• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 876
تعداد نظرات : 103
زمان آخرین مطلب : 3328روز قبل
دانستنی های علمی
اي بابا !
اول سلام
بعد اين كه ما مرديم از بس كه گفتيم لطفا فلان كنيد و فلان كنيد و شما هم نكرديد .
چرا اسم مستعار من رو براي مباحث روزانه ثبت نكرديد ؟
چرا به پيام من جواب نداديد ؟ آقاي مدير رو ميگم
چرا اين سايت اين قدر امكااتش كمه ؟
چرا ارتباط مستقيم با مديريت تبيان رو نگذاشتيد ؟
چرا من رو تاييد نهايي نمي كنيد با اين كه خيلي وقته مدارك رو ارسال كردم ؟
چرا ايميل هايي كه مي فرستيد رو فارسي مي نويسيد كه نميشه خوند ، البته بعضي وقتها. تا حالا من 3 تا ايميل از شما دريافت كردم همش اينطوري بود :          ??W?y Nزpq?«?%?ش?y??µ?AAA{?2???1?!By
چرا اين مطالب روزانه اعضا فقط چندتا از مطالب اوليه رو نشون مي ده ؟
از لحن صحبتم ناراحت نشين شوخي بود اما اين سوالهام همه واقعي بود و جواب ميخوام ، فعلا خدانگهدار
چهارشنبه 24/8/1385 - 2:12
طنز و سرگرمی
كفشهايم كو ؟     دم در چيزي نيست لنگه كفش من همينجاها بود زير انديشه اين جاكفشي مادرم شايد ديشب    كفش خندان مرا     برده باشد به اتاق  كه كسي پا نچپاند در آن هيچ جايي اثر از كفشم نيست نازنين كفش مرا درك كنيد كفش من كفشي بود كفشستان     كه به اندازه انگشتانم معنا داشت پاي غمگين من احساس عجيبي دارد     شصت پاي من از اين غصه ورم خواهد كرد  شصت پايم به شكاف سر كفش عادت داشت نبض قلبم امروز       تندنر مي زند از قلب خروسي كه در اندوه غروب      كوپن مرغش باطل بشود جيب من از غم فقدان هزاروصدوهشتادوسه چوق    كه پي كفش به كفاش محل خواهد داد      خواب در چشم ترش مي شكند كفش من پاره ترين قسمت اين دنيا بود      سيزده سال و چهل روز مرا در پا بود     ياد باد آنكه نهانش نظري با ما بود دوستان كفش پريشان مرا ياد كنيد كفش من مي فهميد    كه كجا بايد رفت     كه كجا بايد خنديد كفش من له ميشد گاهي     توي صفهاي دراز   من در اين كله صبح     پي كفشم هستم     تا كنم پاي در آن و به جايي بروم      كه به آن نانوايي ميگويند شايد آنجا بتوان       نان فرزندان را     توي صف پيدا كرد بايد الان بروم اما نه        كفشهايم كو ؟
"""  برگرفته از تله تكست  """
چهارشنبه 24/8/1385 - 1:43
دانستنی های علمی
اين آقاي دكتر مدير تبيان هستند كه ظاهرا سرشان خيلي شلوغ است و حوصله جواب دادن به سوالات ما رو ندارند
در مورد اون نام مستعار هم ما درخواست داديم انشاالله اگر خدا بخواهد ، به محض بيدارشدن مسئولين تبيان ، يكي را به ما اختصاص خواهند داد
انشاالله
يکشنبه 21/8/1385 - 0:11
دانستنی های علمی
سلام
چقدر از انتقاد كردن ميترسيد
بابا مسئولين تبيان اينـــــــــــــــــــــقدر انتقاد پذيرند كه نگو . باور نمي كنيد ؟ خوب حق داريد ،‌آخه امتحان نكرديد مثلا من خودم كلي انتقاد كردم ، همه اش رو شنيدند و ناراحت هم نشدند ، انگار نه انگار كه انتقاد بوده .
اگه خواهان بهتر شدن مطالب سايتتون هستيد انتقاد كنيد . مخصوصا از دكتر ، البته نه از خودشون ، از كم كاريشون ، البته با اجازه ايشون
 
شنبه 20/8/1385 - 15:26
انتقادات و پيشنهادات
سلام گفتم شايد مدير هم اين مطالب رو بخونه واسه همين شروع كردم به نوشتن : +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ 1- اين اينترانت تبيان هم شده دردسر . نمي ذاره انجمن ها رو باز كنيم .نمي ذاره نظر بديم .كلا هيچ كار مفيدي انجام نمي ده . فقط صفحه اصلي سايت رو با چند تا صفحه ديگه باز مي كنه. 2- اين نسخه جديد تبيان كي مي خواد شروع به كار كنه خدا مي دونه . فقط همه جا زدند " تبيان جديد " تا روش كليك مي كني از طريق اينترانت تبيان نمي توني بري داخلش و حسابي تو كف مي موني . 3- من چند وقته مداركم رو با ايميل ارسال كردم تا تاييد نهايي بشم اما انگار هيچ كس به ميل باكسش سر نميزنه . بابا يه مقدار سريعتر كار كنيد . اگه فرصت نداريد بگين تا من خودم بيام . 4-جناب مدير عامل محترم هم كه حدود چند ماهي هست مطلبي ارائه نكردند . شما ديگه چرا دكتر ؟ 5-اين صفحه راهنماي آنلاينتون هم كه فقط صفحه اش مياد و يه پيغام مي ده كه شما رو انداختيم بيرون .You Have Been Banned . اصلا جمعش كنيد و از همون سيستم قبل استفاده كنيد بهتره . 6- من تو مشهدالرضا زندگي مي كنم . براي وصل شدن به شبكه هم حدود يكساعت منتظر مي مونم تا بالاخره وصل ميشه . همش خطاي 721 و 777 ميده . وقتي هم كه به پشتيباني زنگ مي زنيم مي گن مشكل از خودتونه ، هر چي ميگم بابا من همين چند دقيقه پيش وصل شدم به شبكه آفتاب ، هيچ مشكلي نداشت ، اما كيه كه باور كنه . 7-اگه اعضاي باسابقه تبيان نبودند فكر نمي كنم اصلا چيزي تو تبيان ثبت ميشد . تو صفحه اصلي نوشتيد " جديدترين مطالب اعضا " بعد بالاش تاريخ يك هفته پيش خورده . اينم شد " جديد " ؟ +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++ حالا بگين كسي انتقاد نمي كنه . اين هم انتقاد ، البته فقط چند موردش بود ، اگه بررسي بشه بقيه اش رو هم مي گم .اما اگه ناراحت مي شين يا بررسي نمي كنين بگين تا من هم بيخود مطلب ننويسم .اگه كمكي چيزي هم از دست من بر مياد به ايميلم نامه بفرستيد تا در اسرع وقت خدمت برسم . چند تا پشنهاد هم دارم كه مطمئنم توجهي بهش نميشه ، اما خوبه ، خلاصه اگر مدير عامل محترم اين مطالب رو خوندند يه خبري به ما بدهند . اينا فقط انتقاد بود اما تبيان خيلي خوبيهاي ديگه داره كه تو جلسات بعدي خدمتتون عرض مي‌كنم ، لطفا ناراحت نشين اميدوارم همه مردم انتقادپذير باشند . مثل مسئولين تبيان. اگر كسي اين مطالب رو خوند يه خبري هم به مدير عامل محترم يا ساير اعضاي بامسئوليت تبيان بده . در ضمن منتظر شنيدن نظرات ، پيشنهادات و انتقادات شما عزيزان در رابطه با هر چيزي هستم .
سه شنبه 16/8/1385 - 15:39
خانواده
سلام
اميدوارم اون كسي كه بايد اين روبخونه ، بخونه
ديشب باهاش آشنا شدم . اولين مشاور عمرم بود .
بعد از چند سال يكي پيدا شد كه به حرفام وگوش داد و راهنمايي كرد . با اين كه از من كوچكتر بود موفقتر بود . حرفاي خوبي زد . دل من رو آروم كرد .
اما بيخ بر رفت . حرفاشو نيمه تموم گذاشت . حتي يك خداحافظي هم نكرد . يك دست هم تكون نداد .جوب آخرين سوالهام رو نداد
نخواست با حرفاش بيشتر بهم اميد بده . نخواست بيشتر بهم كمك كنه . شايد هم خواسته همين حالا ....
ولش كن . بهتره بي خيال بشم . اميدوارم اين كارهاش از روي بي اعتنايي نباشه . تازه داشتم حرفاشو باور مي كردم . اگه خودت حرفاتو باور داري پس همين طوري ول نكن برو . پس كمك كن تا شايد سوسوي نور آينده هام رو بيشتر و روشن تر كنم .
تا شايد بتونم چند قدم ديگه بر دارم . اولين مشاور من ، شايد آخرين مشاور من ، نه فقط مشاور من ، مشاور هر نفر ديگه ، بيشتر به كمكت احتياج دارم .
 
دوشنبه 15/8/1385 - 13:26
فلسفه و عرفان

 

مــوحـد چــو در پــای ریـزی زرش

و یـا تیـغ هنـدی نهـی بـر سرش

امیــد و هراسش نبــاشد ز كس

همین است معنای توحید و بس

سه شنبه 4/7/1385 - 13:47
نماز





شماره 5

  به نام خداي فراموش شده ها

‏ جمعه‏، 2006‏/08‏/25


حرف دل


تا حالا با خودت فكر كردي چرا رنگ روز جمعه تو تقويم با بقيه روزهاي هفته فرق داره؟
جمعه هم مگه يكي از روزهاي هفته نيست؟
در بقيه روزهاي هفته، آدم ها از سر نياز شغلي يا ضرورتهاي ديگه صبح زود از خواب بيدار مي شوند؛
امّا جمعه روز سحر خيزي و بيداري كسانيه كه خودشون خواستن بيدار شوند.
كساني كه جمعه را با نام محبوب آغاز مي كنن و"ندبه" كنان صداش مي زنند .
يادم اومد قصه ي عشق ورزان و منتظراني را كه هر جمعه، چشم به طلوع طلعت رشيد مردي آسماني دوخته اند.
چرا كه موعودشان جمعه اي از جمعه ها ظهور خواهد كرد .
آه كه چقدر جمعه رو دوست دارم.
جمعه روز بيداري، روز راز و نياز منتظران و روز خداست.
***
«باران نجات»
كي مي آيي اي باران، اي وعده ي خدا؟
كي مي آيي تا غنچه هاي عشق را دوباره از زمين بروياني؟
غنچه هايي كه زير پاهاي بدون احساس زمانه له شده ان د .
كي مي آيي اي باران تا ماهيان تشنه در درياي خشك وصالت را سيراب كني؟
كي مي آيي اي باران تا قناريان در هواي تازه ات ترانه سر دهند؟
كي مي آيي تا رنگين كمان مهرت آسمان دل هايمان را پر از آرزوهاي رنگارنگ كند؟
در اين روزگار سياه و تيره گويي آسمان نيز اشكي براي چكيدن بر زمين ندارد.
انگار خورشيد هم به خاطر نبودن تو از زمين انتقام مي گيرد.
ديگر نمي توان در اين هواي غمزده تنفس كرد .
پس بيا اي باران... بيا و چهره هايمان را از دورويي پاك گردان
و قلبهاي مان را از گرد و غبار دشمني بشوي.
بيا و به درختان تشنه ات جرعه اي محبت بنوشان .
بيا تا در هواي تازه ات بتوان چشمك زدن ستارگان را در شب به منزله ي آشتي تماشا كرد و برايشان دست تكان داد .
بيا تا دوباره گل هاي پژمرده ي دوستي در باغ دل ها قامت راست كنند.
بيا...


داستان روز


«مرد بي ايمان»
مرد بي ايماني كه مربي شنا بود و چندين مدال المپيك داشت، هر چيزي را كه راجع به خدا و دين مي شنيد مورد تمسخر قرار مي داد. يك شب او به استخر سرپوشيده آموزشگاهش رفت. با اين كه چراغ ها خاموش بودند اما نور ماه براي شنا كافي به نظر مي رسيد. مرد جوان بالاي تخته شنا رفت و براي شيرجه زدن دستانش را باز كرد،
ولي ناگهان متوجه سايه بدنش شد كه بر روي ديوار همچون صليبي به نظر مي رسيد، احساس عجيبي پيدا كرد. به سرعت از پله ها پايين آمد و چراغ را به روشن كرد و در آن لحظه ناگهان متوجه شد كه آب استخر براي تعمير خالي شده است.


دانلود نرم افزار( download )


Yahoo! Messenger with Voice Beta version 8
«نسخه آزمايشي جديدترين ويرايش ياهو مسنجر»
دانلود حجم 9.7
پاسورد فايل : www.kamyabonline.com
***
رهايي از شلوغي در ياهو مسنجر با     Super Y
شايد براي شما اتفاق افتاده باشد كه تو مسنجر چند نفر به شما پي ام دادن و صفحه ويندوز را يكدفعه شلوغ كردند.
با اين برنامه مي توانيد تمام پنجره هاي چت را يك جا جمع كنيد و به راحتي و بدون هيچ دردسري كارتون را ادامه بدهيد.
ضمنا آي دي ها هم در سمت چپ برنامه ليست مي شوند و با كليك روي هر كدام مي توانيد با آي دي ها چت كنيد.
دانلود 90 كيلو بايت
پاسورد فايل : www.kamyabonline.com


گذري بر گوشي هاي سيار


NOKIA 6151
اين مدل گوشي 3 G با قيمت مناسب است كه سرعت انتقال ديتا بالايي دارد.
ابعاد اين گوشي 19*47*108 ميلي متر است و 98 گرم وزن دارد.
نوكيا 6151 يك دوربين 3/1 مگاپيكسلي ، حافظه داخلي 30 مگابايتي با اسلات كارت MicroSD ارتقاء مي يابد.
همچنين راديو FM استريو هم دارد، از جمله امكانات اتصالات اين مدل بلوتوث و EDGE است.
نوكيا 6151 از رابط كاربري S40 استفاده مي كند.
يك صفحه نمايش TFT با 262 K رنگ و وضوح تصوير 160*128 پيكسل را دارد. قيمت حدودي اين گوشي 230يورو مي باشد.
***
NOKIA 6080
اين مدل نيز از جمله گوشي هاي با قيمت مناسب و ظاهري كاملا شيك ومتفاوت است و هدف اصلي آن بازار آسيا است.
وزن اين گوشي 91 گرم و قطر آن 9/18 ميليمتر است.
اين گوشي از شبكه هاي سه بانده GSM,HSCSD,GPRS و EDGE كلاس 6 پشتيباني مي كند.
از صفحه نمايش TFT با 64 K رنگ دوربين VGA و راديو FM استريو نيز برخودار است.
نيز براي انتقال فايل ها مي توان از پورت USB, Infrared استفاده مي كند.
اين گوشي در رنگ هاي مشكي و طلايي و نقره اي در چهار ماهه آخر سال 2006 با قيمتي حدود 180 يورو به بازار عرضه مي شود.


بيوگرافي


مهران مديري متولد دهه 40 در تهران است. او كه در خانواده اي هنردوست به دنيا آمده بود فعاليتهاي هنري خود را از نخستين سالهاي نوجواني شروع كرد و تا قبل از ورود به رشته تئاتر در دانشگاه،در چندين اثر نمايشي به عنوان بازيگر شركت نمود. تحصيلات آكادميك او در رشته «تئاتر» ،به دليل حضور او در جبهه هاي جنگ، ناتمام ماند اما عشق او به هنرهاي نمايشي ،بار ديگر او را به عرصه نمايش در تئاتر و راديو كشانيد. او تا سال 1372 با نمايشهاي زيادي چون: شوخي، تلگراف، آرسنال، پانسيون، سيمرغ، هملت، كيسه بوكس و ... روي صحنه رفت. و در اين دوران با بسياري از بزرگان تئاتر كشور چون «قطب الدين صادقي» و «ميكائيل شهرستاني» همكار شد.
وي همچنين در اين دوران به عنوان بازيگر در نمايشهاي راديويي «قصه هاي شب» نيزحضور يافت. مديري در سالهاي آغازين دهه 80، نخستين تجربه حضور خود را در برنامه هاي مذهبي تلويزيون تجربه كرد تا آنكه بر حسب اتفاق، وارد وادي «طنز نمايشي» در تلويزيون گرديد. او كه تا پيش از آن تنها يك اثر كمدي نمايشي بنام «پانسيون» را روي صحنه داشت، با نخستين جرقه هاي نبوغ و ابتكار خود در زمينه كمدي در مجموعه هاي تلويزيوني «نوروز72» -در سمت بازيگرـ و «پرواز57» -به عنوان بازيگر و كارگردان- كه در بهار و زمستان 1372، روي آنتن رفته بود به عنوان يك بازيگر كمدي خوش درخشيد. چنان كه يك سال بعد در مقام كارگرداني مجموعه طنز «ساعت خوش» توانست اثري ماندگار را در ژانر كمدي تلويزيوني به نام خود به ثبت برساند. «ساعت خوش» نخستين مجموعه آيتمي طنز در طول تاريخ تلويزيون ايران بود و حواشي اين برنامه پربيننده چنان دست و پاگير دست اندركاران آن شد كه تا سه سال امكان فعاليت مجدد تصويري را از آنان گرفت. مهران مديري كه به سبب اين محروميت سه ساله، امكان بازي در فيلمهاي مطرح «ضيافت» و «سلطان» مسعود كيميايي را از دست داده بود، در نوروز 77 همزمان با اكران فيلم سينمايي «ديدار» -كه در آن در سمت بازيگر حضور يافته بود- و نيز پخش برنامه طنز «نوروز 77» بار ديگر به صحنه نمايش بازگشت. او چند ماه بعد با ساختن مجموعه طنز «جنگ 77» كه آغاز دوباره دوران شهرت و محبوبيت او را نويد مي داد، بار ديگر با ساختار شكني در اين ژانر از برنامه هاي تلويزيوني به نوع جديدي از سبك نمايش كمدي رسيد كه مبتني بر داستان گويي بود.
كارگرداني مجموعه هاي: ببخشيد شما(1378)،پلاك 14 (1379-1378) ،نودشب (1379) و طنز 80 (نوروز80)، بازي در يك سريال تلويزيوني بنام «دردسروالدين» (1380) و بازيگري و بازيگرداني فيلم سينمايي «توكيو بدون توقف»، كه به نوعي ادامه روندتكميلي تجربه هاي هنري او محسوب مي شد، وي را به چنان پختگي و تجربه رسانيده بود تا بار ديگر اتفاق جديدي را در عرصه كمدي نمايشي ايران به ثبت برساند.
در سال 81،او به همراه همكار نويسنده اش «پيمان قاسم خاني»، قومي را خلق كردند بنام «برره»، اهل ناكجاآبادي به همين نام . «پاورچين» با طرح معضلات فرهنگي و بيماري هاي اخلاقي ساكنان روستاي خيالي«برره»، رذايل اخلاقي اجتماع و سنتهاي غلط مردم آن را چنان بي رحمانه به نقد كشيد كه اين مجموعه را بزرگترين اتفاق نمايشي در تاريخ تلويزيون ايران لقب داد و اين تازه آغاز ماجرا بود. در حالي كه مجموعه تلويزيوني «نقطه چين» آنچنان كه شايسته ي مديري و همكارانش بود مطرح نشد و مجموعه داستاني «جايزه بزرگ» نيز با وجود پربيننده بودن، در حد و اندازه هاي مديري از آب در نيامد، او به گذشته ي برره سفر كرد تا داستان هايي جديد را در فضاي 50 سال قبل ايران روايت كند.
«شبهاي برره» كه در سال 84 ساخته شد و به روي آنتن رفت، جايگاهي بود تا حرفهاي در گلو مانده جامعه به زبان بيايد. از دردها، مشكلات و ناهنجاري هاي فرهنگي مردم ايران كه سالها در قالب سنت ها و آداب و رسوم غلط و بي ريشه دامنگير آنان شده بود. مديري و گروهش در طي چند ماه سختي ها و ناهمواري هاي زيادي را تحمل كردند و از زير تيغ تيز بي مهري ها، كوته فكري ها، انتقادهاي تند و شايعات بي اساس گذشتند تا «شبهاي برره» بار خود را سالم به مقصد برساند ... و «برره» ماندگار شد...
مهران مديري در كنار علاقمندي هايش به هنر نمايش و كارگرداني و تلاشي كه براي رسيد به جايگاه كنوني اش كرده است همواره به عالم موسيقي نيز عشق و ارادت خاصي داشته است. او با انتشار نخستين آلبوم موسيقي اش در سال 79، در مقام خواننده و نيز در نخستين كنسرت رسمي خود كه در بهمن ماه 1383 در تهران اجرا كرد، با انتخاب هوشمندانه ملودي ها، تصنيف ها و صداي دلنشيني كه از سوي شنوندگان آثارش مقبول افتاده بود، ثابت كرد كه موسيقي را خوب مي شناسد و نيز سليقه مردم هنردوست ايران را !
امروز او معتقد است بيش از آنچه كه بايد ،براي كار وقت صرف كرده است.سالي كه پيش روست شايد باز هم براي او سال پركاري باشد و شايد هم آنچنان كه خود او مي خواهد با پايان «شبهاي برره»، به عنوان آخرين سريال نود شبي اش امسال را به استراحت سپري كند.هنوز هيچ چيز معلوم نيست. اما نا گفته پيداست كه عرصه طنز تلويزيوني ايران،بدون حضور او چيزي كم دارد.
«بيوگرافي از سايت طرفداران مهران مديري گرفته شده است.»


