
17. سالم (غلام عامر بن مسلم)، از ساکنان بصره که به اتفاق یزید بن ثبیط در مکه به جمع یاران امام(علیه السلام) پیوست و به کربلا آمد.
18. سالم بن عمرو، از اهالى کوفه که قبل از عاشورا در کربلا خود را به امام(علیه السلام) رساند.
19. سَوّار بن ابى حِمْیَر، وى قبل از آغاز جنگ به سپاه امام ملحق شد و در حمله اوّل مجروح گشت، سپاه ابن سعد او را اسیر کردند ولى با وساطت خویشانش آزاد شد و پس از شش ماه به شهادت رسید.
20. شبیب بن عبدالله، از جمله دلاوران شجاعى که به اتفاق سیف و مالک ـ فرزندان سریع ـ به امام(علیه السلام) پیوست.
21. عائذ بن مُجمّع، به اتفاق پدرش مجمّع بن عبدالله در بین راه به امام(علیه السلام) ملحق شد، حر بن یزید مى خواست مانع شود که امام(علیه السلام) فرمود: «اینها یاران من هستند و نباید آنها را از این کار بازدارى» صاحب حدائق، او را در شمار شهداى حمله اول آورده است.
22. عامر بن مسلم عبدى، از شیعیان بصره که به همراه غلامش ـ سالم ـ به اتفاق یزید بن ثبیط از بصره به مکه آمده و در آنجا به اردوى امام(علیه السلام) پیوست.
23. عبدالرحمان بن عبدالله یزنى ، وى از اصحاب رسول خدا و از یاران با اخلاص امیرمؤمنان على(علیه السلام) است. او همان کسى است که در رحبه کوفه هنگامى که حضرت على(علیه السلام) از مردم خواست هر کس در غدیر خم حاضر بود، و حدیث غدیر را شنیده بپا خیزد و شهادت دهد، برخاست و شهادت داد. او از مکه به امام(علیه السلام) ملحق شد و به کربلا آمد.
24. عبدالرحمان بن مسعود، وى ابتدا در سپاه ابن سعد بود ولى قبل از آغاز جنگ به خدمت امام آمد و در رکاب آن حضرت به شهادت رسید.
25. عبدالله بن بشیر خثعمى، از دلاوران مشهور که ابتدا در سپاه ابن سعد بود و قبل از شروع جنگ به امام(علیه السلام) پیوست.
26. عبدالله بن یزید عبدى، از شیعیان بصره که به اتفاق پدرش از بصره به مکه آمد و به جمع یاران امام درآمد.
27. عبیدالله بن یزید عبدى، او نیز به همراه پدرش یزید بن ثبیط و گروهى دیگر از بصره به مکه آمد و در آنجا به خیل سپاه امام(علیه السلام) ملحق شد.
28. عمرو بن ضبیعة (مشیعة)، وى از مردان شجاع و نام آوران جبهه هاى جنگ بوده است و رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را درک کرده است. او با سپاه عمر بن سعد به کربلا آمد ولى سرانجام از خواب غفلت بیدار شد و به جمع یاران امام(علیه السلام) پیوست.
29. عمّار بن حسّان طائى، پدرش حسّان از اصحاب امیرمؤمنان على(علیه السلام) بود که در جنگ هاى جمل و صفین شرکت داشت و در رکاب آن حضرت در صفین به شهادت رسید. عمّار از مکه به امام(علیه السلام) ملحق شد.
30. عمّار بن سلامة، از اصحاب رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و از سربازان امیرمؤمنان(علیه السلام) در جنگها بوده است. وى در کربلا به محضر امام(علیه السلام) شرفیاب شد و در رکاب آن حضرت به فیض شهادت نائل آمد.
31. قاسم بن حبیب اَزْدى، از شیعیان کوفه که ابتدا در سپاه ابن سعد بود ولى قبل از آغاز جنگ به سپاه امام(علیه السلام) پیوست.
32. قاسم بن زهیر، از فرماندهان حضرت على(علیه السلام) در جنگ صفین بود و در جنگ هاى جمل و نهروان نیز شرکت داشت. پس از آن حضرت از یاوران و مدافعان امام حسن مجتبى(علیه السلام) بود. در داستان کربلا خود را شبانه از کوفه به آن حضرت رساند.
33. کُردوس بن زهیر، از اصحاب امیرمؤمنان(علیه السلام) که به اتفاق دو برادرش شبانه به امام(علیه السلام) ملحق شد.
34. کنانة بن عتیق، از مردان زاهد و قارى قرآن بود. و در کربلا به محضر امام شرفیاب شد.
35. مسلم بن کثیر اَزدى، از ساکنان کوفه و از یاران امیرمؤمنان(علیه السلام) که در یکى از جنگها یک پاى وى معلول شد، و در کربلا به امام(علیه السلام) پیوست.
36. مسعود بن حجّاج، از شیعیان و شجاعان معروف که به اتفاق فرزندش قبل از عاشورا در کربلا به امام(علیه السلام) ملحق شدند و هر دو در حمله اول به فیض شهادت نایل آمدند.
37. مقسط بن زهیر، او و دو برادرش از اصحاب امیرمؤمنان(علیه السلام) بودند و در جنگ هاى جمل و نهروان و صفین در رکاب آن حضرت حضور داشتند، وى شبانه به خیل سپاه امام(علیه السلام) پیوست.
38. نصر بن ابى نیزر، پدرش از فرزندان ملوک عجم یا از اولاد نجاشى است، وى از یاران امیرمؤمنان على(علیه السلام) و امام حسن مجتبى(علیه السلام) بوده است که از مدینه همراه امام(علیه السلام) به مکه آمد و از آنجا به کربلا قدم نهاد. ابتدا سواره بود ولى پس از پى شدن اسبش پیاده مى جنگید تا به شهادت رسید.
39. نعمان بن عمرو الراسبى، او و برادرش از اهل کوفه و از اصحاب امیرمؤمنان بودند، وى ابتدا با سپاه ابن سعد به کربلا آمد، ولى چون ابن سعد شرایط امام(علیه السلام) را نپذیرفت وى شبانه به جمع یاران امام(علیه السلام) پیوست.
40. نعیم بن عجلان انصارى، او و دو برادرش ـ نضر و نعمان ـ هر سه از اصحاب امیرمؤمنان(علیه السلام) بودند که در جنگ صفین در رکاب آن حضرت جنگیدند. دو برادرش از دار دنیا رفتند ولى نعیم در کوفه باقى مانده بود تا آنکه امام حسین(علیه السلام) به سوى عراق آمد، وى به حضور امام(علیه السلام) شرفیاب شد و در حمله اول به فیض عظیم شهادت در رکاب آن حضرت نائل آمد.(7)
اینان یاران فداکار و از جان گذشته اى بودند که دفاع از امام(علیه السلام) و خاندان پیامبر(صلى الله علیه وآله) را وظیفه خود مى دانستند و با آگاهى و شناخت کامل از خطراتى که در این مسیر بود جان بر کف در این راه قدم نهاده بودند. و با آنکه جمع کوچک آنها هرگز از لحاظ جمعیت و تعداد قابل قیاس با خیل عظیم سپاه دشمن نبود، مشتاقانه و بى باکانه با تمام توان به استقبال شهادت شتافتند و تا آخرین نفس در مقابل هجوم دشمن از خود، پایمردى نشان دادند و تا رمق داشتند از امامشان و اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) دفاع کردند.
آنها اسوه هاى تاریخ و رهروان راه حق، و پیشتازان عزت و افتخار و قرب الهى بودند. 
 
  behroozraha
دوشنبه 20/9/1391 - 20:1
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته