• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 118
تعداد نظرات : 41
زمان آخرین مطلب : 6300روز قبل
خواستگاری و نامزدی
 

پيمان. وفا

كسانيكه دير قول مي دهند خوش قولترين مردمان دنيا هستند.

ژان ژاك روسو

آيا خودت با وفا هستي كه انتظار وفا داري ؟
مثل آفريقايي

چهارشنبه 1/1/1386 - 8:43
خواستگاری و نامزدی

 

قناعت

آدم ولخرج امروز،‌گداي فرداست.

ابوالعلا معري

با قناعت امور بگذران تا پادشاه خود باشي.

حضرت علي ( ع )

چهارشنبه 1/1/1386 - 8:43
دانستنی های علمی

سلام چطورین؟

عید همه مبارک باشه

امیدوارم این سال یکی از بهترین سالهای زندگی تون باشه و همه وبلاگ نویسهای بزرگی بشیم.

البته من به جز وبلاگ نویسی فضانورد هم بشم

بعد اون موقع از روی کره ی ماه براتون مطلب می نویسم.

خوب

جیلی دوستون دارم

دوستون داریم

قررررررربون همتون

ن.ا.ب.غ.ه

چهارشنبه 1/1/1386 - 7:59
دانستنی های علمی

عیدتان مبارک >>>>>>>>>

هر روزتان نوروز

نوروزتان پیروز

با آمدن بهار همه چیز تازه می شه: سال و ماه و طبیعت و....

اما یه چیز کهنه تر میشه که به اون تازگیها هم می ارزه: دوستیمون:

عیدتان مبارک

چهارشنبه 1/1/1386 - 3:53
دعا و زیارت

بسمه الله الرحمن الرحیم

سلام.فقط یک جمله:باخداباش پادشاهی کن.بی خداباش هرچه خواهی کن.

چهارشنبه 1/1/1386 - 2:23
شعر و قطعات ادبی
رسيد مژده که آمد بـهار و سـبزه دميد
وظيفه گر برسد مصرفش گل است و نبيد
صـفير مرغ برآمد بط شراب کـجاسـت
فـغان فـتاد به بلبل نقاب گل که کشيد
ز ميوه‌هاي بهـشـتي چـه ذوق دريابد
هر آن که سيب زنـخدان شاهدي نـگزيد
مـکـن ز غصه شکايت که در طريق طلب
بـه راحتي نرسيد آن که زحمتي نکشيد
ز روي ساقي مه وش گلي بـچين امروز
کـه گرد عارض بستان خط بنفشـه دميد
چـنان کرشمـه ساقي دلم ز دست ببرد
که با کسي دگرم نيست برگ گفت و شنيد
من اين مرقع رنگين چو گل بخواهم سوخت
کـه پير باده فروشش به جرعه‌اي نـخريد
بـهار مي‌گذرد دادگـسـترا درياب
کـه رفت موسم و حافظ هنوز مي‌نچشيد
چهارشنبه 1/1/1386 - 1:46
محبت و عاطفه

دوستان عيدتان مبارك

شاديتان بايدار

ايمانتان استوار

اينم عيدي ali110

چهارشنبه 1/1/1386 - 1:18
محبت و عاطفه

اگر تمام شب را براي از دست دادن خورشيد گريه كني، لذت ديدن ستاره ها را از دست خواهي داد...

                                                                  شكسپير

چهارشنبه 1/1/1386 - 0:54
طنز و سرگرمی

با جواب دادن به اين سوال مي توانيد متوجه بشويد كه افسرده هستيد يانه.

سوال:

افسرده هستيد يا نه؟                           

                                                                    

چهارشنبه 1/1/1386 - 0:49
دعا و زیارت
مطلب زير رو از وبلاگ يكي از دوستام گرفتم ، قديمي بود اما جالبه ، بد نيست شما هم بخونيدش ...

داستان درباره ی يک کوهنورد است که می خواست از بلندترين کوهها بالا برود . او پس از سالها آماده سازی ، ماجرا جويی خود را آغاز کرد ، اما از آنجا که افتخار کار را فقط برای خود می خواست ، تصميم گرفت به تنهايی از کوه بالا برود .

تاريکی شب بلنديهای کوه را تماما در بر گرفت و مرد هيچ چيز را نمی ديد . ابر روی ماه و ستاره ها را نيز پوشانده بود . همه چيز سياه بود . همانطور که از کوه بالا می رفت چند قدم مانده به قله ی کوه ، پايش ليز خورد  و از کوه پرت شد . در حال سقوط فقط لکه های سياهی را در مقابل چشمانش می ديد . و احساس وحشتناک مکيده شدن به وسيله ی قوه ی جاذبه او را در خود می گرفت . همچنان سقوط می کرد و در آن لحظات ترس عظيم ، همه ی رويداد های خوب و بد زندگی به يادش آمد . اکنون فکر می کرد مرگ چقدر به او نزديک است . ناگهان احساس کرد طناب به دور کمرش محکم شد . بدنش ميان آسمان و زمين معلق بود و فقط طناب او را نگه داشته بود . و در اين لحظه ی سکون ،  برايش چاره ای نماند جز آنکه فرياد بکشد : "خدايا کمکم کن ! " ناگهان صدای پر طنينی که از آسمان شنيده می شد جواب داد : " از من چه می خواهی؟ "
*  ای خدا نجاتم بده !
*  واقعا باور داری که من می توانم تو را نجات دهم ؟
*  البته که باور دارم !
*  اگر باور داری طنابی که به دور کمرت است را پاره کن ...
مرد سکوت کرد و انديشيد و بعد تصميم گرفت با تمام نيرو به طناب بچسبد ...
گروه نجات می گويند که روز بعد يک کوه نورد يخ زده را مرده پيدا کردند . بدنش از يک طناب آويزان بود و با دستهايش محکم طناب را گرفته بود ... در حالی که فقط يک متر از زمين فاصله داشت !!!
 

وشما چقدر به طنابتان وابسته ايد ؟
و چقدر به آن ندای آسمانی ايمان داريد ؟

http://www.KIMIA.MIHANBLOG.com
سه شنبه 29/12/1385 - 20:29
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته