• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
تعداد مطالب : 304
تعداد نظرات : 26
زمان آخرین مطلب : 4636روز قبل
شعر و قطعات ادبی

بوی بهشت[1]

امام حسن مجتبی (ع)

عجبا کار مسیحا کند این بوی نسیم

بارالها، زکجا می رسد این لطف عمیم

عطر گیسوی پیمبر بود این بویْ مگر

یا که از باغ بهشت آید و جنات نعیم

یا رب این معجزه ها از اثر مقدم کیست

که چنین باد صبا زنده کند عظم رمیم

مگر از راه رسد شاه جوانان بهشت

کاورد بوی بهشت از همه سو پیک نسیم

خاکیان غرق سرورند، چو آید به زمین

گوشواری که مزیّن شد از او عرش عظیم

تا که نور «حسن» از منزل «زهرا» سر زد

طور ثانی شده آن خانه به موسای کلیم

میزبان گشته خدا و، پی اتمام کرم

شد به ماه رمضان جلوه گر آن نور قدیم

 

امام حسن مجتبی (ع)

برتر از معجز شق القمر این جا بنگر

کامد آن شمس ضحی، ماه خدا گشت دونیم

خال رخسار «حسن» نقطه «بسم اللّه» است

خلق نیکوش بود معنی «رحمان» و «رحیم»

بحر حلم و کرمش را نبود پایانی

چون که او مظهر اسماء «حلیم» است و «کریم»

نار نمرود اگر سرد شد از یمن خلیل

به خدا مهر «حسن» سرد کند نار جحیم

دوشنبه 24/5/1390 - 17:48
شعر و قطعات ادبی

مدح امام حسن(ع)

من على مدح حسن مى ‏گویم

 با تو اى شیعه سخن مى ‏گویم

 شب میلاد حسن كوتاه است

 آیت الكرسى شهر الله است

 

امام حسن

سوره‏ ى نصر حسن مى ‏گوید

 هم، شه بدر، حسن مى ‏گوید

 صورت ناز حسن قبله ‏ى من

 سیرت سبز حسن كعبه ‏ى من

 هیچ كس نیست به زیبایى او

 گر چه كس نیست به تنهایى او

 تا نفس هست به او مى ‏نازم

 جان خود بر حسنم مى ‏بازم

 

 

 هر كه ماه رمضان را دیده

 سوى او نور حسن تابیده

 هر كه احسان كند احسان شد

 بر سر خان حسن مهمان شد

 هر كه ماه رمضان ماند به تن

 شد سر سفره‏ ى احسان حسن

 هر كه كنه رمضان را فهمید

 رخت احسان حسن را پوشید

 

امام حسن مجتبی (ع)

هر كسى آرزوى مردن كرد

 رمضان رخت حسن بر تن كرد

 گر حسن نیمه كن ماه نبود

 هیچ كس بیمه كن راه نبود

 گر حسن حاكم این شهر نبود

 هیچ كس قاسم این دهر نبود

 حسن آن لطف رحیم است رحیم

 حسن آن رزق كریم است كریم

 

 

 حسن آن قارى محزون آوا

 آیه روضه نماند نجوا

 روضه‏ ى قصه‏ى بنچاق فدك

 روضه ‏ى سیلى و شلاق و كتك

 روضه‏ هایى كه حسن مى ‏داند

 فقط از بهر حسین مى ‏خواند

 حال اینجا چه عجیب است سخن

 مادرش گفته غریب است حسن

دوشنبه 24/5/1390 - 17:47
شعر و قطعات ادبی

نور خدا

بیار مژده که نور خدا درخشان شد

ز هیبتش، دل اهریمنان هراسان شد

چو کبک را خبر آمد که موسم شادی است

به طرف نسترن و یاسمن خرامان شد

 

امام حسن مجتبی (ع)

به جغد شوم و به زاغ سیاه و کرکس، گوی

خزان سر آمد و بزم هزاردستان شد

رسید نوبت فخر زمین به عرش برین

به خیل ظلمت شب گو که نورباران شد

دمید نور ولایت ز آسمان کمال

چراغ راه هدایت در این شبستان شد

گذشت دور فرومایگان نابخرد

زمان شادی و جشن فرشته خویان شد

 

ستاره سحری در تلألؤ است و فروغ

بهار حُسن پدید آمد و گلستان شد

شنیده ام که شب نیمه ماه رمضان

ز بحر حُسن جهان، گوهری نمایان شد

در آن شب سیه فتنه های پر وحشت

به آسمان امامت چو شمس تابان شد

اگر حسین بود قهرمان خون و قیام

حَسن به صلح، یکی قهرمان دوران شد

 

امام حسن مجتبی (ع)

نصیب آل علی، نام نیک و جاویدان

شکست و خواری و نکبت ز آل سفیان شد

درود باد بر آن رهبری که خانه وی

پناه گاه یتیمان و مستمندان شد

شکُفت غنچه رویش به عرصه گیتی

خزان سر آمد و یک باره نوبهاران شد

نیای اوست پیمبر، پدر اوست علی

پس از شهادت او، ثانی امامان شد

 

زبان ناطق او ترجمان دین نبی

به جود و مهر و سخا سرور کریمان شد

نهال پاک وی از سرزمینِ علم دمید

به حق، مبیّن اسرار ناب قرآن شد

ز علم و حکمت و دانش چنان دلش سرشار

که قبله دل آگاه اهل ایمان شد

کسی که بیست سفر در پی اطاعت حق

پیاده پای، سوی کعبه ره سپاران شد

اَیا امام به حق، ای خلیفة الرحمان

به پیروی تو صبحی ز اهل عرفان شد

دوشنبه 24/5/1390 - 17:47
شعر و قطعات ادبی

نیمه ی ماه صیام

 

شب قدر است ای دل، نیمه ماه صیام آمد

سروش غیب گفتا، مجتبی، دوم امام آمد

ز بام آسمان ها، نورباران تا فضای خاک

به بیت حضرت زهرا علیهاالسلام نگر ماهِ تمام آمد

 

امام حسن

 

گلی از گلشن آل محمد صلی الله علیه و آله آشکارا شد

ز صلحش مکتب آل محمد صلی الله علیه و آله مستدام آمد

قیام سرخ عاشورا، حسین بر پا به دنیا کرد

ولی صلح حسن، بنیان این نیکو قیام آمد

 

امام حسن

شبی زیبا گلی رعنا پدید از دامن زهرا

ز صلحش، مکتب اسلام را بس انسجام آمد

جمال دومین ماه منیر عشق پیدا شد

ز صلحش، مکتب شیعه بری از اتهام آمد

شب عشق است یا هنگام وصل چهره معشوق

ز میلاد شریفش، دهر را نیکو نظام آمد

خموشی پیشه کن ای مسکین ز توصیفش

به درگاه شریفش، هدیه ما یک سلام آمد

دوشنبه 24/5/1390 - 17:45
شعر و قطعات ادبی

نهال باغ علیّین

به لب این نغمه را دارد چكاوك

 حسن جان عید میلادت مبارك

 تعالى الله ز لطف حق تعالى

 گل باغ محمد شد شكوفا

 

امام حسن

مبارك نخل كوثر بارو بر داد

 نهال باغ علیین ثمر داد

 بتول از بهر مولا بو بر آورد

 جوانان بهشتى را سر آورد

 چو گل وا شد لب زهراى اطهر

 به روى تازه مولود مطهّر

 سراى فاطمه شد نور باران

 زمانه شد به كام حق مداران



ادامه مطلببازدیدها [] - نظرات [0] برچسب ها: نهال باغ علیّین به لب این نغمه را دارد چكاوك حسن جان عید میلادت مبارك تعالى الله ز لطف حق تعالى گل باغ محمد شد شكوفا امام حسن مبارك نخل كوثر بارو بر داد نهال باغ علیین ثمر داد بتول از بهر مولا بو بر آورد جوانان بهشتى را سر آورد چو گل وا شد لب زهراى اطهر به روى تازه مولود مطهّر سراى فاطمه شد نور باران زمانه شد به كام حق مداران ، شعر میلاد امام حسن ، شعر تولد امام حسن ، شعر درباره امام حسن ، شعر میلاد كریم اهل بیت ، كریم اهل ولا ، بوی بهشت[1] ، میلاد سبط اكبر ، میلاد كریم اهل بیت ، مولودی امام حسن ، شعر مولودی تولد امام حسن ،
دوشنبه 24/5/1390 - 17:44
اهل بیت
همسران و فرزندان امام حسن (ع )
دشمنان و تاریخ نویسان خود فروخته و مغرض در مورد تعداد همسران امام حسن (ع ) داستانها پرداخته و حتی دوستان ساده دل سخنانی بهم بافته اند. اما آنچه تاریخ های صحیح نگاشته اند همسران امام (ع ) عبارتند از: " ام الحق " دختر طلحه بن عبید الله - " حفصه " دختر عبد الرحمن بن ابی بکر - " هند " دختر سهیل بن عمد و " جعده " دختر اشعث بن قیس . بیاد نداریم که تعداد همسران حضرت در طول زندگیش از هشت یا ده به اختلاف دو روایت تجاوز کرده باشند. با این توجه که " ام ولد" هایش هم داخل در همین عددند. " ام ولد " کنیزی است که از صاحب خود دارای فرزند می شود و همین امر موجب آزادی  او پس از مرگ صاحبش می باشد . فرزند آن حضرت از دختر و پسر 15نفر بوده اند بنامهای : زید، حسن ، عمرو، قاسم ، عبد الله ، عبد الرحمن ، حسن اثرم ، طلحه ، ام الحسن ، ام الحسین ، فاطمه ، ام سلمه ، رقیه ، ام عبد الله ، و فاطمه . و نسل او فقط از دو پسرش حسن و زید باقی  ماند و از غیر این دو انتساب با آن حضرت درست نیست .
دوشنبه 24/5/1390 - 17:42
اهل بیت
بیعت مردم با حسن بن علی  (ع )
هنگامیکه حادثه دهشتناک ضربت خوردن علی (ع ) در مسجد کوفه پیش آمد و مولی (ع ) بیمار شد به حسن دستور که در نماز بر مردم امامت کند، و در آخرین لحظات زندگی ، او را به این سخنان وصی خود قرار داد: " پسرم ! پس از من ، تو صاحب مقام و صاحب خون منی ". و حسین و محمد و دیگر فرزندانش و رؤسای شیعه و بزرگان خاندانش را بر این وصیت گواه ساخت و کتاب و سلاح خود را به او تحویل داد و سپس فرمود: " پسرم ! رسول خدا دستور داده است که تو را وصی خود سازم و کتاب و سلاحم را به تو تحویل دهم . همچنانکه آن حضرت مرا وصی خود ساخته و کتاب و سلاحش را به من داده است و مرا مأمور کرده که به تو دستور دهم در آخرین لحظات زندگیت ، آنها را به برادرت حسین بدهی ". امام حسن (ع ) به جمع مسلمانان درآمد و بر فراز منبر پدرش ایستاد. خواست درباره فاجعه بزرگ شهادت پدرش ، علی علیه السلام با مردم سخن بگوید. آنگاه پس از حمد و ثنای بر خداوند متعال و رسول مکرم (ص ) چنین گفت : " همانا دراین شب آن چنان کسی وفات یافت که گذشتگان بر او سبقت نگرفته اند و آیندگان بدو نخواهند رسید". و آن گاه درباره شجاعت و جهاد و کوشش هائی که علی (ع ) در راه اسلام انجام داد و پیروزیها که در جنگها نصیب وی شد، سخن گفت و اشاره کرد که از مال دنیا در دم مرگ فقط هفتصد درهم داشت از سهمیه اش از بیت المال ، که می خواست با آن خدمتکاری برای اهل و عیال خود تهیه کند. در این موقع در مسجد جامع که مالامال از جمعیت بود، عبیدالله بن عباس بپاخاست و مردم را به بیعت با حسن بن علی تشویق کرد. مردم با شوق و رغبت با امام حسن بیعت کردند. واین روز، همان روز وفات پدرش ، یعنی روز بیست و یکم رمضان سال چهلم از هجرت بود. مردم کوفه و مدائن و عراق و حجاز و یمن همه با میل با حسن بن علی بیعت کردند جز معاویه که خواست از راهی دیگر برود و با او همان رفتاری پیش گیرد که باپدرش پیش گرفته بود. پس از بیعت مردم ، به ایراد خطبه ای پرداخت و مردم را به اطاعت اهل بیت پیغمبر (ص ) که یکی از دو یادگار گران وزن و در ردیف قرآن کریم هستند تشویق فرمود، و آنها را از فریب شیطان و شیطان صفتان بر حذر داشت . باری ، روش زندگی  امام حسن (ع ) در دوران اقامتش در کوفه او را قبله نظر و محبوب دلها و مایه امید کسان ساخته بود. حسن بن علی (ع ) شرایط رهبری را در خود جمع داشت زیرا اولا فرزند رسول خدا (ص ) بود و دوستی او یکی از شرایط ایمان بود، دیگر آنکه لازمه بیعت با او این بود که از او فرمانبرداری کنند. امام (ع ) کارها را نظم داد و والیان برای شهرها تعیین فرمود و انتظام امور را بدست گرفت . اما زمانی نگذشت که مردم چون امام حسن (ع ) را مانند پدرش در اجرای عدالت و احکام و حدود اسلامی قاطع دیدند، عده زیادی ازافراد با نفوذ به توطئه های پنهانی دست زدند و حتی در نهان به معاویه نامه نوشتند و او را به حرکت به سوی کوفه تحریک نمودند، و ضمانت کردند که هرگاه سپاه او به اردوگاه حسن بن علی (ع ) نزدیک شود، حسن را دست بسته تسلیم او می کنند یا ناگهان او را بکشند. خوارچ نیز بخاطر وحدت نظری که در دشمنی با حکومت هاشمی داشتند در این توطئه ها با آنها همکاری کردند. در برابر این عده منافق ، شیعیان علی (ع ) و جمعی از مهاجر و انصار بودند که به کوفه آمده و در آنجا سکونت اختیار کرده بودند. این بزرگمردان مراتب اخلاص و صمیمیت خود را در همه مراحل - چه در آغاز بعد از بیعت و چه در زمانی که امام (ع ) دستور جهد داد ثابت کردند. امام حسن (ع ) وقتی  طغیان و عصیان معاویه را در برابر خود دید یا نامه هایی  او را به اطاعت عدم توطئه و خونریزی فرا خواند ولی معاویه در جواب امام (ع ) تنها به این امر استدلال می کرد که : من درحکومت از تو با سابقه تر و در ا ین امر آزموده تر و به سال از تو بزرگترم همین و دیگر هیچ ! گاه معاویه در نامه های  خود با اقرار به شایستگی امام حسن (ع ) می نوشت : " پس از من خلافت از آن توست زیرا تو از هر کس بدان سزاوار تری " و در آخرین جوابی که به فرستادگان امام حسن (ع ) داد این بود که " برگردند، میان ما و شما بجز شمشیر نیست ". و بدین ترتبیب دشمنی  و سرکشی از طرف معاویه شروع شد و او بود که با امام زمانش گردنکشی آغاز کرد. معاویه با توطئه های زهرآگین و انتخاب موقع مناسب موقع مناسب و ایجاد روح اخلالگری و نفاق ، توفیق یافت . او با خریداری وجدانها پست و پراکندن انواع دروغ و انتشار روحیه یأس و در مردم سست ایمان ، را به نفع خود فراهم می کرد و از سوی دیگر، همه سپاهایانش را به بسیج عمومی فراخواند. امام حسن (ع ) نیز تصمیم خود را برای پاسخ به ستیزه جویی معاویه دنبال کرد و رسما اعلان جهاد داد. اگر در لشکر معاویه کسانی بودند که به طمع زر آمده بودند و مزدور دستگاه حکومت شام می بودند، اما در لشکر امام حسن (ع ) چهره های تابناک شیعیانی  دیده می شد مانند حجر بن عدی ، ابو ایوب انصاری ، و عدی بن حاتم ... که به تعبیر امام (ع ) " یک تن از آنان افزون از یک لشکر بود ". اما در برابر این بزرگان ، افراد سست عنصری نیز بودند که جنگ را با گریز جواب می دادند، و در نفاق افکنی  توانایی داشتند، و فریفته زر و زیور دنیا می شدند. امام حسن (ع ) از آغاز این ناهماهنگی بیمناک بود. مجموع نیروهای نظامی عراق را 350هزار نوشته اند. امام حسن (ع ) در مسجد جامع کوفه سخن گفت و سپاهیان را به عزیمت بسوی  " نخیله " تحریض فرمود. عدی بن خاتم نخسین کسی بود که پای در رکاب نهاد و فرمان امام را اطاعت کرد. بسیاری کسان دیگر نیز از او پیروی کردند. امام حسن (ع ) عبید الله بن عباس را که از خویشان امام و از نخستین افرادی بود که مردم را به بیعت امام تشویق کرد، با دوازده هزار نفر به " مسکن " که شمالی  ترین نقطه در عراق هاشمی  بود اعزام فرمود. اما وسوسه های معاویه او را تحت تأثیر قرار داد و مطمئن ترین فرمانده امام را، معاویه در مقابل یک میلیون درم که نصفش را نقد پرداخت به اردوگاه خود کشاند. در نتیجه ، هشت هزار نفر از دوازده هزار نفر سپاهی نیز به دنبال او از به اردوگاه شتافتند و دین خود را به دنیا فروختند. پس از عبید الله بن عباس ، نوبت فرماندهی به قیس بن سعد رسید. لشکریان معاویه و منافقان با شایعه مقتول شدن او، روحیه سپاهیان امام حسن (ع ) را ضعیف نمودند. عده ای از کارگزاران معاویه که به (مدائن ) آمدند و با امام حسن (ع ) ملاقات کردند، نیز زمزمه پذیرش صلح را بوسیله امام (ع ) در بین مردم شایع کردند. از طرفی یکی از خوارج تروریست نیزه ای بر ران حضرت امام حسن زد. به حدی که استخوان ران آن حضرت آسیب دید و جراحتی سخت در ران آن حضرت پدید آمد. بهر حال وضعی برای امام (ع ) پیش آمد که جز " صلح " با معاویه ، راه حل دیگری نماند. باری ، معاویه وقتی وضع را مساعد یافت ، امام حسن (ع ) پیشنهاد صلح کرد. امام حسن برای  مشورت با سپاهیان خود خطبه ای ایراد فرمود و آنها را به جانبازی و یا صلح - یکی  از این دو راه تحریک و تشویق فرمود. عده زیادی خواهان صلح بودند. عده ای نیز با زخم زبان امام معصوم را آزردند. سرانجام پیشنهاد صلح معاویه مورد قبول امام حسن واقع شد، ولی این فقط بدین منظور بود که او را در قید و بند شرایط و تعهداتی  گرفتار سازد که معلوم بود کسی چون معاویه دیر زمانی  پای بند آن تعهدات نخواهد ماند، و در آینده نزدیکی آنها را یکی پس از دیگری  زیر پای خواهد نهاد، و در نتیجه ، ماهیت ناپاک معاویه و عهد شکنی های او و عدم پای بندی او به دین و پیمان ، بر همه مردم آشکار خواهد شد. و نیز امام حسن (ع ) با پذیرش صلح از بردار کشی و خونریزی که هدف اصلی معاویه بود و می خواست ریشه شیعه و شیعیان آل علی (ع ) را بهر قیمتی هست ، قطع کند، جلوگیری فرمود. بدین صورت چهره تابناک امام حسن (ع ) - همچنان که جد بزرگوار رسول الله (ص ) پیش بینی فرمود بود - بعنوان " مصلح اکبر" در افق اسلام نمودار شد. معاویه در پیشنهاد صلح هدفی جز مادیات محدود نداشت و می خواست که بر حکومت استیلا یابد. اما امام حسن (ع ) بدین امر راضی نشد مگر بدین جهت که مکتب خود و اصول فکری خود را از انقراض محفوخ بدارد و شیعیان خود را از نابودی برهاند. از شرطهایی که در قرار داد صلح آمده بود اینهاست : معاویه موظف است درمیان مردم به کتاب و خدا و سنت رسول خدا (ص ) و سیرت خلفای شایسته عمل کند و بعد از خود کسی را بعنوان خلیفه تعیین ننماید و مکری علیه امام حسن (ع ) و اولاد علی (ع ) و شیعیان آنها درهیچ جای کشور اسلامی نیندیشد. و نیز سب و لعن بر علی (ع ) را موقوف دارد و ضرر و زیانی به هیج فرد مسلمانی نرساند. بر این پیمان ، خدا و رسول خدا(ص ) و عده زیادی را شاهد گرفتند. معاویه به کوفه آمد با افراد تا قرارداد صلح در حضور امام حسن (ع ) اجرا شود و مسلمانان در جریان امر قرار گیرند. سیل جمعیت بسوی کوفه روان شد. ابتدا معاویه بر منبر آمد و سخنی چند گفت از جمله آنکه : " هان ای اهل کوفه می پیندارید که به خاطر نماز و روزه و زکوة وحج با شما جنگیدم ؟ با اینکه می دانسته ام شما به جنگ بر خواستم که بر شما حکمرانی  کنم و زمام امر شما را بدست گیرم ، و اینک خدا مرا بدین خواسته نایل آورد، هر چند شما خوش ندارید، اکنون بدانید هر خونی که در این فتنه بر زمین ریخته شود هدر است و هر عهدی که با کسی  بسته ام زیر دوپای من است ". بدین طریق عهد نامه ای را که خود نوشته و پیشنهاد کرده و پای آنرا مهر نهاده بود زیر هر دوپای خود نهاد و چه زود خود را رسوا کرد! سپس حسن بن علی (ع ) با شکوه و وقار امامت - چنانکه چشمها را خیره و حاضران رابه احترام وادار می کرد- بر منبر بر آمد و خطبه تاریخی مهمی ایراد کرد. پس از حمد و ثنای خداوند جهان و درود فراوان بر رسول الله (ص ) چنین فرمود: " ...به سوگند خدا من امید می دارم که خیرخواه ترین خلق برای خلق باشم و سپاس و منت خدای را که کینه هیچ مسلمانی را به دل نگرفته ام و خواستار ناپسند وناروا برای  هیچ مسلمانی نیستم ..." سپس فرمود: " معاویه چنین پنداشته که من او را شایسته خلافت دیده ام و خود را شایسته ندیده ام . او دروغ می گوید. ما در کتاب خدای عز و جل و به قضاوت پیامبرش از همه کس به حکومت اولیتریم و لحظه ای  که رسول خدا وفات یافت همواره مورد ظلم و ستم قرار گرفته ایم ". آنگاه به جریان غدیر خم و غصب خلافت پدرش علی (ع ) و انحراف خلافت از مسیر حقیقی اش اشاره کرد و فرمود: " این انحراف سبب شد که بردگان آزاد شده و فرزندانشان - یعنی معاویه و یارانش - نیز در خلافت طمع کردند ". چون معاویه در سخنان خود به علی (ع ) ناسزا گفت ، حضرت امام حسن (ع ) پس از معرفی خود و برتری نسب و حسب خود و بر معاویه نفرین فرستاد و عده زیادی از مسلمانان در حضور معاویه آمین گفتند. و ما نیز آمین می گوییم . اما حسن (ع ) پس از چند روزی آماده حرکت به مدینه شد. معاویه به این ترتیب خلافت اسلامی را در زیر تسلط خود آورده وارد عراق شد، و در سخنرانی عمومی رسمی ، شرایط صلح را زیر پا نهاد و از هر راه ممکن استفاده کرد، و سخت ترین فشار و شکنجه را بر اهل بیت و شیعیان ایشان روا داشت . امام حسن (ع ) در تمام مدت امامت خود که ده سال طول کشید، در نهایت شدت و اختناق زندگی کرد و هیچگونه امنیتی نداشت ، حتی  در خانه نیز در آرامش نبود. سر انجام در سال پنجاهم هجری به تحریک معاویه بدست همسر خود (جعده ) مسموم و شهید و در بقیع مدفون شد .
دوشنبه 24/5/1390 - 17:41
اهل بیت

روزى امام حسن علیه السلام از محلى مى گذشت چشمش به مردى افتادكه قهقهه مى زند نزد او رفت و فرمود: آیا مى دانى كه در روز قیامت وارد آتش جهنم مى شوى ؟
او پاسخ داد: آرى .
امام علیه السلام فرمود: آیا مى دانى كه از افرادى هستى كه از آن خارج مى شوى ؟
جواب داد: خیر مطمئن نیستم .
امام علیه السلام تو كه نمى دانى كه حتما از جهنم خارج خواهى شد چگونه قهقهه مى زنى ؟

دوشنبه 24/5/1390 - 17:39
اهل بیت

هرگاه امام حسن علیه السلام به نماز مى ایستاد بهترین لباس خود را مى پوشید.
به او گفته شد: یابن رسول اللّه چرا بهترین لباس خود را مى پوشى ؟
حضرت فرمود:
ان اللّه جمیل ، یحب الجمال ، فاتجمل لربى .
خداوند زیباست و زیبائى را دوست دارد و من خود را براى خدا آراسته مى كنم .
و خداوند فرموده است : زینتهاى خود را بهنگام عبادت در برگیرید.
و من دوست دارم بهترین لباسهایم را بپوشم .

دوشنبه 24/5/1390 - 17:36
اهل بیت

توجه به خدا


 

امام حسن علیه السلام وقتى وضو مى گرفت اعضاى بدنش مى لرزید و رنگش زرد مى شد.
گفته شد چرا به هنگام وضو اعضاى بدن شما مى لرزد و رنگ چهره شما زرد مى شود؟
حضرت فرمود: حق است بر هر كسى كه در برابر پروردگار مى ایستد رنگش زرد شود و اعضایش به لرزه در آید.
و هر گاه به درب مسجد مى رسید سر خود را بالا مى كرد و مى گفت :
الهى ضیفك ببابك یا محسن قداتاك المسیئى ، فتجاوز عن قبیح ماعندى بجمیل ما عندك یا كریم .
خدایا مهمان تو به درب خانه توست ، اى نیكوكار! گنهكار بسوى تو آمد پس به خوبیهاى خود از بدیهاى من در گذر.

دوشنبه 24/5/1390 - 17:36
مورد توجه ترین های هفته اخیر
فعالترین ها در ماه گذشته
(0)فعالان 24 ساعت گذشته