شعر روز


از من مي خواد بگيرم جونشو با يه نامه
از من مي خواد بسوزم با يه، يه برگ ترانه
از من نخواه ميدونم بارون چيه باريدم
گير تموم شب رو من به تنم ماليدم
زير آبي رفتي واسه من انقد كه بر خورده بوده
بدون كه چاقو دسته ي خودشو باز نميبره
زير آبي رفتي واسه من از تو نداشتم انتظار
بدون كه داغتو گذاشتي روي قلبم يادگار
به من نگو كه مي خوام پا رو دلت بزارم
به من نگو چشاتو از كاسه در ميارم
خداي من تو هستي
باور من نميشه
  اين همونه كه ميگفت
عاشقتم هميشه... عاشقتم هميشه
زير آبي رفتي واسه من انقد كه بر خورده بوده
بدون كه چاقو دسته ي خودشو باز نميبره
زير آبي رفتي واسه من از تو نداشتم انتظار
بدون كه داغتو گذاشتي روي قلبم يادگار


لينكستان

درياي مواج                                       نيلوفر 8                                       A.B.T
 


انتقادات و نظرات دوستان و جواب هاي آنها


از همه نازنين هاي گلي كه تو اين مدت كه نبودم و منو فراموش نكردن تشكر قدر داني ميكنم: SAMA262 ، عليرضا-ف، مري عشقي، قرمه سبزي، هادي، درياي مواج، SKOOROOJ ، A.B.T ، نيلوفر8 ، نگارينا، اكرم، زهرا طاهري، Mahdi_1365_teh ، ابولفضل206، ويران، bad_saba ، mamad4d ، پانته ا، من پري، مريم، مجمر، develop ، مجنون u ، تير غيب، blue sky ، amirreza joon ، كربلا نديده، arjmnd ، ali_110 ، معرق، قوي طلايي، همينه! ، رضا .


حرف آخر:

يه عذر خواهي حسابي به همه بدهكارم شرمنده يه ماهي نبودم ، حسابي تو اين تابستون سرم شلوغ بود البته يه مسافرت هم تو اين مدت رفته بودم البته از نوع اضطراريش
خوشحالم كه دوباره تونستم و فرصت گير آوردم تا پيش شما بزرگوارا باشم
البته يه سري مسائل روحي هم برام پيش اومد ولي زندگي ديگه(البته تا حالا كه حسابي ضد حال بهم زده) خب خودتون چطوريد ... راستي برو بچز گروه هم حالشون خوبه هههههههه خداييش چيكار كنم ديگه اين اينكريدي ميل دوباره قاط زده نه ميل سند ميكنه و نه ميل رسيو ميكنه البته موقتيه درستش ميكنم برا همين گفتم يه سلام مخصوص به برو بچز گروه بدم
فكر نكنيد كم كار شدما نخيرم ، براتون 20 تا ميل خوشگل گذاشتم كنار كه سر فرصت همشو يه جا ميفرستم راستي اگه كسي هم خواست عضو گروه شه لطفا ميلشو برام بنويسه
راستي من اين شماره رو جمعه درستش كردم ولي چون الآن ساعت 5 بعد از ظهر گذاشتم ساعت 12 بامداد شنبه بثبتونمش
از همتون هم به خاطر لطفاي زيادي كه نسبت به من دارين تشكر ميكنم
مراقب خودتون باشيد
خب ديگه راهي نيست
يا علي

تعداد بازديدكنندگان شماره 4 : 39


M C L A R E N S U P E R S P O R T
شنبه 4/6/1385 - 0:1
آموزش و تحقيقات
سلام من قصد دارم تا هر چند وقت يك بار مطالبي تحت عنوان آيا مي دانيد كه را در سايت قرار بدهم تا با خواندن آنها بر اطلاعات عمموميتان بيفزاييد . كارم رو هم با اينها شروع مي كنم :

درهرثانيه خورشيد 540 ميليون تن هيدروژن را به
495 ميليون تن هليم تبديل ميكند
در اين فرايند 45 ميليون تن ماده به انرژي تبديل ميشود كه به شكل نور به زمين
ميرسد. هنگامي كه هسته ي ستاره منفجر ميشود پوسته هاي
بيروني ان به بيرون پرتاب ميشو ند ستاره محضر تنها در خلال چند ساعت انرژي اي
را منتشر ميكند كه خورشيد ما در مدت پنج ميليون سال منتشر ميكند در اين حال
ستاره چندين برابر درخشانتر ميشوداي پديده را ابر نواختر مينامند. منظومه شمسي ما مركز راه كهكشان (مركز كهكشان را
شيري) را در هر 225ميليون سال بكبار دور ميزند اين مدت را اختر شناسان سال
كيهاني ميگويند طبق نظريه اي از الكساندر فريدمن فيزيكدان روسي
روزي جهان از منبسط شدن متوقف و سر انجام اجرام به سوي هم حركت ميكنند و همه
ي انها در يك نقطه ي يگانه جمع ميشوند (پايان جهان).اين حادثه را رمبش
بزرگ ميگويند. دستور طبخ يك ستاره: بسيار ساده است ابتدا فشرده
شدن ابر عظيمي از غبار و گاز بين ستاره اي در حجمي
نسبتا كوچك اتمهاي هيدروژن را به يكديگر نزديك ميكند (در خود فرو ريختن ) اين
ابر احتمالا با دريافت ضربه اي از موج حاصل از انفجار يك ستاه ي نزديك اغاز
ميشود فشردگي ابر در اثر نيروي گرانش انقدر ادامه مييابد تا جوش هسته اي اغاز
شود نيروي رو به بيرون حاصل از اين جوش هسته اي فشردگي بيشتر ابر را متوقف
ميكندو وقتي اين تعادل برقرار شد در واقع ستاره متولد ميشود رنگ ستارگان از باطن ستاره پرده بر ميدارد: ستارگان
ابي داغتر از خورشيد و قرمز ها سردتر از ان هستند
بيشتر ستارگان داغتر از خورشيد بين ده تا صد برابر خورشيد جرم دارند. هر تكه كاغذ را نميتوان بيش از 9 بار تا كرد. در هرم خئوپوس در مصركه 2600 سال قبل از ميلاد
ساخته شده است به اندازه اي سنگ بكار رفته كه ميتوان با ان ديواري اجري به
ارتفاع 50 cm در دور دنيا ساخت. هر سال از 600/557/31ثانيه تشكيل شده است. بزرگترين گل جهان فلوزيا نام دارد .

جمعه 6/5/1385 - 21:24
نماز





شماره 4

به نام خداي صلح و دوستي

‏ شنبه‏، 2006‏/07‏/22


حرف دل


خدايا:
به من توفيق تلاش مقابل شكست، صبر در نوميدي، رفتن بي همراه،
كار بي پاداش، فداكاري در سكوت، دين بي دنيا،ايمان بي ريا،
خوبي بي نمود، عشق بي هوس، تنهايي در انبوه،
دوست داشتن بدون آنكه دوست بداند روزي كن...
و همواره با من بمان و تنهايم مگذار.
بگذار نخي به انگشتانم ببندم تا هرگز فراموشت نكنم
كه آرامش دل تنها با ياد تو ميسر است
توفيقم ده كه بيش ازطلب همدردي، همدردي كنم
بيش از آنكه مرابفهمند ديگران رادرك كنم
بيش از آنكه دوستم بدارند، دوست بدارم
زيرا در عطاكردن است كه مي ستانيم
و در بخشيدن است كه بخشيده مي شويم
و در مردن است كه حيات ابدي مي يابيم
آمين...


داستان روز


يك روز گرم شاخه اي مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تكاند به دنبال آن برگ هاي ضعيف جدا شدند و آرام بر روي زمين افتادند شاخه چندين بار اين كار را با غرور خاصي تكرار كرد تا اين كه تمام برگ ها جدا شدند شاخه از كارش بسيار لذت مي برد. برگي سبز و درشت و زيبا به انتهاي شاخه محكم چسبيده بود و همچنان از افتادن مقاومت مي كرد. در اين حين باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه ي خشكي كه مي رسيد آن را از بيخ جدا مي كرد و با خود مي برد. وقتي باغبان چشمش به آن شاخه افتا د با ديدن تنها برگ آن ازقطع كردنش صرف نظر كرد بعد از رفتن باغبان مشاجره بين شاخه و برگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندين با ر خودش را تكاند تا اين كه به ناچار برگ با تمام مقاومتي كه از خود نشان مي داد از شاخه جدا شد و بر روي زمين قرار گرفت. باغبان در راه برگشت وقتي چشمش به آن شاخه افتاد و بي درنگ با يك ضربه آن را از بيخ كند شاخه بدون آنكه مجال اعتراض داشته باشد بر روي زمين افتاد.
ناگها ن صداي برگ جوان را شنيد كه مي گفت: «اگر چه به خيالت زندگي ناچيزم در دست تو بود ولي همين خيال واهي پرده اي بود بر چشمان واقع نگرت كه فراموش كني نشانه ي حياتتت من بودم.»


همگام با دانشجويان


مشكلات و سوتي هاي دانشجويان تازه وارد به دانشگاه
عصر روز اول مدرسه (ببخشيد دانشگاه) مكالمه ي دو خانوم ورودي جديد !
- مريم! اين خانوم ناظم دانشگاه كجاست؟ من از صبح تا حالا دنبالش مي گردم!
- بابا دانشگاه كه ناظم نداره! تازشم آبجيم مي گفت صف وايسادن هم نداره !
- نهههه؟ يعني اگه من الان با اين كتاب بكوبم تو سر يكي، در برم! نمي تونه پيش خانوم ناظم شاكي شه!
- ببين! پس اخلاق، انسانيت ...! آخ! مامااااان! اين با كتاب زد تو سر من، در رفت!
***
سر كلاس درس يه آقاي ورودي جديد دستشو بلند مي كنه:
- آقا اجازه! ما بريم دستشويي!؟
- استاد: برو عزيزم! خانوم شما برا چي مي خندين؟
- خانوم اجازه! نه آقا اجازه! اين به جاي اينكه بگه استاد، ميگه آقا! هر هر هر...!


احساس درون

لينكستان


بر ظاهرم منگر كه شادم
درونم غوغايي برپاست
گويي كسي تيشه ميزند بر وجودم
قلبم هزاران پاره شده است
شايد يكي از آن پاره ها نصيبش شود
ولي او حريص است
محكم تر ميكوبد تا تكه اي بزرگتر را نصيب خود كند
افسوس كه با خرد شدن وجودم
سرانجام او نيز در درونم ميشكند
آنگاه كه من ، چون آواري بر سر او فرو ريزم

درياي مواج
 
نيلوفر 8


انتقادات و نظرات دوستان و جواب هاي آنها


از همه عزيزاني كه با نظرات زيباشون منو مهر بارون كردن تشكر مي كنم: ali_110 ، مري عشقي، ghamgin ، ابولفضل206، درياي مواج، موفقيت8، تير غيب، عليرضا-ف، بچه محل، احمد دوقي، قرمه سبزي، عموپورنگ-گل اي جان، SKOOROOJ ، نگارينا، جواتي، نيلوفر8، واعظ زاده، زهرا كوچولو، محمد، گوياي خاموش، develop ، مجمر، زهرا طاهري، كينگ كنگ، مجنون u ،قوي طلايي، sama_262   .


حرف آخر:

از عزيزاني كه دوست دارن مطلبي چيزي ازشون به ثبت برسه البته با نام خودشون خواهش مي كنم كه نوشته هاشون رو به MCLAREN_F1@hotpop.com ارسال كنند.

تعداد بازديدكنندگان شماره 3 : 17


M C L A R E N S U P E R S P O R T
شنبه 31/4/1385 - 0:50
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